مشکی شعار است. … به قرآن اینجا اگر مشکی نپوشی، آنجا سفید نمیپوشی...
حالا آمده مرتیکه [یزید] میگوید: هر چه بخواهید به شما میدهم. حضرت زینب گفت: آن چیزهایی را که به غارت بردید، اینها همه را مادرم زهرا را به دست بافته بود، آنها را به ما بده. سر آقا امام حسین را هم به ما بده. بعضیها میگویند: اینها سرها را گرفتند و در کربلا آوردند. ده روز هم روضه خواند. گفت: یک آدم امین را هم دنبال ما روانه کن. گویا بشیر بود. یزید دستور داد، گفت: هر کجا اینها میخواهند بنشینند، پا شوند، باید به امر اینها باشی، اطاعت امر بکن. ببین، اینها چه کردند؟ حالا دارند میآیند. اینها برداشته بودند، محملها را اطلس و یزیدپسند کرده بودند. زینب آمد، یک نگاه کرد، گفت: ما عزاداریم، مشکی کنید. فوری یزید دستور داد همه را مشکی کردند. آقا جان من، تو که ادعای مجتهدی میکنی، میگویی سیاه سند ندارد، این هم سندش. گفت: محملها را سیاه کن. مشکی شعار است. … به قرآن اینجا اگر مشکی نپوشی، آنجا سفید نمیپوشی. باید اینجا برای امام حسین مشکی بپوشی که آنجا سفید بپوشی….
قافله به طرف کربلا حرکت کرد...
میگویند: آقا جان، این طرف کربلا میرود، این طرف هم مدینه میرود. ببین، چقدر امام سجاد کمال دارد؟ فرمود: اختیار، با عمهام زینب است. به حضرت زینب گفتند، گفت: ما میخواهیم کربلا برویم. قافله به طرف کربلا حرکت کرد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]
خدا در تمام این خلقت دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را تأیید کرده و آنها متقی را تأیید میکنند...
خدا در تمام این خلقت دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را تأیید کرده و آنها متقی را تأیید میکنند. امام حسین هم میفرماید: «متقی وکیل من است». حالا این متقی که این همه سفارش شده است، ای کاش به حرفش نبودند، به او توهین هم میکنند! خدا میفرماید: «اگر عبادت ثقلین کنی، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به الیوم أکملت لکم دینکم قبول نداشته باشی، تو را با صورت به آتش جهنم میاندازم». این را فقط متقی به شما میگوید. حالا میگویم: این مردم رشد کردند، از آن موقعی که دنبال امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمیرفتند، حالا هم دنبال متقی نمیآیند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]
هر کسی که دنبال متقی نرود، دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول ندارد؛ چون که آنها گفتهاند دنبال متقی بروید...
هر کسی که دنبال متقی نرود، دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول ندارد؛ چون که آنها گفتهاند دنبال متقی بروید! چه کسی دنبال متقی میآید؟! خدا این همه سفارش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را کرده است، فرمود: «به عزت و جلالم قسم، اگر عبادت جن و انس کنی؛ اما امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را قبول نداشته باشی، تو را با صورت در جهنم میاندازم.» آن زمان، مردم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را قبول نداشتند، این زمان هم متقی را قبول ندارند، این مردم از همانها هستند. اینهایی که از جلسه ولایت رفتند، از همانهایی هستند که دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول ندارند. به چه دلیل این را میگویی؟ چون متقی را قبول ندارند. آن کسی که تو را رشد میدهد، به غیر از خلق است. خدا، چهارده معصوم (علیهم السلام) متقی را تأیید کردهاند. او شما را رشد میدهد، خدا هم گفته است که به حرف متقی بروید! وای به حال کسی که از جلسه ولایت برود و به متقی خیانت کند، به حضرت زهرا (علیها…
بهشت بی علی به دینم قسم زشت است...
من یک وقت خدمتتان عرض کردم که یک خوابی دیدم یک قلعهای بود، تمام این قم بیرون رفته بودیم، یک قلعهای بود راه به هیچ کسی نمیداد. من جلو رفتم تقاضا کردم، به من راه دادند. وقتی نشستم دیدم دوازده امام، چهارده معصوم آنجا تشریف دارند. میزبانی، جلوی من میوه آورد، تا آورد گفتم: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: آن پیغمبر است. گفت: آن پیغمبر است و علی است و زهرا است و حسن و حسین، از آن طرف هم گفت: امام سجاد است تا حجة بن الحسن. من بلند شدم، اصلاً به این میوهها اعتنا نکردم، آن میوهها همهاش میوه های بهشتی است، من که میوه بهشتی نمیخواهم، اصلاً والله، بهشتش بی علی زشت است، بهشت بی علی به دینم قسم زشت است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حب و بغض]
ارتباط با ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) نجاتدهنده تمام خلقت است....
عزیز من! شما باید به جاذبه الهی خلقت وصل باشی و ارتباط داشته باشی. به توحید، به ائمه (علیهم السلام) به قرآن وصل شوی. این جاذبه الهی شما را بگیرد؛ هر آنچه که در این خلقت به وجود میآید، باید به وجود ولایت متصل باشد؛ چرا میگوید پیش متقی برو؟ چون متقی وصل به خدا و ولایت است؛ قبولی کل خلقت در ارتباط با ولایت است؛ تمامی آسمانها و زمین، تا حتی عرش خدا، کهکشانها، باید با ولایت ارتباط داشته باشند، وگرنه قبولی ندارند. ارتباط با ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) نجاتدهنده تمام خلقت است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]
وقتی با خدا و ائمه طاهرین (علیهم السلام) بیتوته میکنی، با مافوق خلقت نجوا کردهای...
بیتوته: یعنی در حضور امر ولایت میروی. وقتی با خدا و ائمه طاهرین (علیهم السلام) بیتوته میکنی، با مافوق خلقت نجوا کردهای. وقتی با ائمه (علیهم السلام) نجوا کردی، شما در حضور آنها هستی، همیشه باید این طوری باشید، آن وقت خدا اجازه حرف به شما میدهد، چون باید بگویی: ای خدا! من احتیاج به تو دارم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]
خودت را در مقابل خدا و ائمه محتاج بدان. خودت را نابود کن؛ آن وقت ولایت شما را بود میکند و امام زمان به شما نوید و دلداری میدهد....
خودت را در مقابل خدا و ائمه محتاج بدان. خودت را نابود کن؛ آن وقت ولایت شما را بود میکند و امام زمان به شما نوید و دلداری میدهد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]
بیحیایی این است که امر ائمه را اطاعت نکنید و پشت به اینها کنید. از هر بیحیایی بیحیاتری!...
بیحیایی این است که امر ائمه را اطاعت نکنید و پشت به اینها کنید. از هر بیحیایی بیحیاتری! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
بقا آنجاست که علی (علیه السلام) را قبول دارند، چهارده معصوم را قبول دارند و گناه نمیکنند...
به تمام آیات قرآن! فقط متقی است که علی (علیه السلام) میگوید. بیایید این حرفها را عمل کنید. «انما الدنیا فناء و الآخرة بقاء» دنیا فناست؛ اما اگر امر را اطاعت کنید در همین دنیا به آخرت و بقا دست پیدا میکنید. بقا آنجاست که علی (علیه السلام) را قبول دارند، چهارده معصوم را قبول دارند و گناه نمیکنند. اینکه ما داریم نیستی است، مگر از خلق گمراه کنار بروید تا به هستی برسید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
ما نفهمیدهایم حاجتی که داریم ائمه باید اصلاح کنند...
آدم باید با پدر حقیقیاش لال بازی نکند، نجوا کند. ما نفهمیدهایم حاجتی که داریم ائمه باید اصلاح کنند. من در کارگاه مهمی استاد بودم و میخواستم مستقل شوم، اما صاحب آنجا من را رها نمیکرد. پیش امام رضا رفتم و گفتم: آقا جان! این خیلی قلدر است، کمکم کن. در عالم رویا، آقا یک دوکچه به من داد. فهمیدم که حضرت سر رشته کار را به دستم داد. بعد به آن شخص غلبه کردم و مستقل شدم. بیایید در خانه این ها! در خانه چه کسی میروید؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
به غیر از وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه اطهار در تمام خلقت نوری نیست...
شما اول باید تشخیص نور بدهید. به غیر از وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه اطهار در تمام خلقت نوری نیست. اما اغلب ما دنبال ظلمت میرویم. بعد از تشخیص نور باید حرکت کنید و تسلیم آن باشید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
خدا میلیارد میلیارد عالم دارد. در تمام آنها ائمه تصرف دارند...
حقیقت ولایت را فقط خدا میداند. او میداند که چه چیزی را از نور خودش خلق کرده است. خدا میلیارد میلیارد عالم دارد. در تمام آنها ائمه تصرف دارند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
ائمه طاهرین سه روز، سه روز، غذا نمیخوردند و غذایشان را به فقرا میدادند. حالا میگوید تو این کار را نکن، هم بخور و هم بخوران....
ائمه طاهرین سه روز، سه روز، غذا نمیخوردند و غذایشان را به فقرا میدادند. حالا میگوید تو این کار را نکن، هم بخور و هم بخوران. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
اسم اینها، یک عظمتی دارد، یقین اینها، یک عظمتی دارد، خواستن اینها، یک عظمتی دارد، حرف اینها را زدن، یک عظمتی دارد، فکر اینها را کردن یک عظمتی دارد. صدها عظمت دارد. ...
اسم اینها، یک عظمتی دارد، یقین اینها، یک عظمتی دارد، خواستن اینها، یک عظمتی دارد، حرف اینها را زدن، یک عظمتی دارد، فکر اینها را کردن یک عظمتی دارد. صدها عظمت دارد. آخر، از کدامش برایتان بگویم؟ مگر اسمش نیست که وقتی به کشتی نوح میزند آرام میگیرد؟ کشتی نوح، چیزی نیست که یقین به ولایت کند. مگر کشتی نوح جان دارد؟ دارد به تو میفهماند. میگوید اسم اینها، وقتی در قلبت باشد، آرامش پیدا میکنی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: قلب المؤمن، عرش الرحمن]
نه خدا محدود است، نه ائمه طاهرین (علیهم السلام) خلق محدود است...
یکی از علمای مهم مشهد، اینجا آمده بود و راجع به امام زمان (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) صحبت میکرد. به من گفت: ائمه (علیهم السلام) که کسری ندارند. پس چرا به عرش میروند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا برایشان صحبت میکند؟ گفتم، آقا من خجالت میکشم، دستت درد نکند! اینها در مقابل خلق کسری ندارند. تمام علم خلق، ذراتی از اینهاست که به خلق داده شده؛ اما اینها در مقابل خدا که کسری دارند. فیض خدا، که انتها ندارد. دائم به اینها فیض میرسد. مگر اینها معلومات دارند که یک معلومات مختصری داشته باشند و بخواهد به معلوماتشان اضافه شود؟ اینها محدود نیستند. نه خدا محدود است، نه ائمه طاهرین (علیهم السلام) خلق محدود است. آن عالم گفت: دستت درد نکند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: قلب المؤمن، عرش الرحمن]
قلب تو، عرش خداست. برای چه عرش خداست؟ ائمه طاهرین، خودشان آنجا هستند؛ اما تو باید محبت آنها و یقین آنها در قلبت باشد....
قلب تو، عرش خداست. برای چه عرش خداست؟ ائمه طاهرین، خودشان آنجا هستند؛ اما تو باید محبت آنها و یقین آنها در قلبت باشد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: قلب المؤمن، عرش الرحمن]
شیعه باید هم عترت را و هم قرآن را قبول کند؛...
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی میخواست از دنیا برود، فرمود: دو چیز بزرگ میگذارم: قرآن و عترت. حالا شیعه باید هم عترت را و هم قرآن را قبول کند؛ اما بعضی گفتند: «حسبنا کتاب الله»؛ یعنی ما فقط کتاب خدا را قبول داریم. حالا میفرماید: اینها مرتد و کافرند. پس، نباید جزء اینها باشیم که مرتد و کافر باشیم. ما باید طبق فرمایش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم قرآن و هم عترت را قبول کنیم. چون عترت و قرآن توأم با هم هستند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
از آنچه که روی زمین و آسمانها است، مصداق این فرمایش امام صادق (علیه السلام) نداریم که میفرماید: اگر ما نباشیم، زمین اهلش را فرو میبرد...
از آنچه که روی زمین و آسمانها است، مصداق این فرمایش امام صادق (علیه السلام) نداریم که میفرماید: اگر ما نباشیم، زمین اهلش را فرو میبرد یا در جای دیگر میفرماید: ما حجتیم از برای خلقت، مادرم زهرا (علیها السلام) حجت است از برای همه ما. خدا در حدیث کساء میفرماید: من تمام خلقت را به واسطه اینها خلق کردم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
تمام این خلقت به نور ولایت زندگی میکند؛ یعنی حیات خلقت به واسطه ائمه است و اگر نباشند خلقت فروریزان میشود....
تمام این خلقت به نور ولایت زندگی میکند؛ یعنی حیات خلقت به واسطه ائمه است و اگر نباشند خلقت فروریزان میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
سوال شد: ناجی کیست؟ فرمود: کسانی که دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول داشته باشند...
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بعد از من، امت من هفتاد و دو فرقه خواهند شد. بعضی از مورخین نوشتهاند: دوازده فرقه. بعد فرمود: تنها یک فرقه از اینها ناجیاند. بقیه را کنار زد. سوال شد: ناجی کیست؟ فرمود: کسانی که دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را قبول داشته باشند، ما را حجت خدا بدانند و بدانند که خدای تبارک و تعالی ما را مدیر عامل خلقت قرار داده است؛ طوری قرار داده که اگر ما نباشیم در هر زمانی، عالم فروریزان میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
همانطور که قرآن مانند ندارد، کلام ائمه طاهرین هم مانند ندارد....
همانطور که قرآن مانند ندارد، کلام ائمه طاهرین هم مانند ندارد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
اگر حجت نباشد، عالم فروریزان میشود...
ائمه طاهرین یک نور هستند، جزء خلق نیستند. چرا؟ هیچ جا نداریم، نمیگوید اگر عیسی نباشد یا موسی نباشد یا ابراهیم نباشد، تمام خلقت فروریزان میشود. هیچ جا نداریم. من اغلب کتب را در نظر دارم. اگر شما خبر تازهای دارید، من انعام میدهم. ما همه صد و بیست و چهار هزار پیامبر را قبول داریم؛ اما هیچکدام را خداوند تبارک و تعالی نفرموده، تا حتی ابراهیم را، که اگر نباشد عالم فروریزان میشود. میفرماید: اگر حجت نباشد، عالم فروریزان میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
محبت زهرا را معاوضه میکنم با تمام خلقت!...
به تمام مقدسات عالم، من یک وقت، با امام زمان (عج الله فرجه) روبرو شدم. گفتم: آقا، اگر سلطنت سلیمان را به من بدهی، نه، بالاتر، آن چیزی را که خدا به تو داده است را به من بدی؛ یعنی تمام این خلقت را در اختیار من بگذاری، من به محبت زهرا (علیها السلام) نمیدهم. محبت زهرا را معاوضه میکنم با تمام خلقت! پس بیخود نیست این حرفها از دهان من نازل میشود. باید اینجور باشی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای شیعه]
من محبت علی (علیه السلام) را از تمام خلقت بالاتر میدانم...
به تمام آیات قرآن، اگر خدا تمام خلقت را به من بدهد، من قانع نیستم؛ مگر بگوید: ولایت به تو دادم، علی (علیه السلام) به تو دادم. من محبت علی (علیه السلام) را از تمام خلقت بالاتر میدانم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای شیعه]
آسوده خاطرم که در دامن توام، علی جان، خدا میداند راست میگویم:...
آسوده خاطرم که در دامن توام، علی جان، خدا میداند راست میگویم: آسوده خاطرم که در دامن توام دامن نبینم که در دامنش بروم دامن به غیر دامن تو بیمحتوا بود دامان توست اتصال به ماورا بود خدا میداند همه خلقت را میبینم، میبینم، همه خلقت، بیمحتوا است؛ اما با تمام گلولههای خونم، با تمام موهای بدنم میگویم: علی، علی، علی، علی، علی، علی، علی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای شیعه]
بابا جان، چه کسی رگهای بدنت را جدا کرد؟...
یک شب، حضرت رقیه خواب پدرش را دید. اینجور که در ظاهر معلوم است، این حضرت زینب، به اینها گفته بود، پدر شما به مسافرت رفته است. اینجور که حالا به ما گفتهاند، کم و زیادش نمیکنیم. وقتی که خواب دید، یزید بلند شد دید اینها همه دارند گریه میکنند. بعد گفت: چیست؟ گفت: دختر امام حسین، خواب پدرش را دیده است. گفت: سر را پیش او ببرید. این تا سر را آنجا بردند، سر را گرفت و بنا کرد بوسیدن. به سینهاش چسباند. یک قدری بابا کرد، بعد گفت: چه کسی من را به این کودکی یتیم کرده است؟ بابا جان، چه کسی رگهای بدنت را جدا کرد؟ بابا جان، عمهام گفت: تو مسافرت رفتی، بابا جان، یک قدری بابا، بابا کرد تا اینکه یک دفعه حضرت رقیه احترام کرد، سر اینجوری به زمین افتاد. اینها خیال کردند، حضرت خوابش برده است. دیدند از دنیا رفته است. این کسی که سر را آورده بود، رفت به یزید گفت: یزید، خانهات خراب شود، رقیه از دنیا رفت. [پایگاه ولایت حضرت علی…
رقیه اینقدر پدرپدر کرد تا جان داد. این فرزند امام حسین نیست؟ تف بر شما! جگر مرا آتش میزنید...
وقتی زینب در اربعین به کربلا آمد، به برادرش خطاب کرد: حسین جان! امر تو را اطاعت کردم، پرچم معاویه را ریشهکن و پرچم پدرمان را نصب کردم. اما خواهشی از تو دارم. سراغ رقیه را از من نگیر. وقتی میخواستم بیایم، گفتم: رقیه، من جواب پدرت را چه بدهم؟ خدا لعنت کند کسی که میگوید رقیه دختر امام حسین نیست. رقیه اینقدر پدرپدر کرد تا جان داد. این فرزند امام حسین نیست؟ تف بر شما! جگر مرا آتش میزنید. اگر تمام دنیا را به من بدهند میسوزم، این آتش شعلهور هست تا امام زمان بیاید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]
یک وقت دیدند زینب بغض کرده و اشک میریزد؛ زینب جان، دیگر چطور شده؟ یک وقت نگاه کرد و گفت: رقیه جان، من جواب بابایت را چه بدهم؟ اگر من به آنجا بروم و سراغ تو را بگیرد، چه...
یک وقت دیدند زینب بغض کرده و اشک میریزد؛ زینب جان، دیگر چطور شده؟ یک وقت نگاه کرد و گفت: رقیه جان، من جواب بابایت را چه بدهم؟ اگر من به آنجا بروم و سراغ تو را بگیرد، چه بگویم؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 87]
تو اگر فرمان این کامپیوتر جهانی را دیدی، فرمان خدا را بردی، آنوقت آن کامپیوتر خلقت، جاهایی را به تو نشان میدهد...
تو اگر فرمان این کامپیوتر جهانی را دیدی، فرمان خدا را بردی، آنوقت آن کامپیوتر خلقت، جاهایی را به تو نشان میدهد. قربانت بروم، بهشت را نشانت میدهد، فردوس را نشانت میدهد، جهنم را نشانت میدهد، خلقت را نشانت میدهد. تو آنجا را که گفته، نگاه نکن؛ آنوقت چشمت، میآید اینجا را نشانت میدهد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
همین جور که امام زمان به نگاه به غیر خدا احتیاج ندارد، تو هم باید به نگاه غیر ولایت احتیاج نداشته باشی...
همین جور که امام زمان به نگاه به غیر خدا احتیاج ندارد، تو هم باید به نگاه غیر ولایت احتیاج نداشته باشی. حالا که احتیاج نداری، حالا عضو میشوی. حالا که عضو شدی، دیگر کار تو درست است. دیگر مرده و زنده نداری. حالا اگر اینجا شما کارساز هستی، آنجا کارسازتر میشوی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
تو اگر نگاه نکردی، به کمال و کل کمال میرسی. اگر آنجا که شیطان گفته، نگاه کنی به امر شیطان اطاعت کردی. آیا امر امام زمان را اطاعت کنی، بهتر است یا امر شیطان را...
تو اگر نگاه نکردی، به کمال و کل کمال میرسی. اگر آنجا که شیطان گفته، نگاه کنی به امر شیطان اطاعت کردی. آیا امر امام زمان را اطاعت کنی، بهتر است یا امر شیطان را [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
ببین، خدا کم ولایت را برای حیوانات نگذاشته است. ما کجاییم؟ آن حیوان اطاعت میکند، شهوت به تو غلبه کرده، تو نمیکنی...
ببین، خدا کم ولایت را برای حیوانات نگذاشته است. ما کجاییم؟ آن حیوان اطاعت میکند، شهوت به تو غلبه کرده، تو نمیکنی. توی دانشگاه چهار تا بچه صورت صاف میبینی، نمیدانم خانم خیک اینجوری میبینی، گول میخوری، جدا میشوی. از ولایت جدا نشو، برو تفکر داشته باش. چرا امام صادق (علیه السلام) میفرماید: جدا میشوند؟ میگوید: آره، وقتی جدا میشوند، اگر در آن حال بمیرند، به دین محمد نمردند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
تو، مؤمن احتیاج به هیچ چیزی نداری؛ تا حتی به نگاه. فقط احتیاج به خدا و ولایت داری....
تو، مؤمن احتیاج به هیچ چیزی نداری؛ تا حتی به نگاه. فقط احتیاج به خدا و ولایت داری. چرا؟ تشخیص داده که کارساز آن است. اگر اینجوری نگاه کنی، رهبرت شیطان است، تو باید رهبرت علی (علیه السلام) باشد، باید رهبرت، الان وجود مبارک امام زمان باشد. به امر او نگاه کنی. اگر میگوید در نزد من بگذار، او هم در نزد آن میگذارد، به امر او نگاه کنی، به امر او راه بروی، به امر او بخوابی، به امر او پا شوی، آنوقت امر الله میشوی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
این چشم تو که در نزد ولایت است، اگر چشم ولایت باشد، چشم ولایت خیانت میکند؟...
این چشم تو که در نزد ولایت است، اگر چشم ولایت باشد، چشم ولایت خیانت میکند؟ عزیز من، برو توبه کن. با این چشمی که داری نگاه میکنی، آیا چشم خدا نگاه میکند؟ آیا چشم علی نگاه میکند؟ آیا چشم زهرا نگاه میکند؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
چشم آدم یک جاذبهای دارد؛ اما آنکه گفته نکن، نکن. کلیدش را بزن...
عزیز من، قربانتان بروم، فدایتان بشوم، توجه کنید. تو اگر این کامپیوتر جهانی را دیدی، به قول بعضیها، یک خرده شاد میشوی. چطور شاد میشوی؟ مثلاً آدم یک جایی را میبیند، خود به خود خوشش میآید. چشم آدم یک جاذبهای دارد؛ اما آنکه گفته نکن، نکن. کلیدش را بزن. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
عزیز من، توی کامپیوتر جهانی داری نگاه میکنی، از ولایت جدا نشو. اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی. خدا نکند در آن حال بمیریم....
عزیز من، توی کامپیوتر جهانی داری نگاه میکنی، از ولایت جدا نشو. اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی. خدا نکند در آن حال بمیریم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
این کامپیوتر الهی تمام حکمها را آورده گذاشته است. شما همینجور که داری نگاه میکنی، نگاه کن آیات خدا را ببین، عظمت خدا را ببین...
این کامپیوتر الهی تمام حکمها را آورده گذاشته است. شما همینجور که داری نگاه میکنی، نگاه کن آیات خدا را ببین، عظمت خدا را ببین. ببین، این که نیست. ما یک خانه داریم دم مسجد زینالعابدین بودیم، حالا من آمدم دم زایشگاه، خب، من همین را دیدم. اصلاً شما هر چیزی به این عالم، به این خلقت، نگاه کنی، باید عظمت ولایت پیش تو زیاد بشود، باید بفهمی خدا چه جاهایی دارد، چه مملکتهایی دارد، چطوری دارند زندگی میکنند؛ اما چه چیز آنها را ببینی؟ کفرشان را ببین که همه اینها اینجوری هستند، اهل جهنمند، آنوقت میآیی شکر خدا را میکنی که تو اینجوری نیستی. اصلاً شما وقتی این چیزها را دیدی، نعمتی را که خدا به تو داده میفهمی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
حالا این کامپیوتر خلقت، روی این کامپیوتر جهانی یک امر گذاشته است...
این کامپیوتر جهانی یک چیزی هست که دارد جهان را به تو نشان میدهد؛ اما حالا که جهان را نشانت میدهد، شما باید حواست پیش کامپیوتر خلقت باشد. حالا این کامپیوتر خلقت، روی این کامپیوتر جهانی یک امر گذاشته است. شما ببین، من به قربان چشمت بروم؛ اما یک امر رویش گذاشته است. … این چشم تو باید کلید داشته باشد، این دست تو باید کلید داشته باشد، پای تو کلید داشته باشد. چرا؟ آنجا که باید نگاه نکنی، کلیدش را بزن. عزیز من، قربانت بروم، اگر آن کلید را زدی، نگاه نکردی، خدا کلید ولایت به تو میدهد. قربانت بگردم، اگر نداد به من لعنت کن. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
روایت صحیح داریم اگر زن زیبایی را دیدی، نگاه نکردی، نگاه به زمین کردی، این کلید ولایت است، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت میکنند...
روایت صحیح داریم اگر زن زیبایی را دیدی، نگاه نکردی، نگاه به زمین کردی، این کلید ولایت است، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت میکنند. این کلید ولایت است. نگاه به آسمان کردی، نگاه نکردی، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت میکنند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
[در استفاده از کامپیوتر جهانی:] عزیز من، آنجا که گفته نگاه کن، بکن؛ آنجا که نگفته، کلیدش را بزن....
[در استفاده از کامپیوتر جهانی:] عزیز من، آنجا که گفته نگاه کن، بکن؛ آنجا که نگفته، کلیدش را بزن. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: کامپیوتر جهانی – جلسه اول]
اگر میگویی حسین! باید چشمت را حفظ کنی، رضایت حسین (علیه السلام) اصل است، نه حسین گفتن!...
عزیز من! تو هم باید با امر کار کنی، چرا گناه میکنی؟ چرا بدچشمی میکنی؟ تو باید اتصال به اینها باشی. اگر میگویی حسین! باید چشمت را حفظ کنی، رضایت حسین (علیه السلام) اصل است، نه حسین گفتن! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
به تمام آیات قرآن! راست میگویم: مردم میرفتند زیارت امام حسین (علیه السلام) و بعد به تماشای تلویزیون میرفتند!!...
وقتی امام حسین (علیه السلام) شهید شد، امام صادق (علیه السلام) آمد و یک خانه در کربلا خرید و از اول دهه مدام حسین، حسین میکرد. روی پایش میزد و میگفت: اول جدم را کافر کردند و بعد او را کشتند! حضرت، مرتب حسین، حسین میگفت. کربلا دارد حسین، حسین میگوید؛ اما تو آنقدر بیغیرتی که میخندی!!؟ به تمام آیات قرآن! راست میگویم: مردم میرفتند زیارت امام حسین (علیه السلام) و بعد به تماشای تلویزیون میرفتند!! تو کربلا آمدی! چه خبر است؟ در کوچهها که میرفتم، میگفتم: اینجاست که حسین آمده! اینجاست که زینب آمده! اما تمام آنها ماهوارههایشان روشن بود! این است که میگوید اگر در آخرالزمان با دین از دنیا رفتی، ملائکه تعجب میکنند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
آمدند یک مساله از پیامبر بپرسند پسر عباس نگاه کرد. گفت: پسر عباس، خدا چشمت را پر آتش میکند....
آمدند یک مساله از پیامبر بپرسند پسر عباس نگاه کرد. گفت: پسر عباس، خدا چشمت را پر آتش میکند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: اربعین 92]
اصلاً تا چند وقت دیگر میرفتم، کرِ کر شدم...
یکی دیگر میگویم. یک نفر بود که چندین سال درِ خانهاش چیز میبردم. یک مقدارش را خودم میدادم، یک مقدارش هم مال مردم بود. این پدرش مریض بود. پدرش مرد… یک وقت در را زدم. حالا نمیگویم چه گفت. گفت: اگر زن داری، فلان، اگر دختر هم داری، فلان. یک فحشهایی که به هیچ کجا نیست. گفت: خفه شو! حاج حسین است. حالا آمدم کر شدم. هر چه میگفت، میگفتم: چی هست؟ اصلاً تا چند وقت دیگر میرفتم، کرِ کر شدم. والله! من نمیخواهم بگویم که اصحاب یمین هستم. من دارم صفات اصحاب یمین را میگویم. شما این حرفها را عمل کنید. توی خودتان پیاده کنید. من که اینقدر بیغیرت نیستم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: صفات اصحاب یمین]
مواظب یمین باش. مواظب باش که خدشه به دین نخورد. مواظب باش که خدشه به یمین نخورد. تو اصحاب یمینی! تو باید اطاعت کنی یمین را...
یک شاگرد داشتم دزد بود. میخواهم یکی دوتای آنها را برای شما بگویم. من چهار پنج تا شاگرد داشتم. بساز و بفروش میکردم، خلاصه اینجوری بودیم. اینها آمدند گفتند: این بچه دزد است. گفتم: من که باور نمیکنم. آن موقع اگر یادتان باشد، اسکناس پنج تومانی خیلی زیاد بود؛ این که میگویم مال چهل سال، چهل و پنج سال پیش است. اینها رنگ کردند؛ شب که شد از توی جیب این درآوردند. گفت: دیدید؟ ما این کار را کردیم که به ما دزد نگویی. سه شنبه بود، ما نگهش داشتیم تا اینکه شب جمعه، گفتم: پسر جان! نیا. این صبح شنبه شد، پسر را آورد، گفت: چرا بچه من را جواب کردی؟ گفتم: خانم، من شاگرد نمیخواهم. هر چه که فحش عالم بود، یک قدری هم قرض کرد به ما داد. هر فحشی که میگویی [بود] یک مقدار هم قرض کرده بود. اصلاً یک فحشهایی است که مثل این که میگویند تجدد، تجددی بود، به ما داد. هر چه به من گفتند چرا، گفتم من شاگرد نمیخواهم. من حسابش را کردم،…
گفتم: ای خدا! هر چه هست، تو مرا خلق کردی، تو کار خودت را بکن...
من یک وقت یادم میآید رفتم دیدم روی صورتم دو دانه مو در آورده است. حالا تمام صورتم سفید شده و چهار دست و پا راه میروم. باز هم میگویم حسین جان! امام زمان! من سگ تو هستم. چهار دست و پا راه میروم و افتخار میکنم که هفتاد و چند سالم هست و دارم به عشق امام زمان (علیه السلام) چهار دست و پا راه میروم. بعد گفتم: آقا! الان میگویی سگ اصحاب کهف که اطاعت کرد، تو آن هم نیستی. گفتم: خرت هستم. گفتم: خر بلعم هم اطاعت کرد. هر چه رفتم بگویم دیدم نمیشود. توبه کردم. دیدم دروغ میگویم. بعد گفتم: ای خدا! هر چه هست، تو مرا خلق کردی، تو کار خودت را بکن. اینها که به من مراجعه میکنند خودت جواب بده. من چهکاره هستم؟ حالا میدانید چرا اینطور میشویم؟ حرف سر این است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: صفات اصحاب یمین]
حالا صدقه کجا امر خداست، کجا نیست؟...
حالا صدقه کجا امر خداست، کجا نیست؟ شما الان یکی را دوست داری، اینکه دوست داری، اینکه تو را دوست دارد به او میدهی. این درست نیست. خدا رحمت کند علماء که دستشان از این دنیا کوتاه شده. حاج شیخ عباس یک روز به یکی از سران هیأت (او پالتوی بلندی داشت و به اصطلاح متدین بود) گفت مبادا اهل جهنم بشوی. گفت: آقا! من سی سال است که حسین (علیه السلام) میگویم. گفت: یک چیزی که در محله به شما میدهند به آنها میدهی که به حرفت هستند، تو اهل جهنم میشوی. وای بر حال من و وای بر امید من. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
حالا چه صدقاتی است که از شما قبول میشود. آن است که ائمه سه روز روزه گرفتند، به مسکین و یتیم و اسیر دادند. ائمه به اینها دادند، شما باید انفاقی که میکنی، محض اینها...
حالا چه صدقاتی است که از شما قبول میشود. آن است که ائمه سه روز روزه گرفتند، به مسکین و یتیم و اسیر دادند. ائمه به اینها دادند، شما باید انفاقی که میکنی، محض اینها بکنی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
من بعضی وقتها فکر میکنم، میگویم: حسین! مبادا اینجوری باشی که حالا مردم صدقاتی میدهند، تو به کسی بدهی که تعریفت میکند. میگویم: خدایا! الحمد لله در وجود من این را...
من بعضی وقتها فکر میکنم، میگویم: حسین! مبادا اینجوری باشی که حالا مردم صدقاتی میدهند، تو به کسی بدهی که تعریفت میکند. میگویم: خدایا! الحمد لله در وجود من این را خلق نکردی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
ما اگر عقیدهمان این باشد که خودمان این مال را جمع کردهایم، انفاق آن برایمان سخت است؛ اما اگر بدانیم که خدا به ما داده، راحتتر از آن میگذریم....
ما اگر عقیدهمان این باشد که خودمان این مال را جمع کردهایم، انفاق آن برایمان سخت است؛ اما اگر بدانیم که خدا به ما داده، راحتتر از آن میگذریم. اصلاً تصوّر کنیم که خدا مبلغی را که پاداش بخشش ماست در دستش نگه داشته و منتظر است ما ببخشیم تا او هم آن را به ما ببخشد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت]
آنها که واجبات مالشان را نمیدهند خدا به زمین و زمان امر میکند آن مال را از آنها بگیرند....
آنها که واجبات مالشان را نمیدهند خدا به زمین و زمان امر میکند آن مال را از آنها بگیرند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت]
همه ما مردم میخواهیم از زحمت خودمان کسب روزی کنیم؛ اما روزی رساندن فقط با خداست. خدا حواله میفرستد، مشتری روانه میکند و به درآمد ما برکت میدهد....
همه ما مردم میخواهیم از زحمت خودمان کسب روزی کنیم؛ اما روزی رساندن فقط با خداست. خدا حواله میفرستد، مشتری روانه میکند و به درآمد ما برکت میدهد. ما از همان میزان روزی تعیین شده در پیش خدا -نه بیشتر و نه کمتر- میتوانیم بهرهمند شویم؛ چون روزی انسان کاملاً معلوم است. روزی ما همان است که مصرف میکنیم. آنچه انبار میکنیم روزی ما نیست، سهم زن و فرزند دیگران است و سرانجام نیز به همان صاحبان اصلیاش میرسد. فقط ما زحمتش را کشیدهایم و آن را انبار کردهایم. اگر مفهوم این سخن را بفهمیم حرف تمام است: «روزی با دارایی فرق میکند.» [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت]
امام فرمود: دیروز پرونده شما دستم آمد و خیلی خوشحال شدم. شما رفتی به آن دوست ما کمک کردی و من خوشحال شدم، مادرم خوشحال شد، خدا خوشحال شد...
یک نفر از کاشان پیش امام صادق (علیه السلام) رفت. امام فرمود: دیروز پرونده شما دستم آمد و خیلی خوشحال شدم. شما رفتی به آن دوست ما کمک کردی و من خوشحال شدم، مادرم خوشحال شد، خدا خوشحال شد. این اشخاصی که الان اهل جلسه هستند توجهشان به آن است، آن وقت آنها، انفاق میکنند. الحمدلله، شکر رب العالمین. حالا من میخواهم همه اینجوری باشند که وقتی میخواهند جایی بروند، انفاق داشته باشند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
حالا این انفاق را دارید، منّت سر خدا نگذارید....
حالا این انفاق را دارید، منّت سر خدا نگذارید. خدا میگوید: اول که صفات الله به شما میدهم، بعد هم صد تا اینجا به شما میدهم، هزار تا آخرت به شما میدهم. اما این را به شما بگویم که اگر شما صفات دارید، خیلی باید شکرانه کنید. چون صفات خدا، امر خداست. همانطور که ولایت امر است، صفات خدا هم امر است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
دو چیز است که خدا خیلی رویش تکیه کرده است: یکی ولایت است، یکی انفاق. میگوید: اگر تو انفاق داشته باشی، من یک صفاتی دارم به نام صفات الله که به تو میدهم....
دو چیز است که خدا خیلی رویش تکیه کرده است: یکی ولایت است، یکی انفاق. میگوید: اگر تو انفاق داشته باشی، من یک صفاتی دارم به نام صفات الله که به تو میدهم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
گفتم: هر موزی، هزار تومان میدهم. اینها دویدند و محض این (اگر محض خدا بود که اول میدادند) یکی یک موز به اینها دادند...
من رفتم مکه، یک جایی بود مثل بارانداز، یک شب آنجا ما را خواباندند. آن وقت موز و پرتغال که داشتند همه را آنجا ریختند. یکی دو نفر بودند که اینجا را تمیز میکردند. من دیدم این طفلکها نگاه میکنند. به مدیر کاروان گفتم یکی، یک موز به اینها بدهید. گفت: نه، لازم نکرده است، اینها عادت میکنند. فریاد کشیدم. (نگفتم حالا رئیس کاروان با من خوب نیست، نباشد. تو کارَت را بکن. داد کشیدم.) گفتم: هر موزی، هزار تومان میدهم. اینها دویدند و محض این (اگر محض خدا بود که اول میدادند) یکی یک موز به اینها دادند. این، سخاوت است. سخاوت مطلق، دائم از آن جاری میشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
سخاوت، تو را از گیجی درمیآورد. عدالت، تو را از گیجی درمیآورد...
عزیز من! بیا از گیجی درآی. ولایت، تو را از گیجی درمیآورد. سخاوت، تو را از گیجی درمیآورد. عدالت، تو را از گیجی درمیآورد. مگر نگفتم: ولایت، عدالت سخاوت. تمام اینها تو را از گیجی در میآورد، نه که گیج بشوی، به دینم! به آیینم! تمام ملک و ملکوت را میبینی. آسمان را میبینی، عرش خدا را میبینی، فرش خدا را میبینی، امر خدا که علی بن ابی طالب (علیه السلام) است را میبینی، امر خدا که زهرا (علیها السلام) باشد را میبینی، امر خدا که وجود این دوازده امام باشد را میبینی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
ما بعضیهایمان سخاوت مطلق نداریم. من دلم میخواهد سخاوت مطلق داشته باشید؛ دائم از شما جاری شود. خدا هم دائم برای شما جاری میکند....
ما بعضیهایمان سخاوت مطلق نداریم. من دلم میخواهد سخاوت مطلق داشته باشید؛ دائم از شما جاری شود. خدا هم دائم برای شما جاری میکند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انفاق، قانع و راضی بودن]
من با کسی که سخی نباشد، میسازم؛ اما از او خوشم نمیآید؛ چون امر خدا از او صادر نمیشود....
من با کسی که سخی نباشد، میسازم؛ اما از او خوشم نمیآید؛ چون امر خدا از او صادر نمیشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
ما گناه میکنیم. اگر تصفیه بشوید، دیگر گناه تویتان نیست؛ یعنی همیشه به فکر هستی که مردم را هدایت کنی یا به مردم سخاوت کنی و دائم الحضوری....
ما گناه میکنیم. اگر تصفیه بشوید، دیگر گناه تویتان نیست؛ یعنی همیشه به فکر هستی که مردم را هدایت کنی یا به مردم سخاوت کنی و دائم الحضوری. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
امر امام حسین (علیه السلام)، گناه نکردن و سخاوت است؛ اما سخاوت را نباید به دشمنان علی (علیه السلام) داد. سخاوت را باید به دوستان علی (علیه السلام) و دوستان خدا بدهید. آن ...
امر امام حسین (علیه السلام)، گناه نکردن و سخاوت است؛ اما سخاوت را نباید به دشمنان علی (علیه السلام) داد. سخاوت را باید به دوستان علی (علیه السلام) و دوستان خدا بدهید. آن سخاوت قبولی دارد. هر سخاوتی که قبول نیست. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
من به عمرم نگاه به تلویزیون نکردهام، به عمرم یک دروغ نگفتم، به عمرم به فکر مردم بودم...
به دینم! من محشر را دیدهام. تو چه چیزی داری میگویی؟ تو به غیر تلویزیون و ویدئو چیز دیگری ندیدی؟ کجا محشر را میبینی؟ کجا برزخ را میبینی؟ به دینم! من دیدم، جهنم را دیدم، بهشت را دیدهام، بهشت هم رفتهام. من نمیخواهم خودم را معرفی کنم. خدا من را لعنت کند اگر من بخواهم خودم را معرفی کنم. خدایا! من را لعنت کن! اگر بخواهم خودم را معرفی کنم، من حاضرم. میخواهم بگویم میتوانید بشوید. اینقدر ما عقبافتادهایم. ما از عقبافتادهها هستیم. پس من چه کارهام؟ من به عمرم نگاه به تلویزیون نکردهام، به عمرم یک دروغ نگفتم، به عمرم به فکر مردم بودم. تو بابا بیا بشو. تو چه کارهای؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: عاشورای 93]
من از بس به هوا و به طاق نگاه میکردم زنم گفت: پاشو برو، تو دیوانه میشوی...
خدا بیامرزد حاج شیخ عباس تهرانی را. من چندین سال خدمت ایشان بودم. من خیلی دلم میخواست بروم کربلا. اینقدر دلم میخواست بروم که اصلاً برای زیارت امام حسین (علیه السلام) دیوانه شده بودم. واقعاً دیوانه شده بودم. من تقریباً یک پسر داشتم که شش ماهه بود. شش ماه بود که ما بچهدار شده بودیم. شاید یک سال بود که زن آورده بودیم. آدم که یک سال است زن آورده، زن به او علاقه دارد، او هم علاقه دارد. من از بس به هوا و به طاق نگاه میکردم زنم گفت: پاشو برو، تو دیوانه میشوی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انسان، اطاعت، تکامل]
من به دینم، از اول عمرم نگاه به زن مردم نکردم. تا حتی به محرم خودم درست نگاه نمیکنم. به اینها که محرمند؛ یعنی بچههای داداشم، عروسم. میگویم: ملک من نیستند. من به مل...
به روح تمام انبیاء، من یک وقت یک جایی بودم عدهای بودند که به من اطمینان داشتند. بچههایشان را آنجا میآوردند. من یک روز نشستم، بنا کردم زار، زار گریه کردن. گفتم: ای خدا، من شهادت میدهم اگر من خیانت کنم از ابن ملجم بدتر هستم. این الان آمده بچهاش را در اختیار من گذاشته است. بعضیها من را میبردند و سر سفره خانوادهشان میگذاشتند. از اولش من میچندیدم تا آخرش. مبادا چیزی شود. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند. گفت: مگر آدم یک ترک اولی نکرد، چهل سال گریه گرد. چرا بیدار نمیشوید؟ یک ترک اولی کرد. یک ذره تزلزل در ولایت داشت. ما که اصلاً ولایت را قبول نداریم. من از اولش روی همین مبنا قدم زدم. گفتم: خب، من یک گناه کردم، چهل سال هم گریه کردم، یکی دیگر هشتاد سال. آن هم اگر خدا آمرزیدم. تصمیم گرفتم گناه نکنم. گفتم اگر به قیمت جانم طی شود، گناه نکنم، چیز حرام هم نخورم. من نمیخواهم بگویم؛ خدا انسان را نگه میدارد. من به دینم، از اول عمرم…
والله، به حیوانهای بیابان نگاه کردن بهتر است از اینکه به بعضیها نگاه کنی؛...
والله، نگاه کردن به کوهها، بهتر است از اینکه به بعضیها نگاه کنی. والله، به حیوانهای بیابان نگاه کردن بهتر است از اینکه به بعضیها نگاه کنی؛ آنها مطیعند، اغلب این مردم مطیع نیستند. خدا شما را خواسته که شما را آنجا گذاشته، شیطان تو را وسوسه نکند. کجا میخواهی بروی؟ چه کار میکنی؟ هر روزت که شب میشود شکر کن، چشمت به زن نامحرم نخورد، چشمت به اینها که نمیدانم مانتو پوشیدند، زلفشان را قپل کردند، نخورده است. چشمت به اینها نخورده است. اگر چشمت به یک گاو بخورد، یا یک حیوان بخورد، بهتر از این است. چه خبر شده است؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: عیدی ما ولایت]
شهوت را با کلام خدا و کلام ولایت فرق بگذار...
والله! من راضی نیستم که این نوار را گوش بدهید، گوش به تلویزیون بدهید. به دینم! من راضی نیستم، توهین به شما بشود. پدرتان را خدا در میآورد. این توهین میشود به این حرفها. این حرفها، حرف ولایت است، حرف توحید است، حرف خداست. والله! من شما را میخواهم که این حرف را میزنم. هر کسی که این نوار را گوش میدهد این نوار را ممکن است خیلیها گوش بدهند. شما ادب دارید، ادب میکنید، مبادا این نوار را کسی گوش بدهد ادب نکند. پشت پایش میخورد. توجه فرمودید؟ آن عشقی است، اینکه عشقی نیست. آن شهوت است، اینکه شهوت نیست. شهوت را با کلام خدا و کلام ولایت فرق بگذار. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: آخرالزمان یا شر الازمنه]
کسی که با چشمش به نامحرم نگاه میکند، چشمش خیانت میکند...
کسی که با چشمش به نامحرم نگاه میکند، چشمش خیانت میکند، یا کسی که غش در معامله میکند، یا کسی که درس میخواند به امید اینکه پول بگیرد و بیامری کند، یا کسی که حرف از خودش بزند و مردم را به سوی خودش دعوت کند، اینها با شیطان ارتباط دارند و نجوا میکنند. این نجوا را شیطان جزا میدهد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]
حسن یوسف آن است که یوسف را آفریده است...
به قرآن مجید! به روح انبیاء! به روح امام زمان (علیه السلام) ! گاهی وقتها میگویم من یک شب را که با خدا حرف میزنم، خدا میگویم، علی (علیه السلام) میگویم، به تمام عالم نمیدهم. خدایا! اگر من دروغ میگویم، من را به دین یهود بمیران. ببینید! شما باید اینجوری بشوید. یک الله گفتن، یک خدا گفتن، به یک عالم میارزد. یک علی (علیه السلام) گفتن، به یک عالم میارزد. چرا میگوید اگر کسی را هدایت کردی عالَم را هدایت کردی. بیا عالَم هدایتکردن را قبول کن. اینکه میگوید خودت را شناختی، خدا را شناختی، ما نمیفهمیم خدا به ما چه میگوید. از خدا فهم بخواه تا بفهمی. حسن یوسف آن است که یوسف را آفریده است. همهاش نگاه خوشگلی یوسف میکند. برو توی فکر ببین چه کسی آفریده؟ چه کسی درست کرده؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
امام سجاد میفرماید: هر که را دوست داری با او محشور میشوی. رفقای عزیز، اینقدر به صفحه ماهواره و تلویزیون و ویدئو نگاه نکنید. میبینید، خوشتان میآید و با آنها محشو...
امام سجاد میفرماید: هر که را دوست داری با او محشور میشوی. رفقای عزیز، اینقدر به صفحه ماهواره و تلویزیون و ویدئو نگاه نکنید. میبینید، خوشتان میآید و با آنها محشور میشوید. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
شهوت همیشه دنبال بشر است؛ نگاه برانگیختهاش میکند....
شهوت همیشه دنبال بشر است؛ نگاه برانگیختهاش میکند. بشر تا تصفیه نشده است گناه میکند. ما باید تصفیه بشویم. تصفیه، دائم الحضور ولی الله الاعظم (عج الله فرجه) است؛ آن وقت گناه نمیکنید، وگرنه گناه میکنید. والله، بالله، امام زمان (عج الله فرجه) به من گفت: اینها اهل دنیا شدهاند؛ اما به دنیا نمیرسند، یا فرمود: اینها مسموم شدهاند. یعنی چه؟ یعنی امام زمان را فراموش کردهایم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
شیعه، عضو آنها است؛ اما شیعه باشد، نه شیره. اسم ما شیعه است!...
شیعه، عضو آنها است؛ اما شیعه باشد، نه شیره. اسم ما شیعه است! مثل شیره که مگسها روی آن مینشینند؛ ویدئو روی تو نشسته، تلویزیون روی تو نشسته، فکر و خیال روی تو نشسته، صورتهای خوب نشسته، رفیقهای عشقی نشسته، بدعتگذار به دین نشسته، همه اینها به جان تو نشسته است. تو چه کاره هستی؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وابستگی]
ابن ملجم «وابسته» آن زن بود؛ «وابستگی» یا علیکشی است...
حالا میخواهید خوب بدانید «وابستگی» چیست؟ ابن ملجم «وابسته» آن زن بود؛ «وابستگی» یا علیکشی است، یا از علی جدا شدن، «وابسته» بود. حالا در کوفه آمده است. یک زنی بود که زیباترین زنها بود؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ صفین، برادر او را کشته بود. به این زن برخورد، مثل الان یک نفر گفت رویتان را نگیرید، او هم رویش را به امر این آقا باز کرد و خوب خودش را نشان دادند و این هم خوب، فریفته شد. گفت: خب، میخواهیم با هم باشیم، گفت: مهریه من، سر علی بن ابیطالب است. من هیچ چیزی از تو نمیخواهم؛ فقط علی را بکش. حالا اگر تو را کشتند، به بهشت میروی، ببین چه میگوید؟ علی را کافر کردند. اگر تو را کشتند، به بهشت میروی ولی اگر تو را نکشتند، میتوانیم با هم باشیم. او هم آمد و این کارها را کرد. ببین، «وابسته» بود. تو هم اگر «وابسته» به بعضیها که نمیخواهم بیحیاگری کنم، تو هم مشابه ابن ملجم هستی. چرا «وابسته» دخترهای مردم میشوی؟ [پایگاه ولایت حضرت علی…
خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند، میگفت: هر طور که میخواهید بشوید، ولی تجددی نشوید...
این حرفهای خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کنار رفته است. چرا اینطوری شدید؟ تجدد، شما را اینطوری کرد. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند، میگفت: هر طور که میخواهید بشوید، ولی تجددی نشوید. تجدد، هر روز یک چیزی برای شما در میآورد. الان که میبینید تلویزیون است، یک وقت میبینید اینها قدیمی میشود. یک چیز دارند برای شما درست میکنند از اینها بهتر است و اینجوری است که دائم با شما باشد! دیگر تلویزیون نیست که نگاه به آن کنید؛ هر کجا بروید تلویزیون داخلش هست. ماهواره هم داخلش هست، دارند درست میکنند و چند وقت دیگر برایتان میآورند. چشمتان روشن! غصه نخورید؛ برایتان میآورند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وابستگی]
این دخترها چه کسانی هستند که به دانشگاه میروند؟...
این دخترها چه کسانی هستند که به دانشگاه میروند؟ دخترهای انگلیسی و آمریکایی و یهودیها هستند یا دخترهای شما هستند که مکه و حج عمره میروید؟ کجا آنها را در این دانشگاه، که خراب است، روانه میکنید. یک دیپلم گرفت، دیگر بس است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وابستگی]
حضرت رسول الله سؤال کرد، بهترین چیز برای زن چیست؟ حضرت زهرا فرمود: نه او نامحرم را ببیند، نه نامحرم او را...
بابا، اگر شیعه نیستی، بیا اسلام را قبول کن، شیعهگی به جای خودش. بیا اسلام حقیقی را قبول کن. مگر نبود که حضرت رسول الله سؤال کرد، بهترین چیز برای زن چیست؟ حضرت زهرا فرمود: نه او نامحرم را ببیند، نه نامحرم او را. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وابستگی]
انگلیسها، خوشگل و خوشتیپ هستند. وقتی دوست داری، با آنها محشور میشوی...
عزیز من، نگاه عشقی نکن، آخر، شما چقدر خارج رفتی و نگاه عشقی کردی، دیگر بس است. من دوباره تکرار میکنم. جوانها، تو که اینقدر نگاه میکنی، آنها را دوست داری؟ انگلیسها، خوشگل و خوشتیپ هستند. وقتی دوست داری، با آنها محشور میشوی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وابستگی]
تا میتوانی هم از زن اجنبی فرار کن، وگرنه به یک نگاه، تو را مبتلا میکند...
وقتی نوح پیغمبر نفرین کرد و تمام مردم هلاک شدند. (خدا نکند ما شیطان را خوشحال کنیم) حالا کشتی پایین آمد و مردم قدری متول شدند. نوح دید یک آدم خیلی موقر، یعنی ظاهر الصلاح و مقدس، گفت: ای نوح، چطوری؟ گفت: بله، گفت: چند حرف به تو بزنم، حرف من را گوش بگیر. فوراً ندا رسید: یا نوح، این شیطان است. حرفش را گوش بده. به شیطان گفت: بله. گفت: هر وقت خواستی صدقه بدهی، زود بده و گرنه من منصرفت میکنم. تا میتوانی هم از زن اجنبی فرار کن، وگرنه به یک نگاه، تو را مبتلا میکند. هر وقت هم غضب کردی، غضبت را خاموش کن که تو را مبتلا میکند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: هدایت با خداست نه با خلق]
عزیز من، بیایید خودساز باشید. اگر خودساز شدید، مردمساز هم هستید. مردم را هم میسازید. اما تو خودت، خودساز نیستی. چرا چشمت را از امر جدا میکنی؟ چرا نگاه بد میکنی؟ ...
عزیز من، بیایید خودساز باشید. اگر خودساز شدید، مردمساز هم هستید. مردم را هم میسازید. اما تو خودت، خودساز نیستی. چرا چشمت را از امر جدا میکنی؟ چرا نگاه بد میکنی؟ اگر نگاه بد کنی، چشمت را از امر جدا کردی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: هدایت با خداست نه با خلق]
الان تمام بدبختی ما دوستان امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که «وابسته» هستیم...
الان تمام بدبختی ما دوستان امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که «وابسته» هستیم. اگر «وابسته» شدید، میروید و امر او را اطاعت میکنید. اگر امر او را اطاعت کردید، امر شیطان را اطاعت میکنید. عزیز من، شما باید «وابسته» نباشید. یکی، رفیق دارد «وابسته» است، یکی، نگاه به بعضی افراد کرده است، «وابسته» شده است، یکی، «وابسته» به ماشینش است، یکی «وابسته» به دوستانش است، یکی «وابسته» به رؤسای دانشگاه است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وابستگی]
قضیه اصحاب رقیم این است که سه نفر در غاری بودند، سنگ بزرگی جلویشان افتاده بود. گفتند بیایید هر کدام کارهایی را که محض خدا کردیم بگوییم...
قضیه اصحاب رقیم این است که سه نفر در غاری بودند، سنگ بزرگی جلویشان افتاده بود. گفتند بیایید هر کدام کارهایی را که محض خدا کردیم بگوییم. یکی گفت: خدایا من شیر آوردم که به پدر و مادرم بدهم، خواب بودند، ایستادم تا بیدار شدند. دوّمی گفت: خدایا، من یک کارگر آوردم که کار کند، مزد نگرفت و رفت. پولش را دادم و یک گاو خریدم، یک روز آمد، گاو و همه گوسالههایش را به او دادم. آن یکی گفت: خدایا! یک زنی بود که شوهرش مُرد و من دوستش داشتم، گفتم: بیا با هم دوستی کنیم، او گفت: جایی که کسی نباشد. دیدم میلرزد. زن گفت: خدا ما را میبیند. من از آن زن دوری کردم و او را غنی کردم. اینجا بود که سنگ کنار رفت و آنها از غار نجات پیدا کردند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
در مسیر حرکت به سمت شام در مکانی یک راهب بود، آمد و یک پولی داد و گفت این سر را به من بدهید. آن وقت مدام با سر گفتگو میکرد. گفت: این زنده است، این که مرده نیست!...
در مسیر حرکت به سمت شام در مکانی یک راهب بود، آمد و یک پولی داد و گفت این سر را به من بدهید. آن وقت مدام با سر گفتگو میکرد. گفت: این زنده است، این که مرده نیست! خلاصه قافله را رو به شام حرکت دادند. تنها سری را که جلو میبردند سر امام حسین (علیه السلام) بود وگرنه سرهای دیگر در صندوق بودند. از بس این سرها بوی عطر میداد، آنها را داخل صندوق گذاشتند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
چه کسی باور میکرد اینکه پسر پیغمبر را بکشند، سرش را بالای نیزه کنند و پیش دشمن خدا [یعنی] یزید بن معاویه ببَرند تا خوشحال شود؟! این از همه قصهها عجیبتر است...
چه کسی باور میکرد اینکه پسر پیغمبر را بکشند، سرش را بالای نیزه کنند و پیش دشمن خدا [یعنی] یزید بن معاویه ببَرند تا خوشحال شود؟! این از همه قصهها عجیبتر است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
به شما گفتهاند دنبال متقی بروید؛ نه این که متقی را محکوم کنید! هیچ کدامتان تأییدی نیستید، تأییدی را امام حسین (علیه السلام) معلوم میکند، میفرماید: متقی وکیل من اس...
رفقای عزیز! عناد نداشته باشید. کسانی که از جلسه ولایت میروند، عناد دارند؛ عناد از کشتن امام حسین (علیه السلام) بالاتر است. در جلسه ولایت میآید؛ اما حواسش جای دیگر است، این به درد نمیخورد. شما که از جلسه میروید، کجا از این جا بهتر است؟! این جا را دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) تأیید کردهاند، به شما گفتهاند دنبال متقی بروید؛ نه این که متقی را محکوم کنید! هیچ کدامتان تأییدی نیستید، تأییدی را امام حسین (علیه السلام) معلوم میکند، میفرماید: متقی وکیل من است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]
تا به من گفتند امر خداست که جهنم بروی، به دینم قسم! یک دفعه، جفت زدم توی جهنم، گفتم: «بسم الله الرحمن الرحیم» به دینم! تمام جهنم خاموش شد...
حالا میخواهم به شما عرض کنم ما باید اول حسین را بشناسیم، بعد گریه کنیم. من اینجا میخواهم به شما عرض کنم: اگر علما، فقها یا دانشمندان در کتابهایشان نوشتند، یا روایت و حدیث داریم که اگر به قدر یک بال مگس گریه کنیم آمرزیدهایم، این چه گریهای است؟ اگر گریه، ما را آمرزیده میکرد، ابن سعد روز عاشورا گریه کرد! وقتی حضرت زینب به او گفت: «یابن سعد، أیُقتل ابوعبدالله»، دور امام حسین را گرفته بودند، آخر، ابن سعد با حضرت زینب یک خویشی داشت. درسی گرفته بود از مادرش. مادرش وقتی که آقا امیرالمؤمنین را توی مسجد بردند و خالد بن ولید، شمشیر روی سر امیرالمؤمنین گرفته بود، گفت: دست از علی بردارید و گرنه نفرین میکنم. ستونها از جا حرکت کرد. علی را برگرداند. زینب آمد حسین را برگرداند. آمده میگوید: «یابن سعد، أیُقتل ابوعبدالله» تو ایستادی و حسین من را دارند میکُشند. ابن سعد بنا کرد گریه کردن. اگر گریه، ما را بهشت میبرد، پس چرا ابن سعد با گریههایش جهنمی است؟ چون گریه از روی کفر…
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: دنبال متقی بروید، به حرفش گوش دهید و امرش را اطاعت کنید....
اینها حرف است، عمل چیز دیگری است، عمل این است که دنبال کسی نروید. خواست امام حسین (علیه السلام) این است که دنبال پدرش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بروید. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: دنبال متقی بروید، به حرفش گوش دهید و امرش را اطاعت کنید. عاشورا و اربعین برای این است که ما آمرزیده شویم، لکّه اشکی برای امام حسین (علیه السلام) بریزیم، آهی برای زینب بکشیم تا آمرزیده شویم. روز تاسوعا و عاشورا تصفیه شوید! با امام حسین (علیه السلام) و آقا ابوالفضل (علیه السلام) عهد کنید که دیگر گناه نمیکنیم، نظرهای ما بیخود است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]
[امام حسین] گفت: خواهر، عزیز من، ایمانت طعمه شیطان نشود. [حضرت زینب] گفت: برادر، اینقدر صبر میکنم تا صبر از دست من عاصی بشود....
[امام حسین] گفت: خواهر، عزیز من، ایمانت طعمه شیطان نشود. [حضرت زینب] گفت: برادر، اینقدر صبر میکنم تا صبر از دست من عاصی بشود. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رمضان 77 – احیاء و صراط مستقیم]
وقتی حضرت زینب (علیها السلام) در دروازه کوفه گفت: «اسکتوا»! شترها دیگر از جای خود حرکت نکردند...
آقا امام حسین (علیه السلام)، دنیا و کائنات را به دست حضرت زینب (علیها السلام) سپرد، این را از کجا میگویم؟ وقتی حضرت زینب (علیها السلام) در دروازه کوفه گفت: «اسکتوا»! شترها دیگر از جای خود حرکت نکردند. (حالا اگر حضرت زینب (علیها السلام) صحبت میکند، به اراده امام حسین (علیه السلام) صحبت میکند. خانم، تو با اجازه چه کسی حرف میزنی و صحبت میکنی؟ او به اجازه امام حسین (علیه السلام) صحبت کرد.) [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
زهرا (علیها السلام) سر حسین (علیه السلام) را بر سینه چسباند، فرمود: حسین من، ای حسین، ای میوه دلم، حسین جانم...
خولی سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را در تنور گذاشت. زن خولی بیرون آمد، دید نور از این تنور بالا میزند. خانه یک فضای دیگری شده، یک دفعه دید یک هودج از آسمان به زمین آمد، دستور داد سر حسین (علیه السلام) را بیاورید، زهرا (علیها السلام) سر حسین (علیه السلام) را بر سینه چسباند، فرمود: حسین من، ای حسین، ای میوه دلم، حسین جانم. یک وقت زن خولی فریاد کشید؛ ای مرد! من دیگر بر تو حرامم. آخر تو مسافرت رفته بودی هدایا بیاوری، حالا سر بریده حسین را آوردی؟! موهایش را کند و پیراهنش را چاک داد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
زینب گفت: حسین جان، با من حرف بزن! زینب دارد دلش آب میشود، یک وقت امام حسین فرمود: «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا» خواهر جان، قصه من از اصحاب که...
زینب گفت: حسین جان، با من حرف بزن! زینب دارد دلش آب میشود، یک وقت امام حسین فرمود: «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا» خواهر جان، قصه من از اصحاب کهف و رقیم عجیبتر است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
باباجان! چه میگویی؟ بیچاره زینب! بیچاره تو هستی که نمیفهمی ولایت چیست...
