منتخب: تذکراتی راجع به محرم: تفاوت بین نسخهها
سطر ۲۴: | سطر ۲۴: | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
+ | ==دیگر ببینید== | ||
+ | [[منتخب: تذکراتی راجع به محرم 2|تذکراتی راجع به محرم 2]] | ||
+ | |||
+ | [[منتخب: تذکراتی راجع به محرم 3|تذکراتی راجع به محرم 3]] | ||
+ | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده: منتخب 1403]] | [[رده: منتخب 1403]] |
نسخهٔ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۲۷
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
رفقای عزیز! دو سه روز به ماه محرّم کار داریم. من دلم میخواهد یک بهرهای از این دهه محرّم یا ماه محرّم ببریم، نه بهرهای که تا حالا یا به ما نگفتهاند یا ما نفهمیدهایم؛ چون کسیکه حرف ولایت میزند، باید ولایت در قلبش خطور کند. اگر خطور نکند و یک ولایت خیالبافی باشد، مبنای قرآن و مبنای امام را نمیداند؛ چونکه مبنای امام و مبنای قرآن یکی است.
ما بیشترمان، دهه محرّم که میشود سیاه میپوشیم. به اصطلاح، خودمان را شبیه عزادار میکنیم و گریه میکنیم، زنجیر میزنیم و سینه میزنیم. خب، همه اینها درست است؛ اما برای چه کسی زنجیر و سینه میزنی؟ برای امام حسین (علیهالسلام)؟! آیا ما امام حسین (علیهالسلام) را شناختیم یا نه؟ امروز، برای امام حسین (علیهالسلام) سینه میزنیم، پسفردا، برای کسی دیگر میزنیم. امروز، برای امام حسین (علیهالسلام) گریه میکنیم، پسفردا برای یکی دیگر گریه میکنیم. هیچ فرق نمیگذاریم؛ یعنی مغز ما کشش ولایت ندارد. پدرمان اینجور میکرده، ما هم میکنیم. آن خانم، مادرش گریه میکرده، دائم به سینهاش میزده، او هم میزند. من دلم میخواهد که رفقای عزیز، یک اندازهای گوش بدهند و تفکّر داشته باشند. [۲]
حالا پسفردا مُحرّم میشود، تو چه کار میکنی؟ قربان آن سینهزنهایی که حسین (علیهالسلام) میگفتند! قربان آن سینهزنها بروم! خدا رحمتشان کند! حسین (علیهالسلام) میگفتند. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! به من میگفت: حسین! عالِمی که نگاه به رویش بکنی، چقدر ثواب دارد! اشارهای کرد. من در خانه آقای بروجردی میرفتم، خودخواه نبودم. یکجا مینشستم آقا را ببینم. حالا یک دسته سینهزن از همین رعیتها و از همینجور آدمها آمدند، به حضرت عباس، یک دانه عمّامهای تویشان نبود؛ همهاش از همینها بود.
آقای بروجردی، خانهشان تالارچهای داشت، آنجا مینشست. از آنجا پایین آمد. وقتی پایین آمد، همه متحیّر شدند که آقا چه کار دارد میکند؟ مجلس تکان خورد. یک وقت آمد و گِل پای آن سینهزن را به چشمش مالید، چشمش خوب شد. ای سینهزن! در آخرالزّمان چه میگویی؟ بگو حسین! بگو علی! بگو زهرا! آنوقت پای تو تربت میشود. چه خبر است دنیا؟! یک مرجع جهانی، خاک پای یک سینهزن، چشمش را شفا داد. چرا؟ این سینهزن میگوید حسین! حرف دیگر نمیزند؛ این حرفها را از ما گرفتند.
حالا میخواهم به شما بگویم: شما باید نقش امام حسین (علیهالسلام) در دلتان باشد. چند روز دیگر اوّل محرّم است. اگر مشکی میخواهی بپوشی، امر را بپوش! من خودم هم میپوشم. [۳]
عزیزم! لباس مشکی پوشیدی، باید مُحرم باشی؛ مبادا گناه کنی، مبادا مُبطل به جا بیاوری، همین لباس مشکی بپوشی و هر کاری خواستی بکنی؟! مگر لباس، تو را نجات میدهد؟! همینجور که لباس احرام در مکّه میپوشی و مُبطل به جا نمیآوری، عزیزان من! باید در مُحَرّم هم مبطل به جا نیاورید، آنجا محض گوسفند مُبطل به جا نمیآورید، اینجا محض امام حسین (علیهالسلام) به جا نیاورید! محض حضرت زهرا (علیهاالسلام) به جا نیاورید! [۴]
ای آقایی که تو میگویی لباس مشکی نپوشید! تا حتّی به ایشان گفتند محرّم یا عاشورا هم نپوشیم؟ گفته: وقتی میخواهی نماز بخوانی، آن را دربیاور! عزیز من! ببین زینب این تاریخش است، یزید آمد و محملها را سیاهپوش کرد. والله، اگر تو برای امام حسین (علیهالسلام) سیاه نپوشی، آنجا در قیامت سفید نمیپوشی؛ این سندش است، چرا ما متوجّه نشدیم؟ اصلاً مشکی پوشیدن شعار است. لااقل عزیز من! روز عاشورا بپوش! ما نمیگوییم دو ماه بپوش! این شخص میگوید: اصلاً عاشورایش هم اگر میخواهی نماز بخوانی، دربیاور! این حرف یک قدری مرا ناراحت میکند؛ اگرنه حالا میخواهی بپوش! میخواهی نپوش! منکرِ سیاهپوش بودن ناراحتم میکند، خب این آقا مجتهد هم هست! یزید همه مَحملها را سیاهپوش کرد. [۵]