منتخب: امام‌حسین در قیامت: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
جز (جایگزینی متن - 'عبادت بی‌ولایت نجات‌بخش نیست' به 'دستور شب‌قدر؛ عبادت بی‌ولایت نجات‌بخش نیست')
 
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بسم الله}}
 
{{بسم الله}}
  
'''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته'''
+
'''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته'''
  
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است، حضرت‌زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
+
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است، حضرت‌ زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
 
==گفتار متقی{{ارجاع|اطاعت امر موجب اشرفیت است 89 (دقیقه 38) نجوا با ولایت 77 (دقیقه 51)}}==
 
==گفتار متقی{{ارجاع|اطاعت امر موجب اشرفیت است 89 (دقیقه 38) نجوا با ولایت 77 (دقیقه 51)}}==
 
{{صوت منتخب|imam-hossein-dar-qyamat}}
 
{{صوت منتخب|imam-hossein-dar-qyamat}}
  
روایت داریم: در یک‌حدودی از بهشت، خدا به بهشتیان می‌گوید: نگاه کنید! وقتی این‌ها نگاه می‌کنند، نوری تجلی می‌کند که سیصد سال در غِشوه‌اند، دیگر سرِ پا نیستند، بعد از سیصد سال که قدری به هوش می‌آیند، می‌پرسند: خدایا! نور خودت بود؟! می‌فرماید: نه! می‌پرسند: پس نور چه‌کسی بود؟! خدا می‌گوید: مگر شما در دنیا نمی‌گفتید «یا ثار الله و ابن‌ثاره»؟! این نور بدل امام‌حسین {{علیه}} است. ببین تازه نور خود امام‌حسین {{علیه}} نیست، نور بدلش است. اگر نور خودش باشد که اصلاً تمام آن‌ها نابود می‌شوند، دیگر بودی ندارند. {{ارجاع|[[اطاعت امر، موجب اشرفیت انسان است]] 80}}
+
روایت داریم: در یک‌ حدودی از بهشت، خدا به بهشتیان می‌گوید: نگاه کنید! وقتی این‌ها نگاه می‌کنند، نوری تجلی می‌کند که سی‌صد سال در غِشوه‌اند، دیگر سرِ پا نیستند، بعد از سی‌صد سال که قدری به هوش می‌آیند، می‌پرسند: خدایا! نور خودت بود؟! می‌فرماید: نه! می‌پرسند: پس نور چه‌ کسی بود؟! خدا می‌گوید: مگر شما در دنیا نمی‌گفتید {{متمایز|«یا ثار الله و ابن‌ثاره»؟!}} این نور بدل امام‌ حسین {{علیه}} است. ببین تازه نور خود امام‌ حسین {{علیه}} نیست، نور بدلش است. اگر نور خودش باشد که اصلاً تمام آن‌ها نابود می‌شوند، دیگر بودی ندارند. {{ارجاع|[[اطاعت امر، موجب اشرفیت انسان است]] 80}}
  
عزیزان من! این دنیا که ابدی نیست. خدا می‌گوید: «إنّما الدّنیا فناء و الآخرةُ بقاء» این دنیا فانی می‌شود؛ پس ما باید برای بقاء کار کنیم. وقتی می‌خواهید به مسافرتی بروید چقدر تهیه می‌بینید! آیا نمی‌خواهید در قیامت دیدن خدا، دیدن علی {{علیه}} و زهرا {{علیها}}بروید، چه‌چیزی تهیه کرده‌اید؟! دوستی داشتم که از دنیا رفت. خوابش را دیدم؛ به او گفتم چه‌خبر؟ گفت: امام‌حسین {{علیه}} در برزخ است، گاهی می‌آید و به ما سر می‌زند. آیا شما نمی‌خواهید برای آن‌جا تهیه ببینید یا این‌که می‌خواهید آن‌جا هم خجل‌زده باشید؟!  
+
عزیزان من! این دنیا که ابدی نیست. خدا می‌گوید: {{روایت|«إنّما الدّنیا فناء و الآخرةُ بقاء»}] این دنیا فانی می‌شود؛ پس ما باید برای بقاء کار کنیم. وقتی می‌خواهید به مسافرتی بروید چقدر تهیه می‌بینید! آیا نمی‌خواهید در قیامت دیدن خدا، دیدن علی {{علیه}} و زهرا {{علیها}} بروید، چه‌ چیزی تهیه کرده‌اید؟!  
  
خدای تبارک و تعالی باطن ما را می‌خَرد نه ظاهر را. مگر آن شبان در زمان موسی نبود که به خدا گفت خدایا! بیا الاغت را این‌جا ببند، بیا تا موهایت را شانه کنم؟! موسی از آن‌جا ردّ می‌شد، گفت: ای شبان! این حرف‌ها را به چه‌کسی می‌گویی؟ گفت: به خدا. موسی گفت: مگر کافر شده‌ای؟! خدا که خر ندارد! خدا که سر ندارد که می‌خواهی موهایش را شانه کنی! شبان گفت:  
+
دوستی داشتم که از دنیا رفت. خوابش را دیدم؛ به او گفتم چه‌ خبر؟ گفت: امام‌ حسین {{علیه}} در برزخ است، گاهی می‌آید و به ما سر می‌زند. آیا شما نمی‌خواهید برای آن‌جا تهیّه ببینید یا این‌که می‌خواهید آن‌جا هم خجل‌زده باشید؟!
 +
 
 +
خدای تبارک و تعالی باطن ما را می‌خَرد نه ظاهر را. مگر آن شبان در زمان موسی نبود که به خدا گفت خدایا! بیا الاغت را این‌جا ببند، بیا تا موهایت را شانه کنم؟! موسی از آن‌جا ردّ می‌شد، گفت: ای شبان! این حرف‌ها را به چه‌ کسی می‌گویی؟ گفت: به خدا. موسی گفت: مگر کافر شده‌ای؟! خدا که خر ندارد! خدا که سر ندارد که می‌خواهی موهایش را شانه کنی! شبان گفت:  
  
 
{{شعر}}
 
{{شعر}}
سطر ۱۹: سطر ۲۱:
 
من داشتم با خدا عشق می‌کردم. خدا گفت: موسی! برو رضایتش را حاصل کن؛ وگرنه تو را از درجه پیامبری می‌اندازم. ای موسی! من قال او را نمی‌خواهم، حالش را می‌خواهم. عزیزان من! خدا حال شما را می‌خواهد. {{ارجاع|دستور شب‌قدر؛ عبادت بی‌ولایت نجات‌بخش نیست 83}}
 
من داشتم با خدا عشق می‌کردم. خدا گفت: موسی! برو رضایتش را حاصل کن؛ وگرنه تو را از درجه پیامبری می‌اندازم. ای موسی! من قال او را نمی‌خواهم، حالش را می‌خواهم. عزیزان من! خدا حال شما را می‌خواهد. {{ارجاع|دستور شب‌قدر؛ عبادت بی‌ولایت نجات‌بخش نیست 83}}
  
در روز قیامت زهرای‌عزیز {{علیها}} می‌فرماید: خدایا! می‌خواهم فرزندم حسین را ببینم، خطاب می‌شود: زهراجان! تو طاقت نداری! اما حضرت‌زهرا {{علیه}} مقصد دارد؛ حالا به او خطاب می‌شود: فاطمه‌جان! در صحرای‌محشر نگاه کن! وقتی نگاه می‌کند، امام‌حسین {{علیه}} را می‌بیند که سر ندارد. حضرت‌زهرا {{علیها}} صیحه‌ای می‌زند و غَش می‌کند!
+
در روز قیامت زهرای‌ عزیز {{علیها}} می‌فرماید: خدایا! می‌خواهم فرزندم حسین را ببینم، خطاب می‌شود: زهراجان! تو طاقت نداری! اما حضرت‌ زهرا {{علیه}} مقصد دارد؛ حالا به او خطاب می‌شود: فاطمه‌جان! در صحرای‌ محشر نگاه کن! وقتی نگاه می‌کند، امام‌ حسین {{علیه}} را می‌بیند که سر ندارد. حضرت‌ زهرا {{علیها}} صیحه‌ای می‌زند و غَش می‌کند!
  
باز هم زهرای‌عزیز {{علیها}} مقصد دارد، در ظاهر به هوش نمی‌آید؛ آن‌وقت خدا ندا می‌دهد: ای حبیبه من! زهراجان! چه می‌خواهی؟! می‌فرماید: همه آن‌هایی که به حسینم خدمت کردند، آن‌هایی که دوست حسینم هستند و گنه‌کارند، آن‌هایی که در جلسه پسرم حسین {{علیه}} می‌آمدند، انفاق داشتند و مُغرض نبودند؛ یعنی پیرو عمر و ابابکر نبودند را می‌خواهم شفاعت کنم. {{ارجاع|[[نجوا با ولایت]] 77 و کتاب [[جامع ولایت]]}}
+
باز هم زهرای‌ عزیز {{علیها}} مقصد دارد، در ظاهر به هوش نمی‌آید؛ آن‌وقت خدا ندا می‌دهد: ای حبیبه من! زهراجان! چه می‌خواهی؟! می‌فرماید: همه آن‌هایی که به حسینم خدمت کردند، آن‌هایی که دوست حسینم هستند و گنه‌کارند، آن‌هایی که در جلسه پسرم حسین {{علیه}} می‌آمدند، انفاق داشتند و مُغرض نبودند؛ یعنی پیرو عمر و ابابکر نبودند را می‌خواهم شفاعت کنم. {{ارجاع|[[نجوا با ولایت]] 77 و کتاب [[جامع ولایت]]}}
  
خدا حاج‌شیخ‌عباس تهرانی را رحمت کند، می‌گفت مادرم در روضه‌ها کفش‌های مردم را جفت می‌کرد، وقتی از دنیا رفت، خوابش را دیدم؛ به او گفتم: مادرجان! آن‌جا چه‌کاره هستی؟ گفت: کفش‌دار حضرت‌زهرا {{علیها}} هستم. زهرای‌عزیز {{علیها}} به‌من فرمود: تو که کفش‌های دوستان حسینم که برایش گریه می‌کردند را جفت کردی، بیا این‌جا کفش‌دارِ من باش! {{ارجاع|[[توفیق و بکاء و نجوا]] 79}}
+
خدا حاج‌ شیخ‌ عباس تهرانی را رحمت کند! می‌گفت مادرم در روضه‌ها کفش‌های مردم را جفت می‌کرد، وقتی از دنیا رفت، خوابش را دیدم؛ به او گفتم: مادرجان! آن‌جا چه‌ کاره هستی؟ گفت: کفش‌دار حضرت‌ زهرا {{علیها}} هستم. زهرای‌ عزیز {{علیها}} به‌من فرمود: تو که کفش‌های دوستان حسینم که برایش گریه می‌کردند را جفت کردی، بیا این‌جا کفش‌دارِ من باش! {{ارجاع|[[توفیق و بکاء و نجوا]] 79}}
  
رفقای‌عزیز! این‌جا که می‌آیید باید جای دیگر را نبینید و جای دیگر نروید؛ وگرنه این‌جا را فروخته‌اید. با هم هماهنگ، هم‌عقیده و هم‌مقصد باشید و از حضور هم عشق کنید. حمایت از ولایت کنید تا حضرت‌زهرا {{علیها}} بگوید تویی که حمایت از حسین من کردی، حمایت از علی من کردی؛ من که جانم را دادم تو مالت را دادی، من که جانم را دادم تو وقتت را دادی؛ این‌وقت‌ها که این‌جوری است شکر خدا را بکنید. {{ارجاع|کتاب [[جامع ولایت]]}}
+
رفقای‌ عزیز! این‌جا که می‌آیید، باید جای دیگر را نبینید و جای دیگر نروید؛ وگرنه این‌جا را فروخته‌اید. با هم هماهنگ، هم‌ عقیده و هم‌ مقصد باشید و از حضور هم عشق کنید! حمایت از ولایت کنید تا حضرت‌ زهرا {{علیها}} بگوید: {{متمایز|«تویی که حمایت از حسین من کردی، حمایت از علی من کردی؛ من که جانم را دادم تو مالت را دادی، من که جانم را دادم تو وقتت را دادی؛ این‌وقت‌ها که این‌جوری است شکر خدا را بکنید.»}} {{ارجاع|کتاب [[جامع ولایت]]}}
  
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
سطر ۳۱: سطر ۳۳:
 
{{یا علی}}
 
{{یا علی}}
  
[[رده: منتخب 1401]]
+
[[رده: منتخب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۹

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است، حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

روایت داریم: در یک‌ حدودی از بهشت، خدا به بهشتیان می‌گوید: نگاه کنید! وقتی این‌ها نگاه می‌کنند، نوری تجلی می‌کند که سی‌صد سال در غِشوه‌اند، دیگر سرِ پا نیستند، بعد از سی‌صد سال که قدری به هوش می‌آیند، می‌پرسند: خدایا! نور خودت بود؟! می‌فرماید: نه! می‌پرسند: پس نور چه‌ کسی بود؟! خدا می‌گوید: مگر شما در دنیا نمی‌گفتید «یا ثار الله و ابن‌ثاره»؟! این نور بدل امام‌ حسین (علیه‌السلام) است. ببین تازه نور خود امام‌ حسین (علیه‌السلام) نیست، نور بدلش است. اگر نور خودش باشد که اصلاً تمام آن‌ها نابود می‌شوند، دیگر بودی ندارند. [۲]

عزیزان من! این دنیا که ابدی نیست. خدا می‌گوید: {{روایت|«إنّما الدّنیا فناء و الآخرةُ بقاء»}] این دنیا فانی می‌شود؛ پس ما باید برای بقاء کار کنیم. وقتی می‌خواهید به مسافرتی بروید چقدر تهیه می‌بینید! آیا نمی‌خواهید در قیامت دیدن خدا، دیدن علی (علیه‌السلام) و زهرا (علیهاالسلام) بروید، چه‌ چیزی تهیه کرده‌اید؟!

دوستی داشتم که از دنیا رفت. خوابش را دیدم؛ به او گفتم چه‌ خبر؟ گفت: امام‌ حسین (علیه‌السلام) در برزخ است، گاهی می‌آید و به ما سر می‌زند. آیا شما نمی‌خواهید برای آن‌جا تهیّه ببینید یا این‌که می‌خواهید آن‌جا هم خجل‌زده باشید؟!

خدای تبارک و تعالی باطن ما را می‌خَرد نه ظاهر را. مگر آن شبان در زمان موسی نبود که به خدا گفت خدایا! بیا الاغت را این‌جا ببند، بیا تا موهایت را شانه کنم؟! موسی از آن‌جا ردّ می‌شد، گفت: ای شبان! این حرف‌ها را به چه‌ کسی می‌گویی؟ گفت: به خدا. موسی گفت: مگر کافر شده‌ای؟! خدا که خر ندارد! خدا که سر ندارد که می‌خواهی موهایش را شانه کنی! شبان گفت:

ای موسی! زبانم دوختیاز پشیمانی تو جانم سوختی

من داشتم با خدا عشق می‌کردم. خدا گفت: موسی! برو رضایتش را حاصل کن؛ وگرنه تو را از درجه پیامبری می‌اندازم. ای موسی! من قال او را نمی‌خواهم، حالش را می‌خواهم. عزیزان من! خدا حال شما را می‌خواهد. [۳]

در روز قیامت زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) می‌فرماید: خدایا! می‌خواهم فرزندم حسین را ببینم، خطاب می‌شود: زهراجان! تو طاقت نداری! اما حضرت‌ زهرا (علیه‌السلام) مقصد دارد؛ حالا به او خطاب می‌شود: فاطمه‌جان! در صحرای‌ محشر نگاه کن! وقتی نگاه می‌کند، امام‌ حسین (علیه‌السلام) را می‌بیند که سر ندارد. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) صیحه‌ای می‌زند و غَش می‌کند!

باز هم زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) مقصد دارد، در ظاهر به هوش نمی‌آید؛ آن‌وقت خدا ندا می‌دهد: ای حبیبه من! زهراجان! چه می‌خواهی؟! می‌فرماید: همه آن‌هایی که به حسینم خدمت کردند، آن‌هایی که دوست حسینم هستند و گنه‌کارند، آن‌هایی که در جلسه پسرم حسین (علیه‌السلام) می‌آمدند، انفاق داشتند و مُغرض نبودند؛ یعنی پیرو عمر و ابابکر نبودند را می‌خواهم شفاعت کنم. [۴]

خدا حاج‌ شیخ‌ عباس تهرانی را رحمت کند! می‌گفت مادرم در روضه‌ها کفش‌های مردم را جفت می‌کرد، وقتی از دنیا رفت، خوابش را دیدم؛ به او گفتم: مادرجان! آن‌جا چه‌ کاره هستی؟ گفت: کفش‌دار حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) هستم. زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) به‌من فرمود: تو که کفش‌های دوستان حسینم که برایش گریه می‌کردند را جفت کردی، بیا این‌جا کفش‌دارِ من باش! [۵]

رفقای‌ عزیز! این‌جا که می‌آیید، باید جای دیگر را نبینید و جای دیگر نروید؛ وگرنه این‌جا را فروخته‌اید. با هم هماهنگ، هم‌ عقیده و هم‌ مقصد باشید و از حضور هم عشق کنید! حمایت از ولایت کنید تا حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) بگوید: «تویی که حمایت از حسین من کردی، حمایت از علی من کردی؛ من که جانم را دادم تو مالت را دادی، من که جانم را دادم تو وقتت را دادی؛ این‌وقت‌ها که این‌جوری است شکر خدا را بکنید.» [۶]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی
  1. اطاعت امر موجب اشرفیت است 89 (دقیقه 38) نجوا با ولایت 77 (دقیقه 51)
  2. اطاعت امر، موجب اشرفیت انسان است 80
  3. دستور شب‌قدر؛ عبادت بی‌ولایت نجات‌بخش نیست 83
  4. نجوا با ولایت 77 و کتاب جامع ولایت
  5. توفیق و بکاء و نجوا 79
  6. کتاب جامع ولایت
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه