منتخب: سیزده رجب: تفاوت بین نسخهها
(تمیزکاری متن و اصلاح نیم فاصله) |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرتزهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرتزهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | ||
− | == | + | ==ظاهرشدن آقا امیرالمؤمنین در خانه خدا{{ارجاع|[[امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم]] 90 (دقیقه 9) و [[شناخت ولایت؛ این الرجبیون]] 76 (دقیقه 1 و 3)}}== |
{{صوت منتخب|13-rajab}} | {{صوت منتخب|13-rajab}} | ||
سطر ۱۵: | سطر ۱۵: | ||
حالا امیرالمؤمنین {{علیه}} را روی دست هر کسی میگذاشتند، چشمباز نمیکند. فاطمه بنتاسد {{علیها}} دارد غصه میخورد؛ غصه ولایت را میخورد، نه غصه بچهاش را، او آگاه است. چرا بچهام نمیبیند؟ تا اینکه او را روی دست پیامبر {{صلی}} گذاشتند، چشمش را باز کرد و فرمود: «السلام علیک یا رسولالله» حضرتعلی {{علیه}} چشمش را روی ولیّ خدا باز میکند، نه خلق. امیرالمؤمنین علی {{علیه}} نباید چشمش را بهدنیا باز کند؛ تا حتی به مکّه، چونکه مکّه مصنوعی است. مصنوعی یعنیچه؟ یعنی اینخانه درست شده؛ [چون خلق است،] مکّه در مقابل پیامبر {{صلی}} کسری دارد. ولایت باید به روی ولایت چشمش را باز کند. حالا امیرالمؤمنین علی {{علیه}} شروع کرد به خواندن تورات، زبور، انجیل و صُحُف؛ با اینکه علیالظاهر هنوز قرآن بر پیامبر {{صلی}} نازل نشدهاست. امیرالمؤمنین علی {{علیه}} میفرماید: «أنا قرآنالناطق». ببین، مؤمن چقدر شرافت دارد! حضرت شروع کرد به خواندن سوره مؤمنون تا آیه هجده. اول آیهای که میخوانَد، راجعبه مؤمنین است. «قد أفلح المؤمنون»: محققاً مؤمنان رستگارند؛ یعنی ترکاولی ندارند و نقش ولایتشان ثابت است؛ برای اینکه امیرالمؤمنین علی {{علیه}} دارند. چرا آیه مؤمنون را میخوانَد؟ چون مؤمن، پیرو امیرالمؤمنین علی {{علیه}} است؛ دارد میفرماید: من آنهایی را قبول دارم که مرا قبول دارند، مابقی فاسدند؛ با ظاهر شدنش در دنیا، سفارش اصحابش را میکند که اینها رستگارند. کسیکه رستگار است بدی ندارد. امیرالمؤمنین {{علیه}} دارد به کل خلقت میگوید: من علی هستم، من ولیّ هستم، من ایمان هستم، من دین هستم. من یک بچه عادی نیستم؛ قرآنی که به پیامبر {{صلی}} نازل نشده را دارم میخوانم، توراتی که آنزمان به موسی، انجیلی که به عیسی و زبوری که به داوود نازلشده را میخوانم، این کتب آسمانی چه زمانی به داوود و عیسی و موسی نازلشده؟ من الآن دارم آنها را میخوانم، من بودم که این کتب را به آن انبیاء تلقین کردم. ما داریم چه میگوییم؟ اگر علی {{علیه}} الآن دارد آنها را میخوانَد، تعجب نکن! مگر نمیگوید من با هر پیامبری در خفا آمدم و با پیامبر آخرالزمان {{صلی}} آشکار آمدم؟! اینهم روایتش که این حرف را از من قبول کنید؛ پس امیرالمؤمنین علی {{علیه}} بوده؛ در خانهخدا ظاهر شدهاست. {{ارجاع|کتاب [[افشای ولایت]] و [[شناخت ولایت؛ این الرجبیون]] 76}} | حالا امیرالمؤمنین {{علیه}} را روی دست هر کسی میگذاشتند، چشمباز نمیکند. فاطمه بنتاسد {{علیها}} دارد غصه میخورد؛ غصه ولایت را میخورد، نه غصه بچهاش را، او آگاه است. چرا بچهام نمیبیند؟ تا اینکه او را روی دست پیامبر {{صلی}} گذاشتند، چشمش را باز کرد و فرمود: «السلام علیک یا رسولالله» حضرتعلی {{علیه}} چشمش را روی ولیّ خدا باز میکند، نه خلق. امیرالمؤمنین علی {{علیه}} نباید چشمش را بهدنیا باز کند؛ تا حتی به مکّه، چونکه مکّه مصنوعی است. مصنوعی یعنیچه؟ یعنی اینخانه درست شده؛ [چون خلق است،] مکّه در مقابل پیامبر {{صلی}} کسری دارد. ولایت باید به روی ولایت چشمش را باز کند. حالا امیرالمؤمنین علی {{علیه}} شروع کرد به خواندن تورات، زبور، انجیل و صُحُف؛ با اینکه علیالظاهر هنوز قرآن بر پیامبر {{صلی}} نازل نشدهاست. امیرالمؤمنین علی {{علیه}} میفرماید: «أنا قرآنالناطق». ببین، مؤمن چقدر شرافت دارد! حضرت شروع کرد به خواندن سوره مؤمنون تا آیه هجده. اول آیهای که میخوانَد، راجعبه مؤمنین است. «قد أفلح المؤمنون»: محققاً مؤمنان رستگارند؛ یعنی ترکاولی ندارند و نقش ولایتشان ثابت است؛ برای اینکه امیرالمؤمنین علی {{علیه}} دارند. چرا آیه مؤمنون را میخوانَد؟ چون مؤمن، پیرو امیرالمؤمنین علی {{علیه}} است؛ دارد میفرماید: من آنهایی را قبول دارم که مرا قبول دارند، مابقی فاسدند؛ با ظاهر شدنش در دنیا، سفارش اصحابش را میکند که اینها رستگارند. کسیکه رستگار است بدی ندارد. امیرالمؤمنین {{علیه}} دارد به کل خلقت میگوید: من علی هستم، من ولیّ هستم، من ایمان هستم، من دین هستم. من یک بچه عادی نیستم؛ قرآنی که به پیامبر {{صلی}} نازل نشده را دارم میخوانم، توراتی که آنزمان به موسی، انجیلی که به عیسی و زبوری که به داوود نازلشده را میخوانم، این کتب آسمانی چه زمانی به داوود و عیسی و موسی نازلشده؟ من الآن دارم آنها را میخوانم، من بودم که این کتب را به آن انبیاء تلقین کردم. ما داریم چه میگوییم؟ اگر علی {{علیه}} الآن دارد آنها را میخوانَد، تعجب نکن! مگر نمیگوید من با هر پیامبری در خفا آمدم و با پیامبر آخرالزمان {{صلی}} آشکار آمدم؟! اینهم روایتش که این حرف را از من قبول کنید؛ پس امیرالمؤمنین علی {{علیه}} بوده؛ در خانهخدا ظاهر شدهاست. {{ارجاع|کتاب [[افشای ولایت]] و [[شناخت ولایت؛ این الرجبیون]] 76}} | ||
− | [[ | + | ==علی، باب خدا{{ارجاع|[[سیزده رجب 84]] (دقیقه ۱۰ و ۱۴) و [[سیزده رجب 92]] (دقیقه ۹)}}== |
+ | {{صوت منتخب|13-rajab-2}} | ||
+ | |||
+ | چیزی که به رفقایعزیز میخواهم بگویم، ایناست که اوّل تشکّر از قدمهای شما میکنم که اینجا تشریف آوردید. امیدوارم که قدمهایتان در صراط، نلرزد. من امروز عیدی خواستم، برای شما هم خواستم، امیدوارم عیدی ما اینباشد که خدای تبارک و تعالی علی {{علیه}} را به ما بدهد، علی {{علیه}} در دل شما باشد. اگر علی {{علیه}} را به تو داد، تمام خلقت را به تو دادهاست؛ اما اگر علی {{علیه}} نداشتهباشی، بیچارهای. بیشتر باسوادها میگویند: امروز امیرالمؤمنین {{علیه}} متولّد شد، بهدنیا آمد. نه! حضرت ظاهر شد. چرا ظاهر شد؟ امیرالمؤمنین علی {{علیه}} میفرماید: من با تمام انبیاء آمدم، با پیامبر آخرالزّمان {{صلی}} آشکارا آمدم؛ پس امیرالمؤمنین {{علیه}} بوده، حالا این چیست؟ اینهم درستاست، نمیخواهیم بگوییم نادرست است؛ اما خدا یک مقصدی داشته، مقصدش امیرالمؤمنین علی {{علیه}} است. | ||
+ | |||
+ | توجّه بفرمایید! خدای تبارک و تعالی آن روزی که به ابراهیم «خلیلالله» گفت: خانه را بساز! مقصد داشت؛ اگرنه شما از آن قدیمیها که با شتر میرفتند، بپرسید! اینخانه، یکجایی بود که فقط الاغ میتوانست آنجا برود. اینجوری نبود که! یک پیچ اینجوری داشت. ابراهیم گفت: خدایا! چهکسی اینجا میآید؟! خدا گفت: ابراهیم! ندا بده! ابراهیم یک ندا به تمام ذرّات داد. آنهایی که لبّیک گفتند، به مکّه میروند؛ پس خدا که اینخانه را ساخته، مقصد دارد. {{توضیح|شما هم که یکخانه میسازی، مقصد داری؛ اما عزیز من! با خون فقرا خانه نساز! با غش در معامله خانه نساز! اینخانه که میسازی، ببین چیست؟ دارد به تو چه میگوید؟ آجرهایش چه میگوید؟ سنگش چه میگوید؟ میگوید: چرا مال فقرا را اینجا آوردی و من را اسیر کردی؟! جواب خدا را چه میدهی؟!}} | ||
+ | |||
+ | رفقایعزیز! حرفهای من یکقدری تازه است، حرفهای من بهغیر از بعضی منبریهاست؛ یکوقت القای خداست. دلم میخواهد توجّه بفرمایید! حالا اینخانه را ساخته، به مریم میگوید: {{روایت|«اُخرُج!»}} اما به فاطمه بنتاسد میگوید: داخل شو! بعضیها مغزشان گنجشکی است، میگویند: ایشان غُلوّ میکند! غُلوّ یعنیچه؟ باباجانِ من! من هنوز جرأت نکردم که قدری وصف علی {{علیه}} را بکنم. امروز به حول و قوّه خدا، به کمک زهرایعزیز {{علیها}} میکنم. {{ارجاع|[[سیزده رجب 84]]}} حالا فاطمه بنتاسد {{علیها}} کنار کعبه حاضر شد. بعضیها میگویند: درد داشت، فاطمه درد نداشت؛ دارد میگوید: خدایا! مشکل مرا حلّ کن! | ||
+ | |||
+ | {{شعر}} | ||
+ | {{ب|متحیّرم چه خوانم|شَه مُلکِ لافتی را}} | ||
+ | {{پایان شعر}} | ||
+ | |||
+ | حالا متحیّر است، آخر چهکار کند؟ فوراً امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام» فرمود: مادرجان! غصّه نخور! مکان برایت درست میکنم؛ اشاره کرد، دیوار شکافتهشد. {{ارجاع|[[سیزده رجب 92]] و کتاب [[انتقاد؛ محبت امیرالمؤمنین، نجات بشریت]]}} الآن هم جایش هست. چهکسی به دیوار جان داد و گفت: برو آنطرف؟ مگر دیوار جان دارد که اینطرف برود و اینجا بیاید؟ مگر اتوماتیک است؟! آیا میفهمی یعنیچه؟ یعنی دارد بهدنیا، نه دنیا؛ به تمام خلقت، اعلام میکند: من که علی {{علیه}} هستم، از هیچدری داخل نمیروم، مگر از درِ خدا. ممکن بود که علی {{علیه}} از در داخل شود؛ اما آن در هم مسدود شد. سهروز همه مردم مکّه هیجان میکردند. مگر علی {{علیه}} از هر دری داخل میشود؟! دارد به تو هم میگوید: آقا! {{روایت|«أنا مدینةالعلم، علی بابُها»}} از این در بیا داخل! چرا از درِ خلق داخل میشوی؟ چرا از درِ هوا داخل میشوی؟ چرا از درِ هوس داخل میشوی؟ چرا از درِ فکر خودت داخل میشوی؟ از درِ علی {{علیه}} بیا! علی {{علیه}} از هیچ دری داخل نرفته، تو هم از درِ علی بیا! چرا از درِ خلق میروی؟ {{ارجاع|[[سیزده رجب 84]]}} | ||
+ | |||
+ | جبرئیل هم از این در باید بیاید. رفقا! اگر از درِ دیگر بروید، به شما میگوید آی دزد! اگر از دیوار خانه شما بیایند بالا، میگویید: آی دزد! باید از درِ علی {{علیه}} بروی! جبرئیل از درِ علی {{علیه}} میرود. اگر صد دفعه، هزار دفعه به پیامبر {{صلی}} نازل میشد، دو هزار دفعه به علی {{علیه}} نازل میشد. من نمیدانم این علی {{علیه}} چیست؟! چهجور است که مردم نمیخواهند او را قبول کنند؟! {{ارجاع|[[نبوت باید در اختیار ولایت باشد]] 84}} | ||
+ | |||
+ | ==علی، کفواً احد{{ارجاع|تمام انبیا مبلغ ولایتاند (دقیقه ۱۷) و [[رمضان 94]] (دقیقه ۵)}}== | ||
+ | {{صوت منتخب|13-rajab-3}} | ||
+ | |||
+ | فاطمه بنتاسد سهروز در خانهخدا رفت. حالا چهکار کرد؟ نورفشانی میکند، مگر آنها مثل زنان ما هستند؟ به تمام آیات قرآن! دارد نورفشانی میکند. سهروز در خانه است، حالا تمام مکّه متحیّرند. کعبه دیگر در ندارد، آن در هم که داشت، بستهشد. ببین به شما چه میگویم؟ این مطلب را کسی هنوز نگفته، آن در هم بستهشد. رفتند که در خانهخدا بروند، دیدند در بستهاست. {{ارجاع|[[سیزده رجب 92]]}} حالا این مطلب را میخواستم به شما بگویم: امیرالمؤمنین {{علیه}} وقتی پا به خانهخدا؛ یعنی کعبه گذاشت، مردم یکطوری شدند که بُهتزده شدند؛ وگرنه فاطمه بنتاسد را میکشتند. مگر امامحسین {{علیه}} نیست که گفتند هشتم ذیالحجّه پشت به خانهخدا کرده، او را کشتند. حالا فاطمه در خانه خدا آمدهاست و آنها هم که امام را نور نمیدانند، امام را جسم میدانند. وقتی امیرالمؤمنین {{علیه}} بهدنیا آمد، همه مردم مکّه بُهتزده شدند؛ وگرنه فاطمه بنتاسد را میکشتند. چرا؟ چون حکماء و علماء و دانشمندانِ آنزمان، حکم را میفهمند، ولی امر را نمیفهمند. آنها حکم بیعلی را میدانند. والله! با حکم نمیشود به بهشت رفت، با امر میشود به بهشت رفت. علی {{علیه}} امر خداست. چرا توجّه ندارید؟ {{ارجاع|تمام انبیاء مبلّغ ولایتند 79}} | ||
+ | |||
+ | خدایا! شاهد باش که نمیخواهم به سلمان جسارت کنم؛ میخواهم شما را آگاه کنم که آنقدر ولایت سطحش بالاست! کسیکه دربارهاش میگوید: {{روایت|«سلمانُ مِنّا أهلالبیت»}} کشش واقعیّت ولایت را ندارد! وقتی طناب گردن امیرالمؤمنین {{علیه}} انداختند، سلمان یکدفعه نگاه کرد، دید این هماناست که خورشید را برگردانده؛ امّا الآن طناب گردنش انداختند؟ مگر خورشید همیناست که تو میبینی؟! صدها هزاران کُرات است! خورشیدِ تمامِ کُرات را برگردانده! عَمرو بن عَبدود که مطابق هزار سوار بود، در مقابل امیرالمؤمنین {{علیه}} بیچاره شد! هفتقلعه خیبر که بههم اتّصال بودند را رویهم ریخت! سلمان یکذرّه رفت حرفی بزند، گردنش تا آخر عمرش زخم شد. یکذرّه تزلزل داشت که امیرالمؤمنین {{علیه}} که هستیِ تمام خلقت بهوجود اوست، چرا اینطوری طناب گردنش انداختهاند و او را میکِشند؟! آن طنابی که گردن علی {{علیه}} است، امر خداست. سلمان شجاعت علی {{علیه}} را دید، نه اطاعتش را! اطاعت امام را دیدن خیلی مشکل است؛ مگر اینکه خودش در قلب شما جلوه کند! امیرالمؤمنین {{علیه}} همینطور که طناب گردنش است، میگوید: {{روایت|«رِضاً برضائک، تسلیماً بأمرک»}} امامحسین {{علیه}} هم همینطور است؛ وقتی در قتلهگاه افتاده، شخصی گفت بروم ببینم مبادا حسین {{علیه}} نفرین کند و دنیا بههم بخورد! تا آمد، دید میگوید: {{روایت|«رِضاً برضائک، تسلیماً بأمرک»}} خدایا! امرت را اطاعت کردم. {{ارجاع|کتاب [[حضرتزهرا]]}} | ||
+ | |||
+ | من میخواهم معلوم کنم ایننیست که شما علی! علی! میکنی، علی {{علیه}} را میشناسی! خودِ سلمان هم راجع به علی {{علیه}} شناسایی ماورایی ندارد. نمیتواند، نمیشود داشتهباشد مگر خدا. حالا شما میخواهید شناخت ماورایی داشتهباشید، چهجور بشوید؟ چطور بشود که آنرا داشتهباشید؟ همین است که خدا میگوید: اگر سخی باشی، من صفاتم را به تو میدهم. صفات خدا، شناسایی امیرالمؤمنین {{علیه}} است. حالا چطور بشود که شناسایی امیرالمؤمنین {{علیه}} داشتهباشی؟ یعنی در وجود شما این باشد، من در وجودم همین است، {{توضیح|قسم حضرتعباس هم میخورم، به قرآن و خدا هم قسم میخورم:}} صد و بیست و چهار هزار پیامبر را میبینی، ملائکهها، آسمان، تمام خلقت را میبینی، بدان که تمام دستشان پیش علی {{علیه}} دراز است، علیشناختن یعنی این. هیچکس توان ندارد که مستقلّ باشد، همه دستشان پیش امیرالمؤمنین علی {{علیه}} دراز است، حالا او را قبول داری؛ کفواً احد یعنی این. كفواً احد یعنی تمام خلقت دستشان پیش علی {{علیه}} دراز است. چرا؟ خدا گفت: «بهعزّت و جلالم! اگر امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را نخواهی، عبادت انس و جنّ کنی، تو را با صورت در جهنّم میاندازم»؛ پس تمام انس و جنّ باید او را قبول داشتهباشند و من میگویم دستشان پیش علی {{علیه}} دراز است. هیچکس در دنیا این حرف را نزدهاست. | ||
+ | |||
+ | {{روایت|«وَحدَه وحده أنجَز وَعدَه نَصَرَ عَبدَه عَزَّ جُنده فَلَه المُلک و لَه الحَمد»}} آن کسیکه جان به او میدهد، تمام مالکالمُلک دستش است، این حرف را میزند و تعریف علی {{علیه}} را میکند، تمام اینها در مقابل علی {{علیه}} شکست دارند. اگر علی {{علیه}} را قبول داری، شکستناپذیر هستی، خود پیامبر {{صلی}} هم میگوید: «یا علی! من در دنیا و آخرت به تو احتیاج دارم.» | ||
+ | |||
+ | من هر روز یک دور تسبیح {{آیه|یا لا إله إلّا أنت سبحانک إنّی کُنتُ مِن الظّالمین|سوره=21|آیه=87}} میگویم. بعد میگویم: خدایا! همه مردم ایندنیا، غیر علی {{علیه}} میگویند، تو خودت ما را نجات بده! آنهایی که با تو نیستند و راجعِ علی {{علیه}} وسوسه میکنند را از ما دور کن! آنهایی که با تو هستند و علی {{علیه}} را به ما نزدیک میکنند، به ما نزدیک کن! {{ارجاع|[[رمضان 94]]}} | ||
+ | |||
+ | ==امر پیامبر، رحمت برای تمام عالم{{ارجاع|۱۳ رجب ۷۸ (دقیقه ۳۰)}}== | ||
+ | {{صوت منتخب|13-rajab-4}} | ||
+ | |||
+ | رفقایعزیز! میخواهم به شما عیدی بدهم، ببینم شما چه عیدی به من میدهید؟ عیدیدادنِ شما به من، من که چیزی از شما نمیخواهم، فقط وجود شما را میخواهم؛ یعنی به این حرفها یقین کنید؛ این عیدی شما به من است؛ اما عیدی من به شما: ببینید چه میگویم؟ خیلی توجّه بفرمایید! گفتیم که راجع به پیامبر اکرم «صلواتالله و سلام علیه» میفرماید {{روایت|«رحمةٌ لِلعالمین»}}، این درست است، وجود مبارک پیامبر {{صلی}} خیلی رحمت است؛ امّا رحمتی که تمام عالَم را میگیرد، امرش است. تمام عالَم، همه باید از چه چیزی استفاده کنند؟ از امرش. حالا که از امر پیامبر {{صلی}} استفاده کردند، این برایشان رحمت میشود. از اینجا هم اگر بخواهید خوب متوجّه بشوید، این دو سه نفر که از امر پیامبر {{صلی}} استفاده نکردند، اهلآتش شدند؛ پس وجود پیامبر {{صلی}} خیلی ارزنده است، | ||
+ | |||
+ | عیدی که میخواهم به شما بدهم، ایناست: مگر امر پیامبر {{صلی}}، امر خدا نیست؟ گفتیم {{روایت|«رحمةٌ لِلعالمین»}} است. حالا تو باید چهکار کنی؟ باید امر را اطاعت کنی. حالا که امر را داری اطاعت میکنی، چه هستی؟ تو شامل رحمت هستی، تو پرچم رحمت دستت است، تو پیش امیرالمؤمنین علی {{علیه}} هستی، پیش امامزمان {{عج}} هستی، پیش پیامبر {{صلی}} هستی؛ تا وقتیکه امر را اطاعت میکنی. پیامبر {{صلی}} هم پیش توست؛ یعنی تا زمانیکه امر پیش توست، پیش آنها هستی، اتّصال به امر هستی. از امام صادق {{علیه}} سؤال میکنند که آیا مؤمن گناه میکند؟ فرمود: بله! از ما قطع میشود و گناه میکند؛ این روایت یعنیچه؟ مؤمن از چه چیزی قطع میشود؟ از رحمت قطع میشود، از ولایت قطع میشود و گناه میکند. آیا این مطلب، عیدی هست یا نه؟ | ||
+ | |||
+ | عزیز من! قربانت بروم! مگر امام صادق {{علیه}} به آن شخصی که تقاضای بهشت کرد، نفرمود تو الآن توی بهشت هستی؟ فرمود: پیش ما هستی. قبلاً گفتیم که بهشت یک مهمانخانه است، حالا که اینجوری بودی، آنجا مهمانت میکند، الآن هم داریم میگوییم: وقتی امر را اطاعت میکنی، تو پیش آنها هستی. تو که اینهمه انتظار امامزمان {{عج}} را داری؛ امام زمان {{عج}} امرش است، حالا که امامزمان {{عج}} امرش است، این امر هم دست توست؛ تو پیشش هستی. آنها که چندینسال به ظاهر پیش پیامبر {{صلی}} و ائمهطاهرین {{علیهم}} بودند، اهلجهنّم شدند؛ چونکه امر دستشان نبود. من هم همینجور هستم. ما شعار ولایت میدهیم، با همان شعار هم محشور میشویم. | ||
+ | |||
+ | عزیزان من! شما باید پرچم امر دستتان باشد! یک ذرّه تزلزل داشتهباشید، کمتان میگذارند؛ نباید هیچتزلزلی دربارهی ولایت داشتهباشید. ما باید تمام این خلقت را تصدیق کنیم. خدا میگوید: علی! پیامبر {{صلی}} میگوید: علی! زهرایعزیز {{علیها}} میگوید: علی! حسین {{علیه}} میگوید: علی! حسن {{علیه}} میگوید: علی! امام زمان {{عج}} میگوید: علی! دوازدهامام، چهاردهمعصوم {{علیهم}} میگویند: علی! آسمان میگوید: علی! زمین میگوید: علی! اشیاء میگوید: علی! شجرهها میگوید: علی! تمام درختها میگوید: علی! ستارههایآسمان میگوید: علی! کُرات میگوید: علی! زنگ درِ بهشت علی {{علیه}} است، ای نامسلمان! چرا تو چیز دیگر میگویی؟! چرا حرف دیگر میزنی؟! والله! این زبانی که علی {{علیه}} میگوید، چیز دیگر نباید بگویی؛ آنوقت تو ولایت داری؛ ولایت یعنی این. | ||
+ | |||
+ | چرا باور نمیکنید؟! روایت و حدیث را که باید قبول کنید! مگر ریگ ذکر نمیگوید؟ مگر درخت ذکر نمیگوید؟ مگر آسمان ذکر نمیگوید؟ مگر بهشت ذکر نمیگوید؟ مگر ستارهها ذکر نمیگویند؟ مگر تمام اشیاء ذکر نمیگویند؟ {{ارجاع| {{آیه|تُسبّح لَه السَّماواتُ السَبعُ و الأرضُ و مَن فیهنّ و إن مِن شَیءٍ إلّا یُسبّحُ بِحمدهِ و لکن لاتَفقَهون تَسبیحَهُم: آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانیکه در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند و هر موجودی تسبیح و حمد او را میگوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید.|سوره=17|آیه=44}} }} گفتم که تمام خلقت میگوید {{روایت|«سبحانالله»}} حالا امیرالمؤمنین علی {{علیه}} میگوید: {{روایت|«أنا ذکرالله»}} ذکر خدا من هستم! تمام خلقت در مقابل علی {{علیه}} فروریزان میشوند. خاضع و خاشع هستند، ولایت یعنی این! حالا تو برو حرف دنیا و غیر ولایت بزن و دنبال خلق برو! | ||
+ | |||
+ | عزیز من! ولایت به تو داده، باید به آن یقین بکنی! آن ولایت در قلبت رشد میکند، اینقدر رشد میکند که دیگر جای دیگری نیست. چرا میگوید که ما درختطوبی را از ولایت خلق کردیم، بهشت را از آن خلق کردیم؟ باباجان من! درختطوبی توی دل توست، باید رشد کند؛ شاخههایش توی دل کسی دیگر بیاید. تو تزلزل داری، این درخت توی دل منِ بدبخت رشد نکرده. باید این درختی که خدا توی دلِ تو گذاشته، ولایت رشد کند؛ مانند درختطوبی که هر شاخهاش توی قصر یک مؤمن است، تو هم باید این شاخههای دلت، کلامت، نَفَست، عقیدهات، احسانت به مؤمن باشد نه به غیر مؤمن! آیا متوجّه شدیم که ولایت یعنیچه؟ همینطور بگو علی! | ||
+ | |||
+ | عزیز من! اگر گفتم که شما باید یتیم آلمحمّد {{صلی}} بشوی، معنیاش یعنی این؛ یعنی ای خلقت! ما هم مثل شما هستیم، همینجور که شما مطیع علی {{علیه}} هستید، ما هم هستیم. {{روایت|«أنا ذکرالله»}} باید اینجور بشویم! حالا ما زیادترش را توقّع نداریم. فردایقیامت که ما را میآورند، میبینیم درخت گفته علی! کوه گفته علی! دریا گفته علی! ستاره گفته علی! ریگ گفته علی! تمام این خلقت گفته علی! اما ما نگفتهایم، ما چیز دیگر گفتهایم! آنوقت چه بر سر ما میآید؟! آیا عقیده به ماوراء دارید؟ آیا عقیده به آخرت دارید؟ آیا عقیده به میزان دارید؟! آیا عقیده به محاکمه خدا دارید؟! | ||
+ | |||
+ | خدایا! عاقبتتان را بهخیر کن! | ||
+ | |||
+ | خدایا! یقین ما را زیاد کن! | ||
+ | |||
+ | امیرالمؤمنین! قربانت بروم. رسولالله! تو خیلی علی {{علیه}} را میخواهی، به ما عیدی بده! رسولالله! خود علی {{علیه}} را به ما بده! اگر تو علی {{علیه}} را به ما دادی، همه خلقت را به ما دادی. بیا تو را بهحقّ علی، بهحقّ دخترت زهرا، کمِ ما جمعیّت نگذار! | ||
+ | |||
+ | خدایا! آفتاب محشر بهسر اینها نتابد! خدایا! آفتاب محشر بر سر اینها خنک بشود! | ||
+ | |||
+ | خدایا! اینها را به علی {{علیه}} اتّصال کن! | ||
+ | |||
+ | خدایا! علی {{علیه}} را به ما بده! | ||
+ | |||
+ | خدایا! اگر علی {{علیه}} را به ما دادی، همه خلقتها را به ما دادی. | ||
+ | |||
+ | خدایا! دوباره میگویم علی {{علیه}} را به ما بده! | ||
+ | |||
+ | خدایا! بیا دعای ما را مستجاب کن! {{ارجاع|سیزدهرجب 85}} | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
− | + | ==ارجاعات== | |
− | [[رده: منتخب | + | [[رده: منتخب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۳:۰۳
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
محتویات
ظاهرشدن آقا امیرالمؤمنین در خانه خدا[۱]
ما باید امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را از مصداقهای ظاهری که در دنیا افشاء شده، قدری ظاهرش را بشناسیم، حقیقت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را بهغیر از خداوند به خدا قسم! هیچکس نمیشناسد. از اینجا میخواهم شروع کنم که حرف من ایناست: خدای تبارک و تعالی «لمیلد و لمیولد و لمیکن له کفواً أحد» است؛ اما علی (علیهالسلام) «أحد» است. هیچکس مانند امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نیست، تمام خلقت در مقابل او فلج است؛ اما تمامشان باید بگویند علی! تمام این خلقت در مقابل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) باید قبولی داشتهباشند، تمام کسری دارند؛ اما فقط خودِ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مقابل خدا کسری دارد. ما نمیگوییم که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خداست؛ اما از خدا هم جدا نیست؛ چونکه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) مقصد خداست. کیست که خدا دربارهاش بگوید اگر او را قبول نداشتهباشی، عبادت انس و جنّ را بکنی، قبولت ندارم؟ خدا خوب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را معرفی کردهاست!
حالا میخواهیم قضایای ظاهر شدن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را نقل کنیم. عزیز من! شما حسابش را بکن، خدا به مریم گفت: «اُخرُج»: برو بیرون! حالا مریم از خانهخدا بیرون رفته، قبلاً در محل عبادتش غذا و مائده آسمانی برایش میآمد؛ حالا گفت: خدایا! این بچهای که بهمن دادی؛ یعنی عیسی آیات است، خودت گفتی؛ حالا من بروم بیرون؟ گفت: برو پایین آن درخت، تکانش بده! درختی بود، خشک بود و خرما داد، تکان داد، خرما ریخت و آنرا خورد. گفت: ای مریم! قبلاً دربست حواست پیش من بود؛ اما الآن حواست پیش بچهات رفت! کجا حواستان پیش بچههایتان میرود؟! آنوقت «اُخرُج» میشوید! بچهات را بخواه! من نمیگویم او را نخواه! اما بچهات خدا را بخواهد، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را بخواهد؛ آنوقت او را بخواه! اهلیت داشتهباشد.
روایتی داریم که فاطمه بنتاسد در مقابل خانهخدا گفت: خدایا! درد را بر من آسان کن! نه اینکه درد زایمان باشد، میگوید: درد را بر من آسان کن؛ یعنی گفت: خدایا، مشکل مرا حل کن! من الآن در خانه تو هستم. فوراً دیوار کعبه شکافتهشد. فاطمه وارد خانهخدا شد، دیوار کعبه اتوماتیکوار بستهشد. اصلاً در تمام خلقت بابی بهغیر از باب علی (علیهالسلام) نیست. چرا فاطمه بنتاسد از درِ کعبه وارد خانه نشد؟ چرا دیوار شکافتهشد؟ چون آن در، درِ مردمی است؛ یعنی دری است که تمام مردم و مشرکان از آن در وارد میشوند. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از درِ مردمی وارد نشد؛ چونکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خودش باب است. «أنا مدینةالعلم و علیٌ بابها» در تمام فضای مکّه پیچید که فاطمه بنتاسد داخل خانهخدا شدهاست. حالا خانهخدا زایشگاه علی (علیهالسلام) شد، نه اینکه علی (علیهالسلام) نبوده، علی (علیهالسلام) نور خداست، در خانهخدا ظاهر گشت. مردم همه جمع شدند و یکدفعه دیوار کعبه شکافتهشد. مردم دیدند که فاطمه بنتاسد با فرزندی روی دستش، از خانهخدا بیرون آمد. فاطمه فرزندش را به ابوطالب داد و گفت: نامی برای این فرزند بگذار. ابوطالب گفت: اسمش را باید پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بگذارد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم فرمود: من در نامگذاری او بر خداوند پیشی نمیگیرم. اسم این فرزند را باید خدا بگذارد؛ چون مافوقِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خداست. همه متحیّر بودند که ناگهان دیدند لوحی میان زمین و آسمان ظاهر شد. در آن لوح نوشتهبود: خدا گفته که من «علی أعلی» هستم، اسم این فرزند را «علی» بگذار! کیست که اسمش را اینطوری بگذارند؟! وای به حال شما مردم آخرالزمان که اسمهای تجددی روی بچههایتان میگذارید! خدا اسم خودش را روی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گذاشت. این مختص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است؛ یعنی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در اسم، با خدا مشترک است. «اسمُ الله» علی (علیهالسلام) است. این لوح، نقش علی (علیهالسلام) را دارد. از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ یعنی خدا میگوید من علی (علیهالسلام) دارم؛ چون هر کسی علیِ مرا نخواهد، عبادت جنّ و انس کند، او را با صورت در جهنم میاندازم. [۲]
حالا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را روی دست هر کسی میگذاشتند، چشمباز نمیکند. فاطمه بنتاسد (علیهاالسلام) دارد غصه میخورد؛ غصه ولایت را میخورد، نه غصه بچهاش را، او آگاه است. چرا بچهام نمیبیند؟ تا اینکه او را روی دست پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گذاشتند، چشمش را باز کرد و فرمود: «السلام علیک یا رسولالله» حضرتعلی (علیهالسلام) چشمش را روی ولیّ خدا باز میکند، نه خلق. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نباید چشمش را بهدنیا باز کند؛ تا حتی به مکّه، چونکه مکّه مصنوعی است. مصنوعی یعنیچه؟ یعنی اینخانه درست شده؛ [چون خلق است،] مکّه در مقابل پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کسری دارد. ولایت باید به روی ولایت چشمش را باز کند. حالا امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) شروع کرد به خواندن تورات، زبور، انجیل و صُحُف؛ با اینکه علیالظاهر هنوز قرآن بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازل نشدهاست. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرماید: «أنا قرآنالناطق». ببین، مؤمن چقدر شرافت دارد! حضرت شروع کرد به خواندن سوره مؤمنون تا آیه هجده. اول آیهای که میخوانَد، راجعبه مؤمنین است. «قد أفلح المؤمنون»: محققاً مؤمنان رستگارند؛ یعنی ترکاولی ندارند و نقش ولایتشان ثابت است؛ برای اینکه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دارند. چرا آیه مؤمنون را میخوانَد؟ چون مؤمن، پیرو امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است؛ دارد میفرماید: من آنهایی را قبول دارم که مرا قبول دارند، مابقی فاسدند؛ با ظاهر شدنش در دنیا، سفارش اصحابش را میکند که اینها رستگارند. کسیکه رستگار است بدی ندارد. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دارد به کل خلقت میگوید: من علی هستم، من ولیّ هستم، من ایمان هستم، من دین هستم. من یک بچه عادی نیستم؛ قرآنی که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازل نشده را دارم میخوانم، توراتی که آنزمان به موسی، انجیلی که به عیسی و زبوری که به داوود نازلشده را میخوانم، این کتب آسمانی چه زمانی به داوود و عیسی و موسی نازلشده؟ من الآن دارم آنها را میخوانم، من بودم که این کتب را به آن انبیاء تلقین کردم. ما داریم چه میگوییم؟ اگر علی (علیهالسلام) الآن دارد آنها را میخوانَد، تعجب نکن! مگر نمیگوید من با هر پیامبری در خفا آمدم و با پیامبر آخرالزمان (صلیاللهعلیهوآله) آشکار آمدم؟! اینهم روایتش که این حرف را از من قبول کنید؛ پس امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بوده؛ در خانهخدا ظاهر شدهاست. [۳]
علی، باب خدا[۴]
چیزی که به رفقایعزیز میخواهم بگویم، ایناست که اوّل تشکّر از قدمهای شما میکنم که اینجا تشریف آوردید. امیدوارم که قدمهایتان در صراط، نلرزد. من امروز عیدی خواستم، برای شما هم خواستم، امیدوارم عیدی ما اینباشد که خدای تبارک و تعالی علی (علیهالسلام) را به ما بدهد، علی (علیهالسلام) در دل شما باشد. اگر علی (علیهالسلام) را به تو داد، تمام خلقت را به تو دادهاست؛ اما اگر علی (علیهالسلام) نداشتهباشی، بیچارهای. بیشتر باسوادها میگویند: امروز امیرالمؤمنین (علیهالسلام) متولّد شد، بهدنیا آمد. نه! حضرت ظاهر شد. چرا ظاهر شد؟ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرماید: من با تمام انبیاء آمدم، با پیامبر آخرالزّمان (صلیاللهعلیهوآله) آشکارا آمدم؛ پس امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بوده، حالا این چیست؟ اینهم درستاست، نمیخواهیم بگوییم نادرست است؛ اما خدا یک مقصدی داشته، مقصدش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است.
توجّه بفرمایید! خدای تبارک و تعالی آن روزی که به ابراهیم «خلیلالله» گفت: خانه را بساز! مقصد داشت؛ اگرنه شما از آن قدیمیها که با شتر میرفتند، بپرسید! اینخانه، یکجایی بود که فقط الاغ میتوانست آنجا برود. اینجوری نبود که! یک پیچ اینجوری داشت. ابراهیم گفت: خدایا! چهکسی اینجا میآید؟! خدا گفت: ابراهیم! ندا بده! ابراهیم یک ندا به تمام ذرّات داد. آنهایی که لبّیک گفتند، به مکّه میروند؛ پس خدا که اینخانه را ساخته، مقصد دارد. (شما هم که یکخانه میسازی، مقصد داری؛ اما عزیز من! با خون فقرا خانه نساز! با غش در معامله خانه نساز! اینخانه که میسازی، ببین چیست؟ دارد به تو چه میگوید؟ آجرهایش چه میگوید؟ سنگش چه میگوید؟ میگوید: چرا مال فقرا را اینجا آوردی و من را اسیر کردی؟! جواب خدا را چه میدهی؟!)
رفقایعزیز! حرفهای من یکقدری تازه است، حرفهای من بهغیر از بعضی منبریهاست؛ یکوقت القای خداست. دلم میخواهد توجّه بفرمایید! حالا اینخانه را ساخته، به مریم میگوید: «اُخرُج!» اما به فاطمه بنتاسد میگوید: داخل شو! بعضیها مغزشان گنجشکی است، میگویند: ایشان غُلوّ میکند! غُلوّ یعنیچه؟ باباجانِ من! من هنوز جرأت نکردم که قدری وصف علی (علیهالسلام) را بکنم. امروز به حول و قوّه خدا، به کمک زهرایعزیز (علیهاالسلام) میکنم. [۵] حالا فاطمه بنتاسد (علیهاالسلام) کنار کعبه حاضر شد. بعضیها میگویند: درد داشت، فاطمه درد نداشت؛ دارد میگوید: خدایا! مشکل مرا حلّ کن!
متحیّرم چه خوانم | شَه مُلکِ لافتی را |
حالا متحیّر است، آخر چهکار کند؟ فوراً امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام» فرمود: مادرجان! غصّه نخور! مکان برایت درست میکنم؛ اشاره کرد، دیوار شکافتهشد. [۶] الآن هم جایش هست. چهکسی به دیوار جان داد و گفت: برو آنطرف؟ مگر دیوار جان دارد که اینطرف برود و اینجا بیاید؟ مگر اتوماتیک است؟! آیا میفهمی یعنیچه؟ یعنی دارد بهدنیا، نه دنیا؛ به تمام خلقت، اعلام میکند: من که علی (علیهالسلام) هستم، از هیچدری داخل نمیروم، مگر از درِ خدا. ممکن بود که علی (علیهالسلام) از در داخل شود؛ اما آن در هم مسدود شد. سهروز همه مردم مکّه هیجان میکردند. مگر علی (علیهالسلام) از هر دری داخل میشود؟! دارد به تو هم میگوید: آقا! «أنا مدینةالعلم، علی بابُها» از این در بیا داخل! چرا از درِ خلق داخل میشوی؟ چرا از درِ هوا داخل میشوی؟ چرا از درِ هوس داخل میشوی؟ چرا از درِ فکر خودت داخل میشوی؟ از درِ علی (علیهالسلام) بیا! علی (علیهالسلام) از هیچ دری داخل نرفته، تو هم از درِ علی بیا! چرا از درِ خلق میروی؟ [۵]
جبرئیل هم از این در باید بیاید. رفقا! اگر از درِ دیگر بروید، به شما میگوید آی دزد! اگر از دیوار خانه شما بیایند بالا، میگویید: آی دزد! باید از درِ علی (علیهالسلام) بروی! جبرئیل از درِ علی (علیهالسلام) میرود. اگر صد دفعه، هزار دفعه به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازل میشد، دو هزار دفعه به علی (علیهالسلام) نازل میشد. من نمیدانم این علی (علیهالسلام) چیست؟! چهجور است که مردم نمیخواهند او را قبول کنند؟! [۷]
علی، کفواً احد[۸]
فاطمه بنتاسد سهروز در خانهخدا رفت. حالا چهکار کرد؟ نورفشانی میکند، مگر آنها مثل زنان ما هستند؟ به تمام آیات قرآن! دارد نورفشانی میکند. سهروز در خانه است، حالا تمام مکّه متحیّرند. کعبه دیگر در ندارد، آن در هم که داشت، بستهشد. ببین به شما چه میگویم؟ این مطلب را کسی هنوز نگفته، آن در هم بستهشد. رفتند که در خانهخدا بروند، دیدند در بستهاست. [۹] حالا این مطلب را میخواستم به شما بگویم: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وقتی پا به خانهخدا؛ یعنی کعبه گذاشت، مردم یکطوری شدند که بُهتزده شدند؛ وگرنه فاطمه بنتاسد را میکشتند. مگر امامحسین (علیهالسلام) نیست که گفتند هشتم ذیالحجّه پشت به خانهخدا کرده، او را کشتند. حالا فاطمه در خانه خدا آمدهاست و آنها هم که امام را نور نمیدانند، امام را جسم میدانند. وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بهدنیا آمد، همه مردم مکّه بُهتزده شدند؛ وگرنه فاطمه بنتاسد را میکشتند. چرا؟ چون حکماء و علماء و دانشمندانِ آنزمان، حکم را میفهمند، ولی امر را نمیفهمند. آنها حکم بیعلی را میدانند. والله! با حکم نمیشود به بهشت رفت، با امر میشود به بهشت رفت. علی (علیهالسلام) امر خداست. چرا توجّه ندارید؟ [۱۰]
خدایا! شاهد باش که نمیخواهم به سلمان جسارت کنم؛ میخواهم شما را آگاه کنم که آنقدر ولایت سطحش بالاست! کسیکه دربارهاش میگوید: «سلمانُ مِنّا أهلالبیت» کشش واقعیّت ولایت را ندارد! وقتی طناب گردن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) انداختند، سلمان یکدفعه نگاه کرد، دید این هماناست که خورشید را برگردانده؛ امّا الآن طناب گردنش انداختند؟ مگر خورشید همیناست که تو میبینی؟! صدها هزاران کُرات است! خورشیدِ تمامِ کُرات را برگردانده! عَمرو بن عَبدود که مطابق هزار سوار بود، در مقابل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیچاره شد! هفتقلعه خیبر که بههم اتّصال بودند را رویهم ریخت! سلمان یکذرّه رفت حرفی بزند، گردنش تا آخر عمرش زخم شد. یکذرّه تزلزل داشت که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که هستیِ تمام خلقت بهوجود اوست، چرا اینطوری طناب گردنش انداختهاند و او را میکِشند؟! آن طنابی که گردن علی (علیهالسلام) است، امر خداست. سلمان شجاعت علی (علیهالسلام) را دید، نه اطاعتش را! اطاعت امام را دیدن خیلی مشکل است؛ مگر اینکه خودش در قلب شما جلوه کند! امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همینطور که طناب گردنش است، میگوید: «رِضاً برضائک، تسلیماً بأمرک» امامحسین (علیهالسلام) هم همینطور است؛ وقتی در قتلهگاه افتاده، شخصی گفت بروم ببینم مبادا حسین (علیهالسلام) نفرین کند و دنیا بههم بخورد! تا آمد، دید میگوید: «رِضاً برضائک، تسلیماً بأمرک» خدایا! امرت را اطاعت کردم. [۱۱]
من میخواهم معلوم کنم ایننیست که شما علی! علی! میکنی، علی (علیهالسلام) را میشناسی! خودِ سلمان هم راجع به علی (علیهالسلام) شناسایی ماورایی ندارد. نمیتواند، نمیشود داشتهباشد مگر خدا. حالا شما میخواهید شناخت ماورایی داشتهباشید، چهجور بشوید؟ چطور بشود که آنرا داشتهباشید؟ همین است که خدا میگوید: اگر سخی باشی، من صفاتم را به تو میدهم. صفات خدا، شناسایی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. حالا چطور بشود که شناسایی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتهباشی؟ یعنی در وجود شما این باشد، من در وجودم همین است، (قسم حضرتعباس هم میخورم، به قرآن و خدا هم قسم میخورم:) صد و بیست و چهار هزار پیامبر را میبینی، ملائکهها، آسمان، تمام خلقت را میبینی، بدان که تمام دستشان پیش علی (علیهالسلام) دراز است، علیشناختن یعنی این. هیچکس توان ندارد که مستقلّ باشد، همه دستشان پیش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دراز است، حالا او را قبول داری؛ کفواً احد یعنی این. كفواً احد یعنی تمام خلقت دستشان پیش علی (علیهالسلام) دراز است. چرا؟ خدا گفت: «بهعزّت و جلالم! اگر امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را نخواهی، عبادت انس و جنّ کنی، تو را با صورت در جهنّم میاندازم»؛ پس تمام انس و جنّ باید او را قبول داشتهباشند و من میگویم دستشان پیش علی (علیهالسلام) دراز است. هیچکس در دنیا این حرف را نزدهاست.
«وَحدَه وحده أنجَز وَعدَه نَصَرَ عَبدَه عَزَّ جُنده فَلَه المُلک و لَه الحَمد» آن کسیکه جان به او میدهد، تمام مالکالمُلک دستش است، این حرف را میزند و تعریف علی (علیهالسلام) را میکند، تمام اینها در مقابل علی (علیهالسلام) شکست دارند. اگر علی (علیهالسلام) را قبول داری، شکستناپذیر هستی، خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم میگوید: «یا علی! من در دنیا و آخرت به تو احتیاج دارم.»
من هر روز یک دور تسبیح «یا لا إله إلّا أنت سبحانک إنّی کُنتُ مِن الظّالمین»[۱۲] میگویم. بعد میگویم: خدایا! همه مردم ایندنیا، غیر علی (علیهالسلام) میگویند، تو خودت ما را نجات بده! آنهایی که با تو نیستند و راجعِ علی (علیهالسلام) وسوسه میکنند را از ما دور کن! آنهایی که با تو هستند و علی (علیهالسلام) را به ما نزدیک میکنند، به ما نزدیک کن! [۱۳]
امر پیامبر، رحمت برای تمام عالم[۱۴]
رفقایعزیز! میخواهم به شما عیدی بدهم، ببینم شما چه عیدی به من میدهید؟ عیدیدادنِ شما به من، من که چیزی از شما نمیخواهم، فقط وجود شما را میخواهم؛ یعنی به این حرفها یقین کنید؛ این عیدی شما به من است؛ اما عیدی من به شما: ببینید چه میگویم؟ خیلی توجّه بفرمایید! گفتیم که راجع به پیامبر اکرم «صلواتالله و سلام علیه» میفرماید «رحمةٌ لِلعالمین»، این درست است، وجود مبارک پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خیلی رحمت است؛ امّا رحمتی که تمام عالَم را میگیرد، امرش است. تمام عالَم، همه باید از چه چیزی استفاده کنند؟ از امرش. حالا که از امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) استفاده کردند، این برایشان رحمت میشود. از اینجا هم اگر بخواهید خوب متوجّه بشوید، این دو سه نفر که از امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) استفاده نکردند، اهلآتش شدند؛ پس وجود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خیلی ارزنده است،
عیدی که میخواهم به شما بدهم، ایناست: مگر امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، امر خدا نیست؟ گفتیم «رحمةٌ لِلعالمین» است. حالا تو باید چهکار کنی؟ باید امر را اطاعت کنی. حالا که امر را داری اطاعت میکنی، چه هستی؟ تو شامل رحمت هستی، تو پرچم رحمت دستت است، تو پیش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) هستی، پیش امامزمان (عجلاللهفرجه) هستی، پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هستی؛ تا وقتیکه امر را اطاعت میکنی. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم پیش توست؛ یعنی تا زمانیکه امر پیش توست، پیش آنها هستی، اتّصال به امر هستی. از امام صادق (علیهالسلام) سؤال میکنند که آیا مؤمن گناه میکند؟ فرمود: بله! از ما قطع میشود و گناه میکند؛ این روایت یعنیچه؟ مؤمن از چه چیزی قطع میشود؟ از رحمت قطع میشود، از ولایت قطع میشود و گناه میکند. آیا این مطلب، عیدی هست یا نه؟
عزیز من! قربانت بروم! مگر امام صادق (علیهالسلام) به آن شخصی که تقاضای بهشت کرد، نفرمود تو الآن توی بهشت هستی؟ فرمود: پیش ما هستی. قبلاً گفتیم که بهشت یک مهمانخانه است، حالا که اینجوری بودی، آنجا مهمانت میکند، الآن هم داریم میگوییم: وقتی امر را اطاعت میکنی، تو پیش آنها هستی. تو که اینهمه انتظار امامزمان (عجلاللهفرجه) را داری؛ امام زمان (عجلاللهفرجه) امرش است، حالا که امامزمان (عجلاللهفرجه) امرش است، این امر هم دست توست؛ تو پیشش هستی. آنها که چندینسال به ظاهر پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و ائمهطاهرین (علیهمالسلام) بودند، اهلجهنّم شدند؛ چونکه امر دستشان نبود. من هم همینجور هستم. ما شعار ولایت میدهیم، با همان شعار هم محشور میشویم.
عزیزان من! شما باید پرچم امر دستتان باشد! یک ذرّه تزلزل داشتهباشید، کمتان میگذارند؛ نباید هیچتزلزلی دربارهی ولایت داشتهباشید. ما باید تمام این خلقت را تصدیق کنیم. خدا میگوید: علی! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگوید: علی! زهرایعزیز (علیهاالسلام) میگوید: علی! حسین (علیهالسلام) میگوید: علی! حسن (علیهالسلام) میگوید: علی! امام زمان (عجلاللهفرجه) میگوید: علی! دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) میگویند: علی! آسمان میگوید: علی! زمین میگوید: علی! اشیاء میگوید: علی! شجرهها میگوید: علی! تمام درختها میگوید: علی! ستارههایآسمان میگوید: علی! کُرات میگوید: علی! زنگ درِ بهشت علی (علیهالسلام) است، ای نامسلمان! چرا تو چیز دیگر میگویی؟! چرا حرف دیگر میزنی؟! والله! این زبانی که علی (علیهالسلام) میگوید، چیز دیگر نباید بگویی؛ آنوقت تو ولایت داری؛ ولایت یعنی این.
چرا باور نمیکنید؟! روایت و حدیث را که باید قبول کنید! مگر ریگ ذکر نمیگوید؟ مگر درخت ذکر نمیگوید؟ مگر آسمان ذکر نمیگوید؟ مگر بهشت ذکر نمیگوید؟ مگر ستارهها ذکر نمیگویند؟ مگر تمام اشیاء ذکر نمیگویند؟ [۱۶] گفتم که تمام خلقت میگوید «سبحانالله» حالا امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میگوید: «أنا ذکرالله» ذکر خدا من هستم! تمام خلقت در مقابل علی (علیهالسلام) فروریزان میشوند. خاضع و خاشع هستند، ولایت یعنی این! حالا تو برو حرف دنیا و غیر ولایت بزن و دنبال خلق برو!
عزیز من! ولایت به تو داده، باید به آن یقین بکنی! آن ولایت در قلبت رشد میکند، اینقدر رشد میکند که دیگر جای دیگری نیست. چرا میگوید که ما درختطوبی را از ولایت خلق کردیم، بهشت را از آن خلق کردیم؟ باباجان من! درختطوبی توی دل توست، باید رشد کند؛ شاخههایش توی دل کسی دیگر بیاید. تو تزلزل داری، این درخت توی دل منِ بدبخت رشد نکرده. باید این درختی که خدا توی دلِ تو گذاشته، ولایت رشد کند؛ مانند درختطوبی که هر شاخهاش توی قصر یک مؤمن است، تو هم باید این شاخههای دلت، کلامت، نَفَست، عقیدهات، احسانت به مؤمن باشد نه به غیر مؤمن! آیا متوجّه شدیم که ولایت یعنیچه؟ همینطور بگو علی!
عزیز من! اگر گفتم که شما باید یتیم آلمحمّد (صلیاللهعلیهوآله) بشوی، معنیاش یعنی این؛ یعنی ای خلقت! ما هم مثل شما هستیم، همینجور که شما مطیع علی (علیهالسلام) هستید، ما هم هستیم. «أنا ذکرالله» باید اینجور بشویم! حالا ما زیادترش را توقّع نداریم. فردایقیامت که ما را میآورند، میبینیم درخت گفته علی! کوه گفته علی! دریا گفته علی! ستاره گفته علی! ریگ گفته علی! تمام این خلقت گفته علی! اما ما نگفتهایم، ما چیز دیگر گفتهایم! آنوقت چه بر سر ما میآید؟! آیا عقیده به ماوراء دارید؟ آیا عقیده به آخرت دارید؟ آیا عقیده به میزان دارید؟! آیا عقیده به محاکمه خدا دارید؟!
خدایا! عاقبتتان را بهخیر کن!
خدایا! یقین ما را زیاد کن!
امیرالمؤمنین! قربانت بروم. رسولالله! تو خیلی علی (علیهالسلام) را میخواهی، به ما عیدی بده! رسولالله! خود علی (علیهالسلام) را به ما بده! اگر تو علی (علیهالسلام) را به ما دادی، همه خلقت را به ما دادی. بیا تو را بهحقّ علی، بهحقّ دخترت زهرا، کمِ ما جمعیّت نگذار!
خدایا! آفتاب محشر بهسر اینها نتابد! خدایا! آفتاب محشر بر سر اینها خنک بشود!
خدایا! اینها را به علی (علیهالسلام) اتّصال کن!
خدایا! علی (علیهالسلام) را به ما بده!
خدایا! اگر علی (علیهالسلام) را به ما دادی، همه خلقتها را به ما دادی.
خدایا! دوباره میگویم علی (علیهالسلام) را به ما بده!
خدایا! بیا دعای ما را مستجاب کن! [۱۷]
ارجاعات
- ↑ امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم 90 (دقیقه 9) و شناخت ولایت؛ این الرجبیون 76 (دقیقه 1 و 3)
- ↑ امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم 90 و کتاب انتقاد (محبت امیرالمؤمنین، نجات بشریت) و جامع ولایت و افشای ولایت
- ↑ کتاب افشای ولایت و شناخت ولایت؛ این الرجبیون 76
- ↑ سیزده رجب 84 (دقیقه ۱۰ و ۱۴) و سیزده رجب 92 (دقیقه ۹)
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ سیزده رجب 84
- ↑ سیزده رجب 92 و کتاب انتقاد؛ محبت امیرالمؤمنین، نجات بشریت
- ↑ نبوت باید در اختیار ولایت باشد 84
- ↑ تمام انبیا مبلغ ولایتاند (دقیقه ۱۷) و رمضان 94 (دقیقه ۵)
- ↑ سیزده رجب 92
- ↑ تمام انبیاء مبلّغ ولایتند 79
- ↑ کتاب حضرتزهرا
- ↑ (سوره الأنبیاء، آیه 87)
- ↑ رمضان 94
- ↑ ۱۳ رجب ۷۸ (دقیقه ۳۰)
- ↑ (سوره الإسراء، آیه 44)
- ↑ «تُسبّح لَه السَّماواتُ السَبعُ و الأرضُ و مَن فیهنّ و إن مِن شَیءٍ إلّا یُسبّحُ بِحمدهِ و لکن لاتَفقَهون تَسبیحَهُم: آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانیکه در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند و هر موجودی تسبیح و حمد او را میگوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید.»[۱۵]
- ↑ سیزدهرجب 85