منتخب: مجلس ولایت را تا آخر برسانید: تفاوت بین نسخهها
جز (Admin صفحهٔ منتخب:مجلس ولایت را تا آخر برسانید را به منتخب: مجلس ولایت را تا آخر برسانید منتقل کرد: تمیزکاری متن و اصلاح نیم فاصله) |
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 98' به 'رده: منتخب') |
||
سطر ۲۰: | سطر ۲۰: | ||
{{تاریخ درج|1398/12/23}} | {{تاریخ درج|1398/12/23}} | ||
− | [[رده: منتخب | + | [[رده: منتخب]] |
{{یا علی}} | {{یا علی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۶
مجلس ولایت را تا آخر برسانید
اینجا آمدنتان را هم تا آخر برسانید. یک لطمهای به شما میخورد؛ آن لطمه را من دارم میگویم. لطمه را به خودتان وارد نکنید، آنهم، بعد از من است. الان یکخرده اینجا را رودربایستی میآیید، آنوقت رودربایستی تمام میشود، خدا میآید توی کار. اینجا را ترک نکنید؛ یعنی یقین کنید، اینجا را واجب بدانید؛ مثل نماز، یکخرده هم بالاتر. شما این جلسه را دارید که زهرا میآید تویش، بهدینم علی میآید تویش، بهدینم حسین میآید تویش، بهدینم، برای چهچیزی میآیند؟ قبول دارند که میآیند. تو مبادا بروی، محکم باش. جلسه را استوار کنید، نه جلسه را از بین ببرید. من ممکناست در ظاهر از بین شما بروم؛ اما در باطن هستم. خبر دارم، خبر بهمن میرسد. مواظب باشید، خطا نکنید. دائم العمر از ولایتتان محافظت کنید. دائم العمر، انتظار الفرج داشتهباشید. دائم العمر، انتظار خدمت به فقرا داشتهباشید. بهدینم، به آیینم، خدمت به فقرا، خدمت به امامزمان هست.
امیدوارم اینجا را از دست ندهید. چطور از دست ندهید؟ جایی نروید! شما ولایت را یقین نکردید جاهایی میروید که ولایت گفته نرو؛ پس ولایت را قبول نکردید! جاییکه تأیید امامحسین نیست میروید، اسم امامحسین هست، تاییدش نیست! اینجور جاها نرفتن، ولایتخواستن است. بهدینم، بهایمانم، درست میگویم. تو وقتی نروی، اتصال به امامحسین هستی. امامحسین هم به حرف یزید نرفت، تو هم باید به حرف مردم نروی. عزیز من، برو کنار؛ اکبر داد، اصغر داد، عون داد، جعفر داد، عباس داد، کشتهشد و نرفت. تو نمیخواهد کشته بشوی؛ اما به حرف خلق، به حرف عمر و ابابکر نرو. حالا امامزمان میگوید: حسینجان، پدر و مادرم به قربان اصحابت. خب، اصحاب امامحسین به حرف یزید نرفتند، به حرف امامحسین رفتند، شهید شدند؛ شما هم نروید. اگر نروی، جزء شهدایی، جزء شهدای کربلایی. مگر این حرف شوخی است؟ نرفتن خیلی مشکل است. بیایید جزء باطل نباشید؛ برو کنار. اگر کنار بروی، رد ائمهطاهرین و امامزمان هستی؛ برو کنار.
برو کنار، بهفکر مردم باش. خدا، بهدینم، به فکرتان است، از فکر مردم خارج نشوید؛ البته مردمی که مستحق هستند، مردمی که با علی هستند، نه مردمی که بدعتگذارند. حضرت گفت: به اسبهای آنها آب نده. چهخبر است؟ ما کجاییم؟ توی ولایت بیایی، آرام میشوی. آرامش بشر ایناست که توی ولایت بیاید. آرامش بشر ایناست که گناه نکند. آرامش بشر ایناست که با خدا حرف بزند، بیتوته بکند. آرامش بشر ایناست که دنبال امیرالمؤمنین و امامزمان باشد، نه دنبال خلق. طلحه و زبیر دنبال تعریف خلق رفتند، سلمان پی تأیید خدا رفت. حالا پیغمبر و امیرالمؤمنین میگویند: «سلمان منا اهلالبیت» جزء ما اهلالبیت است. خود اهلبیت البته یکحرف دیگر است؛ یعنی جزء ماست. شما هم اگر خوب باشید، جزء اهلبیت هستید.
قربانتان بروم، فدایتان بشوم، اینها جلسه بنیساعده درست کردند، گفت: بیایید، هفتاد هزار نفر رفتند. اُف بر هفتاد هزار نفر. آخر، دنبال چهکسی میروی؟ من توی یک نوار گفتم: این خورشید را برگردانده؟ این عُمر، آخر چهکاری کرده؟ گفته هر نفسش افضل عبادت ثقلین است؟ کره [خورشید] را برگردانده؟ دنبال آن برو که بهشت به تو بدهد، فردوس به تو بدهد، جهانی را به تو بدهد، سرافراز تمام خلقت باشی؛ آنهم امیرالمؤمنین است.
پشت پا بر عالم امکان زدم | دست بر دامن زهرا زدم |
شما همیشه این جلسه را کمک کنید. اگر آب به یک درخت ندهی، خشک میشود. این جلسه را کمک کنید، خشک نشود. آنوقت این حرفها هست. ببین، به یک بندهخدایی که چیزی ندارد، بیچاره میگویند. من از خدا خواستم رفقای من به فقر مبتلا نشوند. حالا این تازه بیچاره مالی است، نه بیچاره دین. بیچاره دین آناست که که علی ندارد. بیچاره دین آناست که از این حرفها کنار برود. قدر اینجا را بدانید، باید ولایت از شما صادر بشود. آن صادرات خیلی مهم است.
وقتی سخی نباشی، بهدرد نمیخوری؟ گفت: سخی است، کافر است، او را نکش. وحشی را گفت نکش؛ در صورتیکه حمزه را کشتهاست. وقتی شما حاجت برادر مؤمن را برآوردی، آن نور است. آن نور، اول شامل خودت میشود. گفتم: حضرت میگوید وقتیکه مؤمن وارد قبرش میشود، دو تا نور به او وارد میشود؛ یک نور ولایت است، یک نور ادخال سرور در قلب مؤمن. آن بزرگتر است، چرا؟ چون آن، امر ولایت است. از این بهتر نیست که میگوید تو که سخی هستی، وقتی مُردی، تو را در عرش خدا میآورند. آنجا یک مقری است؛ امیرالمؤمنین میگوید: جای سخاوتمندان است؛ اما سخاوت یکخرده مشکل است. سخاوت، شجاعت میخواهد. شما الان چند تا خیال برای این پول دارید. حالا یکمرتبه میخواهی در راه خدا بدهی، زورت میآید. حالا تو اگر سخی شدی، ولایت داشتی. حضرت میگوید: اگر او را نخواهی، دروغ میگویی من را میخواهی؛ اول باید آنرا بخواهی. امام آنقدر بالاست میگوید: تمام عالم فروریزان میشود. حالا او میگوید: باید اینرا بخواهی. چرا؟ آن صفات مؤمن، امر امام است؛ ایناست که اینقدر بالاست.
منبع: جلسه ولایت؛ یکشنبه دوازده فروردین 97
تاریخ درج: [ 1398/12/23 ]