منتخب: ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{بسم الله}} '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته''' '''...» ایجاد کرد) |
|||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۹: | سطر ۹: | ||
{{صوت منتخب|rajab-zyarate-imam}} | {{صوت منتخب|rajab-zyarate-imam}} | ||
− | زیارت امامحسین {{علیه}}، زیارت ائمه طاهرین {{علیهم}} خیلی ثواب دارد! الآن مَثل ماه رجب است. خیلیها رفتند زیارت امامرضا {{علیه}}. میگویند ایّام زیارتی است؛ یا اربعین که میشود چقدر کربلا میآیند. دستور هم داریم: یکی از علامات مؤمن: انگشتر عقیق است، یکی هم نماز پنجاه و یک رکعتی، یکی هم، زیارت اربعین است. تمام اینها | + | زیارت امامحسین {{علیه}}، زیارت ائمه طاهرین {{علیهم}} خیلی ثواب دارد! الآن مَثل ماه رجب است. خیلیها رفتند زیارت امامرضا {{علیه}}. میگویند ایّام زیارتی است؛ یا اربعین که میشود چقدر کربلا میآیند. دستور هم داریم: یکی از علامات مؤمن: انگشتر عقیق است، یکی هم نماز پنجاه و یک رکعتی، یکی هم، زیارت اربعین است. تمام اینها درست است. شیعه باید معتقد باشد؛ تاحتّی روایت داریم: زیارتهای دوره را بروید! اینها بالأخره بچّههای ائمه {{علیهم}} هستند. تمام اینها درست است؛ اما نباید به این اکتفا کرد. |
− | رفقای عزیز! قربانتان بروم، من عصاره زیارت را میگویم. من نمیگویم بروید یا نروید! من خودم چه کسی هستم که امرم چیزی باشد؟! من از اوّلی که عقلم رسیده، صحبتی کردم، امر نکردم. میگویم: آقا! خودت تفکّر داشتهباش! حرف که زدهمیشود، باید در کلام تفکّر داشتهباشی.اگر تفکّر نداشتهباشی، عزیز من! مبنای حرف را متوجّه نیستی. | + | رفقای عزیز! قربانتان بروم، من عصاره زیارت را میگویم. {{درباره متقی|من نمیگویم بروید یا نروید! من خودم چه کسی هستم که امرم چیزی باشد؟! من از اوّلی که عقلم رسیده، صحبتی کردم، امر نکردم.}} میگویم: آقا! خودت تفکّر داشتهباش! حرف که زدهمیشود، باید در کلام تفکّر داشتهباشی.اگر تفکّر نداشتهباشی، عزیز من! مبنای حرف را متوجّه نیستی. |
الآن ماه رجب است، بروید مشهد؛ اما آیا آن کارت قبولی را هم میگیرید؟ مگر پدر ایشان، موسیبنجعفر {{علیهما}} نیست؟ علیبنیقطین آنجا در دربار هارون که هست، به امر موسیبنجعفر {{علیهما}} است. {{توضیح|عزیزان من! بروید توی کتابها ببینید!}} حالا وقتی علیبنیقطین خدمت امام رسید، امام راهش نمیدهد. | الآن ماه رجب است، بروید مشهد؛ اما آیا آن کارت قبولی را هم میگیرید؟ مگر پدر ایشان، موسیبنجعفر {{علیهما}} نیست؟ علیبنیقطین آنجا در دربار هارون که هست، به امر موسیبنجعفر {{علیهما}} است. {{توضیح|عزیزان من! بروید توی کتابها ببینید!}} حالا وقتی علیبنیقطین خدمت امام رسید، امام راهش نمیدهد. | ||
سطر ۱۹: | سطر ۱۹: | ||
{{توضیح|این جمّال، عالِم نیست، مجتهد نیست، مرجع تقلید نیست، از اولیای خدا نیست، یک ساربان و شترچران است. حضرت میفرماید: چرا اعتنا به او نکردی؟ یک کاری به تو داشت.}} میگوید: آقاجان! بد کردم، توبه کردم. {{توضیح|مگر مردم اذیّتکردن، توبه دارد؟ عزیزان من! چرا فکر نمیکنید؟ به روح تمام انبیاء، باید فکر کنید و حرکت کنید! بیفکر حرکتکردن، جایز نیست؛ به میل خودت رفتی.}} | {{توضیح|این جمّال، عالِم نیست، مجتهد نیست، مرجع تقلید نیست، از اولیای خدا نیست، یک ساربان و شترچران است. حضرت میفرماید: چرا اعتنا به او نکردی؟ یک کاری به تو داشت.}} میگوید: آقاجان! بد کردم، توبه کردم. {{توضیح|مگر مردم اذیّتکردن، توبه دارد؟ عزیزان من! چرا فکر نمیکنید؟ به روح تمام انبیاء، باید فکر کنید و حرکت کنید! بیفکر حرکتکردن، جایز نیست؛ به میل خودت رفتی.}} | ||
− | حالا میگوید چهکار کنم؟ عنایت کرد موسیبنجعفر {{علیهما}}. فرمود: علیبنیقطین! برو سرِ قبرستان! یک شتر است، سوار شو! تا سوار شوی، میگذارد تو را درِ خانه آن ساربان{{توضیح|بابا! کجا میروید؟ به دینم، آن حرفی که باید بگویم، نمیتوانم بگویم؛ میسوزم. ببین امام این حیوان را چطور کرد؟ کجا میتواند حیوانی به طوس، درِ خانه آن جمّال برود؟ بیا درِ خانه امام برو! بیا درِ خانه امامزمانت برو! کجا میروی؟}} | + | حالا میگوید چهکار کنم؟ عنایت کرد موسیبنجعفر {{علیهما}}. فرمود: علیبنیقطین! برو سرِ قبرستان! یک شتر است، سوار شو! تا سوار شوی، میگذارد تو را درِ خانه آن ساربان {{توضیح|بابا! کجا میروید؟ به دینم، آن حرفی که باید بگویم، نمیتوانم بگویم؛ میسوزم. ببین امام این حیوان را چطور کرد؟ کجا میتواند حیوانی به طوس، درِ خانه آن جمّال برود؟ بیا درِ خانه امام برو! بیا درِ خانه امامزمانت برو! کجا میروی؟}} |
حالا میرود درِ خانه چه کسی؟ در خانه ساربان، جمّال. تا در میزند، میگوید: کیست؟ میگوید: علیبنیقطین. میلرزد، میدود و میگوید: آقا! چه شده؟ علیبنیقطین میخوابد، میگوید: پایت را بگذار روی صورتم؛ تا امامم مرا قبول کند! این کار را نمیکند. قسمش میدهد؛ پا میگذارد روی صورتش و حضرت قبولش میکند. تو چند نفر را ناراحت کردی، میروی مشهد؟! چند نفر را ناراحت کردی، میروی مکّه؟! چند نفر را ناراحت کردی، میروی کربلا؟! قربانت بروم، فدایت بشوم، امام تو را قبول نمیکند. | حالا میرود درِ خانه چه کسی؟ در خانه ساربان، جمّال. تا در میزند، میگوید: کیست؟ میگوید: علیبنیقطین. میلرزد، میدود و میگوید: آقا! چه شده؟ علیبنیقطین میخوابد، میگوید: پایت را بگذار روی صورتم؛ تا امامم مرا قبول کند! این کار را نمیکند. قسمش میدهد؛ پا میگذارد روی صورتش و حضرت قبولش میکند. تو چند نفر را ناراحت کردی، میروی مشهد؟! چند نفر را ناراحت کردی، میروی مکّه؟! چند نفر را ناراحت کردی، میروی کربلا؟! قربانت بروم، فدایت بشوم، امام تو را قبول نمیکند. | ||
سطر ۲۹: | سطر ۲۹: | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
<section end="گفتار متقی" /> | <section end="گفتار متقی" /> | ||
+ | ==ارجاعات== | ||
[[رده: منتخب 1403]] | [[رده: منتخب 1403]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۰۰
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
ماه رجب ایّام زیارت ائمه طاهرین [۱]
زیارت امامحسین (علیهالسلام)، زیارت ائمه طاهرین (علیهمالسلام) خیلی ثواب دارد! الآن مَثل ماه رجب است. خیلیها رفتند زیارت امامرضا (علیهالسلام). میگویند ایّام زیارتی است؛ یا اربعین که میشود چقدر کربلا میآیند. دستور هم داریم: یکی از علامات مؤمن: انگشتر عقیق است، یکی هم نماز پنجاه و یک رکعتی، یکی هم، زیارت اربعین است. تمام اینها درست است. شیعه باید معتقد باشد؛ تاحتّی روایت داریم: زیارتهای دوره را بروید! اینها بالأخره بچّههای ائمه (علیهمالسلام) هستند. تمام اینها درست است؛ اما نباید به این اکتفا کرد.
رفقای عزیز! قربانتان بروم، من عصاره زیارت را میگویم. من نمیگویم بروید یا نروید! من خودم چه کسی هستم که امرم چیزی باشد؟! من از اوّلی که عقلم رسیده، صحبتی کردم، امر نکردم. میگویم: آقا! خودت تفکّر داشتهباش! حرف که زدهمیشود، باید در کلام تفکّر داشتهباشی.اگر تفکّر نداشتهباشی، عزیز من! مبنای حرف را متوجّه نیستی.
الآن ماه رجب است، بروید مشهد؛ اما آیا آن کارت قبولی را هم میگیرید؟ مگر پدر ایشان، موسیبنجعفر (علیهماالسلام) نیست؟ علیبنیقطین آنجا در دربار هارون که هست، به امر موسیبنجعفر (علیهماالسلام) است. (عزیزان من! بروید توی کتابها ببینید!) حالا وقتی علیبنیقطین خدمت امام رسید، امام راهش نمیدهد.
مگر شوخی است؟ این هارون، امپراطور چندین مملکت است. به ابر میگوید: ببار! هر کجا بباری، مِلک من است. حالا علیبنیقطین نخستوزیر چنین کسی است. حساب بکنید روی علیبنیقطین! حساب بکنید روی کارش! حالا رفته مکّه، از آنطرف، خدمت موسیبنجعفر (علیهماالسلام) آمدهاست؛ حضرت راهش نمیدهد. میگوید: آقاجان! چرا مرا راه نمیدهید؟ حضرت میفرماید: چرا آن جمّال، آمد، کاری به تو داشت، حاجتی به تو داشت، تو حاجتش را برآورده نکردی؟
(این جمّال، عالِم نیست، مجتهد نیست، مرجع تقلید نیست، از اولیای خدا نیست، یک ساربان و شترچران است. حضرت میفرماید: چرا اعتنا به او نکردی؟ یک کاری به تو داشت.) میگوید: آقاجان! بد کردم، توبه کردم. (مگر مردم اذیّتکردن، توبه دارد؟ عزیزان من! چرا فکر نمیکنید؟ به روح تمام انبیاء، باید فکر کنید و حرکت کنید! بیفکر حرکتکردن، جایز نیست؛ به میل خودت رفتی.)
حالا میگوید چهکار کنم؟ عنایت کرد موسیبنجعفر (علیهماالسلام). فرمود: علیبنیقطین! برو سرِ قبرستان! یک شتر است، سوار شو! تا سوار شوی، میگذارد تو را درِ خانه آن ساربان (بابا! کجا میروید؟ به دینم، آن حرفی که باید بگویم، نمیتوانم بگویم؛ میسوزم. ببین امام این حیوان را چطور کرد؟ کجا میتواند حیوانی به طوس، درِ خانه آن جمّال برود؟ بیا درِ خانه امام برو! بیا درِ خانه امامزمانت برو! کجا میروی؟)
حالا میرود درِ خانه چه کسی؟ در خانه ساربان، جمّال. تا در میزند، میگوید: کیست؟ میگوید: علیبنیقطین. میلرزد، میدود و میگوید: آقا! چه شده؟ علیبنیقطین میخوابد، میگوید: پایت را بگذار روی صورتم؛ تا امامم مرا قبول کند! این کار را نمیکند. قسمش میدهد؛ پا میگذارد روی صورتش و حضرت قبولش میکند. تو چند نفر را ناراحت کردی، میروی مشهد؟! چند نفر را ناراحت کردی، میروی مکّه؟! چند نفر را ناراحت کردی، میروی کربلا؟! قربانت بروم، فدایت بشوم، امام تو را قبول نمیکند.
من به قربان آن قمارباز بروم! من دارم حسرت به یک قمارباز میبرم. شما وقتیکه یک نفر یک کاری کرد، نگاه به کارش میکنید؛ نگاه به ولایتش بکن! خدا رحمت کند آقای حاجمنتظری، برادر حاجآقا جواد شکستهبند را! گفت: قمارباز آمد جلوی مرا گرفت و گفت: حاجآقا! ببین، من چقدر پول دارم. یک پول به من بده میخواهم بروم غسل جنابت کنم. بابا! قمارباز میفهمد با پول حرام، غسلش درست نیست. این چه پولی است که غسل کردی و میروی زیارت امامرضا (علیهالسلام)؟ تو جُنُبی. این پولها حرام است، به هم وَر کردی و میروی زیارت امامحسین (علیهالسلام)؛ تو جُنُبی. [۲]