منتخب: شام غریبان: تفاوت بین نسخهها
سطر ۴۲: | سطر ۴۲: | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
− | + | ==ارجاعات== | |
[[رده: منتخب 1401]] | [[رده: منتخب 1401]] |
نسخهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۵
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
روضه شام غریبان متقی[۱]
روایت داریم: دم غروب حسینِ ما را شهید کردند، همان وقت هم سرها را جدا کردند و در آب فرات شُستند، نیزهها را آماده کردند؛ [۲] اما سر آقا امام حسین (علیهالسلام) را گفت زودتر بروید به یزید بدهید تا خوشحال شود، تا ما سرهای دیگر را بدهیم بیاورد. وقتی شمر «خدا لعنتش کند!» سرِ امام حسین (علیهالسلام) را جدا کرد، خولی به او گفت: ای شمر! سر را به من بده! تا پیش یزید ببرم، هر چه جایزه گرفتم، با هم نصف میکنیم. ببین اینها چقدر یزید را میخواهند! وقتی خولی به شام رسید، شب شده بود؛ نمیخواست آنموقع سر را پیش یزید ببرد؛ برای همین به خانهاش برد؛ به اصطلاح خودش آن را مخفی کرد و در تنور گذاشت که آسیبی به آن نرسد و زنش هم نفهمد.
وقتی زن خولی بیرون آمد، یک دفعه دید که انگار آنجا وصل به آسمان است، از تنور نور میآید، هودجی هم از آسمان پایین آمد، دید حضرت زهرا (علیهاالسلام) با چند زن مُجلّله، حواء، مریم و آسیه، شاید خدیجه هم بوده، پایین آمد؛ سر را به سینه چسباند، مرتب میگفت حسین! حسین! عزیز من! چه کسی سرت را از بدنت جدا کرد؟! قدری نوحهسرایی کرد. زن خولی فریاد کشید؛ بالای پشتبام رفت و مرتّب داد میزد: ای مردم! بیایید! شوهرم خولی، پسر پیامبر؛ یعنی حسین را کُشته است! به خولی هم گفت: ای مرد! قسم به خدا که دیگر پیش تو نخواهم آمد! من از تو جدا شدم. تو مسافرت رفتی، چه کار کردی؟! سر پسر پیامبر را برایم هدایا آوردی؟! پیراهنش را چاک داد و موهایش را کَند. [۳]
آخ! آخ! آخ! آخ! آخ! من یک حرفی دارم، حالا همه بگویید: حسین! حسین! بلند شوید بروید تشییع جنازه! آخر امام سجّاد (علیهالسلام) آنجا تنهاست! بلند شوید بروید تشییع جنازه! آخر همه آنها را کشتند! بدن مبارک اینها را روی زمین گذاشتند، بلند شوید! بروید تشییع جنازه! بگویید: امام سجّاد! ما آمدیم آخر کسی اینها را نمیشناسد! آخر اینها که سر ندارند! آی آی آی! چهکسی این کارها را کرده؟ مقدسها! آی آی! امام سجّاد میگوید: من اینها را میشناسم. همه را در سردابه جمع کرد. صدا زد: یک حصیر بیاورید! یک حصیر آوردند، آقای ما را، آقای همه خلقت را روی حصیر گذاشتند! روی قبر نوشت: «قبر حسینبنعلی عطشانا»
خدایا! همه چیزمان را از ما گرفتند، امام حسین (علیهالسلام) را از ما نگیرند!
خدایا! ما با عشق حسین (علیهالسلام) بمیریم!
خدایا! ما جزء گریهکنندگان حسین (علیهالسلام) باشیم.
خدایا! تا آخر عمرمان دفاع از ولایت کنیم تا زهرای عزیز (علیهاالسلام) خوشحال باشد. خدایا! ما خوشحالی زهرا (علیهاالسلام) را میخواهیم. خدایا! نصیبمان کن!
امشب شام غریبان است، من یک شام غریبان برایتان بگویم:
زینب پریشان است | شام غریبان است | |
زهرا نگران است | شام غریبان است | |
سکینه نگران است | شام غریبان است | |
سکینه گریان است | شام غریبان است | |
آسمان گریان است | شام غریبان است | |
عرش خدا گریان است | شام غریبان است | |
ریگ بیابان گریان است | شام غریبان است | |
امامزمان گریان است | شام غریبان است | |
زهرا پریشان است | شام غریبان است | |
رسولالله گریان است | شام غریبان است | |
خلقت گریان است | شام غریبان است[۴] |
ارجاعات
- ↑ اربعین 78 (دقیقه 10) و اربعین 83 (دقیقه 31) و عاشورای 84
- ↑ اربعین 78
- ↑ اربعین 90؛ عبادتهای خیالی و اربعین 83 و اربعین ۸۵
- ↑ عاشورای 84