من، به ارواح پدر مادرم، شما که میدانید تملق توی وجود من نیست، خدا خلق نکرده، اما من از برای شما خواستم، با خدا شوخی هم کردم، گفتم: خدایا، زحمت خودت را زیاد نکن، حالا بخواهی ما را عذاب بکنی، پرونده ما را اینجور بکنی، ما را توی فلاکت بیندازی، این کارها را بکنی؟ بیا ما را مثل ائمه طاهرین بکن، تمام گناههای ما را ببخش، اصلاً جوری بشود که ما دیگر رغبت به گناه نداشته باشیم. همینطور که آنها نداشتند، اصلاً توی آنها هم نبود، بیا این رفقای من را به این صورت کن. ما مرتب، رفقا، رفقا کردیم، آخرش گفتیم که یک مرتبه خدا میگوید: برای خودت نمیگویی؟ گفتم: خدایا، خودمان را هم مثل رفقایم کن. خب بفرما، من آخر، چه چیزی برای شما بخواهم؟ الحمد لله، خدای تبارک و تعالی دنیا را به شما داده، همه چه به شما داده، خیلی باید شکرانه کنید، پسری به شما داده شایسته، دختری به شما داده شایسته، یک وقت به شما داده بیایید اینجا، بابا اصلاً به قول ما، کسی وقت سر خاراندن ندارد، اینقدر دنیا گرفتارش کرده است. بیخود نیست که من میگویم یک پرچمی جلوتان بگیرید، فقط بگویید شکر. منبع: