منتخب: شهادت امام حسین 2: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۷: سطر ۷:
 
{{صوت منتخب|shahadate-imam-hossein-2}}
 
{{صوت منتخب|shahadate-imam-hossein-2}}
  
حالا ببین شما اگر امر را اطاعت کنید، به کجا می‌رسید؟ ما هنوز یک ‌قدری خیلی توجّه نداریم. نمی‌گویم نمی‌فهمید که به شما بربخورد! مگر اصحاب امام‌ حسین {{علیه}} چه‌ کار کردند؟ فرمان امام را بردند. ما هم داریم می‌گوییم: بابا! امام خلق نیست، امام حجّت خداست، کسی حجّت نمی‌شود. بیایید امر امام را اطاعت کنید! امر این ‌است گناه نکنید! غشّ در معامله نکنید! حتّی‌الإمکان به فقرا برسید! در خانه‌ خوش‌اخلاق باشید! با پدر و مادرتان خوب باشید! امر آن‌ها را اطاعت کنید! زیر بغل پیرمردی را بگیرید! شما اگر اطاعت امر کردید، اطاعت خدا را هم کردید، اطاعت امام ‌زمان {{عج}}، قرآن و ولایت را هم کردید. {{ارجاع|تارعنکبوت 85}}
+
در تمام این خلقت کسی نامی نبوده به غیر از حسین {{علیه}}، {{توضیح|من نمی‌خواهم نستیجر بالله جسارت به انبیاء یا ائمه {{علیهم}} بکنم؛}} حالا پیغمبر {{صلی}} خانه حضرت زهرا {{علیها}} آمده، همین‌طور سفارش حسین {{علیه}} را می‌کند. حضرت زهرا {{علیها}} فرمود: پدرجان! حسن {{علیه}} هم هست. گفت: فاطمه‌جان! مگر نمی‌دانی خدا سفارش حسین {{علیه}} را کرده؟!
  
ببین [در زیارت عاشورا] اصحاب را جزء اولاد آورده ‌است. آیا می‌فهمید یا نمی‌فهمید؟ {{متمایز|«السلام علی أولاد الحسین و أصحاب‌ الحسین.»}} اصحابش را هم جزء اولادش آورده، کاری کنید اصحاب‌ حسین {{علیه}} باشید! خدایا! نگهم‌دار! اصحابِ کَس دیگری نباشید! {{ارجاع|عاشورای 93}}
+
مگر آدم ترک اولی نکرد؟! چندین سال گریه کرد، گفت: خدایا! من بد کردم، خدایا! مرا ببخش! خدا گفت: یا آدم! از خجالت سرت را زیر انداختی؟ سرت را بلند کن! نگاه به آسمان بکن! {{توضیح|هنوز که کسی نیامده توی دنیا}} مرا به این‌ها قسم بده! گفت: این‌ها چه کسانی هستند؟ گفت: محمّد {{صلی}} است، علی و فاطمه {{علیهما}}، حسن و حسین {{علیهما}}. تا اسم امام حسین {{علیه}} آمد، آدم گفت: خدا! دلم شکست. خدا گفت: یا آدم! این حسین {{علیه}} است که او را در صحرای کربلا می‌کشند. چه کسی او را می‌کشد؟ امّت! شما چه کسی را می‌روید یاری می‌کنید؟ عمَر را!
  
