خانواده هم درس میخواهد. این خانم آمده توی خانه، «من» دارد. آقا هم «من» دارد. بابا جان، «من» را بگذار کنار و خدا را توی کار بیاور. این آقا، بنده خدا میخواهد پدرش را مهمان کند. به خانمش میگوید: خانم! من میخواهم پدر و مادرم را مهمان کنم. خانم میگوید: نه، چرا؟ «من» را احترام نکرده است. وقتی آمده که برود، رویش را از «من» برگردانده است. از «من»! دائم میگوید «من»، بابا جان! «من» را کنار بگذار، خدا را در کار بیاور. آقا! شما هم همینجور. به خانم میگوید: «من» گفتهام این کار را بکن، چرا این کار را نکردی؟ «من» به تو گفتم، چرا این کار را نکردی؟ چرا «من» را احترام نکردی؟ آخر تو هم «من» داری، تو او را «من» میکنی، او هم تو را. هر دوی شما «من» دارید. «من» را کنار بگذارید.