جان من، عبادت بیعلی، علیکشی است...
اینکه من به شما میگویم: جان من، عبادت بیعلی، علیکشی است، امروز میخواهم یک قدری از آن را برای شما بگویم. حالا میآورد، شهر به شهر آقا را احترام میکند، تا گویا به نیشابور میآید. اینها همه اینجا میآیند و چه کار میخواهد بکند؟ من که جرأت نمیکنم بگویم، انشاءالله زبانم لال بشود؛ تا حتی بعضی از منافقها گفتند: ببین، این دیگر کیست که میگوید اختیارم با شترم است. خب، نمیفهمند دیگر، آخر، ما ولایت را نمیفهمیم، ما خیلی نمیفهمیم. ما باید فقط تسلیم باشیم، به چون و چرای ولایت امام کار نداشته باشیم. اینجا اینطور شده، آنجا اینطور شده است! تو روی بیعقلی خودت میآوری. حالا حضرت میخواهد چه کار کند؟ حضرت، خانه هر کس برود، میگوید: چرا خانه من نیامدی؟ من چطوری هستم؟ اصلاً یک انفجاری پیدا میشود، میگوید: هر کجا شترم رفت. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شهادت امام حسن و امام رضا 85]
از مدینه که میخواست حرکت کند، اهل بیتش را جمع میکند؛ میگوید: برای من گریه کنید...
حضرت حرکت کرد، اما ببینید امام چطور است؟ از مدینه که میخواست حرکت کند، اهل بیتش را جمع میکند؛ میگوید: برای من گریه کنید. ببین، اهل بیت باز هم نمیفهمند، من میخواهم به شما بگویم که فکر نکنید که اهل بیت میفهمند. ولایت یک چیزی است که فهمیدن آن خیلی مشکل است. میدانید به حضرت چه میگویند؟ میگویند: برای مسافر، گریه خوب نیست، گفت: جان من! کسی که از مسافرت برگردد، من که دیگر برنمیگردم. بفرما! این است که میگویم به چون و چرای امام کار نداشته باشید. عزیز من، الان امام در ظاهر نیست؛ اما امر او هست؛ به امر اینها کار نداشته باشید. عزیز من! قربانت بروم! راه خودت را برو! بس است دیگر، چه چیزی میخواهی بفهمی؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شهادت امام حسن و امام رضا 85]
[مأمون] تصمیم گرفت زهر به حضرت بدهد. زهر را به انگور زد و به حضرت تعارف کرد. حضرت [امام رضا] به او گفت: این کار را نکن یعنی گفت: من میدانم که زهر به آن هست؛ …...
[مأمون] تصمیم گرفت زهر به حضرت بدهد. زهر را به انگور زد و به حضرت تعارف کرد. حضرت [امام رضا] به او گفت: این کار را نکن یعنی گفت: من میدانم که زهر به آن هست؛ … [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شهادت امام حسن و امام رضا 85]
چرا آقا امام حسن (علیه السلام) سالی دو بار مالش را تقسیم میکرد؟...
حالا تو نداری به فکر باش. من به این مردم چه بگویم؟ چرا آقا امام حسن (علیه السلام) سالی دو بار مالش را تقسیم میکرد؟ چرا اینها گرسنگی میخوردند؟ حالا تو مثل امام حسن (علیه السلام) نباش؛ اما مردم را بازی نده. معصیت ولایتی نکن [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یقین]
حضرت زهرا گفت: هر کس برای حسنم گریه کند، در محشر کور نمیآید...
حالا عزیز من، گفت: اگر کسی برای حسین من گریه کند و گناهانش به اندازه ریگهای بیابان و برگهای درخت باشد، او را میآمرزم. گفت: هر کس برای حسنم گریه کند، در محشر کور نمیآید. آخر چه کسانی کور میآیند؟ آنها که تماشاچی بودند. گفتم: عزیزم، تماشاچی نباش، به زن مردم و بچه مردم نگاه نکن، مال حرام و مال غصبی، آنجا که خدا امر کرده، آن امر را زیر پا گذاشتی، تو کور به صحرای محشر میآیی. حالا میگوید: هر کس برای حسنم گریه کند، کور به محشر نمیآید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شهادت امام حسن و امام رضا 85]
امام حسن فرمود: نگو که فقیرم. گفت: من که چیزی ندارم! فرمود آیا ولایتِ ما را میفروشی؟...
شخصی به خانه امام حسن آمد و گفت: آقاجان! من فقیرم. امام حسن فرمود: نگو که فقیرم. گفت: من که چیزی ندارم! فرمود آیا ولایتِ ما را میفروشی؟ گفت: والله! اگر دنیا را پر از طلا و نقره کنند، ولایت شما را نمیفروشم! جان میدهم اما ولایتم را نمیدهم. حضرت فرمود تو دستتنگی وگرنه غنی هستی. چنین کسی همیشه بر روی قله ولایت است و آن را از دست نمیدهد، چون ولایت خود را به همه دنیا نمیفروشد. این گدا نیست. گدا آن کسی است که در فکر دنیاست و مدام میخواهد جمع کند! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
امام حسن (علیه السلام) صلح کرد. خودش را فدای علی (علیه السلام) کرد...
معاویه، یک ندیمی داشت، خیلی با او دوست بود. یک روز آمد دید دارد به او لعنت میکند. گفت: تو که خیلی او را میخواستی، گفت: من نمیدانستم او اینقدر خبیث هست. گفت: امروز پیش او رفتم، گفتم: علی که کشته شد، یک کمی مسالمتآمیز رفتار کن، تا [موذن] گفت: «اشهد ان محمد رسول الله» گفت: میخواهم این را بردارم. حالا اگر امام حسن (علیه السلام) صلح کرد، میخواست شیعهها بمانند. این لعنتی میخواست نسل شیعه را براندازد، امام حسن (علیه السلام) صلح کرد. خودش را فدای علی (علیه السلام) کرد. روایت داریم، آیه قرآن است، خود رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هم وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به امر خدا معلوم کرد، حفصه و عایشه بخل ورزیدند. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را کشتند. اتفاقاً یک زهر درست کردند، جلوی او گذاشتند، گفتند: بخور. گفت: این زهر دارد. گفتند: چه کسی گفته است؟ گفت: الله. مگر دست برداشتند؟ دوباره رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را کشتند. رسول الله…
آقا امام حسن بچههایش را جمع کرد، گفت کاری نکنید آن کسی که برایش چیزی میگویید، خدا بگوید....
هر کسی حرف برای من زد، به من نگویید. ببین! من گفتم آن طرف، دوست من است، الان که تو زدی، دشمن من میشود. هر کسی هر چه گفت بگوید، من هم که هر چه بخواهم بگویم. آقا امام حسن بچههایش را جمع کرد، گفت کاری نکنید آن کسی که برایش چیزی میگویید، خدا بگوید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: عظمت شیعه]
اگر امام حسن صلح کرد، میخواست شیعهها بمانند. این لعنتی [معاویه] میخواست نسل شیعه را براندازد، امام حسن صلح کرد؛ خودش را فدای علی کرد...
اگر امام حسن صلح کرد، میخواست شیعهها بمانند. این لعنتی [معاویه] میخواست نسل شیعه را براندازد، امام حسن صلح کرد؛ خودش را فدای علی کرد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: بوی ولایت]
وقتی پیامبر میخواست از دنیا برود، به مردم خطاب کرد: من هیچ اجری از شما نمیخواهم، فقط ذوی القربای مرا احترام کنید!...
وقتی پیامبر میخواست از دنیا برود، به مردم خطاب کرد: من هیچ اجری از شما نمیخواهم، فقط ذوی القربای مرا احترام کنید! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
جبرئیل، صیحهای زد. بلند شو که بهترین خلق خدا آمده است...
یامبر داشت معراج میرفت. ملکی بود که دیر، پیامبر را احترام کرد. جبرئیل داشت، راهنمایی میکرد. اینجا یک نکته حساسی است: پیامبر، راهنما دارد؛ اما علی (علیه السلام) خودش، راهنما است. حالا میرود، میبیند آنها آنجا هستند. ولایت، راهنمای کل خلقت است، اما نبی، راهنما میخواهد. حتی اگر پیامبر باشد. ولی راهنمای آن پیامبر هم هست. این چیست که بعضیها میگویند که اگر بگویی اینجوری است درست نیست؟ اصلاً، درست است. تو هستی که درستی را نمیفهمی. حالا جبرئیل، صیحهای زد. بلند شو که بهترین خلق خدا آمده است. نگفت: بهترین همه ممکنات آمده است. پس اینکه میگوییم پیامبر خلق است، اینجا معلوم میشود.البته، پیامبر ولی است، اما الان خدا ایشان را امر به نبی بودن کرده است. اما پیامبر هم ولی است و خدا گفته: «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی، یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما» همه تسلیم پیامبر شوید. تسلیم امر شوید. امرش، علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. آنها که امر را اطاعت نکردند و گفتند: «حسبنا کتاب الله!….» خدای تبارک و…
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این فاصله که ام السلمه آب در ظرف میریخت، به معراج رفت و برگشت و در آن مدت تمام آسمانها، عرش، بهشت و جهنم را سِیر کرد....
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این فاصله که ام السلمه آب در ظرف میریخت، به معراج رفت و برگشت و در آن مدت تمام آسمانها، عرش، بهشت و جهنم را سِیر کرد. پس زمان در اختیار ولایت است. متقی هم به طوری میشود که زمان ندارد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
وقتی پیامبر به معراج رفت، به قطار شتری رسیدند که بار آنها کتاب بود...
وقتی پیامبر به معراج رفت، به قطار شتری رسیدند که بار آنها کتاب بود، کمی مکث کرد. جبرئیل گفت باید از زیر آن رد شویم. ستارهای است که هر سی هزار سال یک بار میدرخشد و من سی هزار بار آن را دیدهام و هنوز این قطار میرود. پرسید در این کتابها چیست؟ گفت: اینها همهاش فضایل پسر عمت علی (علیه السلام) است که به تمام کرات خلقت میرود! پس همه کرات خلقت باید فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بگویند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
همه کرات خلقت تنظیم است؛ یعنی «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» میگویند. معلوم میشود که به همه آنها ولایت نازل شده است و قرآن برای ما زمینیهاست!...
همه کرات خلقت تنظیم است؛ یعنی «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» میگویند. معلوم میشود که به همه آنها ولایت نازل شده است و قرآن برای ما زمینیهاست! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
پیامبر فرمود: من دو چیز بزرگ را در میان شما به امانت میگذارم یکی قرآن است و یکی عترت. دست روی دوش امیرالمؤمنین گذاشت و گفت: قرآن را از او بپرسید...
پیامبر فرمود: من دو چیز بزرگ را در میان شما به امانت میگذارم یکی قرآن است و یکی عترت. دست روی دوش امیرالمؤمنین گذاشت و گفت: قرآن را از او بپرسید [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]
إنّ الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما به تمام خلقت گفته تسلیم پیامبر شوید. پیامبر هم گفته تسلیم علی شوید...
إنّ الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما به تمام خلقت گفته تسلیم پیامبر شوید. پیامبر هم گفته تسلیم علی شوید [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: صفات اصحاب یمین]
گفت: به خدا قسم، اگر اینقدر توان داشته باشید که ندارید، خورشید را در یک کف دست من بگذارید، ماه را در یک کف دست من بگذارید، میگویم: «لا اله الا الله» اما در این پیامبر،...
پیامبر چقدر زحمت کشید؟ مگر زحمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شوخی است؟ حالا آن یکی را نمیگویم که از آن بالا خاکستر روی سرش میریختند. چرا؟ بیا طرف ما برایت زن میگیریم، به تو شوکت میدهیم، دستت را میگیریم، چه کارت میکنیم، فلانت میکنیم، دیدند رها نمیکند. حضرت فرمود: خدا را قبول دارید؟ گفتند: آره، گفت: به خدا قسم، اگر اینقدر توان داشته باشید که ندارید، خورشید را در یک کف دست من بگذارید، ماه را در یک کف دست من بگذارید، میگویم: «لا اله الا الله» اما در این پیامبر، «علی ولی الله» است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شناخت امام]
این نبی چقدر زحمت کشید؟ روایت داریم اینقدر او را زدند، او را پشت دیوار انداختند، مشرکین گفتند او مرد، ولش کنید...
این نبی چقدر زحمت کشید؟ روایت داریم اینقدر او را زدند، او را پشت دیوار انداختند، مشرکین گفتند او مرد، ولش کنید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد خون از سر و پایش میریزد، با این سر و صورت پیش حمزه آمد. حمزه گفت: عمو جان چیست؟ گفت: عمو جان، اسلام بیاور. همزه یکدفعه عصبانی و ناراحت شد که بچه برادرش را اینجوری کردند، پا شد، دست به شمشیر کرد، داخل اینها آمد و گفت: کسی دیگر جرأت ندارد به بچه عمویم حرفی بزند، با این شمشیر گردنش را میزنم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: شناخت امام]
من به شما گفتم، ما نه اسلام واقعی داریم نه ولایت...
حالا قربانتان بروم. تو را به حضرت عباس، ما چه مسلمانهایی هستیم؟ من به شما گفتم، ما نه اسلام واقعی داریم نه ولایت. اینکه به شما گفتم، اسلام میگوید دروغ نگو، میگوییم، اسلام میگوید خدعه نکن میکنیم، اسلام میگوید معامله ربوی نکن، میکنیم، اسلام میگوید بخل نداشته باش، داریم. اینها را همه اسلام میگوید، این را که ندارید، ولایت هم ندارید، حالا میگوید بیدین میروید. ما چه چیزی داریم؟ آخر شما اگر اسلام دارید تو را به وجود امام زمان (عج الله فرجه)، این مصیبتهایی که سر اینها آمده میروی ویدئو میزنی؟ میروی ماهواره میزنی؟ میروی تلویزیون میزنی؟ میروی کارهای عشقی میکنی؟ میروی عروسکها را میخری؟ اف بر تو مسلمان، تو اسلام هم نداری، حالا ولایت به جای خودش [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 92]
حالا عزیز من، آخرین حرف من این است؛ حسین (علیه السلام) را با لهو و لعب فرق بگذارید...
حالا عزیز من، آخرین حرف من این است؛ شما که حسین (علیه السلام) را دوست دارید؛ قسم میخورد، میگوید: اگر به قدر بال مگس گریه کنید، خدا از سر گناهانتان میگذرد؛ تا حتی اگر مطابق برگهای درختان و ریگهای بیابان باشد؛ اما حسین (علیه السلام) را با لهو و لعب فرق بگذارید. قبر امام حسین (علیه السلام) درون دل شما است، کجا این لهو و لعبها را میزنی؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
جوانان عزیز، به دینم، دلم میخواهد با حسین محشور باشید، نه با لهو و لعب. تا میتوانید لهو و لعب را از خانههایتان بیرون کنید....
جوانان عزیز، به دینم، دلم میخواهد با حسین محشور باشید، نه با لهو و لعب. تا میتوانید لهو و لعب را از خانههایتان بیرون کنید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
حالا قافله رسید. یکی میگفت اینجاست که اکبر بود! آن یکی میگفت اینجاست که قاسم بود! . . . هر کسی روی یک قبری گریه میکرد....
حالا قافله رسید. یکی میگفت اینجاست که اکبر بود! آن یکی میگفت اینجاست که قاسم بود! . . . هر کسی روی یک قبری گریه میکرد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
یک وقت حضرت سجاد (علیه السلام) دید که اینها (قبرها را) رها نمیکنند و ممکن است جان بدهند. امر فرمود: حرکت کنید! اینها رو به مدینه حرکت کردند....
یک وقت حضرت سجاد (علیه السلام) دید که اینها (قبرها را) رها نمیکنند و ممکن است جان بدهند. امر فرمود: حرکت کنید! اینها رو به مدینه حرکت کردند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
زینب گفت: از غصه برادرم حسین موهایم سفید شد...
عبدالله جلو آمد و دنبال زینب میگردد. حضرت زینب صدایش زد: عبدالله! مگر مرا نمیشناسی؟ عبدالله گفت: زینب تو که موهایت سفید نبود. زینب گفت: از غصه برادرم حسین موهایم سفید شد. خدا میداند مدینه چه خبر شد! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
این که امام حسین (علیه السلام) میفرماید: من کشته جلسه بنی ساعدهام؛ یعنی دنبال مردم نروید!...
این که امام حسین (علیه السلام) میفرماید: من کشته جلسه بنی ساعدهام؛ یعنی دنبال مردم نروید! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]
خواست امام حسین (علیه السلام) این است که دنبال پدرش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بروید. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: دنبال متقی بروید، به حرفش گوش دهید ...
خواست امام حسین (علیه السلام) این است که دنبال پدرش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بروید. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: دنبال متقی بروید، به حرفش گوش دهید و امرش را اطاعت کنید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]
عاشورا و اربعین برای این است که ما آمرزیده شویم، لکّه اشکی برای امام حسین (علیه السلام) بریزیم، آهی برای زینب بکشیم تا آمرزیده شویم....
عاشورا و اربعین برای این است که ما آمرزیده شویم، لکّه اشکی برای امام حسین (علیه السلام) بریزیم، آهی برای زینب بکشیم تا آمرزیده شویم. روز تاسوعا و عاشورا تصفیه شوید! با امام حسین (علیه السلام) و آقا ابوالفضل (علیه السلام) عهد کنید که دیگر گناه نمیکنیم، نظرهای ما بیخود است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]
حضرت زینب زمین را بو کرد، گفت: اینجا قبر برادرم هست. ولایت بو میدهد، ولایت بو دارد...
حضرت زینب زمین را بو کرد، گفت: اینجا قبر برادرم هست. ولایت بو میدهد، ولایت بو دارد. تو از کجایی میگویی؟ این حرفها چیست که تو میزنی؟ روایت است؛ امام صادق قسم میخورد، میگوید: یک عدهای از یمن آمده بودند. پدرم امام باقر اینها را در بغل میگرفت، بو میکرد، گفت: صادق، اینها بوی ولایت میدهند. این، بو است. حالا آمده روی قبر برادرش افتاده است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]
اگر امام زمان برای عمهاش زینب گریه میکند، کل خلقت دارد گریه میکند. زینب یعنی این...
اگر امام زمان برای عمهاش زینب گریه میکند، کل خلقت دارد گریه میکند. زینب یعنی این [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]
[زینب] سر قبر امام حسین آمده است. میگوید: حسین جان، برادر، هر شهیدی که آنجا آمد، به استقبالش آمدم، فقط برای دو تا بچهام نیامدم، گفتم شاید تو خجالت بکشی...
[زینب] سر قبر امام حسین آمده است. میگوید: حسین جان، برادر، هر شهیدی که آنجا آمد، به استقبالش آمدم، فقط برای دو تا بچهام نیامدم، گفتم شاید تو خجالت بکشی. دو تا بچه من را که سر خیمهها آوردی، من نیامدم. گفتم: شاید خجالت بکشی، سراغ رقیه را از من نگیر. من نتوانستم او را بیاورم. من نتوانستم او را بیاورم سراغ او را از من نگیر. من خجالت میکشم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]
به تمام آیات قرآن، امام حسین (علیه السلام) مرا در بغل گرفت و اینقدر مرا بالا برد که پاهای من به زمین نمیرسید...
به تمام آیات قرآن، امام حسین (علیه السلام) مرا در بغل گرفت و اینقدر مرا بالا برد که پاهای من به زمین نمیرسید. خب، مگر من چه کردم؟ خب، همه شما مهندس هستید، دکتر هستید، بچه علما هستید؛ اما من یک بچه رعیت هستم. آنها اینها حالیشان نیست: «إن أکرمکم عندالله اتقیکم»؛ خدا میگوید: هر کس تقوایش بیشتر باشد، در نزدیکی من است. امام حسین (علیه السلام) داشت با زینب (علیها السلام) میرفت. من به حضرت عباس، شرمنده هستم، هم شرمنده امام حسین (علیه السلام) هستم و هم شرمنده بیشتر شما که پیرو ولایت هستید. آخر، دست داده بود به دست من، خواهرش یک قدری آن طرفتر بود؛ به من گفت: فلانی، خواهرم زینب است. اصلاً زبان من قطع بشود، انگار مثل این است که اجازه گرفت که برود. کجا میروی؟ چه کار داری میکنی؟ اما من به تمام آیات قرآن، تمام هستیام را در راه خدا دادم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
الان اربعین است به قدر وسعتان به مردم کمک کنید....
الان اربعین است به قدر وسعتان به مردم کمک کنید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
حالا عزیز من، حسین را با لهو و لعب فرق بگذارید. قبر امام حسین درون دل شما است، کجا این لهو و لعبها را میزنی؟ دیگر به دینم، حسینخواه نیستی، به دینم، زینبخواه نیست...
حالا عزیز من، حسین را با لهو و لعب فرق بگذارید. قبر امام حسین درون دل شما است، کجا این لهو و لعبها را میزنی؟ دیگر به دینم، حسینخواه نیستی، به دینم، زینبخواه نیستی؛ شهوتخواه هستی! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
عاشورا و اربعین برای این است که ما آمرزیده شویم، لکّه اشکی برای امام حسین (علیه السلام) بریزیم، آهی برای زینب بکشیم تا آمرزیده شویم....
عاشورا و اربعین برای این است که ما آمرزیده شویم، لکّه اشکی برای امام حسین (علیه السلام) بریزیم، آهی برای زینب بکشیم تا آمرزیده شویم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]
من میخواهم به شما بگویم، این زینب عصاره ولایت است....
من میخواهم به شما بگویم، این زینب عصاره ولایت است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]
اگر شما یک سرمایه ولایت از زینب گرفتی، یا از حضرت رقیه گرفتی، یک عمر در این دنیا و در آن دنیا سرمایه به هم زدی....
اگر شما یک سرمایه ولایت از زینب گرفتی، یا از حضرت رقیه گرفتی، یک عمر در این دنیا و در آن دنیا سرمایه به هم زدی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]
آقایان اربعینی! برای رقیه یا سکینه یا زینب قطرهای اشک ریختید؟ ما خنده دیدیم و اشک ندیدیم!...
اربعین یعنی روز فتح ولایت. نه این اربعینی که ما میگیریم و میرویم لای زنها و مردها و میگوییم و میخندیم. آقایان اربعینی! برای رقیه یا سکینه یا زینب قطرهای اشک ریختید؟ ما خنده دیدیم و اشک ندیدیم! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
ای جابر، والله، اگر من بودم هزار قدم را یک قدم میکردم، روی قبر امام حسین (علیه السلام) میافتادم....
من یک اعتراضی به جابر هم دارم. اینها یک حرفهایی در عالم است. جابر وقتی که میخواهد بیاید، قدمهایش را کوچک، کوچک برمیدارد؛ ای جابر، والله، اگر من بودم هزار قدم را یک قدم میکردم، روی قبر امام حسین (علیه السلام) میافتادم. خدا میداند آن چند شبها افتادم. قبر آقا ابوالفضل اینجا بود، قبر امام حسین (علیه السلام) اینجا؛ یک قدری از آن بو میکردم، یک قدری از این بو میکردم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
آیا امیرالمؤمنین نمیخواهد احقاق حق از دخترش زینب بشود؟ در رجعت، خدا رضایت حضرت زینب و رضایت امام حسین و اهل بیت را فراهم میکند. اربعین افشای زحمتهای حضرت زینب اس...
آیا امیرالمؤمنین نمیخواهد احقاق حق از دخترش زینب بشود؟ در رجعت، خدا رضایت حضرت زینب و رضایت امام حسین و اهل بیت را فراهم میکند. اربعین افشای زحمتهای حضرت زینب است که در زمان رجعت افشا میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]
احسنت به این زینب!...
احسنت به این زینب! چون که امام حسین (علیه السلام) گفت: خواهرم زینب، در شام دارند به پدر ما لعنت میکنند. عزیز من، باید بروی آن پرچم را پایین بیاوری، پرچم پدرمان را نصب کنی، گفت: برادر، به دیده منت دارم. [امام حسین (علیه السلام) گفت:] اما باید یک خطبه کوفه بخوانی، یک خطبه هم در شام بخوانی. آن خطبه که خواندی، اینها زیر و رو میشوند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
رو به کربلا آمدند. سکینه خیلی هوشیار بود. گفت: عمه جان، بوی خوشی میوزد اندر مشام، این جا مگر کربلاست؟...
رو به کربلا آمدند. سکینه خیلی هوشیار بود. گفت: عمه جان، بوی خوشی میوزد اندر مشام، این جا مگر کربلاست؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
الا به خانم میگویی، میگوید: زینب هم خواند! تو میخواهی مردم را به شهوت خودت تحریک کنی. آیا تو زینب هستی؟...
الا به خانم میگویی، میگوید: زینب هم خواند! تو میخواهی مردم را به شهوت خودت تحریک کنی. آیا تو زینب هستی؟ آیا امام حسین (علیه السلام) به تو گفته حرف بزن؟ این کارها چیست که درست میکنید؟ همه اینها خیمهشببازی است، [خدا] فردای قیامت، پدرت را در میآورد. خدا علمایی را که از دنیا رفتند، رحمت کند، حاج شیخ عباس میگفت: اگر مرد در خانه است، زن در خانه نرود، اگر هم رفت، [با صدای ضخیم] بگوید: «کی است؟ کی است؟»؛ اینطوری حرف بزند. حالا میگوید: زینب (علیها السلام) این کار را کرده است. زینب (علیها السلام) میخواهد اسلام را یاری کند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
زینب رفت، اما پرچم توحید را نصب کرد و رفت. زینب از شام رفت، اما پرچم شرک و نفاق را کند و رفت...
ببین، زینب چه کار میکند؟ آنجا که برادرش به او گفته، خواهر باید پرچم یزید و معاویه را بکنی، پرچم پدرمان علی را نصب کنی، ببین دارد چه کار میکند؟ مگر نکرد؟ زینب رفت، اما شام را ویرانه کرد و رفت. زینب رفت، اما پرچم توحید را نصب کرد و رفت. زینب از شام رفت، اما پرچم شرک و نفاق را کند و رفت. زینب رفت، امر برادر را اطاعت کرد، پرچم توحید را نصب کرد و رفت. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]
مشکی شعار است. … به قرآن اینجا اگر مشکی نپوشی، آنجا سفید نمیپوشی...
حالا آمده مرتیکه [یزید] میگوید: هر چه بخواهید به شما میدهم. حضرت زینب گفت: آن چیزهایی را که به غارت بردید، اینها همه را مادرم زهرا را به دست بافته بود، آنها را به ما بده. سر آقا امام حسین را هم به ما بده. بعضیها میگویند: اینها سرها را گرفتند و در کربلا آوردند. ده روز هم روضه خواند. گفت: یک آدم امین را هم دنبال ما روانه کن. گویا بشیر بود. یزید دستور داد، گفت: هر کجا اینها میخواهند بنشینند، پا شوند، باید به امر اینها باشی، اطاعت امر بکن. ببین، اینها چه کردند؟ حالا دارند میآیند. اینها برداشته بودند، محملها را اطلس و یزیدپسند کرده بودند. زینب آمد، یک نگاه کرد، گفت: ما عزاداریم، مشکی کنید. فوری یزید دستور داد همه را مشکی کردند. آقا جان من، تو که ادعای مجتهدی میکنی، میگویی سیاه سند ندارد، این هم سندش. گفت: محملها را سیاه کن. مشکی شعار است. … به قرآن اینجا اگر مشکی نپوشی، آنجا سفید نمیپوشی. باید اینجا برای امام حسین مشکی بپوشی که آنجا سفید بپوشی….
قافله به طرف کربلا حرکت کرد...
میگویند: آقا جان، این طرف کربلا میرود، این طرف هم مدینه میرود. ببین، چقدر امام سجاد کمال دارد؟ فرمود: اختیار، با عمهام زینب است. به حضرت زینب گفتند، گفت: ما میخواهیم کربلا برویم. قافله به طرف کربلا حرکت کرد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]
خدا در تمام این خلقت دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را تأیید کرده و آنها متقی را تأیید میکنند...
خدا در تمام این خلقت دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را تأیید کرده و آنها متقی را تأیید میکنند. امام حسین هم میفرماید: «متقی وکیل من است». حالا این متقی که این همه سفارش شده است، ای کاش به حرفش نبودند، به او توهین هم میکنند! خدا میفرماید: «اگر عبادت ثقلین کنی، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به الیوم أکملت لکم دینکم قبول نداشته باشی، تو را با صورت به آتش جهنم میاندازم». این را فقط متقی به شما میگوید. حالا میگویم: این مردم رشد کردند، از آن موقعی که دنبال امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمیرفتند، حالا هم دنبال متقی نمیآیند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
هر کسی که دنبال متقی نرود، دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول ندارد؛ چون که آنها گفتهاند دنبال متقی بروید...
هر کسی که دنبال متقی نرود، دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول ندارد؛ چون که آنها گفتهاند دنبال متقی بروید! چه کسی دنبال متقی میآید؟! خدا این همه سفارش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را کرده است، فرمود: «به عزت و جلالم قسم، اگر عبادت جن و انس کنی؛ اما امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را قبول نداشته باشی، تو را با صورت در جهنم میاندازم.» آن زمان، مردم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را قبول نداشتند، این زمان هم متقی را قبول ندارند، این مردم از همانها هستند. اینهایی که از جلسه ولایت رفتند، از همانهایی هستند که دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول ندارند. به چه دلیل این را میگویی؟ چون متقی را قبول ندارند. آن کسی که تو را رشد میدهد، به غیر از خلق است. خدا، چهارده معصوم (علیهم السلام) متقی را تأیید کردهاند. او شما را رشد میدهد، خدا هم گفته است که به حرف متقی بروید! وای به حال کسی که از جلسه ولایت برود و به متقی خیانت کند، به حضرت زهرا (علیها…
بهشت بی علی به دینم قسم زشت است...
من یک وقت خدمتتان عرض کردم که یک خوابی دیدم یک قلعهای بود، تمام این قم بیرون رفته بودیم، یک قلعهای بود راه به هیچ کسی نمیداد. من جلو رفتم تقاضا کردم، به من راه دادند. وقتی نشستم دیدم دوازده امام، چهارده معصوم آنجا تشریف دارند. میزبانی، جلوی من میوه آورد، تا آورد گفتم: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: آن پیغمبر است. گفت: آن پیغمبر است و علی است و زهرا است و حسن و حسین، از آن طرف هم گفت: امام سجاد است تا حجة بن الحسن. من بلند شدم، اصلاً به این میوهها اعتنا نکردم، آن میوهها همهاش میوه های بهشتی است، من که میوه بهشتی نمیخواهم، اصلاً والله، بهشتش بی علی زشت است، بهشت بی علی به دینم قسم زشت است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حب و بغض]
ارتباط با ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) نجاتدهنده تمام خلقت است....
عزیز من! شما باید به جاذبه الهی خلقت وصل باشی و ارتباط داشته باشی. به توحید، به ائمه (علیهم السلام) به قرآن وصل شوی. این جاذبه الهی شما را بگیرد؛ هر آنچه که در این خلقت به وجود میآید، باید به وجود ولایت متصل باشد؛ چرا میگوید پیش متقی برو؟ چون متقی وصل به خدا و ولایت است؛ قبولی کل خلقت در ارتباط با ولایت است؛ تمامی آسمانها و زمین، تا حتی عرش خدا، کهکشانها، باید با ولایت ارتباط داشته باشند، وگرنه قبولی ندارند. ارتباط با ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) نجاتدهنده تمام خلقت است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]
وقتی با خدا و ائمه طاهرین (علیهم السلام) بیتوته میکنی، با مافوق خلقت نجوا کردهای...
بیتوته: یعنی در حضور امر ولایت میروی. وقتی با خدا و ائمه طاهرین (علیهم السلام) بیتوته میکنی، با مافوق خلقت نجوا کردهای. وقتی با ائمه (علیهم السلام) نجوا کردی، شما در حضور آنها هستی، همیشه باید این طوری باشید، آن وقت خدا اجازه حرف به شما میدهد، چون باید بگویی: ای خدا! من احتیاج به تو دارم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]
خودت را در مقابل خدا و ائمه محتاج بدان. خودت را نابود کن؛ آن وقت ولایت شما را بود میکند و امام زمان به شما نوید و دلداری میدهد....
خودت را در مقابل خدا و ائمه محتاج بدان. خودت را نابود کن؛ آن وقت ولایت شما را بود میکند و امام زمان به شما نوید و دلداری میدهد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]
بیحیایی این است که امر ائمه را اطاعت نکنید و پشت به اینها کنید. از هر بیحیایی بیحیاتری!...
بیحیایی این است که امر ائمه را اطاعت نکنید و پشت به اینها کنید. از هر بیحیایی بیحیاتری! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
بقا آنجاست که علی (علیه السلام) را قبول دارند، چهارده معصوم را قبول دارند و گناه نمیکنند...
به تمام آیات قرآن! فقط متقی است که علی (علیه السلام) میگوید. بیایید این حرفها را عمل کنید. «انما الدنیا فناء و الآخرة بقاء» دنیا فناست؛ اما اگر امر را اطاعت کنید در همین دنیا به آخرت و بقا دست پیدا میکنید. بقا آنجاست که علی (علیه السلام) را قبول دارند، چهارده معصوم را قبول دارند و گناه نمیکنند. اینکه ما داریم نیستی است، مگر از خلق گمراه کنار بروید تا به هستی برسید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
ما نفهمیدهایم حاجتی که داریم ائمه باید اصلاح کنند...
آدم باید با پدر حقیقیاش لال بازی نکند، نجوا کند. ما نفهمیدهایم حاجتی که داریم ائمه باید اصلاح کنند. من در کارگاه مهمی استاد بودم و میخواستم مستقل شوم، اما صاحب آنجا من را رها نمیکرد. پیش امام رضا رفتم و گفتم: آقا جان! این خیلی قلدر است، کمکم کن. در عالم رویا، آقا یک دوکچه به من داد. فهمیدم که حضرت سر رشته کار را به دستم داد. بعد به آن شخص غلبه کردم و مستقل شدم. بیایید در خانه این ها! در خانه چه کسی میروید؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
به غیر از وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه اطهار در تمام خلقت نوری نیست...
شما اول باید تشخیص نور بدهید. به غیر از وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه اطهار در تمام خلقت نوری نیست. اما اغلب ما دنبال ظلمت میرویم. بعد از تشخیص نور باید حرکت کنید و تسلیم آن باشید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
خدا میلیارد میلیارد عالم دارد. در تمام آنها ائمه تصرف دارند...
حقیقت ولایت را فقط خدا میداند. او میداند که چه چیزی را از نور خودش خلق کرده است. خدا میلیارد میلیارد عالم دارد. در تمام آنها ائمه تصرف دارند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
ائمه طاهرین سه روز، سه روز، غذا نمیخوردند و غذایشان را به فقرا میدادند. حالا میگوید تو این کار را نکن، هم بخور و هم بخوران....
ائمه طاهرین سه روز، سه روز، غذا نمیخوردند و غذایشان را به فقرا میدادند. حالا میگوید تو این کار را نکن، هم بخور و هم بخوران. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
اسم اینها، یک عظمتی دارد، یقین اینها، یک عظمتی دارد، خواستن اینها، یک عظمتی دارد، حرف اینها را زدن، یک عظمتی دارد، فکر اینها را کردن یک عظمتی دارد. صدها عظمت دارد. ...
اسم اینها، یک عظمتی دارد، یقین اینها، یک عظمتی دارد، خواستن اینها، یک عظمتی دارد، حرف اینها را زدن، یک عظمتی دارد، فکر اینها را کردن یک عظمتی دارد. صدها عظمت دارد. آخر، از کدامش برایتان بگویم؟ مگر اسمش نیست که وقتی به کشتی نوح میزند آرام میگیرد؟ کشتی نوح، چیزی نیست که یقین به ولایت کند. مگر کشتی نوح جان دارد؟ دارد به تو میفهماند. میگوید اسم اینها، وقتی در قلبت باشد، آرامش پیدا میکنی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: قلب المؤمن، عرش الرحمن]
نه خدا محدود است، نه ائمه طاهرین (علیهم السلام) خلق محدود است...
یکی از علمای مهم مشهد، اینجا آمده بود و راجع به امام زمان (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) صحبت میکرد. به من گفت: ائمه (علیهم السلام) که کسری ندارند. پس چرا به عرش میروند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا برایشان صحبت میکند؟ گفتم، آقا من خجالت میکشم، دستت درد نکند! اینها در مقابل خلق کسری ندارند. تمام علم خلق، ذراتی از اینهاست که به خلق داده شده؛ اما اینها در مقابل خدا که کسری دارند. فیض خدا، که انتها ندارد. دائم به اینها فیض میرسد. مگر اینها معلومات دارند که یک معلومات مختصری داشته باشند و بخواهد به معلوماتشان اضافه شود؟ اینها محدود نیستند. نه خدا محدود است، نه ائمه طاهرین (علیهم السلام) خلق محدود است. آن عالم گفت: دستت درد نکند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: قلب المؤمن، عرش الرحمن]
قلب تو، عرش خداست. برای چه عرش خداست؟ ائمه طاهرین، خودشان آنجا هستند؛ اما تو باید محبت آنها و یقین آنها در قلبت باشد....
قلب تو، عرش خداست. برای چه عرش خداست؟ ائمه طاهرین، خودشان آنجا هستند؛ اما تو باید محبت آنها و یقین آنها در قلبت باشد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: قلب المؤمن، عرش الرحمن]
شیعه باید هم عترت را و هم قرآن را قبول کند؛...
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی میخواست از دنیا برود، فرمود: دو چیز بزرگ میگذارم: قرآن و عترت. حالا شیعه باید هم عترت را و هم قرآن را قبول کند؛ اما بعضی گفتند: «حسبنا کتاب الله»؛ یعنی ما فقط کتاب خدا را قبول داریم. حالا میفرماید: اینها مرتد و کافرند. پس، نباید جزء اینها باشیم که مرتد و کافر باشیم. ما باید طبق فرمایش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم قرآن و هم عترت را قبول کنیم. چون عترت و قرآن توأم با هم هستند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
از آنچه که روی زمین و آسمانها است، مصداق این فرمایش امام صادق (علیه السلام) نداریم که میفرماید: اگر ما نباشیم، زمین اهلش را فرو میبرد...
از آنچه که روی زمین و آسمانها است، مصداق این فرمایش امام صادق (علیه السلام) نداریم که میفرماید: اگر ما نباشیم، زمین اهلش را فرو میبرد یا در جای دیگر میفرماید: ما حجتیم از برای خلقت، مادرم زهرا (علیها السلام) حجت است از برای همه ما. خدا در حدیث کساء میفرماید: من تمام خلقت را به واسطه اینها خلق کردم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
تمام این خلقت به نور ولایت زندگی میکند؛ یعنی حیات خلقت به واسطه ائمه است و اگر نباشند خلقت فروریزان میشود....
تمام این خلقت به نور ولایت زندگی میکند؛ یعنی حیات خلقت به واسطه ائمه است و اگر نباشند خلقت فروریزان میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
سوال شد: ناجی کیست؟ فرمود: کسانی که دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول داشته باشند...
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بعد از من، امت من هفتاد و دو فرقه خواهند شد. بعضی از مورخین نوشتهاند: دوازده فرقه. بعد فرمود: تنها یک فرقه از اینها ناجیاند. بقیه را کنار زد. سوال شد: ناجی کیست؟ فرمود: کسانی که دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول داشته باشند، ما را حجت خدا بدانند و بدانند که خدای تبارک و تعالی ما را مدیر عامل خلقت قرار داده است؛ طوری قرار داده که اگر ما نباشیم در هر زمانی، عالم فروریزان میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
همانطور که قرآن مانند ندارد، کلام ائمه طاهرین هم مانند ندارد....
همانطور که قرآن مانند ندارد، کلام ائمه طاهرین هم مانند ندارد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
اگر حجت نباشد، عالم فروریزان میشود...
ائمه طاهرین یک نور هستند، جزء خلق نیستند. چرا؟ هیچ جا نداریم، نمیگوید اگر عیسی نباشد یا موسی نباشد یا ابراهیم نباشد، تمام خلقت فروریزان میشود. هیچ جا نداریم. من اغلب کتب را در نظر دارم. اگر شما خبر تازهای دارید، من انعام میدهم. ما همه صد و بیست و چهار هزار پیامبر را قبول داریم؛ اما هیچکدام را خداوند تبارک و تعالی نفرموده، تا حتی ابراهیم را، که اگر نباشد عالم فروریزان میشود. میفرماید: اگر حجت نباشد، عالم فروریزان میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
محبت زهرا را معاوضه میکنم با تمام خلقت!...
به تمام مقدسات عالم، من یک وقت، با امام زمان (عج الله فرجه) روبرو شدم. گفتم: آقا، اگر سلطنت سلیمان را به من بدهی، نه، بالاتر، آن چیزی را که خدا به تو داده است را به من بدی؛ یعنی تمام این خلقت را در اختیار من بگذاری، من به محبت زهرا (علیها السلام) نمیدهم. محبت زهرا را معاوضه میکنم با تمام خلقت! پس بیخود نیست این حرفها از دهان من نازل میشود. باید اینجور باشی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای شیعه]
من محبت علی (علیه السلام) را از تمام خلقت بالاتر میدانم...
به تمام آیات قرآن، اگر خدا تمام خلقت را به من بدهد، من قانع نیستم؛ مگر بگوید: ولایت به تو دادم، علی (علیه السلام) به تو دادم. من محبت علی (علیه السلام) را از تمام خلقت بالاتر میدانم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای شیعه]
آسوده خاطرم که در دامن توام، علی جان، خدا میداند راست میگویم:...
آسوده خاطرم که در دامن توام، علی جان، خدا میداند راست میگویم: آسوده خاطرم که در دامن توام دامن نبینم که در دامنش بروم دامن به غیر دامن تو بیمحتوا بود دامان توست اتصال به ماورا بود خدا میداند همه خلقت را میبینم، میبینم، همه خلقت، بیمحتوا است؛ اما با تمام گلولههای خونم، با تمام موهای بدنم میگویم: علی، علی، علی، علی، علی، علی، علی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای شیعه]
بابا جان، چه کسی رگهای بدنت را جدا کرد؟...
یک شب، حضرت رقیه خواب پدرش را دید. اینجور که در ظاهر معلوم است، این حضرت زینب، به اینها گفته بود، پدر شما به مسافرت رفته است. اینجور که حالا به ما گفتهاند، کم و زیادش نمیکنیم. وقتی که خواب دید، یزید بلند شد دید اینها همه دارند گریه میکنند. بعد گفت: چیست؟ گفت: دختر امام حسین، خواب پدرش را دیده است. گفت: سر را پیش او ببرید. این تا سر را آنجا بردند، سر را گرفت و بنا کرد بوسیدن. به سینهاش چسباند. یک قدری بابا کرد، بعد گفت: چه کسی من را به این کودکی یتیم کرده است؟ بابا جان، چه کسی رگهای بدنت را جدا کرد؟ بابا جان، عمهام گفت: تو مسافرت رفتی، بابا جان، یک قدری بابا، بابا کرد تا اینکه یک دفعه حضرت رقیه احترام کرد، سر اینجوری به زمین افتاد. اینها خیال کردند، حضرت خوابش برده است. دیدند از دنیا رفته است. این کسی که سر را آورده بود، رفت به یزید گفت: یزید، خانهات خراب شود، رقیه از دنیا رفت. [پایگاه ولایت حضرت علی…
رقیه اینقدر پدرپدر کرد تا جان داد. این فرزند امام حسین نیست؟ تف بر شما! جگر مرا آتش میزنید...
وقتی زینب در اربعین به کربلا آمد، به برادرش خطاب کرد: حسین جان! امر تو را اطاعت کردم، پرچم معاویه را ریشهکن و پرچم پدرمان را نصب کردم. اما خواهشی از تو دارم. سراغ رقیه را از من نگیر. وقتی میخواستم بیایم، گفتم: رقیه، من جواب پدرت را چه بدهم؟ خدا لعنت کند کسی که میگوید رقیه دختر امام حسین نیست. رقیه اینقدر پدرپدر کرد تا جان داد. این فرزند امام حسین نیست؟ تف بر شما! جگر مرا آتش میزنید. اگر تمام دنیا را به من بدهند میسوزم، این آتش شعلهور هست تا امام زمان بیاید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
یک وقت دیدند زینب بغض کرده و اشک میریزد؛ زینب جان، دیگر چطور شده؟ یک وقت نگاه کرد و گفت: رقیه جان، من جواب بابایت را چه بدهم؟ اگر من به آنجا بروم و سراغ تو را بگیرد، چه...
یک وقت دیدند زینب بغض کرده و اشک میریزد؛ زینب جان، دیگر چطور شده؟ یک وقت نگاه کرد و گفت: رقیه جان، من جواب بابایت را چه بدهم؟ اگر من به آنجا بروم و سراغ تو را بگیرد، چه بگویم؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
تو اگر فرمان این کامپیوتر جهانی را دیدی، فرمان خدا را بردی، آنوقت آن کامپیوتر خلقت، جاهایی را به تو نشان میدهد...
تو اگر فرمان این کامپیوتر جهانی را دیدی، فرمان خدا را بردی، آنوقت آن کامپیوتر خلقت، جاهایی را به تو نشان میدهد. قربانت بروم، بهشت را نشانت میدهد، فردوس را نشانت میدهد، جهنم را نشانت میدهد، خلقت را نشانت میدهد. تو آنجا را که گفته، نگاه نکن؛ آنوقت چشمت، میآید اینجا را نشانت میدهد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
همین جور که امام زمان به نگاه به غیر خدا احتیاج ندارد، تو هم باید به نگاه غیر ولایت احتیاج نداشته باشی...
همین جور که امام زمان به نگاه به غیر خدا احتیاج ندارد، تو هم باید به نگاه غیر ولایت احتیاج نداشته باشی. حالا که احتیاج نداری، حالا عضو میشوی. حالا که عضو شدی، دیگر کار تو درست است. دیگر مرده و زنده نداری. حالا اگر اینجا شما کارساز هستی، آنجا کارسازتر میشوی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
تو اگر نگاه نکردی، به کمال و کل کمال میرسی. اگر آنجا که شیطان گفته، نگاه کنی به امر شیطان اطاعت کردی. آیا امر امام زمان را اطاعت کنی، بهتر است یا امر شیطان را...
تو اگر نگاه نکردی، به کمال و کل کمال میرسی. اگر آنجا که شیطان گفته، نگاه کنی به امر شیطان اطاعت کردی. آیا امر امام زمان را اطاعت کنی، بهتر است یا امر شیطان را [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
ببین، خدا کم ولایت را برای حیوانات نگذاشته است. ما کجاییم؟ آن حیوان اطاعت میکند، شهوت به تو غلبه کرده، تو نمیکنی...
ببین، خدا کم ولایت را برای حیوانات نگذاشته است. ما کجاییم؟ آن حیوان اطاعت میکند، شهوت به تو غلبه کرده، تو نمیکنی. توی دانشگاه چهار تا بچه صورت صاف میبینی، نمیدانم خانم خیک اینجوری میبینی، گول میخوری، جدا میشوی. از ولایت جدا نشو، برو تفکر داشته باش. چرا امام صادق (علیه السلام) میفرماید: جدا میشوند؟ میگوید: آره، وقتی جدا میشوند، اگر در آن حال بمیرند، به دین محمد نمردند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
تو، مؤمن احتیاج به هیچ چیزی نداری؛ تا حتی به نگاه. فقط احتیاج به خدا و ولایت داری....
تو، مؤمن احتیاج به هیچ چیزی نداری؛ تا حتی به نگاه. فقط احتیاج به خدا و ولایت داری. چرا؟ تشخیص داده که کارساز آن است. اگر اینجوری نگاه کنی، رهبرت شیطان است، تو باید رهبرت علی (علیه السلام) باشد، باید رهبرت، الان وجود مبارک امام زمان باشد. به امر او نگاه کنی. اگر میگوید در نزد من بگذار، او هم در نزد آن میگذارد، به امر او نگاه کنی، به امر او راه بروی، به امر او بخوابی، به امر او پا شوی، آنوقت امر الله میشوی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
این چشم تو که در نزد ولایت است، اگر چشم ولایت باشد، چشم ولایت خیانت میکند؟...
این چشم تو که در نزد ولایت است، اگر چشم ولایت باشد، چشم ولایت خیانت میکند؟ عزیز من، برو توبه کن. با این چشمی که داری نگاه میکنی، آیا چشم خدا نگاه میکند؟ آیا چشم علی نگاه میکند؟ آیا چشم زهرا نگاه میکند؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
چشم آدم یک جاذبهای دارد؛ اما آنکه گفته نکن، نکن. کلیدش را بزن...
عزیز من، قربانتان بروم، فدایتان بشوم، توجه کنید. تو اگر این کامپیوتر جهانی را دیدی، به قول بعضیها، یک خرده شاد میشوی. چطور شاد میشوی؟ مثلاً آدم یک جایی را میبیند، خود به خود خوشش میآید. چشم آدم یک جاذبهای دارد؛ اما آنکه گفته نکن، نکن. کلیدش را بزن. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
عزیز من، توی کامپیوتر جهانی داری نگاه میکنی، از ولایت جدا نشو. اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی. خدا نکند در آن حال بمیریم....
عزیز من، توی کامپیوتر جهانی داری نگاه میکنی، از ولایت جدا نشو. اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی. خدا نکند در آن حال بمیریم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
این کامپیوتر الهی تمام حکمها را آورده گذاشته است. شما همینجور که داری نگاه میکنی، نگاه کن آیات خدا را ببین، عظمت خدا را ببین...
این کامپیوتر الهی تمام حکمها را آورده گذاشته است. شما همینجور که داری نگاه میکنی، نگاه کن آیات خدا را ببین، عظمت خدا را ببین. ببین، این که نیست. ما یک خانه داریم دم مسجد زینالعابدین بودیم، حالا من آمدم دم زایشگاه، خب، من همین را دیدم. اصلاً شما هر چیزی به این عالم، به این خلقت، نگاه کنی، باید عظمت ولایت پیش تو زیاد بشود، باید بفهمی خدا چه جاهایی دارد، چه مملکتهایی دارد، چطوری دارند زندگی میکنند؛ اما چه چیز آنها را ببینی؟ کفرشان را ببین که همه اینها اینجوری هستند، اهل جهنمند، آنوقت میآیی شکر خدا را میکنی که تو اینجوری نیستی. اصلاً شما وقتی این چیزها را دیدی، نعمتی را که خدا به تو داده میفهمی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
حالا این کامپیوتر خلقت، روی این کامپیوتر جهانی یک امر گذاشته است...
این کامپیوتر جهانی یک چیزی هست که دارد جهان را به تو نشان میدهد؛ اما حالا که جهان را نشانت میدهد، شما باید حواست پیش کامپیوتر خلقت باشد. حالا این کامپیوتر خلقت، روی این کامپیوتر جهانی یک امر گذاشته است. شما ببین، من به قربان چشمت بروم؛ اما یک امر رویش گذاشته است. … این چشم تو باید کلید داشته باشد، این دست تو باید کلید داشته باشد، پای تو کلید داشته باشد. چرا؟ آنجا که باید نگاه نکنی، کلیدش را بزن. عزیز من، قربانت بروم، اگر آن کلید را زدی، نگاه نکردی، خدا کلید ولایت به تو میدهد. قربانت بگردم، اگر نداد به من لعنت کن. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
روایت صحیح داریم اگر زن زیبایی را دیدی، نگاه نکردی، نگاه به زمین کردی، این کلید ولایت است، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت میکنند...
روایت صحیح داریم اگر زن زیبایی را دیدی، نگاه نکردی، نگاه به زمین کردی، این کلید ولایت است، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت میکنند. این کلید ولایت است. نگاه به آسمان کردی، نگاه نکردی، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت میکنند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
[در استفاده از کامپیوتر جهانی:] عزیز من، آنجا که گفته نگاه کن، بکن؛ آنجا که نگفته، کلیدش را بزن....
[در استفاده از کامپیوتر جهانی:] عزیز من، آنجا که گفته نگاه کن، بکن؛ آنجا که نگفته، کلیدش را بزن. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
اگر میگویی حسین! باید چشمت را حفظ کنی، رضایت حسین (علیه السلام) اصل است، نه حسین گفتن!...
عزیز من! تو هم باید با امر کار کنی، چرا گناه میکنی؟ چرا بدچشمی میکنی؟ تو باید اتصال به اینها باشی. اگر میگویی حسین! باید چشمت را حفظ کنی، رضایت حسین (علیه السلام) اصل است، نه حسین گفتن! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
به تمام آیات قرآن! راست میگویم: مردم میرفتند زیارت امام حسین (علیه السلام) و بعد به تماشای تلویزیون میرفتند!!...
وقتی امام حسین (علیه السلام) شهید شد، امام صادق (علیه السلام) آمد و یک خانه در کربلا خرید و از اول دهه مدام حسین، حسین میکرد. روی پایش میزد و میگفت: اول جدم را کافر کردند و بعد او را کشتند! حضرت، مرتب حسین، حسین میگفت. کربلا دارد حسین، حسین میگوید؛ اما تو آنقدر بیغیرتی که میخندی!!؟ به تمام آیات قرآن! راست میگویم: مردم میرفتند زیارت امام حسین (علیه السلام) و بعد به تماشای تلویزیون میرفتند!! تو کربلا آمدی! چه خبر است؟ در کوچهها که میرفتم، میگفتم: اینجاست که حسین آمده! اینجاست که زینب آمده! اما تمام آنها ماهوارههایشان روشن بود! این است که میگوید اگر در آخرالزمان با دین از دنیا رفتی، ملائکه تعجب میکنند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
آمدند یک مساله از پیامبر بپرسند پسر عباس نگاه کرد. گفت: پسر عباس، خدا چشمت را پر آتش میکند....
آمدند یک مساله از پیامبر بپرسند پسر عباس نگاه کرد. گفت: پسر عباس، خدا چشمت را پر آتش میکند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 92]
اصلاً تا چند وقت دیگر میرفتم، کرِ کر شدم...
یکی دیگر میگویم. یک نفر بود که چندین سال درِ خانهاش چیز میبردم. یک مقدارش را خودم میدادم، یک مقدارش هم مال مردم بود. این پدرش مریض بود. پدرش مرد… یک وقت در را زدم. حالا نمیگویم چه گفت. گفت: اگر زن داری، فلان، اگر دختر هم داری، فلان. یک فحشهایی که به هیچ کجا نیست. گفت: خفه شو! حاج حسین است. حالا آمدم کر شدم. هر چه میگفت، میگفتم: چی هست؟ اصلاً تا چند وقت دیگر میرفتم، کرِ کر شدم. والله! من نمیخواهم بگویم که اصحاب یمین هستم. من دارم صفات اصحاب یمین را میگویم. شما این حرفها را عمل کنید. توی خودتان پیاده کنید. من که اینقدر بیغیرت نیستم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: صفات اصحاب یمین]
مواظب یمین باش. مواظب باش که خدشه به دین نخورد. مواظب باش که خدشه به یمین نخورد. تو اصحاب یمینی! تو باید اطاعت کنی یمین را...
یک شاگرد داشتم دزد بود. میخواهم یکی دوتای آنها را برای شما بگویم. من چهار پنج تا شاگرد داشتم. بساز و بفروش میکردم، خلاصه اینجوری بودیم. اینها آمدند گفتند: این بچه دزد است. گفتم: من که باور نمیکنم. آن موقع اگر یادتان باشد، اسکناس پنج تومانی خیلی زیاد بود؛ این که میگویم مال چهل سال، چهل و پنج سال پیش است. اینها رنگ کردند؛ شب که شد از توی جیب این درآوردند. گفت: دیدید؟ ما این کار را کردیم که به ما دزد نگویی. سه شنبه بود، ما نگهش داشتیم تا اینکه شب جمعه، گفتم: پسر جان! نیا. این صبح شنبه شد، پسر را آورد، گفت: چرا بچه من را جواب کردی؟ گفتم: خانم، من شاگرد نمیخواهم. هر چه که فحش عالم بود، یک قدری هم قرض کرد به ما داد. هر فحشی که میگویی [بود] یک مقدار هم قرض کرده بود. اصلاً یک فحشهایی است که مثل این که میگویند تجدد، تجددی بود، به ما داد. هر چه به من گفتند چرا، گفتم من شاگرد نمیخواهم. من حسابش را کردم،…
گفتم: ای خدا! هر چه هست، تو مرا خلق کردی، تو کار خودت را بکن...
من یک وقت یادم میآید رفتم دیدم روی صورتم دو دانه مو در آورده است. حالا تمام صورتم سفید شده و چهار دست و پا راه میروم. باز هم میگویم حسین جان! امام زمان! من سگ تو هستم. چهار دست و پا راه میروم و افتخار میکنم که هفتاد و چند سالم هست و دارم به عشق امام زمان (علیه السلام) چهار دست و پا راه میروم. بعد گفتم: آقا! الان میگویی سگ اصحاب کهف که اطاعت کرد، تو آن هم نیستی. گفتم: خرت هستم. گفتم: خر بلعم هم اطاعت کرد. هر چه رفتم بگویم دیدم نمیشود. توبه کردم. دیدم دروغ میگویم. بعد گفتم: ای خدا! هر چه هست، تو مرا خلق کردی، تو کار خودت را بکن. اینها که به من مراجعه میکنند خودت جواب بده. من چهکاره هستم؟ حالا میدانید چرا اینطور میشویم؟ حرف سر این است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: صفات اصحاب یمین]
حالا صدقه کجا امر خداست، کجا نیست؟...
حالا صدقه کجا امر خداست، کجا نیست؟ شما الان یکی را دوست داری، اینکه دوست داری، اینکه تو را دوست دارد به او میدهی. این درست نیست. خدا رحمت کند علماء که دستشان از این دنیا کوتاه شده. حاج شیخ عباس یک روز به یکی از سران هیأت (او پالتوی بلندی داشت و به اصطلاح متدین بود) گفت مبادا اهل جهنم بشوی. گفت: آقا! من سی سال است که حسین (علیه السلام) میگویم. گفت: یک چیزی که در محله به شما میدهند به آنها میدهی که به حرفت هستند، تو اهل جهنم میشوی. وای بر حال من و وای بر امید من. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
حالا چه صدقاتی است که از شما قبول میشود. آن است که ائمه سه روز روزه گرفتند، به مسکین و یتیم و اسیر دادند. ائمه به اینها دادند، شما باید انفاقی که میکنی، محض اینها...
حالا چه صدقاتی است که از شما قبول میشود. آن است که ائمه سه روز روزه گرفتند، به مسکین و یتیم و اسیر دادند. ائمه به اینها دادند، شما باید انفاقی که میکنی، محض اینها بکنی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
من بعضی وقتها فکر میکنم، میگویم: حسین! مبادا اینجوری باشی که حالا مردم صدقاتی میدهند، تو به کسی بدهی که تعریفت میکند. میگویم: خدایا! الحمد لله در وجود من این را...
من بعضی وقتها فکر میکنم، میگویم: حسین! مبادا اینجوری باشی که حالا مردم صدقاتی میدهند، تو به کسی بدهی که تعریفت میکند. میگویم: خدایا! الحمد لله در وجود من این را خلق نکردی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
ما اگر عقیدهمان این باشد که خودمان این مال را جمع کردهایم، انفاق آن برایمان سخت است؛ اما اگر بدانیم که خدا به ما داده، راحتتر از آن میگذریم....
ما اگر عقیدهمان این باشد که خودمان این مال را جمع کردهایم، انفاق آن برایمان سخت است؛ اما اگر بدانیم که خدا به ما داده، راحتتر از آن میگذریم. اصلاً تصوّر کنیم که خدا مبلغی را که پاداش بخشش ماست در دستش نگه داشته و منتظر است ما ببخشیم تا او هم آن را به ما ببخشد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت]
آنها که واجبات مالشان را نمیدهند خدا به زمین و زمان امر میکند آن مال را از آنها بگیرند....
آنها که واجبات مالشان را نمیدهند خدا به زمین و زمان امر میکند آن مال را از آنها بگیرند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت]
همه ما مردم میخواهیم از زحمت خودمان کسب روزی کنیم؛ اما روزی رساندن فقط با خداست. خدا حواله میفرستد، مشتری روانه میکند و به درآمد ما برکت میدهد....
همه ما مردم میخواهیم از زحمت خودمان کسب روزی کنیم؛ اما روزی رساندن فقط با خداست. خدا حواله میفرستد، مشتری روانه میکند و به درآمد ما برکت میدهد. ما از همان میزان روزی تعیین شده در پیش خدا -نه بیشتر و نه کمتر- میتوانیم بهرهمند شویم؛ چون روزی انسان کاملاً معلوم است. روزی ما همان است که مصرف میکنیم. آنچه انبار میکنیم روزی ما نیست، سهم زن و فرزند دیگران است و سرانجام نیز به همان صاحبان اصلیاش میرسد. فقط ما زحمتش را کشیدهایم و آن را انبار کردهایم. اگر مفهوم این سخن را بفهمیم حرف تمام است: «روزی با دارایی فرق میکند.» [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت]
امام فرمود: دیروز پرونده شما دستم آمد و خیلی خوشحال شدم. شما رفتی به آن دوست ما کمک کردی و من خوشحال شدم، مادرم خوشحال شد، خدا خوشحال شد...
یک نفر از کاشان پیش امام صادق (علیه السلام) رفت. امام فرمود: دیروز پرونده شما دستم آمد و خیلی خوشحال شدم. شما رفتی به آن دوست ما کمک کردی و من خوشحال شدم، مادرم خوشحال شد، خدا خوشحال شد. این اشخاصی که الان اهل جلسه هستند توجهشان به آن است، آن وقت آنها، انفاق میکنند. الحمدلله، شکر رب العالمین. حالا من میخواهم همه اینجوری باشند که وقتی میخواهند جایی بروند، انفاق داشته باشند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
حالا این انفاق را دارید، منّت سر خدا نگذارید....
حالا این انفاق را دارید، منّت سر خدا نگذارید. خدا میگوید: اول که صفات الله به شما میدهم، بعد هم صد تا اینجا به شما میدهم، هزار تا آخرت به شما میدهم. اما این را به شما بگویم که اگر شما صفات دارید، خیلی باید شکرانه کنید. چون صفات خدا، امر خداست. همانطور که ولایت امر است، صفات خدا هم امر است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
دو چیز است که خدا خیلی رویش تکیه کرده است: یکی ولایت است، یکی انفاق. میگوید: اگر تو انفاق داشته باشی، من یک صفاتی دارم به نام صفات الله که به تو میدهم....
دو چیز است که خدا خیلی رویش تکیه کرده است: یکی ولایت است، یکی انفاق. میگوید: اگر تو انفاق داشته باشی، من یک صفاتی دارم به نام صفات الله که به تو میدهم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
گفتم: هر موزی، هزار تومان میدهم. اینها دویدند و محض این (اگر محض خدا بود که اول میدادند) یکی یک موز به اینها دادند...
من رفتم مکه، یک جایی بود مثل بارانداز، یک شب آنجا ما را خواباندند. آن وقت موز و پرتغال که داشتند همه را آنجا ریختند. یکی دو نفر بودند که اینجا را تمیز میکردند. من دیدم این طفلکها نگاه میکنند. به مدیر کاروان گفتم یکی، یک موز به اینها بدهید. گفت: نه، لازم نکرده است، اینها عادت میکنند. فریاد کشیدم. (نگفتم حالا رئیس کاروان با من خوب نیست، نباشد. تو کارَت را بکن. داد کشیدم.) گفتم: هر موزی، هزار تومان میدهم. اینها دویدند و محض این (اگر محض خدا بود که اول میدادند) یکی یک موز به اینها دادند. این، سخاوت است. سخاوت مطلق، دائم از آن جاری میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]