منتخب: رمضان 77 - احیاء و صراط مستقیم
سخنرانی: رمضان 77 - احیاء و صراط مستقیم
... من میخواهم از شما سوال کنم که، اینکه خدای تبارک و تعالی میفرماید: که این نماز ما را از فحشا و منکر نجات میدهد، آیا خدا درست گفته؟ امام درست گفته؟ حرف صحیح است، ما نماز میخوانیم، چرا ما نماز هزار تا قل هو الله میخوانیم، صبح همینطور که بودیم هستیم! یا نماز میخوانیم، همینطور که بودیم هستیم! هیچ ترقی نداریم. بهدینم قسم، شب احیا ایناست که میفرماید، خدمت امامصادق میآیند چهکار کنیم؟ میگوید برو علم یاد بگیر، اینکه با سواد است، علم یعنیچه؟ یعنی ولایت، روز قیامت که میشود، میگوید: «رب ارجعونی اعمل صالحا» ما را برگردان، روایت داریم اینها عبادت کردهبودند، اما اطاعت نکردهبودند، ولیاللهالاعظم را نمیشناختند، فقط عبادت میکردند.
... رفقایعزیز به شما بگویم، والله، تشخیص دادم به شما میگویم، یکزمانی، خدا عمر و ابابکر را لعنت کند، مرتب، محمد، محمد در آورد، علی را با اسم محمد کوبید، در زمان ما هم الان عبادت، عبادت میکنند، قرآن، قرآن میکنند. ببین، چقدر تفسیر قرآن فراوان است؛ اما آیا ما را بهقرآن حقیقی سوق میدهند؟ علی میگوید: «انا قرآنالناطق» ما را عبادتی کردند، آنموقع مرتب گفتند: محمد، محمد، مردم را از علی باز داشتند، علی را خانهنشین کردند، الان عبادت، عبادت، خدا، خدا میکنند، هم قرآن را پیروی نمیکنند، هم ولایت را، من بارها گفتهام عزیزان من، روح عبادت، اطاعت است، یعنی اطاعت از ولیاللهالاعظم، آقا امامزمان.
من به شما عرض کنم: الان این مسجد جمکران، ببین چهخبر است، همه میروند، صد مرتبه، «ایاک نعبد و ایاک نستعین» میگویند، عزیز من، فدایتان بشوم، شیطان هم همین حرف را زد. چرا فکر ندارید؟ بهدینم قسم، احیا یعنی این، احیا باید دلتان را احیا کنید، نه دور هم جمع بشوید و دعای جوشن بخوانید و دعای افتتاح بخوانید. دعای افتتاح را بخوانید با روح بخوانید، دعای جوشن بخوانید با روح بخوانید، روح تمام اینها علی (علیهالسلام) است، روح تمام اینها یقین بهوجود مبارک امامزمان است. مگر شیطان «ایاک نعبد و ایاک نستعین» نگفت، والله، از من بهتر گفت. خیلی با طمانینه گفت، خیلی آخوندیاش کرد، گفت: تو سزاوار سجدهای، من تو را سجده میکنم، ببین، چطور «ایاک نعبد و ایاک نستعین» میگفت؟ من تو را سجده میکنم، سزاوار سجده تو هستی، گفت: سجده کن، چهچیزی را سجده کند؟ آن کانالی را که اهلبیت میخواهد بیاید، اگر نه که آدم چیز سجده نیست.
... معاویه را، خدا لعنت کند، به عباس گفت: قرآن را بخوان، معنی نکن، والله، مثل همین زمان ما شده، قرآن را بخوانید، معنی نکنید! چقدر جلسات قرآن است، دیدید که به اهلتسنن آمد، قرآنش صحیح بود، چقدر از این بیتالمال مسلمین به او دادید. من نمیخواهم حرف سیاسی بزنم، دردهای دلم را میگویم، گفت: قرآن بخوان، معنی نکن.
... مکرر کنم، میگوید: «انا الصراط المستقیم»، کجا احیاء میروید؟ کجا قرآن سر میگیرید؟ کجا الغوث میکشید؟ بگویید، من نمیگویم نگویید، با شناخت بگویید، با شناخت ولایت بگویید.
