نجوا؛ یعنی «حبلالمتین»
از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) پرسیدند: کیست؟ دست روی دوش امیرالمؤمنین، «حبلالمتین»، علیبنابیطالب (علیهالسلام) گذاشتند و فرمودند: این «حبلالمتین» است. یعنی نجات بشر، نجات کل خلقت. یعنی نجوا با مقصد خدا که علی (علیهالسلام) است داشتهباشید. نجوا؛ یعنی چنگ به ریسمان الهی بزنی، نه خلق؛ پس هر نجوایی بیتوته است، اول باید خدا و ولایت شما را بپذیرد، سپس با آنها نجوا کنی.
شما هر وقت امر را اطاعت کردی، داری نجوا میکنی. یعنی آن کاری که داری میکنی، باید بگویی من احتیاج دارم؛ یعنی خودت را محتاج خدا بدان. ما نباید امر خدا و ولایت را فراموش کنیم؛ بلکه باید دائم با ولایت نجوا کنیم تا ولایت در قلبمان نفوذ کند.
بعضی وقتها نجوا با ولایت، ذکر است. آن ذکری که شما میگویی خیلی مهم است و حقیقت دارد. وقتیکه زهرایعزیز آمده پیش پدر بزرگوارش، میگوید: پدر جان! من خسته میشوم، یک کمکی میخواهم، یعنی یک کلفتی داشتهباشم. فوراً جبرئیل نازلشد: ای رسول من! به زهرا بگو این ذکر را بگوید: سی و چهار مرتبه «اللهاکبر»، سی و سهمرتبه «الحمد لله»، سی و سهمرتبه «سبحانالله». حالا کار برایش جور میشود. ببین امر را اطاعت کرد، ذکر، امر است. «انا ذکر الله»، حالا ببین زهرایعزیز امر را اطاعت کرد، حالا گرفته خوابیده، گهوارهاش میجنبد، دستاسش میگردد، تسبیحش میگردد، خمیرش درست میشود، چهکسی درست میکند؟ کمک خدا درست میکند.
حقیقتش یقین به ولایت است. اینهمه که ذکر میگویی، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «انا ذکر الله»؛ یعنی شما ذکر با حقیقت بگو. یقین به ولایت داشتهباش، نه ذکر، لقلقه زبانت باشد.
بدان ذکر با ولایت که میگویی، نجوا میکنی.
اذان با ولایت که میگویی، نجوا میکنی.
اقامه با ولایت که میگویی، نجوا میکنی.
نماز با ولایت که میخوانی، نجوا میکنی.
دومی به بلال گفت: اذان بگو! بلال گفت: اذانی که باد به پوست تو بیندازد نمیگویم! این نجواست.
دائم با خدا نجوا کن. دائم الشکر باش. خدایا شکرت! مرا بیدار کردی. خدایا شکرت! مرا هوشیار کردی. خدایا شکرت! بهمن ولایت دادی. خدایا شکرت! دستم راگرفتی.
تاریخ درج: [ 1398/12/03 ]