قرآن با ترجمه

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو

محتویات

سورة الفاتحة

(1-1) - بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(1-2) - الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

ستايش خدايى را كه پروردگار جهانيان،

(1-3) - الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ

رحمتگر مهربان،

(1-4) - مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ

[و] خداوند روز جزاست.

(1-5) - إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

[بار الها] تنها تو را مى‌پرستيم، و تنها از تو يارى مى‌جوييم.

(1-6) - اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ

ما را به راه راست هدايت فرما،

(1-7) - صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ

راه آنان كه گرامى‌شان داشته‌اى، نه [راه‌] مغضوبان، و نه [راه‌] گمراهان.

سورة البقرة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(2-1) - الم

الف، لام، ميم.

(2-2) - ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ

اين است كتابى كه در [حقانيت‌] آن هيچ ترديدى نيست؛ [و] مايه هدايت تقواپيشگان است:

(2-3) - الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

آنان كه به غيب ايمان مى‌آورند، و نماز را بر پا مى‌دارند، و از آنچه به ايشان روزى داده‌ايم انفاق مى‌كنند؛

(2-4) - وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ

و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده، و به آنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان مى آورند؛ و آنانند كه به آخرت يقين دارند.

(2-5) - أُولَـٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند؛ و آنان همان رستگارانند.

(2-6) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند -چه بيمشان دهى، چه بيمشان ندهى- بر ايشان يكسان است؛ [آن‌ها] نخواهند گرويد.

(2-7) - خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

خداوند بر دلهاى آنان، و بر شنوايى ايشان مُهر نهاده؛ و بر ديدگانشان پرده‌اى است؛ و آنان را عذابى دردناك است.

(2-8) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ

و برخى از مردم مى‌گويند: «ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‌ايم»، ولى گروندگان [راستين‌] نيستند.

(2-9) - يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ

با خدا و مؤمنان نيرنگ مى‌بازند؛ ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمى‌زنند، و نمى‌فهمند.

(2-10) - فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ

در دلهايشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى‌] آنچه به دروغ مى گفتند، عذابى دردناك [در پيش‌] خواهند داشت.

(2-11) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ

و چون به آنان گفته شود: «در زمين فساد مكنيد»، مى‌گويند: «ما خود اصلاحگريم.»

(2-12) - أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ

بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى‌فهمند.

(2-13) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَـٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ

و چون به آنان گفته شود: «همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»، مى‌گويند: «آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده‌اند، ايمان بياوريم؟» هشدار كه آنان همان كم‌خردانند؛ ولى نمى‌دانند.

(2-14) - وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ

و چون با كسانى كه ايمان آورده‌اند برخورد كنند، مى‌گويند: «ايمان آورديم »، و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند، مى‌گويند: «در حقيقت ما با شماييم، ما فقط [آنان را] ريشخند مى‌كنيم.»

(2-15) - اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ

خدا [است كه‌] ريشخندشان مى‌كند، و آنان را در طغيانشان فرو مى‌گذارد تا سرگردان شوند.

(2-16) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ

همين كسانند كه گمراهى را به [بهاى‌] هدايت خريدند، در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد؛ و هدايت‌يافته نبودند.

(2-17) - مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ

مَثَل آنان، همچون مَثَل كسانى است كه آتشى افروختند، و چون پيرامون آنان را روشنايى داد، خدا نورشان را برد؛ و در ميان تاريكيهايى كه نمى‌بينند رهايشان كرد.

(2-18) - صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ

كرند، لالند، كورند؛ بنابراين به راه نمى‌آيند.

(2-19) - أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ

يا چون [كسانى كه در معرض‌] رگبارى از آسمان -كه در آن تاريكيها و رعد و برقى است- [قرار گرفته‌اند]؛ از [نهيب‌] آذرخش [و] بيم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند، ولى خدا بر كافران احاطه دارد.

(2-20) - يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

نزديك است كه برق چشمانشان را بربايد؛ هر گاه كه بر آنان روشنى بخشد، در آن گام زنند؛ و چون راهشان را تاريك كند، [بر جاى خود] بايستند؛ و اگر خدا مى‌خواست شنوايى و بينايى‌شان را برمى‌گرفت، كه خدا بر همه چيز تواناست.

(2-21) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

اى مردم، پروردگارتان را كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بوده‌اند آفريده است، پرستش كنيد؛ باشد كه به تقوا گراييد.

(2-22) - الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

همان [خدايى‌] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده‌]، و آسمان را بنايى [افراشته‌] قرار داد؛ و از آسمان آبى فرود آورد؛ و بدان از ميوه‌ها رزقى براى شما بيرون آورد؛ پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه خود مى‌دانيد.

(2-23) - وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‌ايم شك داريد، پس -اگر راست مى‌گوييد- سوره‌اى مانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را -غير خدا- فرا خوانيد.

(2-24) - فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ

پس اگر نكرديد -و هرگز نمى‌توانيد كرد- از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند، و براى كافران آماده شده، بپرهيزيد.

(2-25) - وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَـٰذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و كسانى را كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان‌] آن‌ها جويها روان است. هر گاه ميوه‌اى از آن روزىِ ايشان شود، مى‌گويند: «اين همان است كه پيش از اين [نيز ]روزىِ ما بوده.» و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود؛ و در آن‌جا همسرانى پاكيزه خواهند داشت؛ و در آن‌جا جاودانه بمانند.

(2-26) - إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـٰذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ

خداى را از اينكه به پشه‌اى -يا فروتر [يا فراتر] از آن- مَثَل زند، شرم نيايد. پس كسانى كه ايمان آورده‌اند مى‌دانند كه آن [مَثَل‌] از جانب پروردگارشان بجاست؛ ولى كسانى كه به كفر گراييده‌اند مى‌گويند: «خدا از اين مَثَل چه قصد داشته است؟» [خدا] بسيارى را با آن گمراه، و بسيارى را با آن راهنمايى مى‌كند؛ و[لى‌] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‌كند.

(2-27) - الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‌شكنند؛ و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى‌گسلند؛ و در زمين به فساد مى‌پردازند؛ آنانند كه زيانكارانند.

(2-28) - كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

چگونه خدا را منكريد؟ با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد؛ باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى‌كند؛ [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى‌شويد.

(2-29) - هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

اوست آن كسى كه آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد؛ سپس به [آفرينش‌] آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار كرد؛ و او به هر چيزى داناست.

(2-30) - وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان‌] گفتند: «آيا در آن كسى را مى‌گمارى كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى‌كنيم؛ و به تقديست مى‌پردازيم.» فرمود: «من چيزى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد.»

(2-31) - وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و [خدا] همه [معانى‌] نامها را به آدم آموخت؛ سپس آن‌ها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مى‌گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد.»

(2-32) - قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

گفتند: «منزهى تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‌اى، هيچ دانشى نيست؛ تويى داناى حكيم.»

(2-33) - قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ

فرمود: «اى آدم، ايشان را از اسامى آنان خبر ده.» و چون [آدم‌] ايشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مى‌دانم؛ و آنچه را آشكار مى‌كنيد، و آنچه را پنهان مى‌داشتيد مى‌دانم؟»

(2-34) - وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ

و چون فرشتگان را فرموديم: «براى آدم سجده كنيد»، پس بجز ابليس -كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد- [همه‌] به سجده درافتادند.

(2-35) - وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

و گفتيم: «اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛ و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد؛ و[لى‌] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود.»

(2-36) - فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ

پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد؛ و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد؛ و فرموديم: «فرود آييد، شما دشمن همديگريد؛ و براى شما در زمين قرارگاه، و تا چندى برخوردارى خواهد بود.»

(2-37) - فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود؛ و [خدا] بر او ببخشود؛ آرى، او[ست كه‌] توبه‌پذيرِ مهربان است.

(2-38) - قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

فرموديم: «جملگى از آن فرود آييد. پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد، آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد.

(2-39) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و[لى‌] كسانى كه كفر ورزيدند و نشانه‌هاى ما را دروغ انگاشتند، آنانند كه اهل آتشند؛ و در آن ماندگار خواهند بود.»

(2-40) - يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ

اى فرزندان اسرائيل، نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد، و به پيمانم وفا كنيد، تا به پيمانتان وفا كنم، و تنها از من بترسيد.

(2-41) - وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ

و بدانچه نازل كرده‌ام -كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست- ايمان آريد؛ و نخستين منكر آن نباشيد، و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد، و تنها از من پروا كنيد.

(2-42) - وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و حق را به باطل درنياميزيد، و حقيقت را -با آنكه خود مى‌دانيد- كتمان نكنيد.

(2-43) - وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ

و نماز را بر پا داريد، و زكات را بدهيد، و با ركوع‌كنندگان ركوع كنيد.

(2-44) - أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

آيا مردم را به نيكى فرمان مى‌دهيد و خود را فراموش مى‌كنيد، با اينكه شما كتاب [خدا] را مى‌خوانيد؟ آيا [هيچ‌] نمى‌انديشيد؟

(2-45) - وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ

از شكيبايى و نماز يارى جوييد. و به راستى اين [كار] گران است، مگر بر فروتنان:

(2-46) - الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

همان كسانى كه مى‌دانند با پروردگار خود ديدار خواهند كرد؛ و به سوى او باز خواهند گشت.

(2-47) - يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ

اى فرزندان اسرائيل، از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم، و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم، ياد كنيد.

(2-48) - وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى‌كند؛ و نه از او شفاعتى پذيرفته، و نه به جاى وى بدلى گرفته مى‌شود؛ و نه يارى خواهند شد.

(2-49) - وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ

و [به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ‌] فرعونيان رهانيديم؛ [آنان‌] شما را سخت شكنجه مى‌كردند؛ پسران شما را سر مى‌بريدند؛ و زنهايتان را زنده مى‌گذاشتند، و در آن [امر، بلا و] آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود.

(2-50) - وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ

و هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات بخشيديم؛ و فرعونيان را -در حالى كه شما نظاره مى‌كرديد- غرق كرديم.

(2-51) - وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ

و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم؛ آنگاه در غياب وى، شما گوساله را [به پرستش‌] گرفتيد، در حالى كه ستمكار بوديد.

(2-52) - ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

پس از آن بر شما بخشوديم، باشد كه شكرگزارى كنيد.

(2-53) - وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

و آنگاه كه موسى را كتاب و فرقان [جداكننده حق از باطل‌] داديم، شايد هدايت يابيد.

(2-54) - وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

و چون موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من، شما با [به پرستش‌] گرفتن گوساله، برخود ستم كرديد، پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد، و [خطاكاران‌] خودتان را به قتل برسانيد، كه اين [كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است.» پس [خدا] توبه شما را پذيرفت، كه او توبه‌پذير مهربان است.

(2-55) - وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ

و چون گفتيد: «اى موسى، تا خدا را آشكارا نبينيم، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد.» پس -در حالى كه مى‌نگريستيد- صاعقه شما را فرو گرفت.

(2-56) - ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم؛ باشد كه شكرگزارى كنيد.

(2-57) - وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَـٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

و بر شما ابر را سايه‌گستر كرديم؛ و بر شما «گزانگبين» و «بلدرچين» فرو فرستاديم؛ [و گفتيم:] «از خوراكيهاى پاكيزه‌اى كه به شما روزى داده‌ايم، بخوريد.» و[لى آنان‌] بر ما ستم نكردند، بلكه بر خويشتن ستم روا مى‌داشتند.

(2-58) - وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَـٰذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ

و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم: «بدين شهر درآييد، و از [نعمتهاى‌] آن، هر گونه خواستيد، فراوان بخوريد، و سجده‌كنان از در [بزرگ‌] درآييد؛ و بگوييد: [خداوندا،] گناهان ما را بريز. تا خطاهاى شما را ببخشاييم، و [پاداش‌] نيكوكاران را خواهيم افزود.»

(2-59) - فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ

اما كسانى كه ستم كرده بودند، [آن سخن را] به سخن ديگرى -غير از آنچه به ايشان گفته شده بود- تبديل كردند. و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند، به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم.

(2-60) - وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد، گفتيم: «با عصايت بر آن تخته‌سنگ بزن.» پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت، [به گونه‌اى كه‌] هر قبيله‌اى آبشخور خود را مى‌دانست. [و گفتيم:] «از روزى خدا بخوريد و بياشاميد، و[لى ]در زمين سر به فساد برمداريد.»

(2-61) - وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ

و چون گفتيد: «اى موسى! هرگز بر يك [نوع‌] خوراك تاب نياوريم، از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‌روياند، از [قبيل‌] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز، براى ما بروياند» [موسى‌] گفت: «آيا به جاى چيز بهتر، خواهان چيز پست‌تريد؟ پس به شهر فرود آييد، كه آنچه را خواسته‌ايد براى شما [در آن‌جا مهيا]ست.» و [داغ‌] خوارى و نادارى بر [پيشانى‌] آنان زده شد، و به خشم خدا گرفتار آمدند؛ چرا كه آنان به نشانه‌هاى خدا كفر ورزيده بودند، و پيامبران را بناحق مى‌كشتند؛ اين، از آن روى بود كه سركشى نموده، و از حد درگذرانيده بودند.

(2-62) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

در حقيقت، كسانى كه [به اسلام‌] ايمان آورده، و كسانى كه يهودى شده‌اند، و ترسايان و صابئان، هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد، پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بيمى بر آنان است، و نه اندوهناك خواهند شد.

(2-63) - وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و چون از شما پيمان محكم گرفتيم، و [كوه‌] طور را بر فراز شما افراشتيم، [و فرموديم:] «آنچه را به شما داده‌ايم به جد و جهد بگيريد، و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد، باشد كه به تقوا گراييد.»

(2-64) - ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ

سپس شما بعد از آن [پيمان‌] رويگردان شديد، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلما از زيانكاران بوديد.

(2-65) - وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ

و كسانى از شما را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند نيك شناختيد، پس ايشان را گفتيم: «بوزينگانى طردشده باشيد.»

(2-66) - فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ

و ما آن [عقوبت‌] را براى حاضران، و [نسلهاى‌] پس از آن، عبرتى، و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم.

(2-67) - وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ

و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: «خدا به شما فرمان مى‌دهد كه: ماده گاوى را سر ببريد»، گفتند: «آيا ما را به ريشخند مى‌گيرى؟» گفت: «پناه مى‌برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم.»

(2-68) - قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ

گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان، تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى‌] است؟» گفت: «وى مى‌فرمايد: آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال، [بلكه‌] ميانسالى است بين اين دو. پس آنچه را [بدان ]مأموريد به جاى آريد.»

(2-69) - قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ

گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است؟» گفت: «وى مى‌فرمايد: آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص، كه رنگش بينندگان را شاد مى‌كند.»

(2-70) - قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ

گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى‌] باشد؟ زيرا [چگونگى‌] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده، و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتماً هدايت خواهيم شد.»

(2-71) - قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ

گفت: «وى مى‌فرمايد: در حقيقت، آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند؛ و نه كشتزار را آبيارى كند؛ بى‌نقص است؛ و هيچ لكه‌اى در آن نيست.» گفتند: «اينك سخن درست آوردى.» پس آن را سر بريدند، و چيزى نمانده بود كه نكنند.

(2-72) - وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ

و چون شخصى را كشتيد، و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد، و حال آنكه خدا، آنچه را كتمان مى‌كرديد، آشكار گردانيد.

(2-73) - فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَٰلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

پس فرموديم: «پاره‌اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول‌] بزنيد» [تا زنده شود]. اين گونه خدا مردگان را زنده مى‌كند، و آيات خود را به شما مى‌نماياند، باشد كه بينديشيد.

(2-74) - ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه‌] سخت گرديد، همانند سنگ، يا سخت‌تر از آن، چرا كه از برخى سنگها، جويهايى بيرون مى‌زند، و پاره‌اى از آن‌ها مى‌شكافد و آب از آن خارج مى‌شود، و برخى از آن‌ها از بيم خدا فرو مى‌ريزد، و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

(2-75) - أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

آيا طمع داريد كه [اينان‌] به شما ايمان بياورند؟ با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى‌شنيدند، سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مى‌كردند، و خودشان هم مى‌دانستند.

(2-76) - وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و [همين يهوديان‌] چون با كسانى كه ايمان آورده‌اند برخورد كنند، مى‌گويند: «ما ايمان آورده‌ايم.» و وقتى با همديگر خلوت مى‌كنند، مى‌گويند: «چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، براى آنان حكايت مى‌كنيد تا آنان به [استناد] آن، پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند؟ آيا فكر نمى‌كنيد؟»

(2-77) - أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ

آيا نمى‌دانند كه خداوند آنچه را پوشيده مى‌دارند، و آنچه را آشكار مى‌كنند، مى‌داند؟

(2-78) - وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ

و [بعضى‌] از آنان بى‌سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى‌دانند، و فقط گمان مى‌برند.

(2-79) - فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَـٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ

پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‌شده‌اى‌] با دستهاى خود مى‌نويسند، سپس مى‌گويند: «اين از جانب خداست»، تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند؛ پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته، و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه‌] به دست مى‌آورند.

(2-80) - وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

و گفتند: «جز روزهايى چند، هرگز آتش به ما نخواهد رسيد.» بگو: «مگر پيمانى از خدا گرفته‌ايد؟ -كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد- يا آنچه را نمى‌دانيد به دروغ به خدا نسبت مى‌دهيد؟»

(2-81) - بَلَىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

آرى، كسى كه بدى به دست آورد، و گناهش او را در ميان گيرد، پس چنين كسانى اهل آتشند، و در آن ماندگار خواهند بود.

(2-82) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته كرده‌اند، آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند.

(2-83) - وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ

و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه: «جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر، و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد، و با مردم [به زبان‌] خوش سخن بگوييد، و نماز را به پا داريد، و زكات را بدهيد»؛ آنگاه، جز اندكى از شما، [همگى‌] به حالت اعراض روى برتافتيد.

(2-84) - وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ

و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه: «خون همديگر را مريزيد، و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد»؛ سپس [به اين پيمان‌] اقرار كرديد، و خود گواهيد.

(2-85) - ثُمَّ أَنْتُمْ هَـٰؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَىٰ تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَٰلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

[ولى‌] باز همين شما هستيد كه يكديگر را مى‌كشيد، و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مى‌رانيد، و به گناه و تجاوز، بر ضد آنان به يكديگر كمك مى‌كنيد. و اگر به اسارت پيش شما آيند، به [دادن‌] فديه، آنان را آزاد مى‌كنيد، با آنكه [نه تنها كشتن، بلكه‌] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است. آيا شما به پاره‌اى از كتاب [تورات‌] ايمان مى‌آوريد، و به پاره‌اى كفر مى‌ورزيد؟ پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند، جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز ايشان را به سخت‌ترين عذابها باز برند، و خداوند از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

(2-86) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

همين كسانند كه زندگى دنيا را به [بهاى‌] جهان ديگر خريدند. پس نه عذاب آنان سبك گردد، و نه ايشان يارى شوند.

(2-87) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ

و همانا به موسى كتاب [تورات‌] را داديم، و پس از او پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم، و عيسى پسر مريم را معجزه‌هاى آشكار بخشيديم، و او را با «روح القدس» تأييد كرديم؛ پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد، كبر ورزيديد؟ گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد.

(2-88) - وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ

و گفتند: «دلهاى ما در غلاف است.» [نه، چنين نيست‌] بلكه خدا به سزاى كفرشان، لعنتشان كرده است. پس آنان كه ايمان مى‌آورند چه اندك‌شماره‌اند.

(2-89) - وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ

و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد، و از ديرباز [در انتظارش‌] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى‌جستند؛ ولى همين كه آنچه [كه اوصافش‌] را مى‌شناختند برايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنت خدا بر كافران باد.

(2-90) - بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ

وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند، كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى‌] فرو مى‌فرستد. پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند. و براى كافران عذابى خفت‌آور است.

(2-91) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و چون به آنان گفته شود: «به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد»، مى‌گويند: «ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى‌آوريم.» و غير آن را -با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است- انكار مى‌كنند. بگو: «اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران خدا را مى‌كشتيد؟»

(2-92) - وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَىٰ بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ

و قطعاً موسى براى شما معجزات آشكارى آورد، سپس آن گوساله را در غياب وى [به خدايى‌] گرفتيد، و ستمكار شديد.

(2-93) - وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم، و [كوه‌] طور را بر فراز شما برافراشتيم، [و گفتيم:] «آنچه را به شما داده‌ايم به جد و جهد بگيريد، و [به دستورهاى آن‌] گوش فرا دهيد.» گفتند: «شنيديم و نافرمانى كرديم.» و بر اثر كفرشان، [مِهر ]گوساله در دلشان سرشته شد. بگو: «اگر مؤمنيد [بدانيد كه‌] ايمانتان شما را به بد چيزى وامى‌دارد.»

(2-94) - قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

بگو: «اگر در نزد خدا، سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد، نه ديگر مردم، پس اگر راست مى‌گوييد آرزوى مرگ كنيد.»

(2-95) - وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ

ولى به سبب كارهايى كه از پيش كرده‌اند، هرگز آن را آرزو نخواهند كرد. و خدا به [حال‌] ستمگران داناست.

(2-96) - وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ

و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى، و [حتى حريص‌تر] از كسانى كه شرك مى‌ورزند خواهى يافت. هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود، وى را از عذاب دور نتواند داشت. و خدا بر آنچه مى‌كنند بيناست.

(2-97) - قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ

بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست‌] چرا كه او، به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل كرده است، در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى‌] پيش از آن، و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است.»

(2-98) - مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ

هر كه دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئيل و ميكائيل است [بداند كه‌] خدا يقينا دشمن كافران است.

(2-99) - وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ

و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم، و جز فاسقان [كسى‌] آن‌ها را انكار نمى‌كند.

(2-100) - أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

و مگر نه اين بود كه [يهود] هر گاه پيمانى بستند، گروهى از ايشان آن را دور افكندند؟ بلكه [حقيقت اين است كه‌] بيشترشان ايمان نمى‌آورند.

(2-101) - وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و آنگاه كه فرستاده‌اى از جانب خداوند برايشان آمد -كه آنچه را با آنان بود تصديق مى‌داشت- گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر افكندند، چنانكه گويى [از آن هيچ‌] نمى‌دانند.

(2-102) - وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَـٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

و آنچه را كه شيطان‌[صفت‌]ها در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته‌] بودند، پيروى كردند. و سليمان كفر نورزيد، ليكن آن شيطان‌[صفت‌]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى‌آموختند. و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند]، با اينكه آن دو [فرشته‌] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى‌كردند مگر آنكه [قبلا به او] مى‌گفتند: «ما [وسيله‌] آزمايشى [براى شما ]هستيم، پس زنهار كافر نشوى.» و[لى‌] آن‌ها از آن دو [فرشته‌] چيزهايى مى‌آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى‌توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند. و [خلاصه‌] چيزى مى‌آموختند كه برايشان زيان داشت، و سودى بديشان نمى‌رسانيد. و قطعاً [يهوديان‌] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع‌] باشد، در آخرت بهره‌اى ندارد. وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدند-اگر مى‌دانستند.

(2-103) - وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

اگر آن‌ها گرويده و پرهيزگارى كرده بودند قطعاً پاداشى [كه‌] از جانب خدا [مى‌يافتند] بهتر بود-اگر مى‌دانستند.

(2-104) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نگوييد: «راعنا»، و بگوييد: «انظرنا»، و [اين توصيه را] بشنويد؛ و [گر نه‌] كافران را عذابى دردناك است.

(2-105) - مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شده‌اند، و نه مشركان [هيچ كدام‌] دوست نمى‌دارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد، با آنكه خدا هر كه را خواهد به رحمت خود اختصاص دهد، و خدا داراى فزون‌بخشى عظيم است.

(2-106) - مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را به [دست‌] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را مى‌آوريم؛ مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟

(2-107) - أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست؛ و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد؟

(2-108) - أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ

آيا مى‌خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلا از موسى خواسته شد؟ و هر كس كفر را با ايمان عوض كند، مسلما از راه درست گمراه شده است.

(2-109) - وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

بسيارى از اهل كتاب -پس از اينكه حق برايشان آشكار شد- از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مى‌كردند كه شما را، بعد از ايمانتان، كافر گردانند. پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد، كه خدا بر هر كارى تواناست.

(2-110) - وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد؛ و هر گونه نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد، آن را نزد خدا باز خواهيد يافت؛ آرى، خدا به آنچه مى‌كنيد بيناست.

(2-111) - وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و گفتند: «هرگز كسى به بهشت درنيايد، مگر آنكه يهودى يا ترسا باشد.» اين آرزوهاى [واهىِ‌] ايشان است. بگو: «اگر راست مى‌گوييد، دليل خود را بياوريد.»

(2-112) - بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

آرى، هر كس كه خود را با تمام وجود، به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزد وى پيش پروردگار اوست، و بيمى بر آنان نيست، و غمگين نخواهند شد.

(2-113) - وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

و يهوديان گفتند: «ترسايان بر حق نيستند.» و ترسايان گفتند: «يهوديان بر حق نيستند» -با آنكه آنان كتاب [آسمانى‌] را مى‌خوانند. افراد نادان نيز [سخنى‌] همانند گفته ايشان گفتند. پس خداوند، روز رستاخيز در آنچه با هم اختلاف مى‌كردند، ميان آنان داورى خواهد كرد.

(2-114) - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَىٰ فِي خَرَابِهَا أُولَـٰئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا، نام وى برده شود، و در ويرانى آن‌ها بكوشد؟ آنان حق ندارند جز ترسان-لرزان در آن [مسجد]ها درآيند. در اين دنيا ايشان را خوارى، و در آخرت عذابى بزرگ است.

(2-115) - وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

و مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ پس به هر سو رو كنيد، آن‌جا روى [به‌] خداست. آرى، خدا گشايشگر داناست.

(2-116) - وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ

و گفتند: «خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است.» او منزه است. بلكه هر چه در آسمانها و زمين است، از آن اوست، [و] همه فرمانپذير اويند.

(2-117) - بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

[او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است‌]، و چون به كارى اراده فرمايد، فقط مى‌گويد: «[موجود] باش»؛ پس [فوراً موجود] مى‌شود.

(2-118) - وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمى‌گويد؟ يا براى ما معجزه‌اى نمى‌آيد؟» كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مى‌گفتند. دلها [و افكار]شان به هم مى‌ماند. ما نشانه‌ها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند، نيك روشن گردانيده‌ايم.

(2-119) - إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ

ما تو را بحق فرستاديم، تا بشارتگر و بيم‌دهنده باشى، و [لى‌] درباره دوزخيان، از تو پرسشى نخواهد شد.

(2-120) - وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‌شوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: «در حقيقت، تنها هدايت خداست كه هدايت [واقعى‌] است.» و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.

(2-121) - الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَـٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

كسانى كه كتاب [آسمانى‌] به آنان داده‌ايم، [و] آن را چنانكه بايد مى‌خوانند، ايشانند كه بدان ايمان دارند. و[لى‌] كسانى كه بدان كفر ورزند، همانانند كه زيانكارانند.

(2-122) - يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ

اى فرزندان اسرائيل، نعمتم را، كه بر شما ارزانى داشتم، و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم، ياد كنيد.

(2-123) - وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى‌كند، و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود، و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد، و نه يارى شوند.

(2-124) - وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» [ابراهيم‌] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمى‌رسد.»

(2-125) - وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ

و چون خانه [كعبه‌] را براى مردم محل اجتماع و [جاى‌] امنى قرار داديم، [و فرموديم:] «در مقام ابراهيم، نمازگاهى براى خود اختيار كنيد»، و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه: «خانه مرا براى طواف‌كنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد.»

(2-126) - وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـٰذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَىٰ عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و چون ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين [سرزمين‌] را شهرى امن گردان، و مردمش را -هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد- از فرآورده‌ها روزى بخش»، فرمود: «و[لى‌] هر كس كفر بورزد، اندكى برخوردارش مى‌كنم، سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ‌] مى‌كشانم، و چه بد سرانجامى است.»

(2-127) - وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه‌هاى خانه [كعبه‌] را بالا مى‌بردند، [مى‌گفتند:] «اى پروردگار ما، از ما بپذير كه در حقيقت، تو شنواى دانايى.

(2-128) - رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

پروردگارا، ما را تسليم [فرمان‌] خود قرار ده؛ و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پديد آر]؛ و آداب دينى ما را به ما نشان ده؛ و بر ما ببخشاى، كه تويى توبه‌پذير مهربان.

(2-129) - رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

پروردگارا، در ميان آنان، فرستاده‌اى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه‌شان كند، زيرا كه تو خود، شكست‌ناپذير حكيمى.»

(2-130) - وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ

و چه كسى -جز آنكه به سبك‌مغزى گرايد- از آيين ابراهيم روى برمى‌تابد؟ و ما او را در اين دنيا برگزيديم؛ و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.

(2-131) - إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ

هنگامى كه پروردگارش به او فرمود: «تسليم شو»، گفت: «به پروردگار جهانيان تسليم شدم.»

(2-132) - وَوَصَّىٰ بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

و ابراهيم و يعقوب، پسران خود را به همان [آيين‌] سفارش كردند؛ [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند:] «اى پسران من، خداوند براى شما اين دين را برگزيد؛ پس، البته نبايد جز مسلمان بميريد.»

(2-133) - أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَـٰهَكَ وَإِلَـٰهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَـٰهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد، حاضر بوديد؟ هنگامى كه به پسران خود گفت: «پس از من، چه را خواهيد پرستيد؟» گفتند: «معبود تو، و معبود پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق -معبودى يگانه- را مى‌پرستيم؛ و در برابر او تسليم هستيم.»

(2-134) - تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

آن جماعت را روزگار به سر آمد؛ دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست؛ و از آنچه آنان مى‌كرده‌اند، شما بازخواست نخواهيد شد.

(2-135) - وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

و [اهل كتاب‌] گفتند: «يهودى يا مسيحى باشيد، تا هدايت يابيد»؛ بگو: «نه، بلكه [بر] آيين ابراهيم حق‌گرا [هستم‌]؛ و وى از مشركان نبود.»

(2-136) - قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

بگوييد: «ما به خدا، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده، و به آنچه به موسى و عيسى داده شده، و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آورده‌ايم؛ ميان هيچ يك از ايشان فرق نمى‌گذاريم؛ و در برابر او تسليم هستيم.»

(2-137) - فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

پس اگر آنان [هم‌] به آنچه شما بدان ايمان آورده‌ايد، ايمان آوردند، قطعاً هدايت شده‌اند، ولى اگر روى برتافتند، جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى ] دارند؛ و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايت خواهد كرد، كه او شنواى داناست.

(2-138) - صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ

اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوش‌نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.

(2-139) - قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ

بگو: آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى‌كنيد؟ با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست؛ و كردارهاى ما از آن ما، و كردارهاى شما از آن شماست، و ما براى او اخلاص مى‌ورزيم.

(2-140) - أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

يا مى‌گوييد: «ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [دوازده‌گانه‌] يهودى يا نصرانى بوده‌اند؟» بگو: «آيا شما بهتر مى‌دانيد يا خدا؟» و كيست ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد؟ و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

(2-141) - تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

آن جماعت را روزگار سپرى شد؛ براى ايشان است آنچه به دست آورده‌اند؛ و براى شماست آنچه به دست آورده‌ايد؛ و از آنچه آنان مى‌كرده‌اند، شما بازخواست نخواهيد شد.

(2-142) - سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

به زودى مردم كم خرد خواهند گفت: «چه چيز آنان را از قبله‌اى كه بر آن بودند رويگردان كرد؟» بگو: «مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر كه را خواهد به راه راست هدايت مى‌كند.»

(2-143) - وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ

و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر بر شما گواه باشد. و قبله‌اى را كه [چندى‌] بر آن بودى، مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‌كند، از آن كس كه از عقيده خود برمى‌گردد بازشناسيم؛ هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت‌[شان‌] كرده، سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند، زيرا خدا [نسبت‌] به مردم دلسوز و مهربان است.

(2-144) - قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ

ما [به هر سو] گردانيدنِ رويت در آسمان را نيك مى‌بينيم. پس [باش تا] تو را به قبله‌اى كه بدان خشنود شوى برگردانيم؛ پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن؛ و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن بگردانيد. در حقيقت، اهل كتاب نيك مى‌دانند كه اين [تغيير قبله‌] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است؛ و خدا از آنچه مى‌كنند غافل نيست.

(2-145) - وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ

و اگر هر گونه معجزه‌اى براى اهل كتاب بياورى [باز] قبله تو را پيروى نمى‌كنند، و تو [نيز] پيرو قبله آنان نيستى، و خود آنان پيرو قبله يكديگر نيستند، و پس از علمى كه تو را [حاصل‌] آمده، اگر از هوسهاى ايشان پيروى كنى، در آن صورت جداً از ستمكاران خواهى بود.

(2-146) - الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى‌] داده‌ايم، همان گونه كه پسران خود را مى‌شناسند، او [محمد] را مى‌شناسند؛ و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مى‌دارند، و خودشان [هم‌] مى‌دانند.

(2-147) - الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از ترديدكنندگان باشى.

(2-148) - وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و براى هر كسى قبله‌اى است كه وى روى خود را به آن [سوى‌] مى‌گرداند؛ پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد. هر كجا كه باشيد، خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مى‌آورد؛ در حقيقت، خدا بر همه چيز تواناست.

(2-149) - وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

و از هر كجا بيرون آمدى، روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان، و البته اين [فرمان‌] حق است و از جانب پروردگار تو است و خداوند از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

(2-150) - وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

و از هر كجا بيرون آمدى، [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان؛ و هر كجا بوديد رويهاى خود را به سوى آن بگردانيد، تا براى مردم -غير از ستمگرانشان- بر شما حجتى نباشد. پس، از آنان نترسيد، و از من بترسيد، تا نعمت خود را بر شما كامل گردانم، و باشد كه هدايت شويد.

(2-151) - كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ

همان طور كه در ميان شما، فرستاده‌اى از خودتان روانه كرديم، [كه‌] آيات ما را بر شما مى‌خواند، و شما را پاك مى‌گرداند، و به شما كتاب و حكمت مى‌آموزد، و آنچه را نمى‌دانستيد به شما ياد مى‌دهد.

(2-152) - فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ

پس مرا ياد كنيد، [تا] شما را ياد كنم؛ و شكرانه‌ام را به جاى آريد؛ و با من ناسپاسى نكنيد.

(2-153) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از شكيبايى و نماز يارى جوييد؛ زيرا خدا با شكيبايان است.

(2-154) - وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَـٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ

و كسانى را كه در راه خدا كشته مى‌شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده‌اند؛ ولى شما نمى‌دانيد.

(2-155) - وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ

و قطعاً شما را به چيزى از [قبيلِ‌] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‌آزماييم؛ و مژده ده شكيبايان را:

(2-156) - الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

[همان‌] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد، مى‌گويند: «ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز مى‌گرديم.»

(2-157) - أُولَـٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‌يافتگان [هم‌] خود ايشانند.

(2-158) - إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ

در حقيقت، «صفا» و «مروه» از شعاير خداست [كه يادآور اوست‌]؛ پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد. و هر كه افزون بر فريضه، كار نيكى كند، خدا حق شناس و داناست.

(2-159) - إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَـٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ

كسانى كه نشانه‌هاى روشن، و رهنمودى را كه فرو فرستاده‌ايم، بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب توضيح داده‌ايم، نهفته مى‌دارند، آنان را خدا لعنت مى‌كند، و لعنت‌كنندگان لعنتشان مى‌كنند.

(2-160) - إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَـٰئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

مگر كسانى كه توبه كردند، و [خود را] اصلاح نمودند، و [حقيقت را] آشكار كردند، پس بر آنان خواهم بخشود؛ و من توبه‌پذير مهربانم.

(2-161) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَـٰئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ

كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر مردند، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد.

(2-162) - خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ

در آن [لعنت‌] جاودانه بمانند؛ نه عذابشان كاسته گردد، و نه مهلت يابند.

(2-163) - وَإِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِيمُ

و معبود شما، معبود يگانه‌اى است كه جز او هيچ معبودى نيست، [و اوست‌] بخشايشگر مهربان.

(2-164) - إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا روانند با آنچه به مردم سود مى‌رساند، و [همچنين‌] آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده، و با آن، زمين را پس از مردنش زنده گردانيده، و در آن هر گونه جنبنده‌اى پراكنده كرده، و [نيز در] گردانيدن بادها، و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است، براى گروهى كه مى‌انديشند، واقعاً نشانه‌هايى [گويا] وجود دارد.

(2-165) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ

و برخى از مردم، در برابر خدا، همانندهايى [براى او] برمى‌گزينند، و آن‌ها را چون دوستى خدا، دوست مى‌دارند؛ ولى كسانى كه ايمان آورده‌اند، به خدا محبت بيشترى دارند. كسانى كه [با برگزيدن بتها، به خود] ستم نموده‌اند اگر مى‌دانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آنِ خداست، و خدا سخت‌كيفر است.

(2-166) - إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ

آنگاه كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند؛ و عذاب را مشاهده كنند، و ميانشان پيوندها بريده گردد.

(2-167) - وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَٰلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ

و پيروان مى‌گويند: «كاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه كه [آنان‌] از ما بيزارى جستند [ما نيز] از آنان بيزارى مى‌جستيم.» اين گونه خداوند، كارهايشان را -كه بر آنان مايه حسرتهاست- به ايشان مى‌نماياند، و از آتش بيرون‌آمدنى نيستند.

(2-168) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

اى مردم، از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه را بخوريد، و از گامهاى شيطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست.

(2-169) - إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

[او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى‌دهد، و [وامى‌دارد] تا بر خدا، چيزى را كه نمى‌دانيد بربنديد.

(2-170) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ

و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد»؛ مى‌گويند: «نه، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته‌ايم، پيروى مى‌كنيم.» آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى‌كرده و به راه صواب نمى‌رفته‌اند [باز هم در خور پيروى هستند]؟

(2-171) - وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

و مَثَل [دعوت‌كننده‌] كافران چون مَثَل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى [مبهم، چيزى‌] نمى‌شنود بانگ مى‌زند. [آرى،] كرند، لالند، كورند. [و] درنمى‌يابند.

(2-172) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از نعمتهاى پاكيزه‌اى كه روزى شما كرده‌ايم، بخوريد و اگر تنها او را مى‌پرستيد خدا را شكر كنيد.

(2-173) - إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

[خداوند،] تنها مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام سر بريدن‌] نام غير خدا بر آن برده شده، بر شما حرام گردانيده است. [ولى‌] كسى كه [براى حفظ جان خود به خوردن آن‌ها] ناچار شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نيست، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.

(2-174) - إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَـٰئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مى‌دارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مى‌آورند، آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند. و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت، و پاكشان نخواهد كرد، و عذابى دردناك خواهند داشت.

(2-175) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ

آنان همان كسانى هستند كه گمراهى را به [بهاى‌] هدايت، و عذاب را به [ازاى‌] آمرزش خريدند، پس به راستى چه اندازه بايد بر آتش شكيبا باشند!

(2-176) - ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ

چرا كه خداوند كتاب [تورات‌] را به حق نازل كرده است، و كسانى كه در باره كتاب [خدا] با يكديگر به اختلاف پرداختند، در ستيزه‌اى دور و درازند.

(2-177) - لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ

نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى‌] و پيامبران ايمان آورد، و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‌ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن‌] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛ و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند؛ آنانند كسانى كه راست گفته‌اند، و آنان همان پرهيزگارانند.

(2-178) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَىٰ بِالْأُنْثَىٰ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَٰلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، در باره كشتگان، بر شما [حق‌] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر كس كه از جانب برادر [دينى‌]اش [يعنى ولىّ مقتول‌]، چيزى [از حق قصاص‌] به او گذشت شود، [بايد از گذشت ولىّ مقتول‌] به طور پسنديده پيروى كند، و با [رعايت‌] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. اين [حكم‌] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست؛ پس هر كس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناك است.

(2-179) - وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است، باشد كه به تقوا گراييد.

(2-180) - كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ

بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و خويشاوندان [خود] به طور پسنديده وصيت كند؛ [اين كار] حقى است بر پرهيزگاران.

(2-181) - فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

پس هر كس آن [وصيت‌] را بعد از شنيدنش تغيير دهد، گناهش تنها بر [گردن‌] كسانى است كه آن را تغيير مى‌دهند. آرى، خدا شنواى داناست.

(2-182) - فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

ولى كسى كه از انحراف [و تمايل بيجاى‌] وصيت‌كننده‌اى [نسبت به ورثه‌اش‌] يا از گناه او [در وصيت به كار خلاف‌] بيم داشته باشد و ميانشان را سازش دهد، بر او گناهى نيست، كه خدا آمرزنده مهربان است.

(2-183) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد كه پرهيزگارى كنيد.

(2-184) - أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

[روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است‌]. [ولى‌] هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد، [به همان شماره‌] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد]، و بر كسانى كه [روزه‌] طاقت‌فرساست، كفاره‌اى است كه خوراك دادن به بينوايى است. و هر كس به ميل خود، بيشتر نيكى كند، پس آن براى او بهتر است، و اگر بدانيد، روزه گرفتن براى شما بهتر است.

(2-185) - شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

ماه رمضان [همان ماه‌] است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [كتابى ] كه مردم را راهبر، و [متضمّن‌] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان‌] تشخيص حق از باطل است. پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد، و كسى كه بيمار يا در سفر است [بايد به شماره آن،] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد]. خدا براى شما آسانى مى‌خواهد و براى شما دشوارى نمى‌خواهد؛ تا شماره [مقرر ]را تكميل كنيد و خدا را به پاس آنكه رهنمونيتان كرده است به بزرگى بستاييد، و باشد كه شكرگزارى كنيد.

(2-186) - وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ

و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مى‌كنم، پس [آنان‌] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.

(2-187) - أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

در شبهاى روزه، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گرديده است. آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد. خدا مى‌دانست كه شما با خودتان ناراستى مى‌كرديد، پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت. پس، اكنون [در شبهاى ماه رمضان مى‌توانيد] با آنان همخوابگى كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب كنيد. و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه [شب‌] بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا [فرا رسيدن‌] شب به اتمام رسانيد. و در حالى كه در مساجد معتكف هستيد [با زنان‌] درنياميزيد. اين است حدود احكام الهى! پس [زنهار به قصد گناه‌] بدان نزديك نشويد. اين گونه، خداوند آيات خود را براى مردم بيان مى‌كند، باشد كه پروا پيشه كنند.

(2-188) - وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد، و [به عنوان رشوه قسمتى از] آن را به قضات مدهيد تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالى كه خودتان [هم خوب‌] مى‌دانيد.

(2-189) - يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

در باره [حكمت‌] هلالها[ى ماه‌] از تو مى‌پرسند، بگو: «آن‌ها [شاخص‌] گاه‌شمارى براى مردم و [موسم‌] حجّ‌اند.» و نيكى آن نيست كه از پشت خانه‌ها درآييد، بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند، و به خانه‌ها از در [ورودى‌] آن‌ها درآييد، و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار گرديد.

(2-190) - وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ

و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى‌جنگند، بجنگيد، ولى از اندازه درنگذريد، زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمى‌دارد؛

(2-191) - وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ

و هر كجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بكشيد، و همان گونه كه شما را بيرون راندند، آنان را بيرون برانيد، [چرا كه‌] فتنه [شرك‌] از قتل بدتر است، [با اين همه‌] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد، مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند، پس اگر با شما جنگيدند، آنان را بكشيد، كه كيفر كافران چنين است.

(2-192) - فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و اگر بازايستادند، البته خدا آمرزنده مهربان است.

(2-193) - وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ

با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه‌اى نباشد، و دين، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.

(2-194) - الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

اين ماه حرام در برابر آن ماه حرام است، و [هتك‌] حرمتها قصاص دارد. پس هر كس بر شما تعدّى كرد، همان گونه كه بر شما تعدّى كرده، بر او تعدّى كنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است.

(2-195) - وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

و در راه خدا انفاق كنيد، و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد، و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

(2-196) - وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

و براى خدا حجّ و عمره را به پايان رسانيد، و اگر [به علت موانعى‌] بازداشته شديد، آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كنيد]؛ و تا قربانى به قربانگاه نرسيده سر خود را متراشيد؛ و هر كس از شما بيمار باشد يا در سر ناراحتيى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به كفاره [آن، بايد] روزه‌اى بدارد، يا صدقه‌اى دهد، يا قربانيى بكند؛ و چون ايمنى يافتيد، پس هر كس از [اعمال‌] عمره به حجّ پرداخت، [بايد ]آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند]، و آن كس كه [قربانى ]نيافت [بايد] در هنگام حجّ، سه روز روزه [بدارد]؛ و چون برگشتيد هفت [روز ديگر روزه بداريد]؛ اين ده [روز] تمام است. اين [حجّ تمتّع ]براى كسى است كه اهل مسجد الحرام [مكّه‌] نباشد؛ و از خدا بترسيد، و بدانيد كه خدا سخت‌كيفر است.

(2-197) - الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ

حجّ در ماههاى معينى است. پس هر كس در اين [ماه‌]ها، حجّ را [برخود] واجب گرداند، [بداند كه‌] در اثناى حجّ، همبسترى و گناه و جدال [روا] نيست، و هر كار نيكى انجام مى‌دهيد، خدا آن را مى‌داند، و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت، بهترين توشه، پرهيزگارى است، و اى خردمندان! از من پروا كنيد.

(2-198) - لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ

بر شما گناهى نيست كه [در سفر حجّ‌] از فضل پروردگارتان [روزىِ خويش‌] بجوييد؛ پس چون از عرفات كوچ نموديد، خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد، و يادش كنيد كه شما را كه پيشتر از بيراهان بوديد، فرا راه آورد.

(2-199) - ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

پس، از همان جا كه [انبوه‌] مردم روانه مى‌شوند، شما نيز روانه شويد و از خداوند آمرزش خواهيد كه خدا آمرزنده مهربان است.

(2-200) - فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ

و چون آداب ويژه حجّ خود را به جاى آورديد، همان گونه كه پدران خود را به ياد مى‌آوريد، يا با يادكردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد. و از مردم كسى است كه مى‌گويد: «پروردگارا، به ما، در همين دنيا عطا كن» و حال آنكه براى او در آخرت نصيبى نيست.

(2-201) - وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ

و برخى از آنان مى‌گويند: «پروردگارا! در اين دنيا به ما نيكى و در آخرت [نيز] نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش [دور] نگه دار.»

(2-202) - أُولَـٰئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ

آنانند كه از دستاوردشان بهره‌اى خواهند داشت و خدا زودشمار است.

(2-203) - وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

و خدا را در روزهايى معيّن ياد كنيد، پس هر كس شتاب كند [و اعمال را] در دو روز [انجام دهد]، گناهى بر او نيست، و هر كه تأخير كند [و اعمال را در سه روز انجام دهد] گناهى بر او نيست. [اين اختيار ]براى كسى است كه [از محرمات‌] پرهيز كرده باشد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما را به سوى او گرد خواهد آورد.

(2-204) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ

و از ميان مردم كسى است كه در زندگى اين دنيا سخنش تو را به تعجّب وامى‌دارد، و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه مى‌گيرد، و حال آنكه او سخت‌ترين دشمنان است.

(2-205) - وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ

و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مى‌كند كه در زمين فساد نمايد و كِشت و نسل را نابود سازد، و خداوند تباهكارى را دوست ندارد.

(2-206) - وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ

و چون به او گفته شود: «از خدا پروا كن» نخوت، وى را به گناه كشاند. پس جهنم براى او بس است، و چه بد بسترى است.

(2-207) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ

و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشد، و خدا نسبت به [اين‌] بندگان مهربان است.

(2-208) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، همگى به اطاعت [خدا] درآييد، و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است.

(2-209) - فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و اگر پس از آنكه براى شما دلايل آشكار آمد، دستخوش لغزش شديد، بدانيد كه خداوند تواناى حكيم است.

(2-210) - هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

مگر انتظار آنان غير از اين است كه خدا و فرشتگان، در [زير] سايبانهايى از ابر سپيد به سوى آنان بيايند و كار [داورى‌] يكسره شود؟ و كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود.

(2-211) - سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

از فرزندان اسرائيل بپرس: چه بسيار نشانه‌هاى روشنى به آنان داديم و هر كس نعمت خدا را -پس از آنكه براى او آمد- [به كفران‌] بدل كند، خدا سخت‌كيفر است.

(2-212) - زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ

زندگى دنيا در چشم كافران آراسته شده است، و مؤمنان را ريشخند مى‌كنند و [حال آنكه‌] كسانى كه تقواپيشه بوده‌اند، در روز رستاخيز، از آنان برترند و خدا به هر كه بخواهد، بى‌شمار روزى مى‌دهد.

(2-213) - كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

مردم، امتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‌دهنده برانگيخت، و با آنان، كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و جز كسانى كه [كتاب‌] به آنان داده شد -پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى‌] كه ميانشان بود، [هيچ كس‌] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‌كند.

(2-214) - أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ

آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‌شويد و حال آنكه هنوز مانند آنچه بر [سر] پيشينيان شما آمد، بر [سر] شما نيامده است؟ آنان دچار سختى و زيان شدند و به [هول و] تكان درآمدند، تا جايى كه پيامبر [خدا ]و كسانى كه با وى ايمان آورده بودند گفتند: «پيروزى خدا كى خواهد بود؟» هش دار، كه پيروزى خدا نزديك است.

(2-215) - يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ

از تو مى‌پرسند: «چه چيزى انفاق كنند [و به چه كسى بدهند]؟» بگو: «هر مالى انفاق كنيد، به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و به در راه‌مانده تعلّق دارد، و هر گونه نيكى كنيد البته خدا به آن داناست.»

(2-216) - كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است. و بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى‌داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.

(2-217) - يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَـٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

از تو در باره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى‌پرسند. بگو: «كارزار در آن، گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [حج‌]، و بيرون راندن اهل آن از آن‌جا، نزد خدا [گناهى‌] بزرگتر، و فتنه [شرك‌] از كشتار بزرگتر است.» و آنان پيوسته با شما مى‌جنگند تا -اگر بتوانند- شما را از دينتان برگردانند. و كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند، آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى‌شود، و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

(2-218) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَـٰئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

آنان كه ايمان آورده، و كسانى كه هجرت كرده و راه خدا جهاد نموده‌اند، آنان به رحمت خدا اميدوارند، خداوند آمرزنده مهربان است.

(2-219) - يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ

در باره شراب و قمار، از تو مى‌پرسند، بگو: «در آن دو، گناهى بزرك، و سودهايى براى مردم است، و[لى‌] گناهشان از سودشان بزرگتر است.» و از تو مى‌پرسند: «چه چيزى انفاق كنند؟» بگو: «مازاد [بر نيازمندى خود] را.» اين گونه، خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مى‌گرداند، باشد كه در [كار] دنيا و آخرت بينديشيد.

(2-220) - فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَىٰ قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و در باره يتيمان از تو مى‌پرسند، بگو: «به صلاح آنان كار كردن بهتر است، و اگر با آنان همزيستى كنيد، برادران [دينى‌] شما هستند. و خدا تباهكار را از درستكار بازمى‌شناسد.» و اگر خدا مى‌خواست [در اين باره‌] شما را به دشوارى مى‌انداخت. آرى، خداوند توانا و حكيم است.

(2-221) - وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَـٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

و با زنان مشرك ازدواج مكنيد، تا ايمان بياورند. قطعاً كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است، هر چند [زيبايى‌] او شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند. قطعاً برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است، هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى‌خوانند، و خدا به فرمان خود، [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى‌خواند، و آيات خود را براى مردم روشن مى‌گرداند، باشد كه متذكر شوند.

(2-222) - وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ

از تو در باره عادت ماهانه [زنان‌] مى‌پرسند، بگو: «آن، رنجى است. پس هنگام عادت ماهانه، از [آميزش با] زنان كناره گيرى كنيد، و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند. پس چون پاك شدند، از همان جا كه خدا به شما فرمان داده است، با آنان آميزش كنيد.» خداوند توبه‌كاران و پاكيزگان را دوست مى‌دارد.

(2-223) - نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ

زنان شما كشتزار شما هستند. پس، از هر جا [و هر گونه‌] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد، و آن‌ها را براى خودتان مقدم داريد، و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد، و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده.

(2-224) - وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد، تا [بدين بهانه‌] از نيكوكارى و پرهيزگارى و سازش‌دادن ميان مردم [باز ايستيد]، و خدا شنواى داناست.

(2-225) - لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَـٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ

خداوند شما را به سوگندهاى لغوتان مؤاخذه نمى‌كند، ولى شما را بدانچه دلهايتان [از روى عمد] فراهم آورده است، مؤاخذه مى‌كند، و خدا آمرزنده بردبار است.

(2-226) - لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

براى كسانى كه به ترك همخوابگى با زنان خود، سوگند مى‌خورند [ايلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت‌] است، پس اگر [به آشتى‌] بازآمدند، خداوند آمرزنده مهربان است.

(2-227) - وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و اگر آهنگ طلاق كردند، در حقيقت خدا شنواى داناست.

(2-228) - وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و زنان طلاق داده شده، بايد مدت سه پاكى انتظار كشند، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رحم آنان آفريده، پوشيده دارند؛ و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند، به بازآوردن آنان در اين [مدّت‌] سزاوارترند. و مانند همان [وظايفى‌] كه بر عهده زنان است، به طور شايسته، به نفع آنان [بر عهده مردان‌] است، و مردان بر آنان درجه برترى دارند، و خداوند توانا و حكيم است.

(2-229) - الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

طلاق [رجعى‌] دو بار است. پس از آن يا [بايد زن را] بخوبى نگاه داشتن، يا بشايستگى آزاد كردن. و براى شما روا نيست كه از آنچه به آنان داده‌ايد، چيزى بازستانيد. مگر آنكه [طرفين‌] در به پا داشتن حدود خدا بيمناك باشند. پس اگر بيم داريد كه آن دو، حدود خدا را برپاى نمى‌دارند، در آنچه كه [زن براى آزاد كردن خود] فديه دهد، گناهى بر ايشان نيست. اين است حدود احكام الهى؛ پس، از آن تجاوز مكنيد. و كسانى كه از حدود احكام الهى تجاوز كنند، آنان همان ستمكارانند.

(2-230) - فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و اگر [شوهر براى بار سوم‌] او را طلاق گفت، پس از آن، ديگر [آن زن‌] براى او حلال نيست، تا اينكه با شوهرى غير از او ازدواج كند [و با او همخوابگى نمايد]. پس اگر [شوهر دوم‌] وى را طلاق گفت، اگر آن دو [همسر سابق‌] پندارند كه حدود خدا را برپا مى‌دارند، گناهى بر آن دو نيست كه به يكديگر بازگردند. و اينها حدود احكام الهى است كه آن را براى قومى كه مى‌دانند، بيان مى‌كند.

(2-231) - وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

و چون آنان را طلاق گفتيد، و به پايان عدّه خويش رسيدند، پس بخوبى نگاهشان داريد يا بخوبى آزادشان كنيد. و[لى‌] آنان را براى [آزار و] زيان رساندن [به ايشان‌] نگاه مداريد تا [به حقوقشان‌] تعدّى كنيد. و هر كس چنين كند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به [وسيله‌] آن به شما اندرز مى‌دهد، به ياد آوريد؛ و از خدا پروا داشته باشيد، و بدانيد كه خدا به هر چيزى داناست.

(2-232) - وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِكُمْ أَزْكَىٰ لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

و چون زنان را طلاق گفتيد، و عدّه خود را به پايان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران [سابق‌] خود، چنانچه بخوبى با يكديگر تراضى نمايند، جلوگيرى مكنيد. هر كس از شما به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، به اين [دستورها] پند داده مى‌شود. [مراعات‌] اين امر براى شما پربركت‌تر و پاكيزه‌تر است، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.

(2-233) - وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و مادران [بايد] فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند. [اين حكم‌] براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند. و خوراك و پوشاك آنان [مادران‌]، به طور شايسته، بر عهده پدر است. هيچ كس جز به قدر وسعش مكلف نمى‌شود. هيچ مادرى نبايد به سبب فرزندش زيان ببيند، و هيچ پدرى [نيز] نبايد به خاطر فرزندش [ضرر ببيند]. و مانند همين [احكام‌] بر عهده وارث [نيز] هست. پس اگر [پدر و مادر] بخواهند با رضايت و صوابديد يكديگر، كودك را [زودتر] از شير بازگيرند، گناهى بر آن دو نيست. و اگر خواستيد براى فرزندان خود دايه بگيريد، بر شما گناهى نيست، به شرط آنكه چيزى را كه پرداخت آن را به عهده گرفته‌ايد، به طور شايسته بپردازيد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

(2-234) - وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

و كسانى از شما كه مى‌ميرند و همسرانى بر جاى مى‌گذارند، [همسران‌] چهار ماه و ده روز انتظار مى‌برند؛ پس هرگاه عدّه خود را به پايان رساندند، در آنچه آنان به نحو پسنديده درباره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(2-235) - وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَـٰكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ

و در باره آنچه شما به طور سربسته، از آنان [در عدّه وفات‌] خواستگارى كرده، يا [آن را] در دل پوشيده داشته‌ايد، بر شما گناهى نيست. خدا مى‌دانست كه [شما] به زودى به ياد آنان خواهيد افتاد، ولى با آنان قول و قرار پنهانى مگذاريد، مگر آنكه سخنى پسنديده بگوييد. و به عقد زناشويى تصميم مگيريد، تا زمان مقرر به سرآيد، و بدانيد كه خداوند آنچه را در دل داريد مى‌داند. پس، از [مخالفت‌] او بترسيد، و بدانيد كه خداوند آمرزنده و بردبار است.

(2-236) - لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ

اگر زنان را، مادامى كه با آنان نزديكى نكرده و بر ايشان مَهرى [نيز] معين نكرده‌ايد، طلاق گوييد، بر شما گناهى نيست، و آنان را به طور پسنديده، به نوعى بهره‌مند كنيد -توانگر به اندازه [توان‌] خود، و تنگدست به اندازه [وسع‌] خود. [اين كارى است‌] شايسته نيكوكاران.

(2-237) - وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد، طلاقشان گفتيد، در حالى كه براى آنان مَهرى معين كرده‌ايد، پس نصف آنچه را تعيين نموده‌ايد [به آنان بدهيد]، مگر اينكه آنان خود ببخشند، يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست ببخشد؛ و گذشت كردنِ شما به تقوا نزديكتر است. و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد، زيرا خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

(2-238) - حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ

بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد، و خاضعانه براى خدا به پا خيزيد.

(2-239) - فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ

پس اگر بيم داشتيد، پياده يا سواره [نماز كنيد]؛ و چون ايمن شديد، خدا را ياد كنيد كه آنچه نمى‌دانستيد به شما آموخت.

(2-240) - وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و كسانى از شما كه مرگشان فرا مى‌رسد، و همسرانى بر جاى مى‌گذارند، [بايد] براى همسران خويش وصيّت كنند كه آنان را تا يك سال بهره‌مند سازند و [از خانه شوهر] بيرون نكنند. پس اگر بيرون بروند، در آنچه آنان به طور پسنديده در باره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست. و خداوند توانا و حكيم است.

(2-241) - وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ

و فرض است بر مردان پرهيزگار كه زنان طلاق داده شده را بشايستگى چيزى دهند.

(2-242) - كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

بدين گونه، خداوند آيات خود را براى شما بيان مى‌كند، باشد كه بينديشيد.

(2-243) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ

آيا از [حال‌] كسانى كه از بيم مرگ از خانه‌هاى خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نيافتى؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپاريد» آنگاه آنان را زنده ساخت. آرى، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمى‌كنند.

(2-244) - وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و در راه خدا كارزار كنيد، و بدانيد كه خداوند شنواى داناست.

(2-245) - مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

كيست آن كس كه به [بندگان‌] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد؟ و خداست كه [در معيشت بندگان‌] تنگى و گشايش پديد مى‌آورد؛ و به سوى او بازگردانده مى‌شويد.

(2-246) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ

آيا از [حال‌] سران بنى اسرائيل پس از موسى خبر نيافتى آنگاه كه به پيامبرى از خود گفتند: «پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پيكار كنيم»، [آن پيامبر] گفت: «اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد، چه بسا پيكار نكنيد.» گفتند: «چرا در راه خدا نجنگيم با آنكه ما از ديارمان و از [نزد] فرزندانمان بيرون رانده شده‌ايم.» پس هنگامى كه جنگ بر آنان مقرر شد، جز شمارى اندك از آنان، [همگى‌] پشت كردند، و خداوند به [حال‌] ستمكاران داناست.

(2-247) - وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

و پيامبرشان به آنان گفت: «در حقيقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آنكه ما به پادشاهى از وى سزاوارتريم و به او از حيث مال، گشايشى داده نشده است؟» پيامبرشان گفت: «در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى‌] بدنى بر شما برترى بخشيده است، و خداوند پادشاهى خود را به هر كس كه بخواهد مى‌دهد، و خدا گشايشگر داناست.»

(2-248) - وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و پيامبرشان بديشان گفت: «در حقيقت، نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان، و بازمانده‌اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن‌] بر جاى نهاده‌اند -در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى‌كنند- به سوى شما خواهد آمد. مسلما اگر مؤمن باشيد، براى شما در اين [رويداد] نشانه‌اى است.»

(2-249) - فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ

و چون طالوت با لشكريان [خود] بيرون شد، گفت: «خداوند شما را به وسيله رودخانه‌اى خواهد آزمود. پس هر كس از آن بنوشد از [پيروان‌] من نيست، و هر كس از آن نخورد، قطعاً او از [پيروان‌] من است، مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد. پس [همگى‌] جز اندكى از آن‌ها، از آن نوشيدند. و هنگامى كه [طالوت ] با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند، از آن [نهر] گذشتند، گفتند:» امروز ما را ياراى [مقابله با ]جالوت و سپاهيانش نيست. «كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند، گفتند:» بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار، به اذن خدا پيروز شدند، و خداوند با شكيبايان است.

(2-250) - وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

و هنگامى كه با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند، گفتند: «پروردگارا، بر [دلهاى‌] ما شكيبايى فرو ريز، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى.»

(2-251) - فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ

پس آنان را به اذن خدا شكست دادند، و داوود، جالوت را كشت، و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت، و از آنچه مى‌خواست به او آموخت. و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى‌كرد، قطعاً زمين تباه مى‌گرديد. ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضّل دارد.

(2-252) - تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ

اين‌[ها] آيات خداست كه ما آن را بحق بر تو مى‌خوانيم، و به راستى تو از جمله پيامبرانى.

(2-253) - تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَـٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ

برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد؛ و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم، و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم؛ و اگر خدا مى‌خواست، كسانى كه پس از آنان بودند، بعد از آن [همه‌] دلايل روشن كه برايشان آمد، به كشتار يكديگر نمى‌پرداختند، ولى با هم اختلاف كردند؛ پس، بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند، و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند؛ و اگر خدا مى‌خواست با يكديگر جنگ نمى‌كردند، ولى خداوند آنچه را مى‌خواهد انجام مى‌دهد.

(2-254) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از آنچه به شما روزى داده‌ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى. و كافران خود ستمكارانند.

(2-255) - اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ

خداست كه معبودى جز او نيست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبك او را فرو مى‌گيرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آنِ اوست. كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه در پيش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چيزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌يابند. كرسى او آسمانها و زمين را در بر گرفته، و نگهدارى آن‌ها بر او دشوار نيست، و اوست والاى بزرگ.

(2-256) - لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

در دين هيچ اجبارى نيست. و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است. پس هر كس به طاغوت كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، به يقين، به دستاويزى استوار، كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست.

(2-257) - اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‌اند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى‌برد. و[لى‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند، سرورانشان [همان عصيانگران] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.

(2-258) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

آيا از [حال‌] آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مى‌نازيد، و] در باره پروردگار خود با ابراهيم محاجّه [مى‌]كرد، خبر نيافتى؟ آنكاه كه ابراهيم گفت: «پروردگار من همان كسى است كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند.» گفت: «من [هم‌] زنده مى‌كنم و [هم‌] مى‌ميرانم.» ابراهيم گفت: «خدا[ى من‌] خورشيد را از خاور برمى‌آورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى‌كند.

(2-259) - أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَـٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

يا چون آن كس كه به شهرى كه بامهايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ [و با خود مى‌]گفت: «چگونه خداوند، [اهل‌] اين [ويرانكده‌] را پس از مرگشان زنده مى‌كند؟». پس خداوند، او را [به مدت‌] صد سال ميراند. آنگاه او را برانگيخت، [و به او] گفت: «چقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز يا پاره‌اى از روز را درنگ كردم.» گفت: «[نه‌] بلكه صد سال درنگ كردى، به خوراك و نوشيدنى خود بنگر [كه طعم و رنگ آن‌] تغيير نكرده است، و به درازگوش خود نگاه كن [كه چگونه متلاشى شده است. اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم‌] و هم تو را [در مورد معاد] نشانه‌اى براى مردم قرار دهيم. و به [اين ]استخوانها بنگر، چگونه آن‌ها را برداشته به هم پيوند مى‌دهيم؛ سپس گوشت بر آن مى‌پوشانيم.» پس هنگامى كه [چگونگى زنده ساختن مرده‌] براى او آشكار شد، گفت: «[اكنون‌] مى‌دانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست.»

(2-260) - وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَىٰ وَلَـٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و [ياد كن‌] آنگاه كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مى‌كنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياورده‌اى؟» گفت: «چرا، ولى تا دلم آرامش يابد.» فرمود: «پس، چهار پرنده برگير، و آن‌ها را پيش خود، ريز ريز گردان؛ سپس بر هر كوهى پاره‌اى از آن‌ها را قرار ده؛ آنگاه آن‌ها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مى‌آيند، و بدان كه خداوند توانا و حكيم است.»

(2-261) - مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

مَثَل [صدقات‌] كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند همانند دانه‌اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه‌اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد [آن را] چند برابر مى‌كند، و خداوند گشايشگر داناست.

(2-262) - الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، سپس در پى آنچه انفاق كرده‌اند، منّت و آزارى روا نمى‌دارند، پاداش آنان برايشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است، و بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى‌شوند.

(2-263) - قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ

گفتارى پسنديده [در برابر نيازمندان‌] و گذشت [از اصرار و تندىِ آنان‌] بهتر از صدقه‌اى است كه آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى‌نياز بردبار است.

(2-264) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، صدقه‌هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم، انفاق مى‌كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارايى است كه بر روى آن، خاكى [نشسته‌] است، و رگبارى به آن رسيده و آن [سنگ‌] را سخت و صاف بر جاى نهاده است. آنان [رياكاران‌] نيز از آنچه به دست آورده‌اند، بهره‌اى نمى‌برند؛ و خداوند، گروه كافران را هدايت نمى‌كند.

(2-265) - وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و مَثَل [صدقات‌] كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى‌كنند، همچون مَثَل باغى است كه بر فراز پشته‌اى قرار دارد [كه اگر] رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ريزى [براى آن بس است‌]، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

(2-266) - أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ

آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير آن‌ها نهرها روان است، و براى او در آن [باغ‌] از هر گونه ميوه‌اى [فراهم‌] باشد، و در حالى كه او را پيرى رسيده و فرزندانى خردسال دارد، [ناگهان‌] گردبادى آتشين بر آن [باغ‌] زند و [باغ يكسر] بسوزد؟ اين گونه، خداوند آيات [خود] را براى شما روشن مى‌گرداند، باشد كه شما بينديشيد.

(2-267) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از چيزهاى پاكيزه‌اى كه به دست آورده‌ايد، و از آنچه براى شما از زمين برآورده‌ايم، انفاق كنيد، و در پى ناپاك آن نرويد كه [از آن‌] انفاق نماييد، در حالى كه آن را [اگر به خودتان مى‌دادند] جز با چشم‌پوشى [و بى‌ميلى‌] نسبت به آن، نمى‌گرفتيد، و بدانيد كه خداوند، بى‌نيازِ ستوده [صفات‌] است.

(2-268) - الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

شيطان شما را از تهيدستى بيم مى‌دهد و شما را به زشتى وامى‌دارد؛ و[لى‌] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‌دهد، و خداوند گشايشگر داناست.

(2-269) - يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

[خدا] به هر كس كه بخواهد حكمت مى‌بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، كسى پند نمى‌گيرد.

(2-270) - وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ

و هر نفقه‌اى را كه انفاق، يا هر نذرى را كه عهد كرده‌ايد، قطعاً خداوند آن را مى‌داند، و براى ستمكاران هيچ ياورى نيست.

(2-271) - إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

اگر صدقه‌ها را آشكار كنيد، اين، كار خوبى است، و اگر آن را پنهان داريد و به مستمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است؛ و بخشى از گناهانتان را مى‌زدايد، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(2-272) - لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ

هدايت آنان بر عهده تو نيست، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند، و هر مالى كه انفاق كنيد، به سود خود شماست، و[لى‌] جز براى طلب خشنودى خدا انفاق مكنيد، و هر مالى را كه انفاق كنيد [پاداش آن‌] به طور كامل به شما داده خواهد شد و ستمى بر شما نخواهد رفت.

(2-273) - لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ

[اين صدقات‌] براى آن [دسته از] نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده‌اند، و نمى‌توانند [براى تأمين هزينه زندگى‌] در زمين سفر كنند. از شدّت خويشتن‌دارى، فرد بى‌اطلاع، آنان را توانگر مى‌پندارد. آن‌ها را از سيمايشان مى‌شناسى. با اصرار، [چيزى‌] از مردم نمى‌خواهند. و هر مالى [به آنان‌] انفاق كنيد، قطعاً خدا از آن آگاه است.

(2-274) - الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

كسانى كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق مى‌كنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند.

(2-275) - الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

كسانى كه ربا مى‌خورند، [از گور] برنمى‌خيزند مگر مانند برخاستن كسى كه شيطان بر اثر تماس، آشفته‌سرش كرده است. اين بدان سبب است كه آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنكه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است. پس، هر كس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسيد، و [از رباخوارى‌] باز ايستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و كارش به خدا واگذار مى‌شود، و كسانى كه [به رباخوارى‌] باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

(2-276) - يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ

خدا از [بركت‌] ربا مى‌كاهد، و بر صدقات مى‌افزايد، و خداوند هيچ ناسپاس گناهكارى را دوست نمى‌دارد.

(2-277) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و نماز بر پا داشته و زكات داده‌اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند.

(2-278) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا كنيد؛ و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقى مانده است واگذاريد.

(2-279) - فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ

و اگر [چنين‌] نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته‌ايد؛ و اگر توبه كنيد، سرمايه‌هاى شما از خودتان است. نه ستم مى‌كنيد و نه ستم مى‌بينيد.

(2-280) - وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و اگر [بدهكارتان‌] تنگدست باشد، پس تا [هنگام‌] گشايش، مهلتى [به او دهيد]؛ و [اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،] بخشيدن آن براى شما بهتر است-اگر بدانيد.

(2-281) - وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و بترسيد از روزى كه در آن، به سوى خدا بازگردانده مى‌شويد، سپس به هر كسى [پاداش‌] آنچه به دست آورده، تمام داده شود؛ و آنان مورد ستم قرار نمى‌گيرند.

(2-282) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد. و بايد نويسنده‌اى [صورت معامله را] بر اساس عدالت، ميان شما بنويسد. و هيچ نويسنده‌اى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه [و به شكرانه آن‌] كه خدا او را آموزش داده است. و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و او [نويسنده‌] بنويسد. و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد، و از آن، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا ناتوان است، يا خود نمى‌تواند املا كند، پس ولىّ او بايد با [رعايت‌] عدالت، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه [به عدالت آنان‌] رضايت داريد [گواه بگيريد]، تا [اگر] يكى از آن دو [زن‌] فراموش كرد، [زنِ‌] ديگر، وى را يادآورى كند. و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتن [بدهى‌] چه خرد باشد يا بزرگ، ملول نشويد، تا سررسيدش [فرا رسد]. اين [نوشتنِ‌] شما، نزد خدا عادلانه‌تر، و براى شهادت استوارتر، و براى اينكه دچار شك نشويد [به احتياط ]نزديكتر است، مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود [دست به دست‌] برگزار مى‌كنيد؛ در اين صورت، بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و [در هر حال‌] هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، از نافرمانى شما خواهد بود. و از خدا پروا كنيد، و خدا [بدين گونه‌] به شما آموزش مى‌دهد، و خدا به هر چيزى داناست.

(2-283) - وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَىٰ سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ

و اگر در سفر بوديد و نويسنده‌اى نيافتيد وثيقه‌اى بگيريد؛ و اگر برخى از شما برخى ديگر را امين دانست، پس آن كس كه امين شمرده شده، بايد سپرده وى را بازپس دهد؛ و بايد از خداوند كه پروردگار اوست، پروا كند. و شهادت را كتمان مكنيد، و هر كه آن را كتمان كند قلبش گناهكار است، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد داناست.

(2-284) - لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست. و اگر آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى‌كند؛ آنگاه هر كه را بخواهد مى‌بخشد، و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند، و خداوند بر هر چيزى تواناست.

(2-285) - آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ

پيامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‌اند [و گفتند:] «ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى‌گذاريم» و گفتند: «شنيديم و گردن نهاديم، پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاريم‌] و فرجام به سوى تو است.»

(2-286) - لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‌اش تكليف نمى‌كند. آنچه [از خوبى‌] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى‌] به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر [دوش‌] ما مگذار؛ همچنانكه بر [دوش‌] كسانى كه پيش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.

سورة آل عمران

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(3-1) - الم

الف، لام، ميم.

(3-2) - اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ

خداست كه هيچ معبودِ [بحقى‌] جز او نيست و زنده [پاينده‌] است.

(3-3) - نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ

اين كتاب را در حالى كه مؤيّد آنچه [از كتابهاى آسمانى‌] پيش از خود مى‌باشد، به حق [و به تدريج‌] بر تو نازل كرد، و تورات و انجيل را...

(3-4) - مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ

پيش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد، و فرقان [جداكننده حق از باطل‌] را نازل كرد. كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند، بى‌ترديد عذابى سخت خواهند داشت، و خداوند، شكست‌ناپذير و صاحب‌انتقام است.

(3-5) - إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ

در حقيقت، هيچ چيز [نه‌] در زمين و نه در آسمان بر خدا پوشيده نمى‌ماند.

(3-6) - هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

اوست كسى كه شما را آن گونه كه مى‌خواهد در رحمها صورتگرى مى‌كند. هيچ معبودى جز آن تواناى حكيم نيست.

(3-7) - هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

اوست كسى كه اين كتاب [قرآن‌] را بر تو فرو فرستاد. پاره‌اى از آن، آيات محكم [صريح و روشن‌] است. آن‌ها اساس كتابند؛ و [پاره‌اى‌] ديگر متشابهاتند [كه تأويل‌پذيرند]. اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‌جويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مى‌كنند، با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسى نمى‌داند. [آنان كه‌] مى‌گويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه‌] از جانب پروردگار ماست»، و جز خردمندان كسى متذكر نمى‌شود.

(3-8) - رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

[مى‌گويند:] پروردگارا، پس از آنكه ما را هدايت كردى، دلهايمان را دستخوش انحراف مگردان، و از جانب خود، رحمتى بر ما ارزانى دار كه تو خود بخشايشگرى.

(3-9) - رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ

پروردگارا، به يقين، تو در روزى كه هيچ ترديدى در آن نيست، گردآورنده [جمله‌] مردمانى. قطعاً خداوند در وعده [خود] خلاف نمى‌كند.

(3-10) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَـٰئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ

در حقيقت، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال و اولادشان چيزى [از عذاب خدا] را از آنان دور نخواهد كرد؛ و آنان خود، هيزم دوزخند.

(3-11) - كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ

[آنان‌] به شيوه فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند آيات ما را دروغ شمردند؛ پس خداوند به [سزاى‌] گناهانشان [گريبان‌] آنان را گرفت، و خدا سخت‌كيفر است.

(3-12) - قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ

به كسانى كه كفر ورزيدند بگو: «به زودى مغلوب خواهيد شد و [سپس در روز رستاخيز] در دوزخ محشور مى‌شويد، و چه بد بسترى است.»

(3-13) - قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَىٰ كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ

قطعاً در برخورد ميان دو گروه، براى شما نشانه‌اى [و درس عبرتى‌] بود. گروهى در راه خدا مى‌جنگيدند، و ديگر [گروه‌] كافر بودند كه آنان [مؤمنان‌] را به چشم، دو برابر خود مى‌ديدند؛ و خدا هر كه را بخواهد به يارى خود تأييد مى‌كند، يقيناً در اين [ماجرا] براى صاحبان بينش عبرتى است.

(3-14) - زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ

دوستىِ خواستنيها[ى گوناگون‌] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسب‌هاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده، [ليكن‌] اين جمله، مايه تمتّع زندگى دنياست، و [حال آنكه] فرجام نيكو نزد خداست.

(3-15) - قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَٰلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

بگو: «آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم؟ براى كسانى كه تقوا پيشه كرده‌اند، نزد پروردگارشان باغهايى است كه از زير [درختان‌] آن‌ها نهرها روان است؛ در آن جاودانه بمانند، و همسرانى پاكيزه و [نيز ]خشنودى خدا [را دارند]، و خداوند به [امور] بندگان [خود] بيناست.

(3-16) - الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ

همان كسانى كه مى‌گويند: پروردگارا، ما ايمان آورديم؛ پس گناهان ما را بر ما ببخش، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.

(3-17) - الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ

[اينانند] شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق‌كنندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان.

(3-18) - شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

خدا كه همواره به عدل، قيام دارد، گواهى مى‌دهد كه جز او هيچ معبودى نيست؛ و فرشتگانِ [او] و دانشوران [نيز گواهى مى‌دهند كه:] جز او، كه توانا و حكيم است، هيچ معبودى نيست.

(3-19) - إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است. و كسانى كه كتاب [آسمانى‌] به آنان داده شده، با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل‌] آمد، آن هم به سابقه حسدى كه ميان آنان وجود داشت. و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، پس [بداند] كه خدا زودشمار است.

(3-20) - فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

پس اگر با تو به محاجّه برخاستند، بگو: «من خود را تسليم خدا نموده‌ام، و هر كه مرا پيروى كرده [نيز خود را تسليم خدا نموده است‌].» و به كسانى كه اهل كتابند و به مشركان بگو: «آيا اسلام آورده‌ايد؟» پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدايت يافته‌اند، و اگر روى برتافتند، فقط رساندن پيام بر عهده توست، و خداوند به [امور] بندگان بيناست.

(3-21) - إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

كسانى كه به آيات خدا كفر مى‌ورزند، و پيامبران را بناحق مى‌كشند، و دادگستران را به قتل مى‌رسانند، آنان را از عذابى دردناك خبر ده.

(3-22) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

آنان كسانى‌اند كه در [اين‌] دنيا و [در سراى‌] آخرت، اعمالشان به هدر رفته و براى آنان هيچ ياورى نيست.

(3-23) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَىٰ كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ

آيا داستان كسانى را كه بهره‌اى از كتاب [تورات‌] يافته‌اند ندانسته‌اى كه چون به سوى كتاب خدا فرا خوانده مى‌شوند تا ميانشان حكم كند، آنگه گروهى از آنان به حال اعراض، روى برمى‌تابند؟

(3-24) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

اين بدان سبب بود كه آنان [به پندار خود] گفتند: «هرگز آتش جز چند روزى به ما نخواهد رسيد»، و برساخته‌هايشان آنان را در دينشان فريفته كرده است.

(3-25) - فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

پس چگونه خواهد بود [حالشان‌] آنگاه كه آنان را در روزى كه هيچ شكى در آن نيست گرد آوريم؛ و به هر كس [پاداش‌] دستاوردش به تمام [و كمال‌] داده شود و به آنان ستم نرسد؟

(3-26) - قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

بگو: «بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى؛ هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى؛ و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى؛ و هر كه را خواهى، عزت بخشى؛ و هر كه را خواهى، خوار گردانى؛ همه خوبيها به دست توست، و تو بر هر چيز توانايى.»

(3-27) - تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ

شب را به روز در مى‌آورى، و روز را به شب در مى‌آورى؛ و زنده را از مرده بيرون مى آورى، و مرده را از زنده خارج مى‌سازى؛ و هر كه را خواهى، بى‌حساب روزى مى‌دهى.

(3-28) - لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ

مؤمنان نبايد كافران را -به جاى مؤمنان- به دوستى بگيرند؛ و هر كه چنين كند، در هيچ چيز [او را] از [دوستى‌] خدا [بهره‌اى‌] نيست، مگر اينكه از آنان به نوعى تقيّه كند و خداوند، شما را از [عقوبت‌] خود مى‌ترساند، و بازگشت [همه‌] به سوى خداست.

(3-29) - قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

بگو: «اگر آنچه در سينه‌هاى شماست نهان داريد يا آشكارش كنيد، خدا آن را مى داند، و [نيز] آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى‌داند، و خداوند بر هر چيزى تواناست.»

(3-30) - يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ

روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مى يابد؛ و آرزو مى‌كند: كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله‌اى دور بود. و خداوند، شما را از [كيفر] خود مى‌ترساند، و [در عين حال‌] خدا به بندگان [خود ]مهربان است.

(3-31) - قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است.»

(3-32) - قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ

بگو: «خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد.» پس اگر رويگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد.

(3-33) - إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ

به يقين، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.

(3-34) - ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

فرزندانى كه بعضى از آنان از [نسل‌] بعضى ديگرند، و خداوند شنواى داناست.

(3-35) - إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

چون زن عمران گفت: «پروردگارا، آنچه در شكم خود دارم نذر تو كردم تا آزاد شده [از مشاغل دنيا و پرستشگر تو] باشد؛ پس، از من بپذير كه تو خود شنواى دانايى.»

(3-36) - فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

پس چون فرزندش را بزاد، گفت: «پروردگارا، من دختر زاده‌ام -و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود- و پسر چون دختر نيست، و من نامش را مريم نهادم، و او و فرزندانش را از شيطان رانده‌شده، به تو پناه مى‌دهم.»

(3-37) - فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَـٰذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ

پس پروردگارش وى [مريم‌] را با حُسنِ قبول پذيرا شد و او را نيكو بار آورد، و زكريا را سرپرست وى قرار داد. زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى‌شد، نزد او [نوعى‌] خوراكى مى‌يافت. [مى‌]گفت: «اى مريم، اين از كجا براى تو [آمده است؟ او در پاسخ مى‌]گفت: «اين از جانب خداست، كه خدا به هر كس بخواهد، بى شمار روزى مى‌دهد.»

(3-38) - هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ

آن‌جا [بود كه‌] زكريا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندى پاك و پسنديده به من عطا كن، كه تو شنونده دعايى.»

(3-39) - فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَىٰ مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ

پس در حالى كه وى ايستاده [و] در محراب [خود] دعا مى‌كرد، فرشتگان، او را ندا دردادند كه: خداوند تو را به [ولادت‌] يحيى -كه تصديق كننده [حقانيت‌] كلمة الله [عيسى‌] است، و بزرگوار و خويشتندار [پرهيزنده از آنان‌] و پيامبرى از شايستگان است- مژده مى‌دهد.

(3-40) - قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَٰلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ

گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود؟ در حالى كه پيرىِ من بالا گرفته است و زنم «نازا» است [فرشته‌] گفت: « [كار پروردگار] چنين است. خدا هر چه بخواهد مى‌كند.»

(3-41) - قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ

گفت: «پروردگارا، براى من نشانه‌اى قرار ده.» فرمود: «نشانه‌ات اين است كه سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگويى؛ و پروردگارت را بسيار ياد كن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبيح گوى.»

(3-42) - وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.»

(3-43) - يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ

«اى مريم، فرمانبر پروردگار خود باش و سجده كن و با ركوع‌كنندگان ركوع نما.»

(3-44) - ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ

اين [جمله‌] از اخبار غيب است كه به تو وحى مى‌كنيم، و [گرنه‌] وقتى كه آنان قلمهاى خود را [براى قرعه‌كشى به آب‌] مى‌افكندند تا كدام يك سرپرستى مريم را به عهده گيرد، نزد آنان نبودى؛ و [نيز] وقتى با يكديگر كشمكش مى‌كردند نزدشان نبودى.

(3-45) - إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

[ياد كن‌] هنگامى [را] كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را به كلمه‌اى از جانب خود، كه نامش مسيح، عيسى‌بن‌مريم است مژده مى‌دهد، در حالى كه [او] در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.»

(3-46) - وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ

«و در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى‌] با مردم سخن مى‌گويد و از شايستگان است.»

(3-47) - قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَٰلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

[مريم‌] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [كار] پروردگار.» خدا هر چه بخواهد مى‌آفريند؛ چون به كارى فرمان دهد، فقط به آن مى‌گويد: «باش»؛ پس مى‌باشد.

(3-48) - وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ

و به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل مى‌آموزد.

(3-49) - وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و [او را به عنوان‌] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مى‌فرستد، كه او به آنان مى‌گويد:] «در حقيقت، من از جانب پروردگارتان برايتان معجزه‌اى آورده‌ام: من از گل براى شما [چيزى‌] به شكل پرنده مى‌سازم، آنگاه در آن مى‌دمم، پس به اذن خدا پرنده‌اى مى شود؛ و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى‌بخشم؛ و مردگان را زنده مى‌گردانم؛ و شما را از آنچه مى‌خوريد و در خانه هايتان ذخيره مى‌كنيد، خبر مى‌دهم؛ مسلماً در اين [معجزات‌]، براى شما -اگر مؤمن باشيد- عبرت است.»

(3-50) - وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

و [مى‌گويد: «آمده‌ام تا] تورات را كه پيش از من [نازل شده‌] است تصديق كننده باشم، و تا پاره‌اى از آنچه را كه بر شما حرام گرديده، براى شما حلال كنم، و از جانب پروردگارتان براى شما نشانه‌اى آورده‌ام. پس، از خدا پروا داريد و مرا اطاعت كنيد.»

(3-51) - إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ

«در حقيقت، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست؛ پس او را بپرستيد [كه ] راه راست اين است.»

(3-52) - فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَىٰ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

چون عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: «ياران من در راه خدا چه كسانند؟» حواريون گفتند: «ما ياران [دين‌] خداييم، به خدا ايمان آورده‌ايم؛ و گواه باش كه ما تسليم [او] هستيم.»

(3-53) - رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ

پروردگارا، به آنچه نازل كردى گرويديم و فرستاده‌[ات‌] را پيروى كرديم؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس.

(3-54) - وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ

و [دشمنان‌] مكر ورزيدند، و خدا [در پاسخشان‌] مكر در ميان آورد، و خداوند بهترين مكرانگيزان است.

(3-55) - إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَىٰ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

[ياد كن‌] هنگامى را كه خدا گفت: «اى عيسى، من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مى‌برم، و تو را از [آلايش‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند پاك مى‌گردانم، و تا روز رستاخيز، كسانى را كه از تو پيروى كرده‌اند، فوق كسانى كه كافر شده‌اند قرار خواهم داد؛ آنگاه فرجام شما به سوى من است، پس در آنچه بر سر آن اختلاف مى‌كرديد ميان شما داورى خواهم كرد.

(3-56) - فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

اما كسانى كه كفر ورزيدند، در دنيا و آخرت به سختى عذابشان كنم و ياورانى نخواهند داشت.

(3-57) - وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ

و اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، [خداوند] مزدشان را به تمامى به آنان مى‌دهد. و خداوند، بيدادگران را دوست نمى‌دارد.

(3-58) - ذَٰلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ

اينهاست كه ما آن را از آيات و قرآن حكمت‌آميز بر تو مى‌خوانيم.

(3-59) - إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

در واقع، مَثل عيسى نزد خدا همچون مَثل [خلقت‌] آدم است [كه‌] او را از خاك آفريد؛ سپس بدو گفت: «باش»؛ پس وجود يافت.

(3-60) - الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

[آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس، از ترديدكنندگان مباش.

(3-61) - فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ

پس هر كه در اين [باره‌] پس از دانشى كه تو را [حاصل‌] آمده، با تو محاجه كند، بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»

(3-62) - إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

آرى، داستان درست [مسيح‌] همين است؛ و معبودى جز خدا نيست، و خداست كه در واقع، همان شكست‌ناپذير حكيم است.

(3-63) - فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ

پس اگر رويگردان شدند، همانا خداوند به [حال‌] مفسدان داناست.

(3-64) - قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.» پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگوييد: «شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما].»

(3-65) - يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

اى اهل كتاب، چرا در باره ابراهيم محاجه مى‌كنيد با آنكه تورات و انجيل بعد از او نازل شده است؟ آيا تعقل نمى‌كنيد؟

(3-66) - هَا أَنْتُمْ هَـٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

هان، شما [اهل كتاب‌] همانان هستيد كه در باره آنچه نسبت به آن دانشى داشتيد محاجه كرديد؛ پس چرا در مورد چيزى كه بدان دانشى نداريد محاجه مى‌كنيد؟ با آنكه خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.

(3-67) - مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَـٰكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه حق گرايى فرمانبردار بود، و از مشركان نبود.

(3-68) - إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَـٰذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ

در حقيقت، نزديكترين مردم به ابراهيم، همان كسانى هستند كه او را پيروى كرده‌اند، و [نيز] اين پيامبر و كسانى كه [به آيين او] ايمان آورده‌اند؛ و خدا سرور مؤمنان است.

(3-69) - وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ

گروهى از اهل كتاب آرزو مى‌كنند كاش شما را گمراه مى‌كردند، در صورتى كه جز خودشان [كسى‌] را گمراه نمى‌كنند و نمى‌فهمند.

(3-70) - يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ

اى اهل كتاب، چرا به آيات خدا كفر مى‌ورزيد با آنكه خود [به درستى آن‌] گواهى مى‌دهيد؟

(3-71) - يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

اى اهل كتاب، چرا حق را به باطل درمى‌آميزيد و حقيقت را كتمان مى‌كنيد، با اينكه خود مى‌دانيد؟

(3-72) - وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و جماعتى از اهل كتاب گفتند: «در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد، ايمان بياوريد، و در پايان [روز] انكار كنيد؛ شايد آنان [از اسلام‌] برگردند.»

(3-73) - وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَىٰ هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتَىٰ أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

و [گفتند:] «جز به كسى كه دين شما را پيروى كند، ايمان نياوريد -بگو: « هدايت، هدايت خداست »- مبادا به كسى نظير آنچه به شما داده شده، داده شود، يا در پيشگاه پروردگارتان با شما محاجه كنند.» بگو: « [اين‌] تفضل به دست خداست؛ آن را به هر كس كه بخواهد مى‌دهد، و خداوند، گشايشگر داناست.

(3-74) - يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

رحمت خود را به هر كس كه بخواهد مخصوص مى‌گرداند، و خداوند داراى بخشش بزرگ است.

(3-75) - وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

و از اهل كتاب، كسى است كه اگر او را بر مال فراوانى امين شمرى، آن را به تو برگرداند؛ و از آنان كسى است كه اگر او را بر دينارى امين شمرى، آن را به تو نمى‌پردازد، مگر آنكه دايماً بر [سر] وى به پا ايستى. اين بدان سبب است كه آنان [به پندار خود] گفتند: «در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند، بر زيان ما راهى نيست.» و بر خدا دروغ مى‌بندند با اينكه خودشان [هم‌] مى‌دانند.

(3-76) - بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ

آرى، هر كه به پيمان خود وفا كند، و پرهيزگارى نمايد، بى‌ترديد خداوند، پرهيزگاران را دوست دارد.

(3-77) - إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَـٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مى‌فروشند، آنان را در آخرت بهره‌اى نيست؛ و خدا روز قيامت با آنان سخن نمى‌گويد، و به ايشان نمى‌نگرد، و پاكشان نمى‌گرداند، و عذابى دردناك خواهند داشت.

(3-78) - وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

و از ميان آنان گروهى هستند كه زبان خود را به [خواندن‌] كتاب [تحريف شده‌اى ] مى‌پيچانند، تا آن [بربافته‌] را از [مطالب‌] كتاب [آسمانى‌] پنداريد، با اينكه آن از كتاب [آسمانى‌] نيست؛ و مى‌گويند: آن از جانب خداست، در صورتى كه از جانب خدا نيست، و بر خدا دروغ مى‌بندند، با اينكه خودشان [هم‌] مى‌دانند.

(3-79) - مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَـٰكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ

هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد؛ سپس او به مردم بگويد: «به جاى خدا، بندگان من باشيد.» بلكه [بايد بگويد:] «به سبب آنكه كتاب [آسمانى‌] تعليم مى‌داديد و از آن رو كه درس مى‌خوانديد، علماى دين باشيد.»

(3-80) - وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

و [نيز] شما را فرمان نخواهد داد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى بگيريد. آيا پس از آنكه سر به فرمان [خدا] نهاده‌ايد [باز] شما را به كفر وامى‌دارد؟

(3-81) - وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هر گاه به شما كتاب و حكمتى دادم، سپس شما را فرستاده‌اى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد، البته به او ايمان بياوريد و حتماً ياريش كنيد. آنگاه فرمود: «آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد؟» گفتند: «آرى، اقرار كرديم.» فرمود: «پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم.»

(3-82) - فَمَنْ تَوَلَّىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

پس، كسانى كه بعد از اين [پيمان‌] روى برتابند آنان، خود، نافرمانانند.

(3-83) - أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ

آيا جز دين خدا را مى‌جويند؟ با آنكه هر كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.

(3-84) - قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

بگو: «به خدا و آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده، و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده، گرويديم؛ و ميان هيچ يك از آنان فرق نمى‌گذاريم و ما او را فرمانبرداريم.

(3-85) - وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ

و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.

(3-86) - كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

چگونه خداوند، قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند، هدايت مى‌كند؟ با آنكه شهادت دادند كه اين رسول، بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد، و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمى‌كند.

(3-87) - أُولَـٰئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ

آنان، سزايشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى برايشان است.

(3-88) - خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ

در آن [لعنت‌] جاودانه بمانند؛ نه عذاب از ايشان كاسته گردد و نه مهلت يابند.

(3-89) - إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

مگر كسانى كه پس از آن توبه كردند و درستگارى [پيشه‌] نمودند، كه خداوند آمرزنده مهربان است.

(3-90) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ

كسانى كه پس از ايمان خود كافر شدند، سپس بر كفر [خود] افزودند، هرگز توبه آنان پذيرفته نخواهد شد، و آنان خود گمراهانند.

(3-91) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَىٰ بِهِ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

در حقيقت، كسانى كه كافر شده و در حال كفر مرده‌اند، اگر چه [فراخناى‌] زمين را پر از طلا كنند و آن را [براى خود] فديه دهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نگردد؛ آنان را عذابى دردناك خواهد بود، و ياورانى نخواهند داشت.

(3-92) - لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ

هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد؛ و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست.

(3-93) - كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَىٰ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود. جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل [يعقوب‌] بر خويشتن حرام ساخته بود. بگو: «اگر [جز اين است و] راست مى‌گوييد، تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.»

(3-94) - فَمَنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

پس كسانى كه بعد از اين، بر خدا دروغ بندند، آنان خود ستمكارانند.

(3-95) - قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

بگو: «خدا راست گفت، پس، از آيين ابراهيم كه حق‌گرا بود و از مشركان نبود، پيروى كنيد.

(3-96) - إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ

در حقيقت، نخستين خانه‌اى كه براى [عبادت‌] مردم، نهاده شده، همان است كه در مكه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه‌] هدايت است.

(3-97) - فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ

در آن، نشانه‌هايى روشن است [از جمله‌] مقام ابراهيم است؛ و هر كه در آن درآيد در امان است؛ و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد. و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بى‌نياز است.

(3-98) - قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَىٰ مَا تَعْمَلُونَ

بگو: «اى اهل كتاب، چرا به آيات خدا كفر مى‌ورزيد؟ با آنكه خدا بر آنچه مى‌كنيد گواه است.»

(3-99) - قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

بگو: «اى اهل كتاب، چرا كسى را كه ايمان آورده است، از راه خدا بازمى‌داريد؛ و آن [راه‌] را كج مى‌شماريد، با آنكه خود [به راستىِ آن‌] گواهيد؟» و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

(3-100) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر از فرقه‌اى از اهل كتاب فرمان بريد، شما را پس از ايمانتان به حال كفر برمى‌گردانند.

(3-101) - وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

و چگونه كفر مى‌ورزيد، با اينكه آيات خدا بر شما خوانده مى‌شود و پيامبر او ميان شماست؟ و هر كس به خدا تمسك جويد، قطعاً به راه راست هدايت شده است.

(3-102) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا آن گونه كه حق پرواكردن از اوست، پروا كنيد؛ و زينهار، جز مسلمان نميريد.

(3-103) - وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه، خداوند نشانه‌هاى خود را براى شما روشن مى‌كند، باشد كه شما راه يابيد.

(3-104) - وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

و بايد از ميان شما، گروهى، [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.

(3-105) - وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

و چون كسانى مباشيد كه پس از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد، پراكنده شدند و با هم اختلاف پيدا كردند، و براى آنان عذابى سهمگين است؛

(3-106) - يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

[در آن‌] روزى كه چهره‌هايى سپيد، و چهره‌هايى سياه گردد. اما سياهرويان [به آنان گويند:] آيا بعد از ايمانتان كفر ورزيديد؟ پس به سزاى آنكه كفر مى‌ورزيديد [اين‌] عذاب را بچشيد.

(3-107) - وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و اما سپيدرويان همواره در رحمت خداوند جاويدانند.

(3-108) - تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِينَ

اينها آيات خداست كه آن را به حق بر تو مى‌خوانيم؛ و خداوند هيچ ستمى بر جهانيان نمى‌خواهد.

(3-109) - وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست، و [همه‌] كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود.

(3-110) - كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ

شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده‌ايد: به كار پسنديده فرمان مى‌دهيد، و از كار ناپسند بازمى‌داريد، و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند قطعاً برايشان بهتر بود؛ برخى از آنان مؤمنند و[لى‌] بيشترشان نافرمانند.

(3-111) - لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ

111]جز آزارى [اندك‌] هرگز به شما زيانى نخواهند رسانيد؛ و اگر با شما بجنگند، به شما پشت نمايند، سپس يارى نيابند.

(3-112) - ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ

هر كجا يافته شوند، به خوارى دچار شده‌اند -مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]- و به خشمى از خدا گرفتار آمدند، و [مُهر] بينوايى بر آنان زده شد. اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را بناحق مى‌كشتند. [و نيز] اين [عقوبت‌] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمى‌گذرانيدند.

(3-113) - لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ

[ولى همه آنان‌] يكسان نيستند. از ميان اهل كتاب، گروهى درستكردارند كه آيات الهى را در دل شب مى‌خوانند و سر به سجده مى‌نهند.

(3-114) - يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَـٰئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ

به خدا و روز قيامت ايمان دارند؛ و به كار پسنديده فرمان مى‌دهند و از كار ناپسند باز مى‌دارند؛ و در كارهاى نيك شتاب مى‌كنند، و آنان از شايستگانند.

(3-115) - وَمَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ

و هر كار نيكى انجام دهند، هرگز در باره آن ناسپاسى نبينند، و خداوند به [حال‌] تقواپيشگان داناست.

(3-116) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

كسانى كه كفر ورزيدند، هرگز اموالشان و اولادشان چيزى [از عذاب خدا] را از آنان دفع نخواهد كرد، و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه خواهند بود.

(3-117) - مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَـٰذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَـٰكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

مثَل آنچه [آنان‌] در زندگى اين دنيا [در راه دشمنى با پيامبر] خرج مى‌كنند، همانند بادى است كه در آن، سرماى سختى است، كه به كشتزار قومى كه بر خود ستم نموده‌اند بوزد و آن را تباه سازد؛ و خدا به آنان ستم نكرده، بلكه آنان خود بر خويشتن ستم كرده‌اند.

(3-118) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از غير خودتان، [دوست و] همراز مگيريد. [آنان‌] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمى‌ورزند. آرزو دارند كه در رنج بيفتيد. دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است؛ و آنچه سينه‌هايشان نهان مى‌دارد، بزرگتر است. در حقيقت، ما نشانه‌ها[ى دشمنى آنان‌] را براى شما بيان كرديم، اگر تعقل كنيد.

(3-119) - هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

هان، شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد، و [حال آنكه‌] آنان شما را دوست ندارند، و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد؛ و چون با شما برخورد كنند مى‌گويند: «ايمان آورديم.» و چون [با هم ]خلوت كنند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مى‌گزند. بگو: «به خشم خود بميريد» كه خداوند به راز درون سينه‌ها داناست.

(3-120) - إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ

اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى‌كند؛ و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مى‌شوند؛ و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمى‌رساند؛ يقيناً خداوند به آنچه مى‌كنند احاطه دارد.

(3-121) - وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و [ياد كن‌] زمانى را كه [در جنگ احد] بامدادان از پيش كسانت بيرون آمدى [تا] مؤمنان را براى جنگيدن، در مواضع خود جاى دهى، و خداوند، شنواى داناست.

(3-122) - إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

آن هنگام كه دو گروه از شما بر آن شدند كه سستى ورزند با آنكه خدا ياورشان بود. و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

(3-123) - وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و يقيناً خدا شما را در [جنگ‌] بدر -با آنكه ناتوان بوديد- يارى كرد. پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد.

(3-124) - إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ

آنگاه كه به مؤمنان مى‌گفتى: «آيا شما را بس نيست كه پروردگارتان، شما را با سه هزار فرشته فرودآمده، يارى كند؟»

(3-125) - بَلَىٰ إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَـٰذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ

آرى، اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، و با همين جوش [و خروش‌] بر شما بتازند، همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار يارى خواهد كرد.

(3-126) - وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

و خدا آن [وعده پيروزى‌] را، جز مژده‌اى براى شما قرار نداد تا [بدين وسيله شادمان شويد و] دلهاى شما بدان آرامش يابد، و پيروزى جز از جانب خداوند تواناى حكيم نيست.

(3-127) - لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ

تا برخى از كسانى را كه كافر شده‌اند نابود كند، يا آنان را خوار سازد، تا نوميد بازگردند.

(3-128) - لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ

هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست؛ يا [خدا] بر آنان مى‌بخشايد، يا عذابشان مى‌كند، زيرا آنان ستمكارند.

(3-129) - وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست. هر كه را بخواهد مى‌آمرزد، و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند، و خداوند، آمرزنده مهربان است.

(3-130) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، ربا را [با سود] چندين برابر مخوريد، و از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.

(3-131) - وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ

و از آتشى كه براى كافران آماده شده است بترسيد.

(3-132) - وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

خدا و رسول را فرمان بريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد.

(3-133) - وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود، و بهشتى كه پهنايش [به قدر] آسمانها و زمين است [و] براى پرهيزگاران آماده شده است، بشتابيد.

(3-134) - الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى‌كنند؛ و خشم خود را فرو مى‌برند؛ و از مردم در مى‌گذرند؛ و خداوند نكوكاران را دوست دارد.

(3-135) - وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ

و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى‌آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‌خواهند -و چه كسى جز خدا گناهان را مى‌آمرزد؟ و بر آنچه مرتكب شده‌اند، با آنكه مى‌دانند [كه گناه است‌]، پافشارى نمى‌كنند.

(3-136) - أُولَـٰئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ

آنان، پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان، و بوستانهايى است كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است. جاودانه در آن بمانند، و پاداش اهل عمل چه نيكوست.

(3-137) - قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

قطعاً پيش از شما سنّتهايى [بوده و] سپرى شده است. پس، در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام تكذيب‌كنندگان چگونه بوده است؟

(3-138) - هَـٰذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ

اين [قرآن‌] براى مردم، بيانى، و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است.

(3-139) - وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، كه شما برتريد.

(3-140) - إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ

اگر به شما آسيبى رسيده، آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد؛ و ما اين روزها[ى شكست و پيروزى‌] را ميان مردم به نوبت مى‌گردانيم [تا آنان پند گيرند] و خداوند كسانى را كه [واقعاً] ايمان آورده‌اند معلوم بدارد، و از ميان شما گواهانى بگيرد، و خداوند ستمكاران را دوست نمى‌دارد.

(3-141) - وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ

و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده‌اند خالص گرداند و كافران را [به تدريج‌] نابود سازد.

(3-142) - أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ

آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‌شويد، بى‌آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد؟

(3-143) - وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ

و شما مرگ را پيش از آنكه با آن روبرو شويد، سخت آرزو مى‌كرديد؛ پس، آن را ديديد و [همچنان‌] نگاه مى‌كرديد.

(3-144) - وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ

و محمد، جز فرستاده‌اى كه پيش از او [هم‌] پيامبرانى [آمده و] گذشتند، نيست. آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده خود برمى‌گرديد؟ و هر كس از عقيده خود بازگردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى‌رساند، و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى‌دهد.

(3-145) - وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ

و هيچ نفسى جز به فرمان خدا نميرد. [خداوند، مرگ را] به عنوان سرنوشتى معين [مقرر كرده است‌]. و هر كه پاداش اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‌دهيم؛ و هر كه پاداش آن سراى را بخواهد از آن به او مى‌دهيم، و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.

(3-146) - وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ

و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او توده‌هاى انبوه، كارزار كردند؛ و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد، سستى نورزيدند و ناتوان نشدند؛ و تسليم [دشمن‌] نگرديدند، و خداوند، شكيبايان را دوست دارد.

(3-147) - وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

و سخن آنان جز اين نبود كه گفتند: «پروردگارا، گناهان ما و زياده‌روى ما، در كارمان را بر ما ببخش، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران يارى ده.»

(3-148) - فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

پس خداوند، پاداش اين دنيا، و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا كرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

(3-149) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر از كسانى كه كفر ورزيده‌اند اطاعت كنيد، شما را از عقيده‌تان بازمى‌گردانند و زيانكار خواهيد گشت.

(3-150) - بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ

آرى، خدا مولاى شماست، و او بهترين يارى‌دهندگان است.

(3-151) - سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ

به زودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيده‌اند بيم خواهيم افكند، زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيده‌اند كه بر [حقانيت‌] آن، [خدا] دليلى نازل نكرده است. و جايگاهشان آتش است، و جايگاه ستمگران چه بد است.

(3-152) - وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ

و [در نبرد اُحد] قطعاً خدا وعده خود را با شما راست گردانيد: آنگاه كه به فرمان او، آنان را مى‌كشتيد، تا آنكه سست شديد و در كار [جنگ و بر سر تقسيم غنايم‌] با يكديگر به نزاع پرداختيد؛ و پس از آنكه آنچه را دوست داشتيد [يعنى غنايم را ]به شما نشان داد، نافرمانى نموديد. برخى از شما دنيا را و برخى از شما آخرت را مى‌خواهد. سپس براى آنكه شما را بيازمايد، از [تعقيب‌] آنان منصرفتان كرد و از شما درگذشت، و خدا نسبت به مؤمنان، با تفضل است.

(3-153) - إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

[ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه‌] بالا مى‌رفتيد و به هيچ كس توجه نمى‌كرديد؛ و پيامبر، شما را از پشت سرتان فرا مى‌خواند. پس [خداوند] به سزاى [اين بى‌انضباطى‌] غمى بر غمتان [افزود]، تا سرانجام بر آنچه از كف داده‌ايد و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد، و خداوند از آنچه مى‌كنيد آگاه است.

(3-154) - ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

سپس [خداوند] بعد از آن اندوه، آرامشى [به صورت‌] خواب سبكى، بر شما فرو فرستاد، كه گروهى از شما را فرا گرفت، و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند؛ و در باره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران‌] جاهليت مى‌بردند. مى‌گفتند: «آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟» بگو: «سررشته كارها [شكست يا پيروزى‌]، يكسر به دست خداست.» آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‌داشتند، كه براى تو آشكار نمى‌كردند. مى‌گفتند: «اگر ما را در اين كار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در اينجا كشته نمى‌شديم.» بگو: «اگر شما در خانه‌هاى خود هم بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مى‌رفتند. و [اينها ] براى اين است كه خداوند، آنچه را در دلهاى شماست، [در عمل‌] بيازمايد؛ و آنچه را در قلبهاى شماست، پاك گرداند؛ و خدا به راز سينه‌ها آگاه است.

(3-155) - إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ

روزى كه دو گروه [در اُحد] با هم روياروى شدند، كسانى كه از ميان شما [به دشمن‌] پشت كردند، در حقيقت جز اين نبود كه به سبب پاره‌اى از آنچه [از گناه‌] حاصل كرده بودند، شيطان آنان را بلغزانيد. و قطعاً خدا از ايشان درگذشت؛ زيرا خدا آمرزگار بردبار است.

(3-156) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَٰلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، همچون كسانى نباشيد كه كفر ورزيدند؛ و به برادرانشان - هنگامى كه به سفر رفته [و در سفر مردند] و يا جهادگر شدند [و كشته شدند]، گفتند: «اگر نزد ما [مانده‌] بودند، نمى‌مردند و كشته نمى‌شدند.» [شما چنين سخنانى مگوييد] تا خدا آن را در دلهايشان حسرتى قرار دهد. و خدا[ست كه‌] زنده مى‌كند و مى‌ميراند، و خدا[ست كه‌] به آنچه مى‌كنيد بيناست.

(3-157) - وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ

و اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد، قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همه‌] آنچه [آنان‌] جمع مى‌كنند بهتر است.

(3-158) - وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ

و اگر [در راه جهاد] بميريد يا كشته شويد، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهيد شد.

(3-159) - فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ

پس به [بركت‌] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد.

(3-160) - إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد؛ و اگر دست از يارى شما بردارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد كرد؟ و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

(3-161) - وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و هيچ پيامبرى را نسزد كه خيانت ورزد، و هر كس خيانت ورزد، روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد؛ آنگاه به هر كس [پاداش‌] آنچه كسب كرده، به تمامى داده مى‌شود، و بر آنان ستم نرود.

(3-162) - أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

آيا كسى كه خشنودى خدا را پيروى مى‌كند، چون كسى است كه به خشمى از خدا دچار گرديده و جايگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى است.

(3-163) - هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ

[هر يك از] ايشان را نزد خداوند درجاتى است، و خدا به آنچه مى‌كنند بيناست.

(3-164) - لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه‌] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.

(3-165) - أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّىٰ هَـٰذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

آيا چون به شما [در نبرد اُحد] مصيبتى رسيد -[با آنكه در نبرد بدر] دو برابرش را [به دشمنان خود] رسانديد- گفتيد: «اين [مصيبت‌] از كجا [به ما رسيد]؟» بگو: «آن از خود شما [و ناشى از بى‌انضباطى خودتان‌] است.» آرى! خدا به هر چيزى تواناست.

(3-166) - وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ

و روزى كه [در اُحد] آن دو گروه با هم برخورد كردند، آنچه به شما رسيد به اذن خدا بود [تا شما را بيازمايد] و مؤمنان را معلوم بدارد؛

(3-167) - وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ

همچنين كسانى را كه دو رويى نمودند [نيز] معلوم بدارد. و به ايشان گفته شد: «بياييد در راه خدا بجنگيد يا دفاع كنيد.» گفتند: «اگر جنگيدن مى‌دانستيم مسلماً از شما پيروى مى‌كرديم.» آن روز، آنان به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان. به زبان خويش چيزى مى‌گفتند كه در دلهايشان نبود، و خدا به آنچه مى‌نهفتند داناتر است.

(3-168) - الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

همان كسانى كه [خود در خانه‌] نشستند و در باره دوستان خود گفتند: «اگر از ما پيروى مى‌كردند كشته نمى‌شدند.» بگو: «اگر راست مى‌گوييد مرگ را از خودتان دور كنيد.»

(3-169) - وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار، بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.

(3-170) - فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‌شوند.

(3-171) - يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ

بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‌گرداند، شادى مى‌كنند.

(3-172) - الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ

كسانى كه [در نبرد اُحد] پس از آنكه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پيامبر [او] را اجابت كردند، براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است.

(3-173) - الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ

همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند؛ پس، از آن بترسيد.» و[لى اين سخن‌] بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است.»

(3-174) - فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ

پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از ميدان نبرد] بازگشتند، در حالى كه هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود، و همچنان خشنودى خدا را پيروى كردند، و خداوند داراى بخششى عظيم است.

(3-175) - إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مى‌ترساند؛ پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد.

(3-176) - وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

و كسانى كه در كفر مى‌كوشند، تو را اندوهگين نسازند؛ كه آنان هرگز به خدا هيچ زيانى نمى‌رسانند. خداوند مى‌خواهد در آخرت براى آنان بهره‌اى قرار ندهد، و براى ايشان عذابى بزرگ است.

(3-177) - إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

در حقيقت، كسانى كه كفر را به [بهاى‌] ايمان خريدند، هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد، و براى آنان عذابى دردناك است.

(3-178) - وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ

و البته نبايد كسانى كه كافر شده‌اند تصور كنند اينكه به ايشان مهلت مى‌دهيم براى آنان نيكوست؛ ما فقط به ايشان مهلت مى‌دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آنگاه‌] عذابى خفت‌آور خواهند داشت.

(3-179) - مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ

خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى‌] كه شما بر آن هستيد، واگذارد، تا آنكه پليد را از پاك جدا كند. و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند، ولى خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد برمى‌گزيند. پس، به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد؛ و اگر بگرويد و پرهيزگارى كنيد، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.

(3-180) - وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده، بخل مى‌ورزند، هرگز تصور نكنند كه آن [بخل‌] براى آنان خوب است، بلكه برايشان بد است. به زودى آنچه كه به آن بخل ورزيده‌اند، روز قيامت طوق گردنشان مى‌شود. ميراث آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

(3-181) - لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ

مسلماً خداوند، سخن كسانى را كه گفتند: «خدا نيازمند است و ما توانگريم »، شنيد. به زودى آنچه را گفتند، و بناحق كشتنِ آنان پيامبران را، خواهيم نوشت و خواهيم گفت: «بچشيد عذاب سوزان را.»

(3-182) - ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

اين [عقوبت‌] به خاطر كار و كردار پيشين شماست، [و گر نه‌] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بيدادگر نيست.

(3-183) - الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىٰ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

همانان كه گفتند: «خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش [آسمانى‌] آن را [به نشانه قبول‌] بسوزاند.» بگو: «قطعاً پيش از من، پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد، براى شما آوردند. اگر راست مى گوييد، پس چرا آنان را كشتيد؟»

(3-184) - فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ

پس اگر تو را تكذيب كردند، بدان كه پيامبرانى [هم‌] كه پيش از تو، دلايل روشن و نوشته‌ها و كتاب روشن آورده بودند، تكذيب شدند.

(3-185) - كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ

هر جاندارى چشنده [طعم‌] مرگ است، و همانا روز رستاخيز پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مى‌شود. پس هر كه را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند قطعاً كامياب شده است؛ و زندگى دنيا جز مايه فريب نيست.

(3-186) - لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

قطعاً در مالها و جانهايتان آزموده خواهيد شد، و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] از كسانى كه به شرك گراييده‌اند، [سخنان دل‌]آزار بسيارى خواهيد شنيد، و[لى‌] اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين [ايستادگى‌] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست.

(3-187) - وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه خداوند از كسانى كه به آنان كتاب داده شده، پيمان گرفت كه حتماً بايد آن را [به وضوح‌] براى مردم بيان نماييد و كتمانش مكنيد. پس، آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله‌اى كردند.

(3-188) - لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

البته گمان مبر كسانى كه بدانچه كرده‌اند شادمانى مى‌كنند و دوست دارند به آنچه نكرده‌اند مورد ستايش قرار گيرند، قطعاً گمان مبر كه براى آنان نجاتى از عذاب است، [كه‌] عذابى دردناك خواهند داشت.

(3-189) - وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خداوند بر هر چيزى تواناست.

(3-190) - إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ

مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانه‌هايى [قانع كننده‌] است.

(3-191) - الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ

همانان كه خدا را [در همه احوال‌] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مى‌كنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مى‌انديشند [كه:] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريده‌اى؛ منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.

(3-192) - رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ

پروردگارا، هر كه را تو در آتش درآورى، يقيناً رسوايش كرده‌اى، و براى ستمكاران ياورانى نيست.

(3-193) - رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ

پروردگارا، ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا مى‌خواند كه: «به پروردگار خود ايمان آوريد»، پس ايمان آورديم. پروردگارا، گناهان ما را بيامرز، و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران.

(3-194) - رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ

پروردگارا، و آنچه را كه به وسيله فرستادگانت به ما وعده داده‌اى به ما عطا كن، و ما را روز رستاخيز رسوا مگردان، زيرا تو وعده‌ات را خلاف نمى‌كنى.

(3-195) - فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ

پس، پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود كه:] من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، كه همه از يكديگريد، تباه نمى‌كنم؛ پس، كسانى كه هجرت كرده و از خانه‌هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده‌اند، بديهايشان را از آنان مى‌زدايم، و آنان را در باغهايى كه از زيرِ [درختان‌] آن نهرها روان است درمى‌آورم؛ [اين‌] پاداشى است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست.

(3-196) - لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ

مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش‌] كافران در شهرها تو را دستخوش فريب كند.

(3-197) - مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ

[اين‌] كالاى ناچيز [و برخوردارىِ اندكى‌] است؛ سپس جايگاهشان دوزخ است، و چه بد قرارگاهى است.

(3-198) - لَـٰكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ

ولى كسانى كه پرواى پروردگارشان را پيشه ساخته‌اند باغهايى خواهند داشت كه از زير [درختان‌] آن نهرها روان است. در آن‌جا جاودانه بمانند؛ [اين‌] پذيرايى از جانب خداست، و آنچه نزد خداست براى نيكان بهتر است.

(3-199) - وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَـٰئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

و البته از ميان اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و بدانچه به سوى شما نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرود آمده ايمان دارند، در حالى كه در برابر خدا خاشعند، و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمى‌فروشند. اينانند كه نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آرى! خدا زودشمار است.

(3-200) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد، اميد است كه رستگار شويد.

سورة النساء

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(4-1) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا

اى مردم، از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدى» آفريد و جفتش را [نيز ] از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد، پروا داريد؛ و از خدايى كه به [نام‌] او از همديگر درخواست مى‌كنيد پروا نماييد؛ و زنهار از خويشاوندان مَبُريد، كه خدا همواره بر شما نگهبان است.

(4-2) - وَآتُوا الْيَتَامَىٰ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَىٰ أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا

و اموال يتيمان را به آنان [باز]دهيد، و [مال پاك‌] و [مرغوب آنان ] را با [مال‌] ناپاك [خود] عوض نكنيد؛ و اموال آنان را همراه با اموال خود مخوريد كه اين گناهى بزرگ است.

(4-3) - وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا

و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد، هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، به زنى گيريد. پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد، به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان‌] مالك شده‌ايد [اكتفا كنيد]. اين [خوددارى‌] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيال‌وار گرديد].

(4-4) - وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا

و مَهر زنان را به عنوان هديه‌اى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد؛ و اگر به ميل خودشان چيزى از آن را به شما واگذاشتند، آن را حلال و گوارا بخوريد.

(4-5) - وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا

و اموال خود را -كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى‌] شما قرار داده- به سفيهان مدهيد، و[لى‌] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد؛ و با آنان سخنى پسنديده بگوييد.

(4-6) - وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا

و يتيمان را بيازماييد تا وقتى به [سن‌] زناشويى برسند؛ پس اگر در ايشان رشد [فكرى‌] يافتيد، اموالشان را به آنان رد كنيد، و آن را [از بيم آنكه مبادا] بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخوريد. و آن كس كه توانگر است بايد [از گرفتن اجرت سرپرستى‌] خوددارى ورزد؛ و هر كس تهيدست است بايد مطابق عرف [از آن‌] بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان رد كرديد بر ايشان گواه بگيريد، خداوند حسابرسى را كافى است.

(4-7) - لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا

براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان [آنان‌] بر جاى گذاشته‌اند سهمى است؛ و براى زنان [نيز] از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان [آنان‌] بر جاى گذاشته‌اند سهمى [خواهد بود] -خواه آن [مال‌] كم باشد يا زياد- نصيب هر كس مفروض شده است.

(4-8) - وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا

و هر گاه، خويشاوندان يتيمان و مستمندان در تقسيم [ارث‌] حاضر شدند، [چيزى‌] از آن را به ايشان ارزانى داريد و با آنان سخنى پسنديده گوييد.

(4-9) - وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا

و آنان كه اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر [آينده‌] آنان بيم دارند، بايد [از ستم بر يتيمان مردم نيز] بترسند. پس بايد از خدا پروا دارند و سخنى [بجا و] درست گويند.

(4-10) - إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا

در حقيقت، كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى‌خورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مى‌برند، و به زودى در آتشى فروزان درآيند.

(4-11) - يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى‌كند: سهم پسر، چون سهم دو دختر است. و اگر [همه ورثه،] دختر [و] از دو تن بيشتر باشند، سهم آنان دو سوم ماترك است؛ و اگر [دخترى كه ارث مى‌برد ]يكى باشد، نيمى از ميراث از آنِ اوست، و براى هر يك از پدر و مادر وى [متوفى‌] يك ششم از ماترك [مقرر شده‌] است، اين در صورتى است كه [متوفى‌] فرزندى داشته باشد. ولى اگر فرزندى نداشته باشد و [تنها] پدر و مادرش از او ارث برند، براى مادرش يك سوم است [و بقيه را پدر مى‌برد]؛ و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مى‌برد، [البته همه اينها] پس از انجام وصيتى است كه او بدان سفارش كرده يا دَينى [كه بايد استثنا شود]. شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كدام يك براى شما سودمندترند. [اين ]فرضى است از جانب خدا، زيرا خداوند داناى حكيم است.

(4-12) - وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَٰلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَىٰ بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ

و نيمى از ميراث همسرانتان از آنِ شما [شوهران‌] است اگر آنان فرزندى نداشته باشند؛ و اگر فرزندى داشته باشند يك چهارم ماترك آنان از آنِ شماست، [البته‌] پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش كرده‌اند يا دَينى [كه بايد استثنا شود]، و يك چهارم از ميراث شما براى آنان است اگر شما فرزندى نداشته باشيد؛ و اگر فرزندى داشته باشيد، يك هشتم براى ميراث شما از ايشان خواهد بود، [البته‌] پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش كرده‌ايد يا دَينى [كه بايد استثنا شود]، و اگر مرد يا زنى كه از او ارث مى‌برند كلاله [بى‌فرزند و بى‌پدر و مادر] باشد و براى او برادر يا خواهرى باشد، پس براى هر يك از آن دو، يك ششم [ماترك‌] است؛ و اگر آنان بيش از اين باشند در يك سوم [ماترك‌] مشاركت دارند، [البته‌] پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش شده يا دَينى كه [بايد استثنا شود، به شرط آنكه از اين طريق‌] زيانى [به ورثه‌] نرساند. اين است سفارش خدا و خداست كه داناى بردبار است.

(4-13) - تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

اينها احكام الهى است، و هر كس از خدا و پيامبر او اطاعت كند، وى را به باغهايى درآورد كه از زير [درختان‌] آن نهرها روان است. در آن جاودانه‌اند، و اين همان كاميابى بزرگ است.

(4-14) - وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ

و هر كس از خدا و پيامبر او نافرمانى كند و از حدود مقرر او تجاوز نمايد، وى را در آتشى درآورد كه همواره در آن خواهد بود و براى او عذابى خفت‌آور است.

(4-15) - وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا

و از زنان شما، كسانى كه مرتكب زنا مى‌شوند، چهار تن از ميان خود [مسلمانان‌] بر آنان گواه گيريد؛ پس اگر شهادت دادند، آنان [زنان‌] را در خانه‌ها نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد.

(4-16) - وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَحِيمًا

و از ميان شما، آن دو تن را كه مرتكب زشتكارى مى‌شوند، آزارشان دهيد؛ پس اگر توبه كردند و درستكار شدند از آنان صرفنظر كنيد، زيرا خداوند توبه‌پذير مهربان است.

(4-17) - إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَـٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا

توبه، نزد خداوند، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مى‌شوند، سپس به زودى توبه مى‌كنند؛ اينانند كه خدا توبه‌شان را مى‌پذيرد، و خداوند داناى حكيم است.

(4-18) - وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّىٰ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَـٰئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

و توبه كسانى كه گناه مى‌كنند، تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان دررسد، مى‌گويد: «اكنون توبه كردم»، پذيرفته نيست؛ و [نيز توبه‌] كسانى كه در حال كفر مى‌ميرند، پذيرفته نخواهد بود، آنانند كه برايشان عذابى دردناك آماده كرده‌ايم.

(4-19) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه ارث بريد؛ و آنان را زير فشار مگذاريد تا بخشى از آنچه را به آنان داده‌ايد [از چنگشان به در] بريد، مگر آنكه مرتكب زشتكارى آشكارى شوند، و با آن‌ها بشايستگى رفتار كنيد؛ و اگر از آنان خوشتان نيامد، پس چه بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى‌دهد.

(4-20) - وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا

و اگر خواستيد همسرى [ديگر] به جاى همسر [پيشين خود] ستانيد، و به يكى از آنان مال فراوانى داده باشيد، چيزى از او پس مگيريد. آيا مى‌خواهيد آن [مال‌] را به بهتان و گناه آشكار بگيريد؟

(4-21) - وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَىٰ بَعْضُكُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا

و چگونه آن [مَهر] را مى‌ستانيد با آنكه از يكديگر كام گرفته‌ايد، و آنان از شما پيمانى استوار گرفته‌اند؟

(4-22) - وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا

و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود درآورده‌اند، نكاح مكنيد؛ مگر آنچه كه پيشتر رخ داده است، چرا كه آن، زشتكارى و [مايه‌] دشمنى، و بد راهى بوده است.

(4-23) - حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا

[نكاح اينان‌] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمه‌هايتان، و خاله هايتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرهايتان كه به شما شير داده‌اند، و خواهران رضاعى شما، و مادران زنانتان، و دختران همسرانتان كه [آن‌ها دختران‌] در دامان شما پرورش يافته‌اند و با آن همسران همبستر شده‌ايد -پس اگر با آن‌ها همبستر نشده‌ايد بر شما گناهى نيست [كه با دخترانشان ازدواج كنيد]- و زنان پسرانتان كه از پشت خودتان هستند، و جمع دو خواهر با همديگر -مگر آنچه كه در گذشته رخ داده باشد- كه خداوند آمرزنده مهربان است.

(4-24) - وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است‌] به استثناى زنانى كه مالك آنان شده‌ايد؛ [اين‌] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است. و غير از اين [زنان نامبرده‌]، براى شما حلال است كه [زنان ديگر را] به وسيله اموال خود طلب كنيد -در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد- و زنانى را كه متعه كرده‌ايد، مَهرشان را به عنوان فريضه‌اى به آنان بدهيد، و بر شما گناهى نيست كه پس از [تعيين مبلغ‌] مقرر، با يكديگر توافق كنيد [كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد]؛ مسلماً خداوند داناى حكيم است.

(4-25) - وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و هر كس از شما، از نظر مالى نمى‌تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد، پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند]؛ و خدا به ايمان شما داناتر است. [همه‌] از يكديگريد. پس آنان را با اجازه خانواده‌شان به همسرى [خود] درآوريد و مَهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه‌] پاكدامن باشند نه زناكار، و دوست‌گيران پنهانى نباشند. پس چون به ازدواج [شما] درآمدند، اگر مرتكب فحشا شدند، پس بر آنان نيمى از عذاب [مجازات‌] زنان آزاد است. اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان‌] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد؛ و صبر كردن، براى شما بهتر است، و خداوند آمرزنده مهربان است.

(4-26) - يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

خدا مى‌خواهد براى شما توضيح دهد، و راه [و رسم‌] كسانى را كه پيش از شما بوده‌اند به شما بنماياند، و بر شما ببخشايد، و خدا داناى حكيم است.

(4-27) - وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيمًا

خدا مى‌خواهد تا بر شما ببخشايد؛ و كسانى كه از خواسته‌ها[ى نفسانى‌] پيروى مى‌كنند مى‌خواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شويد.

(4-28) - يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا

خدا مى‌خواهد تا بارتان را سبك گرداند؛ و [مى‌داند كه‌] انسان، ناتوان آفريده شده است.

(4-29) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اموال همديگر را به ناروا مخوريد -مگر آنكه داد و ستدى با تراضى يكديگر، از شما [انجام گرفته‌] باشد- و خودتان را مكشيد، زيرا خدا همواره با شما مهربان است.

(4-30) - وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا

و هر كس از روى تجاوز و ستم چنين كند، به زودى وى را در آتشى درآوريم، و اين كار بر خدا آسان است.

(4-31) - إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا

اگر از گناهان بزرگى كه از آن‌[ها] نهى شده‌ايد دورى گزينيد، بديهاى شما را از شما مى زداييم، و شما را در جايگاهى ارجمند درمى‌آوريم.

(4-32) - وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا

و زنهار، آنچه را خداوند به [سبب‌] آن، بعضى از شما را بر بعضى [ديگر] برترى داده آرزو مكنيد. براى مردان از آنچه [به اختيار] كسب كرده‌اند بهره‌اى است، و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كرده‌اند بهره‌اى است. و از فضل خدا درخواست كنيد، كه خدا به هر چيزى داناست.

(4-33) - وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا

و از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان، و كسانى كه شما [با آنان‌] پيمان بسته‌ايد، بر جاى گذاشته‌اند، براى هر يك [از مردان و زنان‌]، وارثانى قرار داده‌ايم. پس نصيبشان را به ايشان بدهيد، زيرا خدا همواره بر هر چيزى گواه است.

(4-34) - الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا

مردان، سرپرست زنانند، به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‌كنند. پس، زنان درستكار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان‌] حفظ كرده، اسرار [شوهران خود] را حفظ مى‌كنند. و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست‌] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‌ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را بزنيد؛ پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آن‌ها هيچ راهى [براى سرزنش‌] مجوييد، كه خدا والاى بزرگ است.

(4-35) - وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا

و اگر از جدايى ميان آن دو [: زن و شوهر] بيم داريد پس داورى از خانواده آن [شوهر] و داورى از خانواده آن [زن‌] تعيين كنيد. اگر سرِ سازگارى دارند، خدا ميان آن دو سازگارى خواهد داد. آرى! خدا داناى آگاه است.

(4-36) - وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا

و خدا را بپرستيد، و چيزى را با او شريك مگردانيد؛ و به پدر و مادر احسان كنيد؛ و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راه‌مانده و بردگان خود [نيكى كنيد]، كه خدا كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست نمى‌دارد:

(4-37) - الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا

همان كسانى كه بخل مى‌ورزند، و مردم را به بخل وامى‌دارند، و آنچه را خداوند از فضل خويش بدانها ارزانى داشته پوشيده مى‌دارند. و براى كافران عذابى خواركننده آماده كرده‌ايم.

(4-38) - وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا

و كسانى كه اموالشان را براى نشان‌دادن به مردم انفاق مى‌كنند، و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند. و هر كس شيطان يار او باشد، چه بد همدمى است.

(4-39) - وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَكَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيمًا

و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان مى‌آوردند، و از آنچه خدا به آنان روزى داده، انفاق مى‌كردند، چه زيانى برايشان داشت؟ و خدا به [كار] آنان داناست.

(4-40) - إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا

در حقيقت، خدا هم‌وزن ذره‌اى ستم نمى‌كند و اگر [آن ذره، كار] نيكى باشد دو چندانش مى‌كند، و از نزد خويش پاداشى بزرگ مى‌بخشد.

(4-41) - فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ شَهِيدًا

پس چگونه است [حالشان‌] آنگاه كه از هر امتى گواهى آوريم، و تو را بر آنان گواه آوريم؟

(4-42) - يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّىٰ بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا

آن روز، كسانى كه كفر ورزيده‌اند، و از پيامبر [خدا] نافرمانى كرده‌اند، آرزو مى‌كنند كه اى كاش با خاك يكسان مى‌شدند. و از خدا هيچ سخنى را پوشيده نمى‌توانند داشت.

(4-43) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىٰ تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مى‌گوييد؛ و [نيز] در حال جنابت [وارد نماز نشويد] -مگر اينكه راهگذر باشيد- تا غسل كنيد؛ و اگر بيماريد يا در سفريد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آميزش كرده‌ايد و آب نيافته‌ايد، پس بر خاكى پاك تيمم كنيد، و صورت و دستهايتان را مسح نماييد، كه خدا بخشنده و آمرزنده است.

(4-44) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يَشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ وَيُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ

آيا به كسانى كه بهره‌اى از كتاب يافته‌اند ننگريستى؟ گمراهى را مى‌خرند و مى‌خواهند شما [نيز] گمراه شويد.

(4-45) - وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَلِيًّا وَكَفَىٰ بِاللَّهِ نَصِيرًا

و خدا به [حال‌] دشمنان شما داناتر است؛ كافى است كه خدا سرپرست [شما] باشد، و كافى است كه خدا ياور [شما] باشد.

(4-46) - مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا

برخى از آنان كه يهودى‌اند، كلمات را از جاهاى خود برمى‌گردانند، و با پيچانيدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دين [اسلام، با درآميختن عبرى به عربى‌] مى‌گويند: «شنيديم و نافرمانى كرديم؛ و بشنو [كه كاش‌] ناشنوا گردى.» و [نيز از روى استهزا مى‌گويند:] «راعنا» [كه در عربى يعنى: به ما التفات كن، ولى در عبرى يعنى: خبيث ما،] و اگر آنان مى‌گفتند: «شنيديم و فرمان برديم، و بشنو و به ما بنگر»، قطعاً براى آنان بهتر و درست‌تر بود، ولى خدا آنان را به علّت كفرشان لعنت كرد، در نتيجه جز [گروهى‌] اندك ايمان نمى‌آورند.

(4-47) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا

اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است، به آنچه فرو فرستاديم و تصديق‌كننده همان چيزى است كه با شماست ايمان بياوريد، پيش از آنكه چهره‌هايى را محو كنيم و در نتيجه آن‌ها را به قهقرا بازگردانيم؛ يا همچنانكه «اصحاب سبت» را لعنت كرديم؛ آنان را [نيز] لعنت كنيم، و فرمان خدا همواره تحقق يافته است.

(4-48) - إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِيمًا

مسلماً خدا، اين را كه به او شرك ورزيده شود نمى‌بخشايد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مى‌بخشايد، و هر كس به خدا شرك ورزد، به يقين گناهى بزرگ بربافته است.

(4-49) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا

آيا به كسانى كه خويشتن را پاك مى‌شمارند ننگريسته‌اى؟ [چنين نيست،] بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مى‌گرداند، و به قدر نخ روى هسته خرمايى ستم نمى‌بينند.

(4-50) - انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَكَفَىٰ بِهِ إِثْمًا مُبِينًا

ببين چگونه بر خدا دروغ مى‌بندند. و بس است كه اين، يك گناه آشكار باشد.

(4-51) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَـٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا

آيا كسانى را كه از كتاب [آسمانى‌] نصيبى يافته‌اند نديده‌اى؟ كه به «جبت» و «طاغوت» ايمان دارند، و در باره كسانى كه كفر ورزيده‌اند مى‌گويند: «اينان از كسانى كه ايمان آورده‌اند راه‌يافته‌ترند.»

(4-52) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا

اينانند كه خدا لعنتشان كرده، و هر كه را خدا لعنت كند هرگز براى او ياورى نخواهى يافت.

(4-53) - أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا

آيا آنان نصيبى از حكومت دارند؟ [اگر هم داشتند،] به قدر نقطه پشت هسته خرمايى [چيزى‌] به مردم نمى‌دادند.

(4-54) - أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا

بلكه به مردم، براى آنچه خدا از فضل خويش به آنان عطا كرده رشك مى‌ورزند؛ در حقيقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم، و به آنان ملكى بزرگ بخشيديم.

(4-55) - فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا

پس برخى از آنان به وى ايمان آوردند، و برخى از ايشان از او روى برتافتند، و [براى آنان‌] دوزخ پرشراره بس است.

(4-56) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا

به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيده‌اند، در آتشى [سوزان‌] درآوريم؛ كه هر چه پوستشان بريان گردد، پوستهاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند. آرى، خداوند تواناى حكيم است.

(4-57) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا

و به زودى كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، در باغهايى كه از زيرِ [درختان‌] آن نهرها روان است درآوريم. براى هميشه در آن جاودانند، و در آن‌جا همسرانى پاكيزه دارند، و آنان را در سايه‌اى پايدار درآوريم.

(4-58) - إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا

خدا به شما فرمان مى‌دهد كه سپرده‌ها را به صاحبان آن‌ها رد كنيد؛ و چون ميان مردم داورى مى‌كنيد، به عدالت داورى كنيد. در حقيقت، نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مى‌دهد. خدا شنواى بيناست.

(4-59) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى‌] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب‌] خدا و [سنت‌] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيك‌فرجام‌تر است.

(4-60) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا

آيا نديده‌اى كسانى را كه مى‌پندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و [به‌] آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان آورده‌اند [با اين همه‌] مى‌خواهند داورى ميان خود را به سوى طاغوت ببرند، با آنكه قطعاً فرمان يافته‌اند كه بدان كفر ورزند، و[لى‌] شيطان مى‌خواهد آنان را به گمراهى دورى دراندازد.

(4-61) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا

و چون به ايشان گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر [او] بياييد»، منافقان را مى‌بينى كه از تو سخت، روى برمى‌تابند.

(4-62) - فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا

پس چگونه، هنگامى كه به [سزاى‌] كار و كردار پيشينشان مصيبتى به آنان مى‌رسد، نزد تو مى‌آيند و به خدا سوگند مى‌خورند كه ما جز نيكويى و موافقت قصدى نداشتيم؟

(4-63) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا

اينان همان كسانند كه خدا مى‌داند چه در دل دارند. پس، از آنان روى برتاب، و[لى‌] پندشان ده، و با آن‌ها سخنى رسا كه در دلشان [مؤثّر] افتد، بگوى.

(4-64) - وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند. و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‌آمدند و از خدا آمرزش مى‌خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‌كرد، قطعاً خدا را توبه‌پذيرِ مهربان مى‌يافتند.

(4-65) - فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا

ولى چنين نيست، به پروردگارت قسم كه ايمان نمى‌آورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حكمى كه كرده‌اى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند، و كاملاً سرِ تسليم فرود آورند.

(4-66) - وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا

و اگر بر آنان مقرر مى‌كرديم كه تن به كشتن دهيد، يا از خانه‌هاى خود به در آييد، جز اندكى از ايشان آن را به كار نمى‌بستند؛ و اگر آنان آنچه را بدان پند داده مى‌شوند به كار مى‌بستند، قطعاً برايشان بهتر و در ثبات قدم ايشان مؤثرتر بود؛

(4-67) - وَإِذًا لَآتَيْنَاهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْرًا عَظِيمًا

و در آن صورت، [ما هم‌] از نزد خويش، يقيناً پاداشى بزرگ به آنان مى‌داديم؛

(4-68) - وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا

و قطعاً آنان را به راهى راست هدايت مى‌كرديم.

(4-69) - وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَـٰئِكَ رَفِيقًا

و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى‌] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند.

(4-70) - ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ عَلِيمًا

اين تفضّل از جانب خداست، و خدا بس داناست.

(4-71) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، [در برابر دشمن‌] آماده باشيد [اسلحه خود را برگيريد] و گروه گروه [به جهاد] بيرون رويد يا به طور جمعى روانه شويد.

(4-72) - وَإِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيدًا

و قطعاً از ميان شما كسى است كه كندى به خرج دهد؛ پس اگر آسيبى به شما رسد گويد: «راستى خدا بر من نعمت بخشيد كه با آنان حاضر نبودم.»

(4-73) - وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا

و اگر غنيمتى از خدا به شما برسد -چنانكه گويى ميان شما و ميان او [رابطه‌] دوستى نبوده- خواهد گفت: «كاش من با آنان بودم و به نواى بزرگى مى‌رسيدم.»

(4-74) - فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا

پس، بايد كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت سودا مى‌كنند در راه خدا بجنگند؛ و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود، به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.

(4-75) - وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا

و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات‌] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى‌جنگيد؟ همانان كه مى‌گويند: «پروردگارا، ما را از اين شهرى كه مردمش ستم‌پيشه‌اند بيرون ببر، و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده، و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما.»

(4-76) - الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا

كسانى كه ايمان آورده‌اند، در راه خدا كارزار مى‌كنند. و كسانى كه كافر شده‌اند، در راه طاغوت مى‌جنگند. پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت‌] ضعيف است.

(4-77) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا

آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: «[فعلاً] دست [از جنگ‌] بداريد، و نماز را برپا كنيد و زكات بدهيد»، و[لى‌] همين كه كارزار بر آنان مقرر شد، بناگاه گروهى از آنان از مردم [مشركان مكّه‌] ترسيدند مانند ترس از خدا يا ترسى سخت‌تر. و گفتند: «پروردگارا، چرا بر ما كارزار مقرّر داشتى؟ چرا ما را تا مدتى كوتاه مهلت ندادى؟» بگو: «برخوردارى [از اين‌] دنيا اندك، و براى كسى كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است، و [در آن‌جا] به قدر نخ هسته خرمايى بر شما ستم نخواهد رفت.»

(4-78) - أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَـٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَـٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَـٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا

هر كجا باشيد، شما را مرگ درمى‌يابد؛ هر چند در بُرجهاى استوار باشيد. و اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد، مى‌گويند: «اين از جانب خداست»؛ و چون صدمه‌اى به ايشان برسد، مى‌گويند: «اين از طرف توست.» بگو: «همه از جانب خداست.» [آخر ]اين قوم را چه شده است كه نمى‌خواهند سخنى را [درست‌] دريابند؟

(4-79) - مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا

هر چه از خوبيها به تو مى‌رسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى‌رسد از خود توست؛ و تو را به پيامبرى، براى مردم فرستاديم، و گواه بودن خدا بس است.

(4-80) - مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا

هر كس از پيامبر فرمان بَرد، در حقيقت، خدا را فرمان برده؛ و هر كس رويگردان شود، ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستاده‌ايم.

(4-81) - وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا

و مى‌گويند: فرمانبرداريم، ولى چون از نزد تو بيرون مى‌روند، جمعى از آنان شبانه، جز آنچه تو مى‌گويى تدبير مى‌كنند. و خدا آنچه را كه شبانه در سر مى‌پرورند، مى‌نگارد. پس، از ايشان روى برتاب و بر خدا توكل كن، و خدا بس كارساز است.

(4-82) - أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا

آيا در [معانىِ‌] قرآن نمى‌انديشند؟ اگر از جانب غير خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسيارى مى‌يافتند.

(4-83) - وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا

و چون خبرى [حاكى‌] از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعاً از ميان آنان كسانى‌اند كه [مى‌توانند درست و نادرست‌] آن را دريابند، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلماً جز [شمار] اندكى، از شيطان پيروى مى‌كرديد.

(4-84) - فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا

پس در راه خدا پيكار كن؛ جز عهده‌دار شخص خود نيستى. و[لى‌] مؤمنان را [به مبارزه‌] برانگيز. باشد كه خداوند آسيب كسانى را كه كفر ورزيده‌اند [از آنان‌] باز دارد، و خداست كه قدرتش بيشتر و كيفرش سخت‌تر است.

(4-85) - مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا

هر كس شفاعت پسنديده كند، براى وى از آن نصيبى خواهد بود و هر كس شفاعت ناپسنديده‌اى كند، براى او از آن [نيز] سهمى خواهد بود. و خدا همواره به هر چيزى تواناست.

(4-86) - وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا

و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتى‌] بهتر از آن درود گوييد، يا همان را [در پاسخ‌] برگردانيد، كه خدا همواره به هر چيزى حسابرس است.

(4-87) - اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا

خداوند كسى است كه هيچ معبودى جز او نيست. به يقين، در روز رستاخيز -كه هيچ شكى در آن نيست- شما را گرد خواهد آورد، و راستگوتر از خدا در سخن كيست؟

(4-88) - فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا

شما را چه شده است كه در باره منافقان، دو دسته شده‌ايد؟ با اينكه خدا آنان را به [سزاى‌] آنچه انجام داده‌اند سرنگون كرده است. آيا مى‌خواهيد كسى را كه خدا در گمراهى‌اش وانهاده است به راه آوريد؟ و حال آنكه هر كه را خدا در گمراهى‌اش وانهد هرگز راهى براى [هدايت‌] او نخواهى يافت.

(4-89) - وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا

همان گونه كه خودشان كافر شده‌اند، آرزو دارند [كه شما نيز] كافر شويد، تا با هم برابر باشيد. پس زنهار، از ميان ايشان براى خود، دوستانى اختيار مكنيد تا آنكه در راه خدا هجرت كنند. پس اگر روى برتافتند، هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان؛ و از ايشان يار و ياورى براى خود مگيريد.

(4-90) - إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا

مگر كسانى كه با گروهى كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است، پيوند داشته باشند، يا نزد شما بيايند در حالى كه سينه آنان از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود، به تنگ آمده باشد. و اگر خدا مى‌خواست، قطعاً آنان را بر شما چيره مى‌كرد و حتماً با شما مى‌جنگيدند. پس اگر از شما كناره‌گيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند، [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است.

(4-91) - سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَـٰئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا

به زودى، گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مى‌خواهند از شما آسوده خاطر و از قوم خود [نيز] ايمن باشند. هر بار كه به فتنه بازگردانده شوند، سر در آن فرو مى‌برند. پس اگر از شما كناره‌گيرى نكردند و به شما پيشنهاد صلح نكردند و از شما دست برنداشتند، هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان. آنانند كه ما براى شما عليه ايشان تسلطى آشكار قرار داده‌ايم.

(4-92) - وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا

و هيچ مؤمنى را نسزد كه مؤمنى را -جز به اشتباه- بكشد. و هر كس مؤمنى را به اشتباه كشت، بايد بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت كند؛ مگر اينكه آنان گذشت كنند. و اگر [مقتول‌] از گروهى است كه دشمنان شمايند و [خود] وى مؤمن است، [قاتل‌] بايد بنده مؤمنى را آزاد كند [و پرداخت خونبها لازم نيست‌]. و اگر [مقتول‌] از گروهى است كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است، بايد به خانواده وى خونبها پرداخت نمايد و بنده مؤمنى را آزاد كند. و هر كس [بنده‌] نيافت، بايد دو ماه پياپى -به عنوان توبه‌اى از جانب خدا- روزه بدارد، و خدا همواره داناى سنجيده‌كار است.

(4-93) - وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا

و هر كس عمداً مؤمنى را بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود؛ و خدا بر او خشم مى‌گيرد و لعنتش مى‌كند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است.

(4-94) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَٰلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون در راه خدا سفر مى‌كنيد [خوب‌] رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مى‌كند؛ مگوييد: «تو مؤمن نيستى» [تا بدين بهانه‌] متاع زندگى دنيا را بجوييد، چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست. قبلا خودتان [نيز] همين گونه بوديد، و خدا بر شما منت نهاد. پس خوب رسيدگى كنيد، كه خدا همواره به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(4-95) - لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا

مؤمنان خانه‌نشين كه زيان‌ديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مى‌كنند يكسان نمى‌باشند. خداوند، كسانى را كه با مال و جان خود جهاد مى‌كنند به درجه‌اى بر خانه‌نشينان مزيت بخشيده، و همه را خدا وعده [پاداش‌] نيكو داده، و[لى‌] مجاهدان را بر خانه‌نشينان به پاداشى بزرگ، برترى بخشيده است؛

(4-96) - دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

[پاداش بزرگى كه‌] به عنوان درجات و آمرزش و رحمتى از جانب او [نصيب آنان مى‌شود]، و خدا آمرزنده مهربان است.

(4-97) - إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَـٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا

كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‌اند، [وقتى‌] فرشتگان جانشان را مى‌گيرند، مى‌گويند: «در چه [حال‌] بوديد؟» پاسخ مى‌دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مى‌گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‌] بد سرانجامى است.

(4-98) - إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا

مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره‌جويى نتوانند و راهى نيابند.

(4-99) - فَأُولَـٰئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا

پس آنان [كه فى الجمله عذرى دارند] باشد كه خدا از ايشان درگذرد، كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است.

(4-100) - وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

و هر كه در راه خدا هجرت كند، در زمين اقامتگاه‌هاى فراوان و گشايشها خواهد يافت؛ و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او، از خانه‌اش به درآيد، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خداست، و خدا آمرزنده مهربان است.

(4-101) - وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا

و چون در زمين سفر كرديد، اگر بيم داشتيد كه آنان كه كفر ورزيده‌اند به شما آزار برسانند، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد، چرا كه كافران پيوسته براى شما دشمنى آشكارند.

(4-102) - وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَىٰ لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا

و هر گاه در ميان ايشان بودى و برايشان نماز برپا داشتى، پس بايد گروهى از آنان با تو [به نماز] ايستند؛ و بايد جنگ‌افزارهاى خود را برگيرند؛ و چون به سجده رفتند [و نماز را تمام كردند]، بايد پشت سر شما قرار گيرند، و گروه ديگرى كه نماز نكرده‌اند بايد بيايند و با تو نماز گزارند و البته جانب احتياط را فرو نگذارند و جنگ‌افزارهاى خود را برگيرند. [زيرا] كافران آرزو مى‌كنند كه شما از جنگ‌افزارها و ساز و برگ خود غافل شويد تا ناگهان بر شما يورش برند. و اگر از باران در زحمتيد، يا بيماريد، گناهى بر شما نيست كه جنگ افزارهاى خود را بر زمين نهيد، ولى مواظب خود باشيد. بى گمان، خدا براى كافران عذاب خفت‌آورى آماده كرده است.

(4-103) - فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا

و چون نماز را به جاى آورديد، خدا را [در همه حال‌] ايستاده و نشسته و بر پهلوآرميده، ياد كنيد. پس چون آسوده‌خاطر شديد، نماز را [به طور كامل‌] به پا داريد، زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معين مقرر شده است.

(4-104) - وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا

و در تعقيب گروه [دشمنان‌] سستى نورزيد. اگر شما درد مى‌كشيد، آنان [نيز] همان گونه كه شما درد مى‌كشيد، درد مى‌كشند، و حال آنكه شما چيزهايى از خدا اميد داريد كه آن‌ها اميد ندارند، و خدا همواره داناى سنجيده‌كار است.

(4-105) - إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا

ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم، تا ميان مردم به [موجب‌] آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى، و زنهار جانبدار خيانتكاران مباش.

(4-106) - وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا

و از خدا آمرزش بخواه، كه خدا آمرزنده مهربان است.

(4-107) - وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا

و از كسانى كه به خويشتن خيانت مى‌كنند دفاع مكن، كه خداوند هر كس را كه خيانتگر و گناه‌پيشه باشد دوست ندارد.

(4-108) - يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرْضَىٰ مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا

[كارهاى نارواى خود را] از مردم پنهان مى‌دارند، و[لى نمى‌توانند] از خدا پنهان دارند، و چون شبانگاه به چاره‌انديشى مى‌پردازند و سخنانى مى‌گويند كه وى [بدان‌] خشنود نيست، او با آنان است. و خدا به آنچه انجام مى‌دهند همواره احاطه دارد.

(4-109) - هَا أَنْتُمْ هَـٰؤُلَاءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَنْ يُجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا

هان، شما همانان هستيد كه در زندگى دنيا از ايشان جانبدارى كرديد، پس چه كسى روز رستاخيز از آنان در برابر خدا جانبدارى خواهد كرد؟ يا چه كسى حمايتگر [و مدافع‌] آنان تواند بود؟

(4-110) - وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا

و هر كس كار بدى كند، يا بر خويشتن ستم ورزد؛ سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزنده مهربان خواهد يافت.

(4-111) - وَمَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا

و هر كس گناهى مرتكب شود، فقط آن را به زيان خود مرتكب شده، و خدا همواره داناى سنجيده‌كار است.

(4-112) - وَمَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا

و هر كس خطا يا گناهى مرتكب شود؛ سپس آن را به بى‌گناهى نسبت دهد، قطعاً بهتان و گناه آشكارى بر دوش كشيده است.

(4-113) - وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا

و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طايفه‌اى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند، و[لى‌] جز خودشان [كسى‌] را گمراه نمى‌سازند، و هيچ گونه زيانى به تو نمى‌رسانند. و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‌دانستى به تو آموخت، و تفضل خدا بر تو همواره بزرگ بود.

(4-114) - لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا

در بسيارى از رازگوييهاى ايشان خيرى نيست، مگر كسى كه [بدين وسيله‌] به صدقه يا كار پسنديده يا سازشى ميان مردم، فرمان دهد. و هر كس براى طلب خشنودى خدا چنين كند، به زودى او را پاداش بزرگى خواهيم داد.

(4-115) - وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَىٰ وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا

و هر كس، پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد، و [راهى‌] غير راه مؤمنان در پيش گيرد، وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم، و چه بازگشتگاه بدى است.

(4-116) - إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا

خداوند، اين را كه به او شرك آورده شود، نمى‌آمرزد؛ و فروتر از آن را بر هر كه بخواهد مى‌بخشايد. و هر كس به خدا شرك ورزد، قطعاً دچار گمراهى دور و درازى شده است.

(4-117) - إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا

[مشركان‌]، به جاى او، جز بتهاى مادينه را [به دعا] نمى‌خوانند، و جز شيطان سركش را نمى‌خوانند.

(4-118) - لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا

خدا لعنتش كند، [وقتى كه‌] گفت: «بى‌گمان، از ميان بندگانت نصيبى معين [براى خود] برخواهم گرفت.

(4-119) - وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد، و وادارشان مى‌كنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند، و وادارشان مى‌كنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند.» و[لى‌] هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست [خدا] گيرد، قطعاً دستخوش زيان آشكارى شده است.

(4-120) - يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا

[آرى،] شيطان به آنان وعده مى‌دهد، و ايشان را در آرزوها مى‌افكند، و جز فريب به آنان وعده نمى‌دهد.

(4-121) - أُولَـٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا

آنان جايگاهشان جهنم است، و از آن راه گريزى ندارند.

(4-122) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، به زودى آنان را در بوستانهايى كه از زير [درختان‌] آن، نهرها روان است درآوريم. هميشه در آن جاودانند. وعده خدا راست است و چه كسى در سخن، از خدا راستگوتر است؟

(4-123) - لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلَا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا

[پاداش و كيفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل كتاب نيست؛ هر كس بدى كند، در برابر آن كيفر مى‌بيند، و جز خدا براى خود يار و مددكارى نمى‌يابد.

(4-124) - وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا

و كسانى كه كارهاى شايسته كنند -چه مرد باشند يا آن- در حالى كه مؤمن باشند، آنان داخل بهشت مى‌شوند، و به قدر گودى پشت هسته خرمايى مورد ستم قرار نمى‌گيرند.

(4-125) - وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا

و دين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كرده و نيكوكار است و از آيين ابراهيم حق‌گرا پيروى نموده است؟ و خدا ابراهيم را دوست گرفت.

(4-126) - وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا

و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خداست، و خدا همواره بر هر چيزى احاطه دارد.

(4-127) - وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَىٰ بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا

و در باره زنان، رأى تو را مى‌پرسند. بگو: «خدا در باره آنان به شما فتوا مى‌دهد، و [نيز] در باره آنچه در قرآن بر شما تلاوت مى‌شود: در مورد زنان يتيمى كه حق مقرر آنان را به ايشان نمى‌دهيد و تمايل به ازدواج با آنان داريد، و [در باره‌] كودكان ناتوان و اينكه با يتيمان [چگونه‌] به داد رفتار كنيد [پاسخگر شماست‌].» و هر كار نيكى انجام دهيد، قطعاً خدا به آن داناست.

(4-128) - وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا

و اگر زنى از شوهر خويش بيم ناسازگارى يا رويگردانى داشته باشد، بر آن دو گناهى نيست كه از راه صلح با يكديگر، به آشتى گرايند؛ كه سازش بهتر است. و[لى‌] بخل [و بى‌گذشت بودن‌]، در نفوس، حضور [و غلبه‌] دارد؛ و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى پيشه نماييد، قطعاً خدا به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(4-129) - وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا

و شما هرگز نمى‌توانيد ميان زنان عدالت كنيد هر چند [بر عدالت‌] حريص باشيد! پس به يك طرف يكسره تمايل نورزيد تا آن [زن ديگر] را سرگشته [بلا تكليف‌] رها كنيد. و اگر سازش نماييد و پرهيزگارى كنيد، يقيناً خدا آمرزنده مهربان است.

(4-130) - وَإِنْ يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ وَكَانَ اللَّهُ وَاسِعًا حَكِيمًا

و اگر آن دو، از يكديگر جدا شوند، خداوند هر يك را از گشايش خود بى‌نياز گرداند، و خدا همواره گشايشگر حكيم است.

(4-131) - وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ غَنِيًّا حَمِيدًا

و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آنِ خداست. و ما به كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده، و [نيز] به شما سفارش كرديم كه از خدا پروا كنيد. و اگر كفر ورزيد [چه باك؟ كه‌] آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست، و خدا بى نياز ستوده‌[صفات‌] است.

(4-132) - وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا

و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست، و خدا بس كارساز است.

(4-133) - إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِآخَرِينَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ ذَٰلِكَ قَدِيرًا

اى مردم، اگر [خدا] بخواهد، شما را [از ميان‌] مى‌برد و ديگران را [پديد ] مى‌آورد، و خدا بر اين [كار] تواناست.

(4-134) - مَنْ كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا بَصِيرًا

هر كس پاداش دنيا بخواهد، پاداش دنيا و آخرت نزد خداست، و خدا شنواى بيناست.

(4-135) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى خدا گواهى دهيد، هر چند به زيان خودتان يا [به زيان‌] پدر و مادر و خويشاوندان [شما] باشد. اگر [يكى از دو طرف دعوا] توانگر يا نيازمند باشد، باز خدا به آن دو [از شما ]سزاوارتر است؛ پس، از پى هوس نرويد كه [درنتيجه از حق‌] عدول كنيد. و اگر به انحراف گراييد يا اعراض نماييد، قطعاً خدا به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(4-136) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فرو فرستاد، و كتابهايى كه قبلا نازل كرده بگرويد؛ و هر كس به خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش و روز بازپسين كفر ورزد، در حقيقت دچار گمراهى دور و درازى شده است.

(4-137) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا

كسانى كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند؛ و باز ايمان آوردند، سپس كافر شدند؛ آنگاه به كفر خود افزودند، قطعاً خدا آنان را نخواهد بخشيد و راهى به ايشان نخواهد نمود.

(4-138) - بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

به منافقان خبر ده كه عذابى دردناك [در پيش‌] خواهند داشت.

(4-139) - الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا

همانان كه غير از مؤمنان، كافران را دوستان [خود] مى‌گيرند. آيا سربلندى را نزد آنان مى‌جويند؟ [اين خيالى خام است،] چرا كه عزت، همه از آنِ خداست.

(4-140) - وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا

و البتّه [خدا] در كتاب [قرآن‌] بر شما نازل كرده كه: هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مى‌گيرد، با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن درآيند، چرا كه در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود. خداوند، منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد.

(4-141) - الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا

همانان كه مترصّد شمايند؛ پس اگر از جانب خدا به شما فتحى برسد، مى‌گويند: «مگر ما با شما نبوديم؟» و اگر براى كافران نصيبى باشد، مى‌گويند: «مگر ما بر شما تسلّط نداشتيم و شما را از [ورود در جمع ]مؤمنان باز نمى‌داشتيم؟» پس خداوند، روز قيامت ميان شما داورى مى‌كند؛ و خداوند هرگز بر [زيان‌] مؤمنان، براى كافران راه [تسلّطى‌] قرار نداده است.

(4-142) - إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا

منافقان، با خدا نيرنگ مى‌كنند، و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد؛ و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند. با مردم ريا مى‌كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى‌كنند.

(4-143) - مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَٰلِكَ لَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا

ميان آن [دو گروه‌] دو دلند؛ نه با اينانند و نه با آنان. و هر كه را خدا گمراه كند، هرگز راهى براى [نجات‌] او نخواهى يافت.

(4-144) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به جاى مؤمنان، كافران را به دوستى خود مگيريد. آيا مى‌خواهيد عليه خود حجّتى روشن براى خدا قرار دهيد؟

(4-145) - إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا

آرى، منافقان در فروترين درجات دوزخند، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت.

(4-146) - إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَـٰئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا

مگر كسانى كه توبه كردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسّك جُستند و دين خود را براى خدا خالص گردانيدند كه [در نتيجه‌] آنان با مؤمنان خواهند بود، و به زودى خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشيد.

(4-147) - مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا

اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد، خدا مى‌خواهد با عذاب شما چه كند؟ و خدا همواره سپاس‌پذير [حق‌شناس‌] داناست.

(4-148) - لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا

خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خدا شنواى داناست.

(4-149) - إِنْ تُبْدُوا خَيْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا قَدِيرًا

اگر خيرى را آشكار كنيد يا پنهانش داريد، يا از بديى درگذريد، پس خدا درگذرنده تواناست.

(4-150) - إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا

كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مى‌ورزند، و مى‌خواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مى‌گويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مى‌كنيم» و مى‌خواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند،

(4-151) - أُولَـٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا

آنان در حقيقت كافرند؛ و ما براى كافران عذابى خفّت‌آور آماده كرده‌ايم.

(4-152) - وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولَـٰئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده و ميان هيچ كدام از آنان فرق نمى‌گذارند، به زودى [خدا] پاداش آنان را عطا مى‌كند، و خدا آمرزنده مهربان است.

(4-153) - يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَىٰ أَكْبَرَ مِنْ ذَٰلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَٰلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَىٰ سُلْطَانًا مُبِينًا

اهل كتاب از تو مى‌خواهند كه كتابى از آسمان [يكباره‌] بر آنان فرود آورى. البتّه از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند: «خدا را آشكارا به ما بنماى.» پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت. سپس، بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد، گوساله را [به پرستش‌] گرفتند، و ما از آن هم درگذشتيم و به موسى برهانى روشن عطا كرديم.

(4-154) - وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا

و كوه طور را به يادبود پيمان [با] آنان، بالاى سرشان افراشته داشتيم؛ و به آنان گفتيم: «سجده‌كنان از در درآييد» و [نيز] به آنان گفتيم: «در روز شنبه تجاوز مكنيد.» و از ايشان پيمانى استوار گرفتيم.

(4-155) - فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا

پس به [سزاى‌] پيمان‌شكنى‌شان، و انكارشان نسبت به آيات خدا، و كشتار ناحق آنان [از] انبيا، و گفتارشان كه: «دلهاى ما در غلاف است» [لعنتشان كرديم‌] بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهايشان مُهر زده و در نتيجه جز شمارى اندك [از ايشان‌] ايمان نمى‌آورند.

(4-156) - وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا

و [نيز] به سزاى كفرشان و آن تهمت بزرگى كه به مريم زدند،

(4-157) - وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـٰكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا

و گفته ايشان كه: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد؛ و كسانى كه در باره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شكّ شده‌اند و هيچ علمى بدان ندارند، جز آنكه از گمان پيروى مى‌كنند، و يقيناً او را نكشتند.

(4-158) - بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا

بلكه خدا او را به سوى خود بالا برد، و خدا توانا و حكيم است.

(4-159) - وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا

و از اهل كتاب، كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان مى‌آورد، و روز قيامت [عيسى نيز] بر آنان شاهد خواهد بود.

(4-160) - فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا

پس به سزاى ستمى كه از يهوديان سر زد و به سبب آنكه [مردم را] بسيار از راه خدا باز داشتند، چيزهاى پاكيزه‌اى را كه بر آنان حلال شده بود حرام گردانيديم؛

(4-161) - وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

و [به سبب‌] رباگرفتنشان -با آنكه از آن نهى شده بودند- و به ناروا مال مردم خوردنشان، و ما براى كافرانِ آنان عذابى دردناك آماده كرده‌ايم.

(4-162) - لَـٰكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَـٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا

ليكن راسخانِ آنان در دانش، و مؤمنان، به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پيش از تو نازل گرديده ايمان دارند و خوشا بر نمازگزاران، و زكات‌دهندگان و ايمان‌آورندگان به خدا و روز بازپسين كه به زودى به آنان پاداشى بزرگ خواهيم داد.

(4-163) - إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا

ما همچنانكه به نوح و پيامبران بعد از او، وحى كرديم، به تو [نيز] وحى كرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم، و به داوود زبور بخشيديم.

(4-164) - وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا

و پيامبرانى [را فرستاديم‌] كه در حقيقت [ماجراى‌] آنان را قبلاً بر تو حكايت نموديم؛ و پيامبرانى [را نيز برانگيخته‌ايم‌] كه [سرگذشت‌] ايشان را بر تو بازگو نكرده‌ايم. و خدا با موسى آشكارا سخن گفت.

(4-165) - رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا

پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است.

(4-166) - لَـٰكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا

ليكن خدا به [حقانيّت‌] آنچه بر تو نازل كرده است گواهى مى‌دهد. [او] آن را به علم خويش نازل كرده است؛ و فرشتگان [نيز] گواهى مى‌دهند. و كافى است خدا گواه باشد.

(4-167) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِيدًا

بى‌ترديد، كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند، به گمراهىِ دور و درازى افتاده‌اند.

(4-168) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا

كسانى كه كفر ورزيدند و ستم كردند، خدا بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و به راهى هدايت كند،

(4-169) - إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا

مگر راه جهنّم، كه هميشه در آن جاودانند؛ و اين [كار] براى خدا آسان است.

(4-170) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْرًا لَكُمْ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا

اى مردم، آن پيامبر [موعود]، حقيقت را از سوى پروردگارتان براى شما آورده است. پس ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است. و اگر كافر شويد [بدانيد كه‌] آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست، و خدا داناى حكيم است.

(4-171) - يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا

اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد، و در باره خدا جز [سخن‌] درست مگوييد. مسيح، عيسى بن مريم، فقط پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد [خدا ]سه‌گانه است. باز ايستيد كه براى شما بهتر است. خدا فقط معبودى يگانه است. منزّه از آن است كه براى او فرزندى باشد. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست، و خداوند بس كارساز است.

(4-172) - لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا

مسيح از اينكه بنده خدا باشد هرگز ابا نمى‌ورزد، و فرشتگان مقرّب [نيز ابا ندارند]؛ و هر كس از پرستش او امتناع ورزد و بزرگى فروشد، به زودى همه آنان را به سوى خود گرد مى‌آورد.

(4-173) - فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا

اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، پاداششان را به تمام [و كمال‌] خواهد داد، و از فضل خود به ايشان افزونتر مى‌بخشد. و اما كسانى كه امتناع ورزيده و بزرگى فروخته‌اند، آنان را به عذابى دردناك دچار مى‌سازد و در برابر خدا براى خود يار و ياورى نخواهند يافت.

(4-174) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا

اى مردم، در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است، و ما به سوى شما نورى تابناك فرو فرستاده‌ايم.

(4-175) - فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا

و اما كسانى كه به خدا گرويدند و به او تمسّك جستند، به زودى [خدا] آنان را در جوار رحمت و فضلى از جانب خويش درآورد، و ايشان را به سوى خود، به راهى راست هدايت كند.

(4-176) - يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

از تو [در باره كلاله‌] فتوا مى‌طلبند؛ بگو: «خدا در باره كلاله فتوا مى‌دهد: اگر مردى بميرد و فرزندى نداشته باشد، و خواهرى داشته باشد، نصف ميراث از آن اوست. و آن [مرد نيز] از او ارث مى‌برد، اگر براى او [خواهر] فرزندى نباشد. پس اگر [ورثه فقط] دو خواهر باشند، دو سوم ميراث براى آن دو است، و اگر [چند] خواهر و برادرند، پس نصيب مرد، مانند نصيب دو زن است. خدا براى شما توضيح مى‌دهد تا مبادا گمراه شويد، و خداوند به هر چيزى داناست.

سورة المائدة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(5-1) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به قراردادها[ى خود] وفا كنيد. براى شما [گوشت‌] چارپايان حلال گرديده، جز آنچه [حكمش‌] بر شما خوانده مى‌شود، در حالى كه نبايد شكار را در حال احرام، حلال بشمريد. خدا هر چه بخواهد فرمان مى‌دهد.

(5-2) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، حرمت شعاير خدا، و ماه حرام، و قربانى بى‌نشان، و قربانيهاى گردن‌بنددار، و راهيان بيت الحرام را كه فضل و خشنودى پروردگار خود را مى‌طلبند، نگه داريد. و چون از احرام بيرون آمديد [مى‌توانيد] شكار كنيد، و البتّه نبايد كينه‌توزىِ گروهى كه شما را از مسجد الحرام باز داشتند، شما را به تعدّى وادارد. و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد، و در گناه و تعدّى دستيار هم نشويد، و از خدا پروا كنيد كه خدا سخت‌كيفر است.

(5-3) - حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

بر شما حرام شده است: مردار، و خون، و گوشت خوك، و آنچه به نام غير خدا كشته شده باشد، و [حيوان حلال گوشت‌] خفه شده، و به چوب مرده، و از بلندى افتاده، و به ضرب شاخ مرده، و آنچه درنده از آن خورده باشد -مگر آنچه را [كه زنده دريافته و خود] سر ببريد- و [همچنين‌] آنچه براى بتان سربريده شده، و [نيز] قسمت كردن شما [چيزى را] به وسيله تيرهاى قرعه؛ اين [كارها همه‌] نافرمانىِ [خدا]ست. امروز كسانى كه كافر شده‌اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده‌اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آيينى برگزيدم. و هر كس دچار گرسنگى شود، بى‌آنكه به گناه متمايل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد]، بى ترديد، خدا آمرزنده مهربان است.

(5-4) - يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

از تو مى‌پرسند: چه چيزى براى آنان حلال شده است؟ بگو: «چيزهاى پاكيزه براى شما حلال گرديده و [نيز صيد] حيوانات شكارگر كه شما بعنوان مربيان سگهاى شكارى، از آنچه خدايتان آموخته، به آن‌ها تعليم داده‌ايد [براى شما حلال شده است‌]. پس از آنچه آن‌ها براى شما گرفته و نگاه داشته‌اند بخوريد، و نام خدا را بر آن ببريد، و پرواى خدا بداريد كه خدا زودشمار است.

(5-5) - الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ

امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده، و طعام كسانى كه اهل كتابند براى شما حلال، و طعام شما براى آنان حلال است. و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان، و زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما كتاب [آسمانى‌] به آنان داده شده، به شرط آنكه مَهرهايشان را به ايشان بدهيد، در حالى كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست خود بگيريد. و هر كس در ايمان خود شكّ كند، قطعاً عملش تباه شده، و در آخرت از زيانكاران است.

(5-6) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَـٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون به [عزم‌] نماز برخيزيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد؛ و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد؛ و اگر جنب‌ايد خود را پاك كنيد [غسل نماييد]؛ و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد، يا با زنان نزديكى كرده‌ايد و آبى نيافتيد؛ پس با خاك پاك تيمّم كنيد، و از آن به صورت و دستهايتان بكشيد. خدا نمى‌خواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مى‌خواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد كه سپاس [او] بداريد.

(5-7) - وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

و نعمتى را كه خدا بر شما ارزانى داشته و [نيز] پيمانى را كه شما را به [انجام‌] آن متعهد گردانيده، به ياد آوريد، آنگاه كه گفتيد: «شنيديم و اطاعت كرديم.» و از خدا پروا داريد كه خدا به راز دلها آگاه است.

(5-8) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد، و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است، و از خدا پروا داريد، كه خدا به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(5-9) - وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ

خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است.

(5-10) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ

و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را دروغ انگاشتند، آنان اهل دوزخند.

(5-11) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نعمت خدا را بر خود، ياد كنيد: آنگاه كه قومى آهنگ آن داشتند كه بر شما دست يازند، و [خدا] دستشان را از شما كوتاه داشت. و از خدا پروا داريد، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

(5-12) - وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ

در حقيقت، خدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت. و از آنان دوازده سركرده برانگيختيم. و خدا فرمود: «من با شما هستم.» اگر نماز برپا داريد و زكات بدهيد و به فرستادگانم ايمان بياوريد و ياريشان كنيد و وام نيكويى به خدا بدهيد، قطعاً گناهانتان را از شما مى‌زدايم، و شما را به باغهايى كه از زير [درختان‌] آن نهرها روان است در مى‌آورم. پس هر كس از شما بعد از اين كفر ورزد، در حقيقت از راه راست گمراه شده است.

(5-13) - فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

پس به [سزاى‌] پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. [به طورى كه‌] كلمات را از مواضع خود تحريف مى‌كنند، و بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشى سپردند. و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى‌شوى، مگر [شمارى‌] اندك از ايشان [كه خيانتكار نيستند]. پس، از آنان درگذر و چشم پوشى كن كه خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

(5-14) - وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ

و از كسانى كه گفتند: «ما نصرانى هستيم»، از ايشان [نيز] پيمان گرفتيم، و[لى‌] بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند فراموش كردند، و ما [هم‌] تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم، و به زودى خدا آنان را از آنچه مى‌كرده‌اند [و مى‌ساخته‌اند] خبر مى‌دهد.

(5-15) - يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ

اى اهل كتاب، پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزهايى از كتاب [آسمانى خود] را كه پوشيده مى‌داشتيد براى شما بيان مى‌كند، و از بسيارى [خطاهاى شما] درمى‌گذرد. قطعاً براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است.

(5-16) - يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن [كتاب‌] به راه‌هاى سلامت رهنمون مى‌شود، و به توفيق خويش، آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون مى‌برد و به راهى راست هدايتشان مى‌كند.

(5-17) - لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است» مسلماً كافر شده‌اند. بگو: اگر [خدا] اراده كند كه مسيح پسر مريم و مادرش و هر كه را كه در زمين است، جملگى به هلاكت رساند، چه كسى در مقابل خدا اختيارى دارد؟ فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست. هر چه بخواهد مى‌آفريند، و خدا بر هر چيزى تواناست.

(5-18) - وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ

و يهودان و ترسايان گفتند: «ما پسران خدا و دوستان او هستيم.» بگو: «پس چرا شما را به [كيفر] گناهانتان عذاب مى‌كند؟ عنه،] بلكه شما [هم‌] بشريد از جمله كسانى كه آفريده است. هر كه را بخواهد مى‌آمرزد، و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند، و فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو مى‌باشد از آن خداست، و بازگشت [همه‌] به سوى اوست.»

(5-19) - يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَىٰ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

اى اهل كتاب، پيامبر ما به سوى شما آمده كه در دوران فترت رسولان [حقايق را] براى شما بيان مى‌كند، تا مبادا [روز قيامت‌] بگوييد: «براى ما بشارتگر و هشداردهنده‌اى نيامد.» پس قطعاً براى شما بشارتگر و هشداردهنده‌اى آمده است. و خدا بر هر چيزى تواناست.

(5-20) - وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ

و [ياد كن‌] زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من، نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد، و شما را پادشاهانى ساخت، و آنچه را كه به هيچ كس از جهانيان نداده بود، به شما داد.»

(5-21) - يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ

«اى قوم من، به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته است درآييد، و به عقب بازنگرديد كه زيانكار خواهيد شد.»

(5-22) - قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ

گفتند: «اى موسى، در آن‌جا مردمى زورمندند و تا آنان از آن‌جا بيرون نروند ما هرگز وارد آن نمى‌شويم. پس اگر از آن‌جا بيرون بروند ما وارد خواهيم شد.»

(5-23) - قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

دو مرد از [زمره‌] كسانى كه [از خدا] مى‌ترسيدند و خدا به آنان نعمت داده بود، گفتند: «از آن دروازه بر ايشان [بتازيد و] وارد شويد؛ كه اگر از آن، درآمديد قطعاً پيروز خواهيد شد، و اگر مؤمنيد، به خدا توكل كنيد.»

(5-24) - قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ

گفتند: «اى موسى، تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهيم. تو و پروردگارت برو[يد] و جنگ كنيد كه ما همين جا مى‌نشينيم.»

(5-25) - قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ

[موسى‌] گفت: «پروردگارا! من جز اختيار شخص خود و برادرم را ندارم؛ پس ميان ما و ميان اين قوم نافرمان جدايى بينداز.

(5-26) - قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ

[خدا به موسى‌] فرمود: «[ورود به‌] آن [سرزمين‌] چهل سال بر ايشان حرام شد، [كه‌] در بيابان سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور.»

(5-27) - وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ

و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان، هنگامى كه [هر يك از آن دو،] قربانيى پيش داشتند. پس، از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. [قابيل‌] گفت: «حتماً تو را خواهم كشت.» [هابيل‌] گفت: «خدا فقط از تقواپيشگان مى‌پذيرد.»

(5-28) - لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ

«اگر دست خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى، من دستم را به سوى تو دراز نمى‌كنم تا تو را بكشم، چرا كه من از خداوند، پروردگار جهانيان مى‌ترسم.»

(5-29) - إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ

«من مى‌خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى، و در نتيجه از اهل آتش باشى، و اين است سزاى ستمگران.»

(5-30) - فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ

پس نفس [اماره‌]اش او را به قتل برادرش ترغيب كرد، و وى را كشت و از زيانكاران شد.

(5-31) - فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَىٰ أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَـٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ

پس، خدا زاغى را برانگيخت كه زمين را مى‌كاويد، تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند. [قابيل‌] گفت: «واى بر من، آيا عاجزم كه مثل اين زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم؟» پس از [زمره ]پشيمانان گرديد.

(5-32) - مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ

از اين روى بر فرزندان اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس كسى را -جز به قصاص قتل، يا [به كيفر] فسادى در زمين- بكشد، چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد. و هر كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است. و قطعاً پيامبران ما دلايل آشكار براى آنان آوردند، [با اين همه‌] پس از آن بسيارى از ايشان در زمين زياده‌روى مى‌كنند.

(5-33) - إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

سزاى كسانى كه با [دوستداران‌] خدا و پيامبر او مى‌جنگند و در زمين به فساد مى‌كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند. اين، رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.

(5-34) - إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

مگر كسانى كه پيش از آنكه بر ايشان دست يابيد، توبه كرده باشند. پس بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است.

(5-35) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا كنيد؛ و به او [توسل و] تقرب جوييد؛ و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

(5-36) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

در حقيقت، كسانى كه كفر ورزيدند، اگر تمام آنچه در زمين است براى آنان باشد، و مثل آن را [نيز] با آن [داشته باشند] تا به وسيله آن، خود را از عذاب روز قيامت بازخرند، از ايشان پذيرفته نمى‌شود و عذابى پر درد خواهند داشت.

(5-37) - يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ

مى‌خواهند كه از آتش بيرون آيند، در حالى كه از آن بيرون آمدنى نيستند، و براى آنان عذابى پايدار خواهد بود.

(5-38) - وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‌اند، دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد، و خداوند توانا و حكيم است.

(5-39) - فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

پس هر كه بعد از ستم‌كردنش توبه كند و به صلاح آيد، خدا توبه او را مى‌پذيرد، كه خدا آمرزنده مهربان است.

(5-40) - أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

مگر ندانسته‌اى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست. هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند و هر كه را بخواهد مى‌بخشد، و خدا بر هر چيزى تواناست؟

(5-41) - يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَـٰذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

اى پيامبر، كسانى كه در كفر شتاب مى‌ورزند، تو را غمگين نسازند؛ [چه‌] از آنانكه با زبان خود گفتند: «ايمان آورديم»، و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود، و [چه‌] از يهوديان: [آنان‌] كه [به سخنان تو] گوش مى‌سپارند [تا بهانه‌اى ]براى تكذيب [تو بيابند]، و براى گروهى ديگر كه [خود] نزد تو نيامده‌اند، خبرچينى [جاسوسى‌] مى‌كنند، كلمات را از جاهاى خود دگرگون مى‌كنند [و] مى‌گويند: «اگر اين [حكم‌] به شما داده شد، آن را بپذيريد، و اگر آن به شما داده نشد، پس دورى كنيد.» و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند، هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمى‌آيد. اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند. در دنيا براى آنان رسوايى، و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.

(5-42) - سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

پذيرا و شنواى دروغ هستند [و] بسيار مال حرام مى‌خورند. پس اگر نزد تو آمدند، [يا] ميان آنان داورى كن، يا از ايشان روى برتاب. و اگر از آنان روى برتابى هرگز زيانى به تو نخواهند رسانيد. و اگر داورى مى‌كنى، پس به عدالت در ميانشان حكم كن كه خداوند دادگران را دوست مى‌دارد.

(5-43) - وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَمَا أُولَـٰئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ

و چگونه تو را داور قرار مى‌دهند، با آنكه تورات نزد آنان است كه در آن حكم خدا [آمده‌] است؟ سپس آنان بعد از اين [طلب داورى‌] پشت مى‌كنند، و [واقعاً] آنان مؤمن نيستند.

(5-44) - إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ

ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم. پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا] بودند، به موجب آن براى يهود داورى مى‌كردند؛ و [همچنين‌] الهيّون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسيد و از من بترسيد، و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد؛ و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‌اند، آنان خود كافرانند.

(5-45) - وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

و در [تورات‌] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بينى در برابر بينى، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان مى‌باشد؛ و زخمها [نيز به همان ترتيب‌] قصاصى دارند. و هر كه از آن [قصاص‌]درگذرد، پس آن، كفاره [گناهان‌] او خواهد بود. و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‌اند، آنان خود ستمگرانند.

(5-46) - وَقَفَّيْنَا عَلَىٰ آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ

و عيسى پسر مريم را به دنبال آنان [پيامبران ديگر] درآورديم، در حالى كه تورات را كه پيش از او بود تصديق داشت، و به او انجيل را عطا كرديم كه در آن، هدايت و نورى است و تصديق‌كننده توراتِ قبل از آن است، و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است.

(5-47) - وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

و اهل انجيل بايد به آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند، و كسانى كه به آنچه خدا نازل كرده حكم نكنند، آنان خود، نافرمانند.

(5-48) - وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

و ما اين كتاب [قرآن‌] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم، در حالى كه تصديق‌كننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آن‌هاست. پس ميان آنان بر وفق آنچه خدا نازل كرده حكم كن، و از هواهايشان [با دور شدن‌] از حقى كه به سوى تو آمده، پيروى مكن. براى هر يك از شما [امتها] شريعت و راه روشنى قرار داده‌ايم. و اگر خدا مى‌خواست شما را يك امت قرار مى‌داد، ولى [خواست‌] تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد. پس در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد. بازگشت [همه‌] شما به سوى خداست؛ آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف مى‌كرديد آگاهتان خواهد كرد.

(5-49) - وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ

و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده، داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان برحذر باش؛ مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند. پس اگر پشت كردند، بدان كه خدا مى‌خواهد آنان را فقط به [سزاى‌] پاره‌اى از گناهانشان برساند، و در حقيقت بسيارى از مردم نافرمانند.

(5-50) - أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

آيا خواستار حكم جاهليت‌اند؟ و براى مردمى كه يقين دارند، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟

(5-51) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه‌] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند. و هر كس از شما آن‌ها را به دوستى گيرد، از آنان خواهد بود. آرى، خدا گروه ستمگران را راه نمى‌نمايد.

(5-52) - فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَىٰ أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ

مى‌بينى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است، در [دوستى‌] با آنان شتاب مى‌ورزند. مى‌گويند: «مى‌ترسيم به ما حادثه ناگوارى برسد.» اميد است خدا از جانب خود فتح [منظور] يا امر ديگرى را پيش آورد، تا [در نتيجه آنان‌] از آنچه در دل خود نهفته داشته‌اند پشيمان گردند.

(5-53) - وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا أَهَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِينَ

و كسانى كه ايمان آورده‌اند، مى‌گويند: «آيا اينان بودند كه به خداوند سوگندهاى سخت مى‌خوردند كه جداً با شما هستند؟» اعمالشان تباه شد و زيانكار گرديدند.

(5-54) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر كس از شما از دين خود برگردد، به زودى خدا گروهى [ديگر] را مى‌آورد كه آنان را دوست مى‌دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند. [اينان‌] با مؤمنان، فروتن، [و] بر كافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‌كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى‌ترسند. اين فضل خداست. آن را به هر كه بخواهد مى‌دهد، و خدا گشايشگر داناست.

(5-55) - إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‌اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند.

(5-56) - وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ

و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آورده‌اند ولىّ خود بداند [پيروز است، چرا كه‌] حزب خدا همان پيروزمندانند.

(5-57) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازى گرفته‌اند [چه‌] از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [چه از] كافران، دوستان [خود] مگيريد، و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد.

(5-58) - وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ

و هنگامى كه [به وسيله اذان، مردم را] به نماز مى‌خوانيد، آن را به مسخره و بازى مى‌گيرند، زيرا آنان مردمى‌اند كه نمى‌انديشند.

(5-59) - قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ

بگو: «اى اهل كتاب، آيا جز اين بر ما عيب مى‌گيريد كه ما به خدا و به آنچه به سوى ما نازل شده، و به آنچه پيش از اين فرود آمده است ايمان آورده‌ايم، و اينكه بيشتر شما فاسقيد؟»

(5-60) - قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَـٰئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ

بگو: «آيا شما را به بدتر از [صاحبان‌] اين كيفر در پيشگاه خدا، خبر دهم؟ همانان كه خدا لعنتشان كرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزينگان و خوكان پديد آورده، و آنانكه طاغوت را پرستش كرده‌اند. اينانند كه از نظر منزلت، بدتر، و از راه راست گمراه‌ترند.»

(5-61) - وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ

و چون نزد شما مى‌آيند، مى‌گويند: «ايمان آورديم.» در حالى كه با كفر وارد شده و قطعاً با همان [كفر] بيرون رفته‌اند. و خدا به آنچه پنهان مى‌داشتند داناتر است.

(5-62) - وَتَرَىٰ كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و بسيارى از آنان را مى‌بينى كه در گناه و تعدّى و حرامخوارى خود شتاب مى‌كنند. واقعاً چه اعمال بدى انجام مى‌دادند.

(5-63) - لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ

چرا الهيّون و دانشمندان، آنان را از گفتار گناه‌[آلود] و حرامخوارگى‌شان باز نمى‌دارند؟ راستى چه بد است آنچه انجام مى‌دادند.

(5-64) - وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ

و يهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهاى خودشان بسته باد. و به [سزاى ] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلكه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد مى‌بخشد. و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده، بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود، و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم. هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت. و در زمين براى فساد مى‌كوشند. و خدا مفسدان را دوست نمى‌دارد.

(5-65) - وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ

و اگر اهل كتاب ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند، قطعاً گناهانشان را مى‌زدوديم و آنان را به بوستانهاى پر نعمت درمى‌آورديم.

(5-66) - وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ

و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است، عمل مى‌كردند، قطعاً از بالاى سرشان [بركات آسمانى‌] و از زير پاهايشان [بركات زمينى‌] برخوردار مى‌شدند. از ميان آنان گروهى ميانه‌رو هستند، و بسيارى از ايشان بد رفتار مى‌كنند.

(5-67) - يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى پيامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.

(5-68) - قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

بگو: «اى اهل كتاب، تا [هنگامى كه‌] به تورات و انجيل و آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است عمل نكرده‌ايد بر هيچ [آيين بر حقى‌] نيستيد.» و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، بر طغيان و كفر بسيارى از آنان خواهد افزود. پس بر گروه كافران اندوه مخور.

(5-69) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه يهودى و صابئى و مسيحى‌اند، هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند، پس نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين خواهند شد.

(5-70) - لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ

ما از فرزندان اسرائيل سخت پيمان گرفتيم، و به سويشان پيامبرانى روانه كرديم. هر بار پيامبرى چيزى بر خلاف دلخواهشان برايشان آورد، گروهى را تكذيب مى‌كردند و گروهى را مى‌كشتند.

(5-71) - وَحَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَصَمُّوا ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَصَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ

و پنداشتند كيفرى در كار نيست. پس كور و كر شدند. سپس خدا توبه آنان را پذيرفت. باز بسيارى از ايشان كور و كر شدند، و خدا به آنچه انجام مى‌دهند بيناست.

(5-72) - لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ

كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است»، قطعاً كافر شده‌اند، و حال آنكه مسيح، مى‌گفت: «اى فرزندان اسرائيل، پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستيد؛ كه هر كس به خدا شرك آورد، قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است، و براى ستمكاران ياورانى نيست.»

(5-73) - لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

كسانى كه [به تثليث قائل شده و] گفتند: «خدا سومين [شخص از] سه [شخص يا سه اقنوم‌] است، قطعاً كافر شده‌اند، و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست. و اگر از آنچه مى‌گويند باز نايستند، به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد.

(5-74) - أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

چرا به درگاه خدا توبه نمى‌كنند، و از وى آمرزش نمى‌خواهند؟ و خدا آمرزنده مهربان است.

(5-75) - مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ

مسيح، پسر مريم جز پيامبرى نبود كه پيش از او [نيز] پيامبرانى آمده بودند؛ و مادرش زنى بسيار راستگو بود. هر دو غذا مى‌خوردند. بنگر چگونه آيات [خود] را براى آنان توضيح مى‌دهيم؛ سپس ببين چگونه [از حقيقت‌] دور مى‌افتند.

(5-76) - قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

بگو: «آيا غير از خدا چيزى را كه اختيار زيان و سود شما را ندارد، مى‌پرستيد؟ و حال آنكه خداوند شنواى داناست.»

(5-77) - قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ

بگو: «اى اهل كتاب، در دين خود بناحق گزافه‌گويى نكنيد، و از پى هوسهاى گروهى كه پيش از اين گمراه گشتند و بسيارى [از مردم‌] را گمراه كردند و [خود] از راه راست منحرف شدند، نرويد.»

(5-78) - لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ

از ميان فرزندان اسرائيل، آنان كه كفر ورزيدند، به زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند. اين [كيفر] به خاطر آن بود كه عصيان ورزيده و [از فرمان خدا] تجاوز مى‌كردند.

(5-79) - كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

[و] از كار زشتى كه آن را مرتكب مى‌شدند، يكديگر را بازنمى‌داشتند. راستى، چه بد بود آنچه مى‌كردند.

(5-80) - تَرَىٰ كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ

بسيارى از آنان را مى‌بينى كه با كسانى كه كفر ورزيده‌اند دوستى مى‌كنند. راستى چه زشت است آنچه براى خود پيش فرستادند كه [در نتيجه‌] خدا بر ايشان خشم گرفت، و پيوسته در عذاب مى‌مانند.

(5-81) - وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَـٰكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ

و اگر به خدا و پيامبر و آنچه كه به سوى او فرود آمده ايمان مى‌آوردند، آنان را به دوستى نمى‌گرفتند، ليكن بسيارى از ايشان نافرمانند.

(5-82) - لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ

مسلماً يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‌اند، دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت؛ و قطعاً كسانى را كه گفتند: «ما نصرانى هستيم»، نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت، زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‌اند كه تكبّر نمى‌ورزند.

(5-83) - وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ

و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده، بشنوند، مى‌بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته‌اند، اشك از چشمهايشان سرازير مى‌شود. مى‌گويند: پروردگارا، ما ايمان آورده‌ايم؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس.

(5-84) - وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ

و براى ما چه [عذرى‌] است كه به خدا و آنچه از حق به ما رسيده، ايمان نياوريم و حال آنكه چشم داريم كه پروردگارمان ما را با گروه شايستگان [به بهشت‌] درآورد؟

(5-85) - فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ

پس به پاس آنچه گفتند، خدا به آنان باغهايى پاداش داد كه از زير [درختان‌] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه مى‌مانند، و اين پاداش نيكوكاران است.

(5-86) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ

و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را دروغ پنداشتند، آنان همدم آتشند.

(5-87) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چيزهاى پاكيزه‌اى را كه خدا براى [استفاده‌] شما حلال كرده، حرام مشماريد و از حدّ مگذريد، كه خدا از حدگذرندگان را دوست نمى‌دارد.

(5-88) - وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ

و از آنچه خداوند روزىِ شما گردانيده، حلال و پاكيزه را بخوريد، و از آن خدايى كه بدو ايمان داريد پروا داريد.

(5-89) - لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَـٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَٰلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

خدا شما را به سوگندهاى بيهوده‌تان مؤاخذه نمى‌كند، ولى به سوگندهايى كه [از روى اراده‌] مى‌خوريد [و مى‌شكنيد] شما را مؤاخذه مى‌كند. و كفاره‌اش خوراك دادن به ده بينواست -از غذاهاى متوسطى كه به كسان خود مى‌خورانيد- يا پوشانيدن آنان يا آزاد كردن بنده‌اى. و كسى كه [هيچ يك از اينها را] نيابد [بايد] سه روز روزه بدارد. اين است كفاره سوگندهاى شما وقتى كه سوگند خورديد. و سوگندهاى خود را پاس داريد. اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى‌كند، باشد كه سپاسگزارى كنيد.

(5-90) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند. پس، از آن‌ها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد.

(5-91) - إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ

همانا شيطان مى‌خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمى‌داريد؟

(5-92) - وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و [از گناهان‌] برحذر باشيد، پس اگر روى گردانديد، بدانيد كه بر عهده پيامبر ما، فقط رساندن [پيام‌] آشكار است.

(5-93) - لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، گناهى در آنچه [قبلاً] خورده‌اند نيست، در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند؛ سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند؛ آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند، و خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

(5-94) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا شما را به چيزى از شكار كه در دسترس شما و نيزه‌هاى شما باشد خواهد آزمود، تا معلوم دارد چه كسى در نهان از او مى‌ترسد. پس هر كس بعد از آن تجاوز كند، براى او عذابى دردناك خواهد بود.

(5-95) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَٰلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، در حالى كه محرميد شكار را مكشيد، و هر كس از شما عمداً آن را بكشد، بايد نظير آنچه كشته است از چهارپايان كفاره‌اى بدهد، كه [نظير بودنِ‌] آن را دو تن عادل از ميان شما تصديق كنند، و به صورت قربانى به كعبه برسد. يا به كفاره [آن‌] مستمندان را خوراك بدهد، يا معادلش روزه بگيرد، تا سزاى زشتكارى خود را بچشد. خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است، و[لى‌] هر كس تكرار كند خدا از او انتقام مى‌گيرد، و خداوند، توانا و صاحب‌انتقام است.

(5-96) - أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

صيد دريا و مأكولات آن براى شما حلال شده است تا براى شما و مسافران بهره‌اى باشد، و[لى‌] صيد بيابان -مادام كه محرم مى‌باشيد- بر شما حرام گرديده است. و از خدايى كه نزد او محشور مى‌شويد پروا داريد.

(5-97) - جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَٰلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خداوند [زيارت‌] كعبه بيت الحرام را وسيله به پا داشتن [مصالح‌] مردم قرار داده، و ماه حرام و قربانيهاى بى‌نشان و قربانيهاى نشاندار را [نيز به همين منظور مقرّر فرموده است‌]، اين [جمله‌] براى آن است تا بدانيد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى‌داند، و خداست كه بر هر چيزى داناست.

(5-98) - اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

بدانيد كه خدا سخت‌كيفر است، و [بدانيد] كه خدا آمرزنده مهربان است.

(5-99) - مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ

بر پيامبر [خدا، وظيفه‌اى‌] جز ابلاغ [رسالت‌] نيست، و خداوند آنچه را آشكار و آنچه را پوشيده مى‌داريد مى‌داند.

(5-100) - قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

بگو: «پليد و پاك يكسان نيستند، هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد. پس اى خردمندان، از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.»

(5-101) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار گردد شما را اندوهناك مى‌كند مپرسيد. و اگر هنگامى كه قرآن نازل مى‌شود، در باره آن‌ها سؤال كنيد، براى شما روشن مى‌شود. خدا از آن [پرسشهاى بيجا] گذشت، و خداوند آمرزنده بردبار است.

(5-102) - قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ

گروهى پيش از شما [نيز] از اين [گونه‌] پرسشها كردند؛ آنگاه به سبب آن كافر شدند.

(5-103) - مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَـٰكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

خدا [چيزهاى ممنوعى از قبيل:] بحيره و سائبه و وصيله و حام قرار نداده است. ولى كسانى كه كفر ورزيدند، بر خدا دروغ مى‌بندند و بيشترشان تعقل نمى‌كنند.

(5-104) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ

و چون به آنان گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر[ش‌] بياييد»، مى‌گويند: «آنچه پدران خود را بر آن يافته‌ايم ما را بس است.» آيا هر چند پدرانشان چيزى نمى‌دانسته و هدايت نيافته بودند؟

(5-105) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خودتان بپردازيد. هر گاه شما هدايت يافتيد، آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى‌رساند. بازگشت همه شما به سوى خداست. پس شما را از آنچه انجام مى‌داديد، آگاه خواهد كرد.

(5-106) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هنگامى كه يكى از شما را [نشانه‌هاى‌] مرگ دررسيد، بايد از ميان خود دو عادل را در موقع وصيّت، به شهادت ميان خود فرا خوانيد؛ يا اگر در سفر بوديد و مصيبت مرگ، شما را فرا رسيد [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غير [همكيشان‌] خود را [به شهادت بطلبيد]. و اگر [در صداقت آنان‌] شك كرديد، پس از نماز، آن دو را نگاه مى‌داريد؛ پس به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه ما اين [حق‌] را به هيچ قيمتى نمى‌فروشيم هر چند [پاى‌] خويشاوند [در كار] باشد، و شهادت الهى را كتمان نمى‌كنيم، كه [اگر كتمان حق كنيم‌] در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود.

(5-107) - فَإِنْ عُثِرَ عَلَىٰ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ

و اگر معلوم شد كه آن دو دستخوش گناه شده‌اند، دو تن ديگر از كسانى كه بر آنان ستم رفته است، و هر دو [به ميت‌] نزديكترند، به جاى آن دو [شاهد قبلى‌] قيام كنند؛ پس به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه: گواهى ما قطعاً از گواهى آن دو درست‌تر است، و [از حق‌] تجاوز نكرده‌ايم، چرا كه [اگر چنين كنيم‌] از ستمكاران خواهيم بود.

(5-108) - ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَىٰ وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمَانٌ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاسْمَعُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

اين [روش‌] براى اينكه شهادت را به صورت درست ادا كنند، يا بترسند كه بعد از سوگندخوردنشان، سوگندهايى [به وارثان ميت‌] برگردانده شود، [به صواب‌] نزديكتر است. و از خدا پروا داريد، و [اين پندها را] بشنويد، و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى‌كند.

(5-109) - يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ

[ياد كن‌] روزى را كه خدا پيامبران را گرد مى‌آورد؛ پس مى‌فرمايد: «چه پاسخى به شما داده شد؟» مى‌گويند: «ما را هيچ دانشى نيست. تويى كه داناى رازهاى نهانى.»

(5-110) - إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

[ياد كن‌] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور، آنگاه كه تو را به روح‌القدس تأييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى‌] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم؛ و آنگاه كه به اذن من، از گِل، [چيزى‌] به شكل پرنده مى‌ساختى، پس در آن مى‌دميدى، و به اذن من پرنده‌اى مى‌شد، و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مى‌دادى؛ و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مى‌آوردى؛ و آنگاه كه [آسيب‌] بنى‌اسرائيل را -هنگامى كه براى آنان حجتهاى آشكار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس كسانى از آنان كه كافر شده بودند گفتند: اين‌[ها چيزى‌] جز افسونى آشكار نيست.

(5-111) - وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه به حواريّون وحى كردم كه به من و فرستاده‌ام ايمان آوريد. گفتند: «ايمان آورديم، و گواه باش كه ما مسلمانيم.»

(5-112) - إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه حواريّون گفتند: «اى عيسى پسر مريم، آيا پروردگارت مى‌تواند از آسمان، خوانى براى ما فرود آورد؟» [عيسى‌] گفت: «اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد.»

(5-113) - قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ

گفتند: «مى‌خواهيم از آن بخوريم، و دلهاى ما آرامش يابد، و بدانيم كه به ما راست گفته‌اى، و بر آن از گواهان باشيم.»

(5-114) - قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

عيسى پسر مريم گفت: «بار الها، پروردگارا، از آسمان، خوانى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه‌اى از جانب تو. و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى‌دهندگانى.»

(5-115) - قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ

خدا فرمود: «من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد، و[لى‌] هر كس از شما پس از آن انكار ورزد، وى را [چنان‌] عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را [آن چنان‌] عذاب نكرده باشم.»

(5-116) - وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـٰهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن‌] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مى‌دانستى. آنچه در نفس من است تو مى‌دانى؛ و آنچه در ذات توست من نمى‌دانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى.

(5-117) - مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ

جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى‌] به آنان نگفتم؛ [گفته‌ام‌] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى.

(5-118) - إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

اگر عذابشان كنى، آنان بندگان تواند و اگر بر ايشان ببخشايى تو خود، توانا و حكيمى.»

(5-119) - قَالَ اللَّهُ هَـٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

خدا فرمود: «اين، روزى است كه راستگويان را راستى‌شان سود بخشد.» براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان‌] آن نهرها روان است. هميشه در آن جاودانند. خدا از آنان خشنود است و آنان [نيز] از او خشنودند. اين است رستگارى بزرگ.

(5-120) - لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه در آن‌هاست از آنِ خداست، و او بر هر چيزى تواناست.

سورة الأنعام

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(6-1) - الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ

ستايش خدايى را كه آسمانها و زمين را آفريد، و تاريكيها و روشنايى را پديد آورد. با اين همه كسانى كه كفر ورزيده‌اند، [غير او را] با پروردگار خود برابر مى‌كنند.

(6-2) - هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ

اوست كسى كه شما را از گِل آفريد. آنگاه مدتى را [براى شما عُمْر] مقرر داشت. و اَجَل حتمى نزد اوست. با اين همه، [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مى‌كنيد.

(6-3) - وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ

و او در آسمانها و زمين خداست. نهان و آشكار شما را مى‌داند، و آنچه را به دست مى‌آوريد [نيز] مى‌داند.

(6-4) - وَمَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ

و هيچ نشانه‌اى از نشانه‌هاى پروردگارشان به سويشان نمى‌آمد مگر آنكه از آن روى بر مى‌تافتند.

(6-5) - فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

آنان حق را هنگامى كه به سويشان آمد تكذيب كردند، پس به زودى، [حقيقت‌] خبرهاى آنچه را كه به ريشخند مى‌گرفتند به آنان خواهد رسيد.

(6-6) - أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ مِدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ

آيا نديده‌اند كه پيش از آنان چه بسيار امتها را هلاك كرديم؟ [امتهايى كه‌] در زمين به آنان امكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكرده‌ايم، و [بارانهاى‌] آسمان را پى در پى بر آنان فرو فرستاديم، و رودبارها از زير [شهرهاى‌] آنان روان ساختيم. پس ايشان را به [سزاى‌] گناهانشان هلاك كرديم، و پس از آنان نسلهاى ديگرى پديد آورديم.

(6-7) - وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

و اگر مكتوبى، نوشته بر كاغذ، بر تو نازل مى‌كرديم و آنان، آن را با دستهاى خود لمس مى‌كردند قطعاً كافران مى‌گفتند: «اين [چيزى‌] جز سحر آشكار نيست.»

(6-8) - وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ

و گفتند: «چرا فرشته‌اى بر او نازل نشده است؟» و اگر فرشته‌اى فرود مى‌آورديم، قطعاً كار تمام شده بود؛ سپس مهلت نمى‌يافتند.

(6-9) - وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ

و اگر او را فرشته‌اى قرار مى‌داديم، حتماً وى را [به صورت‌] مردى در مى‌آورديم، و امر را همچنان بر آنان مشتبه مى‌ساختيم.

(6-10) - وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و پيش از تو پيامبرانى به استهزا گرفته شدند. پس آنچه را ريشخند مى‌كردند گريبانگير ريشخندكنندگان ايشان گرديد.

(6-11) - قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

بگو: «در زمين بگرديد، آنگاه بنگريد كه فرجام تكذيب‌كنندگان چگونه بوده است؟»

(6-12) - قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

بگو: «آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ كيست؟» بگو: «از آن خداست »؛ كه رحمت را بر خويشتن واجب گردانيده است. يقيناً شما را در روز قيامت -كه در آن هيچ شكى نيست- گرد خواهد آورد. خودباختگان كسانى‌اند كه ايمان نمى‌آورند.

(6-13) - وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و آنچه در شب و روز آرام [و تكاپو] دارد، از آنِ اوست و او شنواى داناست.

(6-14) - قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

بگو: «آيا غير از خدا -پديدآورنده آسمانها و زمين- سرپرستى برگزينم؟ و اوست كه خوراك مى‌دهد، و خوراك داده نمى‌شود.» بگو: «من مأمورم كه نخستين كسى باشم كه اسلام آورده است، و [به من فرمان داده شده كه:] هرگز از مشركان مباش.»

(6-15) - قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

بگو: «اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى بزرگ مى‌ترسم.»

(6-16) - مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ

آن روز، كسى كه [عذاب‌] از او برگردانده شود، قطعاً [خدا] بر او رحمت آورده، و اين است همان رستگارى آشكار.

(6-17) - وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و اگر خدا به تو زيانى برساند، كسى جز او برطرف كننده آن نيست، و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست.

(6-18) - وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

و اوست كه بر بندگان خويش چيره است، و اوست حكيم آگاه.

(6-19) - قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَـٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَىٰ قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ

بگو: «گواهى چه كسى از همه برتر است؟» بگو: «خدا ميان من و شما گواه است. و اين قرآن به من وحى شده تا به وسيله آن، شما و هر كس را [كه اين پيام به او] برسد، هشدار دهم. آيا واقعاً شما گواهى مى‌دهيد كه در جَنب خدا، خدايان ديگرى است؟» بگو: «من گواهى نمى‌دهم.» بگو: «او تنها معبودى يگانه است، و بى‌ترديد، من از آنچه شريك [او] قرار مى‌دهيد بيزارم.»

(6-20) - الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

كسانى كه كتاب [آسمانى‌] به آنان داده‌ايم، همان گونه كه پسران خود را مى‌شناسد، او [پيامبر] را مى‌شناسد. كسانى كه به خود زيان زده‌اند، ايمان نمى‌آورند.

(6-21) - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

و كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بسته يا آيات او را تكذيب نموده؟ بى ترديد، ستمكاران رستگار نمى‌شوند.

(6-22) - وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ

و [ياد كن‌] روزى را كه همه آنان را محشور مى‌كنيم، آنگاه به كسانى كه شرك آورده‌اند مى‌گوييم: «كجايند شريكان شما كه [آن‌ها را شريك خدا] مى‌پنداشتيد؟»

(6-23) - ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ

آنگاه عذرشان جز اين نيست كه مى‌گويند: «به خدا، پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوديم.»

(6-24) - انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

ببين، چگونه به خود دروغ مى‌گويند و آنچه برمى‌بافتند از ايشان ياوه شد.

(6-25) - وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‌دهند، و[لى‌] ما بر دلهايشان پرده‌ها افكنده‌ايم تا آن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‌ايم‌]. و اگر هر معجزه‌اى را ببينند به آن ايمان نمى‌آورند. تا آن‌جا كه وقتى نزد تو مى‌آيند و با تو جدال مى‌كنند، كسانى كه كفر ورزيدند، مى‌گويند: «اين [كتاب‌] چيزى جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.»

(6-26) - وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِنْ يُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ

و آنان [مردم را] از آن باز مى‌دارند و [خود نيز] از آن دورى مى‌كنند، و[لى‌] جز خويشتن را به هلاكت نمى‌افكنند و نمى‌دانند.

(6-27) - وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

و اى كاش [منكران را] هنگامى كه بر آتش عرضه مى‌شوند، مى‌ديدى كه مى‌گويند: «كاش بازگردانده مى‌شديم و [ديگر] آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‌كرديم و از مؤمنان مى‌شديم.»

(6-28) - بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

[ولى چنين نيست‌] بلكه آنچه را پيش از اين نهان مى‌داشتند، براى آنان آشكار شده است. و اگر هم بازگردانده شوند قطعاً به آنچه از آن منع شده بودند برمى‌گردند و آنان دروغگويند.

(6-29) - وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ

و گفتند: «جز زندگى دنياى ما [زندگى ديگرى‌] نيست و برانگيخته نخواهيم شد.»

(6-30) - وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَـٰذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

و اگر بنگرى هنگامى را كه در برابر پروردگارشان باز داشته مى‌شوند. [خدا] مى‌فرمايد: «آيا اين حق نيست؟» مى‌گويند: «چرا، سوگند به پروردگارمان [كه حق است‌].» مى‌فرمايد: «پس به [كيفر] آنكه كفر مى‌ورزيديد، اين عذاب را بچشيد.»

(6-31) - قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَىٰ ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ

كسانى كه لقاى الهى را دروغ انگاشتند قطعاً زيان ديدند. تا آنگاه كه قيامت بناگاه بر آنان دررسد، مى‌گويند: «اى دريغ بر ما، بر آنچه در باره آن كوتاهى كرديم.» و آنان بار سنگين گناهانشان را به دوش مى‌كشند. چه بد است بارى كه مى‌كِشند.

(6-32) - وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست، و قطعاً سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مى‌كنند بهتر است. آيا نمى‌انديشيد؟

(6-33) - قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَـٰكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

به يقين، مى‌دانيم كه آنچه مى‌گويند تو را سخت غمگين مى‌كند. در واقع آنان تو را تكذيب نمى‌كنند، ولى ستمكاران آيات خدا را انكار مى‌كنند.

(6-34) - وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ

و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند، ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد، و براى كلمات خدا هيچ تغييردهنده‌اى نيست. و مسلماً اخبار پيامبران به تو رسيده است.

(6-35) - وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَىٰ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ

و اگر اعراض كردنِ آنان [از قرآن‌] بر تو گران است، اگر مى‌توانى نَقْبى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا معجزه‌اى [ديگر] برايشان بياورى [پس چنين كن‌]، و اگر خدا مى‌خواست قطعاً آنان را بر هدايت گِرد مى‌آورد، پس زنهار از نادانان مباش.

(6-36) - إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَىٰ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ

تنها كسانى [دعوت تو را] اجابت مى‌كنند كه گوش شنوا دارند، و [امّا] مردگان را خداوند [در قيامت‌] بر خواهد انگيخت؛ سپس به سوى او بازگردانيده مى‌شوند.

(6-37) - وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و گفتند: «چرا معجزه‌اى از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟» بگو: «بى‌ترديد، خدا قادر است كه پديده‌اى شگرف فرو فرستد، ليكن بيشتر آنان نمى‌دانند.»

(6-38) - وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ

و هيچ جنبنده‌اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده‌اى كه با دو بال خود پرواز مى‌كند؛ مگر آنكه آن‌ها [نيز] گروه‌هايى مانند شما هستند، ما هيچ چيزى را در كتاب [لوح محفوظ] فروگذار نكرده‌ايم؛ سپس [همه‌] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد.

(6-39) - وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

و كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند، در تاريكيها[ى كفر] كر و لالند، هر كه را خدا بخواهد گمراهش مى‌گذارد؛ و هر كه را بخواهد بر راه راست قرارش مى‌دهد.

(6-40) - قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

بگو: «به نظر شما، اگر عذاب خدا شما را دررسد يا رستاخيز شما را دريابد، اگر راستگوييد، كسى غير از خدا را مى‌خوانيد؟»

(6-41) - بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ

[نه،] بلكه تنها او را مى‌خوانيد، و اگر او بخواهد رنج و بلا را از شما دور مى‌گرداند، و آنچه را شريك [او] مى‌گردانيد فراموش مى‌كنيد.

(6-42) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ

و به يقين، ما به سوى امّتهايى كه پيش از تو بودند [پيامبرانى‌] فرستاديم، و آنان را به تنگى معيشت و بيمارى دچار ساختيم، تا به زارى و خاكسارى درآيند.

(6-43) - فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَـٰكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد تضرّع نكردند؟ ولى [حقيقت اين است كه‌] دلهايشان سخت شده، و شيطان آنچه را انجام مى‌دادند برايشان آراسته است.

(6-44) - فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ

پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند، درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم، تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند؛ ناگهان [گريبان‌] آنان را گرفتيم، و يكباره نوميد شدند.

(6-45) - فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

پس ريشه آن گروهى كه ستم كردند بركنده شد، و ستايش براى خداوند، پروردگار جهانيان است.

(6-46) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ

بگو: «به نظر شما، اگر خدا شنوايى شما و ديدگانتان را بگيرد و بر دلهايتان مُهر نهد، آيا غير از خدا كدام معبودى است كه آن را به شما بازپس دهد؟» بنگر چگونه آيات [خود] را [گوناگون‌] بيان مى‌كنيم، سپس آنان روى برمى‌تابند؟

(6-47) - قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ

بگو: «به نظر شما، اگر عذاب خدا ناگهان يا آشكارا به شما برسد، آيا جز گروه ستمگران [كسى‌] هلاك خواهد شد؟»

(6-48) - وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

و ما پيامبران [خود] را جز بشارتگر و هشداردهنده نمى‌فرستيم، پس كسانى كه ايمان آورند و نيكوكارى كنند بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نخواهند شد.

(6-49) - وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ

و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند، به [سزاى‌] آنكه نافرمانى مى‌كردند، عذاب به آنان خواهد رسيد.

(6-50) - قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ

بگو: «به شما نمى‌گويم گنجينه‌هاى خدا نزد من است؛ و غيب نيز نمى‌دانم؛ و به شما نمى‌گويم كه من فرشته‌ام. جز آنچه را كه به سوى من وحى مى‌شود پيروى نمى‌كنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا يكسان است؟ آيا تفكّر نمى‌كنيد.»

(6-51) - وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

و به وسيله اين [قرآن‌] كسانى را كه بيم دارند كه به سوى پروردگارشان محشور شوند هشدار ده [چرا] كه غير او براى آن‌ها يار و شفيعى نيست، باشد كه پروا كنند.

(6-52) - وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ

و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مى‌خوانند -در حالى كه خشنودى او را مى‌خواهند- مران. از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست، و از حساب تو [نيز] چيزى بر عهده آنان نيست، تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى.

(6-53) - وَكَذَٰلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَـٰؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ

و بدين گونه ما برخى از آنان را به برخى ديگر آزموديم، تا بگويند: «آيا اينانند كه از ميان ما، خدا بر ايشان منّت نهاده است؟» آيا خدا به [حال‌] سپاسگزاران داناتر نيست؟

(6-54) - وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند، نزد تو آيند، بگو: «درود بر شما»، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرّر كرده كه هر كس از شما به نادانى كار بدى كند و آنگاه به توبه و صلاح آيد، پس وى آمرزنده مهربان است.

(6-55) - وَكَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ

و اين گونه، آيات [خود] را به روشنى بيان مى‌كنيم تا راه و رسم گناهكاران روشن شود.

(6-56) - قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ

بگو: «من نهى شده‌ام كه كسانى را كه شما غير از خدا مى‌خوانيد بپرستم!» بگو: «من از هوسهاى شما پيروى نمى‌كنم، و گر نه گمراه شوم و از راه‌يافتگان نباشم.»

(6-57) - قُلْ إِنِّي عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ

بگو: «من از جانب پروردگارم دليل آشكارى [همراه‌] دارم، و[لى‌] شما آن را دروغ پنداشتيد، [و] آنچه را به شتاب خواستار آنيد در اختيار من نيست. فرمان جز به دست خدا نيست، كه حق را بيان مى‌كند، و او بهترين داوران است.»

(6-58) - قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ

بگو: «اگر آنچه را با شتاب خواستار آنيد نزد من بود، قطعاً ميان من و شما كار به انجام رسيده بود، و خدا به [حال‌] ستمكاران داناتر است.»

(6-59) - وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى‌] آن را نمى‌داند، و آنچه در خشكى و درياست مى‌داند، و هيچ برگى فرو نمى‌افتد مگر [اينكه‌] آن را مى‌داند، و هيچ دانه‌اى در تاريكيهاى زمين، و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت ]است.

(6-60) - وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و اوست كسى كه شبانگاه، روح شما را [به هنگام خواب‌] مى‌گيرد؛ و آنچه را در روز به دست آورده‌ايد مى‌داند؛ سپس شما را در آن بيدار مى‌كند، تا هنگامى معيّن به سر آيد؛ آنگاه بازگشت شما به سوى اوست؛ سپس شما را به آنچه انجام مى‌داده‌ايد آگاه خواهد كرد.

(6-61) - وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ

و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب‌] است؛ و نگهبانانى بر شما مى‌فرستد، تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانش بستانند، در حالى كه كوتاهى نمى‌كنند.

(6-62) - ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ

آنگاه به سوى خداوند -مولاى بحقشان- برگردانيده شوند. آگاه باشيد كه داورى از آن اوست، و او سريعترين حسابرسان است.

(6-63) - قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَـٰذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ

بگو: «چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا مى‌رهاند؟ در حالى كه او را به زارى و در نهان مى‌خوانيد: كه اگر ما را از اين [مهلكه‌] برهاند، البته از سپاسگزاران خواهيم بود.»

(6-64) - قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ

بگو: «خداست كه شما را از آن [تاريكيها] و از هر اندوهى مى‌رهاند، باز شما شرك مى‌ورزيد.»

(6-65) - قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَىٰ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ

بگو: «او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [ديگر] بچشاند.» بنگر، چگونه آيات [خود] را گوناگون بيان مى‌كنيم باشد كه آنان بفهمند.

(6-66) - وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ

و قوم تو آن [قرآن‌] را دروغ شمردند، در حالى كه آن بر حق است. بگو: «من بر شما نگهبان نيستم.»

(6-67) - لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

براى هر خبرى هنگام [وقوع‌] است، و به زودى خواهيد دانست.

(6-68) - وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه‌] در آيات ما فرو مى‌روند از ايشان روى برتاب، تا در سخنى غير از آن درآيند؛ و اگر شيطان تو را [در اين باره‌] به فراموشى انداخت، پس از توجّه، [ديگر] با قوم ستمكار منشين.

(6-69) - وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَلَـٰكِنْ ذِكْرَىٰ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

و چيزى از حساب آنان [ستمكاران‌] بر عهده كسانى كه پروا[ى خدا] دارند، نيست. ليكن، تذكّر دادن [لازم‌] است، باشد كه [از استهزا] پرهيز كنند.

(6-70) - وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ

و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفته است، رها كن؛ و [مردم را] به وسيله اين [قرآن‌] اندرز ده؛ مبادا كسى به [كيفر] آنچه كسب كرده به هلاكت افتد، در حالى كه براى او در برابر خدا يارى و شفاعتگرى نباشد؛ و اگر [براى رهايى خود] هر گونه فديه‌اى دهد، از او پذيرفته نگردد. اينانند كه به [سزاى‌] آنچه كسب كرده‌اند به هلاكت افتاده‌اند، و به [كيفر] آنكه كفر مى‌ورزيدند، شرابى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.

(6-71) - قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ

بگو: «آيا به جاى خدا چيزى را بخوانيم كه نه سودى به ما مى‌رساند و نه زيانى؛ و آيا پس از اينكه خدا ما را هدايت كرده از عقيده خود بازگرديم؟ مانند كسى كه شيطانها او را در بيابان از راه به در برده‌اند، و حيران [بر جاى مانده ]است؟ براى او يارانى است كه وى را به سوى هدايت مى‌خوانند كه:» به سوى ما بيا. «بگو:» هدايت خداست كه هدايتِ [واقعى‌] است، و دستور يافته‌ايم كه تسليم پروردگار جهانيان باشيم.

(6-72) - وَأَنْ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

و اينكه نماز برپا داريد و از او بترسيد، و هم اوست كه نزد وى محشور خواهيد گرديد.

(6-73) - وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

و او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريد، و هر گاه كه مى‌گويد: «باش»، بى‌درنگ موجود شود؛ سخنش راست است؛ و روزى كه در صور دميده شود، فرمانروايى از آن اوست؛ داننده غيب و شهود است؛ و اوست حكيم آگاه.

(6-74) - وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه ابراهيم به پدر خود «آزر» گفت: «آيا بتان را خدايان [خود] مى‌گيرى؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى‌بينم.»

(6-75) - وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ

و اين گونه، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين‌كنندگان باشد.

(6-76) - فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا قَالَ هَـٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ

پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‌اى ديد؛ گفت: «اين پروردگار من است.» و آنگاه چون غروب كرد، گفت: «غروب‌كنندگان را دوست ندارم.»

(6-77) - فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَـٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ

و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است.» آنگاه چون ناپديد شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.»

(6-78) - فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَـٰذَا رَبِّي هَـٰذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ

پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: «اين پروردگار من است. اين بزرگتر است.» و هنگامى كه افول كرد، گفت: «اى قوم من، من از آنچه [براى خدا] شريك مى‌سازيد بيزارم.»

(6-79) - إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

من از روى اخلاص، پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است؛ و من از مشركان نيستم.

(6-80) - وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ

و قومش با او به ستيزه پرداختند. گفت: «آيا با من در باره خدا محاجّه مى‌كنيد و حال آنكه او مرا راهنمايى كرده است؟ و من از آنچه شريك او مى‌سازيد بيمى ندارم، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد. علم پروردگارم به هر چيزى احاطه يافته است. پس آيا متذكّر نمى‌شويد؟»

(6-81) - وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و چگونه از آنچه شريك [خدا] مى‌گردانيد بترسم، با آنكه شما خود از اينكه چيزى را شريك خدا ساخته‌ايد كه [خدا] دليلى در باره آن بر شما نازل نكرده است نمى‌هراسيد؟ پس اگر مى‌دانيد، كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است؟

(6-82) - الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَـٰئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ

كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‌اند، آنان راست ايمنى و ايشان راه‌يافتگانند.

(6-83) - وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَىٰ قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

و آن حجّت ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم. درجات هر كس را كه بخواهيم فرا مى‌بريم، زيرا پروردگار تو حكيم داناست.

(6-84) - وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم، و همه را به راه راست درآورديم، و نوح را از پيش راه نموديم، و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را [هدايت كرديم‌] و اين گونه، نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم.

(6-85) - وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَىٰ وَعِيسَىٰ وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ

و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند،

(6-86) - وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ

و اسماعيل و يسع و يونس و لوط، كه جملگى را بر جهانيان برترى داديم.

(6-87) - وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانيان برترى داديم‌]، و آنان را برگزيديم و به راه راست راهنمايى كرديم.

(6-88) - ذَٰلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

اين، هدايت خداست كه هر كس از بندگانش را بخواهد بدان هدايت مى‌كند. و اگر آنان شرك ورزيده بودند، قطعاً آن چه انجام مى‌دادند از دستشان مى‌رفت.

(6-89) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَـٰؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ

آنان كسانى بودند كه كتاب و داورى و نبوت بديشان داديم؛ و اگر اينان [مشركان‌] بدان كفر ورزند، بى‌گمان، گروهى [ديگر] را بر آن گماريم كه بدان كافر نباشند.

(6-90) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْعَالَمِينَ

اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است، پس به هدايت آنان اقتدا كن. بگو: «من، از شما هيچ مزدى بر اين [رسالت‌] نمى‌طلبم. اين [قرآن‌] جز تذكرى براى جهانيان نيست.»

(6-91) - وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ

و آنگاه كه [يهوديان‌] گفتند: «خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده»، بزرگى خدا را چنانكه بايد نشناختند. بگو: «چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده است نازل كرده؟ [همان كتابى كه‌] براى مردم روشنايى و رهنمود است، [و] آن را به صورت طومارها درمى‌آوريد. [آنچه را] از آن [مى‌خواهيد] آشكار و بسيارى را پنهان مى‌كنيد، در صورتى كه چيزى كه نه شما مى‌دانستيد و نه پدرانتان، [به وسيله آن‌] به شما آموخته شد.» بگو: «خدا [همه را فرستاده‌]»؛ آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل‌] خود به بازى [سرگرم‌] شوند.

(6-92) - وَهَـٰذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ

و اين خجسته‌كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم، [و] كتابهايى را كه پيش از آن آمده تصديق مى‌كند. و براى اينكه [مردم‌]ام‌القرى [مكّه‌] و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى. و كسانى كه به آخرت ايمان مى‌آورند، به آن [قرآن نيز] ايمان مى‌آورند، و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى‌كنند.

(6-93) - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ

و كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ مى‌بندد يا مى‌گويد: «به من وحى شده»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده باشد، و آن كس كه مى‌گويد: «به زودى نظير آنچه را خدا نازل كرده است نازل مى‌كنم»؟ و كاش ستمكاران را در گردابهاى مرگ مى‌ديدى كه فرشتگان [به سوى آنان‌] دستهايشان را گشوده‌اند [و نهيب مى‌زنند:] «جانهايتان را بيرون دهيد»؛ امروز به [سزاى‌] آنچه بناحق بر خدا دروغ مى‌بستيد و در برابر آيات او تكبر مى‌كرديد، به عذاب خواركننده كيفر مى‌يابيد.

(6-94) - وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَىٰ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَىٰ مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ

و همان گونه كه شما را نخستين بار آفريديم [اكنون نيز] تنها به سوى ما آمده‌ايد، و آنچه را به شما عطا كرده بوديم پشت سر خود نهاده‌ايد، و شفيعانى را كه در [كار] خودتان، شريكان [خدا] مى‌پنداشتيد با شما نمى‌بينيم. به يقين، پيوند ميان شما بريده شده، و آنچه را كه مى‌پنداشتيد از دست شما رفته است.

(6-95) - إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ

خدا شكافنده دانه و هسته است. زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مى‌آورد. چنين است خداى شما؛ پس چگونه [از حق‌] منحرف مى‌شويد؟

(6-96) - فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

[هموست كه‌] شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه‌گيرىِ آن تواناى داناست.

(6-97) - وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آن‌ها در تاريكيهاى خشكى و دريا راه يابيد. به يقين، ما دلايل [خود] را براى گروهى كه مى‌دانند به روشنى بيان كرده‌ايم.

(6-98) - وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ

و او همان كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد. پس [براى شما] قرارگاه و محل امانتى [مقرر كرد]. بى‌ترديد، ما آيات [خود] را براى مردمى كه مى‌فهمند به روشنى بيان كرده‌ايم.

(6-99) - وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَىٰ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَٰلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و اوست كسى كه از آسمان، آبى فرود آورد؛ پس به وسيله آن از هر گونه گياه برآورديم، و از آن [گياه‌] جوانه سبزى خارج ساختيم كه از آن، دانه‌هاى متراكمى برمى‌آوريم، و از شكوفه درخت خرما خوشه‌هايى است نزديك به هم. و [نيز ]باغهايى از انگور و زيتون و انار -همانند و غير همانند- خارج نموديم. به ميوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسيدنش بنگريد. قطعاً در اينها براى مردمى كه ايمان مى‌آورند نشانه‌هاست.

(6-100) - وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَصِفُونَ

و براى خدا شريكانى از جن قرار دادند، با اينكه خدا آن‌ها را خلق كرده است. و براى او، بى هيچ دانشى، پسران و دخترانى تراشيدند. او پاك و برتر است از آنچه وصف مى‌كنند.

(6-101) - بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

پديدآورنده آسمانها و زمين است. چگونه او را فرزندى باشد، در صورتى كه براى او همسرى نبوده، و هر چيزى را آفريده، و اوست كه به هر چيزى داناست.

(6-102) - ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ

اين است خدا، پروردگار شما: هيچ معبودى جز او نيست، آفريننده هر چيزى است. پس او را بپرستيد، و او بر هر چيزى نگهبان است.

(6-103) - لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ

چشمها او را درنمى‌يابند و اوست كه ديدگان را درمى‌يابد، و او لطيف آگاه است.

(6-104) - قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ

به راستى رهنمودهايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر كه به ديده بصيرت بنگرد به سود خود او، و هر كس از سر بصيرت ننگرد به زيان خود اوست، و من بر شما نگهبان نيستم.

(6-105) - وَكَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و اين گونه آيات [خود] را گوناگون بيان مى‌كنيم، تا مبادا بگويند تو درس خوانده‌اى، و تا اينكه آن را براى گروهى كه مى‌دانند روشن سازيم.

(6-106) - اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ

از آنچه از پروردگارت به تو وحى شده پيروى كن. هيچ معبودى جز او نيست، و از مشركان روى بگردان.

(6-107) - وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ

و اگر خدا مى‌خواست آنان شرك نمى‌آوردند، و ما تو را بر ايشان نگهبان نكرده‌ايم، و تو وكيل آنان نيستى.

(6-108) - وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و آن‌هايى را كه جز خدا مى‌خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد. اين گونه براى هر امتى كردارشان را آراستيم. آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود، و ايشان را از آنچه انجام مى‌دادند آگاه خواهد ساخت.

(6-109) - وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ

و با سخت‌ترين سوگندهايشان، به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزه‌اى براى آنان بيايد، حتماً بدان مى‌گروند. بگو: «معجزات، تنها در اختيار خداست.» و شما چه مى‌دانيد كه اگر [معجزه هم‌] بيايد باز ايمان نمى‌آورند.

(6-110) - وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ

و دلها و ديدگانشان را برمى‌گردانيم [در نتيجه به آيات ما ايمان نمى‌آورند] چنانكه نخستين بار به آن ايمان نياوردند. و آنان را رها مى‌كنيم تا در طغيانشان سرگردان بمانند.

(6-111) - وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ

و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان مى‌فرستاديم و اگر مردگان با آنان به سخن مى‌آمدند، و هر چيزى را دسته دسته در برابر آنان گرد مى‌آورديم، باز هم ايمان نمى‌آوردند -جز اينكه خدا بخواهد- ولى بيشترشان نادانى مى‌كنند.

(6-112) - وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ

و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آن‌ها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مى‌كنند؛ و اگر پروردگار تو مى‌خواست چنين نمى‌كردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى‌سازند واگذار.

(6-113) - وَلِتَصْغَىٰ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ

و [چنين مقرر شده است‌] تا دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند به آن [سخن باطل‌] بگرايد و آن را بپسندد، و تا اينكه آنچه را بايد به دست بياورند، به دست آورند.

(6-114) - أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

پس، آيا داورى جز خدا جويم؟ با اينكه اوست كه اين كتاب را به تفصيل به سوى شما نازل كرده است. و كسانى كه كتاب [آسمانى‌] بديشان داده‌ايم مى‌دانند كه آن از جانب پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است. پس تو از ترديدكنندگان مباش.

(6-115) - وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و سخن پروردگارت به راستى و داد، سرانجام گرفته است؛ و هيچ تغييردهنده‌اى براى كلمات او نيست؛ و او شنواى داناست.

(6-116) - وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ

و اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سر]زمين مى‌باشند پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه مى‌كنند. آنان جز از گمان [خود] پيروى نمى‌كنند و جز به حدس و تخمين نمى‌پردازند.

(6-117) - إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

بارى، پروردگار تو به [حال‌] كسى كه از راه او منحرف مى‌شود داناتر است، و او به [حال‌] راه‌يافتگان [نيز] داناتر است.

(6-118) - فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ

پس، اگر به آيات او ايمان داريد از آنچه نام خدا [به هنگام ذبح‌] بر آن برده شده است بخوريد.

(6-119) - وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ

و شما را چه شده است كه از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمى‌خوريد؟ با اينكه [خدا] آنچه را بر شما حرام كرده -جز آنچه بدان ناچار شده‌ايد- براى شما به تفصيل بيان نموده است. و به راستى، بسيارى [از مردم، ديگران را] از روى نادانى، با هوسهاى خود گمراه مى‌كنند. آرى، پروردگار تو به [حال‌] تجاوزكاران داناتر است.

(6-120) - وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُوا يَقْتَرِفُونَ

و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد، زيرا كسانى كه مرتكب گناه مى‌شوند، به زودى در برابر آنچه به دست مى‌آوردند كيفر خواهند يافت.

(6-121) - وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ

و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخوريد، چرا كه آن قطعاً نافرمانى است. و در حقيقت، شيطانها به دوستان خود وسوسه مى‌كنند تا با شما ستيزه نمايند. و اگر اطاعتشان كنيد قطعاً شما هم مشركيد.

(6-122) - أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

آيا كسى كه مرده‌[دل‌] بود و زنده‌اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون‌آمدنى نيست؟ اين گونه براى كافران آنچه انجام مى‌دادند زينت داده شده است.

(6-123) - وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ

و بدين گونه، در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مى‌گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند، و[لى‌] آنان جز به خودشان نيرنگ نمى‌زنند و درك نمى‌كنند.

(6-124) - وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّىٰ نُؤْتَىٰ مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ

و چون آيتى برايشان بيايد، مى‌گويند: «هرگز ايمان نمى‌آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود.» خدا بهتر مى‌داند رسالتش را كجا قرار دهد. به زودى، كسانى را كه مرتكب گناه شدند، به [سزاى ]آنكه نيرنگ مى‌كردند، در پيشگاه خدا خوارى و شكنجه‌اى سخت خواهد رسيد.

(6-125) - فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ

پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد، دلش را به پذيرش اسلام مى‌گشايد؛ و هر كه را بخواهد گمراه كند، دلش را سخت تنگ مى‌گرداند؛ چنانكه گويى به زحمت در آسمان بالا مى‌رود. اين گونه، خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نمى‌آورند قرار مى‌دهد.

(6-126) - وَهَـٰذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ

و راه راست پروردگارت همين است. ما آيات [خود] را براى گروهى كه پند مى‌گيرند، به روشنى بيان نموده‌ايم.

(6-127) - لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

براى آنان، نزد پروردگارشان سراى عافيت است، و به [پاداش‌] آنچه انجام مى‌دادند، او يارشان خواهد بود.

(6-128) - وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

و [ياد كن‌] روزى را كه همه آنان را گرد مى‌آورد [و مى‌فرمايد:] «اى گروه جنيان، از آدميان [پيروان‌] فراوان يافتيد.» و هواخواهان آن‌ها از [نوع‌] انسان مى‌گويند: «پروردگارا، برخى از ما از برخى ديگر بهره بردارى كرد، و به پايانى كه براى ما معين كردى رسيديم.» [خدا] مى‌فرمايد: «جايگاه شما آتش است؛ در آن ماندگار خواهيد بود، مگر آنچه را خدا بخواهد [كه خود تخفيف دهد]؛ آرى، پروردگار تو حكيم داناست.»

(6-129) - وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

و اين گونه برخى از ستمكاران را به [كيفر] آنچه به دست مى‌آوردند، سرپرست برخى ديگر مى‌گردانيم.

(6-130) - يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَـٰذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ

اى گروه جن و انس، آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: «ما به زيان خود گواهى دهيم.» [كه آرى، آمدند] و زندگى دنيا فريبشان داد، و بر ضد خود گواهى دادند كه آنان كافر بوده‌اند.

(6-131) - ذَٰلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ

اين [اتمام حجت‌] بدان سبب است كه پروردگار تو هيچ گاه شهرها را به ستم نابوده نكرده، در حالى كه مردم آن غافل باشند.

(6-132) - وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ

و براى هر يك [از اين دو گروه‌]، از آنچه انجام داده‌اند، [در جزا] مراتبى خواهد بود، و پروردگارت از آنچه مى‌كنند غافل نيست.

(6-133) - وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَاءُ كَمَا أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ

و پروردگار تو بى‌نياز و رحمتگر است. اگر بخواهد شما را مى‌برد، و پس از شما، هر كه را بخواهد جانشين [شما] مى‌كند؛ همچنانكه شما را از نسل گروهى ديگر پديد آورده است.

(6-134) - إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ

قطعاً آنچه به شما وعده داده مى‌شود آمدنى است، و شما درمانده‌كنندگان [خدا] نيستيد.

(6-135) - قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

بگو: «اى قوم من، هر چه مقدور شما هست انجام دهيد؛ من [هم‌] انجام مى‌دهم. به زودى خواهيد دانست كه فرجام [نيكوى‌] آن سراى از آنِ كيست. آرى، ستمكاران رستگار نمى‌شوند.»

(6-136) - وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَـٰذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَـٰذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَىٰ شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ

و [مشركان،] براى خدا از آنچه از كِشت و دامها كه آفريده است سهمى گذاشتند، و به پندار خودشان گفتند: «اين ويژه خداست و اين ويژه بتان ما.» پس آنچه خاص بتانشان بود به خدا نمى‌رسيد، و[لى‌] آنچه خاص خدا بود به بتانشان مى‌رسيد. چه بد داورى مى‌كنند.

(6-137) - وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ

و اين گونه براى بسيارى از مشركان، بتانشان كشتن فرزندانشان را آراستند، تا هلاكشان كنند و دينشان را بر آنان مشتبه سازند؛ و اگر خدا مى‌خواست چنين نمى‌كردند. پس ايشان را با آنچه به دروغ مى‌سازند رها كن.

(6-138) - وَقَالُوا هَـٰذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

و به زعم خودشان گفتند: «اينها دامها و كشتزار[هاى‌] ممنوع است، كه جز كسى كه ما بخواهيم نبايد از آن بخورد، و دامهايى است كه [سوار شدن بر] پشت آن‌ها حرام شده است. و دامهايى [داشتند] كه [هنگام ذبح‌] نام خدا را بر آن‌[ها] نمى‌بردند به صرف افترا بر [خدا] به زودى [خدا] آنان را به خاطر آنچه افترا مى‌بستند جزا مى‌دهد.

(6-139) - وَقَالُوا مَا فِي بُطُونِ هَـٰذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَىٰ أَزْوَاجِنَا وَإِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

و گفتند: «آنچه در شكم اين دامهاست اختصاص به مردان ما دارد و بر همسران ما حرام شده است، و اگر [آن جنين‌] مرده باشد، همه آنان [از زن و مرد ] در آن شريكند. به زودى [خدا] توصيف آنان را سزا خواهد داد، زيرا او حكيم داناست.

(6-140) - قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ

كسانى كه از روى بى‌خردى و نادانى، فرزندان خود را كشته‌اند، و آنچه را خدا روزيشان كرده بود -از راه افترا به خدا- حرام شمرده‌اند، سخت زيان كردند. آنان به راستى گمراه شده، و هدايت نيافته‌اند.

(6-141) - وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ

و اوست كسى كه باغهايى با داربست و بدون داربست، و خرمابن، و كشتزار با ميوه‌هاى گوناگون آن، و زيتون، و انار، شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد. از ميوه آن -چون ثمر داد- بخوريد، و حق [بينوايان از] آن را روز بهره‌بردارى از آن بدهيد، و[لى‌] زياده‌روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.

(6-142) - وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

و [نيز] از دامها، حيوانات باركش و حيوانات كرك و پشم‌دهنده را [پديد آورد]. از آنچه خدا روزيتان كرده است بخوريد، و از پى گامهاى شيطان مرويد كه او براى شما دشمنى آشكار است.

(6-143) - ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

هشت فرد [آفريد و بر شما حلال كرد]: از گوسفند دو تا، و از بز دو تا. بگو: «آيا [خدا] نرها[ى آن‌ها] را حرام كرده يا ماده را؟ يا آنچه را كه رحم آن دو ماده در بر گرفته است؟» اگر راست مى‌گوييد، از روى علم، به من خبر دهيد.

(6-144) - وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَـٰذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

و از شتر دو، و از گاو دو. بگو: «آيا [خدا] نرها[ى آن‌ها] را حرام كرده يا ماده‌ها را؟ يا آنچه را كه رحم آن دو ماده در بر گرفته است؟» آيا وقتى خداوند شما را به اين [تحريم‌] سفارش كرد حاضر بوديد؟ پس كيست ستمكارتر از آنكس كه بر خدا دروغ بندد، تا از روى نادانى، مردم را گمراه كند؟ آرى، خدا گروه ستمكاران را راهنمايى نمى‌كند.

(6-145) - قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

بگو: «در آنچه به من وحى شده است، بر خورنده‌اى كه آن را مى‌خورد هيچ حرامى نمى‌يابم، مگر آنكه مردار يا خون ريخته يا گوشت خوك باشد كه اينها همه پليدند. يا [قربانيى كه‌] از روى نافرمانى، [به هنگام ذبح‌] نام غير خدا بر آن برده شده باشد. پس كسى كه بدون سركشى و زياده‌خواهى [به خوردن آن‌ها] ناچار گردد، قطعاً پروردگار تو آمرزنده مهربان است.

(6-146) - وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَٰلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ

و بر يهوديان، هر [حيوان‌] چنگال‌دارى را حرام كرديم، و از گاو و گوسفند، پيه آن دو را بر آنان حرام كرديم، به استثناى پيه‌هايى كه بر پشت آن دو يا بر روده‌هاست يا آنچه با استخوان درآميخته است. اين [تحريم‌] را به سزاى ستم‌كردنشان، به آنان كيفر داديم، و ما البتّه راستگوييم.

(6-147) - فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ

[اى پيامبر،] پس اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «پروردگار شما داراى رحمتى گسترده است؛ و [با اين حال‌] عذاب او از گروه مجرمان بازگردانده نخواهد شد.»

(6-148) - سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ

كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مى‌خواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى‌آورديم، و چيزى را [خودسرانه‌] تحريم نمى‌كرديم.» كسانى هم كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند، تا عقوبت ما را چشيدند. بگو: «آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟ شما جز از گمان پيروى نمى‌كنيد، و جز دروغ نمى‌گوييد.»

(6-149) - قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ

بگو: «برهان رسا ويژه خداست، و اگر [خدا] مى‌خواست قطعاً همه شما را هدايت مى‌كرد.»

(6-150) - قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَـٰذَا فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ

بگو: «گواهان خود را كه گواهى مى‌دهند به اينكه خدا اينها را حرام كرده، بياوريد.» پس اگر هم شهادت دادند تو با آنان شهادت مده، و هوسهاى كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند و كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند و [معبودان دروغين را] با پروردگارشان همتا قرار مى‌دهند، پيروى مكن.

(6-151) - قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

بگو: «بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده براى شما بخوانم: چيزى را با او شريك قرار مدهيد؛ و به پدر و مادر احسان كنيد؛ و فرزندان خود را از بيم تنگدستى مكشيد؛ ما شما و آنان را روزى مى‌رسانيم؛ و به كارهاى زشت -چه علنى آن و چه پوشيده‌[اش‌]- نزديك مشويد؛ و نَفْسى را كه خدا حرام گردانيده، جز بحق مكشيد. اينهاست كه [خدا] شما را به [انجام دادن‌] آن سفارش كرده است، باشد كه بينديشد.

(6-152) - وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

و به مال يتيم -جز به نحوى [هر چه نيكوتر]- نزديك مشويد، تا به حد رشد خود برسد. و پيمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپيماييد. هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى‌كنيم. و چون [به داورى يا شهادت‌] سخن گوييد دادگرى كنيد، هر چند [در باره‌] خويشاوند [شما] باشد. و به پيمان خدا وفا كنيد. اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه پند گيريد.

(6-153) - وَأَنَّ هَـٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و [بدانيد] اين است راه راست من؛ پس، از آن پيروى كنيد. و از راه‌ها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى‌سازد پيروى مكنيد. اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه به تقوا گراييد.

(6-154) - ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ

آنگاه به موسى كتاب داديم، براى اينكه [نعمت را] بر كسى كه نيكى كرده است تمام كنيم، و براى اينكه هر چيزى را بيان نماييم، و هدايت و رحمتى باشد، اميد كه به لقاى پروردگارشان ايمان بياورند.

(6-155) - وَهَـٰذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

و اين، خجسته كتابى است كه ما آن را نازل كرديم؛ پس، از آن پيروى كنيد و پرهيزگارى نماييد، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد،

(6-156) - أَنْ تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْكِتَابُ عَلَىٰ طَائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنَا وَإِنْ كُنَّا عَنْ دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ

تا نگوييد: «كتاب [آسمانى‌]، تنها بر دو طايفه پيش از ما نازل شده، و ما از آموختن آنان بى‌خبر بوديم.»

(6-157) - أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَىٰ مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يَصْدِفُونَ

يا نگوييد: «اگر كتاب بر ما نازل مى‌شد، قطعاً از آنان هدايت‌يافته‌تر بوديم.» اينك حجّتى از جانب پروردگارتان براى شما آمده و رهنمود و رحمتى است. پس كيست ستمكارتر از آن كس كه آيات خدا را دروغ پندارد و از آن‌ها روى گرداند؟ به زودى كسانى را كه از آيات ما روى مى‌گردانند، به سبب [همين‌] اعراضشان، به عذابى سخت مجازات خواهيم كرد.

(6-158) - هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند، يا پروردگارت بيايد، يا پاره‌اى از نشانه‌هاى پروردگارت بيايد؟ [اما] روزى كه پاره‌اى از نشانه‌هاى پروردگارت [پديد] آيد، كسى كه قبلاً ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمى‌بخشد. بگو: «منتظر باشيد كه ما [هم‌] منتظريم.»

(6-159) - إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند، تو هيچ گونه مسؤول ايشان نيستى، كارشان فقط با خداست. آنگاه به آنچه انجام مى‌دادند آگاهشان خواهد كرد.

(6-160) - مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

هر كس كار نيكى بياورد، ده برابر آن [پاداش‌] خواهد داشت، و هر كس كار بدى بياورد، جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود.

(6-161) - قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است: دينى پايدار، آيين ابراهيمِ حق‌گراى! و او از مشركان نبود.»

(6-162) - قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.»

(6-163) - لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ

[كه‌] او را شريكى نيست، و بر اين [كار] دستور يافته‌ام، و من نخستين مسلمانم.

(6-164) - قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

بگو: «آيا جز خدا پروردگارى بجويم؟ با اينكه او پروردگار هر چيزى است، و هيچ كس جز بر زيان خود [گناهى‌] انجام نمى‌دهد، و هيچ باربردارى بار [گناه‌] ديگرى را برنمى‌دارد، آنگاه بازگشت شما به سوى پروردگارتان خواهد بود، پس ما را به آنچه در آن اختلاف مى‌كرديد آگاه خواهد كرد.

(6-165) - وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين [يكديگر] قرار داد، و بعضى از شما را بر برخى ديگر به درجاتى برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد. آرى، پروردگار تو زودكيفر است، و [هم‌] او بس آمرزنده مهربان است.

سورة الأعراف

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(7-1) - المص

الف، لام، ميم، صاد.

(7-2) - كِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ

كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است -پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن، تنگى باشد- تا به وسيله آن هشدار دهى و براى مؤمنان پندى باشد.

(7-3) - اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ

آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پيروى كنيد؛ و جز او از معبودان [ديگر] پيروى مكنيد. چه اندك پند مى‌گيريد!

(7-4) - وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ

و چه بسيار شهرها كه [مردمِ‌] آن را به هلاكت رسانيديم، و در حالى كه به خواب شبانگاهى رفته يا نيمروز غنوده بودند، عذاب ما به آن‌ها رسيد.

(7-5) - فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا إِلَّا أَنْ قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ

و هنگامى كه عذاب ما بر آنان آمد سخنشان جز اين نبود كه گفتند: «راستى كه ما ستمكار بوديم.»

(7-6) - فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ

پس، قطعاً از كسانى كه [پيامبران‌] به سوى آنان فرستاده شده‌اند خواهيم پرسيد، و قطعاً از [خودِ] فرستادگان [نيز] خواهيم پرسيد.

(7-7) - فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا كُنَّا غَائِبِينَ

و از روى دانش به آنان گزارش خواهيم داد و ما [از احوال آنان‌] غايب نبوده‌ايم.

(7-8) - وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

و در آن روز، سنجش [اعمال‌] درست است. پس هر كس ميزانهاى [عمل‌] او گران باشد، آنان خود رستگارانند.

(7-9) - وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ

و هر كس ميزانهاى [عمل‌] او سبك باشد، پس آنانند كه به خود زيان زده‌اند، چرا كه به آيات ما ستم كرده‌اند.

(7-10) - وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ

و قطعاً شما را در زمين قدرت عمل داديم، و براى شما در آن، وسايل معيشت نهاديم، [اما] چه كم سپاسگزارى مى‌كنيد.

(7-11) - وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ

و در حقيقت، شما را خلق كرديم، سپس به صورتگرى شما پرداختيم؛ آنگاه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد.» پس [همه‌] سجده كردند، جز ابليس كه از سجده‌كنندگان نبود.

(7-12) - قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ

فرمود: «چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى؟» گفت: «من از او بهترم. مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل آفريدى.»

(7-13) - قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ

فرمود: «از آن [مقام‌] فرو شو، تو را نرسد كه در آن [جايگاه‌] تكبّر نمايى. پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى.»

(7-14) - قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

گفت: «مرا تا روزى كه [مردم‌] برانگيخته خواهند شد مهلت ده.»

(7-15) - قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ

فرمود: «تو از مهلت‌يافتگانى.»

(7-16) - قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ

گفت: «پس به سبب آنكه مرا به بيراهه افكندى، من هم براى [فريفتن‌] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.

(7-17) - ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ

«آنگاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آن‌ها مى‌تازم، و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت.»

(7-18) - قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ

فرمود: «نكوهيده و رانده، از آن [مقام‌] بيرون شو؛ كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند، جهنّم را از همه شما پر خواهم كرد.»

(7-19) - وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

«و اى آدم! تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير، و از هر جا كه خواهيد بخوريد، و[لى‌] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»

(7-20) - فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ

پس شيطان، آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود، براى آنان نمايان گرداند؛ و گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد، جز [براى‌] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره‌] جاودانان شويد.»

(7-21) - وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ

و براى آن دو سوگند ياد كرد كه: من قطعاً از خيرخواهان شما هستم.

(7-22) - فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ

پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد؛ پس چون آن دو از [ميوه‌] آن درختِ [ممنوع‌] چشيدند، برهنگى‌هايشان بر آنان آشكار شد، و به چسبانيدن برگ‌[هاى درختانِ‌] بهشت بر خود آغاز كردند، و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد: «مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.»

(7-23) - قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

گفتند: «پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم، و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.»

(7-24) - قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ

فرمود: «فرود آييد، كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد؛ و براى شما در زمين، تا هنگامى [معيّن‌] قرارگاه و برخوردارى است.»

(7-25) - قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ

فرمود: «در آن زندگى مى‌كنيد و در آن مى‌ميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.»

(7-26) - يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

اى فرزندان آدم، در حقيقت، ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مى‌دارد و [براى شما] زينتى است، و[لى‌] بهترين جامه، [لباس‌] تقوا است. اين از نشانه‌هاى [قدرت‌] خداست، باشد كه متذكّر شوند.

(7-27) - يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ

اى فرزندان آدم، زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد؛ چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند، و لباسشان را از ايشان بركند، تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند. در حقيقت، او و قبيله‌اش، شما را از آن‌جا كه آن‌ها را نمى‌بينيد، مى‌بينند. ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‌آورند.

(7-28) - وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

و چون كار زشتى كنند، مى‌گويند: «پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است.» بگو: «قطعاً خدا به كار زشت فرمان نمى‌دهد، آيا چيزى را كه نمى‌دانيد به خدا نسبت مى‌دهيد؟»

(7-29) - قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ

بگو: «پروردگارم به دادگرى فرمان داده است، و [اينكه‌] در هر مسجدى روى خود را مستقيم [به سوى قبله‌] كنيد، و در حالى كه دين خود را براى او خالص گردانيده‌ايد وى را بخوانيد، همان گونه كه شما را پديد آورد [به سوى او] برمى‌گرديد.»

(7-30) - فَرِيقًا هَدَىٰ وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

[در حالى كه‌] گروهى را هدايت نموده، و گروهى گمراهى بر آنان ثابت شده است، زيرا آنان شياطين را به جاى خدا، دوستان [خود] گرفته‌اند و مى‌پندارند كه راه‌يافتگانند.

(7-31) - يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ

اى فرزندان آدم، جامه خود را در هر نمازى برگيريد، و بخوريد و بياشاميد و[لى‌] زياده‌روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى‌دارد.

(7-32) - قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

[اى پيامبر] بگو: «زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و [نيز ] روزيهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟» بگو: «اين [نعمتها] در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده‌اند و روز قيامت [نيز ]خاصّ آنان مى‌باشد.» اين گونه آيات [خود] را براى گروهى كه مى‌دانند به روشنى بيان مى‌كنيم.

(7-33) - قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

بگو: «پروردگار من فقط زشتكاريها را -چه آشكارش [باشد] و چه پنهان- و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است؛ و [نيز] اينكه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر [حقّانيّت‌] آن نازل نكرده؛ و اينكه چيزى را كه نمى‌دانيد به خدا نسبت دهيد.

(7-34) - وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ

و براى هر امّتى اجلى است؛ پس چون اجلشان فرا رسد، نه [مى‌توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش.

(7-35) - يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

اى فرزندان آدم، چون پيامبرانى از خودتان براى شما بيايند و آيات مرا بر شما بخوانند، پس هر كس به پرهيزگارى و صلاح گرايد، نه بيمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين مى شوند.

(7-36) - وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و از [پذيرش‌] آن‌ها تكبّر ورزيدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند.

(7-37) - فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَـٰئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ

پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا آيات او را تكذيب كند؟ اينان كسانى هستند كه نصيبشان از آنچه مقرّر شده به ايشان خواهد رسيد، تا آنگاه كه فرشتگان ما به سراغشان بيايند كه جانشان بستانند، مى‌گويند: «آنچه غير از خدا مى‌خوانديد كجاست؟» مى‌گويند: «از [چشم‌] ما ناپديد شدند» و عليه خود گواهى مى‌دهند كه آنان كافر بودند.

(7-38) - قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَـٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَـٰكِنْ لَا تَعْلَمُونَ

مى‌فرمايد: «در ميان امّتهايى از جنّ و انس، كه پيش از شما بوده‌اند، داخل آتش شويد.» هر بار كه امّتى [در آتش‌] درآيد، همكيشان خود را لعنت كند، تا وقتى كه همگى در آن به هم پيوندند؛ [آنگاه‌] پيروانشان در باره پيشوايانشان مى‌گويند: «پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده.» [خدا] مى‌فرمايد: «براى هر كدام [عذاب‌] دو چندان است ولى شما نمى‌دانيد.»

(7-39) - وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ

و پيشوايانشان به پيروانشان مى‌گويند: «شما را بر ما امتيازى نيست. پس به سزاى آنچه به دست مى‌آورديد عذاب را بچشيد.»

(7-40) - إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ

در حقيقت، كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و از [پذيرفتن‌] آن‌ها تكبّر ورزيدند، درهاى آسمان را برايشان نمى‌گشايند و در بهشت درنمى‌آيند مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن داخل شود. و بدينسان بزهكاران را كيفر مى‌دهيم.

(7-41) - لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ

براى آنان از جهنّم بسترى و از بالايشان پوششهاست، و اين گونه بيدادگران را سزا مى‌دهيم.

(7-42) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند -هيچ كسى را جز به قدر توانش تكليف نمى‌كنيم- آنان همدم بهشتند [كه‌] در آن جاودانند.

(7-43) - وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و هر گونه كينه‌اى را از سينه‌هايشان مى‌زداييم. از زير [قصرهاى‌]شان نهرها جارى است، و مى‌گويند: «ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه‌] هدايت نمود، و اگر خدا ما را رهبرى نمى‌كرد ما خود هدايت نمى‌يافتيم. در حقيقت، فرستادگانِ پروردگارِ ما حق را آوردند.» و به آنان ندا داده مى‌شود كه اين همان بهشتى است كه آن را به [پاداش‌] آنچه انجام مى‌داديد ميراث يافته‌ايد.

(7-44) - وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ

و بهشتيان، دوزخيان را آواز مى‌دهند كه: «ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست يافتيم؛ آيا شما [نيز] آنچه را پروردگارتان وعده كرده بود راست و درست يافتيد؟» مى‌گويند: «آرى.» پس آوازدهنده‌اى ميان آنان آواز درمى‌دهد كه: «لعنت خدا بر ستمكاران باد.»

(7-45) - الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ كَافِرُونَ

همانان كه [مردم را] از راه خدا باز مى‌دارند و آن را كج مى‌خواهند و آن‌ها آخرت را منكرند.

(7-46) - وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ

و ميان آن دو [گروه‌]، حايلى است، و بر اعراف، مردانى هستند كه هر يك [از آن دو دسته‌] را از سيمايشان مى‌شناسند، و بهشتيان را -كه هنوز وارد آن نشده و[لى‌] [بدان‌] اميد دارند- آواز مى‌دهند كه: «سلام بر شما.»

(7-47) - وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

و چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود، مى‌گويند: «پروردگارا، ما را در زمره گروه ستمكاران قرار مده.»

(7-48) - وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَىٰ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ

و اهل اَعراف، مردانى را كه آنان را از سيمايشان مى‌شناسند، ندا مى دهند [و] مى‌گويند: «جمعيّت شما و آن [همه‌] گردنكشى كه مى‌كرديد، به حال شما سودى نداشت.»

(7-49) - أَهَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ

«آيا اينان همان كسان نبودند كه سوگند ياد مى‌كرديد كه خدا آنان را به رحمتى نخواهد رسانيد؟» « [اينك‌] به بهشت درآييد. نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مى‌شويد.»

(7-50) - وَنَادَىٰ أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ

و دوزخيان، بهشتيان را آواز مى‌دهند كه: «از آن آب يا از آنچه خدا روزىِ شما كرده، بر ما فرو ريزيد.» مى‌گويند: «خدا آن‌ها را بر كافران حرام كرده است.»

(7-51) - الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَـٰذَا وَمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ

همانان كه دين خود را سرگرمى و بازى پنداشتند، و زندگى دنيا مغرورشان كرد. پس همان گونه كه آنان ديدار امروز خود را از ياد بردند، و آيات ما را انكار مى‌كردند، ما [هم‌] امروز آنان را از ياد مى‌بريم.

(7-52) - وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و در حقيقت، ما براى آنان كتابى آورديم كه آن را از روى دانش، روشن و شيوايش ساخته‌ايم، و براى گروهى كه ايمان مى‌آورند هدايت و رحمتى است.

(7-53) - هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

آيا [آنان‌] جز در انتظار تأويل آنند؟ روزى كه تأويلش فرا رسد، كسانى كه آن را پيش از آن به فراموشى سپرده‌اند مى‌گويند: «حقاً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند. پس آيا [امروز] ما را شفاعتگرانى هست كه براى ما شفاعت كنند يا [ممكن است به دنيا] بازگردانيده شويم، تا غير از آنچه انجام مى‌داديم انجام دهيم؟» به راستى كه [آنان‌] به خويشتن زيان زدند، و آنچه را به دروغ مى‌ساختند از كف دادند.

(7-54) - إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ

در حقيقت، پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد؛ سپس بر عرش [جهاندارى‌] استيلا يافت. روز را به شب -كه شتابان آن را مى طلبد- مى‌پوشاند، و [نيز] خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شده‌اند [پديد آورد]. آگاه باش كه [عالم‌] خلق و امر از آن اوست. فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان.

(7-55) - ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ

پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانيد كه او از حدگذرندگان را دوست نمى‌دارد.

(7-56) - وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد، و با بيم و اميد او را بخوانيد كه رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است.

(7-57) - وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران‌] رحمتش مژده‌رسان مى‌فرستد، تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند، آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم، و از آن، باران فرود آوريم؛ و از هر گونه ميوه‌اى [از خاك ]برآوريم. بدينسان مردگان را [نيز از قبرها] خارج مى‌سازيم، باشد كه شما متذكر شويد.

(7-58) - وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ

و زمين پاك [و آماده‌]، گياهش به اذن پروردگارش برمى‌آيد؛ و آن [زمينى‌] كه ناپاك [و نامناسب‌] است [گياهش‌] جز اندك و بى‌فايده برنمى‌آيد. اين گونه، آيات [خود] را براى گروهى كه شكر مى‌گزارند، گونه‌گون بيان مى‌كنيم.

(7-59) - لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست، من از عذاب روزى سترگ بر شما بيمناكم.»

(7-60) - قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

سران قومش گفتند: «واقعاً ما تو را در گمراهى آشكارى مى‌بينيم.»

(7-61) - قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَـٰكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ

گفت: «اى قوم من، هيچ گونه گمراهى در من نيست، بلكه من فرستاده‌اى از جانب پروردگار جهانيانم.

(7-62) - أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

پيامهاى پروردگارم را به شما مى‌رسانم و اندرزتان مى‌دهم و چيزهايى از خدا مى‌دانم كه [شما] نمى‌دانيد.»

(7-63) - أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را بيم دهد و تا شما پرهيزگارى كنيد و باشد كه مورد رحمت قرار گيريد؟

(7-64) - فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا عَمِينَ

پس او را تكذيب كردند، و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند نجات داديم؛ و كسانى را كه آيات ما را دروغ پنداشتند غرق كرديم، زيرا آنان گروهى كور[دل‌] بودند.

(7-65) - وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ

و به سوى عاد، برادرشان هود را [فرستاديم‌]؛ گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست، پس آيا پرهيزگارى نمى‌كنيد؟»

(7-66) - قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ

سران قومش كه كافر بودند گفتند: «در حقيقت، ما تو را در [نوعى‌] سفاهت مى‌بينيم و جداً تو را از دروغگويان مى‌پنداريم.»

(7-67) - قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَـٰكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ

گفت: «اى قوم من، در من سفاهتى نيست، ولى من فرستاده‌اى از جانب پروردگار جهانيانم.

(7-68) - أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ

پيامهاى پروردگارم را به شما مى‌رسانم و براى شما خير خواهى امينم.»

(7-69) - أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشدار دهد؟ و به خاطر آوريد زمانى را كه [خداوند] شما را پس از قوم نوح، جانشينان [آنان‌] قرار داد، و در خلقت، بر قوّت شما افزود. پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد، باشد كه رستگار شويد.

(7-70) - قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

گفتند: «آيا به سوى ما آمده‌اى كه تنها خدا را بپرستيم و آنچه را كه پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم؟ اگر راست مى‌گويى، آنچه را به ما وعده مى‌دهى براى ما بياور.»

(7-71) - قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ

گفت: «راستى كه عذاب و خشمى [سخت‌] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است. آيا در باره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كرده‌ايد، و خدا بر [حقانيت‌] آن‌ها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مى‌كنيد؟ پس منتظر باشيد كه من [هم‌] با شما از منتظرانم.»

(7-72) - فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ

پس او و كسانى را كه با او بودند به رحمتى از خود رهانيديم؛ و كسانى را كه آيات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ريشه‌كن كرديم.

(7-73) - وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَـٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و به سوى [قوم‌] ثمود، صالح، برادرشان را [فرستاديم‌]؛ گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد، براى شما معبودى جز او نيست؛ در حقيقت، براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است. اين، ماده‌شتر خدا براى شماست كه پديده‌اى شگرف است. پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد.»

(7-74) - وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [قوم‌] عاد جانشينان [آنان‌] گردانيد، و در زمين به شما جاىِ [مناسب‌] داد. در دشتهاى آن [براى خود] كاخهايى اختيار مى كرديد، و از كوهها خانه‌هايى [زمستانى ]مى‌تراشيديد. پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد و در زمين سر به فساد برمداريد.

(7-75) - قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ

سران قوم او كه استكبار مى‌ورزيدند، به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا مى‌دانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟» گفتند: «بى‌ترديد، ما به آنچه وى بدان رسالت يافته است مؤمنيم.»

(7-76) - قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ

كسانى كه استكبار مى‌ورزيدند، گفتند: «ما به آنچه شما بدان ايمان آورده‌ايد كافريم.»

(7-77) - فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ

پس آن ماده‌شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند: «اى صالح، اگر از پيامبرانى، آنچه را به ما وعده مى‌دهى براى ما بياور.»

(7-78) - فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ

آنگاه زمين‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند.

(7-79) - فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَـٰكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ

پس [صالح‌] از ايشان روى برتافت و گفت: «اى قوم من، به راستى، من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما [خيرخواهان و نصيحتگران‌] را دوست نمى‌داريد.»

(7-80) - وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ

و لوط را [فرستاديم‌] هنگامى كه به قوم خود گفت: «آيا آن كار زشت‌[ى‌] را مرتكب مى‌شويد، كه هيچ كس از جهانيان در آن بر شما پيشى نگرفته است؟

(7-81) - إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ

شما از روى شهوت، به جاى زنان با مردان درمى‌آميزيد، آرى، شما گروهى تجاوزكاريد.»

(7-82) - وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ

ولى پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: «آنان را از شهرتان بيرون كنيد، زيرا آنان كسانى‌اند كه به پاكى تظاهر مى‌كنند.»

(7-83) - فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ

پس او و خانواده‌اش را -غير از زنش كه از زمره باقيماندگانِ [در خاكستر مواد گوگردى‌] بود- نجات داديم.

(7-84) - وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ

و بر سر آنان بارشى [از مواد گوگردى‌] بارانيديم. پس ببين فرجام گنهكاران چسان بود.

(7-85) - وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و به سوى [مردم‌] مدين، برادرشان شعيب را [فرستاديم‌]؛ گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد كه براى شما هيچ معبودى جز او نيست. در حقيقت، شما را از جانب پروردگارتان برهانى روشن آمده است. پس پيمانه و ترازو را تمام نهيد، و اموال مردم را كم مدهيد، و در زمين، پس از اصلاح آن فساد مكنيد. اين [رهنمودها] اگر مؤمنيد براى شما بهتر است.»

(7-86) - وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

و بر سر هر راهى منشينيد كه [مردم را] بترسانيد و كسى را كه ايمان به خدا آورده از راه خدا باز داريد و راه او را كج بخواهيد؛ و به ياد آوريد هنگامى را كه اندك بوديد، پس شما را بسيار گردانيد، و بنگريد كه فرجام فسادكاران چگونه بوده است.»

(7-87) - وَإِنْ كَانَ طَائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّىٰ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ

و اگر گروهى از شما به آنچه من بدان فرستاده شده‌ام ايمان آورده و گروه ديگر ايمان نياورده‌اند، صبر كنيد تا خدا ميان ما داورى كند [كه‌] او بهترين داوران است.»

(7-88) - قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ

سران قومش كه تكبر مى‌ورزيدند، گفتند: «اى شعيب، يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‌اند، از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد؛ يا به كيش ما برگرديد.» گفت: «آيا هر چند كراهت داشته باشيم؟»

(7-89) - قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ

اگر بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده [باز] به كيش شما برگرديم، در حقيقت به خدا دروغ بسته‌ايم؛ و ما را سزاوار نيست كه به آن بازگرديم، مگر آنكه خدا، پروردگار ما بخواهد. [كه‌] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چيزى احاطه دارد. بر خدا توكل كرده‌ايم. بار پروردگارا، ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى.»

(7-90) - وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ

و سران قومش كه كافر بودند گفتند: «اگر از شعيب پيروى كنيد، در اين صورت قطعاً زيانكاريد.»

(7-91) - فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ

پس زمين‌لرزه آنان را فرو گرفت، و در خانه‌هايشان از پا درآمدند.

(7-92) - الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِينَ

كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند، گويى خود در آن [ديار] سكونت نداشتند. كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند، خود، همان زيانكاران بودند.

(7-93) - فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَىٰ عَلَىٰ قَوْمٍ كَافِرِينَ

پس [شعيب‌] از ايشان روى برتافت و گفت: «اى قوم من، به راستى كه پيامهاى پروردگارم را به شما رسانيدم و پندتان دادم؛ ديگر چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ بخورم؟»

(7-94) - وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ

و در هيچ شهرى، پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به زارى درآيند.

(7-95) - ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

آنگاه به جاى بدى [بلا]، نيكى [نعمت‌] قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند: «پدران ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت‌] رنج و راحت مى‌رسيده است.» پس در حالى كه بى خبر بودند بناگاه [گريبان‌] آنان را گرفتيم.

(7-96) - وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى‌گشوديم، ولى تكذيب كردند؛ پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان‌] آنان را گرفتيم.

(7-97) - أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ

آيا ساكنان شهرها ايمن شده‌اند از اينكه عذاب ما شامگاهان -در حالى كه به خواب فرو رفته‌اند- به آنان برسد؟

(7-98) - أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ

و آيا ساكنان شهرها ايمن شده‌اند از اينكه عذاب ما نيمروز -در حالى كه به بازى سرگرمند- به ايشان دررسد؟

(7-99) - أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ

آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند؟ [با آنكه‌] جز مردم زيانكار [كسى‌] خود را از مكر خدا ايمن نمى‌داند.

(7-100) - أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ

مگر براى كسانى كه زمين را پس از ساكنان [پيشين‌] آن به ارث مى‌برند، باز ننموده است كه اگر مى‌خواستيم آنان را به [كيفر] گناهانشان مى‌رسانديم و بر دلهايشان مُهر مى‌نهاديم تا ديگر نشنوند.

(7-101) - تِلْكَ الْقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ

اين شهرهاست كه برخى از خبرهاى آن را بر تو حكايت مى‌كنيم. در حقيقت، پيامبرانشان دلايل روشن برايشان آوردند. اما آنان به آنچه قبلاً تكذيب كرده بودند [باز] ايمان نمى‌آوردند. اين گونه خدا بر دلهاى كافران مُهر مى‌نهد.

(7-102) - وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ

و در بيشتر آنان عهدى [استوار] نيافتيم و بيشترشان را جداً نافرمان يافتيم.

(7-103) - ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

آنگاه بعد از آنان، موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستاديم. ولى آن‌ها به آن [آيات‌] كفر ورزيدند. پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود.

(7-104) - وَقَالَ مُوسَىٰ يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و موسى گفت: «اى فرعون، بى‌ترديد، من پيامبرى از سوى پروردگار جهانيانم.»

(7-105) - حَقِيقٌ عَلَىٰ أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ

شايسته است كه بر خدا جز [سخن‌] حق نگويم. من در حقيقت دليلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده‌ام، پس فرزندان اسرائيل را همراه من بفرست.

(7-106) - قَالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

[فرعون‌] گفت: «اگر معجزه‌اى آورده‌اى، پس اگر راست مى‌گويى آن را ارائه بده.»

(7-107) - فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ

پس [موسى‌] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد.

(7-108) - وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ

و دست خود را [از گريبان‌] بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد [و درخشنده‌] بود.

(7-109) - قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَـٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ

سران قوم فرعون گفتند: «بى‌شك، اين [مرد] ساحرى داناست.»

(7-110) - يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ

مى‌خواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند. پس چه دستور مى‌دهيد؟

(7-111) - قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ

گفتند: «او و برادرش را بازداشت كن، و گردآورندگانى را به شهرها بفرست.

(7-112) - يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ

تا هر ساحر دانايى را نزد تو آرند.

(7-113) - وَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ

و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: «[آيا] اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود؟»

(7-114) - قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

گفت: «آرى، و مسلماً شما از مقربان [دربار من‌] خواهيد بود.»

(7-115) - قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ

گفتند: «اى موسى، آيا تو مى‌افكنى و يا اينكه ما مى‌افكنيم؟»

(7-116) - قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ

گفت: «شما بيفكنيد.» و چون افكندند، ديدگان مردم را افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در ميان آوردند.

(7-117) - وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ

و به موسى وحى كرديم كه: «عصايت را بينداز»؛ پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد.

(7-118) - فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مى‌كردند باطل شد.

(7-119) - فَغُلِبُوا هُنَالِكَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِينَ

و در آن‌جا مغلوب و خوار گرديدند.

(7-120) - وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ

و ساحران به سجده درافتادند.

(7-121) - قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ

[و] گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،

(7-122) - رَبِّ مُوسَىٰ وَهَارُونَ

پروردگار موسى و هارون.

(7-123) - قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَـٰذَا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

فرعون گفت: «آيا پيش از آنكه به شما رخصت دهم، به او ايمان آورديد؟ قطعاً اين نيرنگى است كه در شهر به راه انداخته‌ايد تا مردمش را از آن بيرون كنيد. پس به زودى خواهيد دانست.»

(7-124) - لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ

دستها و پاهايتان را يكى از چپ و يكى از راست خواهم بريد سپس همه شما را به دار خواهم آويخت.

(7-125) - قَالُوا إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ

گفتند: «ما به سوى پروردگارمان بازخواهيم گشت.

(7-126) - وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ

و تو جز براى اين ما را به كيفر نمى‌رسانى كه ما به معجزات پروردگارمان -وقتى براى ما آمد- ايمان آورديم. پروردگارا، بر ما شكيبايى فرو ريز و ما را مسلمان بميران.»

(7-127) - وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ

و سران قوم فرعون گفتند: «آيا موسى و قومش را رها مى‌كنى تا در اين سرزمين فساد كنند و [موسى‌] تو و خدايانت را رها كند؟» [فرعون‌] گفت: «بزودى پسرانشان را مى‌كُشيم و زنانشان را زنده نگاه مى‌داريم، و ما بر آنان مسلطيم.»

(7-128) - قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ

موسى به قوم خود گفت: «از خدا يارى جوييد و پايدارى ورزيد، كه زمين از آنِ خداست؛ آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‌دهد؛ و فرجام [نيك‌] براى پرهيزگاران است.»

(7-129) - قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ

[قوم موسى‌] گفتند: «پيش از آنكه تو نزد ما بيايى و [حتى‌] بعد از آنكه به سوى ما آمدى مورد آزار قرار گرفتيم.» گفت: «اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند و شما را روى زمين جانشين [آنان ]سازد؛ آنگاه بنگرد تا چگونه عمل مى‌كنيد.»

(7-130) - وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

و در حقيقت، ما فرعونيان را به خشكسالى و كمبود محصولات دچار كرديم باشد كه عبرت گيرند.

(7-131) - فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَـٰذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

پس هنگامى كه نيكى [و نعمت‌] به آنان روى مى‌آورد مى‌گفتند: «اين براى [شايستگى‌] خود ماست» و چون گزندى به آنان مى‌رسيد، به موسى و همراهانش شگون بد مى‌زدند. آگاه باشيد كه [سرچشمه ]بدشگونى آنان تنها نزد خداست [كه آنان را به بدى اعمالشان كيفر مى‌دهد]، ليكن بيشترشان نمى‌دانستند.

(7-132) - وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ

و گفتند: «هر گونه پديده شگرفى كه به وسيله آن ما را افسون كنى براى ما بياورى، ما به تو ايمان آورنده نيستيم.»

(7-133) - فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ

پس بر آنان طوفان و ملخ و كنه ريز و غوكها و خون را به صورت نشانه‌هايى آشكار فرستاديم و باز سركشى كردند و گروهى بدكار بودند.

(7-134) - وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَائِيلَ

و هنگامى كه عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: «اى موسى، پروردگارت را به عهدى كه نزد تو دارد براى ما بخوان، اگر اين عذاب را از ما برطرف كنى حتماً به تو ايمان خواهيم آورد و بنى‌اسرائيل را قطعاً با تو روانه خواهيم ساخت.»

(7-135) - فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَىٰ أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنْكُثُونَ

و چون عذاب را -تا سررسيدى كه آنان بدان رسيدند- از آن‌ها برداشتيم باز هم پيمان‌شكنى كردند.

(7-136) - فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ

سرانجام از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان ساختيم، چرا كه آيات ما را تكذيب كردند و از آن‌ها غافل بودند.

(7-137) - وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ

و به آن گروهى كه پيوسته تضعيف مى‌شدند، [بخشهاى‌] باختر و خاورى سرزمين [فلسطين‌] را -كه در آن بركت قرار داده بوديم- به ميراث عطا كرديم. و به پاس آنكه صبر كردند، وعده نيكوى پروردگارت به فرزندان اسرائيل تحقق يافت، و آنچه را كه فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ويران كرديم.

(7-138) - وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَـٰهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ

و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم. تا به قومى رسيدند كه بر [پرستش‌] بتهاى خويش همت مى‌گماشتند. گفتند: «اى موسى، همان گونه كه براى آنان خدايانى است، براى ما [نيز] خدايى قرار ده.» گفت: «راستى شما نادانى مى‌كنيد.»

(7-139) - إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

در حقيقت، آنچه ايشان در آنند نابود [و زايل‌] و آنچه انجام مى‌دادند باطل است.

(7-140) - قَالَ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَـٰهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ

گفت: «آيا غير از خدا معبودى براى شما بجويم، با اينكه او شما را بر جهانيان برترى داده است؟»

(7-141) - وَإِذْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه شما را از فرعونيان نجات داديم كه شما را سخت شكنجه مى‌كردند: پسرانتان را مى‌كشتند و زنانتان را زنده باقى مى‌گذاشتند و در اين، براى شما آزمايشِ بزرگى از جانب پروردگارتان بود.

(7-142) - وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ

و با موسى، سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم. تا آنكه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد. و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت: «در ميان قوم من جانشينم باش، و [كار آنان را] اصلاح كن، و راه فسادگران را پيروى مكن.»

(7-143) - وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَـٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ

و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر؛ پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد. « پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد، و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.»

(7-144) - قَالَ يَا مُوسَىٰ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ

فرمود: «اى موسى، تو را با رسالتها و با سخن گفتنم [با تو]، بر مردم [روزگار] برگزيدم؛ پس آنچه را به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش.»

(7-145) - وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ

و در الواح [تورات‌] براى او در هر موردى پندى، و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم، پس [فرموديم:] «آن را به جدّ و جهد بگير و قوم خود را وادار كن كه بهترين آن را فرا گيرند، به زودى سراى نافرمانان را به شما مى‌نمايانم.»

(7-146) - سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ

به زودى كسانى را كه در زمين، بناحق تكبّر مى‌ورزند، از آياتم رويگردان سازم [به طورى كه‌] اگر هر نشانه‌اى را [از قدرت من‌] بنگرند، بدان ايمان نياورند، و اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند، و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند. اين بدان سبب است كه آنان آيات ما را دروغ انگاشته و غفلت ورزيدند.

(7-147) - وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و كسانى كه آيات ما و ديدار آخرت را دروغ پنداشتند، اعمالشان تباه شده است. آيا جز در برابر آنچه مى‌كردند كيفر مى‌بينند؟

(7-148) - وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَىٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ

و قوم موسى پس از [عزيمت‌] او، از زيورهاى خود مجسمه گوساله‌اى براى خود ساختند كه صداى گاو داشت. آيا نديدند كه آن [گوساله‌] با ايشان سخن نمى‌گويد و راهى بدانها نمى‌نمايد؟ آن را [به پرستش ]گرفتند و ستمكار بودند.

(7-149) - وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

و چون انگشت ندامت گِزيدند و دانستند كه واقعاً گمراه شده‌اند گفتند: «اگر پروردگار ما به ما رحم نكند و ما را نبخشايد قطعاً از زيانكاران خواهيم بود.»

(7-150) - وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

و چون موسى، خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من چه بد جانشينى براى من بوديد! آيا بر فرمان پروردگارتان پيشى گرفتيد؟ و الواح را افكند و [موى‌] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد. [هارون ] گفت: « اى فرزند مادرم، اين قوم، مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند؛ پس مرا دشمن‌شاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.

(7-151) - قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

[موسى‌] گفت: «پروردگارا، من و برادرم را بيامرز و ما را در [پناه‌] رحمت خود درآور، و تو مهربانترين مهربانانى.»

(7-152) - إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ

آرى، كسانى كه گوساله را [به پرستش‌] گرفتند، به زودى خشمى از پروردگارشان و ذلّتى در زندگى دنيا به ايشان خواهد رسيد؛ و ما اين گونه، دروغ‌پردازان را كيفر مى‌دهيم.

(7-153) - وَالَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

و[لى‌] كسانى كه مرتكب گناهان شدند، آنگاه توبه كردند و ايمان آوردند، قطعاً پروردگار تو پس از آن آمرزنده مهربان خواهد بود.

(7-154) - وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ

و چون خشم موسى فرو نشست، الواح را برگرفت، و در رونويس آن، براى كسانى كه از پروردگارشان بيمناك بودند، هدايت و رحمتى بود.

(7-155) - وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ

و موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد براى ميعاد ما برگزيد، و چون زلزله، آنان را فرو گرفت، گفت: «پروردگارا، اگر مى‌خواستى، آنان را و مرا پيش از اين هلاك مى‌ساختى. آيا ما را به [سزاى‌] آنچه كم‌خردان ما كرده‌اند هلاك مى‌كنى؟ اين جز آزمايش تو نيست؛ هر كه را بخواهى به وسيله آن گمراه و هر كه را بخواهى هدايت مى‌كنى؛ تو سرور مايى؛ پس ما را بيامرز و به ما رحم كن، و تو بهترين آمرزندگانى.»

(7-156) - وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ

«و براى ما در اين دنيا نيكى مقرّر فرما و در آخرت [نيز]، زيرا كه ما به سوى تو بازگشته‌ايم.» فرمود: «عذاب خود را به هر كس بخواهم مى‌رسانم، و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است؛ و به زودى آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مى‌كنند و زكات مى‌دهند و آنان كه به آيات ما ايمان مى‌آورند، مقرّر مى‌دارم.»

(7-157) - الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام‌] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى‌يابند- پيروى مى‌كنند؛ [همان پيامبرى كه‌] آنان را به كار پسنديده فرمان مى‌دهد، و از كار ناپسند باز مى‌دارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى‌گرداند، و از [دوش‌] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‌دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.

(7-158) - قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

بگو: «اى مردم، من پيامبر خدا به سوى همه شما هستم، همان [خدايى‌] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست. هيچ معبودى جز او نيست؛ كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند. پس به خدا و فرستاده او -كه پيامبر درس‌نخوانده‌اى است كه به خدا و كلمات او ايمان دارد- بگرويد و او را پيروى كنيد، اميد كه هدايت شويد.»

(7-159) - وَمِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ

و از ميان قوم موسى جماعتى هستند كه به حق راهنمايى مى‌كنند و به حق داورى مى‌نمايند.

(7-160) - وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَـٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند تقسيم كرديم، و به موسى -وقتى قومش از او آب خواستند- وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن، دوازده چشمه جوشيد. هر گروهى آبشخور خود را بشناخت؛ و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم، و گزانگبين و بلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم. از چيزهاى پاكيزه‌اى كه روزيتان كرده‌ايم بخوريد. و بر ما ستم نكردند، ليكن بر خودشان ستم مى‌كردند.

(7-161) - وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هَـٰذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه بديشان گفته شد: «در اين شهر سكونت گزينيد، و از آن -هر جا كه خواستيد- بخوريد، و بگوييد: [خداوندا،] گناهان ما را فرو ريز. و سجده‌كنان از دروازه [شهر] درآييد، تا گناهان شما را بر شما ببخشاييم [و] به زودى بر [اجر] نيكوكاران بيفزاييم.»

(7-162) - فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَظْلِمُونَ

پس، كسانى از آنان كه ستم كردند، سخنى را كه به ايشان گفته شده بود به سخن ديگرى تبديل كردند. پس به سزاى آنكه ستم مى‌ورزيدند، عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستاديم.

(7-163) - وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَٰلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ

و از اهالى آن شهرى كه كنار دريا بود، از ايشان جويا شو: آنگاه كه به [حكم‌] روز شنبه تجاوز مى‌كردند؛ آنگاه كه روز شنبه آنان، ماهيهايشان روى آب مى‌آمدند، و روزهاى غير شنبه به سوى آنان نمى‌آمدند. اين گونه ما آنان را به سبب آنكه نافرمانى مى‌كردند، مى‌آزموديم.

(7-164) - وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

و آنگاه كه گروهى از ايشان گفتند: «براى چه قومى را كه خدا هلاك‌كننده ايشان است، يا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد كرد، پند مى‌دهيد؟» گفتند: «تا معذرتى پيش پروردگارتان باشد، و شايد كه آنان پرهيزگارى كنند.»

(7-165) - فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ

پس هنگامى كه آنچه را بدان تذكر داده شده بودند، از ياد بردند، كسانى را كه از [كارِ] بد باز مى‌داشتند نجات داديم؛ و كسانى را كه ستم كردند، به سزاى آنكه نافرمانى مى‌كردند، به عذابى شديد گرفتار كرديم.

(7-166) - فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ

و چون از آنچه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند، به آنان گفتيم: «بوزينگانى رانده‌شده باشيد.»

(7-167) - وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه پروردگارت اعلام داشت كه تا روز قيامت بر آنان [يهوديان‌] كسانى را خواهد گماشت كه بديشان عذاب سخت بچشانند. آرى، پروردگار تو زودكيفر است و همو آمرزنده بسيار مهربان است.

(7-168) - وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَٰلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و آنان را در زمين به صورت گروه‌هايى پراكنده ساختيم: برخى از آنان درستكارند و برخى از آنان جز اينند. و آن‌ها را به خوشيها و ناخوشيها آزموديم، باشد كه ايشان بازگردند.

(7-169) - فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـٰذَا الْأَدْنَىٰ وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

آنگاه بعد از آنان، جانشينانى وارث كتاب [آسمانى‌] شدند كه متاع اين دنياى پست را مى‌گيرند و مى‌گويند: «بخشيده خواهيم شد.» و اگر متاعى مانند آن به ايشان برسد [باز] آن را مى‌ستانند. آيا از آنان پيمان كتاب [آسمانى‌] گرفته نشده كه جز به حق نسبت به خدا سخن نگويند، با اينكه آنچه را كه در آن [كتاب‌] است آموخته‌اند؟ و سراى آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مى‌كنند بهتر است. آيا باز تعقّل نمى‌كنيد؟

(7-170) - وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ

و كسانى كه به كتاب [آسمانى‌] چنگ درمى‌زنند و نماز برپا داشته‌اند [بدانند كه‌] ما اجر درستكاران را تباه نخواهيم كرد.

(7-171) - وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه كوه [طور] را بر فرازشان سايبان‌آسا، برافراشتيم، و چنان پنداشتند كه [كوه‌] بر سرشان فرو خواهد افتاد. [و گفتيم:] آنچه را كه به شما داده‌ايم به جدّ و جهد بگيريد، و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد. شايد كه پرهيزگار شويد.

(7-172) - وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَـٰذَا غَافِلِينَ

و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: «چرا، گواهى داديم» تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم.

(7-173) - أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ

يا بگوييد پدران ما پيش از اين مشرك بوده‌اند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم. آيا ما را به خاطر آنچه باطل‌انديشان انجام داده‌اند هلاك مى‌كنى؟

(7-174) - وَكَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ وَلَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و اينگونه آيات [خود] را به تفصيل بيان مى‌كنيم، و باشد كه آنان [به سوى حق‌] بازگردند.

(7-175) - وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ

و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت؛ آنگاه شيطان، او را دنبال كرد و از گمراهان شد.

(7-176) - وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

و اگر مى‌خواستيم، قدر او را به وسيله آن [آيات‌] بالا مى‌برديم؛ اما او به زمين [دنيا] گراييد و از هواى نَفْس خود پيروى كرد. از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه‌] اگر بر آن حمله‌ور شوى زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنى [باز هم‌] زبان از كام برآورد. اين، مَثَل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند. پس اين داستان را [براى آنان‌] حكايت كن، شايد كه آنان بينديشند.

(7-177) - سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَأَنْفُسَهُمْ كَانُوا يَظْلِمُونَ

چه زشت است داستان گروهى كه آيات ما را تكذيب و به خود ستم مى‌نمودند.

(7-178) - مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَمَنْ يُضْلِلْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

هر كه را خدا هدايت كند، او راه‌يافته است؛ و كسانى را كه گمراه نمايد، آنان خود زيانكارانند.

(7-179) - وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَـٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ

و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‌ايم. [چرا كه‌] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‌كنند، و چشمانى دارند كه با آن‌ها نمى‌بينند، و گوشهايى دارند كه با آن‌ها نمى‌شنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‌ترند. [آرى،] آن‌ها همان غافل‌ماندگانند.

(7-180) - وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آن‌ها بخوانيد، و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مى‌گرايند رها كنيد. زودا كه به [سزاى‌] آنچه انجام مى‌دادند كيفر خواهند يافت.

(7-181) - وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ

و از ميان كسانى كه آفريده‌ايم، گروهى هستند كه به حق هدايت مى‌كنند و به حق داورى مى‌نمايند.

(7-182) - وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ

و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج، از جايى كه نمى‌دانند گريبانشان را خواهيم گرفت.

(7-183) - وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ

و به آنان مهلت مى‌دهم، كه تدبير من استوار است.

(7-184) - أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ

آيا نينديشيده‌اند كه همنشين آنان هيچ جنونى ندارد؟ او جز هشداردهنده‌اى آشكار نيست.

(7-185) - أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَىٰ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ

آيا در ملكوت آسمانها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده است ننگريسته‌اند؛ و اينكه شايد هنگام مرگشان نزديك شده باشد؟ پس به كدام سخن، بعد از قرآن ايمان مى‌آورند؟

(7-186) - مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَيَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ

هر كه را خداوند گمراه كند، براى او هيچ رهبرى نيست، و آنان را در طغيانشان سرگردان وا مى‌گذارد.

(7-187) - يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

از تو در باره قيامت مى‌پرسند [كه‌] وقوع آن چه وقت است؟ بگو: «علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [هيچ كس‌] آن را به موقع خود آشكار نمى‌گرداند. [اين حادثه‌] بر آسمانها و زمين گران است، جز ناگهان به شما نمى‌رسد.» [باز] از تو مى‌پرسند گويا تو از [زمان وقوع‌] آن آگاهى. بگو: «علم آن، تنها نزد خداست، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.»

(7-188) - قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب مى‌دانستم قطعاً خير بيشترى مى‌اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى‌رسيد. من جز بيم‌دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‌آورند، نيستم.»

(7-189) - هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ

اوست آن كس كه شما را از نَفْس واحدى آفريد، و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد. پس چون [آدم‌] با او [حوّا] درآميخت باردار شد، بارى سبك. و [چندى‌] با آن [بار سبك‌] گذرانيد، و چون سنگين‌بار شد، خدا، پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندى‌] شايسته عطا كنى قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود.

(7-190) - فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَكَاءَ فِيمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ

و چون به آن دو، [فرزندى‌] شايسته داد، در آنچه [خدا] به ايشان داده بود، براى او شريكانى قرار دادند، و خدا از آنچه [با او] شريك مى‌گردانند برتر است.

(7-191) - أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ

آيا موجوداتى را [با او] شريك مى‌گردانند كه چيزى را نمى‌آفرينند و خودشان مخلوقند؟

(7-192) - وَلَا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ

و نمى‌توانند آنان را يارى كنند و نه خويشتن را يارى دهند.

(7-193) - وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ لَا يَتَّبِعُوكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صَامِتُونَ

و اگر آن‌ها را به [راه‌] هدايت فراخوانيد، از شما پيروى نمى‌كنند. چه آن‌ها را بخوانيد يا خاموش بمانيد، براى شما يكسان است.

(7-194) - إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

در حقيقت، كسانى را كه به جاى خدا مى‌خوانيد، بندگانى امثال شما هستند. پس آن‌ها را [در گرفتاريها] بخوانيد، اگر راست مى‌گوييد بايد شما را اجابت كنند.

(7-195) - أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ

آيا آن‌ها پاهايى دارند كه با آن راه بروند، يا دستهايى دارند كه با آن كارى انجام دهند، يا چشمهايى دارند كه با آن بنگرند، يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟ بگو: «شريكان خود را بخوانيد؛ سپس در باره من حيله به كار بريد و مرا مهلت مدهيد.»

(7-196) - إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ

بى‌ترديد، سرور من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شايستگان است.

(7-197) - وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ

و كسانى را كه به جاى او مى‌خوانيد، نمى‌توانند شما را يارى كنند و نه خويشتن را يارى دهند.

(7-198) - وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ لَا يَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ

و اگر آن‌ها را به [راه‌] هدايت فرا خوانيد، نمى‌شنوند، و آن‌ها را مى‌بينى كه به سوى تو مى‌نگرند در حالى كه نمى‌بينند.

(7-199) - خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ

گذشت پيشه كن، و به [كار] پسنديده فرمان ده، و از نادانان رخ برتاب.

(7-200) - وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و اگر از شيطان وسوسه‌اى به تو رسد، به خدا پناه بَر، زيرا كه او شنواى داناست.

(7-201) - إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ

در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‌اى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند.

(7-202) - وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لَا يُقْصِرُونَ

و يارانشان آنان را به گمراهى مى‌كشانند و كوتاهى نمى‌كنند.

(7-203) - وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَـٰذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و هر گاه براى آنان آياتى نياورى، مى‌گويند: «چرا آن را خود برنگزيدى؟ « بگو: «من فقط آنچه را كه از پروردگارم به من وحى مى‌شود پيروى مى‌كنم. اين [قرآن‌] رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى كه ايمان مى‌آورند هدايت و رحمتى است.

(7-204) - وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

و چون قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا داريد و خاموش مانيد، اميد كه بر شما رحمت آيد.

(7-205) - وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ

و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بى‌صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش.

(7-206) - إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ

به يقين، كسانى كه نزد پروردگار تو هستند، از پرستش او تكبر نمى‌ورزند و او را به پاكى مى‌ستايند و براى او سجده مى‌كنند.

سورة الأنفال

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(8-1) - يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

[اى پيامبر،] از تو در باره غنايم جنگى مى‌پرسند. بگو: «غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد. پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد، و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.

(8-2) - إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

مؤمنان، همان كسانى‌اند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد، و بر پروردگار خود توكل مى‌كنند.

(8-3) - الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

همانان كه نماز را به پا مى‌دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‌ايم انفاق مى‌كنند.

(8-4) - أُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

آنان هستند كه حقاً مؤمنند، براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزىِ نيكو خواهد بود.

(8-5) - كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ

همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه‌ات به حق بيرون آورد و حال آنكه دسته‌اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند.

(8-6) - يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ

با تو در باره حق -بعد از آنكه روشن گرديد- مجادله مى‌كنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‌رانند و ايشان [بدان‌] مى‌نگرند.

(8-7) - وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ

و [به ياد آوريد] هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته [كاروان تجارتى قريش يا سپاه ابوسفيان‌] را به شما وعده داد كه از آنِ شما باشد، و شما دوست داشتيد كه دسته بى‌سلاح براى شما باشد، و[لى‌] خدا مى‌خواست حق [اسلام‌] را با كلمات خود ثابت، و كافران را ريشه‌كن كند.

(8-8) - لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ

تا حق را ثابت و باطل را نابود گرداند، هر چند بزهكاران خوش نداشته باشند.

(8-9) - إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ

[به ياد آوريد] زمانى را كه پروردگار خود را به فرياد مى‌طلبيديد، پس دعاى شما را اجابت كرد كه: «من شما را با هزار فرشته پياپى، يارى خواهم كرد.»

(8-10) - وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و اين [وعده‌] را خداوند جز نويدى [براى شما] قرار نداد، و تا آنكه دلهاى شما بدان اطمينان يابد؛ و پيروزى جز از نزد خدا نيست، كه خدا شكست ناپذير [و] حكيم است.

(8-11) - إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ

[به ياد آوريد] هنگامى را كه [خدا] خواب سبك آرامش‌بخشى كه از جانب او بود بر شما مسلط ساخت، و از آسمان بارانى بر شما فرو ريزانيد تا شما را با آن پاك گرداند، و وسوسه شيطان را از شما بزدايد و دلهايتان را محكم سازد و گامهايتان را بدان استوار دارد.

(8-12) - إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ

هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى‌كرد كه من با شما هستم، پس كسانى را كه ايمان آورده‌اند ثابت‌قدم بداريد. به زودى در دل كافران وحشت خواهم افكند. پس، فراز گردنها را بزنيد، و همه سرانگشتانشان را قلم كنيد.

(8-13) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِقِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

اين [كيفر] بدان سبب است كه آنان با خدا و پيامبر او به مخالفت برخاستند، و هر كس با خدا و پيامبر او به مخالفت برخيزد قطعاً خدا سخت‌كيفر است.

(8-14) - ذَٰلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ

اين [عذاب دنيا] را بچشيد، و [بدانيد كه‌] براى كافران عذاب آتش خواهد بود.

(8-15) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر گاه [در ميدان نبرد] به كافران برخورد كرديد كه [به سوى شما] روى مى‌آورند، به آنان پشت مكنيد.

(8-16) - وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و هر كه در آن هنگام به آنان پشت كند -مگر آنكه [هدفش‌] كناره‌گيرى براى نبردى [مجدد] يا پيوستن به جمعى [ديگر از همرزمانش‌] باشد- قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد، و جايگاهش دوزخ است، و چه بد سرانجامى است.

(8-17) - فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و شما آنان را نكشتيد، بلكه خدا آنان را كُشت. و چون [ريگ به سوى آنان‌] افكندى، تو نيفكندى، بلكه خدا افكند. [آرى، خدا چنين كرد تا كافران را مغلوب كند] و بدين وسيله مؤمنان را به آزمايشى نيكو، بيازمايد. قطعاً خدا شنواى داناست.

(8-18) - ذَٰلِكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ

[ماجرا] اين بود، و [بدانيد كه‌] خدا نيرنگ كافران را سست مى‌گرداند.

(8-19) - إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَلَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ

[اى مشركان‌] اگر شما پيروزى [حق‌] را مى‌طلبيد، اينك پيروزى به سراغ شما آمد [و اسلام پيروز شد]؛ و اگر [از دشمنى‌] بازايستيد، آن براى شما بهتر است؛ و اگر [به جنگ‌] برگرديد ما هم بر مى‌گرديم، و [بدانيد] كه گروه شما هر چند زياد باشد، هرگز از شما چيزى را دفع نتوانند كرد و خداست كه با مؤمنان است.

(8-20) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا و فرستاده او را فرمان بريد و از او روى برنتابيد در حالى كه [سخنان او را] مى‌شنويد.

(8-21) - وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ

و مانند كسانى مباشيد كه گفتند: «شنيديم» در حالى كه نمى‌شنيدند.

(8-22) - إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ

قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانى‌اند كه نمى‌انديشند.

(8-23) - وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ

و اگر خدا در آنان خيرى مى‌يافت قطعاً شنوايشان مى‌ساخت، و اگر آنان را شنوا مى‌كرد، حتماً باز به حال اعراض، روى برمى‌تافتند.

(8-24) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‌بخشد، آنان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‌گردد، و هم در نزد او محشور خواهيد شد.

(8-25) - وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

و از فتنه‌اى كه تنها به ستمكاران شما نمى‌رسد بترسيد و بدانيد كه خدا سخت‌كيفر است.

(8-26) - وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و به ياد آوريد هنگامى را كه شما در زمين، گروهى اندك و مستضعف بوديد. مى ترسيديد مردم شما را بربايند، پس [خدا] به شما پناه داد و شما را به يارى خود نيرومند گردانيد و از چيزهاى پاك به شما روزى داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.

(8-27) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد و [نيز] در امانتهاى خود خيانت نورزيد و خود مى‌دانيد [كه نبايد خيانت كرد].

(8-28) - وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ

و بدانيد كه اموال و فرزندان شما [وسيله‌] آزمايش [شما] هستند، و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.

(8-29) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر از خدا پروا داريد، براى شما [نيروى‌] تشخيص [حق از باطل‌] قرار مى‌دهد؛ و گناهانتان را از شما مى‌زدايد؛ و شما را مى‌آمرزد؛ و خدا داراى بخشش بزرگ است.

(8-30) - وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مى‌كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه‌] اخراج كنند، و نيرنگ مى‌زدند، و خدا تدبير مى‌كرد، و خدا بهترين تدبيركنندگان است.

(8-31) - وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَـٰذَا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

و چون آيات ما بر آنان خوانده شود، مى‌گويند: «به خوبى شنيديم، اگر مى‌خواستيم، قطعاً ما نيز همانند اين را مى‌گفتيم، اين جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.»

(8-32) - وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَـٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه گفتند: «خدايا، اگر اين [كتاب‌] همان حق از جانب توست، پس بر ما از آسمان سنگهايى بباران يا عذابى دردناك بر سر ما بياور.»

(8-33) - وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ

و[لى‌] تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند، و تا آنان طلب آمرزش مى‌كنند، خدا عذاب‌كننده ايشان نخواهد بود.

(8-34) - وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

چرا خدا [در آخرت‌] عذابشان نكند، با اينكه آنان [مردم را] از [زيارت‌] مسجدالحرام باز مى‌دارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند. چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند، ولى بيشترشان نمى‌دانند.

(8-35) - وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

و نمازشان در خانه [خدا] جز سوت كشيدن و كف زدن نبود. پس به سزاى آنكه كفر مى‌ورزيديد، اين عذاب را بچشيد!

(8-36) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ

بى‌گمان، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال خود را خرج مى‌كنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند. پس به زودى [همه‌] آن را خرج مى‌كنند، و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت؛ سپس مغلوب مى‌شوند. و كسانى كه كفر ورزيدند، به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد.

(8-37) - لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىٰ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

تا خدا، ناپاك را از پاك جدا كند، و ناپاكها را روى يكديگر نهد و همه را متراكم كند؛ آنگاه در جهنم قرار دهد. اينان همان زيانكارانند.

(8-38) - قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ

به كسانى كه كفر ورزيده‌اند، بگو: «اگر بازايستند، آنچه گذشته است برايشان آمرزيده مى‌شود؛ و اگر بازگردند، به يقين، سنت [خدا در مورد] پيشينيان گذشت.»

(8-39) - وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و با آنان بجنگيد تا فتنه‌اى بر جاى نماند و دين يكسره از آنِ خدا گردد. پس اگر [از كفر] بازايستند قطعاً خدا به آنچه انجام مى‌دهند بيناست.

(8-40) - وَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ

و اگر روى برتافتند، پس بدانيد كه خدا سرور شماست. چه نيكو سرور و چه نيكو ياورى است.

(8-41) - وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد، يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و براى خويشاوندان [او] و يتيمان و بينوايان و در راه‌ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى [حق از باطل ]-روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند- نازل كرديم، ايمان آورده‌ايد. و خدا بر هر چيزى تواناست.

(8-42) - إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَـٰكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ

آنگاه كه شما بر دامنه نزديكتر [كوه‌] بوديد و آنان در دامنه دورتر [كوه ]، و سواران [دشمن‌] پايين‌تر از شما [موضع گرفته‌] بودند، و اگر با يكديگر وعده گذارده بوديد، قطعاً در وعده‌گاه خود اختلاف مى‌كرديد، ولى [چنين شد] تا خداوند كارى را كه انجام‌شدنى بود به انجام رساند [و] تا كسى كه [بايد] هلاك شود، با دليلى روشن هلاك گردد، و كسى كه [بايد] زنده شود، با دليلى واضح زنده بماند، و خداست كه در حقيقت شنواى داناست.

(8-43) - إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

[اى پيامبر، ياد كن‌] آنگاه را كه خداوند آنان [سپاه دشمن‌] را در خوابت به تو اندك نشان داد؛ و اگر ايشان را به تو بسيار نشان مى‌داد قطعاً سست مى‌شديد و حتماً در كار [جهاد] منازعه مى‌كرديد، ولى خدا شما را به سلامت داشت، چرا كه او به راز دلها داناست.

(8-44) - وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

و آنگاه كه چون با هم برخورد كرديد، آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد و شما را [نيز] در ديدگان آنان كم نمودار ساخت تا خداوند كارى را كه انجام‌شدنى بود تحقق بخشد، و كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود.

(8-45) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون با گروهى برخورد مى‌كنيد پايدارى ورزيد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

(8-46) - وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ

و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و مهابت شما از بين برود، و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است.

(8-47) - وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بَطَرًا وَرِئَاءَ النَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَاللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ

و مانند كسانى مباشيد كه از خانه‌هايشان با حالت سرمستى و به صرف نمايش به مردم خارج شدند و [مردم را] از راه خدا باز مى‌داشتند، و خدا به آنچه مى‌كنند احاطه دارد.

(8-48) - وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه شيطان اعمال آنان را برايشان بياراست و گفت: «امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نخواهد شد، و من پناه شما هستم.» پس هنگامى كه دو گروه، يكديگر را ديدند [شيطان‌] به عقب برگشت و گفت: «من از شما بيزارم، من چيزى را مى‌بينم كه شما نمى‌بينيد، من از خدا بيمناكم.» و خدا سخت‌كيفر است.

(8-49) - إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَـٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

آنگاه كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى بود مى‌گفتند: «اينان [مؤمنان‌] را دينشان فريفته است.» و هر كس بر خدا توكل كند [بداند كه‌] در حقيقت خدا شكست‌ناپذير حكيم است.

(8-50) - وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ

و اگر ببينى آنگاه كه فرشتگان جان كافران را مى‌ستانند، بر چهره و پشت آنان مى‌زنند و [گويند:] عذاب سوزان را بچشيد.

(8-51) - ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

اين [كيفر] دستاوردهاى پيشين شماست، و [گر نه‌] خدا بر بندگان [خود] ستمكار نيست.

(8-52) - كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ

[رفتارشان‌] مانند رفتار خاندان فرعون و كسانى است كه پيش از آنان بودند: به آيات خدا كفر ورزيدند؛ پس خدا به [سزاى‌] گناهانشان گرفتارشان كرد. آرى، خدا نيرومند سخت‌كيفر است.

(8-53) - ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى‌دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند، و خدا شنواى داناست.

(8-54) - كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَكُلٌّ كَانُوا ظَالِمِينَ

[رفتارى‌] چون رفتار فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند، كه آيات پروردگارشان را تكذيب كردند؛ پس ما آنان را به [سزاى‌] گناهانشان هلاك، و فرعونيان را غرق كرديم و همه آنان ستمكار بودند.

(8-55) - إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

بى‌ترديد، بدترين جنبندگان پيش خدا كسانى‌اند كه كفر ورزيدند و ايمان نمى‌آورند.

(8-56) - الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ

همانان كه از ايشان پيمان گرفتى ولى هر بار پيمان خود را مى‌شكنند و [از خدا] پروا نمى‌دارند.

(8-57) - فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

پس اگر در جنگ بر آنان دست يافتى با [عقوبت‌] آنان، كسانى را كه در پى ايشانند تارومار كن، باشد كه عبرت گيرند.

(8-58) - وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ

و اگر از گروهى بيم خيانت دارى [پيمانشان را] به سويشان بينداز [تا طرفين‌] به طور يكسان [بدانند كه پيمان گسسته است‌]، زيرا خدا خائنان را دوست نمى‌دارد.

(8-59) - وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَا يُعْجِزُونَ

و زنهار كسانى كه كافر شده‌اند گمان نكنند كه پيشى جسته‌اند، زيرا آنان نمى‌توانند [ما را] درمانده كنند.

(8-60) - وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ

و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد، تا با اين [تداركات‌]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان‌] ديگرى را جز ايشان -كه شما نمى‌شناسيدشان و خدا آنان را مى‌شناسد- بترسانيد. و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى‌شود و بر شما ستم نخواهد رفت.

(8-61) - وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و اگر به صلح گراييدند، تو [نيز] بدان گراى و بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست.

(8-62) - وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ

و اگر بخواهند تو را بفريبند، [يارى‌] خدا براى تو بس است. همو بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند گردانيد.

(8-63) - وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و ميان دلهايشان اُلفت انداخت، كه اگر آنچه در روى زمين است همه را خرج مى‌كردى نمى‌توانستى ميان دلهايشان اُلفت برقرار كنى، ولى خدا بود كه ميان آنان اُلفت انداخت، چرا كه او تواناى حكيم است.

(8-64) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

اى پيامبر، خدا و كسانى از مؤمنان كه پيرو تواند تو را بس است.

(8-65) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ

اى پيامبر، مؤمنان را به جهاد برانگيز. اگر از [ميان‌] شما بيست تن، شكيبا باشند بر دويست تن چيره مى‌شوند، و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مى‌گردند، چرا كه آنان قومى‌اند كه نمى‌فهمند.

(8-66) - الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ

اكنون خدا بر شما تخفيف داده و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست. پس اگر از [ميان‌] شما يكصد تن شكيبا باشند بر دويست تن پيروز گردند، و اگر از شما هزار تن باشند، به توفيق الهى بر دو هزار تن غلبه كنند، و خدا با شكيبايان است.

(8-67) - مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

هيچ پيامبرى را سزاوار نيست كه [براى اخذ سربها از دشمنان‌] اسيرانى بگيرد، تا در زمين به طور كامل از آنان كشتار كند. شما متاع دنيا را مى‌خواهيد و خدا آخرت را مى‌خواهد، و خدا شكست‌ناپذير حكيم است.

(8-68) - لَوْلَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

اگر در آنچه گرفته‌ايد، از جانب خدا نوشته‌اى نبود، قطعاً به شما عذابى بزرگ مى‌رسيد.

(8-69) - فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

پس، از آنچه به غنيمت برده‌ايد، حلال و پاكيزه بخوريد و از خدا پروا داريد كه خدا آمرزنده مهربان است.

(8-70) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اى پيامبر، به كسانى كه در دست شما اسيرند بگو: «اگر خدا در دلهاى شما خيرى سراغ داشته باشد، بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما عطا مى‌كند و بر شما مى‌بخشايد و خدا آمرزنده مهربان است.»

(8-71) - وَإِنْ يُرِيدُوا خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و اگر بخواهند به تو خيانت كنند، پيش از اين [نيز] به خدا خيانت كردند؛ [و خدا تو را] بر آنان مسلّط ساخت، و خدا داناى حكيم است.

(8-72) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَـٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده‌اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده‌اند و كسانى كه [مهاجران را] پناه داده‌اند و يارى كرده‌اند، آنان ياران يكديگرند؛ و كسانى كه ايمان آورده‌اند ولى مهاجرت نكرده‌اند هيچ گونه خويشاوندى [دينى‌] با شما ندارند مگر آنكه [در راه خدا] هجرت كنند؛ و اگر در [كار] دين از شما يارى جويند، يارى آنان بر شما [واجب‌] است، مگر بر عليه گروهى باشد كه ميان شما و ميان آنان پيمانى [منعقد شده‌] است، و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

(8-73) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ

و كسانى كه كفر ورزيدند ياران يكديگرند. اگر اين [دستور] را به كار نبنديد، در زمين فتنه و فسادى بزرگ پديد خواهد آمد.

(8-74) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

و كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا به جهاد پرداخته، و كسانى كه [مهاجران را] پناه داده و يارى كرده‌اند، آنان همان مؤمنان واقعى‌اند، براى آنان بخشايش و روزىِ شايسته‌اى خواهد بود.

(8-75) - وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَـٰئِكَ مِنْكُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

و كسانى كه بعداً ايمان آورده و هجرت نموده و همراه شما جهاد كرده‌اند، اينان از زمره شمايند، و خويشاوندان نسبت به يكديگر [از ديگران‌] در كتاب خدا سزاوارترند. آرى، خدا به هر چيزى داناست.

سورة التوبة

(9-1) - بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

[اين آيات‌] اعلام بيزارى [و عدم تعهّد] است از طرف خدا و پيامبرش نسبت به آن مشركانى كه با ايشان پيمان بسته‌ايد.

(9-2) - فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ

پس [اى مشركان،] چهار ماه [ديگر با امنيّت كامل‌] در زمين بگرديد و بدانيد كه شما نمى‌توانيد خدا را به ستوه آوريد، و اين خداست كه رسواكننده كافران است.

(9-3) - وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

و [اين آيات‌] اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حجّ اكبر كه خدا و پيامبرش در برابر مشركان تعهّدى ندارند [با اين حال‌] اگر [از كفر] توبه كنيد آن براى شما بهتر است، و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما خدا را درمانده نخواهيد كرد؛ و كسانى را كه كفر ورزيدند از عذابى دردناك خبر ده.

(9-4) - إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ

مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بسته‌ايد، و چيزى از [تعهّدات خود نسبت به‌] شما فروگذار نكرده، و كسى را بر ضدّ شما پشتيبانى ننموده‌اند. پس پيمان اينان را تا [پايان‌] مدّتشان تمام كنيد، چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد.

(9-5) - فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

پس چون ماه‌هاى حرام سپرى شد، مشركان را هر كجا يافتيد بكُشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد؛ پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راه برايشان گشاده گردانيد، زيرا خدا آمرزنده مهربان است.

(9-6) - وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ

و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مكان امنش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند.

(9-7) - كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ

چگونه مشركان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدى تواند بود؟ مگر با كسانى كه كنار مسجد الحرام پيمان بسته‌ايد. پس تا با شما [بر سر عهد] پايدارند، با آنان پايدار باشيد، زيرا خدا پرهيزگاران را دوست مى‌دارد.

(9-8) - كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَىٰ قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ

چگونه [براى آنان عهدى است‌] با اينكه اگر بر شما دست يابند، در باره شما نه خويشاوندى را مراعات مى‌كنند و نه تعهّدى را، شما را با زبانشان راضى مى‌كنند و حال آنكه دلهايشان امتناع مى‌ورزد و بيشترشان منحرفند.

(9-9) - اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

آيات خدا را به بهاى ناچيزى فروختند و [مردم را] از راه او باز داشتند، به راستى آنان چه بد اعمالى انجام مى‌دادند.

(9-10) - لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ

در باره هيچ مؤمنى مراعات خويشاوندى و پيمانى را نمى‌كنند، و ايشان همان تجاوزكارانند.

(9-11) - فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

پس اگر توبه كنند و نماز برپا دارند و زكات دهند، در اين صورت برادران دينى شما مى‌باشند، و ما آيات [خود] را براى گروهى كه مى‌دانند به تفصيل بيان مى‌كنيم.

(9-12) - وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ

و اگر سوگندهاى خود را پس از پيمان خويش شكستند و شما را در دينتان طعن زدند، پس با پيشوايانِ كفر بجنگيد، چرا كه آنان را هيچ پيمانى نيست، باشد كه [از پيمان‌شكنى‌] باز ايستند.

(9-13) - أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

چرا با گروهى كه سوگندهاى خود را شكستند و بر آن شدند كه فرستاده [خدا] را بيرون كنند، و آنان بودند كه نخستين‌بار [جنگ را] با شما آغاز كردند، نمى‌جنگيد؟ آيا از آنان مى‌ترسيد؟ با اينكه اگر مؤمنيد خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد.

(9-14) - قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ

با آنان بجنگيد؛ خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوايشان مى‌كند و شما را بر ايشان پيروزى مى‌بخشد و دلهاى گروه مؤمنان را خنك مى‌گرداند.

(9-15) - وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و خشمِ دلهايشان را بِبَرد، و خدا توبه هر كه را بخواهد مى‌پذيرد، و خدا داناى حكيم است.

(9-16) - أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

آيا پنداشته‌ايد كه به خود واگذار مى‌شويد، و خداوند كسانى را كه از ميان شما جهاد كرده و غير از خدا و فرستاده او و مؤمنان، محرم اسرارى نگرفته‌اند، معلوم نمى‌دارد؟ و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(9-17) - مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِينَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولَـٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ

مشركان را نرسد كه مساجد خدا را آباد كنند، در حالى كه به كفر خويش شهادت مى‌دهند. آنانند كه اعمالشان به هدر رفته و خود در آتش جاودانند.

(9-18) - إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَىٰ أُولَـٰئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ

مساجد خدا را تنها كسانى آباد مى‌كنند كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و نماز برپا داشته و زكات داده و جز از خدا نترسيده‌اند، پس اميد است كه اينان از راه‌يافتگان باشند.

(9-19) - أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند [كار] كسى پنداشته‌ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مى‌كند؟ [نه، اين دو] نزد خدا يكسان نيستند، و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد.

(9-20) - الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ

كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‌اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند.

(9-21) - يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ

پروردگارشان آنان را از جانب خود، به رحمت و خشنودى و باغهايى [در بهشت‌] كه در آن‌ها نعمتهايى پايدار دارند، مژده مى‌دهد.

(9-22) - خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ

جاودانه در آن‌ها خواهند بود، در حقيقت، خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.

(9-23) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند [آنان را] به دوستى مگيريد، و هر كس از ميان شما آنان را به دوستى گيرد، آنان همان ستمكارانند.

(9-24) - قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

بگو: «اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده‌ايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى‌داريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست‌داشتنى‌تر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد.» و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى‌كند.

(9-25) - لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ

قطعاً خداوند شما را در مواضع بسيارى يارى كرده است، و [نيز] در روز «حنين»؛ آن هنگام كه شمار زيادتان شما را به شگفت آورده بود، ولى به هيچ وجه از شما دفع [خطر] نكرد، و زمين با همه فراخى بر شما تنگ گرديد، سپس در حالى كه پشت [به دشمن‌] كرده بوديد برگشتيد.

(9-26) - ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ

آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد، و سپاهيانى فرو فرستاد كه آن‌ها را نمى‌ديديد، و كسانى را كه كفر ورزيدند عذاب كرد، و سزاى كافران همين بود.

(9-27) - ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

سپس خدا بعد از اين [واقعه‌] توبه هر كس را بخواهد مى‌پذيرد، و خدا آمرزنده مهربان است.

(9-28) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـٰذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، حقيقت اين است كه مشركان ناپاكند، پس نبايد از سال آينده به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر [در اين قطع رابطه‌] از فقر بيمناكيد، پس به زودى خدا -اگر بخواهد- شما را به فضل خويش بى‌نياز مى‌گرداند، كه خدا داناى حكيم است.

(9-29) - قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ

با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى‌آورند، و آنچه را خدا و فرستاده‌اش حرام گردانيده‌اند حرام نمى‌دارند و متدين به دين حق نمى‌گردند، كارزار كنيد، تا با [كمال‌] خوارى به دست خود جزيه دهند.

(9-30) - وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَٰلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ

و يهود گفتند: «عُزَير، پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسيح، پسر خداست.» اين سخنى است [باطل‌] كه به زبان مى‌آورند، و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شده‌اند شباهت دارد. خدا آنان را بكشد؛ چگونه [از حق‌] بازگردانده مى‌شوند؟

(9-31) - اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَـٰهًا وَاحِدًا لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ

اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند، با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست. منزه است او از آنچه [با وى‌] شريك مى‌گردانند.

(9-32) - يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

مى‌خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند، ولى خداوند نمى‌گذارد، تا نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد.

(9-33) - هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.

(9-34) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، بسيارى از دانشمندان يهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا مى‌خورند، و [آنان را] از راه خدا باز مى‌دارند، و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‌كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى‌كنند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده.

(9-35) - يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ

روزى كه آن [گنجينه‌]ها را در آتش دوزخ بگدازند، و پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آن‌ها داغ كنند [و گويند:] «اين است آنچه براى خود اندوختيد، پس [كيفر] آنچه را مى‌اندوختيد بچشيد.»

(9-36) - إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

در حقيقت، شماره ماه‌ها نزد خدا، از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده، در كتاب [علم‌] خدا، دوازده ماه است؛ از اين [دوازده ماه‌]، چهار ماه، [ماهِ‌] حرام است. اين است آيين استوار، پس در اين [چهار ماه ]بر خود ستم مكنيد، و همگى با مشركان بجنگيد، چنانكه آنان همگى با شما مى‌جنگند، و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است.

(9-37) - إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

جز اين نيست كه جابجا كردن [ماههاى حرام‌]، فزونى در كفر است كه كافران به وسيله آن گمراه مى‌شوند؛ آن را يكسال حلال مى‌شمارند، و يكسال [ديگر]، آن را حرام مى‌دانند، تا با شماره ماههايى كه خدا حرام كرده است موافق سازند، و در نتيجه آنچه را خدا حرام كرده [بر خود] حلال گردانند. زشتى اعمالشان برايشان آراسته شده است، و خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.

(9-38) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، شما را چه شده است كه چون به شما گفته مى‌شود: «در راه خدا بسيج شويد» كندى به خرج مى‌دهيد؟ آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا دل خوش كرده‌ايد؟ متاع زندگى دنيا در برابر آخرت، جز اندكى نيست.

(9-39) - إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

اگر بسيج نشويد، [خدا] شما را به عذابى دردناك عذاب مى‌كند، و گروهى ديگر به جاى شما مى‌آورد، و به او زيانى نخواهيد رسانيد، و خدا بر هر چيزى تواناست.

(9-40) - إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

اگر او [پيامبر] را يارى نكنيد، قطعاً خدا او را يارى كرد: هنگامى كه كسانى كه كفر ورزيدند، او را [از مكّه‌] بيرون كردند، و او نفرِ دوم از دو تن بود، آنگاه كه در غار [ثور] بودند، وقتى به همراه خود مى‌گفت: «اندوه مدار كه خدا با ماست.» پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد، و او را با سپاهيانى كه آن‌ها را نمى‌ديديد تأييد كرد، و كلمه كسانى را كه كفر ورزيدند پست‌تر گردانيد، و كلمه خداست كه برتر است، و خدا شكست‌ناپذيرِ حكيم است.

(9-41) - انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

سبكبار و گرانبار، بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد. اگر بدانيد، اين براى شما بهتر است.

(9-42) - لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَـٰكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

اگر مالى در دسترس و سفرى [آسان و] كوتاه بود، قطعاً از پى تو مى‌آمدند، ولى آن راهِ پر مشقت بر آنان دور مى‌نمايد، و به زودى به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر مى‌توانستيم حتماً با شما بيرون مى‌آمديم، [با سوگند دروغ‌]، خود را به هلاكت مى‌كشانند و خدا مى‌داند كه آنان سخت دروغگويند.

(9-43) - عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ

خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال‌] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟

(9-44) - لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ

كسانى كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، در جهاد با مال و جانشان از تو عذر و اجازه نمى‌خواهند، و خدا به [حال‌] تقواپيشگان داناست.

(9-45) - إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ

تنها كسانى از تو اجازه مى‌خواهند [به جهاد نروند] كه به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و دلهايشان به شك افتاده و در شك خود سرگردانند.

(9-46) - وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَـٰكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ

و اگر [به راستى‌] اراده بيرون رفتن داشتند، قطعاً براى آن ساز و برگى تدارك مى‌ديدند، ولى خداوند راه‌افتادن آنان را خوش نداشت، پس ايشان را منصرف گردانيد و [به آنان‌] گفته شد: «با ماندگان بمانيد.»

(9-47) - لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ

اگر با شما بيرون آمده بودند جز فساد براى شما نمى‌افزودند، و به سرعت خود را ميان شما مى‌انداختند و در حق شما فتنه‌جويى مى‌كردند، و در ميان شما جاسوسانى دارند [كه‌] به نفع آنان [اقدام مى‌كنند]، و خدا به [حال‌] ستمكاران داناست.

(9-48) - لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّىٰ جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ

در حقيقت، پيش از اين [نيز] در صدد فتنه‌جويى برآمدند و كارها را بر تو وارونه ساختند، تا حقّ آمد و امر خدا آشكار شد، در حالى كه آنان ناخشنود بودند.

(9-49) - وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ

و از آنان كسى است كه مى‌گويد: «مرا [در ماندن‌] اجازه ده و به فتنه‌ام مينداز.» هش‌دار، كه آنان خود به فتنه افتاده‌اند، و بى‌ترديد جهنم بر كافران احاطه دارد.

(9-50) - إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ

اگر نيكى به تو رسد آنان را بدحال مى‌سازد، و اگر پيشامد ناگوارى به تو رسد مى‌گويند: «ما پيش از اين تصميم خود را گرفته‌ايم.» و شادمان روى بر مى‌تابند.

(9-51) - قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

بگو: «جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمى‌رسد. او سرپرست ماست، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»

(9-52) - قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ

بگو: «آيا براى ما جز يكى از اين دو نيكى را انتظار مى‌بريد؟ در حالى كه ما انتظار مى‌كشيم كه خدا از جانب خود يا به دست ما عذابى به شما برساند. پس انتظار بكشيد كه ما هم با شما در انتظاريم.»

(9-53) - قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ

بگو: «چه به رغبت چه با بى‌ميلى انفاق كنيد، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، چرا كه شما گروهى فاسق بوده‌ايد.»

(9-54) - وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ

و هيچ چيز مانع پذيرفته شدن انفاقهاى آنان نشد جز اينكه به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند، و جز با [حال‌] كسالت نماز به جا نمى‌آورند، و جز با كراهت انفاق نمى‌كنند.

(9-55) - فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ

اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد. جز اين نيست كه خدا مى‌خواهد در زندگى دنيا به وسيله اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر بيرون رود.

(9-56) - وَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَمَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَـٰكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ

و به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه آنان قطعاً از شمايند، در حالى كه از شما نيستند، ليكن آنان گروهى هستند كه مى‌ترسند.

(9-57) - لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَهُمْ يَجْمَحُونَ

اگر پناهگاه يا غارها يا سوراخى [براى فرار] مى‌يافتند، شتابزده به سوى آن روى مى‌آوردند.

(9-58) - وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ

و برخى از آنان در [تقسيم‌] صدقات بر تو خرده مى‌گيرند، پس اگر از آن [اموال‌] به ايشان داده شود خشنود مى‌گردند، و اگر از آن به ايشان داده نشود بناگاه به خشم مى‌آيند.

(9-59) - وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ

و اگر آنان بدانچه خدا و پيامبرش به ايشان داده‌اند خشنود مى‌گشتند و مى‌گفتند: «خدا ما را بس است به زودى خدا و پيامبرش از كرم خود به ما مى‌دهند و ما به خدا مشتاقيم» [قطعاً براى آنان بهتر بود].

(9-60) - إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

صدقات، تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديّان [گردآورى و پخش‌] آن، و كسانى كه دلشان به دست آورده مى‌شود، و در [راه آزادى‌] بردگان، و وامداران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد. [اين‌] به عنوان فريضه از جانب خداست، و خدا داناى حكيم است.

(9-61) - وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى‌دهند و مى‌گويند: «او زودباور است.» بگو: «گوش خوبى براى شماست، به خدا ايمان دارد و [سخن‌] مؤمنان را باور مى‌كند، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‌اند رحمتى است.» و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مى‌رسانند، عذابى پر درد [در پيش‌] خواهند داشت.

(9-62) - يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ

براى [اِغفال‌] شما به خدا سوگند ياد مى‌كنند تا شما را خشنود گردانند، در صورتى كه اگر مؤمن باشند [بدانند] سزاوارتر است كه خدا و فرستاده او را خشنود سازند.

(9-63) - أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَٰلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ

آيا ندانسته‌اند كه هر كس با خدا و پيامبر او درافتد براى او آتش جهنم است كه در آن جاودانه خواهد بود، اين همان رسوايى بزرگ است.

(9-64) - يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ

منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سوره‌اى در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هست خبر دهد. بگو: «ريشخند كنيد، بى‌ترديد خدا آنچه را كه [از آن‌] مى‌ترسيد برملا خواهد كرد.»

(9-65) - وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ

و اگر از ايشان بپرسى، مسلماً خواهند گفت: «ما فقط شوخى و بازى مى‌كرديم.» بگو: «آيا خدا و آيات او و پيامبرش را ريشخند مى‌كرديد؟»

(9-66) - لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ

عذر نياوريد، شما بعد از ايمانتان كافر شده‌ايد. اگر از گروهى از شما درگذريم، گروهى [ديگر] را عذاب خواهيم كرد، چرا كه آنان تبهكار بودند.

(9-67) - الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

مردان و زنان دو چهره، [همانند] يكديگرند. به كار ناپسند وامى‌دارند و از كار پسنديده باز مى‌دارند، و دستهاى خود را [از انفاق‌] فرو مى‌بندند. خدا را فراموش كردند، پس [خدا هم‌] فراموششان كرد. در حقيقت، اين منافقانند كه فاسقند.

(9-68) - وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ

خدا به مردان و زنان دو چهره و كافران، آتش جهنم را وعده داده است. در آن جاودانه‌اند. آن [آتش‌] براى ايشان كافى است، و خدا لعنتشان كرده و براى آنان عذابى پايدار است.

(9-69) - كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا أُولَـٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

[حال شما منافقان‌] چون كسانى است كه پيش از شما بودند: آنان از شما نيرومندتر و داراى اموال و فرزندان بيشتر بودند. پس، از نصيب خويش [در دنيا] برخوردار شدند، و شما [هم‌] از نصيب خود برخوردار شديد؛ همان گونه كه آنان كه پيش از شما بودند از نصيب خويش برخوردار شدند، و شما [در باطل‌] فرو رفتيد؛ همان گونه كه آنان فرو رفتند. آنان اعمالشان در دنيا و آخرت به هدر رفت و آنان همان زيانكارانند.

(9-70) - أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَـٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

آيا گزارش [حال‌] كسانى كه پيش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مَدْيَن و شهرهاى زير و رو شده، به ايشان نرسيده است؟ پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند ولى آنان بر خود ستم روا مى‌داشتند.

(9-71) - وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَـٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا مى‌دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى‌دارند، و نماز را بر پا مى‌كنند و زكات مى‌دهند، و از خدا و پيامبرش فرمان مى‌برند. آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، كه خدا توانا و حكيم است.

(9-72) - وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير [درختان‌] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود. و [نيز] سراهايى پاكيزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است‌] و خشنودى خدا بزرگتر است. اين است همان كاميابى بزرگ.

(9-73) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير، و جايگاهشان دوزخ است، و چه بد سرانجامى است.

(9-74) - يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

به خدا سوگند مى‌خورند كه [سخن ناروا] نگفته‌اند، در حالى كه قطعاً سخن كفر گفته و پس از اسلام آوردنشان كفر ورزيده‌اند، و بر آنچه موفق به انجام آن نشدند همّت گماشتند، و به عيبجويى برنخاستند مگر [بعد از] آنكه خدا و پيامبرش از فضل خود آنان را بى‌نياز گردانيدند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر است، و اگر روى برتابند، خدا آنان را در دنيا و آخرت عذابى دردناك مى‌كند، و در روى زمين يار و ياورى نخواهند داشت.

(9-75) - وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ

و از آنان كسانى‌اند كه با خدا عهد كرده‌اند كه اگر از كرم خويش به ما عطا كند، قطعاً صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد.

(9-76) - فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ

پس چون از فضل خويش به آنان بخشيد، بدان بخل ورزيدند، و به حال اعراض روى برتافتند.

(9-77) - فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ

در نتيجه، به سزاى آنكه با خدا خلف وعده كردند و از آن روى كه دروغ مى‌گفتند، در دلهايشان -تا روزى كه او را ديدار مى‌كنند- پيامدهاى نفاق را باقى گذارد.

(9-78) - أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ

آيا ندانسته‌اند كه خدا راز آنان و نجواى ايشان را مى‌داند و خدا داناى رازهاى نهانى است؟

(9-79) - الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

كسانى كه بر مؤمنانى كه [افزون بر صدقه واجب‌]، از روى ميل، صدقات [مستحبّ نيز] مى‌دهند، عيب مى‌گيرند، و [همچنين‌] از كسانى كه [در انفاق‌] جز به اندازه توانشان نمى‌يابند، [عيبجويى مى‌كنند] و آنان را به ريشخند مى‌گيرند، [بدانند كه ]خدا آنان را به ريشخند مى‌گيرد و براى ايشان عذابى پر درد خواهد بود.

(9-80) - اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [يكسان است، حتى‌] اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد، چرا كه آنان به خدا و فرستاده‌اش كفر ورزيدند، و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى‌كند.

(9-81) - فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ

بر جاى‌ماندگان، به [خانه‌] نشستن خود، پس از رسول خدا، شادمان شدند، و از اينكه با مال و جان خود در راه خدا جهاد كنند، كراهت داشتند، و گفتند: «در اين گرما بيرون نرويد.» بگو: «-اگر دريابند- آتش جهنّم سوزان‌تر است.»

(9-82) - فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

از اين پس كم بخندند، و به جزاى آنچه به دست مى‌آوردند، بسيار بگريند.

(9-83) - فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَىٰ طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ

و اگر خدا تو را به سوى طايفه‌اى از آنان بازگردانيد، و آنان براى بيرون آمدن [به جنگ ديگرى‌] از تو اجازه خواستند، بگو: «شما هرگز با من خارج نخواهيد شد، و هرگز همراه من با هيچ دشمنى نبرد نخواهيد كرد، زيرا شما نخستين‌بار به نشستن تن درداديد. پس [اكنون هم‌] با خانه‌نشينان بنشينيد.»

(9-84) - وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ

و هرگز بر هيچ مرده‌اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نايست، چرا كه آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حال فسق مردند.

(9-85) - وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ

و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نيندازد. جز اين نيست كه خدا مى‌خواهد ايشان را در دنيا به وسيله آن عذاب كند و جانشان در حال كفر بيرون رود.

(9-86) - وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ

و چون سوره‌اى نازل شود كه به خدا ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد، ثروتمندانشان از تو عذر و اجازه خواهند و گويند: «بگذار كه ما با خانه‌نشينان باشيم.»

(9-87) - رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ

راضى شدند كه با خانه‌نشينان باشند، و بر دلهايشان مُهر زده شده است، در نتيجه قدرت درك ندارند.

(9-88) - لَـٰكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَـٰئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آورده‌اند با مال و جانشان به جهاد برخاسته‌اند. و اينانند كه همه خوبيها براى آنان است، اينان همان رستگارانند.

(9-89) - أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

خدا براى آنان باغهايى آماده كرده است كه از زيرِ [درختان‌] آن نهرها روان است، و در آن جاودانه‌اند. اين همان رستگارىِ بزرگ است.

(9-90) - وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و عذرخواهان باديه‌نشين [نزد تو] آمدند تا به آنان اجازه [ترك جهاد] داده شود. و كسانى كه به خدا و فرستاده او دروغ گفتند نيز در خانه نشستند. به زودى كسانى از آنان را كه كفر ورزيدند عذابى دردناك خواهد رسيد.

(9-91) - لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَىٰ وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

بر ناتوانان و بر بيماران و بر كسانى كه چيزى نمى‌يابند [تا در راه جهاد ] خرج كنند -در صورتى كه براى خدا و پيامبرش خيرخواهى نمايند- هيچ گناهى نيست، [و نيز] بر نيكوكاران ايرادى نيست، و خدا آمرزنده مهربان است.

(9-92) - وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ

و [نيز] گناهى نيست بر كسانى كه چون پيش تو آمدند تا سوارشان كنى [و] گفتى: «چيزى پيدا نمى‌كنم تا بر آن سوارتان كنم»، برگشتند، و در اثر اندوه، از چشمانشان اشك فرو مى‌ريخت كه [چرا] چيزى نمى‌يابند تا [در راه جهاد] خرج كنند.

(9-93) - إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

ايراد فقط بر كسانى است كه با اينكه توانگرند از تو اجازه [ترك جهاد] مى‌خواهند. [و به اين‌] راضى شده‌اند كه با خانه‌نشينان باشند، و خدا بر دلهايشان مُهر نهاد، در نتيجه آنان نمى‌فهمند.

(9-94) - يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

هنگامى كه به سوى آنان بازگرديد براى شما عذر مى‌آورند. بگو: «عذر نياوريد، هرگز شما را باور نخواهيم داشت؛ خدا ما را از خبرهاى شما آگاه گردانيده، و به زودى خدا و رسولش عمل شما را خواهند ديد. آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار، بازگردانيده مى‌شويد، و از آنچه انجام مى‌داديد به شما خبر مى‌دهد.»

(9-95) - سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

وقتى به سوى آنان بازگشتيد، براى شما به خدا سوگند مى‌خورند تا از ايشان صرفنظر كنيد. پس، از آنان روى برتابيد، چرا كه آنان پليدند، و به [سزاى‌] آنچه به دست آورده‌اند جايگاهشان دوزخ خواهد بود.

(9-96) - يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَىٰ عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ

براى شما سوگند ياد مى‌كنند تا از آنان خشنود گرديد. پس اگر شما هم از ايشان خشنود شويد قطعاً خدا از گروه فاسقان خشنود نخواهد شد.

(9-97) - الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

باديه‌نشينان عرب، در كفر و نفاق [از ديگران‌] سخت‌تر، و به اينكه حدود آنچه را كه خدا بر فرستاده‌اش نازل كرده، ندانند، سزاوارترند. و خدا داناى حكيم است.

(9-98) - وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و برخى از آن باديه‌نشينان كسانى هستند كه آنچه را [در راه خدا] هزينه مى‌كنند، خسارتى [براى خود] مى‌دانند، و براى شما پيشامدهاى بد انتظار مى‌برند. پيشامد بد براى آنان خواهد بود، و خدا شنواى داناست.

(9-99) - وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و برخى [ديگر] از باديه‌نشينان كسانى‌اند كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند و آنچه را انفاق مى‌كنند مايه تقرّب نزد خدا و دعاهاى پيامبر مى‌دانند. بدانيد كه اين [انفاق‌] مايه تقرّب آنان است. به زودى خدا ايشان را در جوار رحمت خويش درآورد، كه خدا آمرزنده مهربان است.

(9-100) - وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار، و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند، خدا از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند، و براى آنان باغهايى آماده كرده كه از زير [درختان‌] آن نهرها روان است. هميشه در آن جاودانه‌اند. اين است همان كاميابى بزرگ.

(9-101) - وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ

و برخى از باديه‌نشينانى كه پيرامون شما هستند منافقند، و از ساكنان مدينه [نيز عده‌اى‌] بر نفاق خو گرفته‌اند. تو آنان را نمى‌شناسى، ما آنان را مى‌شناسيم. به زودى آنان را دو بار عذاب مى‌كنيم؛ سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى‌شوند.

(9-102) - وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و ديگرانى هستند كه به گناهان خود اعتراف كرده و كار شايسته را با [كارى‌] ديگر كه بد است درآميخته‌اند. اميد است خدا توبه آنان را بپذيرد، كه خدا آمرزنده مهربان است.

(9-103) - خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

از اموال آنان صدقه‌اى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‌شان سازى، و برايشان دعا كن، زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است، و خدا شنواى داناست.

(9-104) - أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

آيا ندانسته‌اند كه تنها خداست كه از بندگانش توبه را مى‌پذيرد و صدقات را مى‌گيرد، و خداست كه خود توبه‌پذير مهربان است؟

(9-105) - وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و بگو: «[هر كارى مى‌خواهيد] بكنيد، كه به زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست، و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده مى‌شويد؛ پس ما را به آنچه انجام مى‌داديد آگاه خواهد كرد.»

(9-106) - وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و عدّه‌اى ديگر [كارشان‌] موقوف به فرمان خداست: يا آنان را عذاب مى‌كند و يا توبه آن‌ها را مى‌پذيرد، و خدا داناى سنجيده‌كار است.

(9-107) - وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

و آن‌هايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است، و [نيز] كمينگاهى است براى كسى كه قبلاً با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند ياد مى‌كنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم. و[لى‌] خدا گواهى مى‌دهد كه آنان قطعاً دروغگو هستند.

(9-108) - لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ

هرگز در آن جا مايست، چرا كه مسجدى كه از روز نخستين بر پايه تقوا بنا شده، سزاوارتر است كه در آن [به نماز] ايستى. [و] در آن، مردانى‌اند كه دوست دارند خود را پاك سازند، و خدا كسانى را كه خواهان پاكى‌اند دوست مى‌دارد.

(9-109) - أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

آيا كسى كه بنياد [كار] خود را بر پايه تقوا و خشنودى خدا نهاده بهتر است يا كسى كه بناى خود را بر لب پرتگاهى مُشرف به سقوط پى‌ريزى كرده و با آن در آتش دوزخ فرو مى‌افتد؟ و خدا گروه بيدادگران را هدايت نمى‌كند.

(9-110) - لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

همواره آن ساختمانى كه بنا كرده‌اند، در دلهايشان مايه شك [و نفاق‌] است، تا آنكه دلهايشان پاره پاره شود، و خدا داناى سنجيده‌كار است.

(9-111) - إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى‌] اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است؛ همان كسانى كه در راه خدا مى‌جنگند و مى‌كُشند و كشته مى‌شوند. [اين‌] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معامله‌اى كه با او كرده‌ايد شادمان باشيد، و اين همان كاميابى بزرگ است.

(9-112) - التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ

[آن مؤمنان،] همان توبه‌كنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزه‌داران، ركوع‌كنندگان، سجده‌كنندگان، وادارندگان به كارهاى پسنديده، بازدارندگان از كارهاى ناپسند و پاسداران مقرّرات خدايند. و مؤمنان را بشارت ده.

(9-113) - مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ

بر پيامبر و كسانى كه ايمان آورده‌اند سزاوار نيست كه براى مشركان -پس از آنكه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخند- طلب آمرزش كنند، هر چند خويشاوندِ [آنان‌] باشند.

(9-114) - وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ

و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز براى وعده‌اى كه به او داده بود، نبود. و[لى‌] هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست. راستى، ابراهيم، دلسوزى بردبار بود.

(9-115) - وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

و خدا بر آن نيست كه گروهى را پس از آنكه هدايتشان نمود بى‌راه بگذارد، مگر آنكه چيزى را كه بايد از آن پروا كنند برايشان بيان كرده باشد. آرى، خدا به هر چيزى داناست.

(9-116) - إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

در حقيقت، فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست. زنده مى‌كند و مى‌ميراند، و براى شما جز خدا يار و ياورى نيست.

(9-117) - لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ

به يقين، خدا بر پيامبر و مهاجران و انصار كه در آن ساعت دشوار از او پيروى كردند ببخشود، بعد از آنكه چيزى نمانده بود كه دلهاى دسته‌اى از آنان منحرف شود. باز برايشان ببخشود، چرا كه او نسبت به آنان مهربان و رحيم است.

(9-118) - وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

و [نيز] بر آن سه تن كه بر جاى مانده بودند، [و قبول توبه آنان به تعويق افتاد] تا آن‌جا كه زمين با همه فراخى‌اش بر آنان تنگ گرديد، و از خود به تنگ آمدند و دانستند كه پناهى از خدا جز به سوى او نيست. پس [خدا] به آنان [توفيق ]توبه داد، تا توبه كنند. بى ترديد خدا همان توبه‌پذير مهربان است.

(9-119) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد.

(9-120) - مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

مردم مدينه و باديه‌نشينان پيرامونشان را نرسد كه از [فرمان‌] پيامبر خدا سر باز زنند و جان خود را عزيزتر از جان او بدانند، چرا كه هيچ تشنگى و رنج و گرسنگيى در راه خدا به آنان نمى‌رسد؛ و در هيچ مكانى كه كافران را به خشم مى‌آورد قدم نمى‌گذارند و از دشمنى غنيمتى به دست نمى‌آورند مگر اينكه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان [در كارنامه‌شان‌] نوشته مى‌شود، زيرا خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌كند.

(9-121) - وَلَا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً وَلَا يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و هيچ مال كوچك و بزرگى را انفاق نمى‌كنند و هيچ واديى را نمى‌پيمايند مگر اينكه به حساب آنان نوشته مى‌شود، تا خدا آنان را به بهتر از آنچه مى‌كردند پاداش دهد.

(9-122) - وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ

و شايسته نيست مؤمنان همگى [براى جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر فرقه‌اى از آنان، دسته‌اى كوچ نمى‌كنند تا [دسته‌اى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را -وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند- باشد كه آنان [از كيفر الهى ]بترسند؟

(9-123) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد، و آنان بايد در شما خشونت بيابند، و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است.

(9-124) - وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَـٰذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ

و چون سوره‌اى نازل شود، از ميان آنان كسى است كه مى‌گويد: «اين [سوره‌] ايمان كدام يك از شما را افزود؟» اما كسانى كه ايمان آورده‌اند بر ايمانشان مى‌افزايد و آنان شادمانى مى‌كنند.

(9-125) - وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَىٰ رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ

اما كسانى كه در دلهايشان بيمارى است، پليدى بر پليديشان افزود و در حال كفر درمى‌گذرند.

(9-126) - أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ

آيا نمى‌بينند كه آنان در هر سال، يك يا دو بار آزموده مى‌شوند، باز هم توبه نمى‌كنند و عبرت نمى‌گيرند؟

(9-127) - وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ هَلْ يَرَاكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ

و چون سوره‌اى نازل شود، بعضى از آنان به بعضى ديگر نگاه مى‌كنند [و مى‌گويند:] «آيا كسى شما را مى‌بيند؟» سپس [مخفيانه از حضور پيامبر] بازمى‌گردند. خدا دلهايشان را [از حق‌] برگرداند، زيرا آنان گروهى هستند كه نمى‌فهمند.

(9-128) - لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ

قطعاً، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت‌] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.

(9-129) - فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

پس اگر روى برتافتند، بگو: «خدا مرا بس است. هيچ معبودى جز او نيست. بر او توكل كردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.»

سورة يونس

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(10-1) - الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ

الف، لام، راء. اين است آيات كتاب حكمت‌آموز.

(10-2) - أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَـٰذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ

آيا براى مردم شگفت‌آور است كه به مردى از خودشان وحى كرديم كه: مردم را بيم ده و به كسانى كه ايمان آورده‌اند مژده ده كه براى آنان نزد پروردگارشان سابقه نيك است؟ كافران گفتند: «اين [مرد] قطعاً افسونگرى آشكار است.»

(10-3) - إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد. سپس بر عرش استيلا يافت. كار [آفرينش‌] را تدبير مى‌كند. شفاعتگرى جز پس از اذن او نيست. اين است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستيد. آيا پند نمى‌گيريد؟

(10-4) - إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ

بازگشت همه شما به سوى اوست. وعده خدا حق است؛ هموست كه آفرينش را آغاز مى‌كند سپس آن را باز مى‌گرداند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند به عدالت پاداش دهد، و كسانى كه كفر ورزيده‌اند به سزاى كفرشان شربتى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.

(10-5) - هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَٰلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

اوست كسى كه خورشيد را روشنايى بخشيد و ماه را تابان كرد، و براى آن منزلهايى معين كرد تا شماره سالها و حساب را بدانيد. خدا اينها را جز به حق نيافريده است. نشانه‌ها[ى خود] را براى گروهى كه مى‌دانند به روشنى بيان مى‌كند.

(10-6) - إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ

به راستى، در آمد و رفت شب و روز و آنچه خدا در آسمانها و زمين آفريده، براى مردمى كه پروا دارند دلايلى [آشكار] است.

(10-7) - إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ

كسانى كه اميد به ديدار ما ندارند، و به زندگى دنيا دل خوش كرده و بدان اطمينان يافته‌اند، و كسانى كه از آيات ما غافلند،

(10-8) - أُولَـٰئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

آنان به [كيفر] آنچه به دست مى‌آوردند، جايگاهشان آتش است.

(10-9) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ

كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، پروردگارشان به پاس ايمانشان آنان را هدايت مى‌كند به باغهاى [پر ناز و] نعمت، كه از زير [پاى‌] آنان نهرها روان خواهد بود [در خواهند آمد].

(10-10) - دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

نيايش آنان در آن‌جا سبحانك اللهم [خدايا! تو پاك و منزهى‌] و درودشان در آن‌جا سلام است، و پايان نيايش آنان اين است كه: الحمد لله رب العالمين [ستايش ويژه پروردگار جهانيان است‌].

(10-11) - وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ

و اگر خدا براى مردم به همان شتاب كه آنان در كار خير مى‌طلبند، در رساندن بلا به آن‌ها شتاب مى‌نمود، قطعاً اجلشان فرا مى‌رسيد. پس كسانى را كه به ديدار ما اميد ندارند، در طغيانشان رها مى‌كنيم تا سرگردان بمانند.

(10-12) - وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَىٰ ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و چون انسان را آسيبى رسد، ما را -به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده- مى‌خواند، و چون گرفتاريش را برطرف كنيم چنان مى‌رود كه گويى ما را براى گرفتاريى كه به او رسيده، نخوانده است. اين گونه براى اسرافكاران آنچه انجام مى‌دادند زينت داده شده است.

(10-13) - وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ

و قطعاً نسلهاى پيش از شما را هنگامى كه ستم كردند به هلاكت رسانديم، و پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند و[لى‌] بر آن نبودند كه ايمان بياورند. اين گونه مردم بزهكار را جزا مى‌دهيم.

(10-14) - ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ

آنگاه شما را پس از آنان در زمين جانشين قرار داديم تا بنگريم چگونه رفتار مى‌كنيد.

(10-15) - وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَـٰذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود، آنانكه به ديدار ما اميد ندارند مى‌گويند: «قرآن ديگرى جز اين بياور، يا آن را عوض كن.» بگو: «مرا نرسد كه آن را از پيش خود عوض كنم. جز آنچه را كه به من وحى مى‌شود پيروى نمى‌كنم. اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از عذاب روزى بزرگ مى‌ترسم.»

(10-16) - قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

بگو: «اگر خدا مى‌خواست آن را بر شما نمى‌خواندم، و [خدا] شما را بدان آگاه نمى‌گردانيد. قطعاً پيش از [آوردن‌] آن، روزگارى در ميان شما به سر برده‌ام. آيا فكر نمى‌كنيد؟»

(10-17) - فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ

پس كيست ستمكارتر از آن كس كه دروغى بر خداى بندد يا آيات او را تكذيب كند؟ به راستى مجرمان رستگار نمى‌شوند.

(10-18) - وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

و به جاى خدا، چيزهايى را مى‌پرستند كه نه به آنان زيان مى‌رساند و نه به آنان سود مى‌دهد. و مى‌گويند: «اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.» بگو: «آيا خدا را به چيزى كه در آسمانها و در زمين نمى‌داند، آگاه مى‌گردانيد؟» او پاك و برتر است از آنچه [با وى‌] شريك مى‌سازند.

(10-19) - وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

و مردم جز يك امت نبودند. پس اختلاف پيدا كردند. و اگر وعده‌اى از جانب پروردگارت مقرر نگشته بود، قطعاً در آنچه بر سر آن با هم اختلاف مى‌كنند، ميانشان داورى مى‌شد.

(10-20) - وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ

و مى‌گويند: «چرا معجزه‌اى از جانب پروردگارش بر او نازل نمى‌شود؟» بگو: «غيب فقط به خدا اختصاص دارد. پس منتظر باشيد كه من هم با شما از منتظرانم.»

(10-21) - وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ

و چون مردم را پس از آسيبى كه به ايشان رسيده است، رحمتى بچشانيم، بناگاه آنان را در آيات ما نيرنگى است. بگو: «نيرنگ خدا سريع‌تر است.» در حقيقت، فرستادگان [فرشتگان‌] ما آنچه نيرنگ مى‌كنيد مى‌نويسند.

(10-22) - هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّىٰ إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَـٰذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ

او كسى است كه شما را در خشكى و دريا مى‌گرداند، تا وقتى كه در كشتيها باشيد و آن‌ها با بادى خوش، آنان را بِبَرَند و ايشان بدان شاد شوند [بناگاه‌] بادى سخت بر آن‌ها وزد و موج از هر طرف بر ايشان تازد و يقين كنند كه در محاصره افتاده‌اند، در آن حال خدا را پاكدلانه مى‌خوانند كه: «اگر ما را از اين [ورطه‌] بِرَهانى، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم شد.»

(10-23) - فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

پس چون آنان را رهانيد، ناگهان در زمين بناحق سركشى مى‌كنند. اى مردم، سركشى شما فقط به زيان خود شماست. شما بهره زندگى دنيا را [مى‌طلبيد]. سپس بازگشت شما به سوى ما خواهد بود. پس شما را از آنچه انجام مى‌داديد باخبر خواهيم كرد.

(10-24) - إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

در حقيقت، مَثَل زندگى دنيا بسان آبى است كه آن را از آسمان فرو ريختيم، پس گياه زمين -از آنچه مردم و دامها مى‌خورند- با آن درآميخت، تا آنگاه كه زمين پيرايه خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند كه آنان بر آن قدرت دارند، شبى يا روزى فرمان [ويرانى‌] ما آمد و آن را چنان دِرَويده كرديم كه گويى ديروز وجود نداشته است. اين گونه نشانه‌ها[ى خود] را براى مردمى كه انديشه مى‌كنند به روشنى بيان مى‌كنيم.

(10-25) - وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مى‌خواند، و هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‌كند.

(10-26) - لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَىٰ وَزِيَادَةٌ وَلَا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّةٌ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

براى كسانى كه كار نيكو كرده‌اند، نيكويى [بهشت‌] و زياده [بر آن‌] است. چهره‌هايشان را غبارى و ذلتى نمى‌پوشاند. اينان اهل بهشتند [و] در آن جاودانه خواهند بود.

(10-27) - وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و كسانى كه مرتكب بديها شده‌اند، [بدانند كه‌] جزاى [هر] بدى مانند آن است و خوارى آنان را فرو مى‌گيرد. در مقابل خدا، هيچ حمايتگرى براى ايشان نيست. گويى چهره‌هايشان با پاره‌اى از شبِ تار پوشيده شده است. آنان همدم آتشند، كه در آن جاودانه خواهند بود.

(10-28) - وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكَانَكُمْ أَنْتُمْ وَشُرَكَاؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَاؤُهُمْ مَا كُنْتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ

و [ياد كن‌] روزى را كه همه آنان را گرد مى‌آوريم. آنگاه به كسانى كه شرك ورزيده‌اند مى‌گوييم: «شما و شريكانتان بر جاى خود باشيد» پس ميان آن‌ها جدايى مى‌افكنيم. و شريكان آنان مى‌گويند: «در حقيقت، شما ما را نمى‌پرستيديد.»

(10-29) - فَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِنْ كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ

«و گواهى خدا ميان ما و ميان شما بس است. به راستى ما از عبادت شما بى‌خبر بوديم.»

(10-30) - هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ وَرُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

آن‌جاست كه هر كسى آنچه را از پيش فرستاده است مى‌آزمايد، و به سوى خدا مولاى حقيقى خود بازگردانيده مى‌شوند، و آنچه به دروغ برمى‌ساخته‌اند از دستشان به در مى‌رود.

(10-31) - قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ

بگو: «كيست كه از آسمان و زمين به شما روزى مى‌بخشد؟ يا كيست كه حاكم بر گوشها و ديدگان است؟ و كيست كه زنده را از مرده بيرون مى‌آورد و مرده را از زنده خارج مى‌سازد؟ و كيست كه كارها را تدبير مى‌كند؟» خواهند گفت: «خدا» پس بگو: «آيا پروا نمى‌كنيد؟»

(10-32) - فَذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ

اين است خدا، پروردگار حقيقى شما، و بعد از حقيقت جز گمراهى چيست؟ پس چگونه [از حق‌] بازگردانيده مى‌شويد؟

(10-33) - كَذَٰلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

اين گونه سخن پروردگارت بر كسانى كه نافرمانى كردند به حقيقت پيوست، [چرا] كه آنان ايمان نمى‌آورند.

(10-34) - قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ

بگو: «آيا از شريكان شما كسى هست كه آفرينش را آغاز كند و سپس آن را برگرداند؟» بگو: «خداست كه آفرينش را آغاز مى‌كند و باز آن را برمى‌گرداند. پس چگونه [از حق‌] بازگردانيده مى‌شويد؟»

(10-35) - قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَىٰ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

بگو: «آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حق رهبرى كند؟» بگو: «خداست كه به سوى حق رهبرى مى‌كند» پس، آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‌كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‌نمايد مگر آنكه [خود] هدايت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مى‌كنيد؟

(10-36) - وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ

و بيشترشان جز از گمان پيروى نمى‌كنند [ولى‌] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بى‌نياز نمى‌گرداند. آرى، خدا به آنچه مى‌كنند داناست.

(10-37) - وَمَا كَانَ هَـٰذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرَىٰ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَـٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و چنان نيست كه اين قرآن از جانب غير خدا [و] به دروغ ساخته شده باشد. بلكه تصديق [كننده‌] آنچه پيش از آن است مى‌باشد، و توضيحى از آن كتاب است، كه در آن ترديدى نيست، [و] از پروردگار جهانيان است.

(10-38) - أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

يا مى‌گويند: «آن را به دروغ ساخته است؟» بگو: «اگر راست مى‌گوييد، سوره‌اى مانند آن بياوريد، و هر كه را جز خدا مى‌توانيد، فرا خوانيد.»

(10-39) - بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ

بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأويل آن برايشان نيامده است. كسانى [هم‌] كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبرانشان را] تكذيب كردند. پس بنگر كه فرجام ستمگران چگونه بوده است.

(10-40) - وَمِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ

و از آنان كسى است كه بدان ايمان مى‌آورد، و از آنان كسى است كه بدان ايمان نمى‌آورد، و پروردگار تو به [حال‌] فسادگران داناتر است.

(10-41) - وَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ

و اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «عمل من به من اختصاص دارد، و عمل شما به شما اختصاص دارد. شما از آنچه من انجام مى‌دهم غير مسؤوليد، و من از آنچه شما انجام نمى‌دهيد غير مسؤولم.»

(10-42) - وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ

و برخى از آنان كسانى‌اند كه به تو گوش فرا مى‌دهند. آيا تو كران را -هر چند در نيابند- شنوا خواهى كرد؟

(10-43) - وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُوا لَا يُبْصِرُونَ

و از آنان كسى است كه به سوى تو مى‌نگرد. آيا تو نابينايان را -هر چند نبينند- هدايت توانى كرد؟

(10-44) - إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَـٰكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمى‌كند، ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مى‌كنند.

(10-45) - وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ

و روزى كه آنان را گرد مى‌آورد، گويى جز به اندازه ساعتى از روز درنگ نكرده‌اند. با هم اظهار آشنايى مى‌كنند. قطعاً كسانى كه ديدار خدا را دروغ شمردند زيان كردند و [به حقيقت‌] راه نيافتند.

(10-46) - وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَىٰ مَا يَفْعَلُونَ

و اگر پاره‌اى از آنچه را كه به آنان وعده مى‌دهيم به تو بنمايانيم، يا تو را بميرانيم [در هر دو صورت‌] بازگشتشان به سوى ماست. سپس خدا بر آنچه مى‌كنند گواه است.

(10-47) - وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و هر امتى را پيامبرى است. پس چون پيامبرشان بيايد، ميانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود.

(10-48) - وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و مى‌گويند: «اگر راست مى‌گوييد، اين وعده چه وقت است؟»

(10-49) - قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ

بگو: «براى خود زيان و سودى در اختيار ندارم، مگر آنچه را كه خدا بخواهد. هر امتى را زمانى [محدود] است. آنگاه كه زمانشان به سر رسد، پس نه ساعتى [از آن‌] تأخير كنند و نه پيشى گيرند.»

(10-50) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتًا أَوْ نَهَارًا مَاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ

بگو: «به من خبر دهيد، اگر عذاب او شب يا روز به شما دررسد، بزهكاران چه چيزى از آن به شتاب مى‌خواهند؟»

(10-51) - أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ

سپس، آيا هنگامى كه [عذاب بر شما] واقع شد، اكنون به آن ايمان آورديد، در حالى كه به [آمدن‌] آن شتاب مى‌نموديد؟

(10-52) - ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ

پس به كسانى كه ستم ورزيدند گفته شود: «عذاب جاويد را بچشيد. آيا جز به [كيفر] آنچه به دست مى‌آورديد، جزا داده مى‌شويد؟»

(10-53) - وَيَسْتَنْبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ

و از تو خبر مى‌گيرند: «آيا آن راست است؟» بگو: «آرى! سوگند به پروردگارم كه آن قطعاً راست است، و شما نمى‌توانيد [خدا را] درمانده كنيد.»

(10-54) - وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و اگر، براى هر كسى كه ستم كرده است، آنچه در زمين است مى‌بود، قطعاً آن را براى [خلاصى و] بازخريد خود مى‌داد. و چون عذاب را ببينند پشيمانى خود را پنهان دارند، و ميان آنان به عدالت داورى شود و بر ايشان ستم نرود.

(10-55) - أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَلَا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

بدانيد، كه در حقيقت آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست. بدانيد، كه در حقيقت وعده خدا حق است ولى بيشتر آنان نمى‌دانند.

(10-56) - هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

او زنده مى‌كند و مى‌ميراند و به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.

(10-57) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ

اى مردم، به يقين، براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى، و درمانى براى آنچه در سينه‌هاست، و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است.

(10-58) - قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ

بگو: «به فضل و رحمت خداست كه [مؤمنان‌] بايد شاد شوند.» و اين از هر چه گرد مى‌آورند بهتر است.

(10-59) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ

بگو: «به من خبر دهيد، آنچه از روزى كه خدا براى شما فرود آورده [چرا] بخشى از آن را حرام و [بخشى را] حلال گردانيده‌ايد.» بگو: «آيا خدا به شما اجازه داده يا بر خدا دروغ مى‌بنديد؟»

(10-60) - وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ

و كسانى كه بر خدا دروغ مى‌بندند، روز رستاخيز چه گمان دارند؟ در حقيقت، خدا بر مردم، داراى بخشش است ولى بيشترشان سپاسگزارى نمى‌كنند.

(10-61) - وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

و در هيچ كارى نباشى و از سوى او [خدا] هيچ [آيه‌اى‌] از قرآن نخوانى و هيچ كارى نكنيد، مگر اينكه ما بر شما گواه باشيم آنگاه كه بدان مبادرت مى‌ورزيد. و هم‌وزن ذرّه‌اى، نه در زمين و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نيست، و نه كوچكتر و نه بزرگتر از آن چيزى نيست، مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده‌] است.

(10-62) - أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

آگاه باشيد، كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى‌شوند.

(10-63) - الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيده‌اند.

(10-64) - لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است. وعده‌هاى خدا را تبديلى نيست؛ اين همان كاميابى بزرگ است.

(10-65) - وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

سخن آنان تو را غمگين نكند، زيرا عزّت، همه از آنِ خداست. او شنواى داناست.

(10-66) - أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ

آگاه باش، كه هر كه [و هر چه‌] در آسمانها، و هر كه [و هر چه‌] در زمين است از آنِ خداست. و كسانى كه غير از خدا شريكانى را مى‌خوانند، [از آن‌ها] پيروى نمى‌كنند. اينان جز از گمان پيروى نمى‌كنند و جز گمان نمى‌برند.

(10-67) - هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ

اوست كسى كه براى شما شب را قرار داد تا در آن بياراميد و روز را روشن [گردانيد]. بى گمان، در اين [امر] براى مردمى كه مى‌شنوند نشانه‌هايى است.

(10-68) - قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَـٰذَا أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

گفتند: «خدا فرزندى براى خود اختيار كرده است.» منزّه است او. او بى‌نياز است. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست. شما را بر اين [ادّعا] حجّتى نيست. آيا چيزى را كه نمى‌دانيد، به دروغ بر خدا مى‌بنديد؟

(10-69) - قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ

بگو: «در حقيقت كسانى كه بر خدا دروغ مى‌بندند، رستگار نمى‌شوند.»

(10-70) - مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ

بهره‌اى [اندك‌] در دنيا [دارند]. سپس بازگشتشان به سوى ماست. آنگاه به [سزاى‌] آنكه كفر مى‌ورزيدند، عذاب سخت به آنان مى‌چشانيم.

(10-71) - وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ

و خبر نوح را بر آنان بخوان، آنگاه كه به قوم خود گفت: «اى قوم من، اگر ماندن من [در ميان شما] و اندرز دادن من به آيات خدا، بر شما گران آمده است، [بدانيد كه من‌] بر خدا توكّل كرده‌ام. پس [در] كارتان با شريكان خود همداستان شويد، تا كارتان بر شما ملتبس ننمايد سپس در باره من تصميم بگيريد و مهلتم ندهيد.»

(10-72) - فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ

«و اگر روى گردانيديد، من مزدى از شما نمى‌طلبم. پاداش من جز بر عهده خدا نيست، و مأمورم كه از گردن‌نهندگان باشم.»

(10-73) - فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ

پس او را تكذيب كردند. آنگاه وى را با كسانى كه در كشتى همراه او بودند نجات داديم، و آنان را جانشين [تبهكاران‌] ساختيم، و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند غرق كرديم. پس بنگر كه فرجام بيم‌داده‌شدگان چگونه بود.

(10-74) - ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ كَذَٰلِكَ نَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ

آنگاه، پس از وى رسولانى را به سوى قومشان برانگيختيم، و آنان دلايل آشكار برايشان آوردند، ولى ايشان بر آن نبودند كه به چيزى كه قبلاً آن را دروغ شمرده بودند ايمان بياورند. اين گونه ما بر دلهاى تجاوزكاران مُهر مى‌نهيم.

(10-75) - ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَىٰ وَهَارُونَ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ

سپس، بعد از آنان موسى و هارون را با آيات خود، به سوى فرعون و سران [قوم‌] وى فرستاديم، و[لى آنان‌] گردنكشى كردند و گروهى تبهكار بودند.

(10-76) - فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَـٰذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ

پس چون حق از نزد ما به سويشان آمد، گفتند: «قطعاً اين سحرى آشكار است.»

(10-77) - قَالَ مُوسَىٰ أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَـٰذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ

موسى گفت: «آيا وقتى حق به سوى شما آمد، مى‌گوييد: [اين سحر است؟] آيا اين سحر است؟ و حال آنكه جادوگران رستگار نمى‌شوند.»

(10-78) - قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ

گفتند: «آيا به سوى ما آمده‌اى تا ما را از شيوه‌اى كه پدرانمان را بر آن يافته‌ايم بازگردانى، و بزرگى در اين سرزمين براى شما دو تن باشد؟ ما به شما دو تن ايمان نداريم.»

(10-79) - وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ

و فرعون گفت: «هر جادوگر دانايى را پيش من آوريد.»

(10-80) - فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالَ لَهُمْ مُوسَىٰ أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ

و چون جادوگران آمدند، موسى به آنان گفت: «آنچه را مى‌اندازيد بيندازيد.»

(10-81) - فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ

پس چون افكندند، موسى گفت: «آنچه را شما به ميان آورديد سحر است. به زودى خدا آن را باطل خواهد كرد. آرى، خدا كار مفسدان را تأييد نمى‌كند.»

(10-82) - وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ

و خدا با كلمات خود، حق را ثابت مى‌گرداند، هر چند بزهكاران را خوش نيايد.

(10-83) - فَمَا آمَنَ لِمُوسَىٰ إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَىٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ

سرانجام، كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آن‌ها ايشان را آزار رسانند، و در حقيقت، فرعون در آن سرزمين برترى‌جوى و از اسرافكاران بود.

(10-84) - وَقَالَ مُوسَىٰ يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ

و موسى گفت: «اى قوم من، اگر به خدا ايمان آورده‌ايد، و اگر اهل تسليميد بر او توكّل كنيد.»

(10-85) - فَقَالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

پس گفتند: «بر خدا توكّل كرديم. پروردگارا، ما را براى قوم ستمگر [وسيله‌] آزمايش قرار مده.»

(10-86) - وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

«و ما را به رحمت خويش، از گروه كافران نجات ده.»

(10-87) - وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِيهِ أَنْ تَبَوَّآ لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ

و به موسى و برادرش وحى كرديم كه شما دو تن براى قوم خود در مصر خانه‌هايى ترتيب دهيد و سراهايتان را رو به روى هم قرار دهيد و نماز برپا داريد و مؤمنان را مژده ده.

(10-88) - وَقَالَ مُوسَىٰ رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَأَهُ زِينَةً وَأَمْوَالًا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَىٰ أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ

و موسى گفت: «پروردگارا، تو به فرعون و اشرافش در زندگى دنيا زيور و اموال داده‌اى، پروردگارا، تا [خلق را] از راه تو گمراه كنند، پروردگارا، اموالشان را نابود كن و آنان را دل‌سخت گردان كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند.»

(10-89) - قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ

فرمود: «دعاى هر دوى شما پذيرفته شد. پس ايستادگى كنيد و راه كسانى را كه نمى‌دانند پيروى مكنيد.»

(10-90) - وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ

و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم، پس فرعون و سپاهيانش از روى ستم و تجاوز، آنان را دنبال كردند، تا وقتى كه در شُرف غرق شدن قرار گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويده‌اند، نيست، و من از تسليم‌شدگانم.»

(10-91) - آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ

اكنون؟ در حالى كه پيش از اين نافرمانى مى‌كردى و از تباهكاران بودى؟

(10-92) - فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ

پس امروز تو را با زره [زرين‌] خودت به بلندى [ساحل‌] مى‌افكنيم، تا براى كسانى كه از پى تو مى‌آيند عبرتى باشد، و بى‌گمان، بسيارى از مردم از نشانه‌هاى ما غافلند.

(10-93) - وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

به راستى ما فرزندان اسرائيل را در جايگاه‌[هاى‌] نيكو منزل داديم، و از چيزهاى پاكيزه به آنان روزى بخشيديم. پس به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان حاصل شد. همانا پروردگار تو در روز قيامت در باره آنچه بر سر آن اختلاف مى‌كردند ميانشان داورى خواهد كرد.

(10-94) - فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

و اگر از آنچه به سوى تو نازل كرده‌ايم در ترديدى، از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى‌] مى‌خواندند بپرس. قطعاً حق از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است. پس زنهار از ترديدكنندگان مباش.

(10-95) - وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ

و از كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند مباش، كه از زيانكاران خواهى بود.

(10-96) - إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ

در حقيقت، كسانى كه سخن پروردگارت بر آنان تحقّق يافته ايمان نمى‌آورند،

(10-97) - وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ

هر چند هر گونه آيتى برايشان بيايد، تا وقتى كه عذاب دردناك را ببينند.

(10-98) - فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ

چرا هيچ شهرى نبود كه [اهل آن‌] ايمان بياورد و ايمانش به حال آن سود بخشد؟ مگر قوم يونس كه وقتى [در آخرين لحظه‌] ايمان آوردند، عذاب رسوايى را در زندگى دنيا از آنان برطرف كرديم، و تا چندى آنان را برخوردار ساختيم.

(10-99) - وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

و اگر پروردگار تو مى‌خواست، قطعاً هر كه در زمين است همه آن‌ها يكسر ايمان مى‌آوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مى‌كنى كه بگروند؟

(10-100) - وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ

و هيچ كس را نرسد كه جز به اذن خدا ايمان بياورد، و [خدا] بر كسانى كه نمى انديشند، پليدى را قرار مى‌دهد.

(10-101) - قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ

بگو: «بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست؟» و[لى‌] نشانه‌ها و هشدارها، گروهى را كه ايمان نمى‌آورند سود نمى‌بخشد.

(10-102) - فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ

پس آيا جز مانند روزهاى كسانى را كه پيش از آنان درگذشتند، انتظار مى‌برند؟ بگو: «انتظار بريد كه من [نيز] با شما از منتظرانم.»

(10-103) - ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ

سپس فرستادگان خود و كسانى را كه گرويدند مى‌رهانيم، زيرا بر ما فريضه است كه مؤمنان را نجات دهيم.

(10-104) - قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَـٰكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

بگو: «اى مردم، اگر در دين من ترديد داريد، پس [بدانيد كه من‌] كسانى را كه به جاى خدا مى‌پرستيد نمى‌پرستم، بلكه خدايى را مى‌پرستم كه جان شما را مى‌ستاند، و دستور يافته‌ام كه از مؤمنان باشم.»

(10-105) - وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

و [به من دستور داده شده است‌] كه به دين حنيف روى آور، و زنهار از مشركان مباش.

(10-106) - وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ

و به جاى خدا، چيزى را كه سود و زيانى به تو نمى‌رساند، مخوان؛ كه اگر چنين كنى، در آن صورت قطعاً از جمله ستمكارانى.

(10-107) - وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

و اگر خدا به تو زيانى برساند، آن را برطرف‌كننده‌اى جز او نيست، و اگر براى تو خيرى بخواهد، بخشش او را ردكننده‌اى نيست. آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‌رساند، و او آمرزنده مهربان است.

(10-108) - قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ

بگو: «اى مردم، حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر كه هدايت يابد به سود خويش هدايت مى‌يابد، و هر كه گمراه گردد به زيان خود گمراه مى‌شود، و من بر شما نگهبان نيستم.»

(10-109) - وَاتَّبِعْ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّىٰ يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ

و از آنچه بر تو وحى مى‌شود پيروى كن و شكيبا باش تا خدا [ميان تو و آنان‌] داورى كند، و او بهترين داوران است.

سورة هود

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(11-1) - الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ

الف، لام، راء. كتابى است كه آيات آن استحكام يافته، سپس از جانب حكيمى آگاه، به روشنى بيان شده است:

(11-2) - أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ

كه جز خدا را نپرستيد. به راستى من از جانب او براى شما هشداردهنده و بشارتگرم،

(11-3) - وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ

و اينكه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد، [تا اينكه‌] شما را با بهره‌مندى نيكويى تا زمانى معيّن بهره‌مند سازد، و به هر شايسته نعمتى از كَرَم خود عطا كند، و اگر رويگردان شويد من از عذاب روزى بزرگ بر شما بيمناكم.

(11-4) - إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

بازگشت شما به سوى خداست، و او بر هر چيزى تواناست.

(11-5) - أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

آگاه باشيد كه آنان دل مى‌گردانند [و مى‌كوشند] تا [راز خود را] از او نهفته دارند. آگاه باشيد آنگاه كه آنان جامه‌هايشان را بر سر مى‌كشند [خدا] آنچه را نهفته و آنچه را آشكار مى‌دارند، مى‌داند، زيرا او به اسرار سينه‌ها داناست.

(11-6) - وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

و هيچ جنبنده‌اى در زمين نيست مگر [اينكه‌] روزيش بر عهده خداست، و [او] قرارگاه و محل مُردنش را مى‌داند. همه [اينها] در كتابى روشن [ثبت‌] است.

(11-7) - وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارتريد! و اگر بگويى: «شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد» قطعاً كسانى كه كافر شده‌اند خواهند گفت: «اين [ادّعا] جز سحرى آشكار نيست.»

(11-8) - وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَىٰ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و اگر عذاب را تا چندگاهى از آنان به تأخير افكنيم، حتماً خواهند گفت: «چه چيز آن را باز مى‌دارد؟» آگاه باش، روزى كه [عذاب‌] به آنان برسد از ايشان بازگشتنى نيست، و آنچه را كه مسخره مى‌كردند آنان را فرو خواهد گرفت.

(11-9) - وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ

و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از وى سلب كنيم، قطعاً نوميد و ناسپاس خواهد بود.

(11-10) - وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ

و اگر -پس از محنتى كه به او رسيده- نعمتى به او بچشانيم حتماً خواهد گفت: «گرفتاريها از من دور شد!» بى‌گمان، او شادمان و فخرفروش است.

(11-11) - إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ

مگر كسانى كه شكيبايى ورزيده و كارهاى شايسته كرده‌اند [كه‌] براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود.

(11-12) - فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ

و مبادا تو برخى از آنچه را كه به سويت وحى مى‌شود ترك گويى و سينه‌ات بدان تنگ گردد كه مى‌گويند: «چرا گنجى بر او فرو فرستاده نشده يا فرشته‌اى با او نيامده است؟» تو فقط هشداردهنده‌اى، و خدا بر هر چيزى نگهبان است.

(11-13) - أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

يا مى‌گويند: «اين [قرآن‌] را به دروغ ساخته است.» بگو: «اگر راست مى‌گوييد، ده سوره برساخته‌شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‌توانيد فرا خوانيد.»

(11-14) - فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

پس اگر شما را اجابت نكردند، بدانيد كه آنچه نازل شده است به علم خداست، و اينكه معبودى جز او نيست. پس آيا شما گردن مى‌نهيد؟

(11-15) - مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ

كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند [جزاى‌] كارهايشان را در آن‌جا به طور كامل به آنان مى‌دهيم، و به آنان در آن‌جا كم داده نخواهد شد.

(11-16) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

اينان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش برايشان نخواهد بود، و آنچه در آن‌جا كرده‌اند به هدر رفته، و آنچه انجام مى‌داده‌اند باطل گرديده است.

(11-17) - أَفَمَنْ كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَـٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ

آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجتى روشن است و شاهدى از [خويشان‌] او، پيرو آن است، و پيش از وى [نيز] كتاب موسى راهبر و مايه رحمت بوده است [دروغ مى‌بافد]؟ آنان [كه در جستجوى حقيقت‌اند] به آن مى‌گروند، و هر كس از گروه‌هاى [مخالف‌] به آن كفر ورزد آتش وعده‌گاه اوست. پس در آن ترديد مكن كه آن حقّ است [و] از جانب پروردگارت [آمده است‌] ولى بيشتر مردم باور نمى‌كنند.

(11-18) - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَـٰئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ

و چه كسى ستمكارتر از آن كس است كه بر خدا دروغ بندد؟ آنان بر پروردگارشان دروغ عرضه مى‌شوند، و گواهان خواهند گفت: «اينان بودند كه بر پروردگارشان دروغ بستند. هان! لعنت خدا بر ستمگران باد.»

(11-19) - الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ

همانان كه [مردم را] از راه خدا باز مى‌دارند و آن را كج مى‌شمارند و خود، آخرت را باور ندارند.

(11-20) - أُولَـٰئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ

آنان در زمين درمانده‌كنندگان [خدا] نيستند، و جز خدا دوستانى براى آنان نيست. عذاب براى آنان دو چندان مى‌شود. آنان توان شنيدن [حق را] نداشتند و [حق را] نمى‌ديدند.

(11-21) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

اينانند كه به خويشتن زيان زده و آنچه را به دروغ برساخته بودند از دست داده‌اند.

(11-22) - لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ

شك نيست كه آنان در آخرت زيانكارترند.

(11-23) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

بى‌گمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و [با فروتنى‌] به سوى پروردگارشان آرام يافتند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود.

(11-24) - مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

مَثَلِ اين دو گروه، چون نابينا و كر [در مقايسه‌] با بينا و شنواست. آيا در مَثَل يكسانند؟ پس آيا پند نمى‌گيريد؟

(11-25) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ

و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم. [گفت:] من براى شما هشداردهنده‌اى آشكارم،

(11-26) - أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ

كه جز خدا را نپرستيد، زيرا من از عذاب روزى سهمگين بر شما بيمناكم.

(11-27) - فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ

پس، سران قومش كه كافر بودند، گفتند: «ما تو را جز بشرى مثل خود نمى‌بينيم، و جز [جماعتى از] فرومايگانِ ما، آن هم نسنجيده، نمى‌بينيم كسى تو را پيروى كرده باشد، و شما را بر ما امتيازى نيست، بلكه شما را دروغگو مى‌دانيم.»

(11-28) - قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ

گفت: «اى قوم من، به من بگوييد، اگر از طرف پروردگارم حجتى روشن داشته باشم، و مرا از نزد خود رحمتى بخشيده باشد كه بر شما پوشيده است، آيا ما [بايد] شما را در حالى كه بدان اكراه داريد، به آن وادار كنيم؟»

(11-29) - وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَـٰكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ

«و اى قوم من، بر اين [رسالت،] مالى از شما درخواست نمى‌كنم. مُزد من جز بر عهده خدا نيست. و كسانى را كه ايمان آورده‌اند طرد نمى‌كنم. قطعاً آنان پروردگارشان را ديدار خواهند كرد، ولى شما را قومى مى‌بينم كه نادانى مى‌كنيد.»

(11-30) - وَيَا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

و اى قوم من! اگر آنان را برانم، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟ آيا عبرت نمى‌گيريد؟

(11-31) - وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ

«و به شما نمى‌گويم كه گنجينه‌هاى خدا پيش من است، و غيب نمى‌دانم، و نمى‌گويم كه من فرشته‌ام، و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مى‌نگرد، نمى‌گويم خدا هرگز خيرشان نمى‌دهد. خدا به آنچه در دل آنان است آگاه‌تر است. [اگر جز اين بگويم‌] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود.»

(11-32) - قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

گفتند: «اى نوح، واقعاً با ما جدال كردى و بسيار [هم‌] جدال كردى. پس اگر از راستگويانى آنچه را [از عذاب خدا] به ما وعده مى‌دهى براى ما بياور.»

(11-33) - قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شَاءَ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ

گفت: «تنها خداست كه اگر بخواهد، آن را براى شما مى‌آورد و شما عاجز كننده [او] نخواهيد بود.»

(11-34) - وَلَا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

و اگر بخواهم شما را اندرز دهم، در صورتى كه خدا بخواهد شما را بيراه گذارد، اندرز من شما را سودى نمى‌بخشد. او پروردگار شماست و به سوى او باز گردانيده مى‌شويد.

(11-35) - أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ

يا [در باره قرآن‌] مى‌گويند: «آن را بربافته است.» بگو: «اگر آن را به دروغ سر هم كرده‌ام، گناه من بر عهده خود من است، و[لى‌] من از جُرمى كه به من نسبت مى‌دهيد بركنارم.»

(11-36) - وَأُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

و به نوح وحى شد كه: «از قوم تو، جز كسانى كه [تاكنون‌] ايمان آورده‌اند هرگز [كسى‌] ايمان نخواهد آورد. پس، از آنچه مى‌كردند غمگين مباش.»

(11-37) - وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ

«و زير نظر ما و [به‌] وحى ما كِشتى را بساز، و در باره كسانى كه ستم كرده‌اند با من سخن مگوى، چرا كه آنان غرق شدنى‌اند.»

(11-38) - وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ

و [نوح‌] كشتى را مى‌ساخت، و هر بار كه اشرافى از قومش بر او مى‌گذشتند، او را مسخره مى‌كردند. مى‌گفت: «اگر ما را مسخره مى‌كنيد، ما [نيز] شما را همان گونه كه مسخره مى‌كنيد، مسخره خواهيم كرد.»

(11-39) - فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ

به زودى خواهيد دانست چه كسى را عذابى خواركننده درمى‌رسد و بر او عذابى پايدار فرود مى‌آيد؟

(11-40) - حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ

تا آنگاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد، فرموديم: «در آن [كشتى‌] از هر حيوانى يك جفت، با كسانت -مگر كسى كه قبلا در باره او سخن رفته است- و كسانى كه ايمان آورده‌اند، حمل كن.» و با او جز [عدّه‌] اندكى ايمان نياورده بودند!

(11-41) - وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

و [نوح‌] گفت: «در آن سوار شويد. به نام خداست روان‌شدنش و لنگرانداختنش، بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است.»

(11-42) - وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ

و آن [كِشتى‌] ايشان را در ميان موجى كوه‌آسا مى‌بُرد، و نوح پسرش را كه در كنارى بود بانگ درداد: «اى پسرك من، با ما سوار شو و با كافران مباش.»

(11-43) - قَالَ سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ

گفت: «به زودى به كوهى پناه مى‌جويم كه مرا از آب در امان نگاه مى‌دارد.» گفت: «امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارنده‌اى نيست، مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند.» و موج ميان آن دو حايل شد و [پسر] از غرق‌شدگان گرديد.

(11-44) - وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

و گفته شد: «اى زمين، آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [از باران‌] خوددارى كن. و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى‌] بر جودى قرار گرفت.» و گفته شد: «مرگ بر قوم ستمكار.»

(11-45) - وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ

و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت: «پروردگارا، پسرم از كسان من است، و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترين داورانى.»

(11-46) - قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ

فرمود: «اى نوح، او در حقيقت از كسان تو نيست، او [داراى‌] كردارى ناشايسته است. پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه. من به تو اندرز مى‌دهم كه مبادا از نادانان باشى.»

(11-47) - قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ

گفت: «پروردگارا، من به تو پناه مى‌برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم، و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم.»

(11-48) - قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ

گفته شد: «اى نوح، با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر گروههايى كه با تواند، فرود آى. و گروههايى هستند كه به زودى برخوردارشان مى‌كنيم، سپس از جانب ما عذابى دردناك به آنان مى‌رسد.»

(11-49) - تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَـٰذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ

اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مى‌كنيم. پيش از اين نه تو آن را مى‌دانستى و نه قوم تو. پس شكيبا باش كه فرجام [نيك‌] از آنِ تقواپيشگان است.

(11-50) - وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ

و به سوى [قوم‌] عاد، برادرشان هود را [فرستاديم. هود] گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. جز او هيچ معبودى براى شما نيست. شما فقط دروغ پردازيد.»

(11-51) - يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلَا تَعْقِلُونَ

«اى قوم من، براى اين [رسالت‌] پاداشى از شما درخواست نمى‌كنم. پاداش من جز بر عهده كسى كه مرا آفريده است، نيست. پس آيا نمى‌انديشيد؟»

(11-52) - وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ

«و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و تبهكارانه روى بر مگردانيد.»

(11-53) - قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ

گفتند: «اى هود، براى ما دليل روشنى نياوردى، و ما براى سخن تو دست از خدايان خود برنمى‌داريم و تو را باور نداريم.»

(11-54) - إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ

«[چيزى‌] جز اين نمى‌گوييم كه بعضى از خدايان ما به تو آسيبى رسانده‌اند.» گفت: «من خدا را گواه مى‌گيرم، و شاهد باشيد كه من از آنچه جز او شريك وى مى‌گيريد بيزارم.

(11-55) - مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ

پس، همه شما در كار من نيرنگ كنيد و مرا مهلت مدهيد.

(11-56) - إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

در حقيقت، من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توكّل كردم. هيچ جنبنده‌اى نيست مگر اينكه او مهار هستى‌اش را در دست دارد. به راستى پروردگار من بر راه راست است.

(11-57) - فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ

پس اگر روى بگردانيد، به يقين، آنچه را كه به منظور آن به سوى شما فرستاده شده بودم به شما رسانيدم، و پروردگارم قومى جز شما را جانشين [شما] خواهد كرد. و به او هيچ زيانى نمى‌رسانيد. در حقيقت، پروردگارم بر هر چيزى نگاهبان است.

(11-58) - وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَنَجَّيْنَاهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ

و چون فرمان ما دررسيد، هود و كسانى را كه با او گرويده بودند، به رحمتى از جانب خود نجات بخشيديم و آنان را از عذابى سخت رهانيديم.

(11-59) - وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ

و اين، [قوم‌] عاد بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند، و فرستادگانش را نافرمانى نمودند، و به دنبال فرمانِ هر زورگوى ستيزه‌جوى رفتند.

(11-60) - وَأُتْبِعُوا فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ

و [سرانجام‌] در اين دنيا و روز قيامت، لعنت بدرقه [راه‌] آنان گرديد. آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كفر ورزيدند. هان، مرگ بر عاديان: قوم هود.

(11-61) - وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ

و به سوى [قوم‌] ثمود، برادرشان صالح را [فرستاديم‌]. گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد. براى شما هيچ معبودى جز او نيست. او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد. پس، از او آمرزش بخواهيد، آنگاه به درگاه او توبه كنيد، كه پروردگارم نزديك [و] اجابت‌كننده است.»

(11-62) - قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَـٰذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ

گفتند: «اى صالح، به راستى تو پيش از اين، ميان ما مايه اميد بودى. آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‌پرستيدند باز مى‌دارى؟ و بى‌گمان، ما از آنچه تو ما را بدان مى‌خوانى سخت دچار شكّيم.»

(11-63) - قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ

گفت: «اى قوم من، چه بينيد، اگر [در اين دعوا] بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتى به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانى كنم چه كسى در برابر خدا مرا يارى مى‌كند؟ در نتيجه، شما جز بر زيان من نمى‌افزاييد.»

(11-64) - وَيَا قَوْمِ هَـٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ

«و اى قوم من، اين ماده‌شتر خداست كه براى شما پديده‌اى شگرف است. پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مى‌گيرد. «

(11-65) - فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَٰلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ

پس آن [ماده‌شتر] را پى كردند، و [صالح‌] گفت: «سه روز در خانه‌هايتان برخوردار شويد. اين وعده‌اى بى‌دروغ است.»

(11-66) - فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ

پس چون فرمان ما در رسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود رهانيديم و از رسوايى آن روز [نجات داديم‌]. به يقين، پروردگار تو همان نيرومند شكست‌ناپذير است.

(11-67) - وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ

و كسانى را كه ستم ورزيده بودند، آن بانگِ [مرگبار] فرا گرفت، و در خانه‌هايشان از پا درآمدند.

(11-68) - كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ

گويا هرگز در آن [خانه‌ها] نبوده‌اند. آگاه باشيد كه ثموديان به پروردگارشان كفر ورزيدند. هان، مرگ بر ثمود.

(11-69) - وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ

و به راستى، فرستادگان ما براى ابراهيم مژده آوردند، سلام گفتند، پاسخ داد: «سلام». و ديرى نپاييد كه گوساله‌اى بريان آورد.

(11-70) - فَلَمَّا رَأَىٰ أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمِ لُوطٍ

و چون ديد دستهايشان به غذا دراز نمى‌شود، آنان را ناشناس يافت و از ايشان ترسى بر دل گرفت. گفتند: «مترس، ما به سوى قوم لوط فرستاده شده‌ايم.»

(11-71) - وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ

و زن او ايستاده بود. خنديد. پس وى را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم.

(11-72) - قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَـٰذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ

[همسر ابراهيم‌] گفت: «اى واى بر من، آيا فرزند آورم با آنكه من پيرزنم، و اين شوهرم پيرمرد است؟ واقعاً اين چيزِ بسيار عجيبى است.»

(11-73) - قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ

گفتند: «آيا از كار خدا تعجّب مى‌كنى؟ رحمت خدا و بركات او بر شما خاندان [رسالت‌] باد. بى‌گمان، او ستوده‌اى بزرگوار است.»

(11-74) - فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ

پس وقتى ترس ابراهيم زايل شد و مژده [فرزنددار شدن‌] به او رسيد، در باره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت‌] چون و چرا مى‌كرد.

(11-75) - إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ

زيرا ابراهيم، بردبار و نرمدل و بازگشت‌كننده [به سوى خدا] بود.

(11-76) - يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَـٰذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ

اى ابراهيم! از اين [چون و چرا] روى برتاب، كه فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى كه بى‌بازگشت است خواهد آمد.

(11-77) - وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـٰذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ

و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به [آمدنِ‌] آنان ناراحت، و دستش از حمايت ايشان كوتاه شد و گفت: «امروز، روزى سخت است.»

(11-78) - وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَـٰؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ

و قوم او شتابان به سويش آمدند، و پيش از آن كارهاى زشت مى‌كردند. [لوط] گفت: «اى قوم من، اينان دختران منند. آنان براى شما پاكيزه‌ترند. پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنيد. آيا در ميان شما آدمى عقل‌رس پيدا نمى‌شود؟»

(11-79) - قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ

گفتند: «تو خوب مى‌دانى كه ما را به دخترانت حاجتى نيست و تو خوب مى‌دانى كه ما چه مى‌خواهيم.»

(11-80) - قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ

[لوط] گفت: «كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيه‌گاهى استوار پناه مى‌جستم.»

(11-81) - قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ

گفتند: «اى لوط، ما فرستادگان پروردگار توييم. آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت. پس، پاسى از شب گذشته خانواده‌ات را حركت ده -و هيچ كس از شما نبايد واپس بنگرد- مگر زنت، كه آنچه به ايشان رسد به او [نيز] خواهد رسيد. بى‌گمان، وعده‌گاه آنان صبح است. مگر صبح نزديك نيست؟»

(11-82) - فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ

پس چون فرمان ما آمد، آن [شهر] را زير و زبر كرديم و سنگ‌پاره‌هايى از [نوع‌] سنگ گلهاى لايه لايه، بر آن فرو ريختيم.

(11-83) - مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ

[سنگهايى‌] كه نزد پروردگارت نشان‌زده بود. و [خرابه‌هاى‌] آن از ستمگران چندان دور نيست.

(11-84) - وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ

و به سوى [اهل‌] مَدْيَن، برادرشان شعيب را [فرستاديم‌]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. براى شما جز او معبودى نيست. و پيمانه و ترازو را كم مكنيد. به راستى شما را در نعمت مى‌بينم. و[لى‌] از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم.»

(11-85) - وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

«و اى قوم من، پيمانه و ترازو را به داد، تمام دهيد، و حقوق مردم را كم مدهيد، و در زمين به فساد سر برمداريد.»

(11-86) - بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ

«اگر مؤمن باشيد، باقيمانده [حلال‌] خدا براى شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نيستم.»

(11-87) - قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ

گفتند: «اى شعيب، آيا نماز تو به تو دستور مى‌دهد كه آنچه را پدران ما مى‌پرستيده‌اند رها كنيم، يا در اموال خود به ميل خود تصرّف نكنيم؟ راستى كه تو بردبار فرزانه‌اى.»

(11-88) - قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

گفت: «اى قوم من، بينديشيد، اگر از جانب پروردگارم دليل روشنى داشته باشم، و او از سوى خود روزى نيكويى به من داده باشد [آيا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمى‌خواهم در آنچه شما را از آن باز مى‌دارم با شما مخالفت كنم [و خود مرتكب آن شوم‌]. من قصدى جز اصلاح [جامعه‌] تا آن‌جا كه بتوانم، ندارم، و توفيق من جز به [يارى‌] خدا نيست. بر او توكّل كرده‌ام و به سوى او بازمى‌گردم.»

(11-89) - وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ

«و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نكشاند كه [بلايى‌] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، به شما [نيز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست.»

(11-90) - وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ

«و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان‌] است.»

(11-91) - قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ

گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را كه مى‌گويى نمى‌فهميم، و واقعاً تو را در ميان خود ضعيف مى‌بينيم، و اگر عشيره تو نبود قطعاً سنگسارت مى‌كرديم، و تو بر ما پيروز نيستى!»

(11-92) - قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ

گفت: «اى قوم من، آيا عشيره من پيشِ شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر خود گرفته‌ايد [و فراموشش كرده‌ايد]؟ در حقيقت، پروردگار من به آنچه انجام مى‌دهيد احاطه دارد.»

(11-93) - وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ

«و اى قوم من، شما بر حسب امكانات خود عمل كنيد، من [نيز] عمل مى‌كنم. به زودى خواهيد دانست كه عذاب رسواكننده بر چه كسى فرود مى‌آيد و دروغگو كيست؛ و انتظار بريد كه من [هم‌] با شما منتظرم.»

(11-94) - وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ

و چون فرمان ما آمد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمتى از جانب خويش نجات داديم، و كسانى را كه ستم كرده بودند، فرياد [مرگبار] فرو گرفت، و در خانه‌هايشان از پا درآمدند.

(11-95) - كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ

گويى در آن [خانه‌ها] هرگز اقامت نداشته‌اند. هان، مرگ بر [مردم‌] مَدْيَن، همان گونه كه ثمود هلاك شدند.

(11-96) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ

و به راستى، موسى را با آيات خود و حجّتى آشكار،

(11-97) - إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ

به سوى فرعون و سران [قوم‌] وى فرستاديم، ولى [سران‌] از فرمان فرعون پيروى كردند، و فرمان فرعون صواب نبود.

(11-98) - يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ

روز قيامت پيشاپيش قومش مى‌رود و آنان را به آتش درمى‌آورد، و [دوزخ‌] چه ورودگاه بدى براى واردان است.

(11-99) - وَأُتْبِعُوا فِي هَـٰذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ

و در اين دنيا و روز قيامت به لعنت بدرقه شدند، و چه بد عطايى نصيب آنان مى‌شود.

(11-100) - ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَىٰ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ

اين، از خبرهاى آن شهرهاست كه آن را بر تو حكايت مى‌كنيم. بعضى از آن‌ها [هنوز] بر سرِ پا هستند و [بعضى‌] بر باد رفته‌اند.

(11-101) - وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـٰكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ

و ما به آنان ستم نكرديم، ولى آنان به خودشان ستم كردند. پس چون فرمان پروردگارت آمد، خدايانى كه به جاى خدا[ى حقيقى‌] مى‌خواندند هيچ به كارشان نيامد، و جز بر هلاكت آنان نيفزود.

(11-102) - وَكَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَىٰ وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ

و اين گونه بود [به قهر] گرفتن پروردگارت، وقتى شهرها را در حالى كه ستمگر بودند [به قهر] مى‌گرفت. آرى [به قهر] گرفتن او دردناك و سخت است.

(11-103) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ

قطعاً در اين [يادآوريها] براى كسى كه از عذاب آخرت مى‌ترسد عبرتى است. آن [روز] روزى است كه مردم را براى آن گرد مى‌آورند، و آن [روز] روزى است كه [جملگى در آن‌] حاضر مى‌شوند.

(11-104) - وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ

و ما آن را جز تا زمان معيّنى به تأخير نمى‌افكنيم.

(11-105) - يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ

روزى [است‌] كه چون فرا رسد هيچ كس جز به اذن وى سخن نگويد. آنگاه بعضى از آنان تيره‌بختند و [برخى‌] نيكبخت.

(11-106) - فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ

و اما كسانى كه تيره‌بخت شده‌اند، در آتش، فرياد و ناله‌اى دارند.

(11-107) - خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ

تا آسمانها و زمين برجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، زيرا پروردگار تو همان كُند كه خواهد.

(11-108) - وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ

و اما كسانى كه نيكبخت شده‌اند، تا آسمانها و زمين برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [كه اين‌] بخششى است كه بريدنى نيست.

(11-109) - فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَـٰؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ

پس در باره آنچه آنان [مشركان‌] مى‌پرستند در ترديد مباش. آنان جز همان گونه كه قبلا پدرانشان مى‌پرستيدند، نمى‌پرستند. و ما بهره ايشان را تمام و ناكاسته خواهيم داد.

(11-110) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ

و به حقيقت، ما به موسى كتاب [آسمانى‌] داديم، پس در مورد آن اختلاف شد، و اگر از جانب پروردگارت وعده‌اى پيشى نگرفته بود، قطعاً ميان آن‌ها داورى شده بود، و بى گمان، آنان در باره آن در شكى بهتان‌آميزند.

(11-111) - وَإِنَّ كُلًّا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

و قطعاً پروردگارت [نتيجه‌] اعمال هر يك را به تمام [و كمال‌] به آنان خواهد داد، چرا كه او به آنچه انجام مى‌دهند آگاه است.

(11-112) - فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

پس، همان گونه كه دستور يافته‌اى ايستادگى كن، و هر كه با تو توبه كرده [نيز چنين كند]، و طغيان مكنيد كه او به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

(11-113) - وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ

و به كسانى كه ستم كرده‌اند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ‌] به شما مى‌رسد، و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود، و سرانجام يارى نخواهيد شد.

(11-114) - وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ

و در دو طرف روز [اول و آخر آن‌] و نخستين ساعات شب نماز را برپا دار، زيرا خوبيها بديها را از ميان مى‌برد. اين براى پندگيرندگان، پندى است.

(11-115) - وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

و شكيبا باش كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌گرداند.

(11-116) - فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ

پس چرا از نسلهاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم. و كسانى كه ستم كردند به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند رفتند، و آنان بزهكار بودند.

(11-117) - وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ

و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاك كند.

(11-118) - وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ

و اگر پروردگار تو مى‌خواست، قطعاً همه مردم را امّت واحدى قرار مى‌داد، در حالى كه پيوسته در اختلافند،

(11-119) - إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ

مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده، و براى همين آنان را آفريده است. و وعده پروردگارت [چنين‌] تحقّق پذيرفته است [كه:] «البتّه جهنّم را از جنّ و انس يكسره پر خواهم كرد.»

(11-120) - وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَـٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ

و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مى‌كنيم، چيزى است كه دلت را بدان استوار مى‌گردانيم، و در اينها حقيقت براى تو آمده، و براى مؤمنان اندرز و تذكّرى است.

(11-121) - وَقُلْ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ

و به كسانى كه ايمان نمى‌آورند بگو: «بر حسب امكانات خود عمل كنيد كه ما [هم‌] عمل خواهيم كرد.»

(11-122) - وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

«و منتظر باشيد كه ما [نيز] منتظر خواهيم بود.»

(11-123) - وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

و نهان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و تمام كارها به او بازگردانده مى‌شود؛ پس او را پرستش كن و بر او توكّل نماى، و پروردگار تو از آنچه انجام مى‌دهيد غافل نيست.

سورة يوسف

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(12-1) - الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ

الف، لام، راء. اين است آيات كتاب روشنگر.

(12-2) - إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، باشد كه بينديشيد.

(12-3) - نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَـٰذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ

ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم، بر تو حكايت مى‌كنيم، و تو قطعاً پيش از آن از بى‌خبران بودى.

(12-4) - إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ

[ياد كن‌] زمانى را كه يوسف به پدرش گفت: «اى پدر، من [در خواب‌] يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم. ديدم [آن‌ها] براى من سجده مى‌كنند.»

(12-5) - قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ

[يعقوب‌] گفت: «اى پسرك من، خوابت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مى‌انديشند، زيرا شيطان براى آدمى دشمنى آشكار است.

(12-6) - وَكَذَٰلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَىٰ أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و اين چنين، پروردگارت تو را برمى‌گزيند، و از تعبير خوابها به تو مى‌آموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مى‌كند، همان گونه كه قبلاً بر پدران تو، ابراهيم و اسحاق، تمام كرد. در حقيقت، پروردگار تو داناى حكيم است.

(12-7) - لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ

به راستى در [سرگذشتِ‌] يوسف و برادرانش براى پُرسندگان عبرتهاست.

(12-8) - إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

هنگامى كه [برادران او] گفتند: «يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما -كه جمعى نيرومند هستيم- دوست‌داشتنى‌ترند. قطعاً پدر ما در گمراهى آشكارى است.»

(12-9) - اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ

[يكى گفت:] «يوسف را بكُشيد يا او را به سرزمينى بيندازيد، تا توجّه پدرتان معطوف شما گردد، و پس از او مردمى شايسته باشيد.»

(12-10) - قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ

گوينده‌اى از ميان آنان گفت: «يوسف را مكُشيد. اگر كارى مى‌كنيد، او را در نهانخانه چاه بيفكنيد، تا برخى از مسافران او را برگيرند.»

(12-11) - قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَىٰ يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ

گفتند: «اى پدر، تو را چه شده است كه ما را بر يوسف امين نمى‌دانى در حالى كه ما خيرخواه او هستيم؟

(12-12) - أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

فردا او را با ما بفرست تا [در چمن‌] بگردد و بازى كند، و ما به خوبى نگهبان او خواهيم بود.

(12-13) - قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ

گفت: «اينكه او را ببَريد سخت مرا اندوهگين مى‌كند، و مى‌ترسم از او غافل شويد و گرگ او را بخورد.»

(12-14) - قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ

گفتند: «اگر گرگ او را بخورد با اينكه ما گروهى نيرومند هستيم، در آن صورت ما قطعاً [مردمى‌] بى‌مقدار خواهيم بود.»

(12-15) - فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَـٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

پس وقتى او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند [چنين كردند]. و به او وحى كرديم كه قطعاً آنان را از اين كارشان -در حالى كه نمى‌دانند- با خبر خواهى كرد.

(12-16) - وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ

و شامگاهان، گريان نزد پدر خود [باز] آمدند.

(12-17) - قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ

گفتند: «اى پدر، ما رفتيم مسابقه دهيم، و يوسف را پيش كالاى خود نهاديم. آنگاه گرگ او را خورد، ولى تو ما را هر چند راستگو باشيم باور نمى‌دارى.»

(12-18) - وَجَاءُوا عَلَىٰ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ

و پيراهنش را [آغشته‌] به خونى دروغين آوردند. [يعقوب‌] گفت: «[نه‌] بلكه نَفْس شما كارى [بد] را براى شما آراسته است. اينك صبرى نيكو [براى من بهتر است‌]. و بر آنچه توصيف مى‌كنيد، خدا يارى‌ده است.»

(12-19) - وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَىٰ دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَىٰ هَـٰذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ

و كاروانى آمد. پس آب‌آور خود را فرستادند. و دلوش را انداخت. گفت: «مژده! اين يك پسر است!» و او را چون كالايى پنهان داشتند. و خدا به آنچه مى‌كردند دانا بود.

(12-20) - وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ

و او را به بهاى ناچيزى -چند درهم- فروختند و در آن بى‌رغبت بودند.

(12-21) - وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَىٰ أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

و آن كس كه او را از مصر خريده بود به همسرش گفت: «نيكش بدار، شايد به حال ما سود بخشد يا او را به فرزندى اختيار كنيم.» و بدين گونه ما يوسف را در آن سرزمين مكانت بخشيديم تا به او تأويل خوابها را بياموزيم، و خدا بر كار خويش چيره است ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

(12-22) - وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

و چون به حد رشد رسيد، او را حكمت و دانش عطا كرديم، و نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.

(12-23) - وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

و آن [بانو] كه وى در خانه‌اش بود خواست از او كام گيرد، و درها را [پياپى‌] چفت كرد و گفت: «بيا كه از آنِ توام!» [يوسف‌] گفت: «پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نيكو داده است. قطعاً ستمكاران رستگار نمى‌شوند.»

(12-24) - وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ

و در حقيقت [آن زن‌] آهنگ وى كرد، و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود، آهنگ او مى‌كرد. چنين [كرديم‌] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.

(12-25) - وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و آن دو به سوى در بر يكديگر سبقت گرفتند، و [آن زن‌] پيراهن او را از پشت بدريد و در آستانه در آقاى آن زن را يافتند. آن گفت: «كيفر كسى كه قصد بد به خانواده تو كرده چيست؟ جز اينكه زندانى يا [دچار] عذابى دردناك شود.»

(12-26) - قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ

[يوسف‌] گفت: «او از من كام خواست.» و شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد: «اگر پيراهن او از جلو چاك خورده، زن راست گفته و او از دروغگويان است،

(12-27) - وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ

و اگر پيراهن او از پشت دريده شده، زن دروغ گفته و او از راستگويان است.»

(12-28) - فَلَمَّا رَأَىٰ قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ

پس چون [شوهرش‌] ديد پيراهن او از پشت چاك خورده است گفت: «بى‌شك، اين از نيرنگ شما [زنان‌] است، كه نيرنگ شما [زنان‌] بزرگ است.»

(12-29) - يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَـٰذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ

«اى يوسف، از اين [پيشامد] روى بگردان. و تو [اى زن‌] براى گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطاكاران بوده‌اى.»

(12-30) - وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

و [دسته‌اى از] زنان در شهر گفتند: «زن عزيز از غلام خود، كام خواسته و سخت خاطرخواه او شده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكارى مى‌بينيم.»

(12-31) - فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَـٰذَا بَشَرًا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ

پس چون [همسر عزيز] از مكرشان اطلاع يافت، نزد آنان [كسى‌] فرستاد، و محفلى برايشان آماده ساخت، و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردى داد و [به يوسف‌] گفت: «بر آنان درآى.» پس چون [زنان‌] او را ديدند، وى را بس شگرف يافتند و [از شدت هيجان‌] دستهاى خود را بريدند و گفتند: «منزه است خدا، اين بشر نيست، اين جز فرشته‌اى بزرگوار نيست.»

(12-32) - قَالَتْ فَذَٰلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ

[زليخا] گفت: «اين همان است كه در باره او سرزنشم مى‌كرديد. آرى، من از او كام خواستم و[لى‌] او خود را نگاه داشت، و اگر آنچه را به او دستور مى‌دهم نكند قطعاً زندانى خواهد شد و حتماً از خوارشدگان خواهد گرديد.»

(12-33) - قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ

[يوسف‌] گفت: «پروردگارا، زندان براى من دوست‌داشتنى‌تر است از آنچه مرا به آن مى‌خوانند، و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى، به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله‌] نادانان خواهم شد.»

(12-34) - فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

پس، پروردگارش [دعاى‌] او را اجابت كرد و نيرنگ آنان را از او بگردانيد. آرى، او شنواى داناست.

(12-35) - ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّىٰ حِينٍ

آنگاه پس از ديدن آن نشانه‌ها، به نظرشان آمد كه او را تا چندى به زندان افكنند.

(12-36) - وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

و دو جوان با او به زندان درآمدند. [روزى‌] يكى از آن دو گفت: «من خويشتن را [به خواب‌] ديدم كه [انگور براى‌] شراب مى‌فشارم»؛ و ديگرى گفت: «من خود را [به خواب‌] ديدم كه بر روى سرم نان مى‌برم و پرندگان از آن مى‌خورند. به ما از تعبيرش خبر ده، كه ما تو را از نيكوكاران مى‌بينيم.»

(12-37) - قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذَٰلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ

گفت: «غذايى را كه روزى شماست براى شما نمى‌آورند مگر آنكه من از تعبير آن به شما خبر مى‌دهم پيش از آنكه [تعبير آن‌] به شما برسد. اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كرده‌ام،

(12-38) - وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَٰلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ

و آيين پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نموده‌ام. براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خدا كنيم. اين از عنايت خدا بر ما و بر مردم است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمى‌كنند.

(12-39) - يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ

اى دو رفيق زندانيم، آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟

(12-40) - مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

شما به جاى او جز نامهايى [چند] را نمى‌پرستيد كه شما و پدرانتان آن‌ها را نامگذارى كرده‌ايد، و خدا دليلى بر [حقانيت‌] آن‌ها نازل نكرده است. فرمان جز براى خدا نيست. دستور داده كه جز او را نپرستيد. اين است دين درست، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

(12-41) - يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ

اى دو رفيق زندانيم؛ اما يكى از شما به آقاى خود باده مى‌نوشاند، و اما ديگرى به دار آويخته مى‌شود و پرندگان از [مغز] سرش مى‌خورند. امرى كه شما دو تن از من جويا شديد تحقق يافت.

(12-42) - وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ

و [يوسف‌] به آن كس از آن دو كه گمان مى‌كرد خلاص مى‌شود، گفت: «مرا نزد آقاى خود به ياد آور.» و[لى‌] شيطان، يادآورى به آقايش را از ياد او برد؛ در نتيجه، چند سالى در زندان ماند.

(12-43) - وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَىٰ سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ

و پادشاه [مصر] گفت: «من [در خواب‌] ديدم هفت گاو فربه است كه هفت [گاو] لاغر آن‌ها را مى‌خورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه‌] خشگيده ديگر. اى سران قوم، اگر خواب تعبير مى‌كنيد، در باره خواب من، به من نظر دهيد.»

(12-44) - قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ

گفتند: «خوابهايى است پريشان، و ما به تعبير خوابهاى آشفته دانا نيستيم.»

(12-45) - وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ

و آن كس از آن دو [زندانى‌] كه نجات يافته و پس از چندى [يوسف را] به خاطر آورده بود گفت: «مرا به [زندان‌] بفرستيد تا شما را از تعبير آن خبر دهم.»

(12-46) - يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ

«اى يوسف، اى مرد راستگوى، در باره [اين خواب كه‌] هفت گاو فربه، هفت [گاو] لاغر آن‌ها را مى‌خورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه‌] خشگيده ديگر؛ به ما نظر ده، تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان [تعبيرش را] بدانند.»

(12-47) - قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ

گفت: «هفت سال پى در پى مى‌كاريد، و آنچه را درويديد -جز اندكى را كه مى‌خوريد- در خوشه‌اش واگذاريد.

(12-48) - ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ

آنگاه پس از آن، هفت سال سخت مى‌آيد كه آنچه را براى آن [سالها] از پيش نهاده‌ايد -جز اندكى را كه ذخيره مى‌كنيد- همه را خواهند خورد.

(12-49) - ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ

آنگاه پس از آن، سالى فرا مى‌رسد كه به مردم در آن [سال‌] باران مى‌رسد و در آن آب ميوه مى‌گيرند.

(12-50) - وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَىٰ رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ

و پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد.» پس هنگامى كه آن فرستاده نزد وى آمد، [يوسف‌] گفت: «نزد آقاى خويش برگرد و از او بپرس كه حال آن زنانى كه دستهاى خود را بريدند چگونه است؟ زيرا پروردگار من به نيرنگ آنان آگاه است.»

(12-51) - قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ

[پادشاه‌] گفت: «وقتى از يوسف كام [مى‌]خواستيد چه منظور داشتيد؟» زنان گفتند: «منزه است خدا، ما گناهى بر او نمى‌دانيم،» همسر عزيز گفت: «اكنون حقيقت آشكار شد. من [بودم كه‌] از او كام خواستم، و بى‌شك او از راستگويان است.»

(12-52) - ذَٰلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ

[يوسف گفت:] «اين [درخواست اعاده حيثيت‌] براى آن بود كه [عزيز] بداند من در نهان به او خيانت نكردم، و خدا نيرنگ خائنان را به جايى نمى‌رساند.

(12-53) - وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ

و من نفس خود را تبرئه نمى‌كنم، چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مى‌كند، مگر كسى را كه خدا رحم كند، زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.

(12-54) - وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ

و پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد، تا وى را خاص خود كنم.» پس چون با او سخن راند، گفت: «تو امروز نزد ما با منزلت و امين هستى.»

(12-55) - قَالَ اجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ

[يوسف‌] گفت: «مرا بر خزانه‌هاى اين سرزمين بگمار، كه من نگهبانى دانا هستم.»

(12-56) - وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

و بدين گونه يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت داديم، كه در آن، هر جا كه مى خواست سكونت مى‌كرد. هر كه را بخواهيم به رحمت خود مى‌رسانيم و اجر نيكوكاران را تباه نمى‌سازيم.

(12-57) - وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

و البته اجر آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى مى‌نمودند، بهتر است.

(12-58) - وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ

و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند. [او] آنان را شناخت ولى آنان او را نشناختند.

(12-59) - وَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ

و چون آنان را به خوار و بارشان مجهز كرد، گفت: «برادر پدرى خود را نزد من آوريد. مگر نمى‌بينيد كه من پيمانه را تمام مى‌دهم و من بهترين ميزبانانم؟

(12-60) - فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلَا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَلَا تَقْرَبُونِ

پس اگر او را نزد من نياورديد، براى شما نزد من پيمانه‌اى نيست، و به من نزديك نشويد.

(12-61) - قَالُوا سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَاعِلُونَ

گفتند: «او را با نيرنگ از پدرش خواهيم خواست، و محققاً اين كار را خواهيم كرد.»

(12-62) - وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُوا بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انْقَلَبُوا إِلَىٰ أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و [يوسف‌] به غلامان خود گفت: «سرمايه‌هاى آنان را در بارهايشان بگذاريد، شايد وقتى به سوى خانواده خود برمى‌گردند آن را بازيابند، اميد كه آنان بازگردند.»

(12-63) - فَلَمَّا رَجَعُوا إِلَىٰ أَبِيهِمْ قَالُوا يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

پس چون به سوى پدر خود بازگشتند، گفتند: «اى پدر، پيمانه از ما منع شد. برادرمان را با ما بفرست تا پيمانه بگيريم، و ما نگهبان او خواهيم بود.»

(12-64) - قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَمَا أَمِنْتُكُمْ عَلَىٰ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

[يعقوب‌] گفت: «آيا همان گونه كه شما را پيش از اين بر برادرش امين گردانيدم، بر او امين سازم؟ پس خدا بهترين نگهبان است، و اوست مهربانترين مهربانان.»

(12-65) - وَلَمَّا فَتَحُوا مَتَاعَهُمْ وَجَدُوا بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قَالُوا يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَـٰذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَٰلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ

و هنگامى كه بارهاى خود را گشودند، دريافتند كه سرمايه‌شان بدانها بازگردانيده شده است. گفتند: «اى پدر، [ديگر] چه مى‌خواهيم؟ اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانيده شده است. قوت خانواده خود را فراهم، و برادرمان را نگهبانى مى‌كنيم، و [با بردن او] يك بار شتر مى‌افزاييم، و اين [پيمانه اضافى نزد عزيز] پيمانه‌اى ناچيز است.»

(12-66) - قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّىٰ تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٌ

گفت: «هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا با من با نام خدا پيمان استوارى ببنديد كه حتماً او را نزد من باز آوريد، مگر آنكه گرفتار [حادثه‌اى‌] شويد.» پس چون پيمان خود را با او استوار كردند [يعقوب‌] گفت: «خدا بر آنچه مى‌گوييم وكيل است.»

(12-67) - وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ

و گفت: «اى پسران من، [همه‌] از يك دروازه [به شهر] در نياييد، بلكه از دروازه‌هاى مختلف وارد شويد، و من [با اين سفارش،] چيزى از [قضاى‌] خدا را از شما دور نمى‌توانم داشت. فرمان جز براى خدا نيست. بر او توكل كردم، و توكل‌كنندگان بايد بر او توكل كنند.»

(12-68) - وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَا كَانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

و چون همان گونه كه پدرانشان به آنان فرمان داده بود وارد شدند، [اين كار] چيزى را در برابر خدا از آنان برطرف نمى‌كرد جز اينكه يعقوب نيازى را كه در دلش بود، برآورد و بى‌گمان، او از [بركت‌] آنچه بدو آموخته بوديم داراى دانشى [فراوان‌] بود، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

(12-69) - وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَىٰ يُوسُفَ آوَىٰ إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، برادرش [بنيامين‌] را نزد خود جاى داد [و] گفت: «من برادر تو هستم.» بنابراين، از آنچه [برادران‌] مى‌كردند، غمگين مباش.

(12-70) - فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ

پس هنگامى كه آنان را به خوار و بارشان مجهز كرد، آبخورى را در بار برادرش نهاد. سپس [به دستور او] نداكننده‌اى بانگ درداد: «اى كاروانيان، قطعاً شما دزد هستيد.»

(12-71) - قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ

[برادران‌] در حالى كه به آنان روى كردند، گفتند: «چه گم كرده‌ايد؟»

(12-72) - قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ

گفتند: «جام شاه را گم كرده‌ايم، و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار شتر خواهد بود.» و [متصدى گفت:] «من ضامن آنم.»

(12-73) - قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ

گفتند: «به خدا سوگند، شما خوب مى‌دانيد كه ما نيامده‌ايم در اين سرزمين فساد كنيم و ما دزد نبوده‌ايم.»

(12-74) - قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ

گفتند: «پس، اگر دروغ بگوييد، كيفرش چيست؟»

(12-75) - قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ

گفتند: «كيفرش [همان‌] كسى است كه [جام‌] در بار او پيدا شود. پس كيفرش خود اوست. ما ستمكاران را اين گونه كيفر مى‌دهيم.»

(12-76) - فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَٰلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ

پس [يوسف‌] به [بازرسى‌] بارهاى آنان، پيش از بار برادرش، پرداخت. آنگاه آن را از بار برادرش [بنيامين‌] در آورد. اين گونه به يوسف شيوه آموختيم. [چرا كه‌] او در آيين پادشاه نمى‌توانست برادرش را بازداشت كند، مگر اينكه خدا بخواهد [و چنين راهى بدو بنمايد]. درجات كسانى را كه بخواهيم بالا مى‌بريم و فوق هر صاحب دانشى دانشورى است.

(12-77) - قَالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ

گفتند: «اگر او دزدى كرده، پيش از اين [نيز] برادرش دزدى كرده است. «يوسف اين [سخن‌] را در دل خود پنهان داشت و آن را برايشان آشكار نكرد [ولى‌] گفت: «موقعيت شما بدتر [از او]ست، و خدا به آنچه وصف مى‌كنيد داناتر است.»

(12-78) - قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

گفتند: «اى عزيز، او پدرى پير سالخورده دارد؛ بنابراين يكى از ما را به جاى او بگير، كه ما تو را از نيكوكاران مى‌بينيم.»

(12-79) - قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ

گفت: «پناه به خدا، كه جز آن كس را كه كالاى خود را نزد وى يافته‌ايم بازداشت كنيم، زيرا در آن صورت قطعاً ستمكار خواهيم بود.»

(12-80) - فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّىٰ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ

پس چون از او نوميد شدند، رازگويان كنار كشيدند. بزرگشان گفت: «مگر نمى‌دانيد كه پدرتان با نام خدا پيمانى استوار از شما گرفته است و قبلا [هم‌] در باره يوسف تقصير كرديد؟ هرگز از اين سرزمين نمى‌روم تا پدرم به من اجازه دهد يا خدا در حق من داورى كند، و او بهترين داوران است.

(12-81) - ارْجِعُوا إِلَىٰ أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلَّا بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ

پيش پدرتان بازگرديد و بگوييد: اى پدر، پسرت دزدى كرده، و ما جز آنچه مى‌دانيم گواهى نمى‌دهيم و ما نگهبان غيب نبوديم.

(12-82) - وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ

و از [مردم‌] شهرى كه در آن بوديم و كاروانى كه در ميان آن آمديم جويا شو، و ما قطعاً راست مى‌گوييم.

(12-83) - قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

[يعقوب‌] گفت: «[چنين نيست،] بلكه نفس شما امرى [نادرست‌] را براى شما آراسته است. پس [صبر من‌] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است.»

(12-84) - وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ

و از آنان روى گردانيد و گفت: «اى دريغ بر يوسف، و در حالى كه اندوه خود را فرو مى‌خورد، چشمانش از اندوه سپيد شد.»

(12-85) - قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ

[پسران او] گفتند: «به خدا سوگند كه پيوسته يوسف را ياد مى‌كنى تا بيمار شوى يا هلاك گردى.»

(12-86) - قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

گفت: «من شكايت غم و اندوه خود را پيش خدا مى‌برم، و از [عنايت‌] خدا چيزى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد.

(12-87) - يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ

اى پسران من، برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت خدا نوميد مباشيد، زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمى‌شود.»

(12-88) - فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ

پس چون [برادران‌] بر او وارد شدند، گفتند: «اى عزيز، به ما و خانواده ما آسيب رسيده است و سرمايه‌اى ناچيز آورده‌ايم. بنابراين پيمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق كن كه خدا صدقه‌دهندگان را پاداش مى‌دهد.»

(12-89) - قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ

گفت: «آيا دانستيد، وقتى كه نادان بوديد، با يوسف و برادرش چه كرديد؟»

(12-90) - قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَـٰذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

گفتند: «آيا تو خود، يوسفى؟» گفت: «[آرى،] من يوسفم و اين برادر من است. به راستى خدا بر ما منت نهاده است. بى‌گمان، هر كه تقوا و صبر پيشه كند، خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى‌كند.»

(12-91) - قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ

گفتند: «به خدا سوگند، كه واقعاً خدا تو را بر ما برترى داده است و ما خطاكار بوديم.»

(12-92) - قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

[يوسف‌] گفت: «امروز بر شما سرزنشى نيست. خدا شما را مى‌آمرزد و او مهربانترين مهربانان است.»

(12-93) - اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَـٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ

«اين پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد [تا] بينا شود، و همه كسان خود را نزد من آوريد.»

(12-94) - وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ

و چون كاروان رهسپار شد، پدرشان گفت: «اگر مرا به كم‌خردى نسبت ندهيد، بوى يوسف را مى‌شنوم.»

(12-95) - قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَالِكَ الْقَدِيمِ

گفتند: «به خدا سوگند كه تو سخت در گمراهىِ ديرين خود هستى.»

(12-96) - فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

پس چون مژده‌رسان آمد، آن [پيراهن‌] را بر چهره او انداخت، پس بينا گرديد. گفت: «آيا به شما نگفتم كه بى‌شك من از [عنايت‌] خدا چيزهايى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد؟»

(12-97) - قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ

گفتند: «اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم.»

(12-98) - قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

گفت: «به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‌خواهم، كه او همانا آمرزنده مهربان است.»

(12-99) - فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَىٰ يُوسُفَ آوَىٰ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ

پس چون بر يوسف وارد شدند، پدر و مادر خود را در كنار خويش گرفت و گفت: «ان شاء الله، با [امن و] امان داخل مصر شويد.»

(12-100) - وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَـٰذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

و پدر و مادرش را به تخت برنشانيد، و [همه آنان‌] پيش او به سجده درافتادند، و [يوسف‌] گفت: «اى پدر، اين است تعبير خواب پيشين من، به يقين، پروردگارم آن را راست گردانيد و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد -پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد- بى گمان، پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است، زيرا كه او داناى حكيم است.»

(12-101) - رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ

«پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبير خوابها به من آموختى. اى پديدآورنده آسمانها و زمين، تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى؛ مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما.»

(12-102) - ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ

اين [ماجرا] از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مى‌كنيم، و تو هنگامى كه آنان همداستان شدند و نيرنگ مى‌كردند نزدشان نبودى.

(12-103) - وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ

و بيشتر مردم -هر چند آرزومند باشى- ايمان‌آورنده نيستند.

(12-104) - وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ

و تو بر اين [كار] پاداشى از آنان نمى‌خواهى. آن [قرآن‌] جز پندى براى جهانيان نيست.

(12-105) - وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ

و چه بسيار نشانه‌ها در آسمانها و زمين است كه بر آن‌ها مى‌گذرند در حالى كه از آن‌ها روى برمى‌گردانند.

(12-106) - وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ

و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مى‌گيرند.

(12-107) - أَفَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

آيا ايمنند از اينكه عذاب فراگير خدا به آنان دررسد، يا قيامت -در حالى كه بى‌خبرند- بناگاه آنان را فرا رسد؟

(12-108) - قُلْ هَـٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

بگو: «اين است راه من، كه من و هر كس (پيروى‌ام) كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مى‌كنيم، و منزّه است خدا، و من از مشركان نيستم.»

(12-109) - وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و پيش از تو [نيز] جز مردانى از اهل شهرها را -كه به آنان وحى مى‌كرديم- نفرستاديم. آيا در زمين نگرديده‌اند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بوده‌اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده‌اند بهتر است. آيا نمى‌انديشيد؟

(12-110) - حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ

تا هنگامى كه فرستادگان [ما] نوميد شدند و [مردم‌] پنداشتند كه به آنان واقعاً دروغ گفته شده، يارىِ ما به آنان رسيد. پس كسانى را كه مى‌خواستيم، نجات يافتند، و[لى‌] عذاب ما از گروه مجرمان برگشت ندارد.

(12-111) - لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَىٰ وَلَـٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است. سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى‌] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مى‌آورند رهنمود و رحمتى است.

سورة الرعد

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(13-1) - المر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ

الف، لام، ميم، راء. اين است آيات كتاب، و آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، حق است، ولى بيشتر مردم نمى‌گروند.

(13-2) - اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ

خدا [همان‌] كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آن‌ها را ببينيد برافراشت، آنگاه بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را رام گردانيد؛ هر كدام براى مدّتى معيّن به سير خود ادامه مى‌دهند. [خداوند] در كار [آفرينش‌] تدبير مى‌كند، و آيات [خود] را به روشنى بيان مى‌نمايد، اميد كه شما به لقاى پروردگارتان يقين حاصل كنيد.

(13-3) - وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

و اوست كسى كه زمين را گسترانيد و در آن، كوهها و رودها نهاد، و از هر گونه ميوه‌اى در آن، جفت جفت قرار داد. روز را به شب مى‌پوشاند. قطعاً در اين [امور] براى مردمى كه تفكّر مى‌كنند نشانه‌هايى وجود دارد.

(13-4) - وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

و در زمين قطعاتى است كنار هم، و باغهايى از انگور و كشتزارها و درختان خرما، چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه، كه با يك آب سيراب مى‌گردند، و [با اين همه‌] برخى از آن‌ها را در ميوه [از حيث مزه و نوع و كيفيت‌] بر برخى ديگر برترى مى‌دهيم. بى گمان در اين [امر نيز] براى مردمى كه تعقّل مى‌كنند دلايل [روشنى‌] است.

(13-5) - وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُولَـٰئِكَ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و اگر عجب دارى، عجب از سخن آنان [كافران‌] است كه: «آيا وقتى خاك شديم، به راستى در آفرينش جديدى خواهيم بود؟» اينان همان كسانند كه به پروردگارشان كفر ورزيده‌اند و در گردنهايشان زنجيرهاست، و آنان همدم آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

(13-6) - وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَىٰ ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ

و پيش از رحمت، شتابزده از تو عذاب مى‌طلبند و حال آنكه پيش از آنان [بر كافران‌] عقوبتها رفته است، و به راستى پروردگار تو نسبت به مردم -با وجود ستمشان- بخشايشگر است، و به يقين پروردگار تو سخت‌كيفر است.

(13-7) - وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ

و آنان كه كافر شده‌اند مى‌گويند: «چرا نشانه‌اى آشكار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [اى پيامبر،] تو فقط هشداردهنده‌اى، و براى هر قومى رهبرى است.

(13-8) - اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَىٰ وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ

خدا مى‌داند آنچه را كه هر ماده‌اى [در رحم‌] بار مى‌گيرد، و [نيز] آنچه را كه رحمها مى‌كاهند و آنچه را مى‌افزايند. و هر چيزى نزد او اندازه‌اى دارد.

(13-9) - عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ

داناى نهان و آشكار، [و] بزرگِ بلندمرتبه است.

(13-10) - سَوَاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَنْ جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ

[براى او] يكسان است: كسى از شما سخن [خود] را نهان كند و كسى كه آن را فاش گرداند، و كسى كه خويشتن را به شب پنهان دارد و در روز، آشكارا حركت كند.

(13-11) - لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ

براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مى‌كنند. در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست، و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.

(13-12) - هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ

اوست كسى كه برق را براى بيم و اميد به شما مى‌نماياند، و ابرهاى گرانبار را پديدار مى‌كند.

(13-13) - وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ

رعد، به حمد او، و فرشتگان [جملگى‌] از بيمش تسبيح مى‌گويند، و صاعقه‌ها را فرو مى‌فرستند و با آن‌ها هر كه را بخواهد، مورد اصابت قرار مى‌دهد، در حالى كه آنان در باره خدا مجادله مى‌كنند، و او سخت‌كيفر است.

(13-14) - لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ

دعوت حق براى اوست. و كسانى كه [مشركان‌] جز او مى‌خوانند، هيچ جوابى به آنان نمى‌دهند، مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشايد تا [آب‌] به دهانش برسد، در حالى كه [آب‌] به [دهان‌] او نخواهد رسيد، و دعاى كافران جز بر هدر نباشد.

(13-15) - وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ

و هر كه در آسمانها و زمين است -خواه و ناخواه- با سايه‌هايشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مى‌كنند.

(13-16) - قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ

بگو: «پروردگار آسمانها و زمين كيست؟» بگو: «خدا!» بگو: «پس آيا جز او سرپرستانى گرفته‌ايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند؟» بگو: «آيا نابينا و بينا يكسانند؟ يا تاريكيها و روشنايى برابرند؟ يا براى خدا شريكانى پنداشته‌اند كه مانند آفرينش او آفريده‌اند و در نتيجه، [اين دو] آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟» بگو: «خدا آفريننده هر چيزى است، و اوست يگانه قهار.»

(13-17) - أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ

[همو كه‌] از آسمان، آبى فرو فرستاد. پس رودخانه‌هايى به اندازه گنجايش خودشان روان شدند، و سيل، كفى بلند روى خود برداشت، و از آنچه براى به دست آوردن زينتى يا كالايى، در آتش مى‌گدازند هم نظير آن كفى برمى‌آيد. خداوند، حق و باطل را چنين مَثَل مى‌زند. اما كف، بيرون افتاده از ميان مى‌رود، ولى آنچه به مردم سود مى‌رساند در زمين [باقى‌] مى‌ماند. خداوند مَثَلها را چنين مى‌زند.

(13-18) - لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَىٰ وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ

براى كسانى كه پروردگارشان را اجابت كرده‌اند پاداش بس نيكوست. و كسانى كه وى را اجابت نكرده‌اند، اگر سراسر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته باشند، قطعاً آن را براى بازخريد خود خواهند داد. آنان به سختى بازخواست شوند و جايشان در دوزخ است و چه بد جايگاهى است.

(13-19) - أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ

پس، آيا كسى كه مى‌داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده، حقيقت دارد، مانند كسى است كه كوردل است؟ تنها خردمندانند كه عبرت مى‌گيرند.

(13-20) - الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ

همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمى‌شكنند.

(13-21) - وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ

و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مى‌پيوندند و از پروردگارشان مى‌ترسند و از سختى حساب بيم دارند.

(13-22) - وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ

و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم، نهان و آشكارا انفاق كردند، و بدى را با نيكى مى‌زدايند، ايشان راست فرجامِ خوشِ سراى باقى.

(13-23) - جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ

[همان‌] بهشتهاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل مى‌شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى‌آيند.

(13-24) - سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ

[و به آنان مى‌گويند:] «درود بر شما به [پاداش‌] آنچه صبر كرديد. راستى چه نيكوست فرجام آن سراى!»

(13-25) - وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَـٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

و كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‌شكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده مى‌گسلند و در زمين فساد مى‌كنند، بر ايشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى ايشان راست.

(13-26) - اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ

خدا روزى را براى هر كه بخواهد گشاده يا تنگ مى‌گرداند، و[لى آنان‌] به زندگى دنيا شاد شده‌اند، و زندگى دنيا در [برابر] آخرت جز بهره‌اى [ناچيز] نيست.

(13-27) - وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ

و كسانى كه كافر شده‌اند مى‌گويند: «چرا از جانب پروردگارش معجزه‌اى بر او نازل نشده است؟» بگو: «در حقيقت خداست كه هر كس را بخواهد بى‌راه مى‌گذارد و هر كس را كه [به سوى او] بازگردد، به سوى خود راه مى‌نمايد.»

(13-28) - الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

همان كسانى كه ايمان آورده‌اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‌گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‌يابد.

(13-29) - الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ

كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، خوشا به حالشان، و خوش سرانجامى دارند.

(13-30) - كَذَٰلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَـٰنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ

بدين گونه تو را در ميان امتى كه پيش از آن، امتهايى روزگار به سر بردند، فرستاديم تا آنچه را به تو وحى كرديم بر آنان بخوانى، در حالى كه آنان به [خداى‌] رحمان كفر مى‌ورزند. بگو: «اوست پروردگار من. معبودى بجز او نيست. بر او توكل كرده‌ام و بازگشت من به سوى اوست.»

(13-31) - وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ

و اگر قرآنى بود كه كوهها بدان روان مى‌شد، يا زمين بدان قطعه قطعه مى‌گرديد، يا مردگان بدان به سخن درمى‌آمدند [باز هم در آنان اثر نمى‌كرد.] نه چنين است، بلكه همه امور بستگى به خدا دارد. آيا كسانى كه ايمان آورده‌اند، ندانسته‌اند كه اگر خدا مى‌خواست قطعاً تمام مردم را به راه مى‌آورد؟ و كسانى كه كافر شده‌اند پيوسته به [سزاى‌] آنچه كرده‌اند مصيبت كوبنده‌اى به آنان مى‌رسد يا نزديك خانه‌هايشان فرود مى‌آيد، تا وعده خدا فرا رسد. آرى، خدا وعده [خود را] خلاف نمى‌كند.

(13-32) - وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ

و بى‌گمان، فرستادگان پيش از تو [نيز] مسخره شدند. پس به كسانى كه كافر شده بودند مهلت دادم، آنگاه آنان را [به كيفر] گرفتم. پس چگونه بود كيفر من؟

(13-33) - أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

آيا كسى كه بر هر شخصى بدانچه كرده است مراقب است [مانند كسى است كه از همه جا بى‌خبر است‌]؟ و براى خدا شريكانى قرار دادند. بگو: «نامشان را ببريد» آيا او را به آنچه در زمين است و او نمى‌داند خبر مى‌دهيد، يا سخنى سطحى [و ميان‌تهى‌] مى‌گوييد؟ [چنين نيست‌] بلكه براى كسانى كه كافر شده‌اند نيرنگشان آراسته شده و از راه [حق‌] بازداشته شده‌اند و هر كه را خدا بى‌راه گذارد رهبرى نخواهد داشت.

(13-34) - لَهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَاقٍ

براى آنان در زندگى دنيا عذابى است، و قطعاً عذاب آخرت دشوارتر است، و براى ايشان در برابر خدا هيچ نگهدارنده‌اى نيست.

(13-35) - مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ

وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [اين است كه‌] از زير [درختان ] آن نهرها روان است. ميوه و سايه‌اش پايدار است. اين است فرجام كسانى كه پرهيزگارى كرده‌اند و فرجام كافران آتش [دوزخ ]است.

(13-36) - وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ

و كسانى كه به آنان كتاب [آسمانى‌] داده‌ايم، از آنچه به سوى تو نازل شده شاد مى‌شوند. و برخى از دسته‌ها كسانى هستند كه بخشى از آن را انكار مى‌كنند. بگو: «جز اين نيست كه من مأمورم خدا را بپرستم و به او شرك نورزم. به سوى او مى‌خوانم و بازگشتم به سوى اوست.»

(13-37) - وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ

و بدين سان آن [قرآن‌] را فرمانى روشن نازل كرديم، و اگر پس از دانشى كه به تو رسيده [باز] از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا هيچ دوست و حمايتگرى نخواهى داشت.

(13-38) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ

و قطعاً پيش از تو [نيز] رسولانى فرستاديم، و براى آنان زنان و فرزندانى قرار داديم. و هيچ پيامبرى را نرسد كه جز به اذن خدا معجزه‌اى بياورد. براى هر زمانى كتابى است.

(13-39) - يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ

خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‌كند، و اصل كتاب نزد اوست.

(13-40) - وَإِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ

و اگر پاره‌اى از آنچه را كه به آنان وعده مى‌دهيم به تو بنمايانيم، يا تو را بميرانيم، جز اين نيست كه بر تو رساندن [پيام‌] است و بر ما حساب [آنان‌].

(13-41) - أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ يَحْكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

آيا نديده‌اند كه ما [همواره‌] مى‌آييم و از اطراف اين زمين مى‌كاهيم؟ و خداست كه حكم مى‌كند. براى حكم او باز دارنده‌اى نيست، و او به سرعت حسابرسى مى‌كند.

(13-42) - وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ

و به يقين، كسانى كه پيش از آنان بودند نيرنگ كردند، ولى همه تدبيرها نزد خداست. آنچه را كه هر كسى به دست مى‌آورد مى‌داند. و به زودى كافران بدانند كه فرجام آن سراى از كيست.

(13-43) - وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ

و كسانى كه كافر شدند مى‌گويند: «تو فرستاده نيستى.» بگو: «كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد.»

سورة ابراهيم

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(14-1) - الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ

الف، لام، راء. كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى: به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده.

(14-2) - اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَوَيْلٌ لِلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ

خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست، و واى بر كافران از عذابى سخت.

(14-3) - الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَـٰئِكَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ

همانان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مى‌دهند و مانع راه خدا مى‌شوند و آن را كج مى‌شمارند. آنانند كه در گمراهى دور و درازى هستند.

(14-4) - وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا [حقايق را] براى آنان بيان كند. پس خدا هر كه را بخواهد بى‌راه مى‌گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند، و اوست ارجمند حكيم.

(14-5) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

و در حقيقت، موسى را با آيات خود فرستاديم [و به او فرموديم‌] كه قوم خود را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آور، و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن، كه قطعاً در اين [يادآورى‌]، براى هر شكيباىِ سپاسگزارى عبرتهاست.

(14-6) - وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ

و [به خاطر بياور] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد، آنگاه كه شما را از فرعونيان رهانيد، [همانان‌] كه بر شما عذاب سخت روا مى‌داشتند، و پسرانتان را سر مى‌بريدند و زنانتان را زنده مى‌گذاشتند، و در اين [امر] براى شما از جانب پروردگارتان آزمايشى بزرگ بود.

(14-7) - وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ

و آنگاه كه پروردگارتان اِعلام كرد كه اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد، [نعمت‌] شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى نماييد، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.»

(14-8) - وَقَالَ مُوسَىٰ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ

و موسى گفت: «اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد، بى‌گمان، خدا بى‌نياز ستوده‌[صفات‌] است.»

(14-9) - أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ

آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود، و آنانكه بعد از ايشان بودند [و] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد، به شما نرسيده است؟ فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، ولى آنان دستهايشان را [به نشانه اعتراض‌] بر دهانهايشان نهادند و گفتند: «ما به آنچه شما بدان مأموريت داريد كافريم، و از آنچه ما را بدان مى‌خوانيد سخت در شكّيم.»

(14-10) - قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ

پيامبرانشان گفتند: «مگر در باره خدا -پديد آورنده آسمانها و زمين- ترديدى هست؟ او شما را دعوت مى‌كند تا پاره‌اى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمانِ معينى شما را مهلت دهد.» گفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد. مى‌خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مى‌پرستيدند باز داريد. پس براى ما حجّتى آشكار بياوريد.»

(14-11) - قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

پيامبرانشان به آنان گفتند: «ما جز بشرى مثل شما نيستيم. ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد منّت مى‌نهد، و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براى شما حجّتى بياوريم، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»

(14-12) - وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ

و چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه ما را به راه‌هايمان رهبرى كرده است؟ و البته ما بر آزارى كه به ما رسانديد شكيبايى خواهيم كرد، و توكل‌كنندگان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

(14-13) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ

و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند: «شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگرديد.» پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد.

(14-14) - وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ

و قطعاً شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد. اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب‌] در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم داشته باشد.

(14-15) - وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ

و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند، و [سرانجام‌] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.

(14-16) - مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَىٰ مِنْ مَاءٍ صَدِيدٍ

[آن كس كه‌] دوزخ پيش روى اوست و به او آبى چركين نوشانده مى‌شود.

(14-17) - يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ

آن را جرعه جرعه مى‌نوشد و نمى‌تواند آن را فرو برد، و مرگ از هر جانبى به سويش مى‌آيد ولى نمى‌ميرد و عذابى سنگين به دنبال دارد.

(14-18) - مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَىٰ شَيْءٍ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ

مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند، كردارهايشان به خاكسترى مى‌ماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد: از آنچه به دست آورده‌اند هيچ [بهره‌اى‌] نمى‌توانند بُرد. اين است همان گمراهى دور و دراز.

(14-19) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ

آيا در نيافته‌اى كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده؟ اگر بخواهد شما را مى‌برد و خلق تازه‌اى مى‌آورد،

(14-20) - وَمَا ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ

و اين [كار] بر خدا دشوار نيست.

(14-21) - وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِيصٍ

و همگى در برابر خدا ظاهر مى‌شوند. پس ناتوانان به گردنكشان مى‌گويند: «ما پيروان شما بوديم. آيا چيزى از عذاب خدا را از ما دور مى‌كنيد؟» مى‌گويند: «اگر خدا ما را هدايت كرده بود، قطعاً شما را هدايت مى‌كرديم. چه بى‌تابى كنيم، چه صبر نماييم براى ما يكسان است. ما را راهِ گريزى نيست.»

(14-22) - وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت‌] شيطان مى‌گويد: «در حقيقت، خدا به شما وعده داد وعده راست، و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم، و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود، جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد. پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد. من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد. من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مى‌دانستيد كافرم». آرى! ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت.

(14-23) - وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند به بهشتهايى درآورده مى‌شوند كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است كه به اذن پروردگارشان در آن‌جا جاودانه به سر مى‌برند، و درودشان در آن‌جا سلام است.

(14-24) - أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ

آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشه‌اش استوار و شاخه‌اش در آسمان است؟

(14-25) - تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

ميوه‌اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‌دهد. و خدا مَثَلها را براى مردم مى‌زند، شايد كه آنان پند گيرند.

(14-26) - وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ

و مَثَل سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى ندارد.

(14-27) - يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ

خدا كسانى را كه ايمان آورده‌اند، در زندگى دنيا و در آخرت با سخن استوار ثابت مى‌گرداند، و ستمگران را بى‌راه مى‌گذارد، و خدا هر چه بخواهد انجام مى‌دهد.

(14-28) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ

آيا به كسانى كه [شكر] نعمت خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت درآوردند ننگريستى؟

(14-29) - جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ

[در آن سراى هلاكت كه‌] جهنم است [و] در آن وارد مى‌شوند، و چه بد قرارگاهى است.

(14-30) - وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ

و براى خدا مانندهايى قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه كنند. بگو: «برخوردار شويد كه قطعاً بازگشت شما به سوى آتش است.»

(14-31) - قُلْ لِعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ

به آن بندگانم كه ايمان آورده‌اند بگو: «نماز را بر پا دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‌ايم، پنهان و آشكارا انفاق كنند، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى باشد و نه دوستيى.»

(14-32) - اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ

خداست كه آسمانها و زمين را آفريد، و از آسمان آبى فرستاد، و به وسيله آن از ميوه‌ها براى شما روزى بيرون آورد، و كشتى را براى شما رام گردانيد تا به فرمان او در دريا روان شود، و رودها را براى شما مسخّر كرد.

(14-33) - وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ

و خورشيد و ماه را -كه پيوسته روانند- براى شما رام گردانيد و شب و روز را [نيز] مسخر شما ساخت.

(14-34) - وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ

و از هر چه از او خواستيد به شما عطا كرد، و اگر نعمت خدا را شماره كنيد، نمى‌توانيد آن را به شمار درآوريد. قطعاً انسان ستم‌پيشه ناسپاس است.

(14-35) - وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين شهر را ايمن گردان، و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.

(14-36) - رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

پروردگارا، آن‌ها بسيارى از مردم را گمراه كردند. پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان، او از من است، و هر كه مرا نافرمانى كند، به يقين، تو آمرزنده و مهربانى.

(14-37) - رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ

پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّه‌اى بى‌كشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان‌] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.

(14-38) - رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَىٰ عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ

پروردگارا، بى‌گمان تو آنچه را كه پنهان مى‌داريم و آنچه را كه آشكار مى‌سازيم مى‌دانى، و چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نمى‌ماند.

(14-39) - الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ

سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. به راستى پروردگار من شنونده دعاست.

(14-40) - رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ

پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده، و از فرزندان من نيز. پروردگارا، و دعاى مرا بپذير.

(14-41) - رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ

پروردگارا، روزى كه حساب برپا مى‌شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى.»

(14-42) - وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ

و خدا را از آنچه ستمكاران مى‌كنند غافل مپندار. جز اين نيست كه [كيفر] آنان را براى روزى به تأخير مى‌اندازد كه چشمها در آن خيره مى‌شود.

(14-43) - مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ لَا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ

شتابان سر برداشته و چشم بر هم نمى‌زنند و [از وحشت‌] دلهايشان تهى است.

(14-44) - وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ

و مردم را از روزى كه عذاب بر آنان مى‌آيد بترسان. پس آنان كه ستم كرده‌اند مى‌گويند: «پروردگارا، ما را تا چندى مهلت بخش تا دعوت تو را پاسخ گوييم و از فرستادگان [تو] پيروى كنيم.» [به آنان گفته مى‌شود:] «مگر شما پيش از اين سوگند نمى‌خورديد كه شما را فنايى نيست؟

(14-45) - وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ

و در سراهاى كسانى كه بر خود ستم روا داشتند سكونت گزيديد، و براى شما آشكار گرديد كه با آنان چگونه معامله كرديم، و مَثَلها براى شما زديم.

(14-46) - وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ

و به يقين آنان نيرنگ خود را به كار بردند، و [جزاى‌] مكرشان با خداست، هر چند از مكرشان كوهها از جاى كنده مى‌شد.

(14-47) - فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ

پس مپندار كه خدا وعده خود را به پيامبرانش خلاف مى‌كند، كه خدا شكست‌ناپذيرِ انتقام‌گيرنده است.

(14-48) - يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ

روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد، و [مردم‌] در برابر خداى يگانه قهار ظاهر شوند.

(14-49) - وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ

و گناهكاران را در آن روز مى‌بينى كه با هم در زنجيرها بسته شده‌اند.

(14-50) - سَرَابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَىٰ وُجُوهَهُمُ النَّارُ

تن‌پوشهايشان از «قطران» است و چهره‌هايشان را آتش مى‌پوشاند.

(14-51) - لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

تا خدا به هر كس هر چه به دست آورده است جزا دهد، كه خدا زودشمار است.

(14-52) - هَـٰذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنْذَرُوا بِهِ وَلِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ

اين [قرآن‌] ابلاغى براى مردم است [تا به وسيله آن هدايت شوند] و بدان بيم يابند و بدانند كه او معبودى يگانه است، و تا صاحبان خرد پند گيرند.

سورة الحجر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(15-1) - الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُبِينٍ

الف، لام، راء. اين است آيات كتاب [آسمانى‌] و قرآن روشنگر.

(15-2) - رُبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ

چه بسا كسانى كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند.

(15-3) - ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان كند، پس به زودى خواهند دانست.

(15-4) - وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَعْلُومٌ

و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر اينكه براى آن اجلى معيّن بود.

(15-5) - مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ

هيچ امتى از اجل خويش نه پيش مى‌افتد و نه پس مى‌ماند.

(15-6) - وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ

و گفتند: «اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانه‌اى.

(15-7) - لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

اگر راست مى‌گويى چرا فرشته‌ها را پيش ما نمى‌آورى؟»

(15-8) - مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوا إِذًا مُنْظَرِينَ

فرشتگان را جز به حق فرو نمى‌فرستيم، و در آن هنگام، ديگر مهلت نيابند.

(15-9) - إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

بى‌ترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‌ايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.

(15-10) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ

و به يقين، پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى‌] فرستاديم.

(15-11) - وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مى‌گرفتند.

(15-12) - كَذَٰلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ

بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مى‌دهيم،

(15-13) - لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ

[كه‌] به او ايمان نمى‌آورند، و راه [و رسم‌] پيشينيان پيوسته چنين بوده است.

(15-14) - وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ

و اگر درى از آسمان بر آنان مى‌گشوديم كه همواره از آن بالا مى‌رفتند،

(15-15) - لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ

قطعاً مى‌گفتند: «در حقيقت، ما چشم‌بندى شده‌ايم، بلكه ما مردمى هستيم كه افسون شده‌ايم.»

(15-16) - وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ

و به يقين، ما در آسمان بُرجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم.

(15-17) - وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ

و آن را از هر شيطان رانده‌شده‌اى حفظ كرديم.

(15-18) - إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ

مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابى روشن او را دنبال مى‌كند.

(15-19) - وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ

و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده‌اى در آن رويانيديم.

(15-20) - وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ

و براى شما و هر كس كه شما روزى‌دهنده او نيستيد، در آن وسايل زندگى قرار داديم.

(15-21) - وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ

و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه‌هاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازه‌اى معين فرو نمى‌فرستيم.

(15-22) - وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ

و بادها را بارداركننده فرستاديم و از آسمان، آبى نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم، و شما خزانه‌دار آن نيستيد.

(15-23) - وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ

و بى‌ترديد، اين ماييم كه زنده مى‌كنيم و مى‌ميرانيم، و ما وارث [همه‌] هستيم.

(15-24) - وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ

و به يقين، پيشينيان شما را شناخته‌ايم و آيندگان [شما را نيز] شناخته‌ايم.

(15-25) - وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

و مسلماً پروردگار توست كه آنان را محشور خواهد كرد، چرا كه او حكيم داناست.

(15-26) - وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ

و در حقيقت، انسان را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو، آفريديم.

(15-27) - وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ

و پيش از آن، جن را از آتشى سوزان و بى‌دود خلق كرديم.

(15-28) - وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو، خواهم آفريد.

(15-29) - فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ

پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد.

(15-30) - فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ

پس فرشتگان همگى يكسره سجده كردند،

(15-31) - إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ

جز ابليس كه خوددارى كرد از اينكه با سجده‌كنندگان باشد.

(15-32) - قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ

فرمود: «اى ابليس، تو را چه شده است كه با سجده‌كنندگان نيستى؟»

(15-33) - قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ

گفت: «من آن نيستم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو، آفريده‌اى، سجده كنم.»

(15-34) - قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ

فرمود: «از اين [مقام‌] بيرون شو كه تو رانده‌شده‌اى.

(15-35) - وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ

و تا روز جزا بر تو لعنت باشد.

(15-36) - قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده.»

(15-37) - قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ

فرمود: «تو از مهلت‌يافتگانى،

(15-38) - إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ

تا روز [و] وقت معلوم.

(15-39) - قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ

گفت: «پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى‌آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت،

(15-40) - إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ

مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.»

(15-41) - قَالَ هَـٰذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ

فرمود: «اين راهى است راست [كه‌] به سوى من [منتهى مى‌شود].

(15-42) - إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ

در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلّطى نيست، مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند،

(15-43) - وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ

و قطعاً وعده‌گاه همه آنان دوزخ است،

(15-44) - لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ

[دوزخى‌] كه براى آن هفت در است، و از هر درى بخشى معين از آنان [وارد مى‌شوند].

(15-45) - إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ

بى‌گمان، پرهيزگاران در باغها و چشمه‌سارانند.

(15-46) - ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ

[به آنان گويند:] «با سلامت و ايمنى در آن‌جا داخل شويد.»

(15-47) - وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَىٰ سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ

و آنچه كينه [و شائبه‌هاى نفسانى‌] در سينه‌هاى آنان است بركنيم؛ برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشسته‌اند.

(15-48) - لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُمْ مِنْهَا بِمُخْرَجِينَ

نه رنجى در آن‌جا به آنان مى‌رسد و نه از آن‌جا بيرون رانده مى‌شوند.

(15-49) - نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان.

(15-50) - وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ

و اينكه عذاب من، عذابى است دردناك.

(15-51) - وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ

و از مهمانان ابراهيم به آنان خبر ده،

(15-52) - إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ

هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام گفتند. [ابراهيم‌] گفت: «ما از شما بيمناكيم.»

(15-53) - قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ

گفتند: «مترس، كه ما تو را به پسرى دانا مژده مى‌دهيم.»

(15-54) - قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَىٰ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ

گفت: «آيا با اينكه مرا پيرى فرا رسيده است بشارتم مى‌دهيد؟ به چه بشارت مى‌دهيد؟»

(15-55) - قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ

گفتند: «ما تو را به حق بشارت داديم. پس، از نوميدان مباش.»

(15-56) - قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ

گفت: «چه كسى -جز گمراهان- از رحمت پروردگارش نوميد مى‌شود؟»

(15-57) - قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ

[سپس‌] گفت: «اى فرشتگان، [ديگر] كارتان چيست؟»

(15-58) - قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ

گفتند: «ما به سوى گروه مجرمان فرستاده شده‌ايم،

(15-59) - إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ

مگر خانواده لوط، كه ما قطعاً همه آنان را نجات مى‌دهيم،

(15-60) - إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ

جز آنش را كه مقدر كرديم او از بازماندگان [در عذاب‌] باشد.

(15-61) - فَلَمَّا جَاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ

پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند،

(15-62) - قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ

[لوط] گفت: «شما مردمى ناشناس هستيد.»

(15-63) - قَالُوا بَلْ جِئْنَاكَ بِمَا كَانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ

گفتند: «[نه،] بلكه براى تو چيزى آورده‌ايم كه در آن ترديد مى‌كردند،

(15-64) - وَأَتَيْنَاكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ

و حق را براى تو آورده‌ايم و قطعاً ما راستگويانيم،

(15-65) - فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ

پس، پاسى از شب [گذشته‌] خانواده‌ات را حركت ده و [خودت‌] به دنبال آنان برو، و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد، و هر جا به شما دستور داده مى‌شود برويد.

(15-66) - وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَٰلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَـٰؤُلَاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ

و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد.

(15-67) - وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ

و مردم شهر، شادى‌كنان روى آوردند.

(15-68) - قَالَ إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ

[لوط] گفت: «اينان مهمانان منند، مرا رسوا مكنيد،

(15-69) - وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ

و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد.»

(15-70) - قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ

گفتند: «آيا تو را [از مهمان كردن‌] مردم بيگانه منع نكرديم؟»

(15-71) - قَالَ هَـٰؤُلَاءِ بَنَاتِي إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ

گفت: «اگر مى‌خواهيد [كارى مشروع‌] انجام دهيد، اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد].»

(15-72) - لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ

به جان تو سوگند، كه آنان در مستى خود سرگردان بودند.

(15-73) - فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ

پس به هنگام طلوع آفتاب، فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت.

(15-74) - فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ

و آن [شهر] را زير و زبر كرديم و بر آنان سنگهايى از سنگ گِل بارانديم.

(15-75) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ

به يقين، در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست.

(15-76) - وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ

و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهى [داير] برجاست.

(15-77) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ

بى‌گمان، در اين براى مؤمنان عبرتى است.

(15-78) - وَإِنْ كَانَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ

و راستى اهل «ايكه» ستمگر بودند.

(15-79) - فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ

پس، از آنان انتقام گرفتيم، و آن دو [شهر، اكنون‌] بر سر راهى آشكاراست.

(15-80) - وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ

و اهل «حِجر» [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند.

(15-81) - وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ

و آيات خود را به آنان داديم، و[لى‌] از آن‌ها اعراض كردند.

(15-82) - وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ

و [براى خود] از كوهها خانه‌هايى مى‌تراشيدند كه در امان بمانند.

(15-83) - فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ

پس صبحدم، فرياد [مرگبار]، آنان را فرو گرفت.

(15-84) - فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

و آنچه به دست مى‌آوردند، به كارشان نخورد.

(15-85) - وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ

و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده‌ايم، و يقيناً قيامت فرا خواهد رسيد. پس به خوبى صرف نظر كن،

(15-86) - إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ

زيرا پروردگار تو همان آفريننده داناست.

(15-87) - وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ

و به راستى، به تو سبع المثانى [سوره فاتحه‌] و قرآن بزرگ را عطا كرديم.

(15-88) - لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ

و به آنچه ما دسته‌هايى از آنان [كافران‌] را بدان برخوردار ساخته‌ايم چشم مدوز، و بر ايشان اندوه مخور، و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.

(15-89) - وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ

و بگو: «من همان هشداردهنده آشكارم.»

(15-90) - كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ

همان گونه كه [عذاب را] بر تقسيم‌كنندگان نازل كرديم:

(15-91) - الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ

همانان كه قرآن را جزء جزء كردند [به برخى از آن عمل كردند و بعضى را رها نمودند].

(15-92) - فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ

پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد،

(15-93) - عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

از آنچه انجام مى‌دادند.

(15-94) - فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ

پس آنچه را بدان مأمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب،

(15-95) - إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ

كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد.

(15-96) - الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

همانان كه با خدا معبودى ديگر قرار مى‌دهند. پس به زودى [حقيقت را] خواهند دانست.

(15-97) - وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ

و قطعاً مى‌دانيم كه سينه تو از آنچه مى‌گويند تنگ مى‌شود.

(15-98) - فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ

پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده‌كنندگان باش.

(15-99) - وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ

و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد.

سورة النحل

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(16-1) - أَتَىٰ أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

[هان‌] امر خدا دررسيد، پس در آن شتاب مكنيد. او منزّه و فراتر است از آنچه [با وى‌] شريك مى‌سازند.

(16-2) - يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ

فرشتگان را با «روح»، به فرمان خود، بر هر كس از بندگانش كه بخواهد نازل مى‌كند، كه بيم دهيد كه معبودى جز من نيست. پس، از من پروا كنيد.

(16-3) - خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

آسمانها و زمين را به حق آفريده است. او فراتر است از آنچه [با وى‌] شريك مى‌گردانند.

(16-4) - خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ

انسان را از نطفه‌اى آفريده است، آنگاه ستيزه‌جويى آشكار است.

(16-5) - وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ

و چارپايان را براى شما آفريد: در آن‌ها براى شما [وسيله‌] گرمى و سودهايى است، و از آن‌ها مى‌خوريد.

(16-6) - وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ

و در آن‌ها براى شما زيبايى است، آنگاه كه [آن‌ها را] از چراگاه برمى‌گردانيد، و هنگامى كه [آن‌ها را] به چراگاه مى‌بريد.

(16-7) - وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَىٰ بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ

و بارهاى شما را به شهرى مى‌بَرند كه جز با مشقّت بدنها بدان نمى‌توانستيد برسيد. قطعاً پروردگار شما رئوف و مهربان است.

(16-8) - وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آن‌ها سوار شويد و [براى شما] تجملى [باشد]، و آنچه را نمى‌دانيد مى‌آفريند.

(16-9) - وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ

و نمودن راه راست بر عهده خداست، و برخى از آن [راهها] كژ است، و اگر [خدا] مى‌خواست مسلماً همه شما را هدايت مى‌كرد.

(16-10) - هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ

اوست كسى كه از آسمان، آبى فرود آورد كه [آب‌] آشاميدنى شما از آن است، و روييدنى‌[هايى‌] كه [رمه‌هاى خود را] در آن مى‌چرانيد [نيز] از آن است.

(16-11) - يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

به وسيله آن، كشت و زيتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر] براى شما مى‌روياند. قطعاً در اينها براى مردمى كه انديشه مى‌كنند نشانه‌اى است.

(16-12) - وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد، و ستارگان به فرمان او مسخر شده‌اند. مسلماً در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مى‌كنند نشانه‌هاست.

(16-13) - وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ

و [همچنين‌] آنچه را در زمين به رنگهاى گوناگون براى شما پديد آورد [مسخّر شما ساخت‌]. بى‌ترديد، در اين [امور] براى مردمى كه پند مى‌گيرند نشانه‌اى است.

(16-14) - وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و اوست كسى كه دريا را مسخر گردانيد تا از آن گوشت تازه بخوريد، و پيرايه‌اى كه آن را مى‌پوشيد از آن بيرون آوريد. و كشتيها را در آن، شكافنده [آب‌] مى‌بينى، و تا از فضل او بجوييد و باشد كه شما شكر گزاريد.

(16-15) - وَأَلْقَىٰ فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

و در زمين كوههايى استوار افكند تا شما را نجنباند، و رودها و راهها [قرار داد] تا شما راه خود را پيدا كنيد.

(16-16) - وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ

و نشانه‌هايى [ديگر نيز قرار داد]، و آنان به وسيله ستاره [قطبى‌] راه‌يابى مى‌كنند.

(16-17) - أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لَا يَخْلُقُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

پس آيا كسى كه مى‌آفريند چون كسى است كه نمى‌آفريند؟ آيا پند نمى‌گيريد؟

(16-18) - وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

و اگر نعمت‌[هاى‌] خدا را شماره كنيد، آن را نمى‌توانيد بشماريد. قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.

(16-19) - وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ

و خدا آنچه را كه پنهان مى‌داريد و آنچه را كه آشكار مى‌سازيد مى‌داند.

(16-20) - وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ

و كسانى را كه جز خدا مى‌خوانند، چيزى نمى‌آفرينند در حالى كه خود آفريده مى شوند.

(16-21) - أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ

مردگانند نه زندگان، و نمى‌دانند كِى برانگيخته خواهند شد.

(16-22) - إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ

معبود شما معبودى است يگانه. پس كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، دلهايشان انكاركننده [حق‌] است و خودشان متكبرند.

(16-23) - لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ

شك نيست كه خداوند آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌سازند، مى‌داند، و او گردنكشان را دوست نمى‌دارد.

(16-24) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

و چون به آنان گفته شود: «پروردگارتان چه چيز نازل كرده است؟» مى‌گويند: «افسانه‌هاى پيشينيان است.»

(16-25) - لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ

تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند، و [نيز] بخشى از بار گناهان كسانى را كه ندانسته آنان را گمراه مى‌كنند. آگاه باشيد، چه بد بارى را مى‌كشند.

(16-26) - قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ

پيش از آنان كسانى بودند كه مكر كردند، و[لى‌] خدا از پايه بر بنيانشان زد، درنتيجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ريخت، و از آن‌جا كه حدس نمى‌زدند عذاب به سراغشان آمد.

(16-27) - ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالسُّوءَ عَلَى الْكَافِرِينَ

سپس روز قيامت آنان را رسوا مى‌كند و مى‌گويد: «كجايند آن شريكان من كه در باره آن‌ها [با پيامبران‌] مخالفت مى‌كرديد؟» كسانى كه به آنان علم داده شده است مى‌گويند: «در حقيقت، امروز رسوايى و خوارى بر كافران است.»

(16-28) - الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

همانان كه فرشتگان جانشان را مى‌گيرند در حالى كه بر خود ستمكار بوده‌اند. پس، از درِ تسليم درمى‌آيند [و مى‌گويند:] «ما هيچ كار بدى نمى‌كرديم.» آرى، خدا به آنچه مى‌كرديد داناست.

(16-29) - فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ

پس، از درهاى دوزخ وارد شويد و در آن هميشه بمانيد، و حقا كه چه بد است جايگاه متكبران.

(16-30) - وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ

و به كسانى كه تقوا پيشه كردند، گفته شود: «پروردگارتان چه نازل كرد؟» مى گويند: «خوبى.» براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردند [پاداش‌] نيكويى است، و قطعاً سراى آخرت بهتر است، و چه نيكوست سراى پرهيزگاران:

(16-31) - جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ كَذَٰلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ

بهشتهاى عدن كه در آن داخل مى‌شوند؛ رودها از زير [درختان‌] آن‌ها روان است؛ در آن‌جا هر چه بخواهند براى آنان [فراهم‌] است. خدا اين گونه پرهيزگاران را پاداش مى‌دهد.

(16-32) - الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

همان كسانى كه فرشتگان جانشان را -در حالى كه پاكند- مى‌ستانند [و به آنان‌] مى‌گويند: «درود بر شما باد، به [پاداش‌] آنچه انجام مى‌داديد به بهشت درآييد.»

(16-33) - هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَـٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

آيا [كافران‌] جز اين كه فرشتگانِ [جان‌ستان‌] به سويشان آيند، يا فرمان پروردگارت [داير بر عذابشان‌] دررسد، انتظارى مى‌برند؟ كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] اين گونه رفتار كردند، و خدا به ايشان ستم نكرد، بلكه آنان به خود ستم مى‌كردند.

(16-34) - فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

پس [كيفر] بديهايى كه كردند به آنان رسيد، و آنچه مسخره‌اش مى‌كردند آنان را فرا گرفت.

(16-35) - وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

و كسانى كه شرك ورزيدند گفتند: «اگر خدا مى‌خواست -نه ما و نه پدرانمان- هيچ چيزى را غير از او نمى‌پرستيديم و بدون [حكم‌] او چيزى را حرام نمى‌شمرديم.» پيش از آنان [نيز] چنين رفتار كردند، و[لى‌] آيا جز ابلاغ آشكار بر پيامبران [وظيفه‌اى‌] است؟

(16-36) - وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستاده‌اى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [فريبگر] بپرهيزيد.» پس، از ايشان كسى است كه خدا [او را] هدايت كرده، و از ايشان كسى است كه گمراهى بر او سزاوار است. بنابراين در زمين بگرديد و ببينيد فرجام تكذيب‌كنندگان چگونه بوده است.

(16-37) - إِنْ تَحْرِصْ عَلَىٰ هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

اگر [چه‌] بر هدايت آنان حرص ورزى، ولى خدا كسى را كه فرو گذاشته است هدايت نمى‌كند، و براى ايشان يارى‌كنندگانى نيست.

(16-38) - وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلَىٰ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

و با سخت‌ترين سوگندهايشان بخدا سوگند ياد كردند كه خدا كسى را كه مى‌ميرد بر نخواهد انگيخت. آرى، [انجام‌] اين وعده بر او حق است، ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند.

(16-39) - لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كَانُوا كَاذِبِينَ

تا [خدا] آنچه را در [مورد] آن اختلاف دارند، براى آنان توضيح دهد، و تا كسانى كه كافر شده‌اند، بدانند كه آن‌ها خود دروغ مى‌گفته‌اند.

(16-40) - إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

ما وقتى چيزى را اراده كنيم، همين قدر به آن مى‌گوييم: «باش»، بى‌درنگ موجود مى‌شود.

(16-41) - وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

و كسانى كه پس از ستمديدگى، در راه خدا هجرت كرده‌اند، در اين دنيا جاى نيكويى به آنان مى‌دهيم، و اگر بدانند، قطعاً پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود.

(16-42) - الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

همانان كه صبر نمودند و بر پروردگارشان توكل مى‌كنند.

(16-43) - وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

و پيش از تو [هم‌] جز مردانى كه بديشان وحى مى‌كرديم گسيل نداشتيم. پس اگر نمى‌دانيد، از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد،

(16-44) - بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

[زيرا آنان را] با دلايل آشكار و نوشته‌ها [فرستاديم‌]، و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند.

(16-45) - أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ

آيا كسانى كه تدبيرهاى بد مى‌انديشند، ايمن شدند از اينكه خدا آنان را در زمين فرو ببرد، يا از جايى كه حدس نمى‌زنند عذاب برايشان بيايد؟

(16-46) - أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ

يا در حال رفت و آمدشان [گريبان‌] آنان را بگيرد، و كارى از دستشان برنيايد؟

(16-47) - أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَىٰ تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ

يا آنان را در حالى كه وحشت‌زده‌اند فرو گيرد؟ همانا پروردگار شما رئوف و مهربان است.

(16-48) - أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ

آيا به چيزهايى كه خدا آفريده است، ننگريسته‌اند كه [چگونه‌] سايه‌هايشان از راست و [از جوانب‌] چپ مى‌گردد، و براى خدا در حال فروتنى سر بر خاك مى‌سايند؟

(16-49) - وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ دَابَّةٍ وَالْمَلَائِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ

و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان و فرشتگان است، براى خدا سجده مى‌كنند و تكبر نمى‌ورزند.

(16-50) - يَخَافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ

از پروردگارشان كه حاكم بر آن‌هاست مى‌ترسند و آنچه را مأمورند انجام مى‌دهند.

(16-51) - وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إِلَـٰهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ

و خدا فرمود: «دو معبود براى خود مگيريد. جز اين نيست كه او خدايى يگانه است. پس تنها از من بترسيد.»

(16-52) - وَلَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ

و آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ اوست، و آيين پايدار [نيز] از آنِ اوست. پس آيا از غير خدا پروا داريد؟

(16-53) - وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ

و هر نعمتى كه داريد از خداست، سپس چون آسيبى به شما رسد به سوى او روى مى آوريد [و مى‌ناليد].

(16-54) - ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ

و چون آن آسيب را از شما برطرف كرد، آنگاه گروهى از شما به پروردگارشان شرك مى‌ورزند.

(16-55) - لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

[بگذار] تا آنچه را به ايشان عطا كرده‌ايم ناسپاسى كنند. اكنون برخوردار شويد، و[لى‌] زودا كه بدانيد.

(16-56) - وَيَجْعَلُونَ لِمَا لَا يَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ

و از آنچه به ايشان روزى داديم، نصيبى براى آن [خدايانى‌] كه نمى‌دانند [چيست‌] مى‌نهند. به خدا سوگند كه از آنچه به دروغ برمى‌بافتيد، حتماً سؤال خواهيد شد.

(16-57) - وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُمْ مَا يَشْتَهُونَ

و براى خدا دخترانى مى‌پندارند. منزه است او. و براى خودشان آنچه را ميل دارند [قرار مى‌دهند].

(16-58) - وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ

و هر گاه يكى از آنان را به دختر مژده آورند، چهره‌اش سياه مى‌گردد، در حالى كه خشم [و اندوه‌] خود را فرو مى‌خورد.

(16-59) - يَتَوَارَىٰ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَىٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ

از بدى آنچه بدو بشارت داده شده، از قبيله [خود] روى مى‌پوشاند. آيا او را با خوارى نگاه دارد، يا در خاك پنهانش كند؟ وه چه بد داورى مى‌كنند.

(16-60) - لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

وصف زشت براى كسانى است كه به آخرت ايمان ندارند، و بهترين وصف از آنِ خداست، و اوست ارجمند حكيم.

(16-61) - وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَـٰكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ

و اگر خداوند مردم را به [سزاى‌] ستمشان مؤاخذه مى‌كرد، جنبنده‌اى بر روى زمين باقى نمى‌گذاشت، ليكن [كيفر] آنان را تا وقتى معين بازپس مى‌اندازد، و چون اجلشان فرا رسد، ساعتى آن را پس و پيش نمى‌توانند افكنند.

(16-62) - وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَىٰ لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَأَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ

و چيزى را كه خوش نمى‌دارند، براى خدا قرار مى‌دهند، و زبانشان دروغ‌پردازى مى‌كند كه [سرانجام‌] نيكو از آنِ ايشان است. حقاً كه آتش براى آنان است و به سوى آن پيش فرستاده خواهند شد.

(16-63) - تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

سوگند به خدا كه به سوى امتهاى پيش از تو [رسولانى‌] فرستاديم [اما] شيطان اعمالشان را برايشان آراست و امروز [هم‌] سرپرستشان هموست و برايشان عذابى دردناك است.

(16-64) - وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و ما [اين‌] كتاب را بر تو نازل نكرديم، مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده‌اند، براى آنان توضيح دهى، و [آن‌] براى مردمى كه ايمان مى‌آورند، رهنمود و رحمتى است.

(16-65) - وَاللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ

و خدا از آسمان آبى فرود آورد و با آن زمين را پس از پژمردنش زنده گردانيد، قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه شنوايى دارند نشانه‌اى است.

(16-66) - وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ

و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در [لابلاى‌] شكم آن‌هاست، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب به شما مى‌نوشانيم كه براى نوشندگان گواراست.

(16-67) - وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

و از ميوه درختان خرما و انگور، باده مستى‌بخش و خوراكى نيكو براى خود مى گيريد. قطعاً در اين‌[ها] براى مردمى كه تعقل مى‌كنند نشانه‌اى است.

(16-68) - وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ

و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [الهام غريزى‌] كرد كه از پاره‌اى كوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفته‌سازى‌] مى‌كنند، خانه‌هايى براى خود درست كن،

(16-69) - ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

سپس از همه ميوه‌ها بخور، و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوى. [آنگاه‌] از درون [شكم‌] آن، شهدى كه به رنگهاى گوناگون است بيرون مى‌آيد. در آن، براى مردم درمانى است. راستى در اين [زندگى زنبوران‌] براى مردمى كه تفكر مى‌كنند نشانه [قدرت الهى‌] است.

(16-70) - وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ

و خدا شما را آفريد، سپس [جان‌] شما را مى‌گيرد، و بعضى از شما تا خوارترين [دوره‌] سالهاى زندگى [فرتوتى‌] بازگردانده مى‌شود، به طورى كه بعد از [آن همه‌] دانستن، [ديگر] چيزى نمى‌دانند. قطعاً خدا داناى تواناست.

(16-71) - وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاءٌ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

و خدا بعضى از شما را در روزى بر بعضى ديگر برترى داده است. و[لى‌] كسانى كه فزونى يافته‌اند، روزىِ خود را به بندگان خود نمى‌دهند تا در آن با هم مساوى باشند. آيا باز نعمت خدا را انكار مى‌كنند؟

(16-72) - وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ

و خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد، و از همسرانتان براى شما پسران و نوادگانى نهاد و از چيزهاى پاكيزه به شما روزى بخشيد. آيا [باز هم‌] به باطل ايمان مى‌آورند و به نعمت خدا كفر مى‌ورزند؟

(16-73) - وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ شَيْئًا وَلَا يَسْتَطِيعُونَ

و به جاى خدا چيزهايى را مى‌پرستند كه در آسمانها و زمين به هيچ وجه اختيار روزى آنان را ندارند و [به كارى‌] توانايى ندارند.

(16-74) - فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

پس براى خدا مَثَل نزنيد، كه خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.

(16-75) - ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

خدا مَثَلى مى‌زند: بنده‌اى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمى‌آيد. آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو داده‌ايم، و او از آن در نهان و آشكار انفاق مى‌كند يكسان است؟ سپاس خداى راست. [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌دانند.

(16-76) - وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

و خدا مَثَلى [ديگر] مى‌زند: دو مردند كه يكى از آن‌ها لال است و هيچ كارى از او برنمى‌آيد و او سربار خداوندگارش مى‌باشد. هر جا كه او را مى‌فرستد خيرى به همراه نمى‌آورد. آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى‌دهد و خود بر راه راست است يكسان است؟

(16-77) - وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و نهان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و كار قيامت جز مانند يك چشم بر هم زدن يا نزديكتر [از آن‌] نيست، زيرا خدا بر هر چيزى تواناست.

(16-78) - وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و خدا شما را از شكم مادرانتان -در حالى كه چيزى نمى‌دانستيد- بيرون آورد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.

(16-79) - أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

آيا به سوى پرندگانى كه در فضاى آسمان، رام شده‌اند ننگريسته‌اند؟ جز خدا كسى آن‌ها را نگاه نمى‌دارد. راستى در اين [قدرت‌نمايى‌] براى مردمى كه ايمان مى‌آورند نشانه‌هايى است.

(16-80) - وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعَامِ بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَىٰ حِينٍ

و خدا براى شما خانه‌هايتان را مايه آرامش قرار داد، و از پوست دامها براى شما خانه‌هايى نهاد كه آن‌[ها] را در روز جابجا شدنتان و هنگام ماندنتان سبك مى‌يابيد، و از پشمها و كُركها و موهاى آن‌ها وسايل زندگى كه تا چندى مورد استفاده است [قرار داد].

(16-81) - وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلَالًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَكْنَانًا وَجَعَلَ لَكُمْ سَرَابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذَٰلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ

و خدا از آنچه آفريده، به سود شما سايه‌هايى فراهم آورده و از كوهها براى شما پناهگاه‌هايى قرار داده و براى شما تن‌پوشهايى مقرّر كرده كه شما را از گرما [و سرما] حفظ مى‌كند، و تن‌پوشها [زره‌ها]يى كه شما را در جنگتان حمايت مى‌نمايد. اين گونه وى نعمتش را بر شما تمام مى‌گرداند، اميد كه شما [به فرمانش‌] گردن نهيد.

(16-82) - فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

پس اگر رويگردان شوند، بر تو فقط ابلاغ آشكار است.

(16-83) - يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ

نعمت خدا را مى‌شناسند؛ اما باز هم منكر آن مى‌شوند و بيشترشان كافرند.

(16-84) - وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ

و [ياد كن‌] روزى را كه از هر امّتى گواهى برمى‌انگيزيم، سپس به كسانى كه كافر شده‌اند رخصت داده نمى‌شود و آنان مورد بخشش قرار نخواهند گرفت.

(16-85) - وَإِذَا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذَابَ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ

و چون كسانى كه ستم كرده‌اند عذاب را ببينند [شكنجه‌] آنان كاسته نمى‌گردد و مهلت نمى‌يابند.

(16-86) - وَإِذَا رَأَى الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هَـٰؤُلَاءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُو مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ

و چون كسانى كه شرك ورزيدند، شريكان خود را ببينند مى‌گويند: «پروردگارا، اينها بودند آن شريكانى كه ما به جاى تو مى‌خوانديم». و[لى شريكان‌] قول آنان را رد مى‌كنند كه: «شما جدا دروغگويانيد.»

(16-87) - وَأَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

و آن روز در برابر خدا از در تسليم درآيند و آنچه را كه برمى‌بافتند بر باد مى‌رود.

(16-88) - الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يُفْسِدُونَ

كسانى كه كفر ورزيدند و از راه خدا باز داشتند به [سزاى‌] آنكه فساد مى‌كردند عذابى بر عذابشان مى‌افزاييم.

(16-89) - وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ

و [به ياد آور] روزى را كه در هر امتى گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم، و تو را [هم‌] بر اين [امت‌] گواه آوريم، و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل كرديم.

(16-90) - إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى‌دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى‌دارد. به شما اندرز مى‌دهد، باشد كه پند گيريد.

(16-91) - وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ

و چون با خدا پيمان بستيد، به پيمان خود وفا كنيد و سوگندهاى [خود را] پس از استوار كردن آن‌ها مشكنيد، با اينكه خدا را بر خود ضامن [و گواه‌] قرار داده‌ايد، زيرا خدا آنچه را انجام مى‌دهيد مى‌داند.

(16-92) - وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَىٰ مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

و مانند آن [زنى‌] كه رشته خود را پس از محكم بافتن، [يكى يكى‌] از هم مى‌گسست مباشيد كه سوگندهاى خود را ميان خويش وسيله [فريب و] تقلّب سازيد [به خيال اين‌] كه گروهى از گروه ديگر [در داشتن امكانات‌] افزونترند. جز اين نيست كه خدا شما را بدين وسيله مى‌آزمايد و روز قيامت در آنچه اختلاف مى‌كرديد، قطعاً براى شما توضيح خواهد داد.

(16-93) - وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و اگر خدا مى‌خواست قطعاً شما را امتى واحد قرار مى‌داد، ولى هر كه را بخواهد بيراه و هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند و از آنچه انجام مى‌داديد حتماً سؤال خواهيد شد.

(16-94) - وَلَا تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُوا السُّوءَ بِمَا صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

و زنهار، سوگندهاى خود را دستاويز تقلّب ميان خود قرار مدهيد، تا گامى بعد از استواريش بلغزد، و شما به [سزاى‌] آنكه [مردم را] از راه خدا باز داشته‌ايد دچار شكنجه شويد و براى شما عذابى بزرگ باشد.

(16-95) - وَلَا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا إِنَّمَا عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و پيمان خدا را به بهاى ناچيزى مفروشيد، زيرا آنچه نزد خداست -اگر بدانيد- همان براى شما بهتر است.

(16-96) - مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

آنچه پيش شماست تمام مى‌شود و آنچه پيش خداست پايدار است، و قطعاً كسانى را كه شكيبايى كردند به بهتر از آنچه عمل مى‌كردند، پاداش خواهيم داد.

(16-97) - مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

هر كس -از مرد يا زن- كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزه‌اى، حيات [حقيقى‌] بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى‌دادند پاداش خواهيم داد.

(16-98) - فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

پس چون قرآن مى‌خوانى از شيطان مطرود به خدا پناه بر،

(16-99) - إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‌اند، و بر پروردگارشان توكل مى‌كنند، تسلّطى نيست.

(16-100) - إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ

تسلّط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمى‌گيرند، و بر كسانى كه آن‌ها به او [خدا] شرك مى‌ورزند.

(16-101) - وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم -و خدا به آنچه به تدريج نازل مى‌كند داناتر است- مى‌گويند: «جز اين نيست كه تو دروغ‌بافى.» [نه،] بلكه بيشتر آنان نمى‌دانند.

(16-102) - قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ

بگو: «آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده، تا كسانى را كه ايمان آورده‌اند استوار گرداند، و براى مسلمانان هدايت و بشارتى است. «

(16-103) - وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَـٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ

و نيك مى‌دانيم كه آنان مى‌گويند: «جز اين نيست كه بشرى به او مى‌آموزد.» [نه چنين نيست، زيرا] زبان كسى كه [اين‌] نسبت را به او مى‌دهند غير عربى است و اين [قرآن‌] به زبان عربى روشن است.

(16-104) - إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

در حقيقت، كسانى كه به آيات خدا ايمان ندارند، خدا آنان را هدايت نمى‌كند و برايشان عذابى دردناك است.

(16-105) - إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ

تنها كسانى دروغ‌پردازى مى‌كنند كه به آيات خدا ايمان ندارند و آنان خود دروغگويانند.

(16-106) - مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَـٰكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

هر كس پس از ايمان آوردن خود، به خدا كفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت‌] مگر آن كس كه مجبور شده و[لى‌] قلبش به ايمان اطمينان دارد. ليكن هر كه سينه‌اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود،

(16-107) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

زيرا آنان زندگى دنيا را بر آخرت برترى دادند و [هم‌] اينكه خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.

(16-108) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ

آنان كسانى‌اند كه خدا بر دلها و گوش و ديدگانشان مُهر نهاده و آنان خود غافلانند.

(16-109) - لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ

شك نيست كه آن‌ها در آخرت همان زيانكارانند.

(16-110) - ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

با اين حال، پروردگار تو نسبت به كسانى كه پس از [آن همه‌] زجر كشيدن، هجرت كرده و سپس جهاد نمودند و صبر پيشه ساختند، پروردگارت [نسبت به آنان‌] بعد از آن [همه مصايب‌] قطعاً آمرزنده و مهربان است.

(16-111) - يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَنْ نَفْسِهَا وَتُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

[ياد كن‌] روزى را كه هر كس مى‌آيد [و] از خود دفاع مى‌كند، و هر كس به آنچه كرده، بى كم و كاست پاداش مى‌يابد و بر آنان ستم نمى‌رود.

(16-112) - وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ

و خدا شهرى را مَثَل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى‌رسيد، پس [ساكنانش‌] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند، و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‌دادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم‌] آن چشانيد.

(16-113) - وَلَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَالِمُونَ

و به يقين، فرستاده‌اى از خودشان برايشان آمد؛ اما او را تكذيب كردند، پس در حالى كه ظالم بودند آنان را عذاب فرو گرفت.

(16-114) - فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ

پس، از آنچه خدا شما را روزى كرده است، حلال [و] پاكيزه بخوريد، و نعمت خدا را -اگر تنها او را مى‌پرستيد- شكر گزاريد.

(16-115) - إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

جز اين نيست كه [خدا] مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه نام غير خدا بر آن برده شده حرام گردانيده است. [با اين همه،] هر كس كه [به خوردن آن‌ها] ناگزير شود، و سركش و زياده‌خواه نباشد، قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.

(16-116) - وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَـٰذَا حَلَالٌ وَهَـٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ

و براى آنچه زبان شما به دروغ مى‌پردازد، مگوييد: «اين حلال است و آن حرام » تا بر خدا دروغ بنديد، زيرا كسانى كه بر خدا دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.

(16-117) - مَتَاعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

[ايشان راست‌] اندك بهره‌اى، و[لى‌] عذابشان پر درد است.

(16-118) - وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

و بر كسانى كه يهودى شدند، آنچه را قبلا بر تو حكايت كرديم، حرام گردانيديم، و ما بر آنان ستم نكرديم، بلكه آن‌ها به خود ستم مى‌كردند.

(16-119) - ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

[با اين همه‌] پروردگار تو نسبت به كسانى كه به نادانى مرتكب گناه شده، سپس توبه كرده و به صلاح آمده‌اند، البته پروردگارت پس از آن آمرزنده مهربان است.

(16-120) - إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

به راستى ابراهيم، پيشوايى مطيع خدا [و] حق‌گراى بود و از مشركان نبود.

(16-121) - شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

[و] نعمتهاى او را شكرگزار بود. [خدا] او را برگزيد و به راهى راست هدايتش كرد.

(16-122) - وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ

و در دنيا به او نيكويى و [نعمت‌] داديم و در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.

(16-123) - ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

سپس به تو وحى كرديم كه: «از آيين ابراهيم حق‌گراى پيروى كن، [چرا كه‌] او از مشركان نبود.»

(16-124) - إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

[بزرگداشت‌] شنبه، بر كسانى كه در باره آن اختلاف كردند مقرّر گرديد، و قطعاً پروردگارت روز رستاخيز ميان آن‌ها در باره چيزى كه در مورد آن اختلاف مى‌كردند، داورى خواهد كرد.

(16-125) - ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‌اى‌] كه نيكوتر است مجادله نماى. در حقيقت، پروردگار تو به [حال‌] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال‌] راه‌يافتگان [نيز ]داناتر است.

(16-126) - وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ

و اگر عقوبت كرديد، همان گونه كه مورد عقوبت قرار گرفته‌ايد [متجاوز را ] به عقوبت رسانيد، و اگر صبر كنيد البته آن براى شكيبايان بهتر است.

(16-127) - وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ

و صبر كن و صبر تو جز به [توفيق‌] خدا نيست و بر آنان اندوه مخور و از آنچه نيرنگ مى‌كنند دل تنگ مدار.

(16-128) - إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ

در حقيقت، خدا با كسانى است كه پروا داشته‌اند و [با] كسانى [است‌] كه آن‌ها نيكوكارند.

سورة الإسراء

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(17-1) - سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

منزّه است آن [خدايى‌] كه بنده‌اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى -كه پيرامون آن را بركت داده‌ايم- سير داد، تا از نشانه‌هاى خود به او بنمايانيم، كه او همان شنواى بيناست.

(17-2) - وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا

و كتاب آسمانى را به موسى داديم و آن را براى فرزندان اسرائيل رهنمودى گردانيديم كه: زنهار، غير از من كارسازى مگيريد،

(17-3) - ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا

[اى‌] فرزندان كسانى كه [آنان را در كِشتى‌] با نوح برداشتيم. راستى كه او بنده‌اى سپاسگزار بود.

(17-4) - وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا

و در كتاب آسمانى‌[شان‌] به فرزندان اسرائيل خبر داديم كه: «قطعاً دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و قطعاً به سركشىِ بسيار بزرگى برخواهيد خاست. »

(17-5) - فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا

پس آنگاه كه وعده [تحقّق‌] نخستين آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى‌گماريم، تا ميان خانه‌ها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند، و اين تهديد تحقّق‌يافتنى است.

(17-6) - ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا

پس [از چندى‌] دوباره شما را بر آنان چيره مى‌كنيم و شما را با اموال و پسران يارى مى‌دهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر مى‌گردانيم.

(17-7) - إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا

اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كرده‌ايد، و اگر بدى كنيد، به خود [بد نموده‌ايد]. و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين كنند و در معبد[تان‌] چنانكه بار اول داخل شدند [به زور] درآيند و بر هر چه دست يافتند يكسره [آن را] نابود كنند.

(17-8) - عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا

اميد است كه پروردگارتان شما را رحمت كند، و[لى‌] اگر [به گناه‌] بازگرديد [ما نيز به كيفر شما] بازمى‌گرديم، و دوزخ را براى كافران زندان قرار داديم.

(17-9) - إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا

قطعاً اين قرآن به [آيينى‌] كه خود پايدارتر است راه مى‌نمايد، و به آن مؤمنانى كه كارهاى شايسته مى‌كنند، مژده مى‌دهد كه پاداشى بزرگ برايشان خواهد بود.

(17-10) - وَأَنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

و اينكه براى كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند عذابى پر درد آماده كرده‌ايم.

(17-11) - وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا

و انسان [همان گونه كه‌] خير را فرا مى‌خواند، [پيشامد] بد را مى‌خواند و انسان همواره شتابزده است.

(17-12) - وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا

و شب و روز را دو نشانه قرار داديم. نشانه شب را تيره‌گون و نشانه روز را روشنى‌بخش گردانيديم تا [در آن،] فضلى از پروردگارتان بجوييد، و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رويدادها] را بدانيد و هر چيزى را به روشنى باز نموديم.

(17-13) - وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا

و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته‌ايم، و روز قيامت براى او نامه‌اى كه آن را گشاده مى‌بيند بيرون مى‌آوريم.

(17-14) - اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا

«نامه‌ات را بخوان؛ كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى.»

(17-15) - مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا

هر كس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده، و هر كس بيراهه رفته تنها به زيان خود بيراهه رفته است. و هيچ بردارنده‌اى بار گناه ديگرى را بر نمى‌دارد، و ما تا پيامبرى برنينگيزيم، به عذاب نمى‌پردازيم.

(17-16) - وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا

و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم، خوشگذرانانش را وا مى‌داريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند، و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [يكسره‌] زير و زبر كنيم.

(17-17) - وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا

و چه بسيار نسلها را كه ما پس از نوح به هلاكت رسانديم، و پروردگار تو به گناهان بندگانش بس آگاه و بيناست.

(17-18) - مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا

هر كس خواهان [دنياى‌] زودگذر است، به زودى هر كه را خواهيم [نصيبى‌] از آن مى‌دهيم، آنگاه جهنم را كه در آن خوار و رانده داخل خواهد شد، براى او مقرر مى‌داريم.

(17-19) - وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا

و هر كس خواهان آخرت است و نهايت كوشش را براى آن بكند و مؤمن باشد، آنانند كه تلاش آن‌ها مورد حق‌شناسى واقع خواهد شد.

(17-20) - كُلًّا نُمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا

هر دو [دسته:] اينان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مى‌بخشيم، و عطاى پروردگارت [از كسى‌] منع نشده است.

(17-21) - انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا

ببين چگونه بعضى از آنان را بر بعضى ديگر برترى داده‌ايم، و قطعاً درجات آخرت و برترى آن بزرگتر و بيشتر است.

(17-22) - لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا

معبود ديگرى با خدا قرار مده تا نكوهيده و وامانده بنشينى.

(17-23) - وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا

و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آن‌ها [حتى‌] «اوف» مگو و به آنان پَرخاش مكن و با آن‌ها سخنى شايسته بگوى.

(17-24) - وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا

و از سر مهربانى، بالِ فروتنى بر آنان بگستر و بگو: «پروردگارا، آن دو را رحمت كن چنانكه مرا در خردى پروردند.»

(17-25) - رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا

پروردگار شما به آنچه در دلهاى خود داريد آگاه‌تر است. اگر شايسته باشيد، قطعاً او آمرزنده توبه‌كنندگان است.

(17-26) - وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا

و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه‌مانده را [دستگيرى كن‌] و ولخرجى و اسراف مكن.

(17-27) - إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا

چرا كه اسرافكاران برادران شيطانهايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.

(17-28) - وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُورًا

و اگر به اميد رحمتى كه از پروردگارت جوياى آنى، از ايشان روى مى‌گردانى، پس با آنان سخنى نرم بگوى.

(17-29) - وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا

و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم‌] گشاده‌دستى منما تا ملامت‌شده و حسرت‌زده بر جاى مانى.

(17-30) - إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا

بى‌گمان، پروردگار تو براى هر كه بخواهد، روزى را گشاده يا تنگ مى‌گرداند. در حقيقت، او به [حال‌] بندگانش آگاه بيناست.

(17-31) - وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا

و از بيم تنگدستى فرزندان خود را مكشيد. ماييم كه به آن‌ها و شما روزى مى‌بخشيم. آرى، كشتن آنان همواره خطايى بزرگ است.

(17-32) - وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَىٰ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا

و به زنا نزديك مشويد، چرا كه آن همواره زشت و بد راهى است.

(17-33) - وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا

و نفسى را كه خداوند حرام كرده است جز به حق مكشيد، و هر كس مظلوم كشته شود، به سرپرست وى قدرتى داده‌ايم، پس [او] نبايد در قتل زياده‌روى كند، زيرا او [از طرف شرع‌] يارى شده است.

(17-34) - وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا

و به مال يتيم -جز به بهترين وجه- نزديك مشويد تا به رشد برسد، و به پيمان [خود] وفا كنيد، زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد.

(17-35) - وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا

و چون پيمانه مى‌كنيد، پيمانه را تمام دهيد، و با ترازوى درست بسنجيد كه اين بهتر و خوش فرجام‌تر است.

(17-36) - وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَـٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا

و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

(17-37) - وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا

و در [روى‌] زمين به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمين را نمى‌توانى شكافت، و در بلندى به كوهها نمى‌توانى رسيد.

(17-38) - كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا

همه اين [كارها] بدش نزد پروردگار تو ناپسنديده است.

(17-39) - ذَٰلِكَ مِمَّا أَوْحَىٰ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَتُلْقَىٰ فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا

اين [سفارشها] از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است، و با خداى يگانه معبودى ديگر قرار مده، و گرنه حسرت‌زده و مطرود در جهنم افكنده خواهى شد.

(17-40) - أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِنَاثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيمًا

آيا [پنداشتيد كه‌] پروردگارتان شما را به [داشتن‌] پسران اختصاص داده، و خود از فرشتگان دخترانى برگرفته است؟ حقاً كه شما سخنى بس بزرگ مى‌گوييد.

(17-41) - وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَـٰذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا

و به راستى، ما در اين قرآن [حقايق را] گونه‌گون بيان كرديم، تا پند گيرند؛ و[لى‌] آنان را جز نفرت نمى‌افزايد.

(17-42) - قُلْ لَوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا

بگو: «اگر - چنانكه مى‌گويند- با او خدايانى [ديگر] بود، در آن صورت حتماً در صدد جستن راهى به سوى [خداوند،] صاحب عرش، برمى‌آمدند.»

(17-43) - سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا

او [پاك و] منزّه است و از آنچه مى‌گويند بسى والاتر است.

(17-44) - تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا

آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آن‌هاست او را تسبيح مى‌گويند، و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش، تسبيح او مى‌گويد، ولى شما تسبيح آن‌ها را درنمى‌يابيد. به راستى كه او همواره بردبار [و ]آمرزنده است.

(17-45) - وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا

و چون قرآن بخوانى، ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند پرده‌اى پوشيده قرار مى‌دهيم.

(17-46) - وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا

و بر دلهايشان پوششها مى‌نهيم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى [قرار مى‌دهيم‌] و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى‌كنند.

(17-47) - نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَىٰ إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا

هنگامى كه به سوى تو گوش فرا مى‌دارند ما بهتر مى‌دانيم به چه [منظور] گوش مى‌دهند، و [نيز] آنگاه كه به نجوا مى‌پردازند؛ وقتى كه ستمگران گويند: «جز مردى افسون‌شده را پيروى نمى‌كنيد.»

(17-48) - انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا

ببين چگونه براى تو مَثَلها زدند و گمراه شدند، در نتيجه راه به جايى نمى‌توانند ببرند.

(17-49) - وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا

و گفتند: «آيا وقتى استخوان و خاك شديم [باز] به آفرينشى جديد برانگيخته مى‌شويم؟»

(17-50) - قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا

بگو: «سنگ باشيد يا آهن،

(17-51) - أَوْ خَلْقًا مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ قُلْ عَسَىٰ أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا

يا آفريده‌اى از آنچه در خاطر شما بزرگ مى‌نمايد [باز هم برانگيخته خواهيد شد].» پس خواهند گفت: «چه كسى ما را بازمى‌گرداند؟» بگو: «همان كس كه نخستين بار شما را پديد آورد.» [باز] سرهاى خود را به طرف تو تكان مى‌دهند و مى‌گويند: «آن كى خواهد بود؟» بگو: «شايد كه نزديك باشد.»

(17-52) - يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا

روزى كه شما را فرا مى‌خواند، پس در حالى كه او را ستايش مى‌كنيد اجابتش مى‌نماييد و مى‌پنداريد كه جز اندكى [در دنيا] نمانده‌ايد.

(17-53) - وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا

و به بندگانم بگو: «آنچه را كه بهتر است بگويند»، كه شيطان ميانشان را به هم مى‌زند، زيرا شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است.

(17-54) - رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا

پروردگار شما به [حال‌] شما داناتر است؛ اگر بخواهد بر شما رحمت مى‌آورد، يا اگر بخواهد شما را عذاب مى‌كند، و تو را بر ايشان نگهبان نفرستاده‌ايم.

(17-55) - وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَىٰ بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا

و پروردگار تو به هر كه [و هر چه‌] در آسمانها و زمين است داناتر است. و در حقيقت، بعضى از انبيا را بر بعضى برترى بخشيديم و به داوود زبور داديم.

(17-56) - قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا

بگو: «كسانى را كه به جاى او [معبود خود] پنداشتيد، بخوانيد. [آن‌ها] نه اختيارى دارند كه از شما دفع زيان كنند و نه [آنكه بلايى را از شما] بگردانند.

(17-57) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا

آن كسانى را كه ايشان مى‌خوانند [خود] به سوى پروردگارشان تقرب مى‌جويند [تا بدانند] كدام يك از آن‌ها [به او] نزديكترند، و به رحمت وى اميدوارند، و از عذابش مى‌ترسند، چرا كه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است.

(17-58) - وَإِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا

و هيچ شهرى نيست مگر اينكه ما آن را [در صورت نافرمانى،] پيش از روز رستاخيز، به هلاكت مى‌رسانيم يا آن را سخت عذاب مى‌كنيم. اين [عقوبت‌] در كتاب [الهى‌] به قلم رفته است.

(17-59) - وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا

و [چيزى‌] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آن‌ها را به دروغ گرفتند، و به ثمود ماده‌شتر داديم كه [پديده‌اى‌] روشنگر بود، و[لى‌] به آن ستم كردند، و ما معجزه‌ها را جز براى بيم‌دادن [مردم‌] نمى‌فرستيم.

(17-60) - وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا

و [ياد كن‌] هنگامى را كه به تو گفتيم: «به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد.» و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم، و [نيز] آن درخت لعنت شده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم؛ و ما آنان را بيم مى‌دهيم، ولى جز بر طغيان بيشتر آن‌ها نمى‌افزايد.

(17-61) - وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا

و هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد» پس [همه‌] جز ابليس سجده كردند. گفت: «آيا براى كسى كه از گل آفريدى سجده كنم؟»

(17-62) - قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَـٰذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا

[سپس‌] گفت: «به من بگو: اين كسى را كه بر من برترى دادى [براى چه بود]؟ اگر تا روز قيامت مهلتم دهى قطعاً فرزندانش را -جز اندكى [از آن‌ها]- ريشه‌كن خواهم كرد.»

(17-63) - قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا

فرمود: «برو كه هر كس از آنان تو را پيروى كند مسلماً جهنم سزايتان خواهد بود كه كيفرى تمام است.

(17-64) - وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا

و از ايشان هر كه را توانستى با آواى خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آن‌ها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده»، و شيطان جز فريب به آن‌ها وعده نمى‌دهد.

(17-65) - إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلًا

«در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلطى نيست، و حمايتگرى [چون‌] پروردگارت بس است.»

(17-66) - رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا

پروردگار شما كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت در مى‌آورد، تا از فضل او براى خود بجوييد، چرا كه او همواره به شما مهربان است.

(17-67) - وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا

و چون در دريا به شما صدمه‌اى برسد، هر كه را جز او مى‌خوانيد ناپديد [و فراموش‌] مى‌گردد، و چون [خدا] شما را به سوى خشكى رهانيد، رويگردان مى‌شويد، و انسان همواره ناسپاس است.

(17-68) - أَفَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا

مگر ايمن شديد از اينكه شما را در كنار خشكى در زمين فرو برد يا بر شما طوفانى از سنگريزه‌ها بفرستد، سپس براى خود نگاهبانى نيابيد.

(17-69) - أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَىٰ فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا

يا [مگر] ايمن شديد از اينكه بار ديگر شما را در آن [دريا] باز گرداند و تندبادى شكننده بر شما بفرستد و به سزاى آنكه كفر ورزيديد غرقتان كند؛ آنگاه براى خود در برابر ما كسى را نيابيد كه آن را دنبال كند؟

(17-70) - وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا

و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آن‌ها را بر بسيارى از آفريده‌هاى خود برترى آشكار داديم.

(17-71) - يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَـٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا

[ياد كن‌] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى‌خوانيم. پس هر كس كارنامه‌اش را به دست راستش دهند، آنان كارنامه خود را مى‌خوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آن‌ها ستم نمى‌شود.

(17-72) - وَمَنْ كَانَ فِي هَـٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا

و هر كه در اين [دنيا] كور[دل‌] باشد در آخرت [هم‌] كور[دل‌] و گمراهتر خواهد بود.

(17-73) - وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا

و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند.

(17-74) - وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا

و اگر تو را استوار نمى‌داشتيم، قطعاً نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى.

(17-75) - إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا

در آن صورت، حتماً تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب‌] مى‌چشانيديم، آنگاه در برابر ما براى خود ياورى نمى‌يافتى.

(17-76) - وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا

و چيزى نمانده بود كه تو را از اين سرزمين بَرْكَنَنْد، تا تو را از آن‌جا بيرون سازند، و در آن صورت آنان [هم‌] پس از تو جز [زمان‌] اندكى نمى‌ماندند؛

(17-77) - سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا

سنّتى كه همواره در ميان [امتهاى‌] فرستادگانى كه پيش از تو گسيل داشته‌ايم [جارى‌] بوده است، و براى سنت [و قانون‌] ما تغييرى نخواهى يافت.

(17-78) - أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا

نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكى شب برپادار، و [نيز] نماز صبح را، زيرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان‌] است.

(17-79) - وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا

و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله‌] نافله‌اى باشد، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.

(17-80) - وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا

و بگو: «پروردگارا، مرا [در هر كارى‌] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز، و از جانب خود براى من تسلطى يارى‌بخش قرار ده.»

(17-81) - وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا

و بگو: «حق آمد و باطل نابود شد. آرى، باطل همواره نابودشدنى است.»

(17-82) - وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا

و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‌كنيم، و[لى‌] ستمگران را جز زيان نمى‌افزايد.

(17-83) - وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا

و چون به انسان نعمت ارزانى داريم، روى مى‌گرداند و پهلو تهى مى‌كند، و چون آسيبى به وى رسد نوميد مى‌گردد.

(17-84) - قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا

بگو: «هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى‌] خود عمل مى‌كند، و پروردگار شما به هر كه راه‌يافته‌تر باشد داناتر است.»

(17-85) - وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

و در باره روح از تو مى‌پرسند، بگو: «روح از [سنخ‌] فرمان پروردگار من است، و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.»

(17-86) - وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا

و اگر بخواهيم، قطعاً آنچه را به تو وحى كرده‌ايم مى‌بَريم، آنگاه براى [حفظ] آن، در برابر ما، براى خود مدافعى نمى‌يابى،

(17-87) - إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا

مگر رحمتى از جانب پروردگارت [به تو برسد]، زيرا فضل او بر تو همواره بسيار است.

(17-88) - قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَـٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا

بگو: «اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آن‌ها پشتيبان برخى [ديگر] باشند.»

(17-89) - وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَىٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا

و به راستى در اين قرآن از هر گونه مَثَلى، گوناگون آورديم، ولى بيشتر مردم جز سرِ انكار ندارند.

(17-90) - وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا

و گفتند: «تا از زمين چشمه‌اى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد.

(17-91) - أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا

يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آن‌ها جويبارها روان سازى،

(17-92) - أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا

يا چنانكه ادعا مى‌كنى، آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى، يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى،

(17-93) - أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَىٰ فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا

يا براى تو خانه‌اى از طلا[كارى‌] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم‌] اطمينان نخواهيم داشت، تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم. «بگو:» پاك است پروردگار من، آيا [من‌] جز بشرى فرستاده هستم؟

(17-94) - وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَىٰ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا

و [چيزى‌] مردم را از ايمان آوردن باز نداشت، آنگاه كه هدايت برايشان آمد، جز اينكه گفتند: «آيا خدا بشرى را به سِمَت رسول مبعوث كرده است؟»

(17-95) - قُلْ لَوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَسُولًا

بگو: «اگر در روى زمين فرشتگانى بودند كه با اطمينان راه مى‌رفتند، البته بر آنان [نيز] فرشته‌اى را بعنوان پيامبر از آسمان نازل مى‌كرديم.»

(17-96) - قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا

بگو: «ميان من و شما، گواه بودن خدا كافى است، چرا كه او همواره به [حال‌] بندگانش آگاهِ بينا است.»

(17-97) - وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا

و هر كه را خدا هدايت كند او رهيافته است، و هر كه را گمراه سازد، در برابر او براى آنان هرگز دوستانى نيابى، و روز قيامت آن‌ها را كور و لال و كر، به روى چهره‌شان درافتاده، برخواهيم انگيخت: جايگاهشان دوزخ است. هر بار كه آتش آن فرو نشيند، شراره‌اى [تازه‌] برايشان مى‌افزاييم.

(17-98) - ذَٰلِكَ جَزَاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا

جزاى آن‌ها اين است، چرا كه آيات ما را انكار كردند و گفتند: «آيا وقتى ما استخوان و خاك شديم [باز] در آفرينشى جديد برانگيخته خواهيم شد؟»

(17-99) - أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُورًا

آيا ندانستند كه خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده، تواناست كه مانند آنان را بيافريند و [همان خداست كه‌] برايشان زمانى مقرر فرموده كه در آن هيچ شكى نيست؟ و[لى‌] ستمگران جز انكار [چيزى را ]نپذيرفتند.

(17-100) - قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا

بگو: «اگر شما مالك گنجينه‌هاى رحمت پروردگارم بوديد، باز هم از بيم خرج كردن قطعاً امساك مى‌ورزيديد، و انسان همواره بخيل است.»

(17-101) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَىٰ تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَىٰ مَسْحُورًا

و در حقيقت، ما به موسى نُه نشانه آشكار داديم. -پس، از فرزندان اسرائيل بپرس- آنگاه كه نزد آنان آمد، و فرعون به او گفت: «اى موسى‌، من جداً تو را افسون‌شده مى‌پندارم.»

(17-102) - قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَـٰؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا

گفت: «قطعاً مى‌دانى كه اين [نشانه‌ها] را كه باعث بينشهاست، جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است، و راستى اى فرعون، تو را تباه شده مى‌پندارم.»

(17-103) - فَأَرَادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ جَمِيعًا

پس [فرعون‌] تصميم گرفت كه آنان را از سرزمين [مصر] بركَند، پس او و هر كه را با وى بود همه را غرق كرديم.

(17-104) - وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا

و پس از او به فرزندان اسرائيل گفتيم: «در اين سرزمين ساكن شويد، پس چون وعده آخرت فرا رسد شما را همه با هم محشور مى‌كنيم.»

(17-105) - وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا

و آن [قرآن‌] را به حق فرود آورديم و به حق فرود آمد، و تو را جز بشارت‌دهنده و بيم‌رسان نفرستاديم.

(17-106) - وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا

و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى، و آن را به تدريج نازل كرديم.

(17-107) - قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا

بگو: «[چه‌] به آن ايمان بياوريد يا نياوريد، بى‌گمان كسانى كه پيش از [نزول‌] آن دانش يافته‌اند، چون [اين كتاب‌] بر آنان خوانده شود سجده‌كنان به روى درمى‌افتند.»

(17-108) - وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا

و مى‌گويند: «منزّه است پروردگار ما، كه وعده پروردگار ما قطعاً انجام‌شدنى است.»

(17-109) - وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا

و بر روى زمين مى‌افتند و مى‌گريند و بر فروتنى آن‌ها مى‌افزايد.

(17-110) - قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَـٰنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا

بگو: «خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد، براى او نامهاى نيكوتر است.» و نمازت را به آوازِ بلند مخوان و بسيار آهسته‌اش مكن، و ميان اين [و آن‌] راهى [ميانه‌] جوى.

(17-111) - وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا

و بگو: «ستايش خدايى را كه نه فرزندى گرفته و نه در جهاندارى شريكى دارد و نه خوار بوده كه [نياز به‌] دوستى داشته باشد.» و او را بسيار بزرگ شمار.

سورة الكهف

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(18-1) - الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا

ستايش خدايى را كه اين كتاب [آسمانى‌] را بر بنده خود فرو فرستاد و هيچ گونه كژى در آن ننهاد،

(18-2) - قَيِّمًا لِيُنْذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِنْ لَدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا

[كتابى‌] راست و درست، تا [گناهكاران را] از جانب خود به عذابى سخت بيم دهد، و مؤمنانى را كه كارهاى شايسته مى‌كنند نويد بخشد كه براى آنان پاداشى نيكوست.

(18-3) - مَاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا

در حالى كه جاودانه در آن [بهشت‌] ماندگار خواهند بود.

(18-4) - وَيُنْذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا

و تا كسانى را كه گفته‌اند: خداوند فرزندى گرفته است، هشدار دهد.

(18-5) - مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا

نه آنان و نه پدرانشان به اين [ادّعا] دانشى ندارند. بزرگ سخنى است كه از دهانشان برمى‌آيد. [آنان‌] جز دروغ نمى‌گويند.

(18-6) - فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَـٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا

شايد، اگر به اين سخن ايمان نياورند، تو جان خود را از اندوه، در پيگيرى [كار]شان تباه كنى.

(18-7) - إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند.

(18-8) - وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا

و ما آنچه را كه بر آن است، قطعاً بيابانى بى‌گياه خواهيم كرد.

(18-9) - أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا

مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [خفتگان غار لوحه‌دار] از آيات ما شگفت بوده است؟

(18-10) - إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا

آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند: «پروردگار ما! از جانب خود به ما رحمتى بخش و كار ما را براى ما به سامان رسان.»

(18-11) - فَضَرَبْنَا عَلَىٰ آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا

پس در آن غار، ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم.

(18-12) - ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا

آنگاه آنان را بيدار كرديم، تا بدانيم كدام يك از آن دو دسته، مدت درنگشان را بهتر حساب كرده‌اند.

(18-13) - نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى

ما خبرشان را بر تو درست حكايت مى‌كنيم: آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم.

(18-14) - وَرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَـٰهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا

و دلهايشان را استوار گردانيديم آنگاه كه [به قصد مخالفت با شرك‌] برخاستند و گفتند: «پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است. جز او هرگز معبودى را نخواهيم خواند، كه در اين صورت قطعاً ناصواب گفته‌ايم.»

(18-15) - هَـٰؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا

اين قوم ما جز او معبودانى اختيار كرده‌اند. چرا بر [حقّانيّت‌] آن‌ها برهانى آشكار نمى‌آورند؟ پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد؟

(18-16) - وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا

و چون از آن‌ها و از آنچه كه جز خدا مى‌پرستند كناره گرفتيد، پس به غار پناه جوييد، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در كارتان گشايشى فراهم سازد.

(18-17) - وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا

و آفتاب را مى‌بينى كه چون برمى‌آيد، از غارشان به سمت راست مايل است، و چون فرو مى‌شود از سمت چپ دامن برمى‌چيند، در حالى كه آنان در جايى فراخ از آن [غار قرار گرفته‌]اند. اين از نشانه‌هاى [قدرت‌] خداست. خدا هر كه را راهنمايى كند او راه‌يافته است، و هر كه را بى‌راه گذارد، هرگز براى او يارى راهبر نخواهى يافت.

(18-18) - وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا

و مى‌پندارى كه ايشان بيدارند، در حالى كه خفته‌اند و آن‌ها را به پهلوى راست و چپ مى‌گردانيم، و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود]. اگر بر حال آنان اطلاع مى‌يافتى، گريزان روى از آن‌ها برمى‌تافتى و از [مشاهده‌] آن‌ها آكنده از بيم مى‌شدى.

(18-19) - وَكَذَٰلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَـٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَىٰ طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا

و اين چنين بيدارشان كرديم، تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند. گوينده‌اى از آنان گفت: «چقدر مانده‌ايد؟» گفتند: «روزى يا پاره‌اى از روز را مانده‌ايم.» [سرانجام‌] گفتند: «پروردگارتان به آنچه مانده‌ايد داناتر است، اينك يكى از خودتان را با اين پول خود به شهر بفرستيد، تا ببيند كدام يك از غذاهاى آن پاكيزه‌تر است و از آن، غذايى برايتان بياورد، و بايد زيركى به خرج دهد و هيچ كس را از [حال‌] شما آگاه نگرداند.

(18-20) - إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا

چرا كه اگر آنان بر شما دست يابند، سنگسارتان مى‌كنند يا شما را به كيش خود بازمى‌گردانند، و در آن صورت هرگز روى رستگارى نخواهيد ديد.

(18-21) - وَكَذَٰلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا

و بدين گونه [مردم آن ديار را] بر حالشان آگاه ساختيم تا بدانند كه وعده خدا راست است و [در فرا رسيدن‌] قيامت هيچ شكى نيست، هنگامى كه ميان خود در كارشان با يكديگر نزاع مى‌كردند، پس [عده‌اى ]گفتند: «بر روى آن‌ها ساختمانى بنا كنيد، پروردگارشان به [حال‌] آنان داناتر است.» [سرانجام‌] كسانى كه بر كارشان غلبه يافتند گفتند: «حتماً بر ايشان معبدى بنا خواهيم كرد.»

(18-22) - سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا

به زودى خواهند گفت: «سه تن بودند [و] چهارمين آن‌ها سگشان بود.» و مى‌گويند: «پنج تن بودند [و] ششمين آن‌ها سگشان بود.» تير در تاريكى مى‌اندازند. و [عده‌اى‌] مى‌گويند: «هفت تن بودند و هشتمين آن‌ها سگشان بود.» بگو: «پروردگارم به شماره آن‌ها آگاه‌تر است، جز اندكى [كسى شماره‌] آن‌ها را نمى‌داند.» پس در باره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مكن و در مورد آن‌ها از هيچ كس جويا مشو.

(18-23) - وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا

و زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد.

(18-24) - إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَـٰذَا رَشَدًا

مگر آنكه خدا بخواهد، و چون فراموش كردى پروردگارت را ياد كن و بگو: «اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر از اين به صواب است، هدايت كند.»

(18-25) - وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا

و سيصد سال در غارشان درنگ كردند و نه سال [نيز بر آن‌] افزودند.

(18-26) - قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا

بگو: «خدا به آنچه درنگ كردند داناتر است. نهان آسمانها و زمين به او اختصاص دارد. وه! چه بينا و شنواست. براى آنان ياورى جز او نيست و هيچ كس را در فرمانروايى خود شريك نمى‌گيرد.»

(18-27) - وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا

و آنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان. كلمات او را تغييردهنده‌اى نيست، و جز او هرگز پناهى نخواهى يافت.

(18-28) - وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا

و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‌خوانند [و] خشنودى او را مى‌خواهند، شكيبايى پيشه كن، و دو ديده‌ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته‌ايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس‌] كارش بر زياده‌روى است، اطاعت مكن.

(18-29) - وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا

و بگو: «حق از پروردگارتان [رسيده‌] است. پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند، كه ما براى ستمگران آتشى آماده كرده‌ايم كه سراپرده‌هايش آنان را در بر مى‌گيرد، و اگر فريادرسى جويند، به آبى چون مس گداخته كه چهره‌ها را بريان مى‌كند يارى مى‌شوند. وه! چه بد شرابى و چه زشت جايگاهى است.»

(18-30) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا

كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند [بدانند كه‌] ما پاداش كسى را كه نيكوكارى كرده است تباه نمى‌كنيم.

(18-31) - أُولَـٰئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا

آنانند كه بهشتهاى عدن به ايشان اختصاص دارد كه از زير [قصرها]شان جويبارها روان است. در آن‌جا با دستبندهايى از طلا آراسته مى‌شوند و جامه‌هايى سبز از پرنيان نازك و حرير ستبر مى‌پوشند. در آن‌جا بر سريرها تكيه مى‌زنند. چه خوش پاداش و نيكو تكيه‌گاهى!

(18-32) - وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا

و براى آنان، آن دو مرد را مَثَل بزن كه به يكى از آن‌ها دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو [باغ‌] را با درختان خرما پوشانديم، و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم.

(18-33) - كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا

هر يك از اين دو باغ محصول خود را [به موقع‌] مى‌داد و از [صاحبش‌] چيزى دريغ نمى‌ورزيد، و ميان آن دو [باغ‌] نهرى روان كرده بوديم.

(18-34) - وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا

و براى او ميوه فراوان بود. پس به رفيقش -در حالى كه با او گفت و گو مى‌كرد- گفت: «مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم.»

(18-35) - وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَـٰذِهِ أَبَدًا

و در حالى كه او به خويشتن ستمكار بود، داخل باغ شد [و] گفت: «گمان نمى‌كنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد.»

(18-36) - وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا

و گمان نمى‌كنم كه رستاخيز بر پا شود، و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم قطعاً بهتر از اين را در بازگشت، خواهم يافت.

(18-37) - قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا

رفيقش -در حالى كه با او گفت و گو مى‌كرد- به او گفت: «آيا به آن كسى كه تو را از خاك، سپس از نطفه آفريد، آنگاه تو را [به صورت‌] مردى درآورد، كافر شدى؟»

(18-38) - لَـٰكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا

اما من [مى‌گويم:] اوست خدا، پروردگار من، و هيچ كس را با پروردگارم شريك نمى‌سازم.

(18-39) - وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا

و چون داخل باغت شدى، چرا نگفتى: ماشاء الله، نيرويى جز به [قدرت‌] خدا نيست. اگر مرا از حيث مال و فرزند كمتر از خود مى‌بينى،

(18-40) - فَعَسَىٰ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا

اميد است كه پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرمايد، و بر آن [باغ تو] آفتى از آسمان بفرستد، تا به زمينى هموار و لغزنده تبديل گردد؛

(18-41) - أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا

يا آب آن [در زمين‌] فروكش كند تا هرگز نتوانى آن را به دست آورى.»

(18-42) - وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَىٰ مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا

[تا به او رسيد آنچه را بايد برسد] و [آفت آسمانى‌] ميوه‌هايش را فرو گرفت. پس براى [از كف دادن‌] آنچه در آن [باغ‌] هزينه كرده بود، دستهايش را بر هم مى‌زد در حالى كه داربستهاى آن فرو ريخته بود. و [به حسرت‌] مى‌گفت: «اى كاش هيچ كس را شريك پروردگارم نمى‌ساختم.»

(18-43) - وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا

و او را در برابر خدا گروهى نبود، تا ياريش كنند، و توانى نداشت كه خود را يارى كند.

(18-44) - هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا

در آن‌جا [آشكار شد كه‌] يارى به خداىِ حق تعلق دارد. اوست بهترين پاداش و [اوست‌] بهترين فرجام.

(18-45) - وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا

و براى آنان زندگى دنيا را مَثَل بزن كه مانند آبى است كه آن را از آسمان فرو فرستاديم؛ سپس گياه زمين با آن درآميخت و [چنان‌] خشك گرديد كه بادها پراكنده‌اش كردند، و خداست كه همواره بر هر چيزى تواناست.

(18-46) - الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا

مال و پسران زيور زندگى دنيايند، و نيكيهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز] بهتر است.

(18-47) - وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا

و [ياد كن‌] روزى را كه كوهها را به حركت درمى‌آوريم، و زمين را آشكار [و صاف‌] مى‌بينى، و آنان را گرد مى‌آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمى‌كنيم.

(18-48) - وَعُرِضُوا عَلَىٰ رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِدًا

و ايشان به صف بر پروردگارت عرضه مى‌شوند [و به آن‌ها مى‌فرمايد:] به راستى همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم [باز] به سوى ما آمديد، بلكه پنداشتيد هرگز براى شما موعدى مقرر قرار نخواهيم داد.

(18-49) - وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَـٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا

و كارنامه [عمل شما در ميان‌] نهاده مى‌شود، آنگاه بزهكاران را از آنچه در آن است بيمناك مى‌بينى، و مى‌گويند: «اى واى بر ما، اين چه نامه‌اى است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته، جز اينكه همه را به حساب آورده است.» و آنچه را انجام داده‌اند حاضر يابند، و پروردگار تو به هيچ كس ستم روا نمى‌دارد.

(18-50) - وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا

و [ياد كن‌] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «آدم را سجده كنيد،» پس [همه‌] -جز ابليس- سجده كردند، كه از [گروه‌] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد. آيا [با اين حال،] او و نسلش را به جاى من دوستان خود مى‌گيريد، و حال آنكه آن‌ها دشمن شمايند؟ و چه بد جانشينانى براى ستمگرانند.

(18-51) - مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا

[من‌] آنان را نه در آفرينش آسمانها و زمين به شهادت طلبيدم و نه در آفرينش خودشان. و من آن نيستم كه گمراهگران را همكار خود بگيرم.

(18-52) - وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقًا

و [ياد كن‌] روزى را كه [خدا] مى‌گويد: «آن‌هايى را كه شريكان من پنداشتيد، ندا دهيد»، پس آن‌ها را بخوانند و[لى‌] اجابتشان نكنند، و ما ميان آنان ورطه‌اى قرار دهيم.

(18-53) - وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا

و گناهكاران آتش [دوزخ‌] را مى‌بينند و درمى‌يابند كه در آن خواهند افتاد، و از آن راه گريزى نيابند.

(18-54) - وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَـٰذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا

و به راستى در اين قرآن، براى مردم از هر گونه مَثَلى آورديم، و[لى‌] انسان بيش از هر چيز سرِ جدال دارد.

(18-55) - وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَىٰ وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا

و چيزى مانع مردم نشد از اينكه وقتى هدايت به سويشان آمد ايمان بياورند، و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز اينكه [مستحق شوند] تا سنت [خدا در مورد عذاب‌] پيشينيان، در باره آنان [نيز] به كار رود، يا عذاب رويارويشان بيايد.

(18-56) - وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا

و پيامبران [خود] را جز بشارت‌دهنده و بيم‌رسان گسيل نمى‌داريم، و كسانى كه كافر شده‌اند، به باطل مجادله مى‌كنند تا به وسيله آن، حق را پايمال گردانند، و نشانه‌هاى من و آنچه را [بدان‌] بيم داده شده‌اند به ريشخند گرفتند.

(18-57) - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا

و كيست ستمكارتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شده، و از آن روى برتافته، و دستاورد پيشينه خود را فراموش كرده است؟ ما بر دلهاى آنان پوششهايى قرار داديم تا آن را درنيابند و در گوشهايشان سنگينى [نهاديم‌]. و اگر آن‌ها را به سوى هدايت فراخوانى باز هرگز به راه نخواهند آمد.

(18-58) - وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُمْ بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا

و پروردگار تو آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر به [جرم‌] آنچه مرتكب شده‌اند، آن‌ها را مؤاخذه مى‌كرد، قطعاً در عذاب آنان تعجيل مى‌نمود [ولى چنين نمى كند] بلكه براى آن‌ها سر رسيدى است كه هرگز از برابر آن راه گريزى نمى‌يابند.

(18-59) - وَتِلْكَ الْقُرَىٰ أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا

و [مردم‌] آن شهرها چون بيدادگرى كردند، هلاكشان كرديم، و براى هلاكتشان موعدى مقرر داشتيم.

(18-60) - وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا

و [ياد كن‌] هنگامى را كه موسى به جوانِ [همراه‌] خود گفت: «دست بردار نيستم تا به محل برخورد دو دريا برسم، هر چند سالها[ى سال‌] سير كنم.»

(18-61) - فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا

پس چون به محل برخورد دو [دريا] رسيدند، ماهىِ خودشان را فراموش كردند، و ماهى در دريا راه خود را در پيش گرفت [و رفت‌].

(18-62) - فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِنْ سَفَرِنَا هَـٰذَا نَصَبًا

و هنگامى كه [از آن‌جا] گذشتند [موسى‌] به جوان خود گفت: «غذايمان را بياور كه راستى ما از اين سفر رنج بسيار ديديم.»

(18-63) - قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا

گفت: «ديدى؟ وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم، من ماهى را فراموش كردم، و جز شيطان، [كسى‌] آن را از ياد من نبرد، تا به يادش باشم، و به طور عجيبى راه خود را در دريا پيش گرفت.»

(18-64) - قَالَ ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَىٰ آثَارِهِمَا قَصَصًا

گفت: «اين همان بود كه ما مى‌جستيم.» پس جستجوكنان ردّ پاى خود را گرفتند و برگشتند.

(18-65) - فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا

تا بنده‌اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم.

(18-66) - قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا

موسى به او گفت: «آيا تو را -به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شده‌اى به من ياد دهى- پيروى كنم؟»

(18-67) - قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا

گفت: «تو هرگز نمى‌توانى همپاى من صبر كنى.

(18-68) - وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا

و چگونه مى‌توانى بر چيزى كه به شناخت آن احاطه ندارى صبر كنى؟»

(18-69) - قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا

گفت: «ان شاء الله مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد.»

(18-70) - قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّىٰ أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا

گفت: «اگر مرا پيروى مى‌كنى، پس از چيزى سؤال مكن، تا [خود] از آن با تو سخن آغاز كنم.»

(18-71) - فَانْطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا

پس رهسپار گرديدند، تا وقتى كه سوار كشتى شدند، [وى‌] آن را سوراخ كرد. [موسى‌] گفت: «آيا كشتى را سوراخ كردى تا سرنشينانش را غرق كنى؟ واقعاً به كار ناروايى مبادرت ورزيدى.»

(18-72) - قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا

گفت: «آيا نگفتم كه تو هرگز نمى‌توانى همپاى من صبر كنى؟»

(18-73) - قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا

[موسى‌] گفت: «به سبب آنچه فراموش كردم، مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگير.»

(18-74) - فَانْطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا

پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند. [بنده ما] او را كشت. [موسى به او ] گفت: «آيا شخص بى‌گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى؟ واقعاً كار ناپسندى مرتكب شدى.»

(18-75) - قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا

گفت: «آيا به تو نگفتم كه هرگز نمى‌توانى همپاى من صبر كنى؟»

(18-76) - قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرًا

[موسى‌] گفت: «اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن [و] از جانب من قطعاً معذور خواهى بود.»

(18-77) - فَانْطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا

پس رفتند تا به اهل قريه‌اى رسيدند. از مردم آن‌جا خوراكى خواستند، و[لى آن‌ها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى كردند. پس در آن‌جا ديوارى يافتند كه مى‌خواست فرو ريزد، و [بنده ما] آن را استوار كرد. [موسى‌] گفت: «اگر مى‌خواستى [مى‌توانستى‌] براى آن مزدى بگيرى.»

(18-78) - قَالَ هَـٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا

گفت: «اين [بار، ديگر وقت‌] جدايى ميان من و توست. به زودى تو را از تأويل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت»:

(18-79) - أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا

اما كشتى، از آنِ بينوايانى بود كه در دريا كار مى‌كردند، خواستم آن را معيوب كنم، [چرا كه‌] پيشاپيش آنان پادشاهى بود كه هر كشتى [درستى‌] را به زور مى‌گرفت.

(18-80) - وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا

و اما نوجوان، پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند، پس ترسيديم [مبادا] آن دو را به طغيان و كفر بكِشد.

(18-81) - فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا

پس خواستيم كه پروردگارشان آن دو را به پاكتر و مهربانتر از او عوض دهد.

(18-82) - وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَٰلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا

و اما ديوار، از آنِ دو پسر [بچه‌] يتيم در آن شهر بود، و زير آن، گنجى متعلق به آن دو بود، و پدرشان [مردى‌] نيكوكار بود، پس پروردگار تو خواست آن دو [يتيم‌] به حد رشد برسند و گنجينه خود را -كه رحمتى از جانب پروردگارت بود- بيرون آورند. و اين [كارها] را من خودسرانه انجام ندادم. اين بود تأويل آنچه كه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى.

(18-83) - وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا

و از تو در باره «ذوالقرنين» مى‌پرسند. بگو: «به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند.»

(18-84) - إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا

ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيله‌اى بدو بخشيديم.

(18-85) - فَأَتْبَعَ سَبَبًا

تا راهى را دنبال كرد.

(18-86) - حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا

تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد، به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه‌اى گِل‌آلود و سياه غروب مى‌كند، و نزديك آن طايفه‌اى را يافت. فرموديم: «اى ذوالقرنين، [اختيار با توست‌] يا عذاب مى‌كنى يا در ميانشان [روش‌] نيكويى پيش مى‌گيرى.»

(18-87) - قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا

گفت: «اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهيم كرد، سپس به سوى پروردگارش بازگردانيده مى‌شود، آنگاه او را عذابى سخت خواهد كرد.»

(18-88) - وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا

و اما هر كه ايمان آورد و كار شايسته كند، پاداشى [هر چه‌] نيكوتر خواهد داشت، و به فرمان خود، او را به كارى آسان واخواهيم داشت.

(18-89) - ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا

سپس راهى [ديگر] را دنبال كرد.

(18-90) - حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا

تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد. [خورشيد] را [چنين‌] يافت كه بر قومى طلوع مى‌كرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم.

(18-91) - كَذَٰلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا

اين چنين [مى‌رفت‌]، و قطعاً به خبرى كه پيش او بود احاطه داشتيم.

(18-92) - ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا

باز راهى را دنبال نمود.

(18-93) - حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا

تا وقتى به ميان دو سد رسيد، در برابر آن دو [سد]، طايفه‌اى را يافت كه نمى‌توانستند هيچ زبانى را بفهمند.

(18-94) - قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰ أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا

گفتند: «اى ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج سخت در زمين فساد مى‌كنند، آيا [ممكن است‌] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى؟»

(18-95) - قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا

گفت: «آنچه پروردگارم به من در آن تمكّن داده، [از كمك مالى شما] بهتر است. مرا با نيرويى [انسانى‌] يارى كنيد [تا] ميان شما و آن‌ها سدى استوار قرار دهم.»

(18-96) - آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا

براى من قطعات آهن بياوريد، تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد، گفت: «بدميد» تا وقتى كه آن [قطعات‌] را آتش گردانيد، گفت: «مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم.»

(18-97) - فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا

[در نتيجه، اقوام وحشى‌] نتوانستند از آن [مانع‌] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند.

(18-98) - قَالَ هَـٰذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا

گفت: «اين رحمتى از جانب پروردگار من است، و[لى‌] چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن [سد] را درهم كوبد، و وعده پروردگارم حق است.»

(18-99) - وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا

و در آن روز آنان را رها مى‌كنيم تا موج‌آسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه‌] در صور دميده شود، همه آن‌ها را گرد خواهيم آورد.

(18-100) - وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا

و آن روز، جهنم را آشكارا به كافران بنماييم.

(18-101) - الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا

[به‌] همان كسانى كه چشمان [بصيرت‌]شان از ياد من در پرده بود، و توانايى شنيدن [حق‌] نداشتند.

(18-102) - أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِنْ دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا

آيا كسانى كه كفر ورزيده‌اند، پنداشته‌اند كه [مى‌توانند] به جاى من، بندگانم را سرپرست بگيرند؟ ما جهنم را آماده كرده‌ايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد.

(18-103) - قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا

بگو: «آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟»

(18-104) - الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا

[آنان‌] كسانى‌اند كه كوشش‌شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‌پندارند كه كار خوب انجام مى‌دهند.

(18-105) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا

[آرى،] آنان كسانى‌اند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند، در نتيجه اعمالشان تباه گرديد، و روز قيامت براى آن‌ها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد.

(18-106) - ذَٰلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا

اين جهنم سزاى آنان است، چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند.

(18-107) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا

بى‌گمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، باغهاى فردوس جايگاه پذيرايى آنان است.

(18-108) - خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا

جاودانه در آن خواهند بود، و از آن‌جا درخواست انتقال نمى‌كنند.

(18-109) - قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا

بگو: «اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، قطعاً دريا پايان مى‌يابد، هر چند نظيرش را به مدد [آن‌] بياوريم.»

(18-110) - قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

بگو: «من هم مِثل شما بشرى هستم و[لى‌] به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد، و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.»

سورة مريم

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(19-1) - كهيعص

كاف، ها، يا، عين، صاد.

(19-2) - ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا

[اين‌] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره‌] بنده‌اش زكرياست.

(19-3) - إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا

آنگاه كه [زكريا] پروردگارش را آهسته ندا كرد.

(19-4) - قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا

گفت: «پروردگارا، من استخوانم سست گرديده و [موى‌] سرم از پيرى سپيد گشته، و -اى پروردگار من- هرگز در دعاى تو نااميد نبوده‌ام.»

(19-5) - وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا

و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولىّ [و جانشينى‌] به من ببخش،

(19-6) - يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا

كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را -اى پروردگار من- پسنديده گردان.

(19-7) - يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا

اى زكريا، ما تو را به پسرى -كه نامش يحيى است- مژده مى‌دهيم، كه قبلاً همنامى براى او قرار نداده‌ايم.

(19-8) - قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا

گفت: «پروردگارا، چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده‌ام؟»

(19-9) - قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا

[فرشته‌] گفت: «[فرمان‌] چنين است. پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است، و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلاً آفريده‌ام.»

(19-10) - قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا

گفت: «پروردگارا، نشانه‌اى براى من قرار ده» فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمى‌گويى.»

(19-11) - فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا

پس، از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد.

(19-12) - يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا

اى يحيى، كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير، و از كودكى به او نبوّت داديم.

(19-13) - وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا

و [نيز] از جانب خود، مهربانى و پاكى [به او داديم‌] و تقواپيشه بود.

(19-14) - وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا

و با پدر و مادر خود نيك‌رفتار بود و زورگويى نافرمان نبود.

(19-15) - وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا

و درود بر او، روزى كه زاده شد و روزى كه مى‌ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شود.

(19-16) - وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا

و در اين كتاب از مريم ياد كن، آنگاه كه از كسان خود، در مكانى شرقى به كنارى شتافت.

(19-17) - فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا

و در برابر آنان پرده‌اى بر خود گرفت. پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل‌] بشرى خوش‌اندام بر او نمايان شد.

(19-18) - قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَـٰنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا

[مريم‌] گفت: «اگر پرهيزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مى‌برم.»

(19-19) - قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا

گفت: «من فقط فرستاده پروردگار توام، براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم.»

(19-20) - قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا

گفت: «چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبوده‌ام؟»

(19-21) - قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا

گفت: « [فرمان‌] چنين است، پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است، و تا او را نشانه‌اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم، و [اين‌] دستورى قطعى بود.»

(19-22) - فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا

پس [مريم‌] به او [عيسى‌] آبستن شد و با او به مكان دورافتاده‌اى پناه جست.

(19-23) - فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَـٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا

تا درد زايمان، او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد. گفت: «اى كاش، پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش‌شده بودم.»

(19-24) - فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا

پس، از زيرِ [پاى‌] او [فرشته‌] وى را ندا داد كه: غم مدار، پروردگارت زير [پاى‌] تو چشمه آبى پديد آورده است.

(19-25) - وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا

و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان، بر تو خرماى تازه مى‌ريزد.

(19-26) - فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَـٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا

و بخور و بنوش و ديده روشن دار. پس اگر كسى از آدميان را ديدى، بگوى: «من براى [خداى‌] رحمان روزه نذر كرده‌ام، و امروز مطلقاً با انسانى سخن نخواهم گفت.»

(19-27) - فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا

پس [مريم‌] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد. گفتند: «اى مريم، به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده‌اى.»

(19-28) - يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا

اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود.

(19-29) - فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا

[مريم‌] به سوى [عيسى‌] اشاره كرد. گفتند: «چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم؟»

(19-30) - قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا

[كودك‌] گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است،

(19-31) - وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا

و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته، و تا زنده‌ام به نماز و زكات سفارش كرده است،

(19-32) - وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا

و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است،

(19-33) - وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا

و درود بر من، روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‌ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شوم.»

(19-34) - ذَٰلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ

اين است [ماجراى‌] عيسى پسر مريم، [همان‌] گفتار درستى كه در آن شك مى‌كنند.

(19-35) - مَا كَانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد. منزّه است او؛ چون كارى را اراده كند، همين قدر به آن مى‌گويد: «موجود شو»، پس بى‌درنگ موجود مى‌شود.

(19-36) - وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ

و در حقيقت، خداست كه پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد. اين است راه راست.

(19-37) - فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ

اما دسته‌ها[ى گوناگون‌] از ميان آن‌ها به اختلاف پرداختند، پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك.

(19-38) - أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَـٰكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

چه شنوا و بينايند روزى كه به سوى ما مى‌آيند، ولى ستمگران امروز در گمراهى آشكارند.

(19-39) - وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

و آنان را از روز حسرت بيم ده، آنگاه كه داورى انجام گيرد، و حال آنكه آن‌ها [اكنون‌] در غفلتند و سر ايمان آوردن ندارند.

(19-40) - إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ

ماييم كه زمين را با هر كه در آن است، به ميراث مى‌بريم و [همه‌] به سوى ما بازگردانيده مى‌شوند.

(19-41) - وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا

و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز، زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود.

(19-42) - إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا

چون به پدرش گفت: «پدر جان، چرا چيزى را كه نمى‌شنود و نمى‌بيند و از تو چيزى را دور نمى‌كند مى‌پرستى؟

(19-43) - يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا

اى پدر، به راستى مرا از دانش [وحى، حقايقى به دست‌] آمده كه تو را نيامده است. پس، از من پيروى كن تا تو را به راهى راست هدايت نمايم،

(19-44) - يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَـٰنِ عَصِيًّا

پدر جان، شيطان را مپرست، كه شيطان [خداى‌] رحمان را عصيانگر است،

(19-45) - يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَـٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا

پدر جان، من مى‌ترسم از جانب [خداى‌] رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان باشى.»

(19-46) - قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا

گفت: «اى ابراهيم، آيا تو از خدايان من متنفّرى؟ اگر باز نايستى تو را سنگسار خواهم كرد، و [برو] براى مدّتى طولانى از من دور شو.»

(19-47) - قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا

[ابراهيم‌] گفت: «درود بر تو باد، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم، زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است،

(19-48) - وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَىٰ أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا

و از شما و [از] آنچه غير از خدا مى‌خوانيد كناره مى‌گيرم و پروردگارم را مى‌خوانم. اميدوارم كه در خواندن پروردگارم نااميد نباشم.»

(19-49) - فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا

و چون از آن‌ها و [از] آنچه به جاى خدا مى‌پرستيدند كناره گرفت، اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر گردانيديم.

(19-50) - وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا

و از رحمت خويش به آنان ارزانى داشتيم، و ذكر خيرِ بلندى برايشان قرار داديم.

(19-51) - وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا

و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده‌اى پيامبر بود.

(19-52) - وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا

و از جانب راست طور، او را ندا داديم، و در حالى كه با وى راز گفتيم او را به خود نزديك ساختيم.

(19-53) - وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا

و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم.

(19-54) - وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا

و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه او درست‌وعده و فرستاده‌اى پيامبر بود.

(19-55) - وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا

و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى‌داد و همواره نزد پروردگارش پسنديده‌[رفتار] بود.

(19-56) - وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا

و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود.

(19-57) - وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا

و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا داديم.

(19-58) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَـٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا

آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى‌] سوار كرديم؛ و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم؛ [و] هر گاه آيات [خداى‌] رحمان بر ايشان خوانده مى‌شد، سجده‌كنان و گريان به خاك مى‌افتادند.

(19-59) - فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا

آنگاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى [سزاى‌] گمراهى [خود] را خواهند ديد.

(19-60) - إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا

مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند، كه آنان به بهشت درمى‌آيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت.

(19-61) - جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَـٰنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا

باغهاى جاودانى كه [خداى‌] رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است. در حقيقت، وعده او انجام‌شدنى است.

(19-62) - لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا

در آن‌جا سخن بيهوده‌اى نمى‌شنوند، جز درود. و روزى‌شان صبح و شام در آن‌جا [آماده‌] است.

(19-63) - تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا

اين همان بهشتى است كه به هر يك از بندگان ما كه پرهيزگار باشند به ميراث مى‌دهيم.

(19-64) - وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَٰلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا

و [ما فرشتگان‌] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى‌شويم. آنچه پيش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه ميان اين دو است، [همه‌] به او اختصاص دارد، و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است.

(19-65) - رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است. پس او را بپرست و در پرستش او شكيبا باش. آيا براى او همنامى مى‌شناسى؟

(19-66) - وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا

و انسان مى‌گويد: «آيا وقتى بميرم، راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مى‌شوم؟»

(19-67) - أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا

آيا انسان به ياد نمى‌آورد كه ما او را قبلاً آفريده‌ايم و حال آنكه چيزى نبوده است؟

(19-68) - فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا

پس، به پروردگارت سوگند كه آن‌ها را با شياطين محشور خواهيم ساخت، سپس در حالى كه به زانو درآمده‌اند، آنان را گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم كرد.

(19-69) - ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَـٰنِ عِتِيًّا

آنگاه از هر دسته‌اى، كسانى از آنان را كه بر [خداى‌] رحمان سركش‌تر بوده‌اند، بيرون خواهيم كشيد.

(19-70) - ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَىٰ بِهَا صِلِيًّا

پس از آن، به كسانى كه براى درآمدن به [جهنّم‌] سزاوارترند خود داناتريم.

(19-71) - وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا

و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه‌] در آن وارد مى‌گردد. اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است.

(19-72) - ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا

آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بوده‌اند مى‌رهانيم، و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ‌] رها مى‌كنيم.

(19-73) - وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا

و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود، كسانى كه كفر ورزيده‌اند به آنان كه ايمان آورده‌اند مى‌گويند: «كدام يك از [ما] دو گروه جايگاهش بهتر و محفلش آراسته‌تر است؟»

(19-74) - وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا

و چه بسيار نسلها را پيش از آنان نابود كرديم، كه اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند.

(19-75) - قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَـٰنُ مَدًّا حَتَّىٰ إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا

بگو: «هر كه در گمراهى است [خداى‌] رحمان به او تا زمانى مهلت مى‌دهد، تا وقتى آنچه به آنان وعده داده مى‌شود: يا عذاب، يا روز رستاخيز را ببينند؛ پس به زودى خواهند دانست جايگاه چه كسى بدتر و سپاهش ناتوان‌تر است.»

(19-76) - وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَرَدًّا

و خداوند كسانى را كه هدايت يافته‌اند بر هدايتشان مى‌افزايد، و نيكيهاى ماندگار، نزد پروردگارت از حيث پاداش بهتر و خوش‌فرجام‌تر است.

(19-77) - أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا

آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت: «قطعاً به من مال و فرزند [بسيار] داده خواهد شد»؟

(19-78) - أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَـٰنِ عَهْدًا

آيا بر غيب آگاه شده يا از [خداى‌] رحمان عهدى گرفته است؟

(19-79) - كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا

نه چنين است. به زودى آنچه را مى‌گويد، مى‌نويسيم و عذاب را براى او خواهيم افزود.

(19-80) - وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا

و آنچه را مى‌گويد، از او به ارث مى‌بريم و تنها به سوى ما خواهد آمد.

(19-81) - وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا

و به جاى خدا، معبودانى اختيار كردند تا براى آنان [مايه‌] عزّت باشد.

(19-82) - كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا

نه چنين است. به زودى [آن معبودان‌] عبادت ايشان را انكار مى‌كنند و دشمن آنان مى‌گردند.

(19-83) - أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا

آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشته‌ايم، تا آنان را [به گناهان‌] تحريك كنند؟

(19-84) - فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا

پس بر ضد آنان شتاب مكن، كه ما [روزها] را براى آن‌ها شماره مى‌كنيم.

(19-85) - يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَـٰنِ وَفْدًا

[ياد كن‌] روزى را كه پرهيزگاران را به سوى [خداى‌] رحمان گروه گروه محشور مى‌كنيم.

(19-86) - وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرْدًا

و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مى‌رانيم.

(19-87) - لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَـٰنِ عَهْدًا

[آنان‌] اختيار شفاعت را ندارند، جز آن كس كه از جانب [خداى‌] رحمان پيمانى گرفته است.

(19-88) - وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَـٰنُ وَلَدًا

و گفتند: «[خداى‌] رحمان فرزندى اختيار كرده است.»

(19-89) - لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا

واقعاً چيز زشتى را [بر زبان‌] آورديد.

(19-90) - تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا

چيزى نمانده است كه آسمانها از اين [سخن‌] بشكافند و زمين چاك خورد و كوهها به شدت فرو ريزند.

(19-91) - أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَـٰنِ وَلَدًا

از اينكه براى [خداى‌] رحمان فرزندى قايل شدند.

(19-92) - وَمَا يَنْبَغِي لِلرَّحْمَـٰنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا

[خداى‌] رحمان را نسزد كه فرزندى اختيار كند.

(19-93) - إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَـٰنِ عَبْدًا

هر كه در آسمانها و زمين است جز بنده‌وار به سوى [خداى‌] رحمان نمى‌آيد.

(19-94) - لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا

و يقيناً آن‌ها را به حساب آورده و به دقت شماره كرده است.

(19-95) - وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا

و روز قيامت همه آن‌ها تنها، به سوى او خواهند آمد.

(19-96) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا

كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، به زودى [خداى‌] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‌دهد.

(19-97) - فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا

در حقيقت، ما اين [قرآن‌] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بدان نويد، و مردم ستيزه‌جو را بدان بيم دهى.

(19-98) - وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا

و چه بسيار نسلها كه پيش از آنان هلاك كرديم. آيا كسى از آنان را مى‌يابى يا صدايى از ايشان مى‌شنوى؟

سورة طه

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(20-1) - طه

طه.

(20-2) - مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَىٰ

قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى،

(20-3) - إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَىٰ

جز اينكه براى هر كه مى‌ترسد، پندى باشد.

(20-4) - تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى

[كتابى است‌] نازل شده از جانب كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است.

(20-5) - الرَّحْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ

خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است.

(20-6) - لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است از آنِ اوست.

(20-7) - وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

و اگر سخن به آواز گويى، او نهان و نهان‌تر را مى‌داند.

(20-8) - اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ

خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد.

(20-9) - وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ

و آيا خبر موسى به تو رسيد؟

(20-10) - إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى

هنگامى كه آتشى ديد، پس به خانواده خود گفت: «درنگ كنيد، زيرا من آتشى ديدم، اميد كه پاره‌اى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم.

(20-11) - فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَىٰ

پس چون بدان رسيد، ندا داده شد كه: «اى موسى،

(20-12) - إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى

اين منم پروردگار تو، پاى‌پوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس «طُوى» هستى.

(20-13) - وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَىٰ

و من تو را برگزيده‌ام، پس بدانچه وحى مى‌شود گوش فرا ده.

(20-14) - إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي

منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست، پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار.

(20-15) - إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ

در حقيقت، قيامت فرارسنده است. مى‌خواهم آن را پوشيده دارم، تا هر كسى به [موجب‌] آنچه مى‌كوشد جزا يابد.

(20-16) - فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَىٰ

پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است، تو را از [ايمان به‌] آن باز دارد، كه هلاك خواهى شد.

(20-17) - وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَىٰ

و اى موسى، در دست راست تو چيست؟»

(20-18) - قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ

گفت: «اين عصاى من است، بر آن تكيه مى‌دهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تكانم، و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمى‌آيد.»

(20-19) - قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَىٰ

فرمود: «اى موسى، آن را بينداز.»

(20-20) - فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَىٰ

پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى‌خزيد.

(20-21) - قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىٰ

فرمود: «آن را بگير و مترس، به زودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد،

(20-22) - وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ

و دست خود را به پهلويت ببر، سپيد بى‌گزند برمى‌آيد، [اين‌] معجزه‌اى ديگر است،

(20-23) - لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى

تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم.

(20-24) - اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ

به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است.

(20-25) - قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي

گفت: «پروردگارا، سينه‌ام را گشاده گردان،

(20-26) - وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي

و كارم را براى من آسان ساز،

(20-27) - وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي

و از زبانم گره بگشاى،

(20-28) - يَفْقَهُوا قَوْلِي

[تا] سخنم را بفهمند،

(20-29) - وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي

و براى من دستيارى از كسانم قرار ده،

(20-30) - هَارُونَ أَخِي

هارون برادرم را،

(20-31) - اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي

پشتم را به او استوار كن،

(20-32) - وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي

و او را شريك كارم گردان،

(20-33) - كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا

تا تو را فراوان تسبيح گوييم،

(20-34) - وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا

و بسيار به ياد تو باشيم،

(20-35) - إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا

زيرا تو همواره به [حال‌] ما بينايى.»

(20-36) - قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَىٰ

فرمود: «اى موسى، خواسته‌ات به تو داده شد.»

(20-37) - وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَىٰ

و به راستى، بار ديگر [هم‌] بر تو منت نهاديم،

(20-38) - إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰ

هنگامى كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحى مى‌شد وحى كرديم:

(20-39) - أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي

كه او را در صندوقچه‌اى بگذار، سپس در دريايش افكن تا دريا [رود نيل‌] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى، او را برگيرد. و مِهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى.

(20-40) - إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَىٰ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ يَا مُوسَىٰ

آنگاه كه خواهر تو مى‌رفت و مى‌گفت: آيا شما را بر كسى كه عهده‌دار او گردد دلالت كنم؟ پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديده‌اش روشن شود و غم نخورد، و [سپس‌] شخصى را كُشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم، و تو را بارها آزموديم، و سالى چند در ميان اهل «مدين» ماندى، سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى‌] آمدى.

(20-41) - وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي

و تو را براى خود پروردم.

(20-42) - اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي

تو و برادرت معجزه‌هاى مرا [براى مردم‌] ببريد و در يادكردن من سستى مكنيد.

(20-43) - اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ

به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته،

(20-44) - فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ

و با او سخنى نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد.

(20-45) - قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَىٰ

آن دو گفتند: «پروردگارا، ما مى‌ترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند.»

(20-46) - قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ

فرمود: «مترسيد، من همراه شمايم، مى‌شنوم و مى‌بينم،

(20-47) - فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَىٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَىٰ

پس به سوى او برويد و بگوييد: ما دو فرستاده پروردگار توايم، پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست، و عذابشان مكن، به راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزه‌اى آورده‌ايم، و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد.

(20-48) - إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَىٰ مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند.

(20-49) - قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَىٰ

[فرعون‌] گفت: «اى موسى، پروردگار شما دو تن كيست؟»

(20-50) - قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ

گفت: «پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است.»

(20-51) - قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَىٰ

گفت: «حال نسلهاى گذشته چون است؟»

(20-52) - قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى

گفت: «علم آن، در كتابى نزد پروردگار من است. پروردگارم نه خطا مى‌كند و نه فراموش مى‌نمايد.»

(20-53) - الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّىٰ

همان كسى كه زمين را برايتان گهواره‌اى ساخت، و براى شما در آن، راهها ترسيم كرد و از آسمان آبى فرود آورد، پس به وسيله آن رستنيهاى گوناگون، جفت جفت بيرون آورديم.

(20-54) - كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَىٰ

بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه قطعاً در اينها براى خردمندان نشانه‌هايى است.

(20-55) - مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَىٰ

از اين [زمين‌] شما را آفريده‌ايم، در آن شما را بازمى‌گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مى‌آوريم.

(20-56) - وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَىٰ

در حقيقت، [ما] همه آيات خود را به [فرعون‌] نشان داديم، ولى [او آن‌ها را] دروغ پنداشت و نپذيرفت.

(20-57) - قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَىٰ

گفت: «اى موسى، آمده‌اى تا با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟

(20-58) - فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى

ما [هم‌] قطعاً براى تو سحرى مثل آن خواهيم آورد، پس ميان ما و خودت موعدى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو، [آن هم‌] در جايى هموار.»

(20-59) - قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى

[موسى‌] گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مى‌آيند.»

(20-60) - فَتَوَلَّىٰ فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَىٰ

پس فرعون رفت و [همه‌] نيرنگ خود را گرد آورد و بازآمد.

(20-61) - قَالَ لَهُمْ مُوسَىٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَىٰ

موسى به [ساحران‌] گفت: «واى بر شما، به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت‌] هلاك مى‌كند، و هر كه دروغ بندد نوميد مى‌گردد.»

(20-62) - فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَىٰ

[ساحران‌] ميان خود، در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند.

(20-63) - قَالُوا إِنْ هَـٰذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَىٰ

[فرعونيان‌] گفتند: «قطعاً اين دو تن ساحرند [و] مى‌خواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند، و آيين والاى شما را براندازند.»

(20-64) - فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَىٰ

پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد. در حقيقت، امروز هر كه فايق آيد خوشبخت مى‌شود.»

(20-65) - قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَىٰ

[ساحران‌] گفتند: «اى موسى، يا تو مى‌افكنى يا [ما] نخستين كس باشيم كه مى اندازيم؟»

(20-66) - قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَىٰ

گفت: «[نه،] بلكه شما بيندازيد.» پس ناگهان ريسمانها و چوبدستى‌هايشان، بر اثر سِحْرشان، در خيال او، [چنين‌] مى‌نمود كه آن‌ها به شتاب مى‌خزند.

(20-67) - فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَىٰ

و موسى در خود بيمى احساس كرد.

(20-68) - قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَىٰ

گفتيم: «مترس كه تو خود برترى؛

(20-69) - وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَىٰ

و آنچه در دست راست دارى بينداز، تا هر چه را ساخته‌اند ببلعد. در حقيقت، آنچه سرهم‌بندى كرده‌اند، افسون افسونگر است، و افسونگر هر جا برود رستگار نمى شود.»

(20-70) - فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ

پس ساحران به سجده درافتادند. گفتند: «به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم.»

(20-71) - قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَىٰ

[فرعون‌] گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟ قطعاً او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است، پس بى‌شك دستهاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مى‌كنم و شما را بر تنه‌هاى درخت خرما به دار مى‌آويزم، تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سخت‌تر و پايدارتر است.»

(20-72) - قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَـٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا

گفتند: «ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و [بر] آن كس كه ما را پديد آورده است، ترجيح نخواهيم داد؛ پس هر حكمى مى‌خواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه [تو] حكم مى‌رانى.

(20-73) - إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ

ما به پروردگارمان ايمان آورديم، تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد، و خدا بهتر و پايدارتر است.»

(20-74) - إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ

در حقيقت، هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود، جهنم براى اوست. در آن نه مى‌ميرد و نه زندگى مى‌يابد.

(20-75) - وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَـٰئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَىٰ

و هر كه مؤمن به نزد او رود، در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد، براى آنان درجات والا خواهد بود:

(20-76) - جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَٰلِكَ جَزَاءُ مَنْ تَزَكَّىٰ

بهشتهاى عدن كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است. جاودانه در آن مى‌مانند، و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد.

(20-77) - وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَىٰ

و در حقيقت به موسى وحى كرديم كه: «بندگانم را شبانه ببر، و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن كه نه از فرارسيدن [دشمن‌] بترسى و نه [از غرق‌شدن‌] بيمناك باشى.»

(20-78) - فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ

پس فرعون با لشكريانش آن‌ها را دنبال كرد، و[لى‌] از دريا آنچه آنان را فرو پوشانيد، فرو پوشانيد.

(20-79) - وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَىٰ

و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هدايت ننمود.

(20-80) - يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ

«اى فرزندان اسرائيل، در حقيقت، [ما] شما را از [دست‌] دشمنتان رهانيديم، و در جانب راست طور با شما وعده نهاديم و بر شما ترنجبين و بلدرچين فرو فرستاديم.

(20-81) - كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَىٰ

از خوراكيهاى پاكيزه‌اى كه روزى شما كرديم، بخوريد و[لى‌] در آن زياده‌روى مكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد، و هر كس خشم من بر او فرود آيد، قطعاً در [ورطه‌] هلاكت افتاده است.

(20-82) - وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَىٰ

و به يقين، من آمرزنده كسى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست راهسپر شود.»

(20-83) - وَمَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ

«و اى موسى، چه چيز تو را [دور] از قوم خودت، به شتاب واداشته است؟»

(20-84) - قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَىٰ أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ

گفت: «اينان در پى منند، و من -اى پروردگارم- به سويت شتافتم تا خشنود شوى.»

(20-85) - قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ

فرمود: «در حقيقت، ما قوم تو را پس از [عزيمت‌] تو آزموديم و سامرى آن‌ها را گمراه ساخت.»

(20-86) - فَرَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي

پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود برگشت [و] گفت: «اى قوم من، آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد؟ آيا اين مدت بر شما طولانى مى‌نمود، يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد؟»

(20-87) - قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَـٰكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَٰلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ

گفتند: «ما به اختيار خود با تو خلاف وعده نكرديم، ولى از زينت‌آلات قوم، بارهايى سنگين بر دوش داشتيم و آن‌ها را افكنديم و [خود] سامرى [هم زينت‌آلاتش را] همين گونه بينداخت.

(20-88) - فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَـٰذَا إِلَـٰهُكُمْ وَإِلَـٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ

پس براى آنان پيكر گوساله‌اى كه صدايى داشت بيرون آورد، و [او و پيروانش‌] گفتند: «اين خداى شما و خداى موسى است، و [پيمان خدا را] فراموش كرد.»

(20-89) - أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا

مگر نمى‌بينند كه [گوساله‌] پاسخ سخن آنان را نمى‌دهد و به حالشان سود و زيانى ندارد؟

(20-90) - وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَـٰنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي

و در حقيقت، هارون قبلا به آنان گفته بود: «اى قوم من، شما به وسيله اين [گوساله‌] مورد آزمايش قرار گرفته‌ايد، و پروردگار شما [خداى‌] رحمان است، پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد.»

(20-91) - قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّىٰ يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَىٰ

گفتند: «ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد.»

(20-92) - قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا

[موسى‌] گفت: «اى هارون، وقتى ديدى آن‌ها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد،

(20-93) - أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي

كه از من پيروى كنى؟ آيا از فرمانم سر باز زدى؟»

(20-94) - قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي

گفت: «اى پسر مادرم، نه ريش مرا بگير و نه [موى‌] سرم را، من ترسيدم بگويى: ميان بنى‌اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى.»

(20-95) - قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ

[موسى‌] گفت: «اى سامرى، منظور تو چه بود؟»

(20-96) - قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي

گفت: «به چيزى كه [ديگران‌] به آن پى نبردند، پى بردم، و به قدر مشتى از رد پاى فرستاده [خدا، جبرئيل‌] برداشتم و آن را در پيكر [گوساله‌] انداختم، و نفس من برايم چنين فريبكارى كرد.»

(20-97) - قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَىٰ إِلَـٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا

گفت: «پس برو كه بهره تو در زندگى اين باشد كه [به هر كه نزديك تو آمد] بگويى: [به من‌] دست مزنيد و تو را موعدى خواهد بود كه هرگز از آن تخلف نخواهى كرد، و [اينك‌] به آن خدايى كه پيوسته ملازمش بودى بنگر، آن را قطعاً مى‌سوزانيم و خاكسترش مى‌كنيم [و] در دريا فرو مى‌پاشيم.»

(20-98) - إِنَّمَا إِلَـٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا

«معبود شما تنها آن خدايى است كه جز او معبودى نيست، و دانش او همه چيز را در بر گرفته است.»

(20-99) - كَذَٰلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا

اين گونه از اخبار پيشين بر تو حكايت مى‌رانيم، و مسلماً به تو از جانب خود قرآنى داده‌ايم.

(20-100) - مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا

هر كس از [پيروى‌] آن روى برتابد، روز قيامت بار گناهى بر دوش مى‌گيرد.

(20-101) - خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا

پيوسته در آن [حال‌] مى‌ماند، و چه بد بارى روز قيامت خواهند داشت.

(20-102) - يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا

[همان‌] روزى كه در صور دميده مى‌شود، و در آن روز مجرمان را كبودچشم برمى‌انگيزيم.

(20-103) - يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا

ميان خود به طور پنهانى با يكديگر مى‌گويند: «شما [در دنيا] جز ده [روز، بيش‌] نمانده‌ايد.»

(20-104) - نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا

ما داناتريم به آنچه مى‌گويند، آنگاه كه نيك‌آيين‌ترين آنان مى‌گويد: «جز يك روز، بيش نمانده‌ايد.»

(20-105) - وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا

و از تو در باره كوهها مى‌پرسند، بگو: «پروردگارم آن‌ها را [در قيامت‌] ريز ريز خواهد ساخت،

(20-106) - فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا

پس آن‌ها را پهن و هموار خواهد كرد،

(20-107) - لَا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا

نه در آن كژى مى‌بينى و نه ناهموارى.

(20-108) - يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَـٰنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا

در آن روز، [همه مردم‌]، داعى [حق‌] را -كه هيچ انحرافى در او نيست- پيروى مى‌كنند، و صداها در مقابل [خداى‌] رحمان خاشع مى‌گردد، و جز صدايى آهسته نمى‌شنوى.

(20-109) - يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَـٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا

در آن روز، شفاعت [به كسى‌] سود نبخشد، مگر كسى را كه [خداى‌] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد.

(20-110) - يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا

آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشته‌اند مى‌داند، و حال آنكه ايشان بدان دانشى ندارند.

(20-111) - وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا

و چهره‌ها براى آن [خداى‌] زنده پاينده خضوع مى‌كنند، و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مى‌ماند.

(20-112) - وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا

و هر كس كارهاى شايسته كند، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ستمى مى‌هراسد و نه از كاسته شدن [حقّش‌].

(20-113) - وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا

و اين گونه آن را [به صورت‌] قرآنى عربى نازل كرديم، و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند، يا [اين كتاب‌] پندى تازه براى آنان بياورد.

(20-114) - فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَىٰ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا

پس بلندمرتبه است خدا، فرمانرواى بر حق، و در [خواندن‌] قرآن، پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن، و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاى.»

(20-115) - وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا

و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم، و[لى آن را] فراموش كرد، و براى او عزمى [استوار] نيافتيم.

(20-116) - وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد.» پس، جز ابليس كه سر باز زد [همه‌] سجده كردند.

(20-117) - فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـٰذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ

پس گفتيم: «اى آدم، در حقيقت، اين [ابليس‌] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك‌] است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره‌بخت گردى.»

(20-118) - إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَىٰ

در حقيقت براى تو در آن‌جا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مى‌شوى و نه برهنه مى‌مانى.

(20-119) - وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَىٰ

و [هم‌] اينكه در آن‌جا نه تشنه مى‌گردى و نه آفتاب‌زده.

(20-120) - فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَىٰ

پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: «اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و مُلكى كه زايل نمى‌شود، راه نمايم؟»

(20-121) - فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ

آنگاه از آن [درخت ممنوع‌] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه‌] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.

(20-122) - ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ

سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد.

(20-123) - قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىٰ

فرمود: «همگى از آن [مقام‌] فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى‌شود و نه تيره‌بخت.

(20-124) - وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ

و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگى تنگ [و سختى‌] خواهد داشت، و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‌كنيم.»

(20-125) - قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا

مى‌گويد: «پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم؟»

(20-126) - قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَىٰ

مى‌فرمايد: «همان طور كه نشانه‌هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز همان گونه فراموش مى‌شوى.»

(20-127) - وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَىٰ

و اين گونه هر كه را به افراط گراييده و به نشانه‌هاى پروردگارش نگرويده است سزا مى‌دهيم، و قطعاً شكنجه آخرت سخت‌تر و پايدارتر است.

(20-128) - أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَىٰ

آيا براى هدايتشان كافى نبود كه [ببينند] چه نسلها را پيش از آنان نابود كرديم كه [اينك آن‌ها] در سراهاى ايشان راه مى‌روند؟ به راستى براى خردمندان در اين [امر] نشانه‌هايى [عبرت‌انگيز] است.

(20-129) - وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى

و اگر سخنى از پروردگارت پيشى نگرفته و موعدى معين مقرر نشده بود، قطعاً [عذاب آن‌ها] لازم مى‌آمد.

(20-130) - فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ

پس بر آنچه مى‌گويند شكيبا باش، و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى، و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز، باشد كه خشنود گردى.

(20-131) - وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ

و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم، ديدگان خود مدوز، و [بدان كه‌] روزىِ پروردگار تو بهتر و پايدارتر است.

(20-132) - وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ

و كسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش. ما از تو جوياى روزى نيستيم، ما به تو روزى مى‌دهيم، و فرجام [نيك‌] براى پرهيزگارى است.

(20-133) - وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ

و گفتند: «چرا از جانب پروردگارش معجزه‌اى براى ما نمى‌آورد؟» آيا دليل روشن آنچه در صحيفه‌هاى پيشين است براى آنان نيامده است؟

(20-134) - وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَىٰ

و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن‌] به عذابى هلاك مى‌كرديم، قطعاً مى‌گفتند: «پروردگارا، چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروى كنيم؟»

(20-135) - قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَىٰ

بگو: «همه در انتظارند. پس در انتظار باشيد. زودا كه بدانيد ياران راه راست كيانند و چه كسى راه‌يافته است.»

سورة الأنبياء

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(21-1) - اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ

براى مردم [وقت‌] حسابشان نزديك شده است، و آنان در بى‌خبرى رويگردانند.

(21-2) - مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ

هيچ پند تازه‌اى از پروردگارشان نيامد، مگر اينكه بازى‌كنان آن را شنيدند.

(21-3) - لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَـٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ

در حالى كه دلهايشان مشغول است. و آنانكه ستم كردند پنهانى به نجوا برخاستند كه: «آيا اين [مرد] جز بشرى مانند شماست؟ آيا ديده و دانسته به سوى سحر مى‌رويد؟»

(21-4) - قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

[پيامبر] گفت: «پروردگارم [هر] گفتار[ى‌] را در آسمان و زمين مى‌داند، و اوست شنواى دانا.»

(21-5) - بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ

بلكه گفتند: «خوابهاى شوريده است، [نه‌] بلكه آن را بربافته، بلكه او شاعرى است. پس همان گونه كه براى پيشينيان هم عرضه شد، بايد براى ما نشانه‌اى بياورد.»

(21-6) - مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ

قبل از آنان [نيز مردم‌] هيچ شهرى -كه آن را نابود كرديم- [به آيات ما] ايمان نياوردند. پس آيا اينان [به معجزه‌] ايمان مى‌آورند؟

(21-7) - وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به آنان وحى مى‌كرديم گسيل نداشتيم. اگر نمى‌دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد.

(21-8) - وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ

و ايشان را جسدى كه غذا نخورند قرار نداديم و جاويدان [هم‌] نبودند.

(21-9) - ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ

سپس وعده [خود] به آنان را راست گردانيديم و آن‌ها و هر كه را خواستيم نجات داديم و افراطكاران را به هلاكت رسانيديم.

(21-10) - لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

در حقيقت، ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد شما در آن است. آيا نمى‌انديشيد؟

(21-11) - وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ

و چه بسيار شهرها را كه [مردمش‌] ستمكار بودند در هم شكستيم، و پس از آن‌ها قومى ديگر پديد آورديم.

(21-12) - فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَرْكُضُونَ

پس چون عذاب ما را احساس كردند، بناگاه از آن مى‌گريختند.

(21-13) - لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَىٰ مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ

[هان‌] مگريزيد، و به سوى آنچه در آن متنعّم بوديد و [به سوى‌] سراهايتان بازگرديد، باشد كه شما مورد پرسش قرار گيريد.

(21-14) - قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ

گفتند: «اى واى بر ما، كه ما واقعاً ستمگر بوديم.»

(21-15) - فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّىٰ جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ

سخنشان پيوسته همين بود، تا آنان را دروشده بى‌جان گردانيديم.

(21-16) - وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ

و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم.

(21-17) - لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ

اگر مى‌خواستيم بازيچه‌اى بگيريم، قطعاً آن را از پيش خود اختيار مى‌كرديم.

(21-18) - بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ

بلكه حق را بر باطل فرو مى‌افكنيم، پس آن را در هم مى‌شكند، و بناگاه آن نابود مى‌گردد. واى بر شما از آنچه وصف مى‌كنيد.

(21-19) - وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ

و هر كه در آسمانها و زمين است براى اوست، و كسانى كه نزد اويند از پرستش وى تكبّر نمى‌ورزند و درمانده نمى‌شوند.

(21-20) - يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ

شبانه روز، بى‌آنكه سستى ورزند، نيايش مى‌كنند.

(21-21) - أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ

آيا براى خود خدايانى از زمين اختيار كرده‌اند كه آن‌ها [مردگان را] زنده مى‌كنند؟

(21-22) - لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ

اگر در آن‌ها [زمين و آسمان‌] جز خدا، خدايانى [ديگر] وجود داشت، قطعاً [زمين و آسمان‌] تباه مى‌شد. پس منزّه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه وصف مى‌كنند.

(21-23) - لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ

در آنچه [خدا] انجام مى‌دهد چون و چرا راه ندارد، و[لى‌] آنان [انسانها] سؤال خواهند شد.

(21-24) - أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَـٰذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ

آيا به جاى او خدايانى براى خود گرفته‌اند؟ بگو: «برهانتان را بياوريد.» اين است يادنامه هر كه با من است و يادنامه هر كه پيش از من بوده. [نه!] بلكه بيشترشان حق را نمى‌شناسند و در نتيجه از آن رويگردانند.

(21-25) - وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ

و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه: «خدايى جز من نيست، پس مرا بپرستيد.»

(21-26) - وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَـٰنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ

و گفتند: «[خداى‌] رحمان فرزندى اختيار كرده.» منزّه است او. بلكه [فرشتگان‌] بندگانى ارجمندند،

(21-27) - لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ

كه در سخن بر او پيشى نمى‌گيرند، و خود به دستور او كار مى‌كنند.

(21-28) - يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ

آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند، و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد، شفاعت نمى‌كنند و خود از بيم او هراسانند.

