Press ESC to close

216...

شستن صورت، دستها و مسح سر و پاها در وضو رازی دارد: : یعنی خدایا! هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شستشو کن تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و تو را عبادت کنم و با پیشانی پاک سر به سجده گذارم. : یعنی خدایا! از گناه دستم را شستم، خدایا! گناهانی که با دستم مرتکب شده‌ام را تطهیر کن.

شستن صورت، دستها و مسح سر و پاها در وضو رازی دارد...

شستن صورت، دستها و مسح سر و پاها در وضو رازی دارد: مسح سر یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوی و هوس خامی که در سر پرورانده‌ام، مرا تطهیر کن و آن خیال باطل را از من دور کن. مسح پا یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پاک شوم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده‌ام، تطهیر کن.

دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار است...

اگر آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار است. مگر خدا نمی‌گوید: زمین، آسمان و دریاها، آیات من است؟ شتر قوم صالح آیات خداست، توهین به آن کردند، تمامشان عذاب شدند. حالا امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک دفعه بیاید و این را بگوید که دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار است. اگر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) این فرمایش را می‌فرماید: بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ، وقتی ولایت را نپذیرفتند خدا گفت: این‌ها مرتد و کافرند. «ارتد الناس بعد رسول الله الا خمسا» بیزاری از ولایت، بیزاری از کل خلقت است. حالا خلق است که از استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار کمتر است؛ چرا؟ چون که ولایت ندارد، چون که دین ندارد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) خلق بی‌دین را می‌گوید، خلق بی‌ولایت را می‌گوید که از استخوان خوک در دهن سگ خوره‌‌دار بدتر است، نه دنیا را.

امام زمان (علیه السلام) به صابونی گفت: صابونی برو دنبال صابون‌هایت...

هیچ‌کس نیست که رفوزه نشده باشد. امام زمان (علیه السلام) به صابونی گفت: صابونی برو دنبال صابون‌هایت. صابونی نقش صابون داشت، حالا که آمده نزد امام زمان (علیه السلام) نقش صابون دارد یا آن شخص که با آن خانمی که در چادر برایش گذاشته بود گفت: برو من می‌آیم. ای کاش ما نقش یک چیز را داشته باشیم؛ اما نقش چند چیز را داریم. اگر بخواهی امام زمان (علیه السلام) را ببینی و پیشش بروی نباید نقش دنیا را داشته باشی؛ آن وقت کارت درست است.

اگر آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار است، خلق بی‌دین را می‌گوید، خلق بی‌ولایت را می‌گوید، نه دنیا را...

مگر همین دنیا نیست که امام زمان (علیه السلام) تشریف می‌آورند به ماوراء اتصال می‌شود؟ پس اگر آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار است، خلق بی‌دین را می‌گوید، خلق بی‌ولایت را می‌گوید، نه دنیا را

شما باید حب ائمه (علیهم السلام) دورنتان نقش ببندد. نباید حب دنیا را داشته باشی...

از یک کامپیوتر کمتر نباش، آن شکل و قیافه تویش نقش بسته، شما باید حب ائمه (علیهم السلام) دورنتان نقش ببندد. نباید حب دنیا را داشته باشی، بغضش را داشته باش، نه حبش را. حب این است که امر ائمه (علیهم السلام) در دل شما نقش ببندد. تمام ارزش ما به این است که یاد ائمه (علیهم السلام) باشیم. عروسی پسرم بود، خیلی جمعیت آمده بود، باید آنجا بروم، رفتم توی اتاق گریه می‌کردم. آن نقش حضرت قاسم (علیه السلام) در دلم هست، این عروسی پیش‌آمد شده، یوم است؛ اما وقتی آن نقش را داری، با آن نقش محشور می‌شوی. چرا؟ عشق و ذوق دنیا تو را گول نمی‌زند. امر را ببینی، غیر امر را هم ببینی.

نقش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است که نجات‌دهنده تو از هر چیزی است...

کسی که در آخرت اسیر نیست که نقش و کارت دنیا نداشته باشد، آن وقت قیامت آزاد است، احترام دارد. همه احترامش می‌کنند؛ حتی آتش جهنم. بیایید احترام پیدا کنید. کجا دنبال حرف‌های دنیا می‌روید؟ به غیر از نقش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقش دیگری نباید در وجود ما باشد. نقش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است که نجات‌دهنده تو از هر چیزی است.

اگر علی (علیه السلام) را شناختید، خدا نمی‌شوید؛ اما صفات خدا می‌شوید!...

قبولی امیرالمؤمنین (علیه السلام)، قبولی تمام خلقت است؛ یعنی اگر تمام خلقت «علی» نگویند، خدا قبولشان نمی‌کند. این قانون خدا است! اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) را شناختید، تمام خلقت را شناختید وگرنه هیچ چیزی را نشناخته‌اید. اگر علی (علیه السلام) را شناختید، خدا نمی‌شوید؛ اما صفات خدا می‌شوید! چون فقط خداست که علی (علیه السلام) را می‌شناسد، هیچ کسی او را به طور کامل نمی‌شناسد! خدا درباره هیچ کسی نفرموده به عزت و جلالم قسم! اگر عبادت ثقلین کنی و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به «الیوم اکملت لکم دینکم» قبول نداشته باشی تو را به رو در جهنم می‌اندازم!

امیرالمؤمنین (علیه السلام) مافوق ذرات است...

تمام خلقت ذرات است، امیرالمؤمنین (علیه السلام) مافوق ذرات است؛ یعنی ذراتی محبت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را داشته باشی نجات پیدا می‌کنی؛ اما باید محبت کس دیگر را نداشته باشی، فقط محبت علی (علیه السلام)! در باطنِ هر کسی باید خدا باشد تا ولایت را قبول کند. اگر باطنِ شما خداخواه نباشد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را قبول نمی‌کنید؛ چون امر خدا علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است.

خواست خدا ولایت است، نه عبادت!...

خواست خدا ولایت است، نه عبادت! این مانند آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سلمان فرمود: اگر همه عالم یک طرف رفت و علی (علیه السلام) طرف دیگر، تو طرف علی (علیه السلام) برو! پس اگر طرفدار علی (علیه السلام) نباشید، طرفدار هر کس دیگری که باشید، باطل است؛ اما در آخرالزمان برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) مصداق درست می‌کنند!

بیایید علی (علیه السلام) داشته باشید تا در برابر تمام ممکنات خدا سرافراز باشید...

بیایید علی (علیه السلام) داشته باشید تا در برابر تمام ممکنات خدا سرافراز باشید. چون تمام خلقت می‌گویند علی! در پایه‌های عرش نوشته علی! زنگ درِ بهشت علی است. عرش خدا عبورگاه علی (علیه السلام) است. پس اگر می‌گوید «قلب المؤمن عرش الرحمن» ، باید در آن قلب، خواست علی (علیه السلام) باشد، نه خلق، نه بدعت‌گذار و نه خیال‌های باطل! باید قلبتان مانند آن کسی که قلبش علی، علی می‌گفت، علی (علیه السلام) بگوید!

دین علی است...

کسانی که می‌گوید [در آخرالزمان] با دین از دنیا نمی‌روند، دین ندارند؛ یعنی علی (علیه السلام) ندارند. می‌گوید اگر از هزار تای شما یکی با دین از دنیا رفت، ملائکه تعجب می‌کند، ببین می‌گوید با دین، دین علی (علیه السلام) است. علی (علیه السلام) نداری که بی‌دین می‌روی. مکه داری، عمره داری، کربلا هم داری، دین نداری. دین یعنی با امر آن‌ها هر کجا که می‌خواهی بروی، بروی. دین، یعنی امر آنها. کجا دین دارید؟ کجا هر سال پا می‌شوید سوریه می‌روید؟ اگر *عبادت* تو قبول است، چرا می‌گوید بی‌دین می‌روی؟ پس عبادتت قبول نیست. *عبادت*، باید اطاعت باشد. اطاعت در زمان ما، باید به امر وجود مبارک امام زمان (علیه السلام) باشد.

پیامبر با همه آن حرفهایش باید کسانی که کارت علی را دارند شفاعت کند...

[در قیامت] وقتی که اینها می‌آیند، همه دور آدم می‌ریزند و می‌گویند: ای پیامبر ما! راهی برای ما پیدا کن، ما بیچاره هستیم. می‌گوید: من ترک اولی کرده‌ام، پیش نوح بروید. نوح هم می‌گوید: من ترک اولی کرده‌ام، بیایید پیش پیامبر بروید. تمام خلایق دور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع می‌شوند… بعد وقتی همه دور پیامبر جمع شدند، پیامبر سجده می‌کند. خدا می‌فرماید: یا محمد! سرت را بلند کن، به تو می‌بخشم؛ دوباره سجده می‌کند که یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پذیرفته شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواهد شفاعت کند. خدا می‌گوید: سرت را بلند کن و علی را بیاور. فوراً امیرالمؤمنین (علیه السلام) با ناقه نور حاضر می‌شود. … بعد از اهل تسنن عده‌ای هستند که واقعاً *عبادت* کرده‌اند که پیامبر نجاتشان بدهد خیال کرده‌اند که پیامبر آنها را نجات می‌دهد. همه دور پیامبر جمع شده بودند؛ اما یک دفعه امریه صادر شد که کسانی که کارت علی دارند باید به آن طرف بروند. اینجا پیامبر با همه…

هستی تمام خلقت روی دوستی امیرالمومنین (علیه السلام) می‌گردد...

