به حضرت عباس، من پا میشوم و نماز شب میکنم، ببین، چه حالی دارم. البته خدا را شکر میکنم. میگویم: خدایا، شکرت که در دهن شیطان زدی و ما را بیدار کردی. تشکر از او میکنم؛ اما من را به جایی نمیرساند. بیشتر نمازخوانها به جهنم رفتند، بیشتر عبادتکنها به جهنم رفتند، بیشتر الغوثکنها به جهنم رفتند. اینکه نیست. آنکه در بیابان است همین را از او میخواهند. آن وقت چرا؟ به خودت مغرور میشوی. عبادت، انسان را به خودش مغرور میکند. ببین، سیصد سال عبادت کرد به عبادت خودش مغرور شد حرف خدا را هم نشنید. اطاعت خدا را هم نکرد. به درسش مغرور شد. بترسید از آن روزی که از درستان مغرور شوید. این حرفها چیست؟ مگر درس، آدم را بهشت میبرد. امر، آدم را بهشت میبرد