من به دینم، از اول عمرم نگاه به زن مردم نکردم. تا حتی به محرم خودم درست نگاه نمیکنم. به اینها که محرمند؛ یعنی بچههای داداشم، عروسم. میگویم: ملک من نیستند. من به ملک خودم نگاه میکنم.
گفتم: هر موزی، هزار تومان میدهم. اینها دویدند و محض این (اگر محض خدا بود که اول میدادند) یکی یک موز به اینها دادند