منتخب: بیتوته و نجوا با ولایت 15: تفاوت بین نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 1402' به 'رده: منتخب') |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | ||
==گفتار متقی{{ارجاع|شناخت امر ۸۲ (دقیقه ۱۷) و عدالت ۸۵ (دقیقه ۳۲)}}== | ==گفتار متقی{{ارجاع|شناخت امر ۸۲ (دقیقه ۱۷) و عدالت ۸۵ (دقیقه ۳۲)}}== | ||
− | {{صوت منتخب|najva-0015}} | + | <section begin="گفتار متقی" />{{صوت منتخب|najva-0015}} |
− | خدا به چه جهتی میفرماید: اگر خودت را شناختی، مرا شناختی؟ ما باید برویم در حرف خودشناسی، خودمان را بشناسیم. قربانت بروم، فکر شاگرد و ماشین | + | خدا به چه جهتی میفرماید: اگر خودت را شناختی، مرا شناختی؟ ما باید برویم در حرف خودشناسی، خودمان را بشناسیم. قربانت بروم، فکر شاگرد و ماشین یک قدری این حرفها را بزن کنار. دوست محترمم اینجا بود، به او گفتم: اگر مکّه معظّمه رفتی، نمیگویم رساله نخوان! نمیگویم دعای عرفه امام حسین {{علیه}} را نخوان! بخوان! اما خودت را خسته نکن! یک کمی بخوان! بیا برو یک کناری، آنجا با خدا نجوا کن! با امام زمانت نجوا کن! او اعظم همه چیز است. باید او را بشناسی. تو اینقدر کتاب خواندی و درس خواندی، اگر او را نشناسی، چه فایدهای دارد؟ تو هزار یا علی بگو! علی {{علیه}} را باید بشناسی. گفتم آنجا یک بیتوتهای کن! آن بیتوته، تو اتّصال هستی. |
− | شما هم بیایید با این حرفها یک قدری بیتوته کنید! در خودتان پیاده کنید | + | شما هم بیایید با این حرفها یک قدری بیتوته کنید! در خودتان پیاده کنید! به فکر آنجا هم باشید! من یک مثال عوامانه میزنم: الآن شما میخواهی یکجا به اصطلاح تفریح بروی. از آنجا که میخواهی بروی، چقدر چیز برمیداری؟ میخواهی دو روز آنجا بمانی. تا خدا خدایی میکند، میخواهی آنجا در آخرت بمانی. چرا تهیّه نمیبینی؟ تهیّه تو این است که به فقرا رسیدگی کنی، خوشزبان باشی، از مردم بگذری، سخی باشی، خمس بدهی، سهم امام بدهی، در دهان شیطان بزنی، پیرو شیطان نباشی. آنجا بکاری تا بچینی. باباجان! تو این زمینی که داری، چیزی در آن نکاشتی، باید در آخرت بکاری تا بچینی. تو که چیزی نکاشتی! |
− | اگر حرف امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را هم قبول داری، آمد سر قبرستان و گفت: | + | اگر حرف امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را هم قبول داری، آمد سر قبرستان و گفت: مُردهها! چطورید؟ من بگویم یا شما؟ گفت: بگو! گفت: مالتان قسمت شد، زنانتان شوهر رفت. گفت: ما بگوییم، علیجان! اگر ما یک چیزی در دنیا دادیم؛ به فقرا رسیدگی کردیم، حساب سال داشتیم، اینجا برایمان هست، اگر ندادیم، داریم میبینیم و میسوزیم. والله، بهدینم، این مطلب را حاج شیخ عباس میگفت که یک عدّهای هستند، کارشان این است که دستهایشان را میجوند. تو آنجا حیات داری، هستی. {{ارجاع|شناخت امر 82}} |
− | در زمان امیرالمؤمنین {{علیه}}، یک زنی بود، خیلی بدکاره و فاسد بود، امیرالمؤمنین {{علیه}} یک چیز حسابی به او داد. یک نفر هم دارا بود، امیرالمؤمنین {{علیه}} یک چیز حسابی به او داد، متوجّه هستید؟ خیلی اصحاب ناراحت شدند که چرا امیرالمؤمنین {{علیه}} به این دو نفر داده؟ حالا وقتی به آنها داد، آن دارا به خود آمد و گفت امیرالمؤمنین {{علیه}} که به من داده، من نباید به مردم بدهم؟ از سخیها شد. آن زن هم که به او داد، گفت امیرالمؤمنین {{علیه}} این را به من داده، دیگر من خلاف نکنم، دیگر خلافگر نشد؛ یعنی این عطایی که امیرالمؤمنین {{علیه}} کرد، اینها را از گناه بازداشت. اما مثلاً من میگویم چرا دادی؟ چونکه تو داری ظاهر را میبینی، امام هر کاری میکند | + | در زمان امیرالمؤمنین {{علیه}}، یک زنی بود، خیلی بدکاره و فاسد بود، امیرالمؤمنین {{علیه}} یک چیز حسابی به او داد. یک نفر هم دارا بود، امیرالمؤمنین {{علیه}} یک چیز حسابی به او داد، متوجّه هستید؟ خیلی اصحاب ناراحت شدند که چرا امیرالمؤمنین {{علیه}} به این دو نفر داده؟ حالا وقتی به آنها داد، آن دارا به خود آمد و گفت امیرالمؤمنین {{علیه}} که به من داده، من نباید به مردم بدهم؟ از سخیها شد. آن زن هم که به او داد، گفت امیرالمؤمنین {{علیه}} این را به من داده، دیگر من خلاف نکنم، دیگر خلافگر نشد؛ یعنی این عطایی که امیرالمؤمنین {{علیه}} کرد، اینها را از گناه بازداشت. اما مثلاً من میگویم چرا دادی؟ چونکه تو داری ظاهر را میبینی، امام هر کاری میکند درست است، هیچکس نباید فضولی کند. اگر فضولی کند، از نفهمیاش است؛ چونکه امام کار بیامر نمیکند، در صورتیکه خودش امر است. تو باید ولایت را غیر از خودت بدانی، ولایت را باید فهم همه خلقت بدانی، فهم همه خلقت که اشتباه نمیکند، تو اشتباهکاری، تو نمیفهمی. {{ارجاع|عدالت 85}} |
خدایا! تو را به حقّ امام زمان، همه رفقا را تسلیم ولایت کن! تسلیم حرف ولایت کن! إنشاءالله تفرقه در میان شما نیفتد و همه هماهنگ باشید. همه یک وجود باشید، پیش من یک وجودید. | خدایا! تو را به حقّ امام زمان، همه رفقا را تسلیم ولایت کن! تسلیم حرف ولایت کن! إنشاءالله تفرقه در میان شما نیفتد و همه هماهنگ باشید. همه یک وجود باشید، پیش من یک وجودید. | ||
سطر ۲۷: | سطر ۲۷: | ||
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] | [[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] | ||
− | {{یا علی}} | + | {{یا علی}}<section end="گفتار متقی" /> |
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
− | [[رده: منتخب | + | [[رده: منتخب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۴
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
خدا به چه جهتی میفرماید: اگر خودت را شناختی، مرا شناختی؟ ما باید برویم در حرف خودشناسی، خودمان را بشناسیم. قربانت بروم، فکر شاگرد و ماشین یک قدری این حرفها را بزن کنار. دوست محترمم اینجا بود، به او گفتم: اگر مکّه معظّمه رفتی، نمیگویم رساله نخوان! نمیگویم دعای عرفه امام حسین (علیهالسلام) را نخوان! بخوان! اما خودت را خسته نکن! یک کمی بخوان! بیا برو یک کناری، آنجا با خدا نجوا کن! با امام زمانت نجوا کن! او اعظم همه چیز است. باید او را بشناسی. تو اینقدر کتاب خواندی و درس خواندی، اگر او را نشناسی، چه فایدهای دارد؟ تو هزار یا علی بگو! علی (علیهالسلام) را باید بشناسی. گفتم آنجا یک بیتوتهای کن! آن بیتوته، تو اتّصال هستی.
شما هم بیایید با این حرفها یک قدری بیتوته کنید! در خودتان پیاده کنید! به فکر آنجا هم باشید! من یک مثال عوامانه میزنم: الآن شما میخواهی یکجا به اصطلاح تفریح بروی. از آنجا که میخواهی بروی، چقدر چیز برمیداری؟ میخواهی دو روز آنجا بمانی. تا خدا خدایی میکند، میخواهی آنجا در آخرت بمانی. چرا تهیّه نمیبینی؟ تهیّه تو این است که به فقرا رسیدگی کنی، خوشزبان باشی، از مردم بگذری، سخی باشی، خمس بدهی، سهم امام بدهی، در دهان شیطان بزنی، پیرو شیطان نباشی. آنجا بکاری تا بچینی. باباجان! تو این زمینی که داری، چیزی در آن نکاشتی، باید در آخرت بکاری تا بچینی. تو که چیزی نکاشتی!
اگر حرف امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را هم قبول داری، آمد سر قبرستان و گفت: مُردهها! چطورید؟ من بگویم یا شما؟ گفت: بگو! گفت: مالتان قسمت شد، زنانتان شوهر رفت. گفت: ما بگوییم، علیجان! اگر ما یک چیزی در دنیا دادیم؛ به فقرا رسیدگی کردیم، حساب سال داشتیم، اینجا برایمان هست، اگر ندادیم، داریم میبینیم و میسوزیم. والله، بهدینم، این مطلب را حاج شیخ عباس میگفت که یک عدّهای هستند، کارشان این است که دستهایشان را میجوند. تو آنجا حیات داری، هستی. [۲]
در زمان امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، یک زنی بود، خیلی بدکاره و فاسد بود، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یک چیز حسابی به او داد. یک نفر هم دارا بود، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یک چیز حسابی به او داد، متوجّه هستید؟ خیلی اصحاب ناراحت شدند که چرا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به این دو نفر داده؟ حالا وقتی به آنها داد، آن دارا به خود آمد و گفت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که به من داده، من نباید به مردم بدهم؟ از سخیها شد. آن زن هم که به او داد، گفت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) این را به من داده، دیگر من خلاف نکنم، دیگر خلافگر نشد؛ یعنی این عطایی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کرد، اینها را از گناه بازداشت. اما مثلاً من میگویم چرا دادی؟ چونکه تو داری ظاهر را میبینی، امام هر کاری میکند درست است، هیچکس نباید فضولی کند. اگر فضولی کند، از نفهمیاش است؛ چونکه امام کار بیامر نمیکند، در صورتیکه خودش امر است. تو باید ولایت را غیر از خودت بدانی، ولایت را باید فهم همه خلقت بدانی، فهم همه خلقت که اشتباه نمیکند، تو اشتباهکاری، تو نمیفهمی. [۳]
خدایا! تو را به حقّ امام زمان، همه رفقا را تسلیم ولایت کن! تسلیم حرف ولایت کن! إنشاءالله تفرقه در میان شما نیفتد و همه هماهنگ باشید. همه یک وجود باشید، پیش من یک وجودید.
خدایا! معرفت به ما بده که اتّصال به وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) باشیم.
خدایا! اگر ما زهراپرست نیستیم، زهراخواه باشیم.
خدایا! تو را به حقّ حضرت زهرا که وجودش همیشه جاویدان است، به حقّ وجود ائمه که وجودشان همیشه جاویدان است، رفقای مرا جاویدان قرار بده! خدایا! عقایدی که دارند، از عقایدشان برنگردند.
خدایا! ما در مقابل ولایت کُرنش کنیم، قدرت نداشته باشیم، قدرت از ائمهطاهرین (علیهمالسلام) بخواهیم.