حالا [حضرت زینب] به دروازه کوفه آمده است، حضرت زینب خطبه میخواند. به ابن زیاد خبر دادند چه خبر است، اگر زینب خطبهاش را طولانی کند، تمام اینها شورش میکنند. خود علی دارد حرف میزند. گفت: نقاره بزنید، قیل و قال بکنید تا صدای زینب به مردم نرسد. اینها تا آمدند یک نقارهای زدند و شلوغ کنند، زینب گفت: أسکت؛ تا گفت أسکت، خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند گفت: شتر دیگر نتوانست پایش را حرکت دهد، نفسها در تمام سینه مردم شکست، جنبش نمیتوانند بکنند. چه میگویی آقا که میگویی بیچاره زینب! بیچاره، مادرت است. زینب اولی به تصرف است، زینب باید برود کاخ یزید را زیر و رو کند. میگوید: حسین منی و أنا من حسین؛ زینب باید اجرا کند. دین خدا را اجرا کند. باباجان! چه میگویی؟ بیچاره زینب! بیچاره تو هستی که نمیفهمی ولایت چیست. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام حسین]
زینب ناراحت شد، تا سر امام حسین (علیه السلام) را دید، فرمود: حسین جان، تو که با ما مهربان بودی/ چرا به خانه خولی رفتی به مهمانی؟...
حالا اینها وارد شدند و زینب (علیها السلام) میخواهد دستور امام حسین (علیه السلام) را عمل کند. شروع به خطبه خواندن کرد، به طوری شد که آنهایی که به تماشا آمده بودند، همه گریه میکردند. زینب (علیها السلام) نفرین کرد و فرمود: خدا چشمتان را در دنیا و آخرت گریان کند، مردهای شما حسین مرا شهید کردند، حالا جشن میگیرید و میخندید؟! خبر به ابن زیاد دادند که اگر خطبه زینب طولانی شود، همین جا مردم شورش میکنند. ابن زیاد گفت: زینب خیلی علاقه به حسینش دارد، سر حسین را جلویش ببرید. از حالا به بعد سر امام حسین (علیه السلام) را به نیزه زدند. … حالا دیگر زینب ناراحت شد، تا سر امام حسین (علیه السلام) را دید، فرمود: حسین جان، تو که با ما مهربان بودی/ چرا به خانه خولی رفتی به مهمانی؟ / کی به جراحات سر تو خاکستر پاشیده؟ (آخر، سر را که در تنور گذاشته بودند، کمی خاکستر رویش باقی مانده بود) [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: هر چیزی را دوست داشته باشی با آن محشور میشوی...
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: هر چیزی را دوست داشته باشی با آن محشور میشوی. اگر محبت چهارده معصوم (علیهم السلام) داری، با اینها محشور میشوی. پس ما نباید محبتی به غیر از اینها داشته باشیم [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]
ابوحمزه میآید خدمت حضرت سجاد (علیه السلام) و میگوید: یابن رسول الله! میگویند که یونس یک مقدار زیر بار ولایت دیر رفت. حضرت میگوید: درست است...
ابوحمزه میآید خدمت حضرت سجاد (علیه السلام) و میگوید: یابن رسول الله! میگویند که یونس یک مقدار زیر بار ولایت دیر رفت. حضرت میگوید: درست است. اما هنوز ابوحمزه یقین نکرده، تا اینکه حضرت فرمود: بلند شو. کفشهایش را برداشت، چشمش را روی هم گذاشت. کنار دریا رفتند و حضرت، حوت را صدا زد. حوت، حاضر شد و قضایای یونس را تعریف کرد تا ابوحمزه بعد از دیدن حوت، یقین کرد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یقین]
امام سجاد بنا کرد زار، زار، گریه کردن...
حضرت سجاد صدا زد: پدر جان، مگر خودت را معرفی نکردی؟ گفت: پسرم، گفتم: مادرم زهراست، جدم پیامبر است؛ پدرم علی است. آخر، برای چه من را میکشید؟ همه گفتند: «بغضاً لابیک»؛ بغضی که با پدرت داریم. امام سجاد بنا کرد زار، زار، گریه کردن [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ولایت در خلقت کفو ندارد]
زینب گفت: یا حجةَ الله، ای حجت خدا! آیا ما باید بسوزیم؟...
حالا اینها ریختند خیمهها را آتش زدند. حضرت زینب (علیها السلام) چقدر معرفت دارد! تا حالا نزد حضرت سجاد (علیه السلام) میآمد و میفرمود: ای عزیز برادر، فوراً تا امام حسین (علیه السلام) شهید شد، گفت: یا حجةَ الله، ای حجت خدا! آیا ما باید بسوزیم؟ ام السلمه (همه) این حرفها را به من زده، شاید خجالت کشیده که این حرف را به ما بگوید؛ اگر باید که ما بسوزیم، میسوزیم! گفت: عمه جان! «علیکُنّ بالفرار» فرار کنید! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]
شام غریبان است؛ زینب پریشان است، سکینه گریان است، آسمان گریان است، عرش خدا گریان است، امام زمان گریان است، زهرا پریشان است، رسول الله گریان است، خلقت گریان است....
شام غریبان است؛ زینب پریشان است، سکینه گریان است، آسمان گریان است، عرش خدا گریان است، امام زمان گریان است، زهرا پریشان است، رسول الله گریان است، خلقت گریان است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: عاشورای 84]
حالا وقتی حضرت زینب همه را سوار کرد، رو به نهر علقمه کرد و فرمود: عباس جان! برادر! کجایی؟...
اینها خدمت امام سجاد (علیه السلام) رفتند و گفتند: آقا! یزید گفته که ما باید اهل بیت را سوار شترها کنیم و آنها را خدمت خلیفه ببریم؛ یعنی یزید بن معاویه. ما اینها را نمیبینیم، فقط صدایشان را میشنویم. حضرت فرمود: کنار بروید؛ تا عمهام زینب آنها را سوار کند. آخر تو چه میگویی؟ اصلاً من نمیدانم چرا جان از بدنم در نمیرود؟ به حضرت عباس، آنها مرا نگه داشتهاند؛ وگرنه با این حرفهایی که آدم میفهمد آتش میگیرد. حضرت فرمود: بروید کنار! حالا وقتی حضرت زینب همه را سوار کرد، رو به نهر علقمه کرد و فرمود: عباس جان! برادر! کجایی؟ من هر وقت میخواستم سوار بشوم، تو زانویت را خم میکردی، دستم را میگرفتی و پایم را روی زانویت میگذاشتم و سوار میشدم. روایت داریم: بدن مبارک آقا ابوالفضل (علیه السلام) تکان خورد؛ اما زینب (علیها السلام) گفت: من خداحافظی میکنم. والله، اگر اراده میکرد، بدن مبارک حضرت عباس (علیه السلام) بلند میشد؛ چون ارادة الله شد. عیسی علی میگفت و مُرده زنده میکرد، این چطور نمیتواند؟ [پایگاه ولایت…
در تمام بدن امام حسین جایی نبود که زینب ببوسد؛ لبهایش را به گلوی بریده گذاشت و نجوا کرد...
قربان زینب بروم! وقتی امام حسین شهید شد، آمد شمشیر و نیزههای شکسته را کنار زد، با برادرش روز عاشورا نجوا کرد، چه نجوایی؟! آمد و گفت: آیا تو حسین منی؟! آیا تو پسر مادر منی؟! در تمام بدن امام حسین جایی نبود که زینب ببوسد؛ لبهایش را به گلوی بریده گذاشت و نجوا کرد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]
زینب تا زمانی که میدید برادرش زنده است، خوشحال بود. یک وقت دید دیگر صدای امام حسین (علیه السلام) نمیآید و زمین کربلا میلرزد...
زینب تا زمانی که میدید برادرش زنده است، خوشحال بود. یک وقت دید دیگر صدای امام حسین (علیه السلام) نمیآید و زمین کربلا میلرزد، توجه پیدا کرد، روی تلّ زینبیه آمد، دید دور حسینش را گرفتهاند، حسینش در قتلگاه است. حالا ببین زینب (علیها السلام) چه کار میکند؟! این درس را از کجا گرفته؟! از مادرش زهرای عزیز. وقتی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به مسجد بردند و طناب گردنش انداختند، زهرای عزیز با پهلوی شکسته و صورت نیلی به مسجد رفت و گفت: دست از علی بردارید؛ وگرنه نفرین میکنم. ستونها از جا حرکت کرد، مدینه به لرزه درآمد، زینب دید مادرش زهرا (علیها السلام) علی (علیه السلام) را برگرداند. همین طور که دور امیرالمؤمنین (علیه السلام) را گرفتند، دور امام حسین (علیه السلام) را هم گرفتند، زینب پیش ابن سعد آمد، ببین خواهش نکرد، گفت: تو ایستادهای و برادرم را میکشند؟! زمین کربلا دارد میلرزد، زمین اعلام آمادگی میکند: «زینب! اشاره کنی همه اینها را زیر و رو میکنم». زینب دارد امر را اطاعت میکند. ابن سعد بنا کرد…