اینها که میروند، عناد دارند
شما باید مجلس که طی میشود، به حرف پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشید، به حرف امامزمان (عجلاللهفرجه) باشید. ببین اینها که میروند برای چه میروند، شما دنبال آنها نرو. حرف که میزند، حرف خودش را میزند. بیست سال آمدند و رفتند. آخر برای چه میروی؟ تو دنبال آنها نرو. به حرف امامزمان (عجلاللهفرجه) باش. امامزمان (عجلاللهفرجه) میگوید: اینها میروند، تو جزء رفتنیها نباش. به خودش قسم، گفت: اینها که رفتند، رفتند؛ بعضی از اینها هم که هستند، میروند. تو جزء آنها نباش. کجا میروی؟! یا به حرف خلق هستی، یا آنها را که رفتند، میخواهی.
شما حضرت عباسی، اینجا را واجب الاطاعة بدان، جلسه را واجب الاطاعة بدان. اگر اینجا را واجب الاطاعة ندانی، شما هم میروی. من وقتی اینها میروند، ناراحت میشوم که چرا رفتند. امامزمان (عجلاللهفرجه) به من گفت: ناراحت نشو، اینها از اول که اینجا بودند، درست نبودند. اینها آنکه ناقصی هست را میخواهند، نه درستی را. عزیز من، درستی، این جلسه است.
خیلی مواظب دین خودتان باشید. اینجا تأیید شده، آنها تحمیل شدهاند؛ دنبال آنها نروید. ما نداریم که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امامحسین (علیهالسلام) حرم دختر حجت خدا رفته باشند؛ اما سر قبر امامحسین (علیهالسلام) بودند، اینجا هم آمدند. به حضرت عباس، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امامحسین (علیهالسلام) اینجا بودند، کجا میروید؟ چرا به حرف خلق میروید؟ نباید اینها را که میروند، بخواهی؛ میخواهد برود، برود. اینها یک عقیدهای دارند و میروند.
خیلی ناراحت هستم. میدانم اینها که میروند در چه جلسهای میروند. کجا میروید؟ بالاخره دنیا یک جوری است که با او همراه هستید. «حب الدنیا، رأس کل خطیئه» از همه گناهان بالاتر است. اینها که میروند، حب دنیا دارند؛ برای خودشان یک چیز ایجاد میکنند و به متقی ایراد میکنند و میروند.
قربانت بروم، متقی اگر اهل دنیا بود یک چیزی برای خودش مصرف میکرد. من هیچ چیزی نمیخواهم. من وکیل شما هستم. شما یک چیزی میدهید، ما به مردم میدهیم. آن موقع آنها به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ایراد کردند، باز اینها میگویند متقی اشتباهکار است، نمیگویند کافر است؛ اما گفتند: امیرالمؤمنین، علی (علیهالسلام) کافر است. برو او را بکش. اگر او را کشتی و تو را کشتند، کافری را کشتی، اگر تو را نکشتند، بیا با ما نجوا کن. باز ما ممنون آنها هستیم که میگویند متقی اشتباهکار است، نمیگویند کافر است. من به دین یهود بمیرم، به اینها که چیز میدهم، اصلاً آنها را نمیشناسم. شما باید به مردم کار نداشته باشی. اگر به مردم کار داشته باشی، دنبال مردم میروی.
کسی که ایراد میگیرد، یک حرف که متقی میزند، میگوید: این متقی بوده است، دیگر نیست. پس امامحسین (علیهالسلام) اشتباه کرده که او را وکیل خودش قرار داده است؟ دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) اشتباه کردند که متقی را تأیید کردند. شما که میروید دارید ائمه طاهرین (علیهمالسلام) را اشتباهکار میدانید. بدبخت بیچاره، کجا میروی؟
با خدا دادگان ستیزه مکن | که خدا داده را خدا داده |
حالا امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: اگر او را نخواهی، دروغ میگویی که ما را میخواهی. خدا هم میگوید: اگر به او توهین کنی، خانه من را خراب کردی. حضرت فرمود: اینها اهل دنیا شدند، به دنیا نمیرسند. دوباره فرمود: اینها مسموم شدند.
آسوده خاطرم که در دامن توام | دامن نبینم که در دامن روم | |
دامن به غیر دامن تو بیمحتوا بود | دامان توست اتصال به ماوراء بود |
امامزمان!
دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام)، متقی را معلوم کردند، گفتند: برو دنبال متقی. تو اگر علی (علیهالسلام) نداشته باشی، از تو خلق و پیروی از خلق بروز میکند. آن کسی که تأیید است، امر خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را به امر خودش ترجیح میدهد. آن رفیق را باید ائمه (علیهمالسلام) معلوم کنند. کدام یک از شما را امامزمان (عجلاللهفرجه) معلوم کرده است؟ خدا کند که دست از جلسه برندارید؛ اما جای دیگر هم نرو. امامحسین (علیهالسلام) گفت: [متقی،] وکیل من است. مگر شوخی است؟ امامزمان (عجلاللهفرجه) هم میگوید: اهل دنیا شدند، به دنیا نمیرسند. هیچ کجا نرو؛ دنبال عمر و ابابکر هم نرو. این حرفها، فقط پیش متقی است.
یک شب خواب دیدم از هفت آسمان بالاتر رفتم. یک جایی بود ندایی میآمد. علی بود و خدا بود و من بودم. الان اگر این حرف را به کسی بزنی، میگوید: این مرد، دروغگو است، آنجا نرو. یک وقت میبینی اینجا نیستی؛ اما اینجا هستی. یک سگی بود، این بچهها او را دنبال میکردند و او را میزدند. خانه خاله ما رفت. من به آنها گفتم بروید. همه رفتند. یک پسر بود که نمیرفت. یکی به او زدم. با مادرش پیش پدرش رفت. پدرش در مدرسه کار میکرد. گفت: پسر مشهدی رضا من را زده است. گفت: کدام پسرش زده است؟ گفت: حسین، گفت: برو، او کار بیخود نمیکند. او من را شناخته، شما میآیید؛ اما میروید. والله، من همیشه یک فاتحه برای او میفرستم. گفت: حسین، کار بیخود نمیکند. او تشخیص دارد. خدا انشاءالله به شما تشخیص بدهد که بمانید. زنش گفت: لیاقت بچهها را نداری، گفت: برو، او کار بیخود نمیکند. شب که شد، آن سگ را بیرون کردم.
اینها که میروند، عناد دارند. حرف آقا جوادالائمه (علیهالسلام)، امامحسین (علیهالسلام) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را قبول ندارند. امامحسین (علیهالسلام) گفت: هر چند میخواهید من را بکشید، عناد نداشته باشید. اینها که از اینجا میروند، عناد دارند. حرف خودشان را از فرمایش امامحسین (علیهالسلام) و امامرضا بالاتر میدانند. حرف امامزمان (عجلاللهفرجه) را فراموش میکنند، عناد دارند و از اینجا میروند. شما باید خدا را شکر کنید که عناد نداشته باشید وگرنه میروید. آنها که میروند، شما به آنها محل نگذارید. یک سلام و علیک عنوانی داشته باشید؛ نه آن سلام و علیکی که خدا گفته است. اینها که میروند، خیلی بدبخت هستند. از اینجا جدا میشوند. اینجا را که خدا تهیه کرده، امامزمان (عجلاللهفرجه) تهیه کرده، حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) تهیه کرده، بدبخت بیچاره، کجا میروید؟ از آنها که عناد دارند، اینجا گرفته میشود. شکر خدا کن که عناد نداشته باشی؛ و الا امامزمان (عجلاللهفرجه) به من گفت: فلانی، آنها که رفتند اینها هم میروند. تو غصه نخور. اینها که میروند، پشت به فرمایش امامزمان (عجلاللهفرجه) میکنند. از اینها که میروند، سخاوت گرفته میشود. خدا میداند، چقدر بدش میآید. شما مثل آنها نشوید؛ سخی باشید، خدا خوشش میآید. میگوید آدمی که سخی است، من صد تا اینجا به او میدهم، هزار تا در آخرت. در قصر خودم به او جا میدهم. تو که میروی، سخاوت را از تو میگیرد. اینها که میروند ظلمت به آنها تزریق میشود.
عزیزان من، از اینجا نروید. من نگهبان شما هستم. این جلسات به وجود شما سرپاست، هیچوقت از اینجا نروید. من نگهبان شما هستم، به من چهکار دارید؟ چرا میروید؟ پس شما عقل ندارید. آدم نوکر که دارد متوجه او میشود. هر که با ائمه طاهرین (علیهمالسلام) بود، مثل نوکر آنها بود. آنها نوکرشان را تهیه میکردند؛ تو هم باید مثل آنها فکر نگهبان باشی. بدبخت بیچاره، کجا میروی؟ نه اینکه از او عیب دربیاوری. امامحسین (علیهالسلام) وقتی میخواست وداع کند، با اهل بیت وداع کرد، گفت: فضه، خداحافظ. چه کسی بود؟ نوکرش بود. شما هم باید نگهبان را داشته باشید. گفت: فضه، خداحافظ.
این حرفها را بشنوید و عمل کنید. من دارم میبینم، عزیز من، شما باید این جلسه را رهبری کنید. حرفی که میگویم بشنوید.