منتخب: حضرت معصومه 3: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
الحمد لله همهجور نعمت در مجلس فراوان است. ملائکهها در مجلس ولایت میآیند! چرا؟ آنجا خدمت حضرت معصومه {{علیها}} همهجور آدمی میرود، مجلس ولایت به غیر از ولایتی، کسی دیگر نمیآید. تمام شماها سخی هستید، اصلاً شما در تمام دنیا نابغهاید؛ ملائکه هم اینجا میآیند. حالا عجیبش این است که اینجا یک بوی عطری دارد که اینها استشمام میکنند! به حضرت عباس قسم، دینم، حضرت زهرا {{علیها}}، امیرالمؤمنین {{علیه}} آمده، امام حسین {{علیه}} به خودش قسم، که به قدر همه خلقت ارزش دارد، آمده. کجا میآیند؟ آنها در مجلس ولایت میآیند. کجا میروی؟! آقا! چرا در خانه تو نمیآیند؟! چرا مجلسها که شما میگیرید، در آن مجلس نمیآیند؟! آن مجلس تأیید خلق است؛ نه مجلس ولایت! {{ارجاع|رمضان 96}} | الحمد لله همهجور نعمت در مجلس فراوان است. ملائکهها در مجلس ولایت میآیند! چرا؟ آنجا خدمت حضرت معصومه {{علیها}} همهجور آدمی میرود، مجلس ولایت به غیر از ولایتی، کسی دیگر نمیآید. تمام شماها سخی هستید، اصلاً شما در تمام دنیا نابغهاید؛ ملائکه هم اینجا میآیند. حالا عجیبش این است که اینجا یک بوی عطری دارد که اینها استشمام میکنند! به حضرت عباس قسم، دینم، حضرت زهرا {{علیها}}، امیرالمؤمنین {{علیه}} آمده، امام حسین {{علیه}} به خودش قسم، که به قدر همه خلقت ارزش دارد، آمده. کجا میآیند؟ آنها در مجلس ولایت میآیند. کجا میروی؟! آقا! چرا در خانه تو نمیآیند؟! چرا مجلسها که شما میگیرید، در آن مجلس نمیآیند؟! آن مجلس تأیید خلق است؛ نه مجلس ولایت! {{ارجاع|رمضان 96}} | ||
− | به زنم میگویم: زن! به حضرت عباس اگر تو با خدا باشی، بچّههای مردم بچّهمان میشوند، اگر هم نباشی، بچّههایت یا تریاکی میشوند یا هروئینی میشود یا کار دیگر میکند. این را دارم در خودم لمس میکنم. اما حالا چهکنم؟ حالا کسی خدمت به | + | به زنم میگویم: زن! به حضرت عباس اگر تو با خدا باشی، بچّههای مردم بچّهمان میشوند، اگر هم نباشی، بچّههایت یا تریاکی میشوند یا هروئینی میشود یا کار دیگر میکند. این را دارم در خودم لمس میکنم. اما حالا چهکنم؟ حالا کسی خدمت به [من] میکند، میگویم: خدایا! من نمیتوانم، من نه مال دارم، نه قدرت دارم. خدایا! خودت کمکش کن! خدایا! خودت عوض به او بده! یک حواله مینویسم، به خدا میدهم. خدا هم حواله ما را تا حالا که ردّ نکرده. رفتم به حضرت معصومه گفتم: بیبیجان، قربانت بروم، خاک کف پایت شوم، خیلی من تشکّر میکنم، حوالههای مرا ردّ نکردی. به ارواح پدرم ردّ نمیکند. {{ارجاع|مشهد، ندا 86}} |
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] | [[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
+ | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده: منتخب 1402]] | [[رده: منتخب 1402]] |
نسخهٔ ۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۵۴
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
من برای شما خدمت حضرت معصومه (علیهاالسلام) خواستم، گفتم: خدایا! هر چیزی که برای خودم میخواهم، برای رفقا هم میخواهم. قسمش دادم و گفتم: از سر گناه کوچک و بزرگ ما درگذر! ما را بیگناه وارد این سال نو کن! حالا گفتم: حالا بیگناه کردی مثل سابقمان نمیشود، هوایمان را داشته باش، گناه نکنیم. یکی هم اینکه گفتم: خدایا امسال اینطوری بوده، سال دیگر خیر بیشتر در دست ما جاری کن! یکی هم دعا کردم و گفتم: خدایا! دل ما را با یکدیگر مهربان کن! این مهربانی دل ما را به قلب مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) متّصل کن! اگر اینطوری باشد، اتّصال به خدا هم هست؛ پس آنجا دعا کردم و گفتم: خدایا! اینها که خَیّر هستند، سایه اینها را از سر فقرا کم نکن! این فقرا به یک نوایی برسند. امیدوارم که باطن امام زمان (عجلاللهفرجه) این سال نو را برای کوچک و بزرگ و زن و مرد مبارک گرداند! شما همه پول دادید، چیزی دادید، دل مردم را خوش کردید، غیرممکن است خدا دلتان را خوش نکند. [۲]
الحمد لله همهجور نعمت در مجلس فراوان است. ملائکهها در مجلس ولایت میآیند! چرا؟ آنجا خدمت حضرت معصومه (علیهاالسلام) همهجور آدمی میرود، مجلس ولایت به غیر از ولایتی، کسی دیگر نمیآید. تمام شماها سخی هستید، اصلاً شما در تمام دنیا نابغهاید؛ ملائکه هم اینجا میآیند. حالا عجیبش این است که اینجا یک بوی عطری دارد که اینها استشمام میکنند! به حضرت عباس قسم، دینم، حضرت زهرا (علیهاالسلام)، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آمده، امام حسین (علیهالسلام) به خودش قسم، که به قدر همه خلقت ارزش دارد، آمده. کجا میآیند؟ آنها در مجلس ولایت میآیند. کجا میروی؟! آقا! چرا در خانه تو نمیآیند؟! چرا مجلسها که شما میگیرید، در آن مجلس نمیآیند؟! آن مجلس تأیید خلق است؛ نه مجلس ولایت! [۳]
به زنم میگویم: زن! به حضرت عباس اگر تو با خدا باشی، بچّههای مردم بچّهمان میشوند، اگر هم نباشی، بچّههایت یا تریاکی میشوند یا هروئینی میشود یا کار دیگر میکند. این را دارم در خودم لمس میکنم. اما حالا چهکنم؟ حالا کسی خدمت به [من] میکند، میگویم: خدایا! من نمیتوانم، من نه مال دارم، نه قدرت دارم. خدایا! خودت کمکش کن! خدایا! خودت عوض به او بده! یک حواله مینویسم، به خدا میدهم. خدا هم حواله ما را تا حالا که ردّ نکرده. رفتم به حضرت معصومه گفتم: بیبیجان، قربانت بروم، خاک کف پایت شوم، خیلی من تشکّر میکنم، حوالههای مرا ردّ نکردی. به ارواح پدرم ردّ نمیکند. [۴]