منتخب: حضرتمعصومه
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
یکی از علماء به مدینه رفت و چندینوقت سرِ قبر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بیتوته کرد و رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) را قسم داد که قبر مخفی دخترت زهرا (علیهاالسلام) را نشانم بده، من به کسی نمیگویم. حضرت فرمود: چه میخواهی؟! آنچه را که میخواهی، برو قم، از حضرتمعصومه (علیهاالسلام) بخواه، آنچه را که پیش دخترم زهراست، پیش حضرتمعصومه (علیهاالسلام) هم هست. چرا بیادبی میکنید؟! چرا ایشان را نمیشناسید؟! ما نمیفهمیم که خدای تبارک و تعالی چه عنایتی به ما کرده که این بیبی را در قم قرار داده! اگر بفهمیم به حرمش میرویم و از ایشان میخواهیم، والله! میدهد. اینقدر حضرتمعصومه (علیهاالسلام) پیش خدا و ائمهطاهرین (علیهمالسلام) مقام دارد که هنوز به ظاهر بهدنیا نیامده، امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: یکی از پارههای تن ما در قم دفن میشود. چرا پیش حضرتمعصومه (علیهاالسلام) نمیروید، اینرا که من میگویم، از این بیبی بخواهید؟! بگویید: ای بیبی دو عالَم! بیا عنایت کن! بیا در دل ما نظری مرحمت کن! لذّت بیتوته به ما بده! لذّت فکر ولایت به ما بده! ما ولایت را پایمال نکنیم. بیبیجان! قلب ما را به محبّت خودتان منوّر کن! رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) و امامصادق (علیهالسلام) سفارش شما را کردهاند. اصلاً ایشان مشکلگشای حقیقی است. اگر بُنیه و توان ندارید، بیایید درِ خانه این بیبی بروید![۲]
خدا حضرتمعصومه (علیهاالسلام) را گذاشته که با او نجوا کنید. حضرتمعصومه (علیهاالسلام) انگار اینجا نشسته؛ هر وقت از ایشان چیزی میخواهم، فوری میدهد. خدا قبور ائمهطاهرین (علیهمالسلام) را گذاشته؛ تا با آنها نجوا کنید.[۳]
حالا عزیز من! تو که زیارت حضرتمعصومه (علیهاالسلام) میروی، باید سنخه حضرتمعصومه (علیهاالسلام) باشی تا «إشفعی لنا فیالجنّة» باشی. دو زن هستند که زیارتشان «إشفعی لنا فیالجنّة» است: یکی حضرتزینب (علیهاالسلام) و دیگری حضرتمعصومه (علیهاالسلام) است. چطور «إشفعی لنا فیالجنّة» میشوید؟ باید صفات آنها را داشتهباشید، آنها هم صفاتشان را به شما میدهند. اینها صفاتالله هستند.[۴] حضرتمعصومه (علیهاالسلام) بهمن فرمود: زیارت میکنند قبر ما را، اطاعت نمیکنند امر ما را؛ یعنی امر به شما جزا میدهد؛ پس رفقا! مواظب باشیم امر را اطاعت کنیم. حضرت این کلام را به همهکس نمیگوید، به کسی میگوید که خودش اهل آن نباشد که فقط زیارت کند و اطاعت نکند. حالا به او دستور میدهد که این کلام را افشا کن![۵] خدایا! ما از آنهایی نباشیم که به علّت عدم شناخت و معرفت نسبت به حقّ حضرتمعصومه (علیهاالسلام)، زیارت میکنند قبر ایشان را، ولی اطاعت نمیکنند امر ایشان را، ما از آنهایی باشیم که هم قبر ایشان را زیارت کنیم و هم امرشان را اطاعت کنیم.[۶]
عزیزان من! روایت داریم و در قرآن هم آمده که ریسمانی بهنام حبلالمتین هست. من آنرا دیدهام؛ یعنی حسّ کردهام. یکوقت خواب دیدم که به حرم حضرتمعصومه (علیهاالسلام) رفتم. دیدم همه گنبد و بارگاه، صحن و سرا، تا حتّی کفشداری در فضای آسمان رفتهاست. هر چه نگاه کردم، دیدم قبری نیست؛ اما همه گلدستهها در فضای آسمان رفتهبود؛ صدها زنجیر مثل انگشتان دست که کوتاه و بلند است، از آنجا بهقول ما سرازیر بود، هر کسیکه یکدانه از این زنجیرها را بهدست میگرفت، زنجیر روح داشت، فوراً او را بالا میبرد. تمام خَلْقالله از شهر قم و غیر آن، جمع شدهبودند، تعجّب کردهبودند. میخواستند یکی از آن زنجیرها را بگیرند؛ اما دستشان به آنها نمیرسید. زنجیر هم به امر بود. من رفتم آن گوشه صحن، دمِ آن در، آنجایی که بعضی وقتها میایستم؛ گفتم: خدایا! نمیخواهم به تو بگویم، اما خودت میدانی، من چند دفعه آبروی خودم را بهخاطر مردم ریختم، آبروی کسی را نریختم، بیا جلوی مردم آبروی مرا نریز! به حضرتعباس! یک زنجیر پایین آمد، نه اینکه من دستم را به آن بگیرم، بردم زیر پایم گذاشتم و بالا رفتم؛ در ایوان حضرتمعصومه (علیهاالسلام) نشستم. این حبلالمتین است، شما را ضبط میکند و به مقصد میرساند، آنجا که بخواهید بروید شما را میبرد. اگر به حبلالمتین دست زدید؛ آنوقت ارادةالله میشوید؛ حبلالمتین یعنی نجات بشر؛ اما اوّل باید چهکار کنید؟ باید بدانید که بالا و پایین دست خودش است. خودش به شما میگوید پایین بیا! بالا برو! اما اینقدر آنجا صفا داشت که آدم حظّ میکرد. یک باد خنکی هم میوزید؛ اما باید دستتان را به پیچ تلویزیون نگذارید؛ آنوقت دستتان به حبلالمتین میرسد.[۷]
وقتی حضرتمعصومه (علیهاالسلام) از دنیا رفت، اُفّ بر اینمردم! تاریخ فوت حضرتمعصومه (علیهاالسلام) معلوم نیست. خدا تولیت را بیامرزد! پولی به اندازه یکمیلیون به یکنفر داد، به قاهره و مصر رفت، هر کجا رفت، تاریخ فوت ایشان را بهدست نیاورد. وقتی حضرت به میدان میر آمد، همانجا از دنیا رفت، من خانهاش را دیدهبودم. یکخانه کوچکی بود که یک درخت انجیر هم داخلش بود، یک اتاق هم داشت؛ آنوقت سیتیه که میگویند حضرت میرفت آنجا عبادت میکرد.[۸]
- ↑ سخنرانی حبلالمتین (دقیقه 20 و 25) و مشهد 93؛ حرکت امامرضا از مدینه به طوس (دقیقه 44)
- ↑ کتاب حضرتزهرا
- ↑ کتاب جامع ولایت
- ↑ عصاره زیارت 77
- ↑ کتاب روح، ولایت است
- ↑ کتاب نجوا با ولایت
- ↑ حبلالمتین 81 و در محضر خدا؛ در امر ولایت و مغناطیس ولایت 87
- ↑ مشهد 93؛ حرکت امامرضا از مدینه به طوس