(21-29) - وَمَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَـٰهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَٰلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ

و هر كس از آنان بگويد: «من [نيز] جز او خدايى هستم»، او را به دوزخ كيفر مى‌دهيم. [آرى‌] سزاى ستمكاران را اين گونه مى‌دهيم.

(21-30) - أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ

آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زنده‌اى را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم‌] ايمان نمى‌آورند؟

(21-31) - وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

و در زمين كوههايى استوار نهاديم تا مبادا [زمين‌] آنان [مردم‌] را بجنباند، و در آن راههايى فراخ پديد آورديم، باشد كه راه يابند.

(21-32) - وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ

و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم، و[لى‌] آنان از [مطالعه در] نشانه‌هاى آن اِعراض مى‌كنند.

(21-33) - وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ

و اوست آن كسى كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است. هر كدام از اين دو در مدارى [معيّن‌] شناورند.

(21-34) - وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ

و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى [در دنيا] قرار نداديم. آيا اگر تو از دنيا بروى آنان جاويدانند؟

(21-35) - كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ

هر نفسى چشنده مرگ است، و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود، و به سوى ما بازگردانيده مى‌شويد.

(21-36) - وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَـٰذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَهُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمَـٰنِ هُمْ كَافِرُونَ

و كسانى كه كافر شدند، چون تو را ببينند فقط به مسخره‌ات مى‌گيرند [و مى‌گويند:] «آيا اين همان كس است كه خدايانتان را [به بدى‌] ياد مى‌كند؟» در حالى كه آنان خود، ياد [خداى‌] رحمان را منكرند.

(21-37) - خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ

انسان از شتاب آفريده شده است. به زودى آياتم را به شما نشان مى‌دهم. پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهيد.

(21-38) - وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و مى‌گويند: «اگر راست مى‌گوييد، اين وعده [قيامت‌] كى خواهد بود؟»

(21-39) - لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

كاش آنان كه كافر شده‌اند مى‌دانستند آنگاه كه آتش را نه از چهره‌هاى خود و نه از پشتشان بازنمى‌توانند داشت، و خود مورد حمايت قرار نمى‌گيرند [چه حالى خواهند داشت‌].

(21-40) - بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ

بلكه [آتش‌] به طور ناگهانى به آنان مى‌رسد و ايشان را بهت‌زده مى‌كند [به گونه‌اى‌] كه نه مى‌توانند آن را برگردانند و نه به آنان مهلت داده مى‌شود.

(21-41) - وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و مسلمّاً پيامبران پيش از تو [نيز] مورد ريشخند قرار گرفتند، پس كسانى كه آنان را مسخره مى‌كردند، [سزاى‌] آنچه كه آن را به ريشخند مى‌گرفتند گريبانگيرشان شد.

(21-42) - قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَـٰنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ

بگو: «چه كسى شما را شب و روز از [عذاب‌] رحمان حفظ مى‌كند؟» [نه‌] بلكه آنان از ياد پروردگارشان رويگردانند.

(21-43) - أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَلَا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ

[34]آيا براى آنان خدايانى غير از ماست كه از ايشان حمايت كنند؟ [آن خدايان‌] نه مى‌توانند خود را يارى كنند و نه از جانب ما يارى شوند.

(21-44) - بَلْ مَتَّعْنَا هَـٰؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ

[نه‌] بلكه اينها و پدرانشان را برخوردار كرديم تا عمرشان به درازا كشيد. آيا نمى‌بينند كه ما مى‌آييم و زمين را از جوانب آن فرو مى‌كاهيم؟ آيا باز هم آنان پيروزند؟

(21-45) - قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنْذَرُونَ

بگو: «من شما را فقط به وسيله وحى هشدار مى‌دهم.» و[لى‌] چون كران بيم داده شوند، دعوت را نمى‌شنوند.

(21-46) - وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ

و اگر شمه‌اى از عذاب پروردگارت به آنان برسد، خواهند گفت: «اى واى بر ما كه ستمكار بوديم.»

(21-47) - وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَىٰ بِنَا حَاسِبِينَ

و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى‌نهيم، پس هيچ كس [در] چيزى ستم نمى‌بيند، و اگر [عمل‌] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى‌آوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم.

(21-48) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَىٰ وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ

و در حقيقت، به موسى و هارون فرقان داديم و [كتابشان‌] براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است.

(21-49) - الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ

[همان‌] كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى‌ترسند و از قيامت هراسناكند.

(21-50) - وَهَـٰذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ

و اين [كتاب‌] -كه آن را نازل كرده‌ايم- پندى خجسته است. آيا باز هم آن را انكار مى‌كنيد؟

(21-51) - وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ

و در حقيقت، پيش از آن، به ابراهيم رشد [فكرى‌]اش را داديم و ما به [شايستگى‌] او دانا بوديم.

(21-52) - إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَـٰذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ

آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت: «اين مجسمه‌هايى كه شما ملازم آن‌ها شده‌ايد چيستند؟»

(21-53) - قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ

گفتند: «پدران خود را پرستندگان آن‌ها يافتيم.»

(21-54) - قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

گفت: «قطعاً شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى بوديد.»

(21-55) - قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ

گفتند: «آيا حق را براى ما آورده‌اى يا تو از شوخى‌كنندگانى؟»

(21-56) - قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ

گفت: «[نه‌] بلكه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمين است، همان كسى كه آن‌ها را پديد آورده است، و من بر اين [واقعيت‌] از گواهانم.

(21-57) - وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ

و سوگند به خدا كه پس از آنكه پشت كرديد و رفتيد، قطعاً در كار بتانتان تدبيرى خواهم كرد.»

(21-58) - فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ

پس آن‌ها را -جز بزرگترشان را- ريز ريز كرد، باشد كه ايشان به سراغ آن بروند.

(21-59) - قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَـٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ

گفتند: «چه كسى با خدايان ما چنين [معامله‌اى‌] كرده، كه او واقعاً از ستمكاران است؟»

(21-60) - قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ

گفتند: «شنيديم جوانى، از آن‌ها [به بدى‌] ياد مى‌كرد كه به او ابراهيم گفته مى‌شود.»

(21-61) - قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَىٰ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ

گفتند: «پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، باشد كه آنان شهادت دهند.»

(21-62) - قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَـٰذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ

گفتند: «اى ابراهيم، آيا تو با خدايان ما چنين كردى؟»

(21-63) - قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَـٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ

گفت: «[نه‌] بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است، اگر سخن مى‌گويند از آن‌ها بپرسيد.»

(21-64) - فَرَجَعُوا إِلَىٰ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ

پس به خود آمده و [به يكديگر] گفتند: «در حقيقت، شما ستمكاريد.»

(21-65) - ثُمَّ نُكِسُوا عَلَىٰ رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَـٰؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ

سپس سرافكنده شدند [و گفتند:] «قطعاً دانسته‌اى كه اينها سخن نمى‌گويند.»

(21-66) - قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ

گفت: «آيا جز خدا چيزى را مى‌پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى‌رساند؟

(21-67) - أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى‌پرستيد. مگر نمى‌انديشيد؟»

(21-68) - قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ

گفتند: «اگر كارى مى‌كنيد، او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد.»

(21-69) - قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ

گفتيم: «اى آتش، براى ابراهيم سرد و بى‌آسيب باش.»

(21-70) - وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ

و خواستند به او نيرنگى بزنند و[لى‌] آنان را زيانكارترين [مردم‌] قرار داديم.

(21-71) - وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ

و او و لوط را [براى رفتن‌] به سوى آن سرزمينى كه براى جهانيان در آن بركت نهاده بوديم، رهانيديم.

(21-72) - وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ

و اسحاق و يعقوب را [به عنوان نعمتى‌] افزون به او بخشوديم و همه را از شايستگان قرار داديم.

(21-73) - وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ

و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى‌كردند، و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.

(21-74) - وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ

و به لوط حكمت و دانش عطا كرديم و او را از آن شهرى كه [مردمش‌] كارهاى پليد [جنسى‌] مى‌كردند نجات داديم. به راستى آن‌ها گروه بد و منحرفى بودند.

(21-75) - وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ

و او را در رحمت خويش داخل كرديم، زيرا او از شايستگان بود.

(21-76) - وَنُوحًا إِذْ نَادَىٰ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ

و نوح را [ياد كن‌] آنگاه كه پيش از [ساير پيامبران‌] ندا كرد، پس ما او را اجابت كرديم، و وى را با خانواده‌اش از بلاى بزرگ رهانيديم.

(21-77) - وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ

و او را در برابر مردمى كه نشانه‌هاى ما را به دروغ گرفته بودند پيروزى بخشيديم، چرا كه آنان مردم بدى بودند، پس همه ايشان را غرق كرديم.

(21-78) - وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ

و داوود و سليمان را [ياد كن‌] هنگامى كه در باره آن كشتزار -كه گوسفندان مردم شب‌هنگام در آن چريده بودند- داورى مى‌كردند، و [ما] شاهد داورى آنان بوديم.

(21-79) - فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ

پس آن [داورى‌] را به سليمان فهمانديم، و به هر يك [از آن دو] حكمت و دانش عطا كرديم، و كوهها را با داوود و پرندگان به نيايش واداشتيم، و ما كننده [اين كار] بوديم.

(21-80) - وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ

و به [داوود] فن زره [سازى‌] آموختيم، تا شما را از [خطرات‌] جنگتان حفظ كند. پس آيا شما سپاسگزاريد؟

(21-81) - وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ

و براى سليمان، تندباد را [رام كرديم‌] كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت نهاده بوديم جريان مى‌يافت، و ما به هر چيزى دانا بوديم.

(21-82) - وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَٰلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ

و برخى از شياطين بودند كه براى او غواصى و كارهايى غير از آن مى‌كردند، و ما مراقب [حال‌] آن‌ها بوديم.

(21-83) - وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

و ايوب را [ياد كن‌] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه: «به من آسيب رسيده است و تويى مهربانترين مهربانان.»

(21-84) - فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَىٰ لِلْعَابِدِينَ

پس [دعاى‌] او را اجابت نموديم و آسيب وارده بر او را برطرف كرديم، و كسان او و نظيرشان را همراه با آنان [مجدداً] به وى عطا كرديم [تا] رحمتى از جانب ما و عبرتى براى عبادت‌كنندگان [باشد].

(21-85) - وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ

و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [ياد كن‌] كه همه از شكيبايان بودند.

(21-86) - وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ

و آنان را در رحمت خود داخل نموديم، چرا كه ايشان از شايستگان بودند.

(21-87) - وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

و «ذوالنون» را [ياد كن‌] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [دل‌] تاريكيها ندا درداد كه: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»

(21-88) - فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ

پس [دعاى‌] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مى‌دهيم.

(21-89) - وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ

و زكريّا را [ياد كن‌] هنگامى كه پروردگار خود را خواند: «پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگانى.»

(21-90) - فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ

پس [دعاى‌] او را اجابت نموديم، و يحيى را بدو بخشيديم و همسرش را براى او شايسته [و آماده حمل‌] كرديم، زيرا آنان در كارهاى نيك شتاب مى‌نمودند و ما را از روى رغبت و بيم مى‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند.

(21-91) - وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ

و آن [زن را ياد كن‌] كه خود را پاكدامن نگاه داشت، و از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان آيتى قرار داديم.

(21-92) - إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ

اين است امت شما كه امتى يگانه است، و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد.

(21-93) - وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ

و[لى‌] دينشان را ميان خود پاره پاره كردند. همه به سوى ما بازمى‌گردند.

(21-94) - فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ

پس هر كه كارهاى شايسته انجام دهد و مؤمن [هم‌] باشد، براى تلاش او ناسپاسى نخواهد بود، و ماييم كه به سود او ثبت مى‌كنيم.

(21-95) - وَحَرَامٌ عَلَىٰ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ

و بر [مردم‌] شهرى كه آن را هلاك كرده‌ايم، بازگشتشان [به دنيا] حرام است.

(21-96) - حَتَّىٰ إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ

تا وقتى كه يأجوج و مأجوج [راهشان‌] گشوده شود و آن‌ها از هر پشته‌اى بتازند،

(21-97) - وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَـٰذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ

و وعده حق نزديك گردد، ناگهان ديدگان كسانى كه كفر ورزيده‌اند خيره مى‌شود [و مى‌گويند:] «اى واى بر ما كه از اين [روز] در غفلت بوديم، بلكه ما ستمگر بوديم.»

(21-98) - إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ

در حقيقت، شما و آنچه غير از خدا مى‌پرستيد، هيزم دوزخيد. شما در آن وارد خواهيد شد.

(21-99) - لَوْ كَانَ هَـٰؤُلَاءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ

اگر اينها خدايانى [واقعى‌] بودند در آن وارد نمى‌شدند، و حال آنكه جملگى در آن ماندگارند.

(21-100) - لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ

براى آن‌ها در آن‌جا ناله‌اى زار است و در آن‌جا [چيزى‌] نمى‌شنوند.

(21-101) - إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَىٰ أُولَـٰئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ

بى‌گمان كسانى كه قبلا از جانب ما به آنان وعده نيكو داده شده است از آن [آتش‌] دور داشته خواهند شد.

(21-102) - لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ

صداى آن را نمى‌شنوند، و آنان در ميان آنچه دلهايشان بخواهد جاودانند.

(21-103) - لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَـٰذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ

دلهره بزرگ، آنان را غمگين نمى‌كند و فرشتگان از آن‌ها استقبال مى‌كنند [و به آنان مى‌گويند:] اين همان روزى است كه به شما وعده مى‌دادند.

(21-104) - يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ

روزى كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نامه‌ها در مى‌پيچيم. همان گونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم، دوباره آن را بازمى‌گردانيم. وعده‌اى است بر عهده ما، كه ما انجام‌دهنده آنيم.

(21-105) - وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

(21-106) - إِنَّ فِي هَـٰذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ

به راستى در اين [امور] براى مردم عبادت‌پيشه ابلاغى [حقيقى‌] است.

(21-107) - وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ

و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.

(21-108) - قُلْ إِنَّمَا يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

بگو: «جز اين نيست كه به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس آيا مسلمان مى‌شويد؟»

(21-109) - فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ

پس اگر روى برتافتند بگو: «به [همه‌] شما به طور يكسان اعلام كردم، و نمى‌دانم آنچه وعده داده شده‌ايد آيا نزديك است يا دور.»

(21-110) - إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ

[آرى،] او سخن آشكار را مى‌داند و آنچه را پوشيده مى‌داريد مى‌داند.

(21-111) - وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ

و نمى‌دانم، شايد آن براى شما آزمايشى و تا چند گاهى [وسيله‌] برخوردارى باشد.

(21-112) - قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَـٰنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ

گفت: «پروردگارا، [خودت‌] به حق داورى كن، و به رغم آنچه وصف مى‌كنيد، پروردگار ما همان بخشايشگر دستگير است.»

سورة الحج

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(22-1) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ

اى مردم، از پروردگار خود پروا كنيد، چرا كه زلزله رستاخيز امرى هولناك است.

(22-2) - يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَىٰ وَمَا هُمْ بِسُكَارَىٰ وَلَـٰكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ

روزى كه آن را ببينيد، هر شيردهنده‌اى آن را كه شير مى‌دهد [از ترس‌] فرو مى‌گذارد، و هر آبستنى بار خود را فرو مى‌نهد، و مردم را مست مى‌بينى و حال آنكه مست نيستند، ولى عذاب خدا شديد است.

(22-3) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ

و برخى از مردم در باره خدا بدون هيچ علمى مجادله مى‌كنند و از هر شيطان سركشى پيروى مى‌نمايند.

(22-4) - كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ

بر [شيطان‌] مقرر شده است كه هر كس او را به دوستى گيرد، قطعاً او وى را گمراه مى‌سازد و به عذاب آتشش مى‌كشاند.

(22-5) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّىٰ وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ

اى مردم، اگر در باره برانگيخته شدن در شكّيد، پس [بدانيد] كه ما شما را از خاك آفريده‌ايم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آنگاه از مضغه، داراى خلقت كامل و [احياناً] خلقت ناقص، تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانيم. و آنچه را اراده مى‌كنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مى‌دهيم، آنگاه شما را [به صورت‌] كودك برون مى‌آوريم، سپس [حيات شما را ادامه مى‌دهيم‌] تا به حد رشدتان برسيد، و برخى از شما [زودرس‌] مى‌ميرد، و برخى از شما به غايت پيرى مى‌رسد به گونه‌اى كه پس از دانستن [بسى چيزها] چيزى نمى‌داند. و زمين را خشكيده مى‌بينى و[لى‌] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمى‌آيد و نمو مى‌كند و از هر نوع [رستنيهاى‌] نيكو مى‌روياند.

(22-6) - ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَأَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

اين [قدرت نماييها] بدان سبب است كه خدا خود حق است، و اوست كه مردگان را زنده مى‌كند و [هم‌] اوست كه بر هر چيزى تواناست.

(22-7) - وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ

و [هم‌] آنكه رستاخيز آمدنى است [و] شكى در آن نيست، و در حقيقت، خداست كه كسانى را كه در گورهايند برمى‌انگيزد.

(22-8) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ

و از [ميان‌] مردم كسى است كه در باره خدا بدون هيچ دانش و بى‌هيچ رهنمود و كتاب روشنى به مجادله مى‌پردازد،

(22-9) - ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ

[آن هم‌] از سرِ نِخْوت، تا [مردم را] از راه خدا گمراه كند. در اين دنيا براى او رسوايى است، و در روز رستاخيز او را عذاب آتش سوزان مى‌چشانيم.

(22-10) - ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

اين [كيفر] به سزاى چيزهايى است كه دستهاى تو پيش فرستاده است و [گرنه‌] خدا به بندگان خود بيدادگر نيست.

(22-11) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ

و از ميان مردم كسى است كه خدا را فقط بر يك حال [و بدون عمل‌] مى‌پرستد. پس اگر خيرى به او برسد بدان اطمينان يابد، و چون بلايى بدو رسد روى برتابد. در دنيا و آخرت زيان ديده است. اين است همان زيان آشكار.

(22-12) - يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنْفَعُهُ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ

به جاى خدا چيزى را مى‌خواند كه نه زيانى به او مى‌رساند و نه سودش مى‌دهد. اين است همان گمراهى دور و دراز.

(22-13) - يَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَىٰ وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ

كسى را مى‌خواند كه زيانش از سودش نزديكتر است. وه چه بد مولايى و چه بد دمسازى!

(22-14) - إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ

بى‌گمان، خدا كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند به باغهايى درمى‌آورد كه از زير [درختان‌] آن رودبارها روان است. خدا هر چه بخواهد انجام مى‌دهد.

(22-15) - مَنْ كَانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ

هر كه مى‌پندارد كه خدا [پيامبرش‌] را در دنيا و آخرت هرگز يارى نخواهد كرد [بگو] تا طنابى به سوى سقف كشد [و خود را حلق‌آويز كند] سپس [آن را] بِبُرَد. آنگاه بنگرد كه آيا نيرنگش چيزى را كه مايه خشم او شده از ميان خواهد برد؟

(22-16) - وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَاهُ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ

و بدين گونه [قرآن‌] را [به صورت‌] آياتى روشنگر نازل كرديم، و خداست كه هر كه را بخواهد راه مى‌نمايد.

(22-17) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ

كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه يهودى شدند و صابئى‌ها و مسيحيان و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيدند، البته خدا روز قيامت ميانشان داورى خواهد كرد، زيرا خدا بر هر چيزى گواه است.

(22-18) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ

آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است، و خورشيد و ماه و [تمام‌] ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى‌كنند؟ و بسيارى‌اند كه عذاب بر آنان واجب شده است. و هر كه را خدا خوار كند او را گرامى‌دارنده‌اى نيست، چرا كه خدا هر چه بخواهد انجام مى‌دهد.

(22-19) - هَـٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ

اين دو [گروه،] دشمنان يكديگرند كه در باره پروردگارشان با هم ستيزه مى‌كنند، و كسانى كه كفر ورزيدند، جامه‌هايى از آتش برايشان بريده شده است [و] از بالاى سرشان آب جوشان ريخته مى‌شود.

(22-20) - يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ

آنچه در شكم آن‌هاست با پوست [بدن‌]شان بدان گداخته مى‌گردد.

(22-21) - وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ

و براى [وارد كردن ضربت بر سر] آنان گرزهايى آهنين است.

(22-22) - كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ

هر بار بخواهند از [شدت‌] غم، از آن بيرون روند در آن باز گردانيده مى‌شوند [كه هان‌] بچشيد عذاب آتش سوزان را.

(22-23) - إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ

خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند در باغهايى كه از زير [درختان‌] آن نهرها روان است درمى‌آورد: در آن‌جا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى‌شوند، و لباسشان در آن‌جا از پرنيان است.

(22-24) - وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِيدِ

و به گفتار پاك هدايت مى‌شوند و به سوى راه [خداى‌] ستوده هدايت مى‌گردند.

(22-25) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ

بى‌گمان، كسانى كه كافر شدند و از راه خدا و مسجدالحرام -كه آن را براى مردم، اعم از مقيم در آن‌جا و باديه‌نشين، يكسان قرار داده‌ايم- جلو گيرى مى‌كنند، و [نيز] هر كه بخواهد در آن‌جا به ستم [از حق ]منحرف شود، او را از عذابى دردناك مى‌چشانيم.

(22-26) - وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ

و چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم [بدو گفتيم:] «چيزى را با من شريك مگردان و خانه‌ام را براى طواف‌كنندگان و قيام‌كنندگان و ركوع‌كنندگان [و] سجده‌كنندگان پاكيزه دار.»

(22-27) - وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ

و در ميان مردم براى [اداى‌] حج بانگ برآور تا [زايران‌] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغرى -كه از هر راه دورى مى‌آيند- به سوى تو روى آورند،

(22-28) - لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ

تا شاهد منافع خويش باشند، و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دامهاى زبان‌بسته‌اى كه روزىِ آنان كرده است ببرند. پس، از آن‌ها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد.

(22-29) - ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ

سپس بايد آلودگى خود را بزدايند و به نذرهاى خود وفا كنند و بر گِرد آن خانه كهن [كعبه‌] طواف به جاى آورند.

(22-30) - ذَٰلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ

اين است [آنچه مقرر شده‌] و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن براى او نزد پروردگارش بهتر است، و براى شما دامها حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده مى‌شود. پس، از پليدى بتها دورى كنيد، و از گفتار باطل اجتناب ورزيد.

(22-31) - حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ

در حالى كه گروندگان خالص به خدا باشيد؛ نه شريك‌گيرندگان [براى‌] او! و هر كس به خدا شرك ورزد چنان است كه گويى از آسمان فرو افتاده و مرغان [شكارى‌] او را ربوده‌اند يا باد او را به جايى دور افكنده است.

(22-32) - ذَٰلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ

اين است [فرايض خدا] و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت، آن [حاكى‌] از پاكى دلهاست.

(22-33) - لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ

براى شما در آن [دامها] تا مدتى معين سودهايى است، سپس جايگاه [قربانى‌كردن آن‌ها و ساير فرايض‌] در خانه كهن [كعبه‌] است.

(22-34) - وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ

و براى هر امتى مناسكى قرار داديم، تا نام خدا را بر دامهاى زبان‌بسته‌اى كه روزى آن‌ها گردانيده ياد كنند. پس [بدانيد كه‌] خداى شما خدايى يگانه است، پس به [فرمان‌] او گردن نهيد. و فروتنان را بشارت ده.

(22-35) - الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

همانان كه چون [نام‌] خدا ياد شود، دلهايشان خشيت يابد و [آنان كه‌] بر هر چه برسرشان آيد صبر پيشه‌گانند و برپا دارندگان نمازند، و از آنچه روزيشان داده‌ايم انفاق مى‌كنند.

(22-36) - وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَٰلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و شتران فربه را براى شما از [جمله‌] شعاير خدا قرار داديم: در آن‌ها براى شما خير است. پس نام خدا را بر آن‌ها -در حالى كه برپاى ايستاده‌اند- ببَريد و چون به پهلو درغلتيدند از آن‌ها بخوريد و به تنگدست [سائل‌] و به بينوا[ى غير سائل ]بخورانيد. اين گونه آن‌ها را براى شما رام كرديم، اميد كه شكرگزار باشيد.

(22-37) - لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَـٰكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنْكُمْ كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ

هرگز [نه‌] گوشتهاى آن‌ها و نه خونهايشان به خدا نخواهد رسيد، ولى [اين‌] تقواى شماست كه به او مى‌رسد. اين گونه [خداوند] آن‌ها را براى شما رام كرد، تا خدا را به پاس آنكه شما را هدايت نموده به بزرگى ياد كنيد، و نيكوكاران را مژده ده.

(22-38) - إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ

قطعاً خداوند از كسانى كه ايمان آورده‌اند دفاع مى‌كند، زيرا خدا هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.

(22-39) - أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ

به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت [جهاد] داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفته‌اند، و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست.

(22-40) - الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ

همان كسانى كه بناحق از خانه‌هايشان بيرون رانده شدند. [آن‌ها گناهى نداشتند] جز اينكه مى‌گفتند: «پروردگار ما خداست» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمى‌كرد، صومعه‌ها و كليساها و كنيسه‌ها و مساجدى كه نام خدا در آن‌ها بسيار برده مى‌شود، سخت ويران مى‌شد، و قطعاً خدا به كسى كه [دين‌] او را يارى مى‌كند، يارى مى‌دهد، چرا كه خدا سخت نيرومند شكست‌ناپذير است.

(22-41) - الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ

همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و به كارهاى پسنديده وامى‌دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى‌دارند، و فرجام همه كارها از آنِ خداست.

(22-42) - وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ

و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً پيش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود [نيز] به تكذيب پرداختند.

(22-43) - وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ

و [نيز] قوم ابراهيم و قوم لوط.

(22-44) - وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَىٰ فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ

و [همچنين‌] اهل مدين. و موسى تكذيب شد، پس كافران را مهلت دادم، سپس [گريبان‌] آن‌ها را گرفتم. بنگر، عذاب من چگونه بود؟

(22-45) - فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ

و چه بسيار شهرها را -كه ستمكار بودند- هلاكشان كرديم و [اينك‌] آن [شهرها] سقفهايش فرو ريخته است، و [چه بسيار] چاههاى متروك و كوشكهاى افراشته را.

(22-46) - أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَـٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ

آيا در زمين گردش نكرده‌اند، تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند؟ در حقيقت، چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه‌هاست كور است.

(22-47) - وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ

و از تو با شتاب تقاضاى عذاب مى‌كنند، با آنكه هرگز خدا وعده‌اش را خلاف نمى كند، و در حقيقت، يك روز [از قيامت‌] نزد پروردگارت مانند هزار سال است از آنچه مى‌شمريد.

(22-48) - وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ

و چه بسا شهرى كه مهلتش دادم، در حالى كه ستمكار بود؛ سپس [گريبان‌] آن را گرفتم، و فرجام به سوى من است.

(22-49) - قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ

بگو: «اى مردم، من براى شما فقط هشداردهنده‌اى آشكارم.»

(22-50) - فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

پس آنان كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند، آمرزش و روزىِ نيكو براى ايشان خواهد بود.

(22-51) - وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ

و كسانى كه در [تخطئه‌] آيات ما مى‌كوشند [و به خيال خود] عاجزكنندگان ما هستند، آنان اهل دوزخند.

(22-52) - وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‌نمود، شيطان در تلاوتش القاىِ [شبهه‌] مى‌كرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مى‌كرد محو مى‌گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى‌ساخت، و خدا داناى حكيم است.

(22-53) - لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ

تا آنچه را كه شيطان القا مى‌كند، براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و [نيز] براى سنگدلان آزمايشى گرداند، و ستمگران در ستيزه‌اى بس دور و درازند.

(22-54) - وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

و تا آنان كه دانش يافته‌اند بدانند كه اين [قرآن‌] حق است [و] از جانب پروردگار توست. و بدان ايمان آورند و دلهايشان براى او خاضع گردد. و به راستى خداوند كسانى را كه ايمان آورده‌اند، به سوى راهى راست راهبر است.

(22-55) - وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ

و[لى‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند، همواره از آن در ترديدند، تا بناگاه قيامت براى آنان فرا رسد، يا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بيايد.

(22-56) - الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ

در آن روز، پادشاهى از آنِ خداست: ميان آنان داورى مى‌كند، و [در نتيجه‌] كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند در باغهاى پرناز و نعمت خواهند بود.

(22-57) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ

و كسانى كه كفر ورزيده و نشانه‌هاى ما را دروغ پنداشته‌اند، براى آنان عذابى خفّت‌آور خواهد بود.

(22-58) - وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

و آنان كه در راه خدا مهاجرت كرده‌اند، و آنگاه كشته شده يا مرده‌اند، قطعاً خداوند به آنان رزقى نيكو مى‌بخشد. و راستى اين خداست كه بهترين روزى‌دهندگان است.

(22-59) - لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ

آنان را به جايگاهى كه آن را مى‌پسندند درخواهد آورد، و شك نيست كه خداوند دانايى بردبار است.

(22-60) - ذَٰلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ

آرى چنين است، و هر كس نظير آنچه بر او عقوبت رفته است دست به عقوبت زند، سپس مورد ستم قرار گيرد، قطعاً خدا او را يارى خواهد كرد، چرا كه خدا بخشايشگر و آمرزنده است.

(22-61) - ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ

اين بدان سبب است كه خدا شب را در روز درمى‌آورد و روز را [نيز] در شب درمى‌آورد، و خداست كه شنواى بيناست.

(22-62) - ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ

[آرى،] اين بدان سبب است كه خدا خود حق است و آنچه به جاى او مى‌خوانند آن باطل است، و اين خداست كه والا و بزرگ است.

(22-63) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ

آيا نديده‌اى كه خدا از آسمان، آبى فرو فرستاد و زمين سرسبز گرديد؟ آرى، خداست كه دقيق و آگاه است.

(22-64) - لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست، و در حقيقت، اين خداست كه خود بى‌نياز ستوده‌[صفات‌] است.

(22-65) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ

آيا نديده‌اى كه خدا آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد، و كشتيها در دريا به فرمان او روانند، و آسمان را نگاه مى‌دارد تا [مبادا] بر زمين فرو افتد، مگر به اذن خودش [باشد]. در حقيقت، خداوند نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است.

(22-66) - وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ

و اوست كه شما را زندگى بخشيد، سپس شما را مى‌ميراند، و باز زندگى [نو] مى دهد. حقا كه انسان سخت ناسپاس است.

(22-67) - لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَىٰ رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدًى مُسْتَقِيمٍ

براى هر امتى مناسكى قرار داديم كه آن‌ها بدان عمل مى‌كنند، پس نبايد در اين امر با تو به ستيزه برخيزند، به راه پروردگارت دعوت كن، زيرا تو بر راهى راست قرار دارى.

(22-68) - وَإِنْ جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ

و اگر با تو مجادله كردند، بگو: «خدا به آنچه مى‌كنيد داناتر است.»

(22-69) - اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

خدا روز قيامت در مورد آنچه با يكديگر در آن اختلاف مى‌كرديد، داورى خواهد كرد.

(22-70) - أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ

آيا ندانسته‌اى كه خداوند آنچه را در آسمان و زمين است مى‌داند؟ اينها [همه‌] در كتابى [مندرج‌] است. قطعاً اين بر خدا آسان است.

(22-71) - وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ

و به جاى خدا چيزى را مى‌پرستند كه بر [تأييد] آن حجّتى نازل نكرده و بدان دانشى ندارند، و براى ستمكاران ياورى نخواهد بود.

(22-72) - وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده مى‌شود، در چهره كسانى كه كفر ورزيده‌اند [اثر] انكار را تشخيص مى‌دهى: چيزى نمانده كه بر كسانى كه آيات ما را برايشان تلاوت مى‌كنند حمله‌ور شوند. بگو: «آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؟ [همان ]آتش است كه خدا آن را به كسانى كه كفر ورزيده‌اند وعده داده، و چه بد سرانجامى است.»

(22-73) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

اى مردم، مَثَلى زده شد. پس بدان گوش فرا دهيد: كسانى را كه جز خدا مى‌خوانيد هرگز [حتى‌] مگسى نمى‌آفرينند، هر چند براى [آفريدن‌] آن اجتماع كنند، و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد نمى‌توانند آن را بازپس گيرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.

(22-74) - مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ

قدر خدا را چنانكه در خور اوست نشناختند. در حقيقت، خداست كه نيرومند شكست‌ناپذير است.

(22-75) - اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ

خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست.

(22-76) - يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود.

(22-77) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.

(22-78) - وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَـٰذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ

و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه‌] اوست جهاد كنيد، اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است. آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است‌] او بود كه قبلاً شما را مسلمان ناميد، و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است‌] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد. پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد. او مولاى شماست؛ چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى.

سورة المؤمنون

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(23-1) - قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ

به راستى كه مؤمنان رستگار شدند،

(23-2) - الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ

همانان كه در نمازشان فروتنند،

(23-3) - وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ

و آنان كه از بيهوده رويگردانند،

(23-4) - وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ

و آنان كه زكات مى‌پردازند،

(23-5) - وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ

و كسانى كه پاكدامنند،

(23-6) - إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ

مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه به دست آورده‌اند، كه در اين صورت بر آنان نكوهشى نيست.

(23-7) - فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْعَادُونَ

پس هر كه فراتر از اين جويد، آنان از حد درگذرندگانند.

(23-8) - وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

و آنان كه امانتها و پيمان خود را رعايت مى‌كنند،

(23-9) - وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ

و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مى‌نمايند،

(23-10) - أُولَـٰئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ

آنانند كه خود وارثانند،

(23-11) - الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

همانان كه بهشت را به ارث مى‌برند و در آن‌جا جاودان مى‌مانند.

(23-12) - وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ

و به يقين، انسان را از عصاره‌اى از گِل آفريديم.

(23-13) - ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ

سپس او را [به صورت‌] نطفه‌اى در جايگاهى استوار قرار داديم.

(23-14) - ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ

آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [به صورت‌] مضغه گردانيديم، و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم، آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.

(23-15) - ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ

بعد از اين [مراحل‌] قطعاً خواهيد مُرد.

(23-16) - ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ

آنگاه شما در روز رستاخيز برانگيخته خواهيد شد.

(23-17) - وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ

و به راستى [ما] بالاى سر شما هفت راه [آسمانى‌] آفريديم و از [كار] آفرينش غافل نبوده‌ايم.

(23-18) - وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ

و از آسمان، آبى به اندازه [معيّن‌] فرود آورديم، و آن را در زمين جاى داديم، و ما براى از بين بردن آن مسلّماً تواناييم.

(23-19) - فَأَنْشَأْنَا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ لَكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ

پس براى شما به وسيله آن باغهايى از درختان خرما و انگور پديدار كرديم كه در آن‌ها براى شما ميوه‌هاى فراوان است و از آن‌ها مى‌خوريد.

(23-20) - وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ

و از طور سينا درختى برمى‌آيد كه روغن و نان خورشى براى خورندگان است.

(23-21) - وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ

و البته براى شما در دامها[ى گلّه درس‌] عبرتى است: از [شيرى‌] كه در شكم آن‌هاست، به شما مى‌نوشانيم، و براى شما در آن‌ها سودهاى فراوان است و از آن‌ها مى‌خوريد.

(23-22) - وَعَلَيْهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ

و بر آن‌ها و بر كشتيها سوار مى‌شويد.

(23-23) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ

و به يقين نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس [به آنان‌] گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. شما را جز او خدايى نيست. مگر پروا نداريد؟»

(23-24) - فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَـٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَـٰذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ

و اشراف قومش كه كافر بودند گفتند: «اين [مرد] جز بشرى چون شما نيست، مى‌خواهد بر شما برترى جويد، و اگر خدا مى‌خواست قطعاً فرشتگانى مى‌فرستاد. [ما]در ميان پدران نخستين خود، چنين [چيزى‌] نشنيده‌ايم.»

(23-25) - إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّىٰ حِينٍ

او نيست جز مردى كه در وى [حال‌] جنون است، پس تا چندى در باره‌اش دست نگاه داريد.

(23-26) - قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ

[نوح‌] گفت: «پروردگارا، از آن روى كه دروغزنم خواندند مرا يارى كن.»

(23-27) - فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ

پس به او وحى كرديم كه: زير نظر ما و [به‌] وحى ما كشتى را بساز، و چون فرمان ما دررسيد و تنور به فوران آمد، پس در آن از هر نوع [حيوانى‌] دو تا [يكى نر و ديگرى ماده‌] با خانواده‌ات -بجز كسى از آنان كه حكم [عذاب ] بر او پيشى گرفته است- وارد كن، در باره كسانى كه ظلم كرده‌اند با من سخن مگوى، زيرا آن‌ها غرق خواهند شد.

(23-28) - فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَمَنْ مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

و چون تو با آنان كه همراه تواند بر كشتى نشستى بگو: «ستايش خدايى را كه ما را از [چنگ‌] گروه ظالمان رهانيد.»

(23-29) - وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ

و بگو: «پروردگارا، مرا در جايى پربركت فرود آور [كه‌] تو نيكترين مهمان‌نوازانى.»

(23-30) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ وَإِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ

در حقيقت، در اين [ماجرا] عبرتهايى است، و قطعاً ما آزمايش‌كننده بوديم.

(23-31) - ثُمَّ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ

سپس، بعد از آنان نسل‌[هايى‌] ديگر پديد آورديم.

(23-32) - فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ

و در ميانشان پيامبرى از خودشان روانه كرديم كه: خدا را بپرستيد. جز او براى شما معبودى نيست. آيا سرِ پرهيزگارى نداريد؟

(23-33) - وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَـٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ

و اشراف قومش كه كافر شده، و ديدار آخرت را دروغ پنداشته بودند، و در زندگى دنيا آنان را مرفّه ساخته بوديم گفتند: «اين [مرد] جز بشرى چون شما نيست: از آنچه مى‌خوريد، مى‌خورد؛ و از آنچه مى‌نوشيد، مى‌نوشد.

(23-34) - وَلَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَرًا مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ

و اگر بشرى مثل خودتان را اطاعت كنيد در آن صورت قطعاً زيانكار خواهيد بود.

(23-35) - أَيَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَكُنْتُمْ تُرَابًا وَعِظَامًا أَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ

آيا به شما وعده مى‌دهد كه وقتى مُرديد و خاك و استخوان شديد [باز] شما [از گور زنده‌] بيرون آورده مى‌شويد؟

(23-36) - هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ

وه، چه دور است آنچه كه وعده داده مى‌شويد.

(23-37) - إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ

جز اين زندگانى دنياى ما چيزى نيست. مى‌ميريم و زندگى مى‌كنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شد.

(23-38) - إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ

او جز مردى كه بر خدا دروغ مى‌بندد نيست، و ما به او اعتقاد نداريم.»

(23-39) - قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ

گفت: «پروردگارا، از آن روى كه مرا دروغزن خواندند ياريم كن.»

(23-40) - قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ

فرمود: «به زودى سخت پشيمان خواهند شد.»

(23-41) - فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءً فَبُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

پس فرياد [مرگبار] آنان را به حقّ فرو گرفت، و آن‌ها را [چون‌] خاشاكى كه بر آب افتد، گردانيديم. دور باد [از رحمت خدا] گروه ستمكاران.

(23-42) - ثُمَّ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُونًا آخَرِينَ

آنگاه پس از آنان نسلهاى ديگرى پديد آورديم.

(23-43) - مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ

هيچ امّتى نه از اجل خود پيشى مى‌گيرد و نه باز پس مى‌ماند.

(23-44) - ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَىٰ كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِقَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ

باز فرستادگان خود را پياپى روانه كرديم. هر بار براى [هدايت‌] امتى پيامبرش آمد، او را تكذيب كردند؛ پس [ما امتهاى سركش را] يكى پس از ديگرى آورديم و آن‌ها را مايه عبرت [و زبانزد مردم‌] گردانيديم. دور باد [از رحمت خدا] مردمى كه ايمان نمى‌آورند.

(23-45) - ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ

سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم،

(23-46) - إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ

به سوى فرعون و سران [قوم‌] او، ولى تكبّر نمودند و مردمى گردنكش بودند،

(23-47) - فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ

پس گفتند: «آيا به دو بشر كه مثل خود ما هستند و طايفه آن‌ها بندگان ما مى‌باشند ايمان بياوريم؟»

(23-48) - فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ

در نتيجه، آن دو را دروغزن خواندند، پس از زمره هلاك‌شدگان گشتند.

(23-49) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

و به يقين، ما به موسى كتاب [آسمانى‌] داديم، باشد كه آنان به راه راست روند.

(23-50) - وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَىٰ رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ

و پسر مريم و مادرش را نشانه‌اى گردانيديم و آن دو را در سرزمين بلندى كه جاى زيست و [داراى‌] آب زلال بود جاى داديم.

(23-51) - يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ

اى پيامبران، از چيزهاى پاكيزه بخوريد و كار شايسته كنيد، كه من به آنچه انجام مى‌دهيد دانايم.

(23-52) - وَإِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ

و در حقيقت، اين امّت شماست كه امتى يگانه است، و من پروردگار شمايم؛ پس، از من پروا داريد.

(23-53) - فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ

تا كار [دين‌]شان را ميان خود قطعه قطعه كردند [و] دسته دسته شدند: هر دسته‌اى به آنچه نزدشان بود، دل خوش كردند.

(23-54) - فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّىٰ حِينٍ

پس آن‌ها را در ورطه گمراهى‌شان تا چندى واگذار.

(23-55) - أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ

آيا مى‌پندارند كه آنچه از مال و پسران كه بديشان مدد مى‌دهيم،

(23-56) - نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لَا يَشْعُرُونَ

[از آن روى است كه‌] مى‌خواهيم به سودشان در خيرات شتاب ورزيم؟ [نه،] بلكه نمى‌فهمند.

(23-57) - إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ

در حقيقت، كسانى كه از بيم پروردگارشان هراسانند،

(23-58) - وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ

و كسانى كه به نشانه‌هاى پروردگارشان ايمان مى‌آورند،

(23-59) - وَالَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لَا يُشْرِكُونَ

و آنان كه به پروردگارشان شرك نمى‌آورند،

(23-60) - وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَىٰ رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ

و كسانى كه آنچه را دادند [در راه خدا] مى‌دهند، در حالى كه دلهايشان ترسان است [و مى‌دانند] كه به سوى پروردگارشان بازخواهند گشت،

(23-61) - أُولَـٰئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ

آنانند كه در كارهاى نيك شتاب مى‌ورزند و آنانند كه در انجام آن‌ها سبقت مى‌جويند.

(23-62) - وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى‌كنيم، و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مى‌گويد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.

(23-63) - بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هَـٰذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِنْ دُونِ ذَٰلِكَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ

[نه،] بلكه دلهاى آنان از اين [حقيقت‌] در غفلت است، و آنان غير از اين [گناهان‌] كردارهايى [ديگر] دارند كه به انجام آن مبادرت مى‌ورزند.

(23-64) - حَتَّىٰ إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ

تا وقتى خوشگذرانانِ آن‌ها را به عذاب گرفتار ساختيم، بناگاه به زارى درمى‌آيند.

(23-65) - لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لَا تُنْصَرُونَ

امروز زارى مكنيد كه قطعاً شما از جانب ما يارى نخواهيد شد.

(23-66) - قَدْ كَانَتْ آيَاتِي تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ تَنْكِصُونَ

در حقيقت، آيات من بر شما خوانده مى‌شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مى‌رفتيد.

(23-67) - مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ

در حالى كه از [پذيرفتن‌] آن تكبّر مى‌ورزيديد و شب هنگام [در محافل خود] بدگويى مى‌كرديد.

(23-68) - أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ

آيا در [عظمت‌] اين سخن نينديشيده‌اند، يا چيزى براى آنان آمده كه براى پدران پيشين آن‌ها نيامده است؟

(23-69) - أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ

يا پيامبر خود را [درست‌] نشناخته و [لذا] به انكار او پرداخته‌اند؟

(23-70) - أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ

يا مى‌گويند او جنونى دارد؟ [نه،] بلكه [او] حق را براى ايشان آورده و[لى‌] بيشترشان حقيقت را خوش ندارند.

(23-71) - وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ

و اگر حق از هوسهاى آن‌ها پيروى مى‌كرد، قطعاً آسمانها و زمين و هر كه در آن‌هاست تباه مى‌شد. [نه!] بلكه يادنامه‌شان را به آنان داده‌ايم، ولى آن‌ها از [پيروى‌] يادنامه خود رويگردانند.

(23-72) - أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

يا از ايشان مزدى مطالبه مى‌كنى؟ و مزد پروردگارت بهتر است، و اوست كه بهترين روزى‌دهندگان است.

(23-73) - وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

و در حقيقت، اين تويى كه جدّاً آن‌ها را به راه راست مى‌خوانى.

(23-74) - وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ

و به راستى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، از راه [درست‌] سخت منحرفند.

(23-75) - وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ

و اگر ايشان را ببخشاييم، و آنچه از صدمه بر آنان [وارد آمده‌] است برطرف كنيم، در طغيان خود كوردلانه اصرار مى‌ورزند.

(23-76) - وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ

و به راستى ايشان را به عذاب گرفتار كرديم و[لى‌] نسبت به پروردگارشان فروتنى نكردند و به زارى درنيامدند.

(23-77) - حَتَّىٰ إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ

تا وقتى كه درى از عذاب دردناك بر آنان گشوديم، بناگاه ايشان در آن [حال‌] نوميد شدند.

(23-78) - وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ

و اوست آن كس كه براى شما گوش و چشم و دل پديد آورد. چه اندك سپاسگزاريد.

(23-79) - وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

و اوست آن كس كه شما را در زمين پديد آورد، و به سوى اوست كه گرد آورده خواهيد شد.

(23-80) - وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و اوست آن كس كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند، و اختلاف شب و روز از اوست. مگر نمى‌انديشيد؟

(23-81) - بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ

[نه،] بلكه آنان [نيز] مثل آنچه پيشينيان گفته بودند، گفتند.

(23-82) - قَالُوا أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ

گفتند: «آيا چون بميريم و خاك و استخوان شويم، آيا واقعاً باز ما زنده خواهيم شد؟

(23-83) - لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَـٰذَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

درست همين را قبلاً به ما و پدرانمان وعده دادند. اين جز افسانه‌هاى پيشينيان [چيزى‌] نيست.»

(23-84) - قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

بگو: «اگر مى‌دانيد [بگوييد] زمين و هر كه در آن است به چه كسى تعلق دارد؟»

(23-85) - سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

خواهند گفت: «به خدا.» بگو: «آيا عبرت نمى‌گيريد؟»

(23-86) - قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

بگو: «پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟»

(23-87) - سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ

خواهند گفت: «خدا.» بگو: «آيا پرهيزگارى نمى‌كنيد؟»

(23-88) - قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

بگو: «فرمانروايى هر چيزى به دست كيست؟ و اگر مى‌دانيد [كيست آنكه‌] او پناه مى‌دهد و در پناه كسى نمى‌رود؟»

(23-89) - سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّىٰ تُسْحَرُونَ

خواهند گفت: «خدا.» بگو: «پس چگونه دستخوش افسون شده‌ايد؟»

(23-90) - بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

[نه!] بلكه حقيقت را بر ايشان آورديم، و قطعاً آنان دروغگويند.

(23-91) - مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَـٰهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَـٰهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ

خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى [ديگر] نيست، و اگر جز اين بود، قطعاً هر خدايى آنچه را آفريده [بود] باخود مى‌برد، و حتماً بعضى از آنان بر بعضى ديگر تفوّق مى‌جستند. منزه است خدا از آنچه وصف مى‌كنند.

(23-92) - عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

داناى نهان و آشكار، و برتر است از آنچه [با او] شريك مى‌گردانند.

(23-93) - قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ

بگو: «پروردگارا، اگر آنچه را كه [از عذاب‌] به آنان وعده داده شده است به من نشان دهى،

(23-94) - رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

پروردگارا، پس مرا در ميان قوم ستمكار قرار مده.»

(23-95) - وَإِنَّا عَلَىٰ أَنْ نُرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ

و به راستى كه ما تواناييم كه آنچه را به آنان وعده داده‌ايم بر تو بنمايانيم.

(23-96) - ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ

بدى را به شيوه‌اى نيكو دفع كن. ما به آنچه وصف مى‌كنند داناتريم.

(23-97) - وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ

و بگو: «پروردگارا، از وسوسه‌هاى شيطانها به تو پناه مى‌برم.

(23-98) - وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ

و پروردگارا، از اينكه [آن‌ها] به پيش من حاضر شوند به تو پناه مى‌برم.»

(23-99) - حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ

تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد، مى‌گويد: «پروردگارا، مرا بازگردانيد،

(23-100) - لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

شايد من در آنچه وانهاده‌ام كار نيكى انجام دهم. نه چنين است، اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.

(23-101) - فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ

پس آنگاه كه در صور دميده شود، [ديگر] ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد، و از [حال‌] يكديگر نمى‌پرسند.

(23-102) - فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

پس كسانى كه كفه ميزان [اعمال‌] آنان سنگين باشد، ايشان رستگارانند.

(23-103) - وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ

و كسانى كه كفه ميزان [اعمال‌]شان سبك باشد، آنان به خويشتن زيان زده [و] هميشه در جهنم مى‌مانند.

(23-104) - تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ

آتش چهره آن‌ها را مى‌سوزاند، و آنان در آن‌جا ترش‌رويند.

(23-105) - أَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ

آيا آيات من بر شما خوانده نمى‌شد و [همواره‌] آن را مورد تكذيب قرار نمى‌داديد؟

(23-106) - قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ

مى‌گويند: «پروردگارا، شقاوت ما بر ما چيره شد و ما مردمى گمراه بوديم.»

(23-107) - رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ

پروردگارا، ما را از اينجا بيرون بر، پس اگر باز هم [به بدى‌] برگشتيم، در آن صورت ستمگر خواهيم بود.

(23-108) - قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ

مى‌فرمايد: «[برويد] در آن گم شويد و با من سخن مگوييد.»

(23-109) - إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ

در حقيقت، دسته‌اى از بندگان من بودند كه مى‌گفتند: «پروردگارا، ايمان آورديم. بر ما ببخشاى و به ما رحم كن [كه‌] تو بهترينِ مهربانى.»

(23-110) - فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّىٰ أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ

و شما آنان [مؤمنان‌] را به ريشخند گرفتيد، تا [با اين كار] ياد مرا از خاطرتان بردند و شما بر آنان مى‌خنديديد.

(23-111) - إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ

من [هم‌] امروز به [پاس‌] آنكه صبر كردند، بدانان پاداش دادم. آرى، ايشانند كه رستگارانند.

(23-112) - قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ

مى‌فرمايد: «چه مدت به عدد سالها در زمين مانديد؟»

(23-113) - قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّينَ

مى‌گويند: «يك روز يا پاره‌اى از يك روز مانديم. از شمارگران [خود] بپرس.»

(23-114) - قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

مى‌فرمايد: «جز اندكى درنگ نكرديد، كاش شما مى‌دانستيد.»

(23-115) - أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ

آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده‌ايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمى‌شويد؟

(23-116) - فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ

پس والاست خدا، فرمانرواى برحق، خدايى جز او نيست. [اوست‌] پروردگار عرش گرانمايه.

(23-117) - وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ

و هر كس با خدا معبود ديگرى بخواند، براى آن برهانى نخواهد داشت، و حسابش فقط با پروردگارش مى‌باشد، در حقيقت، كافران رستگار نمى‌شوند.

(23-118) - وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ

و بگو: «پروردگارا، ببخشاى و رحمت كن [كه‌] تو بهترين بخشايندگانى.

سورة النور

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(24-1) - سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

[اين‌] سوره‌اى است كه آن را نازل و آن را فرض گردانيديم و در آن آياتى روشن فرو فرستاديم، باشد كه شما پند پذيريد.

(24-2) - الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، در [كار] دين خدا، نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد، و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند.

(24-3) - الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ

مرد زناكار، جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد، و زن زناكار، جز مرد زناكار يا مشرك را به زنى نگيرد، و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است.

(24-4) - وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

و كسانى كه نسبت زنا به زنان شوهردار مى‌دهند، سپس چهار گواه نمى‌آورند، هشتاد تازيانه به آنان بزنيد، و هيچگاه شهادتى از آن‌ها نپذيريد، و اينانند كه خود فاسقند.

(24-5) - إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

مگر كسانى كه بعد از آن [بهتان‌] توبه كرده و به صلاح آمده باشند كه خدا البته آمرزنده مهربان است.

(24-6) - وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ

و كسانى كه به همسران خود نسبت زنا مى‌دهند، و جز خودشان گواهانى [ديگر] ندارند، هر يك از آنان [بايد] چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه او قطعاً از راستگويان است.

(24-7) - وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ

و [گواهى در دفعه‌] پنجم اين است كه [شوهر بگويد:] لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.

(24-8) - وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ

و از [زن،] كيفر ساقط مى‌شود، در صورتى كه چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه [شوهر] او جداً از دروغگويان است.

(24-9) - وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ

و [گواهى‌] پنجم آنكه خشم خدا بر او باد اگر [شوهرش‌] از راستگويان باشد.

(24-10) - وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ

و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اينكه خدا توبه‌پذير سنجيده‌كار است [رسوا مى‌شديد].

(24-11) - إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ

در حقيقت، كسانى كه آن بهتان [داستان اِفك‌] را [در ميان‌] آوردند، دسته‌اى از شما بودند. آن [تهمت‌] را شرّى براى خود تصوّر مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده‌] است. براى هر مردى از آنان [كه در اين كار دست داشته‌] همان گناهى است كه مرتكب شده است، و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت خواهد داشت.

(24-12) - لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَـٰذَا إِفْكٌ مُبِينٌ

چرا هنگامى كه آن [بهتان‌] را شنيديد، مردان و زنان مؤمن گمان نيك به خود نبردند و نگفتند: «اين بهتانى آشكار است»؟

(24-13) - لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَـٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ

چرا چهار گواه بر [صحت‌] آن [بهتان‌] نياوردند؟ پس چون گواهان [لازم‌] را نياورده‌اند، اينانند كه نزد خدا دروغگويانند.

(24-14) - وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

و اگر فضل خدا و رحمتش در دنيا و آخرت بر شما نبود، قطعاً به [سزاى‌] آنچه در آن به دخالت پرداختيد، به شما عذابى بزرگ مى‌رسيد.

(24-15) - إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ

آنگاه كه آن [بهتان‌] را از زبان يكديگر مى‌گرفتيد و با زبانهاى خود چيزى را كه بدان علم نداشتيد، مى‌گفتيد و مى‌پنداشتيد كه كارى سهل و ساده است با اينكه آن [امر] نزد خدا بس بزرگ بود.

(24-16) - وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَـٰذَا سُبْحَانَكَ هَـٰذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ

و [گر نه‌] چرا وقتى آن را شنيديد نگفتيد: «براى ما سزاوار نيست كه در اين [موضوع‌] سخن گوييم. [خداوندا،] تو منزهى، اين بهتانى بزرگ است.»

(24-17) - يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

خدا اندرزتان مى‌دهد كه هيچ گاه ديگر مثل آن را -اگر مؤمنيد- تكرار نكنيد.

(24-18) - وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و خدا براى شما آيات [خود] را بيان مى‌كند، و خدا داناى سنجيده‌كار است.

(24-19) - إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

كسانى كه دوست دارند كه زشتكارى در ميان آنان كه ايمان آورده‌اند، شيوع پيدا كند، براى آنان در دنيا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود، و خدا[ست كه‌] مى‌داند و شما نمى‌دانيد.

(24-20) - وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ

و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اينكه خدا رئوف و مهربان است [مجازات سختى در انتظارتان بود].

(24-21) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَىٰ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، پاى از پى گامهاى شيطان منهيد، و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد [بداند كه‌] او به زشتكارى و ناپسند وامى‌دارد، و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمى‌شد، ولى [اين‌] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مى‌گرداند و خدا[ست كه‌] شنواى داناست.

(24-22) - وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و سرمايه‌داران و فراخ‌دولتان شما نبايد از دادن [مال‌] به خويشاوندان و تهيدستان و مهاجران راه خدا دريغ ورزند، و بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد؟ و خدا آمرزنده مهربان است.

(24-23) - إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

بى‌گمان، كسانى كه به زنان پاكدامن بى‌خبر [از همه جا] و با ايمان نسبت زنا مى‌دهند، در دنيا و آخرت لعنت شده‌اند، و براى آن‌ها عذابى سخت خواهد بود،

(24-24) - يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

در روزى كه زبان و دستها و پاهايشان، بر ضد آنان براى آنچه انجام مى‌دادند، شهادت مى‌دهند.

(24-25) - يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ

آن روز خدا جزاى شايسته آنان را به طور كامل مى‌دهد و خواهند دانست كه خدا همان حقيقت آشكار است.

(24-26) - الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَـٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

زنان پليد براى مردان پليدند، و مردان پليد براى زنان پليد. و زنان پاك براى مردان پاكند، و مردان پاك براى زنان پاك. اينان از آنچه در باره ايشان مى‌گويند بر كنارند، براى آنان آمرزش و روزىِ نيكو خواهد بود.

(24-27) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خانه‌هايى كه خانه‌هاى شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد. اين براى شما بهتر است، باشد كه پند گيريد.

(24-28) - فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَىٰ لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ

و اگر كسى را در آن نيافتيد، پس داخلِ آن مشويد تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر به شما گفته شد: «برگرديد» برگرديد، كه آن براى شما سزاوارتر است، و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد داناست.

(24-29) - لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ

بر شما گناهى نيست كه به خانه‌هاى غيرمسكونى -كه در آن‌ها براى شما استفاده‌اى است- داخل شويد، و خدا آنچه را آشكار و آنچه را پنهان مى‌داريد مى‌داند.

(24-30) - قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ

به مردان با ايمان بگو: «ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند، كه اين براى آنان پاكيزه‌تر است، زيرا خدا به آنچه مى‌كنند آگاه است.»

(24-31) - وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى‌] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعاً از آن پيداست. و بايد روسرى خود را بر گردن خويش [فرو ]اندازند، و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش‌] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن‌] بى‌نيازند يا كودكانى كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نكرده‌اند، آشكار نكنند؛ و پاهاى خود را [به گونه‌اى به زمين‌] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى‌دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن‌] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد.

(24-32) - وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

بى‌همسران خود، و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد. اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خويش بى‌نياز خواهد كرد، و خدا گشايشگر داناست.

(24-33) - وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و كسانى كه [وسيله‌] زناشويى نمى‌يابند، بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بى‌نياز گرداند. و از ميان غلامانتان، كسانى كه در صددند با قرارداد كتبى، خود را آزاد كنند، اگر در آنان خيرى [و توانايى پرداخت مال‌] مى‌يابيد، قرارِ بازخريدِ آن‌ها را بنويسيد، و از آن مالى كه خدا به شما داده است به ايشان بدهيد [تا تدريجاً خود را آزاد كنند]، و كنيزان خود را -در صورتى كه تمايل به پاكدامنى دارند- براى اينكه متاع زندگى دنيا را بجوييد، به زنا وادار مكنيد، و هر كس آنان را به زور وادار كند، در حقيقت، خدا پس از اجبار نمودن ايشان، [نسبت به آن‌ها] آمرزنده مهربان است.

(24-34) - وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ

و قطعاً به سوى شما آياتى روشنگر و خبرى از كسانى كه پيش از شما روزگار به سر برده‌اند، و موعظه‌اى براى اهل تقوا فرود آورده‌ايم.

(24-35) - اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشه‌اى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‌شود. نزديك است كه روغنش -هر چند بدان آتشى نرسيده باشد- روشنى بخشد. روشنىِ بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى‌كند، و اين مَثَلها را خدا براى مردم مى‌زند و خدا به هر چيزى داناست.

(24-36) - فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ

در خانه‌هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت‌] آن‌ها رفعت يابد و نامش در آن‌ها ياد شود. در آن [خانه‌]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مى‌كنند:

(24-37) - رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ

مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‌دارد، و از روزى كه دلها و ديده‌ها در آن زيرورو مى‌شود مى‌هراسند.

(24-38) - لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ

تا خدا بهتر از آنچه انجام مى‌دادند، به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد، و خدا[ست كه‌] هر كه را بخواهد بى‌حساب روزى مى‌دهد.

(24-39) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ

و كسانى كه كفر ورزيدند، كارهايشان چون سرابى در زمينى هموار است كه تشنه، آن را آبى مى‌پندارد، تا چون بدان رسد آن را چيزى نيابد و خدا را نزد خويش يابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است.

(24-40) - أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ

يا [كارهايشان‌] مانند تاريكيهايى است كه در دريايى ژرف است كه موجى آن را مى‌پوشاند [و] روى آن موجى [ديگر] است [و] بالاى آن ابرى است. تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است. هر گاه [غرقه‌] دستش را بيرون آورد، به زحمت آن را مى‌بيند، و خدا به هر كس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود.

(24-41) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ

آيا ندانسته‌اى كه هر كه [و هر چه‌] در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مى‌گويند، و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشوده‌اند [تسبيح او مى‌گويند]؟ همه ستايش و نيايش خود را مى‌دانند، و خدا به آنچه مى‌كنند داناست.

(24-42) - وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ

و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و بازگشت [همه‌] به سوى خداست.

(24-43) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِيهَا مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ

آيا ندانسته‌اى كه خدا[ست كه‌] ابر را به آرامى مى‌راند، سپس ميان [اجزاء] آن پيوند مى‌دهد، آنگاه آن را متراكم مى‌سازد، پس دانه‌هاى باران را مى‌بينى كه از خلال آن بيرون مى‌آيد، و [خداست كه‌] از آسمان از كوههايى [از ابر يخ‌زده ]كه در آن‌جاست تگرگى فرو مى‌ريزد؛ و هر كه را بخواهد بدان گزند مى‌رساند، و آن را از هر كه بخواهد باز مى‌دارد. نزديك است روشنىِ برقش چشمها را بِبَرَد.

(24-44) - يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ

خداست كه شب و روز را با هم جابجا مى‌كند. قطعاً در اين [تبديل‌] براى ديده‌وران [درس‌] عبرتى است.

(24-45) - وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و خداست كه هر جنبنده‌اى را [ابتدا] از آبى آفريد. پس پاره‌اى از آن‌ها بر روى شكم راه مى‌روند و پاره‌اى از آن‌ها بر روى دو پا و بعضى از آن‌ها بر روى چهار [پا] راه مى‌روند. خدا هر چه بخواهد مى‌آفريند. در حقيقت، خدا بر هر چيزى تواناست.

(24-46) - لَقَدْ أَنْزَلْنَا آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

قطعاً آياتى روشنگر فرود آورده‌ايم، و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‌كند.

(24-47) - وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَمَا أُولَـٰئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ

و مى‌گويند: «به خدا و پيامبر [او] گرويديم و اطاعت كرديم.» آنگاه دسته‌اى از ايشان پس از اين [اقرار] روى برمى‌گردانند، و آنان مؤمن نيستند.

(24-48) - وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ

و چون به سوى خدا و پيامبر او خوانده شوند، تا ميان آنان داورى كند، بناگاه دسته‌اى از آن‌ها روى برمى‌تابند.

(24-49) - وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ

و اگر حق به جانب ايشان باشد، به حال اطاعت به سوى او مى‌آيند.

(24-50) - أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

آيا در دلهايشان بيمارى است، يا شك دارند، يا از آن مى‌ترسند كه خدا و فرستاده‌اش بر آنان ستم ورزند؟ [نه،] بلكه خودشان ستمكارند.

(24-51) - إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

گفتار مؤمنان -وقتى به سوى خدا و پيامبرش خوانده شوند تا ميانشان داورى كند- تنها اين است كه مى‌گويند: «شنيديم و اطاعت كرديم.» اينانند كه رستگارند.

(24-52) - وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ

و كسى كه خدا و فرستاده او را فرمان برد، و از خدا بترسد و از او پروا كند؛ آنانند كه خود كاميابند.

(24-53) - وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لَا تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر به آنان فرمان دهى، بى شك [براى جهاد] بيرون خواهند آمد. بگو: «سوگند مخوريد. اطاعتى پسنديده [بهتر است‌] كه خدا به آنچه مى‌كنيد داناست.»

(24-54) - قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

بگو: «خدا و پيامبر را اطاعت كنيد. پس اگر پشت نموديد، [بدانيد كه‌] بر عهده اوست آنچه تكليف شده و بر عهده شماست آنچه موظّف هستيد. و اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت، و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [مأموريتى‌] نيست.

(24-55) - وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند، و هر كس پس از آن به كفر گرايد؛ آنانند كه نافرمانند.

(24-56) - وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

و نماز را برپا كنيد و زكات را بدهيد و پيامبر [خدا] را فرمان بريد تا مورد رحمت قرار گيريد.

(24-57) - لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و مپندار كسانى كه كفر ورزيدند [ما را] در زمين درمانده مى‌كنند؛ جايگاهشان در آتش است و چه بد بازگشتگاهى است.

(24-58) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، قطعاً بايد غلام و كنيزهاى شما و كسانى از شما كه به [سنِ‌] بلوغ نرسيده‌اند سه بار در شبانه روز از شما كسب اجازه كنند: پيش از نماز بامداد، و نيمروز كه جامه‌هاى خود را بيرون مى‌آوريد، و پس از نماز شامگاهان. [اين،] سه هنگام برهنگى شماست، نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست كه غير از اين [سه هنگام‌] گرد يكديگر بچرخيد [و با هم معاشرت نماييد]. خداوند آيات [خود] را اين گونه براى شما بيان مى‌كند، و خدا داناى سنجيده‌كار است.

(24-59) - وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و چون كودكان شما به [سنِ‌] بلوغ رسيدند، بايد از شما كسب اجازه كنند؛ همان گونه كه آنان كه پيش از ايشان بودند كسب اجازه كردند. خدا آيات خود را اين گونه براى شما بيان مى‌دارد، و خدا داناى سنجيده‌كار است.

(24-60) - وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و بر زنان از كار افتاده‌اى كه [ديگر] اميد زناشويى ندارند گناهى نيست كه پوشش خود را كنار نهند [به شرطى كه‌] زينتى را آشكار نكنند؛ و عفّت ورزيدن براى آن‌ها بهتر است، و خدا شنواى داناست.

(24-61) - لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَىٰ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

بر نابينا و لنگ و بيمار و بر شما ايرادى نيست كه از خانه‌هاى خودتان بخوريد، يا از خانه‌هاى پدرانتان يا خانه‌هاى مادرانتان يا خانه‌هاى برادرانتان يا خانه‌هاى خواهرانتان يا خانه‌هاى عموهايتان يا خانه‌هاى عمّه‌هايتان يا خانه‌هاى داييهايتان يا خانه‌هاى خاله‌هايتان يا آن [خانه‌هايى‌] كه كليدهايش را در اختيار داريد يا [خانه‌] دوستتان. [هم چنين‌] بر شما باكى نيست كه با هم بخوريد يا پراكنده. پس چون به خانه‌هايى [كه گفته شد ]درآمديد، به يكديگر سلام كنيد؛ درودى كه نزد خدا مبارك و خوش است. خداوند آيات [خود] را اين گونه براى شما بيان مى‌كند، اميد كه بينديشيد.

(24-62) - إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَىٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّىٰ يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

جز اين نيست كه مؤمنان كسانى‌اند كه به خدا و پيامبرش گرويده‌اند، و هنگامى كه با او بر سر كارى اجتماع كردند، تا از وى كسب اجازه نكنند نمى‌روند. در حقيقت، كسانى كه از تو كسب اجازه مى‌كنند؛ آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند. پس چون براى برخى از كارهايشان از تو اجازه خواستند، به هر كس از آنان كه خواستى اجازه ده و برايشان آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده مهربان است.

(24-63) - لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

خطاب كردن پيامبر را در ميان خود، مانند خطاب كردن بعضى از خودتان به بعضى [ديگر] قرار مدهيد. خدا مى‌داند [چه‌] كسانى از شما دزدانه [از نزد او] مى‌گريزند. پس كسانى كه از فرمان او تمرّد مى‌كنند بترسند كه مبادا بلايى بديشان رسد يا به عذابى دردناك گرفتار شوند.

(24-64) - أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

هش‌دار كه آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست. به يقين آنچه را كه بر آنيد مى‌داند، و روزى كه به سوى او بازگردانيده مى‌شوند آنان را [از حقيقت‌] آنچه انجام داده‌اند خبر مى‌دهد، و خدا به هر چيزى داناست.

سورة الفرقان

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(25-1) - تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا

بزرگ [و خجسته‌] است كسى كه بر بنده خود، فرقان [كتاب جداسازنده حق از باطل‌] را نازل فرمود، تا براى جهانيان هشداردهنده‌اى باشد.

(25-2) - الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا

همان كس كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ اوست، و فرزندى اختيار نكرده و براى او شريكى در فرمانروايى نبوده است، و هر چيزى را آفريده و بدان گونه كه درخور آن بوده اندازه‌گيرى كرده است.

(25-3) - وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا

و به جاى او خدايانى براى خود گرفته‌اند كه چيزى را خلق نمى‌كنند و خود خلق شده‌اند و براى خود نه زيانى را در اختيار دارند و نه سودى را، و نه مرگى را در اختيار دارند و نه حياتى و نه رستاخيزى را.

(25-4) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا

و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: «اين [كتاب‌] جز دروغى كه آن را بربافته [چيزى‌] نيست، و گروهى ديگر او را بر آن يارى كرده‌اند.» و قطعاً [با چنين نسبتى‌] ظلم و بهتانى به پيش آوردند.

(25-5) - وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

و گفتند: «افسانه‌هاى پيشينيان است كه آن‌ها را براى خود نوشته، و صبح و شام بر او املا مى‌شود.»

(25-6) - قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا

بگو: «آن را كسى نازل ساخته است كه راز نهانها را در آسمانها و زمين مى‌داند، و هموست كه همواره آمرزنده مهربان است.»

(25-7) - وَقَالُوا مَالِ هَـٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا

و گفتند: «اين چه پيامبرى است كه غذا مى‌خورد و در بازارها راه مى‌رود؟ چرا فرشته‌اى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد؟

(25-8) - أَوْ يُلْقَىٰ إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا

يا گنجى به طرف او افكنده نشده يا باغى ندارد كه از [بار و بَر] آن بخورد؟» و ستمكاران گفتند: « جز مردى افسون‌شده را دنبال نمى‌كنيد.»

(25-9) - انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا

بنگر چگونه براى تو مَثَلها زدند و گمراه شدند؛ در نتيجه نمى‌توانند راهى بيابند.

(25-10) - تَبَارَكَ الَّذِي إِنْ شَاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِنْ ذَٰلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَيَجْعَلْ لَكَ قُصُورًا

بزرگ [و خجسته‌] است كسى كه اگر بخواهد بهتر از اين را براى تو قرار مى‌دهد: باغهايى كه جويبارها از زير [درختان‌] آن روان خواهد بود، و براى تو كاخها پديد مى‌آورد.

(25-11) - بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا

[نه!] بلكه [آن‌ها] رستاخيز را دروغ خواندند، و براى هر كس كه رستاخيز را دروغ خوانَد آتش سوزان آماده كرده‌ايم.

(25-12) - إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا

چون [دوزخ‌] از فاصله‌اى دور، آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مى‌شنوند.

(25-13) - وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُورًا

و چون آنان را در تنگنايى از آن به زنجير كشيده بيندازند، آن‌جاست كه مرگ [خود] را مى‌خواهند.

(25-14) - لَا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَادْعُوا ثُبُورًا كَثِيرًا

«امروز يك بار هلاك [خود] را مخواهيد و بسيار هلاك [خود] را بخواهيد.»

(25-15) - قُلْ أَذَٰلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِيرًا

بگو: «آيا اين [عقوبت‌] بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است كه پاداش و سرانجام آنان است؟»

(25-16) - لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ خَالِدِينَ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ وَعْدًا مَسْئُولًا

جاودانه هر چه بخواهند در آن‌جا دارند. پروردگار تو مسؤول [تحقق‌] اين وعده است.

(25-17) - وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَأَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَـٰؤُلَاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ

و روزى كه آنان را با آنچه به جاى خدا مى‌پرستند، محشور مى‌كند، پس مى‌فرمايد: «آيا شما اين بندگان مرا به بيراهه كشانديد يا خود گمراه شدند؟»

(25-18) - قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَلَـٰكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا

مى‌گويند: «منزهى تو، ما را نسزد كه جز تو دوستى براى خود بگيريم، ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [آن‌جا كه‌] ياد [تو] را فراموش كردند و گروهى هلاك‌شده، بودند.»

(25-19) - فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِيعُونَ صَرْفًا وَلَا نَصْرًا وَمَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا كَبِيرًا

قطعاً [خدايانتان‌] در آنچه مى‌گفتيد، شما را تكذيب كردند؛ در نتيجه نه مى‌توانيد [عذاب را از خود] دفع كنيد و نه [خود را] يارى نماييد و هر كس از شما شرك ورزد عذابى سهمگين به او مى‌چشانيم.

(25-20) - وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا

و پيش از تو پيامبران [خود] را نفرستاديم جز اينكه آنان [نيز] غذا مى‌خوردند و در بازارها راه مى‌رفتند، و برخى از شما را براى برخى ديگر [وسيله‌] آزمايش قرار داديم. آيا شكيبايى مى‌كنيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست.

(25-21) - وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا كَبِيرًا

و كسانى كه به لقاى ما اميد ندارند، گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمى‌بينيم؟» قطعاً در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت سركشى كردند.

(25-22) - يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَىٰ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا

روزى كه فرشتگان را ببينند، آن روز براى گناهكاران بشارتى نيست، و مى‌گويند: «دور و ممنوع [آيد از رحمت خدا].»

(25-23) - وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا

و به هر گونه كارى كه كرده‌اند مى‌پردازيم و آن را [چون‌] گَردى پراكنده مى‌سازيم.

(25-24) - أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا

آن روز، جايگاه اهل بهشت بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است.

(25-25) - وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنْزِيلًا

و روزى كه آسمان با ابرى سپيد از هم مى‌شكافد و فرشتگان نزول يابند!

(25-26) - الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَـٰنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا

آن روز، فرمانروايى بحق، از آنِ [خداىِ‌] رحمان است و روزى است كه بر كافران بسى دشوار است.

(25-27) - وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا

و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مى‌گزد [و] مى‌گويد: «اى كاش با پيامبر راهى برمى‌گرفتم.»

(25-28) - يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا

«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.

(25-29) - لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا

او [بود كه‌] مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود.» و شيطان همواره فروگذارنده انسان است.

(25-30) - وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا

و پيامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من اين قرآن را رها كردند.»

(25-31) - وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا

و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم، و همين بس كه پروردگارت راهبر و ياور توست.

(25-32) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا

و كسانى كه كافر شدند، گفتند: «چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟» اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم‌] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم.

(25-33) - وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا

و براى تو مَثَلى نياوردند، مگر آنكه [ما] حق را با نيكوترين بيان براى تو آورديم.

(25-34) - الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ أُولَـٰئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا

كسانى كه -به رو درافتاده- به سوى جهنم رانده مى‌شوند، آنان بدترين جاى و گم‌ترين راه را دارند.

(25-35) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا

و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى‌] عطا كرديم، و برادرش هارون را همراه او دستيار[ش‌] گردانيديم.

(25-36) - فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيرًا

پس گفتيم: «هر دو به سوى قومى كه نشانه‌هاى ما را به دروغ گرفتند برويد.» پس [ما] آنان را به سختى هلاك نموديم.

(25-37) - وَقَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا

و قوم نوح را آنگاه كه پيامبران [خدا] را تكذيب كردند غرقشان ساختيم، و آنان را براى [همه‌] مردم عبرتى گردانيديم و براى ستمكاران عذابى پر درد آماده كرده‌ايم.

(25-38) - وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَٰلِكَ كَثِيرًا

و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحاب رَسّ و نسلهاى بسيارى ميان اين [جماعتها] را [هلاك كرديم‌].

(25-39) - وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا

و براى همه آنان مَثَلها زديم و همه را زير و زَبَر كرديم.

(25-40) - وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا

و قطعاً بر شهرى كه باران بلا بر آن بارانده شد گذشته‌اند؛ مگر آن را نديده‌اند؟ [چرا،] ولى اميد به زنده‌شدن ندارند.

(25-41) - وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَـٰذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا

و چون تو را ببينند، جز به ريشخندت نگيرند، [كه:] «آيا اين همان كسى است كه خدا او را به رسالت فرستاده است؟

(25-42) - إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا

چيزى نمانده بود كه ما را از خدايانمان -اگر بر آن ايستادگى نمى‌كرديم- منحرف كند. «و هنگامى كه عذاب را مى‌بينند به زودى خواهند دانست چه كسى گمراه‌تر است.

(25-43) - أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا

آيا آن كس كه هواى [نفس‌] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا [مى‌توانى‌] ضامن او باشى؟

(25-44) - أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا

يا گمان دارى كه بيشترشان مى‌شنوند يا مى‌انديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه‌ترند.

(25-45) - أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا

آيا نديده‌اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟ و اگر مى‌خواست، آن را ساكن قرار مى‌داد، آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم.

(25-46) - ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا

سپس آن [سايه‌] را اندك اندك به سوى خود بازمى‌گيريم.

(25-47) - وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا

و اوست كسى كه شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مايه‌] آرامشى. و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد.

(25-48) - وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا

و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش رحمت خويش [باران‌] فرستاد و از آسمان، آبى پاك فرود آورديم،

(25-49) - لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا

تا به وسيله آن سرزمينى پژمرده را زنده گردانيم و آن را به آنچه خلق كرده‌ايم -از دامها و انسانهاى بسيار- بنوشانيم.

(25-50) - وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبَىٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا

و قطعاً آن [پند] را ميان آنان گوناگون ساختيم تا توجه پيدا كنند، و[لى ] بيشتر مردم جز ناسپاسى نخواستند.

(25-51) - وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا

و اگر مى‌خواستيم قطعاً در هر شهرى هشداردهنده‌اى برمى‌انگيختيم.

(25-52) - فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا

پس، از كافران اطاعت مكن، و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز.

(25-53) - وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَـٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَـٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا

و اوست كسى كه دو دريا را موج‌زنان به سوى هم روان كرد: اين يكى شيرين [و] گوارا و آن يكى شور [و] تلخ است؛ و ميان آن دو، مانع و حريمى استوار قرار داد.

(25-54) - وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا

و اوست كسى كه از آب، بشرى آفريد و او را [داراى خويشاوندى‌] نسبى و دامادى قرار داد، و پروردگار تو همواره تواناست.

(25-55) - وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِ ظَهِيرًا

و غير از خدا چيزى را مى‌پرستند كه نه سودشان مى‌دهد و نه زيانشان مى‌رساند؛ و كافر همواره در برابر پروردگار خود همپشت [شيطان‌] است.

(25-56) - وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا

و تو را جز بشارتگر و بيم‌دهنده نفرستاديم.

(25-57) - قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا

بگو: «بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم، جز اينكه هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش [در پيش‌] گيرد.»

(25-58) - وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا

و بر آن زنده كه نمى‌ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى؛ و همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است.

(25-59) - الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَـٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا

همان كسى كه آسمانها و زمين، و آنچه را كه ميان آن دو است، در شش روز آفريد. آنگاه بر عرش استيلا يافت. رحمتگر عام [اوست‌]. در باره وى از خبره‌اى بپرس [كه مى‌داند].

(25-60) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَـٰنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَـٰنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا

و چون به آنان گفته شود: «[خداى‌] رحمان را سجده كنيد»، مى‌گويند: «رحمان چيست؟ آيا براى چيزى كه ما را [بدان‌] فرمان مى‌دهى سجده كنيم؟» و بر رميدنشان مى‌افزايد.

(25-61) - تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا

[فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد، و در آن، چراغ و ماهى نوربخش قرار داد.

(25-62) - وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا

و اوست كسى كه براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد، شب و روز را جانشين يكديگر گردانيد.

(25-63) - وَعِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

و بندگان خداى رحمان كسانى‌اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‌دارند؛ و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‌دهند.

(25-64) - وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا

و آنانند كه در حال سجده يا ايستاده، شب را به روز مى‌آورند.

(25-65) - وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا

و كسانى‌اند كه مى‌گويند: «پروردگارا، عذاب جهنم را از ما بازگردان كه عذابش سخت و دايمى است.

(25-66) - إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا

و در حقيقت، آن بد قرارگاه و جايگاهى است.

(25-67) - وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا

و كسانى‌اند كه چون انفاق كنند، نه ولخرجى مى‌كنند و نه تنگ مى‌گيرند، و ميان اين دو [روش‌] حد وسط را برمى‌گزينند.

(25-68) - وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ يَلْقَ أَثَامًا

و كسانى‌اند كه با خدا معبودى ديگر نمى‌خوانند و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده است جز به حق نمى‌كُشند، و زنا نمى‌كنند، و هر كس اينها را انجام دهد سزايش را دريافت خواهد كرد.

(25-69) - يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا

براى او در روز قيامت عذاب دو چندان مى‌شود و پيوسته در آن خوار مى‌ماند.

(25-70) - إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند. پس خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل مى‌كند، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

(25-71) - وَمَنْ تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا

و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد، در حقيقت به سوى خدا بازمى‌گردد.

(25-72) - وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا

و كسانى‌اند كه گواهى دروغ نمى‌دهند؛ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‌گذرند.

(25-73) - وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا

و كسانى‌اند كه چون به آيات پروردگارشان تذكر داده شوند، كر و كور روى آن نمى‌افتند.

(25-74) - وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا

و كسانى‌اند كه مى‌گويند: «پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان [ما] باشد، و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان.»

(25-75) - أُولَـٰئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا

اينانند كه به پاس آنكه صبر كردند، غرفه‌[هاى بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آن‌جا با سلام و درود مواجه خواهند شد.

(25-76) - خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا

در آن‌جا، جاودانه خواهند ماند. چه خوش قرارگاه و مقامى!

(25-77) - قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا

بگو: «اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى‌كند. در حقيقت شما به تكذيب پرداخته‌ايد و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد.»

سورة الشعراء

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(26-1) - طسم

طا، سين، ميم.

(26-2) - تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ

اين است آيه‌هاى كتاب روشنگر.

(26-3) - لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

شايد تو از اينكه [مشركان‌] ايمان نمى‌آورند، جان خود را تباه سازى.

(26-4) - إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ

اگر بخواهيم، معجزه‌اى از آسمان بر آنان فرود مى‌آوريم، تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد.

(26-5) - وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمَـٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ

و هيچ تذكر جديدى از سوى [خداى‌] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روى برمى‌تافتند.

(26-6) - فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

[آنان‌] در حقيقت به تكذيب پرداختند، و به زودى خبر آنچه كه بدان ريشخند مى كردند، بديشان خواهد رسيد.

(26-7) - أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ

مگر در زمين ننگريسته‌اند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيده‌ايم؟

(26-8) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

قطعاً در اين [هنرنمايى‌] عبرتى است و[لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نيستند.

(26-9) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.

(26-10) - وَإِذْ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو:

(26-11) - قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ

قوم فرعون؛ آيا پروا ندارند؟!

(26-12) - قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ

گفت: «پروردگارا، مى‌ترسم مرا تكذيب كنند،

(26-13) - وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَىٰ هَارُونَ

و سينه‌ام تنگ مى‌گردد، و زبانم باز نمى‌شود، پس به سوى هارون بفرست.

(26-14) - وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ

و [از طرفى‌] آنان بر [گردن‌] من خونى دارند و مى‌ترسم مرا بكشند.»

(26-15) - قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ

فرمود: «نه، چنين نيست؛ نشانه‌هاى ما را [براى آنان‌] بِبَريد كه ما با شما شنونده‌ايم.»

(26-16) - فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ

پس به سوى فرعون برويد و بگوييد: «ما پيامبر پروردگار جهانيانيم،

(26-17) - أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ

فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.»

(26-18) - قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ

[فرعون‌] گفت: «آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى؟

(26-19) - وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ

و [سرانجام‌] كار خود را كردى، و تو از ناسپاسانى.»

(26-20) - قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ

گفت: «آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم،

(26-21) - فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ

و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم، تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.

(26-22) - وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ

و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساخته‌اى نعمتى است كه منّتش را بر من مى‌نهى؟»

(26-23) - قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ

فرعون گفت: «و پروردگار جهانيان چيست؟»

(26-24) - قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ

گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است-اگر اهل يقين باشيد.»

(26-25) - قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ

[فرعون‌] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت: «آيا نمى‌شنويد؟»

(26-26) - قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ

[موسى دوباره‌] گفت: «پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما.»

(26-27) - قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ

[فرعون‌] گفت: «واقعاً اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده، سخت ديوانه است.»

(26-28) - قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

[موسى‌] گفت: «پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است-اگر تعقّل كنيد.»

(26-29) - قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَـٰهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ

[فرعون‌] گفت: «اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعاً تو را از [جمله‌] زندانيان خواهم ساخت.»

(26-30) - قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ

گفت: «گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم؟»

(26-31) - قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

گفت: «اگر راست مى‌گويى آن را بياور.»

(26-32) - فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ

پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد.

(26-33) - وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ

و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مى‌نمود.

(26-34) - قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَـٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ

[فرعون‌] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت: «واقعاً اين ساحرى بسيار داناست.

(26-35) - يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ

مى‌خواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند، اكنون چه رأى مى‌دهيد؟»

(26-36) - قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ

گفتند: «او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست،

(26-37) - يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ

تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند.»

(26-38) - فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ

پس ساحران براى موعدِ روزى معلوم گردآورى شدند.

(26-39) - وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ

و به توده مردم گفته شد: «آيا شما هم جمع خواهيد شد؟

(26-40) - لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ

بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم؟»

(26-41) - فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ

و چون ساحران پيش فرعون آمدند، گفتند: «آيا اگر ما غالب آييم واقعاً براى ما مزدى خواهد بود؟»

(26-42) - قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

گفت: «آرى، و در آن صورت شما حتماً از [زمره‌] مقرّبان خواهيد شد.»

(26-43) - قَالَ لَهُمْ مُوسَىٰ أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ

موسى به آنان گفت: «آنچه را شما مى‌اندازيد بيندازيد.»

(26-44) - فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ

پس ريسمانها و چوبدستى‌هايشان را انداختند و گفتند: «به عزّت فرعون كه ما حتماً پيروزيم.»

(26-45) - فَأَلْقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ

پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.

(26-46) - فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ

در نتيجه، ساحران به حالت سجده درافتادند.

(26-47) - قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ

گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم:

(26-48) - رَبِّ مُوسَىٰ وَهَارُونَ

پروردگار موسى و هارون.»

(26-49) - قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ

گفت: « [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ قطعاً او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. به زودى خواهيد دانست. حتماً دستها و پاهاى شما را از چپ و راست خواهم بريد و همه‌تان را به دار خواهم آويخت.»

(26-50) - قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ

گفتند: «باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مى‌آوريم.

(26-51) - إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ

ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، [چرا] كه نخستين ايمان‌آورندگان بوديم.»

(26-52) - وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ

و به موسى وحى كرديم كه: «بندگان مرا شبانه حركت ده، زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت.»

(26-53) - فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ

پس فرعون مأمورانِ جمع‌آورىِ [خود را] به شهرها فرستاد،

(26-54) - إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ

[و گفت:] «اينها عده‌اى ناچيزند.

(26-55) - وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ

و راستى آن‌ها ما را بر سر خشم آورده‌اند،

(26-56) - وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ

و[لى‌] ما همگى به حال آماده‌باش درآمده‌ايم.»

(26-57) - فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ

سرانجام، ما آنان را از باغستانها و چشمه‌سارها،

(26-58) - وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ

و گنجينه‌ها و جايگاه‌هاى پر ناز و نعمت بيرون كرديم.

(26-59) - كَذَٰلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ

[اراده ما] چنين بود، و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم.

(26-60) - فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ

پس هنگام برآمدن آفتاب، آن‌ها را تعقيب كردند.

(26-61) - فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ

چون دو گروه، همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما قطعاً گرفتار خواهيم شد.»

(26-62) - قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ

گفت: «چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.»

(26-63) - فَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ

پس به موسى وحى كرديم: «با عصاى خود بر اين دريا بزن.» تا از هم شكافت، و هر پاره‌اى همچون كوهى سترگ بود.

(26-64) - وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ

و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم.

(26-65) - وَأَنْجَيْنَا مُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ

و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم؛

(26-66) - ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ

آنگاه ديگران را غرق كرديم.

(26-67) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

مسلماً در اين [واقعه‌] عبرتى بود، و[لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.

(26-68) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

و قطعاً پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.

(26-69) - وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ

و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان.

(26-70) - إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ

آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت: «چه مى‌پرستيد؟»

(26-71) - قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ

گفتند: «بتانى را مى‌پرستيم و همواره ملازم آن‌هاييم.»

(26-72) - قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ

گفت: «آيا وقتى دعا مى‌كنيد، از شما مى‌شنوند؟

(26-73) - أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ

يا به شما سود يا زيان مى‌رسانند؟»

(26-74) - قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ

گفتند: «نه، بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مى‌كردند.»

(26-75) - قَالَ أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ

گفت: «آيا در آنچه مى‌پرستيده‌ايد تأمّل كرده‌ايد؟

(26-76) - أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ

شما و پدران پيشين شما؟

(26-77) - فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ

قطعاً همه آن‌ها -جز پروردگار جهانيان- دشمن منند.

(26-78) - الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ

آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مى‌كند،

(26-79) - وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ

و آن كس كه او به من خوراك مى‌دهد و سيرابم مى‌گرداند،

(26-80) - وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ

و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‌بخشد،

(26-81) - وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ

و آن كس كه مرا مى‌ميراند و سپس زنده‌ام مى‌گرداند،

(26-82) - وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ

و آن كس كه اميد دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشايد.»

(26-83) - رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ

پروردگارا، به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى،

(26-84) - وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ

و براى من در [ميان‌] آيندگان آوازه نيكو گذار،

(26-85) - وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ

و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان،

(26-86) - وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ

و بر پدرم ببخشاى كه او از گمراهان بود،

(26-87) - وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ

و روزى كه [مردم‌] برانگيخته مى‌شوند رسوايم مكن:

(26-88) - يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ

روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‌دهد،

(26-89) - إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ

مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد.

(26-90) - وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ

و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مى‌گردد.

(26-91) - وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ

و جهنم براى گمراهان نمودار مى‌شود.

(26-92) - وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ

و به آنان گفته مى‌شود: «آنچه جز خدا مى‌پرستيديد كجايند؟

(26-93) - مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ

آيا ياريتان مى‌كنند يا خود را يارى مى‌دهند؟

(26-94) - فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ

پس آن‌ها و همه گمراهان در آن [آتش‌] افكنده مى‌شوند،

(26-95) - وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ

و [نيز] همه سپاهيان ابليس.

(26-96) - قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ

آن‌ها در آن‌جا با يكديگر ستيزه مى‌كنند [و] مى‌گويند:

(26-97) - تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

«سوگند به خدا كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،

(26-98) - إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ

آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مى‌كرديم،

(26-99) - وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ

و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند،

(26-100) - فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ

در نتيجه شفاعتگرانى نداريم،

(26-101) - وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ

و نه دوستى نزديك.

(26-102) - فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

و اى كاش كه بازگشتى براىِ ما بود و از مؤمنان مى‌شديم.

(26-103) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

حقاً در اين [سرگذشت درس‌] عبرتى است و[لى‌] بيشترشان مؤمن نبودند.

(26-104) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.

(26-105) - كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ

قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند.

(26-106) - إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ

چون برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

(26-107) - إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

من براى شما فرستاده‌اى در خور اعتمادم؛

(26-108) - فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد،

(26-109) - وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

(26-110) - فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

پس، از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.»

(26-111) - قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ

گفتند: «آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كرده‌اند؟»

(26-112) - قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

[نوح‌] گفت: «به [جزئيات‌] آنچه مى‌كرده‌اند چه آگاهى دارم؟

(26-113) - إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ

حسابشان -اگر درمى‌يابيد- جز با پروردگارم نيست.

(26-114) - وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ

و من طردكننده مؤمنان نيستم.

(26-115) - إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ

من جز هشداردهنده‌اى آشكار [بيش‌] نيستم.»

(26-116) - قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ

گفتند: «اى نوح، اگر دست برندارى قطعاً از [جمله‌] سنگسارشدگان خواهى بود.»

(26-117) - قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ

گفت: «پروردگارا، قوم من مرا تكذيب كردند؛

(26-118) - فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

ميان من و آنان فيصله ده، و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش.»

(26-119) - فَأَنْجَيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ

پس او و هر كه را در آن كشتى آكنده با او بود، رهانيديم؛

(26-120) - ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ

آنگاه باقى‌ماندگان را غرق كرديم.

(26-121) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

قطعاً در اين [ماجرا درس‌] عبرتى بود، و[لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.

(26-122) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.

(26-123) - كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ

عاديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند.

(26-124) - إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ

آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

(26-125) - إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

من براى شما فرستاده‌اى در خور اعتمادم.

(26-126) - فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.

(26-127) - وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

(26-128) - أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ

آيا بر هر تپه‌اى بنايى مى‌سازيد كه [در آن‌] دست به بيهوده‌كارى زنيد؟

(26-129) - وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ

و كاخهاى استوار مى‌گيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد؟

(26-130) - وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ

و چون حمله‌ور مى‌شويد [چون‌] زورگويان حمله‌ور مى‌شويد؟

(26-131) - فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

پس، از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.

(26-132) - وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ

و از آن كس كه شما را به آنچه مى‌دانيد مدد كرد پروا داريد:

(26-133) - أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ

شما را به [دادن‌] دامها و پسران مدد كرد،

(26-134) - وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ

و به [دادن‌] باغها و چشمه‌ساران؛

(26-135) - إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

من از عذاب روزى هولناك بر شما مى‌ترسم.

(26-136) - قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ

گفتند: «خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است.

(26-137) - إِنْ هَـٰذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ

اين جز شيوه پيشينيان نيست.

(26-138) - وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ

و ما عذاب نخواهيم شد.»

(26-139) - فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم. قطعاً در اين [ماجرا درس‌] عبرتى بود، و[لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.

(26-140) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.

(26-141) - كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ

ثموديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند؛

(26-142) - إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ

آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

(26-143) - إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

من براى شما فرستاده‌اى در خور اعتمادم.

(26-144) - فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.

(26-145) - وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

(26-146) - أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ

آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مى‌كنند؟

(26-147) - فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ

در باغها و در كنار چشمه‌ساران،

(26-148) - وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ

و كشتزارها و خرمابنانى كه شكوفه‌هايشان لطيف است؟

(26-149) - وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ

و هنرمندانه براى خود از كوهها خانه‌هايى مى‌تراشيد.

(26-150) - فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.

(26-151) - وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ

و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد:

(26-152) - الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ

آنان كه در زمين فساد مى‌كنند و اصلاح نمى‌كنند.»

(26-153) - قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ

گفتند: «قطعاً تو از افسون‌شدگانى.

(26-154) - مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

تو جز بشرى مانند ما [بيش‌] نيستى. اگر راست مى‌گويى معجزه‌اى بياور.

(26-155) - قَالَ هَـٰذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ

گفت: «اين ماده‌شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست.

(26-156) - وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ

و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مى‌گيرد.

(26-157) - فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ

پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.

(26-158) - فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت. قطعاً در اين [ماجرا] عبرتى است، و[لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.

(26-159) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.

(26-160) - كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ

قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند.

(26-161) - إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ

آنگاه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

(26-162) - إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

من براى شما فرستاده‌اى در خور اعتمادم.

(26-163) - فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.

(26-164) - وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

(26-165) - أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ

آيا از ميان مردم جهان، با مردها در مى‌آميزيد؟

(26-166) - وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ

و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامى‌گذاريد؟ [نه،] بلكه شما مردمى تجاوزكاريد.

(26-167) - قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ

گفتند: «اى لوط، اگر دست برندارى، قطعاً از اخراج‌شدگان خواهى بود.»

(26-168) - قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقَالِينَ

گفت: «به راستى من دشمن كردار شمايم.

(26-169) - رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ

پروردگارا، مرا و كسان مرا از آنچه انجام مى‌دهند رهايى بخش.»

(26-170) - فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ

پس او و كسانش را همگى، رهانيديم-

(26-171) - إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ

جز پيرزنى كه از باقى‌ماندگان [در خاكستر آتش‌] بود.

(26-172) - ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ

سپس ديگران را سخت هلاك كرديم.

(26-173) - وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ

و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فرو ريختيم. و چه بد بود باران بيم‌داده‌شدگان.

(26-174) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

قطعاً در اين [عقوبت‌] عبرتى است، و[لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.

(26-175) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.

(26-176) - كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ

اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند.

(26-177) - إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ

آنگاه كه شعيب به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

(26-178) - إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

من براى شما فرستاده‌اى در خور اعتمادم.

(26-179) - فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.

(26-180) - وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

(26-181) - أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ

پيمانه را تمام دهيد و از كم‌فروشان مباشيد.

(26-182) - وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ

و با ترازوى درست بسنجيد.

(26-183) - وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد.

(26-184) - وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ

و از آن كس كه شما و خلق [انبوه‌] گذشته را آفريده است پروا كنيد.»

(26-185) - قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ

گفتند: «تو واقعاً از افسون‌شدگانى.»

(26-186) - وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ

«و تو جز بشرى مانند ما [بيش‌] نيستى، و قطعاً تو را از دروغگويان مى‌دانيم.

(26-187) - فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

پس اگر از راستگويانى، پاره‌اى از آسمان بر [سر] ما بيفكن.»

(26-188) - قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ

[شعيب‌] گفت: «پروردگارم به آنچه مى‌كنيد داناتر است.»

(26-189) - فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

پس او را تكذيب كردند، و عذابِ روزِ ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت. به راستى آن، عذاب روزى هولناك بود.

(26-190) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

قطعاً در اين [عقوبت درسِ‌] عبرتى است، و[لى‌] بيشترشان ايمان آورنده نبودند.

(26-191) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.

(26-192) - وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و راستى كه اين [قرآن‌] وحى پروردگار جهانيان است.

(26-193) - نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ

«روح الامين» آن را بر دلت نازل كرد،

(26-194) - عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ

تا از [جمله‌] هشداردهندگان باشى؛

(26-195) - بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ

به زبان عربى روشن،

(26-196) - وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ

و [وصف‌] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است.

(26-197) - أَوَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ

آيا براى آنان، اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنى‌اسرائيل از آن اطّلاع دارند؟

(26-198) - وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ

و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مى‌كرديم،

(26-199) - فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ

و پيامبر آن را برايشان مى‌خواند به آن ايمان نمى‌آوردند.

(26-200) - كَذَٰلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ

اين گونه در دلهاى گناهكاران، [انكار را] راه مى‌دهيم:

(26-201) - لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ

كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند،

(26-202) - فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

كه به طور ناگهانى -در حالى كه بى‌خبرند- بديشان برسد.

(26-203) - فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ

و بگويند: «آيا مهلت خواهيم يافت؟»

(26-204) - أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ

پس آيا عذاب ما را به شتاب مى‌خواهند؟

(26-205) - أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ

مگر نمى‌دانى كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم،

(26-206) - ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ

و آنگاه آنچه كه [بدان‌] بيم داده مى‌شوند بديشان برسد،

(26-207) - مَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يُمَتَّعُونَ

آنچه از آن برخوردار مى‌شدند، به كارشان نمى‌آيد [و عذاب را از آنان دفع نمى‌كند]؟

(26-208) - وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ

و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود.

(26-209) - ذِكْرَىٰ وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ

[تا آنان را] تذكر [دهند]؛ و ما ستمكار نبوده‌ايم.

(26-210) - وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ

و شيطانها آن را فرود نياورده‌اند.

(26-211) - وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ

و آنان را نسزد و نمى‌توانند [وحى كنند].

(26-212) - إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ

در حقيقت آن‌ها از شنيدن، معزول [و محروم‌]اند.

(26-213) - فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ

پس با خدا، خداى ديگر مخوان كه از عذاب‌شدگان خواهى شد.

(26-214) - وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

و خويشان نزديكت را هشدار ده.

(26-215) - وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‌اند، بال خود را فرو گستر.

(26-216) - فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ

و اگر تو را نافرمانى كردند، بگو: «من از آنچه مى‌كنيد بيزارم.»

(26-217) - وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ

و بر [خداىِ‌] عزيزِ مهربان توكل كن،

(26-218) - الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ

آن كس كه چون [به نماز] برمى‌خيزى تو را مى‌بيند،

(26-219) - وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ

و حركت تو را در ميان سجده‌كنندگان [مى‌نگرد].

(26-220) - إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

او همان شنواى داناست.

(26-221) - هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَىٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ

آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى‌آيند؟

(26-222) - تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ

بر هر دروغزن گناهكارى فرود مى‌آيند،

(26-223) - يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ

كه [دزدانه‌] گوش فرا مى‌دارند و بيشترشان دروغگويند،

(26-224) - وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ

و شاعران را گمراهان پيروى مى‌كنند.

(26-225) - أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ

آيا نديده‌اى كه آنان در هر واديى سرگردانند؟

(26-226) - وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ

و آنانند كه چيزهايى مى‌گويند كه انجام نمى‌دهند.

(26-227) - إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته‌اند يارى خواسته‌اند. و كسانى كه ستم كرده‌اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.

سورة النمل

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(27-1) - طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُبِينٍ

طا، سين. اين است آيات قرآن و [آيات‌] كتابى روشنگر،

(27-2) - هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ

كه [مايه‌] هدايت و بشارت براى مؤمنان است.

(27-3) - الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ

همانان كه نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و خود به آخرت يقين دارند.

(27-4) - إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ

كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان‌] سرگشته بمانند.

(27-5) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ

آنان كسانى‌اند كه عذاب سخت براى ايشان خواهد بود، و در آخرت، خود زيانكارترين [مردم‌]اند.

(27-6) - وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ

و حقاً تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مى‌دارى.

(27-7) - إِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ

[يادكن‌] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى به نظرم رسيد، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعله آتشى براى شما مى‌آورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»

(27-8) - فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

چون نزد آن آمد، آوا رسيد كه: «خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است، و منزه است خدا، پروردگار جهانيان.»

(27-9) - يَا مُوسَىٰ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

«اى موسى، اين منم خداى عزيز حكيم.»

(27-10) - وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ

و عصايت را بيفكن. پس چون آن را همچون مارى ديد كه مى‌جنبد، پشت گردانيد و به عقب بازنگشت. «اى موسى، مترس كه فرستادگان پيش من نمى‌ترسند.

(27-11) - إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ

ليكن كسى كه ستم كرده سپس -بعد از بدى- نيكى را جايگزين [آن‌] گردانيده، [بداند] كه من آمرزنده مهربانم.

(27-12) - وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ

و دستت را در گريبانت كن تا سپيد بى‌عيب بيرون آيد. [اينها] از [جمله‌] نشانه‌هاى نُه‌گانه‌اى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [ببَرى‌]، زيرا كه آنان مردمى نافرمانند.

(27-13) - فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ

و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند: «اين سحرى آشكار است.»

(27-14) - وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.

(27-15) - وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ

و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: «ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است.»

(27-16) - وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ

و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته‌ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»

(27-17) - وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ

و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع‌آورى شدند و [براى رژه‌] دسته دسته گرديدند.

(27-18) - حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچه‌اى [به زبان خويش‌] گفت: «اى مورچگان، به خانه‌هايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.»

(27-19) - فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ

[سليمان‌] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس بگزارم، و به كار شايسته‌اى كه آن را مى‌پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‌ات داخل كن.»

(27-20) - وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ

و جوياى [حال‌] پرندگان شد و گفت: «مرا چه شده است كه هدهد را نمى‌بينم؟ يا شايد از غايبان است؟

(27-21) - لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ

قطعاً او را به عذابى سخت عذاب مى‌كنم يا سرش را مى‌برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد.

(27-22) - فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ

پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت: «از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‌اى، و براى تو از «سبا» گزارشى درست آورده‌ام.

(27-23) - إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ

من [آن‌جا] زنى را يافتم كه بر آن‌ها سلطنت مى‌كرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت.

(27-24) - وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ

او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى‌كنند، و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست‌] باز داشته بود، در نتيجه [به حق‌] راه نيافته بودند.

(27-25) - أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ

[آرى، شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى‌آورد و آنچه را پنهان مى‌داريد و آنچه را آشكار مى‌نماييد مى‌داند، سجده نكنند؛

(27-26) - اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست، پروردگار عرش بزرگ است.»

(27-27) - قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ

گفت: «خواهيم ديد آيا راست گفته‌اى يا از دروغگويان بوده‌اى.»

(27-28) - اذْهَبْ بِكِتَابِي هَـٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ

«اين نامه مرا ببر و به سوى آن‌ها بيفكن، آنگاه از ايشان روى برتاب، پس ببين چه پاسخ مى‌دهند.»

(27-29) - قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ

[ملكه سبا] گفت: «اى سران [كشور] نامه‌اى ارجمند براى من آمده است،

(27-30) - إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ

كه از طرف سليمان است و [مضمون آن‌] اين است: به نام خداوند رحمتگر مهربان.

(27-31) - أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ

بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد.»

(27-32) - قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ

گفت: «اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بى‌حضور شما [تا به حال‌] كارى را فيصله نداده‌ام.»

(27-33) - قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ

گفتند: «ما سخت نيرومند و دلاوريم، و[لى‌] اختيار كار با توست، بنگر چه دستور مى‌دهى؟»

(27-34) - قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ

[ملكه‌] گفت: «پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‌گردانند، و اين گونه مى‌كنند.»

(27-35) - وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ

«و [اينك‌] من ارمغانى به سويشان مى‌فرستم و مى‌نگرم كه فرستادگان [من‌] با چه چيز بازمى‌گردند.»

(27-36) - فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ

و چون [فرستاده‌] نزد سليمان آمد، [سليمان‌] گفت: «آيا مرا به مالى كمك مى‌دهيد؟ آنچه خدا به من عطا كرده، بهتر است از آنچه به شما داده‌است. [نه،] بلكه شما به ارمغان خود شادمانى مى‌نماييد.

(27-37) - ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ

به سوى آنان بازگرد كه قطعاً سپاهيانى بر [سر] ايشان مى‌آوريم كه در برابر آن‌ها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن [ديار] به خوارى و زبونى بيرونشان مى‌كنيم.»

(27-38) - قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ

[سپس‌] گفت: «اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را -پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند- براى من مى‌آورد؟»

(27-39) - قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ

عفريتى از جن گفت: «من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مى‌آورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»

(27-40) - قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَـٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ

كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى‌] بود، گفت: «من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى‌آورم.» پس چون [سليمان‌] آن [تخت‌] را نزد خود مستقر ديد، گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى‌كنم. و هر كس سپاس گزارد، تنها به سود خويش سپاس مى‌گزارد، و هر كس ناسپاسى كند، بى‌گمان پروردگارم بى‌نياز و كريم است.»

(27-41) - قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ

گفت: «تخت [ملكه‌] را برايش ناشناس گردانيد تا ببينيم آيا پى مى‌برد يا از كسانى است كه پى نمى‌برند.»

(27-42) - فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَـٰكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ

پس وقتى [ملكه‌] آمد، [بدو] گفته شد: «آيا تخت تو همين گونه است؟» گفت: «گويا اين همان است و پيش از اين، ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بوديم.»

(27-43) - وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ قَوْمٍ كَافِرِينَ

و [در حقيقت قبلاً] آنچه غير از خدا مى‌پرستيد مانع [ايمان‌] او شده بود و او از جمله گروه كافران بود.

(27-44) - قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

به او گفته شد: «وارد ساحت كاخ [پادشاهى‌] شو.» و چون آن را ديد، بركه‌اى پنداشت و ساقهايش را نمايان كرد. [سليمان‌] گفت: «اين كاخى مفروش از آبگينه است.» [ملكه‌] گفت: «پروردگارا، من به خود ستم كردم و [اينك‌] با سليمان در برابر خدا، پروردگار جهانيان، تسليم شدم.»

(27-45) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ

و به راستى، به سوى ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم كه: «خدا را بپرستيد.» پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند.

(27-46) - قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

[صالح‌] گفت: «اى قوم من، چرا پيش از [جستن‌] نيكى، شتابزده خواهان بدى هستيد؟ چرا از خدا آمرزش نمى‌خواهيد؟ باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.»

(27-47) - قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ

گفتند: «ما به تو و به هر كس كه همراه توست شگون بد زديم.» گفت: «سرنوشت خوب و بدتان پيش خداست، بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته‌ايد.»

(27-48) - وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ

و در آن شهر، نُه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد مى‌كردند و از در اصلاح درنمى‌آمدند.

(27-49) - قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ

[با هم‌] گفتند: «با يكديگر سوگند بخوريد كه: حتماً به [صالح‌] و كسانش شبيخون مى‌زنيم، سپس به ولىّ او خواهيم گفت: ما در محل قتل كسانش حاضر نبوديم، و ما قطعاً راست مى‌گوييم.»

(27-50) - وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند.

(27-51) - فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ

پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم.

(27-52) - فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و اين [هم‌] خانه‌هاى خالى آن‌هاست به [سزاى‌] بيدادى كه كرده‌اند. قطعاً در اين [كيفر] براى مردمى كه مى‌دانند عبرتى خواهد بود.

(27-53) - وَأَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند رهانيديم.

(27-54) - وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ

و [ياد كن‌] لوط را كه چون به قوم خود گفت: «آيا ديده و دانسته مرتكب عمل ناشايست [لواط] مى‌شويد؟

(27-55) - أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ

آيا شما به جاى زنان، از روى شهوت با مردها در مى‌آميزيد؟ [نه!] بلكه شما مردمى جهالت‌پيشه‌ايد.»

(27-56) - فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ

و[لى‌] پاسخ قومش غير از اين نبود كه گفتند: «خاندان لوط را از شهرتان بيرون كنيد كه آن‌ها مردمى هستند كه به پاكى تظاهر مى‌نمايند.»

(27-57) - فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ

پس او و خانواده‌اش را نجات داديم، جز زنش را كه مقدّر كرديم از باقى‌ماندگان [در خاكستر آتش‌] باشد.

(27-58) - وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ

و بارانى [از سجّيل‌] بر ايشان فرو باريديم، و باران هشدارداده‌شدگان، چه بد بارانى بود.

(27-59) - قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَىٰ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ

بگو: «سپاس براى خداست، و درود بر آن بندگانش كه [آنان را] برگزيده است.» آيا خدا بهتر است يا آنچه [با او] شريك مى‌گردانند؟

(27-60) - أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَـٰهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ

[آيا آنچه شريك مى‌پندارند بهتر است‌] يا آن كس كه آسمانها و زمين را خلق كرد و براى شما آبى از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، باغهاى بهجت‌انگيز رويانيديم. كار شما نبود كه درختانش را برويانيد. آيا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه آنان قومى منحرفند.

(27-61) - أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَـٰهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

[آيا شريكانى كه مى‌پندارند بهتر است‌] يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن، كوه‌ها را [مانند لنگر] قرار داد، و ميان دو دريا برزخى گذاشت؟ آيا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌دانند.

(27-62) - أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ

يا [كيست‌] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مى‌كند، و گرفتارى را برطرف مى‌گرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مى‌دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مى‌پذيريد.

(27-63) - أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَـٰهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ

يا آن كس كه شما را در تاريكيهاى خشكى و دريا راه مى‌نمايد و آن كس كه بادها[ى باران زا] را پيشاپيش رحمتش بشارتگر مى‌فرستد؟ آيا معبودى با خداست؟ خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او ]شريك مى‌گردانند.

(27-64) - أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

يا آن كس كه خلق را آغاز مى‌كند و سپس آن را بازمى‌آورد، و آن كس كه از آسمان و زمين به شما روزى مى‌دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ بگو: «اگر راست مى‌گوييد، برهان خويش را بياوريد.»

(27-65) - قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ

بگو: «هر كه در آسمانها و زمين است -جز خدا- غيب را نمى‌شناسند و نمى‌دانند كى برانگيخته خواهند شد؟»

(27-66) - بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ

[نه،] بلكه علم آنان در باره آخرت نارساست؛ [نه،] بلكه ايشان در باره آن ترديد دارند؛ [نه،] بلكه آنان در مورد آن كوردلند.

(27-67) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ

و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: «آيا وقتى ما و پدرانمان خاك شديم، آيا حتماً [زنده از گور] بيرون آورده مى‌شويم؟

(27-68) - لَقَدْ وُعِدْنَا هَـٰذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

در حقيقت، اين را به ما و پدرانمان قبلاً وعده داده‌اند؛ اين جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.»

(27-69) - قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ

بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنه‌پيشگان چگونه بوده است.»

(27-70) - وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ

و بر آنان غم مخور، و از آنچه مكر مى‌كنند تنگدل مباش.

(27-71) - وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و مى‌گويند: «اگر راست مى‌گوييد، اين وعده كى خواهد بود؟»

(27-72) - قُلْ عَسَىٰ أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ

بگو: «شايد برخى از آنچه را به شتاب مى‌خواهيد در پى شما باشد.»

(27-73) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ

و راستى پروردگارت بر [اين‌] مردم داراى بخشش است، ولى بيشترشان سپاس نمى‌دارند.

(27-74) - وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ

و در حقيقت، پروردگار تو آنچه را در سينه‌هايشان نهفته و آنچه را آشكار مى‌دارند نيك مى‌داند.

(27-75) - وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

و هيچ پنهانى در آسمان و زمين نيست، مگر اينكه در كتابى روشن [درج‌] است.

(27-76) - إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

بى‌گمان، اين قرآن بر فرزندان اسرائيل بيشتر آنچه را كه آنان در باره‌اش اختلاف دارند حكايت مى‌كند.

(27-77) - وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ

و به راستى كه آن، رهنمود و رحمتى براى مؤمنان است.

(27-78) - إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ

در حقيقت، پروردگار تو طبق حكم خود ميان آنان داورى مى‌كند، و اوست شكست‌ناپذير دانا.

(27-79) - فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ

پس بر خدا توكل كن كه تو واقعاً بر حق آشكارى.

(27-80) - إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ

البته تو مردگان را شنوا نمى‌گردانى، و اين ندا را به كران -چون پشت بگردانند- نمى‌توانى بشنوانى.

(27-81) - وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ

و راهبر كوران [و بازگرداننده‌] از گمراهى‌شان نيستى. تو جز كسانى را كه به نشانه‌هاى ما ايمان آورده‌اند و مسلمانند، نمى‌توانى بشنوانى.

(27-82) - وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ

و چون قول [عذاب‌] بر ايشان واجب گردد، جنبنده‌اى را از زمين براى آنان بيرون مى‌آوريم كه با ايشان سخن گويد كه: مردم [چنانكه بايد] به نشانه‌هاى ما يقين نداشتند.

(27-83) - وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ

و آن روز كه از هر امتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده‌اند محشور مى‌گردانيم، پس آنان نگاه داشته مى‌شوند تا همه به هم بپيوندند.

(27-84) - حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوا قَالَ أَكَذَّبْتُمْ بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

تا چون [همه كافران‌] بيايند، [خدا] مى‌فرمايد: «آيا نشانه‌هاى مرا به دروغ گرفتيد و حال آنكه از نظر علم، بدانها احاطه نداشتيد؟ آيا [در طول حيات‌] چه مى‌كرديد؟»

(27-85) - وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا يَنْطِقُونَ

و به [كيفر] آنكه ستم كردند، حكم [عذاب‌] بر آنان واجب گردد، در نتيجه ايشان دَم برنيارند.

(27-86) - أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

آيا نديده‌اند كه ما شب را قرار داده‌ايم تا در آن بياسايند، و روز را روشنى‌بخش [گردانيديم‌]؟ قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مى‌آورند مايه‌هاى عبرت است.

(27-87) - وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ

و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس افتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد. و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند.

(27-88) - وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ

و كوهها را مى‌بينى [و] مى‌پندارى كه آن‌ها بى‌حركتند و حال آنكه آن‌ها ابرآسا در حركتند. [اين‌] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(27-89) - مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ

هر كس نيكى به ميان آورد، پاداشى بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند.

(27-90) - وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و هر كس بدى به ميان آورد، به رو در آتش [دوزخ‌] سرنگون شوند. آيا جز آنچه مى‌كرديد سزا داده مى‌شويد؟

(27-91) - إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَـٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ

من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدس شمرده و هر چيزى از آنِ اوست پرستش كنم، و مأمورم كه از مسلمانان باشم،

(27-92) - وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ

و اينكه قرآن را بخوانم. پس هر كه راه يابد تنها به سود خود راه يافته است؛ و هر كه گمراه شود بگو: «من فقط از هشداردهندگانم.»

(27-93) - وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

و بگو: «ستايش از آنِ خداست. به زودى آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت.» و پروردگار تو از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

سورة القصص

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(28-1) - طسم

طا، سين، ميم.

(28-2) - تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ

اين است آيات كتاب روشنگر.

(28-3) - نَتْلُو عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَىٰ وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

[بخشى‌] از گزارش [حال‌] موسى و فرعون را براى [آگاهى‌] مردمى كه ايمان مى‌آورند، به درستى بر تو مى‌خوانيم:

(28-4) - إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ

فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت، و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقه‌اى از آنان را زبون مى‌داشت: پسرانشان را سر مى‌بريد، و زنانشان را [براى بهره‌كشى‌] زنده بر جاى مى‌گذاشت، كه وى از فسادكاران بود.

(28-5) - وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ

و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم‌] گردانيم، و ايشان را وارث [زمين‌] كنيم،

(28-6) - وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ

و در زمين قدرتشان دهيم و [از طرفى‌] به فرعون و هامان و لشكريانشان آنچه را كه از جانب آنان بيمناك بودند، بنمايانيم.

(28-7) - وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ

و به مادر موسى وحى كرديم كه: «او را شير ده، و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز، و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمى‌گردانيم و از [زمره‌] پيمبرانش قرار مى‌دهيم.»

(28-8) - فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ

پس خاندان فرعون، او را [از آب‌] برگرفتند تا سرانجام دشمنِ [جانِ‌] آنان و مايه اندوهشان باشد. آرى، فرعون و هامان و لشكريان آن‌ها خطاكار بودند.

(28-9) - وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَىٰ أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

و همسر فرعون گفت: «[اين كودك‌] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مكشيد. شايد براى ما سودمند باشد يا او را به فرزندى بگيريم، ولى آن‌ها خبر نداشتند.

(28-10) - وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

و دل مادر موسى [از هر چيز، جز از فكر فرزند] تهى گشت. اگر قلبش را استوار نساخته بوديم تا از ايمان‌آورندگان باشد، چيزى نمانده بود كه آن [راز] را افشا كند.

(28-11) - وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

و به خواهر [موسى‌] گفت: «از پى او برو.» پس او را از دور ديد، در حالى كه آنان متوجه نبودند.

(28-12) - وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ

و از پيش، شير دايگان را بر او حرام گردانيده بوديم. پس [خواهرش آمد و] گفت: «آيا شما را بر خانواده‌اى راهنمايى كنم كه براى شما از وى سرپرستى كنند و خيرخواه او باشند؟»

(28-13) - فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

پس او را به مادرش بازگردانيديم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند كه وعده خدا درست است، ولى بيشترشان نمى‌دانند.

(28-14) - وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَىٰ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

و چون به رشد و كمال خويش رسيد، به او حكمت و دانش عطا كرديم، و نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.

(28-15) - وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَـٰذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَـٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ قَالَ هَـٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ

و داخل شهر شد بى‌آنكه مردمش متوجه باشند. پس دو مرد را با هم در زد و خورد يافت: يكى، از پيروان او و ديگرى از دشمنانش [بود]. آن كس كه از پيروانش بود، بر ضد كسى كه دشمن وى بود، از او يارى خواست. پس موسى مشتى بدو زد و او را كشت. گفت: «اين كار شيطان است، چرا كه او دشمنى گمراه‌كننده [و] آشكار است.»

(28-16) - قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

گفت: «پروردگارا، من بر خويشتن ستم كردم، مرا ببخش.» پس خدا از او درگذشت كه وى آمرزنده مهربان است.

(28-17) - قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِلْمُجْرِمِينَ

[موسى‌] گفت: «پروردگارا به پاس نعمتى كه بر من ارزانى داشتى هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود.»

(28-18) - فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَىٰ إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ

صبحگاهان در شهر، بيمناك و در انتظار [حادثه‌اى‌] بود. ناگاه همان كسى كه ديروز از وى يارى خواسته بود [باز] با فرياد از او يارى خواست. موسى به او گفت: «به راستى كه تو آشكارا گمراهى.»

(28-19) - فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُمَا قَالَ يَا مُوسَىٰ أَتُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ

و چون خواست به سوى آنكه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت: «اى موسى، آيا مى‌خواهى مرا بكشى چنانكه ديروز شخصى را كشتى؟ تو مى‌خواهى در اين سرزمين فقط زورگو باشى، و نمى‌خواهى از اصلاحگران باشى.»

(28-20) - وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَىٰ قَالَ يَا مُوسَىٰ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ

و از دورافتاده‌ترين [نقطه‌] شهر، مردى دوان دوان آمد [و] گفت: «اى موسى، سران قوم در باره تو مشورت مى‌كنند تا تو را بكشند. پس [از شهر] خارج شو. من جداً از خيرخواهان توام.»

(28-21) - فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

موسى ترسان و نگران از آن‌جا بيرون رفت [در حالى كه مى‌]گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستمكاران نجات بخش.»

(28-22) - وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ

و چون به سوى [شهر] مدين رو نهاد [با خود] گفت: «اميد است پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند.»

(28-23) - وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّىٰ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ

و چون به آب مدين رسيد، گروهى از مردم را بر آن يافت كه [دامهاى خود را ] آب مى‌دادند، و پشت سرشان دو زن را يافت كه [گوسفندان خود را] دور مى‌كردند. [موسى‌] گفت: «منظورتان [از اين كار ]چيست؟» گفتند: « [ما به گوسفندان خود] آب نمى‌دهيم تا شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند، و پدر ما پيرى سالخورده است.»

(28-24) - فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ

پس براى آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آنگاه به سوى سايه برگشت و گفت: «پروردگارا، من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم.»

(28-25) - فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

پس يكى از آن دو زن -در حالى كه به آزرم گام بر مى‌داشت- نزد وى آمد [و] گفت: «پدرم تو را مى‌طلبد تا تو را به پاداش آب‌دادن [گوسفندان‌] براى ما، مزد دهد.» و چون [موسى‌] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حكايت كرد، [وى‌] گفت: «مترس كه از گروه ستمگران نجات يافتى.»

(28-26) - قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ

يكى از آن دو [دختر] گفت: «اى پدر، او را استخدام كن، چرا كه بهترين كسى است كه استخدام مى‌كنى: هم نيرومند [و هم‌] در خور اعتماد است.»

(28-27) - قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ

[شعيب‌] گفت: «من مى‌خواهم يكى از اين دو دختر خود را [كه مشاهده مى‌كنى‌] به نكاح تو در آورم، به اين [شرط] كه هشت سال براى من كار كنى، و اگر ده سال را تمام گردانى اختيار با تو است، و نمى‌خواهم بر تو سخت گيرم، و مرا ان شاء الله از درستكاران خواهى يافت.»

(28-28) - قَالَ ذَٰلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٌ

[موسى‌] گفت: «اين [قرار داد] ميان من و تو باشد كه هر يك از دو مدت را به انجام رسانيدم، بر من تعدى [روا] نباشد، و خدا بر آنچه مى‌گوييم وكيل است.»

(28-29) - فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ

و چون موسى آن مدت را به پايان رسانيد و همسرش را [همراه‌] برد، آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد، به خانواده خود گفت: «[اينجا] بمانيد، كه من آتشى از دور ديدم، شايد خبرى از آن يا شعله‌اى آتش برايتان بياورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»

(28-30) - فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ

پس چون به آن [آتش‌] رسيد، از جانب راست وادى، در آن جايگاه مبارك، از آن درخت ندا آمد كه: «اى موسى، منم، من، خداوند، پروردگار جهانيان.»

(28-31) - وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ

و [فرمود:] «عصاى خود را بيفكن.» پس چون ديد آن مِثْل مارى مى‌جنبد، پشت كرد و برنگشت. «اى موسى، پيش آى و مترس كه تو در امانى.»

(28-32) - اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ

«دست خود را به گريبانت ببر تا سپيد بى‌گزند بيرون بيايد، و [براى رهايى ] از اين هراس بازويت را به خويشتن بچسبان. اين دو [نشانه‌] دو برهان از جانب پروردگار تو است [كه بايد] به سوى فرعون و سران [كشور] او [ببرى‌]، زيرا آنان همواره قومى نافرمانند.»

(28-33) - قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ

گفت: «پروردگارا، من كسى از ايشان را كشته‌ام، مى‌ترسم مرا بكشند.

(28-34) - وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ

و برادرم هارون از من زبان‌آورتر است، پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند، زيرا مى‌ترسم مرا تكذيب كنند.»

(28-35) - قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ

فرمود: «به زودى بازويت را به [وسيله‌] برادرت نيرومند خواهيم كرد و براى شما هر دو، تسلطى قرار خواهيم داد كه با [وجود] آيات ما، به شما دست نخواهند يافت شما و هر كه شما را پيروى كند چيره خواهيد بود.»

(28-36) - فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَـٰذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ

پس چون موسى آيات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين جز سحرى ساختگى نيست و از پدران پيشين خود چنين [چيزى‌] نشنيده‌ايم.»

(28-37) - وَقَالَ مُوسَىٰ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جَاءَ بِالْهُدَىٰ مِنْ عِنْدِهِ وَمَنْ تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

و موسى گفت: «پروردگارم به [حال‌] كسى كه از جانب او رهنمودى آورده و [نيز] كسى كه فرجام [نيكوىِ‌] آن سرا براى اوست، داناتر است. در حقيقت، ظالمان رستگار نمى‌شوند.»

(28-38) - وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَـٰهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَىٰ إِلَـٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ

و فرعون گفت: «اى بزرگان قوم، من جز خويشتن براى شما خدايى نمى‌شناسم. پس اى هامان؛ برايم بر گل آتش بيفروز و برجى [بلند] براى من بساز، شايد به [حال‌] خداى موسى اطّلاع يابم، و من جداً او را از دروغگويان مى‌پندارم.»

(28-39) - وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ

و او و سپاهيانش در آن سرزمين به ناحق سركشى كردند و پنداشتند كه به سوى ما بازگردانيده نمى‌شوند.

(28-40) - فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ

تا او و سپاهيانش را فرو گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم، بنگر كه فرجام كار ستمكاران چگونه بود.

(28-41) - وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ

و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مى‌خوانند گردانيديم، و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.

(28-42) - وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ

و در اين دنيا لعنتى بدرقه [نام‌] آنان كرديم و روز قيامت [نيز] ايشان از [جمله‌] زشت‌رويانند.

(28-43) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَىٰ بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

و به راستى، پس از آنكه نسلهاى نخستين را هلاك كرديم، به موسى كتاب داديم كه [دربردارنده‌] روشنگرى‌ها و رهنمود و رحمتى براى مردم بود، اميد كه آنان پند گيرند.

(28-44) - وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَىٰ مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ

و چون امر [پيامبرى‌] را به موسى واگذاشتيم، تو در جانب غربى [طور] نبودى و از گواهان [نيز] نبودى.

(28-45) - وَلَـٰكِنَّا أَنْشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنْتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَـٰكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ

ليكن ما نسلهايى پديد آورديم و عمرشان طولانى شد. و تو در ميان ساكنان [شهر] مَدْين مقيم نبودى تا آيات ما را بر ايشان بخوانى، ليكن ما بوديم كه فرستنده [پيامبران‌] بوديم.

(28-46) - وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَـٰكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

و آندم كه [موسى را] ندا درداديم، تو در جانب طور نبودى، ولى [اين اطّلاع تو] رحمتى است از پروردگار تو، تا قومى را كه هيچ هشداردهنده‌اى پيش از تو برايشان نيامده است بيم دهى، باشد كه آنان پندپذيرند.

(28-47) - وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

و اگر نبود كه وقتى به [سزاى‌] پيش‌فرست دستهايشان مصيبتى به ايشان برسد، بگويند: «پروردگارا، چرا فرستاده‌اى به سوى ما نفرستادى تا از احكام تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم» [قطعاً در كيفر آنان شتاب مى‌كرديم‌].

(28-48) - فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَىٰ أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ

پس چون حق از جانب ما برايشان آمد، گفتند: «چرا نظير آنچه به موسى داده شد، به او داده نشده است؟» آيا به آنچه قبلاً به موسى داده شد كفر نورزيدند؟ گفتند: «دو ساحر با هم ساخته‌اند.» و گفتند: «ما همه را منكريم.»

(28-49) - قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

بگو: «پس اگر راست مى‌گوييد، كتابى از جانب خدا بياوريد كه از اين دو هدايت كننده‌تر باشد تا پيرويش كنم.»

(28-50) - فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

پس اگر تو را اجابت نكردند، بدان كه فقط هوسهاى خود را پيروى مى‌كنند؛ و كيست گمراه‌تر از آنكه بى‌راهنمايى خدا از هوسش پيروى كند؟ بى‌ترديد خدا مردم ستمگر را راهنمايى نمى‌كند.

(28-51) - وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

و به راستى، اين گفتار را براى آنان پى در پى و به هم پيوسته نازل ساختيم، اميد كه آنان پند پذيرند.

(28-52) - الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ

كسانى كه قبل از آن، كتاب [آسمانى‌] به ايشان داده‌ايم، آنان به [قرآن‌] مى‌گروند.

(28-53) - وَإِذَا يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ

و چون بر ايشان فرو خوانده مى‌شود، مى‌گويند: «بدان ايمان آورديم كه آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست؛ ما پيش از آن [هم‌] از تسليم‌شوندگان بوديم.»

(28-54) - أُولَـٰئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

آنانند كه به [پاس‌] آنكه صبر كردند و [براى آنكه‌] بدى را با نيكى دفع مى‌نمايند و از آنچه روزى‌شان داده‌ايم انفاق مى‌كنند، دو بار پاداش خواهند يافت.

(28-55) - وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ

و چون لغوى بشنوند از آن روى برمى‌تابند و مى‌گويند: «كردارهاى ما از آنِ ما و كردارهاى شما از آنِ شماست، سلام بر شما، جوياى [مصاحبت‌] نادانان نيستيم.»

(28-56) - إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى‌توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‌كند، و او به راه‌يافتگان داناتر است.

(28-57) - وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَىٰ إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و گفتند: «اگر با تو از [نورِ] هدايت پيروى كنيم، از سرزمين خود ربوده خواهيم شد.» آيا آنان را در حرمى امن جاى نداديم كه محصولات هر چيزى -كه رزقى از جانب ماست- به سوى آن سرازير مى‌شود؟ ولى بيشترشان نمى‌دانند.

(28-58) - وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ

و چه بسيار شهرها كه هلاكش كرديم، [زيرا] زندگى خوش، آن‌ها را سرمست كرده بود. اين است سراهايشان كه پس از آنان -جز براى عدّه كمى- مورد سكونت قرار نگرفته، و ماييم كه وارث آنان بوديم.

(28-59) - وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ حَتَّىٰ يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَىٰ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ

و پروردگار تو [هرگز] ويرانگر شهرها نبوده است تا [پيشتر] در مركز آن‌ها پيامبرى برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند، و ما شهرها را -تا مردمشان ستمگر نباشند- ويران‌كننده نبوده‌ايم.

(28-60) - وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و هر آنچه به شما داده شده است، كالاى زندگى دنيا و زيور آن است، و[لى‌] آنچه پيش خداست بهتر و پايدارتر است؛ مگر نمى‌انديشيد؟

(28-61) - أَفَمَنْ وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ

آيا كسى كه وعده نيكو به او داده‌ايم و او به آن خواهد رسيد، مانند كسى است كه از كالاى زندگى دنيا بهره‌مندش گردانيده‌ايم [ولى‌] او روز قيامت از [جمله‌] احضارشدگان [در آتش‌] است؟

(28-62) - وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ

و [به ياد آور] روزى را كه آنان را ندا مى‌دهد و مى‌فرمايد: «آن شريكان من، كه مى‌پنداشتيد كجايند؟»

(28-63) - قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ

آنان كه حكم [عذاب‌] بر ايشان واجب آمده، مى‌گويند: «پروردگارا، اينانند كسانى كه گمراه كرديم، گمراهشان كرديم همچنانكه خود گمراه شديم، [از آنان‌] به سوى تو بيزارى مى‌جوييم، ما را نمى‌پرستيدند [بلكه پندار خود را دنبال مى‌كردند].»

(28-64) - وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ

و [به آنان‌] گفته مى‌شود: «شريكان خود را فرا خوانيد.» [پس آن‌ها را مى‌خوانند] ولى پاسخشان نمى‌دهند و عذاب را مى‌بينند [و آرزو مى‌كنند كه‌] اى كاش هدايت‌يافته بودند.

(28-65) - وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ

و روزى را كه [خدا] آنان را ندا درمى‌دهد و مى‌فرمايد: «فرستادگان [ما] را چه پاسخ داديد؟»

(28-66) - فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبَاءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا يَتَسَاءَلُونَ

پس در آن روز اخبار بر ايشان پوشيده گردد و از يكديگر نمى‌توانند بپرسند.

(28-67) - فَأَمَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَىٰ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ

و امّا كسى كه توبه كند و ايمان آورد و به كار شايسته پردازد، اميد كه از رستگاران باشد.

(28-68) - وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‌آفريند و برمى‌گزيند، و آنان اختيارى ندارند. منزه است خدا، و از آنچه [با او] شريك مى‌گردانند برتر است.

(28-69) - وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ

و آنچه را سينه‌هايشان پوشيده يا آشكار مى‌دارد، پروردگارت مى‌داند.

(28-70) - وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَىٰ وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

و اوست خدا[يى كه‌] جز او معبودى نيست. در اين [سراى‌] نخستين و در آخرت، ستايش از آنِ اوست، و فرمان، او راست و به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.

(28-71) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ

بگو: «هان، چه مى‌پنداريد اگر خدا تا روز رستاخيز شب را بر شما جاويد بدارد؛ جز خداوند كدامين معبود براى شما روشنى مى‌آورد؟ آيا نمى‌شنويد؟»

(28-72) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ

بگو: «هان، چه مى‌پنداريد اگر خدا تا روز قيامت روز را بر شما جاويد بدارد؛ جز خداوند كدامين معبود براى شما شبى مى‌آورد كه در آن آرام گيريد، آيا نمى‌بينيد؟»

(28-73) - وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و از رحمتش برايتان شب و روز را قرار داد تا در اين [يك‌] بياراميد و [در آن يك‌] از فزون‌بخشى او [روزى خود] بجوييد، باشد كه سپاس بداريد.

(28-74) - وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ

و [ياد كن‌] روزى را كه ندايشان مى‌كند و مى‌فرمايد: «آن شريكان كه مى‌پنداشتيد كجايند؟»

(28-75) - وَنَزَعْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

و از ميان هر امتى گواهى بيرون مى‌كشيم و مى‌گوييم: «برهان خود را بياوريد.» پس بدانند كه حقّ از آنِ خداست، و آنچه برمى‌بافتند از دستشان مى‌رود.

(28-76) - إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ

قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد، و از گنجينه‌ها آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آن‌ها بر گروه نيرومندى سنگين مى‌آمد، آنگاه كه قوم وى بدو گفتند: «شادى مكن كه خدا شادى‌كنندگان را دوست نمى‌دارد.

(28-77) - وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ

و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و همچنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و در زمين فساد مجوى كه خدا فسادگران را دوست نمى‌دارد.

(28-78) - قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ

[قارون‌] گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافته‌ام.» آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مال‌اندوزتر بودند؟ و[لى اين گونه‌] مجرمان را [نيازى‌] به پرسيده شدن از گناهانشان نيست.

(28-79) - فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ

پس [قارون‌] با كوكبه خود بر قومش نمايان شد؛ كسانى كه خواستار زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم‌] داده مى‌شد، واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت‌] دارد.»

(28-80) - وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ

و كسانى كه دانش [واقعى‌] يافته بودند، گفتند: «واى بر شما! براى كسى كه گرويده و كار شايسته كرده پاداش خدا بهتر است، و جز شكيبايان آن را نيابند.»

(28-81) - فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ

آنگاه [قارون‌] را با خانه‌اش در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه در برابر [عذاب‌] خدا او را يارى كنند و [خود نيز] نتوانست از خود دفاع كند.

(28-82) - وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ

و همان كسانى كه ديروز آرزو داشتند به جاى او باشند، صبح مى‌گفتند: «واى، مثل اينكه خدا روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا تنگ مى‌گرداند، و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم‌] به زمين فرو برده بود؛ واى، گويى كه كافران رستگار نمى‌گردند.»

(28-83) - تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ

آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى‌دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام [خوش‌] از آنِ پرهيزگاران است.

(28-84) - مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

هر كس نيكى به ميان آورد، براى او [پاداشى‌] بهتر از آن خواهد بود، و هر كس بدى به ميان آورد، كسانى كه كارهاى بد كرده‌اند جز سزاى آنچه كرده‌اند نخواهند يافت.

(28-85) - إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَىٰ وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

در حقيقت، همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقيناً تو را به سوى وعده‌گاه بازمى‌گرداند. بگو: «پروردگارم بهتر مى‌داند چه كس هدايت آورده و چه كس در گمراهى آشكارى است؟»

(28-86) - وَمَا كُنْتَ تَرْجُو أَنْ يُلْقَىٰ إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرًا لِلْكَافِرِينَ

و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود. پس تو هرگز پشتيبان كافران مباش.

(28-87) - وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَادْعُ إِلَىٰ رَبِّكَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

و البته نبايد تو را از آيات خدا -بعد از آنكه بر تو نازل شده است- باز دارند، و به سوى پروردگارت دعوت كن، و زنهار از مشركان مباش.

(28-88) - وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

و با خدا معبودى ديگر مخوان. خدايى جز او نيست. جز ذات او همه چيز نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست. و به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.

سورة العنكبوت

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(29-1) - الم

الف، لام، ميم.

(29-2) - أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ

آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى‌شوند و مورد آزمايش قرار نمى‌گيرند؟

(29-3) - وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ

و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته‌اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد.

(29-4) - أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ

آيا كسانى كه كارهاى بد مى‌كنند، مى‌پندارند كه بر ما پيشى خواهند جست؟ چه بد داورى مى‌كنند.

(29-5) - مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

كسى كه به ديدار خدا اميد دارد [بداند كه‌] اَجَل [او از سوى‌] خدا آمدنى است، و اوست شنواى دانا.

(29-6) - وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ

و هر كه بكوشد، تنها براى خود مى‌كوشد، زيرا خدا از جهانيان سخت بى‌نياز است.

(29-7) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ

و كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته كرده‌اند، قطعاً گناهانشان را از آنان مى زداييم، و بهتر از آنچه مى‌كردند پاداششان مى‌دهيم.

(29-8) - وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند، و[لى‌] اگر آن‌ها با تو دركوشند تا چيزى را كه بدان علم ندارى با من شريك گردانى، از ايشان اطاعت مكن. سرانجامتان به سوى من است، و شما را از [حقيقت‌] آنچه انجام مى‌داديد باخبر خواهم كرد.

(29-9) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ

و كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند، البتّه آنان را در زمره شايستگان درمى‌آوريم.

(29-10) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ

و از ميان مردم كسانى‌اند كه مى‌گويند: «به خدا ايمان آورده‌ايم» و چون در [راه‌] خدا آزار كشند، آزمايش مردم را مانند عذاب خدا قرار مى‌دهند؛ و اگر از جانب پروردگارت پيروزى رسد حتماً خواهند گفت: «ما با شما بوديم.» آيا خدا به آنچه در دلهاى جهانيان است داناتر نيست؟

(29-11) - وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ

و قطعاً خدا كسانى را كه ايمان آورده‌اند مى‌شناسد، و يقيناً منافقان را [نيز] مى‌شناسد.

(29-12) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

و كسانى كه كافر شده‌اند، به كسانى كه ايمان آورده‌اند مى‌گويند: «راه ما را پيروى كنيد و گناهانتان به گردن ما.» و[لى‌] چيزى از گناهانشان را به گردن نخواهند گرفت؛ قطعاً آنان دروغگويانند.

(29-13) - وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ

و قطعاً بارهاى گران خودشان و بارهاى گران [ديگر] را با بارهاى گران خود برخواهند گرفت، و مسلّماً روز قيامت از آنچه به دروغ برمى‌بستند پرسيده خواهند شد.

(29-14) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ

و به راستى، نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد، تا طوفان آن‌ها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت.

(29-15) - فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ

و او را با كشتى‌نشينان برهانيديم و آن [سفينه‌] را براى جهانيان عبرتى گردانيديم.

(29-16) - وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و [ياد كن‌] ابراهيم را چون به قوم خويش گفت: «خدا را بپرستيد و از او پروا بداريد؛ اگر بدانيد اين [كار] براى شما بهتر است.»

(29-17) - إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

واقعاً آنچه را كه شما سواى خدا مى‌پرستيد جز بتانى [بيش‌] نيستند و دروغى برمى‌سازيد. در حقيقت، كسانى را كه جز خدا مى‌پرستيد اختيار روزى شما را در دست ندارند. پس روزى را پيش خدا بجوييد و او را بپرستيد و وى را سپاس گوييد، كه به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.

(29-18) - وَإِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

و اگر تكذيب كنيد، قطعاً امّتهاى پيش از شما [هم‌] تكذيب كردند، و بر پيامبر [خدا] جز ابلاغ آشكار [وظيفه‌اى‌] نيست.

(29-19) - أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ

آيا نديده‌اند كه خدا چگونه آفرينش را آغاز مى‌كند سپس آن را باز مى‌گرداند؟ در حقيقت، اين [كار] بر خدا آسان است.

(29-20) - قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است سپس [باز ] خداست كه نشأه آخرت را پديد مى‌آورد؛ خداست كه بر هر چيزى تواناست.»

(29-21) - يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَنْ يَشَاءُ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ

هر كه را بخواهد عذاب و هر كه را بخواهد رحمت مى‌كند و به سوى او بازگردانيده مى شويد.

(29-22) - وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

و شما نه در زمين و نه در آسمان درمانده‌كننده [او] نيستيد، و جز خدا براى شما يار و ياورى نيست.

(29-23) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَـٰئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و كسانى كه آيات خدا و لقاى او را منكر شدند، آنانند كه از رحمت من نوميدند و ايشان را عذابى پر درد خواهد بود.

(29-24) - فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: «بكشيدش يا بسوزانيدش.» ولى خدا او را از آتش نجات بخشيد. آرى، در اين [نجات بخشى خدا] براى مردمى كه ايمان دارند قطعاً دلايلى است.

(29-25) - وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

و [ابراهيم‌] گفت: «جز خدا، فقط بتهايى را اختيار كرده‌ايد كه آن هم براى دوستى ميان شما در زندگى دنياست، آنگاه روز قيامت بعضى از شما بعضى ديگر را انكار و برخى از شما برخى ديگر را لعنت مى‌كنند و جايتان در آتش است و براى شما ياورانى نخواهد بود.»

(29-26) - فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

پس لوط به او ايمان آورد و [ابراهيم‌] گفت: «من به سوى پروردگار خود روى مى آورم، كه اوست ارجمند حكيم.»

(29-27) - وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ

و اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و در ميان فرزندانش پيامبرى و كتاب قرار داديم و در دنيا پاداشش را به او بخشيديم و قطعاً او در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.

(29-28) - وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ

و [ياد كن‌] لوط را هنگامى كه به قوم خود گفت: «شما به كارى زشت مى‌پردازيد كه هيچ يك از مردم زمين در آن [كار] بر شما پيشى نگرفته است.

(29-29) - أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

آيا شما با مردها درمى‌آميزيد و راه [توالد و تناسل‌] را قطع مى‌كنيد و در محافل [اُنس‌] خود پليدكارى مى‌كنيد؟» و[لى‌] پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: «اگر راست مى گويى عذاب خدا را براى ما بياور.»

(29-30) - قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ

[لوط] گفت: «پروردگارا، مرا بر قوم فسادكار غالب گردان.»

(29-31) - وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَـٰذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ

و چون فرستادگان ما براى ابراهيم مژده آوردند، گفتند: «ما اهل اين شهر را هلاك خواهيم كرد، زيرا مردمش ستمكار بوده‌اند.»

(29-32) - قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ

گفت: «لوط [نيز] در آن‌جاست.» گفتند: «ما بهتر مى‌دانيم چه كسانى در آن‌جا هستند؛ او و كسانش را -جز زنش كه از باقى ماندگان [در خاكستر آتش‌] است- حتماً نجات خواهيم داد.»

(29-33) - وَلَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ

و هنگامى كه فرستادگان ما به سوى لوط آمدند، به علت [حضور] ايشان ناراحت شد و دستش از [حمايت‌] آن‌ها كوتاه گرديد. گفتند: «مترس و غم مدار كه ما تو و خانواده‌ات را -جز زنت كه از باقى‌ماندگان [در خاكستر آتش‌] است- حتماً مى رهانيم.

(29-34) - إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَىٰ أَهْلِ هَـٰذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ

ما بر مردم اين شهر به [سزاى‌] فسقى كه مى‌كردند، عذابى از آسمان فرو خواهيم فرستاد.

(29-35) - وَلَقَدْ تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

و از آن [شهر سوخته‌] براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌اى روشن باقى گذاشتيم.

(29-36) - وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

و به سوى [مردم‌] مَدْيَن، برادرشان شعيب را [فرستاديم‌]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد و به روز بازپسين اميد داشته باشيد و در زمين سر به فساد برمداريد.»

(29-37) - فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ

پس او را دروغگو خواندند و زلزله آنان را فرو گرفت و بامدادان در خانه‌هايشان از پا درآمدند.

(29-38) - وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ

و عاد و ثمود را [نيز هلاك نموديم‌]. قطعاً [فرجام آنان‌] از سراهايشان بر شما آشكار گرديده است، و شيطان كارهايشان را در نظرشان بياراست و از راه بازشان داشت با آنكه [در كار دنيا] بينا بودند.

(29-39) - وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَىٰ بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ

و قارون و فرعون و هامان را [هم هلاك كرديم‌]. و به راستى موسى براى آنان دلايل آشكار آورد، و[لى آن‌ها] در آن سرزمين سركشى نمودند و [با اين همه بر ما] پيشى نجستند.

(29-40) - فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَـٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

و هر يك [از ايشان‌] را به گناهش گرفتار [عذاب‌] كرديم: از آنان كسانى بودند كه بر [سر] ايشان بادى همراه با شن فرو فرستاديم؛ و از آنان كسانى بودند كه فرياد [مرگبار] آن‌ها را فرو گرفت؛ و برخى از آنان را در زمين فرو برديم؛ و بعضى را غرق كرديم؛ و [اين‌] خدا نبود كه بر ايشان ستم كرد بلكه خودشان بر خود ستم مى‌كردند.

(29-41) - مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

داستان كسانى كه غير از خدا دوستانى اختيار كرده‌اند، همچون عنكبوت است كه [با آب دهان خود] خانه‌اى براى خويش ساخته، و در حقيقت -اگر مى‌دانستند- سست‌ترين خانه‌ها همان خانه عنكبوت است.

(29-42) - إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

خدا مى‌داند هر آنچه را كه جز او مى‌خوانند، و هم اوست شكست‌ناپذير سنجيده‌كار.

(29-43) - وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ

و اين مَثَلها را براى مردم مى‌زنيم و[لى‌] جز دانشوران آن‌ها را درنيابند.

(29-44) - خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ

خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريد. قطعاً در اين [آفرينش‌] براى مؤمنان عبرتى است.

(29-45) - اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ

آنچه از كتاب به سوى تو وحى شده است بخوان، و نماز را برپا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى‌دارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است، و خدا مى‌داند چه مى‌كنيد.

(29-46) - وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَـٰهُنَا وَإِلَـٰهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

و با اهل كتاب، جز به [شيوه‌اى‌] كه بهتر است، مجادله مكنيد -مگر [با] كسانى از آنان كه ستم كرده‌اند- و بگوييد: «به آنچه به سوى ما نازل شده و [آنچه‌] به سوى شما نازل گرديده، ايمان آورديم؛ و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم اوييم.»

(29-47) - وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَـٰؤُلَاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ

و همچنين ما قرآن را بر تو نازل كرديم. پس آنان كه بديشان كتاب داده‌ايم بدان ايمان مى‌آورند، و از ميان اينان كسانى‌اند كه به آن مى‌گروند، و جز كافران [كسى‌] آيات ما را انكار نمى‌كند.

(29-48) - وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ

و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى‌خواندى و با دست [راست‌] خود [كتابى‌] نمى‌نوشتى، و گر نه باطل‌انديشان قطعاً به شك مى‌افتادند.

(29-49) - بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ

بلكه [قرآن‌] آياتى روشن در سينه‌هاى كسانى است كه علم [الهى‌] يافته‌اند، و جز ستمگران منكر آيات ما نمى‌شوند.

(29-50) - وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ

و گفتند: «چرا بر او از جانب پروردگارش نشانه‌هايى [معجزه‌آسا] نازل نشده است؟» بگو: «آن نشانه‌ها پيش خداست، و من تنها هشداردهنده‌اى آشكارم.»

(29-51) - أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَىٰ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

آيا براى ايشان بس نيست كه اين كتاب را كه بر آنان خوانده مى‌شود بر تو فرو فرستاديم؟ در حقيقت، در اين [كار] براى مردمى كه ايمان دارند، رحمت و يادآورى است.

(29-52) - قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

بگو: «كافى است خدا ميان من و شما شاهد باشد. آنچه را كه در آسمانها و زمين است مى‌داند، و آنان كه به باطل گرويده و خدا را انكار كرده‌اند همان زيانكارانند.»

(29-53) - وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

و از تو به شتاب درخواست عذاب [الهى را] دارند، و اگر سرآمدى معين نبود، قطعاً عذاب به آنان مى‌رسيد و بى‌آنكه خبردار شوند غافلگيرشان مى‌كرد.

(29-54) - يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ

و شتابزده از تو عذاب مى‌خواهند، و حال آنكه جهنم قطعاً بر كافران احاطه دارد.

(29-55) - يَوْمَ يَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَيَقُولُ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

آن روز كه عذاب از بالاى [سر] آن‌ها و از زير پاهايشان آن‌ها را فرو گيرد، و [خدا] مى‌فرمايد: « [نتيجه‌] آنچه را مى‌كرديد بچشيد.»

(29-56) - يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ

«اى بندگان من كه ايمان آورده‌ايد، زمين من فراخ است؛ تنها مرا بپرستيد.»

(29-57) - كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ

هر نفسى چشنده مرگ است، آنگاه به سوى ما بازگردانيده خواهيد شد.

(29-58) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، قطعاً آنان را در غرفه‌هايى از بهشت جاى مى‌دهيم كه از زير آن‌ها جويها روان است، جاودان در آن‌جا خواهند بود؛ چه نيكوست پاداش عمل‌كنندگان!

(29-59) - الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

همان كسانى كه شكيبايى ورزيده و بر پروردگارشان توكل نموده‌اند.

(29-60) - وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و چه بسيار جاندارانى كه نمى‌توانند متحمّل روزى خود شوند. خداست كه آن‌ها و شما را روزى مى‌دهد، و اوست شنواى دانا.

(29-61) - وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ

و اگر از ايشان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را [چنين‌] رام كرده است؟» حتماً خواهند گفت: «الله»؛ پس چگونه [از حق‌] بازگردانيده مى‌شوند؟

(29-62) - اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خدا بر هر كس از بندگانش كه بخواهد روزى را گشاده مى‌گرداند و [يا] بر او تنگ مى‌سازد، زيرا خدا به هر چيزى داناست.

(29-63) - وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى از آسمان، آبى فرو فرستاده و زمين را پس از مرگش به وسيله آن زنده گردانيده است؟» حتماً خواهند گفت: «الله.» بگو: «ستايش از آنِ خداست با اين همه، بيشترشان نمى‌انديشند.

(29-64) - وَمَا هَـٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست، و زندگى حقيقى همانا [در] سراى آخرت است؛ اى كاش مى‌دانستند.

(29-65) - فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ

و هنگامى كه بر كشتى سوار مى‌شوند، خدا را پاكدلانه مى‌خوانند، و[لى‌] چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرك مى‌ورزند.

(29-66) - لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ وَلِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

بگذار تا به آنچه بِديشان داده‌ايم انكار آورند و بگذار تا برخوردار شوند، زودا كه بدانند.

(29-67) - أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ

آيا نديده‌اند كه ما [براى آنان‌] حرمى امن قرار داديم و حال آنكه مردم از حوالى آنان ربوده مى‌شوند؟ آيا به باطل ايمان مى‌آورند و به نعمت خدا كفر مى‌ورزند؟

(29-68) - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ

و كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا چون حق به سوى او آيد آن را تكذيب كند؟ آيا جاى كافران [در] جهنم نيست؟

(29-69) - وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ

و كسانى كه در راه ما كوشيده‌اند، به يقين راه‌هاى خود را بر آنان مى‌نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است.

سورة الروم

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(30-1) - الم

الف، لام، ميم.

(30-2) - غُلِبَتِ الرُّومُ

روميان شكست خوردند،

(30-3) - فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ

در نزديكترين سرزمين، و[لى‌] بعد از شكستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پيروز خواهند گرديد.

(30-4) - فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ

[فرجام‌] كار در گذشته و آينده از آن خداست، و در آن روز است كه مؤمنان از يارى خدا شاد مى‌گردند.

(30-5) - بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

هر كه را بخواهد يارى مى‌كند، و اوست شكست‌ناپذير مهربان.

(30-6) - وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

وعده خداست. خدا وعده‌اش را خلاف نمى‌كند، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

(30-7) - يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ

از زندگى دنيا، ظاهرى را مى‌شناسند، و حال آنكه از آخرت غافلند.

(30-8) - أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ

آيا در خودشان به تفكر نپرداخته‌اند؟ خداوند آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، جز به حق و تا هنگامى معين، نيافريده است، و [با اين همه‌] بسيارى از مردم لقاى پروردگارشان را سخت منكرند.

(30-9) - أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَـٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

آيا در زمين نگرديده‌اند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنان بودند، چگونه بوده است؟ آن‌ها بس نيرومندتر از ايشان بودند، و زمين را زير و رو كردند و بيش از آنچه آن‌ها آبادش كردند آن را آباد ساختند، و پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند. بنابراين خدا بر آن نبود كه بر ايشان ستم كند، ليكن خودشان بر خود ستم مى‌كردند.

(30-10) - ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ

آنگاه فرجام كسانى كه بدى كردند [بسى‌] بدتر بود، [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن‌ها را به ريشخند مى‌گرفتند.

(30-11) - اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

خداست كه آفرينش را آغاز و سپس آن را تجديد مى‌كند، آنگاه به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.

(30-12) - وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ

و روزى كه قيامت برپا شود مجرمان نوميد مى‌گردند.

(30-13) - وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ

و براى آنان از شريكانشان شفيعانى نيست، و خود منكر شريكان خود مى‌شوند.

(30-14) - وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ

و روزى كه رستاخيز برپا گردد، آن روز [مردم‌] پراكنده مى‌شوند.

(30-15) - فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ

اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، در گلستانى، شادمان مى‌گردند.

(30-16) - وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَـٰئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ

و اما كسانى كه كافر شده و آيات ما و ديدار آخرت را به دروغ گرفته‌اند، پس آنان در عذاب حاضر آيند.

(30-17) - فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ

پس خدا را تسبيح گوييد آنگاه كه به عصر درمى‌آييد و آنگاه كه به بامداد درمى‌شويد.

(30-18) - وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ

و ستايش از آنِ اوست در آسمانها و زمين و شامگاهان و وقتى كه به نيمروز مى‌رسيد.

(30-19) - يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ

زنده را از مرده بيرون مى‌آورد، و مرده را از زنده بيرون مى‌آورد، و زمين را بعد از مرگش زنده مى‌سازد؛ و بدين گونه [از گورها] بيرون آورده مى‌شويد.

(30-20) - وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ

و از نشانه‌هاى او اين است كه شما را از خاك آفريد؛ پس بناگاه شما [به صورت‌] بشرى هر سو پراكنده شديد.

(30-21) - وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

و از نشانه‌هاى او اينكه از [نوع‌] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت‌] براى مردمى كه مى‌انديشند قطعاً نشانه‌هايى است.

(30-22) - وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ

و از نشانه‌هاى [قدرت‌] او آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست. قطعاً در اين [امر نيز] براى دانشوران نشانه‌هايى است.

(30-23) - وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ

و از نشانه‌هاى [حكمت‌] او خواب شما در شب و [نيم‌] روز و جستجوى شما [روزى خود را] از فزون‌بخشى اوست. در اين [معنى نيز] براى مردمى كه مى‌شنوند، قطعاً نشانه‌هايى است.

(30-24) - وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

و از نشانه‌هاى او [اينكه‌] برق را براى شما بيم‌آور و اميدبخش مى‌نماياند، و از آسمان به تدريج آبى فرو مى‌فرستد، كه به وسيله آن، زمين را پس از مرگش زنده مى‌گرداند. در اين [امر هم‌] براى مردمى كه تعقل مى‌كنند، قطعاً نشانه‌هايى است.

(30-25) - وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ

و از نشانه‌هاى او اين است كه آسمان و زمين به فرمانش برپايند؛ پس چون شما را با يك بار خواندن فرا خوانَد، بناگاه [از گورها] خارج مى‌شويد.

(30-26) - وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ

و هر كه در آسمانها و زمين است از آنِ اوست؛ همه او را گردن نهاده‌اند.

(30-27) - وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مى‌كند و باز آن را تجديد مى‌نمايد؛ و اين [كار] بر او آسانتر است. و در آسمانها و زمين نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست، و اوست شكست‌ناپذير سنجيده‌كار.

(30-28) - ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ شُرَكَاءَ فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

[خداوند] براى شما از خودتان مَثَلى زده است: آيا در آنچه به شما روزى داده‌ايم شريكانى از بردگانتان داريد كه در آن [مال با هم‌] مساوى باشيد و همان طور كه شما از يكديگر بيم داريد از آن‌ها بيم داشته باشيد؟ اين گونه، آيات خود را براى مردمى كه مى‌انديشند، به تفصيل بيان مى‌كنيم.

(30-29) - بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

نه، [اين چنين نيست‌] بلكه كسانى كه ستم كرده‌اند، بدون هيچ گونه دانشى هوسهاى خود را پيروى كرده‌اند. پس آن كس را كه خدا گمراه كرده، چه كسى هدايت مى‌كند؟ و براى آنان ياورانى نخواهد بود.

(30-30) - فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

پس روى خود را با گرايش تمام به حق، به سوى اين دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداى تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

(30-31) - مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

به سويش توبه بريد و از او پروا بداريد و نماز را برپا كنيد و از مشركان مباشيد:

(30-32) - مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ

از كسانى كه دين خود را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند؛ هر حزبى بدانچه پيش آن‌هاست دلخوش شدند.

(30-33) - وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ

و چون مردم را زيانى رسد، پروردگار خود را، در حالى كه به درگاه او توبه مى‌كنند، مى‌خوانند، و آنگاه كه از جانب خود رحمتى به آنان چشانيد، بناگاه دسته‌اى از ايشان به پروردگارشان شرك مى‌آورند.

(30-34) - لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

بگذار تا به آنچه بدانها عطا كرده‌ايم كفران ورزند. [بگو:] برخوردار شويد، زودا كه خواهيد دانست.

(30-35) - أَمْ أَنْزَلْنَا عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِمَا كَانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ

يا [مگر] حجّتى بر آنان نازل كرده‌ايم كه آن [حجّت‌] در باره آنچه با [خدا] شريك مى‌گردانيده‌اند سخن مى‌گويد؟

(30-36) - وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ

و چون مردم را رحمتى بچشانيم، بدان شاد مى‌گردند؛ و چون به [سزاى‌] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمه‌اى به ايشان برسد، بناگاه نوميد مى‌شوند.

(30-37) - أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

آيا ندانسته‌اند كه [اين‌] خداست كه روزى را براى هر كس كه بخواهد فراخ يا تنگ مى‌گرداند؟ قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مى‌آورند عبرتهاست.

(30-38) - فَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

پس حق خويشاوند و تنگدست و در راه‌مانده را بده. اين [انفاق‌] براى كسانى كه خواهان خشنودى خدايند بهتر است، و اينان همان رستگارانند.

(30-39) - وَمَا آتَيْتُمْ مِنْ رِبًا لِيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِنْدَ اللَّهِ وَمَا آتَيْتُمْ مِنْ زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ

و آنچه [به قصد] ربا مى‌دهيد تا در اموال مردم سود و افزايش بردارد، نزد خدا فزونى نمى‌گيرد؛ و[لى‌] آنچه را از زكات -در حالى كه خشنودى خدا را خواستاريد- داديد، پس آنان همان فزونى‌يافتگانند [و مضاعف مى‌شود].

(30-40) - اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَٰلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

خدا همان كسى است كه شما را آفريد، سپس به شما روزى بخشيد، آنگاه شما را مى‌ميراند و پس از آن زنده مى‌گرداند. آيا در ميان شريكان شما كسى هست كه كارى از اين [قبيل‌] كند؟ منزه است او، و برتر است از آنچه [با وى‌] شريك مى‌گردانند.

(30-41) - ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است، تا [سزاى‌] بعضى از آنچه را كه كرده‌اند به آنان بچشاند، باشد كه بازگردند.

(30-42) - قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ

بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام كسانى كه پيشتر بوده [و] بيشترشان مشرك بودند چگونه بوده است.»

(30-43) - فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ

پس به سوى اين دين پايدار روى بياور، پيش از آنكه روزى از جانب خدا فرا رسد كه برگشت‌ناپذير باشد، و در آن روز [مردم‌] دسته دسته مى‌شوند.

(30-44) - مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ

هر كه كفر ورزد، كفرش به زيان اوست، و كسانى كه كار شايسته كنند، [فرجام نيك را] به سود خودشان آماده مى‌كنند.

(30-45) - لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ

تا [خدا] كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، به فضل خويش پاداش دهد، كه او كافران را دوست نمى‌دارد.

(30-46) - وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَلِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و از نشانه‌هاى او اين است كه بادهاى بشارت‌آور را مى‌فرستد، تا بخشى از رحمتش را به شما بچشاند و تا كشتى به فرمانش روان گردد، و تا از فضل او [روزى‌] بجوييد، و اميد كه سپاسگزارى كنيد.

(30-47) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ

و در حقيقت، پيش از تو فرستادگانى به سوى قومشان گسيل داشتيم، پس دلايل آشكار برايشان آوردند، و از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم، و يارى‌كردن مؤمنان بر ما فرض است.

(30-48) - اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ

خدا همان كسى است كه بادها را مى‌فرستد و ابرى برمى‌انگيزد و آن را در آسمان -هر گونه بخواهد- مى‌گستراند و انبوهش مى‌گرداند، پس مى‌بينى باران از لابلاى آن بيرون مى‌آيد. و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، رسانيد، بناگاه آنان شادمانى مى‌كنند.

(30-49) - وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ

و قطعاً پيش از آنكه بر ايشان فرو ريزد، [آرى،] پيش از آن سخت نوميد بودند.

(30-50) - فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَٰلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

پس به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را پس از مرگش زنده مى‌گرداند. در حقيقت، هم اوست كه قطعاً زنده‌كننده مردگان است، و اوست كه بر هر چيزى تواناست.

(30-51) - وَلَئِنْ أَرْسَلْنَا رِيحًا فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ

و اگر بادى [آفت‌زا] بفرستيم و [كِشت خود را] زردشده ببينند، قطعاً پس از آن كفران مى‌كنند.

(30-52) - فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ

و در حقيقت، تو مردگان را شنوا نمى‌گردانى، و اين دعوت را به كران -آنگاه كه به ادبار پشت مى‌گردانند- نمى‌توانى بشنوانى.

(30-53) - وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ

و تو كوران را از گمراهى‌شان به راه نمى‌آورى. تو تنها كسانى را مى‌شنوانى كه به آيات ما ايمان مى‌آورند و خود تسليمند.

(30-54) - اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ

خداست آن كس كه شما را ابتدا ناتوان آفريد، آنگاه پس از ناتوانى قوّت بخشيد، سپس بعد از قوّت، ناتوانى و پيرى داد. هر چه بخواهد مى‌آفريند و هموست داناى توانا.

(30-55) - وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيْرَ سَاعَةٍ كَذَٰلِكَ كَانُوا يُؤْفَكُونَ

و روزى كه رستاخيز بر پا شود، مجرمان سوگند ياد مى‌كنند كه جز ساعتى [بيش‌] درنگ نكرده‌اند؛ [در دنيا هم‌] اين گونه به دروغ كشانيده مى‌شدند.

(30-56) - وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَىٰ يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَـٰذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَلَـٰكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

و[لى‌] كسانى كه دانش و ايمان يافته‌اند، مى‌گويند: «قطعاً شما [به موجب آنچه‌] در كتاب خدا[ست‌] تا روز رستاخيز مانده‌ايد، و اين، روز رستاخيز است ولى شما خودتان نمى‌دانستيد.»

(30-57) - فَيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ

و در چنين روزى، [ديگر] پوزش آنان كه ستم كرده‌اند سود نمى‌بخشد، و بازگشت به سوى حق از آنان خواسته نمى‌شود.

(30-58) - وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ

و به راستى در اين قرآن براى مردم از هر گونه مَثَلى آورديم، و چون براى ايشان آيه‌اى بياورى، آنان كه كفر ورزيده‌اند حتماً خواهند گفت: «شما جز بر باطل نيستيد.»

(30-59) - كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ

اين گونه، خدا بر دلهاى كسانى كه نمى‌دانند مُهر مى‌نهد.

(30-60) - فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ

پس صبر كن كه وعده خدا حق است، و زنهار تا كسانى كه يقين ندارند، تو را به سبكسرى واندارند.

سورة لقمان

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(31-1) - الم

الف، لام، ميم.

(31-2) - تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ

اين است آيات كتاب حكمت‌آموز،

(31-3) - هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ

[كه‌] براى نيكوكاران رهنمود و رحمتى است،

(31-4) - الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ

[همان‌] كسانى كه نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند، و [هم‌] ايشانند كه به آخرت يقين دارند.

(31-5) - أُولَـٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

آنانند كه از جانب پروردگارشان از هدايت برخوردارند، و ايشانند كه رستگارانند.

(31-6) - وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ

و برخى از مردم كسانى‌اند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى‌[هيچ‌] دانشى از راه خدا گمراه كنند، و [راه خدا] را به ريشخند گيرند؛ براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود.

(31-7) - وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّىٰ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

و چون آيات ما بر او خوانده شود، با نِخوت روى برمى‌گرداند، چنانكه گويى آن را نشنيده [يا] گويى در گوشهايش سنگينى است؛ پس او را از عذابى پر درد خبر ده.

(31-8) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ

در حقيقت، كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، باغهاى پر نعمت خواهند داشت،

(31-9) - خَالِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

كه در آن جاودان مى‌مانند؛ وعده خداست كه حق است و هموست شكست‌ناپذير سنجيده‌كار.

(31-10) - خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَىٰ فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ

آسمانها را بى‌هيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاى استوار بيفكند تا [مبادا زمين‌] شما را بجنباند، و در آن از هر گونه جنبنده‌اى پراكنده گردانيد، و از آسمان آبى فرو فرستاديم و از هر نوع [گياه‌] نيكو در آن رويانيديم.

(31-11) - هَـٰذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

اين، خلق خداست. [اينك‌] به من نشان دهيد كسانى كه غير از اويند چه آفريده‌اند؟ [هيچ!] بلكه ستمگران در گمراهى آشكارند.

(31-12) - وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ

و به راستى، لقمان را حكمت داديم كه: خدا را سپاس بگزار و هر كه سپاس بگزارد، تنها براى خود سپاس مى‌گزارد؛ و هر كس كفران كند، در حقيقت، خدا بى‌نياز ستوده است.

(31-13) - وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش -در حالى كه وى او را اندرز مى‌داد- گفت: «اى پسرك من، به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است.»

(31-14) - وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ

و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى. و از شير باز گرفتنش در دو سال است. [آرى، به او سفارش كرديم‌] كه شكرگزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه‌] به سوى من است.

(31-15) - وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَىٰ أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر، و[لى‌] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن، و راه كسى را پيروى كن كه توبه‌كنان به سوى من بازمى‌گردد؛ و [سرانجام‌] بازگشت شما به سوى من است، و از [حقيقت‌] آنچه انجام مى‌داديد شما را با خبر خواهم كرد.

(31-16) - يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ

«اى پسرك من، اگر [عمل تو] هموزن دانه خَردلى و در تخته‌سنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد، خدا آن را مى‌آورد، كه خدا بس دقيق و آگاه است.

(31-17) - يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

اى پسرك من، نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار، و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش. اين [حاكى‌] از عزم [و اراده تو در] امور است.

(31-18) - وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

و از مردم [به نِخوت‌] رُخ برمتاب، و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لافزن را دوست نمى‌دارد.

(31-19) - وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ

و در راه‌رفتن خود ميانه‌رو باش، و صدايت را آهسته‌ساز، كه بدترين آوازها بانگ خران است.

(31-20) - أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ

آيا ندانسته‌ايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است؟ و برخى از مردم در باره خدا بى‌[آنكه‌] دانش و رهنمود و كتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمى‌خيزند.

(31-21) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ

و چون به آنان گفته شود: «آنچه را كه خدا نازل كرده پيروى كنيد»، مى‌گويند: «[نه!] بلكه آنچه كه پدرانمان را بر آن يافته‌ايم پيروى مى‌كنيم»؛ آيا هر چند شيطان آنان را به سوى عذاب سوزان فرا خواند؟

(31-22) - وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ

و هر كس خود را -در حالى كه نيكوكار باشد- تسليم خدا كند، قطعاً در ريسمان استوارترى چنگ درزده، و فرجام كارها به سوى خداست.

(31-23) - وَمَنْ كَفَرَ فَلَا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

و هر كس كفر ورزد، نبايد كفر او تو را غمگين گرداند. بازگشتشان به سوى ماست، و به [حقيقت‌] آنچه كرده‌اند آگاهشان خواهيم كرد. در حقيقت، خدا به راز دلها داناست.

(31-24) - نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَىٰ عَذَابٍ غَلِيظٍ

[ما] آنان را اندكى برخوردار مى‌سازيم، سپس ايشان را در عذابى پر فشار درمانده مى‌كنيم.

(31-25) - وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و اگر از آن‌ها بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلماً خواهند گفت: «خدا.» بگو: «ستايش از آنِ خداست» ولى بيشترشان نمى‌دانند.

(31-26) - لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست، در حقيقت، خدا همان بى‌نياز ستوده‌[صفات‌] است.

(31-27) - وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد، سخنان خدا پايان نپذيرد. قطعاً خداست كه شكست‌ناپذير حكيم است.

(31-28) - مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ

آفرينش و برانگيختن شما [در نزد ما] جز مانند [آفرينش‌] يك تن نيست، كه خدا شنواى بيناست.

(31-29) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

آيا نديده‌اى كه خدا شب را در روز درمى‌آورد، و روز را [نيز] در شب درمى‌آورد، و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه‌] هر يك تا وقت معلومى روانند و [نيز] خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است؟

(31-30) - ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ

اين‌[ها همه‌] دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مى‌خوانند باطل است، و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است.

(31-31) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

آيا نديده‌اى كه كشتيها به نعمت خدا در دريا روان مى‌گردند تا برخى از نشانه‌هاى [قدرت‌] خود را به شما بنماياند؟ قطعاً در اين [قدرت نمايى،] براى هر شكيباى سپاسگزارى، نشانه‌هاست.

(31-32) - وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ

و چون موجى كوه‌آسا آنان را فرا گيرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را براى او خالص گردانند، و[لى‌] چون نجاتشان داد و به خشكى رساند برخى از آنان ميانه‌رو هستند، و نشانه‌هاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انكار نمى‌كند.

(31-33) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ

اى مردم، از پروردگارتان پروا بداريد، و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى به كار فرزندش نمى‌آيد، و هيچ فرزندى [نيز] به كار پدرش نخواهد آمد. آرى، وعده خدا حق است. زنهار تا اين زندگى دنيا شما را نفريبد، و زنهار تا شيطان شما را مغرور نسازد.

(31-34) - إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

در حقيقت، خداست كه علم [به‌] قيامت نزد اوست، و باران را فرو مى‌فرستد، و آنچه را كه در رحمهاست مى‌داند و كسى نمى‌داند فردا چه به دست مى‌آورد، و كسى نمى‌داند در كدامين سرزمين مى‌ميرد. در حقيقت، خداست [كه‌] داناى آگاه است.

سورة السجدة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(32-1) - الم

الف، لام، ميم.

(32-2) - تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ

نازل شدن اين كتاب -كه هيچ [جاى‌] شك در آن نيست- از طرف پروردگار جهانهاست.

(32-3) - أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

آيا مى‌گويند: «آن را بربافته است»؟ [نه چنين است‌] بلكه آن حقّ و از جانب پروردگار توست، تا مردمى را كه پيش از تو بيم‌دهنده‌اى براى آنان نيامده است هشدار دهى، اميد كه راه يابند.

(32-4) - اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ

خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، در شش هنگام آفريد، آنگاه بر عرش [قدرت‌] استيلا يافت، براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست؛ آيا باز هم پند نمى‌گيريد؟

(32-5) - يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ

كار [جهان‌] را از آسمان [گرفته‌] تا زمين، اداره مى‌كند؛ آنگاه [نتيجه و گزارش آن‌] در روزى كه مقدارش -آن چنان كه شما [آدميان‌] برمى‌شماريد- هزار سال است، به سوى او بالا مى‌رود.

(32-6) - ذَٰلِكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

اوست داناى نهان و آشكار، كه شكوهمند مهربان است.

(32-7) - الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ

همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد؛

(32-8) - ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ

سپس [تداوم‌] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود؛

(32-9) - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ

آنگاه او را درست‌اندام كرد، و از روح خويش در او دميد، و براى شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد؛ چه اندك سپاس مى‌گزاريد.

(32-10) - وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ

و گفتند: «آيا وقتى در [دلِ‌] زمين گم شديم، آيا [باز] ما در خلقت جديدى خواهيم بود؟» [نه،] بلكه آن‌ها به لقاى پروردگارشان [و حضور او] كافرند.

(32-11) - قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ

بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مى‌ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مى‌شويد.»

(32-12) - وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ

و كاش هنگامى را كه مجرمان پيش پروردگارشان سرهاشان را به زير افكنده‌اند مى‌ديدى [كه مى‌گويند:] «پروردگارا، ديديم و شنيديم؛ ما را بازگردان تا كار شايسته كنيم، چرا كه ما يقين داريم.»

(32-13) - وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَـٰكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ

و اگر مى‌خواستيم، حتماً به هر كسى [از روى جبر] هدايتش را مى‌داديم، ليكن سخن من محقَقَ گرديده كه: «هر آينه جهنم را از همه جنيان و آدميان خواهم آكند.»

(32-14) - فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَـٰذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

پس به [سزاى‌] آنكه ديدار اين روزتان را از ياد برديد [عذاب را] بچشيد؛ ما [نيز] فراموشتان كرديم، و به [سزاى‌] آنچه انجام مى‌داديد عذاب جاودان را بچشيد.

(32-15) - إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ

تنها كسانى به آيات ما مى‌گروند كه چون آن [آيات‌] را به ايشان يادآورى كنند، سجده‌كنان به روى درمى‌افتند، و به ستايش پروردگارشان تسبيح مى‌گويند و آنان بزرگى نمى‌فروشند.

(32-16) - تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

پهلوهايشان از خوابگاهها جدا مى‌گردد [و] پروردگارشان را از روى بيم و طمع مى‌خوانند، و از آنچه روزيشان داده‌ايم انفاق مى‌كنند.

(32-17) - فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

هيچ كس نمى‌داند چه چيز از آنچه روشنى‌بخش ديدگان است به [پاداش‌] آنچه انجام مى‌دادند براى آنان پنهان كرده‌ام.

(32-18) - أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ

آيا كسى كه مؤمن است، چون كسى است كه نافرمان است؟ يكسان نيستند.

(32-19) - أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَىٰ نُزُلًا بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، به [پاداش‌] آنچه انجام مى‌دادند در باغهايى كه در آن جايگزين مى‌شوند، پذيرايى مى‌گردند.

(32-20) - وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ

و اما كسانى كه نافرمانى كرده‌اند، پس جايگاهشان آتش است. هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند، در آن بازگردانيده مى‌شوند و به آنان گفته مى‌شود: «عذاب آن آتشى را كه دروغش مى‌پنداشتيد بچشيد.»

(32-21) - وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و قطعاً غير از آن عذاب بزرگتر، از عذاب اين دنيا [نيز] به آنان مى‌چشانيم، اميد كه آن‌ها [به خدا] بازگردند.

(32-22) - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ

و كيست بيدادگرتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شود [و] آنگاه از آن روى بگرداند؟ قطعاً ما از مجرمان انتقام‌كِشنده‌ايم.

(32-23) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ

و به راستى [ما] به موسى كتاب داديم. پس در لقاى او [با خدا]ترديد مكن، و آن [كتاب‌] را براى فرزندان اسرائيل [مايه‌] هدايت قرار داديم.

(32-24) - وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ

و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى‌كردند.

(32-25) - إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

در حقيقت، پروردگار تو، خود روز قيامت در آنچه با يكديگر در باره آن اختلاف مى‌كردند، ميانشان داورى خواهد كرد.

(32-26) - أَوَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ أَفَلَا يَسْمَعُونَ

آيا براى آنان روشن نگرديده كه چه بسيار نسلها را پيش از آن‌ها نابود گردانيديم [كه اينان‌] در سراهايشان راه مى‌روند؟ قطعاً در اين [امر] عبرتهاست، مگر نمى‌شنوند؟

(32-27) - أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ

آيا ننگريسته‌اند كه ما باران را به سوى زمين باير مى‌رانيم، و به وسيله آن كِشته‌اى را برمى‌آوريم كه دامهايشان و خودشان از آن مى‌خورند؟ مگر نمى‌بينند؟

(32-28) - وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و مى‌پرسند: «اگر راست مى‌گوييد، اين پيروزى [شما] چه وقت است؟»

(32-29) - قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ

بگو: «روز پيروزى، ايمان كسانى كه كافر شده‌اند سود نمى‌بخشد و آنان مهلت نمى‌يابند.»

(32-30) - فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ

پس، از ايشان روى برتاب و منتظر باش كه آن‌ها نيز در انتظارند.

سورة الأحزاب

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(33-1) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

اى پيامبر، از خدا پروا بدار و كافران و منافقان را فرمان مبر، كه خدا همواره داناى حكيم است.

(33-2) - وَاتَّبِعْ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا

و آنچه را كه از جانب پروردگارت به سوى تو وحى مى‌شود، پيروى كن كه خدا همواره به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

(33-3) - وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا

و بر خدا اعتماد كن، همين بس كه خدا نگهبان [تو]ست.

(33-4) - مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَٰلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ

خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است، و آن همسرانتان را كه مورد «ظهار» قرار مى‌دهيد مادران شما نگردانيده، و پسرخواندگانتان را پسران [واقعى‌] شما قرار نداده است. اين، گفتار شما به زبان شماست، و[لى‌] خدا حقيقت را مى‌گويد، و او[ست كه‌] به راه راست هدايت مى‌كند.

(33-5) - ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَـٰكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

آنان را به [نام‌] پدرانشان بخوانيد، كه اين نزد خدا عادلانه‌تر است، و اگر پدرانشان را نمى‌شناسيد پس برادران دينى و موالى شمايند، و در آنچه اشتباهاً مرتكب آن شده‌ايد بر شما گناهى نيست، ولى در آنچه دلهايتان عمد داشته است [مسؤوليد ]و خداست كه همواره آمرزنده مهربان است.

(33-6) - النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا

پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزديكتر] است و همسرانش مادران ايشانند، و خويشاوندان [طبق‌] كتاب خدا، بعضى [نسبت‌] به بعضى اولويت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند]، مگر آنكه بخواهيد به دوستان [مؤمن‌] خود [وصيت يا ]احسانى كنيد، و اين در كتاب [خدا] نگاشته شده است.

(33-7) - وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا

و [ياد كن‌] هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى پسر مريم، و از [همه‌] آنان پيمانى استوار گرفتيم.

(33-8) - لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا أَلِيمًا

تا راستان را از صدقشان باز پرسد، و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است.

(33-9) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نعمت خدا را بر خود به ياد آريد، آنگاه كه لشكرهايى به سوى شما [در]آمدند، پس بر سر آنان تندبادى و لشكرهايى كه آن‌ها را نمى‌ديديد فرستاديم، و خدا به آنچه مى‌كنيد همواره بيناست.

(33-10) - إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا

هنگامى كه از بالاى [سر] شما و از زير [پاى‌] شما آمدند، و آنگاه كه چشمها خيره شد و جانها به گلوگاهها رسيد و به خدا گمانهايى [نابجا] مى‌برديد.

(33-11) - هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا

آن‌جا [بود كه‌] مؤمنان در آزمايش قرار گرفتند و سخت تكان خوردند.

(33-12) - وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا

و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است مى‌گفتند: «خدا و فرستاده‌اش جز فريب به ما وعده‌اى ندادند.»

(33-13) - وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا

و چون گروهى از آنان گفتند: «اى مردم مدينه، ديگر شما را جاى درنگ نيست، برگرديد.» و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مى‌خواستند و مى‌گفتند: «خانه‌هاى ما بى‌حفاظ است» و[لى خانه‌هايشان‌] بى‌حفاظ نبود، [آنان‌] جز گريز [از جهاد] چيزى نمى‌خواستند.

(33-14) - وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا يَسِيرًا

و اگر از اطراف [مدينه‌] مورد هجوم واقع مى‌شدند و آنگاه آنان را به ارتداد مى‌خواندند، قطعاً آن را مى‌پذيرفتند و جز اندكى در اين [كار] درنگ نمى‌كردند؛

(33-15) - وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا

با آنكه قبلاً با خدا سخت پيمان بسته بودند كه پشت [به دشمن‌] نكنند، و پيمان خدا همواره بازخواست دارد.

(33-16) - قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا

بگو: «اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، هرگز اين گريز براى شما سود نمى‌بخشد، و در آن صورت جز اندكى برخوردار نخواهيد شد.»

(33-17) - قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا

بگو: «چه كسى مى‌تواند در برابر خدا از شما حمايت كند اگر او بخواهد براى شما بد بياورد يا بخواهد شما را رحمت كند؟ و غير از خدا براى خود يار و ياورى نخواهند يافت.»

(33-18) - قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا

خداوند كارشكنان [و مانع‌شوندگان‌] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مى گفتند: «نزد ما بياييد» و جز اندكى روى به جنگ نمى‌آورند [خوب‌] مى‌شناسد.

(33-19) - أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولَـٰئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا

بر شما بخيلانند، و چون خطر فرا رسد آنان را مى‌بينى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مى‌چرخد [و] به سوى تو مى‌نگرند؛ و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايى تند نيش مى‌زنند؛ بر مال حريصند. آنان ايمان نياورده‌اند و خدا اعمالشان را تباه گردانيده، و اين [كار] همواره بر خدا آسان است.

(33-20) - يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِنْ يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُمْ مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا

اينان [چنين‌] مى‌پندارند كه دسته‌هاى دشمن نرفته‌اند، و اگر دسته‌هاى دشمن بازآيند آرزو مى‌كنند: كاش ميان اعراب باديه‌نشين بودند و از اخبار [مربوط به‌] شما جويا مى‌شدند، و اگر در ميان شما بودند، جز اندكى جنگ نمى‌كردند.

(33-21) - لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا

قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند.

(33-22) - وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَـٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا

و چون مؤمنان دسته‌هاى دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و فرستاده‌اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‌اش راست گفتند»، و جز بر ايمان و فرمانبردارى آنان نيفزود.

(33-23) - مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

از ميان مؤمنان مردانى‌اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آن‌ها در [همين‌] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.

(33-24) - لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا

تا خدا راستگويان را به [پاداش‌] راستى‌شان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد، عذاب كند يا بر ايشان ببخشايد كه خدا همواره آمرزنده مهربان است.

(33-25) - وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا

و خداوند آنان را كه كفر ورزيده‌اند، بى‌آنكه به مالى رسيده باشند، به غيظ [و حسرت‌] برگرداند، و خدا [زحمت‌] جنگ را از مؤمنان برداشت، و خدا همواره نيرومند شكست‌ناپذير است.

(33-26) - وَأَنْزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا

و كسانى از اهل كتاب را كه با [مشركان‌] همپُشتى كرده بودند، از دژهايشان به زير آورد و در دلهايشان هراس افكند: گروهى را مى‌كشتيد و گروهى را اسير مى‌كرديد.

(33-27) - وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا

و زمينشان و خانه‌ها و اموالشان و سرزمينى را كه در آن پا ننهاده بوديد به شما ميراث داد، و خدا بر هر چيزى تواناست.

(33-28) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا

اى پيامبر، به همسرانت بگو: «اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد، بياييد تا مَهرتان را بدهم و [خوش و] خُرّم شما را رها كنم.

(33-29) - وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا

و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد، پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده گردانيده است.

(33-30) - يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا

اى همسران پيامبر، هر كس از شما مبادرت به كار زشتِ آشكارى كند، عذابش دو چندان خواهد بود؛ و اين بر خدا همواره آسان است.

(33-31) - وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا

و هر كس از شما خدا و فرستاده‌اش را فرمان بَرَد و كار شايسته كند، پاداشش را دو چندان مى‌دهيم و برايش روزىِ نيكو فراهم خواهيم ساخت.

(33-32) - يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا

اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد، اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد؛ و گفتارى شايسته گوييد.

(33-33) - وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

و در خانه‌هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده‌اش را فرمان بريد. خدا فقط مى‌خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر ]بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.

(33-34) - وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا

و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان‌] حكمت‌[آميز] در خانه‌هاى شما خوانده مى‌شود ياد كنيد. در حقيقت، خدا همواره دقيق و آگاه است.

(33-35) - إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا

مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، و مردان و زنان عبادت‌پيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه‌دهنده، و مردان و زنان روزه‌دار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى‌كنند، خدا براى [همه‌] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.

(33-36) - وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا

و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده‌اش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد؛ و هر كس خدا و فرستاده‌اش را نافرمانى كند قطعاً دچار گمراهى آشكارى گرديده است.

(33-37) - وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا

و آنگاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى، مى‌گفتى: «همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار» و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود، در دل خود نهان مى‌كردى و از مردم مى‌ترسيدى، با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى. پس چون زيد از آن [زن‌] كام برگرفت [و او را ترك گفت‌] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده‌] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان -چون آنان را طلاق گفتند- گناهى نباشد، و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد.

(33-38) - مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا

بر پيامبر در آنچه خدا براى او فرض گردانيده گناهى نيست. [اين‌] سنّت خداست كه از ديرباز در ميان گذشتگان [معمول‌] بوده، و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر [و متناسب با توانايى‌] است.

(33-39) - الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا

همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى‌كنند و از او مى‌ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مى‌كند.

(33-40) - مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَـٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا

محمّد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است. و خدا همواره بر هر چيزى داناست.

(33-41) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار.

(33-42) - وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

و صبح و شام او را به پاكى بستاييد.

(33-43) - هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا

اوست كسى كه با فرشتگان خود بر شما درود مى‌فرستد تا شما را از تاريكيها به سوى روشنايى برآورد، و به مؤمنان همواره مهربان است.

(33-44) - تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا

درودشان -روزى كه ديدارش كنند- سلام خواهد بود، و براى آنان پاداشى نيكو آماده كرده است.

(33-45) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا

اى پيامبر، ما تو را [به سِمَت‌] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم،

(33-46) - وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا

و دعوت‌كننده به سوى خدا به فرمان او، و چراغى تابناك.

(33-47) - وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيرًا

و مؤمنان را مژده دِه كه براى آنان از جانب خدا بخشايشى فراوان خواهد بود.

(33-48) - وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا

و كافران و منافقان را فرمان مبر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد كن و كارسازى [چون‌] خدا كفايت مى‌كند.

(33-49) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر زنان مؤمن را به نكاح خود درآورديد، آنگاه پيش از آنكه با آنان همخوابگى كنيد، طلاقشان داديد، ديگر بر عهده آن‌ها عده‌اى كه آن را بشماريد، نيست؛ پس مَهْرشان را بدهيد و خوش و خرّم آن‌ها را رها كنيد.

(33-50) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

اى پيامبر، ما براى تو آن همسرانى را كه مَهْرشان را داده‌اى حلال كرديم، و [كنيزانى‌] را كه خدا از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده، و دختران عمويت و دختران عمه‌هايت و دختران دايى تو و دختران خاله‌هايت كه با تو مهاجرت كرده‌اند، و زن مؤمنى كه خود را [داوطلبانه‌] به پيامبر ببخشد-در صورتى كه پيامبر بخواهد او را به زنى گيرد. [اين ازدواج از روى بخشش‌] ويژه توست نه ديگر مؤمنان. ما نيك مى‌دانيم كه در مورد زنان و كنيزانشان چه بر آنان مقرر كرده‌ايم، تا براى تو مشكلى پيش نيايد، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

(33-51) - تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا

نوبت هر كدام از آن زنها را كه مى‌خواهى به تأخير انداز و هر كدام را كه مى‌خواهى پيش خود جاى ده، و بر تو باكى نيست كه هر كدام را كه ترك كرده‌اى [دوباره‌] طلب كنى. اين نزديكتر است براى اينكه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگى‌شان به آنچه به آنان داده‌اى خشنود گردند، و آنچه در دلهاى شماست خدا مى‌داند، و خدا همواره داناى بردبار است.

(33-52) - لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا

از اين پس، ديگر [گرفتن‌] زنان و نيز اينكه به جاى آنان، زنان ديگرى بر تو حلال نيست، هر چند زيبايى آن‌ها براى تو مورد پسند افتد، به استثناى كنيزان، و خدا همواره بر هر چيزى مراقب است.

(33-53) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَـٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، داخل اتاقهاى پيامبر مشويد، مگر آنكه براى [خوردن‌] طعامى به شما اجازه داده شود، [آن هم‌] بى‌آنكه در انتظار پخته‌شدن آن باشيد؛ ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بى‌آنكه سرگرم سخنى گرديد. اين [رفتار] شما پيامبر را مى‌رنجاند و[لى‌] از شما شرم مى‌دارد، و حال آنكه خدا از حق‌[گويى‌] شرم نمى‌كند، و چون از زنان [پيامبر] چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد؛ اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزه‌تر است، و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد، و مطلقاً [نبايد] زنانش را پس از [مرگ‌] او به نكاح خود درآوريد، چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهى‌] بزرگ است.

(33-54) - إِنْ تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا

اگر چيزى را فاش كنيد يا آن را پنهان داريد قطعاً خدا به هر چيزى داناست.

(33-55) - لَا جُنَاحَ عَلَيْهِنَّ فِي آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ وَاتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا

بر زنان در مورد پدران و پسران و برادران و پسران برادران و پسران خواهران و زنان [همكيش‌] و بردگانشان گناهى نيست [كه ديده شوند]؛ و بايد از خدا پروا بداريد كه خدا همواره بر هر چيزى گواه است.

(33-56) - إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا

خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى‌فرستند. اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد.

(33-57) - إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا

بى‌گمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‌رسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت‌آور آماده ساخته است.

(33-58) - وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا

و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بى‌آنكه مرتكب [عمل زشتى‌] شده باشند آزار مى‌رسانند، قطعاً تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفته‌اند.

(33-59) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

اى پيامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند. اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است، و خدا آمرزنده مهربان است.

(33-60) - لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا

اگر منافقان و كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و شايعه‌افكنان در مدينه، [از كارشان‌] باز نايستند، تو را سخت بر آنان مسلط مى‌كنيم تا جز [مدتى‌] اندك در همسايگى تو نپايند.

(33-61) - مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا

از رحمت خدا دور گرديده و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد.

(33-62) - سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا

در باره كسانى كه پيشتر بوده‌اند [همين‌] سنّت خدا [جارى بوده‌] است؛ و در سنّت خدا هرگز تغييرى نخواهى يافت.

(33-63) - يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا

مردم از تو در باره رستاخيز مى‌پرسند؛ بگو: «علم آن فقط نزد خداست.» و چه مى دانى؟ شايد رستاخيز نزديك باشد.

(33-64) - إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا

خدا كافران را لعنت كرده و براى آن‌ها آتش فروزانى آماده كرده است.

(33-65) - خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا

جاودانه در آن مى‌مانند، نه يارى مى‌يابند و نه ياورى.

(33-66) - يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا

روزى كه چهره‌هايشان را در آتش زيرورو مى‌كنند، مى‌گويند: «اى كاش ما خدا را فرمان مى‌برديم و پيامبر را اطاعت مى‌كرديم.»

(33-67) - وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا

و مى‌گويند: «پروردگارا، ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند.»

(33-68) - رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا

«پروردگارا، آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتى بزرگ.»

(33-69) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، مانند كسانى مباشيد كه موسى را [با اتهام خود] آزار دادند، و خدا او را از آنچه گفتند مبرّا ساخت و نزد خدا آبرومند بود.

(33-70) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد.

(33-71) - يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا

تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشايد، و هر كس خدا و پيامبرش را فرمان برد قطعاً به رستگارى بزرگى نايل آمده است.

(33-72) - إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا

ما امانت [الهى و بار تكليف‌] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، و[لى‌] انسان آن را برداشت؛ راستى او ستمگرى نادان بود.

(33-73) - لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

[آرى، چنين است‌] تا خدا مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرك را عذاب كند و توبه مردان و زنان با ايمان را بپذيرد، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

سورة سبإ

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(34-1) - الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

سپاس خدايى را كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست، و در آخرت [نيز] سپاس از آنِ اوست، و هم اوست سنجيده‌كار آگاه.

(34-2) - يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ

آنچه در زمين فرو مى‌رود و آنچه از آن بر مى‌آيد و آنچه از آسمان فرو مى‌شود و آنچه در آن بالا مى‌رود [همه را] مى‌داند، و اوست مهربان آمرزنده.

(34-3) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

و كسانى كه كافر شدند، گفتند: «رستاخيز براى ما نخواهد آمد.» بگو: «چرا، سوگند به پروردگارم كه حتماً براى شما خواهد آمد. [همان‌] داناى نهان‌[ها] كه هموزن ذره‌اى، نه در آسمانها و نه در زمين، از وى پوشيده نيست، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده‌] است.»

(34-4) - لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند به پاداش رساند؛ آنانند كه آمرزش و روزىِ خوش برايشان خواهد بود.

(34-5) - وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ

و كسانى كه در [ابطال‌] آيات ما كوشش مى‌ورزند كه ما را درمانده كنند، برايشان عذابى از بلايى دردناك باشد.

(34-6) - وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ

و كسانى كه از دانش بهره يافته‌اند، مى‌دانند كه آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، حق است و به راه آن عزيز ستوده‌[صفات‌] راهبرى مى‌كند.

(34-7) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ

و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: «آيا مردى را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مى‌دهد كه چون كاملا متلاشى شديد، [باز] قطعاً در آفرينشى جديد خواهيد بود؟

(34-8) - أَفْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ

آيا [اين مرد] بر خدا دروغى بسته يا جنونى در اوست؟ «[نه!] بلكه آنان كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهى دور و درازند.

(34-9) - أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ

آيا به آنچه -از آسمان و زمين- در دسترسشان و پشت سرشان است ننگريسته‌اند؟ اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مى‌بريم، يا پاره‌سنگهايى از آسمان بر سرشان مى‌افكنيم. قطعاً در اين [تهديد] براى هر بنده توبه‌كارى عبرت است.

(34-10) - وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ

و به راستى داوود را از جانب خويش مزيتى عطا كرديم. [و گفتيم:] اى كوهها، با او [در تسبيح خدا] همصدا شويد، و اى پرندگان [هماهنگى كنيد]. و آهن را براى او نرم گردانيديم.

(34-11) - أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

[كه‌] زره‌هاى فراخ بساز و حلقه‌ها را درست اندازه‌گيرى كن. و كار شايسته كنيد، زيرا من به آنچه انجام مى‌دهيد بينايم.

(34-12) - وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ

و باد را براى سليمان [رام كرديم:] كه رفتن آن بامداد، يك ماه، و آمدنش شبانگاه، يك ماه [راه‌] بود، و معدن مس را براى او ذوب [و روان‌] گردانيديم، و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار مى‌كردند، و هر كس از آن‌ها از دستور ما سر برمى‌تافت، از عذاب سوزان به او مى‌چشانيديم.

(34-13) - يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ

[آن متخصصان‌] براى او هر چه مى‌خواست: از نمازخانه‌ها و مجسمه‌ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه‌ها و ديگهاى چسبيده به زمين مى‌ساختند. اى خاندان داوود، شكرگزار باشيد. و از بندگان من اندكى سپاسگزارند.

(34-14) - فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَىٰ مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ

پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم، جز جنبنده‌اى خاكى [موريانه‌] كه عصاى او را [به تدريج‌] مى‌خورد، [آدميان را] از مرگ او آگاه نگردانيد، پس چون [سليمان‌] فرو افتاد براى جنيان روشن گرديد كه اگر غيب مى‌دانستند، در آن عذاب خفت‌آور [باقى‌] نمى‌ماندند.

(34-15) - لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ

قطعاً براى [مردم‌] سبا در محل سكونتشان نشانه [رحمتى‌] بود: دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتيم:] از روزى پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد. شهرى است خوش و خدايى آمرزنده.

(34-16) - فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ

پس روى گردانيدند، و بر آن سيل [سدّ] عَرِم را روانه كرديم، و دو باغستان آن‌ها را به دو باغ كه ميوه‌هاى تلخ و شوره‌گز و نوعى از كُنار تنك داشت تبديل كرديم.

(34-17) - ذَٰلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ

اين [عقوبت‌] را به [سزاى‌] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم؛ و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى‌رسانيم؟

(34-18) - وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ

و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آن‌ها بركت نهاده بوديم شهرهاى متصل به هم قرار داده بوديم، و در ميان آن‌ها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم. در اين [راه‌]ها، شبان و روزان آسوده‌خاطر بگرديد.

(34-19) - فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

تا گفتند: «پروردگارا، ميان [منزلهاى‌] سفرهايمان فاصله انداز.» و بر خويشتن ستم كردند. پس آن‌ها را [براى آيندگان، موضوع‌] حكايتها گردانيديم، و سخت تارومارشان كرديم؛ قطعاً در اين [ماجرا] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست.

(34-20) - وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

و قطعاً شيطان گمان خود را در مورد آن‌ها راست يافت. و جز گروهى از مؤمنان، [بقيه‌] از او پيروى كردند!

(34-21) - وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ

و [شيطان‌] را بر آنان تسلطى نبود، جز آنكه كسى را كه به آخرت ايمان دارد از كسى كه در باره آن در ترديد است باز شناسيم. و پروردگار تو بر هر چيزى نگاهبان است.

(34-22) - قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ

بگو: «كسانى را كه جز خدا [معبود خود] پنداشته‌ايد بخوانيد؛ هموزن ذرّه‌اى نه در آسمانها و نه در زمين مالك نيستند، و در آن دو شركتى ندارند، و براى وى از ميان آنان هيچ پشتيبانى نيست.»

(34-23) - وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ

و شفاعتگرى در پيشگاه او سود نمى‌بخشد، مگر براى آن كس كه به وى اجازه دهد. تا چون هراس از دلهايشان برطرف شود، مى‌گويند: «پروردگارتان چه فرمود؟» مى گويند: «حقيقت؛ و هموست بلندمرتبه و بزرگ.»

(34-24) - قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَىٰ هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

بگو: «كيست كه شما را از آسمانها و زمين روزى مى‌دهد؟» بگو: «خدا؛ و در حقيقت يا ما، يا شما بر هدايت يا گمراهى آشكاريم.»

(34-25) - قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ

بگو: «[شما] از آنچه ما مرتكب شده‌ايم بازخواست نخواهيد شد، و [ما نيز] از آنچه شما انجام مى‌دهيد بازخواست نخواهيم شد.»

(34-26) - قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ

بگو: «پروردگارمان ما و شما را جمع خواهد كرد؛ سپس ميان ما به حق داورى مى كند، و اوست داور دانا.»

(34-27) - قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكَاءَ كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

بگو: «كسانى را كه [به عنوان‌] شريك به او ملحق گردانيده‌ايد، به من نشان دهيد.» چنين نيست، بلكه اوست خداى عزيز حكيم.

(34-28) - وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

و ما تو را جز [به سمت‌] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم، نفرستاديم؛ ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند.

(34-29) - وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و مى‌گويند: «اگر راست مى‌گوييد، اين وعده چه وقت است؟»

(34-30) - قُلْ لَكُمْ مِيعَادُ يَوْمٍ لَا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُونَ

بگو: «ميعاد شما روزى است كه نه ساعتى از آن پس توانيد رفت، و نه پيشى توانيد جُست.»

(34-31) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ

و كسانى كه كافر شدند گفتند: «نه به اين قرآن و نه به آن [توراتى‌] كه پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد.» و اى كاش بيدادگران را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان بازداشت شده‌اند مى‌ديدى [كه چگونه‌] برخى از آنان با برخى [ديگر جدل و] گفتگو مى‌كنند؛ كسانى كه زيردست بودند به كسانى كه [رياست و] برترى داشتند، مى‌گويند: «اگر شما نبوديد قطعاً ما مؤمن بوديم.»

(34-32) - قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَىٰ بَعْدَ إِذْ جَاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمِينَ

كسانى كه [رياست و] برترى داشتند، به كسانى كه زيردست بودند، مى‌گويند: «مگر ما بوديم كه شما را از هدايت -پس از آنكه به سوى شما آمد- بازداشتيم؟ [نه،] بلكه خودتان گناهكار بوديد.»

(34-33) - وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و كسانى كه زيردست بودند به كسانى كه [رياست و] برترى داشتند، مى‌گويند: «[نه،] بلكه نيرنگ شب و روز [شما بود] آنگاه كه ما را وادار مى‌كرديد كه به خدا كافر شويم و براى او همتايانى قرار دهيم.» و هنگامى كه عذاب را ببينند پشيمانى خود را آشكار كنند. و در گردنهاى كسانى كه كافر شده‌اند غُلها مى‌نهيم؛ آيا جز به سزاى آنچه انجام مى‌دادند مى‌رسند؟

(34-34) - وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ

و [ما] در هيچ شهرى هشداردهنده‌اى نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان آن‌ها گفتند: «ما به آنچه شما بدان فرستاده شده‌ايد كافريم.»

(34-35) - وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ

و گفتند: «ما دارايى و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد.»

(34-36) - قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

بگو: «پروردگار من است كه روزى را براى هر كس كه بخواهد گشاده يا تنگ مى گرداند؛ ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند.»

(34-37) - وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَىٰ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ

و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند. پس براى آنان دو برابر آنچه انجام داده‌اند پاداش است و آن‌ها در غرفه‌ها[ى بهشتى‌] آسوده خاطر خواهند بود.

(34-38) - وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَـٰئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ

و كسانى كه در [ابطال‌] آيات ما مى‌كوشند كه [ما را به خيال خود] درمانده كنند؛ آنانند كه در عذاب احضار مى‌شوند.

(34-39) - قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

بگو: «در حقيقت، پروردگار من است كه روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا براى او تنگ مى‌گرداند. و هر چه را انفاق كرديد عوضش را او مى‌دهد. و او بهترين روزى دهندگان است.»

(34-40) - وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَـٰؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ

و [ياد كن‌] روزى را كه همه آنان را محشور مى‌كند، آنگاه به فرشتگان مى‌فرمايد: «آيا اينها بودند كه شما را مى‌پرستيدند؟»

(34-41) - قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ

مى‌گويند: «منزّهى تو، سرپرست ما تويى نه آن‌ها بلكه جنّيان را مى‌پرستيدند؛ بيشترشان به آن‌ها اعتقاد داشتند.»

(34-42) - فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ

اكنون براى يكديگر سود و زيانى نداريد، و به كسانى كه ستم كرده‌اند مى‌گوييم: «بچشيد عذاب آتشى را كه آن را دروغ مى‌شمرديد.»

(34-43) - وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

و چون آيات تابناك ما بر آنان خوانده مى‌شود مى‌گويند: «اين جز مردى نيست كه مى‌خواهد شما را از آنچه پدرانتان مى‌پرستيدند باز دارد.» و [نيز] مى‌گويند: «اين جز دروغى بربافته نيست.» و كسانى كه به حق -چون به سويشان آمد- كافر شدند مى‌گويند: «اين جز افسونى آشكار نيست.»

(34-44) - وَمَا آتَيْنَاهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ

و ما كتابهايى به آنان نداده بوديم كه آن را بخوانند، و پيش از تو هشداردهنده‌اى به سويشان نفرستاده بوديم.

(34-45) - وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ

و كسانى كه پيش از اينان بودند، [نيز] تكذيب كردند، در حالى كه اينان به ده‌يك آنچه بديشان داده بوديم نرسيده‌اند. [آرى،] فرستادگانِ مرا دروغ شمردند؛ پس چگونه بود كيفر من؟

(34-46) - قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ

بگو: «من فقط به شما يك اندرز مى‌دهم كه: دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد، سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ گونه ديوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهنده‌اى [بيش‌] نيست.

(34-47) - قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ

بگو: «هر مزدى كه از شما خواستم آن از خودتان مزد من جز بر خدا نيست، و او بر هر چيزى گواه است.»

(34-48) - قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ

بگو: «بى‌گمان، پروردگارم حقيقت را القا مى‌كند؛ [اوست‌] داناى نهانها.»

(34-49) - قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ

بگو: «حق آمد و [ديگر] باطل از سر نمى‌گيرد و برنمى‌گردد.»

(34-50) - قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَىٰ نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ

بگو: «اگر گمراه شوم، فقط به زيان خود گمراه شده‌ام، و اگر هدايت يابم [اين از بركتِ‌] چيزى است كه پروردگارم به سويم وحى مى‌كند، كه اوست شنواى نزديك.»

(34-51) - وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ

و اى كاش مى‌ديدى هنگامى را كه [كافران‌] وحشت‌زده‌اند [آن‌جا كه راهِ‌] گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده‌اند.

(34-52) - وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّىٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ

و مى‌گويند: «به او ايمان آورديم.» و چگونه از جايى [چنين‌] دور، دست يافتن [به ايمان‌] براى آنان ميسّر است؟

(34-53) - وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ

و حال آنكه پيش از اين منكر او شدند، و از جايى دور، به ناديده [تير تهمت‌] مى‌افكندند.

(34-54) - وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ

و ميان آنان و ميان آنچه [به آرزو] مى‌خواستند حايلى قرار مى‌گيرد؛ همان گونه كه از ديرباز با امثال ايشان چنين رفت، زيرا آن‌ها [نيز] در دودلىِ سختى بودند.

سورة فاطر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(35-1) - الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

سپاس خداى را كه پديدآورنده آسمان و زمين است [و] فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه‌گانه و چهارگانه‌اند پيام‌آورنده قرار داده است. در آفرينش، هر چه بخواهد مى‌افزايد، زيرا خدا بر هر چيزى تواناست.

(35-2) - مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد، بازدارنده‌اى براى آن نيست، و آنچه را كه باز دارد، پس از [باز گرفتن‌] گشاينده‌اى ندارد، و اوست همان شكست‌ناپذير سنجيده‌كار.

(35-3) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ

اى مردم، نعمت خدا را بر خود ياد كنيد. آيا غير از خدا آفريدگارى است كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد؟ خدايى جز او نيست. پس چگونه [از حق‌] انحراف مى‌يابيد؟

(35-4) - وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً پيش از تو [هم‌] فرستادگانى تكذيب شدند. و [همه‌] كارها به سوى خدا بازگردانيده مى‌شود.

(35-5) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ

اى مردم، همانا وعده خدا حق است. زنهار تا اين زندگى دنيا شما را فريب ندهد، و زنهار تا [شيطانِ‌] فريبنده شما را در باره خدا نفريبد.

(35-6) - إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ

در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد. [او] فقط دار و دسته خود را مى‌خوانَد تا آن‌ها از ياران آتش باشند.

(35-7) - الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ

كسانى كه كفر ورزيده‌اند، عذابى سخت خواهند داشت. و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.

(35-8) - أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ

آيا آن كس كه زشتى كردارش براى او آراسته شده و آن را زيبا مى‌بيند [مانند مؤمن نيكوكار است‌]؟ خداست كه هر كه را بخواهد بى‌راه مى‌گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند. پس مبادا به سبب حسرتها[ى گوناگون‌] بر آنان، جانت [از كف ]برود؛ قطعاً خدا به آنچه مى‌كنند داناست.

(35-9) - وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَىٰ بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَٰلِكَ النُّشُورُ

و خدا همان كسى است كه بادها را روانه مى‌كند؛ پس [بادها] ابرى را برمى‌انگيزند، و [ما] آن را به سوى سرزمينى مرده رانديم، و آن زمين را بدان [وسيله‌]، پس از مرگش زندگى بخشيديم؛ رستاخيز [نيز ]چنين است.

(35-10) - مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَـٰئِكَ هُوَ يَبُورُ

هر كس سربلندى مى‌خواهد، سربلندى يكسره از آنِ خداست. سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‌رود، و كار شايسته به آن رفعت مى‌بخشد. و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مى‌كنند، عذابى سخت خواهند داشت، و نيرنگشان خود تباه مى‌گردد.

(35-11) - وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ

و خدا[ست كه‌] شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفه‌اى، آنگاه شما را جفت جفت گردانيد، و هيچ مادينه‌اى بار نمى‌گيرد و بار نمى‌نهد مگر به علم او. و هيچ سالخورده‌اى عمر دراز نمى‌يابد و از عمرش كاسته نمى‌شود، مگر آنكه در كتابى [مندرج ]است. در حقيقت، اين [كار] بر خدا آسان است!

(35-12) - وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَـٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَـٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و دو دريا يكسان نيستند: اين يك، شيرين تشنگى‌زدا [و] نوشيدنش گواراست؛ و آن يك، شور تلخ‌مزه است؛ و از هر يك گوشتى تازه مى‌خوريد و زيورى كه آن را بر خود مى‌پوشيد بيرون مى‌آوريد؛ و كشتى را در آن، موج‌شكاف مى‌بينى تا از فضل او [روزى خود را] جستجو كنيد، و اميد كه سپاس بگزاريد.

(35-13) - يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ

شب را به روز درمى‌آورد و روز را به شب درمى‌آورد، و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه‌] هر يك تا هنگامى معين روانند؛ اين است خدا پروردگار شما؛ فرمانروايى از آنِ اوست. و كسانى را كه بجز او مى‌خوانيد، مالك پوست هسته خرمايى [هم ]نيستند.

(35-14) - إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ

اگر آن‌ها را بخوانيد، دعاى شما را نمى‌شنوند، و اگر [فرضاً] بشنوند اجابتتان نمى‌كنند، و روز قيامت شركِ شما را انكار مى‌كنند؛ و [هيچ كس‌] چون [خداى‌] آگاه، تو را خبردار نمى‌كند.

(35-15) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‌نياز ستوده است.

(35-16) - إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ

و اگر بخواهد شما را مى‌بَرد و خلقى نو [بر سر كار] مى‌آورد.

(35-17) - وَمَا ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ

و اين [امر] براى خدا دشوار نيست.

(35-18) - وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَنْ تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ

و هيچ باربَردارنده‌اى بار [گناه‌] ديگرى را برنمى‌دارد، و اگر گرانبارى [ديگرى را به يارى‌] به سوى بارش فرا خواند چيزى از آن برداشته نمى‌شود، هر چند خويشاوند باشد. [تو] تنها كسانى را كه از پروردگارشان در نهان مى‌ترسند و نماز برپا مى‌دارند، هشدار مى‌دهى؛ و هر كس پاكيزگى جويد تنها براى خود پاكيزگى مى‌جويد، و فرجام [كارها] به سوى خداست.

(35-19) - وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ

و نابينا و بينا يكسان نيستند،

(35-20) - وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ

و نه تيرگيها و روشنايى،

(35-21) - وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ

و نه سايه و گرماى آفتاب.

(35-22) - وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ

و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‌گرداند؛ و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‌توانى شنوا سازى.

(35-23) - إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ

تو جز هشداردهنده‌اى [بيش‌] نيستى.

(35-24) - إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ

ما تو را بحق، [به سِمَت‌] بشارتگر و هشداردهنده گسيل داشتيم، و هيچ امتى نبوده مگر اينكه در آن هشداردهنده‌اى گذشته است.

(35-25) - وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ

و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً كسانى كه پيش از آن‌ها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند. پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشته‌ها و كتاب روشن براى آنان آوردند.

(35-26) - ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ

آنگاه كسانى را كه كافر شده بودند فرو گرفتم؛ پس چگونه بود كيفر من؟

(35-27) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ

آيا نديده‌اى كه خدا از آسمان، آبى فرود آورد و به [وسيله‌] آن ميوه‌هايى كه رنگهاى آن‌ها گوناگون است بيرون آورديم؟ و از برخى كوهها، راهها [و رگه‌ها]ى سپيد و گلگون به رنگهاى مختلف و سياه پر رنگ [آفريديم‌].

(35-28) - وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَٰلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ

و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است [پديد آورديم‌]. از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى‌ترسند. آرى، خدا ارجمند آمرزنده است.

(35-29) - إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ

در حقيقت، كسانى كه كتاب خدا را مى‌خوانند و نماز برپا مى‌دارند و از آنچه بديشان روزى داده‌ايم، نهان و آشكارا انفاق مى‌كنند، اميد به تجارتى بسته‌اند كه هرگز زوال نمى‌پذيرد.

(35-30) - لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ

تا پاداششان را تمام بديشان عطا كند و از فزون‌بخشى خود در حق آنان بيفزايد كه او آمرزنده حق‌شناس است.

(35-31) - وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ

و آنچه از كتاب به سوى تو وحى كرده‌ايم، خود حق [و] تصديق‌كننده [كتابهاى‌] پيش از آن است. قطعاً خدا نسبت به بندگانش آگاه بيناست.

(35-32) - ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ

سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزيده بوديم، به ميراث داديم؛ پس برخى از آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان ميانه‌رو، و برخى از آنان در كارهاى نيك به فرمان خدا پيشگامند؛ و اين خود توفيق بزرگ است.

(35-33) - جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ

[در] بهشتهاى هميشگى [كه‌] به آن‌ها درخواهندآمد. در آن‌جا با دستبندهايى از زر و مرواريد زيور يابند و در آن‌جا جامه‌شان پَرنيان خواهد بود.

(35-34) - وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ

و مى‌گويند: «سپاس خدايى را كه اندوه را از ما بزدود، به راستى پروردگار ما آمرزنده [و] حق‌شناس است؛

(35-35) - الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ

همان [خدايى‌] كه ما را به فضل خويش در سراى ابدى جاى داد. در اينجا رنجى به ما نمى‌رسد و در اينجا درماندگى به ما دست نمى‌دهد.

(35-36) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَىٰ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا كَذَٰلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ

و[لى‌] كسانى كه كافر شده‌اند، آتش جهنم براى آنان خواهد بود. حكم به مرگ بر ايشان [جارى‌] نمى‌شود تا بميرند، و نه عذاب آن از ايشان كاسته شود. [آرى،] هر ناسپاسى را چنين كيفر مى‌دهيم.

(35-37) - وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ

و آنان در آن‌جا فرياد برمى‌آورند: «پروردگارا، ما را بيرون بياور، تا غير از آنچه مى‌كرديم، كار شايسته كنيم.» مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد، عبرت مى‌گرفت؛ و [آيا ]براى شما هشداردهنده نيامد؟ پس بچشيد كه براى ستمگران ياورى نيست.

(35-38) - إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

خدا[ست كه‌] داناى نهان آسمانها و زمين است، و اوست كه به راز دلها داناست.

(35-39) - هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتًا وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا

اوست آن كس كه شما را در اين سرزمين جانشين گردانيد. پس هر كس كفر ورزد كفرش به زيان اوست، و كافران را كفرشان جز دشمنى نزد پروردگارشان نمى‌افزايد، و كافران را كفرشان غير از زيان نمى‌افزايد.

(35-40) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا فَهُمْ عَلَىٰ بَيِّنَتٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا

بگو: «به من خبر دهيد از شريكان خودتان كه به جاى خدا مى‌خوانيد؛ به من نشان دهيد كه چه چيزى از زمين را آفريده‌اند؟ يا آنان در [كار] آسمانها همكارى داشته‌اند؟ يا به ايشان كتابى داده‌ايم كه دليلى بر [حقّانيّت‌] خود از آن دارند؟» [نه،] بلكه ستمكاران جز فريب به يكديگر وعده نمى‌دهند.

(35-41) - إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا

همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مى‌دارد تا نيفتند، و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آن‌ها را نگاه نمى‌دارد؛ اوست بردبار آمرزنده.

(35-42) - وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدَىٰ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا

و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هرآينه هشداردهنده‌اى براى آنان بيايد، قطعاً از هر يك از امتها[ى ديگر] راه‌يافته‌تر شوند، و[لى‌] چون هشداردهنده‌اى براى ايشان آمد، جز بر نفرتشان نيفزود.

(35-43) - اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا

[انگيزه‌] اين كارشان فقط گردنكشى در [روى‌] زمين و نيرنگ زشت بود، و نيرنگ زشت جز [دامن‌] صاحبش را نگيرد. پس آيا جز سنّت [و سرنوشت شوم‌] پيشينيان را انتظار مى‌برند؟ و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى يافت.

(35-44) - أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا

آيا در زمين نگرديده‌اند تا فرجام [كار] كسانى را كه پيش از ايشان [زيسته‌] و نيرومندتر از ايشان بودند بنگرند؟ و هيچ چيز، نه در آسمانها و نه در زمين، خدا را درمانده نكرده است، چرا كه او همواره داناى تواناست.

(35-45) - وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَـٰكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا

و اگر خدا مردم را به [سزاى‌] آنچه انجام داده‌اند مؤاخذه مى‌كرد، هيچ جنبنده‌اى را بر پشت زمين باقى نمى‌گذاشت؛ ولى تا مدتى معين مهلتشان مى‌دهد، و چون اجلشان فرا رسد خدا به [كار] بندگانش بيناست.

سورة يس

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(36-1) - يس

يس‌[/ياسين‌]

(36-2) - وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ

سوگند به قرآن حكمت‌آموز،

(36-3) - إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ

كه قطعاً تو از [جمله‌] پيامبرانى،

(36-4) - عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

بر راهى راست!

(36-5) - تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ

[و كتابت‌] از جانب آن عزيز مهربان نازل شده است،

(36-6) - لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ

تا قومى را كه پدرانشان بيم‌داده نشدند و در غفلت ماندند، بيم دهى.

(36-7) - لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَىٰ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

آرى، گفته [خدا] در باره بيشترشان محقق گرديده است، در نتيجه آن‌ها نخواهند گرويد.

(36-8) - إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ

ما در گردنهاى آنان، تا چانه‌هايشان، غُلهايى نهاده‌ايم، به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته‌اند.

(36-9) - وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ

و [ما] فراروى آن‌ها سدى و پشت سرشان سدى نهاده و پرده‌اى بر [چشمان‌] آنان فرو گسترده‌ايم، در نتيجه نمى‌توانند ببينند.

(36-10) - وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى، به حالشان تفاوت نمى‌كند: نخواهند گرويد.

(36-11) - إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ

بيم دادن تو، تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى‌] رحمان در نهان بترسد. [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.

(36-12) - إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ

آرى! ماييم كه مردگان را زنده مى‌سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‌اند، با آثار [و اعمال‌]شان درج مى‌كنيم، و هر چيزى را در كارنامه‌اى روشن برشمرده‌ايم.

(36-13) - وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ

[داستان‌] مردم آن شهرى را كه رسولان بدانجا آمدند براى آنان مَثَل زن:

(36-14) - إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ

آنگاه كه دو تن سوى آنان فرستاديم، و[لى‌] آن دو را دروغزن پنداشتند، تا با [فرستاده‌] سومين [آنان را] تأييد كرديم، پس [رسولان‌] گفتند: «ما به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده‌ايم.»

(36-15) - قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَـٰنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ

[ناباوران آن ديار] گفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد، و [خداى‌] رحمان چيزى نفرستاده، و شما جز دروغ نمى‌پردازيد.»

(36-16) - قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ

گفتند: «پروردگار ما مى‌داند كه ما واقعاً به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده‌ايم.»

(36-17) - وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

و بر ما [وظيفه‌اى‌] جز رسانيدن آشكار [پيام‌] نيست.

(36-18) - قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ

پاسخ دادند: «ما [حضور] شما را به شگون بد گرفته‌ايم. اگر دست برنداريد، سنگسارتان مى‌كنيم و قطعاً عذاب دردناكى از ما به شما خواهد رسيد.»

(36-19) - قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ

[رسولان‌] گفتند: «شومىِ شما با خود شماست. آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر مى‌ورزيد]؟ نه! بلكه شما قومى اسرافكاريد.»

(36-20) - وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ

و [در اين ميان‌] مردى از دورترين جاى شهر دوان دوان آمد، [و] گفت: «اى مردم، از اين فرستادگان پيروى كنيد.

(36-21) - اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ

از كسانى كه پاداشى از شما نمى‌خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند، پيروى كنيد.

(36-22) - وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه‌] شما به سوى او بازگشت مى‌يابيد؟

(36-23) - أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ

آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر [خداى‌] رحمان بخواهد به من گزندى برساند، نه شفاعتشان به حالم سود مى‌دهد و نه مى‌توانند مرا برهانند؟

(36-24) - إِنِّي إِذًا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

در آن صورت، من قطعاً در گمراهى آشكارى خواهم بود.

(36-25) - إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ

من به پروردگارتان ايمان آوردم. [اقرار] مرا بشنويد.»

(36-26) - قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ

[سرانجام به جرم ايمان كشته شد، و بدو] گفته شد: «به بهشت درآى.» گفت: «اى كاش، قوم من مى‌دانستند،

(36-27) - بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ

كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد.»

(36-28) - وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ

پس از [شهادت‌] وى هيچ سپاهى از آسمان بر قومش فرود نياورديم و [پيش از اين هم‌] فروفرستنده نبوديم.

(36-29) - إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ

تنها يك فرياد بود و بس. و بناگاه [همه‌] آن‌ها سرد بر جاى فسردند.

(36-30) - يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

دريغا بر اين بندگان! هيچ فرستاده‌اى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مى‌كردند.

(36-31) - أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ

مگر نديده‌اند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آن‌ها به سويشان بازنمى‌گردند؟

(36-32) - وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ

و قطعاً همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد.

(36-33) - وَآيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ

و زمين مرده، برهانى است براى ايشان، كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مى‌خورند.

(36-34) - وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ

و در آن [زمين‌] باغهايى از درختان خرما و تاك قرار داديم و چشمه‌ها در آن روان كرديم.

(36-35) - لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ

تا از ميوه آن و [از] كاركرد دستهاى خودشان بخورند، آيا باز [هم‌] سپاس نمى‌گزارند؟

(36-36) - سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ

پاك [خدايى‌] كه از آنچه زمين مى‌روياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمى‌دانند، همه را نر و ماده گردانيده است.

(36-37) - وَآيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ

و نشانه‌اى [ديگر] براى آن‌ها شب است كه روز را [مانند پوست‌] از آن برمى‌كنيم و بناگاه آنان در تاريكى فرو مى‌روند.

(36-38) - وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

و خورشيد به [سوى‌] قرارگاه ويژه خود روان است. تقدير آن عزيز دانا اين است.

(36-39) - وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ

و براى ماه منزلهايى معين كرده‌ايم، تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد.

(36-40) - لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ

نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى جويد، و هر كدام در سپهرى شناورند.

(36-41) - وَآيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ

و نشانه‌اى [ديگر] براى آنان اينكه: ما نياكانشان را در كشتى انباشته، سوار كرديم.

(36-42) - وَخَلَقْنَا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ

و مانند آن براى ايشان مركوبها[ى ديگرى‌] خلق كرديم.

(36-43) - وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنْقَذُونَ

و اگر بخواهيم غرقشان مى‌كنيم و هيچ فريادرسى نمى‌يابند و روى نجات نمى‌بينند.

(36-44) - إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَىٰ حِينٍ

مگر رحمتى از جانب ما [شامل آن‌ها گردد] و تا چندى [آن‌ها را] برخوردار سازيم.

(36-45) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

و چون به ايشان گفته شود: «از آنچه در پيش رو و پشت سر داريد بترسيد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد» [نمى‌شنوند].

(36-46) - وَمَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ

و هيچ نشانه‌اى از نشانه‌هاى پروردگارشان بر آنان نيامد، جز اينكه از آن رويگردان شدند.

(36-47) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق كنيد»، كسانى كه كافر شده‌اند، به آنان كه ايمان آورده‌اند، مى‌گويند: «آيا كسى را بخورانيم كه اگر خدا مى‌خواست [خودش‌] وى را مى‌خورانيد؟ شما جز در گمراهىِ آشكارى [بيش‌] نيستيد.»

(36-48) - وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و مى‌گويند: «اگر راست مى‌گوييد، پس اين وعده [عذاب‌] كى خواهد بود؟»

(36-49) - مَا يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ

جز يك فرياد [مرگبار] را انتظار نخواهند كشيد كه هنگامى كه سرگرم جدالند غافلگيرشان كند.

(36-50) - فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَىٰ أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ

آنگاه نه توانايى وصيّتى دارند و نه مى‌توانند به سوى كسان خود برگردند.

(36-51) - وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ

و در صور دميده خواهد شد، پس بناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خويش مى‌آيند.

(36-52) - قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَـٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَـٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ

مى‌گويند: «اى واى بر ما، چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت؟ اين است همان وعده خداى رحمان، و پيامبران راست مى‌گفتند.»

(36-53) - إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ

[باز هم‌] يك فرياد است و بس؛ و بناگاه همه در پيشگاه ما حاضر آيند.

(36-54) - فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

امروز بر كسى هيچ ستم نمى‌رود، جز در برابر آنچه كرده‌ايد پاداشى نخواهيد يافت.

(36-55) - إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ

در اين روز، اهل بهشت كار و بارى خوش در پيش دارند.

(36-56) - هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ

آن‌ها با همسرانشان در زير سايه‌ها بر تختها تكيه مى‌زنند.

(36-57) - لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُمْ مَا يَدَّعُونَ

در آن‌جا براى آن‌ها [هر گونه‌] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد.

(36-58) - سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ

از جانب پروردگار[ى‌] مهربان [به آنان‌] سلام گفته مى‌شود.

(36-59) - وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ

و اى گناهكاران، امروز [از بى‌گناهان‌] جدا شويد.

(36-60) - أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد، زيرا وى دشمن آشكار شماست؟

(36-61) - وَأَنِ اعْبُدُونِي هَـٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ

و اينكه مرا بپرستيد؛ اين است راه راست!

(36-62) - وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ

و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد؛ آيا تعقل نمى‌كرديد؟

(36-63) - هَـٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ

اين است جهنّمى كه به شما وعده داده مى‌شد!

(36-64) - اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

به [جرم‌] آنكه كفر مى‌ورزيديد، اكنون در آن درآييد.

(36-65) - الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

امروز بر دهانهاى آنان مُهر مى‌نهيم، و دستهايشان با ما سخن مى‌گويند، و پاهايشان بدانچه فراهم مى‌ساختند گواهى مى‌دهند.

(36-66) - وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَىٰ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّىٰ يُبْصِرُونَ

و اگر بخواهيم، هر آينه فروغ از ديدگانشان مى‌گيريم تا در راه [كج‌] بر هم پيشى جويند؛ ولى [راه راست را] از كجا مى‌توانند ببينند؟

(36-67) - وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَىٰ مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ

و اگر بخواهيم، هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مى‌كنيم [به گونه‌اى‌] كه نه بتوانند بروند و نه برگردند.

(36-68) - وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ

و هر كه را عمر دراز دهيم، او را [از نظر] خلقت فروكاسته [و شكسته‌] گردانيم، آيا نمى‌انديشند؟

(36-69) - وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ

و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست، اين [سخن‌] جز اندرز و قرآنى روشن نيست.

(36-70) - لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ

تا هر كه را [دلى‌] زنده است بيم دهد، و گفتار [خدا] در باره كافران محقق گردد.

(36-71) - أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ

آيا نديده‌اند كه ما به قدرت خويش براى ايشان چهارپايانى آفريده‌ايم تا آنان مالك آن‌ها باشند؟

(36-72) - وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ

و آن‌ها را براى ايشان رام گردانيديم. از برخى‌شان سوارى مى‌گيرند و از بعضى مى‌خورند.

(36-73) - وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ

و از آن‌ها سودها و نوشيدنيها دارند. پس چرا شكرگزار نيستيد؟

(36-74) - وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ

و غير از خدا[ى يگانه‌] خدايانى به پرستش گرفتند، تا مگر يارى شوند.

(36-75) - لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ

[ولى بتان‌] نمى‌توانند آنان را يارى كنند و آنانند كه براى [بتان‌] چون سپاهى احضار شده‌اند.

(36-76) - فَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ

پس، گفتار آنان تو را غمگين نگرداند كه ما آنچه را پنهان و آنچه را آشكار مى‌كنند، مى‌دانيم.

(36-77) - أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ

مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفه‌اى آفريده‌ايم، پس بناگاه وى ستيزه‌جويى آشكار شده است.

(36-78) - وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ

و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت: «چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مى‌بخشد؟»

(36-79) - قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ

بگو: «همان كسى كه نخستين‌بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه‌] آفرينشى داناست.»

(36-80) - الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ

همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مى‌افروزيد.

(36-81) - أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَىٰ وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ

آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آن‌ها را بيافريند؟ آرى، اوست آفريننده دانا.

(36-82) - إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مى‌گويد: «باش»؛ پس [بى‌درنگ‌] موجود مى‌شود.

(36-83) - فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست، و به سوى اوست كه بازگردانيده مى‌شويد.

سورة الصافات

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(37-1) - وَالصَّافَّاتِ صَفًّا

سوگند به صف بستگان -كه صفى [با شكوه‌] بسته‌اند-

(37-2) - فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا

و به زجركنندگان -كه به سختى زجر مى‌كنند-

(37-3) - فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا

و به تلاوت‌كنندگان [آيات الهى‌]!

(37-4) - إِنَّ إِلَـٰهَكُمْ لَوَاحِدٌ

كه قطعاً معبود شما يگانه است!

(37-5) - رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، و پروردگار خاورها!

(37-6) - إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ

ما آسمان اين دنيا را به زيور اختران آراستيم!

(37-7) - وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ

و [آن را] از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم!

(37-8) - لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ

[به طورى كه‌] نمى‌توانند به انبوه [فرشتگان‌] عالَم بالا گوش فرا دهند، و از هر سوى پرتاب مى‌شوند.

(37-9) - دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ

با شدت به دور رانده مى‌شوند، و برايشان عذابى دايم است.

(37-10) - إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ

مگر كسى كه [از سخن بالاييان‌] يكباره استراق سمع كند، كه شهابى شكافنده از پى او مى‌تازد!

(37-11) - فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ

پس، [از كافران‌] بپرس: آيا ايشان [از نظر] آفرينش سخت‌ترند يا كسانى كه [در آسمانها] خلق كرديم؟ ما آنان را از گِلى چسبنده پديد آورديم.

(37-12) - بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ

بلكه عجب مى‌دارى و [آن‌ها] ريشخند مى‌كنند!

(37-13) - وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ

و چون پند داده شوند عبرت نمى‌گيرند.

(37-14) - وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ

و چون آيتى ببينند به ريشخند مى‌پردازند!

(37-15) - وَقَالُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

و مى‌گويند: «اين جز سحرى آشكار نيست.»

(37-16) - أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ

«آيا چون مرديم و خاك و استخوانهاى [خُرد] گرديديم، آيا راستى برانگيخته مى‌شويم؟

(37-17) - أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ

و همين طور پدران اوّليه ما؟!»

(37-18) - قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ

بگو: «آرى! در حالى كه شما خواريد!»

(37-19) - فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنْظُرُونَ

و آن تنها يك فرياد است و بس! و بناگاه آنان به تماشا خيزند!

(37-20) - وَقَالُوا يَا وَيْلَنَا هَـٰذَا يَوْمُ الدِّينِ

و مى‌گويند: «اى واى بر ما! اين است روز جزا!»

(37-21) - هَـٰذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ

اين است همان روز داورى كه آن را تكذيب مى‌كرديد!

(37-22) - احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ

كسانى را كه ستم كرده‌اند، با همرديفانشان و آنچه غير از خدا مى‌پرستيده‌اند،

(37-23) - مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْجَحِيمِ

گِرد آوريد و به سوى راه جهنم رهبرى‌شان كنيد!

(37-24) - وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ

و بازداشتشان نماييد كه آن‌ها مسؤولند!

(37-25) - مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ

شما را چه شده است كه همديگر را يارى نمى‌كنيد؟!

(37-26) - بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ

[نه!] بلكه امروز آنان از در تسليم درآمدگانند!

(37-27) - وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ

و بعضى روى به بعضى ديگر مى‌آورند [و] از يكديگر مى‌پرسند!

(37-28) - قَالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ

[و] مى‌گويند: «شما [ظاهراً] از درِ راستى با ما درمى‌آمديد [و خود را حق به جانب مى‌نموديد]!»

(37-29) - قَالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

[متّهمان‌] مى‌گويند: «[نه!] بلكه با ايمان نبوديد.

(37-30) - وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْمًا طَاغِينَ

و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه خودتان سركش بوديد.

(37-31) - فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ

پس فرمان پروردگارمان بر ما سزاوار آمد؛ ما واقعاً بايد [عذاب را] بچشيم!

(37-32) - فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ

و شما را گمراه كرديم، زيرا خودمان گمراه بوديم!»

(37-33) - فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ

پس، در حقيقت، آنان در آن روز در عذاب شريك يكديگرند!

(37-34) - إِنَّا كَذَٰلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ

[آرى،] ما با مجرمان چنين رفتار مى‌كنيم!

(37-35) - إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ

چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مى‌شد: «خدايى جز خداى يگانه نيست»، تكبر مى‌ورزيدند!

(37-36) - وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ

و مى‌گفتند: «آيا ما براى شاعرى ديوانه دست از خدايانمان برداريم؟!»

(37-37) - بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ

ولى نه! [او] حقيقت را آورده و فرستادگان را تصديق كرده است.

(37-38) - إِنَّكُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِيمِ

در واقع، شما عذاب پر درد را خواهيد چشيد!

(37-39) - وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و جز آنچه مى‌كرديد جزا نمى‌يابيد!

(37-40) - إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ

مگر بندگان پاكدل خدا!

(37-41) - أُولَـٰئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ

آنان روزىِ معيّن خواهند داشت.

(37-42) - فَوَاكِهُ وَهُمْ مُكْرَمُونَ

[انواع‌] ميوه‌ها! و آنان مورد احترام خواهند بود.

(37-43) - فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ

در باغهاى پر نعمت!

(37-44) - عَلَىٰ سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ

بر سريرها در برابر همديگر [مى‌نشينند].

(37-45) - يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ

با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمى‌آيند؛

(37-46) - بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ

[باده‌اى‌] سخت سپيد كه نوشندگان را لذتى [خاص‌] مى‌دهد؛

(37-47) - لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنْزَفُونَ

نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى‌] مى‌افتند!

(37-48) - وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ

و نزدشان [دلبرانى‌] فروهشته‌نگاه و فراخ‌ديده باشند!

(37-49) - كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ

[از شدّت سپيدى‌] گويى تخم شتر مرغ [زير پَرَ]ند!

(37-50) - فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ

پس برخى‌شان به برخى روى نموده و از همديگر پرس‌وجو مى‌كنند.

(37-51) - قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ

گوينده‌اى از آنان مى‌گويد: «راستى من [در دنيا] همنشينى داشتم،

(37-52) - يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ

[كه به من‌] مى‌گفت: «آيا واقعاً تو از باوردارندگانى؟

(37-53) - أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ

آيا وقتى مُرديم و خاك و [مشتى‌] استخوان شديم، آيا واقعاً جزا مى‌يابيم؟»

(37-54) - قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ

[مؤمن‌] مى‌پرسد: «آيا شما اطلاع داريد [كجاست‌]؟»

(37-55) - فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ

پس اطلاع حاصل مى‌كند، و او را در ميان آتش مى‌بيند!

(37-56) - قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ

[و] مى‌گويد: «به خدا سوگند، چيزى نمانده بود كه تو مرا به هلاكت اندازى.

(37-57) - وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ

و اگر رحمت پروردگارم نبود، هرآينه من [نيز] از احضارشدگان بودم.»

(37-58) - أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ

[و از روى شوق مى‌گويد:] «آيا ديگر روى مرگ نمى‌بينيم،

(37-59) - إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ

جز همان مرگ نخستين خود؟ و ما هرگز عذاب نخواهيم شد؟!

(37-60) - إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

راستى كه اين همان كاميابى بزرگ است!»

(37-61) - لِمِثْلِ هَـٰذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ

براى چنين [پاداشى‌] بايد كوشندگان بكوشند.

(37-62) - أَذَٰلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ

آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است يا درخت زقوم؟!

(37-63) - إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ

در حقيقت، ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم.

(37-64) - إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ

آن، درختى است كه از قعر آتش سوزان مى‌رويد،

(37-65) - طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ

ميوه‌اش گويى چون كله‌هاى شياطين است،

(37-66) - فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ

پس [دوزخيان‌] حتماً از آن مى‌خورند و شكمها را از آن پر مى‌كنند،

(37-67) - ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِيمٍ

سپس ايشان را بر سر آن، آميغى از آب جوشان است؛

(37-68) - ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ

آنگاه بازگشتشان بى‌گمان به سوى دوزخ است.

(37-69) - إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ

آن‌ها پدران خود را گمراه يافتند،

(37-70) - فَهُمْ عَلَىٰ آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ

پس ايشان به دنبال آن‌ها مى‌شتابند!

(37-71) - وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ

و قطعاً پيش از آن‌ها بيشتر پيشينيان به گمراهى افتادند.

(37-72) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ

و حال آنكه مسلماً در ميانشان هشداردهندگانى فرستاديم.

(37-73) - فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ

پس ببين فرجام هشدارداده‌شدگان چگونه بود!

(37-74) - إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ

به استثناى بندگان پاكدل خدا!

(37-75) - وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ

و نوح، ما را ندا داد، و چه نيك اجابت‌كننده بوديم!

(37-76) - وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ

و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم.

(37-77) - وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ

و [تنها] نسل او را باقى گذاشتيم.

(37-78) - وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ

و در ميان آيندگان [آوازه نيك‌] او را بر جاى گذاشتيم.

(37-79) - سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ

درود بر نوح در ميان جهانيان!

(37-80) - إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم.

(37-81) - إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ

به راستى او از بندگان مؤمن ما بود.

(37-82) - ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ

سپس ديگران را غرق كرديم.

(37-83) - وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ

و بى‌گمان، ابراهيم از پيروان اوست.

(37-84) - إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ

آنگاه كه با دلى پاك به [پيشگاه‌] پروردگارش آمد.

(37-85) - إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ

چون به پدر[خوانده‌] و قوم خود گفت: «چه مى‌پرستيد؟

(37-86) - أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ

آيا غير از آن‌ها، به دروغ، خدايانى [ديگر] مى‌خواهيد؟!

(37-87) - فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ

پس گمانتان به پروردگار جهانها چيست؟»

(37-88) - فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ

پس نظرى به ستارگان افكند،

(37-89) - فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ

و گفت: «من كسالت دارم!»

(37-90) - فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ

پس پشت‌كنان از او روى برتافتند!

(37-91) - فَرَاغَ إِلَىٰ آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ

تا نهانى به سوى خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت: «آيا غذا نمى‌خوريد؟

(37-92) - مَا لَكُمْ لَا تَنْطِقُونَ

شما را چه شده كه سخن نمى‌گوييد؟!»

(37-93) - فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ

پس با دست راست، بر سر آن‌ها زدن گرفت!

(37-94) - فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ

تا دوان دوان سوى او روى‌آور شدند.

(37-95) - قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ

[ابراهيم‌] گفت: «آيا آنچه را مى‌تراشيد، مى‌پرستيد؟

(37-96) - وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ

با اينكه خدا شما و آنچه را كه برمى‌سازيد آفريده است!»

(37-97) - قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ

گفتند: «برايش [كوره‌]خانه‌اى بسازيد و در آتشش بيندازيد»

(37-98) - فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ

پس خواستند به از نيرنگى زنند؛ و[لى‌] ما آنان را پست گردانيديم.

(37-99) - وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهْدِينِ

و [ابراهيم‌] گفت: «من به سوى پروردگارم رهسپارم، زودا كه مرا راه نمايد!»

(37-100) - رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ

«اى پروردگار من! مرا [فرزندى‌] از شايستگان بخش.»

(37-101) - فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ

پس او را به پسرى بردبار مژده داديم.

(37-102) - فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ

و وقتى با او به جايگاه «سعى» رسيد، گفت: «اى پسرك من! من در خواب [چنين‌] مى‌بينم كه تو را سَرْ مى‌بُرم، پس ببين چه به نظرت مى‌آيد؟» گفت: «اى پدر من! آنچه را مأمورى بكن! ان شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت.»

(37-103) - فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ

پس وقتى هر دو تن دردادند [و همديگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پيشانى بر خاك افكند،

(37-104) - وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ

او را ندا داديم كه اى ابراهيم!

(37-105) - قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

رؤيا[ى خود] را حقيقت بخشيدى! ما نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم!

(37-106) - إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ

راستى كه اين همان آزمايش آشكار بود!

(37-107) - وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ

و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانيديم.

(37-108) - وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ

و در [ميان‌] آيندگان براى او [آوازه نيك‌] به جاى گذاشتيم.

(37-109) - سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ

درود بر ابراهيم!

(37-110) - كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.

(37-111) - إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ

در حقيقت، او از بندگان با ايمان ما بود.

(37-112) - وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ

و او را به اسحاق كه پيامبرى از [جمله‌] شايستگان است مژده داديم.

(37-113) - وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَىٰ إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ

و به او و به اسحاق بركت داديم، و از نسل آن دو برخى نيكوكار و [برخى‌] آشكارا به خود ستمكار بودند.

(37-114) - وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ

و در حقيقت، بر موسى و هارون منت نهاديم.

(37-115) - وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ

و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ رهانيديم.

(37-116) - وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ

و آنان را يارى داديم تا ايشان غالب آمدند.

(37-117) - وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ

و آن دو را كتاب روشن داديم.

(37-118) - وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ

و هر دو را به راه راست هدايت كرديم.

(37-119) - وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ

و براى آن دو در [ميان‌] آيندگان [نام نيك‌] به جاى گذاشتيم.

(37-120) - سَلَامٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ

درود بر موسى و هارون!

(37-121) - إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

ما نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم،

(37-122) - إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ

زيرا آن دو از بندگان با ايمان ما بودند.

(37-123) - وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ

و به راستى الياس از فرستادگان [ما] بود.

(37-124) - إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ

چون به قوم خود گفت: «آيا پروا نمى‌داريد؟

(37-125) - أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ

آيا «بعل» را مى‌پرستيد و بهترين آفرينندگان را وامى‌گذاريد؟!

(37-126) - اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ

[يعنى:] خدا را كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست؟!

(37-127) - فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ

پس او را دروغگو شمردند، و قطعاً آن‌ها [در آتش‌] احضار خواهند شد-

(37-128) - إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ

مگر بندگان پاكدين خدا.

(37-129) - وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ

و براى او در [ميان‌] آيندگان [آوازه نيك‌] به جاى گذاشتيم.

(37-130) - سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ

درود بر پيروان الياس!

(37-131) - إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى‌دهيم،

(37-132) - إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ

زيرا او از بندگان با ايمان ما بود.

(37-133) - وَإِنَّ لُوطًا لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ

و در حقيقت، لوط از زمره فرستادگان بود.

(37-134) - إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ

آنگاه كه او و همه كسانش را رهانيديم-

(37-135) - إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ

جز پيرزنى كه در ميان باقى‌ماندگان [و خاكسترشدگان‌] بود-

(37-136) - ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ

سپس ديگران را هلاك كرديم.

(37-137) - وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ

و در حقيقت، شما بر آنان صبحگاهان

(37-138) - وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و شامگاهان مى‌گذريد! آيا به فكر فرو نمى‌رويد؟!

(37-139) - وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ

و در حقيقت، يونس از زمره فرستادگان بود.

(37-140) - إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ

آنگاه كه به سوى كشتى پر، بگريخت!

(37-141) - فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ

پس [سرنشينان‌] با هم قرعه انداختند و [يونس‌] از باختگان شد.

(37-142) - فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ

[او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود!

(37-143) - فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ

و اگر او از زمره تسبيح‌كنندگان نبود،

(37-144) - لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى‌شوند، در شكم آن [ماهى‌] مى‌ماند!

(37-145) - فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ

پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم!

(37-146) - وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ

و بر بالاى [سرِ] او درختى از [نوع‌] كدوبُن رويانيديم.

(37-147) - وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ

و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم.

(37-148) - فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ

پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم.

(37-149) - فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ

پس، از مشركان جويا شو: آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است؟!

(37-150) - أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ

يا فرشتگان را مادينه آفريديم و آنان شاهد بودند؟

(37-151) - أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ

هش‌دار كه اينان از دروغ پردازى خود قطعاً خواهند گفت:

(37-152) - وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

«خدا فرزند آورده!» در حالى كه آن‌ها قطعاً دروغگويانند!

(37-153) - أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ

آيا [خدا] دختران را بر پسران برگزيده است؟

(37-154) - مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‌كنيد؟

(37-155) - أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

آيا سرِ پند گرفتن نداريد؟!

(37-156) - أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُبِينٌ

يا دليلى آشكار [در دست‌] داريد؟

(37-157) - فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

پس اگر راست مى‌گوييد كتابتان را بياوريد.

(37-158) - وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ

و ميان خدا و جن‌ها پيوندى انگاشتند و حال آنكه جنيان نيك دانسته‌اند كه [براى حساب پس‌دادن،] خودشان احضار خواهند شد.

(37-159) - سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ

خدا منزه است از آنچه در وصف مى‌آورند.

(37-160) - إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ

به استثناى بندگان پاكدل خدا.

(37-161) - فَإِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ

در حقيقت، شما و آنچه [كه شما آن را] مى‌پرستيد،

(37-162) - مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفَاتِنِينَ

بر ضد او گمراه‌گر نيستيد،

(37-163) - إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِيمِ

مگر كسى را كه به دوزخ رفتنى است!

(37-164) - وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ

و هيچ يك از ما [فرشتگان‌] نيست مگر [اينكه‌] براى او [مقام و] مرتبه‌اى معيّن است.

(37-165) - وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ

و در حقيقت، ماييم كه [براى انجام فرمان خدا] صف بسته‌ايم.

(37-166) - وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ

و ماييم كه خود تسبيح‌گويانيم.

(37-167) - وَإِنْ كَانُوا لَيَقُولُونَ

و [مشركان‌] به تأكيد مى‌گفتند:

(37-168) - لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِكْرًا مِنَ الْأَوَّلِينَ

«اگر پند [نامه‌ا]ى از پيشينيان نزد ما بود،

(37-169) - لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ

قطعاً از بندگان خالص خدا مى‌شديم!»

(37-170) - فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

ولى [وقتى قرآن آمد] به آن كافر شدند، و زودا كه بدانند!

(37-171) - وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ

و قطعاً فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين‌] رفته است:

(37-172) - إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ

كه آنان [بر دشمنان خودشان‌] حتماً پيروز خواهند شد.

(37-173) - وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ

و سپاه ما هرآينه غالب‌آيندگانند.

(37-174) - فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّىٰ حِينٍ

پس تا مدتى [معيّن‌] از آنان روى برتاب.

(37-175) - وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ

و آنان را بنگر كه خواهند ديد.

(37-176) - أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ

آيا عذاب ما را شتابزده خواستارند؟

(37-177) - فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِينَ

[پس هشدارداده‌شدگان را] آنگاه كه عذاب به خانه آنان فرود آيد چه بد صبحگاهى است!

(37-178) - وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّىٰ حِينٍ

و از ايشان تا مدتى [معيّن‌] روى برتاب.

(37-179) - وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ

و بنگر كه خواهند ديد!

(37-180) - سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ

منزه است پروردگار تو، پروردگار شكوهمند، از آنچه وصف مى‌كنند.

(37-181) - وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ

و درود بر فرستادگان!

(37-182) - وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و ستايش، ويژه خدا، پروردگار جهانهاست.

سورة ص

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(38-1) - ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ

صاد. سوگند به قرآن پراندرز!

(38-2) - بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ

آرى، آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزه‌اند.

(38-3) - كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ

چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [ما را] به فرياد خواندند، و[لى‌] ديگر مجال گريز نبود.

(38-4) - وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَـٰذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ

و از اينكه هشداردهنده‌اى از خودشان برايشان آمده درشگفتند، و كافران مى گويند: «اين، ساحرى شيّاد است.

(38-5) - أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَـٰهًا وَاحِدًا إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ

آيا خدايان [متعدد] را خداى واحدى قرار داده؟ اين واقعاً چيز عجيبى است.»

(38-6) - وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَىٰ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ

و بزرگانشان روان شدند [و گفتند:] «برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعاً هدف [ما]ست.

(38-7) - مَا سَمِعْنَا بِهَـٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ

[از طرفى‌] اين [مطلب‌] را در آيين اخير [عيسوى هم‌] نشنيده‌ايم، اين [ادّعا] جز دروغ‌بافى نيست.

(38-8) - أَأُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ

آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است؟» [نه!] بلكه آنان در باره قرآنِ من دودلند. [نه،] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيده‌اند.

(38-9) - أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ

آيا گنجينه‌هاى رحمت پروردگار ارجمندِ بسيار بخشنده تو نزد ايشان است؟

(38-10) - أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ

آيا فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آنِ ايشان است؟ [اگر چنين است‌] پس [با چنگ زدن‌] در آن اسباب به بالا روند.

(38-11) - جُنْدٌ مَا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ

اين سپاهك دسته‌هاى دشمن در آن‌جا [بَدْر] در هم شكستنى‌اند.

(38-12) - كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ

پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب [عمارت و] خرگاهها تكذيب كردند.

(38-13) - وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَـٰئِكَ الْأَحْزَابُ

و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند] آن‌ها دسته‌هاى مخالف بودند.

(38-14) - إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ

هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند، پس عقوبت [من بر آنان‌] سزاوار آمد.

(38-15) - وَمَا يَنْظُرُ هَـٰؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ

و اينان جز يك فرياد را انتظار نمى‌بَرند كه هيچ [مجال‌] سر خاراندنى در آن نيست.

(38-16) - وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ

و گفتند: «پروردگارا، پيش از [رسيدن‌] روز حساب، بهره ما را [از عذاب‌] به شتاب به ما بده.»

(38-17) - اصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ

بر آنچه مى‌گويند صبر كن، و داوود، بنده ما را كه داراى امكانات [متعدّد] بود به ياد آور؛ آرى، او بسيار بازگشت‌كننده [به سوى خدا] بود.

(38-18) - إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ

ما كوهها را با او مسخّر ساختيم [كه‌] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش مى‌كردند.

(38-19) - وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ

و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم‌] همگى [به نواى دلنوازش‌] به سوى او بازگشت‌كننده [و خدا را ستايشگر] بودند.

(38-20) - وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ

و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصله‌دهنده عطا كرديم.

(38-21) - وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ

و آيا خبر دادخواهان -چون از نمازخانه [او] بالا رفتند- به تو رسيد؟

(38-22) - إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ

وقتى [به طور ناگهانى‌] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعى [هستيم‌] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حق داورى كن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.»

(38-23) - إِنَّ هَـٰذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ

«اين [شخص‌] برادر من است. او را نود و نه ميش، و مرا يك ميش است، و مى‌گويد: آن را به من بسپار، و در سخنورى بر من غالب آمده است.»

(38-24) - قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ

[داوود] گفت: «قطعاً او در مطالبه ميش تو [اضافه‌] بر ميش‌هاى خودش، بر تو ستم كرده، و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مى‌دارند، به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، و اينها بس اندكند، و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده‌ايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد.

(38-25) - فَغَفَرْنَا لَهُ ذَٰلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ

و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم؛ و در حقيقت براى او پيش ما تقرّب و فرجامى خوش خواهد بود.

(38-26) - يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ

اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين‌] گردانيديم؛ پس ميان مردم به حق داورى كن، و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند. در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى‌روند، به [سزاى‌] آنكه روز حساب را فراموش كرده‌اند عذابى سخت خواهند داشت!

(38-27) - وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ

و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم، اين گمان كسانى است كه كافر شده [و حق‌پوشى كرده‌]اند، پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده‌اند.

(38-28) - أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ

يا [مگر] كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند، چون مفسدان در زمين مى‌گردانيم، يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار مى‌دهيم؟

(38-29) - كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ

[اين‌] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده‌ايم تا در [باره‌] آيات آن بينديشند، و خردمندان پند گيرند.

(38-30) - وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

و سليمان را به داوود بخشيديم. چه نيكو بنده‌اى. به راستى او توبه‌كار [و ستايشگر] بود.

(38-31) - إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ

هنگامى كه [طرف‌] غروب، اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند،

(38-32) - فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ

[سليمان‌] گفت: «واقعاً من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجاب ظلمت شد.»

(38-33) - رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ

[گفت: « اسبها] را نزد من باز آوريد.» پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آن‌ها [و سرانجام وقف كردن آن‌ها در راه خدا].

(38-34) - وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَىٰ كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ

و قطعاً سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم؛ پس به توبه باز آمد.

(38-35) - قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد، در حقيقت، تويى كه خود بسيار بخشنده‌اى.»

(38-36) - فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ

پس باد را در اختيار او قرار داديم كه هر جا تصميم مى‌گرفت، به فرمان او نرم، روان مى‌شد.

(38-37) - وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ

و شيطانها را [از] بنّا و غواص،

(38-38) - وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ

تا [وحشيان‌] ديگر را كه جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآورديم‌].

(38-39) - هَـٰذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ

[گفتيم:] «اين بخشش ماست، [آن را] بى‌شمار ببخش يا نگاه دار.»

(38-40) - وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ

و قطعاً براى او در پيشگاه ما تقرّب و فرجام نيكوست.

(38-41) - وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ

و بنده ما ايوب را به ياد آور، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه: «شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد.»

(38-42) - ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَـٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ

[به او گفتيم:] «با پاى خود [به زمين‌] بكوب، اينك اين چشمه‌سارى است سرد و آشاميدنى.»

(38-43) - وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ

و [مجدداً] كسانش را و نظاير آن‌ها را همراه آن‌ها به او بخشيديم، تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد.

(38-44) - وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

[و به او گفتيم:] «يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن.» ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكوبنده‌اى! به راستى او توبه‌كار بود.

(38-45) - وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ

و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده‌ور بودند به يادآور.

(38-46) - إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ

ما آنان را با موهبت ويژه‌اى -كه يادآورى آن سراى بود- خالص گردانيديم.

(38-47) - وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ

و آنان در پيشگاه ما جداً از برگزيدگان نيكانند.

(38-48) - وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ

و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور [كه‌] همه از نيكانند.

(38-49) - هَـٰذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ

اين يادكردى است، و قطعاً براى پرهيزگاران فرجامى نيك است.

(38-50) - جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ

باغهاى هميشگى در حالى كه درهاى [آن‌ها] برايشان گشوده‌است.

(38-51) - مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ

در آن‌جا تكيه مى‌زنند [و] ميوه‌هاى فراوان و نوشيدنى در آن‌جا طلب مى‌كنند.

(38-52) - وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ

و نزدشان [دلبران‌] فروهشته‌نگاه همسال است.

(38-53) - هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ

اين است آنچه براى روز حساب به شما وعده داده مى‌شد.

(38-54) - إِنَّ هَـٰذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ

[مى‌گويند:] «در حقيقت، اين روزىِ ماست و آن را پايانى نيست.»

(38-55) - هَـٰذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ

اين است [حال بهشتيان‌] و [اما] براى طغيانگران واقعاً بد فرجامى است.

(38-56) - جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ

به جهنّم درمى‌آيند، و چه بد آرامگاهى است.

(38-57) - هَـٰذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ

اين جوشاب و چركاب است، بايد آن را بچشند.

(38-58) - وَآخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ

و از همين گونه، انواع ديگر [عذابها]!

(38-59) - هَـٰذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ

اينها گروهى‌اند كه با شما به اجبار [در آتش‌] درمى‌آيند. بدا به حال آن‌ها، زيرا آنان داخل آتش مى‌شوند.

(38-60) - قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ

[به رؤساى خود] مى‌گويند: «بلكه بر خود شما خوش مباد! اين [عذاب‌] را شما خود براى ما از پيش فراهم آورديد، و چه بد قرارگاهى است.»

(38-61) - قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَـٰذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ

مى‌گويند: «پروردگارا، هر كس اين [عذاب‌] را از پيش براى ما فراهم آورده، عذاب او را در آتش دو چندان كن.»

(38-62) - وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ

و مى‌گويند: «ما را چه شده است كه مردانى را كه ما آنان را از [زمره‌] اشرار مى‌شمرديم نمى‌بينيم؟

(38-63) - أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ

آيا آنان را [در دنيا] به ريشخند مى‌گرفتيم يا چشمها[ى ما] بر آن‌ها نمى‌افتد؟»

(38-64) - إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ

اين مجادله اهل آتش قطعاً راست است.

(38-65) - قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ

بگو: «من فقط هشداردهنده‌اى هستم، و جز خداى يگانه قهار معبودى ديگر نيست.

(38-66) - رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، همان شكست‌ناپذير آمرزنده.

(38-67) - قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ

بگو: «اين خبرى بزرگ است،

(38-68) - أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ

[كه‌] شما از آن روى برمى‌تابيد.

(38-69) - مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ

مرا در باره ملاء اعلى هيچ دانشى نبود آنگاه كه مجادله مى‌كردند.

(38-70) - إِنْ يُوحَىٰ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ

به من هيچ [چيز] وحى نمى‌شود، جز اينكه من هشداردهنده‌اى آشكارم.

(38-71) - إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ

آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِل خواهم آفريد.

(38-72) - فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ

پس چون او را [كاملاً] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم، سجده‌كنان براى او [به خاك‌] بيفتيد.»

(38-73) - فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ

پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند.

(38-74) - إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ

مگر ابليس [كه‌] تكبر نمود و از كافران شد.

(38-75) - قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ

فرمود: «اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى؟ آيا تكبر نمودى يا از [جمله‌] برترى‌جويانى؟»

(38-76) - قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ

گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل آفريده‌اى.»

(38-77) - قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ

فرمود: «پس، از آن [مقام‌] بيرون شو، كه تو رانده‌اى.

(38-78) - وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ

و تا روز جزا لعنت من بر تو باد.»

(38-79) - قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى كه برانگيخته مى‌شوند مهلت ده.»

(38-80) - قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ

فرمود: «در حقيقت، تو از مهلت‌يافتگانى،

(38-81) - إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ

تا روز معين معلوم.»

(38-82) - قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ

[شيطان‌] گفت: «پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جداً از راه به در مى‌برم،

(38-83) - إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ

مگر آن بندگان پاكدل تو را.»

(38-84) - قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ

فرمود: «حق [از من‌] است و حق را مى‌گويم:

(38-85) - لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ

هرآينه جهنّم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروى كند، از همگى‌شان، خواهم انباشت.»

(38-86) - قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ

بگو: «مزدى بر اين [رسالت‌] از شما طلب نمى‌كنم و من از كسانى نيستم كه چيزى از خود بسازم و به خدا نسبت دهم.

(38-87) - إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ

اين [قرآن‌] جز پندى براى جهانيان نيست.

(38-88) - وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ

و قطعاً پس از چندى خبر آن را خواهيد دانست.»

سورة الزمر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(39-1) - تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

نازل شدن [اين كتاب‌] از جانب خداى شكست‌ناپذير سنجيده‌كار است.

(39-2) - إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ

ما [اين‌] كتاب را به حق به سوى تو فرود آورديم، پس خدا را -در حالى كه اعتقاد [خود] را براى او خالص‌كننده‌اى- عبادت كن.

(39-3) - أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ

آگاه باشيد: آيين پاك از آنِ خداست، و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفته‌اند [به اين بهانه كه:] ما آن‌ها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند، نمى‌پرستيم، البته خدا ميان آنان در باره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند، داورى خواهد كرد. در حقيقت، خدا آن كسى را كه دروغ‌پرداز ناسپاس است هدايت نمى‌كند.

(39-4) - لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَىٰ مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ

اگر خدا مى‌خواست براى خود فرزندى بگيرد، قطعاً از [ميان‌] آنچه خلق مى‌كند، آنچه را مى‌خواست برمى‌گزيد. منزّه است او، اوست خداى يگانه قهار.

(39-5) - خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ

آسمانها و زمين را به حق آفريد. شب را به روز درمى‌پيچد، و روز را به شب درمى‌پيچد و آفتاب و ماه را تسخير كرد. هر كدام تا مدتى معين روانند. آگاه باش كه او همان شكست‌ناپذير آمرزنده است.

(39-6) - خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ

شما را از نفسى واحد آفريد، سپس جفتش را از آن قرار داد، و براى شما از دامها هشت قسم پديد آورد. شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى [ديگر] در تاريكيهاى سه گانه: [مَشيمه و رحم و شكم‌] خلق كرد. اين است خدا، پروردگار شما، فرمانروايى [و حكومت مطلق‌] از آنِ اوست. خدايى جز او نيست، پس چگونه [و كجا از حق‌] برگردانيده مى‌شويد؟

(39-7) - إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلَا يَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

اگر كفر ورزيد، خدا از شما سخت بى‌نياز است و براى بندگانش كفران را خوش نمى‌دارد، و اگر سپاس داريد آن را براى شما مى‌پسندد، و هيچ بردارنده‌اى بار [گناه‌] ديگرى را برنمى‌دارد، آنگاه بازگشت شما به سوى پروردگارتان است، و شما را به آنچه مى‌كرديد خبر خواهد داد، كه او به راز دلها داناست.

(39-8) - وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ

و چون به انسان آسيبى رسد، پروردگارش را -در حالى كه به سوى او بازگشت‌كننده است- مى‌خواند؛ سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا كند، آن [مصيبتى‌] را كه در رفع آن پيشتر به درگاه او دعا مى‌كرد، فراموش مى‌نمايد و براى خدا همتايانى قرار مى‌دهد تا [خود و ديگران را] از راه او گمراه گرداند. بگو: «به كفرت اندكى برخوردار شو كه تو از اهل آتشى.»

(39-9) - أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ

[آيا چنين كسى بهتر است‌] يا آن كسى كه او در طول شب در سجده و قيام اطاعت [خدا] مى‌كند [و] از آخرت مى‌ترسد و رحمت پروردگارش را اميد دارد؟ بگو: «آيا كسانى كه مى‌دانند و كسانى كه نمى‌دانند يكسانند؟» تنها خردمندانند كه پندپذيرند.

(39-10) - قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ

بگو: «اى بندگان من كه ايمان آورده‌ايد، از پروردگارتان پروا بداريد. براى كسانى كه در اين دنيا خوبى كرده‌اند، نيكى خواهد بود، و زمين خدا فراخ است. بى‌ترديد، شكيبايان پاداش خود را بى‌حساب [و] به تمام خواهند يافت.»

(39-11) - قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ

بگو: «من مأمورم كه خدا را -در حالى كه آيينم را براى او خالص گردانيده‌ام- بپرستم،

(39-12) - وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ

و مأمورم كه نخستين مسلمانان باشم.»

(39-13) - قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

بگو: «من اگر به پروردگارم عصيان ورزم، از عذاب روزى هولناك مى‌ترسم.»

(39-14) - قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي

بگو: «خدا را مى‌پرستم در حالى كه دينم را براى او بى‌آلايش مى‌گردانم.

(39-15) - فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ

پس هر چه را غير از او مى‌خواهيد، بپرستيد «[ولى به آنان‌] بگو:» زيانكاران در حقيقت كسانى‌اند كه به خود و كسانشان در روز قيامت زيان رسانده‌اند؛ آرى، اين همان خسران آشكار است.»

(39-16) - لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَمِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ يَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ

آن‌ها از بالاى سرشان چترهايى از آتش خواهند داشت و از زير پايشان [نيز] طبق‌هايى [آتشين است‌]، اين [كيفرى‌] است كه خدا بندگانش را به آن بيم مى‌دهد. اى بندگان من، از من بترسيد.

(39-17) - وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فَبَشِّرْ عِبَادِ

و[لى‌] آنان كه خود را از طاغوت به دور مى‌دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشته‌اند آنان را مژده باد، پس بشارت ده به آن بندگان من كه:

(39-18) - الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

به سخن گوش فرامى‌دهند و بهترين آن را پيروى مى‌كنند؛ اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان.

(39-19) - أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ

پس آيا كسى كه فرمان عذاب بر او واجب آمده [كجا روى رهايى دارد]؟ آيا تو كسى را كه در آتش است مى‌رهانى؟

(39-20) - لَـٰكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَادَ

ليكن كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتند، براى ايشان غرفه‌هايى است كه بالاى آن‌ها غرفه‌هايى [ديگر] بنا شده است؛ نهرها از زير آن روان است. وعده خداست؛ خدا خلاف وعده نمى‌كند.

(39-21) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ

مگر نديده‌اى كه خدا از آسمان، آبى فرود آورد پس آن را به چشمه‌هايى كه در [طبقات زيرين‌] زمين است راه داد، آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگهاى آن گوناگون است بيرون مى‌آورد، سپس خشك مى‌گردد، آنگاه آن را زرد مى‌بينى، سپس خاشاكش مى‌گرداند. قطعاً در اين [دگرگونيها] براى صاحبان خرد عبرتى است.

(39-22) - أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَـٰئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

پس آيا كسى كه خدا سينه‌اش را براى [پذيرش‌] اسلام گشاده، و [در نتيجه‌] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مى‌باشد [همانند فرد تاريكدل است‌]؟ پس واى بر آنان كه از سخت‌دلى ياد خدا نمى‌كنند؛ اينانند كه در گمراهى آشكارند.

(39-23) - اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ ذَٰلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

خدا زيباترين سخن را [به صورت‌] كتابى متشابه، متضمّن وعد و وعيد، نازل كرده است. آنان كه از پروردگارشان مى‌هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مى‌افتد، سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‌گردد. اين است هدايت خدا، هر كه را بخواهد، به آن راه نمايد، و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست.

(39-24) - أَفَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ

پس آيا آن كس كه [به جاى دستها] با چهره خود، گزند عذاب را روز قيامت دفع مى‌كند [مانند كسى است كه از عذاب ايمن است‌]؟ و به ستمگران گفته مى‌شود: «آنچه را كه دستاوردتان بوده است بچشيد.»

(39-25) - كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ

كسانى [هم‌] كه پيش از آنان بودند به تكذيب پرداختند، و از آن‌جا كه حدس نمى‌زدند عذاب برايشان آمد.

(39-26) - فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

پس خدا در زندگى دنيا رسوايى را به آنان چشانيد، و اگر مى‌دانستند، قطعاً عذاب آخرت بزرگتر است.

(39-27) - وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

و در اين قرآن از هر گونه مثَلى براى مردم آورديم، باشد كه آنان پندگيرند.

(39-28) - قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

قرآنى عربى، بى‌هيچ كژى؛ باشد كه آنان راه تقوا پويند.

(39-29) - ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

خدا مثَلى زده است: مردى است كه چند خواجه ناسازگار در [مالكيّت‌] او شركت دارند [و هر يك او را به كارى مى‌گمارند] و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو در مثَل يكسانند؟ سپاس خداى را. [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌دانند.

(39-30) - إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ

قطعاً تو خواهى مُرد، و آنان [نيز] خواهند مُرد؛

(39-31) - ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ

سپس شما روز قيامت پيش پروردگارتان مجادله خواهيد كرد.

(39-32) - فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ

پس كيست ستمگرتر از آن كس كه بر خدا دروغ بست، و [سخن‌] راست را چون به سوى او آمد، دروغ پنداشت؟ آيا جاى كافران در جهنّم نيست؟

(39-33) - وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ

و آن كس كه راستى آورد و آن را باور نمود؛ آنانند كه خود پرهيزگارانند.

(39-34) - لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَٰلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ

براى آنان، هر چه بخواهند پيش پروردگارشان خواهد بود. اين است پاداش نيكوكاران.

(39-35) - لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ

تا خدا، بدترين عملى را كه كرده‌اند، از ايشان بزدايد، و آنان را به بهترين كارى كه مى‌كرده‌اند، پاداش دهد.

(39-36) - أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

آيا خدا كفايت‌كننده بنده‌اش نيست؟ و [كافران‌] تو را از آن‌ها كه غير اويند مى‌ترسانند و هر كه را خدا گمراه گرداند برايش راهبرى نيست.

(39-37) - وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ

و هر كه را خدا هدايت كند گمراه‌كننده‌اى ندارد. مگر خدا نيست كه نيرومند كيفرخواه است؟

(39-38) - وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ

و اگر از آن‌ها بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را خلق كرده؟» قطعاً خواهند گفت: «خدا.» بگو: «[هان‌] چه تصور مى‌كنيد، اگر خدا بخواهد صدمه‌اى به من برساند؛ آيا آنچه را به جاى خدا مى‌خوانيد، مى‌توانند صدمه او را برطرف كنند؛ يا اگر او رحمتى براى من اراده كند آيا آن‌ها مى‌توانند رحمتش را بازدارند؟» بگو: «خدا مرا بس است. اهل توكّل تنها بر او توكّل مى‌كنند.»

(39-39) - قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

بگو: «اى قوم من، شما بر حسب امكانات خود عمل كنيد، من [نيز] عمل مى‌كنم، پس به زودى خواهيد دانست:

(39-40) - مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ

[كه‌] چه كس را عذابى كه رسوايش كند خواهد آمد و عذابى پايدار بر او نازل مى‌شود.»

(39-41) - إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ

ما اين كتاب را براى [رهبرى‌] مردم به حق بر تو فروفرستاديم. پس هر كس هدايت شود، به سود خود اوست، و هر كس بيراهه رود، تنها به زيان خودش گمراه مى‌شود، و تو بر آن‌ها وكيل نيستى.

(39-42) - اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‌ستاند، و [نيز] روحى را كه در [موقع‌] خوابش نمرده است [قبض مى‌كند]؛ پس آن [نفسى‌] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‌دارد، و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامى معيّن [به سوى زندگى دنيا] بازپس مى‌فرستد. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌هايى [از قدرت خدا]ست.

(39-43) - أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ

آيا غير از خدا شفاعتگرانى براى خود گرفته‌اند؟ بگو: «آيا هر چند اختيار چيزى را نداشته باشند و نينديشند؟»

(39-44) - قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

بگو: «شفاعت، يكسره از آن خداست. فرمانروايى آسمانها و زمين خاص اوست؛ سپس به سوى او باز گردانيده مى‌شويد.»

(39-45) - وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ

و چون خدا به تنهايى ياد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، منزجر مى‌گردد، و چون كسانى غير از او ياد شوند، بناگاه آنان شادمانى مى‌كنند.

(39-46) - قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

بگو: «بار الها، اى پديدآورنده آسمانها و زمين، [اى‌] داناى نهان و آشكار، تو خود در ميان بندگانت بر سر آنچه اختلاف مى‌كردند، داورى مى‌كنى.»

(39-47) - وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ

و اگر آنچه در زمين است، يكسره براى كسانى كه ظلم كرده‌اند باشد و نظيرش [نيز] با آن باشد، قطعاً [همه‌] آن را براى رهايى خودشان از سختى عذاب روز قيامت خواهند داد، و آنچه تصوّر[ش را ]نمى‌كردند، از جانب خدا بر ايشان آشكار مى‌گردد.

(39-48) - وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و [نتيجه‌] گناهانى كه مرتكب شده‌اند، برايشان ظاهر مى‌شود، و آنچه را كه بدان ريشخند مى‌كردند، آن‌ها را فرا مى‌گيرد.

(39-49) - فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرا مى‌خواند؛ سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‌گويد: «تنها آن را به دانش خود يافته‌ام». نه چنان است، بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمى‌دانند.

(39-50) - قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

قطعاً كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] اين [سخن‌] را گفتند و آنچه به دست آورده بودند، كارى برايشان نكرد.

(39-51) - فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَـٰؤُلَاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ

تا [آنكه‌] كيفر آنچه مرتكب شده بودند، بديشان رسيد و كسانى از اين [گروه‌] كه ستم كرده‌اند، به زودى نتايج سوء آنچه مرتكب شده‌اند، بديشان خواهد رسيد و آنان درمانده‌كننده [ما] نيستند.

(39-52) - أَوَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

آيا ندانسته‌اند كه خداست كه روزى را براى هر كس كه بخواهد، گشاده يا تنگ مى‌گرداند؟ قطعاً در اين [اندازه‌گيرى‌] براى مردمى كه ايمان دارند نشانه‌هايى [از حكمت‌] است.

(39-53) - قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

بگو: «اى بندگان من -كه بر خويشتن زياده‌روى روا داشته‌ايد- از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مى‌آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.

(39-54) - وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ

و پيش از آنكه شما را عذاب در رسد، و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان بازگرديد، و تسليم او شويد.

(39-55) - وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ

و پيش از آنكه به طور ناگهانى و در حالى كه حدس نمى‌زنيد شما را عذاب دررسد، نيكوترين چيزى را كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل آمده است پيروى كنيد.»

(39-56) - أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ

تا آنكه [مبادا] كسى بگويد: «دريغا بر آنچه در حضور خدا كوتاهى ورزيدم؛ بى‌ترديد من از ريشخندكنندگان بودم.»

(39-57) - أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ

يا بگويد: «اگر خدايم هدايت مى‌كرد، مسلماً از پرهيزگاران بودم.»

(39-58) - أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

يا چون عذاب را ببيند، بگويد: «كاش مرا برگشتى بود تا از نيكوكاران مى‌شدم.»

(39-59) - بَلَىٰ قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ

[به او گويند:] آرى، نشانه‌هاى من بر تو آمد و آن‌ها را تكذيب كردى و تكبّر ورزيدى و از [جمله‌] كافران شدى.

(39-60) - وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْمُتَكَبِّرِينَ

و روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بسته‌اند رو سياه مى‌بينى، آيا جاى سركشان در جهنم نيست؟

(39-61) - وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

و خدا كسانى را كه تقوا پيشه كرده‌اند، به [پاس‌] كارهايى كه مايه رستگارى‌شان بوده، نجات مى‌دهد. عذاب به آنان نمى‌رسد و غمگين نخواهند گرديد.

(39-62) - اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ

خدا آفريدگار هر چيزى است، و اوست كه بر هر چيز نگهبان است.

(39-63) - لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

كليدهاى آسمان و زمين از آن اوست، و كسانى كه نشانه‌هاى خدا را انكار كردند، آنانند كه زيانكارانند.

(39-64) - قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ

بگو: «اى نادانان، آيا مرا وادار مى‌كنيد كه جز خدا را بپرستم؟»

(39-65) - وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

و قطعاً به تو و به كسانى كه پيش از تو بودند وحى شده است: «اگر شرك ورزى حتماً كردارت تباه و مسلماً از زيانكاران خواهى شد.»

(39-66) - بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ

بلكه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش.

(39-67) - وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

و خدا را آنچنان كه بايد به بزرگى نشناخته‌اند، و حال آنكه روز قيامت زمين يكسره در قبضه [قدرت‌] اوست، و آسمانها در پيچيده به دست اوست؛ او منزّه است و برتر است از آنچه [با وى‌] شريك مى‌گردانند.

(39-68) - وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ

و در صور دميده مى‌شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش درمى‌افتد، مگر كسى كه خدا بخواهد؛ سپس بار ديگر در آن دميده مى‌شود و بناگاه آنان بر پاى ايستاده مى‌نگرند.

(39-69) - وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و زمين به نور پروردگارش روشن گردد، و كارنامه [اعمال در ميان‌] نهاده شود، و پيامبران و شاهدان را بياورند، و ميانشان به حق داورى گردد، و مورد ستم قرار نگيرند.

(39-70) - وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ

و هر كسى [نتيجه‌] آنچه انجام داده است به تمام بيابد و او به آنچه مى‌كنند داناتر است.

(39-71) - وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَـٰذَا قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ

و كسانى كه كافر شده‌اند، گروه گروه به سوى جهنّم رانده شوند، تا چون بدان رسند، درهاى آن [به رويشان‌] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند: «مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزى شما را هشدار دهند؟» گويند: «چرا»، ولى فرمان عذاب بر كافران واجب آمد.

(39-72) - قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ

و گفته شود: «از درهاى دوزخ درآييد، جاودانه در آن بمانيد؛ وه چه بد [جايى‌] است جاى سركشان!»

(39-73) - وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ

و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته‌اند، گروه گروه به سوى بهشت سوق داده شوند، تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان‌] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند: «سلام بر شما، خوش آمديد، در آن درآييد [و] جاودانه [بمانيد].»

(39-74) - وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ

و گويند: «سپاس خدايى را كه وعده‌اش را بر ما راست گردانيد و سرزمين [بهشت‌] را به ما ميراث داد، از هر جاى آن باغ [پهناور] كه بخواهيم جاى مى‌گزينيم.» چه نيك است پاداش عمل‌كنندگان.

(39-75) - وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و فرشتگان را مى‌بينى كه پيرامون عرش به ستايش پروردگار خود تسبيح مى‌گويند و ميانشان به حق داورى مى‌گردد و گفته مى‌شود: «سپاس، ويژه پروردگار جهانيان است.»

سورة غافر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(40-1) - حم

حاء، ميم.

(40-2) - تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

فرو فرستادن اين كتاب، از جانب خداى ارجمند داناست،

(40-3) - غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

[كه‌] گناه‌بخش و توبه‌پذير [و] سخت‌كيفر [و] فراخ‌نعمت است. خدايى جز او نيست. بازگشت به سوى اوست.

(40-4) - مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ

جز آن‌هايى كه كفر ورزيدند [كسى‌] در آيات خدا ستيزه نمى‌كند، پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند.

(40-5) - كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ

پيش از اينان قوم نوح، و بعد از آنان دسته‌هاى مخالف [ديگر] به تكذيب پرداختند، و هر امّتى آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند، و به [وسيله‌] باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند. پس آنان را فرو گرفتم؛ آيا چگونه بود كيفر من؟

(40-6) - وَكَذَٰلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ

و بدين سان فرمان پروردگارت در باره كسانى كه كفر ورزيده بودند، به حقيقت پيوست كه ايشان همدمان آتش خواهند بود.

(40-7) - الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ

كسانى كه عرش [خدا] را حمل مى‌كنند، و آن‌ها كه پيرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبيح مى‌گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه گرويده‌اند طلب آمرزش مى‌كنند: «پروردگارا، رحمت و دانش [تو بر] هر چيز احاطه دارد؛ كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده‌اند ببخش و آن‌ها را از عذاب آتش نگاه دار.»

(40-8) - رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

«پروردگارا، آنان را در باغهاى جاويد كه وعده‌شان داده‌اى، با هر كه از پدران و همسران و فرزندانشان كه به صلاح آمده‌اند، داخل كن، زيرا تو خود ارجمند و حكيمى.

(40-9) - وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ وَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

و آنان را از بديها نگاه دار، و هر كه را در آن روز از بديها حفظ كنى، البته رحمتش كرده‌اى؛ و اين همان كاميابى بزرگ است.»

(40-10) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ

كسانى كه كافر بوده‌اند مورد ندا قرار مى‌گيرند كه: «قطعاً دشمنى خدا از دشمنى شما نسبت به همديگر سخت‌تر است، آنگاه كه به سوى ايمان فرا خوانده مى‌شديد و انكار مى‌ورزيديد.»

(40-11) - قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ

مى‌گويند: «پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانيدى و دو بار ما را زنده گردانيدى. به گناهانمان اعتراف كرديم؛ پس آيا راه بيرون‌شدنى [از آتش‌] هست؟»

(40-12) - ذَٰلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ

اين [كيفر] از آن روى براى شماست كه چون خدا به تنهايى خوانده مى‌شد، كفر مى‌ورزيديد؛ و چون به او شرك آورده مى‌شد، آن را باور مى‌كرديد. پس [امروز] فرمان از آن خداىِ والاىِ بزرگ است.

(40-13) - هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آيَاتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ رِزْقًا وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ

اوست آن كس كه نشانه‌هاى خود را به شما مى‌نماياند و براى شما از آسمان روزى مى‌فرستد، و جز آن كس كه توبه‌كار است [كسى‌] پند نمى‌گيرد.

(40-14) - فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

پس خدا را پاكدلانه فرا خوانيد، هر چند ناباوران را ناخوش افتد!

(40-15) - رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ

بالابرنده درجات، خداوند عرش، به هر كس از بندگانش كه خواهد آن روح [فرشته‌] را، به فرمان خويش مى‌فرستد، تا [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند.

(40-16) - يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ لَا يَخْفَىٰ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ

آن روز كه آنان ظاهر گردند، چيزى از آن‌ها بر خدا پوشيده نمى‌ماند. امروز فرمانروايى از آنِ كيست؟ از آنِ خداوند يكتاى قهّار است.

(40-17) - الْيَوْمَ تُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

امروز هر كسى به [موجب‌] آنچه انجام داده است كيفر مى‌يابد. امروز ستمى نيست؛ آرى، خدا زودشمار است.

(40-18) - وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ

و آن‌ها را از آن روز قريب‌[الوقوع‌] بترسان، آنگاه كه جانها به گلوگاه مى‌رسد در حالى كه اندوه خود را فرو مى‌خورند. براى ستمگران نه يارى است و نه شفاعتگرى كه مورد اطاعت باشد.

(40-19) - يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ

[خدا] نگاههاى دزدانه و آنچه را كه دلها نهان مى‌دارند، مى‌داند.

(40-20) - وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

و خداست كه به حق داورى مى‌كند، و كسانى را كه در برابر او مى‌خوانند [عاجزند و] به چيزى داورى نمى‌كنند؛ در حقيقت، خداست كه خود شنواى بيناست.

(40-21) - أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَاقٍ

آيا در زمين نگرديده‌اند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آن‌ها [زيسته‌]اند چگونه بوده است؟ آن‌ها از ايشان نيرومندتر [بوده‌] و آثار [پايدارترى‌] در روى زمين [از خود باقى گذاشتند]، با اين همه، خدا آنان را به كيفر گناهانشان گرفتار كرد و در برابر خدا حمايتگرى نداشتند.

(40-22) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَكَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ

اين [كيفر] از آن روى بود كه پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان مى‌آوردند ولى [آن‌ها] انكار مى‌كردند. پس خدا [گريبان‌] آن‌ها را گرفت، زيرا او نيرومند سخت‌كيفر است.

(40-23) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ

و به يقين، موسى را با آيات خود و حجّتى آشكار فرستاديم،

(40-24) - إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ

به سوى فرعون و هامان و قارون، [امّا آنان‌] گفتند: «افسونگرى شيّاد است.»

(40-25) - فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْيُوا نِسَاءَهُمْ وَمَا كَيْدُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ

پس وقتى حقيقت را از جانب ما براى آنان آورد، گفتند: «پسران كسانى را كه با او ايمان آورده‌اند بكشيد و زنانشان را زنده بگذاريد.» و[لى‌] نيرنگ كافران جز در گمراهى نيست.

(40-26) - وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَىٰ وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ

و فرعون گفت: «مرا بگذاريد موسى را بكشم تا پروردگارش را بخواند. من مى‌ترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند.»

(40-27) - وَقَالَ مُوسَىٰ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ

و موسى گفت: «من از هر متكبرى كه به روز حساب عقيده ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده‌ام.»

(40-28) - وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ

و مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان مى‌داشت، گفت: «آيا مردى را مى‌كشيد كه مى‌گويد: پروردگار من خداست؟ و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده، و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسيد، چرا كه خدا كسى را كه افراطكار دروغزن باشد هدايت نمى‌كند.

(40-29) - يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَىٰ وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ

اى قوم من، امروز فرمانروايى از آنِ شماست [و] در اين سرزمين مسلطيد، و[لى‌] چه كسى ما را از بلاى خدا -اگر به ما برسد- حمايت خواهد كرد؟» فرعون گفت: «جز آنچه مى‌بينم، به شما نمى‌نمايم، و شما را جز به راه راست راهبر نيستم.»

(40-30) - وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ

و كسى كه ايمان آورده بود، گفت: «اى قوم من، من از [روزى‌] مثل روز دسته‌ها[ى مخالف خدا] بر شما مى‌ترسم.

(40-31) - مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ

[از سرنوشتى‌] نظير سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، و كسانى كه پس از آن‌ها [آمدند]. و [گرنه‌] خدا بر بندگان [خود] ستم نمى‌خواهد.

(40-32) - وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ

و اى قوم من، من بر شما از روزى كه مردم يكديگر را [به يارى هم‌] ندا درمى‌دهند، بيم دارم.

(40-33) - يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

روزى كه پشت‌كنان [به عنف‌] بازمى‌گرديد، براى شما در برابر خدا هيچ حمايتگرى نيست؛ و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست.»

(40-34) - وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ

و به يقين، يوسف پيش از اين، دلايل آشكار براى شما آورد، و از آنچه براى شما آورد همواره در ترديد بوديد تا وقتى كه از دنيا رفت، گفتيد: «خدا بعد از او هرگز فرستاده‌اى را برنخواهد انگيخت.» اين گونه، خدا هر كه را افراطگر شكّاك است، بى راه مى‌گذارد.

(40-35) - الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ

كسانى كه در باره آيات خدا -بدون حجتى كه براى آنان آمده باشد- مجادله مى‌كنند، [اين ستيزه‌] در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آورده‌اند [مايه‌] عداوت بزرگى است. اين گونه، خدا بر دل هر متكبر و زورگويى مُهر مى‌نهد.

(40-36) - وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ

و فرعون گفت: «اى هامان، براى من كوشكى بلند بساز، شايد من به آن راهها برسم:

(40-37) - أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰ إِلَـٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا وَكَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ

راههاى [دستيابى به‌] آسمانها، تا از خداى موسى اطلاع حاصل كنم و من او را سخت دروغپرداز مى‌پندارم.» و اين گونه براى فرعون، زشتى كارش آراسته شد و از راه [راست‌] بازماند؛ و نيرنگ فرعون جز به تباهى نينجاميد.

(40-38) - وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ

و آن كس كه ايمان آورده بود گفت: «اى قوم من، مرا پيروى كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم.

(40-39) - يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَـٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ

اى قوم من، اين زندگى دنيا تنها كالايى [ناچيز] است، و در حقيقت، آن آخرت است كه سراى پايدار است.

(40-40) - مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ

هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمى‌يابد؛ و هر كه كار شايسته كند -چه مرد باشد يا زن- در حالى كه ايمان داشته باشد، در نتيجه آنان داخل بهشت مى‌شوند و در آن‌جا بى‌حساب روزى مى‌يابند.

(40-41) - وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ

و اى قوم من، چه شده است كه من شما را به نجات فرا مى‌خوانم و [شما] مرا به آتش فرا مى‌خوانيد؟

(40-42) - تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ

مرا فرا مى‌خوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزى را كه بدان علمى ندارم با او شريك گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مى‌كنم.

(40-43) - لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلَا فِي الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ

آنچه مرا به سوى آن دعوت مى‌كنيد، به ناچار نه در دنيا و نه در آخرت [درخور] خواندن نيست، و در حقيقت، برگشت ما به سوى خداست، و افراطگران همدمان آتشند.

(40-44) - فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

پس به زودى آنچه را به شما مى‌گويم به ياد خواهيد آورد. و كارم را به خدا مى‌سپارم؛ خداست كه به [حال‌] بندگان [خود] بيناست.»

(40-45) - فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ

پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مى‌كردند حمايت فرمود، و فرعونيان را عذاب سخت فرو گرفت.

(40-46) - النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ

[اينك هر] صبح و شام بر آتش عرضه مى‌شوند، و روزى كه رستاخيز بر پا شود [فرياد مى‌رسد كه:] «فرعونيان را در سخت‌ترين [انواع‌] عذاب درآوريد.»

(40-47) - وَإِذْ يَتَحَاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيبًا مِنَ النَّارِ

و آنگاه كه در آتش شروع به آوردن حجّت مى‌كنند، زيردستان به كسانى كه گردنكش بودند، مى‌گويند: «ما پيرو شما بوديم؛ پس آيا مى‌توانيد پاره‌اى از اين آتش را از ما دفع كنيد؟»

(40-48) - قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ

كسانى كه گردنكشى مى‌كردند، مى‌گويند: «[اكنون‌] همه ما در آن هستيم. خداست كه ميان بندگان [خود] داورى كرده است.»

(40-49) - وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِنَ الْعَذَابِ

و كسانى كه در آتشند، به نگهبانان جهنّم مى‌گويند: «پروردگارتان را بخوانيد تا يك روز از اين عذاب را به ما تخفيف دهد.»

(40-50) - قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا بَلَىٰ قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ

مى‌گويند: «مگر پيامبرانتان دلايل روشن به سوى شما نياوردند؟» مى‌گويند: «چرا.» مى‌گويند: «پس بخوانيد. و[لى‌] دعاى كافران جز در بيراهه نيست.»

(40-51) - إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ

در حقيقت، ما فرستادگان خود و كسانى را كه گرويده‌اند، در زندگى دنيا و روزى كه گواهان برپاى مى‌ايستند قطعاً يارى مى‌كنيم؛

(40-52) - يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

[همان‌] روزى كه ستمگران را پوزش‌طلبى‌شان سود نمى‌دهد، و براى آنان لعنت است، و برايشان بدفرجامى آن سراى است.

(40-53) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَىٰ وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ

و قطعاً موسى را هدايت داديم، و به فرزندان اسرائيل تورات را به ميراث نهاديم؛

(40-54) - هُدًى وَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ

[كه‌] رهنمود و يادكردى براى خردمندان است.

(40-55) - فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ

پس صبر كن كه وعده خدا حق است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش.

(40-56) - إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

در حقيقت، آنان كه در باره نشانه‌هاى خدا -بى‌آنكه حجّتى برايشان آمده باشد- به مجادله برمى‌خيزند در دلهايشان جز بزرگنمايى نيست [و] آنان به آن [بزرگى كه آرزويش را دارند] نخواهند رسيد. پس به خدا پناه جوى، زيرا او خود شنواى بيناست.

(40-57) - لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

قطعاً آفرينش آسمانها و زمين بزرگتر [و شكوهمندتر] از آفرينش مردم است، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

(40-58) - وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَا تَتَذَكَّرُونَ

و نابينا و بينا يكسان نيستند، و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند [نيز] با [مردم‌] بدكار [يكسان‌] نيستند؛ چه اندك پند مى‌پذيريد.

(40-59) - إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ

در حقيقت، رستاخيز قطعاً آمدنى است؛ در آن ترديدى نيست، ولى بيشتر مردم ايمان نمى‌آورند.

(40-60) - وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ

و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. در حقيقت، كسانى كه از پرستش من كبر مى‌ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى‌آيند.»

(40-61) - اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ

خدا [همان‌] كسى است كه شب را براى شما پديد آورد تا در آن آرام گيريد، و روز را روشنى‌بخش [قرار داد]. آرى، خدا بر مردم بسيار صاحب‌تفضل است، ولى بيشتر مردم سپاس نمى‌دارند.

(40-62) - ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ

اين است خدا، پروردگار شما [كه‌] آفريننده هر چيزى است: خدايى جز او نيست. پس چگونه [از او] بازگردانيده مى‌شويد؟

(40-63) - كَذَٰلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

كسانى كه نشانه‌هاى خدا را انكار مى‌كردند، اين گونه [از خدا] رويگردان مى‌شوند.

(40-64) - اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ

خدا [همان‌] كسى است كه زمين را براى شما قرارگاه ساخت و آسمان را بنايى [گردانيد] و شما را صورتگرى كرد و صورتهاى شما را نيكو نمود و از چيزهاى پاكيزه به شما روزى داد. اين است خدا پروردگار شما! بلندمرتبه و بزرگ است خدا، پروردگار جهانيان.

(40-65) - هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

اوست [همان‌] زنده‌اى كه خدايى جز او نيست. پس او را در حالى كه دين [خود] را براى وى بى‌آلايش گردانيده‌ايد بخوانيد. سپاس‌[ها همه‌] ويژه خدا پروردگار جهانيان است.

(40-66) - قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ

بگو: «من نهى شده‌ام از اينكه جز خدا كسانى را كه [شما] مى‌خوانيد پرستش كنم [آن هم‌] هنگامى كه از جانب پروردگارم مرا دلايل روشن رسيده باشد، و مأمورم كه فرمانبر پروردگار جهانيان باشم.»

(40-67) - هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّىٰ مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

او همان كسى است كه شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفه‌اى، آنگاه از علقه‌اى، و بعد شما را [به صورت‌] كودكى برمى‌آورد، تا به كمال قوّت خود برسيد و تا سالمند شويد، و از ميان شما كسى است كه مرگ پيش‌رس مى‌يابد، و تا [بالاخره‌] به مدتى كه مقرّر است برسيد، و اميد كه در انديشه فرو رويد.

(40-68) - هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

او همان كسى است كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند، و چون به كارى حكم كند، همين قدر به آن مى‌گويد: «باش.» بى‌درنگ موجود مى‌شود.

(40-69) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ أَنَّىٰ يُصْرَفُونَ

آيا كسانى را كه در [ابطال‌] آيات خدا مجادله مى‌كنند نديده‌اى [كه‌] تا كجا [از حقيقت‌] انحراف حاصل كرده‌اند؟

(40-70) - الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتَابِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

كسانى كه كتاب [خدا] و آنچه را كه فرستادگان خود را بدان گسيل داشته‌ايم تكذيب كرده‌اند، به زودى خواهند دانست؛

(40-71) - إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ

هنگامى كه غلها در گردنهايشان [افتاده‌] و [با] زنجيرها كشانيده مى‌شوند،

(40-72) - فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ

در ميان جوشاب. [و] آنگاه در آتش برافروخته مى‌شوند.

(40-73) - ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تُشْرِكُونَ

آنگاه به آنان گفته مى‌شود: «آنچه را در برابر خدا [با او] شريك مى‌ساختيد كجايند؟»

(40-74) - مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَكُنْ نَدْعُو مِنْ قَبْلُ شَيْئًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِينَ

مى‌گويند: «گمشان كرديم، بلكه پيشتر [هم‌] ما چيزى را نمى‌خوانديم.» اين گونه خدا كافران را بى‌راه مى‌گذارد.

(40-75) - ذَٰلِكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ

اين [عقوبت‌] به سبب آن است كه در زمين به ناروا شادى و سرمستى مى‌كرديد و بدان سبب است كه [سخت به خود] مى‌نازيديد.

(40-76) - ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ

از درهاى دوزخ درآييد، در آن جاودان [بمانيد]. چه بد است جاى سركشان.

(40-77) - فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ

پس صبر كن كه وعده خدا راست است. پس -چه پاره‌اى از آنچه را كه به آنان وعده داده‌ايم، به تو بنمايانيم، چه تو را از دنيا ببريم- [در هر صورت آنان‌] به سوى ما بازگردانيده مى‌شوند.

(40-78) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ

و مسلّماً پيش از تو فرستادگانى را روانه كرديم. برخى از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كرده‌ايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكرده‌ايم، و هيچ فرستاده‌اى را نرسد كه بى‌اجازه خدا نشانه‌اى بياورد. پس چون فرمان خدا برسد به حق داورى مى‌شود، و آن‌جاست كه باطل‌كاران زيان مى‌كنند.

(40-79) - اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ

خدا [همان‌] كسى است كه چهارپايان را براى شما پديد آورد تا از برخى از آن‌ها سوارى گيريد و از برخى از آن‌ها بخوريد.

(40-80) - وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَلِتَبْلُغُوا عَلَيْهَا حَاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَعَلَيْهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ

و در آن‌ها براى شما سودهاست تا با [سوار شدن بر] آن‌ها به مقصودى كه در دلهايتان است برسيد، و بر آن‌ها و بر كشتى حمل مى‌شويد.

(40-81) - وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَأَيَّ آيَاتِ اللَّهِ تُنْكِرُونَ

و نشانه‌هاى [قدرت‌] خويش را به شما مى‌نماياند. پس كدام يك از آيات خدا را انكار مى‌كنيد؟

(40-82) - أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

آيا در زمين نگشته‌اند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنان بودند چگونه بوده است؟ [آن‌ها به مراتب از حيث تعداد،] بيشتر از آنان، و [از حيث‌] نيرو و آثار در روى زمين، استوارتر بودند، و[لى‌] آنچه به دست مى‌آوردند، به حالشان سودى نبخشيد.

(40-83) - فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، به آن چيز [مختصرى‌] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند، و [سرانجام‌] آنچه به ريشخند مى‌گرفتند آنان را فروگرفت.

(40-84) - فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ

پس چون سختى [عذاب‌] ما را ديدند گفتند: «فقط به خدا ايمان آورديم و بدانچه با او شريك مى‌گردانيديم كافريم.»

(40-85) - فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ

و[لى‌] هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ديگر ايمانشان براى آن‌ها سودى نداد. سنّت خداست كه از [ديرباز] در باره بندگانش چنين جارى شده، و آن‌جاست كه ناباوران زيان كرده‌اند.

سورة فصلت

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(41-1) - حم

حاء، ميم.

(41-2) - تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ

وحى [نامه‌]اى است از جانب [خداى‌] رحمتگر مهربان.

(41-3) - كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

كتابى است كه آيات آن، به روشنى بيان شده. قرآنى است به زبان عربى براى مردمى كه مى‌دانند.

(41-4) - بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ

بشارتگر و هشداردهنده است. و[لى‌] بيشتر آنان رويگردان شدند، در نتيجه [چيزى را] نمى‌شنوند.

(41-5) - وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ

و گفتند: «دلهاى ما از آنچه ما را به سوى آن مى‌خوانى سخت محجوب و مهجور است. و در گوشهاى ما سنگينى و ميان ما و تو پرده‌اى است؛ پس تو كار خود را بكن ما [هم‌] كار خود را مى‌كنيم.»

(41-6) - قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ

بگو: «من، بشرى چون شمايم، جز اينكه به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس مستقيماً به سوى او بشتابيد و از او آمرزش بخواهيد. و واى بر مشركان.»

(41-7) - الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ

همان كسانى كه زكات نمى‌دهند و آنان كه به آخرت ناباورند.

(41-8) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ

كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند آنان را پاداشى بى‌پايان است.

(41-9) - قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَٰلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ

بگو: «آيا اين شماييد كه واقعاً به آن كسى كه زمين را در دو هنگام آفريد، كفر مى‌ورزيد و براى او همتايانى قرار مى‌دهيد؟ اين است پروردگار جهانيان.»

(41-10) - وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ

و در [زمين‌]، از فراز آن [لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد، و مواد خوراكى آن را در چهار روز اندازه‌گيرى كرد [كه‌] براى خواهندگان، درست [و متناسب با نيازهايشان‌] است.

(41-11) - ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ

سپس آهنگ [آفرينش‌] آسمان كرد، و آن بخارى بود. پس به آن و به زمين فرمود: «خواه يا ناخواه بياييد.» آن دو گفتند: «فرمان‌پذير آمديم.»

(41-12) - فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَىٰ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

پس آن‌ها را [به صورت‌] هفت آسمان، در دو هنگام مقرّر داشت و در هر آسمانى كار [مربوط به‌] آن را وحى فرمود، و آسمان [اين‌] دنيا را به چراغها آذين كرديم و [آن را نيك‌] نگاه داشتيم؛ اين است اندازه‌گيرى آن نيرومند دانا.

(41-13) - فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ

پس اگر روى برتافتند بگو: «شما را از آذرخشى چون آذرخش عاد و ثمود بر حذر داشتم.»

(41-14) - إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ

چون فرستادگان [ما] از پيش رو و از پشت سرشان بر آنان آمدند [و گفتند:] «زنهار، جز خدا را مپرستيد»، گفتند: «اگر پروردگار ما مى‌خواست، قطعاً فرشتگانى فرومى‌فرستاد، پس ما به آنچه بدان فرستاده شده‌ايد كافريم.»

(41-15) - فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ

و امّا عاديان، به ناحق، در زمين سر برافراشتند و گفتند: «از ما نيرومندتر كيست؟» آيا ندانسته‌اند كه آن خدايى كه خلقشان كرده خود از ايشان نيرومندتر است؟ و در نتيجه آيات ما را انكار مى‌كردند.

(41-16) - فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَىٰ وَهُمْ لَا يُنْصَرُونَ

پس بر آنان تندبادى توفنده در روزهايى شوم فرستاديم تا در زندگى دنيا عذاب رسوايى را بدانان بچشانيم و قطعاً عذاب آخرت رسواكننده‌تر است و آنان يارى نخواهند شد.

(41-17) - وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَىٰ عَلَى الْهُدَىٰ فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

و اما ثموديان: پس آنان را راهبرى كرديم و[لى‌] كوردلى را بر هدايت ترجيح دادند، پس به [كيفر] آنچه مرتكب مى‌شدند صاعقه عذاب خفت‌آور آنان را فروگرفت.

(41-18) - وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

و كسانى را كه ايمان آورده بودند و پروا مى‌داشتند رهانيديم.

(41-19) - وَيَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ

و [ياد كن‌] روزى را كه دشمنان خدا به سوى آتش گردآورده و بازداشت [و دسته دسته تقسيم‌] مى‌شوند.

(41-20) - حَتَّىٰ إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

تا چون بدان رسند، گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه مى‌كرده‌اند، بر ضدّشان گواهى دهند.

(41-21) - وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

و به پوست [بدن‌] خود مى‌گويند: «چرا بر ضدّ ما شهادت داديد؟» مى‌گويند: «همان خدايى كه هر چيزى را به زبان درآورده ما را گويا گردانيده است، و او نخستين بار شما را آفريد و به سوى او برگردانيده مى‌شويد.»

(41-22) - وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَـٰكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ

و [شما] از اينكه مبادا گوش و ديدگان و پوستتان بر ضدّ شما گواهى دهند [گناهانتان را] پوشيده نمى‌داشتيد ليكن گمان داشتيد كه خدا بسيارى از آنچه را كه مى‌كنيد نمى‌داند.

(41-23) - وَذَٰلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ

و همين بود گمانتان كه در باره پروردگارتان برديد؛ شما را هلاك كرد و از زيانكاران شديد.

(41-24) - فَإِنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ وَإِنْ يَسْتَعْتِبُوا فَمَا هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ

پس اگر شكيبايى نمايند جايشان در آتش است و اگر از در پوزش درآيند مورد اجابت قرار نمى‌گيرند.

(41-25) - وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ

و براى آنان دمسازانى گذاشتيم، و آنچه در دسترس ايشان و آنچه در پى آنان بود در نظرشان زيبا جلوه دادند و فرمان [عذاب‌] در ميان امّتهايى از جن و انس كه پيش از آنان روزگار به سر برده بودند، بر ايشان واجب آمد، چرا كه آن‌ها زيانكاران بودند.

(41-26) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ

و كسانى كه كافر شدند گفتند: «به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد، شايد شما پيروز شويد.»

(41-27) - فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ

و قطعاً كسانى را كه كافر شده‌اند عذابى سخت مى‌چشانيم و حتماً آن‌ها را به بدتر از آنچه مى‌كرده‌اند جزا مى‌دهيم.

(41-28) - ذَٰلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ

آرى، سزاى دشمنان خدا همان آتش است كه در آن، منزل هميشگى دارند. [اين‌] جزا به كيفر آن است كه نشانه‌هاى ما را انكار مى‌كردند.

(41-29) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا اللَّذَيْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ

و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند: «پروردگارا، آن دو [گمراه‌گرى‌] از جن و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا آن‌ها را زير قدمهايمان بگذاريم تا زبون شوند.»

(41-30) - إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ

در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‌آيند [و مى‌گويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.

(41-31) - نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ

در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم، و هر چه دلهايتان بخواهد در [بهشت‌] براى شماست، و هر چه خواستار باشيد در آن‌جا خواهيد داشت؛

(41-32) - نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ

روزىِ آماده‌اى از سوى آمرزنده مهربان است.»

(41-33) - وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ

و كيست خوشگفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نمايد و كار نيك كند و گويد: «من [در برابر خدا] از تسليم‌شدگانم»؟

(41-34) - وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ

و نيكى با بدى يكسان نيست. [بدى را] آنچه خود بهتر است دفع كن؛ آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يكدل مى‌گردد.

(41-35) - وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ

و اين [خصلت‌] را جز كسانى كه شكيبا بوده‌اند نمى‌يابند، و آن را جز صاحب بهره‌اى بزرگ، نخواهد يافت.

(41-36) - وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و اگر دمدمه‌اى از شيطان تو را از جاى درآورد، پس به خدا پناه ببر كه او خود شنواى داناست.

(41-37) - وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ

و از نشانه‌هاى [حضور] او شب و روز و خورشيد و ماه است؛ نه براى خورشيد سجده كنيد و نه براى ماه، و اگر تنها او را مى‌پرستيد آن خدايى را سجده كنيد كه آن‌ها را خلق كرده است.

(41-38) - فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسْأَمُونَ

پس اگر كبر ورزيدند، كسانى كه در پيشگاه پروردگار تواند شبانه‌روز او را نيايش مى‌كنند و خسته نمى‌شوند.

(41-39) - وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و از [ديگر] نشانه‌هاى او اين است كه تو زمين را فسرده مى‌بينى و چون باران بر آن فروريزيم به جنبش درآيد و بردمد. آرى، همان كسى كه آن را زندگى بخشيد قطعاً زنده‌كننده مردگان است. در حقيقت، او بر هر چيزى تواناست.

(41-40) - إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَنْ يُلْقَىٰ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

كسانى كه در [فهم و ارائه‌] آيات ما كژ مى‌روند بر ما پوشيده نيستند. آيا كسى كه در آتش افكنده مى‌شود بهتر است يا كسى كه روز قيامت آسوده‌خاطر مى‌آيد؟ هر چه مى‌خواهيد بكنيد كه او به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

(41-41) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ

كسانى كه به اين قرآن -چون بديشان رسيد- كفر ورزيدند [به كيفر خود مى‌رسند] و به راستى كه آن كتابى ارجمند است.

(41-42) - لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ

از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمى‌آيد؛ وحى [نامه‌]اى است از حكيمى ستوده‌[صفات‌].

(41-43) - مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ

به تو جز آنچه به پيامبران پيش از تو گفته شده است گفته نمى‌شود. به راستى كه پروردگار تو داراى آمرزش و دارنده كيفرى پر درد است.

(41-44) - وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَـٰئِكَ يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ

و اگر [اين كتاب را] قرآنى غير عربى گردانيده بوديم، قطعاً مى‌گفتند: «چرا آيه‌هاى آن روشن بيان نشده؟ كتابى غير عربى و [مخاطب آن‌] عرب زبان؟» بگو: «اين [كتاب‌] براى كسانى كه ايمان آورده‌اند رهنمود و درمانى است، و كسانى كه ايمان نمى‌آورند در گوشهايشان سنگينى است و قرآن برايشان نامفهوم است، و [گويى‌] آنان را از جايى دور ندا مى‌دهند!

(41-45) - وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ

و به راستى موسى را كتاب [تورات‌] داديم، پس در آن اختلاف واقع شد، و اگر از جانب پروردگارت فرمان [مهلت‌] سبقت نگرفته بود، قطعاً ميانشان داورى شده بود؛ و در حقيقت آنان در باره آن به شكّى سخت دچارند.

(41-46) - مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

هر كه كار شايسته كند، به سود خود اوست؛ و هر كه بدى كند، به زيان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمكار نيست.

(41-47) - إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَمَا تَخْرُجُ مِنْ ثَمَرَاتٍ مِنْ أَكْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكَائِي قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِنْ شَهِيدٍ

دانستن هنگام رستاخيز فقط منحصر به اوست، و ميوه‌ها از غلافهايشان بيرون نمى‌آيند و هيچ مادينه‌اى بار نمى‌گيرد و بار نمى‌گذارد مگر آنكه او به آن علم دارد. و روزى كه [خدا] آنان را ندا مى‌دهد: «شريكان من كجايند؟» مى‌گويند: «با بانگ رسا به تو مى‌گوييم كه هيچ گواهى از ميان ما نيست.»

(41-48) - وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَظَنُّوا مَا لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ

و آنچه از پيش مى‌خواندند، از [نظر] آنان ناپديد مى‌شود و مى‌دانند كه آنان را روى گريز نيست.

(41-49) - لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ

انسان از دعاى خير خسته نمى‌شود، و چون آسيبى به او رسد مأيوس [و] نوميد مى‌گردد.

(41-50) - وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَـٰذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُجِعْتُ إِلَىٰ رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنَىٰ فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ

و اگر از جانب خود رحمتى -پس از زيانى كه به او رسيده است- بچشانيم، قطعاً خواهد گفت: «من سزاوار آنم و گمان ندارم كه رستاخيز برپا شود، و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانيده شوم، قطعاً نزد او برايم خوبى خواهد بود. « پس بدون شكّ، كسانى را كه كفران كرده‌اند، به آنچه انجام داده‌اند آگاه خواهيم كرد، و مسلماً از عذابى سخت به آنان خواهيم چشانيد.

(41-51) - وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ

و چون انسان را نعمت بخشيم، روى برتابد و خود را كنار كشد، و چون آسيبى بدو رسد دست به دعاى فراوان بردارد.

(41-52) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ

بگو: «به من خبر دهيد، اگر [قرآن‌] از نزد خدا [آمده‌] باشد و آن را انكار كرده باشيد، چه كسى گمراه‌تر از آن كس خواهد بود كه به مخالفتى دور و دراز [دچار] آمده باشد؟»

(41-53) - سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ

به زودى نشانه‌هاى خود را در افقها[ى گوناگون‌] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود، تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است. آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است؟

(41-54) - أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ

آرى، آنان در لقاى پروردگارشان ترديد دارند. آگاه باش كه مسلماً او به هر چيزى احاطه دارد.

سورة الشورى

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(42-1) - حم

حاء، ميم،

(42-2) - عسق

عين، سين، قاف.

(42-3) - كَذَٰلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

اين گونه، خداى نيرومند حكيم به سوى تو و به سوى كسانى كه پيش از تو بودند، وحى مى‌كند.

(42-4) - لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست و او بلندمرتبه بزرگ است.

(42-5) - تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

چيزى نمانده كه آسمانها از فرازشان بشكافند و [حال آنكه‌] فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبيح مى‌گويند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى‌طلبند. آگاه باش، در حقيقت خداست كه آمرزنده مهربان است.

(42-6) - وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ

و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفته‌اند، خدا بر ايشان نگهبان است و تو بر آنان گمارده نيستى.

(42-7) - وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ

و بدين گونه قرآن عربى به سوى تو وحى كرديم تا [مردم‌] مكّه و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى، و از روز گردآمدن [خلق‌] -كه ترديدى در آن نيست- بيم دهى؛ گروهى در بهشتند و گروهى در آتش.

(42-8) - وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

و اگر خدا مى‌خواست، قطعاً آنان را امتى يگانه مى‌گردانيد، ليكن هر كه را بخواهد، به رحمت خويش درمى‌آورد و ستمگران نه يارى دارند و نه ياورى.

(42-9) - أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

آيا به جاى او دوستانى براى خود گرفته‌اند؟ خداست كه دوست راستين است، و اوست كه مردگان را زنده مى‌كند، و هموست كه بر هر چيزى تواناست.

(42-10) - وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

و در باره هر چيزى اختلاف پيدا كرديد، داوريش به خدا [ارجاع مى‌گردد]. چنين خدايى پروردگار من است. بر او توكل كردم و به سوى او بازمى‌گردم.

(42-11) - فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

پديدآورنده آسمانها و زمين است. از خودتان براى شما جفتهايى قرار داد، و از دامها [نيز] نر و ماده [قرار داد]. بدين وسيله شما را بسيار مى‌گرداند. چيزى مانند او نيست و اوست شنواى بينا.

(42-12) - لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

كليدهاى آسمانها و زمين از آنِ اوست. براى هر كس كه بخواهد روزى را گشاده يا تنگ مى‌گرداند. اوست كه بر هر چيزى داناست.

(42-13) - شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ

از [احكام‌] دين، آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد، براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه در باره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه: «دين را برپا داريد و در آن تفرقه‌اندازى مكنيد.» بر مشركان آنچه كه ايشان را به سوى آن فرا مى‌خوانى، گران مى‌آيد. خدا هر كه را بخواهد، به سوى خود برمى‌گزيند، و هر كه را كه از در توبه درآيد، به سوى خود راه مى‌نمايد.

(42-14) - وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ

و فقط پس از آنكه علم برايشان آمد، راه تفرقه پيمودند [آن هم‌] به صرف حسد [و برترى جويى‌] ميان همديگر. و اگر سخنى [داير بر تأخير عذاب‌] از جانب پروردگارت تا زمانى معيّن، پيشى نگرفته بود، قطعاً ميانشان داورى شده بود. و كسانى كه بعد از آنان كتاب [تورات‌] را ميراث يافتند واقعاً در باره او در ترديدى سخت [دچار]اند.

(42-15) - فَلِذَٰلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ

بنابراين به دعوت پرداز، و همان گونه كه مأمورى ايستادگى كن، و هوسهاى آنان را پيروى مكن و بگو: «به هر كتابى كه خدا نازل كرده است ايمان آوردم و مأمور شدم كه ميان شما عدالت كنم؛ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست؛ اعمال ما از آنِ ما و اعمال شما از آنِ شماست؛ ميان ما و شما خصومتى نيست؛ خدا ميان ما را جمع مى‌كند، و فرجام به سوى اوست.

(42-16) - وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ

و كسانى كه در باره خدا پس از اجابت [دعوت‌] او به مجادله مى‌پردازند، حجّتشان پيش پروردگارشان باطل است، و خشمى [از خدا] برايشان است و براى آنان عذابى سخت خواهد بود.

(42-17) - اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ

خدا همان كسى است كه كتاب و وسيله سنجش را به حق فرود آورد، و تو چه مى‌دانى شايد رستاخيز نزديك باشد.

(42-18) - يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَالَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلَا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ

كسانى كه به آن ايمان ندارند شتابزده آن را مى‌خواهند، و كسانى كه ايمان آورده‌اند، از آن هراسناكند و مى‌دانند كه آن حقّ است. بدان كه آنان كه در مورد قيامت ترديد مى‌ورزند، قطعاً در گمراهى دور و درازى‌اند.

(42-19) - اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ

خدا نسبت به بندگانش مهربان است: هر كه را بخواهد روزى مى‌دهد و اوست نيرومند غالب.

(42-20) - مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ

كسى كه كِشت آخرت بخواهد، براى وى در كِشته‌اش مى‌افزاييم، و كسى كه كِشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‌دهيم و[لى‌] در آخرت او را نصيبى نيست.

(42-21) - أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

آيا براى آنان شريكانى است كه در آنچه خدا بدان اجازه نداده، برايشان بنياد آيينى نهاده‌اند؟ و اگر فرمان قاطع [در باره تأخير عذاب در كار] نبود مسلماً ميانشان داورى مى‌شد؛ و براى ستمكاران شكنجه‌اى پر درد است.

(42-22) - تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ

[در قيامت‌] ستمگران را از آنچه انجام داده‌اند، هراسناك مى‌بينى و [جزاى عملشان‌] به آنان خواهد رسيد، و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند در باغهاى بهشتند. آنچه را بخواهند نزد پروردگارشان خواهند داشت؛ اين است همان فضل عظيم.

(42-23) - ذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ

اين همان [پاداشى‌] است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند [بدان‌] مژده داده است. بگو: «به ازاى آن [رسالت‌] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى در باره خويشاوندان.» و هر كس نيكى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد]، براى او در ثواب آن خواهيم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.

(42-24) - أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَىٰ قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

آيا مى‌گويند: «بر خدا دروغى بسته است؟» پس اگر خدا بخواهد بر دلت مُهر مى نهد؛ و خدا باطل را محو و حقيقت را با كلمات خويش پا برجا مى‌كند. اوست كه به راز دلها داناست.

(42-25) - وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ

و اوست كسى كه توبه را از بندگان خود مى‌پذيرد و از گناهان درمى‌گذرد و آنچه مى‌كنيد مى‌داند.

(42-26) - وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ

و [درخواست‌] كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند اجابت مى‌كند و از فضل خويش به آنان زياده مى‌دهد، و[لى‌] براى كافران عذاب سختى خواهد بود.

(42-27) - وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَـٰكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ

و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلماً در زمين سر به عصيان برمى‌دارند، ليكن آنچه را بخواهد به اندازه‌اى [كه مصلحت است‌] فرو مى‌فرستد. به راستى كه او به [حال‌] بندگانش آگاهِ بيناست.

(42-28) - وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ

و اوست كسى كه باران را -پس از آنكه [مردم‌] نوميد شدند- فرود مى‌آورد، و رحمت خويش را مى‌گسترد و هموست سرپرست ستوده.

(42-29) - وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَىٰ جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ

و از نشانه‌هاى [قدرت‌] اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از [انواع‌] جنبنده در ميان آن دو پراكنده است، و او هرگاه بخواهد بر گردآوردن آنان تواناست.

(42-30) - وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ

و هر [گونه‌] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسيارى درمى‌گذرد.

(42-31) - وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

و شما در زمين درمانده كننده [خدا] نيستيد، و جز خدا شما را سرپرست و ياورى نيست.

(42-32) - وَمِنْ آيَاتِهِ الْجَوَارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ

و از نشانه‌هاى او سفينه‌هاى كوه‌آسا در درياست.

(42-33) - إِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلَىٰ ظَهْرِهِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

اگر بخواهد باد را ساكن مى‌گرداند و [سفينه‌ها] بر پشت [آب‌] متوقف مى‌مانند. قطعاً در اين [امر] براى هر شكيباى شكرگزارى نشانه‌هاست.

(42-34) - أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِمَا كَسَبُوا وَيَعْفُ عَنْ كَثِيرٍ

يا به [سزاى‌] آنچه [كشتى‌نشينان‌] مرتكب شده‌اند هلاكشان كند، و[لى‌] از بسيارى درمى‌گذرد.

(42-35) - وَيَعْلَمَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِنَا مَا لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ

و [تا] آنان كه در آيات ما مجادله مى‌كنند، بدانند كه ايشان را [روى‌] گريزى نيست.

(42-36) - فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

و آنچه به شما داده شده، برخوردارى [و كالاى‌] زندگى دنياست، و آنچه پيش خداست براى كسانى كه گرويده‌اند و به پروردگارشان اعتماد دارند بهتر و پايدارتر است.

(42-37) - وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ

و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها خود را به دور مى‌دارند و چون به خشم درمى‌آيند درمى‌گذرند.

(42-38) - وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

و كسانى كه [نداى‌] پروردگارشان را پاسخ [مثبت‌] داده و نماز برپا كرده‌اند و كارشان در ميانشان مشورت است و از آنچه روزيشان داده‌ايم انفاق مى‌كنند.

(42-39) - وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ

و كسانى كه چون ستم بر ايشان رسد، يارى مى‌جويند [و به انتقام بر مى‌خيزند].

(42-40) - وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ

و جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده‌] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمى‌دارد.

(42-41) - وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَـٰئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ

و هر كه پس از ستم [ديدن‌] خود، يارى جويد [و انتقام گيرد] راه [نكوهشى‌] بر ايشان نيست.

(42-42) - إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

راه [نكوهش‌] تنها بر كسانى است كه به مردم ستم مى‌كنند، و در [روى‌] زمين به ناحق سر برمى‌دارند. آنان عذابى دردناك [در پيش‌] خواهند داشت.

(42-43) - وَلَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

و هر كه صبر كند و درگذرد، مسلماً اين [خويشتن دارى، حاكى‌] از اراده قوى [در] كارهاست.

(42-44) - وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَىٰ مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ

و هر كه را خدا بى‌راه گذارد، پس از او يار [و ياور]ى نخواهد داشت، و ستمگران را مى‌بينى كه چون عذاب را بنگرند مى‌گويند: «آيا راهى براى برگشتن [به دنيا] هست؟»

(42-45) - وَتَرَاهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا خَاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ وَقَالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذَابٍ مُقِيمٍ

آنان را مى‌بينى [كه چون‌] بر [آتش‌] عرضه مى‌شوند، از [شدت‌] زبونى، فروتن شده‌اند: زيرچشمى مى‌نگرند. و كسانى كه گرويده‌اند مى‌گويند: «در حقيقت، زيانكاران كسانى‌اند كه روز قيامت خودشان و كسانشان را دچار زيان كرده‌اند.» آرى، ستمكاران در عذابى پايدارند.

(42-46) - وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِيَاءَ يَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ سَبِيلٍ

و جز خدا براى آنان دوستانى [ديگر] نيست كه آن‌ها را يارى كنند، و هر كه را خدا بى‌راه كذارد هيچ راهى براى او نخواهد بود.

(42-47) - اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ

پيش از آنكه روزى فرا رسد كه آن را از جانب خدا برگشتى نباشد، پروردگارتان را اجابت كنيد. آن روز نه براى شما پناهى و نه برايتان [مجال‌] انكارى هست.

(42-48) - فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ

پس اگر روى برتابند، ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده‌ايم. بر عهده تو جز رسانيدن [پيام‌] نيست، و ما چون رحمتى از جانب خود به انسان بچشانيم، بدان شاد و سرمست گردد، و چون به [سزاى‌] دستاورد پيشين آن‌ها، به آنان بدى رسد، انسان ناسپاسى مى‌كند.

(42-49) - لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ

فرمانروايى [مطلق‌] آسمانها و زمين از آنِ خداست؛ هر چه بخواهد مى‌آفريند؛ به هر كس بخواهد فرزند دختر و به هركس بخواهد فرزند پسر مى‌دهد.

(42-50) - أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا وَيَجْعَلُ مَنْ يَشَاءُ عَقِيمًا إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ

يا آن‌ها را پسر[ان‌] و دختر[انى‌] توأم با يكديگر مى‌گرداند، و هر كه را بخواهد عقيم مى‌سازد. اوست داناى توانا.

(42-51) - وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ

و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه‌] وحى يا از فراسوى حجابى، يا فرستاده‌اى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد. آرى، اوست بلندمرتبه سنجيده‌كار.

(42-52) - وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَـٰكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

وهمين گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم. تو نمى‌دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است؟] ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى‌نماييم، و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى‌كنى.

(42-53) - صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ

راه همان خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست. هش‌دار كه [همه‌] كارها به خدا بازمى‌گردد.

سورة الزخرف

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(43-1) - حم

حاء، ميم.

(43-2) - وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ

سوگند به كتاب روشنگر.

(43-3) - إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

ما آن را قرآنى عربى قرار داديم، باشد كه بينديشيد.

(43-4) - وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ

و همانا كه آن در كتاب اصلى [لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و پر حكمت است.

(43-5) - أَفَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَنْ كُنْتُمْ قَوْمًا مُسْرِفِينَ

آيا به [صِرف‌] اينكه شما قومى منحرفيد [بايد] قرآن را از شما باز داريم؟

(43-6) - وَكَمْ أَرْسَلْنَا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ

و چه بسا پيامبرانى كه در [ميان‌] گذشتگان روانه كرديم.

(43-7) - وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و هيچ پيامبرى به سوى ايشان نيامد، مگر اينكه او را به ريشخند مى‌گرفتند.

(43-8) - فَأَهْلَكْنَا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشًا وَمَضَىٰ مَثَلُ الْأَوَّلِينَ

و نيرومندتر از آنان را به هلاكت رسانيديم و سنّت پيشينيان تكرار شد.

(43-9) - وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ

و اگر از آنان بپرسى: «آسمانها و زمين را چه كسى آفريده؟» قطعاً خواهند گفت: «آن‌ها را همان قادر دانا آفريده است.»

(43-10) - الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

همان كسى كه اين زمين را براى شما گهواره‌اى گردانيد و براى شما در آن راهها نهاد، باشد كه راه يابيد.

(43-11) - وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا كَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ

و آن كس كه آبى به اندازه از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، سرزمينى مرده را زنده گردانيديم؛ همين گونه [از گورها] بيرون آورده مى‌شويد.

(43-12) - وَالَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ

و همان كسى كه جفتها را يكسره آفريد، و براى شما از كشتيها و دامها [وسيله‌اى كه‌] سوار شويد قرار داد.

(43-13) - لِتَسْتَوُوا عَلَىٰ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَـٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ

تا بر پشت آن‌[ها] قرار گيريد، پس چون بر آن‌[ها] برنشستيد، نعمت پروردگار خود را ياد كنيد و بگوييد: «پاك است كسى كه اين را براى ما رام كرد و[گرنه‌] ما را ياراى [رام‌ساختن‌] آن‌ها نبود.»

(43-14) - وَإِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ

«و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان بازخواهيم گشت.»

(43-15) - وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ

و براى او بعضى از بندگان [خدا] را جزئى [چون فرزند و شريك‌] قرار دادند. به راستى كه انسان بس ناسپاس آشكار است.

(43-16) - أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُمْ بِالْبَنِينَ

آيا از آنچه مى‌آفريند، خود، دخترانى برگرفته و به شما پسران را اختصاص داده است؟

(43-17) - وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَـٰنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ

و چون يكى از آنان را به آنچه به [خداى‌] رحمان نسبت مى‌دهد خبر دهند، چهره او سياه مى‌گردد، در حالى كه خشم و تأسف خود را فرو مى‌خورد.

(43-18) - أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ

آيا كسى [را شريك خدا مى‌كنند] كه در زر و زيور پرورش يافته و در [هنگام‌] مجادله، بيانش غير روشن است؟

(43-19) - وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ

و فرشتگانى را كه خود، بندگان رحمانند، مادينه [و دختران او] پنداشتند. آيا در خلقت آنان حضور داشتند؟ گواهى ايشان به زودى نوشته مى‌شود و [از آن‌] پرسيده خواهند شد.

(43-20) - وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَـٰنُ مَا عَبَدْنَاهُمْ مَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ

و مى‌گويند: «اگر [خداى‌] رحمان مى‌خواست، آن‌ها را نمى‌پرستيديم.» آنان به اين [دعوى‌] دانشى ندارند [و] جز حدس نمى‌زنند.

(43-21) - أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ

آيا به آنان پيش از آن [قرآن‌] كتابى داده‌ايم كه بدان تمسك مى‌جويند؟

(43-22) - بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ

[نه،] بلكه گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و ما [هم با] پى گيرى از آنان، راه يافتگانيم.»

(43-23) - وَكَذَٰلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ

و بدين گونه در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهنده‌اى نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى [و راهى‌] يافته‌ايم و ما از پى ايشان راهسپريم.»

(43-24) - قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَىٰ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ

گفت «هر چند هدايت كننده‌تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته‌ايد براى شما بياورم؟» گفتند: «ما [نسبت‌] به آنچه بدان فرستاده شده‌ايد كافريم.»

(43-25) - فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

پس، از آنان انتقام گرفتيم. پس بنگر فرجام تكذيب‌كنندگان چگونه بوده است.

(43-26) - وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ

و چون ابراهيم به [نا]پدرى خود و قومش گفت: «من واقعاً از آنچه مى‌پرستيد بيزارم،

(43-27) - إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ

مگر [از] آن كس كه مرا پديد آورد؛ و البته او مرا راهنمايى خواهد كرد.»

(43-28) - وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و او آن را در پى خود سخنى جاويدان كرد، باشد كه آنان [به توحيد] بازگردند.

(43-29) - بَلْ مَتَّعْتُ هَـٰؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُبِينٌ

بلكه اينان و پدرانشان را برخودارى دادم تا حقيقت و فرستاده‌اى آشكار به سويشان آمد.

(43-30) - وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ

و چون حقيقت به سويشان آمد، گفتند: «اين افسونى است و ما منكر آنيم.»

(43-31) - وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَـٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ

و گفتند: «چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از [آن‌] دو شهر فرود نيامده است؟»

(43-32) - أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ

آيا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مى‌كنند؟ ما [وسايل‌] معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده‌ايم، و برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [ديگر] قرار داده‌ايم تا بعضى از آن‌ها بعضى [ديگر] را در خدمت گيرند، و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى‌اندوزند بهتر است.

(43-33) - وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَـٰنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ

و اگر نه آن بود كه [همه‌] مردم [در انكار خدا] امتى واحد گردند، قطعاً براى خانه‌هاى آنان كه به [خداى‌] رحمان كفر مى‌ورزيدند، سقفها و نردبانهايى از نقره كه بر آن‌ها بالا روند قرار مى‌داديم.

(43-34) - وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ

و براى خانه‌هايشان نيز درها و تختهايى كه بر آن‌ها تكيه زنند.

(43-35) - وَزُخْرُفًا وَإِنْ كُلُّ ذَٰلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ

و زر و زيورهاى [ديگر نيز]. و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست، و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است.

(43-36) - وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَـٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ

و هر كس از ياد [خداى‌] رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مى‌گماريم تا براى وى دمسازى باشد.

(43-37) - وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

و مسلماً آن‌ها ايشان را از راه باز مى‌دارند و [آن‌ها] مى‌پندارند كه راه يافتگانند.

(43-38) - حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ

تا آنگاه كه او [با دمسازش‌] به حضور ما آيد، [خطاب به شيطان‌] گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، كه چه بد دمسازى هستى!»

(43-39) - وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ

و امروز هرگز [پشيمانى‌] براى شما سود نمى‌بخشد، چون ستم كرديد؛ در حقيقت، شما در عذاب، مشترك خواهيد بود.

(43-40) - أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

پس آيا تو مى‌توانى كران را شنوا كنى، يا نابينايان و كسى را كه همواره در گمراهى آشكارى است راه نمايى؟

(43-41) - فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ

پس اگر ما تو را [از دنيا] ببريم، قطعاً از آنان انتقام مى‌كشيم،

(43-42) - أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ

يا [اگر] آنچه را به آنان وعده داده‌ايم به تو نشان دهيم؛ حتماً ما بر آنان قدرت داريم.

(43-43) - فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

پس به آنچه به سوى تو وحى شده است چنگ دَرْزَنْ، كه تو بر راهى راست قرار دارى.

(43-44) - وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ

و به راستى كه [قرآن‌] براى تو و براى قوم تو [مايه‌] تذكّرى است، و به زودى [در مورد آن‌] پرسيده خواهيد شد.

(43-45) - وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَـٰنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ

و از رسولان ما كه پيش از تو گسيل داشتيم جويا شو؛ آيا در برابر [خداى‌] رحمان، خدايانى كه مورد پرستش قرار گيرند مقرر داشته‌ايم؟

(43-46) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ

و همانا موسى را با نشانه‌هاى خويش به سوى فرعون و سران [قوم‌] او روانه كرديم. پس گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم.»

(43-47) - فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ

پس چون آيات ما را براى آنان آورد، ناگهان ايشان بر آن‌ها خنده زدند.

(43-48) - وَمَا نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و [ما] نشانه‌اى به ايشان نمى‌نموديم مگر اينكه آن از نظير [و مشابه‌] آن بزرگتر بود، و به عذاب گرفتارشان كرديم تا مگر به راه آيند.

(43-49) - وَقَالُوا يَا أَيُّهَ السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ

و گفتند: «اى فسونگر، پروردگارت را به [پاس‌] آنچه با تو عهد كرده، براى ما بخوان، كه ما واقعاً به راه درست درآمده‌ايم.»

(43-50) - فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ يَنْكُثُونَ

و چون عذاب را از آن‌ها برداشتيم، بناگاه آنان پيمان شكستند.

(43-51) - وَنَادَىٰ فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَـٰذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ

و فرعون در [ميان‌] قوم خود ندا درداد [و] گفت: «اى مردم [كشور] من، آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير [كاخهاى‌] من روان است از آنِ من نيست؟ پس مگر نمى‌بينيد؟

(43-52) - أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَـٰذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ

آيا [نه‌] من از اين كس كه خود بى‌مقدار است و نمى‌تواند درست بيان كند بهترم؟

(43-53) - فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلَائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ

پس چرا بر او دستبندهايى زرين آويخته نشده؟ يا با او فرشتگانى همراه نيامده‌اند؟

(43-54) - فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ

پس قوم خود را سبك‌مغز يافت [و آنان را فريفت‌] و اطاعتش كردند، چرا كه آن‌ها مردمى منحرف بودند.

(43-55) - فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ

و چون ما را به خشم درآوردند، از آنان انتقام گرفتيم و همه آنان را غرق كرديم.

(43-56) - فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلًا لِلْآخِرِينَ

و آنان را پيشينه‌اى [بد] و عبرتى براى آيندگان گردانيديم.

(43-57) - وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ

و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد، بناگاه قوم تو از آن [سخن‌] هِلهِله درانداختند [و اعراض كردند]،

(43-58) - وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ

و گفتند: «آيا معبودان ما بهترند يا او؟» آن [مثال‌] را جز از راه جدل براى تو نزدند، بلكه آنان مردمى جدل‌پيشه‌اند.

(43-59) - إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ

[عيسى‌] جز بنده‌اى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى‌] گردانيده‌ايم نيست.

(43-60) - وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلَائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ

و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى‌] زمين جانشين [شما] گردند قرار دهيم.

(43-61) - وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَـٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ

و همانا آن، نشانه‌اى براى [فهم‌] رستاخيز است، پس زنهار در آن ترديد مكن، و از من پيروى كنيد؛ اين است راه راست!

(43-62) - وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

و مبادا شيطان شما را از راه به در برد، زيرا او براى شما دشمنى آشكار است.

(43-63) - وَلَمَّا جَاءَ عِيسَىٰ بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

و چون عيسى دلايل آشكار آورد، گفت: «به راستى براى شما حكمت آوردم، و تا در باره بعضى از آنچه در آن اختلاف مى‌كرديد برايتان توضيح دهم. پس، از خدا بترسيد و فرمانم ببريد.»

(43-64) - إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ

در حقيقت، خداست كه خود پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستيد؛ اين است راه راست.

(43-65) - فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ

تا [آنكه‌] از ميانشان، احزاب دست به اختلاف زدند، پس واى بر كسانى كه ستم كردند از عذاب روزى دردناك!

(43-66) - هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

آيا جز [اين‌] انتظار مى‌برند كه رستاخيز -در حالى كه حدس نمى‌زنند- ناگهان بر آنان در رسد؟

(43-67) - الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ

در آن روز، ياران -جز پرهيزگاران- بعضى‌شان دشمن بعضى ديگرند.

(43-68) - يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ

اى بندگان من، امروز بر شما بيمى نيست و غمگين نخواهيد شد.

(43-69) - الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ

همان كسانى كه به آيات ما ايمان آورده و تسليم بودند.

(43-70) - ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ

شما با همسرانتان شادمانه داخل بهشت شويد.

(43-71) - يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنْتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

سينيهايى از طلا و جام‌هايى در برابر آنان مى‌گردانند، و در آن‌جا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست‌] و شما در آن جاودانيد.

(43-72) - وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و اين است همان بهشتى كه به [پاداش‌] آنچه مى‌كرديد ميراث يافتيد.

(43-73) - لَكُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِنْهَا تَأْكُلُونَ

در آن‌جا براى شما ميوه‌هايى فراوان خواهد بود كه از آن‌ها مى‌خوريد.

(43-74) - إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ

بى‌گمان، مجرمان در عذاب جهنم ماندگارند.

(43-75) - لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ

[عذاب‌] از آنان تخفيف نمى‌يابد و آن‌ها در آن‌جا نوميدند.

(43-76) - وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـٰكِنْ كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ

و ما بر ايشان ستم نكرديم، بلكه خود ستمكار بودند.

(43-77) - وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ

و فرياد كشند: «اى مالك، [بگو:] پروردگارت جان ما را بستاند.» پاسخ دهد: « شما ماندگاريد.»

(43-78) - لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ

قطعاً حقيقت را برايتان آورديم، ليكن بيشتر شما حقيقت را خوش نداشتيد.

(43-79) - أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ

يا در كارى ابرام ورزيده‌اند؟ ما [نيز] ابرام مى‌ورزيم.

(43-80) - أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ

آيا مى‌پندارند كه ما راز آن‌ها و نجوايشان را نمى‌شنويم؟ چرا، و فرشتگان ما پيش آنان [حاضرند و] ثبت مى‌كنند.

(43-81) - قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَـٰنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ

بگو: «اگر براى [خداى‌] رحمان فرزندى بود، خود من نخستين پرستندگان بودم.»

(43-82) - سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ

پروردگار آسمانها و زمين [و] پروردگار عرش، از آنچه وصف مى‌كنند منزه است.

(43-83) - فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

پس آنان را رها كن تا در ياوه‌گويى خود فرو روند و بازى كنند تا آن روزى را كه بدان وعده داده مى‌شوند ديدار كنند.

(43-84) - وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَـٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَـٰهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ

و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست، و هموست سنجيده‌كار دانا.

(43-85) - وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

و خجسته است كسى كه فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آنِ اوست، و علم قيامت پيش اوست و به سوى او برگردانيده مى‌شويد.

(43-86) - وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

و كسانى كه به جاى او مى‌خوانند [و مى‌پرستند] اختيار شفاعت ندارند، مگر آن كسانى كه آگاهانه به حق گواهى داده باشند.

(43-87) - وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ

و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى آنان را خلق كرده؟» مسلماً خواهند گفت: «خدا.» پس چگونه [از حقيقت‌] بازگردانيده مى‌شوند؟

(43-88) - وَقِيلِهِ يَا رَبِّ إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا يُؤْمِنُونَ

و گويد: «اى پروردگار من، اينها جماعتى‌اند كه ايمان نخواهند آورد.»

(43-89) - فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

[و خدا فرمود:] از ايشان روى برتاب و بگو: «به سلامت.» پس زودا كه بدانند.

سورة الدخان

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(44-1) - حم

حاء، ميم.

(44-2) - وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ

سوگند به كتاب روشنگر،

(44-3) - إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ

[كه‌] ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم، [زيرا] كه ما هشداردهنده بوديم.

(44-4) - فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ

در آن [شب‌] هر [گونه‌] كارى [به نحوى‌] استوار فيصله مى‌يابد.

(44-5) - أَمْرًا مِنْ عِنْدِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ

[اين‌] كارى است [كه‌] از جانب ما [صورت مى‌گيرد]. ما فرستنده [پيامبران‌] بوديم.

(44-6) - رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

[و اين‌] رحمتى از پروردگار توست، كه او شنواى داناست.

(44-7) - رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر يقين داريد.

(44-8) - لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ

خدايى جز او نيست؛ او زندگى مى‌بخشد و مى‌ميراند؛ پروردگار شما و پروردگار پدران شماست.

(44-9) - بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ

ولى نه، آن‌ها به شك و شبهه خويش سرگرمند.

(44-10) - فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ

پس در انتظار روزى باش كه آسمان دودى نمايان برمى‌آورد،

(44-11) - يَغْشَى النَّاسَ هَـٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ

كه مردم را فرو مى‌گيرد؛ اين است عذاب پر درد.

(44-12) - رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ

[مى‌گويند:] «پروردگارا، اين عذاب را از ما دفع كن كه ما ايمان داريم.»

(44-13) - أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ

آنان را كجا [جاى‌] پند[گرفتن‌] باشد، و حال آنكه به يقين براى آنان پيامبرى روشنگر آمده است.

(44-14) - ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ

پس، از او روى برتافتند و گفتند: «تعليم‌يافته‌اى ديوانه است.»

(44-15) - إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عَائِدُونَ

ما اين عذاب را اندكى از شما برمى‌داريم [ولى شما] در حقيقت باز از سر مى‌گيريد.

(44-16) - يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ

روزى كه دست به حمله مى‌زنيم، همان حمله بزرگ؛ [آنگاه‌] ما انتقام‌كشنده‌ايم.

(44-17) - وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ

و به يقين، پيش از آنان قوم فرعون را بيازموديم، و پيامبرى بزرگوار برايشان آمد،

(44-18) - أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

كه [به آنان گفت:] «بندگان خدا را به من بسپاريد، زيرا كه من شما را فرستاده‌اى امينم.

(44-19) - وَأَنْ لَا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّي آتِيكُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ

و بر خدا برترى مجوييد كه من براى شما حجتى آشكار آورده‌ام.

(44-20) - وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ

و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى‌برم از اينكه مرا سنگباران كنيد.

(44-21) - وَإِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ

و اگر به من ايمان نمى‌آوريد، پس، از من كناره گيريد.»

(44-22) - فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَـٰؤُلَاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ

پس پروردگار خود را خواند كه: «اينها مردمى گناهكارند.»

(44-23) - فَأَسْرِ بِعِبَادِي لَيْلًا إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ

[فرمود:] «بندگانم را شبانه ببر، زيرا شما مورد تعقيب واقع خواهيد شد.

(44-24) - وَاتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْوًا إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ

و دريا را هنگامى كه آرام است پشت سر بگذار، كه آنان سپاهى غرق‌شدنى‌اند.»

(44-25) - كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ

[وه،] چه باغها و چشمه‌سارانى [كه آن‌ها بعد از خود] بر جاى نهادند،

(44-26) - وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ

و كشتزارها و جايگاه‌هاى نيكو،

(44-27) - وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ

و نعمتى كه از آن برخوردار بودند.

(44-28) - كَذَٰلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ

[آرى،] اين چنين [بود] و آن‌ها را به مردمى ديگر ميراث داديم.

(44-29) - فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ

و آسمان و زمين بر آنان زارى نكردند و مهلت نيافتند.

(44-30) - وَلَقَدْ نَجَّيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ

و به راستى، فرزندان اسرائيل را از عذاب خفت‌آور رهانيديم:

(44-31) - مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِنَ الْمُسْرِفِينَ

از [دست‌] فرعون كه متكبّرى از افراطكاران بود.

(44-32) - وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَىٰ عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ

و قطعاً آنان را دانسته بر مردم جهان ترجيح داديم.

(44-33) - وَآتَيْنَاهُمْ مِنَ الْآيَاتِ مَا فِيهِ بَلَاءٌ مُبِينٌ

و از نشانه‌ها [ى الهى‌] آنچه را كه در آن آزمايشى آشكار بود، بديشان داديم.

(44-34) - إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ لَيَقُولُونَ

هر آينه اين [كافران‌] مى‌گويند:

(44-35) - إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ

«جز مرگ نخستين، ديگر [واقعه‌اى‌] نيست و ما زنده‌شدنى نيستيم.

(44-36) - فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

اگر راست مى‌گوييد، پس پدران ما را [باز] آوريد.

(44-37) - أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ

آيا ايشان بهترند يا قوم «تُبّع» و كسانى كه پيش از آن‌ها بودند؟ آن‌ها را هلاك كرديم، زيرا كه گنهكار بودند.

(44-38) - وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ

و آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازى نيافريده‌ايم؛

(44-39) - مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

آن‌ها را جز به حق نيافريده‌ايم، ليكن بيشترشان نمى‌دانند.

(44-40) - إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ

در حقيقت، روز «جدا سازى» موعد همه آن‌هاست.

(44-41) - يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمى‌تواند حمايتى كند، و آنان يارى نمى‌شوند،

(44-42) - إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

مگر كسى را كه خدا رحمت كرده است، زيرا كه اوست همان ارجمند مهربان.

(44-43) - إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ

آرى! درخت زقوم،

(44-44) - طَعَامُ الْأَثِيمِ

خوراك گناه پيشه است.

(44-45) - كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ

چون مس گداخته در شكمها مى‌گدازد؛

(44-46) - كَغَلْيِ الْحَمِيمِ

همانند جوشش آب جوشان.

(44-47) - خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَىٰ سَوَاءِ الْجَحِيمِ

او را بگيريد و به ميان دوزخش بكشانيد،

(44-48) - ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ

آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ريزيد.

(44-49) - ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ

بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى!

(44-50) - إِنَّ هَـٰذَا مَا كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ

اين است همان چيزى كه در باره آن ترديد مى‌كرديد.

(44-51) - إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ

به راستى پرهيزگاران در جايگاهى آسوده [اند]،

(44-52) - فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ

در بوستانها و كنار چشمه‌سارها.

(44-53) - يَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِينَ

پرنيان نازك و ديباى ستبر مى‌پوشند [و] برابر هم نشسته‌اند.

(44-54) - كَذَٰلِكَ وَزَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عِينٍ

[آرى،] چنين [خواهد بود] و آن‌ها را با حوريان درشت‌چشم همسر مى‌گردانيم.

(44-55) - يَدْعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَاكِهَةٍ آمِنِينَ

در آن‌جا هر ميوه‌اى را [كه بخواهند] آسوده خاطر مى‌طلبند.

(44-56) - لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَىٰ وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ

در آن‌جا جز مرگ نخستين، مرگ نخواهند چشيد و [خدا] آن‌ها را از عذاب دوزخ نگاه مى‌دارد.

(44-57) - فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

[اين‌] بخششى است از جانب پروردگار تو. اين است همان كاميابى بزرگ.

(44-58) - فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

در حقيقت، [قرآن‌] را بر زبان تو آسان گردانيديم، اميد كه پند پذيرند.

(44-59) - فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ

پس مراقب باش، زيرا كه آنان هم مراقبند.

سورة الجاثية

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(45-1) - حم

حاء، ميم.

(45-2) - تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

فرو فرستادن اين كتاب، از جانب خداى ارجمند سنجيده‌كار است.

(45-3) - إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ

به راستى در آسمانها و زمين، براى مؤمنان نشانه‌هايى است.

(45-4) - وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

و در آفرينش خودتان و آنچه از [انواع‌] جنبنده‌[ها] پراكنده مى‌گرداند، براى مردمى كه يقين دارند نشانه‌هايى است.

(45-5) - وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

و [نيز در] پياپى آمدن شب و روز، و آنچه خدا از روزى از آسمان فرود آورده و به [وسيله‌] آن، زمين را پس از مرگش زنده گردانيده است؛ و [همچنين در] گردش بادها [به هر سو،] براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌هايى است.

(45-6) - تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ

اين‌[ها]ست آيات خدا كه به راستى آن را بر تو مى‌خوانيم. پس، بعد از خدا و نشانه‌هاى او به كدام سخن خواهند گرويد؟

(45-7) - وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ

واى بر هر دروغزن گناه‌پيشه!

(45-8) - يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَىٰ عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

[كه‌] آيات خدا را كه بر او خوانده مى‌شود، مى‌شنود و باز به حال تكبر -چنانكه گويى آن را نشنيده است- سماجت مى‌ورزد. پس او را از عذابى پردرد خبر ده.

(45-9) - وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آيَاتِنَا شَيْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ

و چون از نشانه‌هاى ما چيزى بداند، آن را به ريشخند مى‌گيرد. آنان عذابى خفت‌آور خواهند داشت.

(45-10) - مِنْ وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَلَا يُغْنِي عَنْهُمْ مَا كَسَبُوا شَيْئًا وَلَا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

پيشاپيش آن‌ها دوزخ است، و نه آنچه را اندوخته و نه آن دوستانى را كه غير از خدا اختيار كرده‌اند، به كارشان مى‌آيد، و عذابى بزرگ خواهند داشت.

(45-11) - هَـٰذَا هُدًى وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ

اين رهنمودى است؛ و كسانى كه آيات پروردگارشان را انكار كردند، بر ايشان عذابى دردناك از پليدى است.

(45-12) - اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

خدا همان كسى است كه دريا را به سود شما رام گردانيد، تا كشتيها در آن به فرمانش روان شوند، و تا از فزون بخشى او [روزى خويش را] طلب نماييد، و باشد كه سپاس داريد.

(45-13) - وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد؛ همه از اوست. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌هايى است.

(45-14) - قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْمًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

به كسانى كه ايمان آورده‌اند بگو تا از كسانى كه به روزهاى [پيروزى‌] خدا اميد ندارند درگذرند، تا [خدا هر] گروهى را به [سبب‌] آنچه مرتكب مى‌شده‌اند به مجازات رساند.

(45-15) - مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ

هر كه كارى شايسته كند، به سود خود اوست، و هر كه بدى كند به زيانش باشد. سپس به سوى پروردگارتان برگردانيده مى‌شويد.

(45-16) - وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ

و به يقين، فرزندان اسرائيل را كتاب [تورات‌] و حكم و پيامبرى داديم و از چيزهاى پاكيزه روزيشان كرديم و آنان را بر مردم روزگار برترى داديم.

(45-17) - وَآتَيْنَاهُمْ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

و دلايل روشنى در امر [دين‌] به آنان عطا كرديم، و جز بعد از آنكه علم برايشان [حاصل‌] آمد، [آن هم‌] از روى رشك و رقابت ميان خودشان، دستخوش اختلاف نشدند. قطعاً پروردگارت روز قيامت ميانشان در باره آنچه در آن اختلاف مى‌كردند، داورى خواهد كرد.

(45-18) - ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ

سپس تو را در طريقه آيينى [كه ناشى‌] از امر [خداست‌] نهاديم. پس آن را پيروى كن، و هوسهاى كسانى را كه نمى‌دانند پيروى مكن.

(45-19) - إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ

آنان هرگز در برابر خدا از تو حمايت نمى‌كنند [و به هيچ وجه به كار تو نمى‌آيند ] و ستمگران بعضى‌شان دوستان بعضى [ديگر]ند، و خدا يار پرهيزگاران است.

(45-20) - هَـٰذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

اين [كتاب‌] براى مردم، بينش‌بخش و براى قومى كه يقين دارند، رهنمود و رحمتى است.

(45-21) - أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ

آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده‌اند پنداشته‌اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى‌دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند [به طورى كه‌] زندگى آن‌ها و مرگشان يكسان باشد؟ چه بد داورى مى‌كنند.

(45-22) - وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده است، و تا هر كسى به [موجب‌] آنچه به دست آورده پاداش يابد، و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.

(45-23) - أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديده‌اش پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمى‌گيريد؟

(45-24) - وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ

و گفتند: «غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى‌] نيست؛ مى‌ميريم و زنده مى‌شويم، و ما را جز طبيعت هلاك نمى‌كند.» و[لى‌] به اين [مطلب‌] هيچ دانشى ندارند [و] جز [طريق‌] گمان نمى‌سپرند.

(45-25) - وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود، دليلشان همواره جز اين نيست كه مى گويند: «اگر راست مى‌گوييد پدران ما را [حاضر] آوريد.»

(45-26) - قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

بگو: «خدا[ست كه‌] شما را زندگى مى‌بخشد، سپس مى‌ميراند، آنگاه شما را به سوى روز رستاخيز -كه ترديدى در آن نيست- گرد مى‌آورد، ولى بيشتر مردم [اين را] نمى‌دانند.»

(45-27) - وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ

و فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست، و روزى كه رستاخيز بر پا شود، آن روز است كه باطل‌انديشان زيان خواهند ديد.

(45-28) - وَتَرَىٰ كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَىٰ إِلَىٰ كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و هر امتى را به زانو در آمده مى‌بينى؛ هر امتى به سوى كارنامه خود فراخوانده مى‌شود [و بديشان مى‌گويند:] «آنچه را مى‌كرديد امروز پاداش مى‌يابيد.

(45-29) - هَـٰذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

اين است كتاب ما كه عليه شما به حق سخن مى‌گويد. ما از آنچه مى‌كرديد، نسخه بر مى‌داشتيم.»

(45-30) - فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ

و اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت خويش داخل مى‌گرداند. اين همان كاميابى آشكار است.

(45-31) - وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنْتُمْ قَوْمًا مُجْرِمِينَ

و اما كسانى كه كافر شدند [بدانها مى‌گويند:] «پس مگر آيات من بر شما خوانده نمى‌شد؟ و[لى‌] تكبر نموديد و مردمى بدكار بوديد.»

(45-32) - وَإِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُمْ مَا نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ

و چون گفته شد: «وعده خدا راست است و شكى در رستاخيز نيست»، گفتيد: «ما نمى‌دانيم رستاخيز چيست. جز گمان نمى‌ورزيم و ما يقين نداريم.»

(45-33) - وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و [حقيقت‌] بديهايى كه كرده‌اند، بر آنان پديدار مى‌شود و آنچه را كه بدان ريشخند مى‌كردند، آنان را فرو مى‌گيرد.

(45-34) - وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنْسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَـٰذَا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

و گفته شود: «همان‌گونه كه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، امروز شما را فراموش خواهيم كرد، و جايگاهتان در آتش است و براى شما ياورانى نخواهد بود.»

(45-35) - ذَٰلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ

اين بدان سبب است كه شما آيات خدا را به ريشخند گرفتيد و زندگى دنيا فريبتان داد. پس امروز نه از اين [آتش‌] بيرون آورده مى‌شوند، و نه عذرشان پذيرفته مى‌گردد.

(45-36) - فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

پس سپاس از آن خداست: پروردگار آسمانها و پروردگار زمين، پروردگار جهانيان.

(45-37) - وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

و در آسمانها و زمين، بزرگى از آن اوست، و اوست شكست‌ناپذير سنجيده‌كار.

سورة الأحقاف

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(46-1) - حم

حاء، ميم.

(46-2) - تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

فرو فرستادن اين كتاب، از جانب خداى ارجمند حكيم است.

(46-3) - مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ

[ما] آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق و [تا] زمانى معيّن نيافريديم، و كسانى كه كافر شده‌اند، از آنچه هشدار داده شده‌اند رويگردانند.

(46-4) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ ائْتُونِي بِكِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَـٰذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

بگو: «به من خبر دهيد، آنچه را به جاى خدا فرا مى‌خوانيد به من نشان دهيد كه چه چيزى از زمين [را] آفريده يا [مگر] آنان را در [كار] آسمانها مشاركتى است؟ اگر راست مى‌گوييد، كتابى پيش از اين [قرآن ]يا بازمانده‌اى از دانش نزد من آوريد.»

(46-5) - وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ

و كيست گمراه‌تر از آن كس كه به جاى خدا كسى را مى‌خواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمى‌دهد، و آن‌ها از دعايشان بى‌خبرند؟

(46-6) - وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ

و چون مردم محشور گردند، دشمنان آنان باشند و به عبادتشان انكار ورزند.

(46-7) - وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَـٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ

و چون آيات روشن ما بر ايشان خوانده شود، آنان كه چون حقيقت به سويشان آمد منكر آن شدند، گفتند: «اين سحرى آشكار است.»

(46-8) - أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَىٰ بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

يا مى‌گويند: «اين [كتاب‌] را بربافته است.» بگو: «اگر آن را بربافته باشم؛ در برابر خدا اختيار چيزى براى من نداريد. او آگاه‌تر است به آنچه [با طعنه‌] در آن فرو مى‌رويد. گواه بودن او ميان من و شما بس است، و اوست آمرزنده مهربان.»

(46-9) - قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ

بگو: «من از [ميان‌] پيامبران، نودرآمدى نبودم و نمى‌دانم با من و با شما چه معامله‌اى خواهد شد. جز آنچه را كه به من وحى مى‌شود، پيروى نمى‌كنم؛ و من جز هشداردهنده‌اى آشكار [بيش‌] نيستم.»

(46-10) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَكَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

بگو: «به من خبر دهيد، اگر اين [قرآن‌] از نزد خدا باشد و شما بدان كافر شده باشيد و شاهدى از فرزندان اسرائيل به مشابهت آن [با تورات‌] گواهى داده و ايمان آورده باشد، و شما تكبّر نموده باشيد [آيا باز هم شما ستمكار نيستيد؟] البته خدا قوم ستمگر را هدايت نمى‌كند.»

(46-11) - وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَـٰذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ

و كسانى كه كافر شدند، به آنان كه گرويده‌اند گفتند: «اگر [اين دين‌] خوب بود، بر ما بدان پيشى نمى‌گرفتند.» و چون بدان هدايت نيافته‌اند، به زودى خواهند گفت: «اين دروغى كهنه است.»

(46-12) - وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَـٰذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَىٰ لِلْمُحْسِنِينَ

و [حال آنكه‌] پيش از آن، كتاب موسى، راهبر و [مايه‌] رحمتى بود؛ و اين [قرآن‌] كتابى است به زبان عربى كه تصديق‌كننده [آن‌] است، تا كسانى را كه ستم كرده‌اند هشدار دهد و براى نيكوكاران مژده‌اى باشد.

(46-13) - إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

محققاً كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ايستادگى كردند، بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد.

(46-14) - أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

ايشان اهل بهشتند كه به پاداش آنچه انجام مى‌دادند جاودانه در آن مى‌مانند.

(46-15) - وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ

و انسان را [نسبت‌] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است، تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى‌گويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس گويم و كار شايسته‌اى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان؛ در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‌پذيرانم.»

(46-16) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ

اينانند كسانى كه بهترين آنچه را انجام داده‌اند از ايشان خواهيم پذيرفت و از بديهايشان درخواهيم گذشت؛ در [زمره‌] بهشتيانند؛ [همان‌] وعده راستى كه بدانان وعده داده مى‌شده است.

(46-17) - وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

و آن كس كه به پدر و مادر خود گويد: «اف بر شما، آيا به من وعده مى‌دهيد كه زنده خواهم شد و حال آنكه پيش از من نسلها سپرى [و نابود] شدند.» و آن دو به [درگاه‌] خدا زارى مى‌كنند: «واى بر تو، ايمان بياور. وعده [و تهديد] خدا حق است.» و[لى پسر] پاسخ مى‌دهد: «اينها جز افسانه‌هاى گذشتگان نيست.»

(46-18) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ

آنان كسانى‌اند كه گفتار [خدا] عليه ايشان -همراه با امتهايى از جنيان و آدميان كه پيش از آنان روزگار به سر بردند- به حقيقت پيوست، بى‌گمان آنان زيانكار بودند.

(46-19) - وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و براى هر يك در [نتيجه‌] آنچه انجام داده‌اند درجاتى است، و تا [خدا پاداش‌] اعمالشان را تمام بدهد؛ و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.

(46-20) - وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ

و آن روز كه آن‌هايى را كه كفر ورزيده‌اند، بر آتش عرضه مى‌دارند [به آنان مى گويند:] «نعمتهاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان [خودخواهانه‌] صَرف كرديد و از آن‌ها برخوردار شديد؛ پس امروز به [سزاى ]آنكه در زمين بناحق سركشى مى‌نموديد و به سبب آنكه نافرمانى مى‌كرديد، به عذاب خفت‌[آور] كيفر مى‌يابيد.»

(46-21) - وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

و برادر عاديان را به ياد آور، آنگاه كه قوم خويش را در ريگستان بيم داد -در حالى كه پيش از او و پس از او [نيز] قطعاً هشداردهندگانى گذشته بودند- كه: «جز خدا را مپرستيد؛ واقعاً من بر شما از عذاب روزى هولناك مى‌ترسم.»

(46-22) - قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

گفتند: «آيا آمده‌اى كه ما را از خدايانمان برگردانى؟ پس اگر راست مى‌گويى، آنچه به ما وعده مى‌دهى [بر سرمان‌] بياور.»

(46-23) - قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَـٰكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ

گفت: «آگاهى فقط نزد خداست، و آنچه را بدان فرستاده شده‌ام به شما مى‌رسانم، ولى من شما را گروهى مى‌بينم كه در جهل اصرار مى‌ورزيد.»

(46-24) - فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَـٰذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ

پس چون آن [عذاب‌] را [به صورت‌] ابرى روى‌آورنده به سوى واديهاى خود ديدند، گفتند: «اين ابرى است كه بارش‌دهنده ماست.» [هود گفت: «نه،] بلكه همان چيزى است كه به شتاب خواستارش بوديد: بادى است كه در آن عذابى پر درد [نهفته‌] است.

(46-25) - تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا لَا يُرَىٰ إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ

همه چيز را به دستور پروردگارش بنيان‌كن مى‌كند.» پس چنان شدند كه جز سراهايشان ديده نمى‌شد. اين چنين گروه بدكاران را سزا مى‌دهيم.

(46-26) - وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و به راستى در چيزهايى به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آن‌ها [چنان‌] امكاناتى نداده‌ايم، و براى آنان گوش و ديده‌ها و دلهايى [نيرومندتر از شما] قرار داده بوديم، و[لى‌] چون به نشانه‌هاى خدا انكار ورزيدند [نه‌] گوششان و نه ديدگانشان و نه دلهايشان، به هيچ وجه به دردشان نخورد، و آنچه ريشخندش مى‌كردند به سرشان آمد.

(46-27) - وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُرَىٰ وَصَرَّفْنَا الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و بى‌گمان، همه شهرهاى پيرامون شما را هلاك كرده و آيات خود را گونه‌گون بيان داشته‌ايم، اميد كه آنان بازگردند.

(46-28) - فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَذَٰلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

پس چرا آن كسانى را كه غير از خدا، به منزله معبودانى، براى تقرّب [به خدا] اختيار كرده بودند، آنان را يارى نكردند بلكه از دستشان دادند؟ و اين بود دروغ آنان و آنچه برمى‌بافتند.

(46-29) - وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ

و چون تنى چند از جِن را به سوى تو روانه كرديم كه قرآن را بشنوند؛ پس چون بر آن حاضر شدند [به يكديگر] گفتند: «گوش فرا دهيد.» و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوى قوم خود بازگشتند.

(46-30) - قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَىٰ طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ

گفتند: «اى قوم ما، ما كتابى را شنيديم كه بعد از موسى نازل شده [و] تصديق‌كننده [كتابهاى‌] پيش از خود است، و به سوى حق و به سوى راهى راست راهبرى مى‌كند.

(46-31) - يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ

اى قوم ما، دعوت‌كننده خدا را پاسخ [مثبت‌] دهيد و به او ايمان آوريد تا [خدا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابى پر درد پناهتان دهد.

(46-32) - وَمَنْ لَا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولَـٰئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

و كسى كه دعوت‌كننده خدا را اجابت نكند، در زمين درمانده‌كننده [خدا] نيست و در برابر او دوستانى ندارد. آنان در گمراهى آشكارى‌اند.

(46-33) - أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَىٰ بَلَىٰ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

مگر ندانسته‌اند كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده و در آفريدن آن‌ها درمانده نگرديد؛ مى‌تواند مردگان را [نيز] زنده كند؟ آرى، اوست كه بر همه چيز تواناست.

(46-34) - وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَيْسَ هَـٰذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

و روزى كه كافران بر آتش عرضه مى‌شوند [از آنان مى‌پرسند:] «آيا اين راست نيست؟» مى‌گويند: «سوگند به پروردگارمان كه آرى.» مى‌فرمايد: «پس به [سزاى‌] آنكه انكار مى‌كرديد عذاب را بچشيد.»

(46-35) - فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ

پس همان گونه كه پيامبران نستوه، صبر كردند، صبر كن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده. روزى كه آنچه را وعده داده مى‌شوند بنگرند، گويى كه آنان جز ساعتى از روز را [در دنيا] نمانده‌اند؛ [اين‌] ابلاغى است. پس آيا جز مردم نافرمان هلاكت خواهند يافت؟

سورة محمد

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(47-1) - الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ

كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند، [خدا] اعمال آنان را تباه خواهد كرد.

(47-2) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ

و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند و به آنچه بر محمد [ص‌] نازل آمده گرويده‌اند -[كه‌] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است- [خدا نيز] بديهايشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشيد.

(47-3) - ذَٰلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ

اين بدان سبب است كه آنان كه كفر ورزيدند، از باطل پيروى كردند، و كسانى كه ايمان آوردند از همان حق -كه از جانب پروردگارشان است- پيروى كردند. اين گونه خدا براى [بيدارى‌] مردم مثالهايشان را مى‌زند.

(47-4) - فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ

پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‌اند برخورد كنيد، گردنها[يشان‌] را بزنيد. تا چون آنان را [در كشتار] از پاى درآورديد، پس [اسيران را] استوار در بند كشيد؛ سپس يا [بر آنان‌] منّت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد]، تا در جنگ، اسلحه بر زمين گذاشته شود. اين است [دستور خدا]؛ و اگر خدا مى‌خواست، از ايشان انتقام مى‌كشيد، ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد، و كسانى كه در راه خدا كشته شده‌اند، هرگز كارهايشان را ضايع نمى‌كند.

(47-5) - سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ

به زودى آنان را راه مى‌نمايد و حالشان را نيكو مى‌گرداند.

(47-6) - وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ

و در بهشتى كه براى آنان وصف كرده، آنان را درمى‌آورد.

(47-7) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى‌كند و گامهايتان را استوار مى‌دارد.

(47-8) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْسًا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ

و كسانى كه كفر ورزيدند، نگونسارى بر آنان باد؛ و [خدا] اعمالشان را برباد داد.

(47-9) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ

اين بدان سبب است كه آنان آنچه را خدا نازل كرده است خوش نداشتند، و [خدا نيز] كارهايشان را باطل كرد.

(47-10) - أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا

مگر در زمين نگشته‌اند، تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آن‌ها بودند به كجا انجاميده است؟ خدا زير و زبرشان كرد و كافران را نظاير [همين كيفرها در پيش‌] است.

(47-11) - ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ

چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‌اند، ولى كافران را سرپرست [و يارى‌] نيست.

(47-12) - إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ

خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، در باغهايى كه از زير [درختان‌] آن‌ها نهرها روان است درمى‌آورد، و [حال آنكه‌] كسانى كه كافر شده‌اند، [در ظاهر] بهره مى‌برند و همان گونه كه چارپايان مى‌خورند، مى‌خورند، و[لى ]جايگاه آن‌ها آتش است.

(47-13) - وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ

و بسا شهرها كه نيرومندتر از آن شهرى بود كه تو را [از خود] بيرون راند، كه ما هلاكشان كرديم و براى آن‌ها يار [و ياورى‌] نبود.

(47-14) - أَفَمَنْ كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ

آيا كسى كه بر حجتى از جانب پروردگار خويش است، چون كسى است كه بدى كردارش براى او زيبا جلوه داده شده و هوسهاى خود را پيروى كرده‌اند؟

(47-15) - مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ

مَثَل بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه‌] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش‌] برنگشته؛ و جويهايى از شيرى كه مزه‌اش دگرگون نشود؛ و رودهايى از باده‌اى كه براى نوشندگان لذتى است؛ و جويبارهايى از انگبين ناب. و در آن‌جا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم‌] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آن‌هاست. [آيا چنين كسى در چنين باغى دل‌انگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى‌شود [تا] روده‌هايشان را از هم فرو پاشد؟

(47-16) - وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّىٰ إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ

و از ميان [منافقان‌] كسانى‌اند كه [در ظاهر] به [سخنان‌] تو گوش مى‌دهند، ولى چون از نزد تو بيرون مى‌روند، به دانش يافتگان مى‌گويند: «هم اكنون چه گفت؟» اينان همانانند كه خدا بر دلهايشان مهر نهاده است و از هوسهاى خود پيروى كرده‌اند.

(47-17) - وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ

و[لى‌] آنان كه به هدايت گراييدند [خدا] آنان را هر چه بيشتر هدايت بخشيد و [توفيق‌] پرهيزگارى‌شان داد.

(47-18) - فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّىٰ لَهُمْ إِذَا جَاءَتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ

آيا [كافران‌] جز اين انتظار مى‌برند كه رستاخيز به ناگاه بر آنان فرا رسد؟ و علامات آن اينك پديد آمده است. پس اگر [رستاخيز] بر آنان دررسد، ديگر كجا جاى اندرزشان است؟

(47-19) - فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ

پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست؛ و براى گناه خويش آمرزش جوى؛ و براى مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت كن‌]؛ و خداست كه فرجام و م‌آل [هر يك از] شما را مى‌داند.

(47-20) - وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَىٰ لَهُمْ

و كسانى كه ايمان آورده‌اند مى‌گويند: «چرا سوره‌اى [در باره جهاد] نازل نمى شود؟» اما چون سوره‌اى صريح نازل شد و در آن نام كارزار آمد، آنان كه در دلهايشان مرضى هست، مانند كسى كه به حال بيهوشى مرگ افتاده به تو مى‌نگرند.

(47-21) - طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ

[ولى‌] فرمان‌پذيرى و سخنى شايسته برايشان بهتر است. و چون كار به تصميم كشد، قطعاً خير آنان در اين است كه با خدا راست‌[دل‌] باشند.

(47-22) - فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ

پس [اى منافقان،] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد [يا سرپرست مردم شديد] در [روى‌] زمين فساد كنيد و خويشاونديهاى خود را از هم بگسليد؟

(47-23) - أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَىٰ أَبْصَارَهُمْ

اينان همان كسانند كه خدا آنان را لعنت نموده و [گوش دل‌] ايشان را ناشنوا و چشمهايشان را نابينا كرده است.

(47-24) - أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا

آيا به آيات قرآن نمى‌انديشند؟ يا [مگر] بر دلهايشان قفلهايى نهاده شده است؟

(47-25) - إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ

بى‌گمان، كسانى كه پس از آنكه [راه‌] هدايت بر آنان روشن شد [به حقيقت‌] پشت كردند، شيطان آنان را فريفت و به آرزوهاى دور و درازشان انداخت.

(47-26) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ

چرا كه آنان به كسانى كه آنچه را خدا نازل كرده خوش نمى‌داشتند، گفتند: «ما در كار [مخالفت‌] تا حدودى از شما اطاعت خواهيم كرد.» و خدا از همداستانى آنان آگاه است.

(47-27) - فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ

پس چگونه [تاب مى‌آورند] وقتى كه فرشتگان [عذاب‌]، جانشان را مى‌ستانند و بر چهره و پشت آنان تازيانه مى‌نوازند؟

(47-28) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ

زيرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پيروى كرده‌اند و خرسنديش را خوش نداشتند؛ پس اعمالشان را باطل گردانيد.

(47-29) - أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ

آيا كسانى كه در دلهايشان مرضى هست، پنداشتند كه خدا هرگز كينه آنان را آشكار نخواهد كرد؟

(47-30) - وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ

و اگر بخواهيم، قطعاً آنان را به تو مى‌نمايانيم، در نتيجه ايشان را به سيماى [حقيقى‌]شان مى‌شناسى و از آهنگ سخن به [حال‌] آنان پى خواهى برد؛ و خداست كه كارهاى شما را مى‌داند.

(47-31) - وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ

و البته شما را مى‌آزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم، و گزارشهاى [مربوط به‌] شما را رسيدگى كنيم.

(47-32) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَىٰ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ

كسانى كه كافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند و پس از آنكه راه هدايت بر آنان آشكار شد، با پيامبر [خدا] در افتادند، هرگز به خدا گزندى نمى‌رسانند؛ و به زودى [خدا] كرده‌هايشان را تباه خواهد كرد.

(47-33) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر [او نيز] اطاعت نماييد، و كرده‌هاى خود را تباه مكنيد.

(47-34) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ

آنان كه كفر ورزيدند و مانع راه خدا شدند، سپس در حال كفر مردند، هرگز خدا از آنان درنخواهد گذشت.

(47-35) - فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ

پس سستى نورزيد و [كافران را] به آشتى مخوانيد [كه‌] شما برتريد و خدا با شماست و از [ارزش‌] كارهايتان هرگز نخواهد كاست.

(47-36) - إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ

زندگى اين دنيا لهو و لعبى بيش نيست، و اگر ايمان بياوريد و پروا بداريد [خدا] پاداش شما را مى‌دهد و اموالتان را [در عوض‌] نمى‌خواهد.

(47-37) - إِنْ يَسْأَلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَيُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ

اگر [اموال‌] شما را بخواهد و به اصرار از شما طلب كند بخل مى‌ورزيد، و كينه‌هاى شما را برملا مى‌كند.

(47-38) - هَا أَنْتُمْ هَـٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ

شما همان [مردمى‌] هستيد كه براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده‌ايد. پس برخى از شما بخل مى‌ورزند، و هر كس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده، و [گرنه‌] خدا بى‌نياز است و شما نيازمنديد؛ و اگر روى برتابيد [خدا] جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود.

سورة الفتح

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(48-1) - إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا

ما تو را پيروزى بخشيديم [چه‌] پيروزى درخشانى!

(48-2) - لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا

تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدايت كند.

(48-3) - وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا

و تو را به نصرتى ارجمند يارى نمايد.

(48-4) - هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا

اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند. و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست، و خدا همواره داناى سنجيده‌كار است.

(48-5) - لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا

تا مردان و زنانى را كه ايمان آورده‌اند در باغهايى كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است، درآورد و در آن جاويدان بدارد، و بديهايشان را از آنان بزدايد؛ و اين [فرجام نيك‌] در پيشگاه خدا كاميابى بزرگى است.

(48-6) - وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا

و [تا] مردان و زنان نفاق‌پيشه و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد برده‌اند، عذاب كند؛ بد زمانه بر آنان باد. و خدا بر ايشان خشم نموده و لعنتشان كرده و جهنم را براى آنان آماده گردانيده و [چه‌] بد سرانجامى است،

(48-7) - وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا

و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست، و خدا همواره شكست‌ناپذير سنجيده‌كار است.

(48-8) - إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا

[اى پيامبر،] ما تو را [به سمت‌] گواه و بشارتگر و هشداردهنده‌اى فرستاديم.

(48-9) - لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

تا به خدا و فرستاده‌اش ايمان آوريد و او را يارى كنيد و ارجش نهيد، و [خدا] را بامدادان و شامگاهان به پاكى بستاييد.

(48-10) - إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا

در حقيقت، كسانى كه با تو بيعت مى‌كنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مى‌كنند؛ دست خدا بالاى دستهاى آنان است. پس هر كه پيمان‌شكنى كند، تنها به زيان خود پيمان مى‌شكند، و هر كه بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى‌بخشد.

(48-11) - سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا

برجاى‌ماندگان باديه‌نشين به زودى به تو خواهند گفت: «اموال ما و كسانمان ما را گرفتار كردند، براى ما آمرزش بخواه.» چيزى را كه در دلهايشان نيست بر زبان خويش مى‌رانند. بگو: «اگر خدا بخواهد به شما زيانى يا سودى برساند چه كسى در برابر او براى شما اختيار چيزى را دارد؟ بلكه [اين‌] خداست كه به آنچه مى‌كنيد همواره آگاه است.

(48-12) - بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَىٰ أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَزُيِّنَ ذَٰلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا

[نه چنان بود،] بلكه پنداشتيد كه پيامبر و مؤمنان هرگز به خانمان خود بر نخواهند گشت، و اين [پندار] در دلهايتان نمودى خوش يافت، و گمان بد كرديد، و شما مردمى در خور هلاكت بوديد.»

(48-13) - وَمَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَعِيرًا

و هر كس به خدا و پيامبر او ايمان نياورده است [بداند كه‌] ما براى كافران آتشى سوزان آماده كرده‌ايم.

(48-14) - وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

و فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست: هر كه را بخواهد مى‌بخشايد و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

(48-15) - سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَىٰ مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَٰلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا

چون به [قصد] گرفتن غنايم روانه شديد، به زودى برجاى‌ماندگان خواهند گفت: «بگذاريد ما [هم‌] به دنبال شما بياييم.» [اين گونه‌] مى‌خواهند دستور خدا را دگرگون كنند. بگو: «هرگز از پى ما نخواهيد آمد. آرى، خدا از پيش در باره شما چنين فرموده.» پس به زودى خواهند گفت: «[نه،] بلكه بر ما رشگ مى‌بريد.» [نه چنين است‌] بلكه جز اندكى درنمى‌يابند.

(48-16) - قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَىٰ قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

به برجاى‌ماندگان باديه‌نشين بگو: «به زودى به سوى قومى سخت زورمند دعوت خواهيد شد كه با آنان بجنگيد يا اسلام آورند. پس اگر فرمان بريد خدا شما را پاداش نيك مى‌بخشد، و اگر -همچنان كه پيشتر پشت كرديد- [باز هم‌] روى بگردانيد، شما را به عذابى پردرد معذب مى‌دارد.»

(48-17) - لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَىٰ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا

بر نابينا گناهى نيست و بر لنگ گناهى نيست و بر بيمار گناهى نيست [كه در جهاد شركت نكنند]؛ و هر كس خدا و پيامبر او را فرمان برد، وى را در باغهايى كه از زير [درختان‌] آن نهرهايى روان است درمى‌آورد، و هر كس روى برتابد، به عذابى دردناك معذبش مى‌دارد.

(48-18) - لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا

به راستى خدا هنگامى كه مؤمنان، زير آن درخت با تو بيعت مى‌كردند از آنان خشنود شد، و آنچه در دلهايشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آن‌ها پاداش داد.

(48-19) - وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا

و [نيز] غنيمتهاى فراوانى خواهند گرفت، و خدا همواره نيرومند سنجيده‌كار است.

(48-20) - وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَـٰذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا

و خدا به شما غنيمتهاى فراوان [ديگرى‌] وعده داده كه به زودى آن‌ها را خواهيد گرفت، و اين [پيروزى‌] را براى شما پيش انداخت، و دستهاى مردم را از شما كوتاه ساخت، و تا براى مؤمنان نشانه‌اى باشد و شما را به راه راست هدايت كند.

(48-21) - وَأُخْرَىٰ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا

و [غنيمتهاى‌] ديگر[ى نيز هست‌] كه شما بر آن‌ها دست نيافته‌ايد [و] خدا بر آن‌ها نيك احاطه دارد، و همواره خداوند بر هر چيزى تواناست.

(48-22) - وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا

و اگر كسانى كه كافر شدند، به جنگ با شما برخيزند، قطعاً پشت خواهند كرد، و ديگر يار و ياورى نخواهند يافت.

(48-23) - سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا

سنّت الهى از پيش همين بوده، و در سنّت الهى هرگز تغييرى نخواهى يافت.

(48-24) - وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا

و اوست همان كسى كه در دل مكه -پس از پيروزكردن شما بر آنان- دستهاى آن‌ها را از شما و دستهاى شما را از ايشان كوتاه گردانيد، و خدا به آنچه مى‌كنيد همواره بيناست.

(48-25) - هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

آن‌ها بودند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانى [شما] كه بازداشته شده بود به محلش برسد، و اگر [در مكه‌] مردان و زنان با ايمانى نبودند كه [ممكن بود] بى‌آنكه آنان را بشناسيد، ندانسته پايمالشان كنيد و تاوانشان بر شما بماند [فرمان حمله به مكه مى‌داديم‌] تا خدا هر كه را بخواهد در جوار رحمت خويش درآورد. اگر [كافر و مؤمن‌] از هم متمايز مى‌شدند، قطعاً كافران را به عذاب دردناكى معذب مى‌داشتيم.

(48-26) - إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَىٰ وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا

آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصّب [آن هم‌] تعصّب جاهليّت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و [در واقع‌] آنان به [رعايت ]آن [آرمان‌] سزاوارتر و شايسته [اتصاف به‌] آن بودند، و خدا همواره بر هر چيزى داناست.

(48-27) - لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَٰلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا

حقاً خدا رؤياى پيامبر خود را تحقّق بخشيد [كه ديده بود:] شما بدون شكّ، به خواست خدا در حالى كه سر تراشيده و موى [و ناخن‌] كوتاه كرده‌ايد، با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهيد آمد. خدا آنچه را كه نمى‌دانستيد دانست، و غير از اين، پيروزى نزديكى [براى شما] قرار داد.

(48-28) - هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا

اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواه‌بودن خدا كفايت مى‌كند.

(48-29) - مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا

محمد [ص‌] پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مى‌بينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامت [مشخصّه‌] آنان بر اثر سجود در چهره‌هايشان است. اين صفت ايشان است در تورات، و مثَل آن‌ها در انجيل چون كشته‌اى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‌هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهى‌] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد. خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‌است.

سورة الحجرات

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(49-1) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، در برابر خدا و پيامبرش [در هيچ كارى‌] پيشى مجوييد و از خدا پروا بداريد كه خدا شنواى داناست.

(49-2) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد، و همچنانكه بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مى‌گوييد با او به صداى بلند سخن مگوييد، مبادا بى‌آنكه بدانيد كرده‌هايتان تباه شود.

(49-3) - إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ

كسانى كه پيش پيامبر خدا صدايشان را فرو مى‌كشند همان كسانند كه خدا دلهايشان را براى پرهيزگارى امتحان كرده است؛ آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است.

(49-4) - إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

كسانى كه تو را از پشت اتاقها[ى مسكونى تو] به فرياد مى‌خوانند، بيشترشان نمى‌فهمند.

(49-5) - وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّىٰ تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و اگر صبر كنند تا بر آنان درآيى، مسلماً برايشان بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.

(49-6) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، نيك وارسى كنيد، مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد،] از آنچه كرده‌ايد پشيمان شويد.

(49-7) - وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَـٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ

و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسيارى از كارها از [رأى و ميل‌] شما پيروى كند، قطعاً دچار زحمت مى‌شويد، ليكن خدا ايمان را براى شما دوست‌داشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان [كه چنين‌اند] ره‌يافتگانند.

(49-8) - فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

[و اين‌] بخششى از خدا و نعمتى [از اوست‌]، و خدا داناى سنجيده‌كار است.

(49-9) - وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد، و اگر [باز] يكى از آن دو بر ديگرى تعدّى كرد، با آن [طايفه‌اى‌] كه تعدّى مى‌كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، ميان آن‌ها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران را دوست مى‌دارد.

(49-10) - إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.

(49-11) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آن‌ها از اينها بهتر باشند، و نبايد زنانى زنان [ديگر] را [ريشخند كنند ]، شايد آن‌ها از اينها بهتر باشند، و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد؛ چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.

(49-12) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پاره‌اى از گمانها گناه است، و جاسوسى مكنيد، و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ از آن كراهت داريد. [پس‌] از خدا بترسيد، كه خدا توبه‌پذير مهربان است.

(49-13) - يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بى‌ترديد، خداوند داناى آگاه است.

(49-14) - قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَـٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

[برخى از] باديه‌نشينان گفتند: «ايمان آورديم.» بگو: «ايمان نياورده‌ايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم. و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است. و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از [ارزش‌] كرده‌هايتان چيزى كم نمى‌كند. خدا آمرزنده مهربان است.»

(49-15) - إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ

در حقيقت، مؤمنان كسانى‌اند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شكّ نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده‌اند؛ اينانند كه راستكردارند.

(49-16) - قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

بگو: «آيا خدا را از دين‌[دارى‌] خود خبر مى‌دهيد؟ و حال آنكه خدا آنچه را كه در زمين است مى‌داند، و خدا به همه چيز داناست.

(49-17) - يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

از اينكه اسلام آورده‌اند بر تو منّت مى‌نهند؛ بگو: «بر من از اسلام‌آوردنتان منّت مگذاريد، بلكه [اين‌] خداست كه با هدايت‌كردن شما به ايمان، بر شما منّت مى‌گذارد، اگر راستگو باشيد.

(49-18) - إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

خداست كه نهفته آسمانها و زمين را مى‌داند و خدا[ست كه‌] به آنچه مى‌كنيد بيناست.»

سورة ق

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(50-1) - ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ

قاف، سوگند به قرآن باشكوه،

(50-2) - بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَـٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ

[كه آنان نگرويدند،] بلكه از اينكه هشداردهنده‌اى از خودشان برايشان آمد، در شگفت شدند و كافران گفتند: «اين [محمّد و حكايت معاد] چيزى عجيب است»

(50-3) - أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَٰلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ

«آيا چون مُرديم و خاك شديم [زنده مى‌شويم‌]؟ اين بازگشتى بعيد است.»

(50-4) - قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ

قطعاً دانسته‌ايم كه زمين [چه مقدار] از اجسادشان فرو مى‌كاهد. و پيش ما كتاب ضبطكننده‌اى است.

(50-5) - بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ

[نه،] بلكه حقيقت را، وقتى برايشان آمد، دروغ خواندند، و آن‌ها در كارى سردرگم [مانده‌]اند.

(50-6) - أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ

مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريسته‌اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده‌ايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست.

(50-7) - وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ

و زمين را گسترديم و در آن لنگر[آسا كوه‌]ها فرو افكنديم و در آن از هر گونه جفت دل‌انگيز رويانيديم.

(50-8) - تَبْصِرَةً وَذِكْرَىٰ لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ

[تا] براى هر بنده توبه‌كارى بينش‌افزا و پندآموز باشد.

(50-9) - وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ

و از آسمان، آبى پر بركت فرود آورديم، پس بدان [وسيله‌] باغها و دانه‌هاى دروكردنى رويانيديم.

(50-10) - وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِيدٌ

و درختان تناور خرما كه خوشه‌[هاى‌] روى هم چيده دارند.

(50-11) - رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا كَذَٰلِكَ الْخُرُوجُ

[اينها همه‌] براى روزىِ بندگان [من‌] است، و با آن [آب‌] سرزمين مرده‌اى را زنده گردانيديم؛ رستاخيز [نيز] چنين است.

(50-12) - كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ

پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب رَسّ و ثمود،

(50-13) - وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ

و عاد و فرعون و برادران لوط،

(50-14) - وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ

و بيشه‌نشينان و قوم تُبّع به تكذيب پرداختند؛ همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه‌] تهديد [من‌] واجب آمد.

(50-15) - أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ

مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم؟ [نه!] بلكه آن‌ها از خلق جديد در شبهه‌اند.

(50-16) - وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ

و ما انسان را آفريده‌ايم و مى‌دانيم كه نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌كند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.

(50-17) - إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ

آنگاه كه دو [فرشته‌] دريافت‌كننده از راست و از چپ، مراقب نشسته‌اند.

(50-18) - مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ

[آدمى‌] هيچ سخنى را به لفظ درنمى‌آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‌كند].

(50-19) - وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ

و سكرات مرگ، به راستى در رسيد؛ اين همان است كه از آن مى‌گريختى؛

(50-20) - وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ

و در صور دميده شود؛ اين است روز تهديد [من‌].

(50-21) - وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ

و هر كسى مى‌آيد [در حالى كه‌] با او سوق‌دهنده و گواهى‌دهنده‌اى است.

(50-22) - لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَـٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ

[به او مى‌گويند:] «واقعاً كه از اين [حال‌] سخت در غفلت بودى. و[لى‌] ما پرده‌ات را [از جلوى چشمانت‌] برداشتيم و ديده‌ات امروز تيز است.»

(50-23) - وَقَالَ قَرِينُهُ هَـٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ

و [فرشته‌] همنشين او مى‌گويد: «اين است آنچه پيش من آماده است [و ثبت كرده‌ام‌].»

(50-24) - أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ

[به آن دو فرشته خطاب مى‌شود:] «هر كافر سرسختى را در جهنم فروافكنيد،

(50-25) - مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ

[هر] بازدارنده از خيرى، [هر] متجاوز شكاكى

(50-26) - الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ

كه با خداوند، خدايى ديگر قرار داد. [اى دو فرشته،] او را در عذاب شديد فرو افكنيد.

(50-27) - قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَـٰكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ

[شيطان‌] همدمش مى‌گويد: «پروردگار ما، من او را به عصيان وانداشتم، ليكن [خودش‌] در گمراهى دور و درازى بود.»

(50-28) - قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ

[خدا] مى‌فرمايد: «در پيشگاه من با همديگر مستيزيد [كه‌] از پيش به شما هشدار داده بودم.

(50-29) - مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

پيش من حكم دگرگون نمى‌شود، و من [نسبت‌] به بندگانم بيدادگر نيستم.»

(50-30) - يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ

آن روز كه [ما] به دوزخ مى‌گوييم: «آيا پر شدى؟» و مى‌گويد: «آيا باز هم هست؟»

(50-31) - وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ

و بهشت را براى پرهيزگاران نزديك گردانند، بى‌آنكه دور باشد.

(50-32) - هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ

[و به آنان گويند:] اين همان است كه وعده يافته‌ايد [و] براى هر توبه‌كار نگهبان [حدود خدا] خواهد بود:

(50-33) - مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ

آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه‌كار [باز] آيد.

(50-34) - ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ

به سلامت [و شادكامى‌] در آن درآييد [كه‌] اين روز جاودانگى است.

(50-35) - لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ

هر چه بخواهند در آن‌جا دارند، و پيش ما فزونتر [هم‌] هست.

(50-36) - وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ

و چه بسا نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [بس‌] نيرومندتر از اينان بودند و در شهرها پرسه زده بودند [اما سرانجام‌] مگر گريزگاهى بود؟

(50-37) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ

قطعاً در اين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد، عبرتى است.

(50-38) - وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ

و در حقيقت، آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم.

(50-39) - فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ

و بر آنچه مى‌گويند صبر كن، و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب، به ستايش پروردگارت تسبيح گوى.

(50-40) - وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ

و پاره‌اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله‌] او را تسبيح گوى.

(50-41) - وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ

و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى‌دهد، به گوش باش.

(50-42) - يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ

روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مى‌شنوند، آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين‌] است.

(50-43) - إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ

ماييم كه خود، زندگى مى‌بخشيم و به مرگ مى‌رسانيم و برگشت به سوى ماست.

(50-44) - يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَٰلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ

روزى كه زمين به سرعت از [اجساد] آنان جدا و شكافته مى‌شود؛ اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود.

(50-45) - نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ

ما به آنچه مى‌گويند داناتريم، و تو به زور وادارنده آنان نيستى؛ پس به [وسيله‌] قرآن هر كه را از تهديد [من‌] مى‌ترسد پند ده.

سورة الذاريات

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(51-1) - وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا

سوگند به بادهاى ذره‌افشان،

(51-2) - فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا

و ابرهاى گرانبار،

(51-3) - فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا

و سبك سيران،

(51-4) - فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا

و تقسيم‌كنندگان كار[ها]،

(51-5) - إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ

كه آنچه وعده داده شده‌ايد راست است،

(51-6) - وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ

و [روز] پاداش واقعيت دارد.

(51-7) - وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ

سوگند به آسمان مشبّك،

(51-8) - إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ

كه شما [درباره قرآن‌] در سخنى گوناگونيد.

(51-9) - يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ

[بگوى‌] تا هر كه از آن برگشته، برگشته باشد.

(51-10) - قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ

مرگ بر دروغپردازان!

(51-11) - الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ

همانان كه در ورطه نادانى بى‌خبرند.

(51-12) - يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ

پرسند: «روز پاداش كى است؟»

(51-13) - يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ

همان روز كه آنان بر آتش، عقوبت [و آزموده‌] شوند.

(51-14) - ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَـٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ

عذاب [موعود] خود را بچشيد، اين است همان [بلايى‌] كه با شتاب خواستار آن بوديد.

(51-15) - إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ

پرهيزگاران در باغها و چشمه سارانند.

(51-16) - آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَٰلِكَ مُحْسِنِينَ

آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مى‌گيرند، زيرا كه آن‌ها پيش از اين نيكوكار بودند.

(51-17) - كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ

و از شب اندكى را مى‌غنودند.

(51-18) - وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ

و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مى‌كردند.

(51-19) - وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ

و در اموالشان براى سائل و محروم حقى [معين‌] بود.

(51-20) - وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ

و روى زمين براى اهل يقين نشانه‌هايى [متقاعدكننده‌] است،

(51-21) - وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ

و در خود شما؛ پس مگر نمى‌بينيد؟

(51-22) - وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ

و روزى شما و آنچه وعده داده شده‌ايد در آسمان است.

(51-23) - فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ

پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين، كه واقعاً او حق است همان گونه كه خود شما سخن مى‌گوييد.

(51-24) - هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ

آيا خبر مهمانان ارجمند ابراهيم به تو رسيد؟

(51-25) - إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ

چون بر او درآمدند؛ پس سلام گفتند. گفت: «سلام، مردمى ناشناسيد.»

(51-26) - فَرَاغَ إِلَىٰ أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ

پس آهسته به سوى زنش رفت و گوساله‌اى فربه [و بريان‌] آورد.

(51-27) - فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ

آن را به نزديكشان برد [و] گفت: «مگر نمى‌خوريد؟»

(51-28) - فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ

و [در دلش‌] از آنان احساس ترسى كرد. گفتند: «مترس.» و او را به پسرى دانا مژده دادند.

(51-29) - فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ

و زنش با فريادى [از شگفتى‌] سر رسيد و بر چهره خود زد و گفت: «زنى پير نازا [چگونه بزايد]؟»

(51-30) - قَالُوا كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ

گفتند: «پروردگارت چنين فرموده است. او خود حكيم داناست.»

(51-31) - قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ

[ابراهيم‌] گفت: «اى فرستادگان، مأموريت شما چيست؟»

(51-32) - قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ

گفتند: «ما به سوى مردمى پليدكار فرستاده شده‌ايم،

(51-33) - لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ طِينٍ

تا سنگهايى از گِل رُس بر [سر] آنان فرو فرستيم.

(51-34) - مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ

[كه‌] نزد پروردگارت براى مسرفان نشان‌گذارى شده است.

(51-35) - فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

پس هر كه از مؤمنان در آن [شهرها] بود بيرون برديم.

(51-36) - فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ

و[لى‌] در آن‌جا جز يك خانه از فرمانبران [خدا بيشتر] نيافتيم.

(51-37) - وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ

و در آن‌جا براى آن‌ها كه از عذاب پر درد مى‌ترسند، عبرتى به جاى گذاشتيم.

(51-38) - وَفِي مُوسَىٰ إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ

و [نيز] در [ماجراى‌] موسى، چون او را با حجتى آشكار به سوى فرعون گسيل داشتيم.

(51-39) - فَتَوَلَّىٰ بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ

پس [فرعون‌] با اركان [دولت‌] خود روى برتافت و گفت: «[اين شخص،] ساحر يا ديوانه‌اى است.»

(51-40) - فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ

[تا] او و سپاهيانش را گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم در حالى كه او [در آخرين لحظه‌] نكوهشگر [خود] بود.

(51-41) - وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ

و در [ماجراى‌] عاد [نيز]، چون بر [سر] آن‌ها آن باد مُهلِك را فرستاديم.

(51-42) - مَا تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ

به هر چه مى‌وزيد آن را چون خاكستر استخوان مرده مى‌گردانيد.

(51-43) - وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّىٰ حِينٍ

و در [ماجراى‌] ثمود [نيز عبرتى بود]، آنگاه كه به ايشان گفته شد: «تا چندى برخوردار شويد.»

(51-44) - فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ

تا [آنكه‌] از فرمان پروردگار خود سر برتافتند و در حالى كه آن‌ها مى‌نگريستند، آذرخش آنان را فرو گرفت.

(51-45) - فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنْتَصِرِينَ

در نتيجه نه توانستند به پاى خيزند و نه طلب يارى كنند.

(51-46) - وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ

و قوم نوح [نيز] پيش از آن [اقوام نامبرده همين گونه هلاك شدند]، زيرا آن‌ها مردمى نافرمان بودند.

(51-47) - وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ

و آسمان را به قدرت خود برافراشتيم، و بى‌گمان، ما [آسمان‌]گستريم!

(51-48) - وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ

و زمين را گسترانيده‌ايم و چه نيكو گسترندگانيم.

(51-49) - وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

و از هر چيزى دو گونه [يعنى نر و ماده‌] آفريديم، اميد كه شما عبرت گيريد.

(51-50) - فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ

پس به سوى خدا بگريزيد، كه من شما را از طرف او بيم‌دهنده‌اى آشكارم.

(51-51) - وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ

و با خدا معبودى ديگر قرار مدهيد كه من از جانب او هشداردهنده‌اى آشكارم.

(51-52) - كَذَٰلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ

بدين سان بر كسانى كه پيش از آن‌ها بودند هيچ پيامبرى نيامد جز اينكه گفتند: «ساحر يا ديوانه‌اى است.»

(51-53) - أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ

آيا همديگر را به اين [سخن‌] سفارش كرده بودند؟ [نه!] بلكه آنان مردمى سركش بودند.

(51-54) - فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ

پس، از آنان روى بگردان، كه تو در خور نكوهش نيستى.

(51-55) - وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ

و پند ده، كه مؤمنان را پند سود بخشد.

(51-56) - وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.

(51-57) - مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ

از آنان هيچ روزيى نمى‌خواهم، و نمى‌خواهم كه مرا خوراك دهند.

(51-58) - إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ

خداست كه خود روزى بخش نيرومند استوار است.

(51-59) - فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ

پس براى كسانى كه ستم كردند بهره‌اى است از عذاب، همانند بهره عذاب ياران [قبلى‌]شان. پس [بگو:] در خواستن عذاب از من، شتابزدگى نكنند.

(51-60) - فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

پس واى بر كسانى كه كافر شده‌اند از آن روزى كه وعده يافته‌اند.

سورة الطور

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(52-1) - وَالطُّورِ

سوگند به طور،

(52-2) - وَكِتَابٍ مَسْطُورٍ

و كتابى نگاشته شده،

(52-3) - فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ

در طومارى گسترده؛

(52-4) - وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ

سوگند به آن خانه آباد [خدا]؛

(52-5) - وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ

سوگند به بام بلند [آسمان‌]،

(52-6) - وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ

و آن درياى سرشار [و افروخته‌]،

(52-7) - إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ

كه عذاب پروردگارت واقع‌شدنى است؛

(52-8) - مَا لَهُ مِنْ دَافِعٍ

آن را هيچ بازدارنده‌اى نيست.

(52-9) - يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا

روزى كه آسمان سخت در تب و تاب افتد،

(52-10) - وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا

و كوهها [جمله‌] به حركت درآيند.

(52-11) - فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

پس واى بر تكذيب‌كنندگان در آن روز.

(52-12) - الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ

آنان كه به ياوه سرگرمند.

(52-13) - يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَىٰ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا

روزى كه به سوى آتش جهنم كشيده مى‌شوند [چه‌] كشيدنى.

(52-14) - هَـٰذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ

[و به آنان گويند:] «اين همان آتشى است كه دروغش مى‌پنداشتيد.

(52-15) - أَفَسِحْرٌ هَـٰذَا أَمْ أَنْتُمْ لَا تُبْصِرُونَ

آيا اين افسون است؟ يا شما [درست‌] نمى‌بينيد؟

(52-16) - اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

به آن درآييد؛ خواه بشكيبيد يا نشكيبيد، به حال شما يكسان است. تنها به آنچه مى‌كرديد مجازات مى‌يابيد.»

(52-17) - إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ

پرهيزگاران در باغهايى و [در] ناز و نعمتند.

(52-18) - فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ

به آنچه پروردگارشان به آنان داده دلشادند، و پروردگارشان آن‌ها را از عذاب دوزخ مصون داشته است.

(52-19) - كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

[به آنان گويند:] «به [پاداش‌] آنچه به جاى مى‌آورديد بخوريد و بنوشيد؛ گواراتان باد!»

(52-20) - مُتَّكِئِينَ عَلَىٰ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عِينٍ

بر تختهايى رديف هم تكيه زده‌اند و حوران درشت‌چشم را همسر آنان گردانده‌ايم.

(52-21) - وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ

و كسانى كه گرويده و فرزندانشان آن‌ها را در ايمان پيروى كرده‌اند، فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد و چيزى از كار[ها]شان را نمى‌كاهيم. هر كسى در گرو دستاورد خويش است.

(52-22) - وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ

با [هر نوع‌] ميوه و گوشتى كه دلخواه آن‌هاست آنان را مدد [و تقويت‌] مى‌كنيم.

(52-23) - يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ

در آن‌جا جامى از دست هم مى‌ربايند [و بر سرش همچشمى مى‌كنند] كه در آن نه ياوه گويى است و نه گناه.

(52-24) - وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ

و براى [خدمت‌] آنان پسرانى است كه بر گردشان همى‌گردند، انگارى آن‌ها مرواريدى‌اند كه [در صدف‌] نهفته است.

(52-25) - وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ

و برخى‌شان رو به برخى كنند [و] از هم پرسند،

(52-26) - قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ

گويند: «ما پيشتر در ميان خانواده خود بيمناك بوديم.

(52-27) - فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ

پس خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب گرم [مرگبار] حفظ كرد.

(52-28) - إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ

ما از ديرباز او را مى‌خوانديم، كه او همان نيكوكار مهربان است.»

(52-29) - فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ

پس اندرز ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه.

(52-30) - أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ

يا مى‌گويند: «شاعرى است كه انتظار مرگش را مى‌بريم [و چشم به راه بد زمانه بر اوييم‌].»

(52-31) - قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ

بگو: «منتظر باشيد كه من [نيز] با شما از منتظرانم.»

(52-32) - أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُمْ بِهَـٰذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ

آيا پندارهايشان آنان را به اين [موضعگيرى‌] وا مى‌دارد يا [نه،] آن‌ها مردمى سركشند؟

(52-33) - أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لَا يُؤْمِنُونَ

يا مى‌گويند: «آن را بربافته.» [نه،] بلكه باور ندارند.

(52-34) - فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ

پس اگر راست مى‌گويند، سخنى مثل آن بياورند.

(52-35) - أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ

آيا از هيچ خلق شده‌اند؟ يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند؟

(52-36) - أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ

آيا آسمانها و زمين را [آنان‌] خلق كرده‌اند؟ [نه،] بلكه يقين ندارند.

(52-37) - أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ

آيا ذخاير پروردگار تو پيش آن‌هاست؟ يا ايشان تسلط [تام‌] دارند؟

(52-38) - أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ

آيا نردبانى دارند كه بر آن [بر شوند و] بشنوند؟ پس بايد شنونده آنان برهانى آشكار بياورد.

(52-39) - أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ

آيا خدا را دختران است و شما را پسران؟

(52-40) - أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ

آيا از آن‌ها مزدى مطالبه مى‌كنى و آنان از [تعهّد اداى‌] تاوان گرانبارند؟

(52-41) - أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ

آيا [علم‌] غيب پيش آن‌هاست و آن‌ها مى‌نويسند؟

(52-42) - أَمْ يُرِيدُونَ كَيْدًا فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ

يا مى‌خواهند نيرنگى بزنند؟ و [لى‌] آنان كه كافر شده‌اند، خود دچار نيرنگ شده‌اند.

(52-43) - أَمْ لَهُمْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ

آيا ايشان را جز خدا معبودى است؟ منزّه است خدا از آنچه [با او] شريك مى‌گردانند.

(52-44) - وَإِنْ يَرَوْا كِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَرْكُومٌ

و اگر پاره‌سنگى را در حال سقوط از آسمان ببينند مى‌گويند: «ابرى متراكم است.»

(52-45) - فَذَرْهُمْ حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ

پس بگذارشان تا به آن روزى كه در آن بيهوش مى‌افتند برسند.

(52-46) - يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

روزى كه نيرنگشان به هيچ‌وجه به كارشان نيايد و حمايت نيابند.

(52-47) - وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و در حقيقت، غير از اين [مجازات‌]، عذابى [ديگر] براى كسانى كه ظلم كرده‌اند خواهد بود، ولى بيشترشان نمى‌دانند [كه آن عذاب چيست‌].

(52-48) - وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ

و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى و هنگامى كه [از خواب‌] بر مى‌خيزى به نيايش پروردگارت تسبيح گوى.

(52-49) - وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ

و [نيز] پاره‌اى از شب، و در فروشدن ستارگان تسبيح‌گوى او باش.

سورة النجم

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(53-1) - وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ

سوگند به اختر [ قرآن‌] چون فرود مى‌آيد،

(53-2) - مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ

[كه‌] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده؛

(53-3) - وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ

و از سر هوس سخن نمى‌گويد.

(53-4) - إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ

اين سخن بجز وحيى كه وحى مى‌شود نيست.

(53-5) - عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ

آن را [فرشته‌] شديدالقوى به او فرا آموخت،

(53-6) - ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ

[سروش‌] نيرومندى كه [مسلّط] درايستاد.

(53-7) - وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ

در حالى كه او در افق اعلى بود؛

(53-8) - ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ

سپس نزديك آمد و نزديكتر شد،

(53-9) - فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ

تا [فاصله‌اش‌] به قدر [طول‌] دو [انتهاى‌] كمان يا نزديكتر شد؛

(53-10) - فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ

آنگاه به بنده‌اش آنچه را بايد وحى كند، وحى فرمود.

(53-11) - مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ

آنچه را دل ديد انكار[ش‌] نكرد.

(53-12) - أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ

آيا در آنچه ديده است با او جدال مى‌كنيد؟

(53-13) - وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ

و قطعاً بار ديگرى هم او را ديده است،

(53-14) - عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَىٰ

نزديك سدرالمنتهى،

(53-15) - عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ

در همان جا كه جنةالمأوى است.

(53-16) - إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ

آنگاه كه درخت سدر را آنچه پوشيده بود، پوشيده بود.

(53-17) - مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ

ديده [اش‌] منحرف نگشت و [از حدّ] در نگذشت.

(53-18) - لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ

به راستى كه [برخى‌] از آيات بزرگ پروردگار خود را بديد.

(53-19) - أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّىٰ

به من خبر دهيد از لات و عزّى،

(53-20) - وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَىٰ

و منات آن سومين ديگر،

(53-21) - أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَىٰ

آيا [به خيالتان‌] براى شما پسر است و براى او دختر؟

(53-22) - تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَىٰ

در اين صورت، اين تقسيم نادرستى است.

(53-23) - إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَىٰ

[اين بتان‌] جز نامهايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده‌ايد [و] خدا بر [حقّانيّت‌] آن‌ها هيچ دليلى نفرستاده است. [آنان‌] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پيروى نمى‌كنند، با آنكه قطعاً از جانب پروردگارشان هدايت برايشان آمده است.

(53-24) - أَمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّىٰ

مگر انسان آنچه را آرزو كند دارد؟

(53-25) - فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَىٰ

آن سرا و اين سرا از آن خداست.

(53-26) - وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَىٰ

و بسا فرشتگانى كه در آسمانهايند [و] شفاعتشان به كارى نيايد، مگر پس از آنكه خدا به هر كه خواهد و خشنود باشد اذن دهد.

(53-27) - إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثَىٰ

در حقيقت، كسانى كه آخرت را باور ندارند، فرشتگان را در نامگذارى به صورت مؤنّث نام مى‌نهند.

(53-28) - وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا

و ايشان را به اين [كار] معرفتى نيست. جز گمان [خود] را پيروى نمى‌كنند، و در واقع، گمان در [وصول به‌] حقيقت هيچ سودى نمى‌رساند.

(53-29) - فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا

پس، از هر كس كه از ياد ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را خواستار نبوده است، روى برتاب.

(53-30) - ذَٰلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَىٰ

اين منتهاى دانش آنان است. پروردگار تو، خود به [حال‌] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به كسى كه راه يافته [نيز] آگاه‌تر است.

(53-31) - وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى

و هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است از آن خداست، تا كسانى را كه بد كرده‌اند، به [سزاى‌] آنچه انجام داده‌اند كيفر دهد، و آنان را كه نيكى كرده‌اند، به نيكى پاداش دهد.

(53-32) - الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ

آنان كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها -جز لغزشهاى كوچك- خوددارى مى‌ورزند، پروردگارت [نسبت به آن‌ها] فراخ‌آمرزش است. وى از آن دم كه شما را از زمين پديد آورد و از همان‌گاه كه در شكمهاى مادرانتان [در زهدان‌] نهفته بوديد به [حال ]شما داناتر است، پس خودتان را پاك مشماريد. او به [حال‌] كسى كه پرهيزگارى نموده داناتر است.

(53-33) - أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّىٰ

پس آيا آن كسى را كه [از جهاد] روى برتافت ديدى؟

(53-34) - وَأَعْطَىٰ قَلِيلًا وَأَكْدَىٰ

و اندكى بخشيد و [از باقى‌] امتناع ورزيد.

(53-35) - أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَىٰ

آيا علم غيب پيش اوست و او مى‌بيند؟

(53-36) - أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَىٰ

يا بدانچه در صحيفه‌هاى موسى [آمده‌] خبر نيافته است؟

(53-37) - وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّىٰ

و [نيز در نوشته‌هاى‌] همان ابراهيمى كه وفا كرد:

(53-38) - أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ

كه هيچ بردارنده‌اى بار گناه ديگرى را بر نمى‌دارد.

(53-39) - وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ

و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.

(53-40) - وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَىٰ

و [نتيجه‌] كوشش او به زودى ديده خواهد شد.

(53-41) - ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَىٰ

سپس هر چه تمامتر وى را پاداش دهند.

(53-42) - وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهَىٰ

و اينكه پايان [كار] به سوى پروردگار توست.

(53-43) - وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَىٰ

و هم اوست كه مى‌خنداند و مى‌گرياند.

(53-44) - وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا

و هم اوست كه مى‌ميراند و زنده مى‌گرداند.

(53-45) - وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَىٰ

و هم اوست كه دو نوع مى‌آفريند: نر و ماده،

(53-46) - مِنْ نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَىٰ

از نطفه‌اى چون فرو ريخته شود.

(53-47) - وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَىٰ

و هم پديد آوردن [عالم‌] ديگر بر [عهده‌] اوست.

(53-48) - وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَىٰ وَأَقْنَىٰ

و هم اوست كه [شما را] بى‌نياز كرد و سرمايه بخشيد.

(53-49) - وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَىٰ

و هم اوست پروردگار ستاره «شِعرى».

(53-50) - وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَىٰ

و هم اوست كه عاديان قديم را هلاك كرد.

(53-51) - وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَىٰ

و ثمود را [نيز هلاك كرد] و [كسى را] باقى نگذاشت.

(53-52) - وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَىٰ

و پيشتر [از همه آن‌ها] قوم نوح را، زيرا كه آنان ستمگرتر و سركش‌تر بودند.

(53-53) - وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَىٰ

و شهرها[ى سَدوم و عاموره‌] را فرو افكند.

(53-54) - فَغَشَّاهَا مَا غَشَّىٰ

پوشاند بر آن [دو شهر، از باران گوگردى‌] آنچه را پوشاند.

(53-55) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكَ تَتَمَارَىٰ

پس به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت ترديد روا مى‌دارى؟

(53-56) - هَـٰذَا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولَىٰ

اين [پيامبر نيز] بيم‌دهنده‌اى از [جمله‌] بيم‌دهندگان نخستين است.

(53-57) - أَزِفَتِ الْآزِفَةُ

[وه چه‌] نزديك گشت قيامت.

(53-58) - لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ كَاشِفَةٌ

جز خدا كسى آشكاركننده آن نيست.

(53-59) - أَفَمِنْ هَـٰذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ

آيا از اين سخن عجب داريد؟

(53-60) - وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ

و مى‌خنديد و نمى‌گرييد؟

(53-61) - وَأَنْتُمْ سَامِدُونَ

و شما در غفلتيد.

(53-62) - فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا

پس خدا را سجده كنيد و بپرستيد.

سورة القمر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(54-1) - اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ

نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه.

(54-2) - وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ

و هر گاه نشانه‌اى ببينند روى بگردانند و گويند: «سحرى دايم است.»

(54-3) - وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ

و به تكذيب دست زدند و هوسهاى خويش را دنبال كردند، و [لى‌] هر كارى را [آخر] قرارى است.

(54-4) - وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنَ الْأَنْبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ

و قطعاً از اخبار، آنچه در آن مايه انزجار [از كفر] است به ايشان رسيد.

(54-5) - حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ

حكمت بالغه [حق اين بود]، ولى هشدارها سود نكرد.

(54-6) - فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَىٰ شَيْءٍ نُكُرٍ

پس، از آنان روى برتاب. روزى كه داعى [حق‌] به سوى امرى دهشتناك دعوت مى‌كند،

(54-7) - خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ

در حالى كه ديدگان خود را فروهشته‌اند، چون ملخهاى پراكنده از گورها[ى خود] برمى‌آيند.

(54-8) - مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَـٰذَا يَوْمٌ عَسِرٌ

به سرعت سوى آن دعوتگر مى‌شتابند. كافران مى‌گويند: «امروز [چه‌] روز دشوارى است.»

(54-9) - كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ

پيش از آنان، قوم نوح [نيز] به تكذيب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند و گفتند: «ديوانه‌اى است.» و [بسى‌] آزار كشيد.

(54-10) - فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ

تا پروردگارش را خواند كه: «من مغلوب شدم؛ به داد من برس!»

(54-11) - فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ

پس درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم.

(54-12) - وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ

و از زمين چشمه‌ها جوشانيديم تا آب [زمين و آسمان‌] براى امرى كه مقدّر شده بود به هم پيوستند.

(54-13) - وَحَمَلْنَاهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ

و او را بر [كشتى‌] تخته‌دار و ميخ‌آجين سوار كرديم.

(54-14) - تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ كَانَ كُفِرَ

[كشتى‌] زير نظر ما روان بود. [اين‌] پاداش كسى بود كه مورد انكار واقع شده بود.

(54-15) - وَلَقَدْ تَرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

و به راستى آن [سفينه‌] را بر جاى نهاديم [تا] عبرتى [باشد]؛ پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟

(54-16) - فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ

پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من‌]؟

(54-17) - وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‌ايم؛ پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟

(54-18) - كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ

عاديان به تكذيب پرداختند. پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من‌]؟

(54-19) - إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ

ما بر [سر] آنان در روز شومى، به طور مداوم، تندبادى توفنده فرستاديم،

(54-20) - تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ

[كه‌] مردم را از جا مى‌كند؛ گويى تنه‌هاى نخلى بودند كه ريشه‌كن شده بودند.

(54-21) - فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ

پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من‌]؟

(54-22) - وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‌ايم، پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟

(54-23) - كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ

قوم ثمود هشداردهندگان را تكذيب كردند.

(54-24) - فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ

و گفتند: «آيا تنها بشرى از خودمان را پيروى كنيم؟ در اين صورت، ما واقعاً در گمراهى و جنون خواهيم بود.»

(54-25) - أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ

«آيا از ميان ما [وحى‌] بر او القا شده است؟ [نه،] بلكه او دروغگويى گستاخ است.»

(54-26) - سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ

به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست.

(54-27) - إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ

ما براى آزمايش آنان [آن‌] ماده‌شتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم:]«مراقب آنان باش و شكيبايى كن.

(54-28) - وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ

و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده‌است: هر كدام را آب به نوبت خواهد بود.»

(54-29) - فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ

پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد.

(54-30) - فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ

پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من‌]؟

(54-31) - إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ

ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياه خشكيده [كومه‌ها] ريزريز شدند.

(54-32) - وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم؛ پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟

(54-33) - كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ

قوم لوط هشداردهندگان را تكذيب كردند.

(54-34) - إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْنَاهُمْ بِسَحَرٍ

ما بر [سر] آنان سنگبارانى [انفجارى‌] فروفرستاديم [و] فقط خانواده لوط بودند كه سحرگاهشان رهانيديم.

(54-35) - نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنَا كَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ

[و اين‌] رحمتى از جانب ما بود؛ هر كه سپاس دارد، بدين‌سان [او را] پاداش مى‌دهيم.

(54-36) - وَلَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ

و [لوط] آن‌ها را از عذاب ما سخت بيم داده بود، و[لى‌] در تهديدها[ى ما] به جدال برخاستند.

(54-37) - وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ

و از مهمان‌[هاى‌] او كام دل خواستند، پس فروغ ديدگانشان را سترديم و [گفتيم:] «[مزه‌] عذاب و هشدارهاى مرا بچشيد.»

(54-38) - وَلَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذَابٌ مُسْتَقِرٌّ

و به راستى كه سپيده‌دم عذابى پيگير به سر وقت آنان آمد.

(54-39) - فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ

پس عذاب و هشدارهاى مرا بچشيد.

(54-40) - وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم؛ پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟

(54-41) - وَلَقَدْ جَاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ

و در حقيقت هشداردهندگان به جانب فرعونيان آمدند.

(54-42) - كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ

[اما آن‌ها] همه معجزات ما را تكذيب كردند، تا چون زبردستى زورمند [گريبان‌] آنان را گرفتيم.

(54-43) - أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِنْ أُولَـٰئِكُمْ أَمْ لَكُمْ بَرَاءَةٌ فِي الزُّبُرِ

آيا كافران شما، از اينان [كه برشمرديم‌] برترند، يا شما را در نوشته‌ها[ى آسمانى‌] خط امانى است؟

(54-44) - أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ

يا مى‌گويند: «ما همگى انتقام‌گيرنده [و يار و ياور همديگر]يم!»

(54-45) - سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ

زودا كه اين جمع در هم شكسته شود و پشت كنند.

(54-46) - بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَىٰ وَأَمَرُّ

بلكه موعدشان قيامت است و قيامت [بسى‌] سخت‌تر و تلخ‌تر است.

(54-47) - إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ

قطعاً بزهكاران در گمراهى و جنونند.

(54-48) - يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ

روزى كه در آتش به رو كشيده مى‌شوند [و به آنان گفته مى‌شود:] «لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد].»

(54-49) - إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ

ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريده‌ايم.

(54-50) - وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ

و فرمان ما جز يك بار نيست [آن هم‌] چون چشم به هم زدنى.

(54-51) - وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

و هم مسلكان شما را سخت به هلاكت رسانديم؛ پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟

(54-52) - وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ

و هر چه كرده‌اند در كتابها[ى اعمالشان درج‌] است.

(54-53) - وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ

و هر خرد و بزرگى [در آن‌] نوشته شده.

(54-54) - إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ

در حقيقت، مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها،

(54-55) - فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ

در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانايند.

سورة الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(55-1) - الرَّحْمَـٰنُ

[خداى‌] رحمان،

(55-2) - عَلَّمَ الْقُرْآنَ

قرآن را ياد داد.

(55-3) - خَلَقَ الْإِنْسَانَ

انسان را آفريد،

(55-4) - عَلَّمَهُ الْبَيَانَ

به او بيان آموخت.

(55-5) - الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ

خورشيد و ماه بر حسابى [روان‌]اند.

(55-6) - وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ

و بوته و درخت چهره‌سايانند.

(55-7) - وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ

و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت،

(55-8) - أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ

تا مبادا از اندازه درگذريد.

(55-9) - وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ

و وزن را به انصاف برپا داريد و در سنجش مكاهيد.

(55-10) - وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ

و زمين را براى مردم نهاد.

(55-11) - فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ

در آن، ميوه [ها] و نخلها با خوشه‌هاى غلاف دار،

(55-12) - وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ

و دانه‌هاى پوست‌دار و گياهان خوشبوست.

(55-13) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-14) - خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ

انسان را از گل خشكيده‌اى سفال مانند، آفريد.

(55-15) - وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ

و جن را از تشعشعى از آتش خلق كرد.

(55-16) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-17) - رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ

پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر.

(55-18) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-19) - مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ

دو دريا را [به گونه‌اى‌] روان كرد [كه‌] با هم برخورد كنند.

(55-20) - بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ

ميان آن دو، حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‌كنند.

(55-21) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-22) - يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ

از هر دو [دريا] مرواريد و مرجان برآيد.

(55-23) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-24) - وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ

و او راست در دريا سفينه‌هاى بادبان‌دار بلند همچون كوهها.

(55-25) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-26) - كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ

هر چه بر [زمين‌] است فانى‌شونده است.

(55-27) - وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ

و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.

(55-28) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-29) - يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ

هر كه در آسمانها و زمين است از او درخواست مى‌كند. هر زمان، او در كارى است.

(55-30) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-31) - سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ

اى جن و انس، زودا كه به شما بپردازيم.

(55-32) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-33) - يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ

اى گروه جنّيان و انسيان، اگر مى‌توانيد از كرانه‌هاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه كنيد، پس رخنه كنيد. [ولى‌] جز با [به دست آوردن‌] تسلطى رخنه نمى‌كنيد.

(55-34) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-35) - يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ

بر سر شما شراره‌هايى از [نوع‌] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد، و [از كسى‌] يارى نتوانيد طلبيد.

(55-36) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-37) - فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ

پس آنگاه كه آسمان از هم شكافد و چون چرم گلگون گردد.

(55-38) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-39) - فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ

در آن روز، هيچ انس و جنى از گناهش پرسيده نشود.

(55-40) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-41) - يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ

تبهكاران از سيمايشان شناخته مى‌شوند و از پيشانى و پايشان بگيرند.

(55-42) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-43) - هَـٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ

اين است همان جهنمى كه تبهكاران آن را دروغ مى‌خواندند.

(55-44) - يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ

ميان [آتش‌] و ميان آب جوشان سرگردان باشند.

(55-45) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-46) - وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ

و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است.

(55-47) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-48) - ذَوَاتَا أَفْنَانٍ

كه داراى شاخسارانند.

(55-49) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-50) - فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ

در آن دو [باغ‌] دو چشمه روان است.

(55-51) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-52) - فِيهِمَا مِنْ كُلِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَانِ

در آن دو [باغ‌] از هر ميوه‌اى دو گونه است.

(55-53) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-54) - مُتَّكِئِينَ عَلَىٰ فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ

بر بسترهايى كه آستر آن‌ها از ابريشم درشت‌بافت است، تكيه آنند و چيدن ميوه [از] آن دو باغ [به آسانى‌] در دسترس است.

(55-55) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-56) - فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ

در آن [باغها، دلبرانى‌] فروهشته‌نگاهند كه دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آن‌ها نرسيده است.

(55-57) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-58) - كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ

گويى كه آن‌ها ياقوت و مرجانند.

(55-59) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-60) - هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ

مگر پاداش احسان جز احسان است؟

(55-61) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-62) - وَمِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ

و غير از آن دو [باغ‌]، دو باغ [ديگر نيز] هست.

(55-63) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-64) - مُدْهَامَّتَانِ

كه از [شدّت‌] سبزى سيه‌گون مى‌نمايد.

(55-65) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-66) - فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضَّاخَتَانِ

در آن دو [باغ‌] دو چشمه همواره جوشان است.

(55-67) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-68) - فِيهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ

در آن دو، ميوه و خرما و انار است.

(55-69) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-70) - فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ

در آن‌جا [زنانى‌] نكوخوى و نكورويند.

(55-71) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-72) - حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ

حورانى پرده‌نشين در [دل‌] خيمه‌ها.

(55-73) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-74) - لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ

دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آن‌ها نرسيده است.

(55-75) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-76) - مُتَّكِئِينَ عَلَىٰ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ

بر بالش سبز و فرش نيكو تكيه زده‌اند.

(55-77) - فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

(55-78) - تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ

خجسته باد نام پروردگار شكوهمند و بزرگوارت،

سورة الواقعة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(56-1) - إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ

آن واقعه چون وقوع يابد،

(56-2) - لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ

[كه‌] در وقوع آن دروغى نيست:

(56-3) - خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ

پست‌كننده [و] بالابرنده است.

(56-4) - إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا

چون زمين با تكان [سختى‌] لرزانده شود،

(56-5) - وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا

و كوهها [جمله‌] ريزه ريزه شوند،

(56-6) - فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا

و غبارى پراكنده گردند،

(56-7) - وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً

و شما سه دسته شويد:

(56-8) - فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ

ياران دست راست، كدامند ياران دست راست؟

(56-9) - وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ

و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟

(56-10) - وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ

و سبقت‌گيرندگان مقدمند؛

(56-11) - أُولَـٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ

آنانند همان مقربان [خدا]،

(56-12) - فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ

در باغستانهاى پر نعمت.

(56-13) - ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ

گروهى از پيشينيان،

(56-14) - وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ

و اندكى از متأخران.

(56-15) - عَلَىٰ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ

بر تختهايى جواهرنشان،

(56-16) - مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ

كه روبروى هم بر آن‌ها تكيه داده‌اند.

(56-17) - يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ

بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت‌] مى‌گردند،

(56-18) - بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ

با جامها و آبريزها و پياله‌[ها]يى از باده ناب روان.

(56-19) - لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنْزِفُونَ

[كه‌] نه از آن دردسر گيرند و نه بى‌خرد گردند.

(56-20) - وَفَاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ

و ميوه از هر چه اختيار كنند.

(56-21) - وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ

و از گوشت پرنده هر چه بخواهند.

(56-22) - وَحُورٌ عِينٌ

و حوران چشم‌درشت،

(56-23) - كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ

مثل لؤلؤ نهان ميان صدف،

(56-24) - جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

[اينها] پاداشى است براى آنچه مى‌كردند.

(56-25) - لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا

در آن‌جا نه بيهوده‌اى مى‌شنوند و نه [سخنى‌] گناه‌آلود.

(56-26) - إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا

سخنى جز سلام و درود نيست.

(56-27) - وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ

و ياران راست؛ ياران راست كدامند؟

(56-28) - فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ

در [زير] درختان كُنار بى‌خار،

(56-29) - وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ

و درختهاى موز كه ميوه‌اش خوشه خوشه روى هم چيده است.

(56-30) - وَظِلٍّ مَمْدُودٍ

و سايه‌اى پايدار.

(56-31) - وَمَاءٍ مَسْكُوبٍ

و آبى ريزان.

(56-32) - وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ

و ميوه‌اى فراوان،

(56-33) - لَا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ

نه بريده و نه ممنوع.

(56-34) - وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ

و همخوابگانى بالا بلند.

(56-35) - إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً

ما آنان را پديد آورده‌ايم پديد آوردنى،

(56-36) - فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا

و ايشان را دوشيزه گردانيده‌ايم،

(56-37) - عُرُبًا أَتْرَابًا

شوى دوست همسال،

(56-38) - لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ

براى ياران راست.

(56-39) - ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ

كه گروهى از پيشينيانند،

(56-40) - وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ

و گروهى از متأخران.

(56-41) - وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ

و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟

(56-42) - فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ

در [ميان‌] باد گرم و آب داغ.

(56-43) - وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ

و سايه‌اى از دود تار.

(56-44) - لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ

نه خنك و نه خوش.

(56-45) - إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَٰلِكَ مُتْرَفِينَ

اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند.

(56-46) - وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ

و بر گناه بزرگ پافشارى مى‌كردند.

(56-47) - وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ

و مى‌گفتند: «آيا چون مرديم و خاك واستخوان شديم، واقعاً [باز] زنده مى‌گرديم؟

(56-48) - أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ

يا پدران گذشته ما [نيز]؟»

(56-49) - قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ

بگو: «در حقيقت، اولين و آخرين،

(56-50) - لَمَجْمُوعُونَ إِلَىٰ مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ

قطعاً همه در موعد روزى معلوم گرد آورده شوند.»

(56-51) - ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ

آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز،

(56-52) - لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ

قطعاً از درختى كه از زقّوم است خواهيد خورد.

(56-53) - فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ

و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند.

(56-54) - فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ

و روى آن از آب جوش مى‌نوشيد؛

(56-55) - فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ

[مانند] نوشيدن اشتران تشنه.

(56-56) - هَـٰذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ

اين است پذيرايى آنان در روز جزا.

(56-57) - نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ

ماييم كه شما را آفريده‌ايم، پس چرا تصديق نمى‌كنيد؟

(56-58) - أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ

آيا آنچه را [كه به صورت نطفه‌] فرو مى‌ريزيد ديده‌ايد؟

(56-59) - أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ

آيا شما آن را خلق مى‌كنيد يا ما آفريننده‌ايم؟

(56-60) - نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ

ماييم كه ميان شما مرگ را مقدر كرده‌ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست؛

(56-61) - عَلَىٰ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ

[و مى‌توانيم‌] امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را [به صورت‌] آنچه نمى‌دانيد پديدار گردانيم.

(56-62) - وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَىٰ فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ

و قطعاً پديدار شدن نخستين خود را شناختيد؛ پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد؟

(56-63) - أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ

آيا آنچه را كشت مى‌كنيد، ملاحظه كرده‌ايد؟

(56-64) - أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ

آيا شما آن را [بى‌يارى ما] زراعت مى‌كنيد، يا ماييم كه زراعت مى‌كنيم؟

(56-65) - لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ

اگر بخواهيم قطعاً خاشاكش مى‌گردانيم، پس در افسوس [و تعجب‌] مى‌افتيد.

(56-66) - إِنَّا لَمُغْرَمُونَ

[و مى‌گوييد:] «واقعاً ما زيان زده‌ايم،

(56-67) - بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ

بلكه ما محروم شدگانيم.»

(56-68) - أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ

آيا آبى را كه مى‌نوشيد ديده‌ايد؟

(56-69) - أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ

آيا شما آن را از [دل‌] ابر سپيد فرود آورده‌ايد، يا ما فرودآورنده‌ايم؟

(56-70) - لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ

اگر بخواهيم آن را تلخ مى‌گردانيم، پس چرا سپاس نمى‌داريد؟

(56-71) - أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ

آيا آن آتشى را كه برمى‌افروزيد ملاحظه كرده‌ايد؟

(56-72) - أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ

آيا شما [چوب‌] درخت آن را پديدار كرده‌ايد، يا ما پديدآورنده‌ايم؟

(56-73) - نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِينَ

ما آن را [مايه‌] عبرت و [وسيله‌] استفاده براى بيابانگردان قرار داده‌ايم.

(56-74) - فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.

(56-75) - فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ

نه [چنين است كه مى‌پنداريد]، سوگند به جايگاه‌هاى [ويژه و فواصل معيّن‌] ستارگان.

(56-76) - وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ

اگر بدانيد، آن سوگندى سخت بزرگ است!

(56-77) - إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ

كه اين [پيام‌] قطعاً قرآنى است ارجمند،

(56-78) - فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ

در كتابى نهفته،

(56-79) - لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ

كه جز پاك‌شدگان بر آن دست ندارند،

(56-80) - تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ

وحيى است از جانب پروردگار جهانيان.

(56-81) - أَفَبِهَـٰذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ

آيا شما اين سخن را سبك [و سست‌] مى‌گيريد؟

(56-82) - وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ

و تنها نصيب خود را در تكذيب [آن‌] قرار مى‌دهيد؟

(56-83) - فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ

پس چرا آنگاه كه [جان شما] به گلو مى‌رسد،

(56-84) - وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ

و در آن هنگام خود نظاره گريد -

(56-85) - وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَـٰكِنْ لَا تُبْصِرُونَ

و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولى نمى‌بينيد-

(56-86) - فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ

پس چرا، اگر شما بى‌جزا مى‌مانيد [و حساب و كتابى در كار نيست‌]،

(56-87) - تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

اگر راست مى‌گوييد، [روح‌] را برنمى‌گردانيد؟

(56-88) - فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ

و اما اگر [او] از مقربان باشد،

(56-89) - فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ

[در] آسايش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود].

(56-90) - وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ

و اما اگر از ياران راست باشد،

(56-91) - فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ

از ياران راست بر تو سلام باد.

(56-92) - وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ

و اما اگر از دروغزنان گمراه است،

(56-93) - فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ

پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد،

(56-94) - وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ

و [فرجامش‌] درافتادن به جهنم است.

(56-95) - إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ

اين است همان حقيقت راست [و] يقين.

(56-96) - فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى.

سورة الحديد

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(57-1) - سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

آنچه در آسمانها و زمين است، خدا را به پاكى مى‌ستايند، و اوست ارجمند حكيم.

(57-2) - لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ اوست: زنده مى‌كند و مى‌ميراند، و او بر هر چيزى تواناست.

(57-3) - هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چيزى داناست.

(57-4) - هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

اوست آن كس كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد؛ آنگاه بر عرش استيلا يافت. آنچه در زمين درآيد و آنچه از آن برآيد و آنچه در آن بالارود [همه را] مى‌داند. و هر كجا باشيد او با شماست، و خدا به هر چه مى‌كنيد بيناست.

(57-5) - لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

فرمانروايى [مطلق‌] آسمانها و زمين از آن اوست، و [جمله‌] كارها به سوى خدا بازگردانيده مى‌شود.

(57-6) - يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

شب را در روز درمى‌آورد و روز را [نيز] در شب درمى‌آورد، و او به راز دلها داناست.

(57-7) - آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ

به خدا و پيامبر او ايمان آوريد، و از آنچه شما را در [استفاده از] آن، جانشين [ديگران‌] كرده، انفاق كنيد. پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده باشند، پاداش بزرگى خواهند داشت.

(57-8) - وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و شما را چه شده كه به خدا ايمان نمى‌آوريد و [حال آنكه‌] پيامبر [خدا] شما را دعوت مى‌كند تا به پروردگارتان ايمان آوريد، و اگر مؤمن باشيد، بى‌شك [خدا] از شما پيمان گرفته است.

(57-9) - هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ

او همان كسى است كه بر بنده خود آيات روشنى فرو مى‌فرستد، تا شما را از تاريكيها به سوى نور بيرون كشاند. و در حقيقت، خدا [نسبت‌] به شما سخت رئوف و مهربان است.

(57-10) - وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَـٰئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

و شما را چه شده كه در راه خدا انفاق نمى‌كنيد و [حال آنكه‌] ميراث آسمانها و زمين به خدا تعلق دارد؟ كسانى از شما كه پيش از فتح [مكه‌] انفاق و جهاد كرده‌اند، [با ديگران‌] يكسان نيستند. آنان از [حيث ]درجه بزرگتر از كسانى‌اند كه بعداً به انفاق و جهاد پرداخته‌اند. و خداوند به هر كدام وعده نيكو داده است، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

(57-11) - مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ

كيست آن كس كه به خدا وامى نيكو دهد تا [نتيجه‌اش را] براى وى دوچندان گرداند و او را پاداشى خوش باشد؟

(57-12) - يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَىٰ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى‌بينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است. [به آنان گويند:] «امروز شما را مژده باد به باغهايى كه از زير [درختان‌] آن نهرها روان است، در آن‌ها جاودانيد. اين است همان كاميابى بزرگ.

(57-13) - يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ

آن روز، مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‌اند مى‌گويند: «ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى‌] برگيريم.» گفته مى‌شود: «بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد.» آنگاه ميان آن‌ها ديوارى زده مى‌شود كه آن را دروازه‌اى است: باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.

(57-14) - يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّىٰ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ

[دو رويان،] آنان را ندا درمى‌دهند: «آيا ما با شما نبوديم؟» مى‌گويند: «چرا، ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غرّه كرد تا فرمان خدا آمد و [شيطان ]مغروركننده، شما را در باره خدا بفريفت.

(57-15) - فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

پس امروز نه از شما و نه از كسانى كه كافر شده‌اند عوضى پذيرفته نمى‌شود: جايگاهتان آتش است؛ آن سزاوار شماست و چه بد سرانجامى است.»

(57-16) - أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ

آيا براى كسانى كه ايمان آورده‌اند هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده نرم [و فروتن‌] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش بدانها كتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد، و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آن‌ها فاسق بودند؟

(57-17) - اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

بدانيد كه خدا زمين را پس از مرگش زنده مى‌گرداند. به راستى آيات [خود] را براى شما روشن گردانيده‌ايم، باشد كه بينديشيد.

(57-18) - إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ

در حقيقت، مردان و زنان صدقه‌دهنده و [آنان كه‌] به خدا وامى نيكو داده‌اند، ايشان را [پاداش‌] دو چندان گردد، و اجرى نيكو خواهند داشت.

(57-19) - وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ

و كسانى كه به خدا و پيامبران وى ايمان آورده‌اند، آنان همان راستينانند و پيش پروردگارشان گواه خواهند بود [و] ايشان راست اجر و نورشان؛ و كسانى كه كفر ورزيده و آيات ما را تكذيب كرده‌اند آنان همدمان آتشند.

(57-20) - اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ

بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزون‌جويى در اموال و فرزندان است. [مثَل آن‌ها] چون مثَل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن [باران‌] به شگفتى اندازد، سپس [آن كشت‌] خشك شود و آن را زرد بينى، آنگاه خاشاك شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.

(57-21) - سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

[براى رسيدن‌] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است [و] براى كسانى آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده‌اند، بر يكديگر سبقت جوييد. اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد آن را مى‌دهد، و خداوند را فزون‌بخشى بزرگ است.

(57-22) - مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ

هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهاى شما [ به شما] نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابى است. اين [كار] بر خدا آسان است.

(57-23) - لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به [سبب‌] آنچه به شما داده است شادمانى نكنيد، و خدا هيچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد:

(57-24) - الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

همانان كه بخل مى‌ورزند و مردم را به بخل ورزيدن وامى‌دارند. و هر كه روى گرداند قطعاً خدا بى‌نياز ستوده است.

(57-25) - لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ

به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آن‌ها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‌كند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است.

(57-26) - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ

و در حقيقت، نوح و ابراهيم را فرستاديم و در ميان فرزندان آن دو، نبوت و كتاب را قرار داديم: از آن‌ها [برخى‌] راه‌ياب [شد]ند، و[لى‌] بسيارى از آنان بدكار بودند.

(57-27) - ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَىٰ آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ

آنگاه به دنبال آنان پيامبران خود را، پى‌درپى، آورديم، و عيسى پسر مريم را در پى [آنان‌] آورديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دلهاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم و [اما] ترك دنيايى كه از پيش خود درآوردند ما آن را بر ايشان مقرّر نكرديم مگر براى آنكه كسب خشنودى خدا كنند، با اين حال آن را چنانكه حقّ رعايت آن بود منظور نداشتند. پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدانها داديم و[لى‌] بسيارى از آنان دستخوش انحرافند.

(57-28) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به [بركت‌] آن راه سپريد و بر شما ببخشايد، و خدا آمرزنده مهربان است.

(57-29) - لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَيْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

تا اهل كتاب بدانند كه به هيچ وجه فزون‌بخشى خدا در [حيطه‌] قدرت آنان نيست و فضل [و عنايت، تنها] در دست خداست: به هر كس بخواهد آن را عطا مى‌كند، و خدا داراى كرم بسيار است.

سورة المجادلة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(58-1) - قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ

خدا گفتار [زنى‌] را كه در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شكايت مى‌كرد شنيد؛ و خدا گفتگوى شما را مى‌شنود، زيرا خدا شنواى بيناست.

(58-2) - الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ

از ميان شما كسانى كه زنانشان را «ظهار» مى‌كنند [و مى‌گويند: پشت تو چون پشت مادر من است‌] آنان مادرانشان نيستند. مادران آن‌ها تنها كسانى‌اند كه ايشان را زاده‌اند، و قطعاً آن‌ها سخنى زشت و باطل مى‌گويند، و[لى‌] خدا مسلماً درگذرنده آمرزنده است.

(58-3) - وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَٰلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

و كسانى كه زنانشان را ظهار مى‌كنند، سپس از آنچه گفته‌اند پشيمان مى‌شوند، بر ايشان [فرض‌] است كه پيش از آنكه با يكديگر همخوابگى كنند، بنده‌اى را آزاد گردانند. اين [حكمى‌] است كه بدان پند داده مى‌شويد، و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

(58-4) - فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَٰلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و آن كس كه [بر آزادكردن بنده‌] دسترسى ندارد، بايد پيش از تماس [با زن خود] دو ماه پياپى روزه بدارد؛ و هر كه نتواند، بايد شصت بينوا را خوراك بدهد. اين [حكم‌] براى آن است كه به خدا و فرستاده او ايمان بياوريد، و اين است حدود خدا. و كافران را عذابى پردرد خواهد بود.

(58-5) - إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنْزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ

بى‌گمان، كسانى كه با خدا و فرستاده او مخالفت مى‌كنند ذليل خواهند شد، همان‌گونه كه آنان كه پيش از ايشان بودند ذليل شدند، و به راستى آيات روشن [خود] را فرستاده‌ايم، و كافران را عذابى خفت‌آور خواهد بود.

(58-6) - يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ

روزى كه خداوند همه آنان را بر مى‌انگيزد و به آنچه كرده‌اند آگاهشان مى‌گرداند. خدا [كارهايشان را] برشمرده است و حال آنكه آن‌ها آن را فراموش كرده‌اند، و خدا بر هر چيزى گواه است.

(58-7) - أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَىٰ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

آيا ندانسته‌اى كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مى‌داند؟ هيچ گفتگوى محرمانه‌اى ميان سه تن نيست مگر اينكه او چهارمين آن‌هاست، و نه ميان پنج تن مگر اينكه او ششمين آن‌هاست، و نه كمتر از اين [عدد] و نه بيشتر، مگر اينكه هر كجا باشند او با آن‌هاست. آنگاه روز قيامت آنان را به آنچه كرده‌اند آگاه خواهد گردانيد، زيرا خدا به هر چيزى داناست.

(58-8) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَىٰ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ

آيا كسانى را كه از نجوا منع شده بودند، نديدى كه باز بدانچه از آن منع گرديده‌اند، برمى‌گردند و با همديگر به [منظور] گناه و تعدّى و سرپيچى از پيامبر، محرمانه گفتگو مى‌كنند و چون به نزد تو آيند، تو را بدانچه خدا به آن [شيوه‌] سلام نگفته سلام مى‌دهند و در دلهاى خود مى‌گويند: «چرا به آنچه مى‌گوييم خدا ما را عذاب نمى‌كند؟» جهنم براى آنان كافى است؛ در آن درمى‌آيند، و چه بد سرانجامى است.

(58-9) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون با يكديگر محرمانه گفتگو مى‌كنيد، به [قصد] گناه و تعدى و نافرمانى پيامبر با همديگر محرمانه گفتگو نكنيد، و به نيكوكارى و پرهيزگارى نجوا كنيد، و از خدايى كه نزد او محشور خواهيد گشت پروا داريد.

(58-10) - إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

چنان نجوايى صرفاً از [القاآت‌] شيطان است، تا كسانى را كه ايمان آورده‌اند دلتنگ گرداند، و[لى‌] جز به فرمان خدا هيچ آسيبى به آن‌ها نمى‌رساند، و مؤمنان بايد بر خدا اعتماد كنند.

(58-11) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون به شما گفته شود: «در مجالس جاى باز كنيد»، پس جاى باز كنيد تا خدا براى شما گشايش حاصل كند، و چون گفته شود: «برخيزيد»، پس برخيزيد. خدا [رتبه‌] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب‌] درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

(58-12) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَٰلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هرگاه با پيامبر [خدا] گفتگوى محرمانه مى‌كنيد، پيش از گفتگوى محرمانه خود صدقه‌اى تقديم بداريد. اين [كار] براى شما بهتر و پاكيزه‌تر است؛ و اگر چيزى نيافتيد بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است.

(58-13) - أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

آيا ترسيديد كه پيش از گفتگوى محرمانه خود صدقه‌هايى تقديم داريد؟ و چون نكرديد و خدا [هم‌] بر شما بخشود، پس نماز را برپا داريد و زكات را بدهيد و از خدا و پيامبر او فرمان بريد، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

(58-14) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

آيا نديده‌اى كسانى را كه قومى را كه مورد خشم خدايند به دوستى گرفته‌اند؟ آن‌ها نه از شمايند و نه از ايشان، و به دروغ سوگند ياد مى‌كنند و خودشان [هم‌] مى‌دانند.

(58-15) - أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است. راستى كه چه بد مى‌كردند.

(58-16) - اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ

سوگندهاى خود را [چون‌] سپرى قرار داده بودند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند و [در نتيجه‌] براى آنان عذابى خفت‌آور است.

(58-17) - لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

در برابر خداوند نه از اموالشان و نه از اولادشان هرگز كارى ساخته نيست. آن‌ها دوزخى‌اند [و] در آن جاودانه [مى‌مانند].

(58-18) - يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ

روزى كه خدا همه آنان را برمى‌انگيزد، همان‌گونه كه براى شما سوگند ياد مى‌كردند براى او [نيز] سوگند ياد مى‌كنند و چنان پندارند كه حق به جانب آن‌هاست. آگاه باش كه آنان همان دروغگويانند.

(58-19) - اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَـٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ

شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است؛ آنان حزب شيطانند. آگاه باش كه حزب شيطان همان زيانكارانند.

(58-20) - إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَـٰئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ

در حقيقت، كسانى كه با خدا و پيامبر او به دشمنى برمى‌خيزند، آنان در [زمره‌] زبونان خواهند بود.

(58-21) - كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ

خدا مقرّر كرده است كه: «حتماً من و فرستادگانم چيره خواهيم گرديد.» آرى، خدا نيرومند شكست‌ناپذير است.

(58-22) - لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَـٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده‌اند -هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند- دوست بدارند. در دل اينهاست كه [خدا] ايمان را نوشته و آن‌ها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است، و آنان را به بهشتهايى كه از زير [درختان‌] آن جويهايى روان است در مى‌آورد؛ هميشه در آن‌جا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آن‌ها از او خشنودند؛ اينانند حزب خدا. آرى، حزب خداست كه رستگارانند.

سورة الحشر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(59-1) - سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

آنچه در آسمانها و در زمين است تسبيح‌گوى خداى هستند، و اوست شكست‌ناپذير سنجيده‌كار.

(59-2) - هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ

اوست كسى كه، از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج [از مدينه‌] بيرون كرد. گمان نمى‌كرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آن‌ها خواهد بود، و[لى‌] خدا از آن‌جايى كه تصوّر نمى‌كردند بر آنان درآمد و در دلهايشان بيم افكند، [به طورى كه‌] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه‌هاى خود را خراب مى‌كردند. پس اى ديده‌وران، عبرت گيريد.

(59-3) - وَلَوْلَا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ

و اگر خدا اين جلاى وطن را بر آنان مقرّر نكرده بود، قطعاً آن‌ها را در دنيا عذاب مى‌كرد و در آخرت [هم‌] عذاب آتش داشتند.

(59-4) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

اين [عقوبت‌] براى آن بود كه آن‌ها با خدا و پيامبرش در افتادند؛ و هر كس با خدا درافتد؛ [بداند كه‌] خدا سخت‌كيفر است.

(59-5) - مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَىٰ أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ

آنچه درخت خرما بريديد يا آن‌ها را [دست نخورده‌] بر ريشه‌هايشان بر جاى نهاديد، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را خوار گرداند.

(59-6) - وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و آنچه را خدا از آنان به رسم غنيمت عايد پيامبر خود گردانيد، [شما براى تصاحب آن‌] اسب يا شترى بر آن نتاختيد، ولى خدا فرستادگانش را بر هر كه بخواهد چيره مى‌گرداند، و خدا بر هر كارى تواناست.

(59-7) - مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

آنچه خدا از [دارايى‌] ساكنان آن قريه‌ها عايد پيامبرش گردانيد، از آن خدا و از آن پيامبر [او] و متعلق به خويشاوندان نزديك [وى‌] و يتيمان و بينوايان و درراه‌ماندگان است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت‌كيفر است.

(59-8) - لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَـٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ

[اين غنايم، نخست‌] اختصاص به بينوايان مهاجرى دارد كه از ديارشان و اموالشان رانده شدند: خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مى‌باشند و خدا و پيامبرش را يارى مى‌كنند. اينان همان مردم درست كردارند.

(59-9) - وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

و [نيز] كسانى كه قبل از [مهاجران‌] در [مدينه‌] جاى گرفته و ايمان آورده‌اند؛ هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمى‌يابند؛ و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم ]باشد، آن‌ها را بر خودشان مقدّم مى‌دارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند.

(59-10) - وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ

و [نيز] كسانى كه بعد از آنان [مهاجران و انصار] آمده‌اند [و] مى‌گويند: «پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشى گرفتند ببخشاى، و در دلهايمان نسبت به كسانى كه ايمان آورده‌اند [هيچ گونه‌] كينه‌اى مگذار! پروردگارا، راستى كه تو رئوف و مهربانى.»

(59-11) - أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

مگر كسانى را كه به نفاق برخاستند نديدى كه به برادران اهل كتاب خود -كه از در كفر درآمده بودند- مى‌گفتند: «اگر اخراج شديد، حتماً با شما بيرون خواهيم آمد، و بر عليه شما هرگز از كسى فرمان نخواهيم برد؛ و اگر با شما جنگيدند، حتماً شما را يارى خواهيم كرد.» و خدا گواهى مى‌دهد كه قطعاً آنان دروغگويانند.

(59-12) - لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ

اگر [يهود] اخراج شوند، آن‌ها با ايشان بيرون نخواهند رفت، و اگر با آنان جنگيده شود [منافقان،] آن‌ها را يارى نخواهند كرد، و اگر ياريشان كنند حتماً [در جنگ‌] پشت خواهند كرد و [ديگر] يارى نيابند.

(59-13) - لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ

شما قطعاً در دلهاى آنان بيش از خدا مايه هراسيد، چرا كه آنان مردمانى‌اند كه نمى‌فهمند.

(59-14) - لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ

[آنان، به صورت‌] دسته جمعى، جز در قريه‌هايى كه داراى استحكاماتند، يا از پشت ديوارها، با شما نخواهند جنگيد. جنگشان ميان خودشان سخت است. آنان را متحد مى‌پندارى و[لى‌] دلهايشان پراكنده است، زيرا آنان مردمانى‌اند كه نمى‌انديشند.

(59-15) - كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

درست مانند همان كسانى كه اخيرا [در واقعه بدر] سزاى كار [بد] خود را چشيدند؛ و آنان را عذاب دردناكى خواهد بود.

(59-16) - كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ

چون حكايت شيطان كه به انسان گفت: «كافر شو.» و چون [وى‌] كافر شد، گفت: «من از تو بيزارم، زيرا من از خدا، پروردگار جهانيان، مى‌ترسم.»

(59-17) - فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ

و فرجام هردوشان آن است كه هر دو در آتش، جاويد مى‌مانند؛ و سزاى ستمگران اين است.

(59-18) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا داريد؛ و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا[ى خود] از پيش چه فرستاده است؛ و [باز] از خدا بترسيد. در حقيقت، خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

(59-19) - وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد؛ آنان همان نافرمانانند.

(59-20) - لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ

دوزخيان با بهشتيان يكسان نيستند؛ بهشتيانند كه كاميابانند.

(59-21) - لَوْ أَنْزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

اگر اين قرآن را بر كوهى فرومى‌فرستاديم، يقيناً آن [كوه‌] را از بيم خدا فروتن [و] از هم‌پاشيده مى‌ديدى. و اين مَثَلها را براى مردم مى‌زنيم، باشد كه آنان بينديشند.

(59-22) - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِيمُ

اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، داننده غيب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان.

(59-23) - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ

اوست خدايى كه جز او معبودى نيست، همان فرمانرواى پاك سلامت‌[بخش، و] مؤمن [به حقيقت حقه خود كه‌] نگهبان، عزيز، جبّار [و] متكبّر [است‌]. پاك است خدا از آنچه [با او] شريك مى‌گردانند.

(59-24) - هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

اوست خداى خالق نوساز صورتگر [كه‌] بهترين نامها [و صفات‌] از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمين است [جمله‌] تسبيح او مى‌گويند و او عزيز حكيم است.

سورة الممتحنة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(60-1) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى‌] كه با آن‌ها اظهار دوستى كنيد، و حال آنكه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكه‌] بيرون مى‌كنند كه [چرا ]به خدا، پروردگارتان ايمان آورده‌ايد، اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمده‌ايد. [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مى‌كنيد در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم. و هر كس از شما چنين كند، قطعاً از راه درست منحرف گرديده است.

(60-2) - إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ

اگر بر شما دست يابند، دشمن شما باشند و بر شما به بدى دست و زبان بگشايند و آرزو دارند كه كافر شويد.

(60-3) - لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

روز قيامت نه خويشان شما و نه فرزندانتان هرگز به شما سود نمى‌رسانند. [خدا] ميانتان فيصله مى‌دهد، و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

(60-4) - قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ

قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست: آنگاه كه به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى‌پرستيد بيزاريم. به شما كفر مى‌ورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ايمان آوريد.» جز [در] سخن ابراهيم [كه‌] به [نا]پدر[ى‌] خود [گفت:] «حتماً براى تو آمرزش خواهم خواست، با آنكه در برابر خدا اختيار چيزى را براى تو ندارم.» «اى پروردگار ما! بر تو اعتماد كرديم و به سوى تو بازگشتيم و فرجام به سوى توست.

(60-5) - رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

پروردگارا، ما را وسيله آزمايش [و آماج آزار] براى كسانى كه كفر ورزيده‌اند مگردان، و بر ما ببخشاى كه تو خود تواناى سنجيده‌كارى.»

(60-6) - لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

قطعاً براى شما در [پيروى از] آنان سرمشقى نيكوست [يعنى‌] براى كسى كه به خدا و روز بازپسين اميد مى‌بندد. و هر كس روى برتابد [بداند كه‌] خدا همان بى‌نياز ستوده‌[صفات‌] است.

(60-7) - عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اميد است كه خدا ميان شما و ميان كسانى از آنان كه [ايشان را] دشمن داشتيد، دوستى برقرار كند، و خدا تواناست، و خدا آمرزنده مهربان است.

(60-8) - لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

[اما] خدا شما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده‌اند، باز نمى‌دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد، زيرا خدا دادگران را دوست مى‌دارد.

(60-9) - إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

فقط خدا شما را از دوستى با كسانى باز مى‌دارد كه در [كار] دين با شما جنگ كرده و شما را از خانه‌هايتان بيرون رانده و در بيرون‌راندنتان با يكديگر همپشتى كرده‌اند. و هر كس آنان را به دوستى گيرد، آنان همان ستمگرانند.

(60-10) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَٰلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون زنان با ايمان مهاجر، نزد شما آيند آنان را بيازماييد. خدا به ايمان آنان داناتر است. پس اگر آنان را باايمان تشخيص داديد، ديگر ايشان را به سوى كافران بازنگردانيد: نه آن زنان بر ايشان حلالند و نه آن [مردان‌] بر اين زنان حلال. و هر چه خرج [اين زنان‌] كرده‌اند به [شوهران‌] آن‌ها بدهيد، و بر شما گناهى نيست كه -در صورتى كه مَهرشان را به آنان بدهيد- با ايشان ازدواج كنيد، و به پيوندهاى قبلى كافران متمسك نشويد [و پايبند نباشيد ]و آنچه را شما [براى زنان مرتد و فرارى خود كه به كفار پناهنده شده‌اند] خرج كرده‌ايد، [از كافران‌] مطالبه كنيد، و آن‌ها هم بايد آنچه را خرج كرده‌اند [از شما] مطالبه كنند. اين حكم خداست [كه‌] ميان شما داورى مى‌كند، و خدا داناى حكيم است.

(60-11) - وَإِنْ فَاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُمْ مِثْلَ مَا أَنْفَقُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ

و در صورتى كه [زنى‌] از همسران شما به سوى كفار رفت [و كفار مَهر مورد مطالبه شما را ندادند] و شما غنيمت يافتيد؛ پس به كسانى كه همسرانشان رفته‌اند، معادل آنچه خرج كرده‌اند بدهيد، و از آن خدايى كه به او ايمان داريد بترسيد.

(60-12) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰ أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اى پيامبر، چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند، و دزدى نكنند، و زنا نكنند، و فرزندان خود را نكشند، و بچه‌هاى حرامزاده پيش دست و پاى خود را با بهتان [و حيله‌] به شوهر نبندند، و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند، با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زيرا خداوند آمرزنده مهربان است.

(60-13) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، مردمى را كه خدا بر آنان خشم رانده، به دوستى مگيريد. آن‌ها واقعاً از آخرت سلب اميد كرده‌اند، همان گونه كه كافران اهل گور قطع اميد نموده‌اند.

سورة الصف

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(61-1) - سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است به تسبيح خدا مى‌پردازند، و اوست ارجمند حكيم.

(61-2) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چرا چيزى مى‌گوييد كه انجام نمى‌دهيد؟

(61-3) - كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ

نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزى را بگوييد و انجام ندهيد.

(61-4) - إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ

در حقيقت، خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف، چنانكه گويى بنايى ريخته شده از سرب‌اند، جهاد مى‌كنند.

(61-5) - وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

و [ياد كن‌] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من، چرا آزارم مى‌دهيد، با اينكه مى‌دانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم؟» پس چون [از حق‌] برگشتند، خدا دلهايشان را برگردانيد، و خدا مردم نافرمان را هدايت نمى‌كند.

(61-6) - وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ

و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى‌كنم و به فرستاده‌اى كه پس از من مى‌آيد و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند: «اين سحرى آشكار است.»

(61-7) - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَىٰ إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

و چه كسى ستمگرتر از آن كس است كه با وجود آنكه به سوى اسلام فراخوانده مى شود، بر خدا دروغ مى‌بندد؟ و خدا مردم ستمگر را راه نمى‌نمايد.

(61-8) - يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

مى‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا -گر چه كافران را ناخوش افتد- نور خود را كامل خواهد گردانيد.

(61-9) - هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد، تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هر چند مشركان را ناخوش آيد.

(61-10) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، آيا شما را بر تجارتى راه نمايم كه شما را از عذابى دردناك مى‌رهاند؟

(61-11) - تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

به خدا و فرستاده او بگرويد و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد. اين [گذشت و فداكارى‌] اگر بدانيد، براى شما بهتر است.

(61-12) - يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

تا گناهانتان را بر شما ببخشايد، و شما را در باغهايى كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است و [در] سراهايى خوش، در بهشتهاى هميشگى درآورد. اين [خود] كاميابى بزرگ است.

(61-13) - وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ

و [رحمتى‌] ديگر كه آن را دوست داريد: يارى و پيروزى نزديكى از جانب خداست. و مؤمنان را [بدان‌] بشارت ده.

(61-14) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، ياران خدا باشيد، همان گونه كه عيسى‌بن‌مريم به حواريون گفت: «ياران من در راه خدا چه كسانى‌اند؟» حواريون گفتند: «ما ياران خداييم.» پس طايفه‌اى كفر ورزيدند، و كسانى را كه گرويده بودند، بر دشمنانشان يارى كرديم تا چيره شدند.

سورة الجمعة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(62-1) - يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، خدايى را كه پادشاه پاك ارجمند فرزانه است، تسبيح مى‌گويند.

(62-2) - هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

اوست آن كس كه در ميان بى‌سوادان فرستاده‌اى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد، و [آنان‌] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.

(62-3) - وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

و [نيز بر جماعتهايى‌] ديگر از ايشان كه هنوز به آن‌ها نپيوسته‌اند. و اوست ارجمند سنجيده‌كار.

(62-4) - ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

اين فضل خداست، آن را به هر كه بخواهد عطا مى‌كند و خدا داراى فضل بسيار است.

(62-5) - مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

مثل كسانى كه [عمل به‌] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند، همچون مثل خرى است كه كتابهايى را برپشت مى‌كشد. [وه‌] چه زشت است وصف آن قومى كه آيات خدا را به دروغ گرفتند. و خدا مردم ستمگر را راه نمى‌نمايد.

(62-6) - قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

بگو: «اى كسانى كه يهودى شده‌ايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مى‌گوييد درخواست مرگ كنيد.»

(62-7) - وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ

و[لى‌] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست خويش كرده‌اند، آرزو نخواهند كرد، و خدا به [حال‌] ستمگران داناست.

(62-8) - قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

بگو: «آن مرگى كه از آن مى‌گريزيد، قطعاً به سر وقت شما مى‌آيد؛ آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد، و به آنچه [در روى زمين‌] مى‌كرديد، آگاهتان خواهد كرد.»

(62-9) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون براى نماز جمعه ندا درداده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد، و داد و ستد را واگذاريد. اگر بدانيد اين براى شما بهتر است.

(62-10) - فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

و چون نماز گزارده شد، در [روى‌] زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه شما رستگار گرديد.

(62-11) - وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

و چون داد و ستد يا سرگرميى ببينند، به سوى آن روى‌آور مى‌شوند، و تو را در حالى كه ايستاده‌اى ترك مى‌كنند. بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمى و از داد و ستد بهتر است، و خدا بهترين روزى دهندگان است.»

سورة المنافقون

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(63-1) - إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ

چون منافقان نزد تو آيند گويند: «گواهى مى‌دهيم كه تو واقعاً پيامبر خدايى.» و خدا [هم‌] مى‌داند كه تو واقعاً پيامبر او هستى، و خدا گواهى مى‌دهد كه مردم دوچهره سخت دروغگويند.

(63-2) - اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

سوگندهاى خود را [چون‌] سپرى بر خود گرفته و [مردم را] از راه خدا بازداشته‌اند. راستى كه آنان چه بد مى‌كنند.

(63-3) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ

اين بدان سبب است كه آنان ايمان آورده، سپس به انكار پرداخته‌اند و در نتيجه بر دلهايشان مُهر زده شده و [ديگر] نمى‌فهمند.

(63-4) - وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ

و چون آنان را ببينى، هيكلهايشان تو را به تعجب وا مى‌دارد، و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مى‌دهى گويى آنان شمعك‌هايى پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند]: هر فريادى را به زيان خويش مى‌پندارند. خودشان دشمنند؛ از آنان بپرهيز؛ خدا بكشدشان؛ تا كجا [از حقيقت‌] انحراف يافته‌اند.

(63-5) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ

و چون بديشان گفته شود: «بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد»، سرهاى خود را بر مى‌گردانند، و آنان را مى‌بينى كه تكبركنان روى برمى‌تابند.

(63-6) - سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

براى آنان يكسان است: چه برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى، خدا هرگز بر ايشان نخواهد بخشود. خدا فاسقان را راهنمايى نمى‌كند.

(63-7) - هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَىٰ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّىٰ يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَـٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ

آنان كسانى‌اند كه مى‌گويند: «به كسانى كه نزد پيامبر خدايند انفاق مكنيد تا پراكنده شوند، و حال آنكه گنجينه‌هاى آسمانها و زمين از آنِ خداست ولى منافقان درنمى‌يابند.

(63-8) - يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَـٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ

مى‌گويند: «اگر به مدينه برگرديم، قطعاً آنكه عزتمندتر است آن زبون‌تر را از آن‌جا بيرون خواهد كرد.» و[لى‌] عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است؛ ليكن اين دورويان نمى‌دانند.

(63-9) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند، و هر كس چنين كند، آنان خود زيانكارانند.

(63-10) - وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ

و از آنچه روزى شما گردانيده‌ايم، انفاق كنيد، پيش از آنكه يكى از شما را مرگ فرا رسد و بگويد: «پروردگارا، چرا تا مدتى بيشتر [اجل‌] مرا به تأخير نينداختى تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم؟»

(63-11) - وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

و[لى‌] هر كس اجلش فرا رسد، هرگز خدا [آن را] به تأخير نمى‌افكند، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

سورة التغابن

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(64-1) - يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است خدا را تسبيح مى‌گويند. او راست فرمانروايى و او راست سپاس و او بر هر چيزى تواناست.

(64-2) - هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

اوست آن كس كه شما را آفريد؛ برخى از شما كافرند و برخى مؤمن و خدا به آنچه مى‌كنيد بيناست.

(64-3) - خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ

آسمانها و زمين را به حق آفريد و شما را صورتگرى كرد و صورتهايتان را نيكوآراست، و فرجام به سوى اوست.

(64-4) - يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

آنچه را كه در آسمانها و زمين است مى‌داند، و آنچه را كه پنهان مى‌كنيد و آنچه را كه آشكار مى‌داريد [نيز] مى‌داند، و خدا به راز دلها داناست.

(64-5) - أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

آيا خبر كسانى كه پيش از اين كفر ورزيدند، و فرجام بد كارشان را چشيدند و عذاب پر دردى خواهند داشت، به شما نرسيده است؟

(64-6) - ذَٰلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ

اين [بدفرجامى‌] از آن روى بود كه پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان مى‌آوردند و[لى‌] آنان [مى‌]گفتند: «آيا بشرى ما را هدايت مى‌كند؟» پس كافر شدند و روى گردانيدند و خدا بى‌نيازى نمود، و خدا بى‌نياز ستوده‌است.

(64-7) - زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ

كسانى كه كفر ورزيدند، پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد. بگو: «آرى، سوگند به پروردگارم، حتماً برانگيخته خواهيد شد، سپس شما را به [حقيقت‌] آنچه كرده‌ايد قطعاً واقف خواهند ساخت، و اين بر خدا آسان است.»

(64-8) - فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

پس به خدا و پيامبر او و آن نورى كه ما فرو فرستاديم ايمان آوريد، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

(64-9) - يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَٰلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

روزى كه شما را براى روز گردآورى، گرد مى‌آورد، آن [روز]، روز حسرت [خوردن‌] است، و هر كس به خدا ايمان آورده، و كار شايسته‌اى كرده باشد، بديهايش را از او بسترد، و او را در بهشتهايى كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است درآورد. در آن‌جا بمانند. اين است همان كاميابى بزرگ.

(64-10) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و كسانى كه كفر ورزيده، و آيات ما را تكذيب كرده‌اند، آنان اهل آتشند [و ] در آن ماندگار خواهند بود، و چه بد سرانجامى است.

(64-11) - مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

هيچ مصيبتى جز به اذن خدا نرسد، و كسى كه به خدا بگرود، دلش را به راه آورد، و خدا[ست كه‌] به هر چيزى داناست.

(64-12) - وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

و خدا را فرمان بريد و پيامبر [او] را اطاعت نماييد، و اگر روى بگردانيد، بر پيامبر ما فقط پيام‌رسانى آشكار است.

(64-13) - اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

خدا[ست كه‌] جز او معبودى نيست، و مؤمنان بايد تنها بر خدا اعتماد كنند.

(64-14) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، در حقيقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند، از آنان بر حذر باشيد، و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.

(64-15) - إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ

اموال شما و فرزندانتان صرفاً [وسيله‌] آزمايشى [براى شما]يند، و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.

(64-16) - فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

پس تا مى‌توانيد از خدا پروا بداريد و بشنويد و فرمان ببريد، و مالى براى خودتان [در راه خدا] انفاق كنيد، و كسانى كه از خسّت نفس خويش مصون مانند، آنان رستگارانند.

(64-17) - إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ

اگر خدا را وامى نيكو دهيد، آن را براى شما دو چندان مى‌گرداند و بر شما مى‌بخشايد، و خدا[ست كه‌] سپاس‌پذير بردبار است.

(64-18) - عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

داناى نهان و آشكار [و] ارجمند سنجيده‌كار است.

سورة الطلاق

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(65-1) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا

اى پيامبر، چون زنان را طلاق گوييد، در [زمان‌بندى‌] عدّه آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عدّه را نگه داريد، و از خدا، پروردگارتان بترسيد. آنان را از خانه‌هايشان بيرون مكنيد، و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. اين است احكام الهى. و هر كس از مقررات خدا [پاى‌] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم كرده است. نمى‌دانى، شايد خدا پس از اين، پيشامدى پديد آورد.

(65-2) - فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَٰلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا

پس چون عدّه آنان به سر رسيد، [يا] به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى از آنان جدا شويد، و دو تن [مرد] عادل را از ميان خود گواه گيريد، و گواهى را براى خدا به پا داريد. اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، داده مى‌شود، و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‌شدنى قرار مى‌دهد.

(65-3) - وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا

و از جايى كه حسابش را نمى‌كند، به او روزى مى‌رساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام‌رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‌اى مقرر كرده است.

(65-4) - وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا

و آن زنان شما كه از خون‌ديدن [ماهانه‌] نوميدند، اگر شك داريد [كه خون مى‌بينند يا نه؟] عدّه آنان سه ماه است، و [دخترانى‌] كه [هنوز] خون نديده‌اند [نيز عدّه‌شان سه ماه است‌]، و زنان آبستن مدّتشان اين است كه وضع حمل كنند، و هر كس از خدا پروا دارد [خدا] براى او در كارش تسهيلى فراهم سازد.

(65-5) - ذَٰلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا

اين است فرمان خدا كه آن را به سوى شما فرستاده است؛ و هر كس از خدا پروا كند، بديهايش را از او بزدايد و پاداشش را بزرگ گرداند.

(65-6) - أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّىٰ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَىٰ

همانجا كه [خود] سكونت داريد، به قدر استطاعت خويش آنان را جاى دهيد و به آن‌ها آسيب [و زيان‌] مرسانيد تا عرصه را بر آنان تنگ كنيد. و اگر باردارند خرجشان را بدهيد تا وضع حمل كنند. و اگر براى شما [بچه‌] شير مى‌دهند مزدشان را به ايشان بدهيد و به شايستگى ميان خود به مشورت پردازيد، و اگر كارتان [در اين مورد] با هم به دشوارى كشيد [زن‌] ديگرى [بچّه را] شير دهد.

(65-7) - لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا

بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند، و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند. خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمى‌كند. خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى‌كند.

(65-8) - وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا وَعَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُكْرًا

و چه بسيار شهرها كه از فرمان پروردگار خود و پيامبرانش سر پيچيدند و از آن‌ها حسابى سخت كشيديم و آنان را به عذابى [بس‌] زشت عذاب كرديم.

(65-9) - فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْرًا

تا كيفر زشت عمل خود را چشيدند، و پايان كارشان زيان بود.

(65-10) - أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا

خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است. پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا بترسيد. راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است:

(65-11) - رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا

پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى‌كند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون برد، و هر كس به خدا بگرود و كار شايسته كند او را در باغهايى كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است، درمى‌آورد، جاودانه در آن مى‌مانند. قطعاً خدا روزى را براى او خوش كرده است.

(65-12) - اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا

خدا همان كسى است كه هفت آسمان و همانند آن‌ها هفت زمين آفريد. فرمان [خدا] در ميان آن‌ها فرود مى‌آيد، تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست، و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر گرفته است.

سورة التحريم

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(66-1) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اى پيامبر، چرا براى خشنودى همسرانت، آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‌كنى؟ خدا[ست كه‌] آمرزنده مهربان است.

(66-2) - قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

قطعاً خدا براى شما [راه‌] گشودن سوگندهايتان را مقرر داشته است، و خدا سرپرست شماست، و اوست داناى حكيم.

(66-3) - وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَـٰذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ

و چون پيامبر با يكى از همسرانش سخنى نهانى گفت، و همين كه وى آن را [به زن ديگر] گزارش داد و خدا [پيامبر] را بر آن مطلع گردانيد [پيامبر] بخشى از آن را اظهار كرد و از بخشى [ديگر] اعراض نمود. پس چون [مطلب‌] را به آن [زن‌] خبر داد، وى گفت: «چه كسى اين را به تو خبر داده؟» گفت: «مرا آن داناى آگاه خبر داده است.»

(66-4) - إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ

اگر [شما دو زن‌] به درگاه خدا توبه كنيد [بهتر است‌]، واقعاً دلهايتان انحراف پيدا كرده است. و اگر عليه او به يكديگر كمك كنيد، در حقيقت، خدا خود سرپرست اوست، و جبرئيل و صالح مؤمنان [نيز ياور اويند] و گذشته از اين، فرشتگان [هم ]پشتيبان [او] خواهند بود.

(66-5) - عَسَىٰ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا

اگر پيامبر، شما را طلاق گويد، اميد است پروردگارش همسرانى بهتر از شما: مسلمان، مؤمن، فرمانبر، توبه كار، عابد، روزه‌دار، بيوه و دوشيزه به او عوض دهد.

(66-6) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنيد: بر آن [آتش‌] فرشتگانى خشن [و] سختگير [گمارده شده‌] اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمى‌كنند و آنچه را كه مأمورند انجام مى‌دهند.

(66-7) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

اى كسانى كه كافر شده‌ايد، امروز عذر نياوريد، در واقع به آنچه مى‌كرديد كيفر مى‌يابيد.

(66-8) - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَىٰ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به درگاه خدا توبه‌اى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمى‌گرداند: نورشان از پيشاپيش آنان، و سمت راستشان، روان است. مى‌گويند: «پروردگارا، نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى، كه تو بر هر چيز توانايى.»

(66-9) - يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير [كه‌] جاى ايشان در جهنّم خواهد بود و چه بد سرانجامى است.

(66-10) - ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ

خدا براى كسانى كه كفر ورزيده‌اند، آن نوح و آن لوط را مَثَل آورده [كه‌] هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آن‌ها خيانت كردند، و كارى از دست [شوهران‌] آن‌ها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شويد.»

(66-11) - وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

و براى كسانى كه ايمان آورده‌اند، خدا همسر فرعون را مثل آورده، آنگاه كه گفت: «پروردگارا، پيش خود در بهشت خانه‌اى برايم بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر برهان.»

(66-12) - وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ

و مريم دخت عمران را، همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود.

سورة الملك

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(67-1) - تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

بزرگوار [و خجسته‌] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.

(67-2) - الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ

همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد، و اوست ارجمند آمرزنده.

(67-3) - الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَـٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ

همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد. در آفرينش آن [خداى‌] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى‌] نمى‌بينى. بازبنگر، آيا خلل [و نقصانى‌] مى‌بينى؟

(67-4) - ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ

باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد.

(67-5) - وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ

و در حقيقت، آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين [ قواى مزاحم‌] گردانيديم و براى آن‌ها عذاب آتش فروزان آماده كرده‌ايم.

(67-6) - وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و كسانى كه به پروردگارشان انكار آوردند، عذاب آتش جهنم خواهند داشت و چه بد سرانجامى است.

(67-7) - إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ

چون در آن‌جا افكنده شوند، از آن خروشى مى‌شنوند در حالى كه مى‌جوشد.

(67-8) - تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ

نزديك است كه از خشم شكافته شود. هر بار كه گروهى در آن افكنده شوند، نگاهبانان آن از ايشان پرسند: «مگر شما را هشدار دهنده‌اى نيامد؟»

(67-9) - قَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ

گويند: «چرا، هشدار دهنده‌اى به سوى ما آمد و[لى‌] تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزى فرو نفرستاده است، شما جز در گمراهى بزرگ نيستيد.»

(67-10) - وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ

و گويند: «اگر شنيده [و پذيرفته‌] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان‌] دوزخيان نبوديم.»

(67-11) - فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ

پس به گناه خود اقرار مى‌كنند. و مرگ باد بر اهل جهنم

(67-12) - إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ

كسانى كه در نهان از پروردگارشان مى‌ترسند، آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود.

(67-13) - وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

و [اگر] سخن خود را پنهان داريد، يا آشكارش نماييد، در حقيقت وى به راز دلها آگاه است.

(67-14) - أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ

آيا كسى كه آفريده است نمى‌داند؟ با اينكه او خود باريك بين آگاه است.

(67-15) - هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ

اوست كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد، پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى [خدا] بخوريد و رستاخيز به سوى اوست.

(67-16) - أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ

آيا از آن كس كه در آسمان است ايمن شده‌ايد كه شما را در زمين فرو برد، پس بناگاه [زمين‌] به تپيدن افتد؟

(67-17) - أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ

يا از آن كس كه در آسمان است ايمن شده‌ايد كه بر [سر] شما تندبادى از سنگريزه فرو فرستد؟ پس به زودى خواهيد دانست كه بيم دادن من چگونه است

(67-18) - وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ

و پيش از آنان [نيز] كسانى به تكذيب پرداختند پس عذاب من چگونه بود؟

(67-19) - أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَـٰنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ

آيا در بالاى سرشان به پرندگان ننگريسته‌اند [كه گاه‌] بال مى‌گسترند و [گاه‌] بال مى‌آنند؟ جز خداى رحمان [كسى‌] آن‌ها را نگاه نمى‌دارد، او به هر چيزى بيناست.

(67-20) - أَمَّنْ هَـٰذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ يَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَـٰنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ

يا آن كسى كه خود براى شما [چون‌] سپاهى است كه ياريتان مى‌كند، جز خداى رحمان كيست؟ كافران جز گرفتار فريب نيستند.

(67-21) - أَمَّنْ هَـٰذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ

يا كيست آن كه به شما روزى دهد اگر [خدا] روزى خود را [از شما] باز دارد؟ [نه‌] بلكه در سركشى و نفرت پافشارى كردند.

(67-22) - أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

پس آيا آن كس كه نگونسار راه مى‌پيمايد هدايت يافته تر است يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مى‌رود؟

(67-23) - قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ

بگو: «اوست آن كس كه شما را پديد آورده و براى شما گوش و ديدگان و دلها آفريده است. چه كم سپاسگزاريد.»

(67-24) - قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

بگو: «اوست كه شما را در زمين پراكنده كرده، و به نزد او [ست كه‌] گرد آورده خواهيد شد.»

(67-25) - وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

و مى‌گويند: «اگر راست مى‌گوييد، اين وعده كى خواهد بود؟»

(67-26) - قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ

بگو: «علم [آن‌] فقط پيش خداست و من صرفاً هشدار دهنده‌اى آشكارم.»

(67-27) - فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَـٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ

و آنگاه كه آن [لحظه موعود] را نزديك ببينند، چهره‌هاى كسانى كه كافر شده‌اند در هم رود، و گفته شود: «اين است همان چيزى كه آن را فرا مى‌خوانديد»

(67-28) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَنْ مَعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَنْ يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ

بگو: «به من خبر دهيد، اگر خدا مرا و هر كه را با من است هلاك كند يا ما را مورد رحمت قرار دهد، چه كسى كافران را از عذابى پر درد پناه خواهد داد؟»

(67-29) - قُلْ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

بگو: «اوست خداى بخشايشگر، به او ايمان آورديم، و بر او توكل كرديم. و به زودى خواهيد دانست چه كسى است كه خود در گمراهى آشكارى است.»

(67-30) - قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ

بگو: «به من خبر دهيد، اگر آب [آشاميدنى‌] شما [به زمين‌] فرو رود، چه كسى آب روان برايتان خواهد آورد؟»

سورة القلم

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(68-1) - ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

نون، سوگند به قلم و آنچه مى‌نويسند،

(68-2) - مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ

[كه‌] تو، به لطف پروردگارت، ديوانه نيستى.

(68-3) - وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ

و بى‌گمان، تو را پاداشى بى‌منت خواهد بود.

(68-4) - وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ

و راستى كه تو را خويى والاست

(68-5) - فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ

به زودى خواهى ديد و خواهند ديد،

(68-6) - بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ

[كه‌] كدام يك از شما دستخوش جنونيد.

(68-7) - إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

پروردگارت خود بهتر مى‌داند چه كسى از راه او منحرف شده، و [هم‌] او به راه يافتگان داناتر است.

(68-8) - فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ

پس، از دروغزنان فرمان مبر.

(68-9) - وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ

دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمايند.

(68-10) - وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ

و از هر قسم خورنده فرو مايه‌اى فرمان مبر:

(68-11) - هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ

[كه‌] عيبجوست و براى خبرچينى گام برمى‌دارد،

(68-12) - مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ

مانع خير، متجاوز، گناه پيشه،

(68-13) - عُتُلٍّ بَعْدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ

گستاخ، [و] گذشته از آن زنازاده است،

(68-14) - أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ

به صرف اينكه مالدار و پسردار است،

(68-15) - إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: «افسانه‌هاى پيشينيان است.»

(68-16) - سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ

زودا كه بر بينى‌اش داغ نهيم [و رسوايش كنيم‌].

(68-17) - إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ

ما آنان را همان گونه كه باغداران را آزموديم، مورد آزمايش قرار داديم، آنگاه كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و [ميوه‌] آن [باغ‌] را حتماً بچينند.

(68-18) - وَلَا يَسْتَثْنُونَ

و[لى‌] «ان شاء الله» نگفتند.

(68-19) - فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ

پس در حالى كه آنان غنوده بودند، بلايى از جانب پروردگارت بر آن [باغ‌] به گردش در آمد.

(68-20) - فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ

و [باغ،] آفت زده [و زمين باير] گرديد.

(68-21) - فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ

پس [باغداران‌] بامدادان يكديگر را صدا زدند،

(68-22) - أَنِ اغْدُوا عَلَىٰ حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ

كه: «اگر ميوه مى‌چينيد، بامدادان به سوى كشت خويش رويد.»

(68-23) - فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ

پس به راه افتادند و آهسته به هم مى‌گفتند

(68-24) - أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ

«كه: امروز نبايد در باغ بينوايى بر شما در آيد.»

(68-25) - وَغَدَوْا عَلَىٰ حَرْدٍ قَادِرِينَ

و صبحگاهان در حالى كه خود را بر منع [بينوايان‌] توانا مى‌ديدند، رفتند.

(68-26) - فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ

و چون [باغ‌] را ديدند، گفتند: «قطعاً ما راه گم كرده‌ايم.

(68-27) - بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ

[نه‌] بلكه ما محروميم.

(68-28) - قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ

خردمندترينشان گفت: «آيا به شما نگفتم: چرا خدا را به پاكى نمى‌ستاييد؟»

(68-29) - قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ

گفتند: «پروردگارا، تو را به پاكى مى‌ستاييم، ما واقعاً ستمگر بوديم. «

(68-30) - فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ

پس بعضى‌شان رو به بعضى ديگر آوردند و همديگر را به نكوهش گرفتند.

(68-31) - قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ

گفتند: «اى واى بر ما كه سركش بوده‌ايم

(68-32) - عَسَىٰ رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا رَاغِبُونَ

اميد است كه پروردگار ما بهتر از آن را به ما عوض دهد، زيرا ما به پروردگارمان مشتاقيم.

(68-33) - كَذَٰلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

عذاب [دنيا] چنين است، و عذاب آخرت، اگر مى‌دانستند قطعاً بزرگتر خواهد بود.

(68-34) - إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ

براى پرهيزگاران، نزد پروردگارشان باغستانهاى پر ناز و نعمت است.

(68-35) - أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ

پس آيا فرمانبرداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد؟

(68-36) - مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‌كنيد؟

(68-37) - أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ

يا شما را كتابى هست كه در آن فرا مى‌گيريد،

(68-38) - إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ

كه هر چه را برمى‌گزينيد، براى شما در آن خواهد بود؟

(68-39) - أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ

يا اينكه شما تا روز قيامت [از ما] سوگندهايى رسا گرفته‌ايد كه هر چه دلتان خواست حكم كنيد؟

(68-40) - سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَٰلِكَ زَعِيمٌ

از آنان بپرس: كدامشان ضامن اين [ادعا] يند؟

(68-41) - أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ

يا شريكانى دارند؟ پس اگر راست مى‌گويند شريكانشان را بياورند.

(68-42) - يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ

روزى كه كار، زار [و رهايى دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خود توانايى نيابند.

(68-43) - خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ

ديدگانشان به زير افتاده، خوارى آنان را فرو مى‌گيرد، در حالى كه [پيش از اين‌] به سجده دعوت مى‌شدند و تندرست بودند.

(68-44) - فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَـٰذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ

پس مرا با كسى كه اين گفتار را تكذيب مى‌كند واگذار. به تدريج آنان را به گونه‌اى كه در نيابند [گريبان‌] خواهيم گرفت،

(68-45) - وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ

و مهلتشان مى‌دهم، زيرا تدبير من [سخت‌] استوار است.

(68-46) - أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ

آيا از آنان مزدى درخواست مى‌كنى، و آنان خود را زير بار تاوان، گرانبار مى‌يابند؟

(68-47) - أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ

يا [علم‌] غيب پيش آن‌هاست و آن‌ها مى‌نويسند؟

(68-48) - فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ

پس در [امتثال‌] حكم پروردگارت شكيبايى ورز، و مانند همدم ماهى [يونس‌] مباش، آنگاه كه اندوه زده ندا درداد.

(68-49) - لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ

اگر لطفى از جانب پروردگارش تدارك [حال‌] او نمى‌كرد، قطعاً نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مى‌شد.

(68-50) - فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ

پس پروردگارش وى را برگزيد و از شايستگانش گردانيد.

(68-51) - وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

و آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند، و مى‌گفتند: «او واقعاً ديوانه‌اى است.»

(68-52) - وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ

و حال آنكه [قرآن‌] جز تذكارى براى جهانيان نيست.

سورة الحاقة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(69-1) - الْحَاقَّةُ

آن رخ دهنده.

(69-2) - مَا الْحَاقَّةُ

چيست آن رخ دهنده؟

(69-3) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ

و چه دانى كه آن رخ دهنده چيست؟

(69-4) - كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ

ثمود و عاد، آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند.

(69-5) - فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ

اما ثمود به [سزاى‌] سركشى [خود] به هلاكت رسيدند.

(69-6) - وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ

و اما عاد، به [وسيله‌] تندبادى توفنده سركش هلاك شدند.

(69-7) - سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ

[كه خدا] آن را هفت شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت: در آن [مدت‌] مردم را فرو افتاده مى‌ديدى، گويى آن‌ها تنه‌هاى نخلهاى ميان تهى‌اند.

(69-8) - فَهَلْ تَرَىٰ لَهُمْ مِنْ بَاقِيَةٍ

آيا از آنان كسى را بر جاى مى‌بينى؟

(69-9) - وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ

و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و [مردم‌] شهرهاى سرنگون شده [سدوم و عاموره‌] مرتكب خطا شدند.

(69-10) - فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِيَةً

و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچى كردند، و [خدا هم‌] آنان را به گرفتنى سخت، فرو گرفت.

(69-11) - إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ

ما، چون آب طغيان كرد، شما را بر كشتى سوار نموديم.

(69-12) - لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ

تا آن را براى شما [مايه‌] تذكرى گردانيم و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد.

(69-13) - فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ

پس آنگاه كه در صور يك بار دميده شود.

(69-14) - وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً

و زمين و كوه‌ها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آن‌ها با يك تكان ريز ريز گردند.

(69-15) - فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ

پس آن روز است كه واقعه [آنچنانى‌] وقوع يابد.

(69-16) - وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ

و آسمان از هم بشكافد، و در آن روز است كه آن از هم گسسته باشد.

(69-17) - وَالْمَلَكُ عَلَىٰ أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ

و فرشتگان در اطراف [آسمان‌]اند، و عرش پروردگارت را آن روز، هشت [فرشته ] بر سر خود بر مى‌دارند.

(69-18) - يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَىٰ مِنْكُمْ خَافِيَةٌ

در آن روز، شما [به پيشگاه خدا] عرضه مى‌شويد، [و] پوشيده‌اى از شما پوشيده نمى‌ماند.

(69-19) - فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ

اما كسى كه كارنامه‌اش به دست راستش داده شود، گويد: «بياييد و كتابم را بخوانيد.

(69-20) - إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ

من يقين داشتم كه به حساب خود مى‌رسم.

(69-21) - فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ

پس او در يك زندگى خوش است:

(69-22) - فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ

در بهشتى برين،

(69-23) - قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ

[كه‌] ميوه هايش در دسترس است.

(69-24) - كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ

بخوريد و بنوشيد، گواراتان باد، به [پاداش‌] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد.

(69-25) - وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ

و اما كسى كه كارنامه‌اش به دست چپش داده شود، گويد: «اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم.

(69-26) - وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ

و از حساب خود خبردار نشده بودم.

(69-27) - يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ

اى كاش آن [مرگ‌] كار را تمام مى‌كرد.

(69-28) - مَا أَغْنَىٰ عَنِّي مَالِيَهْ

مال من، مرا سودى نبخشيد.

(69-29) - هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ

قدرت من از [كف‌] من برفت.

(69-30) - خُذُوهُ فَغُلُّوهُ

[گويند:] «بگيريد او را و در غل كشيد.

(69-31) - ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ

آنگاه ميان آتشش اندازيد.

(69-32) - ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ

پس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد گز است وى را در بند كشيد.

(69-33) - إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ

چرا كه او به خداى بزرگ نمى‌گرويد.

(69-34) - وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و به اطعام مسكين تشويق نمى‌كرد.

(69-35) - فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ

پس امروز او را در اينجا حمايتگرى نيست.

(69-36) - وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ

و خوراكى جز چركابه ندارد،

(69-37) - لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ

كه آن را جز خطاكاران نمى‌خورند.

(69-38) - فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ

پس نه [چنان است كه مى‌پنداريد]، سوگند ياد مى‌كنم به آنچه مى‌بينيد،

(69-39) - وَمَا لَا تُبْصِرُونَ

و آنچه نمى‌بينيد،

(69-40) - إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ

كه [قرآن‌] قطعاً گفتار فرستاده‌اى بزرگوار است.

(69-41) - وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ

و آن گفتار شاعرى نيست [كه‌] كمتر [به آن‌] ايمان داريد.

(69-42) - وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ

و نه گفتار كاهنى [كه‌] كمتر [از آن‌] پند مى‌گيريد.

(69-43) - تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ

[پيام‌] فرودآمده‌اى است از جانب پروردگار جهانيان.

(69-44) - وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ

و اگر [او] پاره‌اى گفته‌ها بر ما بسته بود،

(69-45) - لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ

دست راستش را سخت مى‌گرفتيم،

(69-46) - ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ

سپس رگ قلبش را پاره مى‌كرديم،

(69-47) - فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ

و هيچ يك از شما مانع از [عذاب‌] او نمى‌شد.

(69-48) - وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ

و در حقيقت، [قرآن‌] تذكارى براى پرهيزگاران است.

(69-49) - وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ

و ما به راستى مى‌دانيم كه از [ميان‌] شما تكذيب‌كنندگانى هستند.

(69-50) - وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ

و آن واقعاً بر كافران حسرتى است.

(69-51) - وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ

و اين [قرآن‌]، بى‌شبهه، حقيقتى يقينى است.

(69-52) - فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

پس به [پاس‌] نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.

سورة المعارج

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(70-1) - سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ

پرسنده‌اى از عذاب واقع‌شونده‌اى پرسيد،

(70-2) - لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ

كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارنده‌اى نيست.

(70-3) - مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ

[و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب‌] است.

(70-4) - تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ

فرشتگان و روح، در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى «او» بالا مى‌روند.

(70-5) - فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا

پس صبر كن، صبرى نيكو.

(70-6) - إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا

زيرا آنان [عذاب‌] را دور مى‌بينند،

(70-7) - وَنَرَاهُ قَرِيبًا

و [ما] نزديكش مى‌بينيم.

(70-8) - يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ

روزى كه آسمانها چون فلز گداخته شود،

(70-9) - وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ

و كوهها چون پشم زده گردد،

(70-10) - وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا

و هيچ دوست صميمى از دوست صميمى [حال‌] نپرسد،

(70-11) - يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ

آنان را به ايشان نشان مى‌دهند. گناهكار آرزو مى‌كند كه كاش براى رهايى از عذاب آن روز، مى توانست پسران خود را عوض دهد،

(70-12) - وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ

و [نيز] همسرش و برادرش را،

(70-13) - وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ

و قبيله‌اش را كه به او پناه مى‌دهد،

(70-14) - وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنْجِيهِ

و هر كه را كه در روى زمين است همه را [عوض مى‌داد] و آنگاه خود را رها مى‌كرد.

(70-15) - كَلَّا إِنَّهَا لَظَىٰ

نه چنين است. [آتش‌] زبانه مى‌كشد،

(70-16) - نَزَّاعَةً لِلشَّوَىٰ

پوست سر و اندام را بركننده است.

(70-17) - تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّىٰ

هر كه را پشت كرده و روى برتافته،

(70-18) - وَجَمَعَ فَأَوْعَىٰ

و گرد آورده و انباشته [و حسابش را نگاه داشته‌] فرا مى‌خواند.

(70-19) - إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا

به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‌تاب‌] خلق شده است.

(70-20) - إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا

چون صدمه‌اى به او رسد عجز و لابه كند.

(70-21) - وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا

و چون خيرى به او رسد بخل ورزد.

(70-22) - إِلَّا الْمُصَلِّينَ

غير از نمازگزاران:

(70-23) - الَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ

همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مى‌كنند.

(70-24) - وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ

و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است،

(70-25) - لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ

براى سائل و محروم.

(70-26) - وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ

و كسانى كه روز جزا را باور دارند.

(70-27) - وَالَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ

و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند.

(70-28) - إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ

چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمى‌توانند بود.

(70-29) - وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ

و كسانى كه دامن خود را حفظ مى‌كنند،

(70-30) - إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ

مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت‌] مورد نكوهش نيستند.

(70-31) - فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْعَادُونَ

و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد، آنان همان از حد درگذرندگانند.

(70-32) - وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

و كسانى كه امانتها و پيمان خود را مراعات مى‌كنند.

(70-33) - وَالَّذِينَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ

و آنان كه بر شهادتهاى خود ايستاده‌اند.

(70-34) - وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ

و كسانى كه بر نمازشان مداومت مى‌ورزند.

(70-35) - أُولَـٰئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ

آن‌ها هستند كه در باغهايى [از بهشت‌]، گرامى خواهند بود.

(70-36) - فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ

چه شده است كه آنان كه كفر ورزيده‌اند، به سوى تو شتابان،

(70-37) - عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ

گروه گروه، از راست و از چپ [هجوم مى‌آورند]؟

(70-38) - أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ

آيا هر يك از آنان طمع مى‌بندد كه در بهشت پر نعمت درآورده شود؟

(70-39) - كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ

نه چنين است. ما آنان را از آنچه [خود] مى‌دانند آفريديم.

(70-40) - فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ

[هرگز،] به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مى‌كنم كه ما تواناييم،

(70-41) - عَلَىٰ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْرًا مِنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ

كه به جاى آنان بهتر از ايشان را بياوريم؛ و بر ما پيشى نتوانند جست.

(70-42) - فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

پس بگذارشان ياوه گويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شده‌اند ملاقات نمايند.

(70-43) - يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَىٰ نُصُبٍ يُوفِضُونَ

روزى كه از گورها[ى خود] شتابان برآيند، گويى كه آنان به سوى پرچمهاى افراشته مى دوند.

(70-44) - خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ

ديدگانشان فرو افتاده، [غبار] مذلّت آنان را فرو گرفته است. اين است همان روزى كه به ايشان وعده داده مى‌شد.

سورة نوح

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(71-1) - إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

ما نوح را به سوى قومش فرستاديم كه: «قومت را، پيش از آنكه عذابى دردناك به آنان رسد، هشدار ده.»

(71-2) - قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ

[نوح‌] گفت: «اى قوم من، من شما را هشدار دهنده‌اى آشكارم،

(71-3) - أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ

كه خدا را بپرستيد و از او پروا داريد و مرا فرمان بريد.

(71-4) - يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

[تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و [اجل‌] شما را تا وقتى معين به تأخير اندازد. اگر بدانيد، چون وقت مقرر خدا برسد، تأخير بر نخواهد داشت.

(71-5) - قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا

[نوح‌] گفت: «پروردگارا، من قوم خود را شب و روز دعوت كردم،

(71-6) - فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا

و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود.

(71-7) - وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا

و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزى، انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداى خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر خود افزودند.

(71-8) - ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا

سپس من آشكارا آنان را دعوت كردم.

(71-9) - ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا

باز من به آنان اعلام نمودم و در خلوت [و] پوشيده نيز به ايشان گفتم.

(71-10) - فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا

و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است.

(71-11) - يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا

[تا] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد.

(71-12) - وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا

و شما را به اموال و پسران، يارى كند، و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پديد آورد.

(71-13) - مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا

شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد؟

(71-14) - وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا

و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است.

(71-15) - أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا

مگر ملاحظه نكرده‌ايد كه چگونه خدا هفت آسمان را تُوبرتُو آفريده است؟

(71-16) - وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا

و ماه را در ميان آن‌ها روشنايى‌بخش گردانيد و خورشيد را [چون‌] چراغى قرار داد.

(71-17) - وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا

و خدا[ست كه‌] شما را [مانند] گياهى از زمين رويانيد؛

(71-18) - ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا

سپس شما را در آن بازمى‌گرداند و بيرون مى‌آورد بيرون‌آوردنى [عجيب‌]!

(71-19) - وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا

و خدا زمين را براى شما فرشى [گسترده‌] ساخت،

(71-20) - لِتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا

تا در راههاى فراخ آن برويد.»

(71-21) - قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا

نوح گفت: «پروردگارا، آنان نافرمانى من كردند و كسى را پيروى نمودند كه مال و فرزندش جز بر زيان وى نيفزود.

(71-22) - وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا

و دست به نيرنگى بس بزرگ زدند.

(71-23) - وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا

و گفتند: زنهار، خدايان خود را رها مكنيد، و نه «وَدّ» را واگذاريد و نه «سُواع» و نه «يَغُوث» و نه «يَعُوق» و نه «نَسْر» را.

(71-24) - وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا

و بسيارى را گمراه كرده‌اند. [بار خدايا،] جز بر گمراهى ستمكاران ميفزاى.»

(71-25) - مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا

[تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ‌] در آتشى درآورده شدند و براى خود، در برابر خدا يارانى نيافتند.

(71-26) - وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا

و نوح گفت: «پروردگارا، هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار،

(71-27) - إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا

چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مى‌كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند.

(71-28) - رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا

پروردگارا، بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرايم درآيد، و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاى، و جز بر هلاكت ستمگران ميفزاى.»

سورة الجن

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(72-1) - قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا

بگو: «به من وحى شده است كه تنى چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: راستى ما قرآنى شگفت‌آور شنيديم.

(72-2) - يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا

[كه‌] به راه راست هدايت مى‌كند. پس به آن ايمان آورديم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد.

(72-3) - وَأَنَّهُ تَعَالَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا

و اينكه او، پروردگار والاى ما، همسر و فرزندى اختيار نكرده است.

(72-4) - وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا

و [شگفت‌] آنكه كم خرد ما، در باره خدا سخنانى ياوه مى‌سرايد.

(72-5) - وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا

و ما پنداشته بوديم كه انس و جن هرگز به خدا دروغ نمى‌بندند.

(72-6) - وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا

و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مى‌بردند و بر سركشى آن‌ها مى‌افزودند.

(72-7) - وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا

و آن‌ها [نيز] آن گونه كه [شما] پنداشته‌ايد، گمان بردند كه خدا هرگز كسى را زنده نخواهد گردانيد.

(72-8) - وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا

و ما بر آسمان دست يافتيم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهاى شهاب يافتيم.

(72-9) - وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا

و در [آسمان‌] براى شنيدن، به كمين مى‌نشستيم، [اما] اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد، تير شهابى در كمين خود مى‌يابد.

(72-10) - وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا

و ما [درست‌] نمى‌دانيم كه آيا براى كسانى كه در زمينند بدى خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايت خواسته است؟

(72-11) - وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا

و از ميان ما برخى درستكارند و برخى غير آن، و ما فرقه‌هايى گوناگونيم.

(72-12) - وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَنْ نُعْجِزَهُ هَرَبًا

و ما مى‌دانيم كه هرگز نمى‌توانيم در زمين خداى را به ستوه آوريم، و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد

(72-13) - وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَىٰ آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا

و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم؛ پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد، از كمى [پاداش‌] و سختى بيم ندارد.

(72-14) - وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَـٰئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا

و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند: پس كسانى كه به فرمانند، آنان در جستجوى راه درستند،

(72-15) - وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا

ولى منحرفان، هيزم جهنم خواهند بود.»

(72-16) - وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا

و اگر [مردم‌] در راه درست، پايدارى ورزند، قطعاً آب گوارايى بديشان نوشانيم.

(72-17) - لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا

تا در اين باره آنان را بيازماييم، و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند، وى را در قيد عذابى [روز]افزون درآورد.

(72-18) - وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا

و مساجد ويژه خداست، پس هيچ كس را با خدا مخوانيد.

(72-19) - وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا

و همين كه «بنده خدا» برخاست تا او را بخواند، چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو افتند.

(72-20) - قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا

بگو: «من تنها پروردگار خود را مى‌خوانم و كسى را با او شريك نمى‌گردانم.»

(72-21) - قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا

بگو: «من براى شما اختيار زيان و هدايتى را ندارم.»

(72-22) - قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا

بگو: «هرگز كسى مرا در برابر خدا پناه نمى‌دهد و هرگز پناهگاهى غير از او نمى‌يابم.

(72-23) - إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا

[وظيفه من‌] تنها ابلاغى از خدا و [رساندن‌] پيامهاى اوست.» و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعاً آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند.

(72-24) - حَتَّىٰ إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا

[باش‌] تا آنچه را وعده داده مى‌شوند ببينند، آنگاه دريابند كه ياور چه كسى ضعيف‌تر و كدام يك شماره‌اش كمتر است.

(72-25) - قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا

بگو: «نمى‌دانم آنچه را كه وعده داده شده‌ايد نزديك است يا پروردگارم براى آن زمانى نهاده است؟»

(72-26) - عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا

داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‌كند،

(72-27) - إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا

جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد، كه [در اين صورت‌] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت،

(72-28) - لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا

تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيده‌اند؛ و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.

سورة المزمل

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(73-1) - يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ

اى جامه به خويشتن فرو پيچيده،

(73-2) - قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا

به پا خيز شب را مگر اندكى،

(73-3) - نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا

نيمى از شب يا اندكى از آن را بكاه،

(73-4) - أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا

يا بر آن [نصف‌] بيفزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان.

(73-5) - إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا

در حقيقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى‌كنيم.

(73-6) - إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا

قطعاً برخاستن شب، رنجش بيشتر و گفتار [در آن هنگام‌] راستين‌تر است.

(73-7) - إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا

[و] تو را، در روز، آمد و شدى دراز است.

(73-8) - وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا

و نام پروردگار خود را ياد كن و تنها به او بپرداز.

(73-9) - رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا

[اوست‌] پروردگار خاور و باختر، خدايى جز او نيست، پس او را كارساز خويش اختيار كن.

(73-10) - وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا

و بر آنچه مى‌گويند شكيبا باش و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير.

(73-11) - وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا

و مرا با تكذيب‌كنندگان توانگر واگذار و اندكى مهلتشان ده.

(73-12) - إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا

در حقيقت پيش ما زنجيرها و دوزخ،

(73-13) - وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا

و غذايى گلوگير و عذابى پر درد است.

(73-14) - يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا

روزى كه زمين و كوهها به لرزه درآيند و كوهها به سان ريگ روان گردند.

(73-15) - إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ رَسُولًا

بى‌گمان، ما به سوى شما فرستاده‌اى كه گواه بر شماست روانه كرديم، همان گونه كه فرستاده‌اى به سوى فرعون فرستاديم.

(73-16) - فَعَصَىٰ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا

[ولى‌] فرعون به آن فرستاده عصيان ورزيد، پس ما او را به سختى فرو گرفتيم.

(73-17) - فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا

پس اگر كفر بورزيد، چگونه از روزى كه كودكان را پير مى‌گرداند، پرهيز توانيد كرد؟

(73-18) - السَّمَاءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا

آسمان از [بيم‌] آن [روز] در هم شكافد؛ وعده او انجام يافتنى است.

(73-19) - إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا

قطعاً اين [آيات‌] اندرزى است، تا هر كه بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پيش گيرد.

(73-20) - إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَىٰ وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

در حقيقت، پروردگارت مى‌داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند، نزديك به دو سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را [به نماز] برمى‌خيزيد، و خداست كه شب و روز را اندازه‌گيرى مى‌كند. [او ]مى‌داند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد، پس بر شما ببخشود، [اينك‌] هر چه از قرآن ميسر مى‌شود بخوانيد. [خدا] مى‌داند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود، و [عده‌اى‌] ديگر در زمين سفر مى‌كنند [و] در پى روزى خدا هستند، و [گروهى‌] ديگر در راه خدا پيكار مى‌نمايند. پس هر چه از [قرآن‌] ميسر شد تلاوت كنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و وام نيكو به خدا دهيد؛ و هر كار خوبى براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بيشتر باز خواهيد يافت. و از خدا طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزنده مهربان است.

سورة المدثر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(74-1) - يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ

اى كشيده رداى شب بر سر،

(74-2) - قُمْ فَأَنْذِرْ

برخيز و بترسان.

(74-3) - وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ

و پروردگار خود را بزرگ دار.

(74-4) - وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ

و لباس خويشتن را پاك كن.

(74-5) - وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ

و از پليدى دور شو.

(74-6) - وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ

و منّت مگذار و فزونى مطلب.

(74-7) - وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ

و براى پروردگارت شكيبايى كن.

(74-8) - فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ

پس چون در صور دميده شود،

(74-9) - فَذَٰلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ

آن روز [چه‌] روز ناگوارى است!

(74-10) - عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ

بر كافران آسان نيست.

(74-11) - ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا

مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار.

(74-12) - وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا

و دارايى بسيار به او بخشيدم،

(74-13) - وَبَنِينَ شُهُودًا

و پسرانى آماده [به خدمت، دادم‌]،

(74-14) - وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيدًا

و برايش [عيش خوش‌] آماده كردم.

(74-15) - ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ

باز [هم‌] طمع دارد كه بيفزايم.

(74-16) - كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا

ولى نه، زيرا او دشمن آيات ما بود.

(74-17) - سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا

به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب‌] وادار مى‌كنم.

(74-18) - إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ

آرى، [آن دشمن حق‌] انديشيد و سنجيد.

(74-19) - فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ

كشته بادا، چگونه [او] سنجيد؟

(74-20) - ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ

[آرى،] كشته بادا، چگونه [او] سنجيد.

(74-21) - ثُمَّ نَظَرَ

آنگاه نظر انداخت.

(74-22) - ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ

سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد.

(74-23) - ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ

آنگاه پشت گردانيد و تكبّر ورزيد،

(74-24) - فَقَالَ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ

و گفت: «اين [قرآن‌] جز سحرى كه [به برخى‌] آموخته‌اند نيست.

(74-25) - إِنْ هَـٰذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ

اين غير از سخن بشر نيست.»

(74-26) - سَأُصْلِيهِ سَقَرَ

زودا كه او را به سَقَر در آورم.

(74-27) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ

و تو چه دانى كه آن سَقَر چيست؟

(74-28) - لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ

نه باقى مى‌گذارد و نه رها مى‌كند.

(74-29) - لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ

پوستها را سياه مى‌گرداند.

(74-30) - عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ

[و] بر آن [دوزخ‌]، نوزده [نگهبان‌] است.

(74-31) - وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـٰذَا مَثَلًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ

و ما موكّلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم، و شماره آن‌ها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده‌اند قرار نداديم، تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند، و ايمان كسانى كه ايمان آورده‌اند افزون گردد، و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شك نيفتند، و تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و كافران بگويند: «خدا از اين وصف‌كردن، چه چيزى را اراده كرده است؟» اين گونه، خدا هر كه را بخواهد بيراه مى‌گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند، و [شماره‌] سپاهيان پروردگارت را جز او نمى‌داند، و اين [آيات‌] جز تذكارى براى بشر نيست.

(74-32) - كَلَّا وَالْقَمَرِ

نه چنين است [كه مى‌پندارند!] سوگند به ماه،

(74-33) - وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ

و سوگند به شامگاه چون پشت كند،

(74-34) - وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ

و سوگند به بامداد چون آشكار شود،

(74-35) - إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ

كه آيات [قرآن‌] از پديده‌هاى بزرگ است.

(74-36) - نَذِيرًا لِلْبَشَرِ

بشر را هشداردهنده است.

(74-37) - لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ

هر كه از شما را كه بخواهد پيشى جويد يا بازايستد.

(74-38) - كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ

هر كسى در گرو دستاورد خويش است،

(74-39) - إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ

بجز ياران دست راست:

(74-40) - فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ

در ميان باغها. از يكديگر مى‌پرسند،

(74-41) - عَنِ الْمُجْرِمِينَ

درباره مجرمان:

(74-42) - مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ

«چه چيز شما را در آتش [سَقَر] درآورد؟»

(74-43) - قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ

گويند: «از نمازگزاران نبوديم،

(74-44) - وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ

و بينوايان را غذا نمى‌داديم،

(74-45) - وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ

با هرزه‌درايان هرزه‌درايى مى‌كرديم،

(74-46) - وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ

و روز جزا را دروغ مى‌شمرديم،

(74-47) - حَتَّىٰ أَتَانَا الْيَقِينُ

تا مرگ ما در رسيد.»

(74-48) - فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ

از اين رو شفاعت شفاعت‌كنندگان به حال آن‌ها سودى نمى‌بخشد.

(74-49) - فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ

چرا آن‌ها از تذكر روى گردانند؟!

(74-50) - كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ

گويى گورخرانى رميده‌اند،

(74-51) - فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ

كه از (مقابل) شيرى فرار كرده‌اند!

(74-52) - بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتَىٰ صُحُفًا مُنَشَّرَةً

بلكه هر كدام از آن‌ها انتظار دارد نامه جداگانه‌اى (از سوى خدا) براى او فرستاده شود!

(74-53) - كَلَّا بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ

چنين نيست كه آنان مى‌گويند، بلكه آن‌ها از آخرت نمى‌ترسند!

(74-54) - كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ

چنين نيست كه آن‌ها مى‌گويند، آن (قرآن) يك تذكر و يادآورى است!

(74-55) - فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ

هر كس بخواهد از آن پند مى‌گيرد؛

(74-56) - وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَىٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ

و هيچ كس پند نمى‌گيرد مگر اينكه خدا بخواهد؛ او اهل تقوا و اهل آمرزش است!

سورة القيامة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(75-1) - لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ

سوگند به روز قيامت،

(75-2) - وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ

و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بيدار و ملامتگر (كه رستاخيز حقّ است)!

(75-3) - أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ

آيا انسان مى‌پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد؟!

(75-4) - بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ

آرى قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب كنيم!

(75-5) - بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ

(انسان شك در معاد ندارد) بلكه او مى‌خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند!

(75-6) - يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ

(از اين‌رو) مى‌پرسد: «قيامت كى خواهد بود»!

(75-7) - فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ

(بگو:) در آن هنگام كه چشمها از شدّت وحشت به گردش در آيد،

(75-8) - وَخَسَفَ الْقَمَرُ

و ماه بى‌نور گردد،

(75-9) - وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ

و خورشيد و ماه يك جا جمع شوند،

(75-10) - يَقُولُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ

آن روز انسان مى‌گويد: «راه فرار كجاست؟!»

(75-11) - كَلَّا لَا وَزَرَ

هرگز چنين نيست، راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد!

(75-12) - إِلَىٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ

آن روز قرارگاه نهايى تنها بسوى پروردگار تو است؛

(75-13) - يُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ

و در آن روز انسان را از تمام كارهايى كه از پيش يا پس فرستاده آگاه مى‌كنند!

(75-14) - بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ

بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است،

(75-15) - وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ

هر چند (در ظاهر) براى خود عذرهايى بتراشد!

(75-16) - لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ

زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [ قرآن‌] حركت مده،

(75-17) - إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ

چرا كه جمع‌كردن و خواندن آن بر عهده ماست!

(75-18) - فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ

پس هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن!

(75-19) - ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ

سپس بيان (و توضيح) آن (نيز) بر عهده ماست!

(75-20) - كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ

چنين نيست كه شما مى‌پنداريد (و دلايل معاد را كافى نمى‌دانيد)؛ بلكه شما دنياى زودگذر را دوست داريد (و هوسرانى بى‌قيد و شرط را)!

(75-21) - وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ

و آخرت را رها مى‌كنيد!

(75-22) - وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ

(آرى) در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است،

(75-23) - إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ

و به پروردگارش مى‌نگرد!

(75-24) - وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ

و در آن روز صورتهايى عبوس و در هم كشيده است،

(75-25) - تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ

زيرا مى‌داند عذابى در پيش دارد كه پشت را در هم مى‌شكند!

(75-26) - كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ

چنين نيست (كه انسان مى‌پندارد! او ايمان نمى‌آورد) تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد،

(75-27) - وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ

و گفته شود: «آيا كسى هست كه(اين بيمار را از مرگ) نجات دهد؟!»

(75-28) - وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ

و به جدائى از دنيا يقين پيدا كند،

(75-29) - وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ

و ساق پاها (از سختى جان دادن) به هم بپيچد!

(75-30) - إِلَىٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ

(آرى) در آن روز مسير همه بسوى (دادگاه) پروردگارت خواهد بود!

(75-31) - فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ

(در آن روز گفته مى‌شود:) او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند،

(75-32) - وَلَـٰكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

بلكه تكذيب كرد و روى‌گردان شد،

(75-33) - ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطَّىٰ

سپس بسوى خانواده خود باز گشت در حالى كه متكبّرانه قدم برمى‌داشت!

(75-34) - أَوْلَىٰ لَكَ فَأَوْلَىٰ

(با اين اعمال) عذاب الهى براى تو شايسته‌تر است، شايسته‌تر!

(75-35) - ثُمَّ أَوْلَىٰ لَكَ فَأَوْلَىٰ

سپس عذاب الهى براى تو شايسته‌تر است، شايسته‌تر!

(75-36) - أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى

آيا انسان گمان مى‌كند بى‌هدف رها مى‌شود؟!

(75-37) - أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَىٰ

آيا او نطفه‌اى از منى كه در رحم ريخته مى‌شود نبود؟!

(75-38) - ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ

سپس بصورت خون‌بسته در آمد، و خداوند او را آفريد و موزون ساخت،

(75-39) - فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَىٰ

و از او دو زوج مرد و زن آفريد!

(75-40) - أَلَيْسَ ذَٰلِكَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَىٰ

آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند؟!

سورة الانسان

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(76-1) - هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا

آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود؟!

(76-2) - إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا

ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مى‌آزماييم؛ (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم!

(76-3) - إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا

ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!

(76-4) - إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا

ما براى كافران، زنجيرها و غُلها و شعله‌هاى سوزان آتش آماده كرده‌ايم!

(76-5) - إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا

به يقين ابرار (و نيكان) از جامى مى‌نوشند كه با عطر خوشى آميخته است،

(76-6) - عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا

چشمه‌اى كه بندگان خدا از آن مى‌نوشند و [به دلخواه خويش‌] جاريش مى‌كنند.

(76-7) - يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا

[همان بندگانى كه‌] به نذر خود وفا مى‌كردند، و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مى‌ترسيدند.

(76-8) - وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا

و به [پاس‌] دوستى [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‌دادند.

(76-9) - إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا

«ما براى خشنودى خداست كه به شما مى‌خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‌خواهيم.

(76-10) - إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا

ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت، هراسناكيم.»

(76-11) - فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَٰلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا

پس خدا [هم‌] آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت.

(76-12) - وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا

و به [پاس‌] آنكه صبر كردند، بهشت و پرنيان پاداششان داد.

(76-13) - مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا

در آن [بهشت‌] بر تختها[ى خويش‌] تكيه زنند. در آن‌جا نه آفتابى بينند و نه سرمايى.

(76-14) - وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا

و سايه‌ها[ى درختان‌] به آنان نزديك است، و ميوه‌هايش [براى چيدن‌] رام.

(76-15) - وَيُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا

و ظروف سيمين و جامهاى بلورين، پيرامون آنان گردانده مى‌شود.

(76-16) - قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا

جامهايى از سيم كه درست به اندازه [و با كمال ظرافت‌] آن‌ها را از كار در آورده‌اند.

(76-17) - وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا

و در آن‌جا از جامى كه آميزه زنجبيل دارد به آنان مى‌نوشانند.

(76-18) - عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّىٰ سَلْسَبِيلًا

از چشمه‌اى در آن‌جا كه «سلسبيل» ناميده مى‌شود.

(76-19) - وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا

و بر گرد آنان پسرانى جاودانى مى‌گردند. چون آن‌ها را ببينى، گويى كه مرواريدهايى پراكنده‌اند.

(76-20) - وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا

و چون بدانجا نگرى [سرزمينى از] نعمت و كشورى پهناور مى‌بينى.

(76-21) - عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا

[بهشتيان را] جامه‌هاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر در بر است و پيرايه آنان دستبندهاى سيمين است و پروردگارشان باده‌اى پاك به آنان مى‌نوشاند.

(76-22) - إِنَّ هَـٰذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا

اين [پاداش‌] براى شماست و كوشش شما مقبول افتاده است.

(76-23) - إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا

در حقيقت، ما قرآن را بر تو به تدريج فرو فرستاديم.

(76-24) - فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا

پس در برابر فرمان پروردگارت شكيبايى كن، و از آنان گناهكار يا ناسپاسگزار را فرمان مبر.

(76-25) - وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ياد كن.

(76-26) - وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا

و بخشى از شب را در برابر او سجده كن و شب‌[هاى‌] دراز، او را به پاكى بستاى.

(76-27) - إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا

اينان دنياى زودگذر را دوست دارند، و روزى گرانبار را [به غفلت‌] پشت سر مى‌افكنند.

(76-28) - نَحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا

ماييم كه آنان را آفريده و پيوند مفاصل آن‌ها را استوار كرده‌ايم، و چون بخواهيم، [آنان را] به نظايرشان تبديل مى‌كنيم.

(76-29) - إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا

اين [آيات،] پندنامه‌اى است. تا هر كه خواهد، راهى به سوى پروردگار خود پيش گيرد.

(76-30) - وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

و تا خدا نخواهد، [شما] نخواهيد خواست؛ قطعاً خدا داناى حكيم است.

(76-31) - يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

هر كه را خواهد، به رحمت خويش در مى‌آورد، و براى ظالمان عذابى پردرد آماده كرده است.

سورة المرسلات

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(77-1) - وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا

سوگند به فرستادگان پى‌درپى،

(77-2) - فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا

كه سخت توفنده‌اند.

(77-3) - وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا

و سوگند به افشانندگان افشانگر،

(77-4) - فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا

كه [ميان حق و باطل‌] جداگرند،

(77-5) - فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا

و القاكننده وحى‌اند.

(77-6) - عُذْرًا أَوْ نُذْرًا

خواه عذرى باشد يا هشدارى.

(77-7) - إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ

كه آنچه وعده يافته‌ايد قطعاً رخ خواهد داد.

(77-8) - فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ

پس وقتى كه ستارگان محو شوند،

(77-9) - وَإِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ

و آنگاه كه آسمان بشكافد،

(77-10) - وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ

و آنگاه كه كوه‌ها از جا كنده شوند،

(77-11) - وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ

و آنگاه كه پيمبران به ميقات آيند،

(77-12) - لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ

براى چه روزى تعيين وقت شده است؟

(77-13) - لِيَوْمِ الْفَصْلِ

براى روز داورى.

(77-14) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ

و تو چه دانى كه روز داورى چيست؟

(77-15) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان!

(77-16) - أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ

مگر پيشينيان را هلاك نكرديم؟

(77-17) - ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ

سپس از پى آنان پسينيان را مى‌بريم.

(77-18) - كَذَٰلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ

با مجرمان چنين مى‌كنيم.

(77-19) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-20) - أَلَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ

مگر شما را از آبى بى‌مقدار نيافريديم؟

(77-21) - فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَكِينٍ

پس آن را در جايگاهى استوار نهاديم،

(77-22) - إِلَىٰ قَدَرٍ مَعْلُومٍ

تا مدّتى معيّن!

(77-23) - فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ

و توانا آمديم، و چه نيك تواناييم.

(77-24) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-25) - أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا

مگر زمين را محل اجتماع نگردانيديم؟

(77-26) - أَحْيَاءً وَأَمْوَاتًا

چه براى مردگان چه زندگان.

(77-27) - وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُمْ مَاءً فُرَاتًا

و كوه‌هاى بلند در آن نهاديم و به شما آبى گوارا نوشانيديم.

(77-28) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-29) - انْطَلِقُوا إِلَىٰ مَا كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ

برويد به سوى همان چيزى كه آن را تكذيب مى‌كرديد.

(77-30) - انْطَلِقُوا إِلَىٰ ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ

برويد به سوى [آن‌] دود سه شاخه،

(77-31) - لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ

نه سايه‌دار است و نه از شعله [آتش‌] حفاظت مى‌كند.

(77-32) - إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ

[دوزخ‌] چون كاخى [بلند] شراره مى‌افكند،

(77-33) - كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ

گويى شترانى زرد رنگند.

(77-34) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-35) - هَـٰذَا يَوْمُ لَا يَنْطِقُونَ

اين، روزى است كه دم نمى‌زنند.

(77-36) - وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ

و رخصت نمى‌يابند تا پوزش خواهند.

(77-37) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-38) - هَـٰذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ

اين [همان‌] روز داورى است شما و [جمله‌] پيشينيان را گرد مى‌آوريم.

(77-39) - فَإِنْ كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ

پس اگر حيلتى داريد، در برابر من بسگاليد.

(77-40) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-41) - إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ

اهل تقوا در زير سايه‌ها و بر كنار چشمه‌سارانند،

(77-42) - وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ

با هر ميوه‌اى كه خوش داشته باشند.

(77-43) - كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

به [پاداش‌] آنچه مى‌كرديد، بخوريد و بياشاميد؛ گواراتان باد.

(77-44) - إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

ما نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.

(77-45) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-46) - كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ

[اى كافران،] بخوريد و اندكى برخوردار شويد كه شما گناهكاريد.

(77-47) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

[ولى‌] آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-48) - وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ

و چون به آنان گفته شود: «ركوع كنيد»، به ركوع نمى‌روند.

(77-49) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آن روز واى بر تكذيب‌كنندگان.

(77-50) - فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ

پس به كدامين سخن پس از [قرآن‌] ايمان مى‌آورند؟

سورة النبإ

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(78-1) - عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ

درباره چه چيز از يكديگر مى‌پرسند؟

(78-2) - عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ

از آن خبر بزرگ،

(78-3) - الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ

كه در باره آن با هم اختلاف دارند.

(78-4) - كَلَّا سَيَعْلَمُونَ

نه چنان است، به زودى خواهند دانست.

(78-5) - ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ

باز هم نه چنان است، بزودى خواهند دانست.

(78-6) - أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا

آيا زمين را گهواره‌اى نگردانيديم؟

(78-7) - وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا

و كوهها را [چون‌] ميخهايى [نگذاشتيم‌]؟

(78-8) - وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا

و شما را جفت آفريديم.

(78-9) - وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا

و خواب شما را [مايه‌] آسايش گردانيديم.

(78-10) - وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا

و شب را [براى شما] پوششى قرار داديم.

(78-11) - وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا

و روز را [براى‌] معاش [شما] نهاديم.

(78-12) - وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا

و بر فراز شما هفت [آسمان‌] استوار بنا كرديم.

(78-13) - وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا

و چراغى فروزان گذارديم.

(78-14) - وَأَنْزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا

و از ابرهاى متراكم، آبى ريزان فرود آورديم،

(78-15) - لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَنَبَاتًا

تا بدان دانه و گياه برويانيم،

(78-16) - وَجَنَّاتٍ أَلْفَافًا

و باغهاى در هم پيچيده و انبوه.

(78-17) - إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا

قطعاً وعدگاه [ما با شما] روز داورى است:

(78-18) - يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا

روزى كه در «صور» دميده شود، و گروه گروه بياييد؛

(78-19) - وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا

و آسمان، گشوده و درهايى [پديد] شود؛

(78-20) - وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا

و كوهها را روان كنند، و [چون‌] سرابى گردند.

(78-21) - إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا

[آرى،] جهنم [از دير باز] كمينگاهى بوده،

(78-22) - لِلطَّاغِينَ مَآبًا

[كه‌] براى سركشان، بازگشتگاهى است.

(78-23) - لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا

روزگارى دراز در آن درنگ كنند.

(78-24) - لَا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا

در آن‌جا نه خنكى چشند و نه شربتى،

(78-25) - إِلَّا حَمِيمًا وَغَسَّاقًا

جز آب جوشان و چركابه‌اى.

(78-26) - جَزَاءً وِفَاقًا

كيفرى مناسب [با جرم آن‌ها].

(78-27) - إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَابًا

آنان بودند كه به [روز] حساب اميد نداشتند؛

(78-28) - وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كِذَّابًا

و آيات ما را سخت تكذيب مى‌كردند.

(78-29) - وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَابًا

و حال آنكه هر چيزى را برشمرده [به صورت‌] كتابى در آورده‌ايم.

(78-30) - فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا

پس بچشيد كه جز عذاب، هرگز [چيزى‌] بر شما نمى‌افزاييم.

(78-31) - إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا

مسلماً پرهيزگاران را رستگارى است:

(78-32) - حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا

باغچه‌ها و تاكستانها،

(78-33) - وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا

و دخترانى همسال با سينه‌هاى برجسته،

(78-34) - وَكَأْسًا دِهَاقًا

و پياله‌هاى لبالب.

(78-35) - لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا

در آن‌جا نه بيهوده‌اى شنوند، و نه [يكديگر را] تكذيب [كنند].

(78-36) - جَزَاءً مِنْ رَبِّكَ عَطَاءً حِسَابًا

[اين است‌] پاداشى از پروردگار تو، عطايى از روى حساب.

(78-37) - رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرَّحْمَـٰنِ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، بخشايشگرى كه كس را ياراى خطاب با او نيست.

(78-38) - يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَـٰنُ وَقَالَ صَوَابًا

روزى كه «روح» و فرشتگان به صف مى‌ايستند، و [مردم‌] سخن نگويند، مگر كسى كه [خداى‌] رحمان به او رخصت دهد، و سخن راست گويد.

(78-39) - ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ مَآبًا

آن [روز]، روز حق است؛ پس هر كه خواهد، راه بازگشتى به سوى پروردگار خود بجويد.

(78-40) - إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا

ما شما را از عذابى نزديك هشدار داديم: روزى كه آدمى آنچه را با دست خويش پيش فرستاده است بنگرد؛ و كافر گويد: «كاش من خاك بودم.»

سورة النازعات

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(79-1) - وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا

سوگند به فرشتگانى كه [از كافران‌] به سختى جان ستانند،

(79-2) - وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا

و به فرشتگانى كه جان [مؤمنان‌] را به آرامى گيرند،

(79-3) - وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا

و به فرشتگانى كه [در درياى بى‌مانند] شناكنان شناورند،

(79-4) - فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا

پس در پيشى گرفتن [در فرمان خدا] سبقت‌گيرنده‌اند،

(79-5) - فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا

و كار [بندگان‌] را تدبير مى‌كنند.

(79-6) - يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ

آن روز كه لرزنده بلرزد،

(79-7) - تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ

و از پى آن لرزه‌اى [دگر] افتد،

(79-8) - قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ

در آن روز، دلهايى سخت هراسانند.

(79-9) - أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ

ديدگان آن‌ها فرو افتاده.

(79-10) - يَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ

گويند: «آيا [باز] ما به [مغاك‌] زمين برمى‌گرديم؟

(79-11) - أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً

آيا وقتى ما استخوان‌ريزه‌هاى پوسيده شديم [زندگى را از سر مى‌گيريم‌]؟»

(79-12) - قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ

[و با خود] گويند: «در اين صورت، اين برگشتى زيان‌آور است.»

(79-13) - فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ

و[لى‌] در حقيقت، آن [بازگشت، بسته به‌] يك فرياد است [و بس‌].

(79-14) - فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ

و بناگاه آنان در زمين هموار خواهند بود.

(79-15) - هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ

آيا سرگذشت موسى بر تو آمد؟

(79-16) - إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى

آنگاه كه پروردگارش او را در وادى مقدس «طوى» ندا درداد:

(79-17) - اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ

«به سوى فرعون برو كه وى سر برداشته است؛

(79-18) - فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَىٰ أَنْ تَزَكَّىٰ

و بگو: آيا سر آن دارى كه به پاكيزگى گرايى،

(79-19) - وَأَهْدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخْشَىٰ

و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم تا پروا بدارى؟»

(79-20) - فَأَرَاهُ الْآيَةَ الْكُبْرَىٰ

پس معجزه بزرگ [خود] را بدو نمود.

(79-21) - فَكَذَّبَ وَعَصَىٰ

و[لى فرعون‌] تكذيب نمود و عصيان كرد.

(79-22) - ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَىٰ

سپس پشت كرد [و] به كوشش برخاست،

(79-23) - فَحَشَرَ فَنَادَىٰ

و گروهى را فراهم آورد [و] ندا درداد،

(79-24) - فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ

و گفت: «پروردگار بزرگتر شما منم!»

(79-25) - فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَىٰ

و خدا [هم‌] او را به كيفر دنيا و آخرت گرفتار كرد.

(79-26) - إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَىٰ

در حقيقت، براى هر كس كه [از خدا] بترسد، در اين [ماجرا] عبرتى است.

(79-27) - أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا

آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است؟

(79-28) - رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا

سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين‌] درست كرد،

(79-29) - وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا

و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد،

(79-30) - وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا

و پس از آن، زمين را با غلتانيدن گسترد،

(79-31) - أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا

آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد،

(79-32) - وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا

و كوهها را لنگر آن گردانيد،

(79-33) - مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ

[تا وسيله‌] استفاده براى شما و دامهايتان باشد.

(79-34) - فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَىٰ

پس آنگاه كه آن هنگامه بزرگ دررسد،

(79-35) - يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَىٰ

[آن‌] روز است كه انسان آنچه را كه در پى آن كوشيده است به ياد آورد

(79-36) - وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرَىٰ

و جهنم براى هر كه بيند آشكار گردد.

(79-37) - فَأَمَّا مَنْ طَغَىٰ

اما هر كه طغيان كرد،

(79-38) - وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا

و زندگى پست دنيا را برگزيد،

(79-39) - فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَىٰ

پس جايگاه او همان آتش است.

(79-40) - وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ

و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد، و نفس خود را از هوس باز داشت...

(79-41) - فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ

پس جايگاه او همان بهشت است.

(79-42) - يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا

در باره رستاخيز از تو مى‌پرسند كه فرارسيدنش چه وقت است؟

(79-43) - فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْرَاهَا

تو را چه به گفتگو در آن.

(79-44) - إِلَىٰ رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا

علم آن با پروردگار تو است.

(79-45) - إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشَاهَا

تو فقط كسى را كه از آن مى‌ترسد هشدار مى‌دهى.

(79-46) - كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا

روزى كه آن را مى‌بينند، گويى كه آنان جز شبى يا روزى درنگ نكرده‌اند.

سورة عبس

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(80-1) - عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ

چهره در هم كشيد و روى گردانيد،

(80-2) - أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ

كه آن مرد نابينا پيش او آمد؛

(80-3) - وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّىٰ

و تو چه دانى، شايد او به پاكى گرايد،

(80-4) - أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَىٰ

يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد.

(80-5) - أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَىٰ

اما آن كس كه خود را بى‌نياز مى‌پندارد،

(80-6) - فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّىٰ

تو بدو مى‌پردازى؛

(80-7) - وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ

با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو [مسؤوليتى‌] نيست.

(80-8) - وَأَمَّا مَنْ جَاءَكَ يَسْعَىٰ

و اما آن كس كه شتابان پيش تو آمد،

(80-9) - وَهُوَ يَخْشَىٰ

در حالى كه [از خدا] مى‌ترسيد،

(80-10) - فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّىٰ

تو از او به ديگران مى‌پردازى.

(80-11) - كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ

زنهار [چنين مكن‌] اين [آيات‌] پندى است.

(80-12) - فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ

تا هر كه خواهد، از آن پند گيرد.

(80-13) - فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ

در صحيفه‌هايى ارجمند،

(80-14) - مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ

والا و پاك‌شده،

(80-15) - بِأَيْدِي سَفَرَةٍ

به دست فرشتگانى،

(80-16) - كِرَامٍ بَرَرَةٍ

ارجمند و نيكوكار.

(80-17) - قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ

كشته باد انسان، چه ناسپاس است

(80-18) - مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ

او را از چه چيز آفريده است؟

(80-19) - مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ

از نطفه‌اى خلقش كرد و اندازه مقررش بخشيد.

(80-20) - ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ

سپس راه را بر او آسان گردانيد.

(80-21) - ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ

آنگاه به مرگش رسانيد و در قبرش نهاد.

(80-22) - ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ

سپس چون بخواهد او را برانگيزد.

(80-23) - كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ

ولى نه! هنوز آنچه را به او دستور داده، به جاى نياورده است.

(80-24) - فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ

پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد،

(80-25) - أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا

كه ما آب را به صورت بارشى فرو ريختيم؛

(80-26) - ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا

آنگاه زمين را با شكافتنى [لازم‌] شكافتيم؛

(80-27) - فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا

پس در آن، دانه رويانيديم.

(80-28) - وَعِنَبًا وَقَضْبًا

و انگور و سبزى،

(80-29) - وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا

و زيتون و درخت خرما،

(80-30) - وَحَدَائِقَ غُلْبًا

و باغهاى انبوه،

(80-31) - وَفَاكِهَةً وَأَبًّا

و ميوه و چراگاه،

(80-32) - مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ

[تا وسيله‌] استفاده شما و دامهايتان باشد.

(80-33) - فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ

پس چون فرياد گوش‌خراش دررسد؛

(80-34) - يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ

روزى كه آدمى از برادرش،

(80-35) - وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ

و از مادرش و پدرش.

(80-36) - وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ

و از همسرش و پسرانش مى‌گريزد،

(80-37) - لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ

در آن روز، هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى‌دارد.

(80-38) - وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ

در آن روز، چهره‌هايى درخشانند،

(80-39) - ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ

خندان [و] شادانند.

(80-40) - وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ

و در آن روز، چهره‌هايى است كه بر آن‌ها غبار نشسته،

(80-41) - تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ

[و] آن‌ها را تاريكى پوشانده است؛

(80-42) - أُولَـٰئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ

آنان همان كافران بدكارند.

سورة التكوير

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(81-1) - إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ

آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد،

(81-2) - وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ

و آنگه كه ستارگان همى‌تيره شوند،

(81-3) - وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ

و آنگاه كه كوهها به رفتار آيند.

(81-4) - وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ

وقتى شتران ماده وانهاده شوند،

(81-5) - وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ

و آنگه كه وحوش را همى‌گرد آرند،

(81-6) - وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ

درياها آنگه كه جوشان گردند،

(81-7) - وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ

و آنگاه كه جانها به هم درپيوندند،

(81-8) - وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ

پرسند چو زان دخترك زنده به‌گور:

(81-9) - بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ

به كدامين گناه كشته شده است؟

(81-10) - وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ

و آنگاه كه نامه‌ها زهم بگشايند،

(81-11) - وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ

و آنگاه كه آسمان زجا كنده شود،

(81-12) - وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ

و آنگه كه جحيم را برافروزانند،

(81-13) - وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ

و آنگه كه بهشت را فرا پيش آرند،

(81-14) - عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ

هر نَفْس بداند چه فراهم ديده.

(81-15) - فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ

نه، نه! سوگند به اختران گردان،

(81-16) - الْجَوَارِ الْكُنَّسِ

[كز ديده‌] نهان شوند و از نو آيند،

(81-17) - وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ

سوگند به شب چون پشت گرداند،

(81-18) - وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

سوگند به صبح چون دميدن گيرد،

(81-19) - إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ

كه [قرآن‌] سخن فرشته بزرگوارى است.

(81-20) - ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ

نيرومند [كه‌] پيش خداوند عرش، بلندپايگاه است.

(81-21) - مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ

در آن‌جا [هم‌] مطاع [و هم‌] امين است.

(81-22) - وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ

و رفيق شما مجنون نيست؛

(81-23) - وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ

و قطعاً آن [فرشته وحى‌] را در افق رخشان ديده.

(81-24) - وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ

و او در امر غيب بخيل نيست.

(81-25) - وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ

و [قرآن‌] نيست سخن ديو رجيم.

(81-26) - فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ

پس به كجا مى‌رويد؟

(81-27) - إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ

اين [سخن‌] بجز پندى براى عالميان نيست؛

(81-28) - لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ

براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رود.

(81-29) - وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ

و تا خدا، پروردگار جهانها، نخواهد، [شما نيز] نخواهيد خواست.

سورة الإنفطار

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(82-1) - إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ

آنگاه كه آسمان زهم بشكافد،

(82-2) - وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرَتْ

و آنگاه كه اختران پراكنده شوند،

(82-3) - وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ

و آنگاه كه درياها از جا بركنده گردند،

(82-4) - وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ

و آنگاه كه گورها زير و زبر شوند،

(82-5) - عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ

هر نفسى آنچه را پيش فرستاده و بازپس گذاشته، بداند.

(82-6) - يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ

اى انسان، چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟

(82-7) - الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ

همان كس كه تو را آفريد، و [اندام‌] تو را درست كرد، و [آنگاه‌] تو را سامان بخشيد.

(82-8) - فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ

و به هر صورتى كه خواست، تو را تركيب كرد.

(82-9) - كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ

با اين همه، شما منكر [روز] جزاييد.

(82-10) - وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ

و قطعاً بر شما نگهبانانى [گماشته شده‌]اند:

(82-11) - كِرَامًا كَاتِبِينَ

[فرشتگان‌] بزرگوارى كه نويسندگان [اعمال شما] هستند؛

(82-12) - يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ

آنچه را مى‌كنيد، مى‌دانند.

(82-13) - إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ

قطعاً نيكان به بهشت اندرند.

(82-14) - وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ

و بى‌شك، بدكاران در دوزخند.

(82-15) - يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ

روز جزا در آن‌جا درآيند،

(82-16) - وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ

و از آن [عذاب‌] دور نخواهند بود.

(82-17) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ

و تو چه دانى كه چيست روز جزا؟

(82-18) - ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ

باز چه دانى كه چيست روز جزا؟

(82-19) - يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ

روزى كه كسى براى كسى هيچ اختيارى ندارد؛ و در آن روز، فرمان از آنِ خداست.

سورة المطففين

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(83-1) - وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ

واى بر كم‌فروشان،

(83-2) - الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ

كه چون از مردم پيمانه ستانند، تمام ستانند؛

(83-3) - وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ

و چون براى آنان پيمانه يا وزن كنند، به ايشان كم دهند.

(83-4) - أَلَا يَظُنُّ أُولَـٰئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ

مگر آنان گمان نمى‌دارند كه برانگيخته خواهند شد؟

(83-5) - لِيَوْمٍ عَظِيمٍ

[در] روزى بزرگ:

(83-6) - يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ

روزى كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاى ايستند.

(83-7) - كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ

نه چنين است [كه مى‌پندارند]، كه كارنامه بدكاران در «سجّين» است.

(83-8) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ

و تو چه دانى كه «سجّين» چيست؟

(83-9) - كِتَابٌ مَرْقُومٌ

كتابى است نوشته‌شده.

(83-10) - وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

واى بر تكذيب‌كنندگان در آن هنگام:

(83-11) - الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ

آنان كه روز جزا را دروغ مى‌پندارند.

(83-12) - وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ

و جز هر تجاوزپيشه گناهكارى آن را به دروغ نمى‌گيرد.

(83-13) - إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

[همان كه‌] چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: «[اينها] افسانه‌هاى پيشينيان است.»

(83-14) - كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب مى‌شدند زنگار بر دلهايشان بسته است.

(83-15) - كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ

زهى پندار، كه آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.

(83-16) - ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِيمِ

آنگاه به يقين، آنان به جهنم درآيند.

(83-17) - ثُمَّ يُقَالُ هَـٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ

سپس [به ايشان‌] گفته خواهد شد: «اين همان است كه آن را به دروغ مى‌گرفتيد.»

(83-18) - كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ

نه چنين است، در حقيقت، كتاب نيكان در «علّيّون» است.

(83-19) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ

و تو چه دانى كه «علّيّون» چيست؟

(83-20) - كِتَابٌ مَرْقُومٌ

كتابى است نوشته‌شده.

(83-21) - يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ

مقرّبان آن را مشاهده خواهند كرد.

(83-22) - إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ

براستى نيكوكاران در نعيم [الهى‌] خواهند بود.

(83-23) - عَلَى الْأَرَائِكِ يَنْظُرُونَ

بر تختها [نشسته‌] مى‌نگرند.

(83-24) - تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ

از چهره‌هايشان طراوت نعمت [بهشت‌] را درمى‌يابى.

(83-25) - يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ

از باده‌اى مُهر شده نوشانيده شوند.

(83-26) - خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ

[باده‌اى كه‌] مُهر آن، مُشك است، و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.

(83-27) - وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ

و تركيبش از [چشمه‌] «تسنيم» است:

(83-28) - عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ

چشمه‌اى كه مقرّبان [خدا] از آن نوشند.

(83-29) - إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ

[آرى، در دنيا] كسانى كه گناه مى‌كردند، آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مى‌گرفتند.

(83-30) - وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ

و چون بر ايشان مى‌گذشتند، اشاره چشم و ابرو با هم رد و بدل مى‌كردند.

(83-31) - وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَىٰ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ

و هنگامى كه نزد خانواده‌[هاى‌] خود بازمى‌گشتند، به شوخ‌طبعى مى‌پرداختند.

(83-32) - وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ لَضَالُّونَ

و چون مؤمنان را مى‌ديدند، مى‌گفتند: «اينها [جماعتى‌] گمراهند.»

(83-33) - وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ

و حال آنكه آنان براى بازرسى [كار]شان فرستاده نشده بودند.

(83-34) - فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ

و[لى‌] امروز، مؤمنانند كه بر كافران خنده مى‌زنند.

(83-35) - عَلَى الْأَرَائِكِ يَنْظُرُونَ

بر تختها[ى خود نشسته‌]، نظاره مى‌كنند.

(83-36) - هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

[تا ببينند] آيا كافران به پاداش آنچه مى‌كردند رسيده‌اند؟

سورة الإنشقاق

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(84-1) - إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ

آنگاه كه آسمان زهم بشكافد،

(84-2) - وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ

و پروردگارش را فرمان برد و [چنين‌] سزد.

(84-3) - وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ

و آنگاه كه زمين كشيده شود،

(84-4) - وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ

و آنچه را كه در آن است بيرون افكند و تهى شود،

(84-5) - وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ

و پروردگارش را فرمان برد و [چنين‌] سزد.

(84-6) - يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ

اى انسان، حقاً كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد.

(84-7) - فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ

اما كسى كه كارنامه‌اش به دست راستش داده شود،

(84-8) - فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا

بزودى‌اش حسابى بس آسان كنند،

(84-9) - وَيَنْقَلِبُ إِلَىٰ أَهْلِهِ مَسْرُورًا

و شادمان به سوى كسانش باز گردد.

(84-10) - وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ

و اما كسى كه كارنامه‌اش از پشت سرش به او داده شود،

(84-11) - فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا

زودا كه هلاك [خويش‌] خواهد،

(84-12) - وَيَصْلَىٰ سَعِيرًا

و در آتش افروخته درآيد.

(84-13) - إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا

او در [ميان‌] خانواده خود شادمان بود.

(84-14) - إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ

او مى‌پنداشت كه هرگز برنخواهد گشت.

(84-15) - بَلَىٰ إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيرًا

آرى، در حقيقت، پروردگارش به او بينا بود.

(84-16) - فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ

نه، نه، سوگند به شفق،

(84-17) - وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ

سوگند به شب و آنچه [شب‌] فروپوشاند،

(84-18) - وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ

سوگند به ماه چون [بَدر] تمام شود،

(84-19) - لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَنْ طَبَقٍ

كه قطعاً از حالى به حالى برخواهيد نشست.

(84-20) - فَمَا لَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

پس چرا آنان باور نمى‌دارند؟

(84-21) - وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ

و چون بر آنان قرآن تلاوت مى‌شود چهره بر خاك نمى‌سايند؟

(84-22) - بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ

[نه!] بلكه آنان كه كفر ورزيده‌اند، تكذيب مى‌كنند.

(84-23) - وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ

و خدا به آنچه در سينه دارند داناتر است.

(84-24) - فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

پس آنان را از عذابى دردناك خبر ده،

(84-25) - إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ

مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند، كه آنان را پاداشى بى‌منّت خواهد بود.

سورة البروج

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(85-1) - وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ

سوگند به آسمان آكنده ز برج،

(85-2) - وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ

و به روز موعود،

(85-3) - وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ

و به گواه و مورد گواهى،

(85-4) - قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ

مرگ بر آدم‌سوزان خندق.

(85-5) - النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ

همان آتش مايه‌دار [و انبوه‌].

(85-6) - إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ

آنگاه كه آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند.

(85-7) - وَهُمْ عَلَىٰ مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ

و خود بر آنچه بر [سر] مؤمنان مى‌آوردند، گواه بودند.

(85-8) - وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ

و بر آنان عيبى نگرفته بودند جز اينكه به خداى ارجمند ستوده ايمان آورده بودند.

(85-9) - الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ

همان [خدايى‌] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست و خدا[ست كه‌] بر هر چيزى گواه است.

(85-10) - إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ

كسانى كه مردان و زنان مؤمن را آزار كرده و بعد توبه نكرده‌اند، ايشان راست عذاب جهنم، و ايشان راست عذاب سوزان.

(85-11) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ

كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان‌] آن جويها روان است؛ اين است [همان‌] رستگارى بزرگ.

(85-12) - إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ

آرى، عقاب پروردگارت سخت سنگين است.

(85-13) - إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ

هم اوست كه [آفرينش را] آغاز مى‌كند و بازمى‌گرداند.

(85-14) - وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ

و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان‌].

(85-15) - ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ

صاحب ارجمند عرش.

(85-16) - فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ

هر چه را بخواهد انجام مى‌دهد.

(85-17) - هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ

آيا حديث [آن‌] سپاهيان:

(85-18) - فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ

فرعون و ثمود بر تو آمد؟

(85-19) - بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ

[نه،] بلكه آنان كه كافر شده‌اند در تكذيب‌اند؛

(85-20) - وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ

با آنكه خدا از هر سو بر ايشان محيط است.

(85-21) - بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ

آرى، آن قرآنى ارجمند است،

(85-22) - فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ

كه در لوحى محفوظ است.

سورة الطارق

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(86-1) - وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ

سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد.

(86-2) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ

و تو چه دانى كه اختر شبگرد چيست؟

(86-3) - النَّجْمُ الثَّاقِبُ

آن اختر فروزان.

(86-4) - إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ

هيچ كس نيست مگر اينكه نگاهبانى بر او [گماشته شده‌] است.

(86-5) - فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ

پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است؟

(86-6) - خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ

از آب جهنده‌اى خلق شده،

(86-7) - يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ

[كه‌] از صلب مرد و ميان استخوانهاى سينه زن بيرون مى‌آيد.

(86-8) - إِنَّهُ عَلَىٰ رَجْعِهِ لَقَادِرٌ

در حقيقت، او [ خدا] بر بازگردانيدن وى بخوبى تواناست.

(86-9) - يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ

آن روز كه رازها [همه‌] فاش شود،

(86-10) - فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ

پس او را نه نيرويى ماند و نه يارى.

(86-11) - وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ

سوگند به آسمان بارش‌انگيز،

(86-12) - وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ

سوگند به زمين شكافدار [آماده كشت‌]،

(86-13) - إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ

[كه‌] در حقيقت، قرآن گفتارى قاطع و روشنگر است؛

(86-14) - وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ

و آن شوخى نيست.

(86-15) - إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا

آنان دست به نيرنگ مى‌زنند.

(86-16) - وَأَكِيدُ كَيْدًا

و [من نيز] دست به نيرنگ مى‌زنم.

(86-17) - فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا

پس كافران را مهلت ده، و كمى آنان را به حال خود واگذار.

سورة الأعلى

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(87-1) - سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى

نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى:

(87-2) - الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ

همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد.

(87-3) - وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ

و آنكه اندازه‌گيرى كرد و راه نمود.

(87-4) - وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَىٰ

و آنكه چمنزار را برآورد؛

(87-5) - فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَىٰ

و پس [از چندى‌] آن را خاشاكى تيره‌گون گردانيد.

(87-6) - سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَىٰ

ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى‌] بر تو خواهيم خواند، تا فراموش نكنى؛

(87-7) - إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَىٰ

جز آنچه خدا خواهد، كه او آشكار و آنچه را كه نهان است مى‌داند.

(87-8) - وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَىٰ

و براى تو آسانترين [راه‌] را فراهم مى‌گردانيم.

(87-9) - فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرَىٰ

پس پند ده، اگر پند سود بخشد.

(87-10) - سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشَىٰ

آن كس كه ترسد، بزودى عبرت گيرد.

(87-11) - وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى

و نگون‌بخت، خود را از آن دور مى‌دارد؛

(87-12) - الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَىٰ

همان كس كه در آتشى بزرگ در آيد؛

(87-13) - ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ

آنگاه نه در آن مى‌ميرد و نه زندگانى مى‌يابد.

(87-14) - قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّىٰ

رستگار آن كس كه خود را پاك گردانيد؛

(87-15) - وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ

و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گزارد.

(87-16) - بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا

ليكن [شما] زندگى دنيا را بر مى‌گزينيد؛

(87-17) - وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ

با آنكه [جهان‌] آخرت نيكوتر و پايدارتر است.

(87-18) - إِنَّ هَـٰذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ

قطعاً در صحيفه‌هاى گذشته اين [معنى‌] هست،

(87-19) - صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ

صحيفه‌هاى ابراهيم و موسى.

سورة الغاشية

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(88-1) - هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ

آيا خبر «غاشيه» به تو رسيده است؟

(88-2) - وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ

در آن روز، چهره‌هايى زبونند،

(88-3) - عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ

كه تلاش كرده، رنج [بيهوده‌] برده‌اند.

(88-4) - تَصْلَىٰ نَارًا حَامِيَةً

[ناچار] در آتشى سوزان درآيند.

(88-5) - تُسْقَىٰ مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ

از چشمه‌اى داغ نوشانيده شوند.

(88-6) - لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ

خوراكى جز خار خشك ندارند،

(88-7) - لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ

[كه‌] نه فربه كند، و نه گرسنگى را باز دارد.

(88-8) - وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ

در آن روز، چهره‌هايى شادابند.

(88-9) - لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ

از كوشش خود خشنودند.

(88-10) - فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ

در بهشت برين‌اند.

(88-11) - لَا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً

سخن بيهوده‌اى در آن‌جا نشنوند.

(88-12) - فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ

در آن، چشمه‌اى روان باشد.

(88-13) - فِيهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ

تختهايى بلند در آن‌جاست.

(88-14) - وَأَكْوَابٌ مَوْضُوعَةٌ

و قدحهايى نهاده شده.

(88-15) - وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ

و بالشهايى پهلوى هم [چيده‌].

(88-16) - وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ

و فرشهايى [زربفت‌] گسترده.

(88-17) - أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ

آيا به شتر نمى‌نگرند كه چگونه آفريده شده؟

(88-18) - وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ

و به آسمان كه چگونه برافراشته شده؟

(88-19) - وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ

و به كوه‌ها كه چگونه برپا داشته شده؟

(88-20) - وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ

و به زمين كه چگونه گسترده شده است؟

(88-21) - فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ

پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهنده‌اى.

(88-22) - لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ

بر آنان تسلّطى ندارى،

(88-23) - إِلَّا مَنْ تَوَلَّىٰ وَكَفَرَ

مگر كسى كه روى بگرداند و كفر ورزد،

(88-24) - فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ

كه خدا او را به آن عذاب بزرگتر عذاب كند.

(88-25) - إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ

در حقيقت، بازگشت آنان به سوى ماست،

(88-26) - ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ

آنگاه حساب [خواستن از] آنان به عهده ماست.

سورة الفجر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(89-1) - وَالْفَجْرِ

سوگند به سپيده‌دم،

(89-2) - وَلَيَالٍ عَشْرٍ

و به شبهاى دهگانه،

(89-3) - وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ

و به جفت و تاق،

(89-4) - وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ

و به شب، وقتى سپرى شود.

(89-5) - هَلْ فِي ذَٰلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ

آيا در اين، براى خردمند [نياز به‌] سوگندى [ديگر] است؟

(89-6) - أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ

مگر ندانسته‌اى كه پروردگارت با عاد چه كرد؟

(89-7) - إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ

با عمارات ستون‌دار ارم،

(89-8) - الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ

كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟

(89-9) - وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ

و با ثمود، همانان كه در درّه، تخته‌سنگها را مى‌بريدند؟

(89-10) - وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ

و با فرعون، صاحب خرگاه‌ها [و بناهاى بلند]؟

(89-11) - الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ

همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند،

(89-12) - فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ

و در آن‌ها بسيار تبهكارى كردند.

(89-13) - فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ

[تا آنكه‌] پروردگارت بر سر آنان تازيانه عذاب را فرونواخت،

(89-14) - إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ

زيرا پروردگار تو سخت در كمين است.

(89-15) - فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ

اما انسان، هنگامى كه پروردگارش وى را مى‌آزمايد، و عزيزش مى‌دارد و نعمت فراوان به او مى‌دهد، مى‌گويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است.»

(89-16) - وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ

و اما چون وى را مى‌آزمايد و روزى‌اش را بر او تنگ مى‌گرداند، مى‌گويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است.»

(89-17) - كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ

ولى نه، بلكه يتيم را نمى‌نوازيد؛

(89-18) - وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و بر خوراك‌[دادن‌] بينوا همديگر را بر نمى‌انگيزيد؛

(89-19) - وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا

و ميراث [ضعيفان‌] را چپاولگرانه مى‌خوريد؛

(89-20) - وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا

و مال را دوست داريد، دوست داشتنى بسيار.

(89-21) - كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا

نه چنان است، آنگاه كه زمين، سخت در هم كوبيده شود،

(89-22) - وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا

و [فرمان‌] پروردگارت و فرشته‌[ها] صف‌درصف آيند،

(89-23) - وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّىٰ لَهُ الذِّكْرَىٰ

و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند، آن روز است كه انسان پند گيرد؛ و[لى‌] كجا او را جاى پندگرفتن باشد؟

(89-24) - يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي

گويد: «كاش براى زندگانى خود [چيزى‌] پيش فرستاده بودم.»

(89-25) - فَيَوْمَئِذٍ لَا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ

پس در آن روز هيچ كس چون عذاب‌كردن او، عذاب نكند.

(89-26) - وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ

و هيچ كس چون دربندكشيدن او، دربند نكشد.

(89-27) - يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ

اى نفس مطمئنّه،

(89-28) - ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً

خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد،

(89-29) - فَادْخُلِي فِي عِبَادِي

و در ميان بندگان من درآى،

(89-30) - وَادْخُلِي جَنَّتِي

و در بهشت من داخل شو.

سورة البلد

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(90-1) - لَا أُقْسِمُ بِهَـٰذَا الْبَلَدِ

سوگند به اين شهر،

(90-2) - وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَـٰذَا الْبَلَدِ

و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى؛

(90-3) - وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ

سوگند به پدرى [چنان‌] و آن كسى را كه به وجود آورد؛

(90-4) - لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ

براستى كه انسان را در رنج آفريده‌ايم.

(90-5) - أَيَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ

آيا پندارد كه هيچ كس هرگز بر او دست نتواند يافت؟

(90-6) - يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا

گويد: «مال فراوانى تباه كردم.»

(90-7) - أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ

آيا پندارد كه هيچ كس او را نديده است؟

(90-8) - أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ

آيا دو چشمش نداده‌ايم؟

(90-9) - وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ

و زبانى و دو لب.

(90-10) - وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ

و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم.

(90-11) - فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ

و[لى‌] نخواست از گردنه [عاقبت‌نگرى‌] بالا رود!

(90-12) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ

و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت‌] چيست؟

(90-13) - فَكُّ رَقَبَةٍ

بنده‌اى را آزادكردن،

(90-14) - أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ

يا در روز گرسنگى، طعام‌دادن:

(90-15) - يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ

به يتيمى خويشاوند،

(90-16) - أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ

يا بينوايى خاك‌نشين.

(90-17) - ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ

علاوه بر اين از زمره كسانى باشد كه گرويده و يكديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كرده‌اند؛

(90-18) - أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ

اينانند خجستگان.

(90-19) - وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ

و كسانى كه به انكار نشانه‌هاى ما پرداخته‌اند، آنانند ناخجستگان شوم.

(90-20) - عَلَيْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ

بر آنان آتشى سرپوشيده احاطه دارد.

سورة الشمس

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(91-1) - وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا

سوگند به خورشيد و تابندگى‌اش،

(91-2) - وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا

سوگند به مه چون پى [خورشيد] رود.

(91-3) - وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا

سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند،

(91-4) - وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا

سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد،

(91-5) - وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا

سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت،

(91-6) - وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا

سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد،

(91-7) - وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا

سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد؛

(91-8) - فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

سپس پليدكارى و پرهيزگارى‌اش را به آن الهام كرد،

(91-9) - قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا

كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد،

(91-10) - وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا

و هر كه آلوده‌اش ساخت، قطعاً درباخت.

(91-11) - كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا

[قوم‌] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند.

(91-12) - إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا

آنگاه كه شقى‌ترينشان بر[پا] خاست.

(91-13) - فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا

پس فرستاده خدا به آنان گفت: «زنهار! ماده‌شتر خدا و [نوبت‌] آب‌خوردنش را [حرمت نهيد]».

(91-14) - فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا

و[لى‌] دروغزنش خواندند و آن [ماده‌شتر] را پى كردند، و پروردگارشان به [سزاى‌] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد.

(91-15) - وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا

و از پيامد كار خويش، بيمى به خود راه نداد.

سورة الليل

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(92-1) - وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ

سوگند به شب چون پرده افكند،

(92-2) - وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ

سوگند به روز چون جلوه‌گرى آغازد،

(92-3) - وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَىٰ

و [سوگند به‌] آنكه نر و ماده را آفريد،

(92-4) - إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّىٰ

كه همانا تلاش شما پراكنده است.

(92-5) - فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ

اما آنكه [حق خدا را] داد و پروا داشت،

(92-6) - وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ

و [پاداش‌] نيكوتر را تصديق كرد،

(92-7) - فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ

بزودى راه آسانى پيش پاى او خواهيم گذاشت.

(92-8) - وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَىٰ

و اما آنكه بخل ورزيد و خود را بى‌نياز ديد،

(92-9) - وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَىٰ

و [پاداش‌] نيكوتر را به دروغ گرفت،

(92-10) - فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَىٰ

بزودى راه دشوارى به او خواهيم نمود.

(92-11) - وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّىٰ

و چون هلاك شد، [ديگر] مال او به كارش نمى‌آيد.

(92-12) - إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ

همانا هدايت بر ماست.

(92-13) - وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَىٰ

و در حقيقت، دنيا و آخرت از آن ماست.

(92-14) - فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ

پس شما را به آتشى كه زبانه مى‌كشد هشدار دادم.

(92-15) - لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى

جز نگون‌بخت‌تر[ين مردم‌] در آن درنيايد:

(92-16) - الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

همان كه تكذيب كرد و رخ برتافت.

(92-17) - وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى

و پاك‌رفتارتر[ين مردم‌] از آن دور داشته خواهد شد:

(92-18) - الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّىٰ

همان كه مال خود را مى‌دهد [براى آنكه‌] پاك شود،

(92-19) - وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَىٰ

و هيچ كس را به قصد پاداش‌يافتن نعمت نمى‌بخشد،

(92-20) - إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ

جز خواستن رضاى پروردگارش كه بسى برتر است [منظورى ندارد].

(92-21) - وَلَسَوْفَ يَرْضَىٰ

و قطعاً بزودى خشنود خواهد شد.

سورة الضحى

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(93-1) - وَالضُّحَىٰ

سوگند به روشنايى روز،

(93-2) - وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ

سوگند به شب چون آرام گيرد،

(93-3) - مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ

[كه‌] پروردگارت تو را وانگذاشته، و دشمن نداشته است.

(93-4) - وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَىٰ

و قطعاً آخرت براى تو از دنيا نيكوتر خواهد بود.

(93-5) - وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ

و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد، تا خرسند گردى.

(93-6) - أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ

مگر نه تو را يتيم يافت، پس پناه داد؟

(93-7) - وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ

و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد؟

(93-8) - وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ

و تو را تنگدست يافت و بى‌نياز گردانيد؟

(93-9) - فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ

و اما [تو نيز به پاس نعمت ما] يتيم را ميازار،

(93-10) - وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ

و گدا را مران،

(93-11) - وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ

و از نعمت پروردگار خويش [با مردم‌] سخن گوى.

سورة الشرح

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(94-1) - أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ

آيا براى تو سينه‌ات را نگشاده‌ايم؟

(94-2) - وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ

و بار گرانت را از [دوش‌] تو برنداشتيم؟

(94-3) - الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ

[بارى‌] كه [گويى‌] پشت تو را شكست.

(94-4) - وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ

و نامت را براى تو بلند گردانيديم.

(94-5) - فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا

پس [بدان كه‌] با دشوارى، آسانى است.

(94-6) - إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا

آرى، با دشوارى، آسانى است.

(94-7) - فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ

پس چون فراغت يافتى، به طاعت دركوش؛

(94-8) - وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَبْ

و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور.

سورة التين

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(95-1) - وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ

سوگند به [كوه‌] تين و زيتون،

(95-2) - وَطُورِ سِينِينَ

و طور سينا،

(95-3) - وَهَـٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ

و اين شهر امن [و امان‌]،

(95-4) - لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ

[كه‌] براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم.

(95-5) - ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ

سپس او را به پست‌ترين [مراتب‌] پستى بازگردانيديم؛

(95-6) - إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ

مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند، كه پاداشى بى‌منّت خواهند داشت.

(95-7) - فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ

پس چه چيز، تو را بعد [از اين‌] به تكذيب جزا وامى‌دارد؟

(95-8) - أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ

آيا خدا نيكوترين داوران نيست؟

سورة العلق

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(96-1) - اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ

بخوان به نام پروردگارت كه آفريد.

(96-2) - خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ

انسان را از عَلَق آفريد.

(96-3) - اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ

بخوان، و پروردگار تو كريمترين [كريمان‌] است.

(96-4) - الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ

همان كس كه به وسيله قلم آموخت.

(96-5) - عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ

آنچه را كه انسان نمى‌دانست [بتدريج به او] آموخت.

(96-6) - كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىٰ

حقاً كه انسان سركشى مى‌كند،

(96-7) - أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ

همين كه خود را بى‌نياز پندارد.

(96-8) - إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَىٰ

در حقيقت، بازگشت به سوى پروردگار توست.

(96-9) - أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَىٰ

آيا ديدى آن كس را كه باز مى‌داشت،

(96-10) - عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ

بنده‌اى را آنگاه كه نماز مى‌گزارد؟

(96-11) - أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَىٰ

چه پندارى اگر او بر هدايت باشد،

(96-12) - أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَىٰ

يا به پرهيزگارى وادارد [براى او بهتر نيست‌]؟

(96-13) - أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

[و باز] آيا چه پندارى [كه‌] اگر او به تكذيب پردازد و روى برگرداند [چه كيفرى در پيش دارد]؟

(96-14) - أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ

مگر ندانسته كه خدا مى‌بيند؟

(96-15) - كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ

زنهار، اگر باز نايستد، موى پيشانى [او] را سخت بگيريم؛

(96-16) - نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ

[همان‌] موى پيشانى دروغزن گناه‌پيشه را.

(96-17) - فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ

[بگو] تا گروه خود را بخواند.

(96-18) - سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ

بزودى آتشبانان را فرا خوانيم.

(96-19) - كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ

زنهار! فرمانش مَبَر، و سجده كن، و خود را [به خدا] نزديك گردان.

سورة القدر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(97-1) - إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ

ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم.

(97-2) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ

و از شب قدر، چه آگاهت كرد.

(97-3) - لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ

شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است.

(97-4) - تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ

در آن [شب‌] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، براى هر كارى [كه مقرّر شده است‌] فرود آيند؛

(97-5) - سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ

[آن شب‌] تا دمِ صبح، صلح و سلام است.

سورة البينة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(98-1) - لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ

كافران اهل كتاب و مشركان، دست‌بردار نبودند تا دليلى آشكار بر ايشان آيد:

(98-2) - رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً

فرستاده‌اى از جانب خدا كه [بر آنان‌] صحيفه‌هايى پاك را تلاوت كند،

(98-3) - فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ

كه در آن‌ها نوشته‌هاى استوار است.

(98-4) - وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ

و اهل كتاب دستخوش پراكندگى نشدند، مگر پس از آنكه برهان آشكار براى آنان آمد.

(98-5) - وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ

و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييده‌اند، دين [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند، و دين [ثابت و] پايدار همين است.

(98-6) - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَـٰئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ

كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيده‌اند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند، [و] در آن همواره مى‌مانند؛ اينانند كه بدترين آفريدگانند.

(98-7) - إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ

در حقيقت كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند، آنانند كه بهترين آفريدگانند.

(98-8) - جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ

پاداش آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير [درختان‌] آن، نهرها روان است، جاودانه در آن «همى» مانند؛ خدا از آنان خشنود است و [آنان نيز] از او خشنود، اين [پاداش‌] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.

سورة الزلزلة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(99-1) - إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا

آنگاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود،

(99-2) - وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا

و زمين بارهاى سنگين خود را برون افكند،

(99-3) - وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا

و انسان گويد: «[زمين‌] را چه شده است؟»

(99-4) - يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا

آن روز است كه [زمين‌] خبرهاى خود را باز گويد.

(99-5) - بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَىٰ لَهَا

[همان گونه‌] كه پروردگارت بدان وحى كرده است.

(99-6) - يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ

آن روز، مردم [به حال‌] پراكنده برآيند تا [نتيجه‌] كارهايشان به آنان نشان داده شود.

(99-7) - فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ

پس هر كه هموزن ذرّه‌اى نيكى كند [نتيجه‌] آن را خواهد ديد.

(99-8) - وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ

و هر كه هموزن ذرّه‌اى بدى كند [نتيجه‌] آن را خواهد ديد.

سورة العاديات

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(100-1) - وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا

سوگند به ماديانهائى كه با همهمه تازانند و با سم‌[هاى‌] خود از سنگ آتش مى‌جهانند!

(100-2) - فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا

و برق [از سنگ‌] همى جهانند،

(100-3) - فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا

و صبحگاهان هجوم آرند،

(100-4) - فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا

و با آن [يورش‌]، گردى برانگيزند،

(100-5) - فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا

و بدان [هجوم‌]، در دل گروهى درآيند،

(100-6) - إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ

كه انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است،

(100-7) - وَإِنَّهُ عَلَىٰ ذَٰلِكَ لَشَهِيدٌ

و او خود بر اين [امر]، نيك گواه است.

(100-8) - وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ

و راستى او سخت شيفته مال است.

(100-9) - أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ

مگر نمى‌داند كه چون آنچه در گورهاست بيرون ريخته گردد،

(100-10) - وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ

و آنچه در سينه‌هاست فاش شود،

(100-11) - إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ

در چنان روزى پروردگارشان به [حال‌] ايشان نيك آگاه است؟

سورة القارعة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(101-1) - الْقَارِعَةُ

كوبنده،

(101-2) - مَا الْقَارِعَةُ

چيست كوبنده؟

(101-3) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ

و تو چه دانى كه كوبنده چيست؟

(101-4) - يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ

روزى كه مردم چون پروانه‌[هاى‌] پراكنده گردند،

(101-5) - وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ

و كوه‌ها مانند پشم زده‌شده رنگين شود.

(101-6) - فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ

اما هر كه سنجيده‌هايش سنگين برآيد،

(101-7) - فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ

پس وى در زندگى خوشى خواهد بود!

(101-8) - وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ

و اما هر كه سنجيده‌هايش سبك بر آيد،

(101-9) - فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ

پس جايش «هاويه» باشد.

(101-10) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ

و تو چه دانى كه آن چيست؟

(101-11) - نَارٌ حَامِيَةٌ

آتشى است سوزنده.

سورة التكاثر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(102-1) - أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ

تفاخر به بيشترداشتن، شما را غافل داشت.

(102-2) - حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ

تا كارتان [و پايتان‌] به گورستان رسيد.

(102-3) - كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ

نه چنين است، زودا كه بدانيد.

(102-4) - ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ

باز هم نه چنين است، زودا كه بدانيد.

(102-5) - كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ

هرگز چنين نيست، اگر علم‌اليقين داشتيد!

(102-6) - لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ

به يقين دوزخ را مى‌بينيد.

(102-7) - ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ

سپس آن را قطعاً به عين‌اليقين درمى‌يابيد.

(102-8) - ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ

سپس در همان روز است كه از نعمت [روى زمين‌] پرسيده خواهيد شد.

سورة العصر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(103-1) - وَالْعَصْرِ

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل‌]،

(103-2) - إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ

كه واقعاً انسان دستخوش زيان است؛

(103-3) - إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‌اند.

سورة الهمزة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(104-1) - وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ

واى بر هر بدگوى عيبجويى،

(104-2) - الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ

كه مالى گرد آورد و برشمردش.

(104-3) - يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ

پندارد كه مالش او را جاويد كرده،

(104-4) - كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ

ولى نه! قطعاً در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد.

(104-5) - وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ

و تو چه دانى كه آن آتش خردكننده چيست؟

(104-6) - نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ

آتش افروخته خدا[يى‌] است.

(104-7) - الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ

[آتشى‌] كه به دلها مى‌رسد.

(104-8) - إِنَّهَا عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ

آنان را در ميان فرامى‌گيرد.

(104-9) - فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ

[آتشى كه‌] در ستونهايى دراز است.

سورة الفيل

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(105-1) - أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ

مگر نديدى پروردگارت با پيلداران چه كرد؟

(105-2) - أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ

آيا نيرنگشان را بر باد نداد؟

(105-3) - وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ

و بر سر آن‌ها، دسته دسته پرندگانى «اَبابيل» فرستاد.

(105-4) - تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ

[كه‌] بر آنان سنگهايى از گل [سخت‌] مى‌افكندند.

(105-5) - فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ

و [سرانجام، خدا] آنان را مانند كاه جويده‌شده گردانيد.

سورة قريش

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(106-1) - لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ

براى الفت‌دادن قريش،

(106-2) - إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ

الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان، [خدا پيلداران را نابود كرد.]

(106-3) - فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَـٰذَا الْبَيْتِ

پس بايد خداوندِ اين خانه را بپرستند؛

(106-4) - الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ

همان [خدايى‌] كه در گرسنگى غذايشان داد، و از بيم [دشمن‌] آسوده‌خاطرشان كرد.

سورة الماعون

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(107-1) - أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ

آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مى‌خواند، ديدى؟

(107-2) - فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ

اين همان كس است كه يتيم را بسختى مى‌راند،

(107-3) - وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و به خوراك‌دادن بينوا ترغيب نمى‌كند.

(107-4) - فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ

پس واى بر نمازگزارانى

(107-5) - الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ

كه از نمازشان غافلند،

(107-6) - الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ

آنان كه ريا مى‌كنند،

(107-7) - وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ

و از [دادن‌] زكات [و وسايل و مايحتاج خانه‌] خوددارى مى‌ورزند.

سورة الكوثر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(108-1) - إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ

ما تو را [چشمه‌] كوثر داديم،

(108-2) - فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ

پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن.

(108-3) - إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ

دشمنت خود بى‌تبار خواهد بود.

سورة الكافرون

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(109-1) - قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ

بگو: «اى كافران،

(109-2) - لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ

آنچه مى‌پرستيد، نمى‌پرستم.

(109-3) - وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ

و آنچه مى‌پرستم، شما نمى‌پرستيد.

(109-4) - وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ

و نه آنچه پرستيديد من مى‌پرستم.

(109-5) - وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ

و نه آنچه مى‌پرستم شما مى‌پرستيد.

(109-6) - لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ

دين شما براى خودتان، و دين من براى خودم.»

سورة النصر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(110-1) - إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ

چون يارى خدا و پيروزى فرا رسد،

(110-2) - وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا

و ببينى كه مردم دسته‌دسته در دين خدا درآيند،

(110-3) - فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا

پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه، كه وى همواره توبه‌پذير است.

سورة المسد

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(111-1) - تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ

بريده باد دو دست ابولهب، و مرگ بر او باد.

(111-2) - مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ

دارايى او و آنچه اندوخت، سودش نكرد.

(111-3) - سَيَصْلَىٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ

بزودى در آتشى پرزبانه درآيد.

(111-4) - وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ

و زنش، آن هيمه‌كش [آتش فروز]،

(111-5) - فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ

بر گردنش طنابى از ليف خرماست.

سورة الإخلاص

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(112-1) - قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

بگو: «اوست خداى يگانه،

(112-2) - اللَّهُ الصَّمَدُ

خداى صمد [ثابت - متعالى‌]،

(112-3) - لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ

[كسى را] نزاده، و زاده نشده است،

(112-4) - وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

و هيچ كس او را همتا نيست.»

سورة الفلق

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(113-1) - قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

بگو: «پناه مى‌برم به پروردگار سپيده دم،

(113-2) - مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

از شرّ آنچه آفريده،

(113-3) - وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

و از شرّ تاريكى چون فراگيرد،

(113-4) - وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

و از شرّ دمندگان افسون در گره‌ها،

(113-5) - وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ

و از شرّ [هر] حسود، آنگاه كه حسد ورزد.»

سورة الناس

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

(114-1) - قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ

بگو: «پناه مى‌برم به پروردگار مردم،

(114-2) - مَلِكِ النَّاسِ

پادشاه مردم،

(114-3) - إِلَـٰهِ النَّاسِ

معبود مردم،

(114-4) - مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ

از شرّ وسوسه‌گر نهانى؛

(114-5) - الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ

آن كس كه در سينه‌هاى مردم وسوسه مى‌كند،

(114-6) - مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ

چه از جنّ و [چه از] انس.»

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه