منتخب: بیتوته و نجوا با ولایت 3: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
{{صوت منتخب|najva-3}} | {{صوت منتخب|najva-3}} | ||
− | دوستی به نام حاج مظلوم داشتم، باغی داشت که تمام انارهایش را به مردم میداد، البتّه اشخاص را هم میشناخت. مریض شد، برایش متوسّل شدم. وقتی به باغش رفتم، حاج مظلوم گفت: حاج حسین! یک نفر است که بعضی وقتها اینجا میآید، آنچه صفات خوب در عالم هست، به او جمع است. من میدانستم | + | {{درباره متقی|دوستی به نام حاج مظلوم داشتم، باغی داشت که تمام انارهایش را به مردم میداد، البتّه اشخاص را هم میشناخت. مریض شد، برایش متوسّل شدم. وقتی به باغش رفتم، حاج مظلوم گفت: حاج حسین! یک نفر است که بعضی وقتها اینجا میآید، آنچه صفات خوب در عالم هست، به او جمع است. من میدانستم به غیر از امام زمان {{عج}} کسی نیست که تمام صفات خوب را داشته باشد. |
وقتی به آخر باغش رفتم، دیدم آقا آنجا است. تا به من رسید، سلام کرد و فرمود: حسین! گفتم: بله! فرمود: خوشی تمام شد. گفتم: آقاجان! فرمایش شما درستاست، جدّتان هم بالای سر آقا علیاکبر {{علیه}} همین را گفت، خوشی در عالم نیست؛ اما به نظر من دو خوشی هست: یکی بیتوته شب، یکی هم دستم را بالا بردم و گفتم آدم خدمت امام زمانش باشد. آقا یک لبخند زد و مرا تأیید کرد، من هنوز عاشق دندانهای سفیدش هستم. {{ارجاع|کتاب امام زمان با متقی}} | وقتی به آخر باغش رفتم، دیدم آقا آنجا است. تا به من رسید، سلام کرد و فرمود: حسین! گفتم: بله! فرمود: خوشی تمام شد. گفتم: آقاجان! فرمایش شما درستاست، جدّتان هم بالای سر آقا علیاکبر {{علیه}} همین را گفت، خوشی در عالم نیست؛ اما به نظر من دو خوشی هست: یکی بیتوته شب، یکی هم دستم را بالا بردم و گفتم آدم خدمت امام زمانش باشد. آقا یک لبخند زد و مرا تأیید کرد، من هنوز عاشق دندانهای سفیدش هستم. {{ارجاع|کتاب امام زمان با متقی}} | ||
− | یک مورد دیگر اینکه در فکر رفتم که بالأخره سواد پیدا کنم. چند وقت به مسجد جمکران رفتم و نشد، بالأخره قهر کردم. گفتم: خب، تو بابایت رعیت است، اینجوری بوده، خودت اینجوری هستی، میخواهی آقا را ببینی؟ این چه خیالی است؟ قهرِ قهر کردم. یک اتاقی داشتم که در آن بیتوته میکردم، یک دفعه دیدم آقا با یک نفر دیگر تشریف آوردند. گفت که ایشان آقا | + | یک مورد دیگر اینکه در فکر رفتم که بالأخره سواد پیدا کنم. چند وقت به مسجد جمکران رفتم و نشد، بالأخره قهر کردم. گفتم: خب، تو بابایت رعیت است، اینجوری بوده، خودت اینجوری هستی، میخواهی آقا را ببینی؟ این چه خیالی است؟ قهرِ قهر کردم. یک اتاقی داشتم که در آن بیتوته میکردم، یک دفعه دیدم آقا با یک نفر دیگر تشریف آوردند. گفت که ایشان آقا امام زمان {{عج}} است. از او چه میخواهی؟ گفتم: من دو تا خواهش دارم و یک حرف هم میخواهم بپرسم، اجازه میخواهم. گفتم: آقا! خواهش من این است که دلم میخواهد یاور شما باشم. اگر شما الآن امر کنید، سلطنت سلیمان را به من بدهند، قدری هم بالاتر، سلطنت سلیمان حدّی داشت، از من حدّی هم نداشته باشد؛ یعنی حکومت عالَمی داشته باشم، دلم خوش نیست؛ تا احقاق حقّ از جدّت حسین {{علیه}} و مادرت زهرا {{علیها}} نکنم. تا گفتم مادرش زهرا {{علیها}}، ایشان تکان خورد. به خودم گفتم: خاک بر سرت! چطور میخواهی یاورش باشی؟ کاش نگفته بودم. بعد من به ایشان گفتم: آقا! چه کنم یاور شما باشم؟ ایشان فرمود: صلوات بفرست! حالا من یک صلواتی هر روز دارم. ببین من چه میگویم؟ میگویم اگر این عالم را در اختیار من بگذارید، من دلم خوش نیست؛ این یعنی چه؟ معنی این را میفهمید یعنی چه؟ یعنی باید ما همهاش در فکر یاوری امام زمان {{عج}} باشیم. همهاش بیتوته داشته باشیم.}} {{ارجاع|آدم 81}} |
هر کسی، حال بیتوته ندارد. بیتوته را باید امام زمان {{عج}} اجازه بدهد تا موفّق شوی که نجوا کنی. بیتوته وصل به خداست، وصل به امام زمان {{عج}} است، که به یک عالم میارزد. چونکه عالم خلق است؛ خلق که به تو عظمت و لذّت نمیدهد؛ امام عزّت، شرافت و دین است. آنچه خوبی در خلقت هست، امام است، اگر امام را اینطور شناختی، آنوقت عبادتت لذّتبخش است. اگر بخواهی اینطوری باشی، باید منتظر الهام باشی، کسیکه منتظر الهام است، اینطرف و آنطرف نمیرود، توی حرفهای دنیا نیست. خدا به شما سرمایه داده، سرمایه حقیقی شما ولایت امیرالمؤمنین علی {{علیه}} است، با ولایت از اهلدنیا کنار برو! {{ارجاع|کتاب نجوا}} | هر کسی، حال بیتوته ندارد. بیتوته را باید امام زمان {{عج}} اجازه بدهد تا موفّق شوی که نجوا کنی. بیتوته وصل به خداست، وصل به امام زمان {{عج}} است، که به یک عالم میارزد. چونکه عالم خلق است؛ خلق که به تو عظمت و لذّت نمیدهد؛ امام عزّت، شرافت و دین است. آنچه خوبی در خلقت هست، امام است، اگر امام را اینطور شناختی، آنوقت عبادتت لذّتبخش است. اگر بخواهی اینطوری باشی، باید منتظر الهام باشی، کسیکه منتظر الهام است، اینطرف و آنطرف نمیرود، توی حرفهای دنیا نیست. خدا به شما سرمایه داده، سرمایه حقیقی شما ولایت امیرالمؤمنین علی {{علیه}} است، با ولایت از اهلدنیا کنار برو! {{ارجاع|کتاب نجوا}} | ||
اصلاً نجوا چیست؟ «حبل المتین» چیست؟ شخصی خدمت پیامبر {{صلی}} آمد. گفت: آقاجان! ما این آیه را متوجّه نشدیم، «حبل المتین» کیست؟ ما را آگاه کن! پیامبر {{صلی}}، دست آن شخص را در دست مبارکش گرفت و روی دوش علیبنابیطالب {{علیه}} گذاشت. {{ارجاع|معرفت ولایت 78}} | اصلاً نجوا چیست؟ «حبل المتین» چیست؟ شخصی خدمت پیامبر {{صلی}} آمد. گفت: آقاجان! ما این آیه را متوجّه نشدیم، «حبل المتین» کیست؟ ما را آگاه کن! پیامبر {{صلی}}، دست آن شخص را در دست مبارکش گرفت و روی دوش علیبنابیطالب {{علیه}} گذاشت. {{ارجاع|معرفت ولایت 78}} | ||
− | |||
من دائم با خدا و امام زمان {{عج}} حرف میزنم: | من دائم با خدا و امام زمان {{عج}} حرف میزنم: | ||
سطر ۳۲: | سطر ۳۱: | ||
خدایا! ما را از خودت جدا نکن! از ولایت هم جدا نشویم، ولایت را تا به آخر برسانیم! | خدایا! ما را از خودت جدا نکن! از ولایت هم جدا نشویم، ولایت را تا به آخر برسانیم! | ||
− | خدایا! ما پشت و پناهی | + | خدایا! ما پشت و پناهی به غیر از تو نداریم، ما را نگهدار! |
خدایا، تو را بهحقّ امیرالمؤمنین، ما را در دنیا و آخرت از امیرالمؤمنین علی {{علیه}} و زهرای عزیز {{علیها}} جدا نکن! | خدایا، تو را بهحقّ امیرالمؤمنین، ما را در دنیا و آخرت از امیرالمؤمنین علی {{علیه}} و زهرای عزیز {{علیها}} جدا نکن! | ||
سطر ۳۸: | سطر ۳۷: | ||
خدایا! آنهایی که از تو دورند از ما دور کن! آنهایی که به تو نزدیکند به ما نزدیک کن! | خدایا! آنهایی که از تو دورند از ما دور کن! آنهایی که به تو نزدیکند به ما نزدیک کن! | ||
− | خدایا! | + | خدایا! به حق زهرای عزیز، ما طرف هیچکسی نرویم، فقط طرف تو و امام زمان {{عج}} باشیم. |
خدایا! مثل اسامه نشویم که تمام عمر خودش را تلف کرد و طرف آن دو نفر رفت. | خدایا! مثل اسامه نشویم که تمام عمر خودش را تلف کرد و طرف آن دو نفر رفت. | ||
سطر ۴۶: | سطر ۴۵: | ||
خدایا، دین ما طعمه شیطان نشود. | خدایا، دین ما طعمه شیطان نشود. | ||
− | خدایا! | + | خدایا! به حقّ محمّد و آلمحمّد، ما را در این دنیا و آن دنیا سرافراز کن! سرافرازی ما ایناست که محبّت امیرالمؤمنین {{علیه}} داشته باشیم. |
خدایا! ما را تسلیم اهلبیت قرار بده! ما بنده باشیم، بندگی کنیم. بنده، امر مولایش را اطاعت میکند. ما هم امر تو و امیرالمؤمنین {{علیه}} را اطاعت کنیم. | خدایا! ما را تسلیم اهلبیت قرار بده! ما بنده باشیم، بندگی کنیم. بنده، امر مولایش را اطاعت میکند. ما هم امر تو و امیرالمؤمنین {{علیه}} را اطاعت کنیم. | ||
سطر ۵۲: | سطر ۵۱: | ||
خدایا! ما قانع و راضی باشیم که محتاج خلق نشویم؛ فقط محتاج تو و امرت باشیم. | خدایا! ما قانع و راضی باشیم که محتاج خلق نشویم؛ فقط محتاج تو و امرت باشیم. | ||
− | خدایا! تو را | + | خدایا! تو را به حقّ امام زمان، ما خریدار دنیا نشویم، خریدار امر تو باشیم. امر تو علیبنابیطالب {{علیه}} است، امر تو امام زمان {{عج}} است. ما امر آنها را اطاعت کنیم. آنها هم ما را دوست داشتهباشند. |
خدایا، ما کاری نکنیم که امیرالمؤمنین علی {{علیه}} ما را دوست نداشته باشد. | خدایا، ما کاری نکنیم که امیرالمؤمنین علی {{علیه}} ما را دوست نداشته باشد. |
نسخهٔ ۱۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۰۵
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
دوستی به نام حاج مظلوم داشتم، باغی داشت که تمام انارهایش را به مردم میداد، البتّه اشخاص را هم میشناخت. مریض شد، برایش متوسّل شدم. وقتی به باغش رفتم، حاج مظلوم گفت: حاج حسین! یک نفر است که بعضی وقتها اینجا میآید، آنچه صفات خوب در عالم هست، به او جمع است. من میدانستم به غیر از امام زمان (عجلاللهفرجه) کسی نیست که تمام صفات خوب را داشته باشد.
وقتی به آخر باغش رفتم، دیدم آقا آنجا است. تا به من رسید، سلام کرد و فرمود: حسین! گفتم: بله! فرمود: خوشی تمام شد. گفتم: آقاجان! فرمایش شما درستاست، جدّتان هم بالای سر آقا علیاکبر (علیهالسلام) همین را گفت، خوشی در عالم نیست؛ اما به نظر من دو خوشی هست: یکی بیتوته شب، یکی هم دستم را بالا بردم و گفتم آدم خدمت امام زمانش باشد. آقا یک لبخند زد و مرا تأیید کرد، من هنوز عاشق دندانهای سفیدش هستم. [۲]
یک مورد دیگر اینکه در فکر رفتم که بالأخره سواد پیدا کنم. چند وقت به مسجد جمکران رفتم و نشد، بالأخره قهر کردم. گفتم: خب، تو بابایت رعیت است، اینجوری بوده، خودت اینجوری هستی، میخواهی آقا را ببینی؟ این چه خیالی است؟ قهرِ قهر کردم. یک اتاقی داشتم که در آن بیتوته میکردم، یک دفعه دیدم آقا با یک نفر دیگر تشریف آوردند. گفت که ایشان آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) است. از او چه میخواهی؟ گفتم: من دو تا خواهش دارم و یک حرف هم میخواهم بپرسم، اجازه میخواهم. گفتم: آقا! خواهش من این است که دلم میخواهد یاور شما باشم. اگر شما الآن امر کنید، سلطنت سلیمان را به من بدهند، قدری هم بالاتر، سلطنت سلیمان حدّی داشت، از من حدّی هم نداشته باشد؛ یعنی حکومت عالَمی داشته باشم، دلم خوش نیست؛ تا احقاق حقّ از جدّت حسین (علیهالسلام) و مادرت زهرا (علیهاالسلام) نکنم. تا گفتم مادرش زهرا (علیهاالسلام)، ایشان تکان خورد. به خودم گفتم: خاک بر سرت! چطور میخواهی یاورش باشی؟ کاش نگفته بودم. بعد من به ایشان گفتم: آقا! چه کنم یاور شما باشم؟ ایشان فرمود: صلوات بفرست! حالا من یک صلواتی هر روز دارم. ببین من چه میگویم؟ میگویم اگر این عالم را در اختیار من بگذارید، من دلم خوش نیست؛ این یعنی چه؟ معنی این را میفهمید یعنی چه؟ یعنی باید ما همهاش در فکر یاوری امام زمان (عجلاللهفرجه) باشیم. همهاش بیتوته داشته باشیم. [۳]
هر کسی، حال بیتوته ندارد. بیتوته را باید امام زمان (عجلاللهفرجه) اجازه بدهد تا موفّق شوی که نجوا کنی. بیتوته وصل به خداست، وصل به امام زمان (عجلاللهفرجه) است، که به یک عالم میارزد. چونکه عالم خلق است؛ خلق که به تو عظمت و لذّت نمیدهد؛ امام عزّت، شرافت و دین است. آنچه خوبی در خلقت هست، امام است، اگر امام را اینطور شناختی، آنوقت عبادتت لذّتبخش است. اگر بخواهی اینطوری باشی، باید منتظر الهام باشی، کسیکه منتظر الهام است، اینطرف و آنطرف نمیرود، توی حرفهای دنیا نیست. خدا به شما سرمایه داده، سرمایه حقیقی شما ولایت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است، با ولایت از اهلدنیا کنار برو! [۴]
اصلاً نجوا چیست؟ «حبل المتین» چیست؟ شخصی خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد. گفت: آقاجان! ما این آیه را متوجّه نشدیم، «حبل المتین» کیست؟ ما را آگاه کن! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، دست آن شخص را در دست مبارکش گرفت و روی دوش علیبنابیطالب (علیهالسلام) گذاشت. [۵]
من دائم با خدا و امام زمان (عجلاللهفرجه) حرف میزنم:
خدایا! شکر که خودت را به ما دادی. خدایا! شکر که ولایت به ما دادی. خدایا! شکر که طرفدار ظالم نیستیم. خدایا! به عدد جانداری که از اوّل خلقت آمده، تو را شکر، به عدد آنچه که نفَس کشیدند تو را شکر، به عدد برگهایی که به درختان روییده و ریخته تو را شکر، به عدد بارانها و شبنمهایی که از اوّل چکیده تو را شکر، به عدد تمام ریگهای بیابان تو را شکر، به عدد تمام ستارههای آسمان تو را شکر، بعد میگویم تمام اینها عدد است، بیعدد تو را شکر! آیا شکر تو را کردم؟ نه والله! شکر رفقایم را هم نکردم. ما باید دائم الشکر باشیم؛ دائم الفکر، دائم الشکر است.
خدایا! عاقبتمان را بهخیر کن! عاقبت به خیری این است که ما را با ولای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از این دنیا ببری که ما در محشر سرافراز باشیم تا ائمه (علیهمالسلام) بگویند این دوست مادرمان زهراست و ما را بپذیرند.
خدایا! ما را با خودت آشنا کن!
خدایا! شناخت خودت، ولایت و متقی را به ما عنایت کن!
خدایا! هر محبّتی در دل ما هست پاکسازی کن! محبّت خودت و چهارده معصوم (علیهمالسلام) و کسانیکه پیرو اینها هستند را جایگزینش کن!
خدایا! ما را از خودت جدا نکن! از ولایت هم جدا نشویم، ولایت را تا به آخر برسانیم!
خدایا! ما پشت و پناهی به غیر از تو نداریم، ما را نگهدار!
خدایا، تو را بهحقّ امیرالمؤمنین، ما را در دنیا و آخرت از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و زهرای عزیز (علیهاالسلام) جدا نکن!
خدایا! آنهایی که از تو دورند از ما دور کن! آنهایی که به تو نزدیکند به ما نزدیک کن!
خدایا! به حق زهرای عزیز، ما طرف هیچکسی نرویم، فقط طرف تو و امام زمان (عجلاللهفرجه) باشیم.
خدایا! مثل اسامه نشویم که تمام عمر خودش را تلف کرد و طرف آن دو نفر رفت.
خدایا! ما زورمان به شیطان نمیرسد، تو شیطان را از ما دور کن!
خدایا، دین ما طعمه شیطان نشود.
خدایا! به حقّ محمّد و آلمحمّد، ما را در این دنیا و آن دنیا سرافراز کن! سرافرازی ما ایناست که محبّت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشته باشیم.
خدایا! ما را تسلیم اهلبیت قرار بده! ما بنده باشیم، بندگی کنیم. بنده، امر مولایش را اطاعت میکند. ما هم امر تو و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را اطاعت کنیم.
خدایا! ما قانع و راضی باشیم که محتاج خلق نشویم؛ فقط محتاج تو و امرت باشیم.
خدایا! تو را به حقّ امام زمان، ما خریدار دنیا نشویم، خریدار امر تو باشیم. امر تو علیبنابیطالب (علیهالسلام) است، امر تو امام زمان (عجلاللهفرجه) است. ما امر آنها را اطاعت کنیم. آنها هم ما را دوست داشتهباشند.
خدایا، ما کاری نکنیم که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) ما را دوست نداشته باشد.
خدایا! عمر ما را با برکت قرار بده؛ یعنی عمرمان با ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) باشد.
خدایا، ما عوض نشویم. به مجلس ولایت تبصره نزنیم. تا میتوانیم بیاییم و به آن عمل کنیم؛ چونکه امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: دور هم جمع میشوید حرف ما را بزنید؟ ما غبطه به آن مجلس میخوریم. مثل کسانی نباشیم که مجلس میگیرند و کسی دیگر را تأیید میکنند.
خدایا! ما را در قیامت رسوا نکن!
خدایا! ما را طرفدار بدعتگذار قرار نده!
خدایا! خجالت ولایت را قسمت ما نکن! ما اگر ولایت نداشته باشیم، خجلزدهایم؛ ما عضو ائمه (علیهمالسلام) باشیم.