منتخب: وداع ماه‌رمضان: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 1402' به 'رده: منتخب')
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بسم الله}}
 
{{بسم الله}}
  
'''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته'''
+
'''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته'''
  
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
+
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
 
==گفتار متقی{{ارجاع|[[در مسیر ولایت؛ وداع ولایت]] 76 (دقیقه 18 و 41)}}==
 
==گفتار متقی{{ارجاع|[[در مسیر ولایت؛ وداع ولایت]] 76 (دقیقه 18 و 41)}}==
 
{{صوت منتخب|vedae-mahe-ramazan}}
 
{{صوت منتخب|vedae-mahe-ramazan}}
  
دو سه‌روز به ماه‌مبارک رمضان کار داریم، من به رفقا قول دادم که باید وداع کنیم؛ چون‌که این هفته، هفته آخر این ماه است؛ وداعی بکنیم. می‌خواهم وداع ولایت را به شما بگویم. ما دو وداع داریم؛ تمام آقایان منبری وداع امام‌حسین {{علیه}} را می‌گویند؛ اما یک وداع است که من آن‌را از کسی نشنیده‌ام. حالا القاء شده، می‌خواهم آن‌را به شما بگویم. این وداع، وداعی است که اگر تفکر داشته‌باشید، تمام اشیاء آدم را می‌سوزاند. این‌چه وداعی است؟ بیشتر منبری‌ها می‌گویند: باعث کشته‌شدن حضرت‌زهرا {{علیها}}، غلاف شمشیر شد. من یک بچه برادر داشتم، نجاری می‌رفت. این سینه دستگاه ایستاده‌بود، نئوپان فشار روی او آورد. ما او را به بیمارستان رساندیم، فوراً من گفتم بچه را عمل کنید! بچه را عمل کردند، وقتی شکمش را شکافتند، گفتند: تمام اشیاء این بچه خُرد شده‌است. زهرای‌عزیز {{علیها}} هم، آن فشار در، تمام اشیاء بدنش را خُرد کرد. چرا می‌گویید غلاف شمشیر زهرا {{علیها}} را کشت؟! غلاف شمشیر درست‌است؛ والله! بالله! دید ولایتم این‌است: غلاف شمشیر به زهرا {{علیها}} تیر خلاص زد؛ عمر «لعنةالله‌علیه»، حضرت‌زهرا {{علیها}} را کشت.  
+
دو سه‌ روز به ماه‌ مبارک رمضان کار داریم، من به رفقا قول دادم که باید وداع کنیم؛ چون‌که این هفته، هفته آخر این ماه است؛ وداعی بکنیم. می‌خواهم وداع ولایت را به شما بگویم.  
  
حالا وقتی‌که زهرای‌عزیز {{علیها}} غسل کرد و خوابید، گفت: فضه! اگر مرا صدا زدی، جواب ندادم، علی را خبر کن! خدا حاج‌شیخ‌عباس را رحمت کند! گفت: امام‌حسن {{علیه}} و امام‌حسین {{علیه}} از در وارد شدند. گفتند: فضه! مادرمان کجاست؟ گفت: مادرتان استراحت کرده‌است. گفتند: مگر ما نمی‌دانیم که مادرمان از دنیا رفته‌است؟! گفت: بروید پدرتان علی را خبر کنید! وقتی امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را خبر کردند، دو مرتبه حضرت به زانو درآمد. امیرالمومنین علی {{علیه}} با آن قدرتی که داشت، درِ خبیر را از جا کَند، عمرو بن‌عَبدود را با یک ضربه کشت؛ حالا در مرگ زهرا {{علیها}} به زانو درآمد، مرگ زهرای‌عزیز {{علیها}} یک عالمی را به زانو درآورد. حالا امیرالمؤمنین {{علیه}} حضرت‌زهرا {{علیها}} را کفن کرده‌است، فرمود: حسن‌جان! حسین‌جان! بیایید با مادرتان زهرا {{علیها}} وداع کنید! مگر این‌ها مُرده‌اند؟ تو مرده‌ای که می‌گویی این‌ها مُرده هستند، ولایت در دلت مُرده‌است. امیرالمؤمنین علی {{علیه}} قسم می‌خورد، می‌گوید: زهرا دست‌هایش را درآورد. یک دستش را به گردن حسن، دست دیگر را به گردن حسین انداخت. جبرئیل در آسمان ندا داد: علی‌جان! عزیزان زهرا را بردار! ملائکه طاقت ندارند. این یک وداع است.
+
ما دو وداع داریم؛ تمام آقایان منبری وداع امام‌ حسین {{علیه}} را می‌گویند؛ اما یک وداع است که من آن‌ را از کسی نشنیده‌ام. حالا القاء شده، می‌خواهم آن‌ را به شما بگویم. این وداع، وداعی است که اگر تفکّر داشته‌ باشید، تمام اشیاء آدم را می‌سوزاند. این‌چه وداعی است؟
  
وداع دوم این‌بود: حضرت‌زینب {{علیها}} مو به مو مواظب حرف‌های امّ‌السلمه بود. امّ‌السلمه گفته‌بود: زینب‌جان! تا زمانی‌که حسین درخواست پیراهن‌کهنه نکرد، بدان که برادرت زنده‌است. تمام این مصیبت‌ها را زینب {{علیها}} به دوش می‌کشید، قبول داشت، مواظب بود آن کلام را امام‌حسین {{علیه}} نیاید به او بگوید. یک‌دفعه امام آمد و گفت: زینب! پیراهن‌کهنه بیاور! زینب {{علیها}} غش کرد و افتاد. لشکر هم «هل من مبارز» می‌طلبد، امام‌حسین {{علیه}} دست ولایت بر قلب زینب {{علیها}} گذاشت؛ زینب {{علیها}} ولیّ‌الله‌الأعظم شد، امام تصرف کرد. امام آن‌است که به تمام خلقت تصرف می‌کند، به چه تصرف می‌کند؟ به قلب‌ها. امام فرمود: خواهرجان! شیطان صبرت را نبرد. حضرت‌زینب {{علیها}} چشمانش را باز کرد و گفت: برادر! آن‌قدر صبر می‌کنم، تا صبر از دستم عاصی شود. امام فرمود: خواهرجان! باید در دروازه‌کوفه و در شام خطبه بخوانی، آن‌جا دارند لعنت به پدرمان می‌کنند. پرچم معاویه را بکن و پرچم علی را نصب کن! قربان‌تان بروم! امام این‌است: امام با تمام اهل‌خیمه خداحافظی کرد. اول گفت: خواهر! خداحافظ! امّ‌کلثوم، خواهر! خداحافظ! تا حتی گفت: فضه! خداحافظ! امام‌حسین {{علیه}} با تمام این‌ها خداحافظی کرد. {{ارجاع|[[در مسیر ولایت؛ وداع ولایت]] 76}}
+
بیشتر منبری‌ها می‌گویند: باعث کشته‌ شدن حضرت‌ زهرا {{علیها}}، غلاف شمشیر شد. من یک بچّه برادر داشتم، نجّاری می‌رفت. این سینه دستگاه ایستاده‌ بود، نئوپان فشار روی او آورد. ما او را به بیمارستان رساندیم، فوراً من گفتم بچّه را عمل کنید! بچّه را عمل کردند، وقتی شکمش را شکافتند، گفتند: تمام اشیاء این بچّه خُرد شده‌ است. زهرای‌ عزیز {{علیها}} هم، آن فشار در، تمام اشیاء بدنش را خُرد کرد. چرا می‌گویید غلاف شمشیر زهرا {{علیها}} را کشت؟! غلاف شمشیر درست‌ است؛ والله، بالله، دید ولایتم این‌ است: غلاف شمشیر به زهرا {{علیها}} تیر خلاص زد؛ عمر «لعنةالله‌علیه»، حضرت‌ زهرا {{علیها}} را کشت.
 +
 
 +
حالا وقتی‌که زهرای‌ عزیز {{علیها}} غسل کرد و خوابید، گفت: فضّه! اگر مرا صدا زدی، جواب ندادم، علی را خبر کن! خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! گفت: امام‌ حسن {{علیه}} و امام‌ حسین {{علیه}} از در وارد شدند. گفتند: فضّه! مادرمان کجاست؟ گفت: مادرتان استراحت کرده‌ است. گفتند: مگر ما نمی‌دانیم که مادرمان از دنیا رفته‌ است؟! گفت: بروید پدرتان علی را خبر کنید! وقتی امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را خبر کردند، دو مرتبه حضرت به زانو درآمد. امیرالمومنین علی {{علیه}} با آن قدرتی که داشت، درِ خبیر را از جا کَند، عمرو بن‌عَبدود را با یک ضربه کشت؛ حالا در مرگ زهرا {{علیها}} به زانو درآمد، مرگ زهرای‌ عزیز {{علیها}} یک عالمی را به زانو درآورد. حالا امیرالمؤمنین {{علیه}} حضرت‌ زهرا {{علیها}} را کفن کرده‌ است، فرمود: حسن‌جان! حسین‌جان! بیایید با مادرتان زهرا {{علیها}} وداع کنید! مگر این‌ها مُرده‌اند؟ تو مُرده‌ای که می‌گویی این‌ها مُرده هستند، ولایت در دلت مُرده‌ است. امیرالمؤمنین علی {{علیه}} قسم می‌خورَد، می‌گوید: زهرا دست‌هایش را درآورد. یک دستش را به گردن حسن، دست دیگر را به گردن حسین انداخت. جبرئیل در آسمان ندا داد: علی‌جان! عزیزان زهرا را بردار! ملائکه طاقت ندارند. این یک وداع است.
 +
 
 +
وداع دوم این‌ بود: حضرت‌ زینب {{علیها}} مو به مو مواظب حرف‌های امّ‌السّلمه بود. امّ‌السّلمه گفته‌ بود: زینب‌جان! تا زمانی‌که حسین درخواست پیراهن‌کهنه نکرد، بدان که برادرت زنده‌ است. تمام این مصیبت‌ها را زینب {{علیها}} به دوش می‌کشید، قبول داشت، مواظب بود آن کلام را امام‌ حسین {{علیه}} نیاید به او بگوید. یک‌ دفعه امام آمد و گفت: زینب! پیراهن‌ کهنه بیاور! زینب {{علیها}} غَش کرد و افتاد. لشکر هم {{روایت|«هل من مبارز»}} می‌طلبد، امام‌ حسین {{علیه}} دست ولایت بر قلب زینب {{علیها}} گذاشت؛ زینب {{علیها}} ولیّ‌ الله‌ الأعظم شد، امام تصرّف کرد. امام آن‌ است که به تمام خلقت تصرّف می‌کند، به چه تصرّف می‌کند؟ به قلب‌ها. امام فرمود: خواهرجان! شیطان صبرت را نبرد. حضرت‌ زینب {{علیها}} چشمانش را باز کرد و گفت: برادر! آن‌قدر صبر می‌کنم، تا صبر از دستم عاصی شود. امام فرمود: خواهرجان! باید در دروازه‌ کوفه و در شام خطبه بخوانی، آن‌جا دارند لعنت به پدرمان می‌کنند. پرچم معاویه را بِکَن و پرچم علی را نصب کن! قربان‌تان بروم! امام این‌ است: امام با تمام اهل‌ خیمه خداحافظی کرد. اوّل گفت: خواهر! خداحافظ! امّ‌کلثوم، خواهر! خداحافظ! تا حتّی گفت: فضّه! خداحافظ! امام‌ حسین {{علیه}} با تمام این‌ها خداحافظی کرد. {{ارجاع|[[در مسیر ولایت؛ وداع ولایت]] 76}}
  
  
سطر ۱۸: سطر ۲۲:
 
{{یا علی}}
 
{{یا علی}}
 
==ارجاعات==
 
==ارجاعات==
[[رده: منتخب 1402]]
+
[[رده: منتخب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۸

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

دو سه‌ روز به ماه‌ مبارک رمضان کار داریم، من به رفقا قول دادم که باید وداع کنیم؛ چون‌که این هفته، هفته آخر این ماه است؛ وداعی بکنیم. می‌خواهم وداع ولایت را به شما بگویم.

ما دو وداع داریم؛ تمام آقایان منبری وداع امام‌ حسین (علیه‌السلام) را می‌گویند؛ اما یک وداع است که من آن‌ را از کسی نشنیده‌ام. حالا القاء شده، می‌خواهم آن‌ را به شما بگویم. این وداع، وداعی است که اگر تفکّر داشته‌ باشید، تمام اشیاء آدم را می‌سوزاند. این‌چه وداعی است؟

بیشتر منبری‌ها می‌گویند: باعث کشته‌ شدن حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام)، غلاف شمشیر شد. من یک بچّه برادر داشتم، نجّاری می‌رفت. این سینه دستگاه ایستاده‌ بود، نئوپان فشار روی او آورد. ما او را به بیمارستان رساندیم، فوراً من گفتم بچّه را عمل کنید! بچّه را عمل کردند، وقتی شکمش را شکافتند، گفتند: تمام اشیاء این بچّه خُرد شده‌ است. زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) هم، آن فشار در، تمام اشیاء بدنش را خُرد کرد. چرا می‌گویید غلاف شمشیر زهرا (علیهاالسلام) را کشت؟! غلاف شمشیر درست‌ است؛ والله، بالله، دید ولایتم این‌ است: غلاف شمشیر به زهرا (علیهاالسلام) تیر خلاص زد؛ عمر «لعنةالله‌علیه»، حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) را کشت.

حالا وقتی‌که زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) غسل کرد و خوابید، گفت: فضّه! اگر مرا صدا زدی، جواب ندادم، علی را خبر کن! خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! گفت: امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) از در وارد شدند. گفتند: فضّه! مادرمان کجاست؟ گفت: مادرتان استراحت کرده‌ است. گفتند: مگر ما نمی‌دانیم که مادرمان از دنیا رفته‌ است؟! گفت: بروید پدرتان علی را خبر کنید! وقتی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را خبر کردند، دو مرتبه حضرت به زانو درآمد. امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) با آن قدرتی که داشت، درِ خبیر را از جا کَند، عمرو بن‌عَبدود را با یک ضربه کشت؛ حالا در مرگ زهرا (علیهاالسلام) به زانو درآمد، مرگ زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) یک عالمی را به زانو درآورد. حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) را کفن کرده‌ است، فرمود: حسن‌جان! حسین‌جان! بیایید با مادرتان زهرا (علیهاالسلام) وداع کنید! مگر این‌ها مُرده‌اند؟ تو مُرده‌ای که می‌گویی این‌ها مُرده هستند، ولایت در دلت مُرده‌ است. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قسم می‌خورَد، می‌گوید: زهرا دست‌هایش را درآورد. یک دستش را به گردن حسن، دست دیگر را به گردن حسین انداخت. جبرئیل در آسمان ندا داد: علی‌جان! عزیزان زهرا را بردار! ملائکه طاقت ندارند. این یک وداع است.

وداع دوم این‌ بود: حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) مو به مو مواظب حرف‌های امّ‌السّلمه بود. امّ‌السّلمه گفته‌ بود: زینب‌جان! تا زمانی‌که حسین درخواست پیراهن‌کهنه نکرد، بدان که برادرت زنده‌ است. تمام این مصیبت‌ها را زینب (علیهاالسلام) به دوش می‌کشید، قبول داشت، مواظب بود آن کلام را امام‌ حسین (علیه‌السلام) نیاید به او بگوید. یک‌ دفعه امام آمد و گفت: زینب! پیراهن‌ کهنه بیاور! زینب (علیهاالسلام) غَش کرد و افتاد. لشکر هم «هل من مبارز» می‌طلبد، امام‌ حسین (علیه‌السلام) دست ولایت بر قلب زینب (علیهاالسلام) گذاشت؛ زینب (علیهاالسلام) ولیّ‌ الله‌ الأعظم شد، امام تصرّف کرد. امام آن‌ است که به تمام خلقت تصرّف می‌کند، به چه تصرّف می‌کند؟ به قلب‌ها. امام فرمود: خواهرجان! شیطان صبرت را نبرد. حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) چشمانش را باز کرد و گفت: برادر! آن‌قدر صبر می‌کنم، تا صبر از دستم عاصی شود. امام فرمود: خواهرجان! باید در دروازه‌ کوفه و در شام خطبه بخوانی، آن‌جا دارند لعنت به پدرمان می‌کنند. پرچم معاویه را بِکَن و پرچم علی را نصب کن! قربان‌تان بروم! امام این‌ است: امام با تمام اهل‌ خیمه خداحافظی کرد. اوّل گفت: خواهر! خداحافظ! امّ‌کلثوم، خواهر! خداحافظ! تا حتّی گفت: فضّه! خداحافظ! امام‌ حسین (علیه‌السلام) با تمام این‌ها خداحافظی کرد. [۲]


فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه