منتخب: عید نوروز 2: تفاوت بین نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 1402' به 'رده: منتخب') |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | ||
==گفتار متقی{{ارجاع|تفکّر یا عمود نور (دقیقه ۴۸ و ۵۵) و گریه ولایت (دقیقه ۵۵)}}== | ==گفتار متقی{{ارجاع|تفکّر یا عمود نور (دقیقه ۴۸ و ۵۵) و گریه ولایت (دقیقه ۵۵)}}== | ||
+ | {{صوت منتخب|eyde-norooz-02}} | ||
{{درباره متقی|والله، بالله، دو شب است که نزدیک بود سکته کنم، باور کنید! بس که در فکر شما بودم. گفتم: خدایا! به من عیدی بده! به من بده که به اینها بدهم.}} ما باید در پیشگاه اقدس الهی، اوّل بگوییم: | {{درباره متقی|والله، بالله، دو شب است که نزدیک بود سکته کنم، باور کنید! بس که در فکر شما بودم. گفتم: خدایا! به من عیدی بده! به من بده که به اینها بدهم.}} ما باید در پیشگاه اقدس الهی، اوّل بگوییم: | ||
+ | |||
خدایا! حدّ را از گردن ما بردار! | خدایا! حدّ را از گردن ما بردار! | ||
+ | |||
امام زمان! ای آقا! ما را بپذیر! الآن امام زمانِ ما تویی، عزیز من! تمام نفَسهایی که عالم میکشد در قدرت توست. تو قدرت داری این کار را بکنی. | امام زمان! ای آقا! ما را بپذیر! الآن امام زمانِ ما تویی، عزیز من! تمام نفَسهایی که عالم میکشد در قدرت توست. تو قدرت داری این کار را بکنی. | ||
+ | |||
ای خدا! عنایت کن! حدّ را از گردن ما بردار! | ای خدا! عنایت کن! حدّ را از گردن ما بردار! | ||
+ | |||
امام زمان! ما را بپذیر! ما را در پناه خودت راه بده! | امام زمان! ما را بپذیر! ما را در پناه خودت راه بده! | ||
+ | |||
اگر آدم خودش را در پناه امام زمان {{عج}} راه داده بود، والله، بالله، ترک اولی نمیکرد. | اگر آدم خودش را در پناه امام زمان {{عج}} راه داده بود، والله، بالله، ترک اولی نمیکرد. | ||
− | رفقای عزیز! اگر امام زمان {{عج}} به شما راه بدهد، معصیت که نمیکنید، ترک اولی هم نمیکنید. گفتم: گناه مال لذّت است. وقتی تو لذّت از وجود مبارک امام زمان {{عج}} بردی، دیگر لذّتی نیست. گفتم: | + | |
+ | رفقای عزیز! اگر امام زمان {{عج}} به شما راه بدهد، معصیت که نمیکنید، ترک اولی هم نمیکنید. | ||
+ | |||
+ | گفتم: گناه مال لذّت است. وقتی تو لذّت از وجود مبارک امام زمان {{عج}} بردی، دیگر لذّتی نیست. گفتم: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
− | {{ب|آسوده خاطرم که در دامن تواَم|دامن نبینم که در دامنش | + | {{ب|آسوده خاطرم که در دامن تواَم|دامن نبینم که در دامنش رَوَم}} |
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
رفقای عزیز! اصلاً دامن نباید در دنیا ببینید، پایبند آن دامن میشوید. بیحیایی میشود، تو پایبند دامن هستی. هر جا میروی، یک رقم دامن میخری. تو کجا هستی که در دامن امام زمان {{عج}} باشی؟ تو پایبند دامن هستی. دامن نبینم که در دامنش بروم. دامن به غیر از دامن تو اشتباه بُوَد؛ چونکه دامن تو اتّصال به ماوراء بود. اگر تو، در دامن امام زمان {{عج}} باشی، اصلاً ماوراء را نمیخواهی. به دینم راست میگویم. | رفقای عزیز! اصلاً دامن نباید در دنیا ببینید، پایبند آن دامن میشوید. بیحیایی میشود، تو پایبند دامن هستی. هر جا میروی، یک رقم دامن میخری. تو کجا هستی که در دامن امام زمان {{عج}} باشی؟ تو پایبند دامن هستی. دامن نبینم که در دامنش بروم. دامن به غیر از دامن تو اشتباه بُوَد؛ چونکه دامن تو اتّصال به ماوراء بود. اگر تو، در دامن امام زمان {{عج}} باشی، اصلاً ماوراء را نمیخواهی. به دینم راست میگویم. | ||
− | {{درباره متقی|حالا که این حرفها را زدم، یک وقت دیدم، {{توضیح|حالا آدم چه اندازه بگوید؟ چطور بگوید که مِن بعد، بعضیها نگویند: حالا این هم ادّعا میکند.}} ندا آمد: ما تأیید کردیم. رفقای عزیز! والله، بالله، امام زمان {{عج}} شما را تأیید کرده است. اما همینطور که میگویم باشید. من اینها را که میگویم، دارم میگویم تأییدی خوب است؛ آقا تأیید کرد. تا گفت تأیید کردم، به وجود امام زمان، من گفتم این تأیید را خدا کرد؛ یعنی فوراً از گردن خودم بیرون انداختم. دیدم این به ریخت من نمیآید، گفتم: این تأیید را خدا کرد.}} بفرمایید! اینجور باید باشید! عجب عیدی داد! عجب عیدی داد! عزیزان من! | + | {{درباره متقی|حالا که این حرفها را زدم، یک وقت دیدم، {{توضیح|حالا آدم چه اندازه بگوید؟ چطور بگوید که مِن بعد، بعضیها نگویند: حالا این هم ادّعا میکند.}} ندا آمد: ما تأیید کردیم. رفقای عزیز! والله، بالله، امام زمان {{عج}} شما را تأیید کرده است. اما همینطور که میگویم باشید. من اینها را که میگویم، دارم میگویم تأییدی خوب است؛ آقا تأیید کرد. تا گفت تأیید کردم، به وجود امام زمان، من گفتم این تأیید را خدا کرد؛ یعنی فوراً از گردن خودم بیرون انداختم. دیدم این به ریخت من نمیآید، گفتم: این تأیید را خدا کرد.}} |
+ | بفرمایید! اینجور باید باشید! عجب عیدی داد! عجب عیدی داد! عزیزان من! | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
− | {{ب|دامن نبینم که در دامنش | + | {{ب|دامن نبینم که در دامنش رَوَم|دامن به غیر دامن تو بیمحتوا بُوَد}} |
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
سطر ۳۴: | سطر ۴۴: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
− | عید ما روزی بُوَد، آن مهدی موعود بیاید. آن روز، عید ماست؛ اما این عید را هم باید عید بگیریم. اصلاً ببین، چقدر | + | عید ما روزی بُوَد، آن مهدی موعود بیاید. آن روز، عید ماست؛ اما این عید را هم باید عید بگیریم. اصلاً ببین، چقدر شستوشو میشود. کسیکه یک سال فرشهایش را نَشُسته است، میشوید. خانهاش را جارو نکرده، جارو میکند. اصلاً یک نظافتی در این خانهها ایجاد میشود. این چه عیبی دارد؟ آخر، بعضیها کجسلیقه هستند. هر چیزی که ائمه {{علیهم}} گفتند، ما باید بگوییم، امام صادق {{علیه}} تأیید کرده است. فضول! تو چه کاره هستی که تأیید نمیکنی و حرف هم میزنی؟! تو از امام صادق {{علیه}}، فهمت بیشتر است؟! {{ارجاع|تفکّر یا عمود نور 78}} |
عزیزان! الآن نزدیک شب عید است، من نمیخواهم به شما بگویم، خدا میداند یک مراجعههایی که میشود، من فقط باید بسوزم، آن کفش ندارد، آن نمیدانم مانتو ندارد، آن فلان چیز ندارد، اینها هم رویشان به ما باز است. الحمد لله بعضیها هستند خب، کمک کردند، خدا یاریشان کند! نمیخواهم اسم بیاورم؛ اما الآن چهجور است؟ تو چطور اینجور هستی که نمیدانم سفره هفتسین درست میکنی؟! تو چه مسلمانی هستی؟! سفره هفتسین درست میکنی، هفتجور چیز میگذاری؛ آیا این است؟! این است ولایت؟! شرط ولایت این است که سفره هفتسین درستکنی؟ اگر هم پول نداری که سخاوت کنی، لااقل یکذرّه باید ناراحت باشی؛ اینکار را نکن! | عزیزان! الآن نزدیک شب عید است، من نمیخواهم به شما بگویم، خدا میداند یک مراجعههایی که میشود، من فقط باید بسوزم، آن کفش ندارد، آن نمیدانم مانتو ندارد، آن فلان چیز ندارد، اینها هم رویشان به ما باز است. الحمد لله بعضیها هستند خب، کمک کردند، خدا یاریشان کند! نمیخواهم اسم بیاورم؛ اما الآن چهجور است؟ تو چطور اینجور هستی که نمیدانم سفره هفتسین درست میکنی؟! تو چه مسلمانی هستی؟! سفره هفتسین درست میکنی، هفتجور چیز میگذاری؛ آیا این است؟! این است ولایت؟! شرط ولایت این است که سفره هفتسین درستکنی؟ اگر هم پول نداری که سخاوت کنی، لااقل یکذرّه باید ناراحت باشی؛ اینکار را نکن! | ||
سطر ۴۳: | سطر ۵۳: | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
− | + | ==ارجاعات== | |
− | [[رده: منتخب | + | [[رده: منتخب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۴
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
والله، بالله، دو شب است که نزدیک بود سکته کنم، باور کنید! بس که در فکر شما بودم. گفتم: خدایا! به من عیدی بده! به من بده که به اینها بدهم. ما باید در پیشگاه اقدس الهی، اوّل بگوییم:
خدایا! حدّ را از گردن ما بردار!
امام زمان! ای آقا! ما را بپذیر! الآن امام زمانِ ما تویی، عزیز من! تمام نفَسهایی که عالم میکشد در قدرت توست. تو قدرت داری این کار را بکنی.
ای خدا! عنایت کن! حدّ را از گردن ما بردار!
امام زمان! ما را بپذیر! ما را در پناه خودت راه بده!
اگر آدم خودش را در پناه امام زمان (عجلاللهفرجه) راه داده بود، والله، بالله، ترک اولی نمیکرد.
رفقای عزیز! اگر امام زمان (عجلاللهفرجه) به شما راه بدهد، معصیت که نمیکنید، ترک اولی هم نمیکنید.
گفتم: گناه مال لذّت است. وقتی تو لذّت از وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) بردی، دیگر لذّتی نیست. گفتم:
آسوده خاطرم که در دامن تواَم | دامن نبینم که در دامنش رَوَم |
رفقای عزیز! اصلاً دامن نباید در دنیا ببینید، پایبند آن دامن میشوید. بیحیایی میشود، تو پایبند دامن هستی. هر جا میروی، یک رقم دامن میخری. تو کجا هستی که در دامن امام زمان (عجلاللهفرجه) باشی؟ تو پایبند دامن هستی. دامن نبینم که در دامنش بروم. دامن به غیر از دامن تو اشتباه بُوَد؛ چونکه دامن تو اتّصال به ماوراء بود. اگر تو، در دامن امام زمان (عجلاللهفرجه) باشی، اصلاً ماوراء را نمیخواهی. به دینم راست میگویم.
حالا که این حرفها را زدم، یک وقت دیدم، (حالا آدم چه اندازه بگوید؟ چطور بگوید که مِن بعد، بعضیها نگویند: حالا این هم ادّعا میکند.) ندا آمد: ما تأیید کردیم. رفقای عزیز! والله، بالله، امام زمان (عجلاللهفرجه) شما را تأیید کرده است. اما همینطور که میگویم باشید. من اینها را که میگویم، دارم میگویم تأییدی خوب است؛ آقا تأیید کرد. تا گفت تأیید کردم، به وجود امام زمان، من گفتم این تأیید را خدا کرد؛ یعنی فوراً از گردن خودم بیرون انداختم. دیدم این به ریخت من نمیآید، گفتم: این تأیید را خدا کرد. بفرمایید! اینجور باید باشید! عجب عیدی داد! عجب عیدی داد! عزیزان من!
دامن نبینم که در دامنش رَوَم | دامن به غیر دامن تو بیمحتوا بُوَد |
هیچ محتوایی ندارد، هیچ نتیجهای ندارد.
حالا عید چطور است؟ ما باید همینطور که عید میگیریم، دنبال یک عید دیگر هم باشیم. متوجّهید؟ این عید که میگیرید، یک عید دیگر هم از خدا بخواهید! خدایا! الآن که امروز نوروز است و عید است، ما به آن عید هم برسیم.
عید ما روزی بُوَد، از مشرکین اسمی نباشد | عید ما روزی بُوَد از منافقین اسمی نباشد |
عید ما روزی بُوَد، آن مهدی موعود بیاید. آن روز، عید ماست؛ اما این عید را هم باید عید بگیریم. اصلاً ببین، چقدر شستوشو میشود. کسیکه یک سال فرشهایش را نَشُسته است، میشوید. خانهاش را جارو نکرده، جارو میکند. اصلاً یک نظافتی در این خانهها ایجاد میشود. این چه عیبی دارد؟ آخر، بعضیها کجسلیقه هستند. هر چیزی که ائمه (علیهمالسلام) گفتند، ما باید بگوییم، امام صادق (علیهالسلام) تأیید کرده است. فضول! تو چه کاره هستی که تأیید نمیکنی و حرف هم میزنی؟! تو از امام صادق (علیهالسلام)، فهمت بیشتر است؟! [۲]
عزیزان! الآن نزدیک شب عید است، من نمیخواهم به شما بگویم، خدا میداند یک مراجعههایی که میشود، من فقط باید بسوزم، آن کفش ندارد، آن نمیدانم مانتو ندارد، آن فلان چیز ندارد، اینها هم رویشان به ما باز است. الحمد لله بعضیها هستند خب، کمک کردند، خدا یاریشان کند! نمیخواهم اسم بیاورم؛ اما الآن چهجور است؟ تو چطور اینجور هستی که نمیدانم سفره هفتسین درست میکنی؟! تو چه مسلمانی هستی؟! سفره هفتسین درست میکنی، هفتجور چیز میگذاری؛ آیا این است؟! این است ولایت؟! شرط ولایت این است که سفره هفتسین درستکنی؟ اگر هم پول نداری که سخاوت کنی، لااقل یکذرّه باید ناراحت باشی؛ اینکار را نکن!
من از اوّل عمرم، شب عید برنج درست نکردم؛ بروید ببینید! الآن شاید بچّههایم اینجا باشند. یک چیز مختصر میخورم، حالا یک مرتبه اگر یکی مهمانم کرد، مقدّسی نمیکنم، اگر یکی مهمانم کند، میخورم، اگر یکی برایم تعارف هم بیاورد؛ میخورم؛ اما خودم درست نمیکنم، میگویم همینقدر من یک قدری چیز کنم که اگر کسی اینجور است، من آنجوری نباشم، اینکار را که میتوانی بکنی. [۳]