امام سجاد (علیه السلام) گفت: اینها را حرکت بدهید. اینها را حرکت دادند رو به مدینه. مدینه که رسیدند، امام سجاد (علیه السلام) گفت: بشیر پدرت شاعر بوده. تو برو اهل مدینه را خبر کن. او آمد پرچم سیاه دست گرفت و وارد مدینه شد. مدینه هم خبر شدند و همه آمدند. گفت: بیایید سر قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میگویم. حالا سر قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. آنها هم میگویند حسین چه شد؟ آنها هم میگویند اکبر چه شد؟ آنها هم میگویند قاسم چه شد؟ او میگوید ابالفضل چه شد. تمام اهل مدینه سراغ میگیرند. بشیر گفت: دو مرد باقی مانده. یکی امام سجاد (علیه السلام)، یکی امام باقر (علیه السلام). خدا میداند مدینه چه خبر شد