منتخب: آقا علی‌اکبر 2: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
جز (جایگزینی متن - '، اما ' به '؛ اما ')
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱۲: سطر ۱۲:
  
 
عزیزان من! شما باید در اختیار امر باشید، نه امر در اختیار شما. خواستنِ به‌ غیر امر، خواستنِ هوا و هوس است. وقتی‌که لشکر امام‌ حسین {{علیه}} با لشکر ابن‌سعد روبرو شدند، بنا شد یکی‌ یکی به میدان بیایند، تن‌ به‌ تن باشد، اوّل کسی را که امام‌ حسین {{علیه}} خیلی دوست دارد، آقا علی‌اکبر {{علیه}} است، این علی {{علیه}} شفیع محشرش است، می‌خواهد علی {{علیه}} را قربانی کند که شفاعت امّت را بکند. حالا امام‌ حسین {{علیه}} گفت: علی‌جان! بیا برو به میدان! امام این‌ کار را نکرد که خودش بنشیند، فرزندش بنشیند و مردم را به سمت جنگ سوق بدهد، فوراً آقا علی‌اکبر {{علیه}} آمادگی پیدا کرد؛ اما امام‌
 
عزیزان من! شما باید در اختیار امر باشید، نه امر در اختیار شما. خواستنِ به‌ غیر امر، خواستنِ هوا و هوس است. وقتی‌که لشکر امام‌ حسین {{علیه}} با لشکر ابن‌سعد روبرو شدند، بنا شد یکی‌ یکی به میدان بیایند، تن‌ به‌ تن باشد، اوّل کسی را که امام‌ حسین {{علیه}} خیلی دوست دارد، آقا علی‌اکبر {{علیه}} است، این علی {{علیه}} شفیع محشرش است، می‌خواهد علی {{علیه}} را قربانی کند که شفاعت امّت را بکند. حالا امام‌ حسین {{علیه}} گفت: علی‌جان! بیا برو به میدان! امام این‌ کار را نکرد که خودش بنشیند، فرزندش بنشیند و مردم را به سمت جنگ سوق بدهد، فوراً آقا علی‌اکبر {{علیه}} آمادگی پیدا کرد؛ اما امام‌
حسین {{علیه}} یک‌ کاری کرد. وقتی آقا علی‌اکبر گفت: پدرجان! امرت را اطاعت می‌کنم؛ مرگ که در نظر من این حرف‌ها را ندارد. امام‌ حسین {{علیه}} گفت: حالا که می‌خواهی به میدان بروی، برو با اهل‌ خیمه خداحافظی کن! وقتی آقا علی‌اکبر {{علیه}} آمد که خداحافظی کند، روایت داریم: مادرش هم بود؛ اما خلاصه، بیشتر به عمّه‌اش نظر داشت، یک‌ وقت گفت: عمّه‌جان! زینب! خداحافظ! وقتی آقا علی‌اکبر {{علیه}} این‌ را گفت، تمام اهل‌خیمه دور علی ریختند، همه گریه می‌کردند؛ آن‌ها می‌دانند علی که برود برنمی‌گردد، اما سکینه همیشه شیرین‌زبانی می‌کرد، دختر خیلی باهوشی بود. فقط دور علی می‌گشت، می‌گفت: خدایا! دعای مرا مستجاب کن! مرا فدای علی کن! شاید آقا علی‌اکبر {{علیه}} می‌گفت: خواهر! این‌قدر مرا خجالت نده؛ اما یک‌ دفعه امام‌ حسین {{علیه}} دید لشکر دارد {{متمایز|«هل من مبارز»}} می‌گوید. فوراً گفت: دست از علی {{علیه}} بردارید! علی {{علیه}} دارد به سوی خدا می‌رود، این‌ها دست برداشتند. آقا علی‌اکبر {{علیه}} به میدان رفت. {{ارجاع|[[شناخت امام]] 88 و [[اصول‌دین و سلامت‌ولایت]] 78 و [[تولید حکومت الله، امر است]] 82 و [[حبل‌المتین]] 81 و [[عاشورای 77]]}}  
+
حسین {{علیه}} یک‌ کاری کرد. وقتی آقا علی‌اکبر گفت: پدرجان! امرت را اطاعت می‌کنم؛ مرگ که در نظر من این حرف‌ها را ندارد. امام‌ حسین {{علیه}} گفت: حالا که می‌خواهی به میدان بروی، برو با اهل‌ خیمه خداحافظی کن! وقتی آقا علی‌اکبر {{علیه}} آمد که خداحافظی کند، روایت داریم: مادرش هم بود؛ اما خلاصه، بیشتر به عمّه‌اش نظر داشت، یک‌ وقت گفت: عمّه‌جان! زینب! خداحافظ! وقتی آقا علی‌اکبر {{علیه}} این‌ را گفت، تمام اهل‌خیمه دور علی ریختند، همه گریه می‌کردند؛ آن‌ها می‌دانند علی که برود برنمی‌گردد؛ اما سکینه همیشه شیرین‌زبانی می‌کرد، دختر خیلی باهوشی بود. فقط دور علی می‌گشت، می‌گفت: خدایا! دعای مرا مستجاب کن! مرا فدای علی کن! شاید آقا علی‌اکبر {{علیه}} می‌گفت: خواهر! این‌قدر مرا خجالت نده؛ اما یک‌ دفعه امام‌ حسین {{علیه}} دید لشکر دارد {{متمایز|«هل من مبارز»}} می‌گوید. فوراً گفت: دست از علی {{علیه}} بردارید! علی {{علیه}} دارد به سوی خدا می‌رود، این‌ها دست برداشتند. آقا علی‌اکبر {{علیه}} به میدان رفت. {{ارجاع|[[شناخت امام]] 88 و [[اصول‌دین و سلامت‌ولایت]] 78 و [[تولید حکومت الله، امر است]] 82 و [[حبل‌المتین]] 81 و [[عاشورای 77]]}}  
  
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
  
 
==ارجاعات==
 
==ارجاعات==
[[رده: منتخب 1401]]
+
[[رده: منتخب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۰۴

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

این کامپیوتر، تمام قضایا را ضبط می‌کند، کامپیوتر دل شما هم باید همین‌طور باشد، ولایت را ضبط کند و نقش داشته‌ باشد، عدالت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، فرمایشات رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، قضایای آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام)، قضایای آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) و اسیری حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) را ضبط کند، همین‌طور جنایات عمر و ابابکر، ظلم و جنایت شریح‌ قاضی و کشتن امام‌ حسین (علیه‌السلام) را ضبط کند؛ آن‌وقت این‌ همه را که ضبط کرد، شما یک‌ نگاه به آن می‌کنید و از دشمنان اهل‌بیت تنفّر دارید، آن‌وقت می‌شود تولّی و تبرّی. اگر این نباشد، درست نیست؛ وگرنه حرف‌زدن است؛ اما اگر باشد، دیگر مِهر عمر و ابابکر در دل شما نیست. [۲]

در راه کربلا در یک جایی‌که منزل کردند، آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) یک هشدار به کسانی‌که دنبالش می‌آمدند، داد و فرمود: منادی داشت ندا می‌داد: این‌هایی که دارند می‌روند، رُو به مرگ می‌روند. یک‌ دفعه آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام) با شهامت گفت: پدرجان! مگر ما بر حقّ نیستیم؟! امام فرمود: چرا عزیز من! گفت: ما از مرگ نمی‌ترسیم. ببین علی‌اکبر (علیه‌السلام) دارد چه می‌بیند؟ حقّ را می‌بیند و فدای حقّ می‌شود. اگر آدم یک پسر داشته‌ باشد که متدیّن باشد، خیلی او را می‌خواهد. خدا إن‌شاءالله بچّه‌هایی که دارید به شما ببخشد! من یک دور تسبیح همیشه صلوات می‌فرستم و می‌گویم به سلامتی دوستان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، بعد می‌گویم به سلامتی آن‌ها که در رَحِم مادران‌شان هستند، تاحتّی آن‌ها را در نظر می‌آورم. آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام)، در ظاهر و باطن خیلی ترقّی کرد؛ چون‌که حضرت فرمود: «منطقاً، علماً، خَلقاً و خُلقاً شبیهاً برسول‌الله»، ایشان را آورد و جفت رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرار داد.

عزیزان من! شما باید در اختیار امر باشید، نه امر در اختیار شما. خواستنِ به‌ غیر امر، خواستنِ هوا و هوس است. وقتی‌که لشکر امام‌ حسین (علیه‌السلام) با لشکر ابن‌سعد روبرو شدند، بنا شد یکی‌ یکی به میدان بیایند، تن‌ به‌ تن باشد، اوّل کسی را که امام‌ حسین (علیه‌السلام) خیلی دوست دارد، آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام) است، این علی (علیه‌السلام) شفیع محشرش است، می‌خواهد علی (علیه‌السلام) را قربانی کند که شفاعت امّت را بکند. حالا امام‌ حسین (علیه‌السلام) گفت: علی‌جان! بیا برو به میدان! امام این‌ کار را نکرد که خودش بنشیند، فرزندش بنشیند و مردم را به سمت جنگ سوق بدهد، فوراً آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام) آمادگی پیدا کرد؛ اما امام‌ حسین (علیه‌السلام) یک‌ کاری کرد. وقتی آقا علی‌اکبر گفت: پدرجان! امرت را اطاعت می‌کنم؛ مرگ که در نظر من این حرف‌ها را ندارد. امام‌ حسین (علیه‌السلام) گفت: حالا که می‌خواهی به میدان بروی، برو با اهل‌ خیمه خداحافظی کن! وقتی آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام) آمد که خداحافظی کند، روایت داریم: مادرش هم بود؛ اما خلاصه، بیشتر به عمّه‌اش نظر داشت، یک‌ وقت گفت: عمّه‌جان! زینب! خداحافظ! وقتی آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام) این‌ را گفت، تمام اهل‌خیمه دور علی ریختند، همه گریه می‌کردند؛ آن‌ها می‌دانند علی که برود برنمی‌گردد؛ اما سکینه همیشه شیرین‌زبانی می‌کرد، دختر خیلی باهوشی بود. فقط دور علی می‌گشت، می‌گفت: خدایا! دعای مرا مستجاب کن! مرا فدای علی کن! شاید آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام) می‌گفت: خواهر! این‌قدر مرا خجالت نده؛ اما یک‌ دفعه امام‌ حسین (علیه‌السلام) دید لشکر دارد «هل من مبارز» می‌گوید. فوراً گفت: دست از علی (علیه‌السلام) بردارید! علی (علیه‌السلام) دارد به سوی خدا می‌رود، این‌ها دست برداشتند. آقا علی‌اکبر (علیه‌السلام) به میدان رفت. [۳]

فهرست فرمایشات منتخب

دیگر ببینید

آقا علی‌اکبر

آقا علی اکبر 3

یا علی

ارجاعات

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه