منتخب: نیمه شعبان

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

ظاهر شدن امام زمان در دنیا[۱]

آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) مثل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وجود مبارکش در تمام خلقت هست، همان‌که به شما گفتم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ظاهر شد نه تولد، آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هم همین‌طور است. گویا حلیمه، عمّه امام‌زمان خانه آقا امام‌ حسن‌عسکری آمد. امام به او فرمود: امشب این‌جا خانه ما بمان! خدا می‌خواهد فرزندی به ما عطا کند. گفت: آقاجان! از چه‌کسی؟ فرمود: از نرگس. گفت: نرگس که اثر حمل به او نیست، فرمود: مانند مادر موسی است که فرعون می‌خواست موسی را بکشد، چقدر فرعون شکم زنان را پاره کرد! حالا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را هم می‌خواهند بکشند، خدا کاری می‌کند که اثر حمل ظاهر نباشد. ایشان ماند، نصف‌شب دید که خبری نشد، به‌اصطلاح دیر شد، تا فکر کرد، ببین امام توی قلب دارد کار می‌کند، فرمود: عمّه‌جان! فکر نکن! الآن آن عمل ظاهر می‌شود و خدا آن فرزند را عطا می‌کند. یک‌قدری از شب رفت، حلیمه گفت: من پیش نرگس بودم، یک‌دفعه دیدم که مثل یک دیوار میان من و نرگس کشیده‌شد، دیگر نرگس را نمی‌بینم، طولی نکشید که دیدم خدا فرزندی به او عطا کرد که مانند ماه در دستش است، او را خدمت آقا امام‌ حسن‌عسکری (علیه‌السلام) آورد، آقا فرزندش را بوسید.

صبح شد، روایت داریم: دیدند مرغ‌های خیلی بزرگی روی دیوار آمدند و همین‌طور با هم نجوا می‌کنند. وحشت حلیمه را گرفت، آمد و گفت: آقاجان! این مرغ‌ها انگار می‌خواهند فرزند را ببرند، امام فرمود: فرزند را بیاور! وقتی او را آورد. مرغ‌ها فرزند را گرفتند و بغل کردند. مادر امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) خیلی ناراحت شد و گفت: چرا فرزندم را به آن‌ها دادی؟! فرمود: عزیز من! جان من! نرگس! ناراحت نباش! گریه نکن! او را می‌آورند. آن‌ها جبرائیل، اسرافیل و میکائیل بودند، او را در ظاهر به آسمان بردند. کجا او را می‌برند؟! چه‌کار می‌کنند؟! این‌ها اصلاً همه‌چیزشان به‌غیر از ماست. من می‌خواهم به‌شما بگویم، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با همه حرف‌ها با بُراق به‌معراج رفت؛ اما امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه)، ولایت با چه می‌رود؟! این ملائکه مقرّب همه نوکر ولایتند، همه گهواره‌جُنبان امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هستند، همه به‌امر ایشان هستند، او را تا «[فکان] قاب قوسین أو أدنی»[۲] بردند. وقتی امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) در دنیا ظاهر شد، ملائکه‌آسمان ضجّه کردند که ما می‌خواهیم این عطا را ببینیم. خدا گفت: ای اسرافیل من! ای جبرائیل من! ای میکائیل من! ای عزرائیل من! بروید و این فرزند را بیاورید! در آسمان‌ها ببرید تا همه او را زیارت کنند. [۳]

روایت داریم: شب نیمه‌شعبان شب‌قدر است، چرا؟ ولایت ما اندازه‌گیری می‌شود، آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) تمام ولایت ما را اندازه‌گیری می‌کند که ما با ولایت چه کردیم؟! دعا به‌واسطه وجود این مولود، آقا حجّت‌خدا، حجّة‌الله، امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) که خدا به اهل‌دنیا عنایت کرده، مستجاب می‌شود. امشب دو رکعت نماز بخوانید! یک گوشه‌ای بروید و با خدا و امام‌زمان‌تان حرف بزنید! إن‌شاءالله نماز امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هم بخوانید. مثل امشب یا فردا شب، ما باید درِ خانه امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) گدایی کنیم و از خدا بخواهیم:

خدایا! حدّهایی که به گردن ما هست، رفعش را بکن! امام‌زمان! ما را بپذیر! آقاجان! ما را جزء یاوران خودت قرار بده!

آقاجان! زمان می‌خواهد ما را ببرد، شیطان و مهندس‌ها می‌خواهند ما را ببرند، همه می‌خواهند ما را ببرند، ما را در پناه خودت حفظ‌کن! ما مبادا بمیریم به زمان‌جاهلیّت، تو را نشناسیم، خودت را به ما بشناسان!

خدایا! خودِ امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را به ما بده! نه این‌که جسمش را به تو بدهد، مِهرش را به تو می‌دهد. وقتی مهرش را داد، خودش را داده، دیگر هیچ‌مِهری نداری مگر محبّت امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه).

من چیزی که از او خواستم، گفتم: عیدی به ما بده! یک‌کاری بکنیم زهرای‌عزیز (علیهاالسلام) خوشحال بشود، آن‌هم حمایت از ولایت، بگوید یک‌نفر حمایت از ولایت کرد. ما جزء آن‌هایی نباشیم که بی‌بی سوار الاغ شد و درِ خانه مهاجر و انصار رفت و فرمود بیایید علی را یاری کنید! اما هیچ‌کس نیامد. والله! الآن هم امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) دارد «هل مِن ناصر» می‌گوید. حمایت از ولایت این‌نیست که در خیابان‌ها بروید و با مردم جدل کنید، در نَفس و ایده خودت، خیال و فکر خودت، باید حمایت از ولایت کنی؛ نه این‌که این بازی‌ها را درآوری! تو داری خودت را معرّفی می‌کنی! کجا حمایت از ولایت می‌کنی؟ دروغ نگو! تهمت نزن! کار بد نکن! بدچشمی نکن! نمازت را اوّل‌وقت بخوان! امر پدر و مادرت را اطاعت‌کن! با خانواده‌ات مهربان باش! آن‌وقت حمایت از ولایت کردی. [۳]


اگر امام‌زمانت را نشناسی، می‌میری به زمان جاهلیّت[۴]

امروز روز تولّد آقا امام‌زمان، حجّة‌بن‌الحسن (عجل‌الله‌فرجه) است. ما باید یک‌قدری خلاصه توجّه کنیم به گفته خدا، چرا می‌گوید اگر امام‌زمانت را نشناسی، می‌میری به زمان جاهلیّت؟ رفقای‌ عزیز! کدام‌یک از ما امام‌زمانمان را شناختیم؟ هر کدام ما ادیانی هستیم. گفتم: اهل‌تسنّن، این‌ها سنّی نیستند، ادیانی‌اند؛ چون‌که سنّت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را قبول دارند، نماز است، روزه است، جهاد است، حجّ است، همه را قبول دارند؛ عصاره سنّت را قبول ندارند. چرا می‌گوید مرتدّ و کافرند؟ توجّه کنید ما مصداق آن‌ها نباشیم.

عزیزان من! قربانتان بروم، فدایتان شوم، من هشتاد و خُرده‌ای سالم است، (اسمم نجّار است، آن یک کسبی بود که من یک کسبی داشته‌باشم؛ تمام عمرم را در خانه علماء طیّ کردم. شناسایی کامل، نجات است.) حالا عزیز من! قربانتان بروم، فدایتان شوم، من در یک‌جای دیگر گفتم، گفتم: این‌ها اهل‌تسنّن ادیانی هستند. سنّی یعنی سنّت به‌جا می‌آورند. تمام عصاره سنّت این‌است که امر نبیّ را قبول کنی. به‌ قدری این مطلب مهمّ بود که به پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خطاب شد: اگر علی (علیه‌السلام) را معرّفی نکنی، کاری نکردی. (تمام این حرف‌ها که دارم می‌زنم زمینه است؛ تا آن مطلب را إن‌شاءالله خدمت بزر‌گیتان عرض کنم، به کمک خود حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) ، به کمک خود ولیّ‌الله‌الأعظم یعنی امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه))

حالا عزیز من! جشنی بگیر که خدا و پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) راضی باشد، امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) در آن‌جا شرکت کند. این جشن‌ها که می‌گیرید، همه‌اش شهوت است. شهوت خودت را می‌خواهی تأمین کنی، یا امر امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را؟ الآن رفقای‌ عزیز مرغ دادند، برنج دادند، نمی‌دانم پول دادند، عطا کردند. امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) به این حرف‌ها خوشحال می‌شود.

والله، من از خودم حرف نمی‌زنم. یک کسی آمد خدمت امام‌صادق (علیه‌السلام)، گفت: آقاجان! این حاکم با من مراعات کرده، مالیات‌های من را، همه را کنار گذاشته. این حاکم عوض شده. اگر بیاورد هستی‌ام را می‌گیرد. یک نامه‌ای نوشت، گفت: این برادرت را خوشحال‌ کن! نامه را گرفت، بوسید. آورد، خودش داد، یک مبلغی هم داد. گفت: آقاجان! من خوشحال شدم. گفت: تو خوشحال نشدی، من شدم، همه ما شدیم، مادرم زهرا (علیهاالسلام) شد. امام‌صادق (علیه‌السلام) یک‌قدری توسعه‌اش را زیاد کرد، قسم خورد، گفت: خدا هم شد.

از این ‌کارها کنید! این ‌چه کارهایی است که می‌کنید آخر؟ دل‌یکی را خوش کنید که دل امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) خوش شود. حاجت یکی را برآورده کن! چرا ما این‌جوری شدیم؟ همه‌اش در فکری زیارت بروی و کجا بروی و چه بگیری؟ ما خودمان توجّه نداریم که ما پشت به امر کردیم. ما بیشترمان، خوب‌هایمان پشت به امر کردیم. توجّه نداریم. پشت به امر کردن، یعنی امر را اطاعت نکردن. مگر آن‌ها، (نمی‌خواهم دوباره اسم بیاورم،) چرا این‌جوری شدند؟ پشت به امر کردند؟ آن‌وقت گفت: این‌ها کافر و مرتدّ شدند. اصل ولایت است.

عزیزان من! قربانتان بروم، بیایید ما یک‌قدری به خود بیاییم؛ یعنی یک‌قدری. ما الآن خدمت این آقایان بودم، اسم نمی‌خواهم بیاورم، گفتم: کمترین این‌که ما نمیریم به زمان جاهلیت، این‌است که حجّت‌خدا را با خلق فرق بگذاریم، آن‌وقت نمی‌میریم به زمان‌ جاهلیّت. ما خلق را مؤثّر می‌دانیم. بیشتر از این قربانتان بروم، نمی‌توانم توسعه بدهم. مانند یک شلنگی هستم که گرفته‌ام، الآن دارم اشک می‌ریزم که چرا نمی‌توانم حرف بزنم؟ چرا نمی‌توانم در بین خوب‌ها حرف بزنم؟! نه در عرق‌خورها! نه در قماربازها! در بین خوب‌ها نمی‌توانم حرفم را بزنم. گرفته‌ام! امیدوارم که زمانی بیاید که آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیاید، من بتوانم حرفم را بزنم. یک حمد بخوانید! من یک‌خُرده حالم بهتر شود. یک حمد بخوانید!

همه جشن گرفتند و خوشحالی می‌کنند. باید هم خوشحال باشید! اما من گریه می‌کنم. روح شما همه شاد و خرّم باشد! خدا رحمت کند حاج‌شیخ‌عبّاس تهرانی را! هفده هجده‌سال من پیش ایشان بودم. یک‌وقت شب‌احیاء گفت: حسین! امشب از خدا و حجّت‌خدا چه خواستی؟ گفتم: آقاجان! ای ‌خدا! عقلم را زیاد کن! گفت: خوب چیزی نخواستی. گفتم: آقا! چرا اشتباه کردم؟ بگو! گفت: همه‌اش باید غصّه بخوری؛ چون‌که داریم می‌گوید: مؤمن مثل سنگ‌نمک دلش آب می‌شود که چرا این‌جوری شده؟ ما آن ‌روز نفهمیدیم چه گفت؟ حالا می‌فهمیم.

پس حرف من این شد که جوانان‌ عزیز! تا شیطان نمُرده بترسید! بازیتان می‌دهد. تا شهوت دارید بترسید! شیطان بازیتان می‌دهد. توجّه فرمودید دارم می‌گویم چه؟ جلوی چشمت را بگیر! جلوی شهوتت را بگیر! کار می‌خواهی کنی، با امر کن! امر به تو جزا می‌دهد، حرف من این‌است. اصلاً این‌که می‌میری به زمان‌ جاهلیّت، اگر امام‌زمانت را نشناسی؛ یعنی امر امام‌زمانت را اطاعت نمی‌کنی، می‌میری به زمان ‌جاهلیّت.

خانم! به تو گفته: رویت را بگیر! بگیر! به تو گفته امر شوهرت را اطاعت ‌کن! چشم! به تو گفته این لباس‌ها را نپوش! چشم! به تو گفته بین مردم نامحرم نرو! چشم! تو باید امر خدا و پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بگویی! چشم! نه امر زمان را. مگر زمان پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است؟ مگر زمان حجّة‌بن‌الحسن (عجل‌الله‌فرجه) است؟ مگر زمان قرآن است؟ مگر زمان وحی است؟ چرا می‌گویید زمان؟ چرا می‌گویید زمان؟ این ‌زمان چیست که می‌گویید ما باید پیرو زمان باشیم؟ چرا این حرف‌ها را می‌زنید؟

با من مجادله کنید! من در اختیار شما هستم، من در اختیار حرف حسابی هستم، من در اختیار قرآنم، من در اختیار ولایتم، من در اختیار توحیدم. اختیار نمی‌بینم در این عالم. زمان خودش یک‌چیزی را به ‌وجود می‌آورد؛ نه با امر به ‌وجود بیاید. امر وجود هست. قرآن وجود هست. ولایت وجود هست؛ اما زمان وجود است؟ چرا خودت را بازی می‌دهی؟ خودت را بازی نده! عزیز من! نه بازی بده؛ نه بازیگر باش؛ نه به حرف بازیگر برو! زمان فردای‌ قیامت از تو انتقاد می‌کند؛ یا خدا؟ زمان می‌آید با تو انتقاد می‌کند؛ یا قرآن؟ زمان می‌آید انتقاد می‌کند؛ یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)؟ چرا توجّه ندارید؟! عزیزان من! قربانتان بروم.

پشت پا بر عالم امکان زدمدست بر دامن زهرا (علیهاالسلام) زدم

امکان را من انداختم دور! تو برای سَنّار مال دنیا، داری همه کار می‌کنی، امام‌زمان امام‌زمان هم می‌کند. کجا شربت می‌دهی به مردم؟! یک مُشت زن و مرد را قاطی کردی! این هم کار است، تو می‌کنی؟! برو باباجان! دوست‌ها، مردم، ببین اجاره‌خانه‌شان مانده، بده! مریض است، گرفتار است، نجاتش بده! کرایه‌خانه‌اش را نمی‌تواند بدهد، سه‌روز است توی حرم خوابیده، این یارو بیچاره آن‌قدر چیز ندارد که یک چادر رختخواب انداخته آن‌جا، هیچ ندارد؛ به این بده! این‌است دوست امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) که به فقرا رسیدگی کنی. شما کدامتان دوست امام‌زمانید؟!

آن پسره می‌گوید: حاج‌حسین حرف‌های خوبی می‌زند. آخر حرف خوب می‌زند، خوبی‌اش چیست؟ پس عمل کن! همین حرف‌های خوبی می‌زند! حالا باز هم خوب است که می‌گوید حرف‌های خوب می‌زند؛ یک عدّه‌ای‌ هستند که می‌گویند اصلاً حرف نزن! باز هم این پسره پیش آدم کور، لوچ است؛ یک‌خُرده دین و دیانت را می‌بیند.

آسوده خاطرم که در دامن توامدامن نبینم که در دامنش بروم

امام‌زمان! اصلاً من دامن نمی‌بینم، دامان توست اتّصال به ماورا بُوَد، امام‌زمان! آقاجان! قربانت بروم.

خدایا! به‌ حقّ امام‌زمان، عیدی به ما بده! عیدی ما شناخت امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد.

خدایا! حالا که امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را شناختیم، امرش را اطاعت کنیم.

خدایا! تو را به‌ حقّ امام‌زمان، چشمی به ما بده که به‌ غیر امر خدا و قرآن و ولایت، امری را نبینیم.

خدایا! تو را به ‌حقّ امام‌زمان تو را قسم می‌دهم، دو مرتبه هم می‌گویم، دل ما را پاک‌سازی کن! هر محبّتی هست، بیرون کن! محبّت این دوازده‌امام، چهارده‌معصوم (علیهم‌السلام)، قرآن و ولایت را قرار بده! [۵]


فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

  1. نور ولایت 77 (دقیقه 1 و 5) و شناخت امام‌زمان 85 (دقیقه 50)
  2. (سوره النجم، آیه ۹)
  3. پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ نور ولایت 77 و نیمه شعبان 83 و شناخت امام‌زمان 85
  4. میلاد امام‌زمان (نیمه‌شعبان) ۸۴ (دقیقه ۲، ۱۵، ۴۰)
  5. نیمه‌شعبان ۸۴ و نیمه‌شعبان 96
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه