منتخب: بروید یکگوشه و با امامزمان حرف بزنید
بعد از کار، بروید یکگوشه با امامزمان (عجلاللهفرجه) حرف بزنید
حالا همیشه باید در فکر باشید، این امری که اطاعت میکنید، از امر باید پیش صاحبامر بروید. ببین، الان آقایمهندس بهمن یک دستوری دادهاست، من دارم در کارگاه کار میکنم؛ اما اینقدر دلم میخواهد بروم و کمی پیش مهندس بنشینم. باید ما اینطوری باشیم؛ یعنی الان مهندس کل خلقت، امامزمان (عجلاللهفرجه) است. ما باید بخواهیم برویم و پیش او بنشینیم. پس حالا چه شد؟ هم به امر خدا کار کردی، و هم در صورتیکه کار امر است؛ اما باید خود امر را از اینکار واجبتر بدانی و بخواهی پیش ایشان بروی. آنموقع وقتی پیش ایشان رفتی، اتصال میشوی. حالا اتصال به چه میشوی؟ هم اتصال به او میشوی. او اتصال به خدا میشود و تو اتصال به امر میشوی؛ یعنی وجود مبارک آقا امامزمان (عجلاللهفرجه). حالا که امامزمانت را نمیبینی، چطوری اتصال شوی؟ برو یکگوشه با امامزمان (عجلاللهفرجه) حرف بزن. همیشه بخواهی از اینکار کناره بگیری، یکگوشه بنشینی و بگویی: یا امامزمان.
بهدینم قسم، من راست میگویم، من گاهی وقتها یکگوشه میروم و فکر میکنم. میخواهم عظمت «یا امامزمان» را معلوم کنم، عظمت «یا علی» را معلوم کنم، عظمت «یا زهرا» را معلوم کنم. عزیز من، آقا جان من، اینکه میگویم نیمساعت تفکر، بهتر از هفتاد سال عبادت است؛ یعنی این. یک «یا علی» میگویم، یک «یا خدا» میگویم، بعد میگویم: خدایا، تو میدانی که من به تو راست میگویم. من به همه میتوانم دروغ بگویم. خدا جان، یکی، به تو نمیتوانم دروغ بگویم، یکی هم به ائمه (علیهمالسلام). چون آنها میدانند و من کسیکه میداند که نمیتوانم دروغ نمیگویم. اگر الان جبرئیلِ تو نازل شود و بگوید، سلطنت سلیمان میدهم، این مدتها که خیلی بالا رفتم. گفتم: اگر آنچه را که به امامزمان (عجلاللهفرجه) دادی بهمن بدهی، به امامزمان [قسم] به اسم تو نمیدهم؛ یعنی اسم تو را فدای تمام خلقت میکنم. باید اسم علی (علیهالسلام) را فدای تمام خلقت کرد. آنوقت اگر اینطوری باشی، به تو آش پلو بدهند، گول میخوری؟ یکچیزی به تو میگوید، میگویی: زنده باد، مرده باد؟ رفقایعزیز، باید اینطوری باشید. من خدا میداند، به امامزمان، آبروی خودم را ریختم تا شما آبرودار بشوید. بهدینم، آبرویم را ریختم تا شما آبرودار شوید. نمیخواهم من معرفی شوم. من پیرمرد دیگر چه معرفی دارم؟ من یک پایم لب گور است. اینقدر که امورم بگذرد، داشتهباشم که الحمد لله دارم. من قانع و راضی هستم. عزیزان من، اگر میگویم، نمیخواهم خودستایی کنم. ای امامزمان، تو شاهد باش که راست میگویم. عزیزان من، باید اینطوری باشید. والله، اگر نشوید یک روزی میشود که شما پشیمان خواهید شد. میگویید چرا ما را تلویزیون گول زد؟ چرا این عروسکبازیها گول زد؟ چرا فکر ما اینطرف و آنطرف بود؟ چرا در این فکر نیامدیم؟ عزیز من، فدایتان شوم، ایناست نیمساعت فکر! باز دوباره میگویم: [خدایا،] اگر همه این خلقت را بهمن بدهی و اسم خودت را بگیری، تو جفاکار نیستی، خدا، بهمن جفا شدهاست. اگر اسم علی را از من بگیری و تمام خلقت را بهمن بدهی، بهمن جفا شدهاست. ایناست آن کنار رفتن و با امامزمان (عجلاللهفرجه) حرفزدن.
حالا برو بگو خانههایم را چهکار کنم و ماشین میخواهم و نمیدانم فلان چیز را میخواهم! خجالت بکش! انسان، نباید چیزی را که نابود بشود، از امامزمانش بخواهد. چرا امامزمان (عجلاللهفرجه) را نمیبینی؟ چون فکرتان کوتاه است. آنکه میخواهی بپرسی، کوتاه است. مثل ایناست که من بیایم خدمت آقایدکتر، ایشان بهمن بگوید چهچیزی میخواهی؟ من بگویم یک شکم چلوکباب بهمن بدهید. میگوید: عجب آدم پستی هستی! رفقایعزیز، من دارم چه میگویم؟ بهدینم، اگر لذتش را ببرید، شما هم متوجه هستید، اما اگر لذتش را ببرید، آنوقت میدانید این یعنیچه؟ یعنی با یک خدا گفتن، یک امامزمان، یک زهرایعزیز گفتن، لذت تمام عالم در قبضه خون و گلولههای خون شما میرود. بروید بچشید ببینید چه هست؛ اما دنیا را کنار بگذارید.
مرجع: سخنرانی ولایت و خانواده
تاریخ درج: [ 1397/09/07 ]