چه ‌کسی توان به اصحاب ‌امام ‌حسین {{علیه}} داد؟! اِشراف به آن‌ها داد. وقتی‌که آن‌ها جان‌شان را در اختیار امام‌ حسین {{علیه}} گذاشتند، همان ‌است دیگر، جان‌شان را در اختیار خدا گذاشتند. مگر در زیارت امام‌ حسین {{علیه}} نمی‌خوانید؟! ای اصحاب رسول ‌الله! ای اصحاب ‌امیرالمؤمنین! ای اصحاب زهرای مرضیه! یعنی اصحاب‌ امام‌ حسین {{علیه}}، اصحاب دوازده ‌امام، چهارده ‌معصوم {{علیهم}} هستند، اصحاب خدا هستند. ببین این‌ها به کجا رسیدند؟! بیایید این‌طوری شوید! این اسم و رسم‌ها که این‌جا هست، ما برای خودمان درست کردیم. آقای‌ فلان! آقای‌ فلان! آقای ‌مهندس فلان! نمی‌دانم چه و چه؟! همه این آقایی‌ها کنار می‌رود. چرا کنار می‌رود؟!  
+
{{توضیح|خدا می‌داند یک شتر بود، بچّه‌اش افتاده بود توی چاه، همین‌طور گریه می‌کرد بالای چاه؛ بالأخره از بین رفت. دیدند جگرش سوراخ سوراخ است. {{درباره متقی|به حضرت عباس، جگر من هم سوراخ است که نمی‌توانم حرفم را به شما بزنم؛ اما شما بی‌راهه می‌روید.}}}} حالا آدم گفت: خدا! به حقّ حسین، مرا ببخش! خدا او را بخشید. چه خبر است؟! حالا این حسین {{علیه}}، مثل امروز چه کار می‌کند؟ امروز چه روزی است؟ روز عاشوراست. امروز حسین {{علیه}} روز آخرش است! حالا به آن‌ها گفت: ما امروز روز آخرمان است، هر کسی می‌خواهد برود، برود. فوج فوج همه رفتند. آن‌ها مثل ما بودند، حسین‌گو بودند نه حسین‌خواه!  
  
ببین این بلال است، این غلام‌ سیاه است، آن زهیر است، عثمانی است. ببین آقایی این ‌است! حالا امام ‌زمان {{عج}} می‌فرماید: {{متمایز|«السلام علیک یا مطیع لله و لرسوله عبدالصّالح»}} پدر و مادرم به‌ قربانت! این است اسم و رسم؛ بیایید قربان‌تان بروم، این‌طوری بشویم! چطور شدند این‌طوری شدند؟ این‌ها از دنیا گذشتند و جان‌شان را در اختیار امام‌زمان‌شان گذاشتند، شما هم همین‌طور باشید! خودتان را نبینید! ریاست‌تان را نبینید! سوادتان را نبینید!
+
آن‌هایی که دنبال امام آمده ‌بودند، هر کسی مثل حالاست که می‌خواهند امام ‌زمان {{عج}} بیاید و چیزها ارزان شود، در این فکرها هستند، در این فکر نیستند که جان‌شان را فدا کنند. به تمام آیات قرآن، من حقیقت را به شما می‌گویم، شما اغلب‌تان حسین‌گو هستید، حسین‌خواه نیستید که این همه مصیبت به امام حسین {{علیه}} وارد شده، می‌روید ویدیو و ماهواره می‌زنید. اصلاً به دینم، تو غیرت تعصّب ولایی نداری، قسم خوردم تو که ویدیو و ماهواره می‌زنی، تصرّف ولایی نداری، تصرّف خلقی داری، روح از بدنت برود بیرون، نمی‌توانی جواب خدا را بدهی. کجا می‌آید زهرا {{علیها}} شفاعت شما را بکند؟ جانم! یک کاری کنید زهرا {{علیها}} شفاعت شما را بکند.
  
