به تمام آیات قرآن، در جمع تمام ماوراء نگاه میکنم، هیچ کس مظلومتر از حضرت علی و حضرت زهرا نبوده و نیست...
به تمام آیات قرآن، در جمع تمام ماوراء نگاه میکنم، هیچ کس مظلومتر از حضرت علی و حضرت زهرا نبوده و نیست [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وابستگی]
چرا متقی به آسمان راه دارد؟ عیسی یک سوزن و نخ داشت، در آسمان چهارم نگهش داشت؛ اما متقی اصلاً سوزن و نخ ندارد...
چرا متقی به آسمان راه دارد؟ عیسی یک سوزن و نخ داشت، در آسمان چهارم نگهش داشت؛ اما متقی اصلاً سوزن و نخ ندارد. شما که کارخانه سوزن و نخ دارید! بیایید دنبال متقی! خدا، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام رضا (علیه السلام) به متقی میگویند: حرف بزن! به شما میگویند: بروید حرف متقی را بشنوید! اسم من حاج حسین خوش لهجه است، بیایید به حرف متقی بروید! ایمان به جلسه داشته باشید، نه این که بیایید و بروید. من خودم که نمیگویم! ائمه (علیهم السلام) خودشان اینجا آمدهاند. بیایید نتیجه داشته باشید؛ هیچ کجا خبری نیست! مردم دنبال خلق رفتند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
ما فراموشکاریم، فقط متقی به ما یادداشت میدهد....
ما فراموشکاریم، فقط متقی به ما یادداشت میدهد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
به تمام آیات قرآن، من میلیارد حوریه را به کفش زهرا صلح نمیکنم...
شما الان نگاه به بهشت میکنی، خیال میکنی که آنجا هم یک چهار تا درخت کاشتند؟ چهار تا درخت گل پونه کاشتند، چهار تا درخت سیب کاشتند؟ چه کسی کاشته است؟ مگر بهشت جنگل است؟ نه، بابا جان! خدا اراده کرد، درخت طوبی را خلق کرد. بهشت و اینها همه از درخت طوبی خلق شدهاند. عزیز من، قربانت بروم، کجایی؟ یک بهشتی را که داری میبینی، دست دوم است. من میخواهم شما دست اول بشوید؛ داد میزنم! تو بیا دست اول بشو، چرا دست دوم میشوی؟ مگر بهشت مخلوق نیست؟ مگر عرش مخلوق نیست؟ من امروز به شما باسوادها [میگویم]؛ مگر بهشت مخلوق نیست؟ مگر عرش مخلوق نیست؟ مگر جنات مخلوق نیست؟ خالق است یا مخلوق است؟ حالا یک مرتبه به تو میگوید: تو اشرف مخلوقاتی! بابا جان، من درست دارم میگویم، تو درست بشنو، درست بفهم، یک مرتبه میگوید: تو اشرف مخلوقاتی، چرا میگوید اشرف مخلوقاتی؟ بهشت، رشد ندارد؛ یک حدی دارد، فردوس، یک حدی دارد، جنات، یک حدی دارد، تو حد نداری اصلاً. خدا تو را جوری خلق کرده…
در نظر متقی، اینجا و زمین و آسمان یکی است...
در نظر متقی، اینجا و زمین و آسمان یکی است. به من بگویید کدام یک از شما به آسمان راه دارید؟! خودتان با خودتان نجوا کنید. حرفهایی هست که نمیتوانم بزنم؛ چون کشش ندارید! همین حرفهایی که گفتم را عمل نمیکنید. روی سنگ قبرم با خط درشت بنویسید که با جگر پُر خون از دنیا رفتم و نتوانستم حرفم را بزنم؛ نه به یهودیها، به شما خوبها نتوانستم حرفم را بزنم؛ چون شما خوبها هنوز از امتحان در نیامدهاید! مگر ممکن است آدم، واقعیت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و زهرای عزیز (علیها السلام) را بگوید؟! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
چه کسی این عالم را میشناسد؟ فقط متقی...
یک کاری کنید که متقی شما را قبول کند. چه کسی این عالم را میشناسد؟ فقط متقی. اگر شما سخی باشید و دنبال خلق هم نروید، حالا وقتی میخواهید عالم را بشناسید، باید از متقی بشناسید. کس دیگری این عالم را نمیشناسد. الآن عوض این که متقی را بشناسند، حرف هم به او میزنند! این عده از همانهایی هستند که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) حرف زدند. شما از آنها نباشید! بیایید سخی باشید و از اینجا دست برندارید! اگر از اینجا نروید، آن وقت از نابغههای عالم خطاب میشوید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
حضرت زهرا (علیها السلام) حجت خداست. تمام این عالم در قبضه قدرتش هست...
حضرت زهرا (علیها السلام) حجت خداست. تمام این عالم در قبضه قدرتش هست، امام حسین (علیه السلام) هم فرمود: نفسهایی که میکشید در قبضه قدرت اوست. حالا کسی که حضرت زهرا (علیها السلام) را میشناسد، علی (علیه السلام) هست. علی (علیه السلام) ، زهرا (علیها السلام) را میشناسد و زهرا (علیها السلام)، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را میشناسد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شناخت امام]
کوثر، به معنی هستی خداست؛ یعنی آنچه که خدا خلقت کرده، هستیاش زهرا (علیها السلام) است...
تا کوثر میگوییم، شما به خیالتان یک نهر است که به آن کوثر میگویند و خدا آن را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داده است. این نیست. کوثر، به معنی هستی خداست؛ یعنی آنچه که خدا خلقت کرده، هستیاش زهرا (علیها السلام) است. مگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمیفرماید: «ام ابیها»؟ یعنی: اگر زهرا (علیها السلام) نبود، خلقت نبود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ناراحتی از حرف خلق]
معنویت را حضرت زهرا (علیها السلام) داشت...
معنویت را حضرت زهرا (علیها السلام) داشت. در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشخاصی در مدینه بودند که یهودی بودند. اینها به خواستگاری حضرت زهرا (علیها السلام) آمدند. گفتند: ما چند هزار شتر میدهیم، چقدر طلا میدهیم. حضرت فرمود: اختیار زهرا (علیها السلام) با خداست، با من نیست. اینها قدری ناراحت شدند. یکی از یهودیها یک دختری داشت. این دختر را میخواست شوهر بدهد. خدا میداند این چقدر طلا داشت. تختی از طلا درست کرد. همه لباسهایش زرباف بود. (یهودیها از اول هم پولدار بودند. خدا دنیا را نمیخواهد به اینها داده است. اینها را هم نمیخواهد. ما نباید حواسمان این طرف و آن طرف برود.) بعد آمدند حضرت زهرا (علیها السلام) را دعوت کردند. حالا حضرت زهرا (علیها السلام) یک چادر پینهای دارد، یک کفش پینهای دارد. فوراً جبرئیل نازل شد. یا محمد! به حضرت زهرا (علیها السلام) بگو: دعوت اینها را بپذیرد. حضرت پذیرفت. فوراً جبرئیل نازل شد و لباس برای حضرت زهرا (علیها السلام) آورد. همین که حضرت وارد خانه شد، فرمود: بسم الله…
عقد امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در عرش معلی خوانده شد....
عقد امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در عرش معلی خوانده شد. خدا، آب و نمک را مهریه زهرا کرد. حالا اگر آب نباشد، تمام اشیاء میخشکد. نه اینکه زهرا نباشد، زهرا که هست؛ اگر مهریهاش نباشد، همه عالم خشک میشود [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کمال، کل کمال]
ای خانمهای عزیز! دست از زهرای عزیز (علیها السلام) برندارید، و گرنه کلاه سرتان میرود. والله! کلاه سرتان میرود...
ای خانمهای عزیز! دست از زهرای عزیز (علیها السلام) برندارید، و گرنه کلاه سرتان میرود. والله! کلاه سرتان میرود. ای خانمهای عزیز که دست از زهرا (علیها السلام) برداشتید. کجا میروید؟ خدا رحمت کند حاج شیخ انصاری را، گفت هشت آیه قرآن راجع به حجاب داریم. تا یکی گفت رویتان را باز کنید، تمام شما، روهایتان را باز کردید. شوهرهایتان هم حاضر شدند. پیامبر فرمود: هر کسی حاضر شود نگاه به زنش بکنند، دیوث است. آیا حاضرند یک عدهای نگاه به زنشان بکنند؟ در عالم چه خبر است؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: معرفت (مکان)]
ای خانم عزیز! آیا امر زهرا (علیها السلام) را اطاعت کردی؟...
روضه میخوانید. روضه حضرت زهرا (علیها السلام) میخوانید و جشن حضرت زهرا میگیرید و … ای خانم عزیز! آیا امر زهرا (علیها السلام) را اطاعت کردی؟ تو که دست از زهرا (علیها السلام) برداشتی. ای خانم عزیز! یا بگو کارهای زهرا (علیها السلام) درست نبود، یا که امرش را اطاعت کن. مگر همین زهرا (علیها السلام) نبود که پیامبر فرمود چه عبادتی از برای زن بالاتر است؟ گفت: نه او را نامحرم ببیند و نه نامحرم او را ببیند. پیامبر سه مرتبه بلند شد و گفت: زهرا! پدرت به قربانت. «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی، یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما» این است؛ یعنی تسلیم پیغمبر باشیم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: معرفت (مکان)]
فاطمه؛ یعنی فتح کننده در هر قسمتی، فاطمه؛ یعنی فتح کننده در یک خلقت...
خدا، در خلقت، ماورائی دارد که مغز ما کشش نداشته به ما بدهد. علی (علیه السلام) رهبر آنجاست، امام زمان (علیه السلام) رهبر آنجاست، زهرای عزیز (علیها السلام) رهبر آنجاست. فاطمه؛ یعنی فتح کننده در هر قسمتی، فاطمه؛ یعنی فتح کننده در یک خلقت، تو چه میگویی؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: معرفت (مکان)]
روایت داریم، زهرا (علیها السلام) ، به هر که نظر کند، اهل بهشت است...
به زهرا قسم! زهرا (علیها السلام) فتح کننده است. روایت داریم، زهرا (علیها السلام) ، به هر که نظر کند، اهل بهشت است. به هر که غضب کند، اهل جهنم است. زهرای عزیز (علیها السلام) ، نظرکننده قیامت است. نظرکننده تمام خلقت است. زهرا (علیها السلام) را خدا گفت: یعنی فتح کننده [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: معرفت (مکان)]
حضرت زهرا میگوید: من از دنیای شما بیزارم...
حضرت زهرا میگوید: من از دنیای شما بیزارم [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انسان، اطاعت، تکامل]
یک وقت آقا امام رضا (علیه السلام) با آقا جوادالائمه (علیه السلام) به مکه رفتند، یک دفعه مردم دیدند که امام جواد (علیه السلام) خودش را روی زمین انداخته و های، های گریه می�...
یک وقت آقا امام رضا (علیه السلام) با آقا جوادالائمه (علیه السلام) به مکه رفتند، یک دفعه مردم دیدند که امام جواد (علیه السلام) خودش را روی زمین انداخته و های، های گریه میکند. پرسیدند: آقاجان! چه شده؟ فرمود: پدرم دارد با خانه خدا وداع میکند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
خدایا، به حق امام جواد (علیه السلام) ما را عارف در حق امام رضا (علیه السلام) قرار بده تا ما را بپذیرد و قبولمان کند. (گداصفت باشید. در را محکم بزنید تا زهرا (علیها السلام) ...
خدایا، به حق امام جواد (علیه السلام) ما را عارف در حق امام رضا (علیه السلام) قرار بده تا ما را بپذیرد و قبولمان کند. (گداصفت باشید. در را محکم بزنید تا زهرا (علیها السلام) بگوید برو به او بده. اگر به او نمیدهی، الان خودم به او میدهم.) [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: معرفت و ادب زیارت]
یک حرف یحیی بن اکثم از جواد الائمه سؤال کرد، اینقدر برای آن حکم گفت که یحیی بن اکسم ماتش برد...
یک حرف یحیی بن اکثم از جواد الائمه سؤال کرد، اینقدر برای آن حکم گفت که یحیی بن اکسم ماتش برد. گفت: صید کردن چطور است؟ گفت: غلام بوده است؟ میخواسته که بخورد؟ گرسنهاش بوده است؟ آزاد بوده است؟ بار اولش بوده؟ بار دومش بوده است؟ نادان بوده است؟ دیوانه بوده است؟ عاقل بوده است؟ امر کسی را اطاعت کرده است؟ اینقدر گفت که گیج شد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یتیم آل محمد]
چرا امیرالمومنین در این خانه میآید؟ چرا حضرت زهرا میآید؟ چرا جواد الائمه میآید؟...
چرا امیرالمومنین در این خانه میآید؟ چرا حضرت زهرا میآید؟ چرا جواد الائمه میآید؟ چرا ائمه میآیند؟ محض من میآیند؟ من یک پسر رعیت بدبخت بیچاره بیسواد هستم. محض این حرفها که زده میشود میآیند؛ یا شما میزنید، یا من میزنم، اینها میآیند استقبال میکنند. الحمد لله توی قم یک جلسهای است که حرف ما را میزند. به تمام آیات قرآن، امیرالمومنین (علیه السلام) آمده، [به پسرم] علی گفت: [امیرالمؤمنین] علی، خانه هیچکس توی قم نرفته، فقط خانه پدر تو آمده است. شما قدردانی کنید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: مشهد 94 – شب دوم، روضه]
وقتی از جواد الائمه درباره ثواب زیارت امام رضا سؤال شد؛ فرمود که زیارت پدرم، ثواب هفتاد حج و هفتاد عمره دارد. دوباره از ایشان سؤال شد: آیا بالاتر از این چیزی هست؟ فرمو�...
وقتی از جواد الائمه درباره ثواب زیارت امام رضا سؤال شد؛ فرمود که زیارت پدرم، ثواب هفتاد حج و هفتاد عمره دارد. دوباره از ایشان سؤال شد: آیا بالاتر از این چیزی هست؟ فرمود: برآوردن حاجت یک برادر مؤمن [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: روح، ولایت است]
عقد امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام) در عرش معلی خوانده شد...
عقد امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام) در عرش معلی خوانده شد. خدا، آب و نمک را مهریه زهرا (علیها السلام) کرد. حالا اگر آب نباشد، تمام اشیاء میخشکد. نه اینکه زهرا (علیها السلام) نباشد، زهرا (علیها السلام) که هست. اگر مهریهاش نباشد، همه عالم خشک میشود. تمام روشنایی عالم به واسطه مهریه زهرا (علیها السلام) است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کمال، کل کمال]
خدا گفت: ستارهای از آسمان میفرستم، در هر خانهای رفت، زهرا (علیها السلام) را به عقد او در میآورم. آمد و در خانه علی (علیه السلام) رفت...
خدا گفت: ستارهای از آسمان میفرستم، در هر خانهای رفت، زهرا (علیها السلام) را به عقد او در میآورم. آمد و در خانه علی (علیه السلام) رفت. کسی بود میگفت: هفتاد شتر، مهریه زهرا (علیها السلام) میکنم. این نفهم است. آدم شدن، خیلی مشکل است. برای آدم شدن، باید بفهمی. آدم شدن، والله، از آدم بالاتر است. آدم، اگر آدمی بود که من میگویم، ترک اولی نمیکرد. در واقع، خدا میخواهد به او آدم بگوید، من هم بنیآدم باشم و گرنه حرف، حرف دیگری است. آدم، علی (علیه السلام) است، حسین (علیه السلام) است، زهرا (علیها السلام) است، که یک ذره تزلزل خدایی نداشتند. این، آدم است. و گرنه آن آدم، بنیآدم است. کاش، اینها فکر میکردند این کسی را که عالَم به واسطهاش خلق شده است، نزنیم. کاش، حداقل، پهلویش را نمیشکستند. کاش، محسنش را سقط نمیکردند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کمال، کل کمال]
قرآن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد، احکام به زهرا (علیها السلام)...
قرآن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد، احکام به زهرا (علیها السلام). بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جبرئیل همیشه به حضرت زهرا (علیها السلام) نازل میشد و احکام میآورد، اما واسطه وحی، امیر المؤمنین (علیه السلام) بود [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: لا اله الا الله]
خدا، عصاره خلقت را به پیامبر داد....
خدا، عصاره خلقت را به پیامبر داد. عصاره خلقت، نور است. پیش ظلمت برود؟ پیش نور میرود. حالا بیشتر مردم، اینها را خلق حساب میکنند. خیلی بالا ببرد، میگوید آنها یک قدری بیشتر از ما حالیشان بوده است. آن را هم میگوید که در دنیا آمده و حالیاش شده است. کفر میگوید. این حرف، کفر است. از کفر، کفرتر است که بگوییم علی آمده و اینجا حالیاش شده است. مگر کسی درس به علی (علیه السلام) میگوید؟ کیست به امام حسین (علیه السلام) درس بگوید؟ کیست به زهرا (علیها السلام) درس بگوید؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کمال، کل کمال]
تو اگر حمام میروی، آب تنی میکنی، صورتت را میشویی، آب میخوری، تمام اینها را باید بدانی که مدیون زهرایی. آب، مهریه زهراست...
تو اگر حمام میروی، آب تنی میکنی، صورتت را میشویی، آب میخوری، تمام اینها را باید بدانی که مدیون زهرایی. آب، مهریه زهراست [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کمال، کل کمال]
زهرا (علیها السلام) از نور خدا خلق شده، نورفشانی میکند...
فاطمه زهرا (علیها السلام) که آمد یک نوری تجلی کرد که تا زهرا (علیها السلام) زنده بود، آن نور در مدینه بود. اما آن نور را چه کسی میدید؟ آن، نورِ ولایت بود. آن، نورِ توحید بود. آن، نوری بود که خدا به زهرا (علیها السلام) داده بود. زهرا (علیها السلام) از نور خدا خلق شده، نورفشانی میکند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: لا اله الا الله]
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: [حضرت زهرا] ام ابیها، مادر من است...
عزیز من! یک اندازهای در فکر حضرت زهرا (علیها السلام) بروید. ببینید با زهرا (علیها السلام) چه کردند؟ اما آیا حضرت زهرا (علیها السلام) را کوچک کردند؟ با تمام این دشمنی ها که با حضرت داشتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ام ابیها، مادر من است. یا فرمود هر کس زهرا (علیها السلام) را اذیت کند، مرا اذیت کرده، هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت زهرا (علیها السلام) را افشا کرد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: لا اله الا الله]
یا محمد! فکر زهرا (علیها السلام) نماز است!...
یک روز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک چند شتر را در جایی قرار داد و فرمود: هر کس دو رکعت نماز بخواند و در آن فکری نکند، یک شتر از این شترها را به او میدهیم. آن دو نفر هم نماز خواندند. حضرت افشاء کرد: تو چهار تا، تو پنج تا فکر و خیال کردی. هرکس آمد، فکرهایشان را گفت. حضرت زهرا (علیها السلام) تشریف آورند. فرمود: زهرا جان! تو فکر کردی که اگر نماز بخوانی، شتری که خیلی چاقتر است را برداری که به فقرا خیلی برسد؛ پس تو هم فکر کردی. فوراً جبرئیل نازل شد: یا محمد! فکر زهرا (علیها السلام) نماز است! این است «لا اله الا الله»! این فکر «لا اله الا الله» است! این، به فکر مردم است. به فکر فقراست. «لا اله الا الله» این است. حضرت زهرا (علیها السلام) بهترین شتر را معین کرد. کُشت و به فقرا داد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: لا اله الا الله]
حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: مادر جان! ناراحت نشو! خدا کمک برایت میفرستد...
وقتی حضرت زهرا (علیها السلام) میخواهد به دنیا بیاید عدهای بودند که از خدیجه ناراحت بودند که چرا تو زن محمد یتیم شدی! فامیلش گفتند نمیآئیم. حضرت خدیجه تا خواست ناراحت بشود، حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: مادر جان! ناراحت نشو! خدا کمک برایت میفرستد. اینقدر کِیف کرد، دید دخترش دارد به او دلالت میدهد. فرمود: مادر جان! ناراحت نباش، کمک میآید. یک دفعه دید، چهار زن مجلله از بهشت آمدند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: لا اله الا الله]
«لا اله الا الله» کار حضرت زهرا است. حضرت چه کار دارد میکند؟ در شب عروسی پیراهن عروسیاش را به یک فقیر میدهد....
«لا اله الا الله» کار حضرت زهرا است. حضرت چه کار دارد میکند؟ در شب عروسی پیراهن عروسیاش را به یک فقیر میدهد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: لا اله الا الله]
شما اگر سخاوت به دستتان جاری شد بروید خدا را شکر کنید که خدا شما را در شعاع توجه خاص خویش قرار داده است...
شما اگر سخاوت به دستتان جاری شد بروید خدا را شکر کنید که خدا شما را در شعاع توجه خاص خویش قرار داده است؛ یعنی سخاوت شما لطف شما نسبت به دیگران نیست؛ بلکه لطف خداست نسبت به شما و دیگران. کسی که این طور به مسئله سخاوت نگاه میکند، نه تنها با سخاوتش به دیگران منّت نمیگذارد، بلکه منّت خدا را هم میپذیرد که سخاوت را به دست او جاری نموده است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت]
وقتی به خاطر سخاوتی که به دست تو جاری شد خدا را شکر کردی، هم نعمتت را زیاد میکند، هم سخاوتت را...
وقتی به خاطر سخاوتی که به دست تو جاری شد خدا را شکر کردی، هم نعمتت را زیاد میکند، هم سخاوتت را. مؤمن همیشه شاکر است؛ چون اگر در حال شکر نباشد، در حال کفران است. آن وقت دیگر مؤمن نیست. این شکرگزاری او هم در همه چیز هست، حتی در کار خیرش. مؤمن به این فکر میکند که این مال را چه کسی به من داد؟ من چه کاره بودم؟ چه کسی دست مرا گرفت؟ چه کسی به من فهم کار خیر داد؟ چه کسی این خیر را به دست من جاری کرد؟ چه کسی توفیق این شکرگزاری را به من داد؟ بعد که در فکر فرو میرود و میبیند که خدا این همه به او لطف کرده، این همه به او رحم کرده، میگوید: خدا این همه به من بخشید، بیعاطفه باشم اگر من هم نبخشم! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت]
روایت داریم به موسی گفت: شکر من را بکن. گفت: نمیتوانم...
روایت داریم به موسی گفت: شکر من را بکن. گفت: نمیتوانم. چرا؟ چون هم پاک هستی، هم ولایت داری، هم دوازده امام (علیهم السلام) را قبول داری، هم قرآن را قبول داری. خدا بهشت را برای چه کسی خلق کرده است؟ برای شما. چرا مرتب این در و آن در میزنید و فکر و خیال میکنید؟ مگر به ولایت شک داری؟! اصلاً خدا تو را نمیسوزاند. نه خدا، آتش تو را نمیسوزاند. روایت داریم یک شیعه میآید از در جهنم برود، آتش به او التماس میکند، میگوید: ای دوست علی، رد شو، نزدیک است من مأموریتم را اجرا نکنم. خدا من را مأمور کرده است که اینها را عذاب کنم، سرد شدم [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: بوی ولایت]
بشر اصولاً فراموشکار است. یادش میرود که قبلاً چه بوده و الان به کجا رسیده است...
بشر اصولاً فراموشکار است. یادش میرود که قبلاً چه بوده و الان به کجا رسیده است. قبلاً چه کسی بوده و چه داشته، و الان چه کسی هست و چه دارد. باید از خدا تشکر کند. تشکر از خدا این است که از این همه لطف خدا کمی را انفاق کند. آن موقع بنده میشویم. خدا هم برایمان زیادتر میکند. مثلاً خیلیها قبلاً مستاجر بوده و الان خانهدار شدهاند. عزیز من! تو که به لطف خدا دیگر مجبور نیستی، هر ماه اجاره بدهی، خیلی کمترش را صدقه بده. بعضی افراد کوچکترین وسیلهای که برای منزلشان تهیه میکنند، به اندازه بخشی از هزینهای که کردهاند به فقرا هدیه میکنند؛ چون خدا دوست دارد وقتی شما چیزی به دست میآورید به چند نفر هم از کنار آن خیری برسانی. وقتی صدقه دادی خدا، هم تو و خانوادهات را حفظ میکند و هم آن خانه یا وسیله را برایت مبارک میگرداند؛ چون تو دل دیگران را شاد کردی. اما اگر این کار را نکنی، در همان خانه و در کنار همان وسیلهها پیشآمدهایی برایت…
رفقای عزیز، به خودتان ببالید. به روح تمام انبیاء، اگر مطابق تمام خلق خدا باشید و شکرانه کنید، شکرانه نعمت ولایت را نمیتوانید بکنید....
رفقای عزیز، به خودتان ببالید. به روح تمام انبیاء، اگر مطابق تمام خلق خدا باشید و شکرانه کنید، شکرانه نعمت ولایت را نمیتوانید بکنید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: بوی ولایت]
خدا حاج شیخ عباس تهرانی را رحمت کند. میگفت: حسین جان! هر کسی را که تحویلش نمیگیرند، تو برو تحویلش بگیر...
یکی از کسانی که الان ریاستی دارد، در شهر اسمی دارد، مرتب میرود به مَش محمد علی حمال سر میزند. وقتی که میرود، تمام ابعاد من تازه میشود. میبینم این صفت برای خودش نیست. اما باید شکرانه کند که خدا از او نگیرد. چه کسی به او داده؟ این صفت امیر المؤمنین (علیه السلام) است. مگر تو یک ذره درس خواندی چه خبر شده؟ یک سلام به پیرمردی که در ظاهر چیزی ندارد بکن. خدا حاج شیخ عباس تهرانی را رحمت کند. میگفت: حسین جان! هر کسی را که تحویلش نمیگیرند، تو برو تحویلش بگیر. من میرفتم در مجلس. نگاه میکردم، میدیدم یک رعیتی یا یکی که لباسش مندرس است، میرفتم کنارش مینشستم. احوال پرسی میکردم. روایت برایش میگفتم. آن بنده خدا هم حرفهایش را میزد. کسی که اینطوری است، پیرو امیر المؤمنین (علیه السلام) است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: لا اله الا الله]
والله، بالله، از برای تملق نمیگویم. نصف شب پا میشوم میگویم: خدایا، من شکرانه رفقایم را نمیتوانم بکنم...
والله، بالله، از برای تملق نمیگویم. نصف شب پا میشوم میگویم: خدایا، من شکرانه رفقایم را نمیتوانم بکنم. تو اینها را از برای دلخوشی [به من دادی]. اگر من را توی خانه نشاندی، یک همچنین رفقایی هم به من دادی. و حالا به خدا میگویم که حالا که من نمیتوانم تشکر کنم، نمیتوانم شکرانه به جا بیاورم، تو اینها را از من نگیر. بدانید که من دارم با خدا حرف میزنم، اگر من دروغ بگویم خدا میگوید: مرتیکه فلان، فلان شده، هفتاد زنا پایت نوشتیم. من حقیقت میگویم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: دادگاه اصحاب شمال]
[آقا امام زمان] همچنین خندید که من هنوز عاشق دندانهایش هستم...
به روح تمام انبیاء! من یک شبم را به سلطنت سلیمان نمیدهم. من به شما بگویم، من چیزی هم ندارم. من همچنین دارایی هم ندارم که به عشق داراییام، به عشق ملکم، به عشق اجاره، باشم. من هیچ چیز ندارم. روزیام را خدا دارد میدهد، خیلی هم قشنگ میدهد. من توجیه نمیخواهم بکنم. الان الحمد لله در یخچال هم مرغ هست، هم گوشت است، هم میوه است، همه چیز است. من توجیه نمیکنم. من میخواهم به شما بگویم، ببین، در صورتی که ندارم، خدا دارم. در صورتی که ندارم، امام زمان دارم، من نجوا میکنم. من نمیخواهم بگویم که حالا بگویند، این امام زمانی هست. من اینها را قدری رد میکنم. به دوست عزیزم گفتم وقتی من مُردم افشا کنید، حاضر هم نیستم. با او هم عهد و پیمان کردم، به کلی من را احترام نکنید. اما حالا ببین، من چه چیزی به شما میگویم: من یک دوستی داشتم به نام حاج مظلوم، این بنده خدا، راستراستی، هم مظلوم بود. مثلاً ایشان یک باغ داشت، همه انارهایش را میداد به مردم؛ اما…
چه زمانی خدای متعال از بندهاش تشکر میکند؟...
حالا چه زمانی خدای متعال از بندهاش تشکر میکند؟ زمانی که خدا را شناختی و دنبال کس دیگری نرفتی؛ آن وقت خدا میگوید: «من از مال خودم به تو دادم، تو سخی بودی؛ حالا از تو تشکر میکنم، صد تا در دنیا و هزار تا در آخرت به تو میدهم». خدا دارد از تو تشکر میکند. خدا به ما عقل بدهد؛ تا پیرو این حرفها باشیم؛ قدر این حرفها را دانستن، شکرانه خداست. اگر از این حرفها پیروی کنیم؛ آن وقت خدا تشکر میکند. خدایا! ما دنبال غیر متقی نرویم! کسانی هستند که به جای این که دنبال متقی بروند، دنبال خلق رفتند و پیرو شیطان شدند، خدایا! ما از آنها نباشیم، ولایت را به آخر برسانیم؛ تا زمان رجعت. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
چرا شکرانه ائمه را نمیکنیم؟...
من واقعاً، جان خودم، اگر یکی یک چیزی بیاورد، جسماً روحاً تشکر میکنم، حالا اگر جلویش تشکر نکنم که یک مرتبه خوشش بیاید که از بین برود، شاید نکنم، جداً میکنم. شب خدا میداند یک وقت اشک میریزم، خدایا، این کم شد از مالش، زیاد کن. خدایا، بچههایش را نگه دار، خودش را [نگه دار] خدایا، اصلاً یک جوری نشود که بیاید به من بگوید: دعا کن، ما بنا میکنیم دعا کردن. درست است؟ از تمام اقیانوس ولایت، یک ذره به من داده، چرا شکرانه ائمه را نمیکنیم؟ چرا شکرانه این خورشید را نمیکنیم؟ این خورشیدی که میبینی، حسین را باید ببینی، نور حسین را باید ببینی. این ماه را که میبینی، باید نور حسن را ببینی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: روح خلقت ولایت است]
خدایا! تو ما را سخی کردی!...
خدایا! شکر که ما سخی هستیم و قیامت گیر نیستیم. خدا در قیامت میگوید: «أین السخیون؟» کسی که سخی است، داخل بهشت شود. خدایا! توبه ما مال دادی. خدایا! تو ما را سخی کردی! من به خدا میگویم: خدایا! چه کسی مرا متقی قرار داده است؟ چه کسی مرا سخی کرده است؟ خدایا! تو کردی! از تو تشکر میکنم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
خدایا! شکر، ما خدا را نمیشناختیم، پیش متقی رفتیم، او ما را خداشناس کرد...
خدایا! شکر، ما خدا را نمیشناختیم، پیش متقی رفتیم، او ما را خداشناس کرد. خدایا! شکر که ما خداشناسی را یاد گرفتیم. خدایا! شکر که ما فارغ هستیم، پایبند به دنیا نیستیم، تو به ما فرصت دادی که به مجلس ولایت بیاییم، ما را گرفتار دنیا نکردی. خدایا! تو به ما پول دادی که به جلسه ولایت بیاییم، اگر ندار بودیم، ممکن بود که نمیتوانستیم بیاییم. خدایا! تو در الست یک کارهایی کردی، فکر ما بودی، حالا ما را در جلسه ولایت حاضر کردی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
من به خدا گفتم: «خدایا! اگر مرا به جهنم؛ یا بهشت ببری، تو را دوست دارم»...
من به خدا گفتم: «خدایا! اگر مرا به جهنم؛ یا بهشت ببری، تو را دوست دارم». آن وقت دیدم قیامت است، ملکی آمد و به من گفت: باید به جهنم بروی. میدانستم کسی که میتواند کاری برایم بکند، چهارده معصوم (علیهم السلام) هستند. گفتم: شما که پرونده مرا میبینید، اگر ناجور است، پیش حضرت زهرا (علیها السلام) بروم و التماس کنم که واسطه شود و جهنم نروم؛ اما اگر امر است، میروم. گفت: امر است، باید در جهنم بروی! «یا علی» گفتم و در جهنم پریدم. تمام آتش خاموش شد. من وسط جهنم ایستاده بودم، نگاه میکردم و میگفتم: خدایا! شکر که مردم راحت شدند! همه جهنم خاموش شد! مگر آتش، ولایت را میسوزاند؟ من شکر نمیکنم که چرا نسوختم، شکر میکنم که مردم راحت شدند! چه کسی این طور است؟ فقط متقی [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
چرا خدا را شکر میکنیم؟...
چرا خدا را شکر میکنیم؟ ما خدا را شکر میکنیم که امام حسین (علیه السلام) را به ما معرفی کرده، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به ما معرفی کرده، زهرای عزیز (علیها السلام) را به ما معرفی کرده است؛ شکر اصلی این است. خدایا! شکر که ما ذلیل نیستیم، الآن کسانی هستند که ده سال است در خانهاند. خدایا! شکر که بدنمان سالم است و میتوانیم امرت که برآوردن حاجت برادر مؤمن است را به جا آوریم، خدایا! از تو تشکر میکنیم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
رفقای عزیز! باید شکر ولایت کنید تا مبادا ولایت از کف ما بیرون رود...
خدایا! شکر، تو به ما ولایت و محبت آن را دادی. رفقای عزیز! باید شکر ولایت کنید تا مبادا ولایت از کف ما بیرون رود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
نجوا این نیست که من نماز شب پا شوم. اصلش، اتصال بودن توست به ولایت...
نجوا این نیست که من نماز شب پا شوم. اصلش، اتصال بودن توست به ولایت. قدر این حرفها را بدانید. شکرانه کنید. شکرانه شما کم است. ما نعمتهای خدا را کوچک میدانیم که شکرمان کم است. معنی شکر این است که خدایا، تو این کار را کردهای. تو این عنایت را به ما دادهای. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا با ولایت]
پشت پا بر عالم امکان زدم دست بر دامن زهرا زدم...
دست بر دامن زهرا زدم [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
خدایا، به عدد آنچه که عدد است در دنیا، تو را شکر...
خدایا، به عدد آنچه که عدد است در دنیا، تو را شکر. خدایا، به قدر برگ درختها که از زمان آدم ابو البشر سبز شده، ریخته شده، دوباره سبز شده، تو را شکر. خدایا، به عدد ستارگان، تو را شکر. خدایا، به عدد آنها که باران آمده، تگرگ آمده، برف آمده، شبنم آمده، عدد آنها را تو میدانی، تو را شکر. خدایا، به تمام جانداران که نفس کشیده، به عدد نفس آنها، تو را شکر. خدایا، اگر بگویی کوه دماوند را گردو کن، من چقدر عاجزم. خدایا، من عاجزم که شکر رفقایم را بکنم. این شکر را روی شما پیاده میکنم. نه شکر چیز دیگر را. نه شکر ولایت را. از شکر آنها، که عاجز، عاجز، عاجزم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا با ولایت]
بشر در هر حالی باید یک حال داشته باشد، اگر یک حال نباشد، لطمه به بشریت میخورد، یعنی در دارائی و نداری و مریضی و گرفتاری یک جور باشد...
بشر در هر حالی باید یک حال داشته باشد، اگر یک حال نباشد، لطمه به بشریت میخورد، یعنی در دارائی و نداری و مریضی و گرفتاری یک جور باشد. خدا را شکر کند، چون آن شکر هم نعمت است و هم رحمت، خدا کند آن را از ما نگیرند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا با ولایت]
شکر خدا، به نظر من، شکر ولایت است. چون ولایت، مقصد خداست که به تو داده. شکر ولایت، عمل به ولایت است...
شکر خدا، به نظر من، شکر ولایت است. چون ولایت، مقصد خداست که به تو داده. شکر ولایت، عمل به ولایت است. این است که میگوییم عاجزیم که شکر کنیم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا با ولایت]
خدایا، شکر، تشکر میکنیم، خدایا، تو علی (علیه السلام) به ما دادهای...
خدایا، شکر، تشکر میکنیم، خدایا، تو علی (علیه السلام) به ما دادهای، بهشت دادهای، یا امام زمان، تشکر میکنیم. کارهای ما را میبینی و غضب نمیکنی. خدایا، ما از تو تشکر میکنیم که محبت خودت را به ما دادهای. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا با ولایت]
خدایا، شکرت که تو خودت را ارزانی کردهای برای ما...
خدایا، شکرت که تو خودت را ارزانی کردهای برای ما. خدایا، شکرت. اگر بگویم تو ممتازی در خلقت، تو را خلق قرار دادهایم. خدایا، ما میتوانیم بگوییم خدا، در حالی که باید لرزه به انداممان میافتاد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا با ولایت]
به تمام رفقا میگویم، اگر میخواهید شکرانه این بچهها کنید، بچههای مردم را ببین...
به تمام رفقا میگویم، اگر میخواهید شکرانه این بچهها کنید، بچههای مردم را ببین. ببین، بچه شما عیسی است یا نه. بچهات را پیش خودت نگذار. او هم بزرگ میشود مثل تو میشود. تو الان چند سالت هست که از یک بچه کم سال اینقدر توقع داری، اینها را در شکنجه قرار نده، پولشان بده. والله، من همینجور بودم. بالله، من همین جور بودم. الان بندهزاده اینجا تشریف دارد. میگفتم: بابا جان، هر چه میخواهی من به تو میدهم. اصلاً من دخلم را به روی اینها نمیبستم. چرا؟ امروزش را میدیدم. البته هوایشان را داشته باشید، این پولی که در اختیار بچه میگذارید، یک مقدار هوایش را داشته باش. مبادا بچه است یک وقت بچگی کند و در راه امر خرج نکند. اما به او بده. من اینها را یک وقت قسم میدادم، میگفتم: اگر ندارید، من به شما بدهم [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شکرانه ولایت]
نمازی که شکرانه ولایت نباشد، «هباءاً منثوراً» است. عُجب میگیری...
نماز، باید شکرانه ولایت باشد، نمازی که شکرانه ولایت نباشد، «هباءاً منثوراً» است. عُجب میگیری. من یک پارهوقتها پا میشوم، نماز شب میکنم. [میگویم:] خدایا، اگر کافرم، مسلمانم کن، اگر نجسم، پاکم کن، اگر گمراهم، هدایتم کن. آخر، من میفهمم این نماز که چیزی نیست. حالا میگویم: خدایا، من را بیدار کردی که این را بگویم، آن ارزش دارد. این ارزش دارد که بفهمی اینقدر چیزی نیستی، بفهمی اینقدر چیزی نیستی [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شکرانه ولایت]
خدایا، تشکر از تو میکنیم چیزی که به ما دادهای از تمام خلقتت بالاتر است؛ یعنی محبت ائمه (علیهم السلام)...
خدایا، تشکر از تو میکنیم چیزی که به ما دادهای از تمام خلقتت بالاتر است؛ یعنی محبت ائمه (علیهم السلام) [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا با ولایت]
انشاءالله امیدوارم که قدر خودتان را و قدر این حرفها را بدانید...
انشاءالله امیدوارم که قدر خودتان را و قدر این حرفها را بدانید. قدر این حرفها دانستن شکرانه خداست. خدایا، شکر، خدایا، من فارغم. خدایا، پابند دنیا نیستم. خدایا، فرصت به من دادی که بیایم. خدایا، پولش را به من دادی که بیایم. خدایا، اگر ندار بودم ممکن بود نتوانم بیایم. خدایا، تو توی الست یک کارهایی کردی. یک فکرهایی کردی. فکر من بودی. حالا من را اینجا آوردی. خدایا شکر. تمام این نعمتها که دارید میبینید باید تشکر از خدا کنید تا خدا نعمتتان را زیاد کند. میگوید: شکر نعمت نعمتت افزون کن کفر نعمت از کفت بیرون کند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شکرانه ولایت]
باید شکر ولایت کنید...
باید شکر ولایت کنید. مبادا خدا از کف ما بیرون کند، … خدایا، شکر تو به من ولایت دادی. خدایا، شکر تو محبت ولایت به من دادی. خدایا، شکر من را فارغ کردی در مجلس ولایت میتوانم حاضر شوم. به من وقت دادی، من را گرفتار دنیا نکردی. آیا حضرت عباسی میتوانیم همین شکر را بکنیم که خدا شما را گرفتار دنیا نکرده است، محبت دنیا را از دلتان بیرون برده، محبت خودش و اولیایش را به شما داده. عزیزان من، بیخود نیست که میگوید همین جا بهشت است. کسی که اینجور باشد، برایش بهشت است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شکرانه ولایت]
عزیز من! مالتان که زیاد میشود خدا فقط توقع شکرانه دارد...
الان عزیز من! مالتان که زیاد میشود خدا فقط توقع شکرانه دارد. توقع از شما دارد شکر بگویید. اما به شما میگویم از ماوراء باید اطلاع داشته باشید، تو خودت هم از ماوراء خودت اطلاع داشته باش. چه چیزی داشتی؟ چطوری شدی؟ چه کسی به تو داده؟ آیا با قدرت خودت اینطوری شده؟ خیلیها از تو قدرتمندتر هستند. چرا ندارند؟ الان مالی که در اختیار تو است، بیت المال است. تو توجه به بیت المال کن. خب، از پنج قسمت، یک قسمتش را بده دیگر. اینقدر دست به دست نکن. خدا به تو برکت میدهد. حتیالامکان شکرانه کن. آن موقعت را نزدیک بیاور. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: آدم]
آهنچی، تو این را به پشت شانهات میانداختی، میرفتی و اطراف تهران تکه آهن جمع میکردی، حالا چندتا شاگرد و کارگر و کلفت و نوکر را چه کسی به تو داده است؟...
خدا آقای آهنچی را رحمت کند، تا زمانی که زنده بود یک کیسه داشت، یک جایی گذاشته بود. میگفت: هر وقت میرفتم میگفتم: آهنچی، تو این را به پشت شانهات میانداختی، میرفتی و اطراف تهران تکه آهن جمع میکردی، حالا چندتا شاگرد و کارگر و کلفت و نوکر را چه کسی به تو داده است؟ برو از او تشکر کن. تا آخر عمرش این کیسه آنجا بود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: جلوه و تجلی]
به حضرت عباس! وقتی شما کاملاً از خدا راضی شدی، خدا یک سکونت به تو میدهد. یک یا الله بگویی، به سلطنت سلیمان نمیدهی؛...
به حضرت عباس! وقتی شما کاملاً از خدا راضی شدی، خدا یک سکونت به تو میدهد. یک یا الله بگویی، به سلطنت سلیمان نمیدهی؛ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: آدم]
تو چه کاره بودی؟...
تو چه کاره بودی؟ حالا نمیخواهم بچگیتان را بگویم که شما شیرخواره بودید، چه جور بودید. حالا جسارت میشود. هر چه داری شکر. شما الان هم که میخواهی پیاده به خانه بروی چقدر بد است. چقدر زشت است. بگو خدایا ماشین دارم؛ یعنی شکر این است. آنچه را که داری از خدا بدانی. تا حتی ولایتی که داری از خدا بدانی. اصلاً خداشناسی را از خود خدا بدان. مگر خداشناس نیستی؟ خود خدا را از خود خدا بدان. او به تو تجلی کرده است. او خودش را به تو شناسانده است که شما او را شناختید. آن را هم از خدا بدان. آن وقت شما اگر شما یک همچنین حالی انشاء الله امیدوارم پیدا کردید، آن وقت خدا علم حکمت به شما میدهد. روایتش هم این است که گویا در قرآن مجید هم هست که لقمان شکر ما را کرد ما علم حکمت به او دادیم. حالا اگر علم حکمت به تو داد تو دیگر سرکش نیستی. علم سرکشی دیگر نداریم. دیگر شیطان نمیتواند تو را از این طرف و آن…
خدایا، ما و رفقایمان را با اهل بیت محشور کن...
خودتان را قدری پیش سابق بگذارید. من والله همینجور هستم. یک پاره وقتها خودم را میگذارم آن موقع که دنبال پدرم بودم. من از اول عمرم به پدرم نگفتم یک قران بدهد. ندارد. بیچاره رعیت است… حالا میگویم خدا را شکر. به حضرت عباس میگویم خدا، من شکرانه رفقا را نمیتوانم بکنم. تو از آنجا ما را نجات دادی، با یک چنین رفقایی ما را محشور کردی. خدایا، ما و رفقایمان را با اهل بیت محشور کن. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: آدم]
عزیز من، تو رسیدی. باید شکرانه رسیدنت را بکنی...
عزیز من، تو رسیدی. باید شکرانه رسیدنت را بکنی. نگو من میخواهم به کجا برسم. تو میخواهی به کجا برسی؟ خدا هدایت کرده بود، شما را بیشتر هدایت کرد. مگر تو شک داشتی تا حالا که نرسیدی. مگر به اسلامت شک داشتی؟ مگر به ولایتت شک داشتی؟ این حرفها چه بود که میزدی؟ خدا را شکر کنید، خدا را شکر کنید. الحمد لله رب العالمین، شما رسیدید. یک علی با حقیقت بگویی خدای تبارک و تعالی برای شما ملکی خلق میکند که برای شما «یا علی» میگوید. تو میخواستی به کجا برسی، به کجا رسیدی؟ به اوج فلک رسیدی. تو از انبیاء بالاتر شدی. بلند بگویم: شیعه از انبیاء بالاتر است؛ به غیر رسول الله. او ولی است. شیعه از ولی بالاتر نمیشود. از هر شیئی بالاتر میشود؛ اما امر را اطاعت کند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اطاعت، امر ولایت است]
یک وقت میبینی شما یک شکرانه میکنید، شکرانه مصنوعی است...
یک وقت میبینی شما یک شکرانه میکنید، شکرانه مصنوعی است؛ یعنی الان یک چلوکباب خوردی، میگویی خدایا شکر. یک چلومرغ میخوری میگویی خدایا شکر. ما یک دفعه توی عمرمان بیشتر ندیدیم، یک دفعه توی عمرمان مرغ سوخاری دیدیم، یک دفعه هم کباب برگ. خب یک دفعه از آنها میخوری میگویی شکر. داری شکر آن را به جا میآوری. این شکر نیست؛ اما شما در واقعیت نگاه کن، چه کسی این آقازاده را به تو داده، نگاه به او کن، حظ کن، خدا را شکر کن. چه کسی این خانم را به تو داده است؟ چه کسی این دختر خانم را به تو داده است؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: آخرالزمان یا شر الازمنه]
خدایا من خواهشم این است این جانم ذرات بشود در تمام عالم بگویم: خدایا شکر، خدایا شکر...
آن وقتها وحی رسید به اهل جلسه، تمام رفتیم آن بالا، ندا رسید هر که یک چیز میخواهد من میدهم. خدا ندا داد. من نمیدانم شما چه خواستید. والله! من گفتم: خدایا من خواهشم این است این جانم ذرات بشود در تمام عالم بگویم: خدایا شکر، خدایا شکر [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: آدم]
تو «من» ات رهبریات میکند...
تو «من» ات رهبریات میکند. الان شما یک خوراک و آبی دست همسرت میدهید. خانم عزیز! روایت صحیح داریم میفرماید: اگر کسی به یک مؤمن آب بدهد، یکی از اولاد اسماعیل را خریده است و در راه خدا آزاد کرده است. همسر شما هم آب میخورد و سلام به امام حسین (علیه السلام) میدهد. این هم ثواب یک زیارت را میبرد. روایت داریم شخصی کارگر بود و برای موسی بن جعفر کار میکرد. هر موقع بلند میشد میدید که آقا موسی بن جعفر «ابکی، ابکی» میگوید، آمد گفت: آقا جان! من خیلی حسرت به حال شما میبردم، اما من خسته بودم و خوابیده بودم. حضرت مرتب میگفت: تو کار شایستهای کردی؟ گفت: آقا جان، من چه کردهام؟ حضرت فرمود: تو شب، پا شدی و آب خوردی و سلام به جدم، امام حسین (علیه السلام) دادی و لعنت به موکلان آب فرات کردی. آقا جان من! بیا «من» را کنار بگذار [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: خانواده]
حضرت میفرماید: خدا میگوید من سرِ کسی که ولایت به او دادم منت گذاشتم. از آن طرف هم میگوید من سرِ کسی که زن خوب و خانه خوب به او دادم منت گذاشتم...
حضرت میفرماید: خدا میگوید من سرِ کسی که ولایت به او دادم منت گذاشتم. از آن طرف هم میگوید من سرِ کسی که زن خوب و خانه خوب به او دادم منت گذاشتم. بابا جان! که اینقدر زن، زن میکنی، خداوند او را در اطراف ولایت آورد. میگوید اگر من به واسطه ولایت منت بر تو گذاشتم، زن خوب هم به تو دادم و منت گذاشتم. چرا شما با زنها بداخلاقی میکنید؟ چرا اینقدر «من» «من» میگویی؟ این بنده خدا از صبح چشم روی هم مالیده تا اینکه تو آمدی. تو میگویی: «من» گفتم این کار را بکن. «من» گفتم اینجا را بروب. «من» گفتم…، «من» چی هست؟ «من» ات را کنار بگذار. خدا به تو منت گذاشته. حالا مبنای این حدیث چیست؟ من منظورم سر مبنای حدیث است که خدا یک زن و یا یک خانه خوب را در اطراف ولایت برد. این خانهای است که بیت خدا باشد. این زن، باید در بیت خدا باشد؛ یعنی امر شوهرش را اطاعت کند. اگر در اطراف ولایت برد، این خانم باید…
خانواده هم درس میخواهد...
خانواده هم درس میخواهد. این خانم آمده توی خانه، «من» دارد. آقا هم «من» دارد. بابا جان، «من» را بگذار کنار و خدا را توی کار بیاور. این آقا، بنده خدا میخواهد پدرش را مهمان کند. به خانمش میگوید: خانم! من میخواهم پدر و مادرم را مهمان کنم. خانم میگوید: نه، چرا؟ «من» را احترام نکرده است. وقتی آمده که برود، رویش را از «من» برگردانده است. از «من»! دائم میگوید «من»، بابا جان! «من» را کنار بگذار، خدا را در کار بیاور. آقا! شما هم همینجور. به خانم میگوید: «من» گفتهام این کار را بکن، چرا این کار را نکردی؟ «من» به تو گفتم، چرا این کار را نکردی؟ چرا «من» را احترام نکردی؟ آخر تو هم «من» داری، تو او را «من» میکنی، او هم تو را. هر دوی شما «من» دارید. «من» را کنار بگذارید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: خانواده]
بیایید اقتصادی شوید، یعنی تجارت کنید. چگونه تجارت کنیم؟...
بیایید اقتصادی شوید، یعنی تجارت کنید. چگونه تجارت کنیم؟ حدیث و روایت را قبول کنیم. ایمان به آن داشتیم. آقا! به شما میگوید اگر برای عائلهات کار کردی، جهاد فی سبیل الله است. اگر در این راه مُردی، جزء شهدایی. چه چیزی به خانم میگوید؟ وقتی آیه جهاد نازل شد، یک عدهای از زنان پیش زنی به نام سوده آمدند. گفتند: به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بگو مگر ما بشر نیستیم که آیه جهاد، زن را منع کرده است؟ فوراً جبرئیل نازل شد یا محمد! به اینها بگو: اگر شما خانهداری بکنید و امر شوهرتان را اطاعت کنید، جزء شهدایید. آقا جان من! تو جزء شهدایی او هم جزء شهید. اما چه موقع؟ وقتی که «من» را کنار بگذاری [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: خانواده]
تمام توجهت به ناموست باشد. ناموست هم، تمام توجهش به تو باشد...
آقاجان! باید تو اینطور باشی. تمام هوا و هوَست کنار برود. تمام توجهت به ناموست باشد. ناموست هم، تمام توجهش به تو باشد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: خانواده]
به شما میگوید: حرف متقی را بشنوید! اما مردم با متقی خوب نیستند؛...
ائمه طاهرین (علیهم السلام) به متقی میفرمایند: «بگو!» امام رضا (علیه السلام) هم به متقی فرمود: «برو مردم را هدایت کن!» به شما چه میگوید؟! به شما میگوید: حرف متقی را بشنوید! اما مردم با متقی خوب نیستند؛ به خاطر همین میفرماید: در آخرالزمان اگر از هزار نفر یک نفر با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجب میکنند. آنها میفهمند که وقتی به حرف متقی نیستید، بیدین از دنیا میروید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
اگر با متقی رفیق باشید؛ با دوازده امام، چهارده معصوم رفیق هستید...
از اینجا دست برندارید و با متقی رفیق باشید. ائمه طاهرین (علیهم السلام) متقی را تهیه کردهاند، اگر با متقی رفیق باشید؛ با دوازده امام، چهارده معصوم رفیق هستید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
من یک شب خواب دیدم که یک موادی آوردند و جلوی من ریختند...
رفقای عزیز، من در چند وقت پیش، توی فکر رفتم که یک صحبت راجع به «لا اله الا الله» کنم. یک قدری در تفکر بودم، دلم میخواست یک ابعادی، یک نویدی داده شود که من یک قدری خاطرم جمع بشوم و خیلی خاطرجمع درباره اینکه در قلب من خطور کرده صحبت کنم. و الحمد لله، به خواست خدای تبارک و تعالی، یک پیش آمدی کرد. اگر من این پیش آمد را به خودم نسبت میدهم به «لا اله الا الله» قسم! من نمیخواهم خودم را معرفی کنم. دلم میخواهد رفقای عزیز، یک قدری با تفکر و با فکر این حرفها را با ابعاد خودشان قبول کنند. من یک شب خواب دیدم که یک موادی آوردند و جلوی من ریختند، بعد، من با دست، اینها را به هم میزنم. یک دفعه یک صورتی، بهترین صورت میشود، میآید روی پای من، زانوی من، مینشیند. یک دفعه میگوید: «لا اله الا الله» وقتی میگوید «لا اله الا الله»، تمام گلوله های خون میگوید: «لا اله الا الله». من نگاه کردم دیدم انگار تمام خلقت…
کسی هست که عالم پیش او کوچک است، او متقی است...
خداوند تبارک و تعالی این عالم را ایجاد کرد؛ آن وقت این عالم هست، هر کسی از آن استفادهای میکند. هر کدام از این مردم به امر خدا و امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشند، برتری پیدا میکنند؛ اما کسی هست که عالم پیش او کوچک است، او متقی است. من خودم همینطور هستم؛ تمام عالم پیش من کوچک است. آن کسی که عالم را خلق کرده، میبینم و با خدا حرف میزنم. میگویم: «خدایا! تو این عالم را خلق کردی؛ حضرت زهرا (علیها السلام)، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) را خلق کردی.» من خدا را این طوری میشناسم. این حرف از علی (علیه السلام) شناختن، زهرا (علیها السلام) شناختن و امام حسین (علیه السلام) شناختن بالاتر است. چه کسی این طور است؟ فقط متقی. خداشناسی یعنی این [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
به خدا میگویم: «خدایا! قدرتم را نگیر...
به خدا میگویم: «خدایا! قدرتم را نگیر! خدایا! تو به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، حضرت زهرا (علیها السلام) و امام حسین (علیه السلام) قدرت دادی. قدرت مرا هم نگیر! بتوانم بروم و بیایم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]
در تمامِ قطراتِ خونم بغض است، بغضی که نمیتوانم حرفم را بزنم...
در تمامِ قطراتِ خونم بغض است، بغضی که نمیتوانم حرفم را بزنم، تا زمانی که انشاء الله آن حقیقتِ خلقت یعنی امام زمان (عج الله فرجه) تشریف بیاورد و ما با او هماهنگ شویم و حرفمان را بزنیم. آن موقع به پیشانیها مُهرِ مؤمن یا منافق میخورد و امام زمان (عج الله فرجه) منافقین را گردن میزند، (امام صادق قسم میخورد مُهرزننده، جدّم علی ابن ابی طالب (علیه السلام) است.) آن وقت است که میتوان حضرت زهرا (علیها السلام) و دشمنان او را افشا کرد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
اگر زهرا (علیها السلام) نبود، شما را خلق نمیکردم....
خدا میگوید: یا محمد! اگر تو نبودی زمین و آسمان را خلق نمیکردم و اگر علی (علیه السلام) نبود تو را خلق نمیکردم، اگر زهرا (علیها السلام) نبود، شما را خلق نمیکردم. همان طور که پیامبر میفرماید: وقتی آدم در گِلش بود من نبی بودم، یا اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: با تمام انبیاء در خفا و با پیامبر آخرالزمان آشکارا آمدهام، حضرت زهرا (علیها السلام) هم بوده است. چرا؟ قرآن به پیامبر و مُصحف به حضرت زهرا (علیها السلام) نازل شد. مصحف در تمام خلقتها و قبل از قرآن بوده، پس زهرای عزیز (علیها السلام) هم بوده است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
سینه زهرا (علیها السلام) گنجینه است!...
پیامبر اکرم سینه حضرت زهرا (علیها السلام) را میبوسید، گاهی عایشه اعتراض میکرد. حضرت میفرمود: من هر وقت مشتاق بهشت میشوم، سینه فاطمه را میبوسم. سینه زهرا (علیها السلام) گنجینه است! یعنی آنچه که احکام و امر در تمام خلقت است، در سینه حضرت زهرا (علیها السلام) است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
زهرای عزیز (علیها السلام) مافوق تمام خلقت است....
زهرای عزیز (علیها السلام) مافوق تمام خلقت است. چون حضرت میفرماید: ما حجتیم از برای تمام خلقت و مادرم زهرا (علیها السلام) حجت است از برای ما. یا اینکه امام حسن (علیه السلام) میفرماید: وقتی مادرم زهرا (علیها السلام) را کشتند، همه ما را کشتند. پس اگر حضرت زهرا (علیها السلام) خودش را فدای علی (علیه السلام) میکند، تمام خلقت فدای علی (علیه السلام) است، فاطمه زهرا (علیها السلام) مافوق تمام خلقت است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
رضایت مادرت زهرا را از بهشت و فردوس و از همه خلقت بیشتر میخواهم...
زیر قبه امام حسین به او گفتم: آقاجان! سِمتی به من بده که مادرت زهرا و پدرت امیرالمؤمنین را افشا کنم؛ فقط میخواهم که مادرت یک لبخند به من بزند، هیچ چیز دیگری نمیخواهم! لبخند زهرا، رضایت تمام خلقت است، رضایت مادرت زهرا را از بهشت و فردوس و از همه خلقت بیشتر میخواهم [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
آن هزارتایی که گفت نزن، راجع به علی بن ابی طالب، وصی رسولالله، حجت خداست...
در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ، جنی آمد و گفت: یا رسولالله! اینها ما را اذیت میکنند. دختر به ما نمیدهند. دختر نمیگیرند. ما را اذیت میکنند. آخر، جنها هم مثل ما کافِر و مسلمان دارند. یک عدهای کافرند، یک عدهای مسلمانند. یک عدهای مشرکند، (حالا نمیخواهم در جن وارد شوم که چهجور است. میخواهم وارد انس شوم.) بعد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: علی جان! برو هرکدامشان اسلام آورند، آورند وگرنه گردنشان را بزن و اینها را حدی معلوم کن. امیرالمؤمنین (علیه السلام) پا شد و رفت. اما هیچکس مثل سلمان، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نمیشناخت، چون که پایش را جای پای امیرالمؤمنین (علیه السلام) میگذاشت. بیخود نبود که شد «سلمان منا اهل البیت». زمین دهان باز کرد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کسی که خبر پسر عم من را بیاورد، هر چه بخواهد به او میدهم. سلمان آنجا رفت و شاید یکی دو روز کشید و همانجا بود تا…
چرا میگویند امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشکلگشاست؟...
چرا میگویند امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشکلگشاست؟ علی (علیه السلام) مشکلگشای کل کائنات است. تو هم مشکلگشای مردم باش. ما چه داریم میگوییم؟ من به رفقای عزیز گفتم. اسمنویسی کنید. بیایید اینجوری بشوید. مشکل کار یک بنده خدایی را بردار. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اشراف و اذان]
ما توان نداریم امیرالمؤمنین (علیه السلام) را معرفی کنیم...
ما توان نداریم امیرالمؤمنین (علیه السلام) را معرفی کنیم. فقط توانی که دارد امیرالمؤمنین (علیه السلام) را معرفی کند، خداست. هیچکس توان ندارد. …روایت و حدیث را کسی که بخواهد قبول بفرماید، باید مبنای روایت و حدیث را بداند. اتفاقاً روایت داریم خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: یا علی! نتوانستم من تو را معرفی کنم. چون مردم پذیرش آن را نداشتند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم]
من به ایشان گفتم: اگر من از ولایت صحبت کنم، ممکن است شما فاجعهای به وجود بیاورید...
مجلسی بود و عقد علیآقای ما بود. یک نفر بود از پسرهای مجتهد، اهل اصفهان، ایشان را دعوت کرده بود. آن بنده خدا مثلاً میخواست بگوید حاج حسین یک حرفی میزند. خیلی ذوقی بود. خدا رحمتش کند. آن مرد عالم بزرگوار گفت: شما صحبت کن. گفتم: من اگر صحبت کنم از ولایت صحبت میکنم. ایشان گفت: ما هم دوست داریم و خوشمان میآید. من به ایشان گفتم: اگر من از ولایت صحبت کنم، ممکن است شما فاجعهای به وجود بیاورید و بگویید ایشان عوضی است. گفت: نه. من یک مرتبه گفتم: که علی (علیه السلام) ، یعسوب الدین، امام المبین، حجت خدا، وصی رسولالله، را خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم نتوانست معرفی کند. یک دفعه انفجار کرد. گفت: آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نتوانست؟ من هم گفتم: خب، استکانم را آب بکش. خلاصه، ایشان توان نداشت و پا شد رفت [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم]
علی (علیه السلام) مشکلگشای کل خلقت است...
خدای تبارک و تعالی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را که از نور خودش به وجود آورده، به او اشراف به کل خلقت داده، علی (علیه السلام) مشکلگشای کل خلقت است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انجمن ولایت]
بترسید از آن روزی که از درستان مغرور شوید....
به حضرت عباس، من پا میشوم و نماز شب میکنم، ببین، چه حالی دارم. البته خدا را شکر میکنم. میگویم: خدایا، شکرت که در دهن شیطان زدی و ما را بیدار کردی. تشکر از او میکنم؛ اما من را به جایی نمیرساند. بیشتر نمازخوانها به جهنم رفتند، بیشتر عبادتکنها به جهنم رفتند، بیشتر الغوثکنها به جهنم رفتند. اینکه نیست. آنکه در بیابان است همین را از او میخواهند. آن وقت چرا؟ به خودت مغرور میشوی. عبادت، انسان را به خودش مغرور میکند. ببین، سیصد سال عبادت کرد به عبادت خودش مغرور شد حرف خدا را هم نشنید. اطاعت خدا را هم نکرد. به درسش مغرور شد. بترسید از آن روزی که از درستان مغرور شوید. این حرفها چیست؟ مگر درس، آدم را بهشت میبرد. امر، آدم را بهشت میبرد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اطاعت، امر ولایت است]
خانم عزیز! آقای عزیز! تو که در بیت خدایی، حواست کجاست؟...
خانم عزیز! آقای عزیز! تو که در بیت خدایی، حواست کجاست؟ منات برود کنار. ما تفکر نداشتیم. درس اخلاق خانوادگی، نه گفتهاند و نه داشتهایم. این آقا از هفتسالگی مدرسه رفته است و درس خوانده است و مهندس شده است. آن آقا هم دانشجو شده، آن آقا هم عالم شده، آن هم واعظ شده، آن هم، آیت الله العظمی شده، اما درس خانوادگی نخوانده است. درس خانوادگی، حرف دیگری است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: خانواده]
حاجت برادر مؤمن اخلاق هم هست. هم اخلاق داشته باش، هم جود و سخاوت داشته باش...
باید صفات شما خوب باشد. الان تو داری کاسبی میکنی، نق نزن. تو امر را داری میکشی و حاجت برادر مؤمن را برآورده میکنی. چقدر بعض روز تو، ثواب هفتاد حج و عمره و بالاتر پای تو نوشته است. آقای خواربارفروش. خیلی بلند شو با خوش اخلاقی به او بده، پولش را هم بگیر، حاجتش را هم برآوردی. حاجت برادر مؤمن همهاش این نیست که به او پول بدهی. آخر، حاجت برادر مؤمن اخلاق هم هست. هم اخلاق داشته باش، هم جود و سخاوت داشته باش. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اطاعت، امر ولایت است]
[کاسب جان اگر] امر اطاعت میکنی. روح هم از بدنت بیرون برود، «فی جنة»....
عزیز من، قربانت بروم، تو بیا امر را اطاعت کن. ببین، من چه چیزی دارم به شما میگویم؟ همه کار شما خوب است. تو دکتری، از طرف، پول بگیر؛ اما با اخلاق خوش با او برخورد کن. آنکه الان میگوید این طور است، ببین وظیفهات چیست. کاسب جان، تو همیشه اگر امر را اطاعت کنی، همیشه در کَنَف امام زمان هستی. داری امر را هم اطاعت میکنی. روح هم از بدنت بیرون برود، «فی جنة». توجه کنید من چه میگویم. عزیزان من، هر که در کسب خودش، اگر امر را اطاعت کند، در امر است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اطاعت، امر ولایت است]
اگر شما اطاعت کنی، «من» را کنار بگذاری، زندگیات، زندگی شیرینی میشود...
اگر شما اطاعت کنی، «من» را کنار بگذاری، زندگیات، زندگی شیرینی میشود [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: خانواده]
هیچ چیزی بالاتر از این نیست که غیظ خودت را فرو ببری. فقط غیظ از برای خدا کنی...
عزیزان من! قربانتان بروم! انسان باید کظم غیظ داشته باشد. هیچ چیزی بالاتر از این نیست که غیظ خودت را فرو ببری. فقط غیظ از برای خدا کنی. اصلاً غیظ در تو وجود نداشته باشد. ای شیعه علی! مگر علی (علیه السلام) غیظ در وجودش بود؟ حالا فلانی میگوید: نمیدانم عمرو بن عبدود را کشته، یک شمشیر زده، بلند شده راه میرود، غیظش را فروکش کند. ای نادان! مگر علی (علیه السلام) به غیر خدا غیظ در وجودش هست؟ علی (علیه السلام)، نور خداست. نور که غیظ در وجودش نیست. چه کسانی هم میگویند؟ کاش عوام این حرف را میزدند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یتیم آل محمد]
عزیزان من! بیایید حرف بشنوید. باید صبر داشته باشید...
عزیزان من! بیایید حرف بشنوید. باید صبر داشته باشید. خدای تبارک و تعالی، چهل روز گل آدم را سرشت. هر چیزی باید برسد. الان تو اگر میخواهی دخترت را شوهر بدهی، نرو از بانک پول بگیر، خب تو بانک رفتی، خدا هم تو را رها میکند. صبر کن، درست میشود. اگر یک کار داری، حرام در آن نیاور صبر کن. عزیز من! تو حالا میخواهی چه کار کنی که این پولها را نزول میکنی؟ میگوید یک درهم از آن برابر است با اینکه هفتاد مرتبه با محرم خودت در خانه من زنا کردی. هیچ چیزی مثل این خدای تبارک و تعالی حکم نداده است. میگوید جنگ با من است. هر چیزی که از این مهمتر هست، نمیگوید جنگ با من است. بروید در قرآن بخوانید. خودت داری درست میکنی. عزیز من! صبر کن. خدا میخواهد تو را امتحان کند. خدا میخواهد ببیند آیا دست تو جلوی خدایت دراز است، یا جلوی بانک. خدا میخواهد ببیند تو چه کاره هستی. مشغلهات را کم کن. به خودت رحم کن، به قلبت رحم کن،…
مالک اشتر، اصحاب یمین، است...
مالک اشتر، اصحاب یمین، است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: همین طور که من کارگشا و مشکل گشای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم، مالک مشکلگشای من است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت به مالک اینطور حرف میزند. خودش را در مقابل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میگذارد و این را هم در مقابل خودش. حالا یکی آمده تف به صورتش انداخته است. یکی به او گفت فهمیدی تف به صورت چه کسی انداختی؟ گفت: نه. گفت: این مالک، وزیر جنگ علی (علیه السلام) است. داخل مسجد دوید. تا نمازش تمام شد به پای او افتاد. گفت: چرا این کار را میکنی؟ گفت: والله، به خدا، من آمدم به تو دعا کنم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یتیم آل محمد]
اگر کسی با شما بداخلاقی کرد، بروید برای او دعا کنید...
عزیزان من! اگر کسی با شما بداخلاقی کرد، بروید برای او دعا کنید. من به وجدانم، نمیخواهم خودم را بگویم. یکی در مغازه ما آمد و گفت: یک مقداری پول به من بده؛ به اصطلاح سید هم بود. پانزده تومان پول بود. اینکه من میگویم پیش از انقلاب بود. گفتم من پانزده تومان دارم به تو میدهم، چوب هم دارم، دو سه تا چوب هم به شما بدهم. اگر بدانید چقدر به من فحش داد. اصلاً دیگر فحشی در عالم نبود که این شخص به ما بدهد. اینقدر فحش ناموس داد. من حساب کردم این بنده خدا یا از دست زن و بچهاش ناراحت است، یا بیپول است. فحشهای خیلی بد که داد، من رفتم عقب دکان بنا کردم قدری گریه کردم، آرام گرفتم. چرا؟ چون در من بداخلاقی و فحش وجود ندارد، در تو هم نباید وجود داشته باشد. من به یک شخصی گفتم، فحش نده، گفت: حقش هست، یک حق هم روی آن گذاشت. آخر، فحش هم حق دارد؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یتیم آل محمد]
باید خلق، با ولایت توأم باشد...
عزیز من، باید خُلق، با ولایت توأم باشد. من خوشاخلاقی میکنم، یکی را گول میزنم، خوشاخلاقی میکنم، مال یکی را میخورم، خوشاخلاقی میکنم، خیانت میکنم. پس باید خُلق، توأم با ولایت باشد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ولایت، پیاده کننده عدالت در خلقت]
ما باید با مردم راهگذر باشیم...
ما باید با مردم راهگذر باشیم. راهگذر چیست؟ عزیز من! ما باید با مردم راهگذر باشیم. اگر آن بد است، تو با خلق خوبت با او رفتار کن. حالا روایتش را میگویم. شخصی پیش امام حسن (علیه السلام) آمد. گفت: ای حسن بن علی! سایه به سر کسی که دروغگوتر از تو و پدرت باشد، زیر این آسمان نیامده است. یک چنین حرفی دارد میزند. حالا بگوید من امام هستم و پدرم هم امام است و پدرم جانشین رسول الله است و چرا این حرف را میزنی، کافر شدی؟ این حرف را به او نمیگوید. تو باید اخلاق حسنه داشته باشی؛ یعنی اینطوری اخلاق خدا داشته باشی. حالا میگوید: ای عزیز من! اگر پدر من اینطوری هست، دعا کن پدر مرا خدا بیامرزد. اگر من هم اینطوری هستم، دعا کن خدا من هم بیامرزد. اگر تو هم دروغ میگویی، خدا تو را هم بیامرزد. چرا دلتنگ هستی؟ اگر گرسنه هستی، بیا به خانه ما برویم ما تو را به آغوش میگیریم، اگر خرجی نداری، من به تو میدهم. یک طوری با…
حرف من این است، نباید اصلاً در وجود شما بداخلاقی باشد...
عزیزان من! قربانتان بروم! خلق حسن داشته باشید. اصلاً حرف من این است، نباید اصلاً در وجود شما بداخلاقی باشد، با همسرتان خوشاخلاق باشید، با فرزندتان خوشاخلاق باشید، با مردم خوشاخلاق باشید؛ اگر او بداخلاقی کرد و تو هم بداخلاقی کردی، چه فرقی با هم دارید؟ درون تو بداخلاقی بوده است، درون تو هم بوده است. درون خودت را درست کن، صبر داشته باش، حوصله داشته باش [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یتیم آل محمد]
با مردم بداخلاقی نکنید...
با مردم بداخلاقی نکنید. من تکرار میکنم. با مردم سازش کنید. مگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا امیرالمؤمنین با یک یهودی سازش نمیکردند؟ باید اخلاقمان را عوض کنیم. این اینطوری هست، این اینطوری هست، هرطور که میخواهد باشد. تو اخلاق حسنه داشته باش [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یتیم آل محمد]
تو هم دست از اخلاقت برندار....
من تکرار میکنم. با مردم سازش کنید. مگر پیامبر یا امیرالمؤمنین با یک یهودی سازش نمیکردند؟ باید اخلاقمان را عوض کنیم. این اینطوری هست، این اینطوری هست، هرطور که میخواهد باشد. تو اخلاق حسنه داشته باش. مگر امیرالمؤمنین نگفت که زره او را یک یهودی دزدیده بود. حالا قنبر رفته پیدا کرده است و آورده است. چون که زره امیرالمؤمنین معلوم بود، پشت نداشت هر چه که داشت جلوی آن بود. بین همه زرههای جنگجوها پیدا بود. حالا زره را آورد. به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفت بروید شاهد بیاورید. ببین حکومت علی (علیه السلام) یعنی این. حالا کسی که آنجا نشسته است به علی (علیه السلام) میگوید برو شاهد بیاور. علی (علیه السلام) میگوید همانطور که با مردم رفتار کردی، با من هم رفتار کن. حالا میگوید: علی جان، شاهد بیاور. حالا رفته شاهد آورده است، میگوید این زره من است. این تا پیدا شد گفت: یا امیرالمؤمنین. اگر بدانی علی (علیه السلام) چه کرد؟ گفت: چرا اسم مرا اینطوری صدا زدی که این یهودی خجالت بکشد. ولایت یعنی این، کسی…
در مؤمن نباید غیظ باشد...
در مؤمن نباید غیظ باشد. اصحاب یمین؛ یعنی این. هر موقع دیدید که اینطوری نیستید، بدانید که اصحاب یمین نیستید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یتیم آل محمد]