هستی تمام خلقت روی دوستی امیرالمومنین (علیه السلام) می‌گردد. آن کسی که علی (علیه السلام) را قبول نداشته باشد، غاصب است؛ چون خدا می‌گوید: اگر عبادت انس و جن کنی و علی (علیه السلام) را به «الیوم اکملت لکم دینکم»قبول نداشته باشی، تو را به رو به جهنم می‌اندازم. پس *عبادت* بی‌دوستی علی (علیه السلام)، غصب است و فایده‌ای ندارد.

نجوا توأم به امر است...

نجوا این است که بروی گوشه‌ای، این حرف‌ها را در خودت پیاده کنی. باید درون این حرف‌ها بروی و با این حرف‌ها نجوا کنی. حالا اگر نجوا کردی، از خدا به شما القا می‌شود؛ آن وقت شما می‌فهمی و شما دائم النجوایی، نجوا توأم به امر است. شما در هر موقعیتی هستی، وقتی داری نجوا می‌کنی، در خط خدا و چهارده معصوم (علیهم السلام) هستی. روایت داریم ستارگان آسمان به نور شیعه زندگی می‌کنند؛ به نور چنین آدمی که کنار رفته و سخی بوده و نجوا کرده و ارتباط داشته، به نور نجواکن؛ نه *عبادت‌کن*

به روح تمام انبیاء! من یک شبم را به سلطنت سلیمان نمی‌دهم...

به روح تمام انبیاء! من یک شبم را به سلطنت سلیمان نمی‌دهم. من به شما بگویم چیزی هم ندارم. من همچنین دارایی هم ندارم که به عشق دارایی‌ام، به عشق ملکم، به عشق اجاره، باشم. من هیچ چیز ندارم. روزی‌ام را خدا دارد می‌دهد، خیلی هم قشنگ می‌دهد. من نمی‌خواهم توجیه بکنم. الحمد لله الان در یخچال هم مرغ هست، هم گوشت است، هم میوه است، همه چیز است. من توجیه نمی‌کنم. من می‌خواهم به شما بگویم در صورتی که ندارم، خدا دارم. در صورتی که ندارم، امام زمان (عج الله فرجه) دارم، نجوا می‌کنم. من نمی‌خواهم بگویم که بگویید این امام زمانی هست. من این‌ها را قدری رد می‌کنم. به دوست عزیزم گفتم وقتی من مُردم افشا کنید، حاضر هم نیستم. با او هم عهد و پیمان کردم به کلی من را احترام نکنید.منبع:

دو خوشی است: آدم خدمت امام زمانش باشد. یکی هم بیتوته شب...

من یک دوستی داشتم به نام حاج مظلوم، این بنده خدا راست‌راستی هم مظلوم بود. یک باغ داشت، همه انارهایش را می‌داد به مردم؛ اما آدم‌شناس هم بود. بعضی می‌آمدند از این طلبه‌ها چند تا انار می‌گذاشت جلویشان توی باغ می‌رفت. با بعضی‌ها حرف می‌زد. حالا کاری ندارم. یک وقت این‌ها می‌گفتند ایشان هست تا امام زمان (عج الله فرجه) بیاید. این مریض شد و او را بردند عملش کردند. حال‌ندار شد. خواب دیدم که من در باغش آمدم. او به من گفت: حاج حسین! یک نفر اینجا می‌آید که هر چه صفات خوبی در عالم است به او است. ما فکر کردیم به غیر امام زمان (عج الله فرجه) کسی دیگر نیست. رفتیم بالای باغش، تا به من رسید، من سلام کردم. گفت: فلانی! خوشی تمام شد. در صورتی که گفت تمام شد، گفتم: جد شما هم گفته؛ اما به نظرم دو خوشی است: یکی دستم را همچنین کردم، از دم پایش بردم تا بالا، گفتم: آدم خدمت امام زمانش باشد. گفتم: یعنی شما را می‌شناسم، گفتم: یکی هم بیتوته…

من از کسی رودربایستی ندارم، خدا این شهامت را به من داده است؛...

اگر از اولین تا آخرین علماء بیایند و حرف بزنند، اگر به غیر از ولایت باشد، می‌گویم شما اشتباه‌کار هستید. من از کسی رودربایستی ندارم، خدا این شهامت را به من داده است؛ چون که اگر رودربایستی داشته باشی، او را از امر بالاتر دانسته‌ای. چه کسی این طور است؟ فقط متقی. منبع: ‎

من به ایشان گفتم: یاور شما باشم. ایشان فرمود: صلوات بفرست...

ما باز رفتیم توی فکر که بالاخره سواد پیدا کنیم. چند وقت رفتیم مسجد جمکران نشد، بالاخره قهر کردیم. قهر قهر کردیم با امام زمان (عج الله فرجه). گفتم: خب، تو بابایت رعیت است، اینجوری بوده است، تو خودت اینجوری است، می‌خواهی آقا را ببینی؟ این چه خیالی است؟ قهر قهر کردم. ما یک اتاقی داشتیم در آن بیتوته می‌کردیم، من یک دفعه دیدم آقا با یک نفر دیگر تشریف آورند. گفت که ایشان آقا امام زمان (عج الله فرجه) است. چه می‌خواهی؟ گفتم: من دو تا خواهش دارم. یک حرف هم می‌خواهم بپرسم، اجازه می‌خواهم. گفتم: آقا! خواهش من این است که من دلم می‌خواهد یاور شما باشم. اگر شما الان امر کنید، سلطنت سلیمان را به من بدهند، قدری هم بالاتر، سلیمان حدی داشت، من حدی هم نداشته باشم؛ یعنی یک حکومت عالمی داشته باشم، من دلم خوش نیست تا احقاق حق از جدت حسین، مادرت زهرا نکنند. تا گفتم مادرش زهرا، ایشان ناراحت شد. به خودم گفتم: خاک بر سرت، چطور می‌خواهی یاورش باشی؟ کاش نگفته بودم. بعد…

الان امام زمان در شهر دارالمومنین بیاید، بخواهد یک خانه برود که ویدئو و تلویزیون نداشته باشد، خانه چه کسی برود؟...

الان امام زمان در شهر دارالمومنین بیاید، از در دروازه کاشان، از در دروازه قلعه وارد شهر بشود، بخواهد یک خانه برود که ویدئو و تلویزیون نداشته باشد، خانه چه کسی برود؟ خانه کدام یک از علماء برود؟ آن‌ها که دم از دین می‌زنند، شما که هیچ چیز! کجا برود؟ کجا برود که مرکز فساد نشود؟ خب، بفرما بگو کجا برود؟ اگر خانه ما بیاید که آمده است. چرا خانه تو نمی‌آید؟ خانه تو، انگلیسی می‌آید، آمریکایی می‌آید، ژاپنی می‌آید، همه توی خانه‌ات می‌آیند، تقبل الله هم به تو می‌گویند! ای کسی که پیرو ما هستی، تقبل الله! اما امام زمان می‌آید می‌گوید: تو یاور من هستی. کجا بیاید؟ به تمام آیات قرآن، راست می‌گویم.

کجا هستی؟ تو مستی. مست که حالی‌اش نیست. تو حالی‌ات نیست که ویدئو می‌زنی و ماهواره می‌زنی و تلویزیون می‌زنی...

کجا هستی؟ تو مستی. مست که حالی‌اش نیست. تو حالی‌ات نیست که ویدئو می‌زنی و ماهواره می‌زنی و تلویزیون می‌زنی و این دستگاهها را می‌زنی، حالی‌ات نیست. جان من، برو نصف شب با خدا و امام زمان عشق‌بازی کن. به تمام آیات قرآن، به امام زمان گفتم، گفت: خوشی تمام شد، گفتم: دو تا خوشی هست: یکی آدم خدمت امام زمانش باشد، یکی بیتوته شب، برود با خدا حرف بزند. با خدا بیتوته کند. اویس همین‌جور بود. حالا می‌گوید: برادر من است.

کنار؛ یعنی گناه نکن، کنار؛ یعنی ویدئو نزن، کنار؛ یعنی تلویزیون نداشته باش، کنار؛ یعنی ویدئو نداشته باش...

کنار؛ یعنی گناه نکن، کنار؛ یعنی ویدئو نزن، کنار؛ یعنی تلویزیون نداشته باش، کنار؛ یعنی ویدئو نداشته باش، کنار؛ یعنی دروغ نگو، کنار؛ یعنی چشمت را حفظ کن، کنار؛ یعنی کنار بروید. کجا کنار می‌روید؟

نروید جایی دیگری را نگاه کنید، چشمت را پر از عذاب می‌کند....

عزیز من، نگاه به قرآن بکن، عزیز من، نگاه به متقی کن، عزیز من، نگاه به پدر و مادرت کن. نروید جایی دیگری را نگاه کنید، چشمت را پر از عذاب می‌کند. مگر آن نبود که زمانی که از پیامبر آمد مساله‌ای سراغ بگیرد، پسر عباس نگاه کرد. گفت: ای پسر عباس! خدا چشمت را پر از آتش کند. یک نگاه کرده، تو در تلویزیون و ویدئو به چند نفر نگاه می‌کنی؟ حالا یک دستگاه‌هایی دیگر هم درآمده است. هر روزی خارجی‌ها برای شما یک چیز جدیدی پیدا می‌کنند.

خدایا، اگر می‌خواهی من را بی‌محبت علی، بی‌محبت زهرا وارد محشر کنی، از صحنه گیتی نابودم کن...

آن چند شب به خدا گفتم: خدایا، این کار را تو می‌توانی بکنی، هیچ کسی هم نمی‌تواند بکند. من به هیچ‌کس هم نمی‌گویم. جسارت هم کردم؛ گفتم تا حتی انبیاء، تا حتی اولیاء نمی‌توانند این کار را بکنند. خدایا، اگر می‌خواهی من را بی‌محبت علی، بی‌محبت زهرا وارد محشر کنی، از صحنه گیتی نابودم کن؛ نه بهشتت را می‌خواهم، نه فردوست را می‌خواهم، نه جناتت را می‌خواهم. مگر اینکه آنجا من را با محبت این‌ها وارد محشر کنی.

من فقرا را از خودم واجب‌تر می‌دانم، آنها را امر خدا می‌دانم...

«متقی اصلاً از دنیا استفاده نمی‌کند. چطور استفاده نمی‌کند؟ از پولهایی که شما می‌دهید، هم استفاده نمی‌کند. من الآن صبح که می‌شود، یک نفر چیزی می‌آورد، این حسین می‌بیند، من برای خودم چیزی بر نمی‌دارم. هر چیزی می‌آورند، از آن برداشت نکرده‌ام؛ چون که من فقرا را از خودم واجب‌تر می‌دانم، آنها را امر خدا می‌دانم. شما با سخاوت به امر خدا کمک می‌کنید.»

اگر سخی باشی، پشت به عالم زده‌ای...

بیایید سخی باشید. سخاوت خیلی خوب است. اگر سخی باشی، پشت به عالم زده‌ای! خدا می‌گوید: صد تا در دنیا، هزار تا در آخرت به آدم سخی می‌دهم، در عرش هم راهش می‌دهم. چرا؟ چون سخاوتمند پشت به شیطان کرده است. وقتی پشت به شیطان کند، حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام) راه به او می‌دهند.

اگر شما واقعاً سخی باشی و سخاوتت را به آخر برسانی، تو در درجه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستی...

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرمود: در آخرالزمان اگر کسی با دین از دنیا برود، با من و در درجه من است! کجا می‌روی؟ بدبخت بیچاره! کجا در درجه پیامبر هستی؟ اگر شما واقعاً سخی باشی و سخاوتت را به آخر برسانی، تو در درجه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستی.

اگر قانع و راضی شدیم، دستمان پیش خلق دراز نیست...

عزیزان من! قانع و راضی باشید! اگر قانع و راضی شدیم، دستمان پیش خلق دراز نیست. مؤمن باید محترم باشد، نه ضعیف. در مقابل خدا و ولایت ضعیف باشیم. «یا لطیف! إرحم عبدک الضعیف!» ما در مقابل خلق باید قوی باشیم. عزیزان من! اگر قوی نباشید، سُر می‌خورید.

اگر اینجوری قانع و راضی باشی، محو جمال خدا می‌شوی، محو جمال امام زمان (عج الله فرجه) می‌شوی...

عزیز من، مالتان که زیاد می‌شود، خدا فقط توقع شکرانه دارد. توقع از شما دارد شکر بگویید؛ اما به شما می‌گویم از ماوراء باید اطلاع داشته باشید، تو خودت هم از ماوراء خودت اطلاع داشته باش. چه داشتی؟ چطوری شدی؟ چه کسی به تو داده؟ آیا با قدرت خودت اینطوری شده؟ خیلی‌ها از تو قدرتمندتر هستند. چرا ندارند؟ الان مالی که در اختیار تو است، بیت المال است. تو توجه به بیت المال کن. خب، از پنج قسمت، یک قسمتش را بده دیگر. اینقدر دست به دست نکن. خدا به تو برکت می‌دهد. حتی‌الامکان شکرانه کن. آن موقعت را نزدیک بیاور. من کارم این است. آن وقت به حضرت عباس، وقتی شما کاملاً از خدا راضی شدی، خدای تبارک و تعالی یک سکونت به تو می‌دهد. یک یا الله بگو به سلطنت سلیمان نمی‌دهی؛ اما اول باید رضایت باشد. اگر رضایت داشته باشی، اینجوری هستی. اگر اینجوری قانع و راضی باشی، محو جمال خدا می‌شوی، محو جمال امام زمان (عج الله فرجه) می‌شوی.‎

رفقای عزیز! این قدر این در و آن در نزنید و خودتان را گرفتار وام و قرض نکنید. اینها شما را از حقیقت باز می‌دارد...

رفقای عزیز! این قدر این در و آن در نزنید و خودتان را گرفتار وام و قرض نکنید. اینها شما را از حقیقت باز می‌دارد. قانع و راضی باشید و باور کنید که امورتان می‌گذرد. خدا را اگر قبول دارید، می‌فرماید: «والله خیر الرازقین» وقتی این آیه را می‌شنوم، تف به روی خودم می‌اندازم که خدایا، مگر ما تو را قبول نداشتیم که قسم می‌خوری؟ حالا باز هم باور نکرده‌ایم. خودمان را مبتلا می‌کنیم.  ‎

همیشه بشر در دنیا کسری دارد؛ اما اگر قانع و راضی باشد، کسری ندارد...

بیایید حرف بشنوید! بیایید محبت دنیا را از دلتان بیرون کنید! جمع کردن مال دنیا فایده‌ای ندارد. من اصلاً از خمس، رد مظالم و صدقه مصرف نمی‌کنم. تا الآن روزی‌ام را خدا داده است، خدا می‌گوید: «والله خیرالرازقین». به عمرم دستم را جلوی کسی دراز نکردم. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «کسی که دستش را جلوی خلق دراز کند، از ما نیست». وقتی آن چمدان پر از پول را آورد و به من گفت: این‌ها نه خمس است، نه سهم امام و نه صدقات، تمامش مال خودت باشد. گفتم: آن را نمی‌خواهم، اعتنایی به آن هم نکردم. بیایید یک کاری برای آخرت بکنید! همیشه بشر در دنیا کسری دارد؛ اما اگر قانع و راضی باشد، کسری ندارد. چه کسی این طور است؟ فقط متقی.

شهوت همیشه دنبال بشر است؛ نگاه برانگیخته‌اش می‌کند...

شهوت همیشه دنبال بشر است؛ نگاه برانگیخته‌اش می‌کند. بشر تا تصفیه نشده است گناه می‌کند. ما باید تصفیه بشویم. تصفیه، دائم الحضور ولی الله الاعظم (عج الله فرجه) است؛ آن وقت گناه نمی‌کنید، وگرنه گناه می‌کنید. والله، بالله، امام زمان (عج الله فرجه) به من گفت: این‌ها اهل دنیا شده‌اند؛ اما به دنیا نمی‌رسند، یا فرمود: این‌ها مسموم شده‌اند. یعنی چه؟ یعنی امام زمان را فراموش کرده‌ایم. چرا امام زمان ما را تأیید نمی‌کند و تکذیب می‌کند؟! ما گناه می‌کنیم. اگر تصفیه بشوید، دیگر گناه تویتان نیست؛ یعنی همیشه به فکر هستی که مردم را هدایت کنی یا به مردم سخاوت کنی و دائم الحضوری. اگر دائم الحضور شدی، در حضور امام زمان (عج الله فرجه) که دیگر گناه نمی‌کنی! ما دائم الفسادیم، نه دائم الحضور! آن هفتاد هزار نفر که گمراه شدند، حضور امیرالمومنین (علیه السلام) نبودند و در حضور آن دو نفر رفتند. چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سلمان می‌گوید: «سلمان منا اهل البیت»؟ چون دائم الحضور بود؛ یعنی هم گناه نکرد و هم…

اهلیت؛ یعنی داشتن ولایت و پیروی کردن از ولایت! نه پیروی کردن از گناه و معصیت...

اهلیت؛ یعنی داشتن ولایت و پیروی کردن از ولایت! نه پیروی کردن از گناه و معصیت! به تو می‌گوید اگر برای عائله‌ات کار کنی جزء شهدایی! خدا چه قدر عائله‌ات را احترام کرده است؛ اما وقتی از امر جدا شد می‌گوید اهل تو نیست. اغلب مردم که در آخرالزمان بی‌دین از دنیا می‌روند، کسی را به غیر از امر خدا و پیامبر می‌خواهند. تمام خواستن‌های دنیا برای مؤمن و متقی موقت است. شما باید خداپرست باشید و رجعت‌خواه وگرنه خانه‌پرست و ماشین‌پرست و خانم‌پرستید. منبع: ‎

امر امام حسین (علیه السلام)، گناه نکردن و سخاوت است...

ما باید رضایت امام حسین (علیه السلام) را به جا بیاوریم. امام حسین (علیه السلام) تا آخرین لحظه می‌گفت: «هل من ناصر»؛ یعنی بیایید مرا کمک کنید. کمک به امام حسین (علیه السلام)، امر امام حسین (علیه السلام) را اطاعت کردن است. امر امام حسین (علیه السلام)، گناه نکردن و سخاوت است؛ اما سخاوت را نباید به دشمنان علی (علیه السلام) داد. سخاوت را باید به دوستان علی (علیه السلام) و دوستان خدا بدهید. آن سخاوت قبولی دارد. هر سخاوتی که قبول نیست. منبع: ‎

اگر از خطر آخرالزمان آگاه باشید، گناه نمی‌کنید...

شما باید از خطر آخرالزمان مطلع باشید. اگر بخواهید از این خطر حفظ باشید و دینتان محفوظ باشد و خدا و امام زمان (عج الله فرجه) از شما راضی باشند، محکم پی کارتان باشید؛ اما از کارتان که فارغ شدید، با این کتاب‌ها و حرفها نجوا کنید. اگر از خطر آخرالزمان آگاه باشید، گناه نمی‌کنید. خدا حاج میرزا ابوالفضل زاهد را رحمت کند. در تفسیر قرآنش می‌گفت: فوتی که به آتش می‌کنی، از تو سؤال می‌کنند که برای چه این کار را کرده‌ای؟ شما آنجا اقرار می‌کنی که چه کسی دنبال من بوده که همه کارهای مرا بررسی کرده است؟ اگر شما این‌طور مطلع باشید که گناه نمی‌کنید! منبع: ‎

161...

کسی که یا علی می گوید، گناه نمی کند

اصلاً اسم علی کارگشا است، خود علی، مثل خدا می‌ماند...

اصلاً اسم علی کارگشا است، خود علی، مثل خدا می‌ماند. اسم علی کارگشاست که داود می‌گوید: علی، آهن به دستش نرم می‌شود، عیسی با همه حرفهایش می‌گوید: علی، مرده را زنده می‌کند. آن آصف می‌گوید: علی، تخت بلقیس را حاضر می‌کند. در تمام دنیا اسم علی کارگشا است؛ خاک به توی سر آن‌ها کنند که دست از علی برداشتند و مشابه درست کردند. به تمام آیات قرآن، یک موقع می‌فهمید که می‌دانید نفهم‌ترین مردم شماها هستید. چه کار داریم می‌کنیم؟ خود علی یک حرف دیگری است. خود علی را خدا می‌شناسد. مگر خدا این خلقت را که کرده نمی‌خواهد؟ پس الکی خلق کرده است؟ تمام شماها را خلق کرده، بهشت به این جاودانی را خلق کرده، غلمان را برای شما گذاشته، حوریه‌ها را برای شما گذاشته، تازه این‌ها که گذاشته برای شما گذاشته است، به دینم، من نمی‌خواهم، به ایمانم، من نمی‌خواهم. این مال شماست. مال شماست که هنوز ویدئو و ماهواره می‌زنید. چه دارید می‌گوید؟ من یک عنایت زهرا را به فردوس و بهشت و غلمانش ندادم. گفتم: برو رد…

از عقاید بد مردم برو کنار. تو عقاید بد مردم را امضاء نکن....

حالا پیغمبر می‌گوید: هر کسی در این زمان دینش را حفظ کند، با من و در درجه من است. اینکه دارم به شما می‌گویم، امروز افشایش می‌کنم: اویس کنار رفت، برادر رسول الله شد، شما نمی‌توانید کنار بروید. چرا کنار نمی‌روید؟ چرا دوباره باز می‌روی عبادت می‌کنی؟ مگر پیامبر نگفت: واجبات، ترک محرمات، انتظار الفرج، به خیر و شر آن زمان شرکت نکن، برو کنار. تو کنار نمی‌روی. یا رفیق داری، نمی‌خواهم خیلی بی‌حیاگری کنم. تو کنار نمی‌روی. کنار؛ یعنی گناه نکن، کنار؛ یعنی ویدئو نزن، کنار؛ یعنی تلویزیون نداشته باش، کنار؛ یعنی ویدئو نداشته باش، کنار؛ یعنی دروغ نگو، کنار؛ یعنی چشمت را حفظ کن، کنار؛ یعنی کنار بروید. کجا کنار می‌روید؟ حالا یک پسری گفته، حاج حسین گفته: برو کنار، پی کار نمی‌رود. اف بر تو. بفهم من چه می‌گویم؟ از عقاید بد مردم برو کنار. تو عقاید بد مردم را امضاء نکن.

کارهایمان روی امر نیست. مکه‌ات روی امر نیست. کارهای ما روی امر نیست...

کجا به امر قرآن هستید؟ قرآن به تو گفته: نگاه به بچه مردم نکن، زن مردم نکن، معامله ربوی نکن، دروغ نگو، خدعه نکن، به فکر مردم باش، سخی باش. شما چه کار کردید؟ ماه رمضان رفت، چه حاجت برادر مؤمنی را برآوردید؟ به چه کسی افطاری دادید؟ چه کار کردید؟ قرآن؛ یعنی عمل به قرآن، علی می‌گوید: «انا قرآن الناطق» من قرآن ناطق هستم. آخرش هم یک حرف دیگری زدید. … کارهایمان روی امر نیست. مکه‌ات روی امر نیست. کارهای ما روی امر نیست.

حضرت معصومه دلش خون است. می‌گوید: زیارت می‌کنند قبر ما را، اطاعت نمی‌کنند امر ما را....

برو جانم! برو دست از این کارهایت بردار. امروز روز عید است. قرارداد کنید که این کارها را دیگر نکنید. با امام زمان شرط کنید، دل امام زمان را خوش کنید. به دینم، امام زمان دارد «هل من ناصر» می‌گوید، خدا می‌داند «هل من ناصر» می‌گوید. این حضرت معصومه دلش خون است. می‌گوید: زیارت می‌کنند قبر ما را، اطاعت نمی‌کنند امر ما را. به تمام آیات قرآن، امام رضا گفت: ما را زیارت می‌کنند، به امر ما نیستند، کارشان است. تمام این‌ها رد است. حالا تو پا شو برو امام رضا. تو چه کسی را می‌خواهی؟ لا اله الا الله، نمی‌توانم حرفم را بزنم. اینقدر دیشب از خدا خواستم، گفتم: خدایا، زبانم را حفظ کن. چه کسی را می‌خواهی؟ کجا هستی؟ کجا هستی؟ تو مستی. مست که حالی‌اش نیست. تو حالی‌ات نیست که ویدئو می‌زنی و ماهواره می‌زنی و تلویزیون می‌زنی و این دستگاهها را می‌زنی، حالی‌ات نیست. جان من، برو نصف شب با خدا و امام زمان عشق‌بازی کن. به تمام آیات قرآن، به امام زمان گفتم، گفت: خوشی تمام…

امام زمان به تو عیدی بدهد، امیرالمومنین به تو عیدی بدهد؛ یعنی بندگی تو را امضاء کند. آن وقت عید است...

اصلاً عید یعنی چه؟ یعنی ما یک ماه آزگار در نماز و روزه اطاعت خدا را کردیم، آیا عید تمام شد؟ اتفاقاً روایت داریم ماه رمضانی‌ها را مذمت می‌کند. می‌گوید: همین یک ماه خوب بودند، باقی‌اش دوباره می‌روند در همان کارهای زشتشان. عید؛ یعنی این. قربانت بروم، فدایتان بشوم، عزیز من، امروز عید است، باید زهرا به تو عیدی بدهد. امروز عید است، امام زمان به تو عیدی بدهد، امیرالمومنین به تو عیدی بدهد؛ یعنی بندگی تو را امضاء کند. آن وقت عید است. آنها یک زمانی می‌گفتند: عید ما روزی بود از پهلوی اسمی نباشد، گفتم: بگو عید ما روزی بود از مشرکین اسمی نباشد؛ یعنی زمان امام زمان. ما داریم چه می‌گوییم؟ عیدمنبع: ‎

کیست که از اول اهل دنیا نبوده است؟ فقط متقی...

خیلی حرف در دنیا هست، اگر می‌خواهی عاقبت به خیر بشوی، باید اهل دنیا نشوی. کیست که از اول اهل دنیا نبوده است؟ فقط متقی. آنهایی که اهل دنیا شدند، آخرت را از دست دادند. اگر اهل دنیا نشوید، آخرت را از دست نمی‌دهید. «إنما الدنیا فناء والآخرة بقاء». اگر دنیا خوب بود، ائمه طاهرین (علیهم السلام) هم دنبالش می‌رفتند. امام حسین (علیه السلام) اهل دنیا نشد، علی اکبر، علی اصغر، عون و جعفرش را داد و اهل دنیا نشد. اگر ما امام حسین (علیه السلام) را می‌خواهیم، باید دنبال دنیا نرویم، خواستن امام حسین (علیه السلام) این است که اهل دنیا نشوی. اگر دنبال دنیا رفتی، دنبال مردم دنیا هم می‌روی و به آخرت کاری نداری؛ اما متقی از اول اهل دنیا نبود که فرمود: پشت پا بر عالم امکان زدم دست بر دامن زهرا زدم منبع: ‎

اگر تو امر را کاملاً اطاعت کردی، عضو اینها می‌شوی. والله، اگر علی به آسمان رفت، تو هم می‌روی...

خدا مگر به موسی نگفت: چرا من مریض شدم، دیدنم نیامدی؟ خدا تو را خودش حساب می‌کند. امیرالمؤمنین تو را خودش حساب می‌کند. اگر تو امر را کاملاً اطاعت کردی، عضو اینها می‌شوی. والله، اگر علی به آسمان رفت، تو هم می‌روی. اگر امیرالمؤمنین در عرش برود، تو هم می‌روی. مگر ممکن است انگشت از دست جدا شود. توجه به این حرفها کنید. مگر ممکن است انگشت من جدا شود؟ انگشت من که عضو آن شد، خب، دست برود، او هم می‌رود. اما چه دستی می‌رود؟ اما دستی که به روی خدا دراز شود، دستی که به روی ولایت دراز شود، نه دستی که به روی خلق دراز شود، نه دستی که به آنجا که خدا گفته نرو دراز شود. والله، اگر ما قدر این حرف را بدانیم، حرف خیلی خوب است.

تمام عالم انتظار رجعت را می‌کشند...

اگر شما اعتقاد به رجعت داشته باشید، آگاهی و اعتقاد عالمی دارید. چون که تمام عالم انتظار رجعت را می‌کشند. رجعت نه فقط در دنیا، بلکه در تمام عالم برانگیخته شده است؛ چون که خدا و پیامبر و ائمه وعده رجعت را داده‌اند. آنها یکی راجع به ولایت، یکی قرآن مجید و دیگر رجعت خیلی صحبت کرده‌اند؛ اما رجعت به نظر من مهمتر است! چون که رجعت، خلقت‌خوشحال‌کن است. روزی از روزی که امیرالمؤمنین یا امام حسین را شهید کردند بدتر نیست، بد روزگاری بوده است؛ اما در تمام این عالم روزی هم از روز رجعت بهتر نیست. الان بالای گنبد امام حسین پرچم قرمز است؛ یعنی هنوز احقاق حق نشده است. در رجعت است که احقاق حق می‌شود، پس اصل رجعت است. منبع: ‎

اگر بخواهید که پیرو امام زمان باشید باید اهل دنیا نباشید، یعنی دنیا شما را خوشحال نکند، ولایت شما را خوشحال کند، سخاوت شما را خوشحال کند....

اگر بخواهید که پیرو امام زمان باشید باید اهل دنیا نباشید، یعنی دنیا شما را خوشحال نکند، ولایت شما را خوشحال کند، سخاوت شما را خوشحال کند.

امام زمان (عج الله فرجه) از سخاوت خوشش می‌آید...

آنهایی که از جلسه رفتند، حرف متقی را نشنیدند، حرف خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نشنیدند، شما مثل آنها نباشید. سخی باشید، امام زمان (عج الله فرجه) از سخاوت خوشش می‌آید، خدا هم می‌گوید: «یک حاجت برادر مؤمن را برآورده کنی، ثواب هفتاد حج و هفتاد عمره به تو می‌دهم»؛ اما متقی این ثواب را نمی‌خواهد، می‌فرماید: پشت پا بر عالم امکان زدم دست بر دامن زهرا زدم منبع: ‎

در دنیا چه خبر است؟ باز هم حرف هست، متقی نمی‌تواند حرفش را بگوید....

در این کتابها از زمان آدم ابوالبشر برای شما گفته‌ام، این کتابها را خیلی قدردانی کنید! هیچ کسی این کار را نکرده است. مردم پیرو علما شدند که فرمود: «علماهما شرار الخلق» کجا دنبال خلق می‌روید؟ آنهایی هم که از اینجا رفتند، پیرو علما هستند و شرار الخلق‌اند. شما از اینجا نروید، الحمد لله سخی هستید، سخاوت شما را نجات می‌دهد. خدا می‌گوید: «این مالی که به شما دادم، به فکر فقرا باشید، حالا صد تا در دنیا، هزار تا در آخرت به شما می‌دهم و در عرش هم راهتان می‌دهم». کجا می‌روی؟ بدبخت بیچاره! به خدا اعتقاد نداری؟! به چه کسی می‌خواهی اعتقاد داشته باشی؟! این حرف؛ همه کس فهم و عمومی است. مردم! به شما هشدار می‌دهم! آن را قبول کنید. وای به حال کسی که هشدار را قبول ندارد! شما از آنها نباشید. این دو، سه شاهی که به متقی می‌دهید، توقع‌هایی دارید. توقعی که متقی از شما دارد، این است که پول و صدقاتی که به مردم و فقرا می‌دهید، اهل بهشت شوید. در دنیا چه خبر…

متقی صادراتش خیر است، شما هم باید صادراتتان خیر باشد...

متقی صادراتش خیر است، شما هم باید صادراتتان خیر باشد. الحمدلله من به شما افتخار می‌کنم، به خدا گفتم: «خدایا! چیزی که به من دادی، به پیامبرت هم ندادی. بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، هفتاد هزار نفر مرتد و کافر شدند، بعد از من، این جوانان کسانی را در بر می‌گیرند. الحمد لله تمامشان موحد هستند، تمامشان حرف شنو هستند.» شیعه باید دائم فیضش به مردم برسد؛ وگرنه ناراحت است. چرا خدا این همه روی سخاوت تأکید کرده است که جواد الأئمه (علیه السلام) می‌فرماید: «زیارت پدرم، امام رضا معادل هفتاد حج و هفتاد عمره مقبول است؛ اما کمک به یک مؤمن؛ یعنی دل او را خوش کنی، بالاتر است»؟ چون سخاوت، امر ولایت است؛ اما زیارت؛ زیارت است. کمک به مؤمن، صفات مؤمن، صفات امام و صفات خداست. خدا دلش می‌خواهد که شما به یکدیگر رحم کنید، به بهشت بروید و خدا خدایی‌اش را به شما بدهد. چرا خدایی‌اش را به آدم سخی می‌دهد؟ خدایا! می‌خواهم کفر بگویم؛ اما می‌دانی که کفر نیست! خدایا!…

من بهشت و فردوس را نمی‌خواهم، تو را می‌خواهم!...

به خدا می‌گویم: «خدایا! اگر بهشت و فردوس و جنات را به من بدهی، اسم خودت، اسم امیرالمؤمنین (علیه السلام) و زهرای عزیز (علیها السلام) را از من بگیری، به من جفا شده است، تو جفا کن نیستی! من بهشت و فردوس را نمی‌خواهم، تو را می‌خواهم!». چه کسی این طور است؟ فقط متقی

به دینم! همه‌اش می‌گفتم خدایا! کشته شوم تا حضرت زهرا یک لبخند به من بزند، هیچ چیز دیگری نمی‌خواهم....

«شبی خواب دیدم که شخصی به دکانم آمد و گفت که امام زمان ظهور کرده است، گفتم کجا؟ گفت: فلان جا. (الان آن زمین کارخانه‌ای به نام ریسباف شده است) فوراً تیشه‌ای برداشتم و پابرهنه دویدم. یادم است که وقتی از سر کوچه‌مان رد می‌شدم نگاه به داخل کوچه نکردم که مبادا پدرم صدایم بزند. دویدم و خدمت حضرت رسیدم و خیلی مورد عنایت ایشان قرار گرفتم. حضرت دو تا منشی داشت، به یکی از آنها گفت برو به بازاری‌ها بگو بیایند؛ اما آنها نیامدند، از روی کوه‌ها به روی حضرت توپ و تانک سوار کرده بودند. (وقتی زمان شاه توپ به خیابان‌ها آوردند، من قبلاً در اینجا دیده بودم.) گفتم: آقا جان! ما اسلحه نداریم. گفت: فلانی! این‌ها عمل نمی‌کند. حضرت یک نگاه به آسمان کرد و از آسمان شمشیر به زمین ریخت. من یکی از آنها را برداشتم و مواظب حضرت بودم. آقا یک صوت حجاز خواند و از در و دیوار و آسمان صدای ایشان می‌آمد که انسان را مدهوش می‌کرد. صوت ایشان که تمام شد آنها پشت…

همان عده بودند که در صحرای کربلا حاضر شدند و امام حسین را کشتند. حالا همان‌ها با اسلام جلوی امام زمان را می‌گیرند...

«خوش به حال آن روز که تمام دنیا می‌گویند: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله، امام زمان حجة الله» آن روز شیعه یک نفسی می‌کشد. به تمام آیات قرآن! من نیمه نفس می‌کشم، بعضی وقت‌ها از غصه می‌افتم. اصلاً شیعه نفس عمیق نمی‌کشد.»آنها که نفس لهو و لعب می‌کشند، شیعه نیستند. شیعه، دائم منتظر ندای حجة بن الحسن است که بگوید: «جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا» حرفهایی هست که نمی‌توانم بزنم. چه کسی جلوی امام زمان را می‌گیرد؟! چه کسی در مقابل حضرت می‌ایستد؟! همان‌هایی که حسین ما را کشتند؛ یعنی نماز شب خوان‌ها، بیتوته کن‌ها، الغوث کش‌ها، جهاد بروها. امام حسین فرمود: من کشته جلسه بنی ساعده‌ام. هفتاد هزار نفر به نام اسلام به طرف برانگیخته آن جلسه رفتند و به ولایت پشت کردند! همان عده بودند که در صحرای کربلا حاضر شدند و امام حسین را کشتند. حالا همان‌ها با اسلام جلوی امام زمان را می‌گیرند؛ اما دیگر فایده‌ای ندارد چون امام زمان محدود نیست؛ به امر خدا، مقصد خداست و…

امر به تو گفته جوانان مردم بی‌کارند، دختران را به سر کار ببری و با آنها عشق کنی؟ باید بی‌دین از دنیا بروی!...

« به تمام آیات قرآن! دارم می‌بینم، آمادگی همین را هم که گفته‌ام ندارید! این قدر بهتان می‌گویم که هدایت شوید، این قدر می‌گویم که از ضلالت درآیید، دنبال آن نروید و دنبال هدایت بروید. این قدر می‌گویم که امر را اطاعت کنید و از آنها که بی‌دین می‌روند نباشید. این قدر می‌گویم بیایید کاری کنید که حضرت زهرا ناراضی نباشد. چرا زهرای عزیز به عمویش عباس راه نداد؟ مگر چه کار کرده بود؟ به حرف خلق رفته بود. اغلب شما هم به حرف خلقید، کدامتان به حرف امر هستید؟ اگر تو به حرف امر هستی، امر به تو گفته تلویزیون بزن؟ امر به تو گفته ویدیو بزن؟ امر به تو گفته ماهواره بزن؟ امر به تو گفته به گردش برو و زنان و مردان را ببین؟ خاک عالم بر سرت! امر به تو گفته جوانان مردم بی‌کارند، دختران را به سر کار ببری و با آنها عشق کنی؟ باید بی‌دین از دنیا بروی!

آقا امام حسین (علیه السلام) فرمود: «متقی وکیل من است.»...

آقا امام حسین (علیه السلام) فرمود: «متقی وکیل من است.» می‌خواستند صحن امام حسین (علیه السلام) را تعمیر کنند، امام حسین (علیه السلام) فرمود: «بروید از وکیل من اجازه بگیرید.» پیش من آمدند، به آنها گفتم: تعمیر کنید؛ اما باقی نیاورید. وقتی وکیل امام حسین (علیه السلام) شدی، وکیل تمام خلقت هستی؛ یعنی تمام خلقت را محکوم می‌کنی، جوابگوی همه هستی. وکیل امام حسین (علیه السلام) کیست؟ فقط متقی است. منبع: ‎

خدا از تو توقع امر دارد؛ ببیند که تو اطاعت آن را که گفته؛ یعنی دوازده امام، چهارده معصوم، می‌کنی یا نه؟...

خدا از تو توقع امر دارد؛ ببیند که تو اطاعت آن را که گفته؛ یعنی دوازده امام، چهارده معصوم، می‌کنی یا نه؟ اگر تو او را اطاعت کنی، یعنی خدا را اطاعت کردی. خدا می‌خواهد تو را امتحان کند. مگر بلد نبود تو را به بهشت ببرد؟ اگر تو را به بهشت می‌برد که همچنین کار خاصی نبود. تو باید بیایی با این حرفها روبرو شوی و خدا را به هر چیزی ترجیح بدهی. به ساز و آواز و به پول و به هر چیزی ترجیح بدهی، خدا هم تو را ترجیح می‌دهد. اگر امتحان به کار نبود که به درد نمی‌خورد. به تو می‌گوید آنجا نگاه نکن، بگو چشم، آن کار را نکن، بگو چشم. خمس سهم امام بده، بگو چشم

ما نمی‌توانیم کسی را نصب کنیم، نمی‌توانیم کسی را عزل کنیم...

توجه کن، راه خودت را برو. به این کارها، هیچ کار نداشته باش. می‌گوید: فلانی، چه کار را کرد؟ این‌ها همه وقت تلف کردن است. ما نمی‌توانیم کسی را نصب کنیم، نمی‌توانیم کسی را عزل کنیم. اما خودمان نصب می‌شویم و عزل می‌شویم. تو چه کار می‌کنی؟ فقط یک فضولی هم می‌کنی و این را در سوراخ‌دانی می‌اندازی و دائم باید بدوی تا آن را از سوراخ‌دانی بیرون بیاوری. عزیز من، قربانتان بروم، کوچک و بزرگتان امر را اطاعت کنید. هر کاری که خدا و پیامبر گفته بکن. هر کاری نگفته نکن. کار به هیچ کاری هم نداشته باش. برو یک چیز پیدا کن با زن و بچه و عائله‌ات بخور. اگر چیزی هم داری، دستت را باز کن. این یعنی دین؛ دین یعنی امر.

گفتم: خدایا! چه کرده‌ام که این سعادت را از من گرفتی؟...

این خصوصی متقی است، خصوص کس دیگری نیست. زمانی که در خانه‌ام بنایی داشتم، تا آن جایی که می‌توانستم به کارگرها رسیدگی می‌کردم و از آنها پذیرایی می‌کردم. بنایی که تمام شد، یک دفعه دیدم چه نعمتی از من گرفته شد! تا چند روز ناراحت بودم و گریه می‌کردم، گفتم: خدایا! چه کرده‌ام که این سعادت را از من گرفتی؟ خدایا! اگر این سعادت را از من گرفتی، به نوعی دیگر برایم این کار را مهیا کن. این کار، کار متقی است، کار کس دیگر نیست. منبع: ‎

عزیزان من! باید امر خدا را اطاعت کنید! ملائکه آسمان امر خدا را اطاعت می‌کنند و گناه نمی‌کنند، شما باید برتر از آنها باشید...

عزیزان من! باید امر خدا را اطاعت کنید! ملائکه آسمان امر خدا را اطاعت می‌کنند و گناه نمی‌کنند، شما باید برتر از آنها باشید؛ چون که آنها در آسمان هستند؛ اما شما با مردم برخورد دارید. وای به حال تو که دنبال مردم می‌روی! هم از خدا جدا شده‌ای، هم از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و زهرای عزیز (علیها السلام) جدا شده‌ای! افرادی که از اینجا رفتند، از ائمه جدا شدند! شما که به جلسه ولایت می‌آیید، هم خدا، هم ائمه (علیهم السلام) و هم متقی را شناخته‌اید؛ اما شرطش این است که گناه نکنید و دنبال متقی بروید، سخی باشید و به اولیای امور کار نداشته باشید؛ آن وقت سنخه ائمه طاهرین (علیهم السلام) می‌شوید. چه کسی این حرفها را می‌زند؟ فقط متقی. منبع: ‎

بیایید دنبال متقی بروید! آن وقت جزء یاوران امام زمان (عج الله فرجه) هستید...

رفقای عزیز! شما سخی هستید، بیایید این سخاوت را تا آخر برسانید! بیایید دنبال متقی بروید! آن وقت جزء یاوران امام زمان (عج الله فرجه) هستید و به اولیای امور هم کاری نداشته باشید. ‎

امر را اطاعت کنید تا «بلبل باغ ملکوت» بشوی ...

عزیزان من، من عقیده‌ام این است که یک مؤمن واقعی از یک دنیا بهتر است. من بی‌خود حرف نمی‌زنم. می‌گوید: اگر یکی را هدایت کردی، دنیایی را هدایت کردی، یکی را کُشتی، عالمی را کُشتی. توجه می‌فرمایید من دارم به شما چه می‌گویم؟ شما الان یک مملکت هستید. من دلم می‌خواهد این مملکت سقوط نکند. این مملکت چه وقت سقوط می‌کند؟ در صورتی که امر شیطان را اطاعت کند. امر خدا و پیامبر را اطاعت نکند. این مملکت سقوط کرده است. … وجود شما الان یک مملکت است. نباید سقوط کند. سفت باید جلوی شیطان بایستید. سفت باید مواظب باشید، امر را اطاعت کنید تا «بلبل باغ ملکوت» بشوی

یا سلمان! اگر همه خلقت رفتند یک طرف، تو برو طرف علی...

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: یا سلمان! اگر همه خلقت رفتند یک طرف، تو برو طرف علی! توجه کنید این فرمایش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، نه فقط دنیا، بلکه تمام خلقت را در بر می‌گیرد. تو باید آگاهی خلقتی داشته باشی؛ یعنی بدانی خدا هجده هزار هزاران کرات دارد، بدانی خدا آسمان و عرش و فرش دارد، بدانی خدا قیامت و برزخ و بهشت دارد. حالا اگر همه این‌ها یک طرف رفتند، تو طرف علی بروی. آیا این طور هستید یا نه؟ آیا در این فکرها رفته‌اید یا نه؟ ما هنوز رشد نکرده‌ایم و حرف ولایت در دهانمان است، نه حقیقت ولایت درونمان باشد.منبع: ‎

کسانی که از دنیا می‌روند و در بستر به فکر رجعتند، در رجعت برمی گردند و در رکاب حضرت شهید می‌شوند....

کسانی که از دنیا می‌روند و در بستر به فکر رجعتند، در رجعت برمی گردند و در رکاب حضرت شهید می‌شوند. برای هر مؤمنی یک قتل و یک مرگ مقدر است. شهدای کربلا هم در رجعت برمی‌گردند و تتمه عمرشان را می‌کنند. روایت است امام حسین در رجعت آن قدر عمر می‌کند که ابروانش سفید شده و روی چشم مبارکش می‌ریزد. رجعت مرگ ندارد، آن مرگ دست خودت است. هر مؤمنی از دنیا می‌رود با دل پرغصه می‌میرد که چرا احقاق حق از امام حسین نشده است! عظمت این مصیبت با گوشت و خون شیعه مخلوط است و او می‌سوزد. حضرت زینب گفت: برادر جان! هرگز غم تو از دل خواهر نمی‌رود. مگر ممکن است غم مادرش زهرا از دل دوستانش برود؟ مگر ممکن است محبت امیرالمؤمنین و امام حسین از دل ما برود؟ اگر مرا به رضوان و فردوس هم ببرند، این غصه از دلم بیرون نمی‌رود؛ مگر در رجعت! تولی و تبری؛ یعنی بغض دشمنان اهل بیت و حب حضرت زهرا و امام حسین در دل مؤمن است. اگر…

رجعت آن چه که مردم گفته‌اند ممکن است اما ممکن نبوده فاش می‌کند...

تمام ممکنات منتظر آن وعده خدا هستند. وقتی ندای «جاء الحق و زهق الباطل» در جو این عالم پیدا می‌شود تمام خلائق خوشحال می‌شوند که او دارد می‌آید تا احقاق حق کند. همه آنها بغض دشمنان اهل بیت را دارند به غیر از بشر! این بشر است که حب کس دیگری را به غیر از امر به خود راه می‌دهد. عیسی ذره‌ای مهر سوزن و نخ داشت در آسمان چهارم نگهش داشتند. فقط بشر است که برای ولایت مشابه درست می‌کند، خدا درست می‌کند، پیامبر درست می‌کند و خودش را از همه خلقت جدا می‌کند! رجعت می‌آید مردمی که چندین سال منافق بوده‌اند را افشا می‌کند. رجعت آن چه که مردم گفته‌اند ممکن است اما ممکن نبوده فاش می‌کند

متقی با این حرف‌هایی که می‌زند، مانع خوشی غیر امر مردم می‌شود که به او می‌گویند حرف نزن!...

متقی با این حرف‌هایی که می‌زند، مانع خوشی غیر امر مردم می‌شود که به او می‌گویند حرف نزن! مگر متقی مردم را گمراه می‌کند؟! متقی مردم را هدایت می‌کند. متقی حقیقت خدا و قرآن را می‌گوید؛ اما خلق هدایت ظاهری می‌کند؛ جان من! گناه که هدایت نیست، گناه ضلالت و بدبختی است! الان هم مثل همان زمان است که به پیامبر می‌گفتند کذاب، ساحر، دیوانه، حرف نزن! اگر دیوانه است؛ پس چرا خدا به او گفته بلغ؟ حالا این مردم به او می‌گویند مجنون! همان عده امروز به متقی که خدا اعمالش را قبول می‌کند می‌گویند حرف نزن! من آخر عمرم است و تا آن جایی که بشود حرفم را می‌زنم. از خدا می‌خواهم که در این راه کشته شوم تا حضرت زهرا یک لبخند به من بزند، هیچ چیز دیگری نمی‌خواهم. به تمام آیات قرآن! یک لبخند زهرا را از بهشت و فردوس و جنات بیشتر می‌خواهم. خیلی دلم می‌سوزد؛ یعنی تمام جانم آتش می‌گیرد که قدر این حرف‌ها را نمی‌دانید! به دینم قسم! از بین رفتن یکی از این…

من به عزرائیل گفتم: «می خواهم این جا بمانم تا حاجت برادر مؤمن را برآورده کنم...

من به عزرائیل گفتم: «می خواهم این جا بمانم تا حاجت برادر مؤمن را برآورده کنم؛ تا وقتی کاری از دستم برمی‌آید در دنیا باشم، درست است آن جا راحت هستم؛ اما در دنیا با صدمه‌هایی که می‌خورم، راحت‌تر هستم؛ تا بتوانم حاجت برادر مؤمن را برآورده کنم»؛ اما شما این تشخیص را ندارید؛ به خاطر همین با دنیا می‌سازید. وقتی دنیا را نخواستی، دوست خدا می‌شوی، آن‌وقت ماوراء را می‌بینی، کار تو انسان سازی می‌شود. مبادا محبت دنیا داشته باشید! «حب الدنیا رأس کل خطیئه» محبت دنیا از هر گناهی بالاتر است. چرا؟ شما را مبتلا می‌کند؛ تا می‌توانید به زرد و سرخ دنیا نگاه نکنید و محبت آن را در دلتان راه ندهید که گرفتار می‌شوید. چه کسی این حرفها را می‌زند؟ فقط متقی. منبع: ‎

خدایا، تو را به حق این شبهای عزیز، تو را به حق عزیزان خودت، دوازده امام، چهارده معصوم، از سر گناهان کوچک و بزرگ ما درگذر....

خدایا، تو را به حق این شبهای عزیز، تو را به حق عزیزان خودت، دوازده امام، چهارده معصوم، از سر گناهان کوچک و بزرگ ما درگذر. خدایا، توفیق شب قدر به ما بده. رفقا، ما یک شب خیلی خسته بودیم، چند سال پیش، گرفتیم خوابیدیم. گفتم: خدایا، امام صادق (علیه السلام) یک چیز کولش بود، ریخت. یکی رفت، کمکش کند، کول گرفت و گفت: می‌خواهید من بیاورم؟ گفت: نه، من خودم می‌روم. بعد هم رد امام را گرفت، دید بالای سر این و آن گذاشت. گفت: یابن رسول الله، تو گفتی برو، رفتم؛ اما برگشتم. اینها که با شما نیستند که شما بالای سرشان گذاشتی؟. گفت: نه، اما مستضعف هستند. گفتم: یا امام زمان، ما مستضعفیم، بالای سر ما بگذار. به حضرت عباس، یک چیزی گذاشت که اصلاً نمی‌شود بگویی. بالای سر ما گذاشت. حالی‌ات است؟ گفتم: شب قدر است، بالای سر ما بگذار، بالای سر ما گذاشت.خدایا، روز به روز، صلح و صفای رفقا را به همدیگر زیاد کن. خدایا، به این‌ها گذشت بده. خدایا، سخی هستند، سخاوت به دستشان…

آقا جان، از تو خواهش داریم دل ما را پاکسازی کن، به غیر محبت خدا و شما اهل بیت اصلاً محبتی نباشد...

خب، حالا چه چیزی بخواهیم؟ آقا جان، ما دلمان می‌خواهد یاور تو باشیم، ما دلمان می‌خواهد زیر پرچم تو باشیم، ما را نگه دار. مگر نیست که روز قیامت هر کسی با پرچمش می‌آید؟ تمام پرچم‌دارهای عالم با پرچمشان می‌آیند. هر کس که پرچمی اینجا دارد با پرچمش می‌آید، با قومش می‌آید. تمام اینها محزونند، مگر کسی که زیر پرچم دوازده امام، چهارده معصوم باشد. آقا جان، ما را نگه دار ما زیر پرچم کس دیگر نرویم. والله، امام زمان، تو را می‌پذیرد. تو خیال نکنی که امام حسین، «هل من ناصر» می‌گوید، به دینم، امام زمان هم «هل من ناصر» می‌گوید، به دینم، خدا هم «هل من ناصر» می‌گوید، خوب شد؟! چرا؟ خدا نمی‌خواهد ما را بسوزاند، امام زمان نمی‌خواهد ما را بسوزاند. فدایتان بشوم، قربانتان بروم، بفهمید چه می‌خواهید. آقا جان، از تو خواهش داریم دل ما را پاکسازی کن، به غیر محبت خدا و شما اهل بیت اصلاً محبتی نباشد، با آن‌ها که دنبال اینها می‌آیند، آن‌ها محبت خداست. رفقای عزیز، یک قدری تفکر دارید، تفکرتان را به…

ما حد به گردنمان داریم...

پس من می‌خواستم به شما عرض کنم که حرف صحیح است، ما حد به گردنمان داریم. اول که گفتیم خدا ما را هدایت کن، بعد بگوییم خدایا، حدهایی که به گردمان است را بردار، خدایا ما نفهمیدیم، نمی‌دانیم، به خدا راست بگوییم. بابا، بیا سوادت را کنار بگذار، مهندسی‌ات را کنار بگذار، نمی‌دانم، فقهت را کنار بگذار، اصولت را کنار بگذار، همه اینها را کنار بگذار، بگو: خدایا، نفهمیدم. امشب از شب قدر بهره ببر. تو اگر به مردم می‌خواهی بگویی نفهمیدم، عارت می‌شود، دیگر به خدا عارت نشود، بگو نفهمیدم تا خدا دستت را بگیرد. بعد، باید بیاییم چه کار کنیم؟ بیاییم سراغ امام زمانمان، آقا جان، فدایت بشوم، خدا ما را هدایت کرد، خدا ما را بخشید، حد را هم از گردنمان برداشت، حالا تو ما را بپذیر، والله، تو را می‌پذیرد، تمام اینکه ما امام زمانمان را نمی‌بینیم، چون ما حد به گردنمان است، حالا تو را می‌پذیرد. منبع: ‎

می‌خواهم بگویم توجه داشتم که امشب مبادا خوابم ببرد....

عزیز من، من شما را خسته نکنم، باز دوباره تکرار می‌کنم. شب قدر نخوابید، فراموش نکنید. یک ساعت، دو ساعت بیدار باشید. ما آن زمان که شاگردی می‌کردیم، یا نمی‌رفتم یا از ظهر یک چیزی که بهتر بود می‌خوردم؛ به آن شب توجه داشتم. حالا همیشه یک آب دوغ می‌خوردیم، آن شب یک شامی می‌خوردیم. زدن این حرفها پیش شما کوچک است؛ اما من بچه رعیت، می‌خواهم بگویم توجه داشتم که امشب مبادا خوابم ببرد.

امام زمان، اگر تقدیر ما شر اعمال شده، تو خیر کن...

امام زمان، اگر تقدیر ما شر اعمال شده، تو خیر کن. والله، خیر می‌کند، رئوف است، مهربان است، برو در خانه‌اش ببین، اگر تو را رد کرد؟ اما در خانه‌اش برو، درش را بزن. من یک وقت که یک کار دارم در خانه‌اش را می‌زنم. امشب می‌زنم، فردا شب می‌زنم، جواب می‌دهد؛ اما این در را بزن، در دیگری را نرو. تو چند تا در برای خودت درست می‌کنی. چرا می‌گوید «انا مدینة العلم و علی بابها»؟ از در علی بیا داخل. بدان علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) حاجت تو را برآورده می‌کند. بدان کار دست اینهاست. چرا خدا می‌گوید به عزت و جلالم به غیر من به هر کجا امید داشته باشی، امیدت را قطع می‌کنم؟ اما امید خدا، امام زمان (عج الله تعالی فرجه) است. امید خدا، امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، امید خدا، کلامش قرآن است. عزیز من، بیایید این حرفها را قبول کنید. منبع: ‎

خانم‌ها، به بچه‌هایتان دعا کنید....

امشب شبی است که با امام زمان (عج الله تعالی فرجه) نجوا کنیم. از امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بخواهیم. شب درخواست است، شب تقدیرات ماست. از خدا بخواهید عاقبت آقازاده‌ها را به خیر کند. بخواهید آقازاده‌تان با امام زمان (عج الله تعالی فرجه) نجوا کنند و اتصال شوند، خدا هوا و هوس را از دلشان بیرون ببرد، هوا و هوس شیطان را بیرون ببرد. به جوانهایتان دعا کنید. جوان‌دارها، خدا، جوانانتان را به شما ببخشد. خانم‌های عزیز، به شما می‌گویم به پسرهایتان دعا کنید. امام صادق (علیه السلام) فرمود: ما منتظر دعای پدر و مادریم که در حق اولاد مستجاب کنیم. خانم‌ها، به بچه‌هایتان دعا کنید. حالا به حرفت نرفت، این‌ها را دور بینداز. اگر اینجور باشی، دل نداری، کینه داری. بچه است؛ یک وقت اشتباه کرده است. اصلاً اشتباه مال ماست. مرد آن است که از اشتباه همدیگر بگذرد. خانم، از اشتباه دختر و پسرت بگذر. امشب شب احیاء است، درستش کن، او را بخر، انسانش کن، دعا به او بکن، این بچه را هدایت کن. امشب، شب…

ما باید شب قدر، آزادی بخواهیم...

ما باید شب قدر، آزادی بخواهیم. خدایا، ما را از جهنم آزاد کن. خدایا، ما را از این کارهایی که کردیم آزاد کن. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند، می‌گفت: یک گناهانی است کوچک کوچک است، تو انجام دادی؛ حالی‌ات نیست. مثلاً یک پوست خربزه توی کوچه انداختی، این بنده خدا پایش را رویش گذاشته، سر خورده است، بعد از چند وقت او می‌میرد، خونش گردن توست. یک کار کوچک است که کردی، یا مثلاً یک پوست انار انداختی، یک گناهانی از این جنس. باید بگوییم خدایا، از سر گناهان کوچک و بزرگ ما درگذر. خدایا، ما را پاک کن. امام زمان، ما را در خانه‌ات راه بده. توجه فرمودید؟ منبع: ‎

از امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بخواه در اتصال با او باشی...

انشاءالله امیدوارم شب قدر اگر جایی بود، یک گوشه‌ای بیتوته کن، اگر می‌شود چراغت را هم خاموش کن، با امام زمانت حرف بزن. امام زمان می‌شنود. والله، بالله، می‌شنود، از امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بخواه، گناه گذشته‌ات را بیامرزد، یک قلم عفو رویش بکشد. از امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بخواه تو را در پناه خودش حفظ کند. از امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بخواه در اتصال با او باشی. اگر اتصال به امام زمان (عج الله تعالی فرجه) شدی، والله، به کل خلقت اتصال شدی. امام زمان (عج الله تعالی فرجه) کل خلقت است، بیا اتصال بشو. چرا اتصالت نکند؟ گناهان خودت را اقرار کن. اشتباهات خودت را اقرار کن. مهندسی‌ات را کنار بگذار، دکتری‌ات را کنار بگذار، مقامت را کنار بگذار، عزتت را کنار بگذار. مالت را کنار بگذار، همه اینها را کنار بگذار، شب قدر، خودت را در مقابل خدا و امام زمان (عج الله تعالی فرجه) محتاج بدان. «أنا محتاج»، آن وقت ببین خدا تو را چه کار می‌کند؟ والله، اگر او ما…

امیدوارم که به شب قدر برمی‌خورید، یک گوشه‌ای بروید، کارهایتان را بیاورید، گناهانتان را بیاورید...

پس انشاءالله امیدوارم که به شب قدر برمی‌خورید، یک گوشه‌ای بروید، کارهایتان را بیاورید، گناهانتان را بیاورید، بابا، یک چیزهایی است که ما اصلاً توجه نداریم. خدایا، آن گناهانی که ما یادمان است، بیامرز؛ آنهایی هم که یادمان نیست، بیامرز. یک دوستی داشتم، می‌گفت: داشتم می‌رفتم یک شیشه اینجا انداخته بودند، گفت: کسی پایش را گذاشت، زمین خورد و از بین رفت. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند، … می‌گفت: الان تو داری خربزه می‌خوری، انار می‌خوری، پوسته‌اش را آنجا می‌اندازی. یک نفر پایش را می‌گذارد، یک‌دفعه این قلوه‌اش تکان می‌خورد. بعد از بیست سال، اگر بمیرد، تو خون کرده‌ای! پس ما باید در تمام ابعاد متوجه باشیم.

چطور به ماشینت اینقدر توجه داری؟ تو به قدر یک ماشین تفکر نداری...

آقا جان من، قربانت بروم، فدایت شوم، عزیز من، تفکر داشته باش! ماشین تو عیب کرده است، پاشدی رفته‌ای به صافکاری دادی، چند روز آنجا ماشین را گذاشته‌ای، پیاده رفتی، رنج کشیدی. آقا، اینجای ماشین من را درست کن، اینجایش را درست کن. آیا شب قدر در خانه خدا، آمدی بگویی: خدایا، من را درست کن؟ آیا آمدی در خانه خدا بگویی: خدایا، چشم من نگاه به نامحرم کرده، آن را درست کن؟ آیا شب قدر پیش خدا، در درگاه خدا آمدی، بگویی: خدایا، زبان من دروغ گفته است، درست کن؟ چطور به ماشینت اینقدر توجه داری؟ تو به قدر یک ماشین تفکر نداری. عزیز من، شب، شب اندازه‌گیری است. شب قدر، تمام مشکلات خودت را روی ویترین، روی کاغذ بیاور، یا خودت بگو تا اصلاح شوی. عزیز من، من پابندم، پاهایم را بسته‌ام. بیاییم شب قدر از پابندی در بیاییم. … حالا عزیزان من، این، یک قسمت که شب قدر را توجه بفرمایید که این شب، شب توبه است، شب شکرانه است. منبع: ‎

شب قدر؛ یعنی قدردانی کنید. شب قدر؛ یعنی با آقا امام زمانتان بیعت کنید....

قربانتان بروم، چه بگویم؟ امشب، شب قدر است. شب قدر؛ یعنی قدردانی کنید. شب قدر؛ یعنی با آقا امام زمانتان بیعت کنید. امام زمان، آقاجان، امشب یک قلم عفو روی اعمال ما بکش. من با شما بیعت می‌کنم که دیگر طرفدار بدعت‌گذار نباشیم، دیگر دروغ نمی‌گوییم، دیگر «وابسته» به کسی نیستیم، ما دیگر «وابسته» به شما هستیم. آقاجان، راهمان بده. کجا می‌روید؟ عزیز من، قربانت بروم، بیا با امام زمانت نجوا کن. بیا و این حرف‌ها را دور بینداز. امشب بخواه که هر محبتی به غیر از خدا و ائمه (علیهم السلام) را از دلت بیرون کنی. والله، بالله، اگر کسی ولایت در دلش باشد و یک قدری ولایتش کامل شود، اصلاً گناه نمی‌کند. اگر گناه کرد، گردن من است. ما هر چه که گناه می‌کنیم، از ناقصی ولایت است. آیا سلمان گناه کرد؟ میثم گناه کرد؟ شاه عبد العظیم حسنی گناه کرد؟ اویس گناه کرد؟ اینها ولایتشان کامل بود. اینها از گناه استفراغ می‌کنند، از گناه بدشان می‌آید. اصلاً سراغ آنها نمی‌آید. جوان، چرا سراغ تو می‌آید؟ تو می‌خواهی که…

نازل بودن یعنی چه؟ یعنی خودت را در اختیار ولی الله الاعظم بگذاری، امر آن را اطاعت کنی. ...

عزیز من، بیا این شب قدر با امام زمانت عهد کن. «بسم الله الرحمن الرحیم، انا انزلناه فی لیلة القدر، و ما ادراک ما لیلة القدر، لیلة القدر خیر من الف شهر، تنزل الملائکة و الروح، فیها باذن ربهم من کل امر» ملائکه به چه کسی نازل می‌شود؟ ملائکه به امام زمان نازل می‌شود. … تو کجا رفتی؟ به چه کسی نازل شدی؟ باید به امام زمانت نازل شوی. نازل بودن یعنی چه؟ یعنی خودت را در اختیار ولی الله الاعظم بگذاری، امر آن را اطاعت کنی.

ملق توی وجود من نیست، خدا خلق نکرده، اما من از برای شما خواستم...

من، به ارواح پدر مادرم، شما که می‌دانید تملق توی وجود من نیست، خدا خلق نکرده، اما من از برای شما خواستم، با خدا شوخی هم کردم، گفتم: خدایا، زحمت خودت را زیاد نکن، حالا بخواهی ما را عذاب بکنی، پرونده ما را اینجور بکنی، ما را توی فلاکت بیندازی، این کارها را بکنی؟ بیا ما را مثل ائمه طاهرین بکن، تمام گناه‌های ما را ببخش، اصلاً جوری بشود که ما دیگر رغبت به گناه نداشته باشیم. همین‌طور که آن‌ها نداشتند، اصلاً توی آنها هم نبود، بیا این رفقای من را به این صورت کن. ما مرتب، رفقا، رفقا کردیم، آخرش گفتیم که یک مرتبه خدا می‌گوید: برای خودت نمی‌گویی؟ گفتم: خدایا، خودمان را هم مثل رفقایم کن. خب بفرما، من آخر، چه چیزی برای شما بخواهم؟ الحمد لله، خدای تبارک و تعالی دنیا را به شما داده، همه چه به شما داده، خیلی باید شکرانه کنید، پسری به شما داده شایسته، دختری به شما داده شایسته، یک وقت به شما داده بیایید اینجا، بابا اصلاً به قول ما، کسی وقت…