این‌که می‌گوید: {{روایت|«انتظار الفرج، أفضل العبادة»}} یعنی‌ چه؟! آیا ما فهمیدیم؟! انتظار الفرج همین‌ است که همین‌طور {{متمایز|«یا حجّة‌بن‌الحسن»}} بگوییم؟! نه! انتظار الفرج این ‌است: امام‌ زمان! ما هیچ نداریم، یک جان داریم، می‌خواهیم فدایت کنیم. انتظار الفرج این ‌است که مثل اصحاب ‌امام‌ حسین {{علیه}}، آرزو ببریم که جان‌مان را فدای امام‌زمان‌مان کنیم. {{ارجاع|نعمت ولایت، اشراف، عبادت، ذوق اطاعت (اشراف در خلقت، مضطرّ ولایت) 76}}  
+
حالا امروز حسین {{علیه}} چه کار می‌کند؟ فوج فوج همه رفتند، دیگر کسی نماند. تمام آمده بودند به طمع. گاهی اکبر {{علیه}} صدا می‌زند: پدرجان! خداحافظ! گاهی قاسم {{علیه}} صدا می‌زند: عموجان! من هم رفتم! من می‌سوزم، تو را تنها گذاشتم و رفتم. حضرت زینب {{علیها}} به امام حسین {{علیه}} گفت: حسین‌جان! برو خودت را معرّفی کن! همه این‌ها را از ده و دهکده آوردند، این‌ها خبر نداشتند، کسی به این‌ها نگفته؛ این‌ها تو را نمی‌شناسند.  
عزیزان من! فدایتان بشوم! مواظب باشید فردای‌ قیامت که می‌شود ما دست خالی نرویم، چند دفعه بگویم فدایتان بشوم؟! فدای ولایت‌تان بشوم! ولایت فدایی می‌خواهد، مگر اصحاب امام‌ حسین {{علیه}} فدای ولایت نشدند؟ چرا ما این‌طوری شدیم؟! والله، بالله، آن‌ها ما را رنگ کردند، ما خودمان را بَزَک کردیم! سخاوت خیلی مبنا دارد؛ اما پایه اوّلش همین ‌است، اگر شما از پول‌تان گذشتید، خیلی سخاوت کردید، خیلی کاری کردید؛ این پایه اوّلش است؛ آن‌وقت این مرتبه دارد، مگر اصحاب امام‌ حسین {{علیه}} سخی نبودند؟! جان‌شان را فدای امام‌ زمانِ خود کردند.  
 
  
شما باید سخی باشید؛ اما تا چه ابعادی؟ تا این‌که جان‌تان را فدای امام ‌زمانِ خود بکنید. الآن آمادگیِ جان ‌فدا کردن داشته‌ باشید! آن‌وقت همان هستید. عزیزان من! این‌ همه می‌گویم سخاوت، سخاوت! این ‌است؛ اما اگر یک مؤمنی این حرف‌ها را قبول کند، مال در نزدش چیزی نیست، وقتی‌که شما تا حدّ جان برای امر ولایت پیش آمدید، دیگر مال در نزدتان ارزش ندارد. {{ارجاع|شکر 78}}  
+
حالا امام حسین {{علیه}} با لشکر کوفه صحبت کرد، گفت: {{متمایز|«یا شیعیان ابوسفیان! دینُکم دینارکم.»}} شما شیعه پدرم بودید، چرا رفتید شیعه ابوسفیان شدید؟ آخر تقصیرم چیست؟ برای چه می‌خواهید مرا بکشید؟ هفتاد هزار نفر جمع شدید، تقصیر مرا بگویید! گفتند: {{متمایز|«بُغضاً لأبیک»}}: بغضی که با پدرت داریم. تو عزیز من! بغض چه کسی را داری؟ حبّ چه کسی را داری؟!
  
{{درباره متقی|یکی از خواهش‌هایم از امام‌ حسین {{علیه}} این ‌بود که دفاع از ولایت کنم. حسین‌جان! گفتم: هیچ‌ چیزی هم نمی‌خواهم، فقط می‌خواهم مادرت به ‌من یک لبخند بزند. آن لبخندی که به ‌من می‌زند، از همه‌ چیز بالاتر است؛ از بهشت و فردوس بالاتر است، من لبخند مادرت را می‌خواهم، جزء آن‌ها نباشم که نیامدند، جزء آن‌هایی باشم که آمده باشم. {{ارجاع|ایجاد 87}}
+
امام حسین {{علیه}} با حضرت زینب {{علیها}} یک حرف‌هایی هم داشت، گفت: زینب‌جان‌‌! من امروز شهید می‌شوم، تو باید بروی شام، آن‌جا دارند لعنت به پدرمان می‌کنند. همه این‌ها پیرو معاویه و یزید شده‌اند. گفت: حسین‌جان! آخر من توان ندارم. امام حسین {{علیه}} دست گذاشت روی قلب زینب {{علیها}}، گفت: حسین‌جان! به عهدت وفا می‌کنم. {{ارجاع|عاشورای 96}}
  
