منتخب: شکستن ارکان خدا
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
مثل دیشب وقتیکه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از خانه بیرون میآید، کمربندش باز میشود، میگوید: علی! کمربندت را برای مرگ ببند! همه مرغابیها صدا کردند و دامن علی (علیهالسلام) را گرفتند؛ پس معلوم میشود که مرغابیها یک قدری میفهمند. ما وقتی خودمان را پیش حیوانات میگذاریم، (بنده خودم را میگویم) شرمنده میشویم. آقا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ببین چقدر رئوف است! رُو کرد و گفت: زینب! امّکلثوم! عزیزان من! یا اینها را آزاد کنید، یا فراموششان نکنید! مبادا اینها را تشنه و گرسنه بگذارید! امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سفارش مرغابیها را میکند، آیا سفارش دوستانش را نمیکند؟! چرا توجّه ندارید؟! والله، آتش میگیرم که بعضیها کارهایی میکنند! حالا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آمد و اذانش را گفت، خودش اذان گفت. از مأذنه پایین آمد؛ به مسجد رفت، دید ابنملجم دَمرو خوابیده. دمرو خوابیدن، کار منافق است؛ چونکه روایت داریم: ائمه به قَفا [پشت] میخوابیدند؛ اما خواب نبودند. مؤمن باید به بغل بخوابد یا این طرف یا آن طرف. دمرو خوابیدن صحیح نیست؛ کار شیطان است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ابنملجم را صدایش زد و گفت: چرا دمرو خوابیدی؟! میخواهی بگویم چه چیزی زیر عبایت هست؟ حالیاش کرد؛ پس امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میدانست.
حالا ببین مقدّسی و خلق چهکار میکند؟ خوارج نهروان گفتند که سه نفر نباید باشند؛ یکی علی، یکی معاویه و یکی هم عمروعاص. اینها همقسم شدند که در یک شب این سه نفر را بکُشند. به معاویه شمشیر زدند؛ اما به او نخورد. عمروعاص هم به مسجد نیامده بود، ابنملجم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را شهید کرد. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! من همیشه اسم ایشان را میآورم، گفت: یا نبود یا کمنظیر بود، ابنملجم از اینجا تا اینجای [پیشانیاش] پینه کرده بود، از بس خدا خدا میکرد. از بس این پوزش را به زمین میمالید و خدا خدا میکرد. اینقدر اشعار برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گفت! یک روز امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به او رسید و فرمود: مُرادی! تو کشنده من هستی. گفت: مرا بکش! فرمود: هنوز کاری نکردی.
حالا توجّه کن ببین من چه میگویم؟ این مقدّسی است که میگویند ما میخواهیم عبادت کنیم، این سه نفر مانع عبادت ما هستند. ابنملجم و شمر هم از خوارج بودند. خوارج نهروان عبادتکن بودند، نه اطاعتکن. کجا میروید دنبال عبادتکنها؟ بروید دنبال اطاعتکنها! عبادت بیعلی، علیکشی است. حالا ابنملجم به آن زن؛ یعنی قُطام برخورد. گویا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برادرش را در جنگ صفّین کشته بود. ببین این زن به ابنملجم چه میگوید؟ میگوید: علی را بکش! اگر تو را کشتند، به بهشت میروی، اگر هم نکشتند، که میآیی و با هم هستیم؛ تا اینکه آن جنایت بزرگ از دستش صادر شد. این ملعون خیلی بیحیا بود. دو نفر آمدند و به او گفتند که ممکن است آقا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شفا بگیرد؟ گفت: نه! من چقدر پول دادم، زهر گرفتم و به این شمشیر زدم. [۲]
حالا وقتی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) ضربت خورد، جبرئیل میان زمین و آسمان میگوید: ارکان خدا شکست؛ یعنی تمام این ممکنات بههم ریخت. شما خیال نکنید که فقط ما چند نفر، اینجا یک گریهای میکنیم و یک حرفی میزنیم! نه والله، این جمله را حاج شیخ عباس گفت: وقتیکه خدا یک مقداری پرده را از روی ولایت کنار زد، تمام ملائکه آسمان ضجّه کردند که خدایا! ما نمیتوانیم بیاییم علی (علیهالسلام) را زیارت کنیم، مگر ما مخلوق تو نیستیم؟! ما از این ثواب محروم هستیم. فوراً اشارهشد: در هفت آسمان، هفت بیت المعمور، در راستای مکّه، هفت علی (علیهالسلام) آنجاست. وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ضربت خورد، در هفت آسمان، علی (علیهالسلام) ضربت خورد و فَرقش شکست؛ در هفت آسمان همه گریه میکنند. آخر علی (علیهالسلام) این نیست که تو داری میبینی! این به قدر معرفت توست که او را میبینی. علی (علیهالسلام) خلقت است. حالا تو تعجّب کن که یکی اینجا هست و یکی آنجاست! خلقت در برابر ولایت کوچک است، جا ندارد.
حالا وقتیکه منادی ندا داد: «قُتِل امیرالمؤمنین (علیهالسلام)» ارکان خدا شکست، علی (علیهالسلام) ارکان تمام خلقت است. تمام خلقت در مقابل اینها جزء است، همه باید فرمان ببرند. این ندا به هفت آسمان، به تمام خلقت رفت، تمام اهل جهنّم، آنهایی که به واسطه گناهشان آنجا بودند، اما بغض امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را نداشتند، رقّت کردند و این رقّت باعث نجاتشان از آتش جهنّم شد؛ تمامشان آمرزیده شدند؛ چون منکر نبودند. وای به حال کسیکه منکر باشد! او ابد الآباد در جهنّم است. حالا که رقّت کردند، ارتباط بههم زدند و دیگر اهل جهنّم نیستند. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) هم فرمود: «فُزت و ربّ الکعبة» به پروردگار کعبه، رستگار شدم؛ یعنی به خواستهام رسیدم. مگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رستگار نبود که میگوید رستگار شدم؟! آنچه رستگاری در تمام خلقت است، به واسطه علی (علیهالسلام) است. رستگاریاش آن مقصدش است، مثل پسرش که «هل من ناصر» میگوید و مقصدش نجات و هدایت مردم است، حالا علی (علیهالسلام) به مقصد خودش رسیده است؛ نه اینکه ابلاغ کند که من رستگار شدم؛ یعنی مسلمان شدم. این مطلب خیلی توجّه میخواهد! اگر خواست خدا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است، والله! خواست امام زمان (عجلاللهفرجه)، خواست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شماها هستید؛ عزیزان من! چرا قدردانی نمیکنید؟! [۳]
ارجاعات
- ↑ هشدار 81 (دقیقه28) و ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83 (دقیقه 29)
- ↑ هشدار 81 و ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83 و عظمت شیعه
- ↑ ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83 و کتاب انتقاد (محبت امیرالمؤمنین، نجات بشریت) و امامزمان و سخنرانی ارتباط 87 و در مسیر ولایت؛ وداع ولایت 76