تذکر ولایت؛ قدردانی از شیعه
تذکر ولایت؛ قدردانی از شیعه | |
کد: | 10006 |
---|---|
پیدیاف: | دریافت |
پیدیاف: | دریافت |
السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: بعد از من، امت من هفتاد و دو فرقه خواهند شد. بعضی از مورخین نوشتهاند دوازده فرقه، بعد فرمود: تنها یک فرقه از اینها ناجیاند. بقیه را کنار زد. سوال شد: ناجی کیست؟ فرمود: کسانیکه دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را قبول داشتهباشند، ما را حجتخدا بدانند و بدانند که خدای تبارک و تعالی ما را مدیر عامل خلقت قرار دادهاست، طوری قرار داده که اگر ما نباشیم در هر زمانی، عالم فروریزان میشود. پس تمام این عالمی که سرپاست، الآن بهواسطه وجود مبارک امامزمان (عجلاللهفرجه) است. همانطور که در زمان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بهواسطه آن حضرت بود و در زمان هر امامی بهواسطه آن امام بود.
چهاردهمعصوم علیهمالسلام یک نورند، جزء خلق نیستند. چرا؟ هیچجا نداریم، نمیگوید اگر عیسی نباشد یا موسی نباشد یا ابراهیم نباشد، تمام خلقت فروریزان میشود، هیچجا نداریم. من اغلب کتب را در نظر دارم. اگر شما خبر تازهای دارید، من انعام میدهم. ما همه صد و بیست و چهار هزار پیامبر را قبول داریم؛ اما هیچکدام را خداوند تبارک و تعالی نفرموده، تا حتی ابراهیم را، که اگر نباشد عالم فروریزان میشود. میفرماید: اگر حجت نباشد عالم فروریزان میشود.
«إنّ اللّه وملائکته یصلّون علی النّبی یا أیها الّذین آمنوا صلّوا علیه وسلّموا تسلیما»[۱] خداوند متعال میفرماید: همه ما باید تسلیم پیامبر باشیم؛ نه تنها زمینیها که به آسمانها هم اشاره میشود. ای ملائکه! تسلیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شوید. حالا که همه تسلیم شدند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای ما سنت آوردهاست. نماز، روزه، زکات و... ما باید تمام اینها را بپذیریم. حالا که اینها را پذیرفتی خداوند تبارک و تعالی یک امر دارد. درباره پیامبر میفرماید: «وما ینطق عن الهوی، إن هو إلّا وحی یوحی، علّمه شدید القوی»[۲] یعنی هر چه میگوید، از جانب خدا میگوید.
همانطور که میدانیم بعد از صد و بیست و چهار هزار پیامبر، به پیامبر آخرالزمان قرآن نازل شدهاست. خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) جسمش خیلی مبارک است، اما امرش مبارکتر است، امر او واجب است. حالا که ذرهای درباره معرفی علی (علیهالسلام) کندی شد میفرماید: هیچ کار نکردهای. «یا أیها الرّسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته»[۳] یعنی اگر اینکار را نکردی، رسالت تو تمام نیست؛ پس پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به امر خدا علی (علیهالسلام) را معلوم کردهاست. حالا میفرماید: «الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی»[۴] یعنی تکمیل شد به ولایت.
رسالت قبول است، محترم است. روزه، نماز، زکات و... احکام است. اما اصل رسالت، قبولی ولایت است. درباره آنهایی که قبول نکردند فرمود: مرتد و کافرند. هر کس میخواهد باشد این عمومی است، خصوصی نیست.
خداوند متعال میفرماید: هر کس علی را به «الیوم اکملت لکم دینکم»[۴] قبول نکند، به عزت و جلالم! اگر به اندازه همه جن و انس عبادت کند، او را بهرو به جهنم میاندازم. حالا همینطور که آیه «انالله و ملائکته یصلون علی النبی»[۱] برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازلشد، خود امیرالمؤمنین هم امر دارد: خود علی (علیهالسلام) در جنگ صفین میفرماید: «انا قرآنناطق» قرآن؛ یعنی کلامالله؛ یعنی کلام من، قرآن است؛ پس همانطور که میفرماید باید تسلیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بشوید، باید تسلیم علی (علیهالسلام) بشویم.
حالا کسیکه تسلیم علی (علیهالسلام) هست، شیعه است، کس دیگری تسلیم علی (علیهالسلام) نیست. از طرفی خداوند متعال میفرماید: من اعمال متقی را قبول میکنم؛ چون متقی تسلیم علی (علیهالسلام) است، همینطور اصحابیمین؛ چون تسلیم علی (علیهالسلام) هستند؛ چون بیعلی (علیهالسلام)، اعمال قبول نیست.
حالا همینطور که خداوند تبارک و تعالی حمایت از وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میکند همینطور الان حمایت از وجود مبارک ولیاللهالاعظم امامزمان (عجلاللهفرجه) میکند. (گرچه به ظاهر غایب است؛ اما امر او حاضر است) و همینطور از شیعه حمایت میکند.
شیعه خیلی مقام دارد. امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: اگر هر کس شیعه ما را دوست نداشتهباشد و بگوید ما را دوست دارد، دروغ گفتهاست؛ اول باید شیعه ما را دوست داشتهباشد. همچنین خدای متعال میفرماید: اگر کسی توهین به یک شیعه و مؤمن کند، خانه مرا خراب کردهاست.[۵]
عالم برجستهای سؤال کرد: اینکه میفرماید: اگر علی (علیهالسلام) را قبول نداشتهباشی به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] بهرو به جهنم میاندازم، این بهرو انداختن، یعنیچه؟ گفتم: یعنی آبرو ندارد. کسی آبروی دنیا و آخرت دارد که ولایت دارد. تمام ارزش بشر به ولایت است.
پس خداوند تبارک و تعالی حمایت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میکند؛ اما بهواسطه علی (علیهالسلام) حمایت از شیعه میکند.
اینکه چرا اینقدر شیعه احترام پیدا کردهاست؟ چون تولی و تبری دارد، چون پیامبر فرمود: دین، تولی و تبری است؛ یعنی باید از دشمنان علی (علیهالسلام) بدمان بیاید و از دوستان ایشان خوشمان بیاید.
روایت صحیح داریم که اگر کسی پدرت را کشت، اگر علاقهای با امیرالمؤمنین دارد باید او را عفو کنی. هرچند پدر تو را کشته باشد؛ پس معلوم میشود: اصل دین، تولی و تبری است.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) وقتی میخواست از دنیا برود، فرمود: دو چیز بزرگ میگذارم، قرآن و عترت. حالا شیعه باید هم عترت را و هم قرآن را قبول کند؛ اما بعضی گفتند: «حسبنا کتابالله» یعنی ما فقط کتاب خدا را قبول داریم. حالا میفرماید: اینها مرتد و کافرند؛ پس، نباید جزء اینها باشیم که مرتد و کافر باشیم. ما باید طبق فرمایش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم قرآن و هم عترت را قبول کنیم؛ چون عترت و قرآن توأم با هم هستند.
تکرار میکنم: عترت؛ یعنی چهاردهمعصوم، از همه آنچه که روی زمین و آسمانها است، مصداق این فرمایش امامصادق (علیهالسلام) نداریم که میفرماید: اگر ما نباشیم، زمین اهلش را فرو میبرد؛ اما اینجا میگوید ما حجتیم از برای خلقت، مادرم زهرا حجت است از برای همه ما.
خدا در حدیث کساء میفرماید: من تمام خلقت را بهواسطه اینها خلق کردم.
حالا کار شیعه آنقدر بالا میگیرد که حضرت میفرماید: هر کس لقمهای به دوست ما داد، ثواب حج واجب و عمره بهحساب او نوشته میشود، هر کس او را یاری کرد ما را یاری کرده، یا میفرماید: هر کس او را دوست نداشتهباشد، دروغ میگوید که ما را دوست دارد. همانطور که شیعه، امام را قبول میکند، امام هم اینهمه او را احترام میکند.
امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: شیعههایمان را پخش میکنیم تا بهواسطه آنها شهرها و روستاها حفظ شود و باز میفرماید: همه اینها را در روز قیامت زیر سایه عرش خدا جمع میکنیم. از طرفی میفرماید: زیر سایه دشمنان ما نروید؛ اگر بروید حق به گردن شما پیدا میکنند. حق به گردن شما، حق ماست.
قبولی عبادت، ولایت است و قبولی ولایت، اطاعت است. حالا شیعه باید فرمان امام را ببرد و برای خودش مصداق درست نکند. (بعضی مقدسها برای خود مصداق درست میکنند) شاهعبدالعظیم حسنی خدمت امامهادی (علیهالسلام) میرسد و عرض میکند آمدهام عقایدم را بگویم. میفرماید: بگو عزیزم. میگوید: واجبات را بهجا میآورم و ترک محرمات میکنم. اگر شما که امام و حجت من هستی، امر کنی سیبی یا اناری نصفش حلال است و نصفش حرام، نیمه حلالش را میخورم و نیمه حرامش را دور میاندازم و پس از این با همین عقیده کنار رفت. چرا؟! چون او بهغیر از امام کسی را واجبالاطاعه نمیبیند، حجتخدا را واجبالاطاعه میداند. حالا خدا به او عظمت میدهد. میفرماید: هر کس شاهعبدالعظیم حسنی را زیارت کند امامحسین (علیهالسلام) را زیارت کرده؛ چون امر امام را زیارت کرده. رفقایعزیز! من هم دلم میخواهد شما اینطور باشید. امر وجود مبارک حجتبنالحسن، امام الانس و الجن (عجلاللهفرجه) را اطاعت کنید تا شاهعبدالعظیم حسنی بشوید. شما خودتان بهتر میدانید اطاعت یعنیچه؟! اطاعت؛ یعنی گناه نکنید. امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: شما عضو مایید، هر وقت گناه کردید جدا میشوید.
خداوند تبارک و تعالی میفرماید: اگر رفیقی داشتهباشی که مرا به یاد تو آورد، اگر با او بسازی، قصری به تو میدهم که خلق اولین و آخرین را در آن جای دهی. رفقایعزیز! بیایید رفیقی بگیرید که خدا آن قصر را به شما بدهد. رفقای عشقی و خیالی را از سرتان بیرون کنید.
رفقایعزیز! من نزدیک به هشتاد سال دارم. به مرگ نزدیکم. خیلی توجهم به شما رفقاست. شما که این کتاب را میخوانید دلم میخواهد مثل شاهعبدالعظیم حسنی بشوید.
طبق روایت، شیعهای که پیرو چهاردهمعصوم شد، خدای تبارک و تعالی به او سمت میدهد. میفرماید: اگر شیعهای در شهری باشد آن شهر ایمن است. همانطور که امامرضا (علیهالسلام) به زکریا میفرماید: زکریا در قم بمان تا قم بهواسطه تو حفظ شود.
شما اگر ولایت را حفظ کردی؛ یعنی چهاردهمعصوم را حفظ کردی؛ خداوند حفظت میکند. تو باید چهاردهمعصوم را در وجودت حفظ کنی.
در روایت دیگر آمدهاست: شخصی نزد امامصادق (علیهالسلام) آمد و عرض کرد: عربی هستم که از راه دوری میآیم. خیلی دلم میخواهد همیشه خدمت شما برسم چهکنم؟ حضرت فرمود: آیا میخواهی جمع ما را زیارت کنی؟ آنشخص گفت: چه از این بهتر! حضرت فرمود: در همان حوالی شخصی را پیدا کن که ما را قبول دارد و امیرالمؤمنین را به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] قبول دارد، به دیدن او برو؛ دیدن او، ثواب زیارت جمع ما را دارد.
از من سؤال شد که چطور میشود که ثواب زیارت جمع را به او میدهند؟ گفتم: امام، خود نور است؛ اما مؤمن، محبت چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را دارد. ما بهواسطه این محبت است که او را زیارت میکنیم و الا جسم که چندان مهم نیست؛ پس روایت صحیح است.
چرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «سلمان منا اهلالبیت»؟ یعنی شما میتوانید آنقدر ترقی کنید که جزء اهلبیت شوید، پس چرا جزء گناه میشوید؟ چرا جزء بدعتگذار میشوید؟ چرا سرپیچی میکنید؟ دنیا میگذرد. شما اگر اینجا عضو اینها شدی، آنجا هم عضو هستی.
بیجهت که خدا به سلمان سلام نمیرساند. حالا سلاماللهعلیه میشود. امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: عضو ما هستید؛ اگر گناه کنید جدا میشوید.
بهدینم! والله! دلم میخواهد شما همه سلاماللهعلیه شوید. من که مقصد دیگری ندارم. من چه احتیاجی به شما دارم؟ من یقین دارم فرمایش آقا امامحسن (علیهالسلام) درستاست. امام ما است، حجت ما است، میفرماید: صبح کردم در حالیکه یقین کردم روزی مرا کسی نمیخورد و یقین کردم مردن را و.... بیایید عزیزان من پیرو امامحسن (علیهالسلام) شوید. تو اگر یقین کنی، دیگر مال حرام نمیخوری. اگر به قیامت یقین کنی، گناه نمیکنی. اینکارها را نمیکنی.
«علمالیقین، حقالیقین، یقین»
مثل اینکه علم دارید که عالم صانعی دارد، اعتراف هم میکنیم که درستاست، میگوییم بر حق است، عالم صانعی دارد؛ اما یقین نداریم. کجا یقین نداری؟ آنموقعکه گناه میکنی.
از شرایط شیعه ایناست که محبت بهدنیا نداشتهباشد.
روایت صحیح داریم که حضرتعیسی (علیهالسلام) که به آسمان رفت، از او سؤال شد چه آوردهای؟ میگوید: سوزن و نخ. همانجا او را در آسمان چهارم نگه میدارند. شیعه باید محبت خدا، قرآن و چهاردهمعصوم را داشتهباشد، شیعه واقعی نباید بهقدر سوزن و نخ محبت داشتهباشد، وگرنه به اوج آسمانها نمیتواند برسد.
در جای دیگری پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کس به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. امامسجّاد (علیهالسلام) میفرماید: هر چیزی را دوست داشتهباشی با آن محشور میشوی. اگر محبت چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) داری با اینها محشور میشوی؛ پس ما نباید محبتی بهغیر از اینها داشتهباشیم.
اگر دنیا میخواهید، باید برای آبرویتان بخواهید، خانه و ماشین و... داشتهباشید؛ اما محبتش را نداشتهباشید. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «حب الدنیا راس کل خطیئة» اما دنیایی که بهغیر از امر باشد. وقتی محبت نداشتهباشی تا ندای «جاء الحق و زهق الباطل»[۶] را شنیدی، میدوی. والله، اگر محبت دنیا باشد، نمیتوانی بگذری. همانطوری که آنشخص صابونفروش با وجود آن همه گریه و التماس که برای دیدن امامزمان (عجلاللهفرجه) کرد، وقتی باران گرفت، نگران صابونهایش شد. حضرت فرمود: صابونی! برو دنبال صابونهایت. اینشخص محبت صابونها را داشت. امامزمان (عجلاللهفرجه) او را نمیپذیرد؛ پس دنیا را اگر میخواهید، برای آبرویتان بخواهید؛ اما امر امام را بالاتر بخواهید و منتظر ندا باشید.
تمام اینها مثل امانتی در دست شما است؛ اما صاحب امانت، ولیاللهالاعظم (عجلاللهفرجه) است.
رفقایعزیز! اینقدر این در و آن در نزنید و خودتان را گرفتار وام و قرض نکنید. اینها شما را از حقیقت باز میدارد. قانع و راضی باشید و باور کنید که امورتان میگذرد. خدا را اگر قبول دارید، میفرماید: «والله خیر الرازقین»[۷] وقتی این آیه را میشنوم تف به روی خودم میاندازم که خدایا، مگر ما تو را قبول نداشتیم که قسم میخوری؟ حالا باز هم باور نکردهایم و خودمان را مبتلا میکنیم.
و اشاره آخر اینکه: امامسجّاد (علیهالسلام) میفرماید: هر که را دوست داری با او محشور میشوی. رفقایعزیز، اینقدر به صفحه ماهواره و تلویزیون و ویدئو نگاه نکنید. میبینید، خوشتان میآید و با آنها محشور میشوید. ای کاش محبت خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و ائمه (علیهمالسلام) داشتهباشید تا با آنها محشور شوید.
چرا میفرماید در آخرالزمان، هر کس دینش را حفظ کند همدرجه با پیامبر است؟ من میخواهم شما همدرجه پیامبر باشید. از خدا بخواهید اینطور شوید که هم دنیا داشتهباشید و هم آخرت.
رفقایعزیز! همه این حرفها باید با یقین خوانده شود و الا حرف لوث میشود.
ما باید یقین به ولایت داشتهباشیم. نه فقط حرف ولایت بزنیم؛ اما بعضیها اینرا سرسری میگویند؛ اما اصل یقین است. کجا یقین نداری؟ آنموقعکه گناه میکنی. خدا که گناه را قبول نمیکند، اصحابیمین گناه نمیکنند. من انتظار دارم همهشما اینجوری باشید.
رفقایعزیز! بیایید از این حرفها قدردانی کنید و بهشت بروید. تمام اینها با روایت و حدیث صحیح مطابق است.
ارجاعات
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ (سوره الأحزاب، آیه 56)
- ↑ (سوره النجم، آیه 3)
- ↑ (سوره المائدة، آیه 67)
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ (سوره المائدة، آیه 3)
- ↑
قال رسول الله: مَنْ آذَى مُؤْمِناً بِغَيْرِ حَقٍّ فَكَأَنَّمَا هَدَمَ مَكَّةَ وَ بَيْتَ اللَّهِ الْمَعْمُورَ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ كَأَنَّمَا قَتَلَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ.
پیامبر صلی الله علیه وآله: هرکس مؤمنی را بهناحق اذیت کند، مثل این است که کعبه و بیتالمعمور را ده بار خراب کرده باشد و هزار فرشته مقرّب را به قتل رسانده باشد.
مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۰۰ [ فهرست روایات ] صفحاتی که به این روایت ارجاع دادهاند - ↑ (سوره الإسراء، آیه 81)
- ↑ (سوره الجمعة، آیه 11)