... پس حرف من ایناست که عزیزان من، آنچیزی که ما را از فحشا و منکر نجات میدهد، ولایت است که ما را نجات میدهد، نه نماز. این اهلتسنن که اینهمه نماز دارند میخوانند، چرا اهل نجات نیستند؟ اینقدر عبادتی نشوید. ببین، من دوباره تکرار میکنم، نگویید ایشان میگوید مسجد نروید؛ برو، مسجد برو، دعا بخوان، دعای افتتاح بخوان، همه اینها را بخوان؛ اما باید وصل به ولایت باشد. عزیز من، تو کجا رفتی؟ چهکسی را قرار دادی؟
... حاجآقا میآید آنجا خانه، یک غسل میکند و یک صابون عطری هم میزند، با خانم مینشیند یکچیزی میخورد و [میگوید:] خانم، من رفتم احیا! بابا، احیا [ایناست که] دلت را احیا کن، احیا ایناست دلت را احیا کن، در دلت را به روی دنیا ببند، ولایت توی دلت بیاید. کجا میروی؟ چه نظافتی؟ والله، این کثافت است. چه احیایی؟ دلت را احیا بکن. این آقا میگوید که خدا میزبانت است، تو باد هم به خودت بکن که روزه گرفتی، خدا هم میزبانت است! بخور تا بیاورد! عزیز من، خدا، میزبان ولایت است. این خدایی که گفته اگر علی را قبول نداشتهباشید، به عزت و جلالم قسم، اگر عبادت ثقلین کنی تو را میسوزانم، حالا این آقایی که دشمن علی است، خدا میزبانش است؟! چرا ما عقل نداریم؟ عزیزان من، چرا با عقل فکر نمیکنیم؟ خدا، میزبان ولایت است. همیشه اینها یکجوری حرف زدند، برادرهای خودشان! را آوردند لا گرفتند، تو هم به خیالت درستاست.
... الان من صحبت دیگری بکنم، چرا ما اینجور هستیم؟ چرا از هزار نفر ما، اینجوری میگوید و اعلام میکند؟ اصول دینمان درست نیست. من بهدینم قسم، عقیده ولایت من ایناست که میگوید: اگر یکی از ما با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجب میکنند؛ من با این حاجشیخعباس نشستهبودم، همین را سوال کردم، گفت: حسین، ولایت را از شما میگیرند، مانند سرمهای که از چشم زن برود، اینجور ولایت را از شما میگیرند، خودتان هم متوجه نمیشوید. آنوقت اصلکاری چیست؟ اصلکاری، ولایت است. خواهش میکنم یکقدری عوض اینکه بروید تا صبح الغوث بکشید، یک کناری بنشینید، از امامزمان کمک بخواهید.
... الان چه بخواهیم؟ اول از خدا بخواهیم، خدایا، حدهایی که به گردن ما است را بردار، ما حد به گردنمان است؛ والله، ما را نمیپذیرد. تو اگر حد به گردنت است، کسی را اذیت کردی، ظالم هستی، باید خدا از سرت بگذرد. خدایا، ما نمیدانیم چه کردیم، نمیدانیم به چهکسی ظلم کردیم، نمیدانیم مال چهکسی را خوردیم، خودت از سر ما بگذر. بعد بیا خدمت وجود مبارک ولیاللهالاعظم، امامزمان، آقا جان، ما را بپذیر، ای امامزمان، ما را بپذیر، ما را در پناه خودت حفظکن، ما را یاور خودت قرار بده. با امامزمانت عهد کن، چقدر رفتید عهد کردید؟ عزیز من، بیا این شبقدر با امامزمانت عهد کن.
عبادت، امضا میخواهد. من دوباره در یکجایی گفتم: عزیز من، باید کارت ولایت داشتهباشی. اگر به عبادت است، بروید ببینید، علما در این مجلس نشستند، فقها نشستند، دانشمندها نشستند، عزیز من، بروید ببینید، وقتی پیغمبر از معراج برگشت، شیطان آمد، گفت: یا محمد، معراج بودی؟ گفت: بله، گفت: آن منبر را کنار عرش خدا دیدی؟ گفت: بله، گفت: سیهزار سال آنجا تدریس میکردم. حال تا یکی دو تا تدریس کرده، تو همه چیزت را در اختیارش بگذار! مگر تدریس ما را نجات میدهد؟ مگر تدریس، نشانه ولیاللهالأعظم است؟ فکر بکن، چرا اینجوری شد؟ امر را اطاعت نکرد. قربانتان بروم، فدایتان بشوم ما هم باید امر را اطاعت کنیم.
... حالا چهکار کنیم؟ اول یقین پیدا کنیم، من در یکجای دیگر هم گفتم، بعد که یقین پیدا کردی، حرکت کن، بعد که حرکت کردی، امر را اطاعتکن.
... عزیزان من، ما هم باید حواسمان جمع باشد. مگر امامزمان، چهار نایب معلوم نکرد، چهکسی رفت سوال کرد؟ مگر پیغمبر اکرم، اویس را معلوم نکرد، چهکسی رفت سوال کرد؟ مگر «سلمان منّی اهلالبیت» نبود، چهکسی رفت سوال کرد؟ همه دنبال رجال میرفتند، حالا هم میگویند فلانی، سواد ندارد، کجا میروی؟ مرتب از این حرفها میزنند، عزیز من، چهکار داری؟ تو از سواد ولایت خواستی که بیولایت شدی، تو باید ولایتشناس باشی. مگر نمیفرماید، اینقدر این حرف معنا دارد، گفت: اگر از دهان سگی دُر افتاد، دُر را بردار. عزیزان من، ما کجا میرویم؟ چهکار میکنیم؟ اگر از سواد چیزی میخواستی که اول سواددار شیطان بود. چرا خدا گفت: گمشو؟
... نگویید ایشان میگوید درس نخوان؛ درس بخوان، خوب هم بخوان، اما من میخواهم نشانت بدهم که درس بیولایت ما را نجات نمیدهد. مگر اصحاب امامحسین درسخوانده بودند؟ مگر آن غلامسیاه که فدای خاک کف پایش بشوم، درسخوانده بود؟ مگر زهیر، بهیر، درسخوانده بودند؟ کجا درسخوانده بود؟ کجا دوره دیدهبود؟ عزیزان من، فقط یقین به ولایت داشتند. ببین، اول ولایت را، امامحسین را تشخیص دادند، بعد حرکت کردند، بعد آمدند جانشان را فدای ولایت کردند.
... قربانتان بروم، چقدر خوب است امامزمان به ما پاداش بدهد، تا جانش را هم فدایتان بکند. کجا میروی؟ احیاء یعنی این، کجا احیا میروید؟ احیاء برو، من نمیگویم نرو، بفهم و برو، با ولایت برو الغوث بکش، چهچیزی داری میگویی؟ دو هزار دفعه خدا بگو، دو هزار دفعه آیه قرآن بخوان، دو هزار دفعه محمد بگو، والله، بیعلی امضا نخواهد شد، امضایش را باید ولیاللهالأعظم بکند. کجا میرویم؟
... خدا میداند، به روح تمام انبیا، اگر علی آنزمان غریب بوده، الان غریبتر است، علی، علی، میکنیم و پشت کردیم. یا دانسته یا ندانسته. الان هم علی غریب است. آن در یک بعد، نه، ما بدبخت شدیم که از علی جدا شدیم.
... پریشب گفتم: خدایا، اینها مستضعف بودند، امامصادق چیز برایشان گذاشت، ما از مستضعف، مستضعفتر هستیم، خدایا، ولایت ما را کامل کن... خدایا، این رفقای من را از آنها قرار بده که ملائکه آسمان وقتی اینها را میبینند، پشت دستشان را دندان بگیرند.... خدایا، کسانیکه وسوسه میکنند، میخواهند ما را از علی و بچههای علی جدا کنند، ما را از آنها دور کن.
منبع: رمضان 77 - احیاء و صراط مستقیم
تاریخ درج: [ 1399/02/26 ]