منتخب: نیمه شعبان: تفاوت بین نسخهها
سطر ۹: | سطر ۹: | ||
آقا امامزمان {{عج}} مثل امیرالمؤمنین {{علیه}} وجود مبارکش در تمام خلقت هست، همانکه به شما گفتم امیرالمؤمنین {{علیه}} ظاهر شد نه تولد، آقا امامزمان {{عج}} هم همینطور است. گویا حلیمه، عمّه امامزمان خانه آقا امام حسنعسکری آمد. امام به او فرمود: امشب اینجا خانه ما بمان! خدا میخواهد فرزندی به ما عطا کند. گفت: آقاجان! از چهکسی؟ فرمود: از نرگس. گفت: نرگس که اثر حمل به او نیست، فرمود: مانند مادر موسی است که فرعون میخواست موسی را بکشد، چقدر فرعون شکم زنان را پاره کرد! حالا امامزمان {{عج}} را هم میخواهند بکشند، خدا کاری میکند که اثر حمل ظاهر نباشد. ایشان ماند، نصفشب دید که خبری نشد، بهاصطلاح دیر شد، تا فکر کرد، ببین امام توی قلب دارد کار میکند، فرمود: عمّهجان! فکر نکن! الآن آن عمل ظاهر میشود و خدا آن فرزند را عطا میکند. یکقدری از شب رفت، حلیمه گفت: من پیش نرگس بودم، یکدفعه دیدم که مثل یک دیوار میان من و نرگس کشیدهشد، دیگر نرگس را نمیبینم، طولی نکشید که دیدم خدا فرزندی به او عطا کرد که مانند ماه در دستش است، او را خدمت آقا امام حسنعسکری {{علیه}} آورد، آقا فرزندش را بوسید. | آقا امامزمان {{عج}} مثل امیرالمؤمنین {{علیه}} وجود مبارکش در تمام خلقت هست، همانکه به شما گفتم امیرالمؤمنین {{علیه}} ظاهر شد نه تولد، آقا امامزمان {{عج}} هم همینطور است. گویا حلیمه، عمّه امامزمان خانه آقا امام حسنعسکری آمد. امام به او فرمود: امشب اینجا خانه ما بمان! خدا میخواهد فرزندی به ما عطا کند. گفت: آقاجان! از چهکسی؟ فرمود: از نرگس. گفت: نرگس که اثر حمل به او نیست، فرمود: مانند مادر موسی است که فرعون میخواست موسی را بکشد، چقدر فرعون شکم زنان را پاره کرد! حالا امامزمان {{عج}} را هم میخواهند بکشند، خدا کاری میکند که اثر حمل ظاهر نباشد. ایشان ماند، نصفشب دید که خبری نشد، بهاصطلاح دیر شد، تا فکر کرد، ببین امام توی قلب دارد کار میکند، فرمود: عمّهجان! فکر نکن! الآن آن عمل ظاهر میشود و خدا آن فرزند را عطا میکند. یکقدری از شب رفت، حلیمه گفت: من پیش نرگس بودم، یکدفعه دیدم که مثل یک دیوار میان من و نرگس کشیدهشد، دیگر نرگس را نمیبینم، طولی نکشید که دیدم خدا فرزندی به او عطا کرد که مانند ماه در دستش است، او را خدمت آقا امام حسنعسکری {{علیه}} آورد، آقا فرزندش را بوسید. | ||
− | صبح شد، روایت داریم: دیدند مرغهای خیلی بزرگی روی دیوار آمدند و همینطور با هم نجوا میکنند. وحشت حلیمه را گرفت، آمد و گفت: آقاجان! این مرغها انگار میخواهند فرزند را ببرند، امام فرمود: فرزند را بیاور! وقتی او را آورد. مرغها فرزند را گرفتند و بغل کردند. مادر امامزمان {{عج}} خیلی ناراحت شد و گفت: چرا فرزندم را به آنها دادی؟! فرمود: عزیز من! جان من! نرگس! ناراحت نباش! گریه نکن! او را میآورند. آنها جبرائیل، اسرافیل، عزرائیل و میکائیل بودند، او را در ظاهر به آسمان بردند. کجا او را میبرند؟! چهکار میکنند؟! اینها اصلاً همهچیزشان بهغیر از ماست. من میخواهم بهشما بگویم، پیامبر اکرم {{صلی}} با همه حرفها با بُراق بهمعراج رفت؛ اما امامزمان {{عج}}، ولایت با چه میرود؟! این ملائکه مقرّب همه نوکر ولایتند، همه گهوارهجُنبان امامزمان {{عج}} هستند، همه بهامر ایشان هستند، او را تا {{آیه|[فکان] قاب قوسین أو أدنی|سوره ۵۳|آیه=۹}} بردند. وقتی امامزمان {{عج}} در دنیا ظاهر شد، ملائکهآسمان ضجّه کردند که ما میخواهیم این عطا را ببینیم. خدا گفت: ای اسرافیل من! ای جبرائیل من! ای میکائیل من! ای عزرائیل من! بروید و این فرزند را بیاورید! در آسمانها ببرید تا همه او را زیارت کنند. {{ارجاع|[[نور ولایت]] 77 و [[نیمه شعبان 83]] و [[شناخت امامزمان]] 85}} | + | صبح شد، روایت داریم: دیدند مرغهای خیلی بزرگی روی دیوار آمدند و همینطور با هم نجوا میکنند. وحشت حلیمه را گرفت، آمد و گفت: آقاجان! این مرغها انگار میخواهند فرزند را ببرند، امام فرمود: فرزند را بیاور! وقتی او را آورد. مرغها فرزند را گرفتند و بغل کردند. مادر امامزمان {{عج}} خیلی ناراحت شد و گفت: چرا فرزندم را به آنها دادی؟! فرمود: عزیز من! جان من! نرگس! ناراحت نباش! گریه نکن! او را میآورند. آنها جبرائیل، اسرافیل، عزرائیل و میکائیل بودند، او را در ظاهر به آسمان بردند. کجا او را میبرند؟! چهکار میکنند؟! اینها اصلاً همهچیزشان بهغیر از ماست. من میخواهم بهشما بگویم، پیامبر اکرم {{صلی}} با همه حرفها با بُراق بهمعراج رفت؛ اما امامزمان {{عج}}، ولایت با چه میرود؟! این ملائکه مقرّب همه نوکر ولایتند، همه گهوارهجُنبان امامزمان {{عج}} هستند، همه بهامر ایشان هستند، او را تا {{آیه|[فکان] قاب قوسین أو أدنی|سوره=۵۳|آیه=۹}} بردند. وقتی امامزمان {{عج}} در دنیا ظاهر شد، ملائکهآسمان ضجّه کردند که ما میخواهیم این عطا را ببینیم. خدا گفت: ای اسرافیل من! ای جبرائیل من! ای میکائیل من! ای عزرائیل من! بروید و این فرزند را بیاورید! در آسمانها ببرید تا همه او را زیارت کنند. {{ارجاع|[[نور ولایت]] 77 و [[نیمه شعبان 83]] و [[شناخت امامزمان]] 85}} |
روایت داریم: شب نیمهشعبان شبقدر است، چرا؟ ولایت ما اندازهگیری میشود، آقا امامزمان {{عج}} تمام ولایت ما را اندازهگیری میکند که ما با ولایت چه کردیم؟! دعا بهواسطه وجود این مولود، آقا حجّتخدا، حجّةالله، امامزمان {{عج}} که خدا به اهلدنیا عنایت کرده، مستجاب میشود. امشب دو رکعت نماز بخوانید! یک گوشهای بروید و با خدا و امامزمانتان حرف بزنید! إنشاءالله نماز امامزمان {{عج}} هم بخوانید. مثل امشب یا فردا شب، ما باید درِ خانه امامزمان {{عج}} گدایی کنیم و از خدا بخواهیم: | روایت داریم: شب نیمهشعبان شبقدر است، چرا؟ ولایت ما اندازهگیری میشود، آقا امامزمان {{عج}} تمام ولایت ما را اندازهگیری میکند که ما با ولایت چه کردیم؟! دعا بهواسطه وجود این مولود، آقا حجّتخدا، حجّةالله، امامزمان {{عج}} که خدا به اهلدنیا عنایت کرده، مستجاب میشود. امشب دو رکعت نماز بخوانید! یک گوشهای بروید و با خدا و امامزمانتان حرف بزنید! إنشاءالله نماز امامزمان {{عج}} هم بخوانید. مثل امشب یا فردا شب، ما باید درِ خانه امامزمان {{عج}} گدایی کنیم و از خدا بخواهیم: |
نسخهٔ ۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۷
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) مثل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وجود مبارکش در تمام خلقت هست، همانکه به شما گفتم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ظاهر شد نه تولد، آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) هم همینطور است. گویا حلیمه، عمّه امامزمان خانه آقا امام حسنعسکری آمد. امام به او فرمود: امشب اینجا خانه ما بمان! خدا میخواهد فرزندی به ما عطا کند. گفت: آقاجان! از چهکسی؟ فرمود: از نرگس. گفت: نرگس که اثر حمل به او نیست، فرمود: مانند مادر موسی است که فرعون میخواست موسی را بکشد، چقدر فرعون شکم زنان را پاره کرد! حالا امامزمان (عجلاللهفرجه) را هم میخواهند بکشند، خدا کاری میکند که اثر حمل ظاهر نباشد. ایشان ماند، نصفشب دید که خبری نشد، بهاصطلاح دیر شد، تا فکر کرد، ببین امام توی قلب دارد کار میکند، فرمود: عمّهجان! فکر نکن! الآن آن عمل ظاهر میشود و خدا آن فرزند را عطا میکند. یکقدری از شب رفت، حلیمه گفت: من پیش نرگس بودم، یکدفعه دیدم که مثل یک دیوار میان من و نرگس کشیدهشد، دیگر نرگس را نمیبینم، طولی نکشید که دیدم خدا فرزندی به او عطا کرد که مانند ماه در دستش است، او را خدمت آقا امام حسنعسکری (علیهالسلام) آورد، آقا فرزندش را بوسید.
صبح شد، روایت داریم: دیدند مرغهای خیلی بزرگی روی دیوار آمدند و همینطور با هم نجوا میکنند. وحشت حلیمه را گرفت، آمد و گفت: آقاجان! این مرغها انگار میخواهند فرزند را ببرند، امام فرمود: فرزند را بیاور! وقتی او را آورد. مرغها فرزند را گرفتند و بغل کردند. مادر امامزمان (عجلاللهفرجه) خیلی ناراحت شد و گفت: چرا فرزندم را به آنها دادی؟! فرمود: عزیز من! جان من! نرگس! ناراحت نباش! گریه نکن! او را میآورند. آنها جبرائیل، اسرافیل، عزرائیل و میکائیل بودند، او را در ظاهر به آسمان بردند. کجا او را میبرند؟! چهکار میکنند؟! اینها اصلاً همهچیزشان بهغیر از ماست. من میخواهم بهشما بگویم، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با همه حرفها با بُراق بهمعراج رفت؛ اما امامزمان (عجلاللهفرجه)، ولایت با چه میرود؟! این ملائکه مقرّب همه نوکر ولایتند، همه گهوارهجُنبان امامزمان (عجلاللهفرجه) هستند، همه بهامر ایشان هستند، او را تا «[فکان] قاب قوسین أو أدنی»[۲] بردند. وقتی امامزمان (عجلاللهفرجه) در دنیا ظاهر شد، ملائکهآسمان ضجّه کردند که ما میخواهیم این عطا را ببینیم. خدا گفت: ای اسرافیل من! ای جبرائیل من! ای میکائیل من! ای عزرائیل من! بروید و این فرزند را بیاورید! در آسمانها ببرید تا همه او را زیارت کنند. [۳]
روایت داریم: شب نیمهشعبان شبقدر است، چرا؟ ولایت ما اندازهگیری میشود، آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) تمام ولایت ما را اندازهگیری میکند که ما با ولایت چه کردیم؟! دعا بهواسطه وجود این مولود، آقا حجّتخدا، حجّةالله، امامزمان (عجلاللهفرجه) که خدا به اهلدنیا عنایت کرده، مستجاب میشود. امشب دو رکعت نماز بخوانید! یک گوشهای بروید و با خدا و امامزمانتان حرف بزنید! إنشاءالله نماز امامزمان (عجلاللهفرجه) هم بخوانید. مثل امشب یا فردا شب، ما باید درِ خانه امامزمان (عجلاللهفرجه) گدایی کنیم و از خدا بخواهیم:
خدایا! حدّهایی که به گردن ما هست، رفعش را بکن! امامزمان! ما را بپذیر! آقاجان! ما را جزء یاوران خودت قرار بده!
آقاجان! زمان میخواهد ما را ببرد، شیطان و مهندسها میخواهند ما را ببرند، همه میخواهند ما را ببرند، ما را در پناه خودت حفظکن! ما مبادا بمیریم به زمانجاهلیّت، تو را نشناسیم، خودت را به ما بشناسان!
خدایا! خودِ امامزمان (عجلاللهفرجه) را به ما بده! نه اینکه جسمش را به تو بدهد، مِهرش را به تو میدهد. وقتی مهرش را داد، خودش را داده، دیگر هیچمِهری نداری مگر محبّت امامزمان (عجلاللهفرجه).
من چیزی که از او خواستم، گفتم: عیدی به ما بده! یککاری بکنیم زهرایعزیز (علیهاالسلام) خوشحال بشود، آنهم حمایت از ولایت، بگوید یکنفر حمایت از ولایت کرد. ما جزء آنهایی نباشیم که بیبی سوار الاغ شد و درِ خانه مهاجر و انصار رفت و فرمود بیایید علی را یاری کنید! اما هیچکس نیامد. والله! الآن هم امامزمان (عجلاللهفرجه) دارد «هل مِن ناصر» میگوید. حمایت از ولایت ایننیست که در خیابانها بروید و با مردم جدل کنید، در نَفس و ایده خودت، خیال و فکر خودت، باید حمایت از ولایت کنی؛ نه اینکه این بازیها را درآوری! تو داری خودت را معرّفی میکنی! کجا حمایت از ولایت میکنی؟ دروغ نگو! تهمت نزن! کار بد نکن! بدچشمی نکن! نمازت را اوّلوقت بخوان! امر پدر و مادرت را اطاعتکن! با خانوادهات مهربان باش! آنوقت حمایت از ولایت کردی. [۳]
- ↑ نور ولایت 77 (دقیقه 1 و 5) و شناخت امامزمان 85 (دقیقه 50)
- ↑ (سوره النجم، آیه ۹)
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ نور ولایت 77 و نیمه شعبان 83 و شناخت امامزمان 85