منتخب: شام غریبان: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بسم الله}}
 
{{بسم الله}}
  
'''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته'''
+
'''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته'''
  
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
+
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
 
==روضه شام غریبان متقی{{ارجاع|[[اربعین 78]] (دقیقه 10) و [[اربعین 83]] (دقیقه 31)
 
==روضه شام غریبان متقی{{ارجاع|[[اربعین 78]] (دقیقه 10) و [[اربعین 83]] (دقیقه 31)
 
و [[عاشورای 84]]}}==
 
و [[عاشورای 84]]}}==
 
{{صوت منتخب|shame-ghariban}}
 
{{صوت منتخب|shame-ghariban}}
  
روایت داریم: دم غروب حسینِ ما را شهید کردند، همان‌وقت هم سرها را جدا کردند و در آب فرات شُستند، نیزه‌ها را آماده کردند؛ {{ارجاع|[[اربعین 78]]}} اما سر آقا امام حسین {{علیه}} را گفت زودتر بروید به یزید بدهید تا خوشحال شود، تا ما سرهای دیگر را بدهیم بیاورد. وقتی شمر «خدا لعنتش کند!» سرِ امام‌حسین {{علیه}} را جدا کرد، خولی به او گفت: ای شمر! سر را به‌من بده! تا پیش یزید ببرم، هر چه جایزه گرفتم، با هم نصف می‌کنیم. ببین این‌ها چقدر یزید را می‌خواهند! وقتی خولی به شام رسید، شب شده‌بود؛ نمی‌خواست آن‌موقع سر را پیش یزید ببرد؛ برای همین به خانه‌اش برد؛ به‌اصطلاح خودش آن‌را مخفی کرد و در تنور گذاشت که آسیبی به آن نرسد و زنش هم نفهمد.
+
روایت داریم: دم غروب حسینِ ما را شهید کردند، همان‌ وقت هم سرها را جدا کردند و در آب فرات شُستند، نیزه‌ها را آماده کردند؛ {{ارجاع|[[اربعین 78]]}} اما سر آقا امام حسین {{علیه}} را گفت زودتر بروید به یزید بدهید تا خوشحال شود، تا ما سرهای دیگر را بدهیم بیاورد. وقتی شمر «خدا لعنتش کند!» سرِ امام‌ حسین {{علیه}} را جدا کرد، خولی به او گفت: ای شمر! سر را به‌ من بده! تا پیش یزید ببرم، هر چه جایزه گرفتم، با هم نصف می‌کنیم. ببین این‌ها چقدر یزید را می‌خواهند! وقتی خولی به شام رسید، شب شده‌ بود؛ نمی‌خواست آن‌موقع سر را پیش یزید ببرد؛ برای همین به خانه‌اش برد؛ به‌ اصطلاح خودش آن‌ را مخفی کرد و در تنور گذاشت که آسیبی به آن نرسد و زنش هم نفهمد.
  
وقتی زن خولی بیرون آمد، یک‌دفعه دید که انگار آن‌جا وصل به آسمان است، از تنور نور می‌آید، هودجی هم از آسمان پایین آمد، دید حضرت‌زهرا {{علیها}} با چند زن مُجلّله، حواء، مریم و آسیه، شاید خدیجه هم بوده، پایین آمد؛ سر را به سینه چسباند، مرتب می‌گفت حسین! حسین! عزیز من! چه‌کسی سرت را از بدنت جدا کرد؟! قدری نوحه‌سرایی کرد. زن خولی فریاد کشید؛ بالای پشت‌بام رفت و مرتّب داد می‌زد: ای مردم! بیایید! شوهرم خولی، پسر پیامبر؛ یعنی حسین را کُشته‌است! به خولی هم گفت: ای مرد! قسم به خدا که دیگر پیش تو نخواهم آمد! من از تو جدا شدم. تو مسافرت رفتی، چه‌کار کردی؟! سر پسر پیامبر را برایم هدایا آوردی؟! پیراهنش را چاک داد و موهایش را کَند. {{ارجاع|[[اربعین 90؛ عبادتهای خیالی]] و [[اربعین 83]] و اربعین ۸۵}}
+
وقتی زن خولی بیرون آمد، یک‌ دفعه دید که انگار آن‌جا وصل به آسمان است، از تنور نور می‌آید، هودجی هم از آسمان پایین آمد، دید حضرت‌ زهرا {{علیها}} با چند زن مُجلّله، حواء، مریم و آسیه، شاید خدیجه هم بوده، پایین آمد؛ سر را به سینه چسباند، مرتب می‌گفت حسین! حسین! عزیز من! چه‌ کسی سرت را از بدنت جدا کرد؟! قدری نوحه‌سرایی کرد. زن خولی فریاد کشید؛ بالای پشت‌بام رفت و مرتّب داد می‌زد: ای مردم! بیایید! شوهرم خولی، پسر پیامبر؛ یعنی حسین را کُشته‌ است! به خولی هم گفت: ای مرد! قسم به خدا که دیگر پیش تو نخواهم آمد! من از تو جدا شدم. تو مسافرت رفتی، چه‌ کار کردی؟! سر پسر پیامبر را برایم هدایا آوردی؟! پیراهنش را چاک داد و موهایش را کَند. {{ارجاع|[[اربعین 90؛ عبادتهای خیالی]] و [[اربعین 83]] و اربعین ۸۵}}
  
آخ! آخ! آخ! آخ! آخ! من یک‌حرفی دارم، حالا همه بگویید: حسین! حسین! بلند شوید بروید تشییع جنازه! آخر امام‌سجاد {{علیه}} آن‌جا تنهاست!  
+
آخ! آخ! آخ! آخ! آخ! من یک‌ حرفی دارم، حالا همه بگویید: حسین! حسین! بلند شوید بروید تشییع جنازه! آخر امام‌ سجّاد {{علیه}} آن‌جا تنهاست!  
بلند شوید بروید تشییع جنازه! آخر همه آن‌ها را کشتند! بدن مبارک این‌ها را روی زمین گذاشتند بلند شوید بروید تشییع جنازه! بگویید: امام‌سجاد! ما آمدیم آخر کسی این‌ها را نمی‌شناسد! آخر این‌ها که سر ندارند! آی آی آی! چه‌کسی این‌کارها را کرده؟ مقدس‌ها! آی آی! امام‌سجاد می‌گوید: من این‌ها را می‌شناسم. همه را در سردابه جمع کرد. صدا زد: یک حصیر بیاورید! یک حصیر آوردند، آقای ما را، آقای همه خلقت را روی حصیر گذاشتند! روی قبر نوشت: «قبر حسین‌بن‌علی عطشانا»  
+
بلند شوید بروید تشییع جنازه! آخر همه آن‌ها را کشتند! بدن مبارک این‌ها را روی زمین گذاشتند، بلند شوید! بروید تشییع جنازه! بگویید: امام‌ سجّاد! ما آمدیم آخر کسی این‌ها را نمی‌شناسد! آخر این‌ها که سر ندارند! آی آی آی! چه‌کسی این‌ کارها را کرده؟ مقدس‌ها! آی آی! امام‌ سجّاد می‌گوید: من این‌ها را می‌شناسم. همه را در سردابه جمع کرد. صدا زد: یک حصیر بیاورید! یک حصیر آوردند، آقای ما را، آقای همه خلقت را روی حصیر گذاشتند! روی قبر نوشت: {{متمایز|«قبر حسین‌بن‌علی عطشانا»}}
  
خدایا! همه چیزمان را از ما گرفتند، امام‌حسین {{علیه}} را از ما نگیرند!  
+
خدایا! همه چیزمان را از ما گرفتند، امام‌ حسین {{علیه}} را از ما نگیرند!  
  
 
خدایا! ما با عشق حسین {{علیه}} بمیریم!
 
خدایا! ما با عشق حسین {{علیه}} بمیریم!
سطر ۲۱: سطر ۲۱:
 
خدایا! ما جزء گریه‌کنندگان حسین {{علیه}} باشیم.  
 
خدایا! ما جزء گریه‌کنندگان حسین {{علیه}} باشیم.  
  
خدایا! تا آخر عمرمان دفاع از ولایت کنیم تا زهرای‌عزیز {{علیها}} خوشحال باشد. خدایا! ما خوشحالی زهرا {{علیها}} را می‌خواهیم. خدایا! نصیب‌مان کن!
+
خدایا! تا آخر عمرمان دفاع از ولایت کنیم تا زهرای‌ عزیز {{علیها}} خوشحال باشد. خدایا! ما خوشحالی زهرا {{علیها}} را می‌خواهیم. خدایا! نصیب‌مان کن!
  
 
امشب شام غریبان است، من یک شام غریبان برایتان بگویم:  
 
امشب شام غریبان است، من یک شام غریبان برایتان بگویم:  

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۱۴

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

روضه شام غریبان متقی[۱]

روایت داریم: دم غروب حسینِ ما را شهید کردند، همان‌ وقت هم سرها را جدا کردند و در آب فرات شُستند، نیزه‌ها را آماده کردند؛ [۲] اما سر آقا امام حسین (علیه‌السلام) را گفت زودتر بروید به یزید بدهید تا خوشحال شود، تا ما سرهای دیگر را بدهیم بیاورد. وقتی شمر «خدا لعنتش کند!» سرِ امام‌ حسین (علیه‌السلام) را جدا کرد، خولی به او گفت: ای شمر! سر را به‌ من بده! تا پیش یزید ببرم، هر چه جایزه گرفتم، با هم نصف می‌کنیم. ببین این‌ها چقدر یزید را می‌خواهند! وقتی خولی به شام رسید، شب شده‌ بود؛ نمی‌خواست آن‌موقع سر را پیش یزید ببرد؛ برای همین به خانه‌اش برد؛ به‌ اصطلاح خودش آن‌ را مخفی کرد و در تنور گذاشت که آسیبی به آن نرسد و زنش هم نفهمد.

وقتی زن خولی بیرون آمد، یک‌ دفعه دید که انگار آن‌جا وصل به آسمان است، از تنور نور می‌آید، هودجی هم از آسمان پایین آمد، دید حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) با چند زن مُجلّله، حواء، مریم و آسیه، شاید خدیجه هم بوده، پایین آمد؛ سر را به سینه چسباند، مرتب می‌گفت حسین! حسین! عزیز من! چه‌ کسی سرت را از بدنت جدا کرد؟! قدری نوحه‌سرایی کرد. زن خولی فریاد کشید؛ بالای پشت‌بام رفت و مرتّب داد می‌زد: ای مردم! بیایید! شوهرم خولی، پسر پیامبر؛ یعنی حسین را کُشته‌ است! به خولی هم گفت: ای مرد! قسم به خدا که دیگر پیش تو نخواهم آمد! من از تو جدا شدم. تو مسافرت رفتی، چه‌ کار کردی؟! سر پسر پیامبر را برایم هدایا آوردی؟! پیراهنش را چاک داد و موهایش را کَند. [۳]

آخ! آخ! آخ! آخ! آخ! من یک‌ حرفی دارم، حالا همه بگویید: حسین! حسین! بلند شوید بروید تشییع جنازه! آخر امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) آن‌جا تنهاست! بلند شوید بروید تشییع جنازه! آخر همه آن‌ها را کشتند! بدن مبارک این‌ها را روی زمین گذاشتند، بلند شوید! بروید تشییع جنازه! بگویید: امام‌ سجّاد! ما آمدیم آخر کسی این‌ها را نمی‌شناسد! آخر این‌ها که سر ندارند! آی آی آی! چه‌کسی این‌ کارها را کرده؟ مقدس‌ها! آی آی! امام‌ سجّاد می‌گوید: من این‌ها را می‌شناسم. همه را در سردابه جمع کرد. صدا زد: یک حصیر بیاورید! یک حصیر آوردند، آقای ما را، آقای همه خلقت را روی حصیر گذاشتند! روی قبر نوشت: «قبر حسین‌بن‌علی عطشانا»

خدایا! همه چیزمان را از ما گرفتند، امام‌ حسین (علیه‌السلام) را از ما نگیرند!

خدایا! ما با عشق حسین (علیه‌السلام) بمیریم!

خدایا! ما جزء گریه‌کنندگان حسین (علیه‌السلام) باشیم.

خدایا! تا آخر عمرمان دفاع از ولایت کنیم تا زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) خوشحال باشد. خدایا! ما خوشحالی زهرا (علیهاالسلام) را می‌خواهیم. خدایا! نصیب‌مان کن!

امشب شام غریبان است، من یک شام غریبان برایتان بگویم:

زینب پریشان استشام غریبان است
زهرا نگران استشام غریبان است
سکینه نگران استشام غریبان است
سکینه گریان استشام غریبان است
آسمان گریان استشام غریبان است
عرش خدا گریان استشام غریبان است
ریگ بیابان گریان استشام غریبان است
امام‌زمان گریان استشام غریبان است
زهرا پریشان استشام غریبان است
رسول‌الله گریان استشام غریبان است
خلقت گریان استشام غریبان است[۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه