منتخب: حر 3: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{بسم الله}} '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته''' ''...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 1402' به 'رده: منتخب')
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۴: سطر ۴:
  
 
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
 
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
==گفتار متقی==
+
==گفتار متقی{{ارجاع|عاشورای ۸۴ (دقیقه ۱۹) و عاشورای ۸۷ (دقیقه ۱۲)}}==
 +
{{صوت منتخب|hor-3}}
  
 
حالا امام‌ حسین {{علیه}} ‌یک ‌شب وقت خواسته ‌است. می‌خواهد چه ‌کار کند؟ در جای دیگر گفتم: حسین {{علیه}} همه جانش {{متمایز|«هل من ناصر»}} است. حالا که حرّ به مادرش احترام کرده‌ است، امام‌ حسین {{علیه}} می‌خواهد او را نجات دهد. ای حرّ! تو مرا احترام کردی، جوابت را دادم. گفتم: مادرت به عزایت بنشیند! گفتی: چون مادرت ‌زهراست، جوابت را نمی‌دهم. حسین‌جان! من مطابق هزار سوار هستم. قدرتم را در مقابل تو می‌شکنم و در مقابل مادرت سرکشی نمی‌کنم. اگر من جواب تو را بدهم، به مادرت ‌زهرا {{علیها}} بی‌احترامی کردم، من جوابت را نمی‌دهم. ولایت، این ‌است.  
 
حالا امام‌ حسین {{علیه}} ‌یک ‌شب وقت خواسته ‌است. می‌خواهد چه ‌کار کند؟ در جای دیگر گفتم: حسین {{علیه}} همه جانش {{متمایز|«هل من ناصر»}} است. حالا که حرّ به مادرش احترام کرده‌ است، امام‌ حسین {{علیه}} می‌خواهد او را نجات دهد. ای حرّ! تو مرا احترام کردی، جوابت را دادم. گفتم: مادرت به عزایت بنشیند! گفتی: چون مادرت ‌زهراست، جوابت را نمی‌دهم. حسین‌جان! من مطابق هزار سوار هستم. قدرتم را در مقابل تو می‌شکنم و در مقابل مادرت سرکشی نمی‌کنم. اگر من جواب تو را بدهم، به مادرت ‌زهرا {{علیها}} بی‌احترامی کردم، من جوابت را نمی‌دهم. ولایت، این ‌است.  
سطر ۳۰: سطر ۳۱:
 
[[منتخب: حر 2|حر 2]]
 
[[منتخب: حر 2|حر 2]]
 
==ارجاعات==
 
==ارجاعات==
[[رده: منتخب 1402]]
+
[[رده: منتخب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۸

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

حالا امام‌ حسین (علیه‌السلام) ‌یک ‌شب وقت خواسته ‌است. می‌خواهد چه ‌کار کند؟ در جای دیگر گفتم: حسین (علیه‌السلام) همه جانش «هل من ناصر» است. حالا که حرّ به مادرش احترام کرده‌ است، امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌خواهد او را نجات دهد. ای حرّ! تو مرا احترام کردی، جوابت را دادم. گفتم: مادرت به عزایت بنشیند! گفتی: چون مادرت ‌زهراست، جوابت را نمی‌دهم. حسین‌جان! من مطابق هزار سوار هستم. قدرتم را در مقابل تو می‌شکنم و در مقابل مادرت سرکشی نمی‌کنم. اگر من جواب تو را بدهم، به مادرت ‌زهرا (علیهاالسلام) بی‌احترامی کردم، من جوابت را نمی‌دهم. ولایت، این ‌است.

ببین حرّ یک‌ چیزی داشت، به ‌غیر از ابن‌سعد و ابن‌زیاد بود. این‌که من می‌گویم إن‌شاءالله امیدوارم که ما همه‌مان داریم، قدرِ دارایی‌تان را بدانید! اگر آن را داری، دارا هستی. این‌ها که مِلک دارند، این‌ها ثروت‌مند هستند. دارا آن‌ کسی است که ولایت دارد، دارا آن ‌کسی است که ولایت حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) را دارد، او داراست! این‌ها چه هستند؟ این‌ها ثروت‌مند هستند.

حالا امام حسین (علیه‌السلام) می‌خواهد پاسخ دهد، چه ‌کار کند؟ چه‌ چیزی به او بگوید؟ رفقای‌ عزیز! والله، من دیدم، به ‌من دادند. عزیزان من! من نمی‌خواهم خودم را افشا کنم، بعضی از شما کشش ندارید، می‌گویید فلانی تعریف خودش را کرد. تو اگر عبادتی داشته ‌باشی که ریا نکنی، اگر هر چقدر هم کم باشد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به تو عطا می‌کند. زیادی عبادت، گرفتاری دارد. باید به امر بکنی، عطا می‌کند.

حالا امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌خواهد به حرّ عطا کند. چه ‌کار کند؟ نجاتش بدهد. به‌ خاطر آن حیا که دارد، می‌خواهد عطا کند. جوانان‌ عزیز! حیا باعث نجاتش شد. حیا داشته ‌باش! احترام یک پیرمرد را بگیر! احترام پدرت را بگیر! احترام مادرت را بگیر! او هم یک‌ موقع برای خودش شخصیّتی داشته ‌است. الآن خدا می‌داند به حضرت ‌عباس قسم، که ولایت شما به ‌من متّصل است؛ وگرنه من چهار دست و پا می‌روم. اگر بدانید، پای من سیاه شده‌ است. اما وقتی قدرت داری، قدرتت را در امر بشکن! در برابر یک پیرمرد، مادرت و یک بزرگی تواضع کن!

آقاجان! بیا با ولایت باش! ولایت به تو یاد می‌دهد چه ‌چیزی بخواهی؟ این حرف‌ها را قبول کنید و عمل کنید! من کجا می‌توانم این ‌را از حرّ بخواهم؟! حالا می‌گویم: آقاجان! تو خیلی پیش حسین (علیه‌السلام) آبرو داری، این‌قدر آبرو داری که پدر حسین (علیه‌السلام)، تو را نایب خودش قرار داده ‌است. نایب امام‌ زمان، آقا امام ‌حسین (علیه‌السلام) کیست؟ مسلم است. حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم تو را تصدیق کرده ‌است و نایب شدی، حالا من هم یاور تو باشم. رفقای‌ عزیز! بیایید از ولایت حمایت کنیم، نمی‌گویم این‌قدر حرف ولایت نزن! بزن و عمل کن! [۲]

حیا بشر را نجات می‌دهد. اگر عمَر حیا داشت، زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) را می‌زد؟ علم داشت، جهادگر بود، فقیه هم بود؛ اما حیا نداشت؛ «الحیاء الإیمان» حیا جلوی بشر را می‌گیرد. والله! من راست می‌گویم. آخر، ما هم جوان بودیم، توی مردم بودیم. یکی می‌آمد، یک‌وقت مثلاً چوب‌های ما را برمی‌داشت، یک کارهای این‌جوری می‌کرد. ما شب که می‌شد، می‌گفتیم: صبح می‌رویم فلان‌ چیز را به او می‌گوییم. باز تا جلویش می‌آمدیم، زبان‌مان بند می‌آمد، نمی‌توانستیم جلویش حرف بزنیم. این حیاست. توجّه فرمودید؟ حیا، ملاحظه‌کار است، بی‌حیایی ملاحظه‌کار نیست. [۳]

حیا باعث شد که حرّ نجات پیدا کرد، یعنی جسارت به زهرا (علیهاالسلام) نکرد. الآن ماها چه ‌کار می‌کنیم؟ امر زهرا (علیهاالسلام) اطاعت نکردن، به حضرت‌عباس، به خود زهرا قسم، جسارت به زهراست. امر امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را اطاعت نکردن، جسارت به قدس امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. ما باید امر را اطاعت کنیم، امر ما را نجات می‌دهد. [۴]

بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، خدای تبارک و تعالی با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نجوا کرد. جبرئیل خدمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد. گفت: یا أخا جبرئیل! دیگر هم می‌آیی؟ گفت: آره! گفت: می‌آوری یا می‌بری؟ جبرئیل گفت: می‌برم. گفت: چه می‌بری؟ گفت: اوّل غیرت را می‌برم، بعد حیا را می‌برم، بعد برکات را می‌برم؛ یعنی حکومت عمَر، یا عمَری باید این‌جوری باشد، حیا ندارد! حکومت عمَری که حیا ندارد! خب می‌برد، حالا هم برده است. چه داری می‌گویی؟ [۵]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

دیگر ببینید

حر

حر 2

ارجاعات

  1. عاشورای ۸۴ (دقیقه ۱۹) و عاشورای ۸۷ (دقیقه ۱۲)
  2. حضرت ابوالفضل 85 و عاشورای 84 و 87
  3. ضربه به ولایت؛ پیروی از بدعت‌گذار (ضربه به ولایت جبران ندارد) 81
  4. حرکت امام حسین از مدینه به مکّه 83
  5. تذکّر 78
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه