منتخب: امام رضا 4: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 1402' به 'رده: منتخب')
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱۷: سطر ۱۷:
 
گفتم: خدایا! اگر تمام این دنیا را در اختیارم بگذاری، من هنوز به مقصد نرسیده‌ام، مقصد من چیز دیگری است. ما مقصدمان اوّل ولایت است، بعد خواست ولایت است، یا اوّل خواست ولایت است، یا خود ولایت است، توأم به ‌هم است، چرا؟ اگر خواست ولایت را اطاعت کرده‌ بودند، والله، بعد از رسول ‌الله {{صلی}} یک‌ کافر روی زمین نبود. خواست ولایت چه بود؟ خواست ولایت، خواست خدا بود. خواست ولایت امر خدا بود، خواست ولایت این ‌بود که مردم گمراه نشوند، خواست ولایت حقیقت بود، خواست ولایت لجاجت نبود. خواست ولایت نجات بشر بود، خواست ولایت رضایتِ تاحتّی حیوان‌ها بود. {{ارجاع|شیعه هماهنگ با امام زمان 81}}
 
گفتم: خدایا! اگر تمام این دنیا را در اختیارم بگذاری، من هنوز به مقصد نرسیده‌ام، مقصد من چیز دیگری است. ما مقصدمان اوّل ولایت است، بعد خواست ولایت است، یا اوّل خواست ولایت است، یا خود ولایت است، توأم به ‌هم است، چرا؟ اگر خواست ولایت را اطاعت کرده‌ بودند، والله، بعد از رسول ‌الله {{صلی}} یک‌ کافر روی زمین نبود. خواست ولایت چه بود؟ خواست ولایت، خواست خدا بود. خواست ولایت امر خدا بود، خواست ولایت این ‌بود که مردم گمراه نشوند، خواست ولایت حقیقت بود، خواست ولایت لجاجت نبود. خواست ولایت نجات بشر بود، خواست ولایت رضایتِ تاحتّی حیوان‌ها بود. {{ارجاع|شیعه هماهنگ با امام زمان 81}}
  
حالا ببین من خدمت‌تان چه عرض می‌کنم؟ گفتم: یا امام‌ رضا! این رفقای ‌عزیز مرا مانند خضر قرار بده! حالا موسی آمده که از او علم یاد بگیرد، حضرت ‌خضر می‌گوید: تو توان نداری. می‌گوید: من پیغمبر اولوالعزم هستم. موسی در مقابل ولایت، حرف ولایت، ادّعا کرد. رفقای ‌عزیز! کسانی‌که این نوار مرا گوش می‌دهید! مبادا در مقابل ولایت ادّعا کنید! آن‌وقت رسوا می‌شوید. حالا آن قدرتت، آن تکبّرت، آن قدرتت، توان به تو داده، آن توان نیست، آن لجاجت است! آن توان نیست، توان آن ‌است که در مقابل اولیای ‌خدا، در مقابل مانند خضر، باید کوچکی کنی و نگویی که من کسی هستم، آقا! چرا در مقابل ولایت می‌گویی من کسی هستم؟! ای بی‌کس!  
+
حالا ببین من خدمت‌تان چه عرض می‌کنم؟ گفتم: یا امام‌ رضا! این رفقای ‌عزیز مرا مانند خضر قرار بده! حالا موسی آمده که از او علم یاد بگیرد، حضرت ‌خضر می‌گوید: تو توان نداری. می‌گوید: من پیغمبر اولوالعزم هستم. موسی در مقابل ولایت، حرف ولایت، ادّعا کرد. رفقای ‌عزیز! کسانی‌که این نوار مرا گوش می‌دهید! مبادا در مقابل ولایت ادّعا کنید! آن‌وقت رسوا می‌شوید. حالا آن قدرتت، آن تکبّرت، آن قدرت و توان که به تو داده، آن توان نیست، آن لجاجت است! آن توان نیست، توان آن ‌است که در مقابل اولیای ‌خدا، در مقابل مانند خضر، باید کوچکی کنی و نگویی که من کسی هستم، آقا! چرا در مقابل ولایت می‌گویی من کسی هستم؟! ای بی‌کس!  
  
 
حالا ببین گفتم: خدا! این‌هایی که به خضر دادی، به این‌ها بده که از ماوراء مطّلع بشوند. اگر شما از ماوراء مطّلع بشوی، خیلی خوب است! چه ‌کسی این علم را به خضر داد؟ امیرالمؤمنین {{علیه}} داد. گفتم: یا امام‌ رضا! به رفقای من هم بده! چون‌که انبیاء از ماوراء مطّلع نیستند، به‌ غیر از پیغمبر آخرالزّمان {{صلی}}، آن ولیّ است؛ اما ولیّ می‌تواند که به تو بدمد تا مطّلع بشوی. حالا چرا امیرالمؤمنین {{علیه}} به خضر دمید؟ برای این‌که کارگشای دنیا باشد. وقتی کارگشای دنیا شدی، به تو می‌دمد.
 
حالا ببین گفتم: خدا! این‌هایی که به خضر دادی، به این‌ها بده که از ماوراء مطّلع بشوند. اگر شما از ماوراء مطّلع بشوی، خیلی خوب است! چه ‌کسی این علم را به خضر داد؟ امیرالمؤمنین {{علیه}} داد. گفتم: یا امام‌ رضا! به رفقای من هم بده! چون‌که انبیاء از ماوراء مطّلع نیستند، به‌ غیر از پیغمبر آخرالزّمان {{صلی}}، آن ولیّ است؛ اما ولیّ می‌تواند که به تو بدمد تا مطّلع بشوی. حالا چرا امیرالمؤمنین {{علیه}} به خضر دمید؟ برای این‌که کارگشای دنیا باشد. وقتی کارگشای دنیا شدی، به تو می‌دمد.
سطر ۲۵: سطر ۲۵:
 
گفتم: خدا! به رفقای من هم بده که ماوراء را بدانند. دوباره تکرار می‌کنم: چرا خدا به خضر داده؟ خضر را گذاشته در مقابلی که حاجت مردم را برآورَد، کسی را نجات بدهد، گرفتارها را نجات بدهد، آن قماش شده که این ‌را به او داده، مثل یک عنایتی شده که یک قماشی باشد، یک شیئی باشد، هر جوری شما می‌خواهید حساب کنید که مردم را نجات بدهد. اگر شما هم همین‌جور باشید که به ‌فکر نجات مردم باشید، به‌ فکر نجات اشیاء باشید، والله، به شما هم می‌دهد. اگر من گفتم بده! بیایید این‌جوری شوید تا به شما هم بدهد. {{ارجاع|درخواست از امام رضا 81}}
 
گفتم: خدا! به رفقای من هم بده که ماوراء را بدانند. دوباره تکرار می‌کنم: چرا خدا به خضر داده؟ خضر را گذاشته در مقابلی که حاجت مردم را برآورَد، کسی را نجات بدهد، گرفتارها را نجات بدهد، آن قماش شده که این ‌را به او داده، مثل یک عنایتی شده که یک قماشی باشد، یک شیئی باشد، هر جوری شما می‌خواهید حساب کنید که مردم را نجات بدهد. اگر شما هم همین‌جور باشید که به ‌فکر نجات مردم باشید، به‌ فکر نجات اشیاء باشید، والله، به شما هم می‌دهد. اگر من گفتم بده! بیایید این‌جوری شوید تا به شما هم بدهد. {{ارجاع|درخواست از امام رضا 81}}
  
خدایا! امام رضا! ما خدمت شما آمدیم، تو را به حقّ آن محمدتقی‌ات، تو را به حقّ آن فرزند عزیزت، تو را به حقّ آن کسی‌که دوستش داری، تمام خلقت دوستش دارند، این «من» را اگر توی ما هست بگیر! خودت را به ما بده! جایگزینش خودت باشی. سوغاتی به ما بده! ما می‌خواهیم برویم قم، این سوغاتی را به ما بده! ما برویم در خدمت خواهرت تشکّر کنیم، بگوییم این سوغاتی را برادرت به ما داد. بیا و به ما بده! {{ارجاع|مشهد، توحید 81}}
+
خدایا! امام رضا! ما خدمت شما آمدیم، تو را به حقّ آن محمّد تقی‌ات، تو را به حقّ آن فرزند عزیزت، تو را به حقّ آن کسی‌که دوستش داری، تمام خلقت دوستش دارند، این «من» را اگر توی ما هست بگیر! خودت را به ما بده! جایگزینش خودت باشی. سوغاتی به ما بده! ما می‌خواهیم برویم قم، این سوغاتی را به ما بده! ما برویم در خدمت خواهرت تشکّر کنیم، بگوییم این سوغاتی را برادرت به ما داد. بیا و به ما بده! {{ارجاع|مشهد، توحید 81}}
  
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
سطر ۳۲: سطر ۳۲:
 
{{یا علی}}
 
{{یا علی}}
  
[[رده: منتخب 1402]]
+
[[رده: منتخب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۹

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

حالا به ‌اصطلاح روز ظاهر شدنِ آقا علی‌بن‌موسی ‌الرّضاست، إن‌شاءالله من یک‌ مطلب از آقا علی‌بن‌موسی ‌الرّضا (علیه‌السلام) بگویم. البتّه یک سمَتی به ایشان می‌دهند، می‌گویند صاحب ‌الائمه. همه‌شان صاحبند؛ یعنی صاحب ما هستند، صاحب مملکتند، صاحب یک خلقتند. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) صاحب یک خلقت است، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) صاحب یک خلقت است. امام‌ رضا (علیه‌السلام) صاحب یک خلقت است. چرا می‌گویند صاحب الائمه؟ یعنی کسی‌که امام‌ رضا (علیه‌السلام) را قبول دارد، ایشان صاحبی دارد که دیگر پنج امامی، شش امامی و هفت امامی نیست. هر کسی امام‌ رضا (علیه‌السلام) را قبول دارد، دوازده ‌امام (علیهم‌السلام) را قبول دارد.

روایت داریم: رزق بشر دست ایشان است؛ یعنی هر کسی به مشهد برود، کار و بار دنیایی‌اش هم خوب می‌شود، یعنی امام رضا (علیه‌السلام) رزّاق رزق است. ما کم امام داریم که بگوید هر کسی‌ او را زیارت کند، ثواب هفتاد حجّ و هفتاد عمره مقبول دارد؛ این را فقط درباره زیارت امام رضا (علیه‌السلام) می‌گوید. حالا این ‌کار را که کردی، امام‌ رضا (علیه‌السلام) یک امر دارد. می‌گوید: اگر یک حاجت برادر مؤمنی را برآورده کنی، از زیارت من هم بالاتر است. چرا؟ ببین امام‌ رضا (علیه‌السلام) و جواد الائمه (علیه‌السلام) چقدر ما را می‌خواهند. می‌گوید اگر زیارت کردی این‌ است؛ اما اگر دل مؤمنی را خوشحال ‌کنی، حاجتش را برآورده کنی، ثوابش از زیارت من بالاتر است. چرا؟ این امر امام است. توجّه فرمودید؟ ما چند نفر را ناراحت می‌کنیم و مشهد می‌رویم؟ چند نفر را ناراحت می‌کنیم؟ عوض این‌که حاجتش را برآورده کنی، ناراحتش هم می‌کنی.

باز حضرت می‌فرماید: حالا که زیارت آمدی و حاجت مؤمنی را برآورده ‌کردی، من برایت تلافی می‌کنم. شب اوّل قبر هم تلافی می‌کنم. آخر رفقا! آن‌جا چنده [لرزه] دارد، تا به شما می‌گوید: امام اوّلت کیست؟ یک ‌قدری چنده دارد. تمام را در دهانت می‌گذارد، می‌گوید: مگر نمی‌دانی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است، مگر نمی‌دانی امام‌ حسن (علیه‌السلام) است؟ مرتّب به او می‌گوید؛ یا در میزان الأعمال می‌آید و می‌گوید که من، خلاصه آن‌جا هم هستم. [۲]

من گفتم: خدایا! اگر این‌جا آمدم! دارم در مقابل امام ‌رضا (علیه‌السلام) گدایی می‌کنم، رفقای‌ عزیز که در ماشین بودند، به آن‌ها گفتم: هر کدام‌تان الآن از امام چه می‌خواهید؟ چه بخواهیم؟ هر کسی نظر مبارکش را گفت. گفتم: من آمدم این‌جا گدایی کنم. آمدم این‌جا، دارم یک تقاضاهایی می‌کنم که مردم یک ‌قدری حاجت‌هایشان برآورده شود، در رفاه باشند. این‌ها که رفاه درست کردند، والله، این رفاه نیست. این دامِ رفاه است که مردم را به دام بیندازند. رفاه، حقیقت است؛ حقیقت، کسی را نشناسی. والله، من یک عمری یک ‌کاری می‌کنم؛ اصلاً این ‌شخص را نه می‌شناسم و نه اسمش را بلدم؛ اما می‌فهمم احتیاج دارد.

گفتم: خدایا! اگر تمام این دنیا را در اختیارم بگذاری، من هنوز به مقصد نرسیده‌ام، مقصد من چیز دیگری است. ما مقصدمان اوّل ولایت است، بعد خواست ولایت است، یا اوّل خواست ولایت است، یا خود ولایت است، توأم به ‌هم است، چرا؟ اگر خواست ولایت را اطاعت کرده‌ بودند، والله، بعد از رسول ‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یک‌ کافر روی زمین نبود. خواست ولایت چه بود؟ خواست ولایت، خواست خدا بود. خواست ولایت امر خدا بود، خواست ولایت این ‌بود که مردم گمراه نشوند، خواست ولایت حقیقت بود، خواست ولایت لجاجت نبود. خواست ولایت نجات بشر بود، خواست ولایت رضایتِ تاحتّی حیوان‌ها بود. [۳]

حالا ببین من خدمت‌تان چه عرض می‌کنم؟ گفتم: یا امام‌ رضا! این رفقای ‌عزیز مرا مانند خضر قرار بده! حالا موسی آمده که از او علم یاد بگیرد، حضرت ‌خضر می‌گوید: تو توان نداری. می‌گوید: من پیغمبر اولوالعزم هستم. موسی در مقابل ولایت، حرف ولایت، ادّعا کرد. رفقای ‌عزیز! کسانی‌که این نوار مرا گوش می‌دهید! مبادا در مقابل ولایت ادّعا کنید! آن‌وقت رسوا می‌شوید. حالا آن قدرتت، آن تکبّرت، آن قدرت و توان که به تو داده، آن توان نیست، آن لجاجت است! آن توان نیست، توان آن ‌است که در مقابل اولیای ‌خدا، در مقابل مانند خضر، باید کوچکی کنی و نگویی که من کسی هستم، آقا! چرا در مقابل ولایت می‌گویی من کسی هستم؟! ای بی‌کس!

حالا ببین گفتم: خدا! این‌هایی که به خضر دادی، به این‌ها بده که از ماوراء مطّلع بشوند. اگر شما از ماوراء مطّلع بشوی، خیلی خوب است! چه ‌کسی این علم را به خضر داد؟ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) داد. گفتم: یا امام‌ رضا! به رفقای من هم بده! چون‌که انبیاء از ماوراء مطّلع نیستند، به‌ غیر از پیغمبر آخرالزّمان (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، آن ولیّ است؛ اما ولیّ می‌تواند که به تو بدمد تا مطّلع بشوی. حالا چرا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به خضر دمید؟ برای این‌که کارگشای دنیا باشد. وقتی کارگشای دنیا شدی، به تو می‌دمد.

عزیز من! آخر بیا توجّه کن که من چه می‌گویم؟! این حرف‌ها فکر دارد. والله قسم! این حرف‌ها از زیارت امام‌رضا (علیه‌السلام) بهتر است. چرا؟ اگر این‌ها را ندانی و زیارت امام ‌رضا (علیه‌السلام) بروی، بامعرفت نمی‌روی، امام ‌رضا (علیه‌السلام) زوّاری می‌خواهد که با معرفت برود، این حرف‌ها همه‌اش معرفت است. توجّه کنید! عزیزان من که از قم به این‌جا تشریف آوردید! بدانید که خلاصه آب‌تان هرز نرفته‌ است. این حرف‌ها که القای خداست، شما را پرورش می‌دهد، معرفت به شما می‌دهد، آقا امام‌ رضا (علیه‌السلام) هم همین را می‌خواهد. حالا ببین خضر آن‌جا می‌آید و آن کشتی را سوراخ می‌کند. ماورای این‌ کار را می‌داند. بچّه را می‌کُشد، ماورایش را می‌داند. دیوار را می‌کِشد، ماورایش را می‌داند.

گفتم: خدا! به رفقای من هم بده که ماوراء را بدانند. دوباره تکرار می‌کنم: چرا خدا به خضر داده؟ خضر را گذاشته در مقابلی که حاجت مردم را برآورَد، کسی را نجات بدهد، گرفتارها را نجات بدهد، آن قماش شده که این ‌را به او داده، مثل یک عنایتی شده که یک قماشی باشد، یک شیئی باشد، هر جوری شما می‌خواهید حساب کنید که مردم را نجات بدهد. اگر شما هم همین‌جور باشید که به ‌فکر نجات مردم باشید، به‌ فکر نجات اشیاء باشید، والله، به شما هم می‌دهد. اگر من گفتم بده! بیایید این‌جوری شوید تا به شما هم بدهد. [۴]

خدایا! امام رضا! ما خدمت شما آمدیم، تو را به حقّ آن محمّد تقی‌ات، تو را به حقّ آن فرزند عزیزت، تو را به حقّ آن کسی‌که دوستش داری، تمام خلقت دوستش دارند، این «من» را اگر توی ما هست بگیر! خودت را به ما بده! جایگزینش خودت باشی. سوغاتی به ما بده! ما می‌خواهیم برویم قم، این سوغاتی را به ما بده! ما برویم در خدمت خواهرت تشکّر کنیم، بگوییم این سوغاتی را برادرت به ما داد. بیا و به ما بده! [۵]

فهرست فرمایشات منتخب

ارجاعات

یا علی
  1. نوار حجّ یا آیینه ولایت ۷۹ (دقیقه ۵۳) و نوار شیعه هماهنگ با امام زمان ۸۱ (دقیقه ۱۸) و نوار درخواست از امام رضا ۸۱ (دقیقه ۱۵)
  2. حجّ یا آیینه ولایت 79
  3. شیعه هماهنگ با امام زمان 81
  4. درخواست از امام رضا 81
  5. مشهد، توحید 81
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه