[زینب] سر قبر امام حسین آمده است. میگوید: حسین جان، برادر، هر شهیدی که آنجا آمد، به استقبالش آمدم، فقط برای دو تا بچهام نیامدم، گفتم شاید تو خجالت بکشی. دو تا بچه من را که سر خیمهها آوردی، من نیامدم. گفتم: شاید خجالت بکشی، سراغ رقیه را از من نگیر. من نتوانستم او را بیاورم. من نتوانستم او را بیاورم سراغ او را از من نگیر. من خجالت میکشم.