خدایا! ما را به اصحاب امام حسین {{علیه}} ببخش! {{ارجاع|حضرت ابوالفضل 85}}  
+
شب‌ عاشورا و تاسوعا، کنارِ خانه‌تان بروید! یک زیارت‌ عاشورا بخوانید و اشکی بریزید! خدا از سر تمام گناهان‌تان می‌گذرد و شما را می‌آمرزد.
 +
 
 +
خدایا! تو را به حقّ امام‌ زمان قسمت می‌دهیم، تو را به حقّ خون ناحقّ ریخته امام ‌حسین، امام ‌زمانِ ما را برسان! ظهورش را نزدیک بفرما!
 +
 
 +
خدایا! ما در باطن و ظاهر ایشان را تأیید کنیم! {{ارجاع|عاشورای 88، ارتباط}}
 +
 
 +
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
  
 
{{یا علی}}
 
{{یا علی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۳۶

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

در تمام این خلقت کسی نامی نبوده به غیر از حسین (علیه‌السلام)، (من نمی‌خواهم نستیجر بالله جسارت به انبیاء یا ائمه (علیهم‌السلام) بکنم؛) حالا پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) آمده، همین‌طور سفارش حسین (علیه‌السلام) را می‌کند. حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمود: پدرجان! حسن (علیه‌السلام) هم هست. گفت: فاطمه‌جان! مگر نمی‌دانی خدا سفارش حسین (علیه‌السلام) را کرده؟!

مگر آدم ترک اولی نکرد؟! چندین سال گریه کرد، گفت: خدایا! من بد کردم، خدایا! مرا ببخش! خدا گفت: یا آدم! از خجالت سرت را زیر انداختی؟ سرت را بلند کن! نگاه به آسمان بکن! (هنوز که کسی نیامده توی دنیا) مرا به این‌ها قسم بده! گفت: این‌ها چه کسانی هستند؟ گفت: محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، علی و فاطمه (علیهماالسلام)، حسن و حسین (علیهماالسلام). تا اسم امام حسین (علیه‌السلام) آمد، آدم گفت: خدا! دلم شکست. خدا گفت: یا آدم! این حسین (علیه‌السلام) است که او را در صحرای کربلا می‌کشند. چه کسی او را می‌کشد؟ امّت! شما چه کسی را می‌روید یاری می‌کنید؟ عمَر را!

(خدا می‌داند یک شتر بود، بچّه‌اش افتاده بود توی چاه، همین‌طور گریه می‌کرد بالای چاه؛ بالأخره از بین رفت. دیدند جگرش سوراخ سوراخ است. به حضرت عباس، جگر من هم سوراخ است که نمی‌توانم حرفم را به شما بزنم؛ اما شما بی‌راهه می‌روید.) حالا آدم گفت: خدا! به حقّ حسین، مرا ببخش! خدا او را بخشید. چه خبر است؟! حالا این حسین (علیه‌السلام)، مثل امروز چه کار می‌کند؟ امروز چه روزی است؟ روز عاشوراست. امروز حسین (علیه‌السلام) روز آخرش است! حالا به آن‌ها گفت: ما امروز روز آخرمان است، هر کسی می‌خواهد برود، برود. فوج فوج همه رفتند. آن‌ها مثل ما بودند، حسین‌گو بودند نه حسین‌خواه!

آن‌هایی که دنبال امام آمده ‌بودند، هر کسی مثل حالاست که می‌خواهند امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیاید و چیزها ارزان شود، در این فکرها هستند، در این فکر نیستند که جان‌شان را فدا کنند. به تمام آیات قرآن، من حقیقت را به شما می‌گویم، شما اغلب‌تان حسین‌گو هستید، حسین‌خواه نیستید که این همه مصیبت به امام حسین (علیه‌السلام) وارد شده، می‌روید ویدیو و ماهواره می‌زنید. اصلاً به دینم، تو غیرت تعصّب ولایی نداری، قسم خوردم تو که ویدیو و ماهواره می‌زنی، تصرّف ولایی نداری، تصرّف خلقی داری، روح از بدنت برود بیرون، نمی‌توانی جواب خدا را بدهی. کجا می‌آید زهرا (علیهاالسلام) شفاعت شما را بکند؟ جانم! یک کاری کنید زهرا (علیهاالسلام) شفاعت شما را بکند.

حالا امروز حسین (علیه‌السلام) چه کار می‌کند؟ فوج فوج همه رفتند، دیگر کسی نماند. تمام آمده بودند به طمع. گاهی اکبر (علیه‌السلام) صدا می‌زند: پدرجان! خداحافظ! گاهی قاسم (علیه‌السلام) صدا می‌زند: عموجان! من هم رفتم! من می‌سوزم، تو را تنها گذاشتم و رفتم. حضرت زینب (علیهاالسلام) به امام حسین (علیه‌السلام) گفت: حسین‌جان! برو خودت را معرّفی کن! همه این‌ها را از ده و دهکده آوردند، این‌ها خبر نداشتند، کسی به این‌ها نگفته؛ این‌ها تو را نمی‌شناسند.

حالا امام حسین (علیه‌السلام) با لشکر کوفه صحبت کرد، گفت: «یا شیعیان ابوسفیان! دینُکم دینارکم.» شما شیعه پدرم بودید، چرا رفتید شیعه ابوسفیان شدید؟ آخر تقصیرم چیست؟ برای چه می‌خواهید مرا بکشید؟ هفتاد هزار نفر جمع شدید، تقصیر مرا بگویید! گفتند: «بُغضاً لأبیک»: بغضی که با پدرت داریم. تو عزیز من! بغض چه کسی را داری؟ حبّ چه کسی را داری؟!

امام حسین (علیه‌السلام) با حضرت زینب (علیهاالسلام) یک حرف‌هایی هم داشت، گفت: زینب‌جان‌‌! من امروز شهید می‌شوم، تو باید بروی شام، آن‌جا دارند لعنت به پدرمان می‌کنند. همه این‌ها پیرو معاویه و یزید شده‌اند. گفت: حسین‌جان! آخر من توان ندارم. امام حسین (علیه‌السلام) دست گذاشت روی قلب زینب (علیهاالسلام)، گفت: حسین‌جان! به عهدت وفا می‌کنم. [۲]

شب‌ عاشورا و تاسوعا، کنارِ خانه‌تان بروید! یک زیارت‌ عاشورا بخوانید و اشکی بریزید! خدا از سر تمام گناهان‌تان می‌گذرد و شما را می‌آمرزد.

خدایا! تو را به حقّ امام‌ زمان قسمت می‌دهیم، تو را به حقّ خون ناحقّ ریخته امام ‌حسین، امام ‌زمانِ ما را برسان! ظهورش را نزدیک بفرما!

خدایا! ما در باطن و ظاهر ایشان را تأیید کنیم! [۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

دیگر ببینید

شهادت امام حسین

شهادت امام حسین 3

شهادت امام حسین 4

ارجاعات

  1. عاشورای ۹۶ (دقیقه ۳ و ۳۵ و ۴۱)
  2. عاشورای 96
  3. عاشورای 88، ارتباط
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه