جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
بسم الله الرحمن الرحیم

[شما] باید از امر لذت ببرید، می‌گوید: یک نگاه به بچه امرد از روی شهوت بکنی، خدا گناه ابن ملجم را به تو می‌دهد. بچه مردم، ناموس خداست، نه ناموس تو. بالاتر از ناموس تو است؛ آن ناموس خداست. باید با ناموس خدا، رفتار خدایی بکنی، نه رفتار شهوتی. اغلب مردم گناه تویشان است. حالا چیزی که گناه را از بین می‌برد، سخاوت است. تا می‌توانید سخی باشید.

الحمد لله همه شما هستید؛ اما تا آخر برسان؛ مثل طلحه و زبیر نشو. آمدن این‌جایتان را هم تا آخر برسانید. یک لطمه‌ای به شما می‌خورد؛ آن لطمه را من دارم می‌گویم. لطمه را به خودتان وارد نکنید، آن هم بعد از من است. الان یک خرده این‌جا را رودربایستی می‌آیید، آن‌وقت رودربایستی تمام می‌شود، خدا می‌آید توی کار. این‌جا را ترک نکنید؛ یعنی یقین کنید، این‌جا را واجب بدانید؛ مثل نماز، یک خرده هم بالاتر. شما این جلسه را دارید که زهرا می‌آید تویش، به دینم علی می‌آید تویش، به دینم حسین می‌آید تویش، به دینم، برای چه چیزی می‌آیند؟ قبول دارند که می‌آیند.

تو مبادا بروی، محکم باش. جلسه را استوار کنید، نه جلسه را از بین ببرید. من ممکن است در ظاهر از بین شما بروم؛ اما در باطن هستم. خبر دارم، خبر به من می‌رسد. مواظب باشید، خطا نکنید. دائم العمر از ولایتتان محافظت کنید. دائم العمر، انتظار الفرج داشته باشید. دائم العمر، انتظار خدمت به فقرا داشته باشید. به دینم، به آیینم، خدمت به فقرا، خدمت به امام‌زمان هست. امیدوارم این‌جا را از دست ندهید. چطور از دست ندهید؟ جایی نروید! شما ولایت را یقین نکردید جاهایی می‌روید که ولایت گفته نرو؛ پس ولایت را قبول نکردید! جایی که تأیید امام‌حسین نیست می‌روید، اسم امام‌حسین هست، تاییدش نیست! نرفتن اینجور جاها، ولایت خواستن است. به دینم، به ایمانم، درست می‌گویم. تو وقتی نروی، اتصال به امام‌حسین هستی. امام‌حسین هم به حرف یزید نرفت، تو هم باید به حرف مردم نروی. عزیز من، برو کنار؛ اکبر داد، اصغر داد، عون داد، جعفر داد، عباس داد. پیش آمدند، کشته شد و نرفت. تو نمی‌خواهد کشته بشوی؛ اما به حرف خلق، به حرف عمر و ابابکر نرو. حالا امام‌زمان می‌گوید: حسین جان، پدر و مادرم به قربان اصحابت. خب، اصحاب امام‌حسین به حرف یزید نرفتند، به حرف امام‌حسین رفتند، شهید شدند؛ شما هم نروید. اگر نروی جزء شهدایی، جزء شهدای کربلایی.

مگر این حرف شوخی است؟ نرفتن خیلی مشکل است. بیایید جزء باطل نباشید؛ برو کنار. اگر کنار بروی، رد ائمه طاهرین و امام‌زمان هستی؛ برو کنار. برو کنار، به فکر مردم باش. خدا، به دینم، به فکرتان است، از فکر مردم خارج نشوید؛ البته مردمی که مستحق هستند، مردمی که با علی هستند، نه مردمی که بدعت‌گذارند. حضرت گفت: به اسبهای آن‌ها آب نده. چه خبر است؟ ما کجاییم؟ توی ولایت بیایی، آرام می‌شوی. آرامش بشر این است که توی ولایت بیاید. آرامش بشر این است که گناه نکند. آرامش بشر این است که با خدا حرف بزند، بیتوته بکند. آرامش بشر این است که دنبال امیرالمؤمنین و امام‌زمان باشد، نه دنبال خلق. طلحه و زبیر دنبال تعریف خلق رفتند، سلمان پی تأیید خدا رفت. حالا پیغمبر و امیرالمؤمنین می‌گویند: «سلمان منا اهل البیت» جزء ما اهل البیت است. خود اهل بیت البته یک حرف دیگر است؛ یعنی جزء ماست. شما هم اگر خوب باشید، جزء اهل بیتید.

قربانتان بروم، فدایتان بشوم، این‌ها جلسه بنی‌ساعده درست کردند، گفت: بیایید، هفتاد هزار نفر رفتند. اُف بر هفتاد هزار نفر. آخر، دنبال چه کسی می‌روی؟ این خورشید را برگردانده؟ من توی یک نوار گفتم. این عُمر، آخر چه‌کاری کرده؟ گفته هر نفسش افضل عبادت ثقلین است؟ کره [خورشید] را برگردانده؟ دنبال آن برو که بهشت به تو بدهد، فردوس به تو بدهد، جهانی را به تو بدهد، سرافراز تمام خلقت باشی؛ آن هم امیرالمؤمنین است.

پشت پا بر عالم امکان زدمدست بر دامن زهرا زدم

به خدا گفتم می‌خواهی من را غضب بکنی بکن، نمی‌گویم نکن، اول: می‌گویم نکن، حالا می‌خواهی بکنی اختیار من با تو است. سگم بکن در خانه زهرا باشم. من دنیا را نمی‌خواهم؛ اما او را می‌خواهم. خدایا، آن را می‌خواهم با او عشق می‌کنم. این، زهرا خواستن است. اگر عقایدت این بود، آن موقع محرم حضرت زهرا می‌شوی. به تمام آیات قرآن، زهرا به من دست داد؛ اما از تو بیزار است. بیاید دست به تو بدهد؟ آن دست تو به تلویزیون و ویدئو خورده است. این دست تو این پیچ را گردانده، این دست تو گنهکار است. زهرا بیاید به تو دست بدهد؟ بیا توی این خط، بیا توی صراط مستقیم.

حرف ولایت نور است. هیچ حرفی نور نیست؛ برو خیالت راحت [باشد]. این حرف‌ها که این مردم می‌زنند ظلمت است. نور تجلی دارد؛ آن وصل به امیرالمؤمنین است. حرف ولایت اتصال به علی است؛ تجلی دارد. همه دستشان پیش علی دراز است. گفتم: خود خدا گفت، نور زمین‌ها و آسمان‌ها از علی است؛ یعنی بدان غیر از علی نوری نیست. هر جایی رفتن سرمایه می‌خواهد؛ سرمایه آسمان رفتن محبت علی است. تو سرمایه نداری. ما بی‌سرمایه‌ایم، کاسب سرمایه ندارد. تمام جهان را دیدم، خوبی‌هایش را دیدم، دیدم همه دستشان جلوی علی دراز است. اگر شما اینطوری باشید، دیگر گول نمی‌خورید. هنوز من به شما اعتماد ندارم، گول می‌خورید؛ هنوز کبیر نشدید. کبیر، عقل دارد، گول نمی‌خورد؛ ما صغیریم. بیست سال این‌جا آمد و رفت. آخر، کجا می‌روی؟ این‌جا علی آمده، زهرا آمده، از پیش علی و زهرا کجا می‌روی؟ بیا علی را بخواه، بیا کس دیگر را نخواه؛ آن‌وقت جزء خواستن کل خلقت هستی، کل خلقت تو را می‌خواهد. اما ولایت شناختن لیاقت می‌خواهد. مگر هر کسی لیاقت دارد؟ سر اندر پای ما گناه است، سر اندر پای ما فکر و خیال است. سر اندر پای ما شهوت است، سر اندر پای ما تجدد است، کجا می‌خواهی ولایت را بشناسی؟

شما همیشه این جلسه را کمک کنید. اگر آب به یک درخت ندهی، خشک می‌شود. این جلسه را کمک کنید، خشک نشود. آن‌وقت این حرف‌ها هست. ببین، به یک بنده خدایی که چیزی ندارد، بیچاره می‌گویند. من از خدا خواستم رفقای من به فقر مبتلا نشوند. حالا این تازه بیچاره مالی است، نه بیچاره دین. بیچاره دین آن است که که علی ندارد. بیچاره دین آن است که از این حرف‌ها کنار برود. قدر این‌جا را بدانید، باید ولایت از شما صادر بشود. آن صادرات خیلی مهم است.

وقتی سخی نباشی، به درد نمی‌خوری؟ گفت: سخی است، کافر است، او را نکش. وحشی را گفت نکش؛ در صورتی که حمزه را کشته است. وقتی شما حاجت برادر مؤمن را برآوردی، آن نور است. آن نور، اول شامل خودت می‌شود. گفتم: حضرت می‌گوید وقتی که مؤمن وارد قبرش می‌شود، دو تا نور به او وارد می‌شود؛ یک نور ولایت است، یک نور ادخال سرور در قلب مؤمن. آن بزرگتر است، چرا؟ چون آن، امر ولایت است. از این بهتر نیست که می‌گوید تو که سخی هستی، وقتی مُردی، تو را در عرش خدا می‌آورند. آن‌جا یک مقری است؛ امیرالمؤمنین می‌گوید: جای سخاوتمندان است؛ اما سخاوت یک خرده مشکل است. سخاوت، شجاعت می‌خواهد. شما الان چند تا خیال برای این پول دارید. حالا یک مرتبه می‌خواهی در راه خدا بدهی، زورت می‌آید. حالا تو اگر سخی شدی، ولایت داشتی. حضرت می‌گوید: اگر او را نخواهی، دروغ می‌گویی من را می‌خواهی؛ اول باید آن را بخواهی. امام آنقدر بالاست می‌گوید: تمام عالم فروریزان می‌شود. حالا او می‌گوید: باید این را بخواهی. چرا؟ آن صفات مؤمن، امر امام است؛ این است که این‌قدر بالاست.

یا علی
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه