منتخب: عبدالله بن الحسن: تفاوت بین نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 1402' به 'رده: منتخب') |
|||
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | ||
− | ==گفتار متقی== | + | ==گفتار متقی{{ارجاع|حرکت امام حسین از مدینه به مکّه ۸۳ (دقیقه ۴۴)}}== |
+ | {{صوت منتخب|abdollah}} | ||
میخواهم یک اشارهای هم راجع به عبدالله بکنم، وقتی آقا امام حسین {{علیه}} درِ خیمه آمد؛ تا وداع کند، خیلی سفارش عبدالله را به زینب {{علیها}} کرد، گفت: خواهرم زینب! برادرم، قاسم و عبدالله را به من سپرد. قاسم که شهید شد، این یادگار برادرم، عبدالله را نگذار در بین لشکر بیاید. حضرت زینب {{علیها}} تمام توجّهش به عبدالله بود. حالا که امام {{متمایز|«هل مِن ناصر»}} گفت، عبدالله از خیمه بیرون آمد، همینطور حضرت زینب {{علیها}} اینطرف میزد، نتوانست جلویش را بگیرد. | میخواهم یک اشارهای هم راجع به عبدالله بکنم، وقتی آقا امام حسین {{علیه}} درِ خیمه آمد؛ تا وداع کند، خیلی سفارش عبدالله را به زینب {{علیها}} کرد، گفت: خواهرم زینب! برادرم، قاسم و عبدالله را به من سپرد. قاسم که شهید شد، این یادگار برادرم، عبدالله را نگذار در بین لشکر بیاید. حضرت زینب {{علیها}} تمام توجّهش به عبدالله بود. حالا که امام {{متمایز|«هل مِن ناصر»}} گفت، عبدالله از خیمه بیرون آمد، همینطور حضرت زینب {{علیها}} اینطرف میزد، نتوانست جلویش را بگیرد. | ||
سطر ۲۸: | سطر ۲۹: | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
− | [[رده: منتخب | + | [[رده: منتخب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۰
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
میخواهم یک اشارهای هم راجع به عبدالله بکنم، وقتی آقا امام حسین (علیهالسلام) درِ خیمه آمد؛ تا وداع کند، خیلی سفارش عبدالله را به زینب (علیهاالسلام) کرد، گفت: خواهرم زینب! برادرم، قاسم و عبدالله را به من سپرد. قاسم که شهید شد، این یادگار برادرم، عبدالله را نگذار در بین لشکر بیاید. حضرت زینب (علیهاالسلام) تمام توجّهش به عبدالله بود. حالا که امام «هل مِن ناصر» گفت، عبدالله از خیمه بیرون آمد، همینطور حضرت زینب (علیهاالسلام) اینطرف میزد، نتوانست جلویش را بگیرد.
وقتی عبدالله در بغل عمویش امام حسین (علیهالسلام) رفت، دید ظالمی شمشیر بلند کرده و میخواهد به امام بزند، عبدالله دستش را بالا آورد و گفت: به عمویم نزن! آن ظالم شمشیر را پایین آورد، دست عبدالله قطع شد؛ اگر بدانید چه بر سر امام حسین (علیهالسلام) آمد؟! امام از او دفاع کرد.
روایت داریم: امام حسین (علیهالسلام) دو مرتبه حمله کرد. یک موقعیکه به اهل کوفه فرمود: برای چه مرا میکشید؟ گفتند: «بغضأ لِأبیک»، یکی هم اینجا حمله کرد. یک دفعه عبدالله گفت: عموجان! دست بر سرم کِش! شکست استخوانم!
«لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم»
خدایا! ما را حسینی کن!
خدایا! جانمان را، عمرمان را، همه را فدای امر حسین (علیهالسلام) کنیم.
خدایا! این محبّتها را تا آخر برسانیم!
خدایا! این محبّتها را در گوشت و خون ما تسرّی کن! یعنی جریان پیدا کند.
خدایا! تو را به حقّ این خانواده عصمت و طهارت، ما را جزء گریهکنندگان امام حسین (علیهالسلام) قرار بده! [۲]