منتخب: اصحاب امام حسین

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۳۸ توسط Alavi (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به:ناوبری، جستجو
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

مطلق‌بودن اصحاب امام حسین[۱]

از آدم تا خاتم مانند اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) نیامده، اصلاً امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) به خلق نگفته جانم به فدایت! مگر خلق لیاقت دارد که امام بگوید جانم به فدایت؟! پس اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) خلق نیستند. این‌قدر اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) بالا هستند، از یک خلقت بالاترند، امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) هیچ‌ وقت نگفته ای خلقت! جانم به فدایت. فرموده: ای اصحاب جدّم حسین! جانم به فدایتان! [۲] عزیزان من! اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) یقین به ولایت داشتند. ببین این‌ها اوّل ولایت را، امام حسین (علیه‌السلام) را تشخیص دادند، بعد حرکت کردند و آمدند کربلا، سپس اطاعت کردند. اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) مطیع هستند، به کار امام کار ندارند، امام را خدا می‌دانند، خدا او را خدا کرده، خدا او را اذن الله کرده. بعد هم شهید شدند، این‌ها اگر شهید هم نمی‌شدند، شهید بودند؛ جزء شهداء بودند. چرا؟ حاضر شدند جان‌شان را فدا کنند.

مطلق کسی است که جانش را فدای امام کند؛ یعنی در تمام روی زمین، مطلق اصحاب امام حسین‌اند.حالا خدا عنایت کرد به این‌ها؛ چون‌که اگر این‌جا بودند، به ماوراء نمی‌رسیدند، حالا رفتند شهید شدند و به ماوراء رسیدند. این‌ها زودتر به جایگاه‌شان رسیدند، امام حسین (علیه‌السلام) به این‌ها عنایت کرد.

مثل این‌که شما الآن یک راهی را می‌روی، صد فرسخ راه است، می‌خواهی به یک جایی برسی که خوب باشد. درست است؟ یک مرتبه می‌بینی زودتر رسیدی. چرا به شما می‌گوید دنیا برای شیعه، برای دوست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) زندان است؟ زندان یعنی وقتی به ماوراء برسی این‌جا برایت زندان است.

حالا که اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) مطلق شدند و جان‌شان را فدا کردند، امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌فرماید: «السلام علیک یا مطیع لله و لرسوله عبدالصالح.» جان خودم، پدر و مادرم فدایتان؛ یعنی فدای مقصد می‌شود، دارد خودش و پدر و مادرش را فدای جدّش حسین (علیه‌السلام) می کند؛ نه فدای آن غلام سیاه. می‌فرماید: شما که فدای مقصد جدّم حسین (علیه‌السلام) شدید! جانم به فدایتان! نمی‌گوید حسین! حسین چیزی است که اگر خدا را می‌فهمیم کیست؟ حسین (علیه‌السلام) را هم می‌فهمیم کیست؟ امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌فرماید: فدای آن‌ها که حمایت از ولایت کردند، حمایت از مقصد خدا کردند، جانم فدای آن‌ها! [۳]

مگر امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) کیست؟ چه کسی را می‌خواهد؟ امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) هم ولایت را می‌خواهد، امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) هم آن کسی را می‌خواهد که امر امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) را اطاعت کند، می‌گوید من به این‌ها چه بدهم که فدای جدّم شدند؟ می‌گوید پدر و مادرم به قربان‌تان! پدر و مادر که می‌گوید به قربانت! فدای ولایت تو می‌کند، من که ارزشی ندارم! به قربان آن عقیده‌ات می‌کند. امام که احتیاج به مال ندارد؛ اما احتیاج به جان تو دارد. چرا؟ چرا حجّت خدا احتیاج به جانت دارد؟ می‌خواهد جان بدهی؛ تا جان به تو بدهد؛ اما به تو گفته به دوستان ما کمک کن؛ اما او کمک که نمی‌خواهد، او جان می‌خواهد، حالا می‌خواهد جان بدهید، تا جان به شما بدهد.

مگر اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) جان ندادند؟ حالا که جان دادند، آقا امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) یک چیز هم رویش گذاشت، گفت: جان خودم؛ پدر و مادرم به قربان‌تان؛ این است اسم و رسم. بیایید این‌طوری بشویم. چطور اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) این‌طوری شدند؟ این‌ها از دنیا گذشتند، جان‌شان را در اختیار امام زمان‌شان گذاشتند؛ این است انتظار الفرج: ما آرزو ببریم جان‌مان را فدای امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) کنیم، عین اصحاب امام حسین (علیه‌السلام).

حالا ببین این‌ها چه لذّتی می‌برند؟ امام جایشان را نشان‌شان داد، روایت داریم: حوریه‌هایشان را نشان‌شان داد، سرهایشان را زیر انداختند؛ مثل این‌که نامحرم دیدند. امام حسین (علیه‌السلام) دید این‌ها یک چیز دیگری می‌خواهند، یک دفعه جلوه کرد، دیدند امام حسین (علیه‌السلام) دارد می‌رود، این‌ها هم دنبال امام حسین (علیه‌السلام) دارند می‌روند؛ یعنی اتّصال شدند به ولایت، آن‌وقت بنا کردند شوخی کردن. گفت: امشب شوخی می‌کنی؟ گفت: شب شوخی است. آقاجان! تو هم باید این‌طوری باشی! والله می‌توانی بشوی. [۴]

اصحاب امام‌حسین، مطیع امر[۵]

شما حسابش را بکن! این اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) چه جور پیرو بودند؟ به کجا رسیدند؟ مطیع امام خودشان بودند. حالا اگر ما دست‌مان به امام ‌حسین (علیه‌السلام) نمی‌رسد، دست‌مان به امام‌ زمانِ خودمان که می‌رسد. تو خیال کردی خدا، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را یک‌ جایی زندان کرده ‌است و جای ایشان یک‌ جای محدودی است؟ تمام کُرات عالم در نظر امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. خدا امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را طوری خلق کرده که تمام کُرات عالم مدّ نظرش است. چرا ما نباید امام‌ زمانِ خود را ببینیم؟ چون سنخه نیستیم.

حالا من این حرف را می‌زنم که روشن شوید! اصحاب آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) دنبال امام آمدند. اوّل خیلی زیاد بودند و بیعت کردند. امام ‌حسین (علیه‌السلام) در شب‌ عاشورا گفت: ای اصحاب من! من بیعتم را از روی شما برداشتم، هر که می‌خواهد برود. مردم فوج ‌فوج رفتند، تا این‌که عدّه معدودی ماندند. خودتان بهتر از من می‌دانید. حالا امام فرمود: عباس‌جان! تو هم اگر می‌خواهی بروی، دست خواهرت را بگیر و برو! گفت: برادر! من نمی‌خواهم مدینه را بی‌ [بدون] تو ببینم. من جانم، دینم، فدای توست. تو امام‌ زمانِ من هستی. تو جانِ من هستی، تو دینِ من هستی، من کجا بروم؟

هر کدام بلند شدند. بعضی‌ها گفتند: هفتاد دفعه کشته‌ شویم و زنده‌ شویم، باز جان‌مان را فدایت می‌کنیم. یکی‌ دیگر گفت: حسین‌جان! گرگ‌های بیابان ما را بخورد، اگر دست از تو برداریم. حالا که اطاعت کردند، یک ‌دفعه امام ‌حسین (علیه‌السلام) امر کرد نگاه کنند! نگاه کردند، دیدند هر نفری یک حوریّه دارد این‌ها را دعوت می‌کند. باز هم این‌ها قانع نبودند. باز سر به زیر انداختند. امام ‌حسین (علیه‌السلام) دید این‌ها خیلی خوشحال نشدند. گفتند: حسین‌جان! ما تو را می‌خواهیم. آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) یک نظری کرد، دیدند امام‌ جلو است و این‌ها هم پشت‌سر امام هستند. ببین! این‌ها به کجا رسیدند؟

من شما را دارم به بالاتر از این حرف دعوت می‌کنم. حالا آقا امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) درباره اصحاب جدّش که مطیع جدّش بودند چه می‌گوید؟ می‌گوید: «السلام علیک یا مطیع لله و لِرسوله، عبد الصالح» پدر و مادرم به ‌قربانت! بابا! بیایید این‌جور بشوید! اگر شما مطیع خدا بشوید! آقا امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) این‌طور دارد می‌گوید. امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) به یک غلام‌ سیاه حبشی که از جنگل آورده، می‌گوید: پدر و مادرم به‌ قربانت! بیایید رشد کنید! والله! رشد، دنیا نیست. به‌ دینم قسم! رشد، دنیا نیست. به‌ دنیا پشت پا بزنید! دنیا، طوری است که بیشتر از آن قدری که آدم امورش بگذرد و دستش جلوی مردم دراز نشود، وِزر و وَبال است.

حالا ما باید بفهمیم، یک‌قدری اندیشه داشته ‌باشیم، به عمل هر قومی راضی نباشیم. اگر به عمل قوم ظالمی راضی بودید، جزء آن هستید. اگر من می‌گویم که این‌قدر این‌طرف و آن‌طرف نزنید! برای این ‌است. یک ‌قدری اندیشه داشته‌ باشیم! بیایید به عمل قوم امام‌ حسین (علیه‌السلام) راضی باشید! بیایید ما جزء شهداء باشیم. چرا ما این‌طوری هستیم؟

آقا امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) به ما چه می‌گوید؟ بیاییم مطیع آقا امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) شویم. آقا امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) آمادگی دارد. می‌فرماید: من دارم دعا می‌کنم که دنیا از دل شما بیرون برود، من بیایم شما را بپذیرم؛ پس معلوم می‌شود عیب از ماست. معلوم می‌شود اگر ما عیب نداشته ‌باشیم، آقا امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) ما را می‌پذیرد. چرا ما این‌جوری شدیم؟ چرا ما این‌جوری هستیم؟ [۶]

حالا چه می‌شود که به ماوراء دست پیدا کنید؟ باید تولّی و تبرّی داشته ‌باشید. من در اصحاب امام ‌حسین (علیه‌السلام) نگاه می‌کنم. چطور این‌جوری شدند؟ حالا وقتی نگاه می‌کنی می‌بینی، امام‌ حسین (علیه‌السلام) بهشت را نشان‌شان می‌دهد، اعتنا نمی‌کنند. می‌گویند: حسین‌جان! مگر ما این‌جا آمدیم شهید شویم که بهشت برویم؟ دارند زبان حال‌شان را به امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌گویند. حالا یک‌وقت امام دید این‌جوری‌اند، جلوه‌ای کرد. این‌ها دیدند که امام‌ حسین (علیه‌السلام) دارد می‌رود و آن‌ها هم به دنبالش هستند. شما هم باید به دنبال ولایت بروید! اصحاب امام ‌حسین (علیه‌السلام) که این‌ همه درجه پیدا کردند، می‌خواهند دنبال امام‌ حسین (علیه‌السلام) بروند. تو دنبال چه‌ کسی می‌روی؟ تو دنبال هوا و هوست می‌روی، دنبال خلق می‌روی. کجا داری می‌روی؟! [۷]

رجعت اصحاب امام‌حسین[۸]

السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

آقا امام حسین (علیه‌السلام) حسابش را کرد، خیمه‌ای زد، یک خیمه انتظار زد؛ یعنی یک خیمه علی‌حدّه زد، اصحاب را، همه را جمع کرد. این‌ها را جمع کرد و گفت که ما فردا کشته می‌شویم من بیعتم را از روی همه شما برداشتم، هر کدام هم می‌خواهید بروید، بروید! این‌ها همه یکی‌ یکی بلند شدند، فداکاری خودشان را گفتند. حالا امام حسین (علیه‌السلام) چه کرد؟! فرمود: نگاه به آسمان کنید! نگاه کردند؛ تمام جای خودشان را دیدند. امام حسین (علیه‌السلام) دید این‌ها خیلی خوشحال نشدند، دوباره مکاشفه کرد، دید حسین (علیه‌السلام) دارد می‌رود، همه این‌ها هم دنبال امام حسین‌اند. [۹]

آقاجان من! عزیزجان من! فدایتان شوم، دنبال چیزی بروید که به ماوراء اتّصال باشد. آیا ما خجالت نمی‌کشیم که دنبال دیگران می‌رویم؟ یک خلقت به ‌وجود ولی ‌الله ‌الأعظم (عجل‌الله‌فرجه) است. مگر امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) شوخی است؟ تمام قطرات باران باید به اجازه ایشان بیاید. نَفَس‌هایی که تمام خلقت می‌کشند، باید با اجازه ایشان باشد. (روایت می‌خواهی؟) مگر امام‌ حسین (علیه‌السلام) نبود که به زعفر گفت: آقاجان! من همه این اسب‌ها را می‌کشم پایین؟ فرمود: زعفر! نَفَس‌هایی که این‌ها می‌کشند، در اختیار من است. ببین حسین (علیه‌السلام) چقدر گذشت دارد! همین‌جور که امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) گذشت دارد، آقا امام‌ حسین (عجل‌الله‌فرجه) چقدر گذشت دارد! می‌تواند کاری کند که این‌ها نَفَس نکشند؛ اما با نَفَسی که با اجازه امام‌ حسین (علیه‌السلام) است، حسین (علیه‌السلام) را می‌کشند.

حالا ببین اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) چقدر ارزش دارند! مگر ما می‌توانیم بگوییم امام‌ حسین (علیه‌السلام) چقدر ارزش دارد؟ امام ‌زمان (علیه‌السلام) می‌فرماید: پدر و مادرم به قربان اصحاب باوفای جدّم حسین (علیه‌السلام)! عزیز من! فدایت شوم، بیا حرف بشنو! بیا جانت را فدای امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بکن؛ تا امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هم پاداش به تو بدهد و بگوید جان من هم به قربان تو! نجوا دارد با یک شیعه می‌کند. خدا می‌داند با جگر من، چه به ‌سر من می‌آید؟! این حرف‌ها را من یک اندازه‌اش را می‌فهمم، خدا می‌داند فردای‌ قیامت می‌فهمید که من چه گفتم؟ این‌جا آن‌جوری که باید درک کنیم، نمی‌کنیم؛ یعنی شیطان نمی‌گذارد. [۱۰]

با این‌که امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) درباره اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید: «السلام علیک یا مطیع لله و لرسوله»، پدر و مادرم به قربان‌تان؛ اما یاوران امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) از اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) بالاترند. آن‌ها اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) هستند؛ اما رجعت خواست و مقصد حضرت است. اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) حمایت از رجعت کردند و به خواست امام‌ حسین (علیه‌السلام) متّصل‌اند. آن‌ها با همه حرف‌هایشان در زمان رجعت می‌آیند، پس رجعت مهمّ‌تر است. چرا؟ در زمان امام‌ حسین (علیه‌السلام) نشد که مثل رجعت بیایند و تمام را پاک‌سازی کنند، با امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌آیند و همه را پاک‌سازی می‌کنند. امام‌ حسین (علیه‌السلام) نشد که به ‌اصطلاح در ظاهر فتح کند، فرزندانش را کشتند و شهیدش کردند. امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) فتح می‌کند، او و یاورانش احقاق حقّ می‌کنند.

حالا که احقاق حقّ کردند، آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) خیلی خوشحال است، نه فقط امام ‌حسین (علیه‌السلام)، بلکه صد و بیست و چهار هزار پیامبر خوشحال‌اند، نه این‌که آن‌ها خوشحال‌اند، آسمانی‌ها هم خوشحال‌اند. تمام این‌ها برای امام ‌حسین (علیه‌السلام) غم‌ناک شدند؛ اما آن‌زمان همه این‌ها خوشحال می‌شوند. حالا که همه خوشحال شدند، زهرای ‌عزیز (علیهاالسلام) هم خوشحال می‌شود. [۱۱] این‌که می‌گویم اصحاب امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بالاتر از اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) هستند، دلیلش این ‌است که حکومت غاصب کنار می‌رود و وجود مبارک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌آید. [۱۲]

رفقای عزیز! شما باید اوّل تشخیص نور بدهید! بعد حرکت کنید! حالا که حرکت کردید، عمل کنید! آن‌وقت شما مثل چه‌ کسانی می‌شوید؟ مثل اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام). عزیزان من! من راه را به شما نشان می‌دهم. خدا می‌داند اگر عمل نکنید، یک روزی می‌رسد که پشیمان می‌شوید و می‌گویید: فلانی به ما گفت. آن‌جا مطلب روشن می‌شود، بازی نخورید! عزیزان من! میان بازی‌گران نروید! الحمد لله تن‌تان که سالم است، قدری امرار معاش هم که دارید، زندگی‌تان هم که خوب است و در فکر و خیال، زیادتر نیستید. بیایید این حرف‌ها را قبول کنید! بیایید از این سرچشمه آب حیات بچشید! تا ابد زنده باشید! [۱۳]

امیدوارم این‌ جلسه را از دست ندهید! چطور از دست ندهید؟ جایی نروید! شما ولایت را یقین نکردید؛ آن‌وقت جاهایی می‌روید که ولایت گفته نرو؛ پس ولایت را قبول نکرده‌اید! شما جایی‌که تأیید امام‌ حسین (علیه‌السلام) نیست، می‌روید؛ اسم امام‌ حسین (علیه‌السلام) هست؛ اما تأییدش نیست! نرفتن این‌جور جاها، ولایت خواستن است. به دینم، به ایمانم، درست می‌گویم. شما وقتی نروید، اتّصال به امام ‌حسین (علیه‌السلام) هستید. امام‌ حسین (علیه‌السلام) به حرف یزید نرفت، شما هم باید به حرف مردم نروید.

عزیزان من! بروید کنار؛ امام حسین (علیه‌السلام) اکبر و اصغرش را داد، عون و جعفرش را داد، عباس را داد. کشته شد و به حرف خلق نرفت. شما نمی‌خواهد کشته بشوید؛ اما به حرف خلق، به حرف عمر و ابابکر نروید! حالا امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌گوید: حسین‌جان! پدر و مادرم به قربان اصحابت! اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) به حرف یزید نرفتند، به حرف امام ‌حسین (علیه‌السلام) رفتند، شهید شدند؛ شما هم نروید! اگر نروید جزء شهدایید، جزء شهدای کربلایید. مگر این حرف شوخی است؟ نرفتن خیلی مشکل است! بیایید جزء باطل نباشید! بروید کنار! اگر کنار بروید، دنبال ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) هستید؛ بروید کنار! به فکر مردم باشید! خدا، به دینم، به فکرتان است. [۱۴]

انتظارالفرج یعنی مثل اصحاب امام‌حسین آماده جان‌فدا کردن[۱۵]

حالا ببین شما اگر امر را اطاعت کنید، به کجا می‌رسید؟ ما هنوز یک ‌قدری خیلی توجّه نداریم. نمی‌گویم نمی‌فهمید که به شما بربخورد! مگر اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) چه‌ کار کردند؟ فرمان امام را بردند. ما هم داریم می‌گوییم: بابا! امام خلق نیست، امام حجّت خداست، کسی حجّت نمی‌شود. بیایید امر امام را اطاعت کنید! امر این ‌است گناه نکنید! غشّ در معامله نکنید! حتّی‌الإمکان به فقرا برسید! در خانه‌ خوش‌اخلاق باشید! با پدر و مادرتان خوب باشید! امر آن‌ها را اطاعت کنید! زیر بغل پیرمردی را بگیرید! شما اگر اطاعت امر کردید، اطاعت خدا را هم کردید، اطاعت امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه)، قرآن و ولایت را هم کردید. [۱۶]

ببین [در زیارت عاشورا] اصحاب را جزء اولاد آورده ‌است. آیا می‌فهمید یا نمی‌فهمید؟ «السلام علی أولاد الحسین و أصحاب‌ الحسین.» اصحابش را هم جزء اولادش آورده، کاری کنید اصحاب‌ حسین (علیه‌السلام) باشید! (خدایا! نگهم‌دار!) اصحابِ کَس دیگری نباشید! [۱۷]

چه ‌کسی توان به اصحاب ‌امام ‌حسین (علیه‌السلام) داد؟! اِشراف به آن‌ها داد. وقتی‌که آن‌ها جان‌شان را در اختیار امام‌ حسین (علیه‌السلام) گذاشتند، همان ‌است دیگر، جان‌شان را در اختیار خدا گذاشتند. مگر در زیارت امام‌ حسین (علیه‌السلام) نمی‌خوانید؟! ای اصحاب رسول ‌الله! ای اصحاب ‌امیرالمؤمنین! ای اصحاب زهرای مرضیه! یعنی اصحاب‌ امام‌ حسین (علیه‌السلام)، اصحاب دوازده ‌امام، چهارده ‌معصوم (علیهم‌السلام) هستند، اصحاب خدا هستند. ببین این‌ها به کجا رسیدند؟! بیایید این‌طوری شوید! این اسم و رسم‌ها که این‌جا هست، ما برای خودمان درست کردیم. آقای‌ فلان! آقای‌ فلان! آقای ‌مهندس فلان! نمی‌دانم چه و چه؟! همه این آقایی‌ها کنار می‌رود. چرا کنار می‌رود؟!

ببین این بلال است، این غلام‌ سیاه است، آن زهیر است، عثمانی است. ببین آقایی این ‌است! حالا امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌فرماید: «السلام علیک یا مطیع لله و لرسوله عبدالصّالح» پدر و مادرم به‌ قربانت! این است اسم و رسم؛ بیایید قربان‌تان بروم، این‌طوری بشویم! چطور شدند این‌طوری شدند؟ این‌ها از دنیا گذشتند و جان‌شان را در اختیار امام‌زمان‌شان گذاشتند، شما هم همین‌طور باشید! خودتان را نبینید! ریاست‌تان را نبینید! سوادتان را نبینید!

این‌که می‌گوید: «انتظار الفرج، أفضل العبادة» یعنی‌ چه؟! آیا ما فهمیدیم؟! انتظار الفرج همین‌ است که همین‌طور «یا حجّة‌بن‌الحسن» بگوییم؟! نه! انتظار الفرج این ‌است: امام‌ زمان! ما هیچ نداریم، یک جان داریم، می‌خواهیم فدایت کنیم. انتظار الفرج این ‌است که مثل اصحاب ‌امام‌ حسین (علیه‌السلام)، آرزو ببریم که جان‌مان را فدای امام‌زمان‌مان کنیم. [۱۸]

عزیزان من! فدایتان بشوم! مواظب باشید فردای‌ قیامت که می‌شود ما دست خالی نرویم، چند دفعه بگویم فدایتان بشوم؟! فدای ولایت‌تان بشوم! ولایت فدایی می‌خواهد، مگر اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) فدای ولایت نشدند؟ چرا ما این‌طوری شدیم؟! والله، بالله، آن‌ها ما را رنگ کردند، ما خودمان را بَزَک کردیم!

سخاوت خیلی مبنا دارد؛ اما پایه اوّلش همین ‌است، اگر شما از پول‌تان گذشتید، خیلی سخاوت کردید، خیلی کاری کردید؛ این پایه اوّلش است؛ آن‌وقت این مرتبه دارد، مگر اصحاب امام‌ حسین (علیه‌السلام) سخی نبودند؟! جان‌شان را فدای امام‌ زمانِ خود کردند.

شما باید سخی باشید؛ اما تا چه ابعادی؟ تا این‌که جان‌تان را فدای امام ‌زمانِ خود بکنید. الآن آمادگیِ جان ‌فدا کردن داشته‌ باشید! آن‌وقت همان هستید. عزیزان من! این‌ همه می‌گویم سخاوت، سخاوت! این ‌است؛ اما اگر یک مؤمنی این حرف‌ها را قبول کند، مال در نزدش چیزی نیست، وقتی‌که شما تا حدّ جان برای امر ولایت پیش آمدید، دیگر مال در نزدتان ارزش ندارد. [۱۹]

یکی از خواهش‌هایم از امام‌ حسین (علیه‌السلام) این ‌بود که دفاع از ولایت کنم. حسین‌جان! گفتم: هیچ‌ چیزی هم نمی‌خواهم، فقط می‌خواهم مادرت به ‌من یک لبخند بزند. آن لبخندی که به ‌من می‌زند، از همه‌ چیز بالاتر است؛ از بهشت و فردوس بالاتر است، من لبخند مادرت را می‌خواهم، جزء آن‌ها نباشم که نیامدند، جزء آن‌هایی باشم که آمده باشم. [۲۰]

خدایا! ما را به اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) ببخش! [۲۱]

یا علی

ارجاعات

  1. شب قدر یا عظماییت ولایت ۷۷ (دقیقه ۹) و اشراف در خلقت، مضطرّ ولایت ۷۶ (دقیقه ۵۶)
  2. توفیق بکاء نجوی 79
  3. احیاء و صراط مستقیم 77 و خدشه تفکّر 80 و شب قدر یا عظماییت ولایت 77 و إذن الله 75 و شب‌های رمضان 88
  4. اطاعت امر زیارت معصومین است 82 و میلاد حضرت علی 78 و گذشت خانم‌ها، مشهد 84 و اشراف در خلقت، مضطرّ ولایت 76
  5. شرط احسن الخالقین شدن، اطاعت ولایت و بیزاری از دنیا (انسان، اطاعت، تکامل) ۷۳ (دقیقه ۲۳ و ۲۷ و ۲۹ و ۳۱ و ۳۳) و مشهد ۹۱، عنایت امام رضا (دقیقه ۱۱)
  6. شرط احسن الخالقین شدن، اطاعت ولایت و بیزاری از دنیا (انسان، اطاعت، تکامل) ۷۳
  7. مشهد 91، عنایت امام رضا
  8. حضرت خدیجه ۷۷ (دقیقه ۵۳ و ۵۶) و تمرین ولایت، تربیت ولایت ( ولایت و خانواده) ۷۷ (دقیقه ۱۴)
  9. عاشورای ۷۷
  10. حضرت خدیجه 77
  11. کتاب رجعت
  12. ولایت عمل صالح است 78
  13. تمرین ولایت تربیت ولایت (ولایت و خانواده) 77
  14. جلسه ولایت، 12 فروردین 97
  15. نعمت ولایت، اشراف، عبادت، ذوق اطاعت، (اشراف در خلقت، مضطرّ ولایت) ۷۶ (دقیقه ۵۳) و شکر ۷۸ (دقیقه ۵ و ۴۶)
  16. تارعنکبوت 85
  17. عاشورای 93
  18. نعمت ولایت، اشراف، عبادت، ذوق اطاعت (اشراف در خلقت، مضطرّ ولایت) 76
  19. شکر 78
  20. ایجاد 87
  21. حضرت ابوالفضل 85
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه