نجوا با ولایت: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
 
سطر ۹: سطر ۹:
  
 
{{جعبه|گفتم خدایا! کاش به دنیا نیامده بودم تا ببینم به حضرت زهرا و به حضرت علی توهین شده؛ چنان می‌سوزم که اگر تمام آب‌های دنیا را رویم بریزند، باز خنک نخواهم شد. من موقعی خنک می‌شوم که امام‌زمان بیاید، احقاق حق از دشمنان علی و حضرت زهرا بکند؛ آن موقع من خوشحالم! اگرنه من با ناخوشی می‌میرم.}}
 
{{جعبه|گفتم خدایا! کاش به دنیا نیامده بودم تا ببینم به حضرت زهرا و به حضرت علی توهین شده؛ چنان می‌سوزم که اگر تمام آب‌های دنیا را رویم بریزند، باز خنک نخواهم شد. من موقعی خنک می‌شوم که امام‌زمان بیاید، احقاق حق از دشمنان علی و حضرت زهرا بکند؛ آن موقع من خوشحالم! اگرنه من با ناخوشی می‌میرم.}}
 +
  
 
{{جعبه|نجوا با ولایت بیزاری از دنیاست. چنان باید محبت خدا و ائمه‌طاهرین باشد که چیزی را نبینی تا به‌غیر آن‌ها نجوا کنی. باید با آن‌ها نجوا کنی.  
 
{{جعبه|نجوا با ولایت بیزاری از دنیاست. چنان باید محبت خدا و ائمه‌طاهرین باشد که چیزی را نبینی تا به‌غیر آن‌ها نجوا کنی. باید با آن‌ها نجوا کنی.  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۲

English

بسم الله الرحمن الرحیم
نجوا با ولایت
کد: 10013
پی‌دی‌اف: دریافت
پی‌دی‌اف (موبایل): دریافت

طبق فرموده حاج‌حسین، نام کتاب را «نجوا با ولایت» نهادیم.

گفتم خدایا! کاش به دنیا نیامده بودم تا ببینم به حضرت زهرا و به حضرت علی توهین شده؛ چنان می‌سوزم که اگر تمام آب‌های دنیا را رویم بریزند، باز خنک نخواهم شد. من موقعی خنک می‌شوم که امام‌زمان بیاید، احقاق حق از دشمنان علی و حضرت زهرا بکند؛ آن موقع من خوشحالم! اگرنه من با ناخوشی می‌میرم.


نجوا با ولایت بیزاری از دنیاست. چنان باید محبت خدا و ائمه‌طاهرین باشد که چیزی را نبینی تا به‌غیر آن‌ها نجوا کنی. باید با آن‌ها نجوا کنی. نجوا، یعنی این.


نجوا با ولایت

خدایا، شکر، تشکر می‌کنیم، خدایا، تو علی (علیه‌السلام) به ما داده‌ای، بهشت داده‌ای،

علی (علیه‌السلام) داده‌ای، فردوس داده‌ای.

علی (علیه‌السلام) داده‌ای، علی (علیه‌السلام) داده‌ای.

علی (علیه‌السلام) داده‌ای، خودت را داده‌ای.

یا امام‌زمان، تشکر می‌کنیم. کارهای ما را می‌بینی و غضب نمی‌کنی.

آقا جان، شناخت خودت را به ما بده.

ما را در پناه خودت قرار بده.

حسین‌جان، ما را جزء شهدای خودت قرار بده.

خدایا، ما از تو تشکر می‌کنیم که محبت خودت را به ما داده‌ای.

خدایا، شکرت که تو خودت را ارزانی کرده‌ای برای ما.

خدایا، شکرت. اگر بگویم تو ممتازی در خلقت، تو را خلق قرار داده‌ایم. خدایا، ما می‌توانیم بگوییم خدا، در حالی‌که باید لرزه به انداممان می‌افتاد.

خدایا، به عدد آنچه که عدد است در دنیا، تو را شکر.

خدایا، به‌قدر برگ درخت‌ها که از زمان آدم ابو البشر سبز شده، ریخته شده، دوباره سبز شده، تو را شکر.

خدایا، به عدد ستارگان، تو را شکر.

خدایا، به عدد آن‌ها که باران آمده، تگرگ آمده، برف آمده، شبنم آمده، عدد آن‌ها را تو می‌دانی، تو را شکر.

خدایا، به تمام جانداران که نفس کشیده، به عدد نفس آن‌ها، تو را شکر.

خدایا، اگر بگویی کوه دماوند را گردو کن، من چقدر عاجزم.

خدایا، من عاجزم که شکر رفقایم را بکنم. این شکر را روی شما پیاده می‌کنم. نه شکر چیز دیگر را. نه شکر ولایت را. از شکر آن‌ها، که عاجز، عاجز، عاجزم.

بشر در هر حالی باید یک حال داشته‌باشد، اگر یک حال نباشد، لطمه به بشریت می‌خورد، یعنی در دارایی و نداری و مریضی و گرفتاری یک‌جور باشد. خدا را شکر کند، چون آن شکر هم نعمت است و هم رحمت، خدا کند آن‌را از ما نگیرند.

چرا؟ ما باید بدانیم، صلاح ما همین بود که به ما داده.

اما آیا حالا خانه نخواهی؟ چرا، بخواه.

آیا دارایی نخواهی؟ چرا، بخواه.

پس چرا نجوا؟ چون اگر هم نداد، راضی باشی.

خدایا، دارایی به ما بده، اما حفظمان هم بکن. من حرف زدنم با خدا و ائمه جور دیگری است. شما زمینه‌هایی دارید، من ندارم. می‌گویم خدایا، بهشان بده، به‌من بدهند، من هم بدهم به بقیه. من دیگر نمی‌توانم تجارت و کار کنم.

خدایا، گفتی هزار تا آن‌جا، صد تا این‌جا می‌دهم. هزار تا را همین‌جا بهشان بده. این‌جا احتیاج دارند.

جوانان، شما الان باید شکرانه فرصتتان را بکنید که موفق به زیارت ائمه و نجوا با آن‌ها شده‌اید.

هزارها هستند که مال دارند، اما یک خدا و یک علی نمی‌گویند. این حرف‌ها، ولایت شما را تکمیل می‌کند.

گاهی می‌گویم: خدایا، شیعه اصلاً فرصت ندارد. یا دنبال کارش باید باشد یا دنبال فرصتی برای نجوا با خدا و ولایت. من همین‌جور بودم. تا از کار فارغ می‌شدم پی فرصت می‌گشتم که در بیابان بروم و با خدا و ولایت نجوا کنم. به خدا و پیغمبر گفتم: خدایا، از خانه‌ات، دور می‌شویم، از تو دور نشویم. یا رسول‌الله، از قبر تو دور می‌شویم، از تو دور نشویم.

به امام‌رضا (علیه‌السلام) گفتم: من هر چی خواستم، از عقل خودم است، اما اگر برای من صلاح نیست، نده.

به امام‌رضا (علیه‌السلام) گفتم: من گدا هستم. کمکم کن. تو سلطان سلاطینی.

از امام‌رضا (علیه‌السلام) بخواهید، آقا، ما حضور شما و حضور خدا باشیم، نه حضور خلق و فکر خودمان. در حضور امر باشیم.

به امام‌رضا (علیه‌السلام) گفتم: آنچه داری، خدا به تو داده، خب، به شما هم خدا می‌دهد.

اما تو گناه می‌کنی، تسلیم نیستی، تو حرف‌های دیگر می‌افتی.

به امام‌رضا (علیه‌السلام) گفتم: هر چه داری، خدا به تو داده، از آن‌ها که خدا داده، به ما بده.

به همسرم گفتم: اگر با خدا باشی، بچه‌های مردم، بچه‌هایت می‌شوند. ولی اگر با خدا نباشی، بچه‌های خودت هم هروئینی و تریاکی می‌شوند.

تازه، خود امام را هم خدا بهش داده‌است.

خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، که از او بالاتر نیست، می‌گوید: یا محمد، من به تو داده‌ام. به امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) گفتم: خدا تو را حجت خودش قرار داده، من دوستت دارم. می‌خواهم کف پایت باشم. اما اصل خداست.

از امام‌رضا (علیه‌السلام) خواستم: رفقا لذت از ولایت ببرند، همیشه لبشان پر خنده باشد.

به امام‌رضا (علیه‌السلام) گفتم: شما که گفتی این‌ها (جوانان) را راهنمایی کن. به این‌ها هم یک لیاقتی بده تا علی (علیه‌السلام) حرف‌هایش را در چاه نزند به این‌ها بزند.

این‌قدر نجوا به‌من لذت داده‌بود، به امام‌رضا (علیه‌السلام) گفتم: آقا جان، من هم شما را می‌خواهم، هم نجوا را. گفتم: چقدر می‌خوابی؟ ا... بگو، علی (علیه‌السلام) بگو، زهرا (علیهاالسلام)....

نجوا این‌نیست که من نماز شب پا شوم. اصلش، اتصال بودن توست به ولایت. قدر این حرف‌ها را بدانید. شکرانه کنید. شکرانه شما کم است. ما نعمت‌های خدا را کوچک می‌دانیم که شکرمان کم است. معنی شکر این‌است که خدایا، تو این‌کار را کرده‌ای. تو این عنایت را به ما داده‌ای.

شکر خدا، به نظر من، شکر ولایت است. چون ولایت، مقصد خداست که به تو داده. شکر ولایت، عمل به ولایت است. این‌است که می‌گوییم عاجزیم که شکر کنیم.

وقتی نجوا با خدا و ائمه می‌کنی، با مافوق خلقت نجوا می‌کنی.

گفت: به آن‌شخص بگو، لبیک من آن‌است که من اجازه می‌دهم با من حرف بزنی.

اگر با خدا و امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) حرف می‌زنی، او اجازه داده، مگر شوخی است؟

مگر هر کسی می‌تواند حرف بزند؟

بعضی این‌قدر دنیا دورشان گرفته تا آخر عمر یک «لا اله الا الله» نمی‌گویند.

هر کسی بخواهد ندای خدا را بشنود، باید با امر رفتار کند. ندای خدا، از همه عالم می‌آید، یک‌جا نیست. انگار همه عالم این حرف را می‌زند.

خدایا، تولید ما را القای خودت قرار بده.

خدایا، ما را به فقر ولایت و فقر در زندگی مبتلا نکن.

خدا مرا تنگ‌دست مکن که دستم پیش خلق دراز باشد. تو را به‌حق امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) مرا کفایت کن.

خدایا، تو را به‌حق امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هر محبتی از دیگران یا خیالی در دل من و رفقایم هست به‌غیر محبت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیرون کن و جایگزین آن محبت خودت و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) باشد.

خدایا، کسانی‌که می‌خواهند اختلاف بین ما بیندازند، از ما دور کن.

خدایا، تو را به‌حق امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه)، ما را در حین قانع و راضی بودن، کفایت کن.

خدایا، تو را به‌حق امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه)، القاء و افشاء به‌من و رفقا بده تا حمایت از ولایت کنیم. حمایت از زهرا (علیهاالسلام) کنیم. خدایا، تا آخر عمرمان، این حمایت گرفته نشود. خودت حفظ‌کن.

خدایا، حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) تا آخر عمرشان حمایت از ولایت کرد، ما هم جانمان را باید فدای ولایت کنیم. نه حرف لهو و لعب.

اگر ما اینطور باشیم، امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌فرماید: پدر و مادرم به‌قربانت.

مگر شهدای کربلا به‌غیر این‌ها چه کردند؟

آن‌وقت امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌فرماید: پدر و مادرم به‌قربانت.

خدایا، ما از آن‌ها باشیم، خدایا، ما حمایت از امر امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) کنیم نه امر خلق که جدایی بین ما و امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) نیفتد.

خدایا، ما را تهی‌دست نکن. مال دنیا بده، اما محبتش را نده، که آن‌را در راه تو و ولایت خرج کنیم.

خدایا، ما از آن‌ها باشیم که کار، به‌جا در دستمان ایجاد بشود نه کارهای هوا و هوس.

خدایا، ارتباط ما را با امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) قطع نکن. چون امام‌صادق (علیه‌السلام) فرمود: شما عضو مایید، اگر گناه کنید، جدا می‌شوید.

خدایا، به‌حق امام‌صادق (علیه‌السلام) ما عضو امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشیم. خدایا، به‌حق امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) ما را عاق‌والدین نمیران، چون اگر آدم، عاق‌والدین بمیرد، خدا می‌فرماید: هر کاری بکنی، می‌سوزانمت.

خدایا، پدر اولمان، حضرت‌علی (علیه‌السلام) و حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) است، بعد پدر و مادر ظاهری. خدایا، محبت آن‌ها را در دل ما بینداز و محبت پدر و مادرمان را، تا عاق‌والدین نشویم.

خدایا، ما تهی‌دست نباشیم که دستمان پیش پدر و مادر دراز باشد. می‌خواهیم احسان کنیم به پدر و مادر. احسان به پدر و مادر در این‌است که دل آن‌ها را خوش کنیم.

خدایا، کسی‌که از تو نیست، از ما دور کن.

خدایا، جلسه ما، تا زمان امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) برسد.

خدایا، کار و کارکرد ما «لا اله الا الله»، «محمد رسول‌الله» و «علی‌ولی‌الله» باشد،

خدایا، این‌قدر دارا باشیم که به دیگران بدهیم.

یک دعا در کربلا از حضرت‌عباس (علیه‌السلام) خواستم که از امام‌حسین (علیه‌السلام) بخواهد و آن این‌که گفتم: یا ابو الفضل العباس (علیه‌السلام)، تو یاور امام‌زمانت بودی، من هم می‌خواهم یاور امام‌زمانم باشم.

خدایا، هوای ما را داشته‌باش، گناه نکنیم.

خدایا، ما را با خودت آشنا کن.

خدایا، ولایت ما طعمه شیطان نشود.

خدایا، به‌غیر تو، اگر در کار و بار ماست، دور کن.

خدایا، وسوسه شیطان را از ما دور کن.

خدایا، ولایت در ما تزریق بشود.

خدایا، حاجت‌هایی که از تو می‌خواهیم، اگر به ضرر ماست، برآورده نکن.

خدا نکند ما امر ولایت را نفهمیم.

خدایا، کار تو نجات بشر است، آن‌هم که می‌سوزیم، اعمال ماست.

خدایا، گناه را می‌بخشی، اما خجالتش را چه کنیم؟

خدایا، ولایت ما را القائی کن.

خدایا، ما از آن‌ها باشیم که وقتی حضرت فرمود: بیا، برویم.

خدایا، عیدی ما این‌باشد که ولایت ما تکمیل گردد.

خدایا، ثروت ما این‌باشد که علی (علیه‌السلام) را خلق حساب نکنیم.

خدایا، با محبت علی (علیه‌السلام) از دنیا برویم که خیلی لذت دارد.

خدایا، آسمان به نور نجواکن‌ها با ولایت روشن است نه عبادت‌کن‌ها.

خدایا، تشکر از تو می‌کنیم چیزی که به ما داده‌ای از تمام خلقتت بالاتر است؛ یعنی محبت ائمه (علیهم‌السلام)

یا امام‌رضا (علیه‌السلام)، تا زنده هستیم، ما را بطلب. ما را جا بده. راه خوب بده. ما را حفظ‌کن.

خدایا، از تو می‌خواهیم درون ما ولایت بگوید.

خدایا، به درگاه تو اعلام ضعف می‌کنیم تا توانایمان کنی.

خدایا، هر جا کم می‌آوریم ما را امتحان نکن. اگر امتحان کنی، از امتحان ما را سرافراز درآور.

خدایا، امام‌رضا (علیه‌السلام)، ولایت و حرف ولایت، فانی نمی‌شود. من فانی می‌شوم.

خدایا، زمانی برسد که حرف ولایت را در همه عالم بزنیم.

خدایا، امام‌رضا (علیه‌السلام)، ما را کمک کن. افشاءکنِ ولایت باشیم. نه افشاءکنِ خودمان و مقصد خودمان.

خدایا، کمکمان کن از جو عالم، نتیجه ولایت بگیریم، نتیجه به‌غیر امر ولایت نگیریم.

خدایا، بت‌های درونی ما را غیر ولایت، هیچ‌چیز نمی‌تواند بیرون بریزد.

خدایا، ایده واقعی داشته‌باشیم، ولایت را بالاتر از هر چیز بدانیم.

خدایا، کمکمان کن، تسلیم تو باشیم. تسلیم امام معصوم باشیم.

خدایا، به ما استقامتی بده تا در ولایت، تا آخر بایستیم.

خدایا، مالی به ما بده که هدایت‌گرِ ما باشد نه باعث گمراهی ما.

از خدا بخواهید برکات به کارتان بدهد، تا بتوانید از آن برکات، چیزی هم به دیگران بدهید.

گاهی به امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌گویم: آقا جان، من این حرف‌ها را با گریه از شما می‌گیرم، با خنده تحویل مردم می‌دهم. رفقا این حرف‌ها را قدردانی کنند.

به امام‌رضا (علیه‌السلام) بگو: آقا جان، من به‌خاطر رضایت مادرت‌زهرا (علیهاالسلام)، دل‌یکی را شاد کردم، تو هم جان مادرت‌زهرا (علیهاالسلام) دل مرا شاد کن. اگر دلت را شاد نکرد، هر چه می‌خواهی به‌من بگو. اگر صلاحت باشد، حتماً انجام می‌دهد.

خدایا، شکرت که با وجود حوزه‌های علمیه در این شهر (قم)، قال الصادق (علیه‌السلام) و قال‌الباقر (علیه‌السلام) در تمام دنیا، پخش می‌شود.

پروردگارا، اگر من در این شهر زاده نشده‌ام، ولی عمری است که در این شهر پرورش یافته‌ام و از ساکنان این شهر محسوب می‌شوم. امیدوارم توفیقم دهی تا به مقام اهلیت در این شهر نیز برسم، تا مشمول کلام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شوم که می‌فرماید: «سلام‌الله علی اهل قم». اهل قم، اهل ولایت باشد نه ساکن قم.

خدایا، ما از آنانی نباشیم که به علت عدم شناخت و معرفت نسبت به‌حق حضرت‌معصومه (علیهاالسلام)، زیارت می‌کنند قبر ایشان را، ولی اطاعت نمی‌کنند امر ایشان را.

خدایا، زکریا بن‌آدم، که از شیعیان خاص امام هشتم در قم بود، با مشاهده خدعه و نیرنگ یک‌نفر با یک حیوان، قصد ترک این شهر می‌کند. اما به سفارش امام‌رضا (علیه‌السلام) که به او می‌فرماید: زکریا بمان، قم به‌واسطه تو محفوظ است. در قم می‌ماند.

خدایا، ما را یاری کن تا مرتکب گناهی نشویم که باعث رنجش خاطر شیعیان واقعی در این شهر گردد.

خدایا، ما از آن‌ها نباشیم که عمری در این شهر زندگی کرده‌باشیم، ولی مشمول خطاب «انه لیس من اهلک»[۱] شویم.

خدایا، ما ساکنان حرم اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در حریم ناموس تواییم. بر ما لازم است که حرمت ناموس دهر (حضرت‌معصومه (علیهاالسلام)) را رعایت کنیم و در محضر ایشان گناه نکنیم.

خدایا، کمکمان کن که در این شهر، مرتکب خلافی نشویم که قطعاً جرم آن در نزد تو سنگین‌تر از ارتکاب خلاف در شهرهای دیگر است.

خدایا، موفق به گناه نشویم.

باید مهر دنیا نداشته‌باشید، و الا، نجوایتان موقت است و دنیا می‌برد شما را. این حرف‌ها همه درست، باید یقین به این حرف‌ها داشته‌باشید.

این‌قدر محبت امام علی (علیه‌السلام) درونش زیاد باشد که هیچ محبت دیگر نباشد و الا، تمام حرف‌ها «هباءاً منثوراً»[۲] (ذرات گرد در هوا) است.

متوجه باشید که هیچ‌چیز از تبری دشمنان دین، بالاتر نیست.

اویس قرنی تبری داشت که برادر رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد. از تبری به این‌جا رسید. چون وقتی سلام عمر به او رسید، دیگر در آن شهر نماند. این‌است معنی تبری.

چون حضرت‌زینب (علیهاالسلام) به یزید گفتند: تو حرف می‌زنی، اما حرف ما کلام است، کلام وصل به‌قرآن است.

باید حرف‌ها، با قرآن‌ناطق که امام علی (علیه‌السلام) است موافق باشد.

ولایت، خنثی‌کن هر گناهی است، اما اگر ولایت نداشته‌باشی، هر ثوابی را از بین می‌برد. چون ولایت امر خداست.

یا علی

ارجاعات

  1. (سوره هود، آیه 46)
  2. (سوره الفرقان، آیه 23)
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه