منتخب: غدیر

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۱۸ توسط Alavi (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به:ناوبری، جستجو
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله، السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است، حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید، بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

غدیر کبیر و غدیر صغیر[۱]

ما توان نداریم که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را معرّفی کنیم. فقط خدا توان دارد که او را معرّفی کند، هیچ‌کس توان ندارد. اتّفاقاً روایت داریم که خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: یا علی! من نتوانستم تو را معرّفی کنم؛ چون مردم پذیرش آن‌ را نداشتند.

حالا از این‌جا می‌خواهم شروع کنم. حرفم این‌ است: خدای تبارک و تعالی «لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَه کُفواً أحد»[۲] است. آن خداست، اما علی (علیه‌السلام) أحد است. هیچ‌کس مانند امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نیست. تمام این خلقت، در مقابل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فلج است، تمام باید بگویند علی! کیست که مثل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) باشد؟ چرا توجّه ندارید؟! پس این‌که گفتم خدا «لم‌یلد و لم‌یولد»[۲] است، علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است، درست گفتم؛ یعنی احدی مثلش نیست.

هیچ‌کس به‌ غیر از خدا، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نشناخته‌ است. تمام این خلقت در مقابل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کسری دارند؛ اما باید قبولی داشته‌ باشند. خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فقط در مقابل خدا کسری دارد. ما نمی‌گوییم که علی (علیه‌السلام) خداست؛ اما از خدا هم جدا نیست؛ چون مقصد خداست.

وقتی این‌ همه تعریف امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) شد، همه ملائکه ضجّه کردند و گفتند: خدایا! ما که به نور امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نور ولایت خلق شده‌ایم، علی (علیه‌السلام) ما را خلق کرده‌ است؛ ما می‌خواهیم او را زیارت کنیم. فوراً خداوند اراده کرد و در هفت‌ آسمان، هفت بیت‌المعمور درست شد، هفت علی (علیه‌السلام) آن‌جاست!

غدیر در تمام خلقت گسترده‌ است. غدیر یعنی قدردانی کنیم. ما سه نوع غدیر داریم: یک غدیر این‌ است که خداوند قبل از آن‌ که خلقت را خلق کند، در روز اَلست یا عالم ذَر، ذرّات ما را خلق کرد و گفت: «اَلَستُ بِرَبّکم؟»[۳] [آیا من پروردگار شما نیستم؟!] عدّه‌ای لبّیک گفتند، عدّه‌ای «لا» گفتند و عدّه‌ای سکوت کردند.

حالا خدا اظهار لطف کرد و ذرّات ما را در دنیا آورد و به آن‌ها ابلاغ شد: ای ذرّات کلّ خلقت تا قیام‌ قیامت! حالا که به‌ من لبّیک نگفتید، به ولیّ من لبّیک بگویید، لبّیک به آن‌ها، لبّیک به‌ من است. خدا در هر زمانی حجّت گذاشته‌ است؛ یعنی الآن لبّیک به‌ وجود مبارک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بگویید!

اگر شما از سکوتی‌ها باشید و طرف متقی و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیایید، شما در دنیا لبّیک گفته‌اید! پاسخ لبّیک شما به امام یا متقی آن‌ است که خدا شما را عفو می‌کند و جزء آن‌هایی می‌شوید که اوّل لبّیک گفتند. خدا به داوود گفت: من توبه‌ کنندگان را از صدّیقین بیشتر می‌خواهم؛ پس خدا شما را که لبّیک به امام یا متقی گفتید، کمی بیشتر از آن‌هایی که در عالم ذَر لبّیک گفتند، دوست دارد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم می‌گوید: ای کسانی‌که در آخرالزّمان به متقی لبّیک گفتید! شما برادر من و در درجه من هستید؛ از این کانال دارد ندا می‌رسد، مواظب این ندا باشید!

غدیر دوم در آسمان‌ها بوده که ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به تمام ملائکه و آسمانی‌ها ابلاغ شد و آن‌ها پذیرفتند. این دو، غدیر کبیر است؛ اما مثل امروز، هجدهم ذی‌الحجّه که جشن می‌گیریم، غدیر صغیر است؛ چون آن دو غدیر به کلّ خلقت ابلاغ شده‌ است؛ اما این غدیر، مخصوص زمینی‌هاست، نه برای ملکوتی‌ها. اگر شما بخواهید یک اندازه‌ای عظمت ولایت را بفهمید، ببینید آن روزی که ذرّات به خدا «لا» گفتند، خدا نگفت که این‌ها مرتدّ و کافر شدند؛ اما در زمان عمر و ابابکر گفت هفتاد هزار نفر مرتدّ و کافر شدند؛ پس خدا راجع‌ به ولایت از حقّ خودش هم می‌گذرد.

اگر ملاحظه بفرمایید در مفاتیح [خطبه] غدیریه آمده که در آن نوشته‌ شده: هر پیامبری که از جانب خدا مبعوث می‌شد، به او وحی می‌رسید که باید علی (علیه‌السلام) را تبلیغ کنی! پس معلوم می‌شود که علی‌بن‌ابوطالب (علیه‌السلام) بوده؛ اگر شما بخواهید تبلیغ کسی را بکنید، باید باشد.

من بی‌روایت و حدیث حرف نمی‌زنم؛ اما روایت و حدیث‌ها به گوش شما نخورده که تعجّب می‌کنید! هیچ‌ چیزی را نگویید که نیست؛ بگویید به گوش من نخورده. علی (علیه‌السلام) بوده‌ است؛ اما من نه از کسی شنیده‌ام و نه جایی دیده‌ام؛ عقیده‌ام این‌ است که علی (علیه‌السلام) بوده‌ است؛ نه این‌که به‌ اصطلاح توی دنیا به‌ وجود آمده‌ باشد! چرا؟ ببینید وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در ظاهر از دنیا رفت، به امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) گفت عقب تابوت را بگیرید! حالا در وسط راه، یک‌ دفعه امام‌ حسن (علیه‌السلام) دید که یک‌ نفر آمد و جلوی تابوت را گرفت، به او گفت: تو کیستی که جلوی تابوت پدرم را می‌گیری؟ یک‌ دفعه آن‌ شخص رویش را برگرداند و گفت حسن‌جان! من هستم! دید علی (علیه‌السلام) است، علی که مُرده نیست.

وقتی به سرزمین نجف رسیدند، تابوت پایین آمد، زمین را کَندند، دیدند نوشته شده‌ است که این‌جا قبری است که نوح نبیّ برای وصیّ پیامبر آخرالزّمان درست کرده‌ است. حالا شما می‌گویید وقتی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) علی (علیه‌السلام) را بلند کرد، وصیّ شده‌است؟ کجایید؟! آیا این‌ است یا نه؟! به ما خلقی‌ها گفت علی (علیه‌السلام) بوده‌ است! حالا مگر شما قبول کردید؟! مگر گذاشتند که قبول کنید؟!

هیچ‌کدام از انبیاء به‌ غیر از پیامبر آخرالزّمان، لیاقت معرّفی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نداشتند؛ چون‌که ولیّ باید ولیّ را معلوم کند، خلق که نمی‌تواند ولیّ را معلوم کند. تمام انبیاء نبیّ بودند، ولیّ نبودند؛ تاحتّی ابراهیم خلیل؛ اما پیامبر آخرالزّمان، هم نبیّ و هم ولیّ است. این‌که می‌گوید قرآن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل‌ شد. دید ولایتم این‌ است که امر نازل‌ شد، آن امر است که می‌گوید یا محمّد! بلند شو! علی (علیه‌السلام) را معرّفی کن؛ یعنی علی (علیه‌السلام) را در دل این‌ها راه بده؛ هدایت با من است.

بیست و سه‌ سال پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبیّ بوده؛ دندان و پیشانی‌اش را شکستند، این‌قدر صدمه خورد! حالا نمی‌گویم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کندی کرد، یک‌ ذرّه مسامحه کرد؛ آن‌وقت خدا گفت هیچ‌ کاری نکردی. عبادت بیست و سه‌ سال پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را کنار گذاشت. چرا توجّه نداریم؟! به تمام آیات قرآن، هر نمازی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خوانده، هر عبادتی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کرده، به‌ قدر این دنیا که هیچ؛ به نظرم به اندازه یک خلقت ارزش دارد؛ خدا ارزش یک خلقت را فدای علی (علیه‌السلام) کرد. خدا عبادت پیامبری که با هر الله اکبرش دنیا یا خلقت، الله‌أکبر گفتند را کنار گذاشت، مگر عبادتش شوخی است؟ اما ولایت به‌ غیر از عبادت است، هر چند عبادت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشد. من تند حرف نمی‌زنم، تو حالی‌ات نیست که می‌گویی تند است! من اگر حالی‌ام نباشد که خدا این حرف‌ها را به دهانم جاری نمی‌کند!

مگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نمی‌خواست علی (علیه‌السلام) را معرّفی کند؟! این‌که قدری مسامحه کرد، می‌خواست خدا دوباره بگوید و مردم بدانند که خدا یک‌بار نگفته، چند بار گفته‌ است که علی (علیه‌السلام) را معرّفی کن! خدا گفت این‌جوری معرّفی کن، او را روی دست بگیر تا مردم امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را ببینند که این‌ است، دنبال کس دیگری نروند و مشابه درست نکنند؛ تازه این افشای ولایت نیست، افشای قدردانی از ولایت است. افشای ولایت این‌ است که خدا به جنّ و انس خطاب می‌کند، به تمام عبادت‌ کننده‌های عالم نه دنیا، می‌گوید اگر علی (علیه‌السلام) را به «الیَوم أکمَلتُ لَکم دِینَکُم»[۴] قبول نداشته‌ باشید، شما را با صورت در جهنّم می‌اندازم.

این‌که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) «رَحمةٌ لِلعالمین» می‌گویند؛ برای این‌ است که رحمت به دستش جاری شد؛ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) رحمت است که به کلّ خلقت صادر شد. من شنیدم که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یک‌ دفعه دیگر هم می‌خواست در مکّه‌ معظّمه این‌ کار را بکند. این‌قدر این مردک؛ یعنی عمر این‌ طرف و آن‌ طرف زد؛ دوید و فریاد کشید، همه را به‌ هم زد و نگذاشت این‌ کار صورت بگیرد.

حالا به آن‌ها که رفته‌ بودند، گفت بگو که برگردند، جهازهای شتر را روی‌ هم گذاشتند تا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رویش برود و صحبت کند، گفت: ای مردم! آیا من خوب پیامبری بودم؟ همه گفتند: بله! گفت: آیا یادتان می‌آید که چه‌ کاره بودید؟ گفتند: بله یا رسول‌ الله! ما چاله‌ها را می‌کَندیم تا از آب باران پُر شود، این آبِ خوردنی ما بود. شترها را می‌کُشتیم، پشم‌هایش را در خون و سپس در آفتاب می‌گذاشتیم، تا خشک شود، این‌هم نان‌مان بود. گوشت‌مان مار و سوسمار بود. یا محمّد! آن تبلیغ تو، ما را به این‌جا رساندید.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: این‌قدر که من برای شما زحمت کشیدم، آیا مزدی دارم؟ همه گفتند: یا محمّد! هر چه بخواهی، ما به تو می‌دهیم. گفت: من هیچ نمی‌خواهم؛ فقط مزد رسالتم این‌ است که علی (علیه‌السلام) را قبول داشته‌ باشید و امرش را اطاعت کنید!

حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را سرِ دست بلند کرد و گفت: «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌ مَولاه اَللهم والِ مَن والاه وَ عادِ مَن عاداه وَ انصُر مَن نَصَرَه وَ اخذُل مَن خَذَلَه،...» فوراً جبرئیل نازل‌ شد: یا محمّد! «الیوم أکملتُ لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتی»[۴] ای خلقت! بدانید امروز دین شما کامل شد و من نعمتم را به شما تمام کردم؛ یعنی تا حالا رسالت بود، نبوّت این‌جا خاتمه پیدا کرد، چرا می‌گویند پیامبر خاتَم؟ یعنی روی دوش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبوّت مُهر شد؛ از این به بعد دین شد! دین علی‌بن‌ابوطالب (علیه‌السلام) است! الآن دین امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) است.

من خطابم به اهل‌ تسنّن یا کسانی‌که شبیه به اهل‌ تسنّن‌اند، هست، اگر شما حرف یک رهبر و بزرگی را قبول نداشته‌ باشید، خودش را قبول ندارید! اگر شما پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را قبول دارید، چرا حرفش را قبول ندارید؟! این‌که می‌گوید در آخرالزّمان، از هزار نفر، یک‌ نفر با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجّب می‌کنند، شما دین ندارید؛ چون علی (علیه‌السلام) ندارید. مکّه و عمره و کربلا دارید؛ اما دین ندارید. دین، یعنی امر آن‌ها؛ یعنی با امر باشید و آن‌را اطاعت کنید.

روایت داریم که بعد از معرّفی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یک‌ نفر بلند شد و گفت: یا محمّد! آیا خودت علی را معلوم کردی یا خدا گفته‌ است؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: خدا. گفت: اگر راست می‌گویی آتشی بیاید و مرا بسوزاند. یک آتشی نازل‌ شد و او را سوزاند.

یکی عاشورا و یکی هم غدیر در عالم بوده‌ است. مگر نیست که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از جنگ صفّین برمی‌گشت، به سرزمین کربلا رسید؟! حضرت خاک این زمین را می‌بویید و گریه می‌کرد و می‌گفت: ای زمین! به زودی کسانی در دل تو می‌آیند که در قیامت سؤال و جواب ندارند.

حالا حرفم این‌ است: وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را معرّفی کرد و جبرئیل نازل‌ شد، عمر، ابابکر، عثمان، جَراحه و چند نفر دیگر جلسه بنی‌ساعده درست کردند. ببین عمر چه حرفی می‌زند! گفت: پیامبر که پسر ندارد، تا حالا خودش حکومت می‌کرد، از این به بعد می‌خواهد علی دامادش خلیفه باشد، غیر ممکن‌ است که ما بگذاریم این‌ کار را بکند. ابابکر پدر زن رسول‌ الله است، پیرمرد هم هست، در هر جنگی هم بوده؛ اما علی جوان است و شوخی و مزاح هم می‌کند!

خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! گفت: عمر سابقه‌اش بد بود، حرام‌زاده در حرام‌زاده بود و کسی قبولش نداشت؛ اما ابابکر حلال‌زاده بود. عمر اوّل ابابکر را خلیفه کرد که بعداً خودش باشد.

از امروز غَصبِ خلافت شروع شد، عمر «لعنة‌ الله‌ علیه» امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را خلق حساب کرد و این خلق حساب‌ کردن ادامه پیدا کرد که شریح‌ قاضی هم گفت: حالا که حسین هشتم ذی‌الحجّه از مکّه بیرون آمده، کافر است و خونش مباح است! ای شریح! امام‌ حسین (علیه‌السلام) حجّت خداست! خدا می‌گوید: توهین به یک مؤمن کنی، خانه مرا خراب کرده‌ای! امام‌ حسین (علیه‌السلام) که خلق نیست که تو داری این حکم را می‌دهی!

من عقیده‌ام این‌ است که در هر زمانی غدیر هست. پیشامدهایی در عالم می‌شود که ما باید امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را قبول داشته‌ باشیم. اگر شما با یک حاکمی روبرو شدید که دارد حرفی مخالف با حکم خدا و رسول می‌زند، همین هم غدیر است، نباید حرف بی‌ولایت را قبول کنید. همیشه غدیر هست. چرا امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید «کُلُّ یَومٍ عاشُورا»؟ آیا هر روز امام‌ حسین (علیه‌السلام) را می‌کُشند! نه! یعنی هر روز باید مواظب امر امام‌ حسین (علیه‌السلام) باشید. از ابن‌ سعد و شمر و یزید ملعون بدتان بیاید.

غدیر همین‌ است که اگر با یک‌ نفر که ولایت را قبول ندارد، روبرو شدید و حرفی می‌زند، شما نباید تحت‌ تأثیر او قرار بگیرید. همین‌جا برای شما غدیر است؛ باید مراقب باشید! همین‌طور که شما «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] را قبول کردید، باید آن‌ را در تمام اعضا و جوارح‌تان، اشیاء بدن‌تان پیاده کنید. شما که بیعت کردید، دست و جوارح‌تان هم باید با شما بیعت کنند. به دست‌تان بگویید: ای دست! من قبول کردم که علی (علیه‌السلام) دین است، علی (علیه‌السلام) نعمت است، مبادا تو خیانت کنی. درِ گوش کسی بزنی، به ناحقّ امضا کنی، نامه‌ای بنویسی و آبروی کسی را ببری.

إن‌شاءالله امروز همه‌شما رفقا با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عهد و پیمان کنید که ما «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] را امضا می‌کنیم و قبول داریم. امروز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اقرار کرد که دین علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) است. خدایا! ما هم اقرار کنیم که دین‌مان علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) است. به ولایت اقرار کنیم و دیگر گناه نکنیم.

رفقای‌ عزیز! شما خیال نکنید که الآن جشن گرفته‌اید، امروز تمام آسمانی‌ها جشن گرفته‌اند. خوش‌ به‌ حال آن‌ها که جشن گرفته‌اند. یکی از آن افرادی که قبلاً به جلسه می‌آمد، یک‌ روز این مطلب را به او گفتم و او در فکر رفته‌ بود. شب خواب دیده‌ بود که در عید غدیر، آسمانی‌ها جشن گرفته‌اند، تعدادی از افراد محلّه‌شان را که می‌شناخت در آن جشن بودند، به میزبان گفته‌ بود که چرا پدرم در این جشن حضور ندارد؟ گفته‌ بود که هر کسی نمی‌تواند در این مجلس بیاید، باید اجازه داشته‌ باشد. حاج‌ حسین باید اجازه‌ بدهد.

خودش گفت: دیدم حاج‌ حسین آن‌جا نشسته‌ است، پیش او رفتم و گفتم اجازه بده که پدرم هم به این جشن بیاید! حاج‌ حسین گفت: بلند شو برویم، دیدم پدرم در خانه‌ای تاریک و ظلمانی است، به او گفت: فلانی! بلند شو با هم برویم و او را وارد مجلس کرد. این‌ شخص دید و رفت، او به‌ غیر از آن کسانی است که ندیده رفتند.

یک‌ نفر پیش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد و گفت: علی‌جان! من تو را دوست دارم، حضرت فرمود: من هم تو را دوست دارم. رفیق این‌ شخص تا جریان را فهمید، گفت من هم پیش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌روم و همین حرف را به او می‌گویم. وقتی پیش حضرت رفت و گفت: علی‌جان! من شما را دوست دارم، حضرت سکوت کرد. دوباره گفت؛ حضرت‌ علی (علیه‌السلام) فرمود: دروغ می‌گویی. گفت چرا؟ فرمود: من تو را نمی‌خواهم. این‌ شخص وابسته به دشمنان حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) بود، وابسته به معاویه بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را نپذیرفت.

خدایا! تو را به‌حق امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ما را مثل این‌ شخص نکن. خدایا! ما بدعت‌گذار و طرفدارش را نخواهیم. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ما را بخواهد، با خواستن علی (علیه‌السلام) از دنیا برویم و آن‌جا سرفراز باشیم.

خدایا! تو را به‌ حقّ وجود مبارک امیرالمؤمنین که وجودش، وجود تمام خلقت است؛ چون‌که هر خلقتی که علی (علیه‌السلام) را نخواهد، به‌ درد نمی‌خورد و سقوط دارد، خدایا! ولایت ما را کامل کن! خدایا! ولایت را تا آخر برسانیم!

خدایا! ما از کسانی باشیم که امر ولایت را اطاعت کنیم. امر ولایت، سخاوت است، امر ولایت، به مردم‌ رسیدن است، امر ولایت، خوش‌ خُلقی است، امر ولایت، گناه‌ نکردن است، امر ولایت، حقیقت است، امرش این پنج اصل یعنی ولایت، عدالت، سخاوت، ائمه (علیهم‌السلام) را خلق حساب‌ نکردن و دنبال خلق‌ نرفتن است. خدایا! اگر آن‌ را به ما داده‌ای، حفظ‌مان کن! شیطان به آن خدشه نزند و آن‌ را تا آخر برسانیم! [۵]

غدیر، عصاره بیست و سه سال زحمت پیامبر[۶]

عزیزان من! بنا شد ‌قدری از غدیر صحبت کنم. من به شما گفتم این غدیر مثل عاشورا بوده ‌است، عاشورا از زمان حضرت آدم، بوده‌. غدیر هم بوده‌. خدا برای ما چهار نفر که غدیر معلوم نمی‌کند. غدیر بوده، حقّ است. چرا امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌گوید: من راه‌های آسمانی را از زمینی بهتر بلد هستم؟ یعنی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده! یکی از بدبختی‌های ما این ‌است که ما ائمه (علیهم‌السلام) را توی خلق می‌آوریم و جزء خلق حساب می‌کنیم. مگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نمی‌گوید من با همه پیامبرها آمدم؛ اما با پیامبر آخرالزّمان (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آشکارا آمدم؟! مشکل‌گشا علی (علیه‌السلام) است که با تمام صد و بیست و چهار هزار پیامبر بوده ‌است. هر کجا که آن‌ها گیر می‌افتادند، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) رفع مشکل‌شان را می‌کرده. روایت صحیح داریم: فرعون یک قصدی برای موسی کرد، شخصی را دید، همین‌طور بدنش بنا کرد لرزیدن. از امام‌ صادق (علیه‌السلام) سؤال می‌کنند، می‌گوید: امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بود. این منصور دوانیقی می‌خواست جنایت بکند، یک کسی را دید. در تمام موقعیّات، مشکل‌گشا علی (علیه‌السلام) است.

حالا ببین من چه می‌خواهم به شما عرض کنم؟ پس این غدیر بوده، تمام ملائکه‌ها، تمام آسمانی‌ها به ‌غیر از خلق، غدیر را قبول کردند! چرا؟ خلق مخیّر بود. چرا این آدم، مثلاً یک مؤمن از ملائکه‌ها بالاتر است؟ چون‌که مخیّر است. اگر مخیّر بودنش را کنار گذاشت و امر خدا را اطاعت کرد؛ آن‌وقت از مَلَک بالاتر است، تا حتّی از انبیاء هم به‌ غیر از پیامبر آخرالزّمان (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالاتر است. حالا این غدیر [هیجدهم ذی‌الحجّه] چیست؟ این غدیر عصاره امتحان بیست و دو سال زحمت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.

بیست و دو سال زحمت کشیده، دندانش را شکستند، پایش آسیب دیده، زبانم لال! چقدر خاکستر روی سرش می‌ریختند، تمام این‌ها را تحمّل کرده، چرا تحمّل کرد؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نَفَسِ همه خلقت در قبضه قدرتش است، یک‌دفعه یک نفر آهنی آن‌جا برد که از بالای مسجد روی سر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیندازد؛ امر کرد دور گردن خودش گشت، نعره‌اش بلند شد. دید باز نمی‌شود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و مثل حلوا این‌جوری کرد و آن ‌را کناری انداخت. چرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این‌همه تحمّل کرد؟ از برای آن امری که خدا به او کرده ‌بود، یعنی آن امر علی (علیه‌السلام) بود؛ به ‌واسطه آن امری که داشت، تمام این تحمّل‌ها را کرد. [۷]

جوانان ‌عزیز باید بدانند که عمر و ابابکر چه عنصر کثیفی بودند، کسی گول‌شان نزند. وقتی‌که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به امر خداوند تبارک و تعالی، به امر جبرئیل، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را وصیّ خودش قرار داد، فوراً وحی رسید: یا محمّد! هر کسی‌که ذرّه‌ای محبّت علی (علیه‌السلام) را داشته ‌باشد، به آتش جهنّم نمی‌سوزد. شیطان بنا کرد فریاد کشیدن، داد کشید: وای بر ما! کار تمام شد، ما دیگر نمی‌توانیم مردم را گول بزنیم، ذرّه‌ای محبّت علی (علیه‌السلام) را داشته ‌باشند، این‌ها به آتش نمی‌سوزند؛ هر چند که یهودی باشند. مگر آن یهودی نبود که محبّت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) داشت، نسوخت و سِرّ مگو شد.

شیطان خیلی ناراحت شد. بعد آمد این‌طرف‌تر، گویا آن جلسه بنی‌ساعده را دید، عمر گفت: پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواهد دامادش را جای خودش بگذارد و بنا کردند از این حرف‌ها زدن که الآن هم می‌زنند. شیطان خیلی خوشحال شد و آن ‌روز را روز عید قرار داد. گفت: تمام این‌ها خنثی است. گفتند: ای پدر ما! ای عزیز ما! ای مولای ما! تو کسی هستی که آدم را از بهشت بیرون کردی، گفت: از بهشت بیرون کردم کافر نشد، اما این‌ها را از ولایت جدا کردم، کافر شدند. [۸]

همان‌موقعی که سرِ نماز داری الله أکبر می‌گویی، باید علی (علیه‌السلام) را ببینی. علی ‌دیدن، خدا دیدن است، خدا دیدن، علی ‌دیدن نیست. چرا؟ هر چه را بخواهی ببینی یک بُت درست کردی. مگر علی (علیه‌السلام) در ماوراء نبود؟ در تمام خلقت غدیر بوده‌ و در تمام ذرّات بشر، علی (علیه‌السلام) هست. چرا علی (علیه‌السلام) هست؟ از کجا این‌جور می‌گویی؟ خدا نجس خلق نمی‌کند. بچّه یهودی هم پاک است؛ درونش ولایت است، خودش از دست می‌دهد؛ پس ببینید من چه می‌گویم؟ در ذرّات هم علی (علیه‌السلام) است؛ نه در تو، در ذرّات تو! آن ذرّات می‌آید در جوّ هوا، می‌آید پشت کمر پدرت، در رحِم مادرت، تو می‌شوی. حالا تو شدی، پاک هستی، خودت را نجس می‌کنی.

این علی (علیه‌السلام) که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را بلند کرد و نشان داد؛ می‌دانی چرا نشان داد؟ می‌خواست مردم دنبال ابابکر و عمر نروند؛ یعنی جسم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را این‌طوری نشان داد، گفت: مردم! این است که من دارم می‌گویم؛ او را ببینید و دنبال عمر و ابابکر نروید! آیا مردم فهمیدند؟ مگر می‌خواست ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را افشا کند؟ می‌خواست جسم مبارک امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را افشا کند که مردم ببینید این‌ است؛ عوضی نروید! اما عوضی رفتند. چرا؟ چون در این‌ها ولایت نبود، بغض ولایت داشتند. خدا نکند ما بغض ولایت داشته‌ باشیم. اگر بغض یک مؤمن را داشته ‌باشی، بغض ولایت است. حالا طرف به تو سلام نکرد، احترام نکرد. تو احترام را می‌خواهی یا مؤمن را؟ [۹]

غدیر کجا بوده؟ غدیر آن ‌است که خدا افشاء کرد به تمام خلقت که اگر علی (علیه‌السلام) را قبول نداشته ‌باشید، عبادت ثقلین کنید شما را می‌سوزانم. این غدیر است. غدیر از این بهتر نیست که. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) علی (علیه‌السلام) را بلند کرد، خدا تأیید کرد. [۱۰]

می‌گویند عید غدیر، عید سیّدهاست. من به یکی، دو نفر گفتم: این آقا سیّد، اگر ولایت نداشته ‌باشد، اهل‌جهنّم است؛ اما بنده، اگر سیّد نباشم، اهل‌جهنّم نیستم؛ پس ولایت، بالاتر از سیادت است. عید غدیر، عید شیعه‌هاست. اگر سیّد شیعه است، عید او هم هست، اگر شیعه نیست، عید او نیست. ما داریم چه می‌گوییم؟ یک ‌چیزهایی پدر و مادرمان در بیابان‌ها گفتند، این‌ طرف و آن‌ طرف گفتند، عوام بودند، شما همین را قبول کردید. اصل، شیعه‌گی است. [۱۱]

اگر می‌گوید «إنّا فتحاً لک فتحاٌ مبیناً»[۱۲] فتحِ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این ‌است که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) را معرّفی کرد، هیچ پیامبری نتوانست این‌ کار را بکند، به ‌دست مبارک رسول ‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود که علی (علیه‌السلام) معرّفی شد نه فقط به زمینی‌ها، بلکه به تمام خلقت فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه، اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه و انصُر من نصره و اخذُل من خذله و العَن من أنکره و...» دین، علی (علیه‌السلام) است، این ‌است فتح. آن‌جا که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در معرّفی امیرالمؤمنین کمی کوتاهی کرد، فرمود: «و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته»[۱۳] یعنی هیچ ‌کاری نکرده‌ای؛ پس معلوم می‌شود که حتّی عبادت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کار است؛ اما رسالت او، معرّفی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است؛ پس سنّت و عبادت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کار است، معرّفی علی (علیه‌السلام) امر است، امر بالاتر از کار است. چرا که عبادتِ بی‌علی (علیه‌السلام) قبولی ندارد. می‌فرماید: اگر عبادت ثقلین بکنی، علی (علیه‌السلام) را به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۴] قبول نداشته ‌باشی، به‌ رو در جهنّم می‌اندازمت. [۱۵]

غدیر، روز معرفی امیرالمؤمنین به عنوان دین[۱۶]

حالا بعد از مدّتی، خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: ای رسول من! اگر حرف تو را عمل نکنند، کافرند؛ اما تو این‌ همه زحمت کشیدی، عصاره تمام زحمت‌هایت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است. تمام زحمت‌هایی را که کشیدی، ما قبول داریم، ائمه (علیهم‌السلام) قبول دارند؛ حالا ما می‌خواهیم یک برتری به تمام این عالَم بدهیم و آن امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است! من کسی را دارم مافوق تو! بلند شو و او را معرّفی کن. او را روی شانه‌ات بگذار تا نگویند علی دیگری است!

برو آن‌جا سفارش امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را بکن و به این جمعیّت بگو: «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۴] ای مردم! اگر می‌خواهید رستگار شوید، علی (علیه‌السلام) را باید به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۴] قبول داشته‌ باشید؛ دین تو، ای محمّد! به علی (علیه‌السلام) افشاء شد! ای مردم! امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالاتر است! از کجا می‌گویی بالاتر است؟ ما حرف خدا را می‌زنیم؛ می‌فرماید: اگر تمام انس و جنّ عبادت کنند و حضرت‌ علی (علیه‌السلام) را قبول نداشته‌ باشند، به‌ رو در جهنّم هستند. این‌ را فقط درباره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) داریم. [۱۷]

حالا خدا از بین صد و بیست و چهار هزار پیامبر، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برانگیخته کرد و گفت: همه او را اطاعت کنید! این را که نمی‌شود نگفت، این مطلب را که باید یقین داشته باشید! هر روز در نمازتان می‌خوانید، هر روز هم بیشتر ما نمی‌فهمیم! «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النّبیّ، یا أیها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً»[۱۸]. هر روز دارد به شما هشدار می‌دهد که تسلیم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بشوید! حالا همه که تسلیم شدند، خدا امریّه صادر کرد: یا محمّد! باید علی (علیه‌السلام) را معرّفی کنی!

اگر بدانید این حرف را، اگر ندانید جسارت است! خدا گفت: جای خودت علی (علیه‌السلام) را معلوم کن! چرا؟! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، پیامبر خاتَم است، اگر گفته جای خودت معلوم کن! می‌خواهد ما یک اندازه‌ای بفهمیم، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که پیامبر خاتَم است، بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، چرا می‌گوید جای خودت معلوم کن؟! از آن‌ طرف هم می‌گوید اگر معلوم نکنی، هیچ‌ کاری نکرده‌ای؛ دارد به او می‌گوید ولایت را در عالم افشاء کن! ولایت را معلوم کن!

حالا پیامبر اکرم «صلوات‌ الله و سلامه علیه»، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را معلوم می‌کند. وقتی‌که معلوم شد، می‌گوید: «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۴] ؛ دین علی (علیه‌السلام) است. ببین دارد چه می‌گوید؟! باباجان! عزیز من! قربان‌تان بروم، فدایتان بشوم، یک‌ قدری تفکّر داشته‌ باشید. اوّل گفت: جای خودت معلوم کن! یعنی می‌گوید: مردم! من چطور پیامبری بودم؟ تمام مردم می‌گویند: این‌جور، این‌جور، این‌جور، همه‌اش تعریف می‌کنند. باز چه می‌گوید؟! می‌گوید که من هیچ اجری از شما نمی‌خواهم؛ مگر ذوی‌القربای من؛ یعنی اهل‌بیتم را دوست داشته‌ باشید!

حالا پیامبر (علیه‌السلام) معلوم می‌کند «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۴]، یعنی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دین مردم را معلوم کرد. عزیز من! قربان‌تان بروم، متوجّه باشید اگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید علی (علیه‌السلام) وصیّ من است، دارد و می‌خواهد برای ما افشاء کند؛ اما والله، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دین را معلوم کرد! علی (علیه‌السلام) دین است، نه نبیّ. [۱۹]

اصحاب در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، خیلی قشنگ جنگ می‌کردند، خیلی اسلام داشت پیش می‌رفت، پیش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند و گفتند: یا رسول‌ الله! ما ایمان آوردیم. جبرئیل فوری نازل‌شد و گفت: این‌ها اسلام آوردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: جبرئیل آمده، می‌گوید شما اسلام آورده‌اید.

مدّت زمانی گذشت، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امر شد که یا محمّد! علی (علیه‌السلام) را باید معرّفی کنی. به امر خدا، به امر جبرئیل، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، علی (علیه‌السلام) را معرّفی کرد. «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۴]، (روایت در کتاب کافی است،) هفت‌هزار جمعیّت، هفتاد هزار جمعیّت این‌ها همه، ایمان را قبول نکردند. گویا نظر من، هفت‌هزار است، ایمان را قبول نکردند، پنج‌ نفر ایمان را قبول کردند. آن روزی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود که اسلام آوردید، اسلام بود. اسلام بی‌ایمان، عمر است و ابابکر و پیروان‌شان. اصل، ایمان است. [۲۰]

تمام مقصد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این‌ بود که مقصد خدا را آبیاری کند، پرورش بدهد و به مردم معرّفی کند. تمام کوشش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این ‌بود. شما حساب کنید! اگر یک مقصد داشته ‌باشید، صدها زمینه درست می‌کنید تا به آن مقصدت برسید. فوراً که نمی‌توانید به آن مقصدتان برسید. مقصد ابعاد دارد. حالا صد و بیست و چهار هزار پیامبر، آن‌ها آگاه به مقصد نبودند، آگاهِ امر بودند. توجّه کنید! آن‌ها آگاه به مقصد خدا نبودند. چرا؟ تمام انبیاء باید به آن‌ها برسد؛ یا خواب ببینند. کسی‌که خواب ببیند، یا به او برسد، آن مقصد واقعی خدا را توجّه نداشته ‌است؛ اما جوری بود که هر کسی‌که آن‌ها را اطاعت می‌کرد، اهل‌ بهشت بود؛ چون‌که خدا آن‌ها را معیّن کرده‌ بود. آن‌ پیامبران نسبتاً سنّت بودند؛ یعنی سنّت خدا بودند؛ یعنی از آدم تا خاتَم؛ اما حالا پیامبر خاتَم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ‌غیر از آن پیامبران دیگر است؛ یعنی ولیّ است، به او ولایت ابلاغ شده‌ است؛ یعنی آگاه ولایت بود. خودش توجّه داشت. صد بار، هزار بار، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را تشویق می‌کرد.

بعضی‌ها یک‌ قدری، روی فکر خودشان می‌خواهند حرف بزنند و باقی می‌آورند. ولایت یک ‌چیزی نبود که افشاء نشده ‌باشد. ولایت افشاء شده‌ بود؛ اما در پرده افشاء می‌شود. مثلاً ببین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در فتح‌ خیبر می‌گوید: من فردا پرچم را به ‌دست کسی می‌دهم که خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و جبرئیل و میکائیل و آنچه که هست از او راضی هستند. همه جلو آمدند؛ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، عمر و ابابکر، همه را پس زد و پرچم را دست علی (علیه‌السلام) داد؛ یا در جریان آن مرغ بریان‌کرده، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید: خدایا! بهترین خَلقت بیاید و آن را با من بخورد؛ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌آید. صدها از این حرف‌ها داریم که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) علی (علیه‌السلام) را به مردم معرّفی می‌کرد. این‌ها همه‌اش آگاهی بوده. آخر، مرتیکه عمر و ابابکر! تو بهترین خلق خدا هستی؟ نه! پس ولایت همیشه افشاء می‌شد.

مگر نبود که سلمان آن موضوع شد که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت یک سرّ مگو را به ‌من بگو! گفت: برو آن‌جا یک نصرانی است، او را صدا بزن! یک یهودی است، او را صدا بزن! صدا زد. به او گفت: آن‌جا چه‌ خبر است؟ یهودی گفت: من همه جانم آتش بود. یک سلام به علی (علیه‌السلام) می‌کردم. وقتی مُردم، مرا بو کردند، دیدند محبّت علی (علیه‌السلام) دارم. به محبّت علی، این ‌جای من است، این جلال من است، این بساط من است.

پس بدانید! (من هنوز این‌طوری صحبت نکردم،) بدانید ولایت افشاء شده، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم در قیامت افشاء کرد، هم در دنیا. ولایت یک‌ چیزی نبود که یک‌ دفعه بخواهد افشاء شود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) صدها بار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را افشاء کرد. مگر در رختخواب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نخوابید، گفت: یک نَفَس علی (علیه‌السلام)، افضل از عبادت ثقلین است؟ ای عمر! ابابکر! آیا یک نَفَس تو افضل از عبادت ثقلین است؟ مگر آن شمشیر را امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در یوم‌ الخندق نزد؟ «ضَربةُ امیرالمؤمنین، افضل عبادت ثقلین» یعنی علی (علیه‌السلام) یک ضربتش افضل از عبادت ثقلین است. عمر! ابابکر! می‌خواهم شما را محاکمه کنم، آیا تو هستی؟ تو هستی که ادّعا می‌کنی؟ خاک بر سر تو و آن‌ها که دنبال تو آمدند!

پس عزیزان من! ولایت افشاء شده‌ بود. حالا باز هم خدا افشاء کرد. مگر به امر خدا، به امر خود جبرئیل، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را بلند نکرد؟ «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۴] خدا گفت: «أتممت علیکم نعمتی»[۱۴]؛ یعنی نعمتم تمام شد. مگر افشاء نکرد؟ خدا گفت: یا محمّد! علی (علیه‌السلام) را نشان بده! نه این‌که منافق‌ها بگویند یکی ‌دیگر بوده ‌است، یک علی دیگر بوده ‌است. رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را بلند کند، تا نشانش بدهد. منبری از جهاز شتر تشکیل داد، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را بلند کرد؛ آن‌وقت جبرئیل نازل‌شد: «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۴] ای عمر! ای ابابکر! مگر تو ندیدی؟ چرا این ‌کار را کردی؟ [۲۱]

حالا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید اگر علی (علیه‌السلام) را معرّفی نکنی، کاری نکردی. عزیز من! تو هم باید حتّی‌الإمکان علی (علیه‌السلام) را معرّفی کنی؛ به قلب خودت بکن! به دل خودت بکن! به خون خودت بکن! به قدرت خودت بکن! به اشیاء خودت بکن! این‌ نیست که بیایی در خیابان حرف بزنی، می‌خواهی خودت را افشاء کنی؟ [۲۲]

یا علی

ارجاعات

  1. غدیر در تمام خلقت گسترده است 80 (دقیقه 8 و 14) و عید غدیر 94 (دقیقه 58)
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ (سوره الإخلاص، آیه ۴)
  3. (سوره الفاتحة، آیه )
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ (سوره المائدة، آیه ۳)
  5. کتاب جامع ولایت و سخنرانی عید غدیر 84 و عید غدیر 87 و عید غدیر 92 و عید غدیر 94 و غدیر در تمام خلقت گسترده است 80 و بوی ولایت 76 و امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم 90
  6. العلم نور ۷۸ (دقیقه ۳۶) و تمام انبیاء مبلّغ ولایت هستند ۷۹ (دقیقه ۴۸)
  7. العلم نورٌ 78
  8. منیّت پرچم شیطان است
  9. تمام انبیاءمبلّغ ولایت‌اند 79
  10. علی ولیّ الله حجّة الله 82
  11. ️شناخت امام حسین و محرّم (درباره امام حسین 74
  12. (سوره الفتح، آیه 1)
  13. (سوره المائدة، آیه 67)
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ ۱۴٫۴ ۱۴٫۵ ۱۴٫۶ ۱۴٫۷ ۱۴٫۸ (سوره المائدة، آیه 3)
  15. کتاب روح ولایت است
  16. عاشورای ۷۷ (دقیقه ۶) و حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی، جلسه چهارم) ۸۰ (دقیقه ۱)
  17. کتاب آخرالزّمان
  18. (سوره الأحزاب، آیه 56)
  19. عاشورای 77
  20. سواد و تفکّر (سواد) 76
  21. حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی، جلسه چهارم) 80
  22. ️شیعه هماهنگ با امام زمان 81
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه