نتایج جستجو
از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
صفحهٔ «روضه اهلبیت در کربلا» را در این ویکی بسازید! همچنین نتایج جستجوی یافتشده را ببینید.
- اربعین 91 (رده روضه اهلبیت در کربلا و امر امامسجّاد به حرکت به سوی مدینه)بخواهد ثواب کند] هست، پا [بلند] میشود [و] آنجا [به کربلا] لای زن و مرد میرود [تا] ثواب کند.) حالا اینها [اهلبیت به کربلا] آمدند. هر کسی، خب معلوم بود که اینها کجا بودند؟ هر کسی رفت [و] قبری را در بغل گرفت و میگفت: اینجا بود که علیاکبر (علیهالسلام)۶۵ کیلوبایت (۵٬۴۴۰ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۵۰
- شباربعین 81 (رده روضه اهلبیت در کربلا)شما گفتم [که] این [هنده] در کاخ یزید است؛ اما زمان ندارد، [در باطن] در خانه امامحسین (علیهالسلام) است؛ [یعنی حواسش پیش امامحسین (علیهالسلام) است]. عایشه [در ظاهر] در خانه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) است؛ [اما در باطن] در خانه معاویه است! توجّه کن۷۰ کیلوبایت (۶٬۱۵۷ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۴۳
- عاشورای 87 (رده روضه رسیدن اهلبیت به کربلا)هستم، هر خدمتی بگویی، من [برایت] میکنم، من انگار پدرت هستم. حالا دارد [به کربلا] میآید، خلاصه ایشان آمد و آمد تا اینکه [به] کوفه [کربلا] آمد. حالا که [به] کوفه [کربلا] آمده، در ظاهر انتظار ندارد دیگر؛ یکوقت حُرّ با هزار سوار آمدند. این طفلکها خیلی۵۶ کیلوبایت (۵٬۱۳۰ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۱۳
- شباربعین 80 (رده روضه رسیدن اهلبیت به کربلا و نجواکردن با شهدا)آیا قوم و خویشهایت را احیاء کردی؟! کجا میروی [و] باد به خودت میکنی [که میگویی] من کربلا بودم؟! خیلیها کربلا بودند، بنیامیّه هم کربلا بودند! بنیعباس هم [کربلا] بودند! ببین تو امر را اطاعت کردی؟! ببین یک قوم و خویش داری، به او رسیدی [یعنی رسیدگی۷۴ کیلوبایت (۶٬۳۷۲ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۰۵
- نفس مطمئنه و امّاره (رده روضه رسیدن اهلبیت به دوراهی کربلا، مدینه)آقاجان! این راه میرود مدینه، این راه میرود کربلا. امام سجّاد (علیهالسلام) فرمود: به عمّهام بگو: زینب! کجا میخواهی بروی؟ زینب (علیهاالسلام) گفت: بشیر! ما میخواهیم برویم کربلا. حالا یک قدری که به کربلا کار داشتیم، (امیدوارم خدا روزیتان کند، اما حسین۴۶ کیلوبایت (۴٬۷۳۳ واژه) - ۲۸ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۲۷
- اربعین 95 (رده روضه رسیدن اهلبیت به کربلا و نجوای حضرت زینب با امام حسین)حرفم سر اربعین است. حالا رسیدند سر دو راهی، بشیر به او گفت: این راه میرود کربلا، این راه میرود مدینه، گفت: به عمّهام بگو! زینب گفت: میخواهیم برویم کربلا. حالا اینها آمدند کربلا، سرِ قبرِ امام حسین (علیهالسلام) چه کسی بود؟ (یکی از حضّار: جابر بود.)۳۳ کیلوبایت (۳٬۴۶۹ واژه) - ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۴:۱۱
- اربعین 78 (رده روضه حضرتزینب در کربلا و نجوا با برادرش)وارد کردند، در این خرابه آوردند، مردم [به] تماشا میآمدند. تا اینکه یک همهمهای در شام افتاد، که بعضیها هم یک نان و خرما میبردند. زینب (علیهاالسلام) نانها و خرما را پرت میکرد، میگفت: ما اهلبیت نبوّت هستیم، اهلبیت رسالت هستیم، اهلبیت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله)۶۱ کیلوبایت (۵٬۹۹۱ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۵۹
- اربعین 83 (رده روضه رسیدن اهلبیت به دوراهی و شنیدن حضرتسکینه بوی کربلا را)[و آنطرف به] کربلا [میرود]. گفت: ما میخواهیم [به] کربلا برویم. یکقدری که به کربلا [نزدیک] بودند؛ چونکه وقتی امامحسین (علیهالسلام) شهید شده، خاک کربلا تربت شده [است]. یکوقت [حضرتسکینه (علیهاالسلام)] گفت: [وقتی به] آنجا [یعنی کربلا] آمدند، جابر۷۵ کیلوبایت (۶٬۴۶۹ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۴۰
- شب تاسوعای 86 (رده روضه حضرتابوالفضل)کردند. گفت: به علی بگو بیا، نیامد. گفت: من در را آتش میزنم. گفت: بابا، این در را پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بوسیدهاست، این در را جبرئیل بوسیدهاست. گفت: اختلاف خلافت از بوسیدن نبی و ولی بالاتر است! ما میخواهیم در اسلام اختلاف نیفتد! میفهمی؟ خلاصه، آن۶۲ کیلوبایت (۵٬۷۳۰ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۰۳
- اربعین 90؛ عبادتهای خیالی (رده روضه اهلبیت و امامسجّاد در کربلا)ببین عمّهام چه میگوید؟ [حضرتزینب (علیهاالسلام)] گفت: ما میل کربلا داریم، رُو به کربلا حرکت کردند. اوّل زائر [کربلا] جابر بوده، اما من از جابر یک ناراحتی دارم. چونکه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر قدمی که رُو به قبر امامحسین (علیهالسلام) برمیدارید،۴۸ کیلوبایت (۴٬۵۴۷ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۵۱
- عاشورای 84 (رده روضه امامحسین)عضو ما هستید، وقتی گناه کردید جدا میشوید. حالا میخواهم شما را به کربلا ببرم. کربلا، پر بلاست کربلا. حالا ببین چقدر امامحسین (علیهالسلام) عاطفه دارد. روایت داریم آن شب در صحرایکربلا گفت: هر کسیکه میخواهد برود، برود. همه بلند شدند و حرفهایی زدند۵۴ کیلوبایت (۵٬۱۵۷ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۳۸
- اربعین 86؛ تذکر درباره زیارت (رده روضه حضرتزینب و سوار کردن اهلبیت)درمیآورد؛ اما تجدّدی نباشی. تو در تجدّد هستی، نه در تفکّر، عزیز من! بیا در تفکّر باش! این فکرها که شما میکنی، عزیز من! درست نیست، دروغ که میگویی، در مِلک غصبی که مینشینی، چشمت را که حفظ نمیکنی، خُدعه که میکنی، اهلدنیا که هستی، دل کسی را هم میسوزانی،۶۶ کیلوبایت (۵٬۹۹۲ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۰۵
- به طرف مدینه حرکت میکردند، این سر را در جایی بهنام رأسالحسین دفن کردند. خدا دو مرتبه در کربلا با امامحسین (علیهالسلام) صحبت کرده: یکی وقتیکه دید امامحسین (علیهالسلام) با تمام توانش داغ علیاصغر، دارد او را در ظاهر متلاشی میکند، فوراً خدا امامحسین۷۲ کیلوبایت (۷٬۲۶۳ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۳۹
- عاشورایی است که میخوانی؟! مکرر میکنم: زیارتعاشورا را بخوان، با معرفت بخوان. حالا [مردم] فوجفوج دارند [به] کربلا میآیند. کجا [به] کربلا میآیند؟! میآیند ثواب [کنند]! عزیز من! قربانتان بروم، فدایتان بشوم، آیا هر کسی حرف زد، [باید قبول کرد؟!] تفکر۵۱ کیلوبایت (۴٬۶۷۴ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۴۸
- وقایع عاشورا (رده روضه حضرتسکینه)امامحسین] لعنت میکرد. این زعفر است که به اینها لعنت میکند. وقتیکه زَعفر از کربلا رفت، آقا امامحسین (علیهالسلام) شهید شد. حالا زَعفر دنبال اهلبیت (علیهمالسلام) آمد و در مسیر کاروان، جملاتی مینوشت و به قاتلین امامحسین لعنت میکرد. مردم میدیدند۷۲ کیلوبایت (۶٬۷۲۴ واژه) - ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۱۱
- از آنطرف. اینطرف کربلا میرود، اینطرف هم مدینه میرود. ببین، چقدر امامسجّاد کمال دارد؟ فرمود: اختیار، با عمهام زینب است. به حضرتزینب گفتند، گفت: ما میخواهیم کربلا برویم. قافله به طرف کربلا حرکت کرد. حالا که قافله به طرف کربلا حرکت کرد، جابر سر قبر۵۸ کیلوبایت (۵٬۶۶۴ واژه) - ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۴۸
- بیایید کاری بکنید که خدا به فکرتان باشد. مگر آن سردابهای که در کربلاست، اصلاً کسی جرأت نمیکرد بیاید شهدای کربلا را خاک کند؟! چه کسی سردابه را ساخت که تمام شهدا در آن سردابهاند؟ این خاک کربلا از علیین است، علیین دارد میسازد. مگر نگفتم که اینها همهاش۱۶ کیلوبایت (۱٬۷۱۳ واژه) - ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۹
- زدند. خیلی قدرت داشت، دیگر نتوانست کربلا بیاید؛ چون وقتیکه اهلبیت از کربلا میآمدند، گفت: یک تختی بگذارید من بروم جلوی اینها، عمّهام را ببینم. تختی گذاشتند. محمّد بن حنفیّه آمد، روی تخت خوابیده بود که اهلبیت آمدند. برای محمّد بن حنفیّه از این حرفها۳۰ کیلوبایت (۳٬۰۴۸ واژه) - ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۵
- کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید. حالا اهلبیت را حرکت دادند؛ تا اینکه به دروازه کوفه رسیدند. اینها را دمِ دروازه معطّل نگهداشتند، تا شهر را چراغانی کنند. همه مردم با بچّههایشان که در گهوارههای طلا آنها را گذاشته بودند، بیرون آمده۱۰ کیلوبایت (۹۷۴ واژه) - ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۷
- مطلب جاافتاده باشد. زعفر گفت من اینها را همه را میکشم پایین، در چند سال پیش از این آقای نجفی ختمش را هم گرفت. [امام حسین] گفت زعفر، نفسها که اینها دارند میکشند در قبضه قدرت من است، (نگفت در قبضه قدرت خداست) ، [اگر] بخواهم نفس نکشند [این کار را] میکنم۴۰ کیلوبایت (۴٬۴۰۹ واژه) - ۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۴۷