منتخب: اصحاب امام حسین 2
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
شما حسابش را بکن! این اصحاب امام حسین (علیهالسلام) چه جور پیرو بودند؟ به کجا رسیدند؟ مطیع امام خودشان بودند. حالا اگر ما دستمان به امام حسین (علیهالسلام) نمیرسد، دستمان به امام زمانِ خودمان که میرسد. تو خیال کردی خدا، امام زمان (عجلاللهفرجه) را یک جایی زندان کرده است و جای ایشان یک جای محدودی است؟ تمام کُرات عالم در نظر امام زمان (عجلاللهفرجه) است. خدا امام زمان (عجلاللهفرجه) را طوری خلق کرده که تمام کُرات عالم مدّ نظرش است. چرا ما نباید امام زمانِ خود را ببینیم؟ چون سنخه نیستیم.
حالا من این حرف را میزنم که روشن شوید! اصحاب آقا امام حسین (علیهالسلام) دنبال امام آمدند. اوّل خیلی زیاد بودند و بیعت کردند. امام حسین (علیهالسلام) در شب عاشورا گفت: ای اصحاب من! من بیعتم را از روی شما برداشتم، هر که میخواهد برود. مردم فوج فوج رفتند، تا اینکه عدّه معدودی ماندند. خودتان بهتر از من میدانید. حالا امام فرمود: عباسجان! تو هم اگر میخواهی بروی، دست خواهرت را بگیر و برو! گفت: برادر! من نمیخواهم مدینه را بی [بدون] تو ببینم. من جانم، دینم، فدای توست. تو امام زمانِ من هستی. تو جانِ من هستی، تو دینِ من هستی، من کجا بروم؟
هر کدام بلند شدند. بعضیها گفتند: هفتاد دفعه کشته شویم و زنده شویم، باز جانمان را فدایت میکنیم. یکی دیگر گفت: حسینجان! گرگهای بیابان ما را بخورد، اگر دست از تو برداریم. حالا که اطاعت کردند، یک دفعه امام حسین (علیهالسلام) امر کرد نگاه کنند! نگاه کردند، دیدند هر نفری یک حوریّه دارد اینها را دعوت میکند. باز هم اینها قانع نبودند. باز سر به زیر انداختند. امام حسین (علیهالسلام) دید اینها خیلی خوشحال نشدند. گفتند: حسینجان! ما تو را میخواهیم. آقا امام حسین (علیهالسلام) یک نظری کرد، دیدند امام جلو است و اینها هم پشتسر امام هستند. ببین! اینها به کجا رسیدند؟
من شما را دارم به بالاتر از این حرف دعوت میکنم. حالا آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) درباره اصحاب جدّش که مطیع جدّش بودند چه میگوید؟ میگوید: «السلام علیک یا مطیع لله و لِرسوله، عبد الصالح» پدر و مادرم به قربانت! بابا! بیایید اینجور بشوید! اگر شما مطیع خدا بشوید! آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) اینطور دارد میگوید. امام زمان (عجلاللهفرجه) به یک غلام سیاه حبشی که از جنگل آورده، میگوید: پدر و مادرم به قربانت! بیایید رشد کنید! والله! رشد، دنیا نیست. به دینم قسم! رشد، دنیا نیست. به دنیا پشت پا بزنید! دنیا، طوری است که بیشتر از آن قدری که آدم امورش بگذرد و دستش جلوی مردم دراز نشود، وِزر و وَبال است.
حالا ما باید بفهمیم، یکقدری اندیشه داشته باشیم، به عمل هر قومی راضی نباشیم. اگر به عمل قوم ظالمی راضی بودید، جزء آن هستید. اگر من میگویم که اینقدر اینطرف و آنطرف نزنید! برای این است. یک قدری اندیشه داشته باشیم! بیایید به عمل قوم امام حسین (علیهالسلام) راضی باشید! بیایید ما جزء شهداء باشیم. چرا ما اینطوری هستیم؟
آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) به ما چه میگوید؟ بیاییم مطیع آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) شویم. آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) آمادگی دارد. میفرماید: من دارم دعا میکنم که دنیا از دل شما بیرون برود، من بیایم شما را بپذیرم؛ پس معلوم میشود عیب از ماست. معلوم میشود اگر ما عیب نداشته باشیم، آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) ما را میپذیرد. چرا ما اینجوری شدیم؟ چرا ما اینجوری هستیم؟ [۲]
حالا چه میشود که به ماوراء دست پیدا کنید؟ باید تولّی و تبرّی داشته باشید. من در اصحاب امام حسین (علیهالسلام) نگاه میکنم. چطور اینجوری شدند؟ حالا وقتی نگاه میکنی میبینی، امام حسین (علیهالسلام) بهشت را نشانشان میدهد، اعتنا نمیکنند. میگویند: حسینجان! مگر ما اینجا آمدیم شهید شویم که بهشت برویم؟ دارند زبان حالشان را به امام حسین (علیهالسلام) میگویند. حالا یکوقت امام دید اینجوریاند، جلوهای کرد. اینها دیدند که امام حسین (علیهالسلام) دارد میرود و آنها هم به دنبالش هستند. شما هم باید به دنبال ولایت بروید! اصحاب امام حسین (علیهالسلام) که این همه درجه پیدا کردند، میخواهند دنبال امام حسین (علیهالسلام) بروند. تو دنبال چه کسی میروی؟ تو دنبال هوا و هوست میروی، دنبال خلق میروی. کجا داری میروی؟! [۳]