وقتی زینب در اربعین به کربلا آمد، به برادرش خطاب کرد: حسین جان! امر تو را اطاعت کردم، پرچم معاویه را ریشهکن و پرچم پدرمان را نصب کردم. اما خواهشی از تو دارم. سراغ رقیه را از من نگیر. وقتی میخواستم بیایم، گفتم: رقیه، من جواب پدرت را چه بدهم؟ خدا لعنت کند کسی که میگوید رقیه دختر امام حسین نیست. رقیه اینقدر پدرپدر کرد تا جان داد. این فرزند امام حسین نیست؟ تف بر شما! جگر مرا آتش میزنید. اگر تمام دنیا را به من بدهند میسوزم، این آتش شعلهور هست تا امام زمان بیاید.