آهو دارد با امامرضا علیهالسلام حرف میزند، تو با چهکسی حرف میزنی؟ به حضرتعباس، جگر من از دست بیشتر شما خون است. امامرضا شترش را گرو گذاشته تا آهو را آزاد کند، تو چه گرو گذاشتی؟ کجا میروی زیارت امامرضا علیهالسلام؟ مگر تو امامرضا علیهالسلام را میشناسی؟ آن دو بچه آهو گفتند: والله، نخوریم شیر، تا نبینیم رخ امامرضا را. آنها از روزیشان گذشتند که امامرضا علیهالسلام را ببینند، آنوقت تو مال حرام میخوری؟ تو را چه به امامرضا؟ حالا باید بروی تلویزیون و ماهواره را ببینی، بدبخت بیچاره! امامرضا علیهالسلام جواب سلام برادر خودش [زید] را نداد. گفت: تو اسماً برادر من هستی، چرا طرفداری از دشمنان علی علیهالسلام میکنی؟ تو هم چرا بچهات بد است، طرفداریاش را میکنی؟ تو را چه به امامرضا؟