منتخب: شهادت حضرت زهرا 2: تفاوت بین نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 1402' به 'رده: منتخب') |
|||
سطر ۲۲: | سطر ۲۲: | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
− | [[رده: منتخب | + | [[رده: منتخب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۲
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
رفقایعزیز! من از شما خواهش میکنم، تمنّا دارم یکقدری روی عناد فکر کنید! عناد چیز خطری است، من راجع به عناد اعلام خطر میکنم. والله! اگر شما مواظب این عناد نباشید، خدشه به ولایت میخورد. یک خدشههایی است که جبرانپذیر است؛ اما یک خدشههایی جبرانپذیر نیست. اگر کسی زنا کند، ولایتش قطع میشود؛ اما توبه میکند، وصل میشود. یکوقت میبینی که عناد جوری است که دیگر نمیشود توبه کرد؛ عناد بهغیر از گناه و معصیت است. شما ببین قومهایی را که خدای تبارک و تعالی عذاب کرد؛ یا شهرهایی که زیر و رو شد، میگوید که اینها را به عذاب مبتلا کردم؛ اما اینها جزء طاغوت نیستند.
این دو نفر عناد داشتند که جزء طاغوت هستند. ببین این دو نفر چقدر متوجّه بودند و یقین داشتند که زهرا (علیهاالسلام) حبیبه خداست، یقین داشتند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگوید اُمّاَبیهاست، یقین داشتند که زهرا (علیهاالسلام) عصاره خلقت است؛ اما چرا زهرا (علیهاالسلام) را کشتند؟ چرا او را زدند؟ عناد داشتند. میخواستند به مقصد خودشان برسند.
روایت صحیح داریم: بعد از اینکه آن جنایت هولناک را کردند، زهرایعزیز (علیهاالسلام) را زدند، دستش را شکستند، صورتش را نیلی کردند، پر و بالش را در ظاهر شکستند، پر و بال علی (علیهالسلام) را در ظاهر شکستند، به مقصد خودشان رسیدند، حالا علی (علیهالسلام) گریه میکند. زهرایعزیز (علیهاالسلام)، اشکهای علی (علیهالسلام) را پاک میکند. چرا علی (علیهالسلام) گریه میکند؟ والله! از خجالت زهرا (علیهاالسلام) گریه میکند. میفهمد زهرایعزیز (علیهاالسلام) بهواسطه علی (علیهالسلام) آمده که محسنش سقطشده، بهواسطه علی (علیهالسلام) صورتش نیلی شده، بهواسطه علی (علیهالسلام) بازویش شکستهاست. علی (علیهالسلام)، خجالت از زهرا (علیهاالسلام) میکشد و گریه میکند؟ چرا ما نمیفهمیم؟
مگر آقا ابوالفضل (علیهالسلام) پسر امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نیست؟ میگوید: برادر! من را به خیمه نبر! یک عدّهای از منبریها میگویند: آقا ابوالفضل (علیهالسلام) گفت من خجالت میکشم. نه والله! سکینه گفته برو آب بیاور! رقیّه گفته آب بیاور! حالا دستهایش جدا شده، سرش شکستهاست. آقا ابوالفضل (علیهالسلام) میگوید: آنها خجالت میکشند. چرا؟ میگوید: آنها بهمن گفتند برو آب بیاور! حالا من که اینجور شدم؛ آنها خجالت میکشند؛ برادر! من را به خیمه نبر!
حالا زهرا (علیهاالسلام) دارد اشکهای علی (علیهالسلام) را پاک میکند، میگوید: علیجان! پدرم رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) گفت؛ مظلومی را نوازش کنی، ثواب دارد. آیا از تو مظلومتر در عالم هست